اخلاق

مرحوم سید عبدالله شبر
مترجم : محمدرضا جباران

- ۱۰ -


باب هفتم: بيان خلاصه‏اى از حقوق‏

جمله كلى در بيان حقوق اين است كه هيچ يك از برادران دينى چه مرده و چه زنده را كوچك نشمرى كه هلاك مى‏شوى، زيرا تو نمى‏دانى شايد كسى را كه كوچك شمردى از تو بهتر باشد چه، اگر فاسق هم باشد شايد عاقبت او به خير ختم شود و عاقبت تو مثل حال او شود.

و هيچگاه از امور دنيوى آنها با ديده بزرگداشت ننگر چه، دنيا و هر چه در آن است در نظر خدا كوچك است و هرگاه اهل دنيا در نفس تو بزرگ نمايند دنيا را بزرگ دانسته و از چشم عنايت خدا ساقط مى‏شوى.

دينت را براى رسيدن به دنياى آنها نثار نكن كه در چشم آنان كوچك و از دنيايشان محروم مى‏شوى و اگر به آن برسى چيزى را كه بهتر است با چيز پستى معاوضه كرده‏اى.

به صورت ظاهر با آنها دشمنى نكن كه كارت در دشمنى به طول مى‏انجامد و دين و دنيايت را بر سر آن مى‏نهى و دين آنها در دشمنى از كفشان مى‏رود، مگر اينكه منكرى از آنها ببينى كه در اين صورت بايد با افعال زشت آنها دشمنى كنى.

با ديده رحمت به آنها بنگر كه اين بيچارگان غضب خدا را برانگيخته با سركشى، خود را مستحق عقوبت او كرده‏اند، پس دخول جهنم براى آنها بس است.

نسبت به آنها كينه به دل راه مده به دوستى آنها و مدح و ثنايى كه در حضور تو مى‏كنند و خوشرويى آنها دل نبند چه، اگر دنبال حقيقت آن باشى در بيش از يك درصد آنها حقيقت نمى‏يابى و اى بسا كه آن درصد را هم نيابى.

شكايت حالت را به آنها نكن كه خدا به آنها واگذارت مى‏كند و انتظار نداشته باش كه در نهان همانگونه باشند كه آشكارا هستند كه اين طمعى بى‏جاست. به آنچه دارند طمع نكن كه در خوارى خود شتاب كرده‏اى و به هدف نمى‏رسى.

به خاطر بى‏نيازيت از آنها بر آنها تكبر نكن كه خدا درازاى كبرت، به آنها نيازمندت مى‏كند، هنگامى كه از يكى از آنها تقاضائى كردى و او انجام داد برادرى است سودمند و اگر انجام نداد او را عتاب نكن كه دشمنت مى‏شود و بايد رنجى طولانى را تحمل كنى.

خود را به نصيحت كسى كه قبول نمى‏كند مشغول نكن چه او از تو قبول نمى‏كند و با تو دشمن مى‏شود بنابراين به صورت عمومى موعظه كن و هيچگاه شخصى را بصورت خاص نصيحت نكن.

هرگاه خير و كرامتى از آنها ديدى خدا را شكر كن كه او را واداشت تا اين خير را به تو برساند و به خدا پناه ببر از اينكه به آنها واگذارت كند.

هنگامى كه به تو خبر رسيد كه از تو غيبت كرده‏اند يا شر و ناخوشايندى از آنها به تو رسيد آنها را به خدا واگذار و از شر آنها به خدا پناه ببر، و خود را به تلافى بديهايشان مشغول نكن كه عمرت در اين راه ضايع شده ضرر بيشترى متوجه تو مى‏شود.

به آنها نگو شما قدر مرا نمى‏دانيد و معتقد باش اگر استحقاق آن را داشته باشى خدا براى تو در قلوب آنان مقامى قرار مى‏دهد زيرا حب و بغض به دست خداست.

در شنيدن سخنان حق آنها شنوا و از شنيدن سخنان باطلشان ناشنوا باش، سخنان حق را در مورد آنها بگو و از گفتن باطل ساكت باش.

از مصاحبت با اكثر مردم بپرهيز كه آنها هيچ اشتباه و لغزشى را نمى‏بخشند و هيچ عيبى را نمى‏پوشانند، در مقابل چيزهاى بى‏ارزش محاسبه‏ات مى‏كنند بر كم و زيادت حسد مى‏ورزند، انصاف مى‏خواهند و انصاف ندارند. بر اشتباه و فراموشى مؤاخذه‏ات مى‏كنند، برادرى برادران را با سخن چينى و تهمت به هم مى‏زنند.

بنابراين مصاحبت با بيشتر مردم خسران است و جدا شدن از آنها بهتر، اگر راضى شوند در ظاهر چاپلوسى مى‏كنند و چون خشمگين گردند در باطن كينه مى‏ورزند. در خشمشان امان و به رضايشان اميد نيست، ظاهرشان انسانى است كه با لباس پوشيده و باطنشان گرگى است درنده، باظن و گمان حركت مى‏كنند و در پشت سرت با چشم اشاره مى‏كنند، از حسد، مرگ دوستشان را انتظار مى‏كشند، در مصاحبت لغزشهايت را مى‏شمارند تا در غضب و وحشت به رويت زنند.

بر دوستى كسى كه او را آزمايش نكرده‏اى اعتماد نكن.

آزمايش اين است كه مدتى در خانه يا يك محل با او دوستى كنى و او را در حالتهاى مختلف از جمله معزوليت و منصوبيت و فقر و غنا تجربه كنى يا با او مسافرت كرده با او در درهم و دينار معامله نمائى يا در شدتى گرفتار شوى كه به او محتاج باشى، اگر در همه اين حالات او را پسنديدى آنگاه اگر از تو بزرگتر است او را به پدرى و اگر از تو كوچكتر است به پسرى و اگر همسن است به برادرى انتخاب كن.

باب هشتم: حقوق همسايگى‏

همسايگى مقتضى حقوقى است بالاتر از حقوق برادرى. در اسلام همسايه تمام حقوقى را كه يك مسلمان دارد با اضافاتى داراست از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) روايت شده كه همسايگان بر سه دسته‏اند:

1 - همسايه‏اى كه يك حق دارد.

2 - همسايه‏اى كه دو حق دارد.

3 - همسايه‏اى كه سه حق دارد.

همسايه‏اى كه سه حق دارد همسايه مسلمانى است كه فاميل هم باشد، او يك حق همسايگى دارد، يك حق مسلمانى و يك حق خويشاوندى.

همسايه‏اى كه دو حق دارد همسايه‏اى است كه فقط مسلمان باشد، او يك حق همسايگى دارد و يك حق مسلمانى.

همسايه‏اى كه يك حق دارد همسايه مشرك است.

خلاصه، حق همسايه اين است كه به او سلام كنى، با او صحبت طولانى نكنى، زياد از حالش سؤال نكنى، در مرض عيادتش كنى، در مصيبت تسليتش دهى و در عزا با او شريك باشى، در شادى تبريكش گوئى و شركتت را در شادى او اظهار كنى، از لغزشهايش چشم بپوشى، از بام به امور پنهانيش نگاه نكنى، اگر خواست شاخه‏اى بر ديوار بگذارد بر او سخت نگيرى، در مسأله را آب ناودان و خاكروبه ريختن در پشت ديوارش بر او سخت نگيرى، راهش را تنگ نكنى. دقت نكنى كه چه چيز به خانه مى‏برد، آنچه از عوراتش منكشف مى‏شود بر او بپوشانى، و هنگامى كه مصيبتى به او مى‏رسد و زمين مى‏خورد زير بغلش را بگيرى و او را بلند كنى و در غيبتش از مواظبت خانه‏اش غافل نشوى، پنهانى به سخنانش گوش ندهى و از حرمتش چشم بپوشى و به خادمه او نظر نكنى و به فرزندش مهربانى كنى و او را در امر دين و دنيايش ارشاد كنى.

اينها حقوق همسايگى است به اضافه حقوقى كه در مورد برادران دينى گفته شد.

در حديثى از پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) آمده است كه آيا مى‏دانيد حق همسايه چيست؟

اينكه اگر يارى خواست ياريش كنى و اگر طلب قرض كرد قرضش دهى، و اگر تو را طلبيد پيش او آماده شوى و اگر مريض شد عيادتش كنى و اگر مرد جنازه‏اش را تشييع كنى واگر خيرى به او رسيد تبريكش گويى و اگر مصيبتى به او رسيد تسليتش دهى و بدون اجازه او ساختمان خانه‏ات را از او بلندتر نكنى كه راه باد را بر او ببندى.

و هنگامى كه ميوه‏اى خريدى آن را به او هديه كن و اگر هديه نكردى در پنهانى برايش ببر، و آن را بوسيله فرزندت نفرست كه فرزند او را ناراحت كند.

و بوسيله بوى غذايت او را اذيت نكن مگر اينكه از آن غذا برايش مقدارى ببرى‏ (372).

در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: خوشرفتارى در همسايگى رزق را زياد مى‏كند (373).

و مى‏فرمايد: وقتى كه پسر كوچك حضرت يعقوب (عليه السلام) يعنى: بن‏يامين با ماندن در مصر از پدر جدا شد، يعقوب گفت:

پروردگارا! آيا به من رحم نمى‏كنى كه چشمم كور شد و پسرم از دستم رفت.

وحى شد: اى يعقوب اگر آنها را ميرانده بودم زنده مى‏كردم تا با آنها باشى، ولى به يادآور گوسفندى را كه ذبح نمودى و كباب كردى و خوردى و فلانى در همسايگى تو روزه بود، و تو چيزى از آن را به او ندادى.

و در روايت ديگرى است كه از آن پس هر روز شخصى از طرف او تا يك فرسخى اعلان مى‏كرد هركس ناهار مى‏خواهد به خانه يعقوب آيد و بعد از ظهر اعلان مى‏كرد: هر كس شام مى‏خواهد به خانه يعقوب آيد.

و مى‏فرمايد: حسن همجوارى باعث زيادى عمر و آبادى شهرها مى‏شود (374).

و مى‏فرمايد: از ما نيست كسى كه با همسايگانش خوشرفتار نباشد (375).

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد حضرت رسول (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: به من ايمان نياورده كسى كه شب سير بخوابد و همسايه‏اش گرسنه باشد (376).

و باز فرمود: هر شهرى كه در آن كسى گرسنه بخوابد اهل آن شهر در قيامت مورد توجه خدا نخواهند بود (377).

و مى‏فرمايد: يكى از چيزهايى كه كمر انسان را خرد مى‏كند همسايه بد است كه اگر خوبى ببيند پنهان مى‏كند و اگر بدى ببيند افشاء مى‏كند (378)

.

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد: از هر جهت تا چهل خانه همسايه حساب مى‏شود (379)

باب نهم: حقوق خويشان و نزديكان‏

قرآن مجيد مراعات خويشاوندان را در رديف تقواى از خدا قرار داده مى‏فرمايد: و اتقوا الله الذى تسائلون به و الأرحام ان الله كان عليكم رقيب (380).

امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه مى‏فرمايد: منظور از ارحام در آيه خويشاوندان است كه خدا دستور به احترام و ارتباط با آنها داده است، آيا نمى‏بينى كه ارحام را با اسم خود مقرون كرده.

و در حديثى از اوست كه مردى خدمت پيامبر (صلى‏الله عليه و آله و سلم) آمده و عرض كرد يا رسول‏الله خانواده من جز ستم و ناسزا و قطع رابطه با من كارى نكردند، آيا آنها را ترك كنم؟.

حضرت فرمود: در اين صورت خدا هم همه شما را ترك خواهد كرد.

عرض كرد: پس چه كنم؟

حضرت فرمود: هر كس با تو قطع رابطه كند تو با او رابطه برقرار كن و هركس تو را محروم كرد تو عطايش كن و هركس به تو ظلم كرد او را ببخش اگر چنين كنى خدا تو را در مقابل آنان پشتيبانى مى‏كند.

و باز مى‏فرمايد: چيزى جز صله رحم سراغ نداريم كه عمر را زياد كند، از جائى كه كسى كه عمرش فقط سه سال است ولى با خويشاوندان رابطه بسيار دارد خدا سى سال به عمرش مى‏افزايد و آن را سى و سه سال مى‏كند، و كسى كه عمرش سى و سه سال است ولى با خويشاوندان قطع رابطه مى‏كند خدا سى سال از عمرش مى‏كاهد و آن را سى سال مى‏كند.

و امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد صله ارحام اعمال را تزكيه، اموال را زياد، بلاها را دفع، و حساب را آسان مى‏كند واجل را به تأخير مى‏اندازد (381).

و مى‏فرمايد: كه رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: وصيت مى‏كنم از امتم آنهايى را كه شاهدند و آنهايى كه غائب و آنهايى را كه در صلب مردان و رحم زنان هستند تا روز قيامت كه صله رحم به جاآورند، اگرچه بين آنها فاصله يكسال راه باشد، چه، صله‏رحم جزءدين است.

و مى‏فرمايد: رحم (خويشاوندى) روز قيامت آويزان به عرش است، مى‏گويد خدايا هر كس حق مرا مراعات كرد با او رابطه برقرار كن و هر كس حق مرا مراعات نكرد او را از خود دور كن.

شهيد ثانى (ره) مى‏فرمايد:

رحم، بنا به روايات و اجماع، عبارت از نزديكانى است كه معروف به اصل و نسب انسان باشند اگرچه به علت كثرت نسل از انسان دور شده باشد و ازدواج با او جايز باشد.

باب دهم: حقوق پدر و مادر و فرزند

قرآن مجيد درباره پدر و مادر مى‏فرمايد: و بالوالدين احسان (382).

و در ادامه آن مى‏فرمايد: اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولاً كريماً و احفض لهما جناح الذل من الرحمة.

ابو ولاد حناط مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم اين احسانى كه در آيه شريفه: و بالوالدين احسانا آمده است، چيست؟

فرمود: احسان اين است كه با آنها مصاحبت كنى و آنها را وادار نكنى چيزى از تو بخواهند اگر چه بى‏نياز هم باشند يعنى آنچه را كه دارى در اختيار آنها بگذارى آيا نشنيده‏اى كه خداى تعالى مى‏فرمايد: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون‏ (383).

سپس فرمود: اما آيه و اما يبلغن عندك الكبر احدهما منظورش اين است كه اگر تو را راندند به آنها اف نگويى و اگر تو را زدند آنها را نرانى و آنجا كه مى‏فرمايد: و قل لهما قولا كريما منظورش اين است كه اگر، را زدند به آنها بگويى خدا شما را ببخشد و اين سخن پسنديده‏اى است كه به آنها مى‏گويى.

واينكه مى‏فرمايد: واخفض لهما جناح‏الذل من الرحمة منظورش اين است كه هيچگاه جز با رحمت و دلسوزى به آنها خيره نشو، صدايت را از صداى آنها بلندتر نكن، دستت را بالاتر از دست آنها قرار نده و جلوتر از آنها حركت نكن.

و مى‏فرمايد: مردى خدمت حضرت رسول (صلى‏الله عليه و آله و سلم) آمده عرض كرد: يا رسول‏الله مرا نصيحت كن، فرمود: به خدا شرك نورز اگر چه آتشت بزنند و عذابت كنند مگر فقط با زبان چيزى گويى اما قلبت به ايمان مطمئن باشد، و به پدر و مادرت نيكى كن و آنها را تأمين كن چه مرده باشند چه زنده و حتى اگر به تو دستور دادند كه خانه و زندگيت را رها كنى اطاعت كن كه اين جزء ايمان است.

از امام باقر (عليه السلام) سؤال شد چه عملى برتر است؟ فرمود: نماز در وقتش و نيكى به پدر و مادر و جهاد در راه خدا.

و باز مى‏فرمايد: مردى نزد رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) آمده عرض كرد يا رسول‏الله من شوق و نشاط جهاد دارم.

حضرت فرمود: جهاد كن در راه خدا زيرا اگر كشته شوى نزد خدا زنده‏اى و روزى مى‏خورى و اگر به غير شهادت در آن راه به صورت ديگرى بميرى پاداشت با خداست و اگر برگردى از گناهان پاك شده‏اى، همچنان كه از مادر متولد شده‏اى.

عرض كرد يا رسول‏الله پدر و مادر پيرى دارم كه به من انسى دارند و از رفتن من ناراحت مى‏شوند.

حضرت فرمود: پس نزد آنان بمان قسم به كسى كه جان من در دست اوست انس يك شبانه روز آنها به تو از يك سال جهاد بهتر است.

و باز مى‏فرمايد: مردى نزد نبى‏اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) آمده عرض كرد: يا رسول‏الله به چه كسى نيكى كنم؟

فرمود: مادرت.

عرض كرد بعد از او؟

فرمود: مادرت.

عرض كرد بعد از او؟

فرمود: پدرت.

جابر مى‏گويد: شنيدم مردى به امام صادق (عليه السلام) عرض مى‏كرد پدر و مادرى غير شيعه دارم.

فرمود: به آنها نيكى كن همانطور كه به دوستداران ما نيكى مى‏كنى.

سدير مى‏گويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: آيا عمل فرزند براى پدر حساب مى‏شود؟

حضرت فرمود: هيچ عملى از فرزند براى پدر حساب نمى‏شود مگر دو چيز: اينكه پدر بنده باشد و فرزندش آن را خريده و آزاد كند،، يا پدر قرضى داشته باشد كه پسر آن را ادا نمايد.

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد: گاهى فرزندى در زندگى به پدر و مادر نيكى مى‏كند ولى چون پدر و مادر مى‏ميرند دين آنها را ادا نمى‏كند و براى آنها استغفار نمى‏نمايد در زمره اذيت كاران پدر و مادر نوشته مى‏شود و گاهى مى‏شود كه فرزندى در زندگى به والدين نافرمانى مى‏كند و چون مى‏ميرند دينشان را ادا مى‏كند و براى آنها استغفار مى‏كند خدا او را نيكوكار به والدين محسوب مى‏كند.

امام كاظم (عليه السلام) مى‏فرمايد: مردى از رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) سؤال كرد: حق پدر بر فرزندش چيست؟ فرمود: اينكه او را با نامش صدا بزند و جلوتر از او حركت نكند و قبل از او ننشيند و براى او ناسزا كسب نكند.

امام باقر (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: بپرهيزيد از نافرمانى پدر و مادر زيرا بوى بهشت در حالى كه از مسير هزار سال راه استشمام مى‏شود چند گروه آن را احساس نمى‏كنند.

كه عبارتند از: عاق والدين، قاطع رحم، پيرمرد زناكار و همسايه‏اى كه تكبر ورزد زيراكبر رداى خداى تعالى است.

زيد بن على (عليه السلام) از پدرش (امام چهارم) از جدش (امام حسين) نقل مى‏كند كه رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانگونه كه فرزند در صورت نافرمانى پدر و مادر گرفتار مى‏شود پدر و مادر نيز در صورت آزار فرزند گرفتار مى‏شوند.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: خدا رحمت كند پدر و مادرى را كه فرزندشان را بر نيكى كردن به خود يارى كنند.

و در روايت ديگرى است كه در ادامه اين فرمايش به رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) عرض كردم چگونه او را يارى دهند؟

فرمود: كارهايى را كه مى‏تواند انجام دهد از او بپذيرند و آنچه را كه از عهده او برنمى‏آيد از او نخواهند او را به بدى متهم نكنند و با او بد رفتارى نكنند، زيرا براى كافر شدن فرزند همين بس است كه قطع رحم يا عاق والدين شود.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود:

حق فرزند بر پدر اين است كه اگر پسر است مادرش را از بين نيكان انتخاب كند و نام نيكو بر او بگذارد و قرآن را به او بياموزد و او را پاكيزه بپرورد و به او شنا بياموزد.

و اگر دختر است مادرش را از نيكان برگزيند، سوره نور را به او بياموزد و سوره يوسف را به او ياد ندهد و او را در بالاخانه مسكن ندهد و در شوهر دادنش عجله كند.

باب يازدهم: حق مملوك‏ (384)

در روايت است كه از جمله مطالبى كه پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) در اواخر سفارش كرده اين است: بپرهيزيد از خدا در مورد بندگانتان از آنچه مى‏خوريد به آنها بخورانيد از آنچه مى‏پوشيد به آنها بپوشانيد، آنها را به انجام اعمالى كه طاقت آن را ندارند مكلف نكنيد، آنها را كه دوست داريد نگهداريد و آنها را كه دوست نداريد بفروشيد بندگان خدا را عذاب نكنيد زيرا خداى تعالى آنها را ملك شما قرار داده و اگر بخواهد شما را ملك آنها قرار مى‏دهد.

در روايت است مردى خدمت رسول اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) آمده عرض كرد: يا رسول‏الله چقدر خادم را ببخشم، حضرت مدتى سكوت كرده سپس فرمود: هر روز هفتاد بار.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: هنگامى كه بنده‏اى را خريدى قيمتش را به خود او نشان نده زيرا هيچكس نيست كه قيمت خود را ببيند و رستگار شود و چون او را خريدى نامش را تغيير ده و چيز شيرينى به او بخوران و چهار درهم صدقه بده.

از حضرت صادق (عليه السلام) سؤال شد: آيا مى‏توان بين دو برادر كه بنده هستند يا بين زن و بچه‏اش كه هر دو برده‏اند جدايى انداخت؟

فرمود نه، اين كار حرام است مگر خودشان بخواهند.

و همو از پدر بزرگوارش نقل مى‏كند كه فرمود: على‏بن‏ابيطالب (عليه السلام) فرمود: هركس بيش از تعدادى كه مى‏تواند همسر داشته باشد يا بيش از حد شرعى ازدواج، كنيز بگيرد، اگر آنها مرتكب فحشاء شوند گناهش به گردن اوست.

حضرت صادق (عليه السلام) غلامى را دنبال كارى فرستاد غلام دير برگشت حضرت به دنبال او بيرون رفت او را در گوشه‏اى در خواب يافت، بالاى سرش نشسته او را باد مى‏زد تا بيدار شد.

چون بيدار شد حضرت فرمود: فلانى بخدا تو حق ندارى شبانه‏روز در خواب باشى، بلكه شب را مى‏توانى بخوابى و روز را در اختيار ما باشى.

كنيزى از امام سجاد (عليه السلام) مشغول ريختن آب به دست امام بود تا وضو بگيرد در آن حال چرت رد و آفتابه از دستش افتاده به امام اصابت كرد.

حضرت سرش را به طرف او بلند كرد.

كنيز گفت: خداى عزوجل در قرآن مى‏فرمايد: و الكاظمين الغيظ (385) حضرت فرمود: من غيظم را فرو بردم.

كنيز گفت: مى‏فرمايد: و العافين عن الناس‏ (386).

حضرت فرمود: من تو را بخشيدم.

كنيز گفت: مى‏گويد: والله يحب المحسنين‏ (387).

حضرت فرمود: برو تو را در اره خدا آزاد كردم.

در روايت است كه: روزى امام سجاد (عليه السلام) غلامش را دو بار صدا كرد او جواب نداد و بار سوم جواب داد.

حضرت فرمود: پسرم آيا صداى مرا نشنيدى؟

عرض كرد: چرا شنيدم.

فرمود: پس چرا جواب ندادى.

عرض كرد: چون از تو در امان هستم‏

حضرت فرمود: سپاس خدائى را كه مملوك مرا از من در امان قرار داده.

باب دوازدهم: حقوق زن و شوهر نسبت به يكديگر

بنابر آنچه از قرآن كريم و سنت معصومين (عليهم السلام) و اجماع علماء (رحمةالله) استفاده مى‏شود، هر كدام از زن و شوهر حقوقى بر يكديگر دارند كه واجب است قبل از آنكه آن را طلب كند يا براى به دست آوردنش از ديگرى كمك بخواهد، بدون اظهار ناراحتى و با گشاده روئى آنها را ادا كند.

حقوق مرد بر زن‏

هر مردى بر همسر خود پنج حق دارد كه عبارتند از:

1 - كاملاً مطيع شوهر بوده در مقابل او سركشى نكند.

2 - از اموال او بدون اجازه‏اش صدقه ندهد.

3 - بدون اجازه شوهر روزه مستحبى نگيرد.

4 - شوهر را از لوازم زناشوئى منع نكند اگر چه بربالاى مركب باشد.

5 - بدون اجازه شوهر از خانه خارج نشود كه اگر اينكار را بكند، تا زمانى كه به خانه برگردد فرشتگان زمين و آسمان و فرشتگان غضب و رحمت او را لعنت مى‏كنند.

حق زن بر شوهر

زن را نيز بر شوهر چند حق است كه عبارتند از:

زندگى مادى او را تأمين كند (388).

و عورت او را بپوشاند.

به او بدروئى نكند.

پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: خوبان شما كسانى هستند كه بر زنانشان خوب باشند (389).

و در روايت ديگرى است كه فرمود: بهترين شما كسى است كه براى زنانش بهتر باشد و من براى زنانم از همه شما بهترم‏ (390).

و باز مى‏فرمايد: خانواده مرد در حكم اسيران او هستند و محبوب‏ترين بندگان خدا كسى است كه با اسراء خود خوشرفتار باشد.

و همچنين مى‏فرمايد: مثل زن مثل دنده كج است كه اگر آن را به حال خود رها كنى از آن سود مى‏برى و اگر آن را راست كنى خردش مى‏نمائى.

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: هركس بد خلقى زن را به اميد پاداش خدا تحمل كند خدا به او اجر و پاداش شاكرين را مى‏دهد (391).

باب سيزدهم: آميزش با جامعه و گوشه نشينى‏

آميزش با مردم و شركت در اجتماعات از جمله مسائلى است كه در اسلام بسيار بر آن تأكيد شده و جاى هيچ شبهه‏اى نيست كه بهترين اعمال، اعمالى است كه به صورت دسته جمعى انجام مى‏شوند و آيات و اخبار بسيارى بر اين مطلب گواهند از طرف ديگر اخبار و احاديثى وجود دارد كه بر گوشه نشينى و كناره‏گيرى از مردم صحه مى‏گذارد و به آن تشويق مى‏كند و به آن توصيه مى‏نمايد به همين خاطر است كه:

بين علماى اخلاق در اين مطلب اختلاف است كه كدام يك از اين دو شايسته‏تر است و هر گروه را در اين مقام كلامى است:

گروهى آميزش را برگزيده آن را بر گوشه نشينى ترجيح داده‏اند.

اين گروه براى اثبات مدعاى خود به آياتى از قرآن و احاديثى از معصومين (عليهم السلام) استدلال كرده‏اند.

آيات مورد استدلال عبارتند از:

1 - الف بين قلوبهم‏ (392).

2 - و لا تكونوا كالذين تفرقو (393).

و احاديث عبارتند از:

1 - پيامبر اكرم (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: مؤمن با ديگران انس مى‏گيرد و ديگران با او انس مى‏گيرند و خيرى نيست در كسى كه الفت نگيرد و ديگران با او مأنوس نشوند.

و باز مى‏فرمايد: هر كس از جامعه جدا شود به مرگ جاهليت از دنيا مى‏رود (394).

همينطور اخبار و احاديثى كه بر استحباب ديد و بازديد مصافحه، روبوسى، عيادت مريض، تشييع جنازه، بر آوردن حوائج مسلمين، اهميت دادن به امور آنها، اصلاح بين آنها، امر به معروف و نهى از منكر، همكارى در تقوى و نيكوكارى و حضور در نماز جمعه و جماعت دلالت مى‏كند. و احاديثى كه به تأديب و تأدب، مدارى با مردم، تحمل آزار آنان، انس و استيناس، شركت در مهمانيها، قبول دعوت، تواضع و فراگيرى تجارب ديگران و امثال آن تشويق مى‏كنند، همگى دليل برترى آميزش با مردم است.

چه، اينها امورى هستند كه جز با معاشرت با ديگران تحقق نمى‏يابند.

گروهى ديگر عزلت را پسنديده، آن را بر آميزش ترجيح داده‏اند.

محقق عارف ابن فهد (395) كتابى در اين باره تأليف كرده و بر ادعاى خود شواهد بسيارى از اخبار و احاديث آورده كه از آن جمله است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر به خاطر موقعيتى كه خدا به من داده نبود دوست داشتم بر سر كوهى باشم كه تا وقت مرگ نه كسى را بشناسم و نه كسى مرا بشناسد.

امام باقر (عليه السلام) به عبد الواحد انصارى فرمود: اگر انسان در مسير حق باشد گفتار مردم به او ضرر نمى‏رساند حتى اگر او را ديوانه بنامند و اگر بر سر كوهى باشد و تا دم مرگ در همانجا خدا را عبادت كند ضررى نمى‏بيند.

امام صادق (عليه السلام) سه بار فرمود: مؤمن از جدايى مردم ضرر نمى‏بيند اگر چه بر قله كوهى باشد.

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد: كسى كه خدا حق را به او بشناساند ضرر نمى‏كند از اينكه بر سر كوهى باشد و از گياهان زمين تغذيه كند تا مرگ او را دريابد.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: كسى كه بر اين امر امر امامت استوار باشد ضرر نمى‏بيند از اينكه سايه‏بانى جز درخت و غذايى جز برگ آن نداشته باشد.

و باز مى‏فرمايد: خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: عابدترين دوستان من كسى است كه از نمازش بهره‏اى برده باشد، پروردگارش را نيكو عبادت كند و او را در نهان بپرستد و در ميان مردم ناپيدا باشد كه انگشت نماى ديگران نباشد و رزقش به اندازه نيازش باشد و بر آن صبر كند و چون مرگش در ربود ارث و گريه كننده‏اش كم باشد.

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد: رسول خدا (صلى‏الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: پرستنده‏ترين دوستان من در نظرم سبكبارى است كه از نمازش بهره برده پروردگارش را در پنهانى نيكو عبادت كند و در ميان مردم ناشناخته باشد و به رزقش كه به قدر كفاف اوست صبر كند تا بميرد و ارث و گريه كننده‏اش كم باشد.

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايد: يكى از استدلالات خداى تعالى براى محكوم كردن بندگان بى‏عمل در قيامت اين است كه مى‏فرمايد:

آيا بى‏نام و نشانت نكردم؟

و همو به فحص بن غياث مى‏فرمايد: اين فحص هميشه دم باش نه سر.

معروف كرخى به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد يابن رسول‏الله مرا نصيحت كن.

حضرت فرمود: آشناهايت را كم كن.

عرض كرد بيشتر بگو.

فرمود: آنها را كه مى‏شناختى فراموش كن.

عرض كرد بيشتر بگو.

فرمود: همين براى تو بس است.

اينها تعدادى از احاديثى هستند كه همگى به عزلت و گوشه‏نشينى تشويق مى‏كند.

اضافه براينها در گوشه‏نشينى فوايد بسيارى هست از جمله اينكه: انسان در خلوت براى عبادت و فكر و انس با مناجات آرامش بيشترى دارد و ديگر اينكه از آنچه باعث هلاك يك انسان مى‏شوند از قبيل اخلاق رذيله مثل غيبت كردن و غيبت شنيدن، ريا، تكبر، كينه و حسد نجات مى‏يابد، كسى كه عزلت برگزيند امر به معروف و نهى از منكر بر او واجب نمى‏شود كه اگر سكوت كرد مؤاخذ و مسؤول باشد در عزلت مى‏توان از فتنه‏ها و دشمنى‏ها نجات يافته خود و دينش را از غوطه‏ور شدن در فتنه‏ها حفظ كند و از شر مردم رهايى يابد.

و در خلوت است كه انسان به مردم طمع نمى‏كند و طمع ديگران از او بريده مى‏شود و از مشاهده مردمان احمق و اخلاق پست آنها راحت مى‏شود.

اين بود اشاره‏اى به دو عقيده متضاد در مسأله عزلت و آميزش با دلائلى كه هر گروه براى اثبات مدعاى خود ذكر كرده‏اند ما هر كدام را بپذيريم براى دلائل گروه ديگر جوابى نخواهيم داشت.

ولى مى‏توان با بيانى شيوا اخبارى را كه در اين دو مورد وارد شده با هم سازگار كرد، بطورى كه هيچ كدام با دسته مقابل تنافى نداشته باشد.

جمع اين احاديث به چهار صورت ممكن است:

1 - اينكه بگوئيم عزلتى كه ممدوح و پسنديده است عزلت قلبى است به اين معنى كه انسان بايد در عين حال كه در جميع اجتماعات شركت مى‏كند، قلبش در گوشه تفكر خود و مناجات با خدا مشغول باشد.

در اين مورد عبدالله بن سنان از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود:

خوشا به حال بنده‏اى كه مردم را بشناسد و با جسمش با آنها مصاحبت كند ولى قلبش با آنها غريبه باشد مردم بظاهر او را بشناسند و او باطن مردم را بشناسد (396).

2 - اينكه منظور از عزلت و كناره‏گيرى از كسانى است كه به دنيا چسبيده و خدا را فراموش كرده‏اند، ولى از اهل آخرت مثل علما و عقلا و عرفا كه اخلاقشان قابل استفاده و علوم و احوالشان مفيد است و انسان در آميزش با آنان به اجر و پاداش مى‏رسد نبايد كناره‏گيرى كرد.

امام كاظم (عليه السلام) مى‏فرمايد: اى هشام تحمل تنهائى نشانه قوت عقل است پس اگر كسى درباره خدا تفكر كند از دنيا و راغبين به آن كناره مى‏گيرد و آنچه نزد خداست رغبت پيدا مى‏كند و هر كس به آنچه نزد خداست راغب شود خدا انيس او در وحشت و دوستش در تنهائى و بى‏نيازيش در فقر و ياور او در بى‏كسى خواهد بود.

3 - اينكه بگوئيم با دقت در لغت عزلت و حروف آن مى‏توان چنين به دست آورد كه همانگونه كه از دو حرف عين و زاء در لغت فهميده مى‏شود، از لوازم عزلت اين است كه انسان آراسته به علم و زهد باشد كه اگر عين علم در آن نباشد زلت است يعنى لغزش و اگر زاء در عزلت نباشد علت (بيمارى) است و علت به معنى مرض است و اگر حرف لام كه نمايانگر جهل است در آن نباشد عزت است، بنابر اين، شخص جاهل سزاوار نيست گوشه عزلت برگزيند.

در كتاب كافى چنين نقل مى‏كند: به امام صادق (عليه السلام) گفتند مردى است كه اين موضوع (مسأله امامت) را شناخته و در خانه نشسته و با هيچكس آشنايى نمى‏كند.

حضرت فرمود: اين مرد چگونه در دينش تحقيق مى‏كند.

بنابراين شخصى كه از اجتماع كناره‏گيرى مى‏كند بايد عالم باشد. وقتى قرار شد براى عزلت فقط كسانى مجاز باشند كه عالم هستند.

اگر عالمى داراى نفس قدسى و قوه‏اى ملكوتى باشد و در راه خدا خشن و بى‏گذشت و قادر به امر به معروف و نهى از منكر باشد.

و ارشاد گمراهان و كمك ضعيفان و دادرسى آنان كه فريادشان بند است و يارى مظلومان و امثال آن در توانش باشد.

و در دعوت به سوى خدا به سرزنش سرزنش كنندگان توجه نكند، براى او سزاوار است كه آميزش را ترجيح دهد وگرنه همان به كه از جامعه كناره گيرد (397).

4 - اينكه بگوئيم جدائى از مردم دشمنى آنها را بر مى‏انگيزد. و آميزش بى‏حد با آنها باعث جمع دوستان در اطراف انسان مى‏شود.

بنابراين بايد انسان حد اعتدال را برگزيند، نه بيش از حد از مردم كناره گيرد و نه بيش از حد با آنها بياميزد، البته حد اعتدال به حسب حال افراد و فايده‏ها و آفاتى كه از عزلت و آميزش به انسان مى‏رسد متفاوت است.

پس انسان بايد حال خود را ملاحظه كند و آن حدى را كه اصلاح اوست و براى او شايسته است برگزيند.