فصل دوم:
پوشش بانوان در برابر مردان محرم
محرمان نسبى
و فتواى مشهور فقها
مقصود از محرمان نسبى، مردانى است كه ازدواج با
آنان، حرام است و اين حرمت، ناشى از نسب است نه ازدواج. بسان پدر، برادر، عمو،
دايى، پسر خواهر و پسر برادر.
قول مشهور و شايد اجماعى ميان فقهاى شيعه، روا
بودن نگريستن اين دسته از مردان بدون قصد لذت به تمامى بدن محرمان خود به جز شرمگاه
آنان است؛ علامه حلى در المختصر النافع مىنويسد:
يجوز النظر الى... محارمه
ما خلا العورة...
(220)؛
براى مرد، روا است به محارم خود، به جز شرمگاه
آنان، بنگرد.
محقق حلى نيز مىگويد:
للرجل أن ينظر الى...
المحارم ما عدا العورة
(221).
در شرح لمعه نيز آمده است:
يجوز أن ينظر الرجل...
الى المحارم... خلا العورة و هى هنا القبل و الدبر
(222)؛
نگريستن مرد به محارم خود جز عورت آنان، جايز
است و عورت در اينجا، به معناى شرمگاه پيشين و پسين است.
صاحب جواهر، پس از نقل اين فتوا، در تأكيد بر
آن مىنويسد:
بلا خلاف فى شىء من ذلك،
بل هو من الضروريات
(223)؛
بى آنكه در اين مورد اختلافى باشد، بلكه اين
حكم از ضروريات است.
علامه حلى در انتهاى باب حدالمحارب از كتاب
قواعد، عبارتى دارد كه بعضى از جمله صاحبان جواهر و مستمسك، آن را قول مخالف با
فتواى مزبور دانستهاند
(224).
ولى با توضيحى كه خواهيم داد، دانسته مىشود اين برداشت، صحيح نيست؛ عبارت مورد نظر
چنين است:
من اطلع على قوم فلهم
زجره، فان امتنع من الكف عنهم فرموه بحصاة... و لو كان المطلع رحماً لنساء صاحب
المنزل، اقتصر على زجره، فان رماه حينئذ ضمن الا مع تجرد المرأة؛ فان له رميه لو
امتنع بالزجر عن الكف؛ اذ ليس للمحرم التطلع على العورة و الجسد
(225)؛
كسى كه بر قومى، آگاهى يابد و آنان را مورد ديد
قرار دهد، آن قوم مىتوانند او را باز دارند. و اگر از خوددارى كردن امتناع ورزيد،
مىتوانند او را هدف سنگ ريزه قرار دهند... و اگر ديد زننده، با زنان صاحب منزل،
محرم باشد، بر بازداشتن او از اين كار اكتفا مىشود و در اين فرض، اگر او را هدف
سنگ ريزه قرار دهد، ضامن است، مگر زن صاحب منزل، برهنه باشد كه در اين صورت صاحب
منزل مىتواند در صورت خوددارى نكردن، نگاه كننده را با سنگ ريزه هدف قرار دهد،
زيرا براى محرم، روا نيست بر عورت و جسد آگاهى يابد.
زيرا اولاً مقصود علامه از جمله اخير، چنان كه
ظاهر است، نگريستن بر مجموعه عورت و جسد است كه بنابر فتواى همه حرام مىباشد و
ثانياً آنچه در اين عبارت مطرح است ((تطلع))؛ است كه مقصود از آن، آگاهى يابى از
اسرار اشخاص به طريقه ديدزنى و نگريستن غير متعارف، مثل نگاه كردن از روزنه و مانند
آن است كه مىتواند حكمى متمايز با حكم نگريستن به شيوه متعارف داشته باشد.
بنابراين نبايد اين عبارت علامه در قواعد را نشانه مخالفت وى با ديدگاه ديگر فقها
در مسئله مورد بحث دانست، به گواه اينكه خود وى در مبحث نكاح از كتاب مزبور، به
گونه صريح و بسان ديگر فقها نوشته است:
يجوز النظر الى المحارم
عدا العورة
(226).
از ميان فقهاى پسين، صاحب عروه نيز نوشته است:
يجوز النظر الى المحارم
التى يحرم عليه نكاحهن نسباً أو رضاعاً أو مصاهرة ما عدا العورة مع عدم تلذذ و ريبة
(227)؛
نگريستن به محارم به غير از شرمگاه آنان، بدون
تلذذ و ريبه جايز است و محارم به كسانى گفت مىشود كه ازدواج با آنان به جهت نسبت
يا شير خوارگى يا دامادى، حرام باشد.
و از محشيان عروه نيز كسى بر اين عبارت، حاشيه
نزده است نتيجه آنكه فقهاى پيشينن و پسين شيعه، بر اين فتوا اتفاق نظر دارند.
بر اساس اين ديدگاه، زنان مىتوانند با
پوشانيدن شرمگاه، با بدن عريان در برابر مردانى مانند برادر، عمو، دايى و... ظاهر
شوند و آنان نيز مىتوانند بدون تلذذ و ريبه به بدن عريان آنان بنگرند.
دليلهاى
فتواى مشهور و اشكالات آن
اما فتواى مشهور با اشكالاتى چند روبه رو است
كه بايد آنها را بررسى كرد؛ ما، قبل از بيان اشكالات، نگاهى داريم بر دليلهاى اين
فتوا؛ آيت الله خوئى در مقام استدلال بر اين ديدگاه نوشته است:
و يدل على الجواز مضافاً
الى السيرة القطعية من زمان الرسول الاكرم (صلىاللهعليهوآله) الى عصرنا الحاضر
حيث لم يعهد تحجب النساء من أولادهن أو آبائهن أو اخوانهن الى غيرهن من المحارم
أولاً: قوله تعالى: و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن....
ثانياً: معتبرة السكونى عن جعفر بن محمد، عن أبيه (عليه السلام)
قال: لا بأس أن ينظر الى شعر أمه و أخته أو ابنته؛ فانها و ان دلت على جواز النظر
الى خصوص الشعر الا أنه بملاحظة عدم القول بالفصل بينه و بين سائر أعضاء الجسد،
يثبت الحكم للجميع، و لا أقل من أنها تنفعنا فى الجمله.
ثالثاً: الروايات النتظافرة الدالة على جواز
تغسيل الرجل المرأة التى يحرم نكاحها عليه، و بالعكس اذا لم يحصل الممائل، فبملاحظة
أن لازم التغسيل عادة هو النظر الى جسدها حتى لو قلنا بوجوب تغسيلهامن وراء الثياب،
كما تدل عليه بعض النصوص تتضح دلالة هذه الأخبار على المدعى، و كيف كان، فالحكم
مقطوع، و لا خلاف فيه و ان نسب الى العلامة المنع من ذلك فى الجملة، و الى بعض
المنع من النظر الى الثدى حال الرضاع فانه لا وجه للقولين بعد اطلاق الآية الكريمة
و ظهور الأخبار
(228).
مضمون گفتار ايشان اينكه، امور پنج گانه ذيل
بر فتواى مزبور دلالت مىكند:
1. سيره قطعيه از زمان رسول اكرم
(صلىاللهعليهوآله) تاكنون اين بوده است كه زنان، خود را از فرزندان يا پدران يا
برادران و يا ديگر محارم خود نمىپوشيدهاند.
2. آيه و لا يبدين زينتهن
الا لبعوالتهن أو آبائهن....
3. موثقه سكونى كه در آن از قول امام صادق
(عليه السلام) آمده است:
اشكال ندارد مرد، به موى مادر و يا دختر خود
بنگرد.
اگر چه مدلول اين روايت، جواز نگريستن به خصوص
مو است، ولى به ملاحظه عدم قول بالفصل ميان مو و ديگر اعضاى جسد، حكم كلى ثابت
مىشود.
4. روايات متظافرى كه بر حسب مدلول آنها، در
صورت يافت نشدن زن، مرد مىتواند زن مردهاى كه محرم خود است را غسل بدهد و بر عكس،
زيرا به حسب عادت، لازمه غسل دادن، نگريستن به جسد است.
5. حكم اين مسئله، مقطوع است و در آن خلافى
يافت نمىشود.
نقد و بررسى
بررسى دليل
اول
اگر چه از زمان پيامبر اكرم
(صلىاللهعليهوآله) تاكنون، سيره جارى ميان مسلمانان اين بوده است كه زنان، بدن
خويشتن را در برابر مردان محرم خود، به طور كامل نمىپوشيدهاند و نمىتوان در متصل
بودن اين سيره به زمان آن حضرت ترديد نمود، ولى آنچه از اين دليل استفاده مىشود جز
اين نيست كه پوشش زنان در برابر مردان محرم باپوشش آنان در برابر مردان نامحرم
تفاوت داشته است، به اين معنا كه اگر زنان، همه بدن جز چهره و دو دست خود را از
نامحرمان مىپوشيدهاند، در برابر محرمان، به رعايت اين مقدار پوشش، ملتزم
نبودهاند، بلكه جاهايى از بدن، مثل مو، گوش، گردن، دستها تا آرنج، مقدارى از پاها
را از آنان نمىپوشيدهاند.
به سخن صريحتر، هيچ گاه سيره زنان مسلمان اين
نبوده است كه با بدنى كاملاً عريان و تنها با پوشانيدن شرمگاه، در برابر پدر،
برادر، برادر زاده، عمو، دايى و ديگر محارم خود ظاهر شوند، مخصوصاً نسبت به مردان و
زنان جوان كه امكان تلذذ و احتمال فتنه و فساد در ميان آنان زياد است و به ويژه در
مورد بعضى از محارم، مانند پدر و پسر شوهر كه نسبت به محارمى مانند پدر و برادر، از
قرابت كمترى برخوردارند
(229).
بنابراين نمىتوان سيره عملى مسلمانان را دليل بر فتواى مزبور دانست.
برسى دليل
دوم
بايد گفت آيه ولا يبدين
زينتهن الا لبعولتهن او ابائهن او
نيز با توجه به زمينه نزول آن و با عنايت به
آنچه در شرح و تقسير آن گفتم، نمىتواند مورد استناد اين فقها قرار گيرد. يكى از
فضلاى معاصر، با دقتى در خور تحسين، استناد به آيه مزبور را مورد نقد قرار داده كه
فشرده سخن وى چنين است:
بر حسب اين آيه، بانوان وظيفه دارند خود را
مردان بپوشانند، مگه ازهفت گروه: شوهران، پدران، پدران شوهران، پسران شوهران،
برادران، پسران برادران، پسران خواهران، اما گروههاى ياد شده، تا چه اندازه
مىتوانند به بانوانى كه آنها محرم هستند، نگاه كنند، در آيه سخنى در اين باب به
ميان نيامده است.
از ظاهر آيه بر مىآيد زن زن در برابر خويشان
هفت گانه مزبور، همان حالت پيشين خود را دارد، يعنى بايد آنچه را پيش از نزول آيه
حجاب، مىپشانيده، بپوشاند و آنچه را نمايان ميساخته، مىتواند اكنون نيز نمايان
سازد.
اما چه جاهايى بدن را مىپوشانده وچه اندازه
اندازه، از همين آيه و شان نزولها و روايات ذيل آن روشن مىشود. خداوند به زنان
مؤمنه دستور مىدهد: وليضربن بخمرهن على جيو بهن
بايد روسرىهاى خود را بر گريبان خود گره زنند. از اين
فراز به دست مىآيد زنان، پيش از نزول آيه حجاب، يا روسرى نداشتهاند و يا داشته و
آن را جاى ديگر گره مىزدهاند؛ طبق برخى روايات معتبر، آنان روسرى داشته وآن را
بالاى گوش به پشت سرمى بردهاند.
در نتيجه روشن مىشود، آنان بن طور حتم، سينه،
كمر، شكم و...را مىپوشاندهاند وگرنه قبيح است شارع دستور دهد: گردن و گريبان و
گوشها را بپوشانيد؛ ولى از جاهاى ديگرى كه شهوتانگيز ترند، سخنى به ميان نياورد و
فرمان به پوشاندن آنها ندهد.
نيز از فراز اخير آيه، يعنى
ولا يضربن بار جلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن
پاهاى خود را بر زمين
نكوبند، تا آنچه پنهان مىدارند، آشكار شود، روشن مىشود بانوان آن عصر، در
پاى خود زينتى داشتنهاند پنهان وبه دور از چشمها، كه با زدن پا بر زمين، آشكارمى
شده است. از آنجا كه آيه، اين زينت رازينت پنهان مىدانسته
ليعلم ما يخفين به دست مىآيد بانوان، در عصر نزول آيه، لباسهاى بلندى بر
تن مىكردهاند؟ به طور كامل، روى خلخال را مىپوشانيده است.
از آنچه گفته شد، به دست مىآيد، سينه، شكم،
پاها تا مچ ومقدارى از سر را، بانوان، پيش از نزول آيه، مىپوشاندهاند. ولى با
نزول آيه ولايبدين زينتهن الا لبعو لتهن او
همه سرو گردن، افزون بر گربيان، بر محدوده پوشش
اين قسمت، تنها در برابر مردان بيگانه واجب است و در برابر گروههاى هفت گانه،
پوشانيدن همان محدودهپيش از نزول آيه واجب است.
در نتيجه، پوشش وهجب بر بانوان در برابر مردان
محرم، همه بدن از گردن، تا مچ پا، به جز قسمت هايى از سر صورت و گريبان ودستها است
(230).
به نظر مىرسد سخن اين محقق، جز آنچه كه مربوط
به پوشش پاست، متين و قابل دفاع است و اما در مورد پا، تكيه وى بر فراز
ولا يضربن بار جلهن ليعكم ما يخفين من زينتهن و استناد
به اين مضمون است كه بانوان صدر اسلام، لباسهاى بلندى به تن مىكردهاند كه
خلخالهاى آنها را مىپوشانده است وحال آنكه عبارت ليعكم ما
يخفين من زينتهن به خوبى مىرساند لباس مزبور، مربوط به تردد بانوان در خارج
از خانه بوده است و ربطى به لباس خانگى آنان كه در مواجهه با محارم مىپوشيدهاند،
ندارد. از اين رو پوشش پاى بانوان در برابر محارم را تا مچدانستن،
بى وجه به نظر مىرسد و چنان كه خواهيم گفت، بانوان مىتوانند در برابر اين گونه
مردان، مقدار بيشترى از پاى خود را بدون پوشش بگذارند.
بررسى دليل
سوم
مدلول روايت سكونى كه در آن آمده است:
لا باس ان ينظر الى شعر
امه و اخته اوابنته؛
اشكال ندارد مرد موى مادر يا خواهر و يا دختر خود بنگرد.
جز روا بودن نگريستن به موى محارم نيست. آيت الله خوئى، به منظور
تعميم دادن حكم به ساير قسمتهاى بدن، به عدم قول بالفضل
تمسك نمود. ولى اولا مىدانيم عدم قول بالفضل، دليل محكمى نيست وثانيا با توضيحى كه
هنگام برسى دليل پنجم خواههيم داد، دانسته خواهد شد اصل اين مدعا كه قائل به فصل
نداريم نيز مخدوش است.
بررسى دليل چهارم
بنابر ادعاى آيت خوئى، مفاد روايات متظافر آن است در صورت يافت
نشدن زن، مرد مىتواند زن محرم خود را غسل دهد وبه حسب عادت، اين كار مستلزم
نگريستن به بدن مغسول است.
ما جهت برسى اين دليل، چارهاى جز رجوع به روايت اين مسئله نداريم؛
به طور كلى صاحب وسائل در رابطه با اين مسئله كه اگر زنى بميرد و براى غسل دادن او
زن پيدا نشود و يا مردى بميرد وبراى غسل دادن او مرد پيدا نشود 49 روايت گرد آورى
نموده است كه شمارى از اين روايات، مربوط به موردى است كه براى غسل دادن مرد، زن
محرم يافت نشود، مانند دو روايت ذيل كه مورد اول، روايت زيد شحام و دوم، روايت حلبى
است:
قال: سالت اباعبدالله (عليه السلام) عن امراه
ماتت وهى فى موضع ليس معهم امراه غيرها. قال: ان لم يكن فيها لها زوج ولا ذو رحم،
دفنوها بثيابها ولا يغسلونه
(231)؛
امام صادق (عليه السلام) در مورد زنى پسيدم كه در جاى و ميان گروهى
بميرد كه قير از او زنى يافت نشود، مورد: اگر در ميان ميان آنان، شوهر و شخص محرمى
يافت نشد، او را لباسش و بدون غسل به خاك بسپارند.
عن أبى عبدالله (عليه السلام) انه ساله عن
المراه تموت فى السفر و ليس معها ذو محرم و لا نساء. قال: تدفن كما هى بثيابه
(232)؛
از امام صادق (عليه السلام) در مورد زنى پرسيدم كه در سفر بميرد و
زن يا محرمى با او نباشد، فرمود: با لباس دفن مىشود.
اين دسته از روايات، از محل بحث بيرونند.
و اما رواياتى كه مرتبط با موضوع مورد بحثند، به تود كتى به دو
گروه عمده تقسيم مىشوند:
الف) روايات مربوط به موردى كه زن، توسط يك از مردان محرم، غسل
داده شود.
ب) روايات مربوط به موردى كه مرد، توسط يكى از زنان محرم، غسل داده
شود.
گروه اول خود به چهار دسته زير تقسيم مىشوند.
1. رواياتى كه تنها بيان گر اصل جواز و مشروعيت اين كارند و هيچ
توضيحى درباره چگونگى انجام آن ندارند، مانند:
صحيحه عبدالله بن سنان:
سالت ابا عبدالله (عليه السلام) عن الرجل
ايصلح له ان ينظر الى امراة حين تموت او يغسلها ان لم يكن عندها من يغسلها؟...
فقال: لابأس بذلك، انما يفعل ذلك أهل المراة كراهية أن ينظر زوجها الى شى يكرهونه
منه؛
(233)
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: آيا مرد مىتواند به زن خود،
وقتى كه مىميرد بنگرد يا وقتى كه كسى پيدا نمىشد، او را غسل دهد؟ فرمود اين كار
بدون اشكال است، (و اگر هم) خويشان زن، خود عهده دار اين كار مىشوند، بدان سبب است
كه (از روى تعصب) ناپسند مىدارند شوهرش به او بنگرد.
صحيحه محمد ابن مسلم:
سألته عن الرجل يغسل امرأته؟ قال: نعم، انما
يمنعها أهلها تعصباً
(234)؛
از ايشان پرسيدم: مرد مىتواند همسر خود را غسل دهد؟ فرمود: بله،
همانا خويشان زن، از روى تعصب مانع اين كار مىشوند.
روايت أبى بصير:
قال: قال أبو عبدالله (عليه السلام): يغسل
الزوج امرأته فى السفر و المرأة زوجها فى السفر اذا لم يكن معهم رجل
(235)؛
مرد، همسر خود را در سفر، غسل مىدهد و زن شوهرش را در سفر، غسل
مىدهد در صورت كه همراه ايشان، مردى يافت نشود.
روايت اسحاق بن عمار:
عن أبى عبدالله (عليه السلام) قال: الزوج أحق
بامرأته حتى يضعها فى قبره
(236)؛
مرد، نسبت به (انجام كارهاى مربوط) به همسرش، تا وقتى كه او را در
قبر بگذارد، سزاوارتر از ديگران است.
روايت حسين بن علوان:
عن جعفر بن محمد، عن أبيه ان علياً غسل
امرأته فاطمة بنت رسول الله (صلىاللهعليهوآله)
(237)؛
امام صادق (عليه السلام) از قول پدرش نقل نمود على (عليه السلام)
همسر خود فاطمه دختر رسول خدا را غسل داد.
با توجه به مضامين روشن اين روايات، ترديدى در اصل مشروعيت كار
باقى نمىماند، البته مورد اين روايات ((شوهر)) است، ولى با توجه به روايات فراوان
ديگرى كه مذكور خواهد شد و نيز با لحاظ عدم قول بالفصل ميان شوهر و ديگر محارم،
مشروعيت اين كار نسبت به همه محارم تمام است.
بله در پارهاى از روايات، به مضامينى بر مىخوريم كه به حسب ظاهر
با بخشى از مضامين اين دسته از روايات در تعارض است، مانند آنچه در روايتى صحيحه از
زراره آمده است:
عن أبى عبدالله (عليه السلام) فى الرجل يموت
وليس معه الا النساء قال: تغل امرالته؛ لانها منه فى عدة واذا ماتت لم يغسلها لانه
ليس منها فى عدة
(238)؛
امام صادق (عليه السلام) در مورد مردى كه بميرد وبا او جز زنان
نباشند، فرمود: همسرش او را غسل دهد، زيرا وى در عده او است و هرگاه زن بميرد،
شوهرش اورا غسل ندهد، زيرا در عده او به سر نمىبرد.
ازين رو، به گفته وسائل، شيخ طوسى، در صدد توجيه اين روايت بر آمده
وگفته است مقصود از آن، اى است كه مرد، زن مرده خود را برنه غسل نمىدهد و صاحب
متقى الجمان آن را حمل بر تقيه كرده، زيا با مشهورترين فتواى اهل سنت موافق است و
خود صاحب وسائل نيز احتمال داده است بتوان روايت را حمل بر كراهت كرد، يعنى بگوييم
در صورت وجود داشتن زنان، مكروه است شوهر، همسر خود را غسل بدهد
(239).
رواياتى با اين مضمون كه شوهر، دست خود را زير پيراهن زن ببرد و او
را بشويد از جمله:
صحيحه حلبى:
عن أبى عبدالله (عليه السلام) أنه سئل عن
الرجل يموت وليس عنده من يغسله الا النساء. قال: تغسله امراته أو ذو قرابته ان كان
له، وتصب النساء عليه الماء صبا، وفى وفى المراة اذا ماتت يدخل زوجهايده تحت
قميصها، فيغسله؛
(240)
از امام صادق (عليه السلام) در مورد مردى پرسيده شد كه مىميرد در
حالى كه براى غسل دادن او جز زنان يافت نمىشوند، فرمود: همسر يا يكى از خويشانش او
را غسل دهند و زنان بر روى او آب بريزند. و هرگاه زنى بميرد، شوهرش، دست خود را زير
پيراهنش برده او را غسل دهد.
روايت حلبى:
عن أبى عبدالله (عليه السلام) فى المراة اذا
ماتت وليس معها امرأة تغسلها، قال: يدخل زوجها يده تحت قميصها فيغسلها الى المرافق؛
(241)
امام صادق (عليه السلام) در مورد زنى كه بميرد و همراه او زنى
نباشد غسلش دهد، فرمود: شوهرش دست زير پيراهنش برده او را تا آرنجها بشويد.
روايت سماعه:
سألته عن المراة اذا ماتت، قال: يدخل زوجها
يده تحت قميصها الى المرافق؛
از وى در مورد زنى پرسيدم كه بميرد، فرمود: شوهرش دست خود را تا
آرنجها به زير پيراهن او ببرد.
البته مضمون دو روايت اخير، چندان روشن نيست و درباره آن احتمالاتى
داده شده، ولى مدلول آنها، هرچه باشد، تأثيرى در بحث ما ندارد، زيرا مضمون اجمالى و
مسلم آنها اين است كه شوهر نبايد بدن زن مرده خود را برهنه كند.
رواياتى كه ميگويند زن، توسط يكى از محارمش و از روى لباس غسل داده
شود از جمله:
موثقه سماعه:
سألت أباعبدالله (عليه السلام) عن رجل مات
وليس عنده النساء. قال: تغسله امرأة ذات محرم منه، و تصب النساء عليه الماء، ولا
تخلع ثوبه و ان كانت امرأة ماتت معها رجال وليس معها امرأة و لا محرم لها، فلتدفن
كما هى فى ثيابها، وان كان معها ذو محرم لها، غسلها من فوق ثيابه؛
(242)
از امام صادق (عليه السلام) در براى مردى پرسيدم كه بميرد و پيش او
غير از زنان نباشند. فرمود: زنى كه نسبت به او محرم است، اورا بشويد و زنان بر او
آب بريزند و لباسش را بيرون نياورند واگر زنى بميرد وبه همراه او گروهى از مردان
باشند وهيچ زن يا مرد محرمى با او نباشد، همان گونه كه هست در لباسش دفن شود، و اگر
به همراهش، مرد محرمى وجود دارد، او را از روى لباس، غسل دهد.
صحيحه محمد ابن مسلم:
قال: سألته عن رجل يغسل امرأته؟ قال: نعم من
وراءالثياب؛
(243)
از امام پرسيدم: آيا مرد مىتواند زن خود را غسل دهد؟ فرمود: بله
از روى لباس.
روايت داود بن سرحان:
عن ابى عبدالله (عليه السلام) فى رجل يموت فى
السفر او فى الارض ليس معه فيها الا النساء قال: يدفن و لا يغسل. و قال فى المراة
تكون مع الرجل بتلك المنزله الا ان يكون معها زوجها فليغسلها من فوق الدرع، ويسكب
عليها الماء سكبا، ولتغسله امراة اذا مات؛
(244)
امام صادق (عليه السلام) در مورد مردى كه در سفر يا در سرزمينى
بميرد و با او جز زنان نباشد، فرمود: بدون غسل دفن شود و فرمود: زنى كه بميرد و با
او جز مردان نباشد، نيز همين حكم را دارد، مگر كه اين شوهرش با او باشد كه در اين
صورت، شوهر وى او را از روى لباس زير مىشويد و آب بر روى او مىريزد و اگر مرد
بميرد (نيز) زنش او را مىشويد.
روايت حلبى:
عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: سئل عن
الرجل يغسل امراته؟ قال: نعم من وراء الثوب، لا ينظر الى شعرها ولا الى شى منها
والمرأة تغسل زوجها الا انه اذا مات كانت فى عدة منه، و اذا ماتت هى فقد انقضت
عدته؛
(245)
از امام صادق (عليه السلام) پرسيده شد: آيا مرد زن خود را غسل
مىدهد؟ فرمود: بله از رو لباس و بايد (در حين غسل) به مو و هيچ قسمت او نگاه نكند
و نيز (زن) شوهر خود را غسل مىدهد با اين تفاوت كه وقتى مرد بميرد، زن در عده او
است و هر گاه زن بميرد، عدهاش تمام شده است.
روايت ابى الصباح كنانى:
عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: قال فى
الرجل يموت فى السفر فى أرض ليس معه الا النساء أرض ليس معه الا انساء.قال: يدفن
ولا يغسل، و المراة تكون مع الرجال بتلك المنزلة تدفن و لا تغسل الا أن يكون زوجها
معها، فان كان زوجها معها غسلها من فوق الدرع و يسكب الماء عليها سبكا، و لا ينظر
الى عورتها...؛
(246)
امام صادق (عليه السلام) در مورد مردى كه هنگام سفر، در سرزمينى
بميرد و همراه او جز زنان نباشند، فرمود: بدون غسل دفن شود. زن نيز اگر همراه او جز
مردان نباشند، بدون غسل دفن مىشود، مگر اينكه شوهر او به همراهش باشد، كه در اين
صورت، وى او را از روى لباس زير غسل داده بر روى او آب مىريزد و به شرمگاه او نگاه
نمىكند... .
چنانكه مىبينيم مورد بيشتر اين روايات نيز، شوهر است و در غير از
روايت نخست، از ديگر محارم، سخنى به ميان نيامده است، ولى در اينجا نيز مىتوان به
لحاظ عدم قول بالفصل و با توجه به مضامين ديگر روايات، مشروعيت اين كار را نسبت به
همه محرام، تمام دانست.
4. رواياتى كه طبق آنها، مرد مىتواند پارچهاى بر شرمگاه زنان
محرم انداخته، آنان را غسل دهد مانند صحيحه منصور:
قال: سألت أباعبدالله (عليه السلام) عن الرجل
يخرج فى السفر و معه امرأته أيغسلها؟ قال: نعم، و أمه و أخته و نحو هذا يلقى على
عورتها خرقة؛
(247)
از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: آيا مردى كه به همراه همسرش به
مسافرت مىرود، مىتواند همسر خود را غسل دهد؟ فرمود: بله. نيز مىتواند مادر و
خواهر خود و مانند آن را غسل دهد (پس از اينكه) پارچهاى بر شرمگاه آنها
مىاندازد.
شيخ صدوق، همين روايت را با اندكى تفاوت به سند خود از منصور بن
حازم چنين نقل مىكند:
سألت أباعبدالله (عليه السلام) عن الرجل
يسافر مع امرأته أيغسلها؟ قال: نعم، و أمه و أخته و نحوهما، يلقى على عورتها خرقة و
يغسله.
(248)
كه بايد اين دو روايت را به لحاظ وحدت راوى و
مضمون يكى دانست.
اكنون كه با روايات باب آشنا شديم، مىگوييم
بىترديد دسته اول از روايات، تنها در مقام دفع توهم حظر و در صدد بيان اين امر
هستند كه مرد مىتواند همسر مرده خود را غسل دهد و چون كارى به چگونگى انجام اين
كار ندارد، اصطكاكى با سه دسته ديگر از روايات ندارند.
دسته دوم نيز با دسته سوم قابل جمع است، چون
مضمون مشترك هر دو دسته اين است كه مرد، نبايد زن مرده را عريان كند، بلكه از روى
لباس، او را بشويد؛ تنها نكته اضافى كه دسته دوم نسبت به دسته سوم دارد اين است كه
مىگويد مرد، هنگام غسل دادن، دست خود را زير پيراهن زن برده او را بشويد، نكتهاى
كه دسته سوم از آن ساكت است. بله در در نگاه بدوى، ميان اين دو دسته از يك طرف و
دسته اخير، اختلاف و اصطكاك به نظر مىرسد، زيرا چنان كه گفتيم، مفاد مشترك دسته
دوم و سوم اين است كه لازم است زن از روى لباس غسل داده شود و حال آنكه مضمون دسته
اخير اين است كه زن به طور عريان و در حالى كه شرمگاه او را با پارچهاى
مىپوشانند، غسل داده مىشود.
ولى مىتوان گفت دسته اخير از روايات، هيچ سخنى
از عريان كردن زن به ميان نياوردهاند و تنها به دليل اهميت پوشانيدن شرمگاه، اين
امر را مورد تأكيد قرار دادهاند و نسبت به لزوم يا عدم لزوم پوشانيدن ساير
قسمتهاى بدن، ساكت هستند. از اين رو اصطكاكى با رواياتى كه لزوم غسل دادن ميت از
روى لباس را گوشزد مىكنند، ندارند، به خصوص با توجه به اينكه تحت عنوان دسته
چهارم، جز به دو روايت برنخورديم و اين دو نيز در حقيقت يكى بيش نبودند، و حال
آنكه دستههاى دوم و سوم، در برگيرنده شمار قابل توجهى از روايات كه بيشتر آنها
نيز برخوردار از اسناد معتبر بودند، مىباشند. بنابراين بايد گفت برخلاف برداشت
آيتالله خوئى، روايات اين باب، نه تنها دلالتى بر جواز نگريستن مرد به اندام برهنه
زنان محرم (جز شرمگاه آنان) ندارد، بلكه در مجموع، تأكيدى بر عدم جواز اينكار
هستند.
فتواى مشهور ميان فقها نيز، جمعبندى ما از
روايات را به خوبى تأييد مىكند. به گفته صاحب جواهر:
يحب أن يغسل الرجل محارمه
من وراء الثياب كما هو الظاهر المشهور أو صريحه، بل فى الذخيره نسبته الى الأصحاب
مشعرا بدعوى الاجماع عيله، كما، عساه يشعره به التذكرة أيضا و الحبل المتين؛
(249)
واجب است مرد، محارم خود را از روى لباس، غسل
دهد، همانگونه كه ظاهر يا صريح مشهور نيز همين است، بلكه صاحب ذخيره، اين فتوا را
به اصحاب نسبت داده و اين نسبت، مشعر به ادعاى اجماع است، چنانكه شايد عبارت تذكره
و حبلالمتين نيز مشعر به همين ادعا باشد.
خود صاحب جواهر نيز پس از ذكر ادله قول مقابل،
يعنى قول كسانىكه گفتهاند مرد مىتواند زنان محرم خود را به طور عريان و تنها با
پوشانيدن شرمگاه غسل دهد، و با اشاره به ضعف اين ادله مىنويسد:
لكن الوقوف معالمشهور
أحوط ان لم يكن أقوى؛
(250)
لكن با مشهور، همراه بودن، به احتياط نزديكتر
است، اگر نگوييم قول ايشان، اقوى است.
بررسى دليل
پنجم
آيتالله خوئى، در تأكيد بر فتواى خويش، سخن از
مقطوع بودن آن به ميان آورد و ادعاى لا خلاف كرد كه
اشاره به اجماعى بودن آن است. در اين مورد نيز بيان دو نكته ضرورى است:
نكته اول اينكه: پارهاى از سخنان فقها نشان
مىدهد، اين فتوا، چندان هم مورد اتفاق نيست. از جمله محقق نراقى كه در بيان موارد
استثنا شده از حكم حركت نظر مىنويسد:
منها: النظر الى ما عدا
العورة من المحارم اللاتى يحرم نكاحهن مؤبدا بنسب أو رضاع أو مصاهرة، و المراد بها:
القبل و الدبر.
أما فى وجوههن و أكفهن و
أقدامهن: فبالا جماع.
و أما فيما عدا ذلك: فعلى
الحق المشهور، كما صرح به جماعة، بل قيل: انه مقطوع به فى كلام الأصحاب، بل حكى عن
بعضهم عليه الاجماع. و قيل بالمنع، و هو ظاهر التنقيح، الا فى الئى حال الارضاع. و
قال ثالث بالاباحة فى المحاسن خاصة، و فسرها بمواضع الزينة؛
(251)
از جمله مواردى كه نگريستن حرام نيست، نگريستن
به غير از عورت محارم است، يعنى كسانى كه ازدواج با آنها به جهت نسبت يا شيرخوارگى
يا دامادى، حرام ابدى است و مقصود از عورت (در اينجا) شرمگاه پيشين و پسين است.
اين حكم در مورد چهرهها و دستها و قدمهاى
محارم، اجماعى است و اما جواز نگريستن به غير از اين مواضع، بنابر قول حق و مشهور
است، چنانكه گروهى به مشهور بودن آن تصريح كردهاند، بلكه به گفته بعضى، اين حكم
در سخن فقها، مورد قطع است، بلكه آنگونه كه نقل شده، برخى بر آن ادعاى اجماع
كردهاند.
بعضى از فقها نيز قائل به ممنوعيت اين كار
(نگريستن به غير از چهره و دستان و قدمهاى محارم) غير از نگريستن به پستان در حال
شيردادن شدهاند و اين فتوا، ظاهر كتاب تنقيح است.
بعضى نيز تنها نگريستن به محاسن را روا
دانستهاند و محاسن را به مواضع زينت (مانند گوش و گردن و...) تفسير كردهاند.
مقصود از تنقيح، كتاب التنقيح الرائع لمختصر
الشرايع، تأليف فاضل مقداد (سيورى حلى) است. وى در اين كتاب، پس از اينكه جواز
نگريستن به چهره و دستان و قدمهاى محارم و حرمت نگريستن به شرمگاه ايشان در غير
مقام ضرورت را اجماعى مىداند، مىنويسد:
و أما غير ذلك من البدن:
فعلى ثلاثة أقسام: الأول، الثدى حال الارضاع، و هو يلحق بالوجه؛ لشدة الحاجة الى
ظهوره فى أغلب الأوقات. الثانى ، الثدى لا فى حال الارضاع. الثالث، سائر البدن غير
ما ذكرنا. و فى هذين القسمين خلاف، قيل بالاباحة؛ لقوله تعالى: (و لا يبدين زينتهن
الا لبعولتهن أو آبائهن أو آباء بعولتهن أو أبنائهن...) و قيل بالتحريم، لعموم (قل
للمؤمنين يغضوا من أبصارهم...) قال السعيد: والأحوط انه يحرم ما عدا الوجه و الكفين
و القدمين و ما يظهر عادة بحسب أكثر الأوقات؛ لأن جسد المرأة كله عورة، و يحرم
النظر الى العورة؛
(252)
و اما جاهاى ديگر بدن، بر سه قسم است: اول،
پستان، در حالت شيردادن، اين عضو (در جواز نگريستن به آن) به چهره ملحق مىشود؛
زيرا در بيشتر اوقات، نياز به آشكار شدن آن است. دوم، پستان در غير از حالت
شيردادن. سوم، ساير قسمتهاى بدن غير از آنچه مذكور شد و در اين دو قسم اخير،
اختلاف است.
بعضى با توجه به آيه و لا
يبدين زينتهن الا لبعو لتهن... قائل به اباحه نگريستن به آنها شدهاند و
برخى نيز بر اساس عموم آيه قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم...
به حرمت نگريستن به آنها، فتوا دادهاند.
سعيد گفته است: احوط اين است كه بگوييم نگريستن
به غير از چهره و دستان و قدمها و آنچه به حسب عادت، در بيشتر اوقات، آشكار
مىشود، حرام است، زيرا همه جسد زن عورت است و نگريستن به عورت حرام است.
مىبينيم فاضل مقداد در مورد پستان در غير از
حالت شيردادن و ساير قسمتهاى بدن غير از چهره و دستان و قدمها، به ذكر اقوال
بسنده كرده و در پايان نيز از فتواى احتياطى سعيد كه همان فخرالمحققين است، ياد
كرده و از اينكه در آن مناقشهاى نكرده، ظاهر مىشود نسبت به آن متمايل است. البته
عبارت منقول از فخرالمحققين در اينجا، در كتاب معروف وى يعنى ايضاح النافع، يافت
نشد؛ لابد سيورى آن را در آثار ديگر وى ديده است.
نكته دوم در رد دليل پنجم اين است كه بر فرض هم
كه در اين مسئله، اختلافى نباشد و اجماعى بودن آن ثابت شود، عبارتهاى ياد شده، به
خوبى نشان مىدهد اين اجماع، مدركى است و مستندى جز آيه و لا
يبدين زينتهن الا لبعولتهن او... و موثقه سكونى و روايات باب غسل كه مذكور
شد، ندارد و چنانكه معلوم شد، استناد به همه اين دليلها، مخدوش به نظر مىرسد.