سيم :
جماع كردن است
و جماع كردن هرگاه در قبل زن باشد، باعث بطلان روزه است و موجب قضا و
كفاره است ، مطلقا خواه با زن خود باشد يا اجنبى و خواه انزال بشود يا
نه . همچنين هرگاه جماع در دبر زن بشود؛ خواه انزال بشود يا نه ، بنا
بر اقوى .
و در جماع در دبر مرد يا در فرج حيوان با انزال ، شكى نيست كه باعث
بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره است ، اما بدون انزال ، در آنها خلاف
است و مشهور آن است كه باعث بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره است و اين
احوط است .
چهارم : استمناء است
يعنى طلب حصول منى كردن با بيرون آمدن منى است . و آن باعث بطلان روزه
و وجوب قضا و كفاره است ، مطلقا؛ خواه استمنا به دست بازى و ملاعبه
باشد، يا آنكه به دست خود يا عضوى ديگر، يا به نگاه كردن يا غير اينها.
و هرگاه منى به غير قصد و اراده ، از دست بازى و نگاه كردن و مثل اينها
بيرون آيد، در آن خلاف است و حكم آن بعد از اين ذكر خواهد شد(20)،
ان شاء الله .
پنجم : باقى بر جناب ماندن تا صبح ، عمدا
يعنى در شب جنب شود و عمدا غسل را ترك كند تا صبح ، به اين نحو كه
بيدار باشد و قصد غسل نداشته باشد و غسل نكند تا صبح شود، يا بخوابد و
عزم بيدار شدن و غسل كردن نداشته باشد و تا صبح بيدار نشود، كه در اين
صورت روزه باطل است و قضا و كفاره لازم است . و هرگاه قصد غسل داشته
باشد و بخوابد و تا صبح بيدار نشود، كفاره مطلقا لازم نيست ، بنا بر
اقوى ؛ خواه خواب اول يا دويم يا سيم باشد. بلى ، اگر خواب اول باشد،
علاوه بر اينكه كفاره لازم نيست ، روزه نيز صحيح است و قضا هم لازم
نيست و اگر خواب دويم يا سيم يا بيشتر باشد، قضا لازم است و اما كفاره
لازم نيست . و جمعى در خواب سيم ، كفاره را لازم دانسته اند و اقوى عدم
وجوب است .
و اين همه در وقتى است كه وقت خوابيدن آن ، وقتى باشد كه عرفا و عاده
احتمال بيدار شدن پيش از صبح بدهد. و هرگاه قصد غسل داشته باشد اما وقت
باشد(21)
كه داند كه تا صبح بيدار نخواهد شد و نشود، باز قضا و كفاره لازم است .
و مخفى نماند كه آنچه مذكور شد كه عمدا بر جنايت باقى بودن تا صبح باعث
بطلان روزه است ، در روزه ماه رمضان است و در قضاى روزه ماه رمضان .
و اما در غير اين دو، از روزه هاى واجبى و سنتى ، پس جمعى از علماء
گفته اند كه شرط نيست كه در صبح پاك باشد، بلكه اگر صبح را جنب دريابد،
مى تواند آن روز را روزه بگيرد و روزه آن روز صحيح است ، اگر چه عمدا
جنب باقى مانده باشد تا صبح
(22). و اين در نظر حقير اظهر است ، اگر چه هرگاه
احتياط كند بهتر است ، به اين نحو كه اگر روزه سنتى باشد آن روز را كه
عمدا تا صبح جنب بوده روزه نگيرد. و همچنين اگر واجب غير معين باشد. و
اگر واجب معين باشد، آن روز را روزه بگيرد و قضا نيز بكند.
ششم : دروغ بر خدا، يا رسول صلى الله عليه و آله
، يا يكى از ائمه عليه السلام بستن
و در حرام بودن آن شكى نيست . و در اينكه آيا باعث بطلان روزه مى شود،
خلاف است . پس جمعى از علماء گفته اند كه روزه را باطل نمى كند(23).
و بعضى ديگر گفته اند كه باطل مى كند و باعث قضا و كفاره نيز مى شود(24)
و اين قول در نظر حقير اقوى و اصح است .
و مراد از دروغ بر خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه عليه
السلام گفتن ، آن است كه حديث دروغى نقل كند، يا مساءله خلاف واقعى
بگويد.
و بعضى از علما گفته اند كه : كسى كه مجتهد عادل نباشد و قابليت اهليت
مساءله گفتن و حكم كردن نداشته باشد، هرگاه مساءله بگويد يا حكم كند،
آن نيز دروغ بر خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله گفته است و باعث
بطلان روزه آن مى شود، و اگر چه آنچه را گفته باشد، مطابق واقع باشد(25).
و ظاهر چنين است كه آن فرموده است .
و همچنين است هرگاه كسى مساءله اى را كه حكم آن بر آن يقين نباشد
(بگويد) و بگويد آنچه را كه متعارف اكثر كسانى است كه در تعزيه
سيدالشهدا عليه السلام
(26)، يا غير آن از ائمه ، بعضى سخنان به ايشان نسبت مى
دهند در شعر يا غير شعر، كه از ايشان نرسيده است . و احتمال مى رود كه
باعث بطلان روزه نباشد، اگر چه احوط اجتناب است .
و همچنين داخل دروغ بر خدا و رسول صلى الله عليه و آله است هرگاه تفسير
بكند آيه اى از آيات ، يا فقره اى از دعا را كه خلاف واقع باشد، يا
يقين شرعى به صحت آن نداشته باشد.
هفتم : قى كردن ، هرگاه عمدا باشد
و در حكم آن خلاف است و مشهور آن است كه موجب بطلان صوم و وجوب قضا است
، اما باعث وجوب كفاره نمى شود(27).
و بعضى گفته اند كه حرام است ، اما باعث بطلان روزه نمى شود(28).
و بعضى ديگر گفته اند كه باعث بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره - هر دو -
مى شود(29).
و اين قول خالى از قوتى نيست .
و هرگاه چيزى از آن را عمدا فرو برد، بدون شبهه قضا و كفاره بر آن لازم
مى شود.
و هرگاه شخصى را بى اختيار قى دست دهد، هيچ يك از قضا و كفاره بر آن
لازم نمى شود و روزه آن صحيح است ، به شرطى كه چيزى از آن را عمدا به
حلق برنگرداند، كه اگر عمدا چيزى را بگرداند، روزه او باطل است و قضا و
كفاره لازم است .
قسمت دويم : امورى كه
روزه را باطل مى كند، اما باعث قضاى تنها مى شود و باعث كفاره نمى شود
چهار چيز است :
اول : خوابيدن جنب تا صبح در خواب
دويم يا بيشتر، با وجود قصد غسل و ممكن بودن بيدار شدن آن عرفا و عاده
.
به اين نحو كه بعد از جنب شدن بخوابد به قصد اينكه بيدار شود و غسل كند
و بعد از بيدار شدن دوباره بخوابد به قصد اينكه بيدار شود غسل كند و تا
صبح بيدار نشود. در اين صورت بايد روزه را قضا كند.
و همچنين است در خواب سيم يا بيشتر.
و بعضى در خواب سيم يا بيشتر، علاوه بر قضا، كفاره را نيز لازم دانسته
اند(30)
و اقوى وجوب قضا (به ) تنهايى است .
و در خواب اول ، نه قضا لازم است و نه كفاره .
و ظاهر آن است كه خوابى كه در آن محتلم مى شود، خواب اول محسوب نشود،
بلكه خوابى كه بعد از بيدار شدن از احتلام مى كند، خواب اول باشد. و
هرگاه احتياط كند و خواب بعد از احتلام را خواب دويم قرار بدهد، بد
نخواهد بود. و همچنان كه سابقا مذكور شد، بطلان روزه در اين صورت تخصيص
به روزه ماه رمضان و قضاى آن دارد و غير اينها چنين نيست .
دويم : ترك كردن حايض غسل را تا صبح ،
هرگاه پيش از صبح پاك شود.
پس هرگاه كه خون قبل از صبح به قدرى كه تواند غسل كند منقطع شود و عمدا
غسل را ترك كند، قضاى آن روزه بر او لازم است ، اما كفاره لازم نيست ،
بنا بر اقوى .
سيم : ترك كردن مستحاضه اغسال روزى را كه
روزه مى گيرد، يا اغسال متقدمه بر آن روز را.
يعنى هرگاه مستحاضه در روزى كه بايد روزه بگيرد، غسل صبح يا ظهر آن روز
را ترك كند، روزه آن روز باطل است و بايد قضا كند. پس هرگاه غسل مغرب
همان روزه را ترك كند، روزه آن روز باطل نمى شود. و همچنين هرگاه اغسال
متقدمه بر آن روز را ترك كند و هيچ غسلى نكند، روزه آن روز باطل است .
بلى ، هرگاه غسل صبح آن روز را در اين صورت پيش از طلوع صبح به قدر
قليلى بكند، روزه آن روز صحيح است .
چهارم : مضمضه كردن در غير وضو، هرگاه آب
بى اختيار داخل حلق شود.
اما هرگاه آب داخل حلق نشود، هيچ بر او لازم نيست . و هرگاه آب را عمدا
داخل حلق كند، هم قضا لازم است و هم كفاره ، و قضا در اين صورت لازم
است
(31).
در هر مضمضه كه در غير وضو باشد - خواه به جهت خنك شدن يا به جهت شستن
نجاست از دهان - قضا را لازم ندانسته اند(32)،
و اقوى لزوم است
(33).
و بدان كه ظاهر از كلام علماء عدم وجوب قضا است در مضمضه وضو مطلقا؛
خواه وضوى واجب باشد يا سنت . و آنچه از بعضى از اخبار معتبره
(34) ظاهر مى شود اين است كه واجب نبودن قضا مخصوص
است به مضمضه در وضوى واجب و در مضمضه وضوى سنت ، هرگاه آب به حلق فرو
رود، قضا كرده شود.
و بدان كه بعضى امور ديگر هست كه باعث بطلان روزه و وجوب قضا مى شود،
مانند حاصل شدن حيض يا نفاس و مريض شدن و سفر مباح كردن و مرتد شدن ، و
بيان هر يك از اينها - ان شاء الله - بعد از اين مذكور خواهد شد.
قسم سيم : يعنى امورى كه
بر روزه دار واجب است اجتناب از آن ، اما باعث بطلان روزه و وجوب قضا و
كفاره نمى شود، دو چيز است :
اول : سر به آب فرو بردن
و بعضى از علماء آن را باعث بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره - هر دو -
دانسته اند(35).
و بعضى ديگر (آن را) باعث وجوب قضاى به تنهايى دانسته اند(36).
و بعضى گفته اند كه مكروه است
(37).
و حق آن است كه باعث هيچ يك از بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره نمى شود،
اما حرام است بر روزه دار سر به آب فرو بردن و هرگاه بكند، آثم و گناه
كار خواهد بود.
و هرگاه سر به آب فرو بردن به جهت غسل باشد، باطل است غسل و صحيح نيست
. و بعضى گفته اند كه هرگاه سر به آب برد بدون نيت غسل و در وقت بيرون
آوردن سر نيت غسل كند، غسل صحيح است
(38) و صحت اين قول بر حقير معلوم نيست .
و بدان كه سر به آب فرو بردن مطلقا حرام است ؛ خواه سر را با بدن به آب
فرو برد، يا سر را به تنهايى . و ظاهر آن است كه هرگاه جميع سر را دفعه
فرو نبرد، بلكه بر سبيل تعاقب سر را بر آب فرو برد، مثل اينكه اول قدرى
از سر را داخل آب كند و آن را بيرون آورد و بعد بعضى ديگر را داخل آب
كند، حرام نباشد، اگر چه احوط آن است كه اجتناب از اين نيز بكند.
مخفى نماند كه بعضى از علماء احتمال داده اند كه حرمت سر به آب فرو
بردن ، تخصيص به روزه واجبى داشته باشد و در روزه سنتى حرام نباشد و
احوط آن است كه در روزه سنتى نيز سر به آب فرو نبرد.
دويم : حقنه كردن
(39)
و ظاهر آن است كه حرام بودن حقنه كردن در وقتى است كه حقنه به چيزى
روان بكند. اما هرگاه حقنه به جامد بكند، حرام نباشد.
و بعضى حقنه كردن را باعث بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره دانسته اند(40)
و بعضى باعث وجوب قضاى تنها دانسته اند(41).
و هرگاه احتياطا قضا بكند، بد نخواهد بود.
و مخفى نماند كه در اين فصل بيست و يك مساءله است كه بايد ذكر آنها
بشود.
مساءله اول : بدان كه آنچه را كه مذكور
شد كه باعث بطلان روزه مى باشد، فرقى نيست در آنها ميان روزه ماه رمضان
و غير آن از روزه هاى واجبى يا سنتى . پس هرگاه يكى از آنها در روزه به
عمل آورده شود، روزه باطل مى شود؛ خواه روزه سنتى باشد يا واجبى ، و
واجب هم معين باشد يا غيرمعين ، به سواى باقى بر جنابت ماندن يا حيض
ماندن تا صبح ، كه اينها تخصيص به روزه ماه رمضان و قضاى آن دارد، اگر
چه در غير اينها نيز احتياط بهتر است ، همچنان كه به تفصيل گذشت .
و اما واجب بودن قضاى به تنهايى ، يا قضا و كفاره با هم ، پس مخصوص است
بر روزه ماه مبارك رمضان و نذر معين كه از براى اينها قضا و كفاره واجب
مى شود. اما در غير اينها، از روزه هايى كه واجب غيرمعين است ، مثل نذر
مطلق و قضاى رمضان يا روزه اى كه مطلقا واجب نيست ، پس در آنها هرگاه
باطل شوند، قضا واجب نمى شود. بلى ، هرگاه روزه واجبى باشد، بايد
دوباره آن را گرفت ، اما آن را قضا نمى گويند.
و همچنين هرگاه يكى از اينها را كسى باطل كند، كفاره واجب نمى شود، مگر
در قضاى رمضان در بعد از ظهر كه هرگاه كسى در اين وقت باطل كند، بعضى
قايل به وجوب كفاره شده اند(42).
و تفصيل اينها بعد از اين - ان شاء الله - مذكور خواهد شد(43).
مساءله دويم : آنچه مذكور شد كه حرام است
بر روزه دار كردن آن و روزه آن را باطل مى كند و باعث وجوب قضا و كفاره
يا قضاى تنها مى شود، در صورتى است كه با وجود تذكر، آنها را به عمل
آورد، روزه آن باطل نمى شود؛ خواه روزه سنتى يا واجبى ، و واجبى خواه
واجب معين يا غير معين . و همچنين در جايى كه قضا و كفاره واجب نمى شود(44).
و همچنين هرگاه فراموش كند كه روزه است و غسل ارتماسى كند، غسل آن صحيح
است .
مساءله سيم : هرگاه كسى را جبر كنند به
عمل آوردن امور مذكور، پس اگر اجبار به نحوى باشد كه بدون اختيار و قصد
او به عمل آيد، به اين نحو كه طعام يا شراب را داخل حلق او كنند، يا
آنكه بعد از جنب شدن او را حبس كنند و نگذارند كه تا صبح غسل كند، يا
سر او را داخل آب كنند، يا مثل اينها، شكى نيست كه گناهى بر آن مترتب
نمى شود و مطلقا باعث بطلان روزه نمى شود و باعث وجوب هيچ يك از قضا و
كفاره نمى شود.
و اگر اجبار به نحوى باشد كه خود، آن فعل را بكند، مثل اينكه يقين يا
ظن غالب داشته باشد كه هرگاه كه آن فعل را به عمل نياورد، ضرر بدنى يا
مالى كه نتواند متحمل آن شد، به آن مى رسد، در اين صورت شكى نيست كه
بايد مرتكب آن عمل بشود و گناهى بر آن مترتب نيست و كفاره نيز بر آن
لازم نمى شود. اما در وجوب قضا در روزه اى كه قضا دارد، خلاف است و
مشهور آن است كه قضا لازم نيست . و بعضى قضا را لازم دانسته اند(45).
و اين قول احوط است ، بلكه خالى از قوتى نيست .
و مخفى نماند كه در صورتى كه طعام يا شراب را داخل در حلق كنند، يا يكى
از امور ديگر را بدون قصد و اختيار شخص صائم به عمل آورند، هرگاه بعد
خود بدون جبر (آن را) به عمل آورد، باعث بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره
خواهد شد، اما در صورتى كه خود به جهت ضرر به عمل آورد، پس هرگاه
زيادتر از قدرى كه مجبور است چيزى را مرتكب شود، پس بنابر قول مشهور
كفاره و قضا بر آن لازم خواهد شد.
و اما بنابر قول به فساد روزه و وجوب قضا، واجب شدن كفاره (محل ) تاءمل
است و تحقيق آن بعد از اين - ان شاء الله - مذكور خواهد شد.
مساءله چهارم : هرگاه كسى يكى از امور
مذكوره را به عمل آورد و جاهل به حرمت يا باطل كردن روزه باشد و از راه
ندانستگى آن را به عمل آورد، جمعى از علماء گفته اند كه روزه باطل مى
شود و قضا و كفاره واجب مى شود، هرگاه چيزى را مرتكب شود كه باعث قضاى
تنها باشد(46).
و جمعى ديگر گفته اند كه مطلقا باعث وجوب كفاره نمى شود، اما باعث
بطلان روزه و وجوب قضا مى شود(47).
و بعضى ديگر گفته اند كه نه باعث وجوب قضا و نه كفاره مى شود و روزه
(نيز) باطل نمى شود(48).
و مساءله در نزد حقير در نهايت اشكال است و احتياط كردن در دادن قضا و
كفاره اولى است . اگر چه ظاهر - همچنان كه والد ماجد مرحوم حقير - طاب
ثراه - در حكم جاهل مساءله فرموده اند - آن است كه هرگاه آن شخص به
نحوى باشد كه مطلقا احتمال حرمت آن را ندهد و اصلا به خاطر او خطور
نكند كه اين امر حرام است يا ضرر به روزه مى رساند، بلكه يقين قطعى
داشته باشد كه اين امر مباح است و اصلا و مطلقا ضرر به روزه نمى رساند،
معذور باشد و روزه او باطل نشود و قضا و كفاره بر او لازم نباشد. و
هرگاه در خاطر او تشكيكى راه يابد، اگر چه بسيار ضعيف باشد، كه آن
احتمال جزئى بدهد كه آن امر حرام است يا ضرر به روزه مى رساند، يا غافل
باشد و در خاطر او هيچ يك از ضرر رسانيدن و ضرر نرسانيدن نگذرد، روزه
آن باطل شود و قضا و كفاره - هر دو لازم باشد.
مساءله پنجم : جمعى از علماء گفته اند كه
رسانيدن غبار غليظ در حلق ، باعث بطلان روزه است
(49) و بعضى آن را موجب قضا و كفاره مى دانند(50)
و بعضى باعث قضاى تنها مى دانند(51).
و ظاهر در نظر حقير آن است كه باعث بطلان روزه نباشد، اگر چه احوط
رعايت قول مشهور است .
و بعضى از متاءخرين
(52) ملحق ساخته اند به غبار غليظ، دود و بخار غليظ را،
چون دود تنور و بخار ديگ و امثال اينها. و احوط اجتناب كردن است ، حتى
از دود تنباكو.
مساءله ششم : آب دهان را مادامى كه در
دهان است و طعم چيز خارجى داخل او نشده است ، فرو بردن آن ضرر به روزه
نمى رساند و جايز است فرو بردن . اما هرگاه آن را از دهان بيندازد(53)،
بعد در فرو بردن آن خلاف است و ظاهر آن است كه حرام است (و) باعث بطلان
روزه و وجوب قضا و كفاره نيز مى شود.
و اما هرگاه طعم آب دهان متغير شود به سبب چيز خارجى ، پس اگر تغيير آن
به سبب داخل شدن بعضى از اجزاى آن چيز خارجى باشد در آب دهان ، فرو
بردن آن حرام است و باعث وجوب قضا و كفاره مى شود. و اگر تغيير به سبب
مجرد مجاوره باشد و مطلقا اجزايى از آن چيز خارجى منفصل نشود، مثل
اينكه كسى علك
(54) بجود و به آن جهت طعم آب دهان او متغير شود، بدون
آنكه چيزى از علك به آب دهان ممزوج شود، ظاهر در اين صورت آن است كه
فرو بردن آب دهان باعث بطلان روزه و وجوب كفاره نشود. بلى ، فرو بردن
آن در اين صورت مكروه است ؛ همچنان كه مذكور خواهد شد(55).
مساءله هفتم : بلغمى كه از سينه برمى آيد
يا از دماغ فرود مى آيد، هرگاه از دهان جدا شود، فرو بردن آن باعث
بطلان روزه و وجوب قضا و كفاره مى شود و هرگاه از دهان جدا نشود، پس
اگر در پيش از داخل شدن در فضاى دهان باشد، در بلغم سينه تشكيكى نيست
كه ضرر ندارد و باعث بطلان روزه نمى شود. و اگر بلغم دماغ باشد، بعضى
قايل به حرام بودن فرو بردن آن شده اند(56)
و اظهر آن است كه ضرر به روزه نرساند، اگر چه احوط ترك فرو بردن آن است
.
و اگر داخل فضاى دهان شده باشد، پس جمعى از علماء گفته اند: در اين
صورت حرام است فرو بردن هر دو قسم آن بلغم
(57). و بعضى ديگر گفته اند كه فرو بردن بلغم سينه ضرر
ندارد(58).
و بعضى ديگر گفته اند كه فرو بردن هر دو قسم جايز است و ضرر به روزه
نمى رساند(59).
و آنچه در نزد حقير راجح است آن است كه فرو بردن بلغم سينه ، اگر چه
داخل دهان شود، ضرر ندارد و اما جايز بودن فرو بردن بلغم دماغ بعد از
داخل شدن در فضاى دهان ، خالى از تشكيكى نيست . و احتياط آن است كه هيچ
يك را بعد از آنكه به فضاى دهان بيايد، فرو نبرد؛ خواه بلغم سينه باشد،
يا دماغ .
مساءله هشتم : آنچه در ميان دندان ها
باقى مى ماند از طعام در روز، فرو بردن آن حرام است و بنا بر اقوى باعث
وجوب قضا و كفاره - هر دو - مى شود، هرگاه عمدا فرو برد؛ خواه از دهان
بيرون آورد و بعد فرو برد، يا نه .
مساءله نهم : جايز است از براى روزه دار
مكيدن انگشتر و امثال آن و خاييدن
(60) طعام از براى طفل و چشيدن طعام از براى امتياز طعم
آن ، به شرطى كه چيزى از آن داخل حلق نشود، كه اگر عمدا چيزى از آن به
گلو فرو برد، روزه باطل مى شود و باعث وجوب و كفاره مى شود.
مساءله دهم : هرگاه دوايى داخل ذكر خود
كند و از آنجا داخل اندرون او شود، روزه او صحيح است و ضرر به روزه نمى
رساند. و بعضى از علماء گفته اند كه روزه را باطل مى كند(61)،
و اين قول ضعيف است .
مساءله يازدهم : جايز است چكانيدن دوا به
گوش از براى روزه (دار) و ضرر به روزه نمى رساند. و بعضى از علماء در
اينجا نيز قابل به بطلان شده اند(62)
و اين قول نيز ضعيف است .
و همچنين جايز است چكانيدن چيزى به بينى و مسواك كردن و حجامت كردن و
دارو و سرمه به چشم كشيدن و بوى خوش به كار بردن و مضمضه كردن . بلى ،
بعضى از اينها مكروه است ، به تفصيلى كه - ان شاء الله - بعد از اين
مذكور خواهد شد(63).
مساءله دوازدهم : هرگاه كسى به ظن صبح
نبودن و باقى بودن شب چيزى بخورد، يا يكى از مفطرات را به عمل آورد و
بعد معلوم شود كه صبح طلوع كرده بوده است ، پس اگر خود به قدر امكان
تفحص و تفتيش نموده بود و صبح بودن بر او معلوم نشده ، پس بر او چيزى
نيست و روزه او صحيح است . و اگر خود تفحص ننموده بود و به مجرد آن
استصحاب شب اكتفا نموده بود، در اين صورت بايد آن روزه را تمام كند و
قضا نيز بر او لازم است ، اما كفاره بر او لازم نيست .
و همچنين است هرگاه مخبرى خبر از بقاى شب بدهد و ظن از براى او حاصل
شود و افطار كند و بعد خلاف آن ظاهر شود، كه در اين صورت باز قضا لازم
است و كفاره لازم نيست ؛ خواه آن شخصى كه خبر مى دهد يك نفر باشد يا
بيشتر، خواه عادل باشد و خواه فاسق .
و بعضى در صورتى كه دو نفر عادل ، بلكه يك عادل هم شهادت بدهد به باقى
بودن شب و بعد خلاف آن معلوم شود، قضا را لازم ندانسته اند(64)،
و اقوى آن است كه ما گفتيم .
و آنچه مذكور شد در صورتى است كه تفحص از براى خود آن شخص ممكن باشد و
قادر در تفتيش باشد. و هرگاه بر هيچ وجه قدرت بر تفحص كردن نداشته
باشد، مثل اينكه كور باشد، يا در جايى محبوس باشد و كسى نباشد كه او را
خبر دهد، يا مجموع اطراف افق را ابر فرو گرفته باشد، در اين صورت هرگاه
به ظن باقى بودن شب چيزى بخورد يا بياشامد بدون تفحص و بعد معلوم شود
كه آن وقت صبح بوده ، روزه آن صحيح است و چيزى بر او لازم نيست . و
همچنين هرگاه خود به هيچ وجه قدرت بر تفحص از صبح نداشته باشد و به جهت
خبر مخبرى ظن از براى او هم رسد كه صبح داخل نشده است و افطار كند، كه
در اين صورت نيز روزه او صحيح است و قضا لازم نيست .
و مخفى نيست كه آنچه مذكور شد در روزه ماه مبارك رمضان است . اما در
غير روزه ماه مبارك ، پس هرگاه بعد از چيزى خوردن يا آشاميدن يا غير
آنها از مفطرات معلوم شود كه در آن وقت صبح بوده ، روزه آن روز باطل
است و بايد افطار كند؛ خواه روزه واجبى باشد، مانند روزه نذرى و قضاى
رمضان ، يا سنتى . بلى ، هرگاه روزه واجبى باشد، يك روز ديگر بايد آن
روزه را بگيرد. و فرقى نيست در حكم ميان اينكه خود تفحص و تفتيش كرده
باشد، بعد چيزى خورده باشد يا نه . پس هرگاه خود هم تفحص كرده باشد و
صبح بر آن معلوم نشده باشد، بايد آن روز را افطار كند، بنا بر اقوى . و
بعضى در اين صورت
(65) احتمال داده اند كه روزه آن صحيح باشد(66)
و اقوى بطلان است .
و بدان كه - همچنان كه مذكور شد - در اين حكم فرقى نيست ميان روزه
واجبى غير ماه رمضان و روزه سنتى .
و بعضى از علماء گفته اند كه روزه واجب معين ، مثل نذر معين ، نيز حكم
ماه رمضان را دارد(67)
و بر اين مطلب دليلى كه توان بر اعتماد نمود، ندارد.
و هرگاه در واجب معين احتياط كند، بهتر است به اين نحو، با وجود تفحص و
تفتيش ، آن روز را روزه بگيرد و قضاى آن روز را نيز بگيرد و در صورت
عدم تفحص ، آن روز را امساك كند و قضا نيز بكند.
مساءله سيزدهم : هرگاه شخصى يا چند شخص
خبر بدهند ديگرى را از داخل شدن شب و او افطار كند و بعد خلاف آن ظاهر
شود كه روز باقى است ، پس اگر از قول آن اشخاص ظن از براى او هم نرسيده
بود، بلكه شك يا وهم حاصل شده بود، در اين صورت روزه او باطل است و قضا
و كفاره بر او لازم است .
و هرگاه از قول آنها ظن از براى او حاصل شود، پس اگر خود متمكن و قادر
بر تفحص كردن و كذب و صدق خبر اينها را معلوم كردن بود و نكرد، در اين
صورت باز روزه باطل است و قضا و كفاره - هر دو - لازم است ؛ خواه مخبر
دو نفر باشد، يا بيشتر و خواه عادل باشد، يا نه .
و هرگاه متمكن و قادر نبود، روزه او صحيح است و هيچ يك از قضا و كفاره
لازم نيست .
و همچنين است حكم ، اگر ظن او حاصل شود به داخل شدن شب بدون خبر دادن
كسى ، بلكه حصول ظن او به جهت تاريكى شديد و امثال آن باشد. يعنى در
اين صورت نيز هرگاه قادر بر تحصيل علم و تفحص از شب بود و نكرد، هم قضا
و هم كفاره - هر دو - بر او لازم است . و هرگاه قادر نبود بر تحصيل علم
، به جهت ابر شديد يا امثال آن ، در اين صورت روزه او صحيح است و هيچ
يك از قضا و كفاره لازم نيست .
و بر او لازم نيست تاءخير انداختن افطار تا وقتى كه يقين از براى او
حاصل شود، اگر چه احوط و اولى تاءخير است ، بلكه هرگاه نص از جانب شارع
نمى بود، حكم مى شد به وجوب قضا و كفاره - هر دو - در اين صورت نيز،
اما سقوط قضا و كفاره در اين صورت منصوص است
(68).
مساءله چهاردهم : هرگاه در شب روزه كسى
جنب شود و از براى او ممكن نشود غسل كردن ، به جهت نبودن آب يا به جهت
عذرى ديگر، بعضى گفته اند كه بايد بدل غسل تيمم كند و با تيمم داخل صبح
شود(69)
و در دليلش تاءملى هست ، اگر چه احوط آن است كه در اين صورت تيمم كند و
تيمم را نشكند تا با تيمم داخل صبح شود.
مساءله پانزدهم : هرگاه كسى در روزى كه
روزه باشد بخوابد و محتلم شود، روزه او صحيح است و مطلقا ضرر به روزه
او نمى رسد و تا هر وقت كه خواهد مى تواند غسل را تاءخير اندازد و
هرگاه تا شام هم غسل نكند، ضررى به روزه او نمى رسد. و همچنين مى تواند
كه بعد از احتلام دوباره بخوابد. و آنچه در بعضى از اخبار رسيده كه :
((كسى (كه ) در روز ماه رمضان محتلم شود، نبايد
دوباره بخوابد، تا غسل نكند(70)))،
ضعيف است .
مساءله شانزدهم : جايز است در شب ماه
رمضان و شبى كه روزه روز آن واجب معين است ، جماع كردن ، تا وقتى كه
اينقدر به صبح مانده باشد كه از جماع فارغ شود و غسل كند. و هرگاه
بداند كه وقت اينقدر وسعت ندارد كه پيش از صبح غسل كند و با وجود اين ،
جماع كند و جنب داخل صبح شود، روزه آن روز باطل است و قضا و كفاره - هر
دو - لازم است .
و اگر همچنان داند كه وقت وسعت دارد و جماع كند و بعد معلوم شود كه وقت
تنگ بوده ، پس اگر خود تفحص و تفتيش كرده باشد از وقت و همچنين بر او
معلوم شده باشد، ظاهر آن است كه روزه آن روز صحيح باشد. و اگر بدون
تفحص و تفتيش جماع كرده باشد، قضاى آن روز بر او واجب است و ظاهر آن
است كه در اين صورت كفاره واجب نباشد.
مساءله هفدهم : هرگاه كسى كه روز باشد در
(روز) روزه دست بازى كند، يا دست بر بدن او گذارد، يا او را ببوسد و به
اين سبب انزال او شود، پس اگر عادت او انزال در چنين وقتى بوده و وثوق
و اعتماد بر خود نداشته كه با وجود اين عمل ، انزال او نخواهد شد، در
اين صورت روزه او باطل است و قضا و كفاره - هر دو - لازم است . و هرگاه
عادت او انزال نبوده ، اما قصد انزال داشته باشد و اراده او بوده كه
اين عمل بكند تا انزال او بشود و اتفاق هم بيافتد كه انزال بشود، در
اين صورت نيز ظاهر آن است كه روزه او باطل است و قضا و كفاره - هر دو -
لازم است .
و هرگاه عادت او انزال نبوده و قصد انزال هم نداشته و اتفاق افتد كه بى
اختيار انزال او شود، در اين صورت روزه او صحيح است و هيچ يك از قضا و
كفاره بر آن لازم نيست .
و همچنين است حكم در صورتى كه نگاه به زنى كند، يا با او تكلم كند، يا
او را تخيل كند و به اين سبب انزال بشود به منى ، هرگاه عادت او انزال
در چنين وقت بوده ، يا قصد انزال داشته ، قضا و كفاره لازم است و هرگاه
عادت او نبوده و قصد هم نداشته ، روزه او صحيح است و قضا و كفاره لازم
نيست .
و فرقى نيست در اين احكام كه مذكور شد، ميان زن خود يا زن اجنبى يا
پسر.
مساءله هيجدهم : هرگاه كسى سهوا در روز
روزه ، يكى از امورى را به عمل آورد كه باعث بطلان روزه مى شود و بعد
از تذكر هم ، چنين تصور كند كه روزه او باطل است ، پس عمدا افطار كند،
در اين صورت قضا بر او لازم است و در واجب بودن كفاره بر او خلاف است .
و ظاهر آن است كه در كفاره ، حكم او حكم جاهل مساءله است - به نحوى كه
گذشت
(71) - و احتياط در دادن كفاره است .
مساءله نوزدهم : هرگاه كسى در روز روزه ،
امرى را به عمل آورد كه باعث وجوب كفاره شود و بعد از آن ، امرى روى
دهد كه وجوب روزه از آن ساقط شود و از براى آن افطار كردن جايز شود،
مانند آنكه در بين روز حايض شود، يا به سفر برود، يا مثل اينها، پس
مشهور آن است كه در اين صورت كفاره از آن ساقط نمى شود و باز كفاره
دادن لازم است
(72).
و بعضى ديگر گفته اند كه كفاره ساقط مى شود(73).
و اظهر قول مشهور است .
و فرقى نيست ميان اينكه آن امرى كه روى مى دهد از جانب خدا باشد، مثل
حيض و مرض و سفر ضرورى ، يا از جانب خود آن شخص باشد، مثل سفر غيرضرورى
. بلى ، هرگاه همچنين داند كه روزه رمضان است يا روزى كه روزه آن روز
بر آن واجب معين است و عمدا افطار كند و بعد معلوم شود كه روزه آن روز
واجب نيست ، مثل اينكه معلوم شود كه آن روز از رمضان نيست ، يا روزى
نيست كه روزه آن واجب معين است ، بر او كفاره ساقط مى شود.
مساءله بيستم : شكى در اين نيست كه روزى
كه روزه آن واجب معين است ، مثل روزه ماه مبارك رمضان و نذر معين ،
افطار در آن روز حرام است . و همچنين شكى در اين نيست كه در روزه سنتى
جايز است افطار كردن در هر وقت روز كه خواهد. و همچنين شكى نيست در
اينكه در روزه قضاى ماه مبارك رمضان ، بعد از ظهر جايز نيست افطار كردن
. و در غير اينها خلاف است . و اقوى آن است كه در روزه قضاى ماه رمضان
تا ظهر نشده است ، جايز است افطار كردن ، و در غير آن از روزهاى واجب
مى تواند در هر وقت از روز كه خواهد افطار كند. و هر يك از اينها نيز
بعد از اين - ان شاء الله - مذكور خواهد شد(74).
مساءله بيست و يكم : كسى كه عمدا افطار
كند روزى را كه روزه آن روز واجب است و روزه آن باطل شود، حرام است بر
او كه در همان روز يك دفعه ديگر باز افطار كند، بلكه بر او لازم است كه
امساك كند از مفطرات تا مغرب . و هرگاه دوباره يكى از مفطرات را به عمل
آورد، خلاف است در اينكه آيا كفاره نيز مكرر مى شود يا نه ؟ و تفصيل آن
- ان شاء الله - بعد از اين مذكور خواهد شد(75).
و بدان كه در اينجا مسايل ديگر هست كه اگر چه ذكر آنها در اينجا فى
الجمله مناسبتى داشت ، اما از براى هر يك از آنها مقامى مناسب تر هست ،
لهذا ذكر آنها تاءخير افتاد و هر يك در مقام مناسب خود - ان شاء الله -
مذكور خواهد شد.
فصل سيم : در بيان آنچه
بر روزه دار مكروه است ارتكاب آن و سنت است از براى او كه از اينها
اجتناب كند: و آن چهارده چيز است :
اول : دست بازى كردن با زنان و
بوسيدن آنها و دست بر بدن ايشان گذاشتن ، هرگاه ظن انزال نداشته باشد و
عادت او انزال بعد از اين اعمال نباشد. و هرگاه ظن انزال داشته باشد
حرام است .
و بدان كه كلام جمعى از اصحاب ظاهر در اين است كه امور مذكور مكروه است
مطلقا؛ خواه از راه شهوت باشد و ارتكاب آنها باعث تحريك شهوت بشود، يا
نه
(76). و آنچه از اخبار(77)
مستفاد مى شود و جمعى از علماء(78)
به آن تصريح كرده اند و اين نيز اقوى است ، آن است كه كراهت در صورتى
است كه اعمال مذكور از راه شهوت باشد، يا باعث تحريك شهوت بشوند، اما
هرگاه مطلقا از راه شهوت نباشد و موجب هيجان شهوت نشوند، كراهتى در
آنها نيست .
دويم : به چشم كشيدن سرمه و دارو مطلقا؛
خواه مشك داخل داشته باشد يا نه ، و خواه طعم آن در حلق معلوم شود يا
نه .
بلى ، دارويى كه مشك به آن ممزوج باشد، يا طعم آن در حلق فهميده شود،
كراهت آن شديدتر است .
و بعضى از اصحاب تخصيص كراهت را به آنچه مشك يا صبر(79)
داخل داشته باشد داده اند(80)،
و ظاهر كراهت هر دو دارو است .
سيم : چيزى داخل بينى كردن ، اگر چه داخل
حلق نشود. و هرگاه داخل حلق بشود، بعضى بطلان روزه و موجب قضا و كفار
دانسته اند(81)
و اين قول احوط است ، اگر چه در دليلش تاءمل است .
چهارم : مسواك كردن به مسواكى كه آن
رطوبت داشته باشد. و مشهور عدم كراهت بلكه استجاب آن است مطلقا؛ خواه
تر باشد يا نه
(82). و اظهر كراهت مسواك رطب است .
پنجم : خون از بدن بيرون آوردن به حجامت
يا فصد كردن يا غير اينها، به قدرى كه باعث ضعف و بى حالى شود.
ششم : حمام رفتن ، هرگاه خوف هم رسيدن
ضعف باشد.
هفتم : هر امرى ديگر كه باعث حصول ضعف
شديد باشد، مانند حركت عنيف
(83) و برداشتن بار گران و امثال آنها.
هشتم : بوييدن گل ها و گياهانى كه از
براى آنها بوى خوش است ، مخصوصا نرگس . و همچنين مكروه است بوييدن مشك
.
نهم : جامه اى را كه به بدن او چسبيده
است ،تر كند.
دهم : زن روزه دار در ميان آب بنشيند.
و بعضى از اصحاب ملحق كرده اند به زن ، خنثى و خصى را(84)
و ظاهر عدم الحاق است .
يازدهم : شعر گفتن و شعر خواندن .
و بعضى از علماء گفتن و خواندن مطلق شعر را از براى روزه دار مكروه
دانسته اند(85
)؛ خواه اشعار مشتمل بر بيان حكمت هاى الهى و مواعظ و نصايح
و مدح اهل بيت عليه السلام و مرثيه ايشان باشد، يا اشعار مشتمل بر مدح
اهل دنيا يا مدح زنان و يا مردان و امثال اينها.
و بعضى از علماء گفته اند كه كراهت تخصيص به قسم ثانى دارد و قسم اول
مكروه نيست
(86).
و ظاهر - همچنان كه بعضى از متاءخرين
(87) گفته اند - آن است كه هر شعرى كه مشتمل باشد بر
اغراقات شعرا و فكرهايى كه مطلقا در واقع و نفس الامر وقوع ندارند و
اكثر آنها تخيلات شعريه و خيالات وهميه هستند و مشتمل اند بر كذب و
بعضى از معانى كه واقعيت ندارند، همچنان كه قاعده اكثر شعر هست ، مكروه
است مطلقا؛ خواه در حكمت و نصيحت و موعظه و مدح اهل بيت عليه السلام و
مرثيه باشد، يا در غير اينها. و هر شعرى كه مشتمل بر كذب و اغراق و
خيالات موهوم شعرا نباشد، بلكه معانى آن امورى باشد كه در خارج و واقع
تحقيقى داشته باشد، پس اگر در حكم و مصالح و مواعظ و نصايح و مدح اهل
بيت عليه السلام و مرثيه ايشان باشد، مكروه نيست و اگر در غير اينها
باشد، باز مكروه است .
و خلاصه آنكه هر شعرى كه در بيان حكمت و موعظه و مدح اهل بيت عليه
السلام يا مرثيه ايشان باشد و در آن كذب و اغراق و خيالات وهميه شعرا
نباشد، مكروه نيست و ساير اقسام شعر، همه مكروه است .
دوازدهم : چشيدن طعام بدون فرو بردن ، از
براى كسى كه حاجتى به آن ندارد و مستغنى است .
سيزدهم : خاييدن علك
(88) و امثال اينها.
چهاردهم : جدال و نزاع كردن و قسم خوردن
، اگر چه راست باشد.
و بدان كه روزه دار بايد خود را از بعضى امور ديگر نگاه دارد، كه ذكر
آنها - ان شاء الله - در فصل آداب صائم مذكور خواهد شد(89).
فصل چهارم : در بعضى آداب
مطلق روزه و مستحبات و مكملات آن
بدان كه از براى روزه آداب شرعيه اى چند هست كه اگر چه اهمال
آنها باعث بطلان روزه در ظاهر نمى شود، اما تمام شدن روزه و كمال آن و
رسيدن آن به درجه قبول ، موقوف است به مراعات كردن و جا آوردن آنها.
و بيان اين مطلب آن است كه هر روزه دارى كه خواهد روزه او كامل باشد و
به مثوباتى كه حق تعالى از براى روزه داران وعده داده است برسد، بايد
خود را از معصيت نگه دارد و پاره اى از اوقات شب و روز را مصرف عبادت
نمايد.
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : ((هرگاه
روزه دارى ، بايد روزه باشد گوش تو و چشم تو و موى تو و پوست تو و جميع
اعضاى تو))؛ يعنى بايد اينها را از محرمات باز
دارى ، بلكه از مكروهات نيز باز دارى . و فرمود كه : ((بايد
روز روزه تو مانند روز افطار تو نباشد(90))).
و نيز از آن حضرت مروى است كه : ((روزه نه همين
امساك از خوردن و آشاميدن است تنها، بلكه بايد در روز نگاه داريد زبان
خود را از دروغ و بپوشانيد ديده هاى خود را از حرام و با يكديگر نزاع
نكنيد و حسد مبريد و غيبت مكنيد و مجادله ننمايد و قسم دروغ نخوريد،
بلكه قسم راست نيز نخوريد و فحش و دشنام ندهيد و ستم به يكديگر نكنيد و
سفاهت و بى خردى ننماييد و دل تنگ نشويد و غافل از ياد خدا نگرديد و در
نماز كسالت ننماييد و خاموش باشيد از آنچه نبايد گفت و صبر كنيد و راست
گوييد و دورى كنيد از اهل شر و اجتناب كنيد از گفتار به دروغ و افترا و
بهتان و خصومت كردن با مردمان و گمان بد بردن و غيبت كردن و سخن چينى
نمودن و خود را مشرف به آخرت دانيد و منتظر فرج و ظهور قائم آل محمد
باشيد و آرزومند ثواب آخرت باشيد و توشه اعمال صالحه براى سفر آخرت
برداريد.