نردبان آسمان
«مجموعه اى از درسهاى اخلاق حضرت آية الله بهاءالدينى»

تدوين و ويرايش : اكبر اسدى

- ۱۰ -


آتش نفس
نفوس غير الهى و نفوس منقطع از خداى تعالى ، تمام جرائم را كمال خود مى دانند. مى گويند: ما اين چنين قدرتى داريم كه مى توانيم جهان را آتش بزنيم . بايد گفت : اگر دنيا را آباد كرديد، افتخار دارد. نفس از موجودات نارى است و دشمن انسان ، كه دشمنى آن از شرق و غرب هم بيشتر است . ولى ما نمى توانيم اين مطلب را باور كنيم . چگونه مى توانيم باور كنيم كه خودمان دشمن خودمان هستيم ؟! اگر خداى تعالى عقل را به تو عطا كرد و مورد موهبت الهى واقع شدى و عاقل شدى ، آن وقت مى فهمى كه خودت از همه جاهلتر، از همه نادانتر هستى و آتش تو از همه بيشتر است . در آن وقت نمى گويى : هر كارى دلم بخواهد مى كنم ، چون اين مظاهر شيطانى است ؛ بلكه مى گويى : هر چه خداى تعالى بخواهد، عظمت انسان در آن است .
بايد عاقله را به كار انداخت و مزاحم آن را از ميان برداشت . مزاحم عاقله ، نفس اماره است . هر اندازه انسان اين نفس را تزكيه و تهذيب كند و آن را از قدرت سبعى بيندازد و تضعيفش كند، حكومت و حاكميت عقل تقويت مى شود.
ولى ما، بين عقل و نفس فرقى نمى گذاريم . مى گويد: ما دلمان مى خواهد اين جور كنيم . غلط مى كند دلت ، بخواهد هر كارى بكند. اگر دلت مى خواهد به جهنم بروى ، برو! هنيئا لك ! اين آثار و بساطى را كه مى بينى ، آثار هوى و هوس شرق و غرب است ، آثار هوى و هوس بشر است . افتخار مى كنند كه ما قدرت داريم ، همه كره زمين را آتش بزنيم . اگر قدرت رحمت داشتيد خوب بود؛ جهان را بهشت مى كرديد. اين كه در اسلام اين قدر روى علم تاءكيد شده است و فرموده اند: عالم و آگاه و نورانى شويد، براى اين است كه آثار علم و نور، همه ، رحمت است .
در روايت آمده است : اول ما خلق الله العقل (157) و از عقل پيامبر اسلام تعبير شده است . براى پيغمبر اسلام زمين خاكى و نخ ابريشم فرقى نمى كند، سوار الاغ هم بشود خجالت نمى كشد، چون آن عظمت را يافته و آن بزرگى را دارد. سوار الاغ هم بشود، بزرگ است . ما بزرگى را نديده ايم . بزرگى اين نيست كه انسان با تشريفات سر و كار داشته باشد. بزرگى به اين است كه با دستگاه خدا همراه باشد. ما از دستگاه خدا خبر نداريم ؛ بلكه از آتش خودمان خبر نداريم ، در يك مجلس كه برويم ممكن است ظرف پنج دقيقه مجلس را به آتش بكشيم ، تهمتها بزنيم ، دروغها بگوييم ، غيبتها بكنيم . مى گويد: اين دروغها چيزى نيست . ممكن است يك دروغ جهانى را آتش بزند.
خدا همه را موفق و مؤ يد بدارد و به حركت عبادات اسلام ، نماز و روزه اسلام و توحيد اسلام ، همه را از شر شيطان داخلى نجات دهد. همه موفق باشيد كه در اين جهان بى بهره نباشيد. طورى نباشيد كه از دسته درندگان و حيوانات باشيم . اگر ما ادراك الهى نداشته باشيم با حيوانات فرق نداريم ، آنها هم غذا و مسكن و ... مى خواهند، حشرات زير زمين هم از رزق خدا استفاده مى كنند و ما نبايد به يك رزق قانع باشيم ، بلكه بايد از روحانيت هم با خبر باشيم . خدا همه را توفيق عطا كند كه به بركات محمد و آل محمد در اين راه سهمى پيدا كنيم .

درس سى و نهم : يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى اءنعمت عليكم و اءنى فضلتكم على العالمين (158)

اعجاز آيات
همه موجودات جهان از آيات و معجزات حق تعالى است . تمام متفكرين طبيعى و الهى ، قادر به آفرينش يك پشه نيستند. انسان چون از ابتدا با شمس و قمر، دريا و صحرا و موجودات الهى ماءنوس بوده است ، آيت بودن و معجزه بودن آنها را فراموش مى كند. معجزه خداى تعالى فقط برد و سلام كردن آتش براى ابراهيم ، يا غرق كردن قوم فرعون در رود نيل نيست . همه موجودات عالم ، معجزه حق تعالى است . خداوند در هر آن و در جميع لحظه ها، صورت فعلى را در تمام موجودات جهان القا مى كند و در هر لحظه ، صورت جديدى حادث مى شود. ولكن با بصيرت عقلى بايد آيات و معارف الهى را درك كرد. يا من هواختفى لفرط نوره (159). خود انسان و هوى و هوس او، مانع عاقله و بصيرت عقلى است . انسان به چيزى جز هوى و هوس متوجه نيست و گمان مى كند اين هوى و هوس ، موضوع خيلى دقيقى است .
انبيا وقتى امم گذشته را دعوت مى كردند، آنها در جواب مى گفتند: انا وجدنا ءاباءنا على اءمه و انا على ءاثارهم مقتدون (160)؛ ما تابع كارهاى پدارنمان هستيم ؛ آنها بت پرست بوده اند، ما هم بت پرستيم . اين چه برهانى است ؟ يا وقتى به آنها مى گويند: اءفتعبدون من دون الله ما لا ينفعكم شيئا و لا يضركم اءف لكم و لما تعبدون من دون الله (161)، آن بتها چه مى توانند بكنند؟ مى گويند: شما مى خواهيد با اين حرفها بر ما آقايى كنيد. گمان مى كنند خودشان خيلى با اهميتند كه انبيا، انتظار آقايى بر ايشان دارند. انبيا مقامشان اجل است از اين كه بخواهند بر اين جهان پر آشوب و اجتماع پر شر و شور، آقايى كنند. آقايى اين جهان ، غير از فجايع و حوادث و ناگواريها چيز ديگرى نيست . پيغمبر اسلام فرمود: ما اءوذى نبى ما اءوذى (162)؛ هيچ پيامبرى به اندازه ما اذيت نشد.
اگر ان شاء الله شما را توفيق دهد و تاءييد كند و نفوس شما تزكيه و به عاقله متوجه شود، ان شاء الله با مبداء و معاد آشنا مى شويد؛ متوجه مى شويد كه خداى تعالى نگهدار است ، قادر و حاكم و ارزاق و مطلق است و در مى يابيد كه ايمان به خدا خيلى با ارزش ‍ است . ايمان به خداى تعالى ، انسان را از تشبثات به اين خانه و آن خانه و به فلان كار و فلان عمل و از همه چيز، غنى مى كند. اين همه بشارت و انذار انبيا، براى آگاهى و بيدارى بشر است ، براى اين است كه بشر را هدايت كند. واتقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس ‍ شيئا و لا يقبل منها شفاعه و لا يؤ خذ منها و لا هم ينصرون (163) از روزى بترسيد كه ديگر كسى به حال كسى فايده اى ندارد.
در اين نشئه و جهان ، دسته اى غنى ، دسته اى ارباب و دسته اى رعيت هستند. گروهى عالمند و گروهى جاهل تجارتخانه ها و پاساژها دارند و به حسب ظاهر غنى هستند، گرچه غناى آنها از خداى تعالى است ، ولى مى توانند حوائج فقرا را بر طرف كنند. ولى در روز قيامت از پاساژ و سرمايه و ارباب و رعيت و صنايع خبرى نيست ، از پول و بانك خبرى نيست . اينها از شؤ ون اين جهان است . آنچه همراه انسان است ، آثار و اعمال اوست . هيچ موجودى به درد ديگرى نمى خورد. پدر به درد فرزند و فرزند به درد پدر نمى خورد. ديگر خبرى از رفقا نيست . همه گرفتارند. فقط ارتباط الهى نجات دهنده است و شفاعت اهل بيت عصمت (عليه السلام ) - تا شفاعت نصيب چه كسى بشود؛ آنهايى كه بندگى خدا را كردند. بندگان شيطان ، مورد شفاعت نيستند، هر كس نمى تواند شفاعت كند، شفاعت مال آدمهاى مخصوصى است .
با وجود همه نعمتهايى كه خداى تعالى به بنى اسرائيل داده است در هر نقطه جهان كه آتشى پيدا شود، منشاء آن يهود است .

آواز خدا
خداى تعالى حجت را بر همه ما تمام كرده است :

آواز خدا هميشه بر گوش دل است   كو دل كه دهد گوش به آواز خدا

لابد مى گويد: آواز خدا هم دروغ است . خير! تو اگر مانع را بردارى ، آواز خدا را مى شنوى . عيب از خود تو است ؛ بايد مانع را بردارى تا آواز خدا را هم بشنوى . اينها دروغ نيست ، واقعيت است ، ولى نه براى هر كس . اگر كسى استاد صرف و نحواست نمى توان او را انكار كرد؛ اگر تو هم درس مى خواندى ، در صرف و نحو تخصص پيدا مى كردى . نداى خدا هم همين طور است ، دستگاه خدا هم همين طور است . از اين دستگاه الهى همه بايد استفاده كنند. دستگاه الهى ، مكتب اسلام است . اگر ان شاء الله از محرمات فاصله بگيريم و آدم دروغگو نباشيم ، آن آواز را مى شنويم . شايد ما دروغ را از گناهان به حساب نياوريم ، در كسب كه دروغ را مانع نمى دانند؛ مى گويند: اگر معامله دروغ باشد، باطل نيست .
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: لا يجد عبد طعم الاءيمان حتى يترك الكذب هزله و جده (164)؛ انسان در صورتى كه دروغ بگويد، گرچه دروغ مسخره آميز باشد، با ايمان آشنايى پيدا نمى كند، گرچه بخواهد دسته اى را خوشحال كند، سرور در قلب ايجاد كند - نه به قصد فساد - اين دروغ هم مضر است . چون اعتمادى كه انسانها به يكديگر دارند، از ميان مى رود. بايد چنان باشيم كه اگر كلامى از ما صادر شد، مورد اعتماد همه باشيم . اگر مورد اعتماد بوديم ، سند و دادگسترى هم نمى خواهد. دادگسترى مال افرادى است كه به تكاليف الهى عمل نمى كنند. انسان تا تزوير نكند از دادگاه نمى ترسد. خدا همه را به آگاهى ، موفق كند همه با مكتب اسلام آشنا شوند و معايب خود را درك كنند و خود را بسازند كه اساس اصلاحات ، ساختن نفوس بشرى است .

درس چهلم : و اذ نجيناكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب يدخلون اءبنائكم و يستحيون نسائكم و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم(165)

ياد آورى
اين آيه ، تذكرى است براى بنى اسرائيل ؛ وقتى كه گرفتار عذاب فرعونيان بوديد. همه اطفال پسر را ذبح مى كردند تا موسى پيدا نشود؛ موساى مزاحم با فرعون . زنهاى شما را به كنيزى مى بردند و به اسارت خود در مى آورند. و اين براى شما عذاب برزگى بود و يك داغ تدريجى . وقتى پسر كوچكش را ذبح مى كردند، هر وقت تذكرى پيدا مى كرد قلبش مشتعل مى شد. اين ، از داغهاى آهنى هم بدتر است . بشر وقتى از خداى تعالى منقطع شد، كودكان را قربانى قدرت خود مى كند، به مقصد هم نمى رسد. گمان كرده است وقتى همه بچه هاى بنى اسرائيل را ذبح كرد، قدرتش محفوظ است . خبر ندارد كه با حكومت خدا نمى توان جنگيد. موسى را نزد فرعون مى آورند. فرعون بايد برزگش كند. مى فرمايد: ما به وسيله غرق كردن در رود نيل ، شما را از عذاب نجات داديم . نمى توان به گونه اى ديگر جلوى آل فرعون را گرفت . نصيحت و سفارش به تقوا، كار ساز نيست . موضوع بايد منتقى شود و آل فرعون بايد غرق گردند. بشر گاهى به حدى در جنايت وارد مى شود كه هيچ چيز نمى تواند او را از جنايت منصرف كند. اين جاست كه خداى تعالى بايد مرگ او را برساند. وقتى مرگش رسيد، ديگر نمى تواند كار بكند، خداى تعالى ، بنى اسرائيل را از عذاب سخت آل فرعون نجات داد.

دعوت به توحيد
تمام انبيا، اوليا و صلحا آمده اند، تا بشر را از ضلالت و شرك نجات دهند؛ ولى نتوانستند. اين عذاب ، بدترين عذابهاست ؛ منتها براى كسى كه متوجه باشد كه جهالت و كفر و ضلالت و الحاد و شرك ، عذاب است . اگر بشر موحد و خدا پرست باشد، از كارهاى شرق و غرب ديگر خبر نيست . چون همه آنها خلاف توحيد است . پيغمبر اسلام ، شرق و غرب را ندا داد كه : بياييد با هم يك مصالحه اى بكنيم ، تا اين سر و صداها تمام شود. مصالحه اين است كه همه ما خدا پرست شويم و هيچ اربابى غير از خدا نداشته باشيم . ما هر كدام چند ارباب داريم ؟ قل يا اءهل الكتاب تعالوا الى كلمه سواء بيننا و بينكم اءلا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا ينخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله (166). اين همه نماز خوانديد براى چه ؟ آيا نماز ما معراج است ؟ اگر ما به معراج انسانيت نائل شده باشيم ، حقوق كسى - حتى حقوق حيوانات - را ضايع نمى كنيم .
تمام اين اسباب براى اين است كه موحد شويم . تمام شرايع از ابتدا تا شريعت اسلام كه آخرين آنهاست ، همه براى اين است كه انسان ساخته شود. مراد از ساخته شدن اين نيست كه سر و وضع ولباس او درست شود؛ بلكه بايد قلبش منظم شود، بفهمد غير حق را نبايد عبادت كند. ما پيش طاغوتها مى رويم و دستشان را هم مى بوسيم . هنوز عذاب كفر و الحاد و شرك و جهالت بيرون بياييم . ما مى خواهيم بنده هوى و هوس و شيطان باشيم ، اسم آن را هم بندگى خدا مى گذاريم . گمان كرده ايد با اسم كار درست مى شود. اگر گفت : من بنده خدا هستم ، ولى حقوق همسايه را تضعيف كرد، حقوق همشرى ها را تضعيف كرد، تكاليف الهى را حفظ نكرد و گوش ‍ و قلب و دستش در اختيارش نبود، اين بنده شيطان است ، به بنده خدا. انسان نمى فهمد و نمى خواهد بفهمد. اگر بخواهد بفهمد، قدرى جلوى معايب خود را مى گيرد. به جاى اين كه عده و عده اى موافق با خودش پيدا كند، اگر خودش را بسازد، عده و عده مى آيد.

پرهيز از شرارت
همه آدمها حتى حيوانات از آدم شرور، فرارى هستند. حيوانات داخل خانه و پرنده ها وقتى احساس كنند شما مزاحم آنها نيستند، وحشت نمى كنند. انسان اگر خيرات هم نداشته باشد، همين قدر كه ضرر نداشته باشد، پر و پاى مردم را نگيرد، خوب است . مردم چقدر از دست ما به زحمت مى افتند؟ منشاء اينها خود ما هستيم . كلاه مردم را برداشته اى ، آبروى كسى را برده اى آن وقت افتخار هم مى كنى كه ما چه شجاعتى داريم . ولى در مقابل قلدرتر از خودش كه قرار مى گيرد مثل يك موش در برابر گربه است . اگر قلدر هستى در برابر گربه هم قلدر باش . منشاء همه اشتباهات ، خود انسان است . ما به آن نمى رسيم ؛ انسانى كه تمام لحظات عمرش ، صرف خدمت به مخلوقات الهى باشد. ما همتمان اين باشد كه كسى را آزرده نكنيم ، حق كسى را تضييع نكنيم ، مال كسى را نبريم ، غيبت نكنيم و به كسى دروغ نبنديم . خلاصه ، براى نجات از اخلاق رذيله بايد خود انسان راه بيفتد. بايد متوجه باشد و جلوى زبان و چشم خود را بگيرد. اگر به چشم آزادى دادى ، بعد گرفتاريهاى ديگر پيدا مى كنى . خدا همه را هدايت كند.

درس چهل و يكم : و اذ فرقنابكم البحر فاءنجيناكم و اءغرقنا ءال فرعون و اءنتم تنظرون (167)

نصرت خدا
خداى تبارك و تعالى به وسيله شكاف در بحر، بنى اسرائيل را نجات داد و آل فرعون را غرق كرد؛ در حالى كه آل موسى مشاهده مى كردند. در حضور آل موسى ، فرعونيان به هلاكت رسيدند: و اءنتم تنظرون ؛ شما ناظر بوديد.
يكى از موارد نصرت الهى اين است كه خداى تعالى ، كسانى را كه خدا را يارى كنند، نصرت مى دهد: ان تنصرالله ينصركم (168)؛ اگر خدا را نصرت كنيد خدا هم شما را نصرت مى كند. چنان كه با هلاكت آل فرعون در بحر، آل موسى نصرت شد. خداوند بشر را به وسيله تمام موجودات جهان از آب و آتش و باد نصرت مى كند و اين در صورتى است كه بشر خدا را نصرت كند. بنى اسرائيل ، شاهد نصرت خدا بودند، ولى عبرت نگرفتند و خود را اصلاح نكردند.

جنود عقل
فضائل را جنود عقل ، و رذائل را جنود شيطان مى گويند. تمام بديها از جنود شيطان و تمام خوبيها از جنود و لشكر عقل است . انسان بايد در اين عالم به وسيله كسب صفات حميده و اجتناب از صفات ذميمه ساخته شود. سازنده انسان ، عقل اوست . مراتب نخست عقل ، سازندگى است . نفوسى كه داراى تقوا و صفات حميده انسانيت نيستند و از رذائل اجتناب نمى كنند، عقل ندارند. اگر اسم ادراكات حيوانى و ادراكات نفسانى را عقل مى گذارند، با اسم كارى درست نمى شود. عقل ما عبد به الرحمن (169) است . مرحله اول عاقل بودن ، سازندگى نفوس است . اگر ديديد در انسان نيرويى هست كه او را به خدا نزديك مى كند، از بديها دور مى كند و به خوبيها نزديك مى كند، اين را عقل و عاقله مى گويند. اين مرحله اول سازندگى عقل است . اگر از سازندگى خويش فراغت پيدا كرد، و انسانى شد كه مى تواند جلو هوى و هوس خود را بگيرد، آن وقت براى رهبرى ماءموريت پيدا مى كند. آن وقت بايد نفوس ‍ بشرى را تكميل كند. نفوسى كه لياقت تكميل شدن را دارند، نفوسى كه تكليف را قبول مى كنند و به بشارت و انذار به سوى خدا حركت مى كنند، انسان و صالح مى شوند. اينها مربوط به مراحل بعد است . پس مرحله اول اين است كه انسان خود را بسازد، انسان اگر دست از سفاكى و قلدرى و توطئه هاى شيطانى بر ندارد، مى فهميد كه عقل ندارد. اگر عقل داشت ، همه اين فجايع اصلاح شده بود.

مراحل سازندگى عقل
نوع تعبيرات معصومين (عليه السلام ) در بيان عقل همين مرحله اول است . ما عبد به الرحمن . عقل آن است كه در انسان تقوا ايجاد كند. مراحل بعد هم عبارت از ادبار و اقبال عقل است ! ولى اينها سهم ما نيست ، ما به آنها نمى رسيم ، در همين مرحله اول مانده ايم . آتش فشان نفس ، انسان را به سوى توطئه كردن ، تهمت زدن و معصيت خدا حركت مى دهد. اگر انسان اين جا نتواند به وسيله عاقله جلوى خود را بگيرد، چگونه مى تواند نفوس را با تبليغات به كمال برساند. خودش نرسيده و وامانده است . كسى كه مى خواهد نفوس بشرى به بركت تبليغات او به مراتب قرب الهى برسند، بايد اول از خودش شروع كند. بايد تزكيه و تهذيب را از خود شروع كند و اين عمل ابتدايى عقل است . اگر اين عمل را انجام داد، با بركات الهى آشنا مى شود. انسان بايد به مراتب بعدى آشنايى پيدا كند، ولى در همان مرحله اول زمين مى خورد. جواب چشم و دست و گوش و شكمش را نمى تواند بدهد و به خاطر هوى و هوسش زمين مى خورد. و اين به لسان ائمه (عليه السلام ) يك مرد بى عقل است ، حتى اگر خودش را عاقل بداند. اگر عاقل بود، مثل انبيا و اوليا و اوصيا مراتب كمال نصيبش شده بود. اين كه بعد از هشتاد سال ، تقوا ندارد، توطئه و شيطنت دارد، عاقل نيست .
اولين اثر عقل در نفوس بشرى ، ايجاد تقواست . يكى از آثار تقوا اين است كه انسان نفوس را مى شناسد؛ بهشتى و جهنمى ، هر دو پيش او واضح است . حقه بازها نمى توانند خود را به عنوان مرد خدا پيش او جلوه بدهند، ولى ما در مرحله اول ، زمين خورده هستيم ، و نمى توانيم دست از هوى و هوس برداريم . ما زمين خورده خودمان هستيم ، زمين خورده همسايه نيستيم . ما نمى توانيم از آمال دنيوى دست برداريم ، از اقتصاد و تشريفات دست برداريم ؛ آن هم تشريفات وهمى و خيالى . بنابراين ، همان جا مى مانيم . اگر همان جا مى مانديم بد نبود، بلكه بدتر هم مى شويم . چون حركت شيطانى ، انسان را در شيطنت متخصص مى كند و آدم را به شيطان نزديكتر مى سازد. همان طور كه بندگى خدا انسان را به خدا نزديكتر مى كند، بندگى شيطان هم به شيطان نزديك مى كند. خدا همه را به حرمت محمد و آل محمد هدايت كند.

درس چهل و دوم : و واعدنا موسى اءربعين ليله ...(170)

سازندگى ، هدف انبيا
اين آيه ، درباره موسى با خداى تعالى است ؛ زمانى كه از ميان قوم خود براى مناجات با حق تعالى رفت ، تا با مناجات ، مورد افاضات واقع شود و حق تعالى احكام و تكاليف الهى را به او افاده كند. علوم بشر بايد از آن جا افاضه شود. علومى كه در اختيار علماست از آن جا به دست آمده است . مبداء علوم و همه تاءليفات و تصنيفات ، خداى تعالى است ، كه از هزار و چهار صد سال قبل و يا زمان انبياى سلف به ما رسيده است . اگر مكتب و تبليغات اسلام نبود چه مى شد؟ با وجود مكتب اسلام ، اجتماع اين چنين در شرك و كفر و توطئه ، رذالتها و غارتگريها فرو رفته است . شايد خودمان متوجه وضع بدمان نشويم . اگر مرد الهى به ما توجه كند، مى بيند كه اوضاع خيلى خراب است . با همه اين فسادها از انسان پيدا مى شود. هنوز نتوانسته اند اين انسان را بسازند. هر ساختمانى قابل اتمام است . ولى ساختن بشر خيلى مشكل است ، آن هم بشرى كه الهى شود، بنده خدا باشيد، نه بنده شيطان .
حضرت موسى ، روزى كه در ميان قوم خود تبليغ مى كرد و مردم را ارشاد و هدايت مى نمود، توجه به خدا داشت . تبليغات انبيا، غير از تبليغات ماست . تبليغ انبيا، تبليغ نفوس است و بدون در نظر گرفتن ماده . تبليغ آنها براى خداست . خدا هم مادياتشان را اصلاح كرده است . براى موسى از آسمان رزق مى آمد: و اءنزلنا و عليكم المن والسلوى (171). يا در مساءله مريم (عليه السلام ) آمده است : كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم اءنى لك هذا قال هو من عندالله (172). كسى كه خداوند زندگى و مادياتش را تاءمين كند، در برآوردن احتياجاتش كارى به بشر ندارد. آنها مشغول تكميل و ساختن نفوس هستند. اگر در اجتماع چند نفر مرد الهى پيدا شد، از بركات آنهاست . كسى از غير دعوت انبيا به مقصد نمى رسد.
موسى در ميان امت و قوم خود، باز يك حجابى با خداى تعالى دارد. حجابش همين مردم هستند. گرچه دعوت او به فرمان خداست ، در عين حال ، قوم هم حجاب هستند. بين موسى و خداى تعالى ، هر چيز ديگرى حجاب است . شايد همين الفاظ هم كه الان ما با آن مذاكره مى كنيم ، حجاب باشد. گرچه نظر به لفظ، نظر به معناست ، ولى با اين وجود، شايد الفاظ هم خود حجاب است . موسى (عليه السلام ) براى مناجات با خدا و دريافت افاضه احكام الهى به خاطر هدايت اجتماع ، از ميان قوم خود بيرون رفت .

دعوت به توحيد
اديان الهى و همه انبيا - سلام الله عليهم اجمعين - در دعوت به توحيد كه از اهم مسائل است ، وحدت دارند، يعنى همه دعوت به توحيد و خداى تعالى مى كنند و اساس زندگى بشر همين است . همه نمازها و روزه ها و رسالت و نبوت براى اين است كه انسان ساخته شود. يعنى بنده شيطان نباشد و اين را بفهمد كه كجا بنده شيطان است و كجا بنده خدا. اگر انسان بنده خدا شد، ديگر فساد ندارد. رقابتها، تعارضها، تنارعها و جنگ شرق و غرب همه تعطيل مى شود. چون خدا به فساد امر نكرده است ؛ بلكه فساد امر شيطان است . شيطان دعوت به فساد و تشويق به غارتگرى محض است . اگر بشر، نارى و شيطانى نباشد، تمام كره زمين ، رحمت محض ‍ است . از خورشيد و دريا گرفته تا صحرا، معادن ، فلزات ، حبوبات ، درختان ، گياهان همه رحمتند.
همه اينها براى اين است كه بشر ساخته شود. همه آمده اند تا بشر را بسازند، ولى هنوز بشر ساخته نشده است . اگر اين بشر ساخته شود، همين جهان يك بهشت برين است . ولى اين بشر بهشت هم كه برود آن را به جهنم مبدل مى كند. مبداء حركت بشر، شيطان و هوى و هوس است . و همه براى اين است كه جلوى اين مبداء آتش را بگيرند و مبداء، خداى تعالى باشد. همه شرايط در اين جهت وحدت دارند. مى خواهند انسان ساخته شود، انسان الهى شود، شرك و كفر نداشته باشد؛ ولى هنوز زحمات به جايى نرسيده است . مسلمانان نماز مى خوانند، ولى هنوز نماز معراجى ، نصيب آنها نشده است . اگر كسى از روى صدق بگويد: اياك نعبد و خودش ‍ بگويد: حرف راست مى زنم و از همه تشيئات صرف نظر كردم ، بنده هوى و هوس نيستم ، بنده اربابهاى ديگر نيستم ، فقط بنده خدا هستم و اين كلمه را صادقان بگويد كه استعانت هم به غير خدا ندارم ، از تمام منكرات دور مى شود و به تمام بركات الهى نزديك مى شود. ولى اين خيلى مشكل است كه آدمى صادقانه بگويد: اياك نعبد. اين كه مى بينيم در نماز امام زمان (عليه السلام ) صد مرتبه اين جمله را بايد گفت ، براى اين است كه مضون آن خيلى بلند و عالى است . ولى وقتى دروغ باشد، هزار مرتبه هم كه بگوييد: اياك نعبد و اياك نستعين ، كاز ساز نيست .
گروهى به مسجد جمكران رفته و مشغول عبادت و احيا شده بودند و بعد مى كفتند: ما از مسجد چيزى نفهميديم . اينها رفته بودند تا خانه ديگرى را بزنند، خيانت و توطئه كنند. خيال كرده اند امام زمان هم با آنها موافقت مى كند. انبيا مى خواهند همه شما را به ستاره زهره برسانند. نظر بدى ندارد. ولى خود آدم نمى رود. هوى و هوس ، مانع اوست . نمى تواند از مال و مقام و شهوات بگذرد؛ بيچاره اينهاست . اگر از اين بيچارگى نجات پيدا كند، مورد بركات الهى است .

درس چهل و سوم : و واعدنا موسى اءربعين ليله ثم اتخذتم العجل من بعده و اءنتم ظالمون (173)

افاضات الهى
همه بركاتى كه نصيب بشر شده است ، از مائده خلفاى الهى و از مناجات انبيا و اولياست . تضرع و دعا به درگاه خداى تعالى ، مبين طريق هدايت و صراط مستقيم است . تمام الهيات از مبداء وحى اتخاذ شده است . عرفان ، معارف ، اخلاق ، فقه ، مبادى اوليه آنها افاضات الهى است . اينها اسباب تكامل بشر است ، براى سازندگى انسان است . تكاليفى كه انبيا به بشر كرده اند، به حسب ظرفيت بشر است . شايد اگر وسع بشر بيش از اين بود، تكاليف دقيقترى وجود داشت . تكاليف براى سازندگى نفوس بشرى است . آنچه مى تواند در نهايت صلح جهانى را تضمين كند، سازندگى بشر است . زيرا اجتماع با حسن تفاهم مى تواند معاشرت كند، نه با سر نيزه . سر نيزه كارى نمى تواند بكند. سر نيزه هر چه بالا برود، باز اختلاف حل نمى شود. حسن تفاهم ، مسائل را حل مى كند. بشر با ادراك مكتب اسلام ساخته مى شود و از آتش نفس جلوگيرى مى كند. شايد تعبير از نفوس بشرى به جهل ، براى اين است كه ادراكات نفوس ‍ حيوانى به حسب نتايج ، مهلك و همه از مبادى شرور است ؛ گرچه همه براى ساختن اين انسان است .