اگر ديديد بديهاى شما كم شده
است . بدانيد خداوند به شما توفيق داده است و از مكتب اسلام ، از
عبادات ، حكمت و معارف اسلام استفاده كرديد. اين محك خوبى است . ولى
اگر هشتاد سال ، صد سال ، در محيط اسلام مانده ايم و هنوز رذائل و شرور
حل نشده است . نماز، نماز نبوده است ، نمازى كه معراج مؤ من است نبوده
است . مفهوم معراج ، آدمى را بالا نمى برد، بلكه حقيقت عروج انسان را
بالا مى برد. آيا به ياد داريم يك مرتبه صادقانه گفته باشيم :
اياك
نعبد و اياك نستعين . تا اين كلمه را صادقانه نگويى و در نفس
تو توطئه هاى شيطانى باشد، عبوديت و معراج نيست .
در روايات ما آمده است :
لو
اءن رجلا قام ليله و صام نهاره و تصدق بجميع ماله و حج دهره و لم يعرف
و لايه ولى الله فيو اليه و يكون جميع اءعماله بدلالته اليه ما كان له
على الله جل و عز حق فى ثوابه و لا كان من اهل الاءيمان
(174). گمان نكنيد كه اينها در حق ائمه (عليه السلام )
گزافه گويى است . انسان ، تا ولى را نشناسد، انسان موحد نمى شود. توحيد
را بايد از امام حسين (عليه السلام ) فراگرفت ؛ بذل همه هستى در راه حق
؛ آن صلوه معراجى كه اهل بيت اقامه مى كردند. گفتند:
حسبنا كتاب الله
(175). گمان مى كنند خليفه خدا بودن اين است كه مملكت
گيرى كنند. آيا خلفا مى توانستند عبادات پيامبر اسلام ، نماز و روزه و
جهاد پيامبر اسلام رابه جا بياورند؟ آيا توانستند يك وقت موحد خالص
شوند؟ يك وقت يك عبوديت خالصانه پيدا كنند؟
اين است كه مقام زائر قبر حسين (عليه السلام ) از مقام زائر خانه خدا
بالاتر است . شايد ميلياردها نفر براى زيارت خانه خدا بروند و در آنها
يك حسين بن على نباشد. زائر حسين (عليه السلام ) بايد اين چنين مقامى
داشته باشد، كه مقامش حتى از زائر حج بيشتر است . اين گزافه نيست ، روى
حسابهاى دقيق است . بايد اجابت دعا زير قبه او و امامت در ذريه اش
باشد. اينها تبليغات نيست . برويد ببينيد كسانى را كه از تربت حسين
(عليه السلام ) شفاعتها ديده اند. گرچه اطبا مى گويند: خاك براى انسان
مضر است ، ولى خاك قبر حضرت اباعبدالله (عليه السلام ) را كه مجاور
مدفن حضرت است ، روى هر جراحتى كه ريخته اند، التيام پيداكرده است .
شايد اين خصوصيت ، مربوط به حضرت اباعبدالله (عليه السلام ) است . مال
پيغمبر خدا هم نيست . وصفى كه حضرت داشته است مختص خود او بوده است .
خلاصه اين كه عرفان ، معارف و عبادات همه از دستگاه خدا افاضه شده است
. خداوند توفيق دهد كه انسان از مكتب انبيا، مخصوصا مكتب اسلام استفاده
كند. اگر از اين مكتب استفاده نشد و همه دنيا بگويد: تو آدم خوبى هستى
، از بديهايت كم نشده است و آدم بدى هستى . ولى اگر به بركت مكتب اسلام
از شرك پاك شدى و از بديهايت كم شده باشد و همه بگويند: تو آدم بدى
هستى ، آدم خوبى هستى و مردى هستى نورانى ؛ در دنيا و آخرت .
درس چهل و چهارم : و واعدنا موسى اءربعين ليله ثم اتخذتم
العجل و اءنتم ظالمون
(176)
زمانى كه حضرت موسى براى مناجات با حق
تعالى و كسب احكام و تكاليف الهى و افاضات حق و دريافت معارف و اخلاق ،
از ميان قوم خود بيرون رفت ، قومش گوساله پرست شدند و از دين بيرون
رفتند.
ايمان پايدار
ايمان دو گونه است : ايمان ((مستقر))
و ايمان ((مستودع ))(177).
ايمان اگر مستقر باشد، سامرى ها نمى توانند در آن رخنه كنند. اگر ايمان
، مبانى عقلى و الهى پيدا كرد و اگر انسان به نور عقلى و نور خدا،
معرفت به بارى تعالى پيدا كرد، سامرى ها نمى توانند كارى كنند. سامرى
ها با كسانى كار دارند كه ايمانشان مستودع باشد، كسانى كه ايمانشان بر
مبناى احساسات ، يا از محيط و اجتماع و يا از حكومتهاست . ايمان وقتى
مستقر است كه مبادى آن جهالت الهى و عقلى باشد. عقل چيست ؟ عقل يك
نورانيت الهى است . اين نورانيت است كه مورد خطاب خداوند است . مورد
خطاب
اءقبل و اء دبر و
اياك
اءغاقب و اياك اءثيب
(178) است . اين نورانيت در هر كه پيدا شد، اول خودش را
مى سازد. فقط به فكر اين نيست كه مردم بدى نكنند. مى گويد: اول بايد
خودم بد نباشم . ابتدا به فكر سازندگى خويش است . انبيا اولين كارى كه
كردند، خود را از رذائل نفسانى دور كردند و به فضائل الهى آراستند. كسى
كه ايمان به خدا پيدا كند مى گويد: اصلاحات را بايد از خود شروع كنيم ؛
نه اين كه مردم بدى نكنند و ما هر كارى مى خواهيم بكنيم .
بايد ابتدا خود را ساخت و از بديها و جهالتها دور كرد، عبادت خالص خدا
كرد و بعد ديگران را. پيامبر اگر به شما مى گويد: امانتدار باشيد، خودش
امين است . اول خودشان به صفات الهى متصف هستند و بعد به فكر تكميل
نفوس قابل و لايق در جامعه هستند. و در اين راه ، با وجود همه حوادث ،
گرفتاريها و تهمتهايى كه از روى جهالت مردم نصيب آنها مى شد، تلاش مى
كردند. شايد اقتصادى ها پيامبر را عاقل ندانند؛ چون خودشان بيچاره پول
هستند، مى گويند: چرا پيامبر بيچاره پول نيست . ولى خودش بى عقل است .
و ما
صاحبكم بمجنون
(179). در اجتماع هستند كسانى كه وقتى چيزى را نفهمند،
مى گويند: طرف نمى فهمد. بايد گفت : تو شعور ندارى . گمان مى كنى كه
اقتصاد، حلال مشكلات است . اگر اين طور است ، بايد شرق و غرب مشكلات را
حل كرده باشند. ولى آنها اضطرابشان بيشتر از شماست ؛ اگر گاردشان در
جايى حاضر نباشد، شايد تا صبح خوابشان نبرد. على (عليه السلام ) در جنگ
صفين ، در ميان جنگ ، مشغول نماز شد. گفتند: قشون معاويه انتظار مى
كشد، شايد به شما آسيبى برسانند. نماز شد. گفتند: قشون معاويه انتظار
مى كشد، شايد به شما آسيبى برسانند. ايستاده ايد نماز مى خوانيد؟ حضرت
فرمود: مكان قتل ما معين است ، وقت و قاتلش هم معين است و هيچ كدام اين
جا نيست .
خود سازى و معرفت حق
انسان اگر مجاهده كند، آدم خوبى شود، خدا را درك مى كند، وجدان
مى كند و مى فهمد به راستى خدايى هست . آدم خوبى شدن ، خودش يك معناى
بزرگى است . يعنى از بديها دور شده ام ، تهمت نمى زنم ، غارتگرى نمى
كنم ، حقوق مردم را ضايع نمى كنم . اگر اين چنين انسانى پيدا شود، همه
شما دست او را مى بوسيد. خود شما اين چنين شويد. مى گوييد: نمى شود،
حال اگر پيامبر خدا نمى شويد، دست كم يك انسان صالحى در حد خودتان مى
شويد. انسانى كه شرى ندارد، اگر خير و خدمتى هم نداشته باشد، اگر محرز
شد شر و بدى و آتش ندارد، همين مردم دست او را مى بوسند. در اين صورت ،
انسان از شيطان دور است . خلاصه اين كه تمام تكاليف الهى براى اين است
كه تو ساخته شوى . اگر ساخته شدى ، زهره مى شوى . منزلت تو بالا مى
رود. ولى چه كنيم كه مى گويى : ما با همين كلك بازيها دلخوش هستيم . و
اين نشانه انحطاط فكر بشر است . اگر كلك بازيها و توطئه ها و خدعه ها
كار را درست كند تازه معاويه مى شوى . برو قبر او را ببين . مثل يك
مزبله است ، با وجود تمام نقشه هايى كه براى بستن خانه على داشت . اين
نتيجه شيطنت است .
گمان نكنيد خدا منتظر معرفت ماست . اگر معرفت هم پيدا نكنى ، خداوند در
عرش اعلاست . اگر خدا را شناختى ، خودت درست مى شوى . اگر در برابر
توطئه ها تكيه گاه الهى داشته باشى ، همين چهار روزه كه در اين عالم
هستى ، اين همه فجايع نمى كنى ، انسان بى قيد و بندى نيستى كه دست و
زبان و گوشت آزاد باشد. مى گويى : من بنده خدا هستم . بنده خدا چشمش
آزاد نيست . خداوند نصيب كند كه ايمان ثابتى پيدا كنيد. ايمانى كه اگر
به شرق و غرب هم بگويند: دروغ است ، مى گوييد: خودتان دروغ هستيد. كارى
كنيد كه به اين مرحله نائل شويد، چقدر آثار و بركات دارد، در اين دنيا
و در آخرت . خدا همه را موفق دارد كه از راه بندگى خدا و عبادت حق و
ترك عبادت شيطان به اين مرحله نائل شويد.
درس چهل و پنجم : و واعدنا موسى اءربعين ليله ثم اتخذتم
العجل و اءنتم ظالمون
(180)
بايد از خود شروع كرد
مناجات موسى - على نبينا و آله و عليه السلام - براى استفاده
احكام الهى از خداى تعالى است . مبداء علوم به حسب معارف ، اخلاق و فقه
، انبيا هستند؛ علومى كه حتى پيامبر خدا، تقاضاى افزايش آن را مى كند:
رب
زدنى علما(181).
تمام تبليغات اسلام براى اين است كه اين بشر ساخته شود. ساخته شدن بشر،
ضامن صلح جهانى است . همه معايب و مفاسد، درگيرى ها، تعارضها و نزاعها،
معلول اين است كه انسان ساخته نشده است . بشر مقدار زيادى از اقتصاد را
براى جنگ و توطئه و تخريب به كار مى برد. اگر اينها صرف عمران و
آبادانى مى شد، بسيارى از جاها آباد مى شد. تمام تكاليف الهى براى اين
است كه بشر ساخته شود. و اين كار، سالها وقت لازم دارد.
انبيا پيش از آن كه ماءمور هدايت و ارشاد مردم شوند، خودشان را ساختند.
حتى دشمنان انبيا مى گفتند: انبيا مى گفتند: انبيا دروغ نمى گويند،
خيانت نمى كنند. بنابراين ، انسان بايد از خود شروع كند. نمى دانيد
انسان ساخته شده چقدر به درد مى خورد. انسانى كه ساخته شد، حقوق و حدود
ديگران را ضايع نمى كند، شهربانى و دادگسترى نمى خواهد. انبيا با
كمترين مؤ نه زندگى كردند. مى دانيد غذاى مولاى متقيان چه بوده است ،
ولى انگشتر خود را در راه خدا انفاق مى كند.
خود سازى و مردم سازى
خداوند مدت كوتاهى به انسان فرصت داده است . خود او هم مى داند
كه بايد برود، ولى با اين وجود، پرونده اش از پرونده هر درنده اى بدتر
است . و اين مربوط به انسانى است كه از خدا منقطع است ، از خدا دور است
و از تكاليف الهى محروم . تكاليف الهى ، همه رحمت است و سازنده . نماز
و روزه اش سازنده است . نماز به انسان مى گويد: موحد و خداپرست باش .
اگر اين چنين باشى ، دنبال محرمات نمى روى ، دنبال غارتگرى نمى روى و
حرفت از صد سند معتبرتر است . اين است مسلمانى . آدمى كه صبح تا شام ،
هزار دروغ مى گويد و افتخار كند كه به مقصد خود كه مقصدى كودكانه است
رسيده است ، انسان نيست .
خلاصه اين كه هم احتياج به سازندگى دارند. اگر خودتان را ساختيد، مردم
هم ساخته مى شوند. مردم اگر بدانند دروغ نمى گوييد، غارت نمى كنيد،
همين خودش ، سازنده مردم است . خداى تعالى همه را موفق كند كه به فكر
خود باشيد. يعنى همين طور كه به فكر دنيا و افتخار هستيد، به فكر و
كاشانه هستيد به فكر اين هم باشيد كه خودتان نيز ساخته شويد. اگر خود
را ساختيد، همه چيز به همراه آن مى آيد. اگر انسان ساخته شد، خدا را هم
برايش فراهم مى كند. ان شاء الله موفق و مؤ يد باشيد.
درس چهل و ششم : ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلم تشكرون
(182)
عفو الهى
خداى تبارك و تعالى ، بندگان مجرم و گناهكار را عفو مى كند. عفو
خدا به اين است كه باب رحمت الهى بر ما مسدود نشود. عذاب خداى تعالى
اين است كه بگويد: تو قابل هدايت و قابل ايمان نيستى و برو! اين همه
عذابها بالاتر است . شايد نتوانيد اين مطلب را از من بپذيريد. اين ، به
خاطر اين است كه همه بركات ، بركات الهى است . زمانى انسان اين مطلب را
مى فهمد كه از رحمت الهى منقطع شود. و اين عذابى است بدتر از همه
عذابها. اين عذاب از خداى تعالى ، ظلم به بندگانش نيست . اگر چه بنده
اى با عمل ثقلين محشور شود و عبادات جن و انس هم با او باشد، اين عذاب
ظلم نيست . چون عذاب معنايش اين است كه من ديگر رحمت بر تو نازل نمى
كنم . اگر خداى تعالى زمينى را كه باران بر آن نازل مى كرده است ، ديگر
بر آن نازل نكند، ظلم به آن نكرده است ؛ فقط جلوى باران را گرفته است .
مگر زمين طلبى داشته است ؟ مثل بچه اى كه بعد از نصيحت و موعظه و
تربيتها، پدر و مادر از او خسته شوند، مى گويند: برو، ما ديگر اقتصاد و
تربيت او را فراهم نمى كنيم !
خذلان در دستگاه حق تعالى ، هزار برابر از اين بدتر است ، جهنم عجيبى
است . نمى دانم بگويم : خدا نصيبتان كند، يا نكند. اگر خذلان را درك
كنيم ، هرگز هوس معصيت و هوا پرستى نخواهيم كرد؛ يعنى مى ترسيم . اگر
الان نمى ترسيم ، براى اين است كه نديده ايم . عذاب خدا راست است . همه
حيوانات و انسانها از رحمت الهى استفاده مى كنند. اين آرامش نفسانى كه
انسان دارد، از بركات خداست . اگر اين آرامش را نديده ايد، گمان مى
كنيد مال خودتان است . خودتان هيچ نداريد. خودتان آنچه را كه شرق و غرب
نشان مى دهد داريد، كه حاضر است همه را آتش بزند، منتها نمى تواند اين
كار را بكند.
نماز حقيقى
انسان مثل يك كوه آتش فشان است . تمام آتشها از انسان است ؛ از
فرعون ، نمرود، يزيدها و معاويه ها. يكى از آنها هم ما هسيتم . منتها
تكاليف الهى است كه نمى گذارد ما آتش فشانى كنيم ، ما هم گاهى آتش فشان
داريم . اين مغفرت الهى است كه با معامله عدالت نمى كند. شايد همه
اعمال خوب ما هم كتك بخواهد. گمان نكنيد اين حرف گزاف است . هفتاد سال
از عمر ما مى گذرد و يك نماز معراجى به جا نياورده ايم اگر نماز معراجى
نداشتيم ، نماز نبوده است . آيا تا به حال يك نماز ناهى از فحشا و منكر
انجام داده اى ؟ نمازى كه دروغ و فحشا و محرمات جلوگيرى كند. كدام يك
از ما اگر آزاد باشيم ، محرمات الهى را به جا نمى آورد؟ زبان و دست و
چشم و گوش ما قيد به اين است كه فرمان خدا را ببرند. پس اگر ما منكرات
را به جا مى آوريم ، نماز ما نماز نيست . چون ،
ان
الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر(183)؛
نماز باز دارنده فحشا و منكر است . اين كلام ، قرآن است و دروغ نيست .
پس چگونه كه ما نماز خوانده ايم و همه نوع كثافت كارى هم مى كنيم ؟
ما نماز نخوانده ايم ، بازى كرده ايم .
كدام يك از ما نماز معراجى را انجام داده ايم ؟ معراج ؛ يعنى منتهاى
كمال انسانيت ؛ يعنى بنده غير خدا نباشيم . تمام اربابها خداى ما
هستند، پول خداى ماست ، شهوت خداى ماست . در برابر پول و مقام و شهرت ،
زمين خورده ايم . اگر فرمان خدا را بر عوارض و حوادث جهان ترجيح داديم
، بنده خدا هستيم . چلو كباب را ترجيح داده ايد؛ اين درست باشد، هر چه
مى خواهد باشد! اين وضع اعمال عبادى ماست . صد سال قلدرى كرديم ، هنوز
متوجه نيستيم قلدرى بد است . هفتاد سال با نقشه هاى شيطانى در اجتماع
زندگى كرديم . يك منافق پوست كلفت بوده ايم . چه كسى حاضر است كه
بگوييد دست از نفاق بر مى داريم ؛ يعنى دور نباشيم . اين مربوط به
اعمال خوب ماست ؛ محرمات به جاى خود.
منع رحمت و عذاب خدا
ما همه ، مشمول رحمت ، مغفرت و غفو الهى هستيم . اگر همه عالم
غذاب شود، خدا ظلم نكرده است . عذاب خدا اين نيست كه آتش روى سر آدم
ببارد. عذاب الهى اين است كه خورشيد نباشد، هوا نباشد، زمين سبز نشود،
درختان ميوه ندهند، افكار مضطرب باشد. انسان روزى مى فهمد اينها بركات
الهى است كه كار از كار گذشته است . بنابراين ، معامله حق با ما،
معامله عفو و رحمت است .
ان شاء الله موفق باشيد، كمال استفاده را از اين معامله بكنيد؛ يعنى از
بديها دورى كنيد. شما اگر بدانيد كسى بدى ندارد و از حيث امانت ، مورد
امانت شماست ، اسرار خود براى او مى گوييد. منافقان درباره پيامبر
اسلام حرفهاى مختلفى مى زدند. پيامبر خدا نمى گفتند: اين دروغها را
نگوييد! منافقان مى گفتند: پيامبر، گوش محض است . پيامبر همه آنها را
مى شناخت ، ولى حاضر نبود آبروى آنها را ببرد. ان شاء الله همه از رحمت
الهى كمال استفاده را بكنيد. استفاده ، كمال علمى و عملى است . دست كم
به جايى برسيد كه حرفهاى انبيا و دعاها را بفهميد، نه ترجمه آن را بلكه
حقيقتش را.
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الهى
قلبى محجوب و نفسى معيوب و عقلى مغلوب و هوائى غالب ...(184)
چه كنم كه قلبم از علوم الهى محجوب است ، نفسم دچار معايب است و مرا
وادار به خرابى و آتش فشانى و تهمت زدن و به جان هم انداختن ديگران مى
كند. عقلم در برابر هوى كار نمى كند. عقل موجودى الهى است كه خدا امر
به ا قبال و ادبارش مى كند. از كارهاى عقل اين است كه انسان را بسازد.
عقل بايد هر نفسى را براى بندگى خدا بسازد، تا بدى نداشته باشد.
درس چهل و هفتم : ثم عفونا عنكم ...(185)
توحيد
ايمان ، مراتب و درجاتى دارد. ايمان اگر مستقر باشد تحولات و
حوداث جهانى در او اثر نمى كند. ايمان اگر ثابت باشد؛ يعنى ايمان نفوسى
كه خود را به مكتب اسلام ساخته اند و از جرم ، طهارت پيدا كرده اند،
طرحها و نقشه هاى شيطانى در آن راه ندارد و خودشان نيز نقشه ندارند.
كلمه
لا اله الا الله كه پيامبر اكرم ، در صدر اسلام ، به مردم وعده
داده بود كه :
قولوا لا اله الا الله تفلحوا(186)،
اكنون نيز كار ساز است . ولى در صورتى كه صادقانه باشد، نه اين كه هزار
ارباب جمع كرده باشيم و
لا
اله الا الله هم بگوييم . اين دروغى بيش نيست . كسى مى تواند
صادقانه بگويد كه غير خدا را پرستش نكند، مشرك نباشد. الان ، ظاهر اين
كلمه دست ماست ؛ آن هم به اندازه ظاهر نتيجه دارد. اگر حقيقت اين كلمه
دست بيايد، نتيجه آن صلح جهانى است . يعنى اگر هر بشرى خدا پرست شد و
اربابهاى ديگر را كنار گذارد، حريت و آزادى تعين پيدا كند و فقط بندگى
خدا باشد، همه كارها درست مى شود.
همه زحمات هم براى اين است كه بشر خوا را بسازد. شما اگر يك بشر ساخته
شده پيدا كنى ، از او فاصله نمى گيرى . از كسانى كه دروغگو، كلاه گذار
و اهل نيرنگ هستند و يا حركت آنها جاهلانه است فاصله مى گيرى . شما همه
، به نبى اكرم و اهل بيتش كمال محبت داريد. اين براى اين است كه اينها
منابع علم و حكمت و عرفان هستند. اگر وعده اى دادند، خلاف نمى كنند.
دستورهاى اسلام براى اين است كه شما از همزات شيطان منزه شويد، و اين
حس ديگرى در شما به وجود مى آورد كه با حقايق آشنا شويد، به چيزهايى كه
شيطان دعوت مى كند بى اعتنا مى شويد و شرط آن اين است كه در اين مكتب ،
به فكر سازندگى خود باشيد.
سازندگى و بى نيازى از
غير خدا
اگر خود را ساختيد، به فكر ساختن مردم هم باشيد. اگر انسان به
فكر ساختن خود بود، فرصت زياد مى خواهد، ديگر به فكر اين كه فلانى چه
كرد و... نيست ، و وقت اين حرفها را ندارد. شما وقتى ساخته شده ايد كه
شيعه على بشويد؛ شيعه مولاى متقيان . در عين اين كه جوجه كباب هم مى
خوريد، از رذائل دور باشيد، از جهالتها دور باشيد. كسى نمى تواند تقواى
على را پيدا كند. زهد على مال خود اوست . لكن اگر انسان سالها از عمرش
بگذرد و بگويد: من موحدم ، و دروغ باشد، خودش مى داند كه دروغ مى گويد.
وقتى مى گويى :
اياك نعبد و اياك نستعين اگر از ما سوى الله منقطع باشى ، راست
گفته اى . دروغها آدم را نمى سازد. خدا همه را توفيق خودسازى بدهند،
وگرنه اوضاع خراب است .
در روايات آمده است كه : تو خود را بساز! روابط با بندگان به عهده ما،
همه را با تو خوب مى كنيم . يعنى تو رابطه ات را با خدا درست كن ؛ يعنى
دست از رذائل بردار، كم كم مى فهمى كه خدايى هم هست ، به طورى كه مشهود
تو مى شود. و حوادث ناراحتى و خوف ندارد، چون به حاكم بر جهان طبيعى
اتكا دارد. اين حرف حقيقت دارد و تبليغات نيست . لكن اگر انسان بخواهد
اين مساءله را حل كند، بايد مجاهده كند:
و
الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا(187)
انسانى كه خود ساخته است ؛ مثل انسان ولى ، خودش منهاى خدا نيز آثارى
و رحمتى دارد. مثل آن رحمتى كه پيامبر داشت . الان در سرتاسر جهان اگر
رحمتى هم باشد، كم يا زياد، رحمت پيامبر خداست . همين مجلس هم از بركات
پيغمبر خداست . انقلاب شما هم همين طور. تمام اينها بر مى گردد به رحمت
الهى . اگر صادقانه موفق به
لا
اله الا الله شديد من گمان مى كنم كارتان حل شده است . از خداى
تعالى بخواهيم كه اين چنين نعمتى را به شما موهبت كند و در اين صورت از
التماس كردن به اين و آن مستغنى مى شويد ان شاء الله موفق باشيد، خدا
همه شما را به بديهاى خودتان آگاه كند، تا به فكر اصلاح باشيد. و آنچه
كه مى توان به آن اميدوار شد، اين است كه رحمت خدا واسع است . گمان
نكنيد خدا شما را رد مى كند. اگر هزار سال هم بدى كرده باشيد آن ساعتى
كه صادقانه به در خانه خدا رفته باشيد، باز خداوند شما را قبول مى كند.
درس چهل و هشتم : ثم عفونا عنكم ...(188)
عقل ، رابطه الهى
نعمتهاى الهى كه حيات و كمال انسان به آن بستگى دارد - حتى نسبت
به انبيا - همه از باب رحمت است نه استحقاق . كسى از خداى تعالى طلبكار
نيست . نعمتهاى الهى متفاوت است ؛ برخى از آنها بر برخى ديگر فضيلت
دارد. يكى از نعمتهاى برتر الهى ، نعمت عقل است كه خداوند در نفوس به
وديعت گذارده است . عقل ، رابطه الهى است . يعنى رابطه بين نفوس بشرى و
حق تعالى است . اين رابطه ، مبداء سازندگى نفوس بشرى است ، به اين معنا
كه اگر نفوس به عاقله توجه كنند، به مراتب كمال روحانيت ، صلاح ، ولايت
و نبوت و... دست مى يابند. از اين رابطه الهى بايد استفاده كرد. نخستين
مرحله ساختن شدن نفوس به وسيله عاقله است . اين خود سازندگى كه انبيا و
اوليا و صالحان داشتند به وسيله عاقله است .
اول
ما خلق الله العقل
(189)؛ عقل در مرتبه نخست شرافت و عظمت و اهميت است
لا
اكملتك الا فيمن اءحب
(190). كسى كه خداى تعالى عقلش را كامل كرده است ، خيلى
مورد عنايت بوده است . چون به وسيله عاقله ، انسان مراتب كمال را طى مى
كند.
نعمت و رحمت
همه نعمتهاى الهى از باب رحمت است ، هر آنچه در عالم وجود دارد
از نعمتهاى الهى است ؛ حتى علفهاى هرز بيابان هم نعمت است كه حيوانات
از آن مى خورند و شير و گوشت آنها مورد استفاده انسان قرار مى گيرد. در
آخر بعضى از دعاهاى مى گوييم :
برحمتك يا اءرحم الراحمين ؛ يعنى همه نعمتها به رحمت الهى بر مى
گردد. علم و قدرتى كه خداوند به بشر داده است ، از رحمت اوست . بعضى از
نعمتهاى الهى جنبه اعجازى هم دارد، به اين معنا كه بشر نمى تواند يك
زرد آلو بسازد. آن ، مصنوع خدا و قدرت الهى است .
توحيد يكى از نعمتهاى الهى است . گمان نكنيد توحيد و نماز و روزه مشقت
دارد، بلكه همه رحمت است . اگر انسان نماز الهى را بخواند، منكرات بر
او مسدود مى شود، معراج تكاملى پيدا مى كند و نفس ، مملوك عاقله باشد،
انسان دنبال حرام نمى رود و كار او اصلاح خواهد شد. گمان نكنيد كه اگر
دنبال حرام نرويد، رزق نداريد، اين طور نيست . انسان با بصيرت عقلى تا
بدان جا پيش مى رود كه اكمل و اشرف موجودات مى شود.
انسان با همت ، انسانى است كه همان استفاده هاى مادى و معنوى كه انبيا
و اوليا و اتقيا از اين جهان كردند، بكند. در برابر دستگاه الهى ،
قناعت نكن . هر چه از دستگاه الهى نصيب تو شد،
هنياء لك . هم مصرف كن و هم بذل و بخشش كن . اگر انسان با دقت
توجه پيدا كند، آثار حق را پيدا مى كند. همه موانع از خود انسان است .
رذالتهاى نفسانى ، جهالتها و گرفتارى شهوات ، مانع اين است كه انسان
حقايق را ببيند و مشاهده كند و بفهمد كه هر لحظه در نعمتهاى الهى غرق
است . چشم و گوش و دست انسان ، همه از نعمتهاى الهى است . اگر انسان
دست يا چشم يا گوش نداشته باشد، يا سوء هاضمه پيدا كند، مى فهمد كه
اوضاع چقدر خراب است . الان ما به راحتى غذا مى خوريم و گاهى فرصت سرد
شدن هم نمى دهيم . وقتى كه مبتلا شديم و نتوانستيم غذا بخوريم و بايد
آب را به حلق ما بريزند، مى فهميم كه از چه نعمت بزرگى برخوردار بوده
ايم . زمانى قدر اين نعمتها را مى دانيم كه از اين نعمتها خبرى نيست .
زمانى كه بايد دست شما را بگيرند تا بلند شويد، مى فهميد كه نعمت جوانى
چقدر قيمت دارد. خداوند به همه توفيق دهد كه از نشئه دنيا كمال استفاده
را بكنيد و از نعمتهاى الهى همچون عقل ، مكتب اسلام ، اعضا و جوارح ،
كاملا استفاده كنيد، نه اين كه آنها را هدر بدهيد.