درآمد
حفظ و بازشناسى ميراث علمى برجاى مانده از پيشينيان و معرفى آن
به جامعه علمى و پژوهشى و نسل هاى حال و آينده ، از اهداف و رسالت هاى
مهم حوزه هاى علميه محسوب مى شود و بدون شك هرگونه تلاش در دستيابى به
اين هدف ، تاءثيرى شگرف در بالندگى و غناى ديگر فعاليت هاى پژوهشى و
علمى خواهد داشت .
با وجود قدم هاى بلندى كه به ويژه پس از انقلاب شكوهمند اسلامى ، در
راه تصحيح و نشر آثار و دست نوشت هاى مهجور و ناشناخته بزرگان علم و
فرهنگ شيعى برداشته شده است ، اما تا دستيابى كامل به اين هدف ، فاصله
اى بس دراز باقى مانده و بسيارند آثار و دست نوشت هاى چاپ نشده اى كه
جز برخى صاحب نظران و انديشمندان ، عموم پژوهشگران و دانش جويان علوم
اسلامى ، از آنها بى بهره بوده و حتى نام و نشانى از آنها نمى دانند.
مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى با در نظر گرفتن اين رسالت و در نيل به
اهداف بلند حوزه هاى علميه و تلاش در راه تسهيل امر پژوهش ، مدت بيش از
پانزده سال است كه با تاءسيس ((واحد احياء ميراث
اسلامى )) توانسته است براساس اولويت ها، نيازها
و توانمندى هاى موجود، بيش از پنجاه مجلد از آثار سترگ سلف صالح را
تصحيح و تحقيق و به زيور طبع آراسته نمايد. خوشبختانه بسيارى از اين
آثار، حائز رتبه و امتيازهاى بالايى در جشنواره هاى مختلف علمى شده
اند، و از آن جمله كتاب ((رسائل الشهيد الثانى
)) است كه به عنوان كتاب سال جمهورى اسلامى
ايران در سال 1381 شناخته گرديد. شايان ذكر است كه يكى از محورهاى
پژوهشى اين واحد، احياء و تصحيح مجموعه آثار شخصيت ها است و مجموعه
((آثار فاضلين نراقى ))
از آن جمله مى باشد. در آستانه برگزارى كنگره بزرگداشت ملامهدى و ملا
احمد نراقى ، اواسط سال 1380 بود كه تصحيح و نشر برخى از آثار آن
بزرگواران ، به ((واحد احياء تراث اسلامى
)) واگذار گرديد و پس از مطالعات و بررسى هاى
اوليه و تعيين اولويت ها، در نهايت هشت عنوان از تاءليف هاى فقهى ،
اصولى و كلامى ايشان تعيين و تصحيح آنها از اوايل سال 1381 به صورت جدى
دنبال گرديد، كه عبارتند از:
1. سيف الامه و برهان المله / كلام / ملا احمد
2. تحفه رضويه / فقه فارسى / ملا مهدى
3. تذكره الاءحباب / فقه فارسى / ملا احمد
4. اءنيس التجار / فقه فارسى / ملا مهدى
5. اءنيس المجتهدين / اصول فقه / ملا مهدى
6. اءساس الاءحكام / اصول فقه / ملا احمد
7. مناهج الاءحكام / اصول فقه / ملا احمد
8. مفتاح الاءحكام / اصول فقه / ملا احمد
در ميان اين آثار، تنها دو عنوان آن ((سيف الامه
)) و ((اءنيس التجار))
چاپ حجرى ، آن هم مغلوط و كم ياب داشته و مابقى آنها مخطوط بوده است .
به لطف عميم الهى و تحت عنايات و توجهات حضرت ولى عصر ارواحنا فداه ، و
به همت والاى پژوهشگران مدقق و فرهيخته حوزه علميه ، اين مهم در كمتر
از دو سال صورت انجام پذيرفت و كتاب حاضر، ((تذكره
الاءحباب ))، سومين دفتر از اين مجموعه است كه
تقديم فضلا و انديشمندان حوزه هاى علميه و همه جوامع علمى و فكرى مى
شود.
در اينجا جاى دارد از همكارى جناب حجه الاسلام والمسلمين سيد محمد رضا
حسينى ، در تصحيح و تحقيق اثر حاضر و نيز شوراى پژوهشى و كليه محققان
ارجمند واحد احياء تراث اسلامى ، بخصوص مدير محترم اين واحد، جناب حجه
الاسلام والمسلمين سيد مهدى طباطبايى كه نظارت علمى و ويرايش اثر حاضر
و مجموعه ياد شده را بر عهده داشته است ، تقدير و تشكر گردد.
توفيق روز افزون همه احياگران ميراث اسلامى را از خداوند متعال مساءلت
نموده ، علو درجات را براى ارواح طيبه عالمان و انديشمندان بزرگ شيعى ،
بالاخص علامه ملا مهدى و ملا احمد نراقى ، از خداوند متعال مساءلت
داريم .
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى
واحد احياء آثار اسلامى
شعبان المعظم 1424 ق
گفتارى درباره ملا احمد نراقى و كتاب تذكره
الاءحباب
يكى از بارزترين ويژگى هاى ملا احمد نراقى ، آگاهى دقيق وى نسبت
به نيازهاى موجود و تلاش در راه رفع خلاءهاى فكرى و علمى و پاسخ گويى
به سؤ ال هاى اساسى عصر خويش بود؛
چيزى كه از وى اسطوره اى كم نظير در عرصه مختلف علوم و معارف اسلامى
ساخت و هنوز هم رد پاى وى در بسيارى از آراء و انديشه هاى معاصر مشاهده
مى شود.
اما حال وى در اين نيازشناسى ، به فراخور حال مخاطب و موضوع مربوطه و
شرايط مختلف علمى و اجتماعى ، تفاوت مى كرد. گاه در مقام فقيهى ظاهر مى
شد كه مى بايد سؤ ال هاى مختلف مقلدانش را در احكام شرعى پاسخ گو
باشد، و زمانى كه بر كرسى مناظره و بحث علمى با هم قطارانش تكيه مى زد،
و در موافق نيز به عنوان يك متكلم و فيلسوف ، به دفع شبهات و هجمه هاى
دينى مى پرداخت . زمانى معلم اخلاق و مربى نفوس بود و زلال معرفت را به
كام تشنگان حريمش جارى مى ساخت .
گذشته از اين ، وى نيك مى دانست كه با مخاطبان مختلف خود و در رفع
نيازهاى متفاوت آنان ، با چه زبان و بنايى سخن گويد، يا بنگارد. از
لطايف اخلاقى و حكمى گرفته تا غوامض علمى و فلسفى و احكام شريعت احمدى
، هر يك را به اسلوب و روش و زبان خاص خود مى نگاشت و از هيچ كوششى در
راه خدمت به آحاد جامعه خويش و تعالى فكرى آنان ، از عالم و عامى گرفته
تا شاه و رعيت ، فروگذار نمى كرد.
اين همه سبب شد كه آثار نراقى نه فقط از جامعيت و تنوع علمى و فكرى
برخوردار شود، بلكه نوآورى ها و ابداعات علمى و روشى بسيارى را براى
نسل ها به ارمغان آورد. در اين رهگذر سهم بارز انديشه ها و منهجيت علمى
پدر، ملا محمد مهدى را نبايد از ياد برد؛ چه ملا احمد در وهله نخست ،
به ويژه در اوان جوانى ، كوشيد تا نانوشته هاى پدر را تكميل كند، يا
دشوارى هاى قلم او را ترجمه و شرح نمايد.
آثار فقهى ملا احمد
با توجه به مقدمه فوق ، آثار ملا احمد نراقى در سه محور زير
خلاصه مى شوند:
1.فقه فتوايى ؛ شامل : تذكره الاءحباب ، مناسك حج ، خلاصه المسائل ،
رساله عمليه ، وسيله النجاه ، حاشيه تحفه رضويه .
2. سؤ ال و جواب فقهى : رسائل و مسائل .
3.فقه استدلالى ؛ شامل : مستند الشيعه ، حاشيه شرح لمعه .
مهم ترين و شناخته شده ترين اثر فقهى وى همان مستند الشيعه است كه به
خاطر فروعات فقهى بديع و اسلوب و دقت نظر علمى ، در ميان فقه پژوهان از
جايگاه رفيعى برخوردار بوده و هست . شايد علت اصلى كثرت و نو بودن
فروعات در مستند به خاطر تتبع ملا احمد در فقه فتوايى و آشنايى وى با
مسائل و پرسش هاى مختلف فقهى باشد، امرى كه با سنجش و تطبيق همه آثار
فقهى وى به دست نخواهد آمد و به دليل خطى بودن بسيارى از اين آثار،
تاكنون براى بسيارى از محققان نامعلوم مانده است .
درباره اثر حاضر
زمان نگارش :
اين كتاب از جمله نخستين آثار و تاءليف هاى ملا احمد و تاريخ
تاءليف آن به سال 1212 ه.ق مقارن آغاز سلطنت فتحعلى شاه قاجار و مصادف
با رحلت علامه بزرگوار سيد مهدى بحرالعلوم عليه السلام مى باشد. ملا
احمد در سن بيست و هفت سالگى پس از بازگشت از سفر نجف اشرف كه به همراه
پدر رفته بود ، اين كتاب را نگاشته است . پيش از آن ، در ابتدا به سال
1208، در نجف اشرف عين الاصول را تاءليف مى كند و سپس ، بر تحفه رضويه
پدر حاشيه مى زند(1).
هدف از تاءليف :
چنانكه قبلا نيز يادآور شديم . برخى از آثار ملا احمد در تكميل
آثار و مصنفات علمى پدرش ملا مهدى نراقى بوده است . تذكره الاءحباب نيز
از همين مقوله مى باشد كه وى آن را در تكميل تحفه رضويه و حاشيه آن
نگاشته است ؛ زيرا آن كتاب در مسائل طهارت و نماز بوده و ملا احمد در
تذكره الاءحباب ديگر ابواب عبادات ، شامل مباحث روزه ، زكات و خمس را
براى مقلدان خود بر مى شمارد(2).
زبان و مخاطب كتاب :
نگاشتن فقه به زبان فارسى در دوره صفويان رواج يافت و با كم رنگ
شدن فعاليت هاى حوزه هاى علميه شيعى در ايران ، در اواخر عصر صفوى و
اوايل عصر قاجار، فقه فارسى نيز در انزوا قرار گرفت . فارسى نويسى فقه
در عصر صفوى آن قدر به كمال خود رسيده بود كه مى بينيم ميرداماد كتاب
فقهى استدلالى خود شارع النجاه را نيز به زبان فارسى تاءليف مى كند و
رساله هاى مختلف تك نگارى در موضوعات نماز جمعه ، جهاد و... نيز كه
عموما استدلالى و پژوهشى بوده اند، در اين عصر بسيار بروز و ظهور پيدا
مى كنند. پس از يك دوره ركود، ملا مهدى و ملا احمد نراقى با نثر فارسى
بسيار شيوا و آراسته خود، و به فراخور فهم عامه مردم ، به دور از زبان
تخصصى علمى ، به احياء فقه فتوايى فارسى روى مى آورند و آثارى چون
اءنيس التجار و تحفه رضويه توسط ملا مهدى نراقى ، و كتاب حاضر و چند
كتاب ديگر توسط ملا احمد به منصه ظهور مى رسند.
با توجه به فتوايى و غيراستدلالى بودن كتاب ، مخاطب آن در وهله نخست
عموم مردم و مقلدان مؤ لف هستند، گرچه تنوع فروعات و نوع بيان آنها،
اين كتاب را بر هر پژوهشگر فقه پر فايده و مطالعه آن را لازم مى كند.
ويژگى هاى اين اثر: آنچه به اجمال در باب ويژگى هاى مختلف علمى و اسلوب
كتاب حاضر مى آيد، حاصل مطالعه مكرر آن بوده است و تفصيل و دريافت
بيشتر را به خواننده محترم واگذار مى كنيم .
1. جامعيت فروعات :
همگان از مستند الشيعه ملا احمد به عنوان كتابى نسبتا جامع در طرح
فروعات فقهى ياد مى كنند، لكن در تذكره بسيارى از فروعات و مسائل را مى
يابيم كه در مستند نيامده است
(3).
همچنين خود وى در تذكره از فروعاتى ياد مى كند و مى گويد علما متعرض آن
نشده اند؛ مانند: حكم روزه سنتى براى ظان مرض (ر.ك : ص 68).
2. هم خوانى و انسجام :
از ارجاع هايى كه مؤ لف به مباحث قبل و بعد مى دهد، اين انسجام و هم
پارچگى كاملا مشخص مى شود، به طورى كه هر مطلب در جاى خودش قرار گرفته
و ميان بخش هاى مختلف كتاب كه نياز باشد بدان ارجاع داده مى شود.
معلوم است كه مؤ لف قبلا جايگاه هر مطلب را براى خود مشخص كرده و سپس
با اشراف بر همه مباحث ، حتى ارجاع مطالب در باب روزه و زكات را نيز
مدنظر داشته است . نمونه هايى از آن در كتاب حاضر بسيار زياد است كه مى
توان از پى نوشت ها فهميد.
3. اسلوب و تبويب مناسب :
چارچوب و تبويب كتاب در نوع خود مناسب ترين اسلوب عرضه مباحث فقهى است
و مى توان آن را در فهم مخاطب و دستيابى وى به جزئيات فروعات ، مناسب
ترين روش و اسلوب تا آن زمان و حتى تا حال دانست . به واقع اين اثر مى
تواند الگويى مناسب از طرح فتاواى فقهى باشد، چنانكه به تبع روش پدر در
اءنيس التجار داشته است ، در ابتداى كتاب فهرستى اجمالى از فصل ها و
مباحث ذيل هر باب يا مقصد ارائه مى كند.
مى توان گفت كه وى در ارائه اين اسلوب از الحدائق الناضره متاءثر بوده
، چنانكه محتمل است كه در دريافت اقوال و انظار نيز بدان مراجعه مى
كرده است .
4. بيان ديگر اقوال :
مؤ لف بر خلاف روش پدرش در اءنيس التجار و تحفه ، اقوال و نظريان ديگر
را، البته اغلب بدون بيان نام اشخاص ، ارائه مى دهد. در وهله نخست به
نظر مى رسد كه اين امر براى يك كتاب فقهى فتوايى مناسب نباشد، لكن از
آنجا كه مؤ لف نمى خواهد مخاطبان اصلى كتاب (عوام ) نسبت به ديگر
نظريات و اقوال بى خبر و جاهل بمانند، روحيه آگاهى بخشى و بلندنظرى وى
سبب مى شود در بسيارى از مساءله ها و فروعات ، آراء ديگر را نيز ولو به
اجمال ، بيان كند. اين ويژگى در جاى خود قابل ملاحضه و توجه جدى است و
از مزاياى فقه فتوايى و فارسى نراقى محسوب مى شود، به خصوص آنكه وى در
مسائل مختلفى ، بر خلاف مشهور و موافق اقوال نادر پيش رفته و فتوا داده
است .
5. مخالفت با مشهور:
مبانى مستحكم فقهى و اصولى نراقى سبب شده در برخى مساءله ها، موافق قول
مشهور سلوك نكند و براساس قول نادر فتوا دهد. به عنوان نمونه : الف )
حكم قى كردن از روى عمد در هنگام روزه ، (ص 36).
ب ) حكم دروغ بستن بر خدا يا رسول صلى الله عليه و آله ، (ص 35).
ج ) اگر شخصى اجبار شود بر افطار و خود آن فعل را بكند در روزهايى كه
قضا دارد، بايد قضاى آن را به جا آورد،(ص 41 و42).
د) حكم تمضمض روزه دار در غير وضوء. (ص 38).
مقايسه اى ميان مستند
الشيعه و تذكره الاءحباب :
مقايسه دو كتاب فقهى از يك فقيه هميشه جالب است و اگر از زواياى
مختلف صورت پذيرد، نكات و لطايف قابل توجهى را در پى خواهد داشت .
تاءليف مستند الشيعه تقريبا بيست سال پس از تذكره و در دوران مرجعيت
علمى و ميانسالى ملا احمد صورت گرفته است ، و با وجود اين فاصله زمانى
و جوان بودن مؤ لف هنگام تصنيف تذكره ، بررسى مشابهت ها و تفاوت هاى
اين دو كتاب جالب خواهد بود:
1. بسيارى از نتيجه گرى ها و نظرات نهايى ملا احمد در مستند الشيعه
همان فتواى وى در تذكره است .
2. دسته بندى اقوال و استقصاء آراء در تذكره چه بسا در مواردى جامع تر
و كامل تر از مستند است ؛ به عنوان نمونه ر.ك :
الف ) مساءله رسانيدن غبار به حلق در زمان روزه ؛ تذكره ، ص 43، مستند
ج 10، ص 227.
ب ) حكم فرو بردن بلغم سينه يا دماغ ؛ تذكره ص 44،
مستند ج 19، ص 235.
ج ) مساءله اخبار به طلوع صبح ؛ تذكره ص 45،م 12، مستند ج 10 ص 285.
د) استحباب تقديم نماز بر افطار، تذكره ، ص 63، م 5، مستند ج 10، ص
231.
3. برخى فروعات در تذكره آمده ، اما در مستند آن را نمى يابيم ،(قبلا
به نمونه هاى آن اشاره شد).
4. آراء و اقوال مربوط به برخى مسائل در تذكره آمده ، اما در مستند
نيامده است ؛ مانند:
الف ) حكم روزه يوم الشك به نيت وجوب ؛ تذكره ، ص 102،مستند ج 10، ص
510.
ب ) حكم روزه صمت ؛ تذكره ، ص 103، ج 10، ص 510 و 511.
ج ) در مساءله كراهت روزه مستحبى پسر بدون اذن ابويه ، در تذكره اجازه
پدر و مادر هر دو را بررسى كرده ، اما در مستند، اشاره اى به خلاف در
اجازه نكرده ، بلكه مساءله را با لزوم اجازه ابوين آغاز و سپس قائل به
حرمت شده است .
دستنوشتها:
اثر حاضر تاكنون به زيور طبع آراسته نشده و براساس اطلاعات
موجود در فهارس نسخه هاى خطى ، چهار نسخه زير شناسائى شده است :
1. نسخه كتابخانه ملك ، تهران ، شماره 808، تاريخ كتابت آن 1217 بوده و
داراى 197 ورق مى باشد. رمز آن را ((الف
)) قرار داده ايم
2. نسخه عكسى كتابخانه مركز احياء التراث الاسلامى ، قم به شماره 1647،
تاريخ كتابت آن 1223. و داراى 300 صفحه مى باشد. رمز آن را
((ب )) قرار داده ايم .
3. نسخه كتابخانه ملى ، تهران ، به شماره 1653 / ف ، قرن 13، 123، برگ
..
4.نسخه دانشكده حقوق ، تهران ، به شماره 347، مصطفى قلى كاشانى ، رمضان
1236، 91 برگ .
شيوه تصحيح :
- به دليل صحت و كامل بودن دو نسخه نخست ، اين اثر را براساس
آنها بازخوانى و تصحيح نموديم . هر جا كه عبارت يا واژه اى نادرست مى
نمود، احتمال راجح در متن و عبارت نسخه ها در پى نوشت مشخص شده است .
در موارد اختلاف ميان دو نسخه نيز به همين شكل عمل شده است .
- در مواردى كه افزودن كلمه يا عبارتى براى فهم متن ضرورى مى نمود،
داخل دو قلاب آمده است .
علائم سجاوندى و تقطيع عبارات ، براساس رعايت اصول ساده خوانى متن و
تفهيم عبارات و واژه ها بوده است .
- علائم (( + )) و
((-)) در پى نوشت ها براى
افزوده ها و كاستى ها است .
- در نگارش واژه ها از رسم الخط نوين زبان فارسى تبعيت شده است ، بدون
آنكه به مفهوم و معناى واژه يا عبارت خللى وارد شود.
- در مستند سازى متن موارد زير انجام گرفته است :
1. تخريج آيات قرآنى .
2. تخريج روايات ؛ اين كار با توجه به فارسى بودن متن روايات ، در بعضى
موارد بسيار مشكل بود و سعى بليغ در استناد روايات مصرح يا كلى موجود
در كتاب به عمل آمده است .
3. تخريج اقوال ؛ نظر به مجهول و كلى بودن بسيارى از نقل قول ها، همچون
عبارات ((بعض متاءخيرين ))،
((بعض معاصرين )) و...
تلاش شد به نمونه هايى در هر مورد اشاره شود و قائلين هر نظريه مشخص
گردند.
سيد مهدى طباطبائى
29 شعبان المعظم 1424
OOO
تذكره الاءحباب
تاءليف ملا احمد بن محمد مهدى نراقى
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاه على سيد
الاءولين و الآخرين و على آله و عترته الطيبين الطاهرين ما دامت
السماوات فوق الاءرضين .
و بعد، چنين گويد ذره بى مقدار و بنده بى اعتبار، احمد بن محمد مهدى
نراقى - اوتى كتابهما بيمينهما - كه چون در خصوص مسايل ضروريه طهارت و
نماز، كتاب التحفه الرضويه را كه تاءليف والد ماجد - طاب ثراه - بود و
جامع اكثر مسايل متعلقه به طهارت و نماز بود، سابق بر اين مطالعه نموده
و در بعضى مواضع در حاشيه آن ، چيزى كه احتياج بود الحاق شد، لهذا در
اين وقت به خاطر رسيد كه رساله اى مشتمل بر مسايل و آداب ضروريه روزه و
زكات و خمس از جهت طالبين زاد معاد و سالكين راه سداد تاءليف نمايد،
لهذا شروع در تاءليف اين رساله شد و آن را مسمى نمود به تذكره الاءحباب
و آن را مرتب نمود بر سه مقصد:
مقصد اول : در بيان مسايل
و احكام و آداب روزه
و آن مشتمل است بر يك مقدمه و سه مطلب و يك خاتمه .
مقدمه : در بيان (فضيلت ) روزه و ثواب آن
.
مطلب اول : در بيان حقيقت روزه و وقت
روزه و آداب آن .
و در آن شش فصل است :
فصل اول : در بيان نيت روزه و احكام آن .
فصل دويم : در بيان آنچه بر روزه دارى
واجب است كه اجتناب از آنها كند.
فصل سوم : در بيان آنچه بر روزه دار
مكروه است ارتكاب آن .
فصل چهارم : در بيان بعضى از آداب مطلق
روزه و مستحبات و مكملات آن .
فصل پنجم : در بيان وقت روزه .
فصل ششم : در بيان شرايط صحت روزه .
مطلب دويم :در بيان اقسام روزه .
و در آن چهار مبحث است :
مبحث اول : در بيان روزه هاى واجب .
و در آن چهار فصل است :
فصل اول : در بيان روزه ماه مبارك رمضان
.
و در اين فصل بيان رؤ يت هلال و آنچه متعلق به آن است ، مى شود.
فصل دويم : در بيان روزه اى كه به نذر يا
عهد يا قسم واجب مى شود.
فصل سيم : در بيان روزه اى كه به اجاره
واجب مى شود.
فصل چهارم : در بيان شرايط وجوب روزه .
مبحث دويم : در بيان روزه هاى سنتى .
مبحث سيم : در بيان روزه هاى حرام .
مبحث چهارم : در بيان روزه هاى مكروه .
مطلب سيم : در بيان احكام مسافر و قضا و
كفاره .
و در آن سه فصل است :
فصل اول : در احكام مسافر.
فصل دوم : در روزه قضايى .
فصل سيم : در كفاره روزه و روزه كفاره .
(فصل چهارم : احكام متفرقه روزه .
خاتمه : در بيان اعتكاف بر سبيل اختصار.
مقصد دويم : در بيان زكات
و احكام آن
و در آن يك مقدمه و چهار مطلب و يك خاتمه است .
مقدمه : در ثواب زكات دادن و عقاب تارك
آن .
مطلب اول : در بيان آنچه از اموال كه
زكات دارد و بيان شرايط تعلق زكات و بيان نصاب و قدر زكات .
و در اين مطلب دو باب است :
باب اول : در بيان اموالى كه زكات در
آنها واجب است .
و در آن چهار مبحث است .
مبحث اول : در بيان زكات طلا و نقره . و
در آن سه فصل است .
مبحث دويم : در بيان زكات گندم و جو و
مويز و خرما.
و در آن نيز سه فصل است .
مبحث سيم : در بيان زكات گوسفند. و در آن
دو فصل است .
مبحث چهارم : در بيان زكات شتر و گاو. در
آن نيز دو فصل است .
باب دويم : در بيان اموالى كه زكات در
آنها مستحب است .
مطلب دويم : در بيان اينكه بر چه شخصى
زكات واجب مى شود و در بيان وقت دادن زكات . و در آن دو فصل است .
مطلب سيم : در بيان مصرف زكات و مستحق
زكات ، و در آن شش مبحث است .
مطلب چهارم : در بيان احكام دادن زكات و
بعضى مسايل متعلقه به دادن زكات .
خاتمه : در بيان زكات فطره .
و در آن پنج فصل است :
فصل اول : در شروط وجوب زكات فطره .
فصل دويم : در بيان آنكه بر هر كسى واجب
است كه زكات فطره چه شخصى را بدهد.
فصل سيم : در وقت واجب شدن بيرون كردن
(زكات ) فطره .
فصل چهارم : در جنس زكات فطره و مقدار آن
.
فصل پنجم : در بيان مصرف زكات فطره .
مقصد سيم : در بيان احكام
خمس و مسايل آن
و در آن دو فصل است .
فصل اول : در بيان چيزهايى كه خمس در
آنها واجب است .
فصل دويم : در بيان مستحق خمس و طريق
قسمت كردن آن .
مقصد اول : در مسايل و احكام روزه (و در آن يك
مقدمه و سه مطلب و يك خاتمه است .)
مقدمه : در بيان فضيلت روزه و ثواب آن
بدان اى طالب سعادت جاودانى ، كه شك و شبهه اى نيست در اينكه
روزه آدمى را از حضيض رتبه حيوانيت به اوج مرتبه روحانيت مى رساند و او
را از ظلمت بهيميت به ضياء ملكيت مى رساند، و آدمى به سبب روزه داشتن
از شباهت بهايم و انعام استخلاص مى يابد و شبيه به ملائكه قدسيه مى
شود. و صفايى كه از براى نفوس كدره از روزه داشتن حاصل مى شود، از هيچ
عبادتى ديگر حاصل نمى شود؛ چون كه مركب شيطان كه غذا است ، به واسطه
روزه ضعيف مى شود و لهذا داخل شدن جند شياطين در باطن آدمى كم مى شود و
به اين جهت تسلط آن لعين نيز نقصان مى يابد.
و احاديث و اخبار بسيار در فضيلت روزه و ثواب آن وارد شده است كه اين
رساله گنجايش ذكر همه را ندارد و ما در اينجا ده حديث كه دلالت بر مطلب
مى كند، ذكر مى كنيم :
حديث اول : روايت شده است از حضرت صادق
عليه السلام كه او روايت نمود از پدران خود تا به پيغمبر صلى الله عليه
و آله ، كه آن حضرت فرمودند به اصحاب خود كه : ((مى
خواهيد خبر دهم شما را به چيزى كه اگر بكنيد آن را، دور شود شيطان از
شما همچنان كه دور است مغرب از مشرق ؟)) عرض
كردند: بلى يا رسول الله . فرمودند: ((روزه ؛ به
درستى كه آن سياه مى كند روى شيطان را، و صدقه ، مى شكند پشت او را، و
دوستى در راه خدا و اعانت برادارن در عمل صالح ، قطع مى كند دنباله او
را، و استغفار، قطع مى كند رگ دل آن را از او. براى هر چيزى زكاتى است
و زكات بدن ها روزه گرفتن است
(4))).
حديث دويم : روايت است از حضرت صادق عليه
السلام به سند معتبر كه فرمودند كه : ((خدا وحى
كرد به موسى عليه السلام كه چه چيز مانع تو است از مناجات كردن با من ؟
عرض كرد كه : پروردگارا! شرم مى كنم از مناجات كردن با تو به جهت تغيير
بوى دهان من به سبب روزه . پس خدا وحى كرد كه : اى موسى ! بوى دهان
روزه دار در نزد من خوشبوتر است از بوى مشك
(5))).
حديث سيم : مروى است از حضرت صادق عليه
السلام كه فرمودند كه : ((هر كه روزه بگيرد از
براى خدا روزى را در شدت گرما، پس تشنگى در وى غالب شود، خدا مؤ كل مى
كند هزار ملك را كه دست بر صورت آن مى مالند و آن را بشارت به بهشت مى
دهند، تا وقتى كه افطار مى كند. مى گويد: خداى - عز و جل - كه : چه
خوشبو است نفس تو و چه خوشبويى تو. اى ملايكه من ! شاهد باشيد كه آن را
آمرزيدم و از گناهان او در گذشتم
(6))).
حديث چهارم : مروى است از حضرت صادق عليه
السلام كه فرمودند كه : ((فرمود پيغمبر خدا صلى
الله عليه و آله كه : روزه دار در عبادت است اگر چه در رخت خواب خود
باشد، مادامى كه غيبت مسلمانى را نكند(7))).
حديث پنجم : مروى است از حضرت پيغمبر صلى
الله عليه و آله كه فرمودند كه : ((هيچ روزه
دارى نيست كه حاضر شود در نزد جمعى كه چيزى مى خورند، مگر آنكه تسبيح
مى كند از براى او جميع او و مى باشد صلوات ملائك بر او. و صلوات
ملائكه طلب آمرزش است
(8))).
حديث ششم : مروى است كه فرمودند:
((خواب روزه دار عبادت است و سكوت او تسبيح كردن
است و عمل او مقبول است و هر دعايى كه بكند مستجاب است
(9))).
حديث هفتم : مروى است كه فرمودند در بيان
قول خداى تعالى كه مى فرمايد: (واستعينوا بالصبر والصلاه
(10)) فرمودند كه : ((مراد از
صبر، روزه است )). و فرمودند كه :
((هرگاه حادثه يا شدتى به مردى نازل شود، بايد
كه روزه بگيرد. پس به درستى كه خداى عزوجل مى فرمايد كه : طلب يارى
كنيد به سبب صبر - كه روزه است - و به سبب نماز(11))).
حديث هشتم : مروى است از حضرت امير المؤ
منين عليه السلام كه فرمودند كه : ((فرمود
پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله كه : هر كه روزه بگيرد ماه مبارك رمضان
را با ايمان درست و نيت خالص و نگاه دارد گوش خود را و چشم خود را و
زبان خود را از مردم ، قبول مى فرمايد خداوند عالم روزه آن را و قبول
مى كند و مى آمرزد گناهان گذشته و آينده او را و عطا مى فرمايد به او
ثواب صبركنندگان را(12))).
حديث نهم : مروى است از حضرت صادق عليه
السلام كه از پدران خود روايت فرمودند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله
فرمودند كه : ((خدا موكل گردانيده است و ملائكه
خود را به دعا كردن از براى روزه داران )) و
فرمودند كه : ((جبرئيل مرا خبر داد كه خدا
فرموده است كه من امر نكردم ملائكه خود را به دعا كردن از براى هيچ
مخلوقى ، مگر اينكه دعاى ايشان را مستجاب كردم در حق آن مخلوق
(13 ))).
حديث دهم : مروى است از حضرت صادق عليه
السلام كه فرمودند كه : ((از براى روزه دار دو
شادى و خوشحالى است : يكى در هنگام افطار كردن و يكى ديگر در وقت
ملاقات كردن پروردگار(14))).
و بالجمله ، ثواب روزه و فوايد آن از آن بيشتر است كه بتوان اندكى از
بسيار آن را در رشته تحرير و حيز تقرير درآورد و همين قدر كه مذكور شد
از براى طالب سعادت كافى است .
مطلب اول در بيان حقيقت
روزه - يعنى امورى كه روزه به آنها متحقق مى شود - و وقت روزه و آداب
آن و در آن چند فصل است .
فصل اول : در بيان نيت روزه و احكام آن
بدان كه شكى نيست در آنكه هر روزه اى - خواه واجب و خواه سنت -
موقوف است به نيت و بدون آن روزه صحيح نيست . و كلام در نيت ، يا در
كيفيت آن است ، يا در وقت آن .
پس در اينجا دو مقام است :
مقام اول : در كيفيت نيت
بدان كه لازم در نيت قصد فعل معين است با قصد قربت . پس اگر فعل
فى الواقع معين باشد، به نحوى كه در آن وقت شرعا غير آن نتواند متحقق
شد، احتياج به تعيين در قصد نيت آن نيست ، بلكه همان تعيين واقعى كافى
است . و اگر وقت صلاحيت روزه و غير آن را داشته باشد، لازم است كه در
قصد، تعيين فعل بشود.
هرگاه اين معلوم شد، بدان كه در نيت روزه ماه مبارك رمضان همين قدر
كافى است كه نيت كند كه : ((روزه مى گيرم فردا
را قربه الى الله )). و احتياط آن است كه زياد
كند قيد وجوب را، به اين نحو بگويد كه : ((روزه
مى گيرم فردا را واجب ، قربه الى الله )) و
احتياج نيست به اينكه نيت كند كه روزه ماه رمضان يا روزه ماه رمضان اين
سال را مى گيرم .
و همچنين است نذر معين ؛ يعنى هرگاه روزى را بخصوصه ، مانند پنجشنبه يا
جمعه يا غير اينها در ايام هفته ، يا يك روز معين از ايام ماه را نذر
كند كه روزه بگيرد، قصد روزه فردا يا قصد قربت كافى است و احتياطا نيت
وجوب را نيز ضم كند و احتياج به تعيين اينكه روزه نذرى مى گيرم ، نيست
.
و اما در غير روز ماه رمضان و نذر معين ، تعيين آن در قصد لازم است .
پس اگر روزه قضا باشد، بايد نيت چنين كند كه :
((روزه قضا در فردا مى گيرم . واجب قربه الى
الله )). و بايد تعيين اينكه قضاى ماه رمضان است
يا قضاى غير آن نيز بشود. و اگر روزه كفاره باشد، بايد قيد كفاره را با
تعيين اينكه كفاره چه چيز است ، بكند. و اگر روزه سنتى باشد، بايد قيد
سنت بودن بشود. و اگر سنتى اى باشد كه تخصيص به بعضى ايام داشته باشد،
مثل روزه ايام البيض يا روز عاشورا يا غير اينها، بهتر آن است كه قيد،
آن نيز كرده بشود. و هرگاه روزه نيابت باشد، بايد قيد نيابت با تعيين
شخص منوب عنه بشود. و هرگاه در روزه هايى كه در نيت آنها
((تعيين )) شرط است ،
تعيين نكند، روزه آن صحيح نيست .
مقام دويم : در بيان وقت
نيت روزه
بدان كه وقت نيت روزه هر روزى ، شبى است كه مى خواهد روز آن را
روزه بگيرد و از اول شب تا طلوع صبح ، هر وقت كه مى خواهد مى تواند نيت
كند. و بهتر آن است كه نيت را در وقتى بكند كه بعد از آن يقين به باقى
بودن شب يا ظن غالب به آن نداشته باشد، يا در وقت خوابيدن ، هرگاه
احتمال بيدار شدن تا صبح را ندهد. و هرگاه پيشتر نيت كرده باشد، بهتر
آن است كه در اين وقت دوباره نيز نيت كند.
و در زمان ماه مبارك رمضان و نذر معين جايز نيست كه عمدا نيت را از
طلوع صبح تاءخير اندازد و هرگاه عمدا تاءخير اندازد، روزه آن باطل است
و بايد قضا كند. و در واجب بودن كفاره خلاف است و تحقيق آن مذكور خواهد
شد(15).
و اما در روزه واجبى كه غير از روزه ماه رمضان و نذر معين باشد، مانند
روزه قضاى ماه رمضان يا روزه نذر مطلق و امثال اينها، هرگاه در شب نيت
نكرده باشد، مى تواند بعد از طلوع صبح تا وقت زوال نيت كند، اگر چه
عمدا نيت را در شب ترك كرده باشد، به شرطى كه بعد از طلوع صبح امرى كه
باعث بطلان روزه مى شود، به عمل نياورده باشد. و هرگاه تا زوال ، عمدا
نيت را ترك كند، بعد ديگر نمى تواند نيت روزه كند و در آن روز، روزه
واجب آن صحيح نخواهد بود.
پس وقت نيت روزه ماه مبارك رمضان و نذر معين ، با وجود تذكر، از اول شب
است تا طلوع صبح (و) وقت نيت غير اينها از روزه هاى واجبى ، تا ظهر است
.
و اما در روزه سنتى ، پس شكى نيست در اينكه با وجود تذكر و عمدا، تا
اول ظهر مى تواند نيت كند و از اول شب تا ظهر، هر وقت كه نيت روزه كند،
روزه كند، روزه آن صحيح است .
و اما بعد از ظهر، پس اكثر علماء برآنند كه وقت نيت روزه سنتى نيز
گذشته است و نمى تواند بعد از آن نيت كند و هرگاه عمدا تا زوال نيت
نكند، ديگر روزه آن صحيح نيست
(16 ).
و بعضى از علماء گفته اند كه بعد از زوال نيز مى تواند نيت روزه سنتى
را بكند، اگر چه عمدا پيش از زوال ترك كرده باشد(17).
و اين قول در نظر حقير اقوى است .
بلى ، بايد نيت را تاءخير نكند تا وقتى كه بعد از نيت بلافاصله غروب
شود، بلكه در وقتى كه نيت كند كه بعد از نيت ، قدرى از روز باقى باشد.
و اين همه (كه ) مذكور شد، در صورت عمد بود.
و اما در صورت سهو و فراموشى ، پس وقتى نيت روزه واجبى مى كشد تا وقت
زوال ؛ خواه روزه ماه مبارك رمضان باشد يا نذر معين يا غير اينها. يعنى
هرگاه نيت را در شب فراموش كند تا اول ظهر، هر وقت كه متذكر شود مى
تواند نيت كند و روزه آن صحيح است ، وليكن در روزه ماه رمضان و نذر
معين لازم است كه به مجرد متذكر شدن ، فى الفور نيت كند و هرگاه بعد از
تذكر تاءخير اندازد، روزه او باطل است . و اما وقت نيت روزه سنتى در
صورت فراموشى ، مى كشد تا وقت آن در صورت عمد؛ يعنى تا آخر روز، به
شرطى كه قدرى از روز بعد از نيت باقى باشد.
و در اينجا چند مساءله است كه بايد ذكر شود:
مساءله اول : هرگاه در وقتى از شب نيت
روزه را بكند، بعد از آن مى تواند تا طلوع صبح امورى را كه منافى روزه
است به عمل آورد؛ مانند خوردن و آشاميدن و جماع كردن و غير اينها. و
هرگاه يكى از اينها را به عمل آورد، نيت او برهم نمى خورد و بعد از آن
احتياج به نيت دوباره نيست .
مساءله دويم : جايز نيست مقدم داشتن نيت
روزه هر روزى را بر شب آن ؛ يعنى روزى را كه مى خواهد روزه بگيرد، نمى
تواند كه نيت آن را پيش از شب بكند و اگر دوباره تجديد نيت نكند، روزه
آن باطل است .
مساءله سيم : جمعى از علماء گفته اند كه
: مى تواند از براى جميع ماه مبارك رمضان به يك نيت در اول اكتفا نمايد(18)؛
به اين نحو كه در شب اول ماه نيت كند كه : ((مجموع
اين ماه را روزه مى گيرم ، قربه الى الله )) و
ديگر در هر شب احتياج به نيت نيست . و احتياط آن است كه از براى هر شب
نيت على حده بكند(19).
مساءله چهارم : هرگاه كسى در ماه رمضان
يا نذر معين ، در شب نيت روزه بكند و در اثناى روز از نيت روزه برگردد
و نيت افطار كند، اما افطار را به عمل نياورد، ظاهر آن است كه روزه آن
باطل است ؛ خواه دوباره از نيت افطار به نيت روزه رجوع كند يا نه .
مساءله پنجم : در ماه رمضان غير از روزه
ماه مبارك رمضان واقع نمى شود و صحيح نيست . پس هرگاه كسى در سفر باشد
و ماه مبارك رمضان داخل شود، نمى تواند روزه ديگر را كه از براى مسافر
جايز است بگيرد، بلكه بايد البته افطار كند و هرگاه نيت روزه ديگر را
بكند، روزه آن باطل است .
مساءله ششم : در روزى كه شك شود كه آيا
آخر شعبان است يا اول رمضان ، هرگاه به نيت اول رمضان روزه بگيرد، روزه
او باطل است و هرگاه معلوم شود كه اول رمضان بوده ، بايد قضا كند. و
هرگاه نيت كند كه اگر اول ماه باشد، روزه واجب باشد و اگر اول ماه
نباشد، روزه سنت باشد، باز روزه او باطل است ، بنابر اقوى .
مساءله هفتم : هرگاه در شب سى ام شعبان
ثابت نشود و شخصى به نيت افطار داخل شود و در ميان روز معلوم شود كه آن
روز اول ماه رمضان است ، پس اگر بعد از زوال معلوم شود، بايد ديگرى
چيزى نخورد و آن روز را قضا كند؛ خواه در روز چيزى خورده باشد يا نه .
و هرگاه قبل از زوال معلوم شود، پس هرگاه چيزى نخورده باشد يا نيت روزه
كند، روزه آن صحيح است و اگر چيزى خورده باشد، بايد آن روزه را قضا
كند.
فصل دويم : در بيان آنچه
بر روزه دار واجب است كه اجتناب از آنها بكند
و آنها بر سه قسم اند؛ زيرا كه يا امورى هستند كه روزه را مطلقا
باطل مى كنند - خواه سنتى و خواه واجبى - و علاوه بر اين ، هرگاه در
روزه ماه مبارك رمضان يا نذر معين به عمل آورد، باعث قضا و كفاره نيز
مى شوند.
يا امورى هستند كه روزه را مطلقا باطل مى كنند و در روزه واجبى باعث
قضاى تنها مى شوند، نه كفاره .
يا امورى هستند كه روزه را باطل نمى كنند، اما بر روزه دار حرام است
كردن آنها.
قسم اول : يعنى امورى
هستند كه روزه را باطل مى كنند و علاوه بر اين ، باعث قضا و كفاره نيز
مى شود، هفت چيز است :
اول و دويم : خوردن و آشاميدن
و خلافى نيست در اينكه خوردن و آشاميدن چيزى كه متعارف است خوردن و
آشاميدن آن ، مانند طعام و آب ميوه ها و گوشت ، هرگاه به طريق متعارف
بخورد، يعنى از راه دهان ، حرام است و روزه را باطل مى كند و باعث قضا
و كفاره - هر دو - مى شود.
و اما چيزهايى كه خوردن و آشاميدن آنها متعارف نيست ، مانند سنگ و خاك
و چوب و زغال و گچ و آبى كه از گياه ها فشرده شود و همچنين خوردن و
آشاميدن به طريقى كه متعارف نيست ، مثل اينكه چيزى در دماغ يا گوش
بچكاند و در حلق داخل شود، يا سوراخى در بالاى سينه حاصل شود و از
اينجا چيزى داخل معده نمايند، پس در حرام بودن آنها و باطل شدن روزه
خلاف است .
و اقوى آن است كه خوردن و آشاميدن به طريق متعارف حرام است - خواه چيزى
را بخورد و بياشامد كه خوردن و آشاميدن آن متعارف نباشد، يا چيزى را
بخورد و بياشامد كه خوردن و آشاميدن آن متعارف باشد - و باعث بطلان
روزه مى شود و قضا و كفاره واجب مى شود.
و اما در خوردن و آشاميدن به طريق غيرمتعارف ، پس محل اشكال است و احوط
آن است كه از آن نيز اجتناب شود و اگر بكند، قضا و كفاره به عمل آورد.