(5): پيامدهاى
زشت غيبت
غيبت پيامدهاى زشت و آزار دهنده اى براى غيبت شونده و غيبت كننده به بار
خواهد آورد كه آن ها را به دو دسته دنيايى و آخرتى تقسيم كرده اند.
الف - پيامدهاى زشت غيبت در دنيا
1 - ريختن آبرو و شكستن حريم :
غيبت كننده با رفتار ناروايش آبروى ديگران را به خطر مى اندازد؛ از اين رو
خداوند هم آبروى او را در معرض خطر قرار مى دهد و او را در اين دنيا رسوا مى كند.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لا تغتب فتغتب و لا تحفر لاخيك حفرة فتقع فيها(82).
غيبت نكن كه مورد غيبت واقع مى شوى و براى برادرت گودالى نكن كه خود در آن خواهى
افتاد.
روايت به اين معنا است كه اگر از كسى غيبت كنند، از آن ها نيز غيبت خواهند كرد؛ چون
وقتى غيبت كننده عيب و نقص ديگران را آشكار سازد، ديگران نيز در صدد رسوا كردن او
بر خواهند آمد.
رسول گرامى اسلام ، حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
يا معشر من اسلم بلسانه و لم يخلص الايمان الى قلبه لا تذموا
المسلمين و لا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عوراتهم تتبع الله عورته و من تتبع الله
تعالى عورته يفضحه فى بيته
(83).
اى كسانى كه به زبان اسلام آورده ايد و ايمان در دل هاى شما خالص و بى شائبه نشده
است ! مسلمانان را سرزنش ، و اسرار آن ها را دنبال نكنيد. همانا كسى كه عيب هاى
مردم را بجويد، خداوند عيب هاى او را دنبال مى كند، و هر كس خدا دنبال اسرار و
عيوبش باشد، او را در خانه خودش رسوا مى كند.
2 - ايجاد دشمنى :
از آن جا كه غيبت ، آبروى مؤ منى را مى ريزد، او را دشمن غيبت كننده مى كند.
همچنين دوستان كسى كه از غيبت شده ، به غيبت كننده به ديده دشمنى مى نگرند؛ هر چند
ديدشان درباره كسى كه نقصش بيان شده است نيز عوض شود؛ پس غيبت كننده ، هم خشم
پروردگار و هم خشم بندگان او را بر مى انگيزد.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
اياك و الغيبه فانها تمقتك الى الله و الناس و تحبط اجرگ
(84).
از غيبت بپرهيز؛ چون موجب مى شود مورد خشم و دشمنى خدا و مردم قرارگيرى و پاداشت
نابود شود.
3 - سلب اعتماد:
اگر انسان عيب برادر مؤ منش را بگويد، اعتماد ديگران را از او، و حتى از
خودش سلب مى كند؛ زيرا ديگران به اين باور مى رسند كه او شخص مطمئنى نيست و اسرار
اشخاص را فاش مى سازد.
هر آن كو برد نام مردم به عار |
|
تو خير خود از وى توقع مدار |
كه اندر قفاى تو گويد همان |
|
كه پيش تو گفت از پس مردمان
(85) |
اگر حس اعتماد در افراد افزايش يابد، جامعه منسجم و يكپارچه مى شود؛ در حالى كه اگر
غيبت در جامعه رشد كند، انسجام جامعه در معرض خطر قرار مى گيرد.
4 - تبليغ زشتى ها:
از آن جا كه غيبت ، بيان عيب و نقص شخص يا باز گفتن كار زشت او در غياب او
است ، با اين رفتار، زشتى آن عمل ناپسند از بين مى رود؛ چنان كه اگر شنونده ، در
مقابل غيبت كننده سكوت اختيار كرده ، عكس العملى نشان ندهد، باعث مى شود او در
انجام اين كار جسارت و جراءت بيش ترى يابد و زشتى غيبت را درك نكند، همچنين ، زشتى
و قبحى كه عمل بازگو شده ، پيش از غيبت ، نزد شنونده داشته است ، شكسته يا دست كم
ضعيف مى شود.
حضرت صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
من قال فى مؤ من ما راءته عيناه و سمعته اذناه فهو من الذين
قال الله عزوجل ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم
(86).
هر كس درباره مؤ منى ، آن چه [از عيب و نقص او را] كه با چشم ديده يا با گوش شنيده
است باز گويد، از كسانى است كه خداوند عزوجل درباره آنان مى فرمايد: همانا كسانى كه
دوست دارند زشتى ها در بين كسانى كه ايمان آورده اند، منتشر شود، براى ايشان عذابى
دردناك است ؛
پس غيبت با پيامدهاى زشتى چون سلب اعتماد و ايجاد دشمنى و كينه و ريختن آبرو، سلامت
جامعه انسانى را در معرض خطر قرار داده ، به نابودى مى كشاند.
ب - پيامدهاى آخرتى و معنوى غيبت
1 - نابود كننده دين :
غيبت موجب نابودى است .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره غيبت مى فرمايد:
الغيبه اسرع فى دين الرجل المسلم من الا كله فى جوفه
(87).
اثر غيبت در دين شخص مسلمان سريع تر از بيمارى خورده
(88) است كه وارد بدن مى شود؛
2 - مانع پذيرش اعمال نيك :
غيبت باعث مى شود عمل و رفتار شايسته انسان تا چهل روز مورد پذيرش در گاه
احديت قرار نگيرد. در روايات مكرر اشاره شده كه وضو، نماز و روزه شخص غيبت كننده
باطل است ؛ البته مقصود از باطل بودن در اين جا، بطلان فقهى نيست ، به اين معنا كه
عبادت فرد، انجام نشده است و به دليل انجام ندادن فريضه ، مورد توبيخ قرار گيرد؛
بلكه منظور، خالى بودن اين رفتار از اثرى است كه اعمال صالح و رفتار شايسته بايد
روى فرد بگذارد. اعمال صالح ، سازنده سعادت و بهشت و بازدارنده از دوزخ و عذاب الهى
هستند؛ اما در صورتى كه بر روح انسان اثر نگذارند، مانع رفتن او به جهنم نمى شوند
به اين معنا كه از ارتكاب گناهان جلوگيرى نخواهند كرد و سازنده روح انسان نخواهند
بود.
رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
من اغتاب مسلما او مسلمه لم يقبل الله تعالى صلاته و لا
صيامه اربعين يوما و ليله الا ان يغفر له صاحبه
(89).
هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند خداوند متعال نماز و روزه او را تا چهل شبانه
روز نمى پذيرد مگر آنكه شخص غيبت شده ، از آن فرد بگذرد.
من اءغتاب مسلما فى شهر رمضان لم يؤ جر على صيامه
(90).
كسى كه در ماه رمضان از مسلمانى غيبت كند، پاداشى براى روزه اش به او داده نمى شود.
در روايت آمده است كه روزى حضرت رسول دستور داد مسلمانان روزه بگيرند و بدون اجازه
او افطار نكنند. هنگام مغرب ، همه براى افطار كردن از حضرت اجازه گرفتند. شخصى خدمت
پيامبر آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! دو تا از دختران من روزه گرفته اند، براى افطار
كردن آنها اجازه بفرماييد. حضرت پاسخ نداد. براى بار دوم درخواستش را تكرار كرد،
باز هم از پيامبر چيزى نشنيد. بار سوم حضرت فرمود: آنها روزه نبودند. چگونه روزه
بوده كسى كه در اين روز گوشت هاى مردم را خورده است . به آن ها بگو اگر روزه بوده
اند، قى
(91) كنند. آن ها شروع به قى كردند و از دهانشان لخته هاى گوشت
بيرون آمد؛ پس آن مرد نزد پيامبر بازگشت و ماجرا را گفت . پيامبر (صلى الله عليه و
آله و سلم ) فرمود: سوگند به آن كسى كه جان محمد در دست او است ، اگر اين لخته ها
در شكم ايشان باقى مى ماند، آتش آن ها را در بر مى گرفت
(92).
هم چنين غيبت ، نورانيتى را كه از وضو حاصل شود، از بين مى برد.
3 - انتقال نيكى ها
غيبت موجب انتقال نيكى هاى شخص غيبت كننده ، به نامه اعمال كسى كه از او
غيبت شده است ، مى شود.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
يوتى باحد يوم القيامه يوقف بين يدى الله و يدفع اليه كتابه
فلا يرى حسناته فيقول الهى ليس هذا كتابى فانى لا ارى فيها طاعتى فقال ان ربك لا
يضل و لا ينسى ، ذهب عملك باغتياب الناس ، ثم يؤ تى بآخر و يدفع اليه كتابه فيرى
فيها طاعات كثيرة فيقول الهى ما هذا كتابى ، فانى ما عملت هذه الطاعات ، فيقول ان
فلانا اغتابك فدفعت حسناته اليك
(93).
شخصى را روز قيامت به پيشگاه الاهى مى آورند و نامه عملش را به او مى دهند. متوجه
مى شود از كارهاى خوب او در نامه عملش خبرى نيست . مى گويد: خدايا! اين نامه عمل من
نيست . من در آن عبادت هايم را نمى بينم به او گفته مى شود: خداوند هيچ گاه كار كسى
را فراموش و عوض نمى كند. اعمال تو با غيبت كردن از بين رفته است ، ديگرى را مى
آورند و نامه عملش را به او مى دهند. مى بيند كه خوبى هاى بسيارى در آن وجود
دارد. مى گويد: خدايا! من چنين طاعاتى را انجام نداده ام . به او گفته مى شود:
فلانى از تو غيبت كرد؛ در نتيجه حسنات او به تو رسيد.
4 - تاءخير پاداش و تقديم مجازات :
حضرت صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
اوحى الله تعالى عزوجل الى موسى بن عمران (عليه السلام ):
المغتاب ان تاب فهو آخر من يدخل الجنة و ان لم يتب فهو اول من يدخل النار(94).
خداوند متعالى بر موسى بن عمران (عليه السلام ) وحى كرد: غيبت كننده اگر توبه كند
[و حلاليت بطلبد] آخر كسى است كه وارد بهشت مى شود و اگر موفق به توبه نشود، نخستين
كسى است كه وارد جهنم مى شود.
5 - عذاب قبر (مجازات عالم برزخ ):
مجازات غيبت كننده پس از اين دنيا، با ورود او به عالم برزخ آغاز مى شود.
از ابن عباس روايت شده :
عذاب القبر ثلاثه اثلاث ، ثلث للغيبه و...(95)
عذاب قبر به سه بخش تقسيم مى شود: يك سوم آن مربوط به غيبت است و...
6 - تجسم زشت در روز قيامت :
حضرت صادق (عليه السلام ) از پدران معصومش (عليه السلام ) چنين روايت مى
فرمايد:
من اغتاب امرا مسلما... جاء يوم القيامه يفوح من فيه رائحه
انتن من الجيفة يتاءذى به اهل الموقف
(96).
كسى كه از فرد مسلمانى غيبت كند، روز قيامت در حالى كه از دهانش بويى بدتر از بوى
مردار به مشام مى رسد، مى آيد كه اهل محشر از آن اذيت مى شوند.
هان كه بوياى دهانتان خالق است |
|
كى برد جان غير آن كو صادق است |
واى آن افسوسى اى كش بوى گير |
|
باشد اندر گور، منكر يا نكير |
نه دهان دزديدن امكان زان مهان |
|
نه دهان خوش كردن از دارو دهان
(97) |
7 - خروج از ولايت الاهى :
پيشواى ششم (عليه السلام ) ضمن گفتارى طولانى فرمود:
و من اغتابه بما فيه فهو خارج عن ولايه الله تعالى ذكره داخل
فى ولايه الشيطان
(98).
كسى كه درباره آن چه در برادر مؤ منش هست ، غيبت كند، از سرپرستى خدا خارج و به
حكومت (سرپرستى ) شيطان وارد مى شود.
پس غيبت در بعد معنوى اش باعث مى شود كه به رشته دوستى ميان خالق و مخلوق ، ضربه
وارد شود. انسان وقتى تحت حكومت پروردگار باشد، همه اعمالش در محور خواسته هاى خدا
قرار مى گيرد و رنگ الاهى مى يابد؛ اما وقتى تحت حكومت و سرپرستى شيطان باشد،
كارهايش رنگ شيطانى مى گيرد و از اوج عظمت به حضيض ذلت سقوط مى كند.
آثار زيباى ترك غيبت
تا اين جا آثار و پيامدهاى زشت غيبت بررسى شد تا انسان زيانهاى آن را بداند
و براى ترك آن آماده شود؛ اما ترك اين عمل ، آثار زيبايى دارد كه در روايات متعدد
به آن اشاره شده است .
حضرت صادق (عليه السلام ) به هشام بن سالم فرمود:
انه لا ورع انفع من تجنب محارم الله و الكف عن اذى المؤ منين
واغتيابهم
(99).
هيچ ((ورعى )) سودمندتر از دورى از
حرام هاى الاهى و بازداشتن نفس از ((اذيت كردن مؤ منان و
غيبت كردن از آن ها))، نيست .
((ورع )) در معناى عامش با
((تقوا)) يكى است و در معناى خاصش
((ترك مشتبهات
(100))) است .
در تفسير اين روايت مى توان گفت : اگر ترك غيبت ، ((ملكه
)) روح انسان شود، يكى از سودمندترين ورع ها را به دست خواهد
آورد.
در روايات ديگرى هم به صورت مطلق آمده است : ((اگر انسان از
زبان خود مراقبت كند و آبروى ديگران را نريزد، خداوند هم در قيامت از لغزشهاى او
چشم مى پوشد))، كه غيبت نيز از مصاديق بارز اين روايت است .
حضرت زين العابدين (عليه السلام ) مى فرمايد:
من كف نفسه عن اعراض الناس اقال الله نفسه يوم القيامه
(101).
كسى كه زبانش را از [ريختن ] آبروى مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت از گناهان
او چشم مى پوشد.
روايات ديگرى هم نشان دهنده ارتباط مستقيم غيبت نكردن و ايمان هستند؛ يعنى اين مطلب
را بيان مى كنند كه اگر كسى زبانش را از بدگويى باز دارد، ايمانش پايدار مى ماند.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
لا يستقيم ايمان عبد حتى يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتى
يستقيم لسانه ، فمن استطاع منكم ان يلقى الله سبحانه و هو نقى الراحة من دماء
المسلمين و اموالهم ، سليم اللسان من اعراضهم فليفعل
(102).
ايمان بنده پايدار و پابرجا نمى ماند، مگر اين كه دلش پابرجا و پايدار بماند و دلش
هم [در اين راه ايمانى ] پايدار نمى ماند، زبانش پايدار بماند؛ پس كسى از شما كه
مى تواند خدا را ملاقات كند در حالى كه دستش به خون و اموال برادران مسلمانش آلوده
نباشد و زبانش متعرض آبروى برادران ايمانى اش نشود، اين كار را بكند.
رواياتى ديگر در باب صدقه وجود دارند كه غيبت را هم در برمى گيرند؛ چرا كه هر عضوى
از اعضاى بدن ما صدقه اى دارد و صدقه زبان ، ترك گفتار زشت است كه شامل خوددارى از
غيبت نيز مى شود.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز مى فرمايد:
امسك لسانك فانها صدقه تصدق بها على نفسك
(103).
جلو زبانت را بگير [و غيبت نكن ] كه همين [جلوگيرى تو] صدقه اى است كه با زبانت بر
خويش مى دهى .
در برخى روايات ترك غيبت برتر از بسيارى عبادت هاى مستحب شمرده شده است . حضرت (صلى
الله عليه و آله و سلم ) در بيان ديگرى فرمود:
ترك الغيبه احب الى الله عزوجل من عشره آلاف ركعه تطوعا(104).
ترك غيبت نزد خداوند عزيز و بزرگ ، از ده هزار ركعت نماز مستحبى ، محبوب تر است .
الصائم فى عباده و ان كان نائما على فراشه ما لم يغتب مسلما(105).
كسى كه روزه مى گيرد، در حال عبادت است ؛ اگر چه در بستر خويش خواب باشد؛ به شرط
اين كه از برادر ايمانى اش غيبت نكند.
هر عضو را بدان كه به تحقيق روزه اى است |
|
تا روزه تو روزه بود نزد كردگار |
اول نگاه دار نظر تا رخ چو گل |
|
در چشم تو نيفكند از عشق خويش خار |
ديگر ببند گوش ز هر ناشنودنى |
|
كز گفت وگوى هرزه شود عقل تارومار |
ديگر زبان خويش كه جاى ثناى او است |
|
از غيبت و دروغ فرو بند استوار(106)
|
در روايت ديگرى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چنين نقل شده است :
الجلوس فى المسجد انتظار الصلاة عباده ما لم يحدث . - قيل :
يا رسول الله ! و ما يحدث ؟ - قال : الاغتياب
(107).
نشستن داخل مسجد در انتظار نماز، عبادت است ؛ به شرط اين كه فرد سخنى نگويد (و سكوت
كند). گفته شد: اى رسول خدا! منظور چه سخنى است ؟ حضرت فرمود: ((غيبت
)).
گاه ترك اين رفتار ناپسند عامل ورود انسان به بهشت معرفى شده است .
ست خصال ما من مسلم يموت فى واحده منهن الا كان ضامنا على
الله ان يدخله الجنه : رجل نيته ان لا يغتاب مسلما فان مات على ذلك كان ضامنا على
الله ...(108).
شش خصلت است كه هيچ مسلمانى با يكى از آن ها نمى ميرد، مگر آن كه خداوند تعهد كند
او را وارد بهشت كند: فردى كه نيت او اين باشد از برادر ايمانى اش غيبت نكند؛ پس
اگر بر اين نيت بميرد، خداوند متعهد است او را وارد بهشت كند... .
ترك غيبت ، خير و نيكى در دنيا و آخرت را در پى خواهد داشت .
حضرت باقر (عليه السلام ) فرمود: ما در كتاب حضرت على (عليه السلام ) اين روايت را
يافتيم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر بالاى منبر فرمود:
و الذى لا اله الا هو ما اعطى مؤ من قط خير الدنيا و الاخره
الا بحسن ظنه بالله و رجائه له و حسن خلقه و الكف عن اغتياب المومنين
(109).
سوگند به خدايى كه جز او معبودى نيست ، هيچ گاه خيرى در دنيا و آخرت نصيب مؤ منى
نشد، مگر به سبب خودش گمانى اش به خدا و اميدوارى به او و خوش اخلاقى و ترك غيبت
درباره برادران ايمانى .
از سوى ديگر مى فرمايد:
و الذى لا اله الا هو لا يعذب الله مؤ منا بعد التوبه و
الاستغفار الا بسوءظنه بالله و تقصيره من رجائه و سوء خلقه و اغتيابه للمؤ منين
(110 ).
سوگند به خدايى كه جز او معبودى نيست ، خداوند، هيچ مؤ منى را پس از توبه و استغفار
كيفر نمى كند، مگر به سبب بدگمانى اش به خدا و كوتاهى در اميد به او و بداخلاقى و
غيبت كردن از برادران ايمانى .
(6): راه هاى درمان غيبت
دانشمندان اخلاق براى همه بيمارى هاى نفسانى ، دو راه درمان را سفارش مى
كنند:
1 - راه علمى كه خود شامل دو قسم : ((اجمالى
)) و ((تفصيلى )) است .
2 - راه عملى .
در اين گفتار، راه هاى درمان هر كدام از موارد غيبت ، جداگانه بررسى مى شود.
درمان علمى اجمالى غيبت
همان طور كه در مباحث پيشين ذكر شد، عيب و نقصى كه در غياب برادر مؤ من گفته
مى شود، دو جنبه دارد:
1 - مادى (جسمى )
2 - معنوى (روحى )
1 - درباره ((نقص جسمى )) بايد گفت :
چون بيان كردن عيب و نقص برادر مؤ من و نكوهش او، مربوط به پديده و آفرينش
آفريدگار است ، اين رفتار به ناقص پنداشتن فعل آفريدگار برمى گردد؛ يعنى اگر از
انسان مؤ منى به لحاظ جسمانى غيبت كند، در واقع آفرينش خداوند را مورد سؤ ال قرار
داده است .
آگاهى از اين نكته و تاءمل و درنگ در آن ، انسان را در كنار گذاشتن اين رفتار
ناپسند يارى مى كند. غيبت كننده بايد توجه كند كه حقيقت رفتار ناشايست او، ايراد
گرفتن بر خدا است .
2 - درباره ((نقص روحى )) مى توان گفت
: مبتلا بودن به نقايص روحى و رذايل اخلاقى براى مؤ من عيب است ؛ ولى غيبت كننده
بايد توجه داشته باشد كه آيا خود از آن عيب مبرا است ؟! اگر او معتقد باشد كه خود
داراى هيچ عيبى نيست ، با اين رفتار، به عيبى بزرگ دچار شده كه همان غيبت كردن است
.
به بد گفتن خلق چون دم زدى |
|
اگر راست گويى سخن هم ، بدى
(111) |
كسى كه بر درمان بيمارى غيبت تصميم گرفته است ، بايد بداند كه به جاى بر شمردن عيب
ديگران ، بهتر است به عيب هاى خود بپردازد.
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
طوبى لمن منعه عيبه عن عيوب المومنين
(112).
خوشا به حال كسى كه عيب خودش ، او را از پرداختن به عيب مردم باز مى دارد. حضرت على
(عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب الناس
(113).
خوشا به حالى كسى كه عيب و نقص خودش او را سرگرم كرده است تا به عيوب ديگران
نپردازد.
درمان علمى تفصيلى غيبت
غيبت ، مرضى نفسانى است كه از بيمارى هاى ديگر درونى سر چشمه مى گيرد؛ از
اين رو غيبت كننده ، در ابتدا بايد ريشه يابى كند و در يابد كه علت آلوده شده او به
اين گناه چيست . پس از ريشه يابى ، بايد ريشه را به طور كامل قطع كند تا غيبت از
كردارش زدوده شود.
بايد توجه داشت كه اصلاح رو بنايى كافى و مفيد نيست . اگر فرد در چند مجلس هم
بتواند از انجام اين كار خوددارى كند، چون اصل مساءله در وجود او ريشه دوانده است ،
در جايى ديگر جوانه زده و او را آلوده مى سازد؛ ولى اگر ريشه قطع شود، ترك غيبت ،
قهرى ، مى شود؛ يعنى نفس انسان ، خود به خود از غيبت جلوگيرى مى كند.
همان گونه كه در بحث ريشه هاى درونى غيبت بيان شد، گاه انسان براى تبرئه خود از
رفتار ناشايستى كه انجام داده ، زبان به غيبت ديگران مى گشايد در اين جا بايد توجه
داشته باشد كه اگر براى دورى از نكوهش مردم ، عيب ديگران را مطرح كرده است ، اين
احتمال وجود دارد كه مردم سخن او را نپذيرند؛ در اين صورت ، او براى مصون ماندن از
نكوهش خلق خدا، نكوهشى حتمى و قطعى را از سوى خدا، براى خود فراهم مى سازد؛ در حالى
كه هيچ عاقلى براى كسب نفع احتمالى موهوم ، ضرر قطعى نقد را متحمل نمى شود. از سويى
چه بسا در اين غيبت ، نفع موهوم دنيايى به دست آيد، در حالى كه آن ضرر قطعى ، معنوى
است و با حقيقت سر و كار دارد. همچنين توجيه رفتارى اشتباه به اين شكل كه
((فلانى چنين كارى را كرد، من هم مى كنم ))
خود جاى پرسش دارد، و بيان اين سخن ، آوردن عذر بدتر از گناه است ؛ چرا كه نفس
پيروى از عمل نادرست ، خلاف است و با عمل خلافى مثل غيبت نمى توان خلاف گذشته را
پوشاند.
مورد ديگرى كه سبب غيبت مى شد، اين بود كه فرد، با بيان عيب ديگران ، فضيلتى را
براى خود اثبات كند و نشان دهد كه خود فاقد عيب است . پرسشى كه در اين جا مطرح است
و بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه چگونه مى توان با بيان عيب ديگرى ، كمالى
را براى خود اثبات كرد و آيا با اين رفتار نادرست و عمل خلاف مى توان فضيلتى به دست
آورد؛ در حالى كه ارزش واقعى و فضيلت حقيقى انسان ، بهاى او نزد خدا است و بايد سعى
كرد از آن فضيلت كاسته نشود؟ افزون بر اين ، چه بسا با غيبت ديگران ، از ارزش غيبت
كننده نزد آن ها كاسته و از او سلب اعتماد شود.
زبان كرد شخصى به غيبت دراز |
|
بدو گفت داننده اى سرفراز |
كه ياد كسان پيش من بد مكن |
|
مرا بد گمان در حق خود مكن |
گرفتم زتمكين او كم ببود |
|
نخواهد به جاه تو اندر فزود(114)
|
از ديگر ريشه هايى كه براى غبيت بيان شد، همراهى با دوستان در نشست ها و مجالس بود.
چنين فردى با غيبت كردن ، در واقع رضاى مخلوق را بر خشنودى پروردگار مقدم مى دارد.
در صورتى كه افراد غيبت كننده در مجلس ، انسان ها عاقل ، مؤ من ، متدين و معتقد
نيستند، آيا مى توان رضاى چنين افرادى را بر رضاى خالق مقدم داشت ؟
گاهى هم غيبت براى پيشگيرى و خنثا كردن تاءثير سخنى كه شايد درباره غيبت كننده زده
شود، انجام مى گيرد؛ در اين صورت ، انسان بايد بينديشد كه چگونه مى توان مطمئن شد
عيوب او گفته شده است . از كجا معلوم كه اين احتمال موهوم نباشد؟ آيا باز گفتن عيوب
ديگران ، و وارد كردن خدشه بر شخصيت ايشان ، فقط به دليل احتمالى كه غيبت كننده مى
دهد، دورانديشى است ؟! افزون بر اين ، حتى نمى توان اطمينان داشت كه ديگران ، غيبتى
را كه مى شنوند، بپذيرند يا به علت غيبت كردن او پى ببرند تا خواسته غيبت كننده
برآورده شود؛ پس پايه اين غيبت بر موهومات استوار است و از آن فقط زيان آخرتى نصيب
انسان مى شود.
درمان عملى
غيبت
1 - نخستين راه عملى كه براى جلوگيرى از غيبت سفارش مى شود اين است كه انسان
پيش از گفتن هر سخنى ، به ((مشروع يا نامشروع بودن
))، و ((سود و زيان هاى دنيايى و
آخرتى )) آن توجه كند. انديشه در سخن ، پيش از بيان آن ،
مانع بسيارى از گناهان زبان مى شود.
2 - انسان در معاشرت با دوستان يا شركت در محافل ، احتياط بيش ترى به خرج دهد؛ يعنى
دوستانى را برگزيند كه اهل غيبت نباشند، و در مجالسى شركت كند كه درباره ديگران سخن
چينى نمى شود؛ زيرا شركت در مجالسى كه در آن غيبت مى شود، خواه ناخواه بر روح انسان
اثر مى گذارد و از آن جا كه شنيدن غيبت هم حرام است ، بايد در مساءله دوست يابى و
صله رحم دقت بيش ترى كرد.
3 - راه سوم ، كمك خواستن از خدا است كه اين خود دو گونه است : نخست اين كه انسان
به صورت كلى و در همه اوقات از خدا درخواست كمك و يارى كند تا به رذايل اخلاقى چون
غيبت دچار نشود؛ همان گونه كه در دعاها هم آمده است كه ((خدايا
مرا از غيبت پناه ده
(115))). دوم در جايى كه زمينه غيبت فراهم و
آبروى فرد در خطر است و شرايط اقتضا مى كند كه شخص براى حفظ آبروى خود، از ديگران
غيبت كرده ، عيوب ايشان را آشكار سازد، در واپسين مرحله ، با خدا باشد و از او
بخواهد كه آبرويش را حفظ كند و بگويد:
((خدايا! با تو معامله مى كنم و براى تو از آبرويم مى گذرم و
آن را به تو مى سپارم . تو خود آبروى مرا حفظ فرما))؛ چرا كه
خداوند بهتر از انسانى در حفظ و نگه دارى حيثيت انسان ها، توانا است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الغيبه جهد العاجز(116).
غيبت تلاش انسان ناتوان است .
كسانى كه قدرت و تكيه گاه داشته باشند (به ويژه از لحاظ معنوى ) هرگز زبان به غيبت
نمى آلايند.