فصل سوم : بهتان
والذين يؤ ذون المؤ منين و المومنات بغير مااكتسبوا
فقداحتملوا بهتانا و اثما مبينا(221).
و آنان كه مردان و زنان با ايمان را به سبب كارى كه انجام نداده اند، مى آزارند،
بار بهتان و گناه آشكارى را به دوش كشيده اند.
مقدمه
يكى از رفتارهاى زشت و ناپسند كه گاه شاخه اى از غيبت به شمار مى رود،
((بهتان )) است . بهتان همانند بسيارى
از رذايل ديگر اخلاقى ، از آفات و بيمارى هاى فراوان به شمار مى رود كه نابودى
انسجام در جوامع بشرى را در پى دارد.
زشتى اين رفتار تا آن جا است كه از ناپسندترين بيمارى هاى زبان شمرده مى شود؛ بدين
جهت در اين فصل به بيان حقيقت و ابعاد گوناگون آن پرداخته مى شود تا بتوان در ترك
آن كوشيد.
موضوعاتى كه از آن ها بحث خواهد شد عبارتند از:
1 - تعريف بهتان
2 - اقسام بهتان
3 - نكوهش بهتان از ديد شرع
4 - ريشه هاى درونى بهتان
5 - پيامدهاى زشت بهتان
6 - راه هاى درمان بهتان .
(1): تعريف بهتان
بهتان در لغت و عرف
((بهتان )) در لغت ، به معناى
((متحير شدن )) يا ((متحير
كردن )) است
(222) و نزد عرف ، در معناى ((دروغ بستن به
افراد به گونه اى كه مايه تحير شود)) به كار مى رود.
گاه سه كلمه ((بهتان ))
((تهمت )) و ((افترا))
در يك معنا به كار مى روند؛ در حالى كه اين سه ، هم از نظر لغوى و هم از لحاظ
اصطلاحى با هم تفاوت دارند. بهتان ، دروغ بستن ؛ افترا دروغ بافتن ؛ و تهمت ، اظهار
بدگمانى است .
حقيقت بهتان در علم اخلاق
بهتان نزد دانشمندان اخلاق نسبت دادن رفتار يا گفتار يا حالتى زشت و ناپسند
به كسى است كه از آن زشتى ، پاك و منزه است .
روايات بسيارى وجود دارد كه به بيان حقيقت اين رفتار زشت پرداخته است .
ابوذر غفارى (ره ) مى گويد: از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدم :
ما الغيبه ؟ قال : ذكرك اخاك بما يكره قلت : يا رسول الله !
فان كان فيه الذى يذكر به ؟ قال : اعلم ، انك اذا ذكرته بما هو فيه فقدا غتبته و
اذا ذكرته بما ليس فيه فقد بهته
(223).
غيبت چيست ؟ فرمود: اين كه برادر دينى ات را به چيزى كه موجب ناخشنودى او است
يادآور شوى . عرض كردم : اى رسول خدا! اگر نقصى كه يادآور شديم ، در او باشد چه ؟
پيامبر فرمود: اگر نقصى را كه در او وجود دارد، بازگويى ، غيبت كرده اى و اگر نقصى
را كه در او نيست ، يادآور شوى ، ((بهتان ))
زده اى .
امام صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
ان من الغيبه ان تقول فى اخيك ما ستره الله عليه و ان من
البهتان ان تقول فى اخيك ما ليس فيه
(224).
همانا ((غيبت )) اين است كه چيزى را
درباره برادر (مؤ من ) خود، عيبى را كه در او نيست ، بگويى .
امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) نيز سخنى با همين مضمون دارد:
و من ذكره من خلفه بما هو فيه مما لا يعرفه الناس اغتابه و
من ذكره بما ليس فيه فقد بهته
(225).
شخصى كه پشت سر كسى آن چه را كه در او هست و مردم نمى دانند، يادآور شود، غيبت كرده
و كسى كه آن چه را در او نيست ، يادآور شود، ((بهتان
)) زده است .
در قرآن كريم آمده است :
و من يكسب خطيئه او اثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا و
اثما مبينا(226).
كسى كه ((خطا)) يا ((گناهى
)) را مرتكب شود؛ سپس بى گناهى را متهم سازد، بار
((بهتان )) و گناه آشكارى را بر دوش
گرفته است .
(2): اقسام بهتان
بهتان بر دو قسم است
1 - گاه در غياب كسى به او دروغى مى بندند و رفتار ناپسندى را كه مرتكب نشده
است ، به او نسبت مى دهند. در اين قسم از بهتان ، دو گناه بزرگ نهفته است : يكى
دروغ و ديگرى غيبت ؛ زيرا مطلب نسبت داده شده غير واقعى است و در غياب شخص هم ابراز
شده است
(227).
2 - گاه رفتار يا صفتى از صفات زشت نفسانى را كه در شخص وجود ندارد، پيش رويش به او
نسبت مى دهند كه در اين قسم از بهتان فقط گناه دروغ نهفته است ؛ ولى از نظر درجات
دروغ ، شديدترين نوع دروغ به شمار مى رود.
زشت ترين قسم بهتان
گاه بهتان زننده ، آن چه را به دروغ نسبت داده ، خود مرتكب نشده است ؛ اما
گاهى رفتار ناشايستى را كه از خودش سر زده ، به ديگرى نسبت مى دهد كه اين زشت ترين
و ناپسندترين نوع بهتان به شمار مى رود. خداوند متعالى همان طور كه گذشت ، در قرآن
كريم به همين قسم اشاره دارد؛ آن جا كه مى فرمايد:
و من يكسب خطيئه او اثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا و
اثما مبينا(228).
كسى كه ((خطا)) يا ((گناهى
)) مرتكب شود، سپس بى گناهى را متهم سازد، بار
((بهتان )) و گناه آشكارى را بر دوش
گرفته است .
((حال و ملكه
(229))) بهتان
بهتان نيز مانند رفتارهاى زشت ديگر، گاه به صورت رفتارى اتفاقى و ناپايدار
از انسان سر مى زند كه با هوشيارى اندك مى توان به رفع آن پرداخت و به آسانى از
تكرار آن جلوگيرى كرد؛ اما اين رفتار بر اثر غفلت ، تكرار شده ، به صورت عادت و
رفتارى ريشه دار در مى آيد تا آن جا كه مايه خشنودى بهتان زننده و وسيله اى براى
خارج كردن رقيبان از صحنه هاى اجتماعى مى شود، و به صورت ابزارى تبليغاتى مورد بهره
بردارى قرار مى گيرد. اين جا است كه شخص از ولايت الاهى خارج ، و در ولايت و
سرپرستى ابليس داخل مى شود؛ همان گونه كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من روى على مؤ من روايه يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من
اعين الناس اخرجه الله من ولايته الى ولايه اليشطان فلا يقبله الشيطان
(230 ).
هر كس بر ضد مؤ منى سخنى نقل كند و قصدش از آن ، زشت كردن چهره او و از بين بردن
وجهه [اجتماعى ]اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد، خداوند او را از ولايت
خويش خارج مى كند، و تحت سرپرستى شيطان قرار مى دهد، و شيطان هم او را نمى پذيرد.
(3) - نكوهش بهتان از ديد شرع و عقل
بهتان هم مانند بيش تر آفات زبان ، از جمله رفتارهاى مورد نهى شريعت بوده ،
حرام است و عامل آن به مجازات و كيفر الاهى گرفتار خواهد شد.
خداوند بزرگ در آيه اى كه گذشت ، بهتان را گناهى آشكار معرفى كرده است
(231). در روايات گوناگون نيز به بهتان زننده ، وعيد آتش داده شده
است . بر اساس نقل حضرت رضا (عليه السلام ) پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم
) فرمود:
من بهت مؤ منا او مؤ منه او قال فيه ما ليس فيه اقامه الله
يوم القيامه على تل من نار حتى يخرج مما قال فيه
(232).
هر كس به مرد يا زن با ايمانى بهتان زند يا چيزى را به او نسبت دهد كه در او نيست ،
خداوند او را در روز قيامت بر تلى از آتش به پا مى دارد تا از آن چه گفته ، خارج
شود.
حضرت در گفتارى طولانى كه به بيان نشانه هاى شخص فاسق پرداخته ، بهتان را يكى از آن
ها معرفى مى كند:
و اما علامه الفاسق فاربعه اللهو و اللغو و العدوان و
البهتان
(233).
...و اما نشانه فاسق چهار چيز است : ... و چهارم : بهتان .
حضرت صادق (عليه السلام ) در دعايى طولانى كه آن را در آغاز ماه مبارك رمضان مى
خواند، از گناهان بزرگ آمرزش مى طلبيد و در شمار آنها از بهتان نام مى برد(234).
از سوى ديگر، بهتان خود نوعى دروغ به شمار مى رود؛ زيرا در آن نسبتى دروغين به
ديگرى داده مى شود. همه اين موارد دليل آن است كه بهتان حرام بوده ، افزون بر اين ،
از گناهان بزرگ به شمار مى رود؛ از اين رو امام صادق (عليه السلام ) در وصيتى كه به
اصحاب خويش فرمود، ايشان را از دروغ و بهتان باز داشت :
و اياكم ان تزلقوا السنتكم بقول الزور و البهتان
(235).
و بپرهيزيد از اين كه زبانهايتان را به گفتار دروغ و بهتان تيز كنيد.
(4): ريشه هاى درونى بهتان
1 - دشمنى
گاه انسان براى فرو نشاندن آتش دشمنى و كينه خويش ، به ديگرى دروغ بسته ،
نسبت هاى ناپسند مى دهد.
2 - حسد
گاهى انسان به رتبه ، شان و كمالات ديگرى حسادت كرده ، براى از بين بردن
وجهه اش به او بهتان مى زند.
3 - ترس و فرار از مجازات
گاه انسان از ترس مجازات خطايى كه مرتكب شده يا بر طرف كردن نسبت ناروايى كه
ممكن است به او داده شود، به ديگرى بهتان زده ، دروغ مى بندد.
شجره خبيثه اين رذايل در مساءله بهتان ، ميوه اى به مراتب تلخ تر از غيبت مى دهد؛
چرا كه در غيبت ، عيب و نقص واقعى و موجود در شخص ، به او نسبت داده مى شود؛ در
حالى كه در بهتان ، آن چه را در او نيست ، به او مى بندند.
(5): پيامدهاى زشت بهتان
بهتان ، آثار و عواقب زشت و شومى را هم در دنيا و هم در سراى آخرت به بار مى
آورد كه دامن گير بهتان زننده مى شود.
الف - پيامدهاى زشت بهتان در دنيا
آثار و عواقب زشت بهتان در دنيا، هم فرد و هم اجتماع را در بر مى گيرد.
1 - پيامد فردى بهتان :
كسى كه به ديگرى بهتان مى زند، از مكر الاهى مصون و سالم مى ماند و سرانجام
رسوا مى شود؛ چرا كه خداوند آبروى مؤ من را حفظ مى كند و او را از آسيب بهتان
ديگران مى رهاند. در روايات هم آمده است : خداوند، كسى را كه به دنبال عيب هاى
مسلمانان باشد حتى در داخل خانه اش رسوا مى كند(236).
اين فرد در اجتماع نيز به سرعت شناسايى ، و از ارزش و اعتبارش كاسته مى شود.
2 - پيامد اجتماعى بهتان :
بهتان بذر دشمنى را در جامعه بشرى پاشيده ، دوستى ها را به دشمنى تبديل مى
كند. بهتان ، حس اعتمادى را كه محور تشكيل دهنده واحدهاى كوچك و بزرگ اجتماعى است
(237) از بين مى برد و مايه متلاشى شدن آن ها مى شود. اين صفت
ناپسند مى تواند همه روابط را تحت تاءثير قرار دهد. ازدواج ها را تبديل به طلاق ،
روابط پدر و فرزند را تيره ، و در موارد حاد و شديد، موجب وقوع جناياتى چون قتل
شود.
ب - پيامدهاى آخرتى بهتان
در مورد آثار بهتان در سراى آخرت ، روايات بسيارى وجود دارد كه از جمله مى
توان به آن چه حضرت رضا (عليه السلام ) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم
) نقل فرموده است اشاره كرد:
من بهت مؤ منا او مؤ منه او قال فيه ما ليس فيه اقامه الله
يوم القيامه على تل من نار حتى يخرج مما قال فيه
(238).
هر كس به مرد يا زن با ايمانى بهتان زند يا چيزى را به او نسبت دهد كه در او نيست ،
خداوند او را روز قيامت بر تلى از آتش به پا مى دارد تا از آن چه [درباره برادر يا
خواهر مؤ منش ] گفته است خارج شود.
امام صادق (عليه السلام ) نيز در اين زمينه مى فرمايد:
البهتان على البرى اثقل من الجبال الراسيات
(239).
بهتان زدن به شخصى كه از آن [بهتان ] برى است ، از كوه هاى محكم و استوار هم سنگين
تر است .
با توجه به اين روايت ، بهتان و تهمت براى شخصى كه از آن برى است ، بسيار سنگين است
؛ اما براى كسى كه بهتان زده ، عذاب و گناهى سنگين تر است ؛ ولى او اين سنگينى را
احساس نمى كند.
من بهت مؤ منا او مؤ منه بما ليس فيه بعثه الله فى طينه خبال
حتى يخرج مما قال
(240).
كسى كه به برادر يا خواهر مؤ منش به چيزى كه در او نيست ، بهتان زند، خداوند روز
قيامت او را در گلى كه آب آن چرك است ، محشور مى كند تا از چيزى كه گفته است ، خارج
شود [و از عهده اش بيرون بيايد.]
از حضرت پرسيده شد: گل خبال يعنى چه ؟ فرمود:
چركى است كه در قيامت از عورت زناكاران خارج مى شود.
(6): راه هاى درمان بهتان
انديشه در پيامدهاى شوم بهتان ، و ياد آورى مستمر آن ها، نقش مهمى در باز
داشتن انسان از اين رفتار ناپسند دارد كه سرانجام ريشه كن شدن اين آفت از درون نفس
انسانى را در پى خواهد داشت .
شخص مبتلا به بهتان بايد در صدد تقويت نيروى تقوا و بازدارندگى در خويش باشد؛ از
اين رو به ذكر هميشگى عواقب بيمارى خويش نيازمند است . دقت و تفكر در احاديثى كه به
بيان اهميت فراوان آبروى افراد با ايمان پرداخته است نيز مايه تقويت نيروى تقوا در
او شده ، وى را از ريختن آبروى ديگران باز مى دارد.
از حضرت صادق (عليه السلام ) نقل شده است :
المؤ من اعظم حرمه من الكعبه
(241).
حرمت مؤ من از كعبه عظيم تر است ؛
البته درمان حتمى و قطعى تمام بيمارى هاى رفتارى انسان به برطرف كردن ريشه هاى
درونى آن ها بستگى دارد؛ از اين رو بايد در ابتدا بيمارى بهتان را ريشه يابى كرد و
پس از يافتن آن ، به از بين بردنش پرداخت . اگر حسد سرچشمه اين رفتار ناشايست است ،
بايد به نابود كردن آن پرداخت و اگر رذيله اى ديگر، ريشه اين بيمارى است ، بايد در
زوال آن كوشيد.
فصل چهارم : تهمت
آن گاه كه مؤ من به برادرش تهمت زند، ايمان در دل او ذوب [و ناپديد] مى شود؛
همان گونه كه نمك در آب [ناپديد مى شود(242)}.
حضرت صادق (عليه السلام ).
مقدمه
يكى ديگر از دردهاى جامعه بشرى كه از ديرباز با آن دست به گريبان بوده و از
آن ، آسيبهاى فراوان ديده است ، بيمارى نابود كننده ((تهمت
)) است .
تهمت همانند ديگر بيمارى هاى مهم زبان از قبيل ((دروغ و غيبت
))، پيامدها و آثار شوم و بسيار مخربى براى جامعه انسانى
دارد؛ بدين سبب بايد در راه شناخت حقيقت و درمان آن بسيار كوشيد.
اين فصل مى كوشد تا با پرداختن به جهات گوناگون تهمت ، راه چاره اى براى درمان اين
بيمارى مهلك نشان دهد. مباحث مورد توجه در اين فصل عبارتند از:
1 - تعريف تهمت
2 - اقسام تهمت
3 - نكوهش تهمت از ديد شرع
4 - ريشه هاى درونى تهمت
5 - پيامدهاى زشت تهمت
6 - راه هاى درمان تهمت .
(1): تعريف تهمت
((تهمت )) از ريشه
((وهم ))، به معناى اظهار گمان بدى
است كه به دل انسان راه يافته است .
هر رفتارى از مجموعه رفتارهاى انسان كه در جامعه پديدار مى شود، به دو گونه قابل
تفسير و برداشت است : برداشتى ((خوب و مثبت
))، و برداشتى ((بد و منفى )).
در تهمت ، انسان از رفتار، گفتار يا حالت ديگرى ، برداشت ((بد
و منفى )) مى كند كه البته اين برداشت ، گاه به خود رفتار
باز مى گردد به اين معنا كه خود رفتار، ناپسند و ناشايست تلقى مى شود، و گاه از آن
رفتار، صفات درونى و ويژگى هاى ناپسند برداشت مى شود بى آن كه خود رفتار بد و
ناپسند باشد كه در اين صورت ، رفتار، فقط به منزله آينه و نماى آن صفت درونى گرفته
مى شود؛ يعنى گاه ((تهمت )) درباره
زشتى ذات عمل و خود رفتار است ، و گاه عمل و رفتار پلى قرار داده مى شود تا برخى از
زشتى هاى درونى به شخص نسبت داده شود.
تفاوت سوءظن با تهمت
هر گاه كسى از رفتار، گفتار يا حالات ديگران برداشت بدى داشته باشد، ولى اين
برداشت ، فقط در درونش پنهان بماند و آشكار نشود، به ((سوءظن
)) (بدگمانى ) مبتلا شده است ؛ ولى اگر برداشت ناشايستش را
اظهار كرد، به رفتار او ((تهمت ))
گفته مى شود؛ پس تفاوت ((سوءظن )) و
((تهمت )) در آشكار كردن گمانى است كه
از رفتار ديگرى برداشت شده است .
تفاوت بهتان با تهمت
در ((بهتان )) انسان مى داند
كسى كه به او نسبت ناروا مى دهد، كار نادرستى انجام نداده است ؛ ولى از روى اغراض و
خواسته هاى نفسانى ، همانند دشمنى ، كينه و حسد، صفت يا رفتار ناشايستى را به او
نسبت مى دهد؛ اما در تهمت ، انسان برداشت خويش از رفتار ديگرى را مدنظر قرار مى دهد
و او را متهم مى سازد؛ در حالى كه نمى داند اين رفتار از او سر نزده است ؛ براى
نمونه اگر انسان ، شخصى را با سلاح گرم در كنار مقتولى مشاهده كند و به او نسبت قتل
بدهد؛ در حالى كه مى داند قاتل نيست ، رفتارش ((بهتان
)) ناميده مى شود و اگر نداند او قاتل نيست ، به رفتار او
((تهمت )) گفته مى شود.
سرچشمه تهمت ، ((سوءظن )) است .
بدگمانى به كردار، گفتار يا حالات ديگران ممكن است موجب شود شخص چه در حضور و چه در
غياب ايشان تهمت بزند؛ پس سوءظن مى تواند به تهمت بينجامد؛ به اين گونه كه در سوءظن
، برداشت انسان از عمل ، سخن يا حالت ديگرى ، برداشتى بد در درون خود او است و ممكن
است به سبب عواملى از درون انسان به بيرون تراوش كند؛ يعنى به ديگران اظهار شود كه
در اين صورت به تهمت تبديل مى شود.
(2): اقسام تهمت
آشكار كردن گمان نادرست و اظهار آن ، به دو صورت ممكن است :
1 - اظهار حضورى
گاه تهمت زننده ، رفتار يا ويژگى زشتى را در حضور خود متهم ، به او نسبت مى
دهد و مدارك و اسناد اين نسبت كه مى تواند شامل عمل ، سخن يا حالتى از او باشد را
نيز ارائه مى كند.
2 - اظهار غيابى
گاه تهمت زننده در حضور فرد چيزى بيان نمى كند؛ بلكه در غيابش به او رفتار
يا صفت ناپسندى را نسبت مى دهد كه اين امر دو حالت دارد:
الف . تهمت زننده فقط نتيجه برداشت خود را از رفتار شخص در غيابش به او نسبت مى دهد
و از خود رفتار، سخنى به ميان نمى آورد به اين معنا كه تهمت زننده نمى گويد به دليل
ديدن چه رفتارى از متهم ، چنين برداشتى از او داشته است ؛ البته تفاوتى نيست بين آن
كه برداشت او از رفتار متهم در برخورد با خود او باشد يا ديگران ؛ زيرا در هر دو
صورت ، اظهار بدگمانى شده و حقيقت تهمت پديد آمده است .
ب . خود آن رفتار، گفتار يا صفات را نقل مى كند؛ سپس برداشت خود از آن را به ديگران
ارائه مى دهد.
زشت ترين مصداق تهمت
تهمت ، ابراز كردن گمان بد به ديگرى است كه از زشت ترين مصاديق آن ، اين است
كه انسان در آغاز كار، شخصى را امين و معتمد خود كند و كارى را به او واگذارد؛ سپس
به او سوءظن يافته ، اين بدگمانى را به شخص بگويد.
امام جعفر صادق (عليه السلام ) از قول پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت
كرده است :
ليس لك ان تتهم من ائتمنته
(243).
حق ندارى به كسى كه او را امين خويش ساخته اى ، تهمت بزنى .
((حال و ملكه
))زشت تهمت
تهمت از رذايل نفسانى چون دشمنى ، حسد، شهوت يا غضب سرچشمه مى گيرد و در
آغاز، رفتارى است كه اتفاقى از انسان سر مى زند؛ ولى تكرار آن موجب مى شود كه به
صورت ملكه در نهاد شخص در آيد و انجام آن برايش آسان شود.
كسى كه اين صفت براى او ملكه نشده است ، شايد در اثر انجام اين رفتار، تحت فشار
مسائل اعتقادى و وجدانى خود قرار گرفته ، متاءثر و متاءلم شود؛ ولى اگر اين عمل
تكرار شده ، به صورت صفت پايدار نفسانى درآيد، آن رفتار زشت را به آسانى انجام مى
دهد و نه تنها برايش ناراحت كننده نيست ؛ بلكه سرور و شادمانى هم به همراه خواهد
آورد و با رسيدن به اين گمان باطل كه با تهمت ، رقيبى از صحنه خارج شده است ، خشنود
مى شود؛ بنابراين بايد از تكرار اين گناهان خوددارى كرد تا به ملكه اى زشت و ناپسند
در روح انسان تبديل نشوند.
(3): نكوهش تهمت از ديد شرع
تهمت ، ابراز سوءظن نزد ديگران است و از آن جا كه گمان بد به رفتار يا گفتار
يا صفات ناپسند مربوط مى شود، تهمت به شكلى ، بازگفتن امور ناشايست ديگران است ؛ به
همين جهت مى توان آن را نوع خاصى از اقسام غيبت به شمار آورد.
وقتى براى شخصى ، سوءظن به ديگرى پيش مى آيد، با بيان آن گمان بد، آن هم در غياب
خود متهم ، به غيبت آلوده مى شود و اگر اين عيوب يا رذايل در شخص متهم وجود نداشته
باشد، باز گفتن آن را مى توان نوعى از انواع ((بهتان
)) به شمار آورد. البته ميان هر سه عنوان ، تفاوت هاى دقيقى
وجود دارد. با اين بيان مى توان تهمت را رفتارى مردد ميان ((غيبت
)) و ((بهتان ))
دانست كه البته هر دو حرام هستند و در نتيجه ، تهمت نيز حرام خواهد بود؛ چرا كه يا
در شمار مصاديق غيبت قرار مى گيرد يا عنوان ((بهتان
)) بر او صدق مى كند. ريختن آبروى ديگران نزد شخص سوم يا
گروهى از مردم ، با توجه به آگاهى نداشتن ديگران از اين كه آن فرد مرتكب عمل خاصى
شده يا خير، حرام است .
رد تهمت
همان گونه كه در بحث غيبت آمد، انسان نه تنها نبايد شنونده غيبت باشد، بلكه
اگر غيبت به شكل ناخواسته نيز به گوش او رسيد، بايد در رد آن بكوشد و فقط ذكر اين
نكته كه ((غيبت نكنيد)) كافى نيست ؛
زيرا شايد بيان همين جمله ، تاءييدى بر وجود عيب و نقص در غيبت شده باشد؛ پس بايد
در رد غيبت كوشيد تا غيبت شده از اصل عيب مبرا شود.
((تهمت )) و ((بهتان
)) نيز چنين است ، و آن كس را كه مورد تهمت قرار گرفته بايد
از اتهام پاك سازد.
آن يكى شيخ را تهمت نهاد |
|
كو بد است و نيست بر راه شاد |
شارب خمر است و سالوس و خبيث |
|
مر مريدان را كجا باشد مغيث |
آن يكى گفتش ادب را هوش دار |
|
خرد نبود اين چنين ظن بر كبار |
دور ازو و دور از آن اوصاف او |
|
كه زسيلى تيره گردد صاف او |
اين چنين بهتان منه بر اهل حق |
|
كين خيال تو است ، برگردان ورق
(244) |
گوينده تهمت فقط با تكيه بر قرائن موجود، نتيجه گيرى كرده و برداشت خود از آنچه
واقع شده را به ديگرى نسبت مى دهد و در واقع بدگمانى خود را ابراز مى كند؛ از اين
رو بايد در صدد نفى آن بر آمد و يادآور شد كه نسبت دادن اين كار نادرست به ديگرى -
حتى اگر اين نسبت درست هم باشد - مشمول حكم غيبت است و در صورت اشتباه ، مشمول حكم
بهتان مى شود كه در هر دو صورت كار او حرام است ؛ پس وظيفه انسان حمايت از شخصى است
كه مورد بهتان و يا تهمت قرار گرفته است و بايد آبروى او را از گزند تهمت مصون داشت
.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
من اذل عنده مؤ من و هو يقدر على ان ينصره فلم ينصره ، اذله
الله يوم القيامه على رءوس الخلائق
(245).
كسى كه نزد او مؤ منى او مؤ منى را خوار كنند، در حالى كه مى تواند وى را يارى كند
و اين كار را نكند، خداوند او را روز قيامت در راس تمام آفريده هايش خوار مى كند.
من رد عن عرض اخيه كان له حجابا من النار(246).
كسى كه (آسيب ها) را از آبروى برادر (مؤ من ) خود رد كند؛ (همين ) براى او پرده اى
در برابر آتش مى شود.
در مواردى كه انسان توانايى حمايت از آبروى ديگرى را ندارد مى تواند مجلس را ترك
كند و اگر نمى تواند چنين كارى كند، بايد در دل از حضور در چنين مجلسى ناخشنود
باشد. بى تفاوتى درونى نيز در برابر چنين رفتار زشتى ، بد و نازيبا است .