پيوست
(شكسته نفسى)
ضد عجب و خودپسندى شكسته نفسى و انكسار و حقير شمردن خود است.
و همانطور كه عجب صرفا بزرگ شمردن خويش استبدون اينكه كوچك شمردن ديگرى در آن
اعتبار شده باشد ضد آن مجرد كوچك ديدن خود استبدون آنكه بزرگ شمردن ديگرى در
معنى آن شرط شده باشد.زيرا اگر به عجب كوچك شمردن ديگران ضميمه شود تكبر است و
انكسار نيز اگر با بزرگداشت ديگران مشروط باشد تواضع است، و اين دو ضد همند.
در فوائد انكسار نفس و كوچك شمردن خود شكى نيست، و هر كه به مرتبه بلند و
ارجمندى رسيد به اين صفت رسيد، زيرا خداى تعالى با شكستهدلان است، و رسول خدا
صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «با هر كسى دو فرشته همراه است كه لگام وى در
دست دارند، اگر وى خود را بزرگ شمرد لگام به زير كشند و گويند خداوندا! او را
ذليل كن و افكندهدار، و اگر خود را حقير و كوچك شمرد لگام به بالا كشند و
گويند خداوندا! او را بردار و رفعت ده (49) .» و روايت است كه: «خداى تعالى به
موسى عليه السلام وحى فرستاد كه اى موسى!
هيچ مىدانى كه چرا ترا برگزيدم و همسخن خود اختيار كردم؟ عرض كرد:
پروردگارا به چه سبب بود؟ فرمود: من بندگانم را زيرورو (بررسى) كردم، هيچ يك را
نديدم كه ذلت ايشان براى من چون تو باشد، اى موسى! تو هر وقت نماز مىگزارى
رخسار خود را بر خاك مىنهى» .و نيز روايت است: «چون خداى تعالى به كوهها وحى
فرستاد كه من كشتى نوح را بر يكى از شماها مىنهم همه كوهها گردن كشيدند و
سرافرازى كردند مگر كوه جودى كه خود را حقير شمرد و فروتنى كرد، و آن كوهى است
نزد شما، پس كشتى سينه بر آن كوه گذاشت.
در آن هنگام نوح عليه السلام به زبان سريانى گفت: «يا مارى اتقن» يعنى
پروردگارا اصلاح كن (50) .»
و از آنهاست:
كبر
كبر عبارت است از حالتى كه آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند، و معتقد شود كه
بر غير برترى و رجحان دارد.بنابراين مستلزم «متكبر عليه» يعنى شخصى است كه
متكبر خود را از او بزرگتر مىبيند.و همين امر است كه آن را از عجب متمايز
مىسازد.زيرا عجب مجرد خود پسندى و خود بزرگبينى استبدون اينكه پاى ديگرى در
ميان باشد.پس عجب سبب كبر و كبر از نتايج آن است.
كبر - يعنى عزيز و بزرگ شمردن خود بر ديگران - خلق و خوى باطنى است كه مقتضى
اعمالى در ظاهر است كه اين اعمال آثار و ثمرات آن است، و ظاهر شدن اين اعمال كه
از آن خوى صادر مىگردد تكبر ناميده مىشود.و از اين روى هر كه تعزز كند و در
باطن خود را فوق ديگران ببيند بدون اينكه از اعضاء و جوارح او فعلى صادر شود آن
را «كبر» گويند و چون اعمال ظاهر گردد «تكبر» ناميده شود.اين اعمال ظاهرى كه
آثار و ثمرات خوى كبر است افعال و اقوالى است كه باعثحقير و خوار شمردن ديگرى
است مانند مضايقه داشتن از معاشرت و مصاحبت و همخوارگى با او و امتناع از پهلو
نشستن يا رفاقتبا او، و دور كردن او از خود و انتظار سلام كردن و توقع ايستادن
او پيش وى، و استنكاف از قبول پند او و درشتى كردن و سرپيچى در برابر ارشاد و
راهنمائى او، و پيش افتادن از او در راه رفتن و تقدم بر او در نشستن و
بىالتفاتى به او و به حقارت با او سخن گفتن.
و بالجمله: اعمال صادر از كبر بسيار است كه نيازى به شمارش آنها نيست كه مشهور
و معروف است و از جمله آنها خرامان و دامن كشان راه رفتن است، زيرا متكبر خود
را فوق اكثر مردم مىداند و با اين رفتار خود قصد تحقير آنها را دارد.پس اين
گونه راه رفتن از انواع تكبر است و آنچه در ذم آنها وارد شده دلالتبر نكوهش
تكبر نيز دارد.و اين افعال كه از آنها به تكبر تعبير مىشود گاهى از كينه يا
حسد يا ريا صادر مىشود، اگر چه در نفس متكبر عزت و تعظيم خود وجود نداشته
باشد.
فصل 19: (مذمت كبر)
كبر آفتى استبزرگ و شر و فسادى است هولناك.اين خوى خواص آدميان را به هلاك
افكنده تا چه رسد به عوام.كبر بزرگترين حجاب و مانع براى وصول به اخلاق مؤمنان
است.زيرا در كبر عز و خودبينى است كه آدمى را از تواضع و كظم غيظ و پندپذيرى و
استمرار در صدق، و ترك خشم و كينه و حسد و غيبت و پستشمردن مردم و مانند آن
مانع مىشود.و هيچ خوى بد و ناپسندى نيست مگر اينكه صاحب كبر گرفتار آن است تا
بدان وسيله عز و بزرگ بينى خود را حفظ كند، و هيچ خلق نيك و پسنديدهاى نيست
مگر اينكه از آن عاجز است از بيم آنكه مبادا عز خود را از دستبدهد.به همين جهت
آيات و اخبار در ذم آن بسيار است. خداى سبحان مىفرمايد:
«كذلك يطبع الله على كل قلب متكبر جبار» (غافر، 35) .
«اين چنين خداوند بر قلب هر متكبر ستمگرى مهر مىنهد» .
و مىفرمايد:
«ساصرف عن آياتى الذين يتكبرون» (اعراف، 146) .
«كسانى را كه بزرگى مىكنند از آيههاى خود بر خواهم گرداند.» و مىفرمايد:
«و الملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم» تا قول او:
«و كنتم عن آياته تستكبرون» (انعام، 93) «و فرشتگان دستهاى خود گشوده كه
جانهاى خويش بر آريد...و از آيههاى او گردنكشى مىكرديد» .
و مىفرمايد:
«ادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها فبئس مثوى المتكبرين» .
(زمر، 72) «از درهاى جهنم داخل شويد و جاودانه در آن باشيد كه جايگاه متكبران
چه بد است» .
و مىفرمايد:
«فالذين لا يؤمنون بالآخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون»
(نحل، 23) «آنان كه به آخرت ايمان ندارند دلهايشان به انكار خو كرده و بزرگى
فروشانند» .
و مىفرمايد:
«ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين»
(غافر، 60)
«كسانى كه از عبادت من بزرگى مىكنند به خوارى به جهنم درون خواهند شد» .
و مىفرمايد:
«ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه» (غافر، 56) «در دلهايشان بزرگيى است كه
هرگز به آن نرسند.» و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «لا يدخل
الجنة من كان فى قلبه مثقال حبة من خردل من كبر» .
«هر كه بقدر يك دانه خردل در دل او كبر باشد به بهشت نمىرود.» و فرمود: «من
تعظم فى نفسه و اختال فى مشيته، لقى الله و هو عليه غضبان».
«هر كه خود را بزرگ شمارد و در راه رفتن تكبر كند خدا را ملاقات خواهد كرد در
حالى كه بر او غضبناك است.» و فرمود: «لا ينظر الله الى رجل يجر ازاره بطرا.»
«خدا به آن كس ننگرد كه از راه تكبر و خراميدن به فخر جامه بر زمين كشد» .
و فرمود: «قال الله: الكبرياء ردائى و العظمة ازارى، فمن نازعنى فى واحد منهما
القيته فى جهنم.» «خداوند فرمود: كبريا و بزرگى روپوش من و عظمت و برترى زير
پوش من است (51) ، هر كه در يكى از اين دو با من ستيزه كند او را به جهنم خواهم
افكند» .
و فرمود: «لا يزال الرجل يذهب بنفسه حتى يكتب فى الجبارين، فيصيبه ما اصابهم من
العذاب» .
«مردى باشد كه خود بزرگ بينى پيشه كند تا آنگاه كه در زمره گردنكشان نوشته شود،
و همان عذاب به او رسد كه به آنان رسيد.» و فرمود: «از آتش دوزخ شعلهاى بيرون
خواهد آمد كه دو گوش و دو چشم و يك زبان دارد و خواهد گفت كه من بر سه گروه
موكلم: بر هر گردنكش ستيزهگر، و بر هر كس كه با الله خداى ديگرى بخواند، و بر
صورت نگاران و پيكر - سازان» .و فرمود: «هيچ گردنكشى و هيچ بخيلى و هيچ بدخوئى
به بهشت نمىرود» .
و فرمود: «ثلاثة لا يكلمهم الله و لا ينظر اليهم يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم
عذاب اليم: شيخ زان، و ملك جبار، و مقل مختال» .
«خدا در روز قيامتبا سه كس سخن نگويد و به آنها ننگرد و پاكشان نسازد و براى
آنها عذابى دردناك خواهد بود: پير زناكار و پادشاه جبار و فقير متكبر» .
و فرمود: «بد بندهاى استبندهاى كه تكبر و تعدى نمايد و جبار اعلى را فراموش
كند، بد بندهاى استبندهاى كه تبختر و فخر فروشى كند و كبير متعال را از ياد
ببرد، بد بندهاى استبندهاى كه به غفلت و سهو بگذراند و گور و پوسيدن بدن را
فراموش كند، بد بندهاى استبندهاى كه سركشى و ستمگرى نمايد و آغاز و انجام را
از ياد ببرد.»
و فرمود: «الا اخبركم باهل النار: كل عتل جواظ جعظرى متكبر» .
«مىخواهيد شما را از دوزخيان خبر دهم: هر پرروى سركش خود خواه درشتخوى متكبر»
.
و فرمود: «دشمنترين شما نزد ما و دورترين شما از ما در آخرت پرگويان استهزاء
كننده (52) متكبرند»
و فرمود: «متكبران در روز قيامتبه صورت مور محشور مىشوند، و به سبب بيقدرى و
خوارى آنها در نزد خدا مردم آنها را لگدمال مىكنند»
و فرمود: «در جهنم و اديى است كه آن را هبهب گويند، و بر خدا حق است كه هر
متكبر جبار را در آن جاى دهد»
و فرمود: «در جهنم قصرى است كه متكبران را در آن جاى مىدهند و در به رويشان
بسته مىشود»
و فرمود: «وقتى امت من متكبرانه و با تبختر راه روند و پارسيان و روميان به
خدمت آنها درآيند خداوند بعضى از آنها را بر بعض ديگر مسلط سازد» .
از كلام عيسى بن مريم عليه السلام است كه: «همچنانكه كشت در زمين نرم مىرويد و
در زمين سخت نمىرويد، همچنين حكمت در دل اهل تواضع جاى مىگيرد و در قلب متكبر
جاى نمىگيرد، نمىبينيد كه هر كه سر مىكشد كه به سقف رسد سقف سر او را
مىشكند و هر كه سر خود را به زير افكند سقف بر سر او سايه مىافكند و او را
مىپوشاند.»
هنگامى كه وفات نوح عليه السلام فرا رسيد فرزندان خود را طلبيد و گفت: «شما را
به دو چيز فرمان مىدهم و از دو چيز نهى مىكنم: از شرك و كبر نهى مىكنم و به
گفتن لا اله الا الله و سبحان الله و بحمده امر مىكنم.»
روزى سليمان بن داود عليه السلام به مرغان و جن و انس گفت: «بيرون آييد، پس با
دويست هزار انسان و دويست هزار جن بيرون آمدند، سپس [بر بساط نشست و] چندان
بالا رفت كه صداى تسبيح ملائكه را در آسمانها شنيد، آنگاه بقدرى فرود آمد كه كف
پايش به دريا رسيد، در اين موقع صدائى شنيد كه مىگويد: اگر در دل صاحب شما
(سليمان) ذرهاى كبر مىبود او را بيشتر از آنچه بلند كردم به زمين فرو
مىبردم.»
امام باقر عليه السلام فرمود: «الكبر رداء الله، و المتكبر ينازع الله رداءه»
«بزرگ منشى روپوش خداست، و متكبر با روپوش خدا ستيزه دارد.»
و فرمود: «العز رداء الله، و الكبر ازاره، فمن تناول شيئا منه اكبه الله فى
جهنم.»
«عزت روپوش خدا و بزرگ منشى زيرپوش اوست، پس هر كه به آنها دستدرازى كند
خداوند او را در دوزخ سرنگون كند.»
امام صادق عليه السلام فرمود: «ان فى جهنم لواديا للمتكبرين يقال له:
سقر، شكا الى الله شدة حره و ساله ان ياذن له ان يتنفس، فتنفس فاحرق جهنم.»
«در جهنم واديى استبراى متكبران به نام سقر، كه از شدت حرارت خود به خدا شكايت
كرد و اجازه خواست كه نفس بكشد، چون نفس كشيد جهنم شعلهور شد.»
و فرمود: «ان المتكبرين يجعلون فى صور الذر، يتوطا هم الناس حتى يفرغ الله من
الحساب.»
«متكبران [در روز قيامت] به صورت مور درآيند، و مردم آنها را پايمال كنند تا
خدا از حساب آنها فارغ شود.»
و فرمود: «ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فى نفسه.»
«هيچ كسى تكبر نمىكند يا لاف بزرگى نمىزند مگر اينكه در خود پستى و ذلتى
مىبيند (و مىخواهد آن را به تكبر بپوشاند) .»
و فرمود: «ان فى السماء ملكين موكلين بالعباد، فمن تواضع رفعاه، و من تكبر
وضعاه.»
«در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشتهاند كه هر كه تواضع كند بلند مرتبهاش
كنند و هر كه تكبر نمايد پست و خوارش سازند.»
و فرمود: «الجبار الملعون من غمص الناس و جهل الحق.»
«گردنكش ملعون كسى است كه مردم را خوار و حقير شمارد و به حق جاهل باشد.»
راوى گويد: من گفتم: «اما الحق فلا اجهله، و الغمص لا ادرى ما هو، قال: من حقر
الناس و تجبر عليهم فذلك الجبار.»
«نسبتبه حق نادانى نكنم، اما خوار شمردن را نمىدانم چيست، فرمود:
كسى كه مردم را كوچك شمارد و بر آنها گردنكشى كند، جبار است.»
و فرمود: «ما من عبد الا و فى راسه حكمة و ملك يمسكها، فاذا تكبر قال له: اتضع
وضعك الله فلا يزال اعظم الناس فى نفسه و اصغر الناس فى اعين الناس و اذا تواضع
رفعه الله - عز و جل - ثم قال له: انتعش نعشك الله، فلا يزال اصغر الناس فى
نفسه و ارفع الناس فى اعين الناس.»
«هيچ بندهاى نيست مگر بر سرش لگامى است و فرشتهاى كه آن را نگه مىدارد، هر
گاه تكبر كند، فرشته به او گويد: فروتنى كن - خدا پستت كند - پس او در پيش خود
از همه كس بزرگتر و در چشم مردم از همه كس كوچكتر باشد، و هر گاه تواضع كند،
خداى عز و جل او را بالا برد و فرشته به او گويد: سرافراز باش - خدا بلند
مرتبهات كند - سپس همواره نزد خود كوچكترين مردم و در چشم مردم بالاترين آنها
باشد.»