اخلاق الاهى
جلد چهارم ، آفات زبان

استاد آيت الله مجتبى تهرانى

- ۵ -


فصل دوم : دروغ

همانا خداوند كه نام او با شكوه و جلال باد براى بدى ها قفل هايى قرار داد و كليد بازگشايى آن ها را شراب مقرر فرمود و دروغ بدتر از شراب است (117).
حضرت باقر (عليه السلام )

مقدمه

يكى از بيماريهاى مهم زبان كه جامعه بزرگ بشر هميشه از آن آسيب ديده و رنج برده است ، بيمارى تباه كننده دروغ است .
دروغ از دو بعد اخلاقى و فقهى قابل بررسى است ؛ از اين رو، هم مورد توجه دانشمندان اخلاق قرار گرفته ، و هم فقيهان به بحث از آن پرداخته اند؛ اما از آن رو كه محور اصلى اين گفتار مباحث اخلاقى است ، جنبه هاى اخلاقى اين موضوع ، بيش تر بررسى مى شود؛ هر چند در خلال آن ، از احكام فقهى و شرعى نيز سخن به ميان خواهد آمد.
در بحث دروغ ، به موضوعات ذيل پرداخته مى شود:
1 - تعريف دروغ
2 - اقسام دروغ
3 - نكوهش دروغ از ديد شرع و عقل
4 - ريشه هاى درونى دروغ
5 - پيامدهاى زشت دروغ
6 - راه هاى درمان دروغ .

(1): تعريف دروغ

دروغ و واژه هاى معادل آن در زبان عربى ، از قبيل ((كذب )) ((افتراء(118))) و ((افك (119)))، به معناى خبر مخالف با واقع به كار مى روند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقيهان و نزد عرف نيز به همين معنا است . راستى و صدق نيز كه نقطه ى مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعريف شده است .
توجه به اين نكته اهميت دارد كه ((صدق و كذب )) در اصل ، صفات خبر هستند؛ از همين رو، گوينده خبر به اعتبار خبرهايش ، به صفت دروغگويى يا راستگويى متصف مى شود. آن گاه كه فردى خبر مى دهد، چنان چه خبرش مطابق با واقع باشد، صادق ، و اگر خبرش با واقع مخالف باشد، كاذب و دروغگو خوانده مى شود؛ بنابراين ، راست و دروغ صفاتى هستند كه اولا و بالذات (120) به خبر مربوطند، و ثانيا و بالعرض (121 ) با توجه به خبر، به گوينده خبر نسبت داده مى شوند.

(2): اقسام دروغ

دانشمندان اخلاق و فقيهان با ديد خاص دانش مربوط به خود، دروغ را به اقسامى تقسيم كرده اند. فقيهان به ظاهر رفتار نظر داشته ، در تكاپو براى يافتن احكام رفتار گوناگون بشر هستند؛ در حالى كه دانشمندان اخلاق به باطن عمل نظر داشته و به زواياى درونى عمل پرداخته اند.

اقسام دروغ از ديد فقيهان

پيش از بيان اقسام و انواع دروغ از ديد دانشمندان اخلاق ، بايد دانست كه اسباب و وسايل انسان براى خبر دادن ، متفاوت است ؛ از اين رو دروغ ها نيز گوناگون مى شود.
خارج كردن امواج و اصوات از دهان ، يگانه راه خبر دادن نيست ؛ پس دروغ گفتن نيز فقط به لفظ و گفتارى كه از دهان بيرون مى آيد، محدود نمى شود؛ بلكه ممكن است به شيوه هاى ديگرى همانند اشاره كردن با سر و دست و چشم يا نوشتن و نقش كردن مطالب غير واقعى ، صورت پذيرد كه بنابر نظر فقيهان هر سه مورد حرام است .

اقسام دروغ از ديد دانشمندان اخلاق

آن چه نزد فقيهان از آن بحث شده ، دروغ هاى گفتارى ، اشاره اى و نوشتارى است ؛ اما از نظر دانشمندان اخلاق دروغ بر شش قسم است : 1 - دروغ در مقامات دين كه بحثى معرفتى و عرفانى است .

1 - دروغ در گفتار:

درباره دروغ در گفتار - همان گونه كه پيش از اين بيان شد - بايد گفت : هر زمان انسان خبرى مخالف را واقع را ابراز كند، به ))دروغ در گفتار(( دچار شده است ؛ البته گاه انسان فقط در موقعيتى ويژه به سراغ دروغ روى مى آورد و در مواقع ديگر، مطابق واقع سخن مى گويد، و گاه خبرهاى مخالف واقع آن قدر از انسان به صورت گفتارى ونوشتارى و علمى سر مى زند كه دروغگويى به شكل يك ويژگى و ))ملكه (122)(( در او ظاهر مى شود. در اين حالت ، فرد به خلق و خوى دروغگويى مبتلا شده است . در اين زمان ، دروغ گفتن و خبرهاى خلاف واقع دادن ، رفتارى آسان مى شود؛ به گونه اى كه شخص ، از رفتار زشت خود احساس نمى كند.
شخصى كه به خوى دروغگويى مبتلا مى شود، قلم ، زبان و رفتارش گرد محور دروغ مى چرخد؛ اما افرادى كه صفت دروغگويى هنوز در وجودشان ، ملكه نشده است ، بلكه فقط بر اثر اضطرار و موقعيتى خاص ، دروغ گفته اند، اگر چه ريشه اين دروغ يكى از رذايل نفسانى است ، مايه ناراحتى در وجودشان شده و خوشبختانه هنوز به خوى دروغگويى دچار نشده اند؛ البته در روايات هر دو صورت آن نكوهش شده است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) فرمود:
لا شيمه اقبح من الكذب (123).
هيچ عادت و خلقى زشت تر از دروغ نيست .
شر الاخلاق الكذب و شر الشيم الكذب و اقبح الخلائق الكذب (124).
دروغ ، بدترين خوى ها است .
ليس الكذب من خلائق الاسلام (125).
دروغ از خلق و خوهاى اسلامى نيست .
كسى كه با دين پيوند معنوى ، و ادعاى مسلمانى دارد، هيچ گاه به صفت زشت دروغگويى دچار نمى شود. ميان روح و معنويت و خلق و خوى دروغگويى ناسازگارى وجود دارد.
الكذب مجانب الايمان (126).
دروغ ايمان را دور مى كند.
اين روايت از دروغ به صورت رفتار سخن مى گويد؛ ولى در روايت پيشين ، خلق و خوى دروغگويى مد نظر است ؛ بنابراين ، عمل دروغ اگرچه با يكى از رذايل نفسانى ارتباط دارد، آن گاه كه به خوى و عادت طبيعى شخص ‍ تبديل شود، زشت ترين ويژگى در وجود او مى شود و همين خصلت با بعد معنوى انسان ناسازگار است .

2 - دروغ در نيت :

گاه انسان تصميم مى گيرد كار نيكويى از طاعات ، عبادات يا هر امر خير ديگرى انجام دهد؛ اما نيت او بر انجام آن كار، فقط خداوند تبارك و تعالى نيست ؛ بلكه تصميم او در خواسته هاى نفسانى و غير خدايى ريشه دارد. به عبارت ديگر، در نيت و قصدش ، غير از خداوند امر ديگرى دخالت دارد كه به اين حالت ((دروغ در نيت )) گفته مى شود. شايان ذكر است كه بحث ((ريا)) نيز در همين جهت و مرتبط با همين موضوع مطرح مى شود.
در مقوله ريا نيز دخالت غير خدا در نيت و قصد شخص ، براى انجام كار خير مورد توجه قرار مى گيرد كه اين نقطه مقابل خلوص نيت است ؛ از اين رو ((ريا)) از شاخه هاى ((دروغ در نيت )) به شمار مى رود؛ البته ريا داخل كردن انسانى ديگر در نيت و قصد عبادت است به اين معنا كه انسان عمل خويش را براى جلب توجه هم نوعش انجام دهد؛ در حالى كه ((دروغ در نيت ))، داخل كردن هر چيزى غير از خدا در نيت عبادت است ؛ مانند آن كه كسى براى كاهش وزن روزه بگيرد و گمان كند كه هم عبادت كرده و هم به خواسته ديگرش دست يافته است ؛ پس ((دروغ در نيت )) معنايى گسترده تر از ريا دارد.
وقتى انسان به حالتى مبتلا شد كه در نيت و قصدش براى عمل خير، خواهش هاى نفسانى را دخالت داد، گرفتار ((دروغ در نيت )) شده است .

3 - دروغ در تصميم و عزم :

گاه انسان تصميم مى گيرد كار خيرى از طاعات و عبادات را براى تقرب به پروردگار انجام دهد؛ اما در همين تصميم به دليل وجود خللى ، سستى مى كند؛ از اين رو صادق نيست ؛ البته سر چشمه اين تزلزل و ترديد چيزى جز خواهش هاى نفسانى نيست . در اين حالت او به ((دروغ در عزم )) دچار شده است .
اين سستى و ضعف پيش آمده ، با ادعاى او در تصميم گيرى اش منافى بوده است ؛ از اين رو او در تصميم و عزمش صادق نيست . به هر اندازه كه اين سستى و تزلزل وجود دارد، به همان اندازه شخص دروغگو است . همان گونه كه در قسم پيشين ، نيت صادقانه نبود، در اين جا نيز عزم صادقانه نيست .

4 - دروغ در وفا به عزم :

برخى از اعمال خير بايد در زمانى خاص و با حصول شرايطى ويژه انجام شود؛ مثل رفتن به حج كه از واجبات است و بايد در زمانى مشخص و پس ‍ از تحقق شرايطى خاص ، مثل استطاعت مالى انجام شود يا روزه واجب كه از عبادت ها و زمان آن ماه رمضان است و همين طور اداى حقوق واجب الاهى كه با پيدا شدن شرايط خاص ، بايد به جا آورده شوند. حال گاهى شخص ، پيش از حصول شرايط، بر انجام آن كار خير مصمم شده ، در تصميم خويش ، بسيار جدى و استوار است به اين معنا كه در نيت و عزمش ‍ دروغ راه ندارد؛ ولى به محض حصول آن شرايط، مانند پديد آمدن استطاعت و فرا رسيدن زمان انجام تعهدات ، خواهش هاى نفسانى از هر سو به او هجوم مى آورد و بر او غلبه مى كند تا آن جا كه بر تمام تصميم ها و پيمان ها، پشت كرده ، آن ها را زير پا مى گذارد. در اين حالت او به ((دروغ در وفا به عزم )) مبتلا شده است و در آن صادق نيست .

5 - دروغ در عمل :

كذب در عمل به آن معنا است كه انسان در ظاهر حالتى به خود بگيرد كه گوياى وجود صفتى در باطن او است ؛ حال آن كه از چنان صفتى برخوردار نيست ؛ پس عدم هماهنگى حالت ظاهر با صفت باطنى را ((كذب در عمل )) مى گويند؛ براى مثال ، صفت ((وقار و سكينه )) از ملكات زيباى درونى و از صفات بسيار نيكوى انسانى است . حال ، چنان چه فردى ، بدون آن كه از اين صفت برخوردار باشد، نماى انسانى سنگين و باوقار را به خود بگيرد، به دروغ در عمل گرفتار شده است ؛ زيرا رفتار او با آن چه در درونش يافت مى شود، هماهنگى ندارد.
نمونه ديگر، انسانى است كه در حال نماز، به ظاهر، چنان حالت خضوع و خشوعى به خود گرفته كه گويا در عظمت پروردگار غرق است ؛ حال آن كه در باطن ، از خدا غافل است . اين ، نشانه ابتلايش به دروغ در عمل است ؛ البته بايد دقت داشت كه بدون شك ، ((دروغ در عمل )) با ((ريا)) كه همان ((دروغ در نيت )) است ، تفاوت دارد. ((ريا)) هنگامى كه انسان ، غير خدا را در نيت عمل نيكويش شركت دهد، پديد مى آيد، يعنى زمانى كه براى نشان دادن رفتار نيكوى خود به ديگران ، آن عمل را انجام دهد؛ حال آن كه دروغ در عمل فقط به سبب عدم هماهنگى ميان عمل و درون حاصل مى شود؛ خواه هدف ، نشان دادن به ديگران باشد يا چنين انگيزه اى در ميان نباشد. چه بسا هنگامى كه انسان تنها است نيز به صفتى تظاهر كند كه در باطن و ضمير او وجود ندارد. چنان نمازى با ظاهر خاضعانه مى خواند كه با باطنش هيچگونه هماهنگى ندارد، خضوع در عمل ، هميشه در رابطه اى مستقيم با خشوع درونى است ؛ از اين رو چون اعمال او با باطنش مطابق نيست ، به دروغ در عمل مبتلا شده است ؛ البته اگر در همين حال ، انگيزه نشان دادن عمل به ديگران را نيز داشته باشد، به دروغ در نيت نيز دچار شده است .

6 - دروغ در مقامات دين و سلوك :

انسان درباره مراحل حركت به سوى خدا و مراتب معنوى و مقامات دين از قبيل ايمان ، تقوا، توكل ، رضا، تسليم ، خوف و رجاء، چه بسا بر اين تصور باشد كه به اين مقامات دست يافته است ؛ در حالى كه اين گونه نيست ؛ زيرا هر يك از اين مقامات پايه ها، حقيقت ، پيامدها و سرانجامى دارد كه دسترسى به آن ها بسيار مشكل است ؛ اما برخى از افراد خود را در آن مقامات تصور مى كنند(127)؛ مانند آن كه حقيقت مقام ((خوف )) در انسان وجود ندارد و لوازم و آثار آن در او ديده نمى شود؛ اما او خود را ((خائف )) مى پندارد؛ بنابراين او نيز به دروغ مبتلا است .
مبداء و خاستگاه خوف و بيم در انسان ، همان ايمان است . تا ايمان نباشد، بيم و خوف نيز نخواهد بود. همچنين حقيقت بيم و خوف نوعى درد درونى و روحى است كه انسان را از درون مى سوزاند. هنگامى كه اين حقيقت در درون انسان پديد آيد، پيامدهاى آن بر روح ، و چه بسا بر پيكره ظاهرى انسان نيز آشكار مى شود. پريدگى رنگ و عوض شدن چهره و بر هم ريختگى سلسله افكار هنگام پديد آمدن خوف را مى توان بخشى از اين آثار دانست و سرانجام آن ، وارد شدن به مرحله عمل است . لرزش اندام اولياءالله هنگام برپايى نماز، و پريدگى رنگ چهره امام حسن مجتبى هنگام وضو ساختن ، از آثار همين خوف و بيم است كه سرانجام ، فرمان بردارى و اطاعت ، و پرهيز از گناهان و تباهى ها را در پى دارد.
مولاى متقيان ، امير مؤ منان على بارها مى فرمود:
اياكم و الكذب فان كل راج طالب و كل خائف هارب (128).
از دروغ بپرهيزيد. به درستى كه هر اميدوارى خواهان (پاداش الاهى ) است و هر بيمناكى فرارى (از عذاب الهى ).
چنان چه در دل انسان بيم و خوف باشد، از گناهان پرهيز خواهد كرد. انسان چه بسا در ((رجاء)) كه يكى ديگر از مقامات معنوى است ، نيز به دروغ مبتلا شود.
سرور پرهيزكاران على (عليه السلام ) مى فرمايد:
يدعى بزعمه انه يرجو الله كذب و العظيم ما باله لا يتبين رجاؤ ه فى عمله .
به گمان خويش ادعا مى كند كه به خداوند اميدوار است . سوگند به خداى بزرگ ! دروغ مى گويد. چگونه است حال او كه اميدش به خدا در كردارش ‍ نمايان نيست .
اين ، همان دروغ در مقام ((رجاء)) است ؛ سپس مى فرمايد:
فكل من رجا عرف رجاءه فى عمله ....
پس هر كه اميدوار است ، اميد او، از كردارش پيدا است و در اعمالش ‍ شناسايى مى شود.
كسى كه اهل ((رجاء)) است ، هيچ گاه واجباتش را ترك نمى كند و به ديگران دل نمى بندد؛ اما به راحتى مى توان شاهد بود كه بيم از خدا و اميدوارى به خدا در انسان ها محكم و پابرجا نيست ؛ در حالى كه بيم هاى مادى و بشرى ، قوى و محكم در جاى خود قرار دارند.
حضرت در ادامه مى فرمايد:
يرجو الله فى الكبير و يرجو العباد فى الصغير(129).
در چيزهاى بزرگ ، به خدا اميد دارد؛ اما در چيزهاى كوچك به بندگان خدا اميدوار است .
اين ، همان مرتبه دروغ در مقامات دين است كه گريبان گير شخص شده است .

(3): نكوهش دروغ از ديد شرع و عقل

هر انسانى از اين كه به او دروغ گفته شود، ناخشنود مى شود و احساس ‍ بيزارى مى كند و اين بهترين گواه بر آن است كه سرشت پاك بشرى از اين عمل تنفر داشته ، از آن مى پرهيزد. طبيعت و فطرت انسانى با دروغ ناسازگار بوده ، در برابر اين عمل نوعى مقاومت و بازدارندگى از خود نشان مى دهد كه از آن با عنوان ((قبح عقلى )) ياد مى شود.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) در همين باره به هشام خطاب مى كند:
يا هشام العاقل لا يكذب و ان كان فيه هواه (130).
اى هشام ! شخص عاقل هيچ گاه دروغ نمى گويد؛ اگر چه هواى نفسش در آن دروغ باشد.
شخصى كه هنوز سلامت سرشت و پاكى نهاد دارد و عقلش در بند اوهام و خواسته هاى نفسانى نيست ، از دروغگويى بيزار است .
دروغ ، پيامدهاى را نيز در پى خواهد داشت كه عقل آن ها را زشت و ناپسند مى شمرد.
از اين ميان مى توان به ((اغراء به جهل )) كه همان ((قرار دادن شخص در راهى خلاف واقع )) است ، اشاره كرد. اين پيامد، نوعى خيانت است ؛ به همين سبب عقل از آن بيزارى مى جويد.
امير مؤ منان على (عليه السلام ) در همين زمينه مى فرمايد:
الكذب مهانه و خيانه (131).
دروغ ، پستى و خيانت است .
زشتى دروغ در آيات قرآنى نيز نكوهش شده است ؛ آن جا كه خداوند مى فرمايد:
انما يفترى الكذب الذين لا يؤ منون بآيات الله (132).
همانا آن ها كه به آيات خداوند ايمان نياورده اند، نسبت دروغ مى دهند.
ان الله لا يهدى من هو كاذب كفار(133).
به درستى كه خداوند دروغگوى كفران كننده را هدايت نمى كند.
حضرت باقر (عليه السلام ) در بيان زشتى دروغ ، ضمن مقايسه آن با ديگر پليدى ها فرمود:
ان الله عزوجل جعل للشر اقفالا و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب و الكذب شر من الشراب (134).
خداوند عزوجل براى بدى ها قفل هايى قرار داد كه كليد بازگشايى اين قفل ها همانا شراب است ، و دروغ از شراب بدتر است .
امير مؤ منان على (عليه السلام ) نيز فرموده است :
اوصانى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) حين زوجنى فاطمه (سلام الله عليها) فقال اياك و الكذب فانه يسود الوجه و عليك بالصدق فانه مبارك و الكذب شوم (135).
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) هنگام ازدواج من با فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: از دروغ بپرهيز كه چهره را سياه مى كند، و بر تو باد راستى كه مبارك است ، و دروغ ، شرمندگى است .
از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز نقل شده است :
اجتنبوا الكذب و ان رايتم فيه النجاه فان فيه الهلكة (136).
از دروغ بپرهيزيد؛ اگر چه در آن راه نجات خود را ببينيد؛ پس همانا در آن چيزى جز نابودى نيست .
آيات و روايات به خوبى نشان مى دهد دروغ - همان گونه كه از سوى عقل مورد نكوهش قرار گرفته - از نظر شرع نيز فعلى حرام و سرزنش شده است .
بنابر عقيده و نظر فقيهان ، دروغ ، هم از ديد عقل و هم از ديد شرع ، عملى زشت و ناشايست است و دليل هاى چهار گانه ، يعنى ((قرآن )) ((سنت معصومان عليهم السلام )) ((اجماع و اتفاق نظر فقيهان )) و ((عقل ))، حرمت آن را ثابت مى كند.
بيش تر فقيهان معتقدند كه حرمت دروغ به اندازه اى آشكار است كه از جمله ((ضروريات (137))) به شمار آمده و به دليل نياز ندارد.
همان گونه كه وجوب نماز و روزه از ضروريات دين است ، حرمت دروغ نيز از ضروريات دين به شمار مى رود و هيچ شك و شبهه اى در آن نيست ؛ البته حكم حرمت ، فقط به برخى از اقسام دروغ در تقسيم دانشمندان اخلاق مربوط مى شود و برخى ديگر از آن ها حرام نيستند؛ اگر چه تمام اقسام دروغ از ديد دانش اخلاق ، ناپسند و نازيبايند؛ چنان كه تمام اقسام دروغ در تقسيم فقيهان ، حرامند.
از آن جا كه محور اصلى اين گفتار، مباحث اخلاقى است ، توجه به برخى نكات اهميت دارد كه از جمله مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:

الف : دروغگويى بدون شنونده

همان طور كه پيش از اين اشاره شده ، دروغ به معناى خبر مخالف با واقع است . حال چنان چه شخصى در تنهايى و پنهانى و بدون داشتن مخاطب يا با وجود مخاطبى ناشنوا و گنگ كه حرف هاى او را نمى شنود يا زبانش را متوجه نمى شود، دروغ بگويد، مرتكب عمل دروغ شده است ؛ اما چون ((خبر دادن ))، قيد حرمت دروغ است ، و در وضعيت موجود، به دليل نبودن شنونده ، هيچ جنبه اخبارى وجود ندارد، از ديد فقيهان ، عمل حرامى انجام نشده ؛ ولى از بعد اخلاقى رفتارى انجام گرفته است كه باعث تنزل روحيات والاى انسانى مى شود.

ب : خبر دادن از امور غير قطعى

يكى از مهم ترين مسائل اين گفتار، به خبر دادن از امور مشكوك مربوط مى شود. هرگاه انسان از چيزى كه به آن آگاهى ندارد، خبر دهد، از ديد شرع و عقل مرتكب رفتارى نادرست شده است ؛ زيرا چنان چه خبر او با واقعيت مطابقت كند مشكلى پديد نمى آيد(138)؛ اما اگر با واقعيت مطابقت نكند، مرتكب عملى حرام شده و مستحق مجازات است ؛ بنابراين ، عقل انسان ، چنان چه يكى از دو احتمال خبر دادن را حرام بداند، به حكم ((لزوم دفع ضرر محتمل (139)))، آن را جايز نمى شمارد؛ به طور مثال اگر دو كاسه وجود داشته باشد كه در يكى سمى مهلك ، و در ديگرى آب گوارا باشد، اما انسان نداند كدام زهر و كدام آب گوارا است ، به حكم عقل خويش ، از هر دو پرهيز مى كند.
از بعد شرعى ، روايات بسيارى وجود دارد كه به برخى از آن ها اشاره مى شود.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) مى فرمايد:
ليس لك ان تتكلم بما شئت لان الله يقول ((و لا تقف ما ليس لك به علم ))(140).
حق ندارى هر چه را بخواهى ، بگويى ؛ زيرا خداوند با عزت و شكوه مى فرمايد: ((از آن چه آگاهى ندارى ، پيروى نكن .))
هشام بن سالم مى گويد: به امام صادق (عليه السلام ) عرض كردم : حق خداوند بر بندگانش چيست ؟ امام (عليه السلام ) فرمود:
ان يقولوا ما يعلمون و يكفوا عما لا يعلمون فاذا فعلوا ذلك فقد ادوا الى الله حقه (141).
آن چه را كه مى دانند بگويند و [زبان را] از آن چه نمى دانند، نگاه دارند؛ پس اگر اين كار را كردند، حق خدا را به جاى آورده اند.
حضرت با بيانى ديگر فرمود:
اذا سئل رجل منكم عما لا يعلم فليقل : ((لا ادرى )) و لا يقل : ((الله اعلم )) فيوقع فى قلب صاحبه شكا(142).
زمانى كه از كسى درباره چيزى كه نمى داند پرسش شود، بايد بگويد ((نمى دانم ))، و نگويد ((خدا داناتر است )) تا سؤ ال كننده را به شك و شبهه بياندازد.
روايات بسيار ديگرى نيز در اين باره وجود دارد كه از مجال اين گفتار خارج است .
امور مشكوكى كه انسان از آن ها خبر مى دهد، به دو گروه تقسيم مى شود: دسته اول قضايايى هستند كه انسان حالت و موقعيت پيشين آنها را مى داند؛ مانند اين كه شخصى به سفر رفته است و از دوستش مى پرسند: آيا او بازگشته يا نه ؛ با اين حال ، پاسخ مى دهد: نه . دسته دوم ، قضايايى هستند كه انسان از موقعيت گذشته آن ها هم آگاهى ندارد؛ مانند آن شخص از سفر رفتن دوستش آگاه نيست و فقط براى پاسخ دادن به پرسش ، نظر خود را مى گويد. در هر دو مورد، جواب شخص ، غير مجاز و غير اخلاقى است .
برخى از فقيهان در اين جا بسيار دقيق تر مى نگرند و معتقدند كه انسان تا به راست بودن خبرى يقين نيافته ، به بيان آن مجاز نيست ، و فقط آن هنگام كه به راستى آن يقين كرد مى تواند آن را بيان كند. آن ها اعتقاد دارند كه راست گفتن واجب است ؛ البته اين بدان معنا نيست كه انسان موظف باشد هر مطلب راستى را بگويد؛ بلكه اگر بخواهد چيزى بگويد، بايد راست بگويد.