اخلاق الاهى
جلد چهارم ، آفات زبان

استاد آيت الله مجتبى تهرانى

- ۷ -


اقسام سوگند در علم فقه :

1 - ((سوگند عقد)) يا ((يمين عقد)):

آن گاه كه انسان متعهد مى شود عملى را در آينده انجام دهد يا آن را ترك كند، سپس براى تاءكيد تعهدش ، قسم ياد مى كند، اگر شرايط وفا به عهد فراهم آيد، قسم منعقد شده و سرپيچى از آن حرام است و كفاره را واجب مى كند.

2 - ((سوگند مناشده (176))) يا ((يمين مناشده )):

هنگامى كه انسان كارى را از ديگرى مى خواهد و براى تاءكيد بر انجام آن ، شخص را قسم مى دهد، در اين حالت چنان چه شخص به آن درخواست عمل نكند، حرامى انجام نداده است ؛ زيرا ملتزم به آن عمل نيست و كفاره نيز بر او واجب نمى شود.

3 - ((سوگند تاءكيد)) يا ((يمين تاءكيد)):

اين شكل از قسم كه مورد گفت و گوى اين نوشتار و مورد نظر دانشمندان اخلاق است ، آن است كه انسان از وقوع چيزى خبر مى دهد و براى تاءكيد بر خبرش قسم بخورد؛ البته تفاوتى ندارد كه خبر او، وقوع در زمان گذشته ، حال يا آينده باشد. به هر صورت در اين حالت قسم به راست و دروغ متصف مى شود.
از آن جا كه قسم ، امرى انشايى است و به خودى خود، به راست و دروغ متصف نيست ، بلكه به اعتبار خبرى كه به آن مربوط مى شود به راست و دروغ اتصاف مى يابد، اگر خبر دروغ باشد، قسم نيز دروغ و حرام است .
اگر دقت شود كه در كليه موارد جواز دروغ ، مانند مواقع اضطرار، قسم دروغ نيز جايز است ؛ البته چنان چه بتوان فقط با دروغ گفتن ، اضطرار را بر طرف كرد و به قسم دروغ نيازى نباشد، نبايد قسم دروغ خورد؛ اما اگر براى رفع اضطرار، به قسم دروغ نيز نياز باشد، اين عمل حرام نخواهد بود.
از حضرت صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
احلف بالله كاذبا و نج اخاك من القتل (177).
براى نجات برادرت از كشته شدن ، قسم دروغ بخور.
آنجا كه اضطرار وجود ندارد، قسم دروغ ، گناهى بسيار بزرگ به شمار مى رود؛ چنان كه برخى روايات از آن به مبارزه با خدا تعبير كرده اند.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
من حلف على يمين و هو يعلم انه كاذب فقد بارزالله عزوجل (178).
كسى كه قسم بخورد و بداند دروغ است ، به حقيقت با خدا جنگيده است .
حضرت به شخصى به نام سدير فرمود:
يا سدير من حلف بالله كاذبا كفر(179).
اى سدير! كسى كه به دروغ به خدا قسم بخورد، كافر است ؛
البته كفر بر دو نوع است :
1 - كفر اعتقادى
2 - كفر عملى .
كفر اعتقادى آن است كه انسان منكر خدا، پيامبر و معاد باشد و كفر عملى آن است كه انسان بى پروا عمل حرامى را انجام دهد؛ البته اگر كفر عملى ادامه يابد، چه بسا به كفر اعتقادى بيانجامد.
قسم دروغ از نوع كفر عملى به شمار مى رود؛ چنان كه درباره ترك كننده نماز نيز از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :
من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر(180).
كسى كه نمازش را از روى عمد ترك كند، كافر است ؛
نكته ديگر آن كه سوگند دروغ فقط در مسائل مادى و دنيايى نيست ؛ بلكه گاه انسان براى مسائل آخرتى نيز سوگند دروغ مى خورد مانند زمانى كه تصور كند ترويج و تبليغ دين از هر راهى جايز است ؛ بنابراين ، به گمان اندوختن توشه براى آخرت خويش ، دروغى مى گويد، آن گاه بر آن قسم مى خورد كه البته اين دروغ و سوگند، حرامى است و عاقبتى جز آتش دوزخ براى او به بار نخواهد آورد.
سوگندهاى دروغ بيش تر در موارد دنيايى و مادى مثل پايمال كردن حقوق اشخاص براى كسب مال و مقام و غيره ادا مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
... و اما التى عقوبتها دخول النار فهو ان يحلف الرجل على مال امرى مسلم او على حقه ظلما فهذه يمين غموس توجب النار و لا كفاره عليه فى الدنيا(181).
سوگند بر دو نوع است : ... .نوعى كه عقوبتش ورود در آتش دوزخ است ، آن كه انسان به ستم بر ضد فرد مسلمان ، از جهت مالى يا حق (غير مالى ) او سوگند خورد. اين ، سوگند دروغ است كه مايه آتش است و هيچ كفاره اى در دنيا ندارد. در جاى ديگر، درباره سوگند دروغى كه موجب آتش مى شود مى فرمايد:
الرجل يحلف على حق امرى مسلم على حبس ‍ ماله (182).
(اين كه ) فرد بر ضد حق شخص مسلمان يا بازداشت مال او سوگند دروغ خورد. در سوره آل عمران نيز آمده است :
ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الآخره و لا يكلمهم الله و لا ينظر اليهم يوم القيامه و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم (183).
همانا كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندك بفروشند، ايشان را در سراى آخرت بهره اى نيست و خداوند با آن ها سخن نمى گويد و نظر رحمت به آن ها نمى افكند و ايشان را پاك نمى كند و برايشان عذابى دردناك است .
در سخنان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است ...
ثلاثه لا يكلمهم الله المنان الذى لا يعطى شيئا الا بمنه و المسبل ازاره و المنفق سلعته بالحلف الفاجر(184).
سه گروه هستند كه خداوند با ايشان سخن نمى گويد: ... 3. كسى كه با قسم دروغ ارزش جنسش را بالا برد؛
بنابراين افرادى كه سوگند دروغ مى خورند، در دو بعد دنيايى و آخرتى زيان مى كنند و همان گونه كه نصيبى از معنويت و نعمت هاى آخرتى ندارند و مورد آمرزش خداوند قرار نمى گيرند، در مسائل دنيايى نيز آسيب هايى را متحمل مى شوند.
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
اليمين الغموس ينتظر بها اربعين ليله (185).
كسى كه قسم دروغ مى خورد تا چهل شب نتيجه شر آن را خواهد ديد.
در روايات ديگر نيز آمده است كه قسم دروغ موجب مقطوع النسل شدن و فقر مى شود(186).
اگر سوگند، راست باشد، در اين حالت چنان چه خبرى كه سوگند بر آن خورده شده است ، موضوع مهمى را بيان كند، مثل خبر از واقعيتى كه نزد قاضى در دادگاه بيان مى شود، سوگند بى اشكال خواهد بود؛ ولى اگر اين قسم راست ، براى امور كوچك و بى ارزش باشد، مكروه است .
در روايتى ديگر از امام صادق (عليه السلام ) آمده است :
اجتمع الحواريون الى عيسى (عليه السلام ) فقالوا له يا معلم الخير ارشدنا فقال لهم ان موسى كليم الله (عليه السلام ) امر كم ان لا تحلفوا بالله تبارك و تعالى كاذبين و انا امركم ان لا تحلفوا بالله كاذبين و لا صادقين (187).
روزى حواريون به دور حضرت عيسى (عليه السلام ) گرد آمدند و عرض ‍ كردند: اى استاد خوبى ! ما را راهنمايى كن . حضرت فرمود: حضرت موسى (عليه السلام ) پيامبر خدا، به شما دستور داد سوگند دروغ به خدا نخوريد و من دستور مى دهم به خدا قسم نخوريد چه دروغ و چه راست .
على بن مهزيار نقل مى كند: مردى به امام زمان (عليه السلام ) نامه اى نوشت كه فلان جريان از شما نقل شده و شما چنين چيزى فرموديد. حضرت در پاسخ نوشت :
و الله ما كان ذلك و انى لا كره ان اقول ((والله )) على حال من الاحوال و لكنه غمنى ان يقال ما لم يكن (188).
به خدا سوگند! چنين نيست . من هيچ خوش ندارم به خدا قسم بخورم به هر شكل كه باشد؛ اما ناراحت شدم ؛ زيرا به من چيزى را نسبت مى دهند كه نگفته ام .
در بعد اخلاقى ، سوگند راست نيز ناپسند است و كراهت دارد؛ چرا كه سزاوار نيست خداوند براى مسائل كوچك و پيش پا افتاده دنيا، شاهد گرفته شود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
من اجل الله ان يحلف به اعطاه الله خيرا مما ذهب منه (189).
كسى كه به خداوند به سبب بزرگى و جبروت او سوگند نخورد، خداوند بهتر از آن چيزى كه از دست مى دهد؛ نصيبش مى كند.
بنابراين ، انگيزه و هدف ، پديد آمدن اين بينش در انسان است كه مقام پروردگار را بسيار بزرگ تر از آن ببيند كه بخواهد براى مسائل ناچيز و كوچك دنيايى به او قسم بخورد.

ز - گواهى دروغ :

گواهى دروغ ، امرى جدا از دروغ نيست ؛ چرا كه انسان در گواهى و شهادت دروغ نيز بر خلاف واقع خبر مى دهد؛ از همين رو اسلام با پرهيز از آن بسيار تاءكيد كرده ، آن را عملى حرام مى شمرد. شهادت دروغ ، تضييع مال يا جان يا آبروى انسان را در پى دارد.
از پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است :
ان شهاده الزور تعادل الشرك بالله تعالى (190).
همانا گواهى دروغ ، برابر شرك به خدا است .
انسان مشرك ، در پرستش بت ، از هواى نفس خود پيروى مى كند و در شهادت دروغ نيز گرفتار هواى نفسش مى شود و آن را مى پرستند. اگر بندگان خدا به دو دسته بت پرستان و خدا پرستان تقسيم شوند، آنان كه شهادت دروغ مى دهند، از آن جا كه بت نفسشان را مى پرستند، در زمره بت پرستان قرار مى گيرند.
خداوند متعالى در وصف بندگان حقيقى خويش مى فرمايد:
و عبادالرحمن ... والذين لا يشهدون الزور(191).
بندگان خداوند... آنهايى هستند كه شهادت دروغ نمى دهند.
با توجه به روايت و آيه پيشين مشخص مى شود كه گواهى دهندگان دروغ از جمع بندگان حقيقى خدا خارج بوده ، در رديف بت پرستان قرار مى گيرند؛ البته بايد توجه داشت كه اين مساءله از ديدگاه فقهى بررسى نمى شود؛ بلكه بحث از ديدگاه اخلاقى مورد توجه و دقت است ؛ چنان كه در حديث پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز اشاره شد كه مثل بت پرستان هستند، و اين به آن معنا است كه آن دسته از مسائل فقهى مربوط به مشركان مانند نجس بودن و نفى احكام ظاهرى اسلام ، در اين جا مطرح نبوده و براى شهادت دهندگان به دروغ ، ثابت نيست .
بايد توجه داشت كه شهادت دروغ پيش از آن كه زيانى بر ديگران وارد سازد و حقوقى را از انسان هاى ديگر ضايع كند، به خود شخص زيان مى رساند؛ زيرا انسان با اين عمل از وادى توحيد به وادى شرك كشانده مى شود.

ح - كتمان شهادت :

اگر انسان از ماجرا و رخدادى آگاه بود؛ ولى به هر دليل درست يا نادرست ، از گواهى دادن ، دورى كرد و شهادت نداد، دروغ نگفته است و در شمار دروغگويان قرار نمى گيرد.
((كتمان شهادت )) با ((انكار شهادت )) متفاوت بوده ، با دروغ ارتباطى ندارد؛ زيرا همان گونه كه گفته شد، دروغ ، به خبر مخالف با واقع گويند؛ حال آن كه در ((كتمان شهادت ))، خبرى داده نمى شود تا دروغ يا راست باشد، بلكه از خبر دادن ، پرهيز مى شود؛ در حالى كه در ((انكار شهادت )) ،انسان خبر مى دهد كه شاهد ماجرا نبوده و خبر از آن ندارد كه اين با واقع مخالف بوده و دروغ به شمار مى رود.
البته پرهيز از شهادت در جايى كه گواهى ندادن به پايمال شدن حقى بينجامد، ناپسند است ؛ اما دروغ به شمار نمى رود.

(4): ريشه هاى درونى دروغ

دروغ به شكل معمول در يكى از صفات زشت و ناپسند نفسانى ريشه دارد كه عبارتند از:

1 - دشمنى

گاه انسان از روى دشمنى و نفرت در صدد ضربه زدن به كسى بر آمده ، دروغ مى گويد كه البته اين دشمنى ، از حركت نادرست و افسارگسيختگى نيروى غضب سرچشمه مى گيرد.

- حسد

گاه حسادت به برترى هاى ديگرى ، انسان را به دروغگويى وا مى دارد.

3 - خشم و عصبانيت

خشم از چيزى يا كسى مى تواند سبب بروز اين رفتار ناشايست از انسان باشد.

4 - علاقه به مال دنيا (حب مال )

گاه علاقه و چشمداشت به مال دنيا، مايه بروز چنين رفتارى مى شود.

5 - علاقه به مقام و جايگاه دنيايى (حب جاه )

گاه علاقه به مقام و منزلت دنيايى انسان را به دروغ گفتن وا مى دارد.

6 - علاقه دنيايى به افراد

محبت و علاقه به افراد ممكن است انسان را به دروغ بكشاند. به اين صورت كه انسان براى جلب نظر محبوب خود، به دروغ دچار شود.
دانشمندان اخلاق ، بحث دروغ را جزو مباحثى قرار داده اند كه فقط با يك نيروى خاص از نيروهاى نفسانى ارتباط نداشته ؛ بلكه با تمام آن ها مرتبط است ؛ زيرا ممكن است اين رفتار ناپسند از هر يك از اقسام نيروهاى درونى ، چون شهوت و غضب ، ريشه گرفته ، پديد آيد.
دروغ گاه در نيروى شهوت ريشه داشته ، گاه از نيروى غضب سرچشمه مى گيرد؛ البته هر يك از دو نيروى شهوت و غضب ، مايه پديد آمدن صفاتى چون ((حب به مال )) و ((دشمنى )) مى شوند كه آن صفات نيز سرچشمه دروغ هستند. در بررسى چشمه هاى دروغ ، چه بسا بتوان بدترين حالت آن را همنشينى با افرادى دانست كه دروغ در بين آن ها نه تنها رفتارى ناپسند به شمار نمى آيد، بلكه بسيار رايج است . انسان با تكرار و ادامه همين همنشينى ها به دروغگويى معتاد مى شود.
گاه انسان براى كسب رياست و حفظ آن يا كسب مال و غيره به دروغ متوسل مى شود، و گاه همان شخص ، بدون هيچ علتى ، و فقط در اثر معاشرت و همنشينى با دروغگويان ، به اين رفتار زشت دچار شده ، دروغ مى گويد؛ البته به باور دانشمندان اخلاق ، اين نوع نيز از نيروى شهوت ريشه مى گيرد و حالت اعتياد در فرد پديد مى آورد. معاشرت با افراد، آثار فراوانى بر جاى خواهد گذاشت . گرچه شخص در ابتدا به اين آثار توجهى ندارد، با گذشت زمان ناگاه در مى يابد كه زبانش جز به دروغ حركت نمى كند.

(5): پيامدهاى زشت دروغ

1 - نابودى ايمان

دروغ با ايمان ناسازگار است و ضعف و نابودى آن را در پى دارد.
حسن ابن محبوب مى گويد: از حضرت صادق (عليه السلام ) پرسيدم :
يكون المؤ من بخيلا؟ قال : نعم ، قلت : فيكون جبانا؟ قال : نعم ، قلت : فيكون كذابا؟ قال : لا و لا خائنا، ثم قال : يجبل المؤ من على كل طبيعه الا الخيانه و الكذب (192).
آيا مؤ من ممكن است بخيل باشد؟ فرمود: بله . آيا ممكن است ترسو باشد؟ فرمود: بله . آيا ممكن است دروغگو باشد؟ فرمود: نه ، مؤ من داراى هر سرشتى مى شود، جز دروغ و خيانت .
دروغ و خيانت هرگز در دل مؤ من يافت نمى شود.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
يطبع المؤ من على كل خصله و لا يطبع على الكذب و لا على الخيانه (193).
مؤ من هر سرشتى را مى پذيرد، جز دروغ و خيانت .
پس سرشت دروغگويى با ايمان ناسازگار است و ايمان را از قلب خارج مى كند.
در بيان امام باقر (عليه السلام ) چنين آمده است :
ان الكذب هو خراب الايمان (194).
همانا دروغ ، نابودى و خرابى ايمان است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
جانبوا الكذب فانه يجانب الايمان (195).
از دروغ بپرهيزيد؛ چرا كه ايمان را دور مى كند.

2 - محروميت از هدايت الاهى

دروغ ، انسان را از هدايت الاهى محروم مى سازد.
پروردگار عزوجل در قرآن كريم مى فرمايد:
ان الله لا يهدى من هو كاذب كفار(196).
همانا خداوند دروغگوى ناسپاس را هدايت نمى كند.
ان الله لا يهدى من هو مسرف كذاب (197).
همانا خداوند كسى كه اسراف كننده دروغگو است را هدايت نمى كند.

3 - زمينه سازى كفر و نفاق

دروغ گاه زمينه كفر يا نفاق را در انسان فراهم مى سازد. زمانى كه دل دروغگو از ايمان خالى شد، كفر يا نفاق به آن راه خواهد يافت ؛ چنان كه روايت شده : مردى خدمت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد و عرض كرد:
يا رسول الله ما عمل اهل النار؟ قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) : الكذب ، اذا كذب العبد فجر و اذا فجر كفر و اذا كفر دخل النار(198).
اى رسول خدا! كار اهل آتش چيست ؟ پيامبر فرمود: دروغ . هر گاه دروغ گويد، فاسق مى شود و هر گاه فاسق شود، كافر مى شود و هر گاه كافر شد، در آتش قرار مى گيرد؛
بنابراين ، دروغ افزون بر دور ساختن ايمان از قلب انسان ، زمينه كفر عملى او را نيز فراهم مى كند.
دوگانگى ميان واقعيت و خبر شخص دروغگو، مايه پيدايش و رشد صفت پليد نفاق در دل او مى شود امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الكذب يودى الى النفاق (199).
دروغ انسان را به نفاق مى كشاند.
طبق نقل حضرت صادق (عليه السلام )، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ثلاث من كن فيه كان منافقا و ان صام و صلى و زعم انه مسلم ، 1 - من اذا ائتمن خان 2 - واذا حدث كذب 3 - و اذا وعد اخلف (200).
سه چيز است كه در هر كس باشد، منافق است ؛ اگر چه روزه بگيرد و نماز بخواند و گمان كند كه مسلمان است : 1 - آن گاه كه او را امين به شمار آورند، خيانت كند. 2 - آن گاه كه سخن براند دروغ گويد 3 - آن گاه كه پيمان بندد، پيمان شكند.

دل نيارامد زگفتار دروغ   آب و روغن هيچ نفروزد فروغ (201)

4 - ضعيف ساختن مروت و جوانمردى

پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
اقل الناس مروه من كان كاذبا(202).
جوانمردى در شخص دروغگو از همه كم تر است .
آن گاه كه دروغ ، عادت فرد شود، چه بسا جوانمردى ، يكسره از وجود او رخت بربندد؛ چنان كه در سخنان گهربار حضرت على (عليه السلام ) آمده است :
من كذب افسد مروته (203).
هر كس دروغ بگويد، جوانمردى خويش را تباه سازد.
گوهر جوانمردى ، جز با راستى و درستى سازگار نيست ، و روح جوانمرد، از كژى و ناراستى گريزان است . حضرت در جاى ديگر مى فرمايد:
لا يجتمع الكذب و المروءه (204).
دروغ و جوانمردى جمع نمى شوند.

5 - فراموشى

از آن جا كه خبرهاى انسان دروغگو، با واقع مخالف است و مخالفت با واقع ، حد و مرز و معيار واحدى ندارد، چه بسا خبرهاى او از يك واقعه ، با هم سازگار و يك سان نباشد.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان مما اعان الله به على الكذابين ، النسيان (205).
همانا از كمك هايى كه خداوند بر ضد دروغگويان مى كند، فراموشى [آن ها] است .

6 - سلب توفيق از رسيدن به برخى مقام ها و انجام برخى اعمال صالح

حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
الكذاب لا يكون صديقا و لا شهيدا(206).
دروغگو در زمره صديقان در آيد و نه در زمره شهيدان .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان الرجل ليكذب الكذبه فيحرم بها صلاه الليل فاذا حرم صلاه الليل حرم بها الرزق (207).
همانا انسان دروغ مى گويد؛ پس ، از نماز شب محروم مى شود؛ پس آن گاه كه از نماز شب محروم شد، از روزى [گسترده كه اثر نماز شب است ] محروم خواهد شد.

7 - كاهش ارزش اجتماعى

دروغگو قابل اطمينان نيست و مردم به او اعتماد نمى كنند؛ از اين رو نزد مردم ارزش ندارد. ارزش انسان در جامعه بشرى ، به اطمينان مردم به او است . آن گاه كه شخصى وجهه و آبروى خاصى دارد، ارزشمند است و از بين رفتن اعتبار و آبرو، نابود كننده ارزش اجتماعى او است و دروغگويى ، رفتار ناشايستى به شمار مى رود كه اعتبار انسان را از بين مى برد. امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الكذاب و الميت سواء فان فضيله الحى على الميت الثقه به فاذا لم يوثق بكلامه بطلت حياته (208).
دروغگو و مرده يك سان هستند؛ زيرا همانا برترى زنده بر مرده ، در اطمينان [مردم ] به او است ؛ پس وقتى مردم به سخن دروغگو اعتماد نكنند؛ زنده بودنش باطل است .
امام صادق (عليه السلام ) از عيسى ابن مريم (عليه السلام ) نقل فرمود:
من كثر كذبه ، ذهب بهاءه (209).
كسى كه بسيار دروغ گويد، ارزشش نزد خدا و نزد خلق او از بين مى رود. امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
ينبغى للرجل المسلم ان يجتنب مواخاه الكذاب فانه يكذب حتى يجى بالصدق فلا يصدق (210).
شايسته است كه مسلمان از دوستى و برادرى با دروغگو بپرهيزد؛ زيرا او آن قدر دروغ مى گويد كه اگر سخن راستى هم بر زبان آورد، ديگر باور نخواهد شد.
اين ناباورى تا آن جا گسترش خواهد يافت كه مردم شخص دروغگو را طرف مشورت خويش نيز قرار نخواهد داد؛ چنان كه امير مؤ منان على مى فرمايد:
...لا راءى لكذوب (211).
دروغگو [در مقام مشورت ] هيچ رايى ندارد [= رايش بى ارزش ‍ است ].

8 - موجب لعن خدا و فرشتگان

دروغگويى به اندازه اى ناپسند است كه موجب لعن خدا و فرشتگان شده ، دروغگو را در شمار لعنت شدگان در گاه الاهى قرار مى دهد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
فلعنه الله على الكاذب و ان كان مازحا(212).
خداوند دروغگو را لعنت كند؛ اگر چه شوخى كرده باشد.
المؤ من اذا كذب بغير عذر لعنه سبعون الف ملك و خرج من قلبه نتن حتى يبلغ العرش فيلعنه حمله العرش (213).
آن گاه كه شخص مؤ من ، بدن عذر دروغ گويد، هفتاد هزار فرشته او را لعنت مى كنند و از قلب او بوى گندى بيرون مى آيد كه به عرش مى رسد؛ آن گاه حاملان عرش الاهى نيز او را لعن مى كنند.

9 - فقر و تنگدستى

زمانى كه دروغ گفتن ، رفتارى ثابت و عادى شود، فقر و تنگدستى را به بار مى آورد و بركت را از زندگى مى برد. امير مؤ منان على (عليه السلام ) در شمارش سبب هاى فقر مى فرمايد:
...و اعتياد الكذب يورث الفقر(214).
و عادت به دروغ ، تنگدستى را به جاى مى نهد.

10 - سرزنش و پشيمانى

سرانجام دروغگويى ، سرزنش شدن و پشيمانى از كرده خويش است ؛ زيرا مردم دير يا زود، به رفتار ناشايست و گفتار خلاف واقع دروغگويى پى برده ، او را خواهند شناخت . از حضرت على (عليه السلام ) نقل شده است :
عاقبه الكذب ملامه و ندامه (215).
سرانجام دروغ ، سرزنش و پشيمانى است .

11 - نابودى شرم و حيا

كسى كه عادت كند بدون توجه به ارزش و منزلت انسانى ديگران ، به آن ها دروغ بگويد، پرده حيا ميان خود و ايشان را دريده ، بى شرم مى شود، چنان كه سرور پرهيز كاران حضرت على (عليه السلام ) فرموده است :
لا حياء لكذاب (216).
دروغگويى ، بى حيا است .
دروغ پيامدهاى زشت ديگرى نيز دارد كه سرانجام همه آن ها دوزخ و عذاب الاهى است .
از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده است :
اياكم و الكذب فانه من الفجور و انهما فى النار(217).
از دروغ بپرهيزيد. همانا دروغ از فجور و ستمكارى است و همانا دروغ و فجور در آتش جاى دارند.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) هم مى فرمايد:
ثمره الكذب المهانه فى الدنيا و العذاب فى الاخره (218).
ميوه دروغ ، پستى در دنيا، و عذاب در آخرت است .

(6): راه هاى درمان دروغ

دانشمندان اخلاق براى درمان بيمارى هاى اخلاقى انسان ، دو راه ((علمى )) و ((عملى )) را سفارش مى كنند: در راه علمى ، بر آگاهى بازدارنده ، و در راه عملى ، به رفتارهاى برطرف كننده تاءكيد مى ورزند.
انسان گاه به صورت موقت و اتفاقى به دروغ آلوده مى شود كه با ياد آورى زشتى آن ، به راحتى مى تواند بر اين رفتار ناپسند چيره شود و آن را به صورت كامل كنار بگذارد؛ ولى گاه دروغگويى به صورت ويژگى در او پديدار مى شود كه در اين صورت بايد براى درمان خويش به طور دائم بكوشد و از هر دو راه ((علمى )) و ((عملى )) بهره گيرد.

راه علمى درمان دروغ

آگاهى و توجه به پيامدهاى ناخوشايند دروغ ، شيوه اى مؤ ثر در درمان اين بيمارى به شمار مى رود.
محروميتى از هدايت الاهى ، ناتوانى از چشيدن طعم ايمان ، فرو افتادن در گرداب نفاق و كفر، مسخ شدن در روز قيامت ، سقوط در آتش دوزخ ، دورى از جوانمردى و حيا، بى اعتمادى ديگران و ذلت و آثار شوم ديگر، همه و همه از پيامدهايى هستند كه يادآورى مداوم آن ها، شخص مبتلا به دروغ را در درمان خويش يارى مى كند.
غفلت از پيامدهاى زشت و ناخوشايند رفتارهاى زشت ، از مهم ترين عوامل گرفتارى انسان به آن ها است كه با يادآورى و ذكر مى توان آن را برطرف كرد:
و ذكر فان الذكرى تنفع المؤ منين (219).
و به ياد (مؤ منان ) آور پس همانا به ياد آوردن براى مؤ منان ، سودمند است .

راه عملى درمان دروغ

يكى از مهم ترين روش هاى عملى در درمان دروغ آن است كه انسان پيش از آن كه كلمه اى را بر زبان بياورد، درباره درستى يا نادرستى آن بينديشد، و به آثار و عواقب آن توجه كند. امام عسكرى (عليه السلام ) مى فرمايد:
قلب الاحمق فى فمه و فم الحكيم فى قلبه (220)؛
قلب انسان احمق در دهانش ، و دهان فرد حكيم در قلب اوست .
دستور بر گفتار و سخن گفتن بايد از خانه خرد صادر شود، نه آن كه انسان ، كلام بدون انديشه را بر زبان جارى سازد و آن گاه از پيامدهاى ناخوشايندش ‍ افسوس خورد. چه بسا افرادى كه با سخن نسنجيده ، خود را به پرتگاه نابودى انداخته اند.
شيوه ديگر در درمان عملى دروغ آن است كه از معاشرت با دوستان دروغگو بپرهيزد؛ چرا كه بسيارى از زشتى ها در اثر رفت و آمد و همنشينى با انسان هاى ناصالح پديد مى آيد و به عكس ، بسيارى از زيبايى هاى اخلاقى هم در همنشينى با خوبان و صالحان پديدار مى شود.

پسر نوح با بدان بنشست   خاندان بنوتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزى چند   پى نيكان گرفت و مردم شد