باب هفتم : آداب دعا
همان طور كه تلاوت قرآن سخن گفتن خدا با بندگان است دعا كردن سخن گفتن بندگان با معبود يكتا است و اين همان چيزى است كه به دعا ارزش مىدهد و حال دعا را از تمام حالات برتر مىكند، مخصوصاً اگر دعاهايى باشد كه لبهاى گهربار معصومين (عليهم السلام) صادر شده باشند كه رهبر كبير انقلاب اسلامى، امام خمينى (قدس سره) آنها را قرآن صاعد ناميد.
معلوم است كه چنين حالتى داراى آدابى است.
مهمترين مسأله در آداب دعا توجه قلب است
به مبدأ اعلى چه اگر روزى قلبت به سوى خدا نباشد دعايت سزاوار استجابت نيست بلكه جا دارد كه توجهى به تو نشود، همان طور كه در زندگى دنيا اگر كسى به سوى تو رو نكند سزاوار نيست كه تو متوجه او باشى مثلاً چون با كسى مواجه شوى كه بدانى از صحبت كردن با تو غافل است و از ماندن در كنار تو روى برمىگرداند سزد كه از صحبت كردن با او روى بگردانى و جوابش نگويى.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: هر كس مىخواهد منزلت خود را نزد خداوند بداند، منزلت خدا را نزد خود بنگرد زيرا خداى تعالى همان منزلتى را نزد خود به بنده مىدهد كه بندهاش آن را در نزد خود به خدا داده است
(148)
و اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مىفرمايد: خدا به دعاى شخص غافل توجه نمىكند
(149).
يكى ديگر از آداب دعا اين است كه انسان حاجت خود را ذكر كند.
و ديگر اينكه به صورت عمومى دعا كند و در حال دعا گريان باشد، و قبل از آنكه از خدا چيزى بخواهد به گناهانش اعتراف كند و قبل از آنكه حاجتى برايش پيش آيد به دعا روى آرد و در نيازها و خواستههايش جز بر خدا اعتماد نكند و دعا را به صورت نغمههاى موسيقى نخواند.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: آداب دعا را مراعات كن و توجه كن كه چه كسى را مىخوانى و چگونه مىخوانى و براى چه مىخوانى و عظمت و كبرياء خدا را تصديق كن و يقين داشته باش كه بر آنچه در اندرون تو مىگذرد و آنچه از حق و باطل در ضمير تو نهفته است آگاه است و راههاى نجات و هلاكتت را بشناس مبادا كه چيزى را از خدا بخواهى كه مىپندارى مايه نجات توست در حالى كه باعث هلاكت و نابوديت مىشود. زيرا خداى تعالى مىفرمايد:
و يدع الانسان بالشر دعاءه بالخير و كان الانسان عجولاً
(150)
پس تفكر كن چه مىخواهى و براى چه مىخواهى.
و دعا اين است كه تمام وجودت اجابت پروردگار باشد، دلت در راه ديدن او آب شود و اختيار از كف دهى و به طور كلى ظاهر و باطن امور را به خدا تسليم كنى.
پس اگر شرائط دعا را به جا نياوردى انتظار اجابت نداشته باش زيرا خدا به اندرون ما و پنهانىترين اشياء آگاه است چه بسا خدا را به چيزى خواندهاى كه او خلافش را در تو مىداند.
بدان كه اگر خدا به ما دستور دعا كردن نداده بود و ما مخلصانه دعا مىكرديم با رحمت خود دعاى ما را مستجاب مىكرد آيا مىتوان گفت اكنون كه اجابت دعا را براى كسانى كه با شرايط، دعا مىكنند ضمانت كرده اجابت نمىكند.
سپس حضرت چنين اضافه مىكند اگر اين شرايطى را كه برايت گفتم فراهم كردى و مخلصانه دعا خواندى، مژده مىدهم تو را به يكى از اين سه هديه:
1 - يا به زودى آنچه را خواستى به تو مىدهد.
2 - و يا براى آخرت تو بيشتر از آنچه خواستى ذخيره مىكند.
3 - و يا بلائى را از تو برمىگرداند كه اگر مىرسيد تو را هلاك مىكرد
(151).
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه وقتى آيه:
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء
(152) را تلاوت فرمود.
از حضرت سؤال شد چرا ما دعا مىكنيم و دعايمان مستجاب نمىشود حضرت فرمود: چون شما كسى را مىخوانيد كه او را نمىشناسيد و چيزى مىخواهيد كه آن را درك نمىكنيد.
باب هشتم : اسرار زكات و احسان
يكى از عرفا چنين مىفرمايد: راز وجوب زكات و انفاق مال آزمايش بنده است و در آن سه معنى نهفته است:
1 - كسى كه شهادتين را با زبان اداء مىكند، ملتزم به توحيد مىشود و اقرار به معبود مىكند و اگر بخواهد كاملاً به شهادت و اقرار خود وفا كند بايد جز خداى واحد محبوبى نداشته باشد، زيرا محبت شركت برنمىدارد
(153).
و توحيد زبانى بىثمر و كممحتوى است، و درجه محبت را فقط با جدا كردن محبوبها مىتوان سنجيد. اموال هم جزء محبوبهاى انسان هستند زيرا كه وسيله بهرهمندى او از دنيا مىباشند، به وسيله اموال است كه انسان به اين عالم مأنوس مىشود و از مرگى كه وسيله ديدار محبوب است فرار مىكند، پس انسان به وسيله اين مال كه معشوق او است امتحان مىشود تا ادعاى خود را ثابت كند و لذا خداى تعالى مىفرمايد:
ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه
(154).
2 - پاك شدن بندگان از آفت رذيله بخل، كه از مهلكات بشر است.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: سه چيزند كه باعث هلاك مىشوند بخلى كه انسان از آن اطاعت كند و هواى نفسى كه پيرويش كند و اينكه كبر و غرور بر او غلبه يابد.
و قرآن كريم مىفرمايد:
و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون
(155) صفت بخل فقط در صورتى زائل مىشود كه انسان به بذل مال عادت كند.
جدا شدن از چيزى كه محبوب ماست ممكن نيست مگر آنكه به قدرى خود را بر اين كار مجبور كنيم تا به صورت عادت شود
و همين امرى كه در اوئل بسيار مشكل مىنمايد بر اثر تكرار به صورت يك ملكه نفسانى درآيد كه باعث شادمانى و سرور انسان شود.
انفاق در اين معنى صاحبش را از بخل پاك مىكند، البته بايد توجه داشت كه طهارت هر كس از بخل به قدر انفاقش و به قدر احساس سرورش به هنگام انفاق و صرف مال در راه خدا مىباشد.
3 - به جاى آوردن شكر نعمتهاى الهى است، زيرا كه خدا هر بندهاى را نعمتى در جان و نعمتى در مال بخشيده عبادات بدنى شكر نعمت بدنى، و عبادات مالى شكر نعمت مال است و چقدر پست است كسى كه فقيرى را مىبيند كه رزقش تنگ و نيازمند به اوست آنگاه نفسش به او اجازه نمىدهد كه شكر نعمت الهى را به جا آورده آن بنده را از سؤال و درخواست از ديگران بىنياز كند.
كسى كه مىخواهد انفاق كند بهتر است هرگاه كه انگيزه خيرى در درونش جوشش نمود فرصت را غنيمت شمرده انفاق كند كه مبادا شيطان وسوسهاش كرده از خير بازش دارد و قبل از سؤال فقير آنچه را كه قصد انفاق آن را دارد ببخشد زيرا در حديث آمده است كه انفاق بعد از سؤال و درخواست ارزش ندارد، چون مزد آبروى سائل است.
و اوقات شريفه مثل ماه رمضان و ذى الحجه و روز عيد غدير و امكنه شريف مثل مكه و مدينه و مشاهده متبركه را براى انفاق برگزيند.
و انفاق مستحبى را بطورى انجام دهد كه اگر با دست راست بخشيد دست چپش از آن آگاه نشود.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: بخدا قسم صدقه پنهانى از صدقه آشكار برتر است
(156).
و روايت شده كه وقتى حضرتش نماز عشا را به جا مىآورد و پاسى از شب مىگذشت انبانى پر از نان و گوشت و پول مىداشت و آن را بر گردن خود حمل مىكرد و به سوى فقراء مدينه مىرفت و بين آنها تقسيم مىكرد بطورى كه آنها او را نمىشناختند و زمانى كه حضرت درگذشت، مستمندان دريافتند كه حضرت صادق (عليه السلام) بوده كه به آنها رسيدگى مىكرده است.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: صدقه پنهانى غضب خدا را خاموش مىكند
(157).
امام صادق (عليه السلام) فرمود: آنچه كه خدا واجبش كرده آشكار كردنش بهتر از پنهان كردن است آنچه كه مستحب است پنهان كردنش برتر از آشكار كردن است
(158).
از پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) سؤال شد چه صدقهاى برتر است؟ در جواب فرمود: صدقهاى كه در حالى انجام دهى كه سالم باشى و حرص و آرزوى ماندن داشته و از حاجت و فقر هراسان باشى و صبر نكنى تا جانت به گلويت برسد آنگاه بگويى فلان چيز را به فلانى دهند و فلان چيز را به فلانى.
وظائف انفاق كننده
و سزاوار است كه انفاق كننده عطاى خود را ناچيز بشمرده تا شايد نزد خدا بزرگ شود و در حال انفاق به ياد توفيق و ثواب خدا باشد.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: انفاق جز با سه خصلت صلاحيت قبول پيدا نمىكند.
كوچك شمردن آن، مخفى كردن آن و عجله كردن در انجام آن، اگر انفاق خود را كوچك بشمرى در نزد خدا بزرگش كردهاى و اگر آن را پنهان كنى به كمالش رسانى و چون در رساندنش عجله كنى گوارايش كنى وگرنه آن را محو و بىبركت و باطل كنى.
و شايسته است
مال بهتر و محبوبتر و آنچه از شبهه دورتر است بخشيده شود.
قرآن كريم مىفرمايد:
لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون
(159).
و در جاى ديگر مىفرمايد:
انفقوا من طيبات ما كسبتم
(160).
و بعد از اعطا دست خود را ببوسد.
در حديث آمده است كه قبل از آنكه صدقه در دست سائل قرار گيرد خدا آن را مىگيرد. آرى خداست كه صدقات را مىگيرد.
و به همين خاطر است كه در آيات قرآن آمده است: كيست كه به خدا قرضالحسنه دهد.
و از سائل التماس دعا كند.
چه در حديث آمده است كه دعاى او مستجاب مىشود.
و بخشش را به كسانى اختصاص دهد كه در مقابل، پاداش بيشترى به آن تعلق گيرد مثل نزديكان و علماء و نيكوكاران.
و هرگز سائل را جز با مهربانى رد نكند.
در حديث آمده است كه سائل را يا با بخشش چيز كمى احترام كن، يا با رد كردن نيكو.
و آنچه را كه براى بخشش دارد كوچك نشمرد، چه در حديث آمده كه بخشش كم حياء نكنيد چون نوميد كردن از هر چيزى كمتر است.
و از منت گذاردن و اذيت كردن خود دارى كند كه قرآن كريم مىفرمايد:
لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى
(161).
منت گذاردن اين است كه انسان خود را نيكوكار به حساب آورد درحالى كه اينطور نيست نيكوكار كسى است كه از او چيزى را گرفته، چون او را به ثواب رسانده و از عقاب نجات داده و در گرفتن حق خدا از او نائب خدا شده؛ چه اينكه، انفاق حق خداى تعالى است كه در تحقق وعده روزى فقيران او را به گرفتن اين مال حواله كرده است.
و اذيت فقير اين است كه از او عيب جويى كرده توبيخش كند، و با او سخنان ناهموار گويد و بدرويى نمايد و او را به خدمت خود گيرد و پرده از انفاقش برگيرد و سائل را ناچيز شمرد.
وظائف سائل
براى سائل شايسته است كه بداند كه خداى تعالى به بندگان دستور داده كه به او بخشش كنند تا امور مهمش را كفايت كند و براى عبادت خاطرى آسوده داشته باشد.
پس خدا را شكر نهاده از بخشش كننده تشكر كند و براى او دعا كند. در حالى كه نعمت را از خدا مىداند بخشنده آن را ستايش نمايد.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه از مردم تشكر نكند شكر خدا را نيز به جاى نمىآورد
(162).
و به طور كلى براى مؤمنين سزاوار است كه تا مىتوانند از ديگران چيزى نخواهند، زيرا درخواست از ديگران خوارى دنيا و فقر زودرس اين زندگى و حساب طولانى فرداى قيامت به دنبال دارد.
روزى پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) به اصحابش فرمود: آيا با من بيعت نمىكنيد؟
عرض كردند يا رسول الله ما با تو بيعت كردهايم.
فرمود: اين بار بيعت كنيد كه از مردم چيزى نخواهيد.
بعد از اين جريان گاه مىشد كه عصا از دست يكى از آنها مىافتاد و خودش خم مىشد آن را برمىداشت و به كسى نمىگفت آن را به من بده.
رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر يكى از شما طنابى بردارد و با پشت خود پشته هيزمى بكشد و آن را بفروشد و آبروى خود را بدان حفظ كند همان برايش بهتر از آن است كه گدايى كند
(163).
همچنين فرمود: هر كس از ما چيزى بخواهد به او مىدهيم و هر كس اظهار بىنيازى كند خدا بىنيازش مىكند
(164).
امام صادق فرمود: شيعه ماكسى است كه از مردم چيزى نخواهد اگر چه از گرسنگى بميرد
(165).
و همچنين فرمود اگر سائل مىدانست با اين كار چه بار سنگينى را به دوش مىگيرد هرگز كسى از كسى درخواست نمىكرد و اگر مسؤول مىدانست در بخل ورزيدن و ندادن چه گناهى است هرگز كسى سائلى را محروم نمىكرد
(166).
و مىفرمايد: كسى كه بدون نياز گدايى مىكند مثل اين است كه آتش گداخته مىخورد
(167).
زكات بدن
بدان كه بدن انسان نيز زكاتى دارد و زكاتش همان ناقص شدن براى تحصيل خير و بركت است.
نقص بدن يا از اختيار انسان خارج است - مثل گرفتارى به امراض - و يا در اختيار انسان است و آن با گماردن بدن در عبادات و باز داشتن آن از معاصى حاصل مىشود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) روزى به اصحابش فرمود هر مالى كه تزكيه نشود ملعون است و هر بدنى كه اقلاً چهل روز يك بار تزكيه نشود ملعون است
(168).
عرض شد يا رسول الله زكات مال را كه مىشناسيم امام زكات جسد چيست؟.
فرمود: اينكه آفتى به آن برسد اطرافيان چون اين سخن بشنيدند رنگ صورتشان تغيير كرد.
حضرت چون تغيير را در چهره آنان مشاهده كرد
فرمود: آيا مىدانيد مقصودم از اين سخن چه بود؟
عرض كردند نه يا رسول الله!
فرمود: منظورم اين بود كه خدشهاى بر بدن وارد شود يا پاى انسان به سنگى بخورد يا به زمين بيفتد يا مرضى به او دست دهد يا خارى به بدنش فرو رود و از اين قبيل ذكر فرمود حتى افتادن خاشاك در چشم را هم در كلامش ذكر كرد.
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده: هر جزئى از اجزاء بدنت زكاتى واجب دارد، بلكه بر هر جاى موى بدن زكاتى است، بلكه بر هر حظهاى از لحظات زكاتى است.
زكات چشمت اين است كه با عبرت بنگرد و از شهوات و امثال آن پوشيده شود.
و زكات گوش، گوش فرا دادن به علم و حكمت و قرآن و مسائل دينى مثل موعظه و نصيحت و آنچه كه مايه نجات تو، و باز داشتن آن از شنيدن دروغ و غيبت و امثال آن است.
و زكات زبان نصيحت مسلمين و بيدارگرى غافلين و كثرت ذكر و تسبيح است.
و زكات دست، بذل و بخشش از نعمتهائى است كه خدا به تو داده و به كار انداختن آن در نوشتن علوم و مسائلى كه مسلمين در اطاعت خدا و اعراض از بديها از آن سود برند.
و زكات پا كوشش در اداى حقوق خدا مثل ديدار نيكوكاران، رفتن به مجالس ذكر و اصلاح مردم و صله ارحام و جهاد و آنچه باعث اصلاح قلب و سلامت دينت مىشود، مىباشد.
اينها فقط ذكر آن مقدارى است كه قلوب مردم آن را مىفهمد و مىتوانند آنها را به كار برند اما لطائفى كه مخصوص بندگان مقرب و خالص خدا است
و جز آنها كسى راهى به آنجا ندارد از حد شماره خارجند و همانها هستند صاحبان آن لطائف و همانها هستند كه ظاهر و باطنشان را همين مسائل فرا گرفته است
(169).
نبى اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: هر چيزى زكاتى دارد و زكات بدن روزه است
(170).
باب نهم: اسرار روزه
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: روزه سپر آتش است
(171).
و همچنين فرمود: روزهدار تا زمانى كه غيبت مسلمانى را نكند در عبادت است حتى اگر در رختخوابش خوابيده باشد
(172).
و همچنين فرمود خداى تعالى مىفرمايد:
روزه براى من است و من در مقابل آن پاداش مىدهم؛ شخص روزهدار را دو شادى است، يكى هنگامى كه افطار مىكند
و ديگر هنگامى كه پروردگارش را ملاقات مىكند قسم به كسى كه جان محمد در دست اوست، بوى بد دهان روزهدار
كه ناشى از گرسنگى است در نزد خدا خوشتر از بوى مشك است
(173).
امام كاظم (عليه السلام) فرمود:
اى روزهداران قبل از ظهر بخوابيد كه خداى تعالى روزهدار را در رختخوابش آب و غذا مىدهد
(174).
و به قولى اگر در روزه فايدهاى جز ترقى از لذائذ نفس حيوانى به قله همسانى با ملائكه روحانى نبود براى فضل و برترى روزه كافى بود.
روزه از آن جهت سپر آتش است كه آتش غضب و شهوت را كه آتش جهنم را در زندگى دنيا شعلهور مىكنند و در قيامت بروز مىدهند دفع مىكند.
و از اين جهت روزهدار به مجرد غيبت مسلمان از جرگه عبادت كنندگان خارج مىشود كه
همچنان كه در قرآن عزيز آمده غيبت به منزله خوردن گوشت مردار شخصى است كه غيبتش را مىكنند و اين خود نوعى خوردن است.
و اينكه از ميان تمام عبادات، روزه را به خدا اختصاص داده
در حالى كه همه عبادات براى خدا است، مثل اين است كه كعبه را به خود نسبت داده در حالى كه تمام زمين از آن اوست و اين دو جهت دارد:
1 - قوام روزه با ترك و خود نگهدارى است و ترك و خود نگهدارى يا چيز سرى است و عملى در آن
نيست كه در معرض ديد باشد در حالى كه تمام عبادات در معرض ديد مردم است پس جز خدا كسى از روزه خبر ندارد، لذا فرموده:
روزه براى من است.
2 - اينكه روزه تسلط بر دشمن خداست زيرا وسيله شيطان در فريب انسان شهوات انسانى است و خوردن و آشاميدن باعث تقويت شهوات مىشوند
بنابراين روزه خلع سلاح دشمن است.
لذا
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: شيطان از راه خون در وجود فرزندان آدم جريان مىيابد، پس محل عبور شيطان را با گرسنگى تنگ كنيد
(175).
شهوات چراگاه و مرتع شياطين است، و از اين جهت بوى دهان روزهدار از بوى مشگ در نزد خدا خوشتر است
كه باعث خوشبويى روح مىشود، و روح در نزد خدا همان ارزش را دارد كه بدن در نزد انسان. خداى تعالى به همين مطلب اشاره كرده و مىفرمايد:
ما عنركم ينفد و ما عندالله باق
(176).
و بوى خوش روح كجا و بوى مشك، چه بوى روح عقلانى و معنوى است و بوى مشك جسمانى و حسى و صورى.
درجات روزه
ابو حامد در اين مقام كلامى است كه خلاصهاش اين است:
بدان كه روزه داراى سه درجه است:
1 - روزه عمومى
2 - روزه خصوصى.
3 - روزه خصوص الخصوصى
روزه عمومى خوددارى از خوردن و آشاميدن و خوددارى از بر آوردن شهوات است.
روزه خصوصى حفظ گوش و چشم و دست و زبان و پا و ساير اعضاء و جوارح از گناهان است و اين با شش امر تحقق مىيابد.
الف: پوشيدن چشم و باز داشتن آن از نگاه كردن به آنچه كه مذموم و مكروه است، بلكه بايد آن را از نگاه كردن به هر چيزى كه قلب را مشغول كرده از ياد خدا غافل مىكند باز داشت.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: نگاه تير مسمومى است از تيرهاى شيطان، هر كس از ترس خدا دست از نگاه كردن بردارد خدا به او ايمانى مىدهد كه حلاوت آن را در قلبش احساس كند
(177).
و همچنين فرمود پنچ چيز است كه روزه را زائل مىكند: دروغ، غيبت، سخن چينى، قسم دروغ، نگاه شهوتآميز
(178).
ب: حفظ زبان از بيهودهگوئى، دروغ، غيبت، سخن چينى، فحش و بد دهنى و معاشرت ناهموار و خصومت و جدال.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: روزه سپر است، پس وقتى يكى از شما روزه است ناسزا نگويد و جهالت نكند و اگر كسى با او نزاع كرد يا به او ناسزا گفت بگويد من روزهام
(179)
ج: باز داشتن گوش از شنيدن محرمات، زيرا هر چيزى كه گفتنش حرام باشد گوش فرا دادن به آن حرام است.
خداى تعالى
گروهى را كه به محرمات گوش فرا مىدهند مذمت كرده مىفرمايد:
سماعون للكذب اكالون للسحت
(180).
و پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه غيبت مىكند و كسى كه به دروغ گوش فرا مىدهد در گناه شريكند
(181).
د: حفظ بقيه اعضاء بدن مثل دست و پا از انجام اعمال ناشايست و باز داشتن شكم از خوردن چيز شبههناك به هنگام افطار، زيرا روزه از حلال و افطار از حرام معنى ندارد و اين به آن ماند كه قصرى بسازد و شهرى را خراب كند و دارو نوشيده و زهر بخورد، چه اينكه محرمات سمومى هستند كه دين را هلاك مىكنند و روزه دواى آن است، و دارو با وجود سم سودى نمىبخشد.
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: چه بشا روزهدارانى كه از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى سودى نمىبرند
(182).
در تفسير اين حديث گفته شده كه منظور كسى است كه با خوراك حرام افطار كند.
و گفته شده منظور كسى است كه با روزه از خوردن طعام حلال خود دارى مىكند و با غيبت از گوشت مردم افطار مىكند.
و گفته شده منظور كسى است كه اعضاء و جوارح خود را از گناه حفظ نمىكند و شايد منظور همه اينها باشد.
ه: اينكه به هنگام افطار در خوردن حلال هم به طورى زياده روى نكند كه شكمش پر شود زيرا هيچ ظرفى از شكمى كه از غذاى حلال پر شده باشد نزد خدا مبغوضتر نيست
(183).
آخر چطور مىتوان با روزه بر دشمن خدا تسلط پيدا كرد و هواى نفس را مقهور كرده آن
(184) را بر تقوى تقويت كرد، در حالى كه انسان خود را تا شب از شهوات باز مىدارد تا به آنها رغبت پيدا مىكند، آنگاه آن قدر مىخورد تا پر مىشود.
شايد اگر طبق عادت هميشگى غذا مىخورد و اينگونه روزه نمىداشت بهتر بود.
پس سزاوار است براى افطار هم طبق عادت خود غذا بخورد و چنين شكمش را پر نكند.
و: اينكه بعد از افطار قلبش مضطرب و معلق بين خوف و رجاء باشد، چون نمىداند روزهاش قبول شده و از مقربين است يا رد مىشود و از مغضوبين باشد.
با جمع شدن اين شش امر روزه از سطح عمومى بالاتر رفته و مخصوص به عدهاى خاص مىشود كه آن را روزه خصوصى مىگويند.
امام صادق (عليه السلام) در حديثى به اين نوع اشاره كرده مىفرمايد: هنگامى كه روزه گرفتى بايد گوش و چشمت و پوست و مويت روزه گيرند
(185). همينطور به چيزهاى ديگرى از وجود انسان اشاره كرده كه بايد روزه باشند، سپس اضافه كرده مىفرمايد: روزى كه روزهدارى، نبايد مثل روزهاى ديگرت باشد، در اين روز جدال نكن و خادم خود را آزار و اذيت نكن و بايد كه وقار روزه در وجودت ظاهر شود
(186).
رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) روزى شنيد كه زن روزهدارى به كنيزش فحش مىدهد، حضرت غذايى طلبيد و جلوى زن قرار داد و فرمود: بخور.
عرض كرد من روزهام.
حضرت فرمود: چگونه روزهاى در حالى كه به كنيزت فحش مىدهى؟!روزه فقط با خوددارى از خوردن و آشاميدن نيست
(187).
اداوه كلام ابو حامد:
3 - روزه خصوص الخصوصى: روزه قلب از همتهاى پست و افكار دنيوى و باز داشتن آن از غير خداست بطور كلى.
بطلان اين روزه با فكر كردن در غير از مبدأ و معاد و با فكر كردن در مورد دنياست، مگر در مواردى كه از آنها براى دينش استفاده مىكند، در اين صورت فكر در مورد دنيا توشه آخرت است (پايان كلام ابوحامد
(188)).
در كتاب مصباح الشريعة از امام صادق (عليه السلام) چنين روايت شده: كه رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: روزه سپر است يعنى پردهاى در مقابل آفات دنيا و حجابى در برابر عذاب آخرت است، پس چون روزه گرفتى به اين نيت بگير كه از شهوات خوددارى كنى و خود را از شهوات حيوانى حفظ كنى، پس خود را به منزله مريض بدان كه اشتهاء به خوردن و نوشيدن ندارد، در هر لحظه منتظر شفاء از مرض گناهان باش و باطنت را از هر كدورت و غفلت و ظلمتى كه از اخلاص دورت مىكند تطهير كن.
سپس فرمود: خداى تعالى مىفرمايد: روزه براى من است و من در مقابل آن پاداش مىدهم. روزه ماده نفس و شهوت
(189) طمع را مىكشد و باعث صفاى قلب و طهارت جوارح و اصلاح ظاهر و باطن و شكرگزارى در مقابل نعمتها و احسان به فقراء و كثرت تضرع و خشوع و گريه و سبب التجاء به خدا و انكسار هواى نفس و تخفيف حساب و كم شمردن نيكىها مىشود و در آن فوائدى است كه به شمارش در نمىآيد و همين مقدار كه ذكر شد براى توجه كسانى كه تعقل كنند و موفق به استعمال آن شوند كفايت مىكند
(190).