علم اخلاق اسلامى
ترجمه كتاب جامع السعادات
جلد اول

تاليف: عالم ربانى علامه مولى مهدى نراقى
ترجمه: دكتر سيد جلال الدين مجتبوى


پيوست
(فضيلت‏بردبارى و فرو بردن خشم)
دانستى كه حلم آرامش نفس است‏به طورى كه غضب به آسانى آدمى را حركت ندهد و ناملايمات او را بزودى آشفته و مضطرب نسازد.و حلم ضد حقيقى غضب است، زيرا مانع از پديد آمدن يا هيجان آن است.و كظم غيظ (فرو بردن خشم) نيز غضب را ضعيف و دفع مى‏كند و از اين جهت ضد آن است.و ما اكنون به فضيلت و شرافت‏حلم و سپس به فوائد و منافع كظم غيظ اشاره مى‏كنيم، تا كسى كه در پى از ميان بردن غضب است‏با اتصاف به حلم جلوى خشم خود را بگيرد، و با اتصاف به كظم غيظ هيجان آن را دفع كند.

اما (حلم) - اشرف كمالات نفسانى بعد از علم است، بلكه علم بدون آن سود نمى‏بخشد، و از اين روست كه هر گاه از ستايش علم سخن مى‏رود حلم نيز با آن ذكر مى‏شود.پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اللهم اغننى بالعلم و زينى بالحلم‏» «خداوندا مرا به سبب علم بى‏نياز كن و با حلم زينت‏بخش‏» .و نيز فرمود: «پنج چيز از روش مرسلين است‏» و حلم را يكى از آنها شمرد.و فرمود: «ابتغوا الرفعة عند الله‏» «مرتبه بلند را نزد خدا بجوئيد» ، پرسيدند: چيست آن؟ فرمود:

«تصل من قطعك، و تعطى من حرمك، و تحلم عمن جهل عليك‏» «هر كه دوستى ترا قطع كند با او پيوند كن، و هر كه از نيكى خود ترا محروم سازد با او نيكى كن، و هر كه به نادانى با تو رفتار كند حلم بورز» .

و فرمود: «ان الرجل المسلم ليدرك بالحلم درجة الصائم القائم‏» «مرد مسلمان به واسطه حلم به مرتبه كسى مى‏رسد كه روزها روزه گيرد و شبها را به عبادت به سر برد» .

و فرمود: «ان الله يحب الحيى الحليم، و يبغضى الفاحش البذى‏» «خداوند بنده با حياى بردبار را دوست دارد، و فحش گوى بى‏شرم را دشمن دارد.» و فرمود: «ثلاث من لم تكن فيه واحدة منهن فلا تعتدوا بشى‏ء من عمله: تقوى تحجزه عن معاصى الله، و حلم يكف به السفيه، و خلق يعيش به فى الناس‏» .

«سه چيز است كه هر كه يكى از آنها را نداشته باشد هيچ عملى او را فايده نمى‏بخشد: تقوايى كه وى را از گناه باز دارد، و حلمى كه با آن سبكى سبكسران را كوتاه كند، و اخلاقى كه با آن در ميان مردم زندگى كند.» و فرمود: «چون خلايق در روز قيامت گرد آيند منادى ندا كند كه اهل فضل كجايند؟ گروهى برخيزند و به سوى بهشت‏شتاب كنند، ملائكه به ايشان برخورند و گويند: چرا به شتاب به سوى بهشت مى‏رويد؟ گويند: ما اهل فضيلت هستيم.پرسند: فضيلت‏شما چيست؟

گويند: وقتى به ما ظلمى رسيد صبر كرديم، و چون به ما بدى كردند عفو كرديم، و اگر به ما سبكسرى شد حلم نموديم.فرشتگان گويند: به بهشت درآئيد كه پاداش اهل عمل چه نيك است.» و نيز فرمود: «ما اعز الله بجهل قط، و لا اذل بحلم قط.» «هرگز خدا به نادانى كسى را عزيز نكرد و هرگز با حلم كسى را ذليل نساخت‏» .

و امير مؤمنان عليه السلام فرمود:

«ليس الخير ان يكثر مالك و ولدك، و لكن الخير ان يكثر علمك و يعظم حلمك.» «خوبى آن نيست كه مال و اولاد تو بسيار باشد بلكه خير آن است كه علم تو بسيار و حلم تو عظيم باشد.» و على بن الحسين عليهما السلام فرمود:

«انه ليعجبنى الرجل ان يدركه حلمه عند غضبه‏» «مردى كه بهنگام خشم حلمش او را دريابد مرا به شگفت مى‏آورد» .

و امام صادق عليه السلام فرمود:

«كفى بالحلم ناصرا» ، «حلم براى نصرت و ياورى هر كسى كافى است‏» .و فرمود: «و اذا لم تكن حليما فتحلم‏» «و اگر حلم ندارى خود را به حلم وادار كن‏» .و نيز فرمود: «وقتى ميان دو نفر نزاعى واقع شود دو فرشته فرود مى‏آيند و به سبكسر آن دو مى‏گويند: گفتى و گفتى و خود به آنچه گفتى سزاوارى و جزاى تو به تو خواهد رسيد.و به آن كه حلم ورزد گويند: صبر كردى و حلم ورزيدى اگر آن را به انجام رسانى خدا ترا خواهد آمرزيد.و حضرت سخن را چنين ادامه داد:

و اگر حليم جواب سفيه را باز گويد آن دو فرشته بالا روند.» روزى آن حضرت غلامى را براى كارى فرستاد، غلام دير كرد، به دنبال او بيرون شد، او را در ميان راه خوابيده يافت، بر بالين او نشست و او را باد مى‏زد تا بيدار شد.به او فرمود: «اى فلان! اين قدر حق و اختيار ندارى كه شب و روز بخوابى، شبت از تو و روزت از ماست.» و امام رضا عليه السلام فرمود:

«لا يكون الرجل عابدا حتى يكون حليما» «مرد عابد نخواهد بود مگر آنكه حليم باشد.» اما (كظم غيظ) - اگر چه فضيلت و شرافت آن به مرتبه حلم نمى‏رسد زيرا كظم غيظ در واقع تحلم يعنى خود را به حلم بستن و تظاهر به حلم است، لكن اگر كسى بر آن مداومت نمايد تا عادت كند صفت‏حلم طبيعى براى او پديد مى‏آيد، به نحوى كه غيظ هيجان نمى‏يابد تا به فرو خوردن آن نياز باشد.و از اين رو رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«انما العلم بالتعلم و الحلم بالتحلم‏» «علم به تعلم - فرا گرفتن و آموختن - و حلم به تحلم حاصل مى‏شود» .و كسى كه طبعا حليم و بردبار نباشد ناگزير بايد در فرو بردن خشم بهنگام هيجان آن بكوشد تا صفت‏حلم براى او پديد آيد.و خداى سبحان فرو برندگان خشم (كاظمين غيظ) را در كتاب كريم خود ستوده، و اخبار در شرافت آن و بزرگى اجر و ثواب آن متواتر است.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «من كظم غيظا و لو شاء ان يمضيه امضاه، ملا الله قلبه يوم القيامة رضا» (33) .

«هر كه خشمى را فرو برد كه اگر بخواهد مى‏تواند آن را اعمال كند، خدا روز قيامت دلش را از خشنودى و رضا پر مى‏كند» .

و نيز فرمود: «ما جرع عبد جرعة اعظم اجرا من جرعة غيظ كظمها ابتغاء وجه الله تعالى‏» .

«هيچ بنده‏اى جرعه‏اى نياشاميد كه اجر آن بيشتر باشد از جرعة غيظى كه براى خداى تعالى فرو برده است‏» .

و فرمود:

«ان لجهنم بابا لا يدخله الا من شفى غيظه بمعصية الله تعالى‏» .

«جهنم را درى است كه فقط كسانى كه خشم خود را به گناه خدا فرو نشانده باشند از آن داخل مى‏شوند» .

و فرمود: «هر كه خشم خويش فرو برد در حالى كه مى‏تواند آن را به اجرا در آورد خداوند در روز قيامت در برابر خلائق او را بخواند تا هر حور بهشتى كه خواهد برگزيند» .و فرمود:

«من احب السبيل الى الله تعالى جرعتان: جرعة غيظ يردها بحلم، و جرعة مصيبة يردها بصبر.»

«محبوبترين راه به سوى خداى تعالى نوشيدن دو جرعه است: جرعه خشمى كه با بردبارى فرويش برد، و جرعه مصيبتى كه با صبرش پائين كشد» .

حضرت سيد الساجدين عليه السلام فرمود: «و ما تجرعت جرعة احب الى من جرعة غيظ لا اكافى بها صاحبها» .

«هيچ جرعه‏اى محبوبتر از جرعه خشمى كه طرف را بدان كيفر ندهم ننوشيده‏ام.» و امام باقر عليه السلام فرمود: «من كظم غيظا و هو يقدر على امضائه، حشا الله تعالى قلبه امنا و ايمانا يوم القيامة‏» .

«هر كه خشمى را فرو خورد كه بتواند آن را اعمال كند، خداى تعالى روز قيامت دلش را از ايمنى و ايمان پر كند» .

و به يكى از فرزندان خود فرمود (34) : «يا بنى! ما من شى‏ء اقر لعين ابيك من جرعة غيظ عاقبتها صبر و ما يسرنى ان لى بذل (35) نفسى حمر النعم‏» .

«پسرم! چيزى مانند جرعه خشمى كه به صبر پايان يابد چشم پدرت را روشن نخواهد كرد و شاد نخواهم شد كه در برابر فروتنى‏ام (يا مدارايم) شتران سرخ مو داشته باشم‏» .

و امام صادق عليه السلام فرمود: «نعم الجرعة الغيظ لمن صبر عليها، فان عظيم الاجر لمن عظيم البلاء، و ما احب الله قوما الا ابتلاهم‏» .

«نيكو جرعه‏اى است‏خشم براى كسى كه بر آن صبر كند، كه پاداش بزرگ در برابر بلاى بزرگ است، و خدا مردمى را كه دوست دارد مبتلاشان مى‏سازد» .

و نيز فرمود: «ما من عبد كظم غيظا الا زاده الله عز و جل عزا في الدنيا و الآخرة، و قد قال الله عز و جل:

«و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين‏»

(آل عمران، 134) و اثابه الله مكان غيظه ذلك‏» .

«هيچ بنده‏اى خشمى فرو نخورد مگر اينكه خداى عز و جل عزت او را در دنيا و آخرت بيفزايد، و خداى عز و جل مى‏فرمايد: «و آنها كه خشم فرو خورند و از مردم بگذرند، و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد» و خدا او را به جاى فرو خوردن خشمش اين پاداش دهد. » و امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: «اصبر على اعداء النعم، فانك لن تكافى من عصى الله فيك بافضل من ان تطيع الله فيه. » «بر دشمنان نعمتها (يعنى حسودان) صبر كن، كه كسى را كه درباره تو خدا را نافرمانى كرده هرگز نمى‏توانى بهتر از اطاعت‏خدا درباره او تلافى كنى‏» .

و از آنهاست:

انتقام
انتقام اين است كه اگر كسى با ديگرى بدى كند او هم در صدد بدى كردن مثل آنچه او كرده يا بيشتر از آن برآيد - اگر چه حرام باشد.زيرا هر انتقامى جايز نيست، چنانكه نبايد غيبت را به غيبت و فحش را به فحش و بهتان را به بهتان و سخن‏چينى نزد ظلمه را به مانند آن...و ديگر محرمات را مكافات به مثل كرد.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «ان امرؤ عيرك بما فيك فلا تعيره بما فيه‏» «اگر مردى ترا به عيبى كه در تو ست‏سرزنش كند تو او را به آنچه در اوست‏سرزنش مكن.» و نيز فرمود: «المستبان شيطانان يتهاتران‏» «دو نفر كه به يكديگر ناسزا مى‏گويند دو شيطانند كه هم را تكذيب مى‏كنند.» و روايت‏شده است كه شخصى در محضر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم به ابو بكر دشنام داد و او ساكت‏بود و چون ابو بكر به تلافى آغاز كرد، پيغمبر صلى الله عليه و آله برخاست و به او خطاب كرد: «فرشته از جانب تو به او جواب مى‏داد، و چون به سخن آمدى فرشته رفت و شيطان آمد و در مجلسى كه شيطان در آن است من نمى‏نشينم‏» . پس هر گفتار يا كردارى كه از روى ظلم از شخصى نسبت‏به ديگرى صادر شود اگر در شرع قصاص و غرامتى براى آن معين شده به همان اكتفا كند و از آن تجاوز نكند، اگر چه باز عفو برتر و بهتر و به ورع و تقوى نزديكتر است.و اگر در شرع جزائى معين براى آن نرسيده است، بايد در انتقام و تشفى به مقدارى كه در آن حرام و دروغ نباشد بس كند، مثل اينكه در مقابل كسى كه دشنام دهد يا از او بدگوئى كند و مانند آن كه در شرع مكافاتى براى آن معين نشده همين اندازه بگويد كه اى بى‏شرم! اى بد اخلاق! اى بى‏آبرو! . ..و مانند اينها اگر اين صفات را داشته باشد.يا بگويد: خدا جزاى تو را بدهد و از تو انتقام بگيرد! يا: تو كيستى (كه من جواب تو بگويم) ؟ يا: اى جاهل! و اى احمق! و اين دروغ نيست، زيرا هيچ كس از جهل و حمق خالى نيست.اما جهل كه معلوم است و اما حمق به دليل آنچه وارد شده كه مردم همه در شناختن ذات خدا احمقند.

و دليل بر جواز اين مقدار از انتقام گفتار نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است كه فرمود:

«گناه دو ناسزاگو بر كسى است كه آغاز كرده بشرط آنكه مظلوم تجاوز نكند» ، و سخن امام كاظم عليه السلام درباره دو مردى كه يكديگر را دشنام دهند: «آغاز كننده به دشنام ستمكارتر است و گناه خود و گناه رفيقش به گردن اوست در صورتى كه آن كس كه به او ستم شده از حد نگذرد» .اين دو حديث دلالت دارد براينكه كسى كه ناسزا و دشنام را آغاز نكرده مى‏تواند مقابله به مثل كند بدون اينكه مرتكب گناه و تعدى شود.و معلوم است كه مراد از دشنام در اين دو حديث نمونه كلماتى است كه ياد شد نه فحش و سخنان دروغ.

شكى نيست كه نگاه داشتن خود و اقتصار بر مجرد آنچه بعد از شروع در جواب جائز شناخته شده مشكل است، و شايد سكوت از جواب و حواله انتقام به رب الارباب آسانتر و برتر است، البته تا حدى كه به بى‏غيرتى و بى‏حميتى نكشد.

زيرا بيشتر مردم در وقت غضب از ضبط خود عاجزند و حال آنها در حدوث و زوال غضب مختلف است.پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «بنى آدم بر طبقات گوناگون آفريده شده‏اند: بعضى دير به غضب مى‏آيند و زود بر مى‏گردند (آرام مى‏گيرند) و بعضى زود به خشم مى‏آيند و زود بر مى‏گردند، و گروهى زود به غضب مى‏آيند و دير آرام مى‏گيرند و بعضى دير خشمگين و دير آرام مى‏شوند.و بهترين اينها كسانى هستند كه دير غضبناك و زود راضى مى‏شوند، و بدترين آنها كسانى‏اند كه زود به خشم مى‏آيند و دير راضى و آرام مى‏شوند» .و در خبر ديگر آمده است كه: «مؤمن سريع الغضب و سريع الرضاست، و اين به جاى آن‏» .

اما راه علاج در ترك انتقام اين است كه: در بدى عاقبت آن در دنيا و آخرت بينديشد و فوائد ترك آن را به ياد آورد، و بداند كه واگذاشتن آن به منتقم حقيقى بهتر و برتر است، كه انتقام او شديدتر و قويتر است.آنگاه در فوائد عفو و فضيلت آن تامل كند، چنانكه بيان آن اكنون مى‏آيد:

پيوست
(عفو)
ضد انتقام «عفو» و بخشش است.و عفو صرف نظر كردن از حق قصاص يا غرامت است.و فرق آن با حلم و كظم غيظ روشن است.و آيات و اخبار در مدح و حسن آن بيش از حد شمار است.خداى تعالى مى‏فرمايد:

«خذ العفو و امر بالعرف‏» (اعراف، 199) «عفو را فرا گير و به نيكى امر كن‏» .

و نيز فرمود:

«و ليعفوا و ليصفحوا» (نور، 22) «بايد عفو و گذشت داشته باشند و چشم بپوشند» .

و فرمود:

«و ان تعفوا اقرب للتقوى (بقره، 237) «و گذشت كردن شما به تقوى نزديكتر است‏» .

و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «ثلاث و الذى نفسى بيده ان كنت‏حالفا لحلفت عليهن: ما نقصت صدقة من مال فتصدقوا، و لا عفا رجل من مظلمة يبتغى بها وجه الله الا زاده الله بها عزا يوم القيامة، و لا فتح رجل على نفسه باب مسالة الا فتح الله عليه باب فقر» .

«سه چيز است كه به خدائى كه جان من در قبضه قدرت اوست اگر بخواهم درباره چيزى قسم ياد كنم درباره آنها قسم مى‏خورم: صدقه مال را هيچ كم نكند پس صدقه بدهيد، و هيچ كس براى خشنودى خدا ستمى را كه بر او رفته است نبخشد مگر آنكه خداوند روز قيامت عزت او را خواهد افزود، و هيچ كس درى از سؤال (نياز به ديگران بردن و گدائى) را بر خود نگشايد مگر آنكه خداوند درى از فقر بر او مى‏گشايد» .

و فرمود: «العفو لا يزيد العبد الا عزا، فاعفوا يعزكم الله.» «گذشت جز عزت بنده را نيفزايد، گذشت كنيد تا خدا شما را عزيز كند.» و فرمود: «الا اخبرك بافضل اخلاق اهل الدنيا و الآخرة: تصل من قطعك و تعطى من حرمك و تعفو عمن ظلمك‏» .

«مى‏خواهى بهترين اخلاق اهل دنيا و آخرت را به تو نشان دهم: با آن كس كه از تو بريده پيوند كنى و به كسى كه محرومت‏ساخته ببخشى و از كسى كه به تو ستم كرده درگذرى.» و فرمود: «موسى گفت: پروردگارا! كدام يك از بندگان تو نزد تو عزيزترند؟

فرمود: آن كه در وقت قدرت عفو كند» .

امام سجاد عليه السلام فرمود: اذا كان يوم القيامة جمع الله الاولين و الآخرين في صعيد واحد، ثم ينادى مناد: اين اهل الفضل؟ قال:

فيقوم عنق من الناس فتلقاهم الملائكة، فيقولون: و ما فضلكم فيقولون كنا نصل من قطعنا، و نعطى من حرمنا، و نعفو عمن ظلمنا، قال: فيقال لهم: صدقتم، ادخلوا الجنة‏» .

«چون روز قيامت‏شود خداى تعالى پيشينيان و پسينيان را در يك سرزمين گرد آورد، آنگاه يك منادى ندا مى‏كند: اهل فضل كجايند؟ گروهى از مردم بر مى‏خيزند و فرشتگان آنان را مى‏بينند و مى‏گويند كه فضل شما چه بوده؟ گويند:

ما به كسى كه از ما مى‏بريد مى‏پيوستيم و به آن كه ما را محروم مى‏كرد مى‏بخشيديم و از كسى كه به ما ستم مى‏نمود گذشت مى‏كرديم، پس به آنها گويند: راست گفتيد، داخل بهشت‏شويد.» و امام باقر عليه السلام فرمود: «الندامة على العفو افضل و ايسر من الندامة على العقوبة‏» .

«پشيمانى از عفو بهتر و آسانتر است تا پشيمانى از كيفر» .

و امام صادق عليه السلام فرمود: «ثلاث من مكارم الدنيا و الآخرة: تعفو عمن ظلمك، و تصل من قطعك، و تحلم اذا جهل عليك.» «سه چيز از خوبيهاى دنيا و آخرت است: گذشت از كسى كه به تو ستم كرده و پيوند با آن كه از تو بريده و خويشتن‏دارى وقتى با تو نادانى كنند.» و امام موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود: «ما التقت فئتان قط الا نصر اعظمهما عفوا.» «هيچ دو گروه متخاصمى با هم برنخورند مگر آن كه گذشتش بيشتر بود نصرت يافت و پيروز شد.» براى فضيلت و شرافت عفو همين بس كه جميل‏ترين صفات الهى است و در مقام خضوع و تذلل، خدا را به اين صفت مى‏ستايند.حضرت سجاد عليه السلام در مناجات خود مى‏گويد:

«انت الذى سميت نفسك بالعفو، فاعف عنى.» «تو آنى كه خود را به عفو و گذشت نام نهادى، پس از من درگذر.» و نيز گفت: «انت الذى عفوه اعلى من عقابه.» «تو آنى كه عفوت بيش از عقاب است.» و از آنهاست:

عنف
(درشتى و سختگيرى)
عنف يعنى غلظت و درشتى در گفتار يا حركات.اين صفت از نتايج قوه غضب است و ضد آن رفق است‏يعنى نرمى و آن از نتايج‏حلم است.شكى نيست كه غلظت و درشتى در گفتار و كردار باعث نفرت مردم از آدمى مى‏گردد و امر معاش و معاد را مختل مى‏سازد، و از اين رو خداى سبحان در مقام ارشاد پيامبر خود را از آن نهى مى‏كند و مى‏فرمايد:

«و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك‏» . (آل عمران، 159) «اگر درشتخو و سختدل بودى از دور تو پراكنده مى‏شدند» .

و از سلمان روايت‏شده است كه گفت: «هر گاه خدا بخواهد بنده‏اى را هلاك كند حيا را از او مى‏گيرد، و چون حيا از او گرفته شد جز خيانتكار و خيانت‏شده خدا را ملاقات نخواهد كرد، و چون خائن باشد امانت از او مى‏رود، وقتى امانت از او رخت‏بربست جز بدخوى سختدل خدا را ديدار نكند، و چون چنين باشد بند ايمان از گردنش جدا مى‏شود و چون بند ايمان از او گسست جز شيطانى ملعون (دور از رحمت‏خدا) به ملاقات خدا نرود» .

از اين سخن برمى‏آيد كه اهل غلظت و درشتخوئى در حقيقت‏شيطان است.

پس بر هر عاقلى واجب است كه كاملا از آن احتراز جويد و در هر كارى كه مى‏خواهد بكند و هر سخنى كه مى‏خواهد بگويد در آن بينديشد، تا خود را از غلظت و بدخوئى نگه دارد، و فضيلت مدارا و رفق را به ياد آورد، و خود را و لو به تكلف بر آن بدارد تا ملكه او گردد و آثار عنف بكلى از او زايل شود.

پيوست
(فضيلت رفق و نرمى)
اخبار درباره فضيلت رفق و مدارا بيشمار است، و ما در اينجا به قسمتى از آنها اشاره مى‏كنيم، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«لو كان الرفق خلقا يرى، ما كان فيما خلق الله شى‏ء احسن منه‏» .

«اگر رفق مخلوقى مى‏بود كه ديده مى‏شد، در ميان مخلوقات خدا از او نيكوتر نبود.» و نيز فرمود: «ان الله رفيق يحب الرفق، و يعطى على الرفق ما لا يعطى على العنف (36) » .

«خدا مهربان و صاحب رفق است و كسى را كه چنين باشد دوست دارد و پاداشى كه بر رفق و نرمى مى‏دهد بر عنف و درشتى نمى‏دهد.» و فرمود: «ما اصطحب اثنان الا كان اعظمهما اجرا و احبهما الى الله تعالى ارفقهما بصاحبه‏» .

«هيچ دو نفرى با هم مصاحبت و همدمى نداشته‏اند مگر اينكه مدارا كننده‏تر آن دو پاداشش نزد خداى تعالى بزرگتر و محبوبيتش بيشتر است.» و فرمود: «الرفق يمن و الخرق شؤم‏» .

«رفق و ملايمت ميمنت دارد و خشونت و درشتى شوم است.» و فرمود: «من كان رفيقا فى امره نال ما يريده من الناس‏» .

«هر كه در كار خود رفق داشته باشد به آنچه از مردم بخواهد مى‏رسد.» و فرمود: «اذا احب الله اهل بيت ادخل عليهم الرفق‏» .

«خدا اگر خانواده‏اى را دوست‏بدارد رفق و نرمى به آنان مى‏دهد.» و فرمود: «هر كه را رفق و نرمى دادند خير دنيا و آخرت را به او دادند و هر كه را از رفق محروم ساختند او را از خير دنيا و آخرت محروم كردند.» و فرمود:

«خداوند اگر بنده‏اى را دوست دارد رفق و مدارا به او مى‏دهد، و كسى كه از رفق محروم باشد از همه خيرات محروم است.» و فرمود: «مى‏دانيد چه كسى بر آتش دوزخ حرام است؟ هر نرمخوى آسانگير [به دلها] نزديك.» و امام كاظم عليه السلام فرمود: «الرفق نصف العيش‏» «نرمى و مدارا نصف زندگى است‏» .و نيز به كسى كه بين او و مردى از آن قوم سخن درگرفته بود (با يكى از مخالفان نزاع مى‏كرد) فرمود:

«ارفق بهم، فان كفر احدكم فى غضبه، و لا خير فيمن كان كفره فى غضبه‏» .

«با آنها نرمى كن، زيرا كفر هر يك از شما در خشم اوست، و خيرى نيست در كسى كه كفرش در خشمش باشد.» به تجربه رسيده است كه انجام امور و نيل به مقاصد بستگى به مدارا و نرمخوئى با مردم دارد.هر پادشاهى كه به لشكر و رعيت‏خود مهربان و نرم است امر مملكتش منتظم و سلطنتش بادوام است، و اگر درشتخوى و سختگير باشد امرش مختل مى‏گردد و مردم از دور او پراكنده مى‏شوند و سلطنتش به اندك مدتى بر باد مى‏رود.و همچنين ديگر طبقات مردم از علما و امرا و صاحبان مناصب و معاملات و صنايع و پيشه‏ها.