نردبان آسمان
«مجموعه اى از درسهاى اخلاق حضرت آية الله بهاءالدينى»

تدوين و ويرايش : اكبر اسدى

- ۸ -


نفس حيوانى
آيا نفس را مى شناسيم ؟ نفس حيوانى يك موجود نارى است . اين موجود نارى ، مبداء همه شرور و فسادهاى جهان است . مبداء تمام قتل و غارتگريها، ستمگريها، بى نامسيها و هتاكيها، غير از نفس حيوانى نيست . آيا اين نفس را مى توان عبادت كرد؟ آيا مى توان گفت : كارها بايد به دلخواه ما باشد؟ دل شما همين شرق و غرب است . نفسى كه آدم دنبال آن است و اين قدر مى خواهد به دلخواه او كار شود، مبداء همه نارها و ظلمتهاست . خاطرات نفس حيوانى ، جهنم است .
اگر لطف خدا و خاطرات الهى در نفوس بشرى نباشد، همان خاطرات نفسانى و تخيلات و اوهام به كار انسان خاتمه مى دهد. همان جا مى سوزد. نيازى نيست كه از خارج ، آتش آورده شود. آتش خود آدم ، آدم را مى سوزاند، ولى خود آدم متوجه اين آتش نيست . آتش آدم ، همين آتش شرق و غرب است . اگر فضل خدا نباشد، واهمه و تخيل ، كشنده انسان است . بنابراين ، نفوس بشرى بايد متوجه باشند كه اگر فضل و بركاتى نصيبشان شده است ، همه از خداست . از خود آدم نيست . خود آدم ، آتش است ؛ همين آتشى كه مى بينيد دنيا را فرا گرفته است .

همه بركات از خداست
اگر ديديد خدوم هستيد، خدمتگزاريد، آداب معاشرت را خوب ياد داريد، اخلاق حسنه ، عفت و عصمت داريد، اين مال خود شما نيست ، بلكه به لطف الهى نصيب شما شده است . اگر لطف الهى نباشد، ما هم از هتاكان و سفاكان و افراد ناجور مى شويم . پس اگر خداى تعالى اخلاق فاضله انسانى نصيب شما كرد، غرور پيدا نكنيد كه ما هستيم كه اين كاره ايم . تو نيستى . اگر حفظ و نگهدارى الهى نباشد، آدم هر گونه كثافت كارى مى كند. نفس بشرى اين چنين نفسى است ، خطرناك است . توجهات و فضل الهى است كه نگهدار انسان است . آن آرامش نفسانى كه در انسان موجود است و با آن در برابر حوادث استقامت مى كند، مال خداست . خداى ناكرده اگر اين آرامش از انسان گرفته شود، از ديوانه بدتر است . اين يك حقيقت است ، ولى انسان آن را تجربه نكرده است . خدا نكند يك وقت آرامش از شماها گرفته شود. اين سكون و اطمينانى كه در نفوس وجود دارد، از جانب خداست . تمام بركات از خداى تعالى است . انسان خيال نكند، اين بركات مال خود اوست . انسان نبايد مغرور شود كه ما با ديگران خيلى فرق داريم .
اگر از ابتداى كودكى عفيف بوده ايد، از لطف خدا بوده است كه از ابتدا با عفت و عصمت حركت كرده ايد. اگر لطف خدا نباشد، در صد سالگى خرابكارى مى كنيد. بنابراين ، مرجع تمام بركات ، بركات حق است . منتها فهم اين مطلب خيلى مشكل است . خدا نصيبتان كند كه با اين مطالب آشنا شويد و بدانيد بركات مال خداى تعالى است . فلولا فضل الله عليكم و رحمه لكنتم من الخاسرين (119)؛ اگر فضل و بركات خدا نبود از خاسرين بوديد. اگر انسان داراى تزكيه و تهذيب است ، داراى مقام اعلى و متوجه معرفه النفس است ؛ يعنى خود را مى شناسيد، مى داند كه آتش مستورى است و اين قدر حسن نظر به خود ندارد كه ما آدم خوبى هستيم . اگر خوبى داريد مال خداى تعالى است . اگر خداى تعالى خوبى را از شما بگيرد همان آتش هستيد. الله ولى الذين ءامنوا يخرجهم من الظلمات الى النور(120).

استفاده از نعمتها
نعمتهاى الهى به فرد بستگى ندارد، بلكه تابع لياقت نفوس و همت آنان است . بعضى مى گويند: ما به همان ماديات قانع هستيم ، خورد و خوراك ما رو به راه باشد، كار ديگرى نداريم . متوجه نيست كه با خورد و خوراك تنها، يك موجود مادى ، ظلمانى و تاريكى است ؛ آدم نيست . خبر ندارد كه تمام عباداتش ، عبادت نفوس شيطانى است ؛ عبادت الله نيست . با نمازى هم كه خوانده است گمان كرده است بنده خدا بوده است . خداى ناكرده يك وقت بنده شيطان بوده است و نمازها را به حساب خدا گذارده است .
بعضى از نفوس بشرى ، لياقت و استعداد دارند از تمام نعمتهاى الهى استفاده كنند؛ از علم ، قدرت ، اخلاق ، معرفه النفس و ماديات استفاده كنند. اين تابع همت و لياقت خود انسان است . گاهى همتش ضعيف است و مثل حيوانات فقط دنبال آب و علف است . مى گويد: ما عدالت و قدرت و علم نمى خواهيم ، هر جا سبزه باشد همان جا مى رويم . اين انسان ، بيچاره سبزه است ، نگاه كنيد، ببيند انبيا علوم و قدرتهايى داشتند؛ احيا مى كردند، آتش را برد و سلام مى كردند. چرا انسان بايد خود را در اقتصاد محصور كند؟ اقتصاد يكى از نعمتهاى الهى است . آن هم مال خداست . مبداء همه اقتصادها، شمس و قمر و كره زمين است . اگر كره زمين و شمس و قمر از كار بيفتد، هيچ نباتى از زمين نمى رويد. معادن و فلزات هم تعطيل مى شوند. پس برگشت همه نعمتهاى مادى به خداى تعالى است . و سخر لكم الشمس و القمر(121). نعمتهاى مادى هم برگشتش به خداى تعالى است .
على (عليه السلام ) در مورد پيامبر اسلام مى فرمايد: آن روزى كه پيغمبر خدا را از شير گرفتند، از او نگهدارى كردند كه روزى رهبر اجتماع شود و اجتماع را هدايت كند(122). خيال نكنيد ارزان تمام شده است . اءشهد انكم كنتم نورا فى الاءصلاب الشامحه و الاءرحام المطهره . آن مسيرى كه اينها حركت كردند، همه از اصلاب طاهره و ارحام مطهره بوده اند. در اين جهان ، ملائكه هميشه مواظبشان بودند، تا يك پيغمبرى شما را به حق دعوت كند. خيال نكنيد براى شما مفت و مجانى درست شده است . انسان از اين نعمت بزرگ قدردانى نمى كند. خيال مى كند همه كمالات در ماديات است . همه بركات از خداى تعالى است . هيچ چيز از قدرت او خارج نيست . بيدك الخير انك على كل شى قدير(123) خدا به همه ما لياقت بدهد تا از نعمتهاى الهى استفاده كنيم .

نار يا نور!
اگر نعمتهاى الهى نباشد، ما يك آتش هستيم . هر جا برويم ، آتش همراه ماست . در عالم برزخ هم همين آتش همراه ماست . اگر به رحمت الهى موفق شدى يك موجود نورانى مى شوى ، در اين عالم از نورانيت استفاده مى كنى و در برزخ هم مثل يك مصباح نورانى مى شوى . خدا توفيق بدهد كه انسان از معارف اسلام استفاده كند، از عبادات اسلام استفاده كند. انسان مجانى نورانى نمى شود. بايد روزه را بگيرد، نماز را بخواند، اخلاص هم داشته باشد. جماعت تشريفاتى ، نماز تشريفاتى از آدم ، يك شيطان نارى تربيت مى كند.
انسان بايد بداند كه اگر كار براى خدا نباشد و براى تظاهر باشد، نه تنها از عبادات استفاده اى نكرده است ، بلكه ضرر هم كرده است . اين مربوط به خود انسان است ، تا ببيند كارهايش براى خداست يا براى تظاهر است ؛ براى خداست يا براى سياستها و جلب توجه ديگران است . اگر براى جلب توجه ديگران باشد، ضرر كرده است . نتيجه آن اين است كه موجود ظلمانى مى شود. خدا به همه توفيق دهد و همه را تاييد كند، همه را با استفاده از اين جهان الهى ، كه پر از نعمتهاى مادى و معنوى و روحانى است ، آشنا كند كه بتواند از همه نعمتها استفاده كند. خدا نعمتها را به كسى اختصاص نداده است . من و شما اختصاص مى دهيم . انسان علاوه بر اقتصاد، روحانيت هم مى خواهد. خدا همه را موفق كند.

درس سى و يكم : يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى اءنعمت عليكم (124)

مراتب استفاده از نعمتها
زمين در جهان ماده از آب و آفتاب استفاده مى كند. نباتات از زمين استفاده مى كنند. حيوان از نبات استفاده مى كند. و انسان از همه اينها استفاده مى كند؛ از زمين و نبات و حيوان . استفاده هاى انسان به حسب ماديت و روحانيت ، مراتب زيادى دارد. بعضى در اين عالم از ماديت و روحانيت و تمام موجودات اين جهان استفاده مى كنند، با ملائكه مشاهده دارند، مشاهده اسما و نداهاى غيبى مى كنند، از علم و قدرت الهى كمال استفاده را مى كنند؛ نه علوم ما، بلكه علمى كه پيغمبر خدا فرموده است : اءللهم اءرنى الاءشياء كماهى ؛ خدايا، اشيا را همان گونه كه هست بر ما ظاهر و بين كن ، تا با حقيقت هر چيز آشنا شويم و اشتباه نكنيم . انبيا از اين چنين علومى استفاده كرده اند.
شايد ما باور نكنيم كه خودمان منشاء شرور و شقاوتها و ضلالتها هستيم . اگر ما خير و رحمت داشته باشيم ، همه از خداى تعالى است . اگر ما را رها كنند، اگر خداى تعالى انسان را رها كند و انسان خذلان پيدا كند و به خودش واگذار شود، نمى دانيد براى انسان پيدا مى شود. تمام بركاتى كه براى انسان هست ، آرامشى كه انسان دارد، تمام بركات مادى و معنوى مال خداى تعالى است . اگر شمس و قمر نباشد، نه گندمى هست ، نه جوى ، نه نباتى ، نه ميوه اى . اگر هوا نباشد، تنفسى نيست . تمام اينها بركات خداى تعالى است . اگر ما به خودمان واگذار شويم ، شايد شبيه ديوانه ها شويم .

تمايز بين انسان و حيوان
استفاده از عالم براى نفوس بشرى به حسب لياقت و همت است . حيوانات استفاده مى كنند، حشرات استفاده مى كنند، همه استفاده مى كنند، ولى استفاده آنها به حسب لياقت خودشان است . اگر استفاده هاى ما در اين جهان منحصر به ماديات باشد، با حيوانات هيچ فرقى نداريم . و ما من دابه فى الاءرض الا على الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبين (125). هر موجود مادى در اين جهان ، غذا مى خواهد و غذاى انسان بهترين غذاهاست . اگر اطاعت خدا نباشد، انسان بدترين موجود است . انسانى كه از خدا قطع شده باشد، آثار سوئى دارد كه هيچ درنده اى ندارد. استفاده از جهان ماده ، ما به الاشتراك انسان و حيوان است . اگر انسان استفاده هاى روحانى داشته باشد - استفاده هايى كه انبيا و اوليا و اوصيا داشتند، استفاده هاى علمى ، اخلاقى ، استفاده هايى از قدرت الهى ، از اخلاق كريمه انسانيت - تا حدودى با حيوانات فرق دارد. و اين تابع همت و لياقت موجودات است .

بركت همت
خداى تعالى همه نعمتهاى بى حد و حصرش را در اختيار بشر گذاشته است . منتها بشر به اندازه همت خودش استفاده مى كند، انبيا و اوليا به اندازه همت خودشان استفاده مى كنند و به اندازه لياقتشان . هر اندازه ، لياقت تام و همت عالى باشد، استفاده از اين عالم به حسب روحانيت و ماديت عاليتر است . ما هنوز نمى دانيم ملائكه چيستند. نمى فهميم اجنه چيستند، ولى پيغمبر خدا با تمام موجودات جهان آشنا بود، با ملائكه و با مقربين درگاه خدامصاحبت داشت . مشاهده ايشان ، مثل مشاهده ما نبود. مشاهده ايشان با عالم ارواح بود؛ با اهل قبور آشنا بود. با عالم برزخ و قيامت آشنا بود، وضع شما را در هزار و چهارصد سال قبل اطلاع داده است . آنها اين چنين علومى داشتند. خدا نصيب همه كند كه از بركات اسلام و از علوم اسلام استفاده كنند. و اين تابع همت و لياقت انسان است . همت عالى و لياقت كامل هم از بركات خداست .

طهارت خانوادگى ، زمينه رشد
خود انسان ، خود به خود، همت و لياقت ندارد. همت عالى از بيوت صالح پيدا مى شود. هر بيتى كه در آن عبادت خدا شده باشد؛ آن خانواده اى كه بنده حق باشد، اولادشان همت عالى و لياقت كامل پيدا مى كنند. برگشت همت عالى و لياقت كامل به لطف خداست ؛ وگرنه اگر بركات خدا خدا از انسان گرفته شود، وضع انسان خيلى خراب است . پيغمبر خدا هم اين بركات از خداى تعالى نصيبش ‍ شده است : اءلم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك الذى اءنقض ظهرك و رفعنا لك ذكرك (126). من نمى گويم : همت پيغمبر خدا را پيدا كنيد، كه نمى توانيد پيدا كنيد. اگر لياقت اولياى خدا را پيدا نمى كنيد، لياقت و همتى را كه داريد خراب نكنيد. بالاخره همتى داريد. براى اين كه تا حدودى بنده صالح خدا باشيد، اين همت را از بين نبريد! جوانيتان را بى خود صرف نكنيد! خيال نكنيد قوا و اعضا و جوارحتان هميشه همين طور است ! يك وقت هست كه دستتان را بايد بگيرند و شما را بلند كنند.
از اين جوانى ، خوب و كامل استفاده كنيد! اين جوانى را در راه حق صرف كنيد! اعضا و جوارح را در راه خدا صرف كنيد! بيدارى شبها را صرف حيات ابدى خود كنيد! به اندازه خودتان كه مى توانيد حركت كنيد. كسى نمى تواند بگويد: ما كه پيغمبر نيستيم ، ما كه على (عليه السلام ) نيستيم ؛ نباشيد، ولى يك موجودى هستى كه تا اندازه اى مى توانى از حيوانات جدا شوى و تكانى بخورى ؛ به اندازه لياقت و همت خود. به خصوص نفوسى كه از بيوت صالح هستند، خيلى مقدمات برايشان كامل است ، خيلى نزديك به تقرب الهى هستند. منشاء عقب ماندن آنها اهمال آنهاست و بى اطلاعى آنها. آنها خيلى نزديكند. با وجود بيوت صالح ، حركت آنهابه سمت خدا بايد از ديگران سريعتر و قويتر باشد.
كسى هم كه از بيوت صالح نيست ، زحمتش بيشتر است ، مجاهده اش بيشتر است ؛ نه اين كه نتواند تكان بخورد. ماءيوس نباشيد. همه به رحمت خدا اميدوار باشيد. خداوند كسانى را كه از بيوت صالح هستند به دعا در حق آبا و اجدادشان موفق كند كه آنها خيلى در وضع اين انسان مؤ ثر بوده اند. اين انسان يك همت و لياقتى نصيبش شده است كه اگر خداى ناكرده از آن بيوت فاسد بود، اوضاع خراب بود؛ در عين حال ، رحمت خدا شامل حال آنها بود، ولى زحمت و مجاهده لازم داشت . فرزندان در خانه اى كه در آن ، پدر و مادر اهل تهجد بوده اند، اهل نماز بوده اند و اهل محرمات نبوده اند، تقربشان به خدا به مراتب نزديكتر است . ولى بچه اى كه خداى ناكرده پدرش مشروب مى خورده است ، مادرش وضع خراب داشته است ، كارش مشكل است . كسانى كه از بيوت صالح هستند، بايد شكرانه اين نعمت را بكنند كه اين به سعادت آنها خيلى كمك كرده است .
خداوند توفيقتان بدهد كه از ماه رمضان استفاده كامل كنيد و ان شاء الله اگر بعد از ماه رمضان ، وضعتان طورى شد كه فهميديد نمازتان مورد قبول خدا واقع شده است ، روزه تان مورد قبول واقع شده است ، محرمات را تعطيل كرده ايد، بدانيد از ماه رمضان درست استفاده كرده ايد، وگرنه اگر كسى گرسنه و تشنگى خورده باشيد، دروغ همان دروغهاست و محرمات همان محرمات است ، بدانيد استفاده نكرده ايد. ان شاء الله از عبادتها به نفع خودتان نتيجه گرفته باشيد، موفق باشيد از ماه رمضان استفاده الهى كنيد، استفاده انسانى كنيد كه به نفع خود شماست .

درس سى و دوم : و لا تلبسوا الحق بالباطل و تكتموا الحق و اءنتم تعلمون (127)

مدركات انسان
نفوس بشرى ، دو مدرك دارد و هر مدركى آثارى . يك مدرك ، نفس انسانى است كه مدركاتش عالم ماده و جهان طبيعت است . مدرك ديگر، نفس مزكى است ، نفسى كه از رذائل ، تزكيه و تهذيب شده است . نفوس مزكى و تزكيه شده نيز مراتب دارد؛ تزكيه از مرتبه ابتدايى آن شروع مى شود، تا به كمال تزكيه كه تزكيه پيغمبر است برسد. معارف و اخلاق اسلام ، توحيد و مبداء همه از مدركات نفوس زكيه و مزكى و نفوس مهذب است . اگر انسان بخواهد با معارف اسلام آشنا شود، بفهمد كه اين عالم مبدئى دارد و مبداء آن واحد است ، بايد نفس را تزكيه كند. بايد در مسير انبيا و اوليا و در مسير رهبران الهى باشد. با عدم تزكيه ، انسان به معارف اسلام آشنا نمى شوند. اما اين كه نفس مزكى و نفس مهذب ، همان عقل است و عقل از مراتب نفس است يا موجود ديگرى است ، فعلا از بحث ما خارج است . شايد عقل از مراتب نفس باشد؛ منتها نفس مزكى و نفس مهذب .

موانع درك حقايق
آنچه مانع از اين است كه بشر حقايق و واقعيات را - آن چنان كه هست - درك كند، رذائل نفسانى است . اگر نفوس از اين عوارض ‍ مزكى شدند - گرچه اين تزكيه در اصلاب و ارحام ابا و امهات باشد -، مثل حضرت عيسى در گهواره مى گويد: انى عبدالله ، ءاتانى الكتاب و جعلنى نبيا(128)، و مريم را از تهمتهاى نسوان زمان نجات مى دهد. گمان كرده اند مريم از زمره خودشان است : يا اءخت هارون ما كان اءبوك اءمره سوء و ما كانت اءمك بغيا(129)؛ بچه را از كجا پيدا كردى ؟ آن وقت بچه گفت : انى عبدالله ؛ يعنى من بنده خدا هستم ، بنده شيطان نيستم . حرفهايى زد كه انسان بعد از صد سال هم نمى تواند بزند. و مريم تبرئه شد.

تزكيه ، زمينه فهم
ان شاء الله به درك معارف اسلام موفق شويد؛ همان گونه كه گوشت و نان را درك مى كنيد. بايد مجاهد در راه خدا باشيد، بايد مزكى شويد و از عوارض و رذائل نفسانى دور شويد، تا اين گونه درك كنيد. اگر كمال تزكيه پيدا شد، كمال عقلى است . لذا روايت اول ما خلق الله العقل (130)، به پيامبر اكرم تفسير شده است . عقل ، همان وجود پيامبر است . بنابراين ، اگر انسان تزكيه كرد، واقعيات را مى فهمد، پرده ها كنار مى رود و شايد حواس ظاهره اش نيز عوض شود؛ يعنى سمعش غير سمع ما شود و بصرش غير بصر ما.
شايد پيغمبر خدا، بعد از چند هزار سال ، مذاكرات بين يوسف و زليخا را بشوند. اين ، غير از تلفن نوار است . دو هزار سال هم كه از حرفها گذشته باشد، اين تكلمات در جو آفرينش موجود است . منتها سمع ما نمى تواند اين حرفها را بشوند. صنعت خيلى كه هنر كرده است اين است كه از اين جا مى توانيم با جاهاى دور محاوره كنيم ، ولى به مجرد اين كه تلفن قطع شود، حرفها تمام مى شود، ديگر از شنيدن خبرى نيست . در احوال بوعلى مى گويند: بينايى او به حدى دقيق بوده است كه تا چهار فرسخ ديد داشته است . ولى پيغمبر خدا در مدينه ، بر روى منبر، وضع ((موته )) را مى بيند، شهادت ((جعفر)) را مى بيند. اين بصر و بينايى ديگرى است . شايد در روز قيامت انسان ، همان صدايى را كه در دنيا داشته است مى شوند. مى گويند: صداى خودت را مى شناسى ، صدا، صداى خودت است ، نمى توانى انكار كنى . بنابراين ، اگر مى خواهيد موفق به درك و فهم كلمات انبيا، كلمات خدا، كلمات نهج البلاغه ، كلمات صحيفه سجاديه شويد، بايد مزكى شويد: اگر مزكى شديد، درك مى كنيد.

مراتب فهم
آنچه را متكلم اراده كرده است ، معلوم نيست بفهميد، لكن مصاديق مفاهيم به اختلاف نفوس مختلف است . قرآن مى گويد: لا يمسه الا المطهرون (131)؛ كتاب عزيز را غير از انسان مطهر نمى تواند بفهمد. فهم حكيمانه مى گويد: مراد از مطهر، مطهر از پليديهاست ، مطهر از رذائل نفسانى و مطهر از شرك است . تا زمانى كه انسان از اين رذائل ، طهارت پيدا نكند و پاك نشود، با كتاب خدا آشنا نمى شود. درك فقهى مى گويد: لا يمسه الا المطهرون ؛ يعنى تماس بدنى و اعضا و جوارح ؛ يعنى بى وضو نمى توان دست به قرآن بزنى ، اين هم درست است . اين هم مطهر است . طهارت از ارجاس ، تطهير است .
تطهير در آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهر كم تطهيرا(132)، تطهير از رذائل است و با تطهير از عيان نجس خيلى فاصله دارد. انسان در تطهير از اعيان نجس ، ظرف چند دقيقه مى تواند سر تا پاى بدن نجس را با آب تطهير كند، ولى در تطهير از رذائل ، انسان پنجاه سال هم زحمت بكشد، معلوم نيست موفق به آن شود. لذا بايد گفت : مورد اين آيه ، اهل بيت عصمت و طهارت هستند و كسى جز اهل بيت ، رتبه اعلاى طهارت ندارد. طهارت زكاتى هم يك نوع طهارت است : خذ من اءموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم بها وصل عليهم (133).
بنابراين ، در لا يسمه الا المطهرون نمى توان گفت : لفظ در چند معنا استعمال شده است ؛ بلكه مفهوم ، واحد است و همه اينها مصاديق مفهوم واحد هستند، كه آن مفهوم پاك شدن است . پاكى از نجاسات يك مصداق از پاكى است و پاكى از ارجاس ، رذالتها و شرك ، مصداق ديگرى است و پاكى از احداث هم يك نحوه پاكى است و پاكى مال از اوساخ هم نحوه ديگرى است . ان شاء الله موفق به تزكيه و تهذيب باشيد كه تزكيه و تهذيب سطح افراد را بالا مى برد. آنچه بدون تزكيه فهميده نمى شود، با تزكيه فهميده مى شود. دانشگاه الهى همين است ؛ دانشگاهى كه خدا معلم آن است ، تا شما تزكيه و تهذيب پيدا كنيد. خدا همه را تاءييد و موفق كند به راهى كه مورد رضاى اوست .

درس سى و سوم : واستعينوا بالصبر و الصلوه و انها لكبير الاعلى الخاشعين (134)

در طريق كمال
بشر در سازندگى نفوس و تحول آن به نفوس الهى و در طريق تكامل در راه حق و قرب به خداى تعالى ، به دو نيرو بايد استعانت جويد و از آن يارى طلب كند. آن دو، يكى نيروى جاذبه و ديگرى نيروى دافعه است ؛ ((صبر)) و ((صلوه )). صبر براى مالكيت بر هوى و هوس و نفس اماره است . انسان به وسيله صبر بايد تهذيب شود و از شرور و دعوتها و نداهاى شيطانى - چه شيطان داخلى و چه شيطان خارجى - تخليه پيدا كند و در مقابل محرمات الهى و سختى طاعت ، صابر باشد. انسان بايد در مسير قرب الهى با صبر و صلوه حركت كند.

معراج مؤ من
صلوه جاذب نفوس انسانى است . صلوه ، معراج مؤ من است و اين معراجيت صلوه ، معراجيت واقعى است . ولى چرا نفوس عروج پيدا نمى كنند؟ چگونه است كه هم نماز مى خواند، هم قلدرى ، سفاكى و سبعيت مى كند؟! اين ، براى اين است كه نمازش صادقانه نيست . اگر نماز صادقانه بود، عروج دارد. دروغ بافى ، آدم را به جايى نمى رساند. اياك نعبد و اياك نستعين ؛ يعنى من به حق تعالى ، عبوديت محض دارم ، تسليم هواى نفس نيستم . منتهاى حركت انسان اين است كه به هيچ موجودى وابسته نباشد و فقط به حق تعالى وابستگى داشته باشد. آزادى نفوس وقتى است كه تمام وابستگيها به نفوس ، عبارت از اين است كه از خداى تعالى استعانت جويد و از حدى جز خداى تعالى ، طلب نصرت نكند. منتهاى كمال بشر اين است كه اين مقام را پيدا كند. وقتى اين مقام را پيدا مى كند كه راستگو باشد. در نماز امام زمان (عج )، تكرار اياك نعبدوا و اياك نستعين براى اين است كه عروج پيدا كنيد؛ ولى اگر صدتادروغ گفتيد سقوط پيدا مى كنيد.

عظمت نماز
و انها لكبيره الا على الخاشعين . خداى تعالى مى گويد: نماز كار بزرگى است . گمان نكنيد كار آسانى است . عظمت نماز به پيكره نماز نيست ؛ به اين نيست كه اولش تكبير و آخرش تسليم و داراى افعال و اقوال و اذكار و قيام و قعود است . اين را بچه هاى شش ساله هم انجام مى دهند. صلوه كبير است ؛ چون براى توحيد و اخلاص در عبوديت است ، وگرنه انسان صد سال هم كه نماز بخواند، مشرك است . عروج بشر در مرتبه توحيد عملى و توحيد اعتقادى به انقطاع از ما سوى الله و وابستگى به خداى تعالى است . بشر در اين مرحله ، منتهاى عبوديت را طى كرده است و منتهاى تكامل را پيدا كرده است . انبيا كه در برابر اين جهان پرآشوب ، نهضت كردند، به خاطر اين بود كه اين جهت را تكميل كرده بودند و اتكايشان به خداى تعالى بود و غير خدا را پرستش نكردند. چون آن مقام قرب الهى را پيدا كرده بودند، احيا و اماته مى كردند. شما هم اگر آن مقام را پيدا كنى ، مى توانى احيا و اماته كنى .
اين وسيله اى است براى عروج بشر، ولكن ما از آن استفاده نمى كنيم . جهان آفرينش - به حسب ماده و آفرينش - كه انبيا از آن استفاده مى كردند، براى همه يكسان است . يعنى شما هم مى توانى ، آن طور كه انبيا استفاده كردند، استفاده كنى ؛ ولى همت شما ضعيف است . وقتى در ماءكولات و مشروبات بى چاره باشى ، در تشريفات بيچاره باشى ، همان جا مى مانى . توحيد، عبوديت خداى تعالى و انقطاع از ما سوى الله است . اگر بشر به اين مرحله برسد - كه تكامل ، رسيدن به همين مرحله است - از چيزهاى ديگر صرف نظر مى كند. اگر بشر با كلمه توحيد آشنا شود، تمام اختلاف شرق و غرب تعطيل مى شود. اگر كلمه توحيد در بين اجتماع پياده شود، تمام خيانتها تعطيل مى شود. نماز، بزرگ است . خيلى مشكل است كه آدم به آن نمازى كه خدا مى خواهد موفق شود و آثار، مال همان نماز است .

عذاب الهى
خداى تعالى اگر تمام نعمتهايش را از عالم بگيرد، همه در يك لحظه سقوط پيدا مى كنند، تمام موجودات نابود مى شوند و زمين مورد عذاب الهى واقع مى شود و اين عذاب ، ظلم از خدا نيست . مى گويد: تا به حال تو را اداره كرديم ، هوا، غذا، آفتاب ، گندم ، همه چيز داديم ، الان نمى خواهيم بدهيم . اين ، عذاب است ، نه اين كه چماق بر سر انسان بزنند. آنها كه از خدا مى ترسند، عذاب الهى را حس ‍ مى كنند. عذاب خدا از تمام شكنجه ها و تبعيدها مشكلتر است . با عذاب خدا آدم يك دقيقه هم حياتش استمرار پيدا نمى كند. خدا همه را موفق كند كه آگاه شوند و از صلوه و از مكتب اسلام كمال استفاده را بكنند و به قرب الهى نائل شوند.