تاءثير تهمت بر
شنونده آن از نظر اخلاقى
در تهمت ، شنونده ، اخبارى را از تهمت زننده مى شنود كه بر حدس تهمت زننده
استوار است و از درستى يا نادرستى آن به صورت قطعى آگاه نيست . حال اگر شنونده نفسى
ضعيف داشته باشد، چه بسا تحت تاثير اين تهمت قرار گيرد و ديدش درباره متهم عوض شود؛
يعنى حتى اگر شنونده ، به وظيفه شرعى خود عمل ، و با گوينده برخورد كند و تهمت او
را برگرداند، اين امكان هست كه از لحاظ اخلاقى و حالات درونى ، تحت تاثير قرار
گرفته ، از اعتمادش به متهم كاسته شود.
دانشمندان علم اخلاق براى شنونده تهمت چهار حالت را در نظر گرفته اند و براى هر يك
از اين حالات ، راه حل هايى علمى را بيان كرده اند تا به متهم بدبين نشود.
1 - شنونده مى داند اظهارات گوينده تهمت است .
2 - شنونده نمى داند اظهارات گوينده تهمت است يا بهتان ؛ چرا كه ممكن است اين
اظهارات برداشت او از رفتار متهم يا نسبتى دروغين به او باشد.
3 - شنونده نمى داند گفتار گوينده تهمت يا غيبت است .
4 - شنونده نمى داند گفتار گوينده تهمت يا بهتان يا غيبت است .
در مورد اول كه شخص مى داند اين اخبار تهمت است ، بدگمانى در مرتبه اى ضعيف به
شنونده منتقل شده است ؛ يعنى شخص مى داند كه گوينده از روى حدس و بدگمانى ، بر
نشانه ها و قرائنى تكيه كرده كه موجب برداشت نادرستى از متهم شده است كه با توجه به
اين آگاهى مى تواند بدبينى را از خود دور سازد و اتهام را ناشى از درك نادرست تهمت
زننده بداند.
در مورد دوم كه گفتار گوينده بين تهمت و بهتان مشكوك است ، اگر تهمت باشد، يك طرف
احتمال بر محور حدس است و طرف ديگر آن (بهتان ) بر دروغين بودن آن نسبت درباره متهم
دلالت دارد؛ از اين رو شنونده به آسانى مى تواند بدگمانى را از خود دور سازد.
در مورد سوم كه بين حكم تهمت يا غيبت اشتباهى پيش آيد، چون يك طرف اين اخبار بر
محور حدس است مى توان آن را رد كرد و مورد چهارم هم ادغامى از اين سه مورد است كه
در هر چهار مورد، اين اخبار با شدت و ضعف خود مى تواند بر فرد تاثير گذار باشد.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
ايها الناس من عرف من اخيه وثيقه دين و سداد طريق فلا يسمعن
فيه اقاويل الناس اما انه قد يرمى الرامى و يخطى السهام و يحيل الكلام و باطل ذلك
يبور و الله سميع و شهيد اما انه ليس بين الحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل عن
معنى قوله هذا فجمع اصابعه و وضعها بين ادنه و عينه ثم قال : الباطل ان تقول سمعت و
الحق ان تقول رايت
(247).
اى مردم ! كسى كه برادر دينى اش را اين گونه شناخت كه او در دين محكم و استوار است
[= آدم متدينى است ] و كردار و رفتارش در مسير شرع قرار دارد، ديگر نبايد درباره او
به حرف اين و آن گوش كند. همانا كسى كه تير مى اندازد، گاهى تيرش به خطا مى رود، [=
كلامش ريشه ندارد] و آن چه كه گفته مى شود و نادرست است ، از بين مى رود و خداوند
شنوا و گواه است . هوشيار باشيد همانا بين حق و باطل به جز چهار انگشت فاصله نيست .
از حضرت پرسيدند: اين كه فاصله بين حق و باطل چهار انگشت است ، يعنى چه ؟ انگشتان
مباركش را جمع كرد و بين گوش و چشمش گذاشت و فرمود: باطل اين است كه بگويى شنيدم ،
و حق اين است كه بگويى ديدم . با توجه به اين روايت ، اخبارى كه بر محور حدس و گمان
بوده و ريشه اش شنيدنى ها و احتمالات است ، از موارد تهمت ، بهتان يا غيبت به
شمار مى آيد. در غيبت ، احتمال اين است كه گوينده ، آن چه را مى گويد، ديده است ؛
ولى شنونده فقط يك احتمال را مى شنود؛ پس نبايد تحت تاثير شنيده ها قرار گيرد؛ زيرا
به ندرت اتفاق مى افتد كه شنيده ها بر مبناى ديده ها و صادقانه باشند.
از امام حسن (عليه السلام ) پرسيدند: بين حق و باطل چقدر است ؟ حضرت در پاسخ فرمود:
اربع اصابع فما رايته بعينك فهو الحق و قد تسمع باذنيك باطلا
كثيرا(248).
چهار انگشت است . آن چه را با چشمت مى بينى حق است و آنچه را با گوش خود مى شنوى ،
بيش ترش باطل است .
شيوه پيش گيرى از تهمت
با توجه به تعريفى كه از تهمت ارائه شد، انسان بايد براى پيش گيرى از ابتلاى
خود و ديگران به اين گناه ، در درجه نخست از بدگمانى به ديگران بپرهيزد، و در صورت
شنيدن تهمت از ديگران ، به گونه اى از خويش مراقبت كند كه تحت تاثير بدگمانى
ديگران قرار نگيرد. همچنين نبايد از او حركتى سرزند كه منشاء حدس و بدگمانى ديگران
قرار گيرد؛ يعنى در نهايت ، كارى را كه ممكن است منشاء حدس و بدگمانى ديگران قرار
گيرد، انجام ندهد.
دلق بيرون كن برهنه شو زدلق |
|
تا زتو فارغ شود اوهام خلق
(249) |
براى اين منظور بايد از معاشرت و همنشينى با افرادى كه در جامعه به بدى شناخته شده
اند دورى جست تا زمينه اتهام فراهم نشود، گاهى حضور در جمعى كه بيش تر افراد آن
زشتكارند، منشاء بدگمانى و تهمت مى شود؛ هر چند خود فرد زشت كار نباشد. عدم حضور در
چنين مكان ها و مجامعى كه براى انجام اهدافى زشت بر پا شده است مى تواند زمينه
اتهام را كاهش دهد.
از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه پدر بزرگوارش حضرت باقر (عليه السلام )
به او فرمود:
يا بنى ! من يصحب صاحب السوء لايسلم و من يدخل مداخل السوء
يتهم
(250).
اى پسرم ! كسى كه با بدكاران همنشينى كند، سالم نمى ماند. [= بر روح او تاءثير مى
گذارد] و اگر كسى به جايگاهى بد گام نهد، متهم مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) در جايى ديگر از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
چنين روايت مى كند:
اولى الناس بالتهمه من جالس اهل التهمه
(251).
سزاوارترين مردم به متهم شدن كسى است كه با افرادى كه متهم هستند همنشينى كند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) در وصاياى خويش مى فرمايد:
ايك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء، فان قرين
السوء يغر جليسه
(252).
از جاهايى كه مورد تهمت قرار مى گيرند و مجلسى كه به آن گمان بد برده مى شود،
بپرهيز. به درستى كه همنشين بد، همنشين خود را فريب مى دهد.
من وضع نفسه مواضع التهمه فلا يلومن من اساء به الظن
(253).
كسى كه خودش را در معرض تهمت قرار داد، سرزنش نكند كسى را كه به او بدگمان شده است
.
من دخل مداخل السوء اتهم
(254).
كسى كه به جايگاه هاى بد گام نهد، متهم مى شود.
شيوه برخورد با برداشت ها و اخبار
حدسى و حسى
انسان حق ندارد رفتار، گفتار يا صفت نادرستى را كه بر پايه حدس در برادر يا
خواهر مؤ منش دريافته است ، به او نسبت دهد و بدون آن كه از اعتبار دريافت خود
مطمئن باشد، آن را نقل كند.
نسبت دادن رفتارى زشت كه از روى حدس باشد، همان تهمت ؛ است چرا كه شخص در تهمت ،
بدگمانى خويش را درباره ديگرى اظهار مى كند و بدگمانى ، چيزى جز حدس زدن در حق
ديگرى نيست و چه بسيار حدس هايى كه با واقع مطابقت نمى كند و فقط مايه بدگمانى
ديگران در حق متهم مى شود.
حس كردن رفتار يا حالات ديگران به دو صورت ((مستقيم
)) و ((غير مستقيم ))
ممكن است :
1 - حس غير مستقيم : در اين قسم ، انسان خود، رفتار متهم را نديده و سخن او را
نشنيده ؛ بلكه ديگرى براى او نقل كرده است ؛ يعنى از راه شنيدن از ديگرى ، به رفتار
يا گفتار متهم پى مى برد و با واسطه از مساءله آگاه مى شود. درباره اين نوع حس و
احكام مربوط به آن ، روايات بسيارى وارد شده است كه بيانگر باطل بودن مطالبى است كه
از طريق گوش به انسان مى رسد.
در اين باره بحث بسيار گسترده است ؛ چرا كه واسطه حس غير مستقيم ، انسان است و
انسان هم موجودى است كه اگر در مسير اميال نفسانى قرار گيرد، به خبيث ترين آفريدگان
تبديل مى شود؛ چنان كه اگر راه درست را بپيمايد، اشرف مخلوقات و برتر از ملائكه است
.
بيش تر انسان ها گرفتار رذايل نفسانى چون كينه ، حسد، بخل و طمع هستند كه آن ها را
به تهمت زدن به ديگران وا مى دارد و باعث مى شود از سادگى صفاى شنونده سوء استفاده
كرده ، حب و بغض هاى خود به ديگران را در قالب بهتان و تهمت مطرح كنند، و چون نفس
بيش تر افراد بشر، به آداب الاهى آراسته نشده است ، گفتارشان قابل تصديق و اعتماد
نيست و هواهاى نفسانى در بسيارى از كارهايشان تاثير دارد.
گاهى پليدى نفس به حدى شدت مى يابد كه شنونده با اين كه مى داند آن چه درباره برادر
مؤ منش شنيده ، از واقعيت بسيار دور است ، آن مطلب را نقل مى كند و در بعضى موارد
چيزى را كه خودش نديده يا نشنيده است و آن را از قول ديگرى عنوان كرده ، به گونه اى
القا مى كند كه گويى خودش ديده يا با گوش خود شنيده است . اين پليدى نفس به حدى
مى رسد كه او تكذيب متهم درباره اتهام وارد بر خود را مى شنود؛ ولى آن را نشنيده مى
گيرد و هم چنان به سخنان خويش ادامه مى دهد.
پيشوايان معصوم (عليه السلام ) با جنبه هاى درونى انسان به خوبى آشنا بوده و به
همين دليل ، غالب نقل هايى را كه درباره رفتار يا گفتار ديگران صورت مى گيرد باطل
به شمار آورده اند؛ چنان كه از حضرت امير (عليه السلام ) نقل شده است :
الباطل ان تقول سمعت و الحق ان تقول رايت
(255).
باطل آن است كه بگويى شنيدم و حق آن است كه بگويى ديدم .
حال اگر نقل كننده فرد عادلى باشد، تكليف انسان چيست ؟
حكم كلى اين است كه از نظر درونى نبايد تاثير بگذارد و از نظر بيرونى نبايد براى
ديگرى نقل شود. در اين مساءله ، از لحاظ درونى نه بايد آن را تصديق كرد و نه تكذيب
؛ چرا كه تصديق هر يك از متهم و شخص عادل ، مستلزم تكذيب ديگرى است . اگر شخص عادل
را در دل تصديق كنى ، بايد متهم را دروغگو بدانى و اگر متهم را تصديق كنى ، لازمه
اش تكذيب شخص عادل است .
از نظر بيرونى بايد گفت : گرچه ناقل خبر، فرد عادل و درستى است ، نقل كردن او موجب
شده كه مشمول حكم غيبت قرار گيرد و همين امر او را از درجه اعتبار ساقط مى كند؛
زيرا غيبت ، فسق ، پس فرد غيبت كننده هم فاسق است و مطابق آيه شريفه ذيل ،
دانشمندان علم اخلاق معتقدند: انسان حق حكايت چيزى را كه فاسق براى او نقل مى كند
ندارد. خداوند سبحان در قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايها الذين آمنوا ان جاءكم فاسق بنبا فتبينوا(256).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر فاسقى براى شما خبر آورد، جست و جو كنيد [= سخن
او را بدون تحقيق نپذيريد]؛
پس به صرف عادل بودن نقل كننده نمى توان حكم كرد كه نقل كردن آن مطلب جايز است ؛
چون اين فرد عادل هم مانند ساير افراد بشر، معصوم نيست و ممكن است اشتباه كرده
باشد.
2 - حس غير مستقيم : زمانى كه شخص ، كارى را با چشم مى بيند يا گفتارى را با گوش
خود مى شنود (هيچ واسطه و شخص سومى در كار نيست ) مى گويند با حس مستقيم خود آن عمل
يا گفتار را دريافت كرده است .
دانشمند بزرگ شيعى ، مولى محمد مهدى نراقى (قدس سره ) درباره شيوه برخورد با حس
مستقيم مى نويسد: جايز نيست انسان هر چيزى را كه با چشم خود مى بيند تصديق كند.
بسيارى از اعمال دو چهره دارند و مى توان آن ها را بر صورت درستى حمل كرد و جايز
نيست انسان از آن ها زشتى و نادرستى را برداشت ، سپس برداشت خود را براى ديگران هم
نقل كند؛ البته در روايات آمده است كه ((هر آن چه چشم ببيند،
حق است ))؛ ولى منظور از اين چشم ، چشم پاك و بى غرض و بى
هوا است ، نه چشم آلوده و مبتلا به هواهاى نفسانى ، و چشم پاك هم تا آن جا كه راه
درستى را براى عملى باز مى بيند، آن را بر فساد حمل نمى كند. امير مؤ منان على
(عليه السلام ) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين نقل فرموده است :
اطلب لاخيك عذرا فان لم تجد له عذرا فالتمس له عذرا(257).
(اگر كارى از برادر مؤ منت سر زد كه ظاهرش نقص است )، اول عذرى برايش بياور و اگر
عذرى نيافتى ، برايش عذر بتراش ؛
پس نبايد به ظاهر عمل توجه كرد. چه بسا ظاهر عملى زشت به نظر آيد؛ ولى دليل موجهى
براى انجام آن وجود داشته و جنبه شرعى يا تاديبى در آن نهفته باشد و اگر هم عمل به
گونه اى باشد كه به هيچ صورت نتوان آن را بر صحت حمل كرد، بايد خود شخص براى انجام
آن عمل دليل بتراشد كه مساءله نزد ديگران بر صحت عمل شود.
امام جعفر صادق (عليه السلام ) از حضرت على (عليه السلام ) چنين روايت كرده است :
ضع امر اخيك على احسنه حتى ياءتيك ما يغلبك منه و لا تظنن
بكلمه خرجت من اخيك سوءا و انت تجد لها فى الخير محمد(258).
رفتار برادرت را بر بهترين وجه قرار بده تا جايى كه اطمينان به بدى آن ندارى و
درباره سخنى كه از دهان او در آمده ، گمان بد نكن تا آن جا كه راهى براى نيكو
پنداشتن آن وجود دارد.
پس حس مستقيم هم دچار خطا مى شود؛ زيرا اميال نفسانى در هر حال بر ديده ها و شنيده
هاى انسان اثر مى گذارد و برداشت ها را دگرگون ، و داورى را از جاده حق منحرف مى
كند.
بغض و نفرت ، خوبى ها را زشت مى نماياند و زشتى ها هم به هيچ روى قابل سفارش
نيستند. از سوى ديگر ممكن است وجود ملكات زشت نفسانى در فرد تهمت زننده باعث شود كه
آن را به ديگران تعميم دهد. براى نمونه خود شخص آلوده است ؛ بنابراين پيرامون خود
را آلوده مى بيند يا خودش از كارهايى كه انجام مى دهد، هدف زشتى را پى مى گيرد و
اين زشتى را به كار ديگران نيز نسبت مى دهد. چون خودش به قصد مسخره كردن جلو ديگران
تواضع مى كند، تواضع ديگران به خود را نيز تمسخر مى پندارد. چنان كه گفته اند:
((كافر همه را به كيش خود پندارد.))
در اين مساءله دشمنى هاى شخصى دخيل نيستند؛ بلكه بيمارى هاى نفسانى فرد، ريشه
بدبينى او مى شود و ريشه اساسى همه بيمارى هاى نفسانى نيز دوست داشتن دنيا و غفلت
از آخرت و مقام انسانى است . فرو رفتن در مسائل مادى و فراموشى مسائلى چون مرگ ،
قيامت ، حساب و كتاب و دوزخ سبب غفلت از معنويات مى شود.
حب الدنيا راس كل خطيئه
(259).
دوستى دنيا در راس همه خطاها قرار دارد.
(4): ريشه هاى درونى تهمت
ريشه رفتار ناپسند و زننده تهمت را مانند بسيارى از رفتارهاى زشت ديگر، بايد
در رذايل اخلاقى كه از عدم اعتدال قواى درونى انسان پديد مى آيند، جست .
((حسد)) ((ترس
از مجازات )) ((طمع ))
و... رذايلى هستند كه موجب ارتكاب اين رفتار زشت از آدمى مى شوند. گاه انسان از روى
حسادت به كمالى كه در ديگرى وجود دارد به متهم ساختن وى اقدام مى كند تا به اين
وسيله كمال او ناديده گرفته شود.
كس نخواند نامه من كس نگويد نام من |
|
جاهل از تقصير خويش و عالم از بيم شغب |
چون كنند از نام من پرهيز اين ها چون خداى |
|
در مبارك ذكر خود گفته است نام بولهب !؟ |
من برون آيم به برهان ها زمذهب هاى بد |
|
پاك تر زان كز دم آتش برون آيد ذهب |
عامه بر من تهمت دينى زفضل من برند |
|
بر سرم فضل من آورد اين همه شور و جلب
(260) |
شخص گاه به سبب واهمه اى كه از مجازات در برابر كرده زشت خويش دارد، به ديگرى
اتهام مى زند و گاه حرص و طمع براى رسيدن به مقام و رتبه متهم ، او را به تهمت وا
مى دارد؛ البته توجه به اين نكته ضرورت دارد كه توهم و بدگمانى پديد آمده از نيروى
درونى ((واهمه )) در تمام اين موارد
نقش مهمى را ايفا مى كند.
(5): پيامدهاى زشت تهمت
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد
كه مى توان آن ها را در دو عنوان ذيل جاى داد:
1 - پيامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روايتى از امام جعفر صادق (عليه السلام ) در اين باره آمده است :
اذا اتهم المؤ من اخاه انماث الايمان من قلبه كما ينماث
الملح فى الماء(261).
آن گاه كه مؤ من به برادر مؤ منش تهمت زند، ايمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه
كه نمك در آب ذوب مى شود.
همان طور كه از اين روايت بر مى آيد، تهمت موجب از بين رفتن ايمان مؤ من مى شود.
در توضيح اين مطلب بايد گفت كه بسيارى از اعمال انسان بر ايمان او تاثير مى گذارد.
همچنين درباره اين اعمال ، دو حالت ((انجام
)) و ((ترك )) وجود دارد كه هر
دو حالت ، در بعد ايمانى او موثر است . ترك واجبات از سويى و انجام گناهان از سوى
ديگر، ايمان انسان را ضعيف مى كند. ((ترك واجب
)) و ((انجام حرام ))
را مى توان دو گونه از كفر عملى به شمار آورد كه ((انجام
حرام )) شامل ((تهمت
)) هم مى شود و ضعف و نابودى ايمان را در پى دارد.
2 - پيامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مايه نابودى حريم برادرى و روابط انسانى ميان افراد جامعه بشرى است و
جو عدم اعتماد و ترس از اطمينان را فراهم مى سازد:
امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود:
من اتهم اخاه فى دينه فلا حرمه بينهما(262).
كسى كه برادر دينى اش را متهم كند [= به او تهمت بزند]، بينشان حرمتى وجود ندارد.
منظور از كلمه ((فى دينه )) در جمله
من اتهم اخاه فى دينه چه تهمت زدن به
((برادر ايمانى )) باشد، به اين صورت كه كلمه
((فى دينه )) را صفتى براى كلمه
((اخاه )) بدانيم و چه متهم كردن او
در امور دينى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پديد نمى آيد؛ چرا كه دين الاهى مانند
ريسمانى است كه همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى
ايمانى برقرار مى كنند كه اين پيوند از پيوند نسبى و سببى بسيار محكم تر است . با
تهمت زدن به برادر يا خواهر دينى ، اين رابطه محكم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدينى كه به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هيچ گاه به ديگرى تهمت نمى
زند. حتى اگر انسانى دين نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه اين كار را نمى
دهد، مگر آن كه از فطرت پاك انسانى به خوى حيوانى گرويده باشد.
با بررسى اين مساءله در جامعه ، مشاهده مى شود كه افرادى براى رسيدن به اهدافى
شيطانى مى كوشند ديگران را مورد ((تهمت ))
و ((بهتان )) قرار دهند؛ ولى در نهايت
امر، به ذلت و بيچارگى كشيده خواهند شد.
موضع ابليس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است كه حتى شيطان هم از انجام دهنده
آن دو بيزارى مى جويد. شيطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى كند؛ ولى
برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پليدند كه شيطان هم آن ها را تاءييد نمى كند.
يكى از اين اعمال ، نابود كردن وجهه افراد در جامعه ، و ريختن آبروى آن ها به وسيله
بهتان يا نعمت است .
امام جعفر صادق (عليه السلام ) در اين زمينه مى فرمايد:
من روى على مؤ من روايه يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من
اعين الناس اخرجه الله من ولايته الى ولايه الشيطان ، فلا يقبله الشيطان
(263).
اگر كسى سخنى را بر ضد مؤ منى نقل كند و قصدش از آن ، زشت كردن چهره او و از بين
بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد، خداوند او را از
محور دوستى خود خارج مى كند و تحت سرپرستى شيطان قرار مى دهد؛ (ولى ) شيطان هم او
را نمى پذيرد.
(6): راه هاى درمان تهمت
پاك ساختن زبان از آفت تهمت ، با كوششى مداوم ميسر خواهد بود.
درمان اين بيمارى را بايد با انديشه و دقت در پيامدهاى زشت و نازيباى آن آغاز كرد؛
سپس به يادآورى مستمر آن ها پرداخت كه : ((فان الذكرى تنفع
المومنين
(264))).
يادآورى پيامدهاى تهمت ، تنفر و انزجار قلبى انسان از اين رفتار زشت و پليد را در
پى خواهد داشت و بديهى است كه تمام حركات درونى و برونى انسان ، بر پايه
((دوست داشتن )) و ((نفرت
ورزيدن )) انجام مى گيرد؛ از اين رو مى بايد در صدد ايجاد و
تقويت حالت انزجار از تهمت بر آمد تا بتوان به سوى ترك آن گام برداشت . همچنين بايد
به ارزش و عظمت آبروى ديگران انديشيد تا به سادگى به سمت تخريب آن گام برداشت .
دين مبين اسلام ، آبرو و حرمت مؤ من را بزرگ تر از كعبه و حتى قرآن
(265) دانسته است و با آگاهى از چنين ارزشى ، هيچ كس نبايد به خود
اجازه دهد به حريم آبروى ديگران تجاوز كند.
تقويت حسن ظن و حمل رفتار ديگران بر وجه نيكو، راه ديگرى براى درمان اين بيمارى
نابود كننده است .
فصل پنجم : مراء
پرهيزكارترين مردم آن است كه خرده گيرى از سخن ديگران را ترك كند؛ اگر چه حق
با او باشد(266).
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) .
مقدمه
يكى ديگر از آفات زبان كه موجب نابودى پيوندها شده ، دشمنى و كينه را
جايگزين مهر و محبت مى سازد، ((مراء))
است . آسيبى كه بشر از اين بيمارى ديده ، به اندازه اى شديد است كه بايد به عزم و
همتى تمام در صدد زدودن اين ويژگى از پيكره جامعه بر آمد. اين فصل ، به تبيين ابعاد
گوناگون اين بيمارى اختصاص يافته ، ضمن بررسى عوامل و ريشه ها، به ارائه راه هاى
درمان آن مى پردازد.
مباحث اين فصل عبارتند از:
1 - تعريف مراء
2 - نكوهش مراء از ديد شرع
3 - ريشه هاى درونى مراء
4 - پيامدهاى زشت مراء
5 - راه هاى درمان مراء.
(1): تعريف مراء
((مراء)) در لغت به معناى
((پيكار كردن )) و ((جنگيدن
)) نزد دانشمندان اخلاق عبارت است از: ((خرده
گيرى و اشكال گرفتن از كلام ديگران ، براى اين كه نقص كلام آن ها آشكار شود.))
مراء با انگيزه برترى جويى و خودنمايى علمى پديد مى آيد به اين معنا كه فرد در گفت
و گو با ديگرى ، به ايراد و اعتراض بر سخنان او مى پردازد تا هوش و دقت و زيركى
خويش را نشان دهد؛ از اين رو مراء در شمار اعمال زشتى است كه از صفات ناپسند درونى
سرچشمه مى گيرد.
مراء از رفتار تا خصلت
مراء در آغاز به شكل رفتارى غير عادى از فرد سر مى زند؛ ولى چون داراى ريشه
فاسدى است ، از همان مرحله نخست بر روح او اثر مى گذارد. نفس اماره از اين كار
لذت برده ، در مراحل بعدى به انجام اين عمل مشتاق تر، و به راحتى مرتكب مراء مى
شود. اين حركت به آن جا مى رسد كه خرده گيرى و اشكال تراشى و ايراد بر سخن ديگران ،
رفتار هميشگى فرد شده ، به حالت ملكه در مى آيد و پيامدهاى زيانبارى را در پى خواهد
داشت .
امام على (عليه السلام ) فرمود:
من عود نفسه المراء ضار ديدنه
(267).
كسى كه نفس خود را به مراء عادت دهد، اين رفتار، خصلت او مى شود.
(2): نكوهش مراء از ديد شرع
پيشوايان دين با توجه به آثار و پيامدهاى ناخوشايند مراء، انسان را از آن
نهى و انجام دهنده اش را سرزنش كرده اند.
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
لا تمار اخاك
(268).
با برادر دينى ات مراء نكن .
اءورع الناس من ترك المراء و ان كان محقا(269).
پرهيزكارترين مردم كسى است كه مراء را ترك كند؛ اگر چه حق با او باشد.
انسان زمانى كه مى بيند گوينده اى در گفتار خود اشتباه مى كند، در آغاز به او تذكر
مى دهد و اگر جنگ لفظى يا همان مراء با او را (با فرض عدم پذيرش و مقاومت بر اشتباه
) ترك كند، از تقواى بسيار برخوردار است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
المراء داءردى و ليس فى الانسان خصله اشر منه و هو خلق ابليس
و نسبه فلا يمارى فى اى حال كان الا من كان جاهلا بنفسه و بغيره محروما من حقائق
الدين
(270).
مراء دردى بسيار سخت است و ويژگى بدتر از آن در انسان نيست . مراء خلق و خوى شيطان
، و خويشاوند او است ؛ پس هيچ كس در هيچ حالى مراء نمى كند، مگر آن كه از خودش و
ديگران ناآگاه ، و از حقايق دين محروم باشد.