اللهم لاطاقه لفلان بن فلان با لجهد و لا صبرله على البلاء و لا قوه له على الفقر و
الفاقه و اللهم صل على محمد و ال محمد و لا تحظر على فلان بن فلان رزقك و لا تقتر
عليه سعه ما عندك و لا تحرمه فضلك و لا تحسمه من جزيل قسمك و لاتكله الى خلقك و لا
الى نفسه فيعجر عنها و يضعيف عن القيام فيما يصلحه و يصلح ما قبله بل تفردبلم شعثه
و تولى كفايته و انظر اليه فى جميع اموره انك ان و كلته الى خلقك لم ينفعوه و ان
الجاته الى اقربائه حرموه و ان اعطوه اعطوا قليلا نكداوان منعوه منعوا كثيرا و ان
بخلوا فهم للبخل اهل اللهم اغن فلان بن فلان من فضلك و لا تخله منه فانه مضطر اليك
فقير الى ما فى يديك و انت غنى عنه و انت خبير به عليم و من يتوكل على الله فهو
حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا ان مع العسر يسرا ان مع العسر
يسرا و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب
دعاى آن حضرت عليه السلام براى كسى كه تنگ روزى است
كه اين دعا را در پوست آهو يا قطعه پوستى مى نويسد و در پارچه اى مى گذارد و بجامه
اى كه هميشه مى پوشد آن را مى آويزد.
خدايا فلانى پسر فلان
(50) طاقت سختى و شكيبائى بر بلا و گرفتارى ، و نيروى بر فقر و تنگدستى
را ندارد، خدايا درود فرست بر محمد و خاندان محمد، و روزى خود را از
فلانى پسر فلانى دريغ مدار، و آن روزى فراخى را كه در نزد تو است بر او تنگ
مگير، و از فضل خويش محرومش مساز، و از بهره هاى شايانت او را باز مدار، و او را
بخلق خود آفريدگانت و بخودش وامگذار، كه در نتيجه از
اداره خود عاجز گردد، و از اصلاح كار خود و آنچه در پيش دارد ناتوان شود، بلكه خود
بتنهائى پريشانى كارش را برطرف فرما، و كارش را سرپرستى كن ، و همه كارهايش را زير
نظر گير، كه براستى اگر او را بخلق خود واگذارى سودش نبخشند، و اگر به نزديكانش
او را پناهنده سازى محرومش كنند، و اگر هم چيزى باو بدهند چيزى اندك و كم فايده
خواهند داد، و اگر از او دريغ دارند بسيارى را دريغ دارند، و اگر بخل ورزند آنها
شايسته همان بخل هستند.
خدايا فلانى پسر فلان را از فضل خويش بى نياز كن ، و
آنرا از او وامگير، كه براستى او درمانده درگاه تو است و نيازمند است بدانچه در دست
تو است ، و تو از او بى نيازى ، و بحال او بينا و دانائى ، و هر كه بر خدا توكل كند
خدا او را بس باشد و همانا خداوند فرمانش بر همه چيز
نافذ و رساست ، و خدا براى هر چيز اندازه اى مقرر داشته است ، براستى كه از پى
دشوارى آسانى است ، و حقا كه از پى دشوارى آسانى است و هر كه از خدا بترسد خداوند
براى او راه بيرون رفتنى مقرر دارد، و از جائيكه گمان نبرد روزيش دهد.
و من دعائه عليه السلام فى الاستجاره باللّه
اللهم انت ربى و انا عبدك امنت بك مخلصالك على عهدك و وعدك
ما استطعت و اتوب اليك من سو عملى و استغفرك لذنوبى التى لايغفرها غيرك اصبح ذلى
مستجيرا بعرنك و اصبج فقرى مستجير ابغناك و اصبح جهلى مستجيرا بحلمك و اصحبت قله
حيلتى مستجيره بقدرتك و اصبح خوفى مستجيرا با مانك و اصبح دائى مستجيرا بدو ائك و
اصبح سقمى مستجير ابشفائك و اصبح حينى مستجيرا بقضائك و اصبح ضعفى مستجيرا ابقوتك و
اصبح ذنبى مستجيرا بمغفرتك و و اصبح وجهى الفانى البالى مستجيرا بوجهك الباقى
الدائم الذى لايبلى و لا يفنى يا من لايوارى منه ليل داج و لاسماء ذات ابراج و
لاحجب ذات ارتجاج و لا ماء فى قعر بحر عجاج يا دافع السطوات ياكاشف الكربات يا منزل
البركات من فوق سبع سموات اسئلك يا فتاح يا نفاح يا مرتاح يا من بيده خزائن كل
مفتاح ان تصلى على محمد و ال محمد الطيبن الظاهرين و ان تفتح لى من خير الدنيا
والاخره و ان تحجب عنى فتنه الموكل بى و لا تسلطه على فيهلكنى و لا تكلنى الى احد
طرفه عين فيعجز عنى و لا تحرمنى الجنه و ارحمنى و تو فنى مسلما و الحقنى بالصالحين
و الكففنى بالحلال عن الحرام و بالطيب عن الخبيث يا ارحم الراحمين اللهم خلقت
القلوب على ارادتك و فطرت العقول على معرفتك فتململت الافئده من مخافتك و صرخت
القلوب بالوله اليك و تقاصر وسع قدر العقول عن الثناء عليك و انقطعت الا لفاظ عن
مقدار محاسنك و كلت الالسن عن احصاء نعمك فاذا ولجت بطرق الجث عن نعتك بهرتها حيره
العجزعن ادراك و صفك فهى تتردد فى التقصير عن مجاوره ما حددت لها اذليس لها ان
تتجاوز ما امرتها فهى بالاقتدار على ما مكنتها تحمدك بما انهيت اليها و الالسن
منبسطه بما تملى عليها و لك على كل من استعبدت من خلقك ان لايملوا من حمدك و ان
قصرت المحامد عن شكرك بما اسديت اليها من نعمك فحمدك بمبلغ طاقه جهدهم الحامدون و
اعتصم برجاء عفوك المقصرون و اوجس بالربوبيه لك الخائفون و قصد بالرغبه اليك
الطالبون و انتسب الى فضلك المحسنون و كل يتفيو فى ظلال تاميل عفوك و يتضال بالذل
لخوفك و يعترف بالتقصير فى شكرك فلم يمنعك صدوف من صدف عن طاعتك و لا عكوف من عكف
على معصيتك ان اسبغت عليهم النعم و اجرلت لهم القسم و صرفت عنهم النقم و خوفتهم
عواقب الندم و ضاعفت لمن احسن و اوجبت على المحسنين شكر توفيقك للاحسان و على المسى
شكر تعطفك بالامتنان و وعدت محسنهم الزياده فى الاحسان منك فسبحانك تثيب على ما
بدوه منك و انتسنااليك و القوه عليه بك و الاحسان فيه منك و التوكل فى التوفيق له
عليك فلك الحمد حمد من علم ان الحمد لك و ان بدءه منك و معاده اليك حمدا الايقصر عن
بلوغ الرضا منك فى نغمه و لك مويدات من عونك و رحمه تخص بها من احببت من خلقك فصل
على محمد وال محمد و اخصصنا من رحمتك و مويدات لطفك اوجبها للاقالات و اعصمها من
الاضاعات و انجيها من الهلكات و ارشدها الى الهدايات و اوقيها من الافات و اوفرها
من الحسنات و اثرها بالبركات و ازيدها فى القسم و اسبغها للنعم و استرها للعيوب و
اسرها للغيوب و اغفرها للذنوب انك قريب مجيب و صل على خيرت من خلقك و صفوتك من
بريتك و امينك على و حيك بافضل الصلوات و بارك عليه بافضل البركات بما بلغ عنك من
الرسالات و صدع بامرك و دعى اليك بالدلائل عليك بالحق المبين حتى اتاه اليقين و صلى
الله عليه فى الاولين و صلى الله عليه فى الاخرين و على اله و اهل بيته الطاهرين و
اخلفه فيهم باحسن ما خلفت به احدا من المرسلين بك يا ارحم الراحمين اللهم و لك
ارادات لا تعارض دون بلوغها الغايات قدا نقطع معارضتها بعجز الاستطاعات عن الرد
لهادون النهايات فايه اراده جعلتها اراده لعفوك و سببالنيل فضلك و استنزالا لخيرك
فصل على محمد و اهل بيت محمد و صلها اللهم بدوام و ايدها بتمام انك واسع الحباء
كريم العطاء مجيب الندآء سميع الدعاء
دعاى آن حضرت عليه السلام در پناهجوئى بخدا
خدايا تو پروردگار منى و من بنده تو، بتو ايمان دارم و خود را تا آنجا كه بتوام در
عمل به پيمان و وعده ات خالص گردانم ، و از كردار بدم بدم بدرگاهت توبه كنم ، و از
تو آمرزش خواهم براى آن گناهانى كه جز تو كسى آنها را نيامرزد،
خدايا
خوارى من اكنون خود را بعزت تو پناهنده كرده ، و نيازمنديم در حالى شب را بروز
آورده كه خود را به بى نيازى تو پناهنده كرده ، و نادانيم در حال پناهندگى ببردبارى
و شكيب تو بامداد كرده و بيچارگيم در حال پناهندگى بقدرت و نيروى تو صبح كرده ، و
ترسم در حال پناهندگى به امان و امنيت تو با مدادان
نموده ، و دردم در وضع پناهندگى بدرمان تو شب خود را بروز آورده ، و بيماريم در حال
پناهندگى بشفاى تو صبح كرده ، و محنت يا هلاكت من
پناهنده بقضا و قدر تو گشته ، و ناتوانيم خود را به توانائى تو پناهنده ساخته ، و
گناهم در حال پناهندگى بآمرزش تو بامداد كرده ، و روى فانى و فرسوده ام به ذات باقى
جاويدان تو پناه برده آنكه فرسوده نگردد و فنا نپذيرد.
اى آنكه در پرده نكند و نپوشاند چيزى را از او، نه شب
سياه و نه آسمان برج دار، ونه پرده هاى لرزان ، و نه آبهاى متراكم در قعر درياى
خروشان ، اى جلو گيرنده از حملات دشمنان اى برطرف
كننده هر اندوه و سختى ، اى فرو فرستنده بركات از فراز هفت آسمان ، از تو مى خواهم
- اى كارگشا، اى پر جود و عطا اى فرح بخش ، اى كه بدست او است گنجينه هاى هر
كليد كه اولا درود فرستى بر محمد و خاندان محمد آن پاكان پاكيزه ، و
ثانيا خير دنيا و آخرت را بروى من بگشائى ، و اين فتنه اى را كه بر من موكل
گشته از من بپوشانى و بگردانى و آن را بر من مسلط
نگردانى كه مرا بهلاكت رساند، و چشم بر همزدنى مرا بكسى وامگذارى كه از
اداره من ناتوان گردد، و از بهشت مرا محروم نكنى ، و بمن رحم كنى ، و
مسلمانم بميرانى ، و بشايستگانم ملحق سازى ، و بوسيله حلال مرا از حرام كفايت
فرمائى ، و بپاك از ناپاك بازم دارى ، اى مهربانترين مهربانان .
خدايا دلها را روى اراده خويش آفريدى ، و خردها را بر معرفت و شناسائى خودت خلق
فرمودى ، پس خردها از ترس تو پريشان و مضطرب گشته ، و دلها باشتياق تو بانگ درآورده
، و طاقت قدرت عقول از ثناى پرتو كوتاه آمده ، و الفاظ از مقدار خوبيهاى تو منقطع
گشته ، و زبانها از شماره نعمتهاى تو كند گشته ، پس هرگاه در راههاى بحث از وصف تو
در آيد، سرگردانى و حيرت عجز از ادراك وصف تو بر او چيره گردد، و همچنان در كوتاهى
خود از گذشتن آن حدى را كه برايش معين فرموده بودى سرگردان است ، زيرا حق نداشت از
آنچه دستورش داده بودى تجاوز كند.
پس اين زبانها با همان قدرتى كه بدانها داده اى بخاطر نعمتهائى كه به آنها رسانده
اى تو را ستايش كنند، و بواسطه همان عطائى كه بر آنها كرده اى باز است ، و البته تو
را بر هر يك از بندگانت كه او را ببندگى بر گرفته اى اين حق مسلم است كه از ستايش
تو خسته نشوند و اگر چه ستايشها كوتاه است از اينكه شكر تو را در برابر آن نعمتها
كه به بندگانت داده اى بجا آورند، ولى ستايشگران هر يك باندازه كوشش و طاقت خود
ستايشت كنند، و تقصير كاران نيز باميد عفو تو چنگ زنند، و ترسناكان بپروردگارى تو
احساس ترس كنند، و جويندگان ، اشتياق بتو را قصد دارند و نيكوكاران خود را بفضل
تو منسوب كنند، و هر كدام در سايه آرزوى عفو تو بسر برند، و بخوارى خود را بخاطر
ترس از تو كوچك و ناتوان دانند، و بكوتاهى كردن در سپاسگزاريت اعتراف كنند تو و با
اينحال به اعراض آنانكه از اطاعت تو اعراض كرده و نه ملازمت آنانكه بر گناه ملازم
گشته اند تو را باز ندارد از اينكه نعمتهاى خود را بر ايشان فرو ريخته و كامل
گردانى ، و بهره هاشان را فراخ و وافر كنى و بلاها را از ايشان بگردانى ، و از
سرانجام ندامت زايش آنان را بيم دهى ، و بهره هر كه را احسان كند دو چندان كنى ، و
واجب فرمودى بر نيكوكاران سپاسگذارى توفيقى را كه بر احسان بدانها داده اى و بر
گنهكار سپاسگزارى مهربانيت را بر نعمت بخشى بدو، و به نيكو كارشان وعده زياده در
احسان از خود دادى .
پس تو را تيز نه باد كه پاداش نيكو دهى بر چيزى كه آغازش از تو و بتو منتسب است ، و
نيروى بر اداى آن نيز بتوفيق تو و احسان در آن نيز از جانب تو، و توكل بر توفيق
يافتن بدان نيز بر تو است .
پس تو را ستايش ، ستايش آن كس كه مى داند ستايش براى تو است ، و آغازش از تو، و
بازگشتش بسوى تو است ، چنان ستايشى كه كوتاه نيايد از رسيدن خوشنوديت در نعمتهايش ،
و تو را كمك دهنده هائى است از كمك خود و مهر و رحمتى است كه مخصوص دارى آنرا بهر
يك از آفريدگانت كه دوستش دارى ، پس درود فرست بر محمد و خاندان محمد و ما را مخصوص
دار بدان قسمت از مهر خويش و كمك دهنده هاى لطف خود كه براى چشم پوشيهاى تو از همه
كارگرتر، و از ضايع شدن از همه محفوظتر، و از نظر هلاكت و نابودى از همه نجات بخش
تر، و از آفات از همه نگهدارنده تر، و از نظر حسنات و بهره هاى نيكو از همه وافرتر،
و از جهت بركات از همه فزونتر، و در بهره از همه بيشتر، و در نعمتها از همه ريزان
تر، و براى عيبها از همه پوشيده تر، و براى ناديدنيها از همه پنهان كننده تر و براى
گناهان از همه آمرزنده تر باشد، كه براستى تو بيندگان
نزديك و اجابت كننده دعايشان هستى .
و درود فرست به برگزيده از خلق و منتخب از آفريدگانت ، و امين بروحيت به بهترين
درودها، و بركت ده بر او ببهترين بركتها، و بخاطر آنكه پيامهاى تو را رساند، و
فرمان تو را با آواز بلند ابلاغ فرمود، و مردم را با نشانه ها
و معجزات بر تو با حق آشكار بسوى تو دعوت كرد تا وقتى كه مرگش فرا رسيد، و
درود فرستد خدا بر او در ميان پيشينيان و درود فرستد خدا بر او در پيشينيان و بر
دودمان و خاندان پاكيزه اش ، و جانشين باش در آنان ببهترين وجهى كه جانشينى كنى يكى
از رسولان خود را اى مهربانترين مهربانان .
خدايا و تو را اراده ها خواسته ها)ئى است كه براى رسيدنش
بهدفهاى خود چيزى با آن معاوضه نكند، و عجز قدرتها براى جلوگيرى از رسيدن بهدفها
مانع از معاوضه آنها گشته پس هر يك از اين اراده ها را كه اراده عفو و گذشت خود
مقرر كرده اى و سبب رسيدن فضل و فرو ريختن خير خود ساخته اى
- پس از آنكه بر محمد و خاندانش درود فرستى
- خدايا اين اراده اى را كه در اين باره فرموده اى ، هميشگى و جاويدانش كن ،
و كاملش گردان ، كه براستى تو فراخ بخشش و بزرگوار عطا و پاسخده هر ندا، و شنواى هر
دعائى
و من دعائه عليه السلام فى الاعتصام و المسئله
اعتصمت بحبل الله الذى لا اله الا هو الباعث الوارث اعتصمت
بالله الذى لا اله الا هو القائم على كل نفس بما كسبت اعتصمت بالله الذى لا اله
الاهو قال للسموات و الارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين اعتصمت بالله
الذى لا اله الا هو لاتاخذه سنه و لا نوم اعتصمت بالله الذى لا اله ال هو الرحمن
على العرش استوى يعلم خائنه الاعين و ما تخفى الصدور اعتصمت بالله الذى لا اله الا
هوله ما فى السموات و ما فى الارض و ما بينهما و ما تحت الثرى اعتصمت بالله الذى لا
اله الا هويرى و لايرى و هو بالمنظر الاعلى رب الاخره و الاولى اعتصمت بالله لا اله
الا هو الذى ذلكل شى ء ململكته اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو الذى خضع كل شى ء
لعظمته اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو فى علوه دان و فى دنوه عال و فى سلطانه قوى
اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو البديع الرفيع الحى الدائم الباقى الذى لايزول
اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو الذى لاتصف الالسن قدرته اعتصمت بالله الذى لا اله
الا هو الحنان المنان ذو الجلال و الاكرام اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو الاحد
الفرد الصمد الذى لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد اعتصمت بالله الذى لا اله
الاهواكرم الاكرمين الكبير الاكبر العلى الاعلى اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو
بيده الخير كله و هو على كل شى ء قدير اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو يسبح له ما
فى السموات و ما فى الارض كل له قانتون اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو الحى
الحكيم السميع العليم الرحمن الرحيم اعتصمت بالله الذى لا اله الا هو عليه توكلت و
هو رب العرش العظيم بسم الله الرحمن الرحيم اللهم انى اسئلك و انت اعلم بمسئلتى و
اطلب اليك و انت العالم بحاجتى و ارغب اليك و انت منتهى رغبتى فيا عالم الخفيات و
سامك السموات و رافع البنيات و مطلب الحاجات و معطى السولات صل على محمد خاتم
النبيين و على اله الطيبين الطاهرين اللهم اغفرلى خطيئتى و اسرافى فى امرى كله و ما
انت اعلم به منى اللهم اغفرلى خطاياى و عمدى و جهلى و هزلى وجدى فكل ذلك عندى اللهم
اغفرلى ما قدمت و ما اخرت و ما اسررت و ما اعلنت انت المقدم و انت الموخرو انت على
كل شى ء قدير (ان تغفر اللهم تغفرجما و اى عبدلك لا الما)
و از جمله دعاهاى آن حضرت در توسل بخدا و در خواست از او
توسل جستم
(51)چنگ زدم بريسمان
دين خدائى كه معبودى جز او نيست ، آن برانگيزنده ارث برنده ، و توسل جويم
بخدائى كه معبودى جز او نيست ، آنكه بر اعمال هر كس مراقب است ، چنگ زدم بخدائى كه
معبودى جز او نيست ، و تكيه كردم بخدائى كه معبودى جز او نيست ، آنكه بآسمانها و
زمين گفت : بميل و رغبت يا بجبر و كراهت بيائيد گفتند: بميل و رغبت آمديم . و توسل
جستم بخدائى كه معبودى جز او نيست آنكه چرت و خواب او را نگيرد، پناه جستم بخدائى
كه معبودى جز او نيست ، آن خداى رحمانى كه بر عرش مستولى است ، مى داند حركات
و نگاههاى خائنانه چشم و آنچه را در سينه ها پنهان است ، توسل جويم بخدائى
كه معبودى جز او نيست ، و آنكه از آن او است هر آنچه در آسمانها است و هر آنچه در
زمين است و هر آنچه در مابين آندو و هر چه در زير خاك است . تكيه كنم بر خدائى كه
معبودى جز او نيست مى بيند ولى ديده نشود و او در ديدگاه برتر است ، پروردگار دنيا
و آخرت ، توسل جستم بخدائى كه معبودى جز او نيست و هر چيز در برابر پادشاهيش زبون
گشته ، پناه بردم بخدائى كه معبودى جز او نيست و هر چيزى در برابر عظمتش خاضع و
فروتن گشته ، چنگ زدم بخدائى كه معبودى جز او نيست آنكه در عين بلندى نزديك و در
عين نزديكى بلند است ، و در پادشاهيش نيرومند است . تكيه كردم بر خدائى كه معبودى
جز او نيست آن نو آفريننده بلند مرتبه ، آن زنده جاويدان آنكه هميشه هست و زوال
نپذيرد، توسل جستم بخدائى كه معبودى جز او نيست ، آنكه زبانها وصف قدرتش نتوانند،
چنگ زدم بخدائى كه معبودى جز او نيست ، آن زنده پاينده اى كه چرت و خواب ويرا
نگيرد، توسل جستم بخدائى كه معبودى جز او نيست آن مهر و پيشه نعمت بخش ، صاحب جلالت
و بزرگوارى ، پناه بردم بخدائى كه معبودى جز او نيست آن يكتاى فرد بى نيازى كه
نزاده و نزائيده شده و نيست برايش همتائيى هيچكس ، تكيه كردم بر خدائى كه معبودى
جز او نيست آن بزرگوارترين بزرگواران ، آن بزرگ بزرگترين ، آن والاى والاتر، چنگ
زدم بخدائى كه معبودى جز او نيست ، همه خير و خوبى بدست اوست ، و او بر هر چيز
توانا است ، پناه بردم بخدائى كه معبودى جز او نيست ، آنكه تسبيحش گويد هر آنچه در
آسمانها و آنچه در زمين است ، و همه فرمانبران اويند، توسل جستم بخدائى كه معبودى
جز او نيست آن زنده فرزانه ، شنواى دانا، بخشاينده مهربان ، پناه جويم بخدائى كه
معبودى جز او نيست ، بر او توكل دارم و او است پروردگار عرش بزرگ .
بنام خداى بخشاينده مهربان ، خدايا از تو خواهم و تو بخواسته ام داناترى ، و از تو
درخواست دارم و تو بحاجتم دانائى ، و بتو اشتياق دارم و تو سرحد نهائى اشتياق منى ،
پس اى داناى برنهانها، و اى فرازنده آسمانها و بالابرنده بناها، و مقصد هر حاجت و
عطا كننده هر خواهش ، درود فرست بر محمد خاتم پيغمبران ، و بر خاندان پاك و پاكيزه
اش ، خدايا هر خطائى و هر زياده روى در كار من هست و هر آنچه را تو بدان داناتر از
من هستى همه را بيامرز.
خدايا خطاكاريم را و آنچه از روى عمد و جهل انجام داده ام و آنچه را بشوخى يا بصورت
جدى گفته و يا كرده ام همه را بيامرز كه من گرفتار
همه آنها هستم .
خدايا آنچه را جلو انداخته و آنچه را عقب انداخته ام و آنچه را پنهان كرده و آنچه
را آشكارا انجام داده ام همه را بيامرز، كه پيش انداز هر كار توئى و تاخير انداز
آنها نيز توئى ، و تو بر هر چيز توانائى .
خدايا اگر مى آمرزى همه را بيامرز و كدام بنده تو است كه گناه نكرده باشد.
و كان من دعائه عليه السلام فى الشدائد
ونوازل الحوادث و هو المعروف بدعاء اليمانى
اللهم انت الملك يا غفور لا اله الا انت فانا عبدك ظلمت
نفسى و اعترفت بذنبى انه لا يغفر الذنوب الا انت فاغفرلى الذنوب و لا يغفر الذنب
الا انت لا اله الا انت يا غفور اللهم انى احمد و انت للحمد اهل على ما خصصتنى به
من مواهب الرغائب و صل الى من فضائل الصنائع و على ما اوليتنى به و توليتنى به من
رضوانك و انلتنى من منك الواصل الى و من الدفاع عنى و التوفيق لى والاجا به لدعائى
حتى اناجيك راغبا و ادعوك مصافيا و حتى اناجيك راغبا و ادعوك مصافيا و حتى ارجوك
فاجدك فى المواطن كلها لى جابروا و فى امورى ناظرا او على الاعدا ناصرا و لذنوبى
غافرا و لعوراتى ساتر الم اعدم خيرك طرفه عين منذ انزلاتنى دار الاختبار لتنظر ماذا
اقدم لدار اقرار فانا عتيقك اللهم من جميع المضائب و اللوازب و الغموالتى ساورتنى
فيها الهموم بمعاريض القضآء و مصروف جهد البلآء لا اذكر منك الا الجميل و لا ارى
منك غير التفضيل خيرك لى شامل و فضلك على متواتر و نعمك عندى متصله سوابغ لم تحقق
حذارى بل صدقت رجانى و صاحبت اسفارى واكرمت احضارى و شفيت امراضى و عافيت اوصابى و
احسنت منقلبى و مثواى و لم تشمت بى اعدائى و رميت من رمانى و كفيتنى شرمن عادانى
اللهم كم من عدو انتضى على سيف عداوته و شحذ لقتلى ظبه مديته وارهف لى شبا حده و
داف لى قوائل سمومه و سددلى صوائب سهامه و اضمران يسومنى المكروه و يجرعنى ذعاف
مرارته فنظرفيا الهى الى ضعفى عن احتمال الفوادح و عجزى عن الانتصار ممن قصد نى
بمحار بته و وحدنى فى كثير من ناوانى و ارصدلى فيما لم اعمل فيه فكرى فى الانتصار
من مثله فايد تنى يارب بعونك و شددت ايدى بنصرك ثم فللت لى حده و صيرته بعد جمع
عديده وحده و اعليت كعبى عليه ووددته حسير الم يشف غليله و لم تبرد حراراه غيظه قد
عض على شواه واب موليا قد اخلقت سراياه و اخلفت اماله اللهم و كم من باغ بغى على
بمكائده و نصب لى شرك مصائده و اضبا الى اضباء السبع لطريدته و انتهز فرصته و
اللحاق بفريسته و هو يظهر بشاشه الملق و يبسط الى وجها طلقا فلما رايت يا الهى دغل
سريرته و قبح طويته انكسته لام راسه فى زبيته و اركسته فى مهوى حفيرته و انكصته على
عقبه و رميته بحجره و نكاته بمشقصه و خنقته بوتره وَرَدَدْتَ كَيْدَهُ فى نَحْرِهِ
وَرَبَقْتَهُ بِنَدامَتِهِ فَاسْتَخْذَلَ وَتَضاَّئَلَ بَعْدَ نَخْوَتِهِ
وانْقَمَعَ بَعْدَ اْستِطالَتِهِ ذَليلاً مَاْسُوراً فى حِبالَتِهِ الَّتى كانَ يحب
اَنْ يَرانى فيها وَقَدْ كِدْتُ لَوْ لا رَحْمَتُكَ اَنْ يَحَلَّ بى ما حَلَّ
بِساحَتِهِ فَالحَمْدُ لرَبِّ مُقْتَدِرٍ لا ينازع و لولى وَذى اَناةٍ لايَعْجَلُ و
قيوم لايغفل و حليم لايجعل ناديتك يا الهى مستجيرابك واثقا بسرعه اجابتك متوكلا على
ما ام ازال اعرفه من حسن دفاعك عنى عالما انه لن يضطهد من اوى الى ظل كنفك و لا
تقرع القوارع من لجا الى معقل الانتصاربك فخصتنى يارب بقدرتك و نجيتنى من باسه
بتطولك و منك اللهم و كم من سحائب مكروه جليتها و سمآء نعمه امطرتها و جداول كراته
اجرتيها و اعين احداث طمستها و ناشى رحمه نشرها و غواشى كرب فرجتها و غمم بلاء
كشفتها و جنه عافيه البستها و امور حادثه قدرتها لم تعجزك اذا اطلبتها فلم تمتنع
منك اذا اردتها اللهم و كم من حاسد سوء تولنى بحسده و سلقنى بحدلسانه و وخزنى بقرف
عينه جعل عرضى غرضا لمراميه و قلدنى خلا لالم تزل فيه كفيتنى امره اللهم و كم من ظن
حسن حققت و عدم املاق جبرت و اوسعت و من صرعه اقمت و من كربه نفست و من مسكنه حولت
و من نعمه خولت لاتسئل عما تفعل و لا بما اعطيت تبخل و لقد سئلت فبدلت و لم تسئل
فابتدات و استميح فضلك فما اكديت ابيت الاانعاما و امتنانا و تطولا و ابيت الا
تفحما على معاصيك و انتها كالحرمانك و تعديا لحدودك وغفله عن و عيدك و طاعه لعدوى و
عدوك لم تمتنع عن اتمام احسانك و تتابع امتنانك و لم يحجزنى ذلك عن ارتكاب مساخطك
اللهم فهذا مقام المعترف بك بالتقصير عن اداء حقك الشاهد على نفسه بسبوغ نعمتك و
حسن كفايتك فهب لى اللهم يا الهى ما اصل به الى رحمتك و اتخذه سلما اعرج فيه الى
مرضاتك و امن به من عقابك فانك تفعل ما تشاء و تحكم ما تريد و انت على كل شى قدير
اللهم فحمدى لك متواصل واصب و ثنائى عليك دائم من الدهر الى الدهر بالوان التسبيح و
فنون التقديس خالصا لذكرك و مرضيا لك بنا صح التحميد و محض التمجيد و طول التغديد
فى اكذاب اهل التنديد ام تعن فى قدرتك و لم تشارك فى الهتيتك و لم تعاين اذ حبست
الاشياء على الغرائز المختلفات و فطرت الخلائق على صنوف الهيئات و لا خرقت الا وهام
حجب الغيوب اليك فاعقتدك منك محدودا فى عظمتك و لا كيفى فى ازليتك و لا ممكنا فى قد
مك و لا يبلغك بعد الهم و لا ينا لك غوص الفتن و لا ينتهى اليك نظر الناظرين فى مجد
جبروتك و عظيم قدرتك ارتفعت عن صفه المخلوقين صفه قدرتك و علا عن ذلك كبرياء عظمتك
و لاينقص ما اردت ان يزدا و لا يزدا ما اردت ان ينقص و لا احد شهدك حين فطرت الخلق
و لا ضد حضرك حين برات النفوس كلت الالسن عن تفسير صفتك و انحسرت العقول عن كنه
معرفتك و كيف تدركك الصفات او تحويك الجهات و انت الجبار القدوس الذى لم تزل ازليا
دائما فى الغيوب وحدك ليس فيها غيرك و لم يكن لها سواك حار فى ملكوتك عميقات مذاهب
التفكير و حسر عن ادراكك بصر البصير و تواضعت الملوك لهيبك و عنت الوجوه بذل الاء
ستكانه لعزتك و انقاد كل شى ء لعظمتك و استسلم كل شى ء لقدرتك و خضعت الرقاب
لسلطانك و ضل هنالك التدبير فى تصارف الصفات لك فمن تفكر فى ذلك رجع طرفه اليه
حسيرا و عقله مبهوتا مبهورا و فكره متحيرا اللهم فلك الحمد متواتر متواليا متسقا
مستوثقا يدوم و لا يبيدغير مفقود فى الملكوت و لا مطموس فى العالم و لا منتقص فى
العرفان و لك الحمد حمد الا تحصى مكارمه فى الليل اذاد برو فى الصبح اذا اسفروفى
البرو البحر و بالغدو و الاصال و العشى و الا بكار و الظهيره و الاسحاز اللهم
بتوفيقك قد احضرتنى النجاه و جعلتنى منك فى ولايه العصمه و لم تكلفنى فوق طاقتى
اذلم ترض عنى الا بطاعتى فليس شكرى و ان دابت منه فى المقال و بالغت منه فى الفعال
ببالغ ادآ حقك و لا مكاف فضلك لا نك انت الله لا اله الا انت لم تعب عنك غائبه و لا
تخفى عليك خافيه و لا تضل لك فى ظلم الخفيات ضاله انما امرك اذا اردت شيئا ان تقول
له كن فيكون اللهم لك الحمد مثل ما حمدت به نفسك و اضعاف ما حمدك به الحامدون و
سبحك به المسبحون و مجدك به الممجدون و كبرك به المكبرون و عظمك به المعظمون حتى
يكون لك منى وحدى فى كل طرفه عين و اقل من ذلك مثل حمد جميع الحامدين و توحيد اصناف
المخلصين و تقديس احبائك العارفين و ثناء جميع المهللين و مثل ما انت عارف به و
محمود به من جميع خلقك من الحيوان و الجماد و ارغب اليك اللهم فى شكرما انطقتنى به
من حمدك فما ايسرما كلفتنى به من ذلك و اعظم ما وعدتنى على شكرك ابتداتنى بالنعم
فضلا و طولا و امرتنى بالشكر حقا و عدلا و وعدتنى عليه اضعافا و مزيدا و اعطيتنى من
رزقك اعتبارا و امتحانا و سئلتنى منه فرضا يسيرا صغيرا و اعطيتنى عليه عطاء كثيرا و
عافيتنى من جهد البلاء و لم تسلمنى للسوء من بلاءك و منحتنى العافيه و وليتنى
بالبسطه و الرخاء وضاعفت لى الفضل مع ما وعدتنى به من المحله الشريفه و بشرتنى به
من الدرجه الرفيعه المنيعه و اصطفيتنى باعظم النبيين دعوه و افضلهم شفاعه محمد صلى
الله عليه و اله اللهم اغفرلى مالايسعه الا مغفرتك و لا يمحقه الا عفوك و هب لى فى
يومى هذا و ساعتى هذه يقينا يهون على مصيبات الدنيا و احزآنهاو يشوق اليك و يرغب
اليك فيما عندك و اكتب لى المغفره و بلغنى الكرامه و ارزقنى شكرما انعمت به على
فانك انت الله الواحد الرفيع البدى البديع السميع العليم الذى ليس لامرك مدفع و
لاعن قضاء ك ممتنع و اشهد انك انت الله ربى و رب كل شى ء فاطر السموات و الارض عالم
الغيب و الشهاده العلى الكبير المتعال اللهم انى اسئلك الثبات فى الامر و العزيمه
فى الرشد و الهام الشكر على نعمتك و اعوذبك من جور كل جائر و بغى كل باغ و حسد كل
حاسد اللهم بك اصول على الاعداء و اياك ارجوولايه الاحباء مع مالا استطيع احصائه و
لا تعديده من فوائده فضلك و اصناف رفدك و انواع رزقك فانك انت الله الذى لا اله الا
انت الفاشى فى الخلق حمدك الباسط بالجود يدك لاتضآد فى حكمك و لا تنازع فى ملكك و
لا تراجع فى امرك تملك من الانام ماشئت و لا يملكون الا ما تريد انت المنعم المفضل
الخالق البارى القادر القاهر المقدس فى نور القدس ترديت بالعزو المجد و العلى و
تعظمت بالقدره و الكبريآء و غشيت النور بالبهآء و جللت البهاء بالمهابه اللهم لك
الحمد العظيم و المن القديم و السلطان و الشامخ و الجود الواسع و القدره المقتدره و
الحمد المتتابع الذى لاينفد بالشكر سرمدا و لا ينقصى ابدا اذ جعلتنى من افاضل بنى
ادم و جعلتنى سميعا بصيرا صحيحا سويا معافا لم تشغلنى بنقصان فى بدنى و لا بافه فى
جوارحى و لا عاهه فى نفسى و لا فى عقلى و لم يمنعك كرامتك اياى و حسن صنيعك عندى و
فضل نعمائك على اذ وسعت على فى الدنيا و فضلتنى على كثير من اهلها تفضيلا و جعلتنى
سميعا اعى ما كلفتنى بصيرا ارى قدرتك فيما ظهرلى و استرعيتنى و استودعتنى قلبا يشهد
بعظمتك و لسانانا طقا بتوحيدك فانى لفضلك على حامد و لتوفيقك اياى بجهدى شاكرو بحقك
شاهد و اليك فى ملمى و مهمى ضارع لانك حى قبل كل حى وحى بعد كل ميت و حى ترث الارض
و من عليها و انت خيرا الوارثين اللهم لا تقطع عنى خيرك طرفه عين فى كل وقت و لم
تنزل بى عقوبات النقم و لم تغير ما بى من النعم و لا اخليتنى من و يثق العصم فلولم
اذكر من احسانك الى و انعامك على الا عفوك عنى و الاستجابه لدعائى حين رفعت راسى
بتجميدك و تمجيدك لا فى تقديرك جزيل حظى حين و فرته انتقص فى ملكك و لا فى قسمه
الارزاق حين قترت على توفر ملكك اللهم لك الحمد عدد ما احاطبه علمك و عدد ما ادركته
قدرتك و عدد ما وسعته رحمتك و اضعاف ذلك كله حمدا و اصلا متواتر موازنا لالائك و
اسمائك اللهم فتمم احسانك الى فيما بقى من عمرى كما احسنت فيما منه مضى فانى اتوسل
اليك بتوحيدك و تهليكك و تمجيدك و تكبيرك و تعظيمك و اسئلك باسمك الذى خلقته من ذلك
فلا يخرج منك الا اليك و اسئلك باسمك الروح المكنون المخزون الحى الحى الحى و به و
به و به و بك و بك و بك الا تحرمنى رفدك و فوآئد كراماتك و لا تولنى غيرك بك ولا
تولنى بك و لا تسلمنى الى عدوى و لا تكلنى الى نفسى و احسن الى اتم الاحسان عاجلا و
اجلا و حسن فى العاجله عملى و بلغنى فيها املى و فى العاجله و الخير فى منقلبى فانه
لايفقرك كثره مايتدفق به فضلك و سيب العطايا من مننك و لاينقص جودك تقصيرى فى شكر
نعمتك و لا يجم خزائن نعمتك النعم و لاينقص عظيم مواهبك من سعتك الاعظآء و لايوتر
فى جودك العظيم الفاضل الجليل منحك الفائق الجميل و لا تخاف ضيم املاق فتكدى و لا
يلحقك خوف عدم فينقص فيض ملكك و فضلك اللهم ارزقنا قلبا خاشعا و يقينا صادقا بالحق
صادعا و لا تومنى مكرك و لا تنسنى ذكرك و لا تهتك عنى سترك و لا تولنى غيرك و لا
تقنطنى من رحمتك بل تغمدنى بفوائدك ولا تمنعنى جميل عوائدك و كن لى فى كل وحشه
انيسا و فى كل جزع حصنا و من كل هلكه غياثا و نجنى من كل بلآء و خطآء و اعصمنى من
كل زلل و تمم لي فوايدك و قني و عيدك و اصرف عني اليم عذابك و تدمير تنكيلك و شرفني
بحفظ كتابك و اصلحني و اصلح ديني و دنياي و اخرتي و اهلي و ولدي و وسع رزقي و ادره
علي و اقبل علي و لا تعرض عني فانك لا تخلف الميعاى اللهم ارفعني و لا تضعني و
الحمني و لا تعذبني و انصرني و لا تخذلني و اثرني و لا توثر علي و اجعل لي من امري
يسرا و فرلاجا و عجل اجابتي و استنقذني مما قد نزل بي انك على كل شى ء قدير و ذلك
عليك يسير و انت الجواد الكريم و صلى الله على محمد و اله الطاهرين و سلم تسليما
كثيرا
دعاى آن حضرت عليه السلام در سختيها و پيش آمدهاى ناگوار
معروف بدعاى
يمانى
خدايا توئى پادشاه اى آمرزنده ، معبودى جز تو نيست و من بنده توام كه بخويش ستم
كرده و بگناهم اعتراف دارمت براستى كه كسى جز تو گناهان را نيامرزد پس گناهان مرا
بيامرز، و گناه را جز تو كسى نيامرزد معبودى نيست جز تو اى آمرزنده ، خدايا من تو
را ستايش كنم و تو شايسته ستايشى بدان سبب كه مرا بعطاى شايان و زياده بخشيهاى
كردار خويش ويژه ساختى ، و بر آن نعمتها كه بمن عطا كردى ، و آن خوشنوديت را كه بمن
دادى ، و آن نعمتت كه بمن رسيده ، و بخاطر همان دفاعى كه از من كرده و توفيقى كه
بمن داده و دعايم را كه با جابت رسانده اى تا اينكه از روى اشتياق با تو راز دل
گويم ، و در كمال صفا و خلوص تو را بخوانم ، و بار اميدم را بدرگاه تو فرود آرم و
در همه جا تو را جبران كننده و شكسته بند كارهاى
شكسته ام يابم و در هر كارم تو را ناظر، و بر دشمنانم ياور ناصر، و بر گناهانم
آمرزنده و بر پوشاند نيهايم تو را پوشاننده يابم .
از آن زمان كه مرا بدين سراى آزمايش در آورده اى تا بنگرى كه من براى آن سراى
ماندگار چه مى فرستم يك چشم بر همزدن هم نبوده كه من خير و خوبى تو را در وجود خويش
نبينم ، پس اى خداى من آزاد شده توام از همه مصيبتها و سختيها، و محنتهائى كه اندوه
آن ها با تيرهاى قضا و انواع بلاهاى سخت بمن حمله كرده ، من از تو جز رفتار نيك
چيزى بياد ندارم ، و جز فزونبخشى چيزى نه بينم ، خير تو مرا فرا گرفته ، و
فزونبخشيت بر من پى در پى در آمده ، و نعمتهايت نزد من پيوست و كامل است ، تو ترس و
بيم مرا تحقق نبخشى بلكه به اميد من تحقق بخشى
(52) و در سفرها مصاحب من بودى ، و درحضر گراميم داشتى ، و بيماريهايم را
شفا بخشيدى ، و بدرد و رنجم بهبودى دادى ، و بازگشتگاه و جايگاهم را نيكو كردى ، و
بشماتت دشمنانم دچار نساختى ، و هر كه مرا هدف تير دشمنيش
قرار داد هدفش قرار دادى و شر آنكس را كه بدشمنيم برخاست از سرم دور كردى ، خدايا
چه بسيار دشمنى كه شمشير دشمنى بر وى من كشيد، و براى كشتنم لبه خنجرش را تيز كرد،
و دم برنده اش را برايم آماده كرد، و زهرهاى كشنده اش را برايم آميخت ، و تيرهاى
نشان گيرش را بسويم نشان گرفت ، و در دل گرفت كه بمن آزارى برساند، و جرعه هاى تلخ
زهر خود را بگلويم فرو ريزد، در آنحال اى خداى من ، تو بناتوانى من نگريستى كه من
طاقت دردهاى ناگوار را ندارم ، و ديدى كه من عاجزم از استمداد كسى كه بقصد جنگ با
من برخاسته و مرا در بسيارى از مشكلاتى كه بمن رو آورده تنها گذارده و سر راهم كمين
كرده ، در آنچه فكر من در استمداد از امثال او بجائى نمى رسد، پس مرا
- اى پروردگار من
- بكمك خودت
كمك دادى ، و نيرويم را يا پشتم را بيارى خود محكم
كردى ، و تيغ برنده اش را بر من كند كردى ، و او را پس از زحماتى كه در جمع آورى
نفرات كشيده بود تنها گرداندى ، در حالى كه عطشش درباره
نابودى من فرو ننشسته بود، و سوز دلش خنك نشده بود، و
از شدت خشم دست و پاى خود را بدندان مى گيزيد، خدايا و چه بسيار ستم پيشه
اى كه با نقشه هاى شومش بمن ستم كرده و براى شكار كردنم دامها نهاده بود، و مانند
درنده اى كه براى شكار گريخته اش كمين كرده بكمين من نشست تا فرصتى بدست آرد، و
بشكار خود برسد، و براى رسيدن بمقصود خود در صورت
ظاهر خود را از روى تملق بشاش نشان مى داد، و روى گشاده اى بمن مى نمود، ولى
- اى خداى من
- همينكه تو نادرستى باطنش و زشتى ضميرش را ديدى او را در همان جاه خود
كه براى من كنده بود بسر در انداختى ، و در گودالش كه
سر راه من حفر كرده بود
سرنگونش ساختى ، و به پشت انداختى ، و بسنگ خودش او را زدى ، و بر نيزه خودش او را
كشتى ، و با زه كمان خودش جانش بر گرفتى ، و نيرنگش را بخودش باز گرداندى ، و در
بند پشيمانى خود گرفتارش كردى ، تا اينكه پس از همه نخوت و تكبر خوار و زبون گشته و
پس از گردنكشى بزانو و پستى در آمده ، و در همان بندى كه مى خواست مرا در آن
ببيند بصورت خوارى گرفتار شد، و اگر رحمت تو نبود چيزى نمانده بود كه من هم بهمان
بلائى كه او دچار گشته دچار گردم ، پس ستايش خاص آن پروردگار نيرومندى است كه كسى
بنزاعش در نيايد، و براى آن سرپرست بزرگوار و بردبارى است كه شتاب نكند، و پاينده
اى كه غافل نگردد، و شكيبائى كه جهل نورزد.
معبودا تو را آواز دهم در حالى كه پناه جوى بتو هستم و بسرعت اجابت تو اطمينان دارم
، توكل دارم بر آن سابقه خوبى كه پيوسته از جانبدارى تو از خويشتن سراغ دارم ، و
دانايم به اينكه مغلوب نگردد هر آنكس كه بسايه كنف حمايت
تو پناه برد، و حوادث و بلاهاى كوبنده روزگار بر دژ
كمك و نصرت تو كارگر نشود، پس
- اى
پروردگار من - تو بودى كه مرا به توانائى خويش خلاص فرمودى ، واز سطوت
و گزند او بلطف و بزرگوارى خود رهايم ساختى .
|