فصل سوم : خلاصهاى درباره طهارت و نظافت
از آنچه كه دين اسلام يك برنامه كامل براى زندگى بشر بوده و تمام جنبههاى حيات مادى و معنوى او را در نظر دارد و از جهتى بهداشت يكى از ابعاد مهم زندگى بشر است، اسلام عزيز نسبت به مسأله بهداشت عنايت شايانى دارد.
قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد:
رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين
(55).
از پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم):
طهارت نيمى از ايمان است
(56).
از پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم):
طهارت كليد نماز است
(57).
از پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم):
دين بر پايه نظافت بنا شده است
(58).
از پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم):
چه بد بندهاى است بنده كثيف
(59).
يكى از عرفا فرموده: لازم است كه صاحبان بصيرت هوشيار بوده از اين ظواهر بفهمند اصل ايمان آبادى و عمران قلب و اندرون است و بدانند كه منظور رسول خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) از جمله طهارت نصف ايمان است اين است كه اصلاح ظاهر با نظافت و طهارت آن به وسيله ريختن آب نصف ايمان است و نصف ديگر آن اصلاح باطن به وسيله اعمال صالح و اخلاق پسنديده است.
مراتب طهارت
طهارت چهار مرتبه دارد:
1 - پاك نمودن و نظافت ظاهر از چرك و نجاسات و كثافات.
2 - پاك نمودن اعضاء و جوارح بدن از جرائم و گناهان.
3 - تطهير قلب از رذايل اخلاقى.
4 - تطهير اندرون از غير خدا
يعنى عدم توجه به مخلوق در تمام شؤون زندگى.
البته اين مرتبه آخر مخصوص انبياء و صديقين است.
و بايد توجه داشت كه در هر مرتبهاى طهارت نيمى از عملى است كه با آن طهارت انجام مىشود. اين مراتب كه براى طهارت ذكر شد در واقع مراتب و درجات ايمان هستند و هر مرتبهاى در حدى مخصوص به خود قرار دارد و هيچ بندهاى به طبقه بالا نمىرسد مگر طبقات پايينتر از آن را طى كرده باشد.
بنابراين هيچ كسى به طهارت اندرون از غير خدا و اصلاح آن به وسيله شناخت و كشف جلال و عظمت او نمىرسد مگر خود را از اخلاق ناپسند خالى كرده و با اخلاق پسنديده اصلاح نمايد و هيچ كسى به اين مرتبه نمىرسد مگر از طهارت جوارح و اعضاء از گناهان و اصلاح آنان با اطاعت و عبادات فارغ شده باشد.
فصل چهارم : اسرار ازاله نجاست و قضاء حاجت
مرحوم شهيد ثانى
(60) مىفرمايد:
لازم است انسان از ازاله و برطرف كردن نجاسات، تطهير قلب از نجاسات و زشتىهاى اخلاقى را يادآور شود.
هنگامى كه انسان مىبيند مأمور شده ظاهر پوست و لباسش را كه با ذات و اصل وجودش رابطهاى ندارد، پاك نگهدارد نبايد از تطهير اصل وجود و اندرون و قلبش غافل شود، پس سزاوار است كه با توجه و پشيمانى از گناهان در جبران گذشته كوشا باشد و تصميم بگيرد كه در آينده هم دنبال گناه نرود تا بدين وسيله باطنش را كه مورد توجه معبود است تطهير كند.
و هنگامى كه براى تخلى و قضاء حاجت مىرود به ياد نقص و نياز خود بوده و توجه داشته باشد كه چه نجاساتى در درونش نهفته در حالى كه ظاهرش را در مقابل مردم تزيين مىكند ولى خداى تعالى اندرونش را مىبيند و بر خباثتها و پستىهاى درونيش آگاه است. پس بايد در رفع نجاسات درونى و اخلاق فاسدى كه در اعماق وجودش جا گرفته اقدام كند تا نفسش استراحت كند، و قلبش آرامش يابد و جانش از سنگينى آنها راحت، و صلاحيت وقوف بر بساط خدمت، و آمادگى مناجات در او فراهم شود.
از امام صادق (عليه السلام): مستراح را از آن جهت مستراح گفتهاند كه در آنجا نفوس انسانها با دفع كثافات و نجاسات راحت مىشوند.
شخص مؤمن در هنگام تخلى توجه مىكند كه آنچه از حلال دنيا خورده عاقبتش اين گونه رسوائى منجر شده
كه از اظهارش شرمنده و از ديدنش مشمئز مىشود، و با ترك آن و خالى كردن وجودش از آن خيالش راحت مىشود و از نگهدارى و جمع آن استنكاف دارد. و تفكر مىكند كه نفسش كه در بعضى حالات چنان محترم است، چگونه در اين حالت خوار و ذليل مىشود و پى مىبرد كه تمسك به قناعت و تقوى آرامش دو جهان را برايش به ارمغان مىآورد و راحتى را در تحقير دنيا و ترك لذائذ آن و ترك اعمال و افعال حرام و شبههناك
(61) مىيابد و بعد از آنكه خود را در آن حال ذلت و خوارى ديد و خود را شناخت به اميد خير عاقبت و درجات عالى
(62) كبر را از خود دور كرده و از گناهان مىگريزد و رو به تواضع در رفتار
و پشيمانى از كجروىهاى گذشته و حيا از كفران در مقابل خداى تعالى مىآورد و در انجام اوامر و ترك نواهى خدا كوشش مىكند و نفسش را در زندان خوف از خدا و صبر بر مكاره و مصيبتهاى دنيا و خود نگهدارى از شهوات محبوس مىنمايد تا زمانى كه در زندگى واقعى و دار قرار به امان خدا دست يابد و طعم رضايت او را بچشد زيرا كه تكيهگاه، هموست و غير او چيزى نيست.
فصل پنجم : مسواك
رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: يك نماز كه قبلش مسواك كرده باشى بهتر از هفتاد و پنج نماز است كه قبل از آن مسواك نكرده باشى
(63).
از امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه شب براى عبادت برخاستى مسواك كن زيرا فرشتهاى مىآيد و در هنگام عبادت دهانش را بر دهان تو مىنهد و هيچ حرفى از دهان تو خارج نمىشود مگر اينكه آن را به آسمان مىبرد، پس بهتر است كه نفست و گفتارت خوشبو باشد.
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه رسول خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود:
مسواك موجب پاكى دهان و جلب رضايت پروردگار است.
يكى از سنتهاى مؤكد رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) كه آن حضرت آن را ترك نمىكرد، مسواك كردن است.
و چنانچه كسى در اين مورد بينديشد درمىيابد كه فوايد ظاهرى و باطنى آن بسيار و غير قابل شمارش است.
با اين همه يك انسان بصير توجه دارد كه مسواك كردن امرى ظاهرى و در راستاى اصلاح جسم است و هم چنانكه
مسواك مىكند و آلودگىهاى دندانش را بدين وسيله مىزدايد آلودگىهايى را كه در اثر گناهان در قلبش پديد آمده، به وسيله تضرع و خشوع و شبزندهدارى و طلب مغفرت در شبانگاهان زايل مىكند و ظاهر و باطن را از كدورت مخالفت و ارتكاب محرمات پاك مىكند.
زيرا پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مسواك را به عنوان يك مثال براى بيدار دلان مطرح نموده و آن مثال اين است
كه خداى تعالى دندانها را به عنوان وسيله و آلت جويدن و سبب اشتهاء به غذا و يار معده در هضم غذا در دهان قرار
داده و آنها را از مادهاى صاف و شفاف خلق كرده كه با جويدن غذا آلوده مىشوند و بوى دهان تغيير مىيابد و باعث فساد مىشود.
هنگامى كه مؤمن زيرك تيزهوش با آن چوب لطيف
(64)مسواك مىكند و آن چوب نرم را
بر آن ماده شفاف مىكشد،
تغييرى كه در اثر خوردن غذا
در آن ايجاد شده زائل مىشود
و شفافيت خود را باز مىيابد.
قلب انسان را نيز پاك و صاف آفريده و غذايش را فكر و ياد و ترس از خود و بزرگداشت خودش مقرر كرده است و هنگامى كه قلب با غفلت از ياد او
كدر و مشوب مىشود، بايد آن را با سنگ توجه صيقل داده با آب انابه شستشو كرد تا حالت اوليه و شفافيت سابقش را باز يابد.
قرآن مجيد مىفرمايد:
ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين
(65).
و پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) در ظاهر دستور به مسواك كردن دندانها فرموده و در واقع معنى مشابهش را
كه همان شستشوى باطن است منظور داشته، اما كسى كه كاروان فكرش در منزلگاه عبرت توقف كرده
باشد و بتواند اين معانى و امثال را در اصل و فرع استخراج كند خداوند
چشمههايى از حكمت به رويش مىگشايد، و آنچه كه بيشتر است از فضل خدا است،
و خدا اجر نيكوكاران را ضايع نمىكند. (پايان نقل از مصباح الشريعه، ص 123).
در شرع مقدس اسلام آنچه كه مىتواند انسان را از حالت طهارت خارج كند بر دو قسم است.
اول نجاستهاى ظاهرى كه
در اصطلاح فقه خبث ناميده مىشود و راه پاك شدن از آنها همان است كه در بحث مطهرات رسالههاى عمليه بيان شده.
دوم نجاستهاى باطنى كه در اصطلاح فقه حدث ناميده مىشود البته با ديد
دقيق نمىتوان حدث را نجاست ناميد بلكه حدث تنها يك حالت روانى ايجاد مىكند كه آمادگى عبادت و مناجات را از انسان مىگيرد.
بنابراين پاك كنندهها بايد بر دو قسم باشند.
1 - پاك كننده از خبث كه مقدارى از آن ذكر شد و قسمتى از آن در بحث استحمام
(66) خواهد آمد.
2 - پاك كننده از حدث.
آنچه كه مىتواند حدث را از وجود يك انسان رفع كند و به او آمادگى عبادت دهد سه چيز است كه عبارتند از وضو، غسل و تيمم.
فصل ششم : وضو
پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس وضو بگيرد و نام خدا را به زبان آورد تمام بدنش طاهر مىشود و وضوى روى وضوء كفاره گناهان بين دو وضو است
(67) و هر كس كه در حال وضو نام خدا را به زبان نياورد فقط اعضاى وضويش پاك مىشود.
راز پاك شدن تمام بدن با ياد خدا اين است كه با ذكر خدا قلب انسان آگاه و متوجه مىشود و از غفلتى كه از ياد خدا بر او عارض شده تطهير مىيابد و هنگامى كه قلب يك انسان كه رئيس و عنوان مركزيت بدن است پاك شود، جميع اعضاء پاك مىشود
(68).
شهيد ثانى (قدس سره) مىفرمايد: در مورد طهارت، انسان بايد توجه داشته باشد كه چون اعضاء ظاهرش در معرض ديد ديگران است و از طرفى هميشه با امور پست دنيوى در تماس هستند انسان موظف است كه آنها را بشويد و نظيف نگهدارد.
پس لازم است كه همراه با اين اعضاى ظاهرى قلبش را هم كه مورد توجه حق تعالى است تطهير كند، زيرا كه خداى تعالى توجهى به صورت ظاهرى ما ندارد بلكه توجهش به قلوب ماست و قلب رئيس اين اعضاء است، و كارهايى را كه اين اعضاء در جهت دور شدن از پروردگار انجام مىدهند، به دستور او و در خدمت اوست پس قلب، براى تطهير سزاوارتر است.
بلكه آنچه در اين باب مقرر شده به وضوح ما را به تطهير قلب توجه مىدهد. بنابراين كسى كه براى عبادت خداى تعالى و توجه به او و اعراض از دنيا وضو مىگيرد، بايد بداند كه براى توجه به آخرت بايد دل از دنيا بريده، دست از متاعش بشويد.
و به همين خاطر است كه مىبينيم دستور دادهاند كه صورت و دو دست را شسته و سر و روى دو پا را مسح كنيم.
دستور شستن صورت به اين خاطر است كه توجه و روى آوردن به خدا با صورت باطنى به واسطه همين صورت انجام مىشود و اكثر حواس ظاهرى كه باعث و انگيزه دلبستگى به دنيا هستند در محوطه صورتند، پس دستور به شستن آن دادهاند تا با صورتى خالى از كثافات به خدا روى آورد و بدين وسيله به مرتبهاى ترقى كند كه صورت باطنيش را نيز تطهير نمايد
(69). سپس دستور به شستن دستها داده چون اكثر برخوردهاى انسان با امور پست دنيوى به وسيله دست انجام مىشود.
و بعد دستور به مسح سر داده زيرا قوه مفكره انسان كه قصد حركت به طرف امور دنيوى
و هر امر ديگرى را ايجاد مىكند در سر قرار دارد و همين قصدها هستند
كه به انسان جهت مىدهند و انسان را به طرف امور مورد نظر خود برمىانگيزانند و چنانچه مربوط به امور دنيايى باشند انسان را به طرف دنيا مىرانند و از توجه به آخرت غافل مىكنند.
و در آخر دستور به مسح پاها داده زيرا به وسيله پاهاست كه انسان
به مقاصد خود و از جمله مطالب دنيايى خود مىرسد و با آنها به طرف حوائج دنيوى حركت مىكند، لذا سزاوار است كه اين اعضاء را در عبادت شركت دهد تا در سعادتى كه از عبادت نصيبش مىشود سهيم باشند
(70). (پايان كلام شهيد (قدس سره))
در كتاب مصباح الشريعه: از امام صادق (عليه السلام) روايت شده:
هنگامى كه قصد طهارت و وضو كردى چنان به طرف آب حركت كن كه گوئى به طرف رحمت خدا مىروى، زيرا خداى تعالى آب را كليد نزديكى و مناجات خود و راهنماى بساط خدمتش قرار داده و همان طور كه رحمتش گناهان بندگان را مىشويد جز آب چيز ديگرى نجاسات ظاهرى را زائل نمىكند.
و بعد چنين ادامه مىدهد: خداى تعالى در قرآن مىفرمايد:
هو الذى ارسل الرياح بشراً بين يدى رحمته و انزلنا من السماء ماء طهو
(71) و همچنين مىفرمايد:
و جعلنا من الماء كل شىء حى
(72) پس همان طور كه با آب هر نعمتى را به وجود آورده با فضل و رحمتش قلوب را با طاعت و بندگيش زندگى بخشيده.
نتيجه: پس در صفا و رقت و پاكيزگى و بركت آب بنگر، و بنگر كه چگونه با همه چيز ممزوج مىشود و در همه چيز وجود دارد؛ و آن را در اعضايى كه خدا دستور داده استعمال كن و واجب و مستحبش را به جا آور كه در هر كدام از اين امور فوائد بسيار نهفته كه اگر به صورت شايسته انجام دهى چشمههاى فوايدش به سوى تو جارى خواهد شد. سپس همان طور كه آب به راحتى با همه اشياء ممزوج مىشود با خلق خدا معاشرت كن و با هر چيز همان طور كه شايستگىاش را دارد برخورد كن.
و خلاصه آنكه بر اساس فرمايش رسول خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) كه فرمود:
مثل المؤمن الخاص كمثل الماء
(73) مانند آب باش.
پس بايد خلوصت با خدا در تمام عبادات مانند خلوص آب به هنگامى كه خدا او را از آسمان نازل كرد و آن را طهور يعنى پاك كننده
(74) ناميد باشى. و هنگامى كه جوارحت را با آب تطهير مىكنى
(75) قلبت را با يقين و تقوى پاك كن
(76).
در كتاب علل فضل بن شاذان از حضرت رضا (عليه السلام) چنين نقل مىكند: جهت اينكه دستور به وضو داده شده اين است كه هنگامى كه بندهاى براى مناجات با خداوند جبار برمىخيزد، پاكيزه در مقابلش قرار گيرد، و در دستورات مطيع او باشد و از كثافات و نجاسات پاك شده باشد به اضافه اينكه چرت و كسالت را برطرف كرده دل را براى ايستادن در مقابل خدا تزكيه مىكند.
و به اين خاطر اين اعضاء را بايد شست
و شستن بقيه اعضاء بدن لازم نيست كه بنده وقتى در مقابل خدا مىايستد فقط اعضاء وضو را براى عبادت به كار مىبرد به اين معنى كه به وسيله صورتش سجده و اظهار خضوع مىكند؛ خواهشها، ترس و محبت و انقطاع از دنيا را به وسيله دستش اظهار مىكند؛ و با سرش در سجده و ركوع به خدا روى مىآورد و با پاهايش نشست و برخاست مىكند.
فصل هفتم : اسرار غسل و تيمم
شهيد ثانى (قدس سره) مىفرمايد: در غسل دستور به شستن تمام بدن داده شده، زيرا پستترين حالت انسان و شديدترين حالات وابستگى و بندگيش به امور شهوى حالت جماع و ديگر موجبات غسل از قبيل حيض و نفاس و استحاضه است
(77).
در حالت جماع تمام بدن به طور كلى و با تمام اجزاءش دخالت دارد، به همين خاطر پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) فرمود: در هر مويى جنابتى نهفته است.
پس وقتى كه تمام بدن انسان از مراتب عالى دور شده و در لذات پست دنيوى غرق شده باشد، شستن آن از مهمترين مطالب شرعى خواهد بود. زيرا با اين طهارت بدن آمادگى حركت در مسير شريف الهى و صعود به قله رفيع عبادت را پيدا مىكند و از حركت در جهت حيوانيت روى گردانده دست از لذات دنيوى مىشويد.
ولى چون قسمت اعظم بهرههاى معنوى عبادت به قلب تعلق مىگيرد، در نظر عاقل، تطهير قلب از رذايل حيوانى و توجه به دنيا كه مانع رسيدن به فضايل انسانى مىشود سزاوارتر از تطهير اعضاء ظاهرى است.
تيمم
دستور داده شده كه هنگام عدم امكان غسل
يا وضو با آب، با خاك تيمم كرده بر صورت و دستهايش بكشد، با اين كار يعنى ماليدن خاك به صورت و دستها كه از اعضاى رئيسه و اصلى بدن هستند در واقع انسان خود را در مقابل خدا به نوعى حقارت و ذلت مىكشاند در اين هنگام بايد توجه داشته باشى كه روح و قلبت را اگر نتوانستى با اخلاق حميده و اوصاف جميله از رذائل اخلاقى پاك كنى بايد او را خرد و حقير و با تازيانه ذلت و خوارى سيرابش كنى، باشد كه مولاى رحيم و آقاى كريمت به آن قلب شكسته نظرى كند و با پرتوى از نور درخشانش به او حيات بخشد، زيرا هم چنان كه در حديث آمده خدا تعالى را بايد در قلوب شكسته يافت
(78).
پس اى خواننده عزيز از اين اشارات عبرت گير و پر بگشا و به اوجى ترقى كن كه تو را به خدا نزديك كند و گذشتههايت را جبران نمايد.
از حضرت على بن موسى رضا (عليه السلام) در دنباله روايت گذشته
(79) در باب وضو:
در مورد جنابت دستور غسل دادهاند ولى در مورد تخلى غسل لازم نيست زيرا جنابت از نفس انسان است و آن چيزى است كه از تمام بدن خارج مىشود، ولى تخلى اين طور نيست بلكه فقط غذايى است كه از يك طرف جذب بدن شده و از طرف ديگر دفع مىگردد.
در روايت ديگرى از آن حضرت چنين آمده:
علت اينكه خداوند تعالى به بندگانش تخفيف داده و براى بول و غائط دستور غسل نداده اين است كه آنها هميشگى هستند و بسيار اتفاق مىافتند و اگر قرار بود براى هر كدام غسلى شود موجب مشقت بود، به اضافه اينكه آن دو بدون شهوت خارج مىشوند و از اختيار انسان خارجند، ولى جنابت هميشه همراه با تلذذ نفس است.
فصل هشتم : استحمام
اميرالمؤمنين على (عليه السلام) فرمود: بهترين خانهها حمام است كه در آن انسان به ياد آتش جهنم مىافتد و چرك بدن زائل مىشود
(80). بنا به قولى اين حديث به طور اشاره مىفهماند كه براى شخص عاقل زيبنده است كه هيچ گاه و در هيچ لحظهاى از آخرت غافل نباشد، زيرا آخرت، عاقبت و اقامتگاه جاويد اوست در اين صورت است كه در هر چه مىبيند، آب، آتش يا هر چيز ديگر عبرت و موعظهاى نهفته است.
مثلاً، چون تاريكى و ظلمت ببيند، ظلمت و تاريكى قبر را به ياد آورد. و هنگامى كه چيز خوبى ببيند، نعمتهاى بهشتى را به خاطر آورد، و اگر بشنود كه مسألهاى رد يا قبول مىشود لحظهاى را به خاطر آورد كه در محشر پس از حسابرسى او را مىپذيرند يا رد مىكنند. حمام شبيهترين اشياء به جهنم است كه در پايينش آتش و بالايش قرين ظلمت است، بنابراين شايسته است كه انسان از حرارتش به ياد حرارت آتش جهنم بيفتد، ساعتى خود را در آن زندانى كند و تحمل خود را در مقابل آتش جهنم بسنجد و به خدا پناه برد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه به خانه سوم وارد شدى بگو پناه مىبريم به خدا از آتش جهنم و از او تقاضاى بهشت داريم و همين جمله را تكرار كن تا از آن خانه آتشين خارج شوى
(81).
باب دوم: نماز
فصل اول : شنيدن اذان
ابوحامد
(82) مىگويد: هنگامى كه صداى مؤذن را شنيدى هراسى را كه از نداى روز قيامت بر تو عارض خواهد شد تصور كن و با ظاهر و باطنت براى اجابت
دعوت خدا به نماز شتاب كن، زيرا آنان كه در اجابت اين ندا شتاب مىكنند همان كسانى هستند كه در روز قيامت كبرى با لطف به آنها ندا مىدهند
(83).
شناخت نفس
چنانچه مىخواهى خود را بيازمايى اين لحظه بهترين موقع امتحان است، پس هنگامى كه صداى اذان را مىشنوى اين ندا را بر قلبت عرضه كن اگر ديدى سراسر شادمانى و سرور است و به اجابت فورى رغبت دارد، بدان كه در روز داورى نداى مژده و سعادت خواهى شنيد.
لذا پيامبر اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) مىفرمود:
اى بلال ما را راحت كن
(84) يعنى ما را به وسيله نماز و دعوت به آن راحت كن، زيرا كه نور چشم رسول خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) در نماز بود.
شهيد ثانى (قدس سره) مىفرمايد: جملات اذان را در نظر بگير ببين چگونه كلمات و جملاتش با نام خدا شروع شده و با نام خدا ختم مىشود، پس بدان كه اول و آخر و ظاهر و باطن فقط خداست پس هنگام شنيدن تكبير قلبت را براى بزرگداشت خدا آماده كن و تمام دنيا و مافيها را پست و كوچك بشمارد مبادا كه در تكبير گفتنت
خدشه و ايرادى باشد و در نظر خداى تعالى دروغگو محسوب شوى
(85).
و هنگامى كه صداى
لا اله الا الله را شنيدى هر معبودى غير از او را نفى كن و هنگامى كه صداى
اشهد ان محمداً رسول الله را شنيدى حضرت ختمى مرتبت را در نظر بياور و در مقابل او و با اخلاص و ادب رسالتش را شهادت ده و بر او و خاندانش درود بفرست و هنگامى كه صداى
حى على الصلوه و
حى على الفلاح و
حى على خير العمل را مىشنوى، خود را آماده كن و در نفست تحركى ايجاد كن و با جسم و روحت براى نماز كه موجب رستگارى و بهترين كارهاست بكوش.
و هنگامى كه صداى تكبير آخر اذان را شنيدى با خدا تجديد عهد كن و بعد از آن همان طور كه با نام خدا شروع كردى با نام او به انجام رسان و او را مبدأ و منتهاى خود بشمار و قوام و جوهره وجودت را از او بدان و بر نيروى او اعتماد كن كه
لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.
فصل دوم : وقت نماز
شهيد ثانى (قدس سره) مىفرمايد: هنگامى كه وقت نماز داخل مىشود بدان كه اين ميقاتى است كه خداى تعالى براى تو قرار داده تا به خدمتش برخاسته، و براى خواهش از محضر او و رستگارى با اطاعتش آمادگى پيدا كنى.
پس شايسته است هنگام رسيدن وقت نماز شادى بر قلبت غلبه كند و بهجت در چهرهات هويدا گردد، زيرا همين وقت است كه سبب نزديكى تو به خدا و وسيله رستگاريت مىباشد.
بنابراين همان طور كه براى ورود سلطانى خود را آماده مىكنى
(86) با طهارت و نظافت و پوشيدن لباسهاى شايسته مناجات، خود را براى رسيدنش آماده كن و با اين وقت شريف باوقار و سكينه و خوف و رجاء برخورد كن و عظمت حضرت خالق و نقصان و ناچيزى خود را به ياد داشته باش.
از يكى از همسران حضرت رسول اكرم (صلىالله عليه و آله و سلم) چنين روايت شده: بسيار اتفاق مىافتاد كه ما با رسول خدا (صلىالله عليه و آله و سلم) گرم صحبت بوديم و او با ما مشغول صحبت، اما هنگامى كه وقت نماز مىرسيد چنان به خدا مشغول مىشد و همه چيز را از ياد مىبرد كه گويى نه او ما را مىشناسد و نه ما او را.
و درباره اميرالمؤمنين على (عليه السلام) روايت شده كه به هنگام رسيدن وقت نماز به خود مىپيچيد و بر خود مىلرزيد و چون از علتش سؤال مىشد، مىفرمود:
وقت امانتى رسيد كه خدا آن را به آسمان و زمين و كوهها عرضه داشت و آنها از قبولش ابا كرده از آن ترسيدند.
درباره امام چهارم حضرت سجاد (عليه السلام) روايت شده كه در هنگام وضو رنگش به زردى مىگراييد.
فصل سوم : لباس نمازگزار
يكى از واجبات نماز، ستر عورت است، يعنى در نماز واجب است كه انسان مقدار خاصى از بدنش را بپوشاند وگرنه غير از ارتكاب حرام باعث بطلان نماز نيز مىشود. اين مقدار در مورد زن و مرد متفاوت است همچنان كه در غير نماز هم تفاوت دارند، البته از نظر فقهى در اين مورد سخن بسيار است كه ما درصدد بيان آن نيستيم و علاقهمندان را به رسالههاى عمليه ارجاع مىدهيم.
ابوحامد مىگويد: معنى ستر عورت در نماز اين است كه زشتىهاى بدن خود را از چشمان مردم بپوشانى، زيرا ظاهر بدنت در معرض ديد مردم است.
پس نظرت درباره زشتىهاى درونى و رسوايىهاى باطنىات كه جز پروردگارت كسى از آنها اطلاع ندارد چيست؟
اين زشتىها و رسوايىها را به خاطر بياور و خود را در پوشاندن آنها مؤاخذه كن و بر خود سختگيرى نما و بدان كه هيچ ساترى آنها را از چشم بيناى خدايت نمىپوشاند و هيچ چيز جز پشيمانى و حياء و خوف آنها را از بين نمىبرد.
فايده در نظر آوردن اين زشتىها اين است كه لشگريان خوف و حياء از نهانگاههاى خود خارج مىشوند و نفس سركش و مغرورت را ذليل مىكنند و خجلت سراسر قلبت را مىپوشاند آنگاه مانند يك بنده گناهكار فرارى كه از گناهان و فرارش پشيمان شده و اكنون سرافكنده و خجلت زده با قلبى پر از خوف و چهرهاى سراسر حياء به خدمت مولايش برگشته در مقابل خدا مىايستى.
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) منقول است كه زيبندهترين لباس براى مؤمن لباس تقوى و بهترين آن ايمان است كه خداى تعالى مىفرمايد:
و لباس التقوى ذلك خير
(87).
ولى لباس ظاهرى نعمتى است از خداى تعالى كه به واسطهاش عورتهاى بشر پوشيده مىشود و اين احترامى است كه خداى بزرگ به بندگان خود نهاده كه هيچ كدام از ديگر مخلوقاتش را چنين كرامتى نداده و همين لباس براى مؤمنين وسيلهاى است براى انجام فرايض الهى.
بهترين لباس براى يك انسان لباسى است كه نه تنها او را از ياد خدا غافل نكند بلكه يادش را در او زنده كند و او را به شكر نعمتها و اطاعتش برمىانگيزد و او را وادار به عجب و ريا و فخرفروشى و تكبر نكند زيرا كه اينها از آفات دين بوده و موجب قساوت قلب مىشوند.
پس هنگامى كه لباست را مىپوشى به ياد پردهاى باش كه خداى بزرگ از رحمتش بر گناهان تو كشيده و همان طور كه ظاهرت را با لباسهاى معمولى مىپوشانى باطنت را به لباس صدق ملبس كن.
و لازم است كه ظاهرت پوشيده در لباس طاعت و باطنت مستور در پوشش خوف باشد.
و از فضل خدا عبرت گير كه چگونه شرايطى فراهم كرده كه بتوانى عورت ظاهريت را بپوشانى و باب توبهاش را گشوده تا عورت باطنى چون گناهان و سوء اخلاقت را به واسطهاش مستور نمايى.
كسى را رسوا نكن چون خدا گناهان بزرگترى را بر تو پوشانده و مشغول اصلاح عيوب خود باش و از آنچه براى تو مهم نيست (يعنى جزئيات احوال ديگران) چشم بپوش و بترس از اينكه عمرت را با عمل ديگران فنا كنى و ديگرى با سرمايه تو تجارت كند و تو خود را هلاك كرده باشى زيرا فراموش كردن گناهان بزرگترين عقوبت خدا است كه در دنيا دامنگير مىشود و مهمترين سبب عقوبت اخروى است.
تا زمانى كه بندهاى مشغول عبادت خدا و شناخت عيوب و نقايص خود باشد و آنچه را كه به دينش لطمه مىزند ترك كند از آفات در امان و در بحر رحمت الهى غوطهور است و از فوايد حكمت و بيان
كه از طرف خدا به سويش جريان مىيابد بهرهمند شده به سعادت مىرسد، ولى تا زمانى كه گناهان خود را فراموش كرده به عيوب خود جاهل و بر حول و قوه خود تكيه زده از آن يارى مىجويد هرگز رستگار نخواهد شد
(88).
فصل چهارم : مكان نمازگزار
شهيد ثانى (قدس سره) مىگويد: به ياد داشته باش كه به هنگام نماز در مقابل پادشاه
پادشاهان ايستاده و قصد دارى با او مناجات كرده و در برابرش تضرع كنى تا مگر از تو راضى شده گوشه چشمى به تو كند،
پس سعى كن محلى را براى اين كار انتخاب كنى كه صلاحيت مناجات داشته باشد و در حد امكان از مساجد شريفه
و مشاهد مطهره استفاده كن زيرا خداى تعالى اين امكنه را محل اجابت دعا و قبول عبادت و بارش رحمتش قرار داده و مقرر فرموده كه رضايت
و بخشش پروردگارانهاش در آنها شامل بندگانش شود همان طور كه پادشاهان دنيا مجلس و محضر خود را وسيلهاى براى لطف و رحمت خود كردهاند.
پس با وقار و سكينه در آنها وارد شو و در حالى كه از او مىخواهى تو را از بندگان خالصش قرار دهد و به گذشتگان صالح ملحق كند، مراقب خشوع قلب و انكسار نفست باش.
و به گونهاى مراقب احوال خود باش كه گويى هم اكنون در حال گذشتن از صراطى، پس بايد حالتى بين خوف و رجاء داشته باشى چون در ميان رد و قبول حضرت حق معلق هستى.
در اين حال است كه قلبت خاشع و خاضع مىشود و براى پذيرش فيض خدائى مستعد مىشوى و رحمت حق به سوى تو جارى مىشود و دست محبتش بر سرت قرار مىگيرد و با چشم عنايت به تو نظر مىكند.
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده: زمانى كه به درب مسجد رسيدى توجه داشته باش كه بر پادشاهى بزرگ وارد مىشوى كه جز پاى پاكان به بساطش نمىرسد و جز صديقين را اذن مجالست نمىدهد، پس بترس از قدم نهادن به بساط خدمتش آن چنان كه از سلطان مىترسى، كه اگر لحظهاى غفلت كنى در خطرى بزرگ خواهى افتاد.
و بدان كه هر گونه بخواهد به روش فضل و بخشش و اغماض يا عدل و دقت و سختگيرى مىتواند با تو معامله كند.
بنابراين اگر با فضل و رحمتش بر تو لطف كند، اطاعتهاى ناچيزت را مىپذيرد و در مقابل پاداش فراوانت مىدهد؛ و اگر مطابق عدلش با تو رفتار كند و آن چنان كه مستحق است از تو صدق و اخلاص مطالبه نمايد، تو را از دخول در رحمتش منع كرده و طاعتت را نپذيرد اگر چه بسيار باشد كه او هر كار كه خواهد تواند كرد
(89).
پس به عجز و ناچيزى خود در مقابل خدا و تقصيرت در به جا آوردن شكر نعماتش و
فقرت در مقايسه با بىنيازيش اعتراف كن كه تو براى عبادت و انس به او رو آوردهاى.
و تمام اسرارت را بر او عرضه نما، و بدان كه هيچ چيزى از ظاهر و باطن خلايق از او مخفى نيست، پس خود را ضعيفترين و فقيرترين بندهاش به حساب آور، و آن گاه در مقابلش بايست و قلبت را از هر مزاحمى كه بين تو و پروردگارت حائل مىشود خالى كن، زيرا كه او جز پاك و خالص را نمىپذيرد.
بنگر كه نامت در چه ديوانى ثبت است اگر شيرينى مناجاتش را در كامت احساس كردى و از سخن گفتن با او لذت بردى و از پيمانه رحمت و كراماتش شراب خدمت نوشيدى بدان كه صلاحيت خدمت او را يافتهاى پس داخل شو كه تو را اذن دخول داده و در امانى.
وگرنه چون كسى كه چارهاش بريده و رشته آرزوهايش از هم گسسته، و دورانش به پايان رسيده بايست
و بر اين مصيبت عظمى اشك حسرت ريز و از همو بخواه كه دستت گيرد و راهت نمايد چه اينكه هموست كه حلاوت و شيرينى مناجات به بندگان مىچشاند و آنها را توفيق عبادت مىدهد؛ پس اگر خدا در قلب تو صداقت يافت و تو حقيقتاً به او پناهنده شدى با ديده رحمت و رأفت و عطوفت به تو نظر كند
و همان طور كه صلحا را توفيق عبادت بخشيد و شهداء را به سوى خود خواند تو را به آنچه خودش دوست دارد و مىپسندد موفق بگرداند.
زيرا او كريم است و كرامت در حق بندگان بيچاره و مضطرش كه باب رحمتش را مىكوبند و رضايت و دوستيش را مىطلبند را دوست دارد.
و هموست كه مىفرمايد:
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء
(90) (پايان حديث
(91)).