اخلاق در قرآن جلد سوم

آيت الله مكارم شيرازى
با همكارى جمعى از فضلاء و دانشمندان

- ۲۸ -


ولى ذيل آيه نشان مى دهد كه اين آيه ناظر به پخش شايعات بى اساس يا مشكوك است نه پخش اسرار، چون مى فرمايد: اگر آنها به پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم و اولى الامر (بزرگانى كه قدرت تشخيص كافى دارند) مراجعه كنند از ريشه هاى مسائل آگاه خواهند شد (و بيهوده دست به پخش ‍ شايعات نمى زنند).
تعبير به امن و خوف كه در آيه آمده اشاره به اين است گاهى به دشمن شايعاتى مربوط به پيروزى مسلمين منتشر مى كرد تا آنها را در امر جهاد سُست كند، و گاه شايعاتى درباره شكست آنها، تا آنان را ماءيوس سازد، قرآن مسلمانان را از پخش اين گونه شايعات برحذر مى دارد كه مبادا نقشه دشمن اثر كند و آنها به مقصود خود كه تضعيف مسلمين است نائل شوند.
البتّه در قرآن مجيد در مورد خصوص رازدارى همسران در سوره تحريم بحث مشروحى آمده است و خداوند سرزنش شديدى نسبت به بعضى از همسران پيامبر كه در رازدارى كوتاهى كرده و اَسرار بيت الرسالت را اِفشا كردند نموده است مى فرمايد: ((و اذا اءسرّ النّبىّ الى بعض اءزواجه حديثا فلّما نباءت به و اءظهره اللّه عليه عرّف بعضه و اءعرض عن بعض فلمّا نبّاءها به قالت من اءنباءك هذا قال نبّاءنى العليم الخبير - ان تتوبا الى اللّه صغف قلوبكما و ان تظاهرا عليه فانّ اللّه هو مولاه و جبريل و صالح المؤ منين و لاملائكة بعد ذلك ظهير؛ به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ، ولى هنگامى كه وى آن را اِفشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد، و از قسمت ديگر خوددارى نمود، هنگامى كه پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخته فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت - اگر از كار خود توبه كنيد (به نفع شما است ) زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است ، و همچنين جبرئيل و مؤ منان صالح ، و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان او هستند)).(482)
در اين كه اين رازى كه بعضى از همسران پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم اِفشا كردند چه بود، بحث هاى مفصّلى در ميان مسلمانان است ، و چون شرح آن به درازا مى كشد مى توانيد به تفسير نمونه ذيل آيه 3 و 4 سوره تحريم مراجعه فرماييد.
مورد ديگرى كه در قرآن مجيد به صورت خاص درباره رازدارى (البتّه با اشاره نه با تصريح ) آمده است ، در داستان ابولبابه است كه بنى قريظه (گروهى از يهود كه از هيچ گونه كارشكنى و خيانت درباره مسلمين فروگذار نمى كردند) با او مشورت كردند كه آيا تسليم حكم پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم شوند، او با اشاره گفت ، اگر تسليم شويد همه شما را اعدام خواهد كرد، سپس از اين گفته خود پشيمان شد و توبه كرد و روزهاى متوالى خود را به ستون مسجد بست و مشغول توبه و گريه زارى بود سرانجام خداوند توبه او را پذيرفت و آيه 102 سوره توبه او نازل گرديد. ((و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سيّئا عسى اللّه اءن يتوب عليهم انّ اللّه غفور رحيم ؛ و گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كردند و اعمال صالح و ناصالحى را به هم آميختند، اميد مى رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد، خدا غفور رحيم است )).
تعبير به ((گروهى )) اشاره به اين است كه محتواى آيه مخصوص به فرد خاصى نيست بلكه تمام كسانى كه گناهى مى كنند و در صدد جبران برمى آيند و در توبه خود خالص و صادقند را شامل مى شود.
اين تقريبا مجموعه اشاراتى بود كه در آيات قرآن نسبت به رازدارى و اِفشاى سرّ آمده است .
رازدارى در روايات اسلامى
در احاديث اسلامى درباره رازدارى و ترك اِفشاى سرّ تعبيرات گوناگونى ديده مى شود كه نشان دهنده اهتمام اسلام به اين موضوع است تا آنجا كه اسرار ديگران به منزله امانتهاى آنها شمرده شده و اِفشاى سرّ به عنوان خيانت در امانت است .
1- در حديثى از رسول خدا صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم مى خوانيم : ((اذا حدّث الرّجل الحديث ثمّ التفت فهى اءمانة ؛ هنگامى كه شخصى سخنى با ديگرى مى گويد سپس به اطراف خود نگاه مى كند (كه ديگرى آن را نشنود) آن به منزله امانت است (و اِفشاء اين سرّ همچون خيانت در امانت است ))).(483)
2- در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((من اءفشى سرّا استودعه فقد خان ؛ هر كس سرّى را كه به او سپرده شده فاش كند خيانت كرده است .))(484)
3- در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم : ((من كشف حجاب اءخيه انكشف حجاب بيته ؛ كسى كه پرده از روى اسرار برادر مسلمانش ‍ بردارد خداوند عيوب اسرار او را برملا مى كند)).(485)
4- در حديث ديگرى از اميرمؤ منان عليه السّلام مى خوانيم : ((جمع خير الدّنيا و الآخرة فى كتمان السرّ و مصادقة الاءخيار و جميع الشّر فى الاءذاعة و مواخاة الاءشرار؛ تمام خير دنيا و آخرت در دو چيز جمع شده ؛ در رازدارى و دوستى با نيكان و تمام بدى ها در دو چيز جمع است اِفشاى سرّ و دوستى با بدان )).(486)
البتّه كتمان سِرّ ممكن است اشاره به كتمان سِرّ خويشتن باشد ولى اصلاق حديث شامل كتمان اسرار خويش و ديگران هر دو مى شود.
5- در حديث ديگرى مى خوانيم كه پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم در مواعظ خويش به ابوذر چنين فرمود: ((يا اءباذر المجالس بالاءمانة ، و اِفشاء سرّ اءخيك خيانة ، فاجتنب ذلك ؛ جلسات خصوصى امانت است ، و اِفشاء سرّ برادر مؤ من خيانت مى باشد، از آن بپرهيز)).(487)
* * *
رازدارى شاخه هاى متعدّدى دارد:
1- حفظ اسرار ديگران ؛
2- حفظ اسرار خويشتن ؛
3- حفظ اسرار اولياء دين ؛
4- اسرار نظام و حكومت اسلامى .
آنچه در بالا از روايات آمد مربوط به حفظ اسرار ديگران بود، و امّا در مورد حفظ اسرار خويشتن نيز روايات فراوانى داريم كه به مسلمانان توصيه مى كند اسرار زندگى خصوصى خود را حفظ كنند، چرا كه اِفشاى آن گاهى منشاء حَسد، كينه توزى ، رقابت هاى ناسالم مى گردد، و انسان مورد تهاجم افراد تنگ نظر و كينه توز واقع مى شود و مصالح او به خطر مى افتد، كه نمونه اى از آن ذيلا از نظر مى گذرد:
1- در حديثى از اميرمؤ منان على عليه السّلام مى خوانيم : ((سرّك سرورك ان كتمته و ان اءذعته كان ثبورك ؛ سرّ تو مايه سرور و خوشحالى تو است به شرط آن كه آن را كتمان كنى ، و اگر آن را اِفشا كنى (اى بسا) مايه هلاك تو مى شود)).(488)
2- در تعبير ديگر مى فرمايد: ((سرّك اءسيرك فان اءفشيته سرت اءسيره ؛ سرّ تو اسير تو است اگر آن را اِفشا كنى تو اسير او مى شوى )).(489)
3- باز در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است : ((صدر العاقل صندوق سّره ؛ سينه عاقل صندوق سرّ او است )).(490)
4- در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم : ((سرّك من دمك فلايجرينّ من غير اءوداجك ؛ سرّ تو به منزله خون تو است كه فقط بايد در رگ هاى تو جارى باشد)).(491)
5- در حديث پُرمعناى ديگرى از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام آمده است كه مؤ من نمى تواند مؤ من باشد مگر اين كه سه خصلت در او وجود داشته باشد: سنّتى از پروردگار، و سنّتى از پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم و سنّتى از ولىّ او، سپس مى فرمايد: ((فسنّة من ربّه كتمان سرّه قال اللّه عزّوجلّ: عالم الغيب فلايظهر على غبيه اءحدا الّا من ارتضى من رسول ؛ خداوند عالم الغيب است و اسرار غيب را بر كسى فاش نمى كند، مگر براى رسولانى كه آنها را (براى حفظ اسرار غيب ) پذيرفته است )). سپس سنّت پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم را مدارات با مردم ، و سنّت ولىّ او را صبر در برابر مشكلات مى شمرد.(492)
حتّى در بعضى از روايات توصيه شده است كه همه اسرار زندگى خصوصى خود را حتّى به نزديكترين دوستان نگوييد، چرا كه ممكن است روزى ورق برگردد و آن دوست ، دشمن شود، و به اِفشاى اسرار و ريختن آبرو بپردازد.
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: ((لاتطّلع صديقك من سرّك الّا على مالو اطّلعت عليه عدّوك لم يضرك ، فانّ الصّديق قد يكون عدّوا يوما ما؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز، كه اگر دشمنت را از آن آگاه سازى به تو زيانى نرسد، چرا كه دوست ممكن است روزى دشمن شود)).(493)
* * *
در مورد اِفشاى اسرار اولياءاللّه و ائمّه معصومين عليهم السّلام روايات بسيار مهمّى وارد شده و تاءكيد شديد بر كتمان اين اسرار گرديده است .
اين اسرار ممكن است اشاره به مقامات مهم معصومين عليهم السّلام باشد كه اگر دشمنان از آن آگاه شوند حمل به غلوّ مى كنند و آن را دستاويزى براى تكفير شيعيان و تضعيف يا از ميان بردن آنها مى كنند در حالى كه مطالبى وجود دارد كه حساب شده و هماهنگ با قرآن مجيد و سنّت پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم مى باشد.
يا اشاره به اسرار آنها در مورد نشر مكتب اهل بيت عليهم السّلام در مناطق مختلف كه براى دشمنان اهل بيت عليهم السّلام بسيار حسّاسيت برانگيز بود.
و يا اشاره به زمان قيام امام قائم (عج ) از اهل بيت عليهم السّلام است ، و همان گونه كه از بعضى روايات اشاره دارد، بعضى از ائمّه معصومين عليهم السّلام تصميم بر قيام در برابر حكومت هاى سالم زمان داشتند، ولى چون گروهى از شيعيان ناآگاه اسرار را اِفشا كردند، آن قيام ، عقيم شد. و در ذيل به بخشى از رواياتى كه در زمينه كتمان اسرار معصومين عليهم السّلام وارد شده اشاره مى كنيم :
1- در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم : ((اذا تقارب هذا الاءمر كان اءشدّ للتّقيّه ؛ هنگامى كه امر قيام ما نزديك مى شود تقيه و كتمان را بيشتر كنيد)). (و در حفظ اسرار بكوشيد).(494)
2- در حديث ديگرى از همان امام همام مى خوانيم : ((من اءفشى سرّنا اهل البيت اءذاقه اللّه حرّ الحديد؛ كسى كه اسرار ما اهل بيت عليهم السّلام را اِفشا كند، خداوند گرمى آهن را به او مى چشاند)) (اين تعبير ممكن است اشاره به گرمى سلاح دشمنان بر پيكر او باشد).(495)
3- در حديث ديگرى از امام حسن عسكرى مى خوانيم كه به يكى از ياران خود فرمود:
((آمرك اءن تصون دينك و علمنا الّذى اءودعناك ، و اءسرارنا الّذى حمّلناك فلاتبد علومنا لمن يقابلها بالعناد... و لاتفش سرّنا الى من يشنع علينا عند الجاهلين باءحوالنا؛ به تو دستور مى دهم كه دين خود را مصوم دارى ، و دانشى را كه نزد تو به وديعت گذارديم حفظ كنى ، و همچنين اسرار خود را كه به تو سپرديم ، بنابراين علوم ما را نزد افراد لجوج كه با آن به دشمنى برمى خيزند آشكار مكن ، و اسرار ما را نزد بى خبران نسبت به احوال ما كه آن را عيب بر ما مى گيرند اِفشا ننما)).(496)
از اين حديث شريف در ضمن معلوم مى شود كه بيان كردن اسرار ائمّه عليهم السّلام نزد آگاهان و افراد حق جو و حق طلب ، هيچ مشكلى ندارد، اين افراد عنود و لجوج هستند كه اگر مقامات اهل بيت عليهم السّلام و فضايل آنان و علومشان را در معارف اسلامى و احكام بشنوند بر آن خُرده مى گيرند و بد و بيراه مى گويند و ايجاد مزاحمت براى پيروان مكتب اهل بيت عليهم السّلام مى نمايند.
4- در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم كه فرمود: ((امتحنوا شيعتنا عند ثلاث : عند مواقيت الصّلاة كيف محافظتهم عليها، و عند اءسرارهم كيف حفظهم لها عن عدوّنا و الى اءموالهم كيف مواساتهم لاخوانهم فيها؛ شيعيان ما را به سه چيز امتحان كنيد، يكى با وقت نماز كه چگونه آن را حفظ مى كنند (آيا نمازها را اوّل وقت مى خوانند) و ديگر با اسرارى كه نزد آنها است چگونه آن را از دشمنان محافظت مى نمايند، و سوّم نسبت به اموالشان ، آيا مواسات با برادران دينى خود در آن دارند؟))(497)
5- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام آمده است كه فرمود: ((ما قتلنا من اءذاع حديثنا قتل خطاء ولكن قتلنا قتل عمد؛ كسى كه اسرار ما را فاش كند ما را به صورت قتل خطا نكُشته ، بلكه به صورت قتل عَمد كُشته است )).(498)
6- در واقع بسيارى از مشكلات ائمه عليهم السّلام و گرفتارى آنها در چنگال ظالمان بى رحم و دشمنان سرسخت و حسود اهل بيت عليهم السّلام به خاطر اين بود كه بعضى از شيعيان كه زبان آنها چاك و بست درستى نداشت مطالبى درباره فضائل آن بزرگواران يا ضعف ها و رذائل دشمنان آنها مى شنيدند و آن را فاش مى كردند، و به گوش حُكّام ظالم وقت مى رسيد، و مايه درد سَر مى شد و گاه به قتل آن بزرگواران مى انجاميد، همچنين اخبارى كه درباره قائم اهل بيت عليهم السّلام و انتقام او از دشمنان بوده كه سخت مايه وحشت دشمنان مى شد، هنگامى كه اِفشا مى گشت ، مشكلات عظيمى براى آن بزرگواران به دست مى آمد.
7- در حديث ديگرى كه همان مضمون حديث سابق را به شكل تازه اى دنبال مى كند از همان بزرگوار مى خوانيم كه در تفسير آيه شريفه ((و يقتلون الاءنبياء بغير حقّ؛ آنها - يعنى يهود - پيامبران خدا را به ناحق مى كشند))(499) مى فرمايد: ((اءما واللّه ما قتلوهم باءسيافهم ولكن اءذاعوا سرّهم و اءفشوا عليهم فقتلوا؛ به خدا سوگند آنها پيامبران را با شمشيرشان نكُشتند، بلكه اسرار آنها را فاش كردند (و دشمنان حق ترسيدند مزاحمى براى تخت و تاج حكومتشان پيدا شود) در نتيجه پيامبران الهى كُشته شدند)).(500)
8- در حديث ديگرى از مفضل بن عمر نقل شده كه مى گويد: آن روز كه معلّى بن خنيس (يكى از ياران امام صادق ) را كُشتند من خدمت آن حضرت رسيدم و عرض كردم يابن رسول اللّه ! آيا اين حادثه مهمّى كه امروز براى شيعه اتفاق افتاده است نمى بينى ؟ فرمود: چه شده است ؟ عرض ‍ كردم معلّى بن خُنيس را كشتند فرمود: ((رحم اللّه المعلّى قد كنت اءتوقّع ذلك اءنّه قد اءذاع سرّنا، و ليس النّاصب لنا حربا باءعظيم مؤ نة علينا من المريع علينا سرّنا؛ خدا معلّى را رحمت كند، من هم چنين انتظارى درباره او داشتم ، او اسرار ما را فاش كرد، و كسى كه در برابر ما به جنگ برخيزد مشقت او بر ما بيش از كسى نيست كه اسرار ما را فاش كند)).(501)
به هر حال حفظ اسرار ائمّه اهل بيت عليهم السّلام و به طور كلّى حفظ اسرار مذهب از مسائل مسلّمى است كه نمى توان در آن ترديد كرد، چرا كه اگر اين اسرار فاش شود و دشمنان بر آن دست يابند، در مورد فضائل آنها حسادت مى ورزند، و در مورد برنامه هاى اجتماعى و تربيتى آنان سعى مى كنند، تمام آنها را خنثى نمايند، به همين دليل دستور اكيد به حفظ اسرار داده شده است .
* * *
شاخه ديگر از رازدارى ، حفظ اسرار نظامى و سياسى كشور اسلامى است ، كه لزوم آن از بديهيّات است به همين دليل پيامبر اكرم صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم هم خودش نسبت به اين مساءله فوق العاده اهمّيّت مى داد، و هم اصحاب و يارانش را به آن توصيه مى كرد، و بسيارى از پيروزى هاى مسلمين به خاطر حفظ اهمّيّت اسرار بود.
مثلا در داستان فتح مكّه اگر آن زن (ساره ) كه از سوى دشمنان ماءمور بود آمادگى مسلمانان را براى فتح مكّه به مشركان قريش برساند، در كار خود موفق مى شد مكّه به اين آسانى فتح نمى شد، و اى بسا خون هاى زيادى از طرفين بر زمين مى ريخت . ولى تاءكيد پيامبر صلىّ اللّه عليه وآله و سلّم بركنترل راه ها و توقيف كردن آن زن مرموز و خبرچين سبب شد كه لشكر عظيم اسلام ناگهان در كنار مكّه پياده شد، و مشركان كه خود در برابر عمل انجام شده يافتند، تسليم شدند.
در روايات اسلامى به اين مساءله نيز اشاره شده و تعبيرهاى پُرمعنايى در اين روايات ديده مى شود از جمله :
1- اميرمؤ منان على عليه السّلام مى فرمايد: ((الظّفر بالحزم و الحزم بالجالة الرّاءى و الرّاءى بتحصين الاءسرار؛ پيروزى در پرتوى دورانديشى است ، و دورانديشى در به كارگيرى صحيح انديشه است ، و انديشه صحيح با نگهدارى و رازدارى ميسّر است )).(502)
2- در حديث از امام صادق عليه السّلام مى خوانيم : ((انّ اللّه عزّوجلّ عيّر قوما بالاذاعة ، فقال اذا جائهم اءمر من الاءمن اءو الخوف اءذاعوا به ، فايّاكم والاذاعة ؛ خداوند متعال گروهى را به خاطر اِفشاى اسرار سرزنش فرموده و گفته است هنگامى كه مطلبى درباره امنيت يا خوف (پيروزى يا شكست ) به آنها مى رسد، فورا آن را فاش مى كنند (يا آنها را به عنوان پيروزى از خطرات دشمن غافل مى سازند و يا به عنوان شكست ماءيوس مى كنند) بنابراين از اِفشاء اسرار بپرهيزيد)).(503)
3- در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام مى خوانيم : ((اظهار الشّى ء قبل اءن يستحكم مفسدة له ؛ اظهار كردن چيزى قبل از آن كه استحكام يابد، سبب فساد آن مى شود)). (چرا كه مخالفان آگاه مى شوند و سنگ در راه آن مى اندازند، و چه بسا از رسيدن به نتيجه مانع مى شوند).(504)
پيامدهاى رازدارى و اِفشاى اسرار
همه انسان ها در زندگى شخصى خود رازهايى دارند كه گاه مربوط به ضعف ها و عيوب آنها است و گاه مربوط به پيروزى ها و موفّقيّت ها مى باشد، به يقين اِفشا كردن آنچه مربوط به ضعف و عيب است ، اعتبار و حيثيت اجتماعى افراد را زير سؤ ال مى برد، و اى بساى مايه سلب اعتماد عمومى و شكست و آبروريزى شود، به همين دليل هم خودشان بايد آن اسرار را بپوشانند و هم ديگران ، تا مجالى براى اصلاح عيوب و برطرف كردن ضعف ها حاصل شود.
و اِفشا كردن آنچه مربوط به پيروزى ها است آتش حَسد را در دل حَسودان شعله ور مى سازد، و افراد تنگ نظر و بخيل را براى از بين بردن اسباب موفّقيّت تحريك مى كند، و در هر حال مايه شرّ و فساد و بدبختى و ناكامى است به همين دليل بايد در حفظ اين اسرار كوشيد.
در حديثى از امام كاظم عليه السّلام چنين نقل شده است كه فرمود: ((احفظ لسانك تعز، ولاتمكنّ النّاس من قياد رقبتك فتذّل ؛ زبانت را حفظ كن تا آبرومند باشى ، و زمام اختيار خود را به دست مردم نده كه ذليل خواهى شد)).(505)
جالب اينكه در آغاز اين حديث چنين آمده است : ((ان كان فى يدك هذه شى ء فان استطعت الّا تعلم هذه فافعل ؛ هرگاه در يك دست تو چيزى باشد و بتوانى كارى كنى كه دست ديگر باخبر نشود بكن )).(506)
از اينجا روشن مى شود كه هرگاه كسى از اسرار ديگرى باخبر شود، نزد او امانت است اگر آن را اِفشا كند خيانت در امانت كرده ، و سبب مى شود كه او گرفتار خسارات عظيمى شود، يا مقام و موقعيّت اجتماعى او به خطر مى افتد و يا تنگ نظران و حَسودان بر ضد او تحريك و بسيج شوند، و يا رذائل و اوباش در مال و عرض و ناموس او طمع ورزند.
به همين دليل در احاديث بالا خوانديم كه مى فرمود: ((اسرار شما مايه خوشحالى شما است اگر آنها را كتمان كنيد، ولى اگر اِفشا كنيد مايه هلاكت شما است )).
بنابراين انسان تا ممكن است بايد اسرار خود را به كسى نگويد و به تعبير ديگر سينه او صندوق سرّ او باشد، و اگر ضرورتى ايجاب كرد، يا بر اثر تصادفى ديگرى از آن آگاه شد، او بايد در حفظ اسرار بكوشيد و نسبت به برادر مؤ منش خيانت نكند.
در مورد اِفشاى اسرار مذهب و مكتب در برابر متعصبان لجوج و كينه توز كه هيچ مذهب و مكتبى را تحمل نمى كنند، و هيچ فكرى غير از فكر قاصر خويش را به رسميّت نمى شناسد نيز مطلب همين گونه است مخصوصا در مورد فضائل ائمّه معصومين عليهم السّلام كه شنيدن آن براى دشمنان حَسود و تنگ نظر سخت و سنگين است .
همچنين در مورد حفظ اسرار سياسى و نظامى كشور اسلام و اِفشاى آن كه گاه سرنوشت كشور اسلام را به خطر مى اندازد يا سبب مى شود خونهاى بى گناهان زيادى ريخته شود و اموال و آبروها و جان هايى بر باد رود، رازدارى از اَهمّ وظائف ، و اِفشاى اسرار از زشت ترين رذائل اخلاقى است ، و ترك آن كيفر سنگينى دارد.
به همين دليل در احاديث گذشته خوانديم كه امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: ((كسى كه چيزى از اسرار ما را فاش كند، همچون كسى است كه ما را عمدا به قتل رسانده نه به عنوان قتل خطا)).
در حديث جالبى كه مرحوم علّامه مجلسى در بحارالانوار نقل كرده است مى خوانيم كه خلاصه اش چنين است : دو نفر نزد على عليه السّلام آمدند، يكى از آنها را مارى گزيده بود و ديگرى عقربى به او نيش زده بود، آنها سخت گريه مى كردند. على عليه السّلام فرمود: اينها كيفر كارى را تحمل مى كنند كه انجام داده اند، آنها را به منزلشان بردند و دو ماه در ناراحت ترين حالات به سر مى بردند، سپس اميرمؤ منان على عليه السّلام دستور داد آنها را نزد او حاضر كردند، فرمود: حالتان چگونه است ؟ عرض كردند در سخت ترين درد و رنجها به سر مى بريم فرمود: از گناهى كه شما را به اينجا كشيده است توبه كنيد؟ و به او پناه بريد. عرض كردند اى اميرمؤ منان چه گناهى از ما سرزده است ؟ امام روبه يكى از آنها كرد و فرمود: ((امّا آيا تو به خاطر دارى روزى فلان كس نسبت به سلمان فارسى به خاطر علاقه اش به ما بدگويى مى كرد ولى تو دفاع از او نكردى بى آنكه ترسى به جان و مال و فرزندان خويش داشته باشى ، تنها نوعى شرمسارى مانع تو شد (كه نمى بايد بشود) اگر مى خواهى خداوند درد تو را درمان كند تصميم بگير كه بعد از اين هر كسى از دوستان ما بدگويى كرد و تو مى توانى ياريش كنى كوتاهى نكن مگر اين كه بر جان و مال و خانواده ات بترسى )).
و به دوّمى فرمود: ((آيا مى دانى چرا به اين وضع گرفتار شدى ؟ آيا به خاطر دارى روزى قَنبر من وارد مجلس يكى از حُكّام جور شد و تو در آنجا بودى و به احترام او برخاستى ، حاكم جور به تو اعتراض كرد كه چرا در حضور من به قَنبر احترام كردى ؟ تو در پاسخ گفتى من چگونه به احترام او برنخيزم در حالى كه فرشتگان خدا بالهاى خود را در راه او مى گسترانند، و روى بالهاى فرشتگان راه مى رود. هنگامى كه اين سخن را گفتى او عصبانى شد و برخاست و به ظرب و شتم و آزار قَنبر پرداخت ، اگر مى خواهى خداوند عافيت به تو دهد، هرگز دربرابر دشمنان ما كارى نكن كه به زيان دوستان ما تمام شود)).(507)
همچنين اگر در تواريخ مى خوانديم كه بعضى از پيشوايان اسلام جاسوس هايى را اعدام كردند به خاطر اين است كه كار آنها خون هاى پاكى را بر زمين مى ريزد، از اين رو بايد خون ناپاك آنها برزمين ريخته شود.
* * *
ضرورت ها
گاه نياز يا ضرورتى ايجاب مى كند كه انسان سرّ خود را به ديگرى بگويد، در اين گونه موارد نيز به ما دستور داده شده است كه افراد عاقل و امينى را براى اين كار پيدا كنيم . على عليه السّلام مى فرمايد: ((من اءسرّ الى غير ثقة فقد ضيّع اءمره ؛ كسى كه سرّ خويش را نزد افراد غيرمطمئن بازگو كند سِرّ خود را ضايع كرده است )).(508)
حتّى دستور داده اند كه در صورت ضرورت سِرّ خود را به كسى بسپاريد كه او هم سِرى در نزد شما داشته باشد، تا به خاطر حفظ سرّ خويش ، سرّ شما را اِفشا نكند.
اميرمؤ منان على عليه السّلام در حديثى مى فرمايد: ((لاتضع سرّك عند من لاسرّ له عندك ؛ سرّ خود را نزد كسى كه سرّى نزد تو ندارد نگذار)).(509)
مخصوصا بايد توجّه داشت كسانى كه اسرار خويش را فاش مى كنند، افراد قابل اعتمادى براى حفظ اسرار ديگران نيستند بايد از آنها پرهيز كرد.
اميرمؤ منان على عليه السّلام مى فرمايد: ((من ضعف عن حفظ سرّه ، لم يطق سرّ غيره ؛ كسى كه از حفظ سرّ خود ناتوان است ، توانايى بر حفظ اسرار ديگران ندارد)).(510)
انگيزه هاى اِفشاى سرّ و راه درمان آن
اين صفت رذيله از ضعف هاى مختلفى است كه در بعضى انسان ها سرچشمه مى گيرد از جمله :
1- افراد حسود براى ضربه زدن به كسى كه مورد حَسدشان است سعى در اِفشاى اسرار آنها دارند تا از اين طريق در افكار عمومى بى اعتبار شوند يا منافعشان به خطر بيفتد.
2- افراد كينه توز براى اعمال كينه هاى خود از اِفشاى اسرار ديگران خوددارى نمى كنند تا از آنها انتقام بگيرند.