تفسير نور
(جلد اول)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۴ -


تفسير آيه : (21) يَاءَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه آيه : 
اى مردم ! پروردگارتان كه شما وپيشينيان شما را آفريد، پرستش كنيد تا اهل تقوا شويد.
نكته ها: 
O در كتاب هاى قانون ، مواد قانون ، بدون خطاب بيان مى شود، ولى قرآن كتاب قانونى است كه با روح و عاطفه مردم سر وكار دارد، لذا در بيان دستورات ، خطاب مى كند. البتّه خطاب هاى قرآن مختلف است .(205)
O هدف از خلقت جهان و انسان ، تكامل انسان هاست . يعنى هدف از آفرينش هستى ، بهره گيرى انسان هاست (206) وتكامل انسان ها در گرو عبادت (207) واثر عبادت ، رسيدن به تقوى (208) و نهايت تقوى ، رستگارى است .(209)
سؤ ال : چرا خدا را عبادت كنيم ؟
پاسخ : در چند جاى قرآن پاسخ اين پرسش چنين آمده است :
# چون خداوند خالق و مربّى شماست . (اعبدوا ربّكم الّذى خلقكم )(210)
# چون تاءمين كننده رزق و روزى و امنيت شماست . (فليعبدوا ربّ هذا البيت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف )(211)
# چون معبودى جز او نيست . (لا اله الاّ اءنا فاعبُدنى )(212)
O عبادت انسان ، هدف آفرينش انسان است نه هدف آفريننده . او نيازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمين كافر شوند او بى نياز است : (ان تكفروا انتم و من فى الارض ‍ جميعا فانّ اللّه لغنى ...) چنانكه اگر همه مردم رو به خورشيد خانه بسازند يا پشت به خورشيد، در خورشيد اثرى ندارد.
O با اينكه عبادت خدا بر ما واجب است ، چون خالق و رازق و مربّى ماست ، ولى بازهم در برابر اين اداى تكليف ، پاداش مى دهد و اين نهايت لطف اوست .
O آنچه انسان را وادار به عبادت مى كند امورى است ، از جمله :
1 توجّه به نعمت هاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست .
2 توجّه به فقر و نياز خود.
3 توجّه به آثار و بركات عبادت .
4 توجّه به آثار سوء ترك عبادت .
5 توجّه به اينكه همه هستى ، مطيع او ودر حال تسبيح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشيم .
6 توجّه به اينكه عشق وپرستش ، در روح ماست وبه چه كسى برتر از او عشق بورزيم .
سؤ ال : در قرآن آمده است : (واعبد ربّك حتّى ياتيك اليقين ) يعنى عبادت كن تا به يقين برسى . پس آيا اگر كسى به يقين رسيد، نمازش را ترك كند؟!
پاسخ : اگر گفتيم : نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنايش اين نيست كه هرگاه دستت به شاخه رسيد، نردبان را بردار، چون سقوط مى كنى . كسى كه از عبادت جدا شد، مثل كسى است كه از آسمان سقوط كند؛ (فكانّما خرّ من السماء) به علاوه كسانى كه به يقين رسيده اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم ، لحظه اى از عبادت دست برنداشتند. بنابراين مراد آيه ،بيان آثار عبادت است نه تعيين محدوده ى عبادت .
O آيات وروايات ، براى عبادت شيوه ها وشرايطى را بيان نموده است كه در جاى خود بحث خواهد شد، ولى چون اين آيه ، اوّلين فرمان الهى خطاب به انسان در قرآن است ، سرفصل هايى را بيان مى كنيم تا مشخّص شود عبادت بايد چگونه باشد:
1 عبادت مامورانه ، يعنى طبق دستور او بدون خرافات .
2 عبادت آگاهانه ، تا بدانيم مخاطب و معبود ما كيست . (حتّى تعلموا ماتقولون )(213)
3 عبادت خالصانه . (ولا يشرك بعبادة ربّه احدا)(214)
4 عبادت خاشعانه . (فى صلاتهم خاشعون )(215)
5 عبادت مخفيانه . پيامبرصلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((اعظم العبادة اجرا اخفاها))(216)
6 عبادت عاشقانه . پيامبرصلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((افضل الناس ‍ مَن عَشق العبادة ))(217)
و خلاصه در يك نگاه بايد بگوييم كه براى عبادت سه نوع شرط است ؛
الف : شرط صحّت ، نظير طهارت وقبله .
ب : شرط قبولى ، نظير تقوى .
ج : شرط كمال ، نظير اينكه عبادت بايد آگاهانه ، خاشعانه ، مخفيانه وعاشقانه باشد كه اينها همه شرط كمال است .(218)
پيام ها: 
1 دعوت انبيا، عمومى است و همه مردم را دربر مى گيرد. (يا ايها الناس )
2 از فلسفه هاى عبادت ، شكرگزارى از ولى نعمت است . (اعبدواربّكم الذى خلقكم )
3 اوّلين نعمت ها، نعمت آفرينش ، و اوّلين دستور، كُرنش در برابر خالق است . (اعبدوا ربّكم الذى خلقكم )
4 مبادا بت پرستى يا انحراف نياكان ، ما را از عبادت خداوند دور كند، حتّى آنان نيز مخلوق خداوند هستند. (و الذين من قبلكم )
5 عبادت ، عامل تقواست . اگر عبادتى تقوى ايجاد نكند، عبادت نيست . (اعبدوا... لعلّكم تتقون )
6 به عبادت خود مغرور نشويم كه هر عبادتى ، تقوا ساز نيست . (لعلّكم تتقون )
تفسير آيه : (22) الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِرَ شاً وَالسَّمَآءَ بِنَآءً وَاءَنْزَلَ مِنَ السَّمَآءِمَآءً فَاءَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَر تِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ للّهِ اءَنْدَاداً وَ اءَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه آيه : 
آن (خداوندى ) كه زمين را براى شما فرشى (گسترده ) وآسمان را بنايى (افراشته ) قرار داد و از آسمان ، آبى فرو فرستاد و به آن از ميوه ها، روزى براى شما بيرون آورد، پس براى خداوند شريك و همتايى قرار ندهيد با آنكه خودتان مى دانيد (كه هيچ يك از شركا و بت ها، نه شما را آفريده اند ونه روزى مى دهند و اينها فقط كار خداست .)
نكته ها: 
O در اين آيه خداوند به نعمت هاى متعدّدى اشاره مى كند كه هركدام از آنها سرچشمه ى چند نعمت ديگر است . مثلاً فراش بودن زمين ، اشاره به نعمت هاى فراوان ديگرى است . همچون سخت بودن كوهها ونرم بودن خاك دشت ها، فاصله زمين تا خورشيد، درجه حرارت و دما و هواى آن ، وجود رودخانه ها، درّه ها، كوهها، گياهان و حركت هاى مختلف آن كه مجموعاً فراش بودن زمين را مهيّا كرده اند. چنانكه در قرآن براى زمين تعابير چندى شده است ، زمين هم (مهد)(219) گهواره است ، هم (ذلول )(220) رام و آرام و هم (كفات )(221) در برگيرنده .
O كلمه ((سماء)) در آيه يك بار در برابر ((ارض )) آمده است كه به همه ى قسمت بالا اشاره دارد و يك بار مراد همان قسمت نزول باران از ابرها مى باشد.
پيام ها: 
1 ياد نعمت هاى الهى از بهترين راههاى دعوت به عبادت است . (اعبدوا ربّكم ... الذى جعل لكم )
2 از بهترين راههاى خداشناسى ، استفاده كردن از نعمت هاى در دسترس است . (جعل لكم الارض فراشا و السماء بناءً)
3 در نظام آفرينش ، هماهنگى كامل به چشم مى خورد. هماهنگى ميان زمين ، آسمان ، باران ، گياهان ، ميوه ها وانسان . (برهان نظم ) (جعل ، انزل ، اخرج )
4 آفريده ها هركدام براى هدفى خلق شده اند. (رزقا لكم ) باران براى رشد و ثمر دادن ميوه ها، (فاخرج به ) و ميوه ها براى روزى انسان . (رزقا لكم )
5 زمين وباران وسيله هستند، رويش گياهان وميوه ها بدست خداست .(فاءخرج )
6 نظم و هماهنگى دستگاه آفرينش ، نشانه ى توحيد است ، پس شما هم يكتا پرست باشيد. (فلا تجعلوا لِلّه انداداً)
7 ريشه ى خداپرستى در فطرت و وجدان همه مردم است . (وانتم تعلمون )
8 آفرينش زمين و آسمان و باران و ميوه ها و روزى انسان ، پرتوى از ربوبيّت خداوند است . (اعبدوا ربّكم ... الذى جعل لكم ...)
9 همه ى انسان ها، حقّ بهره بردارى و تصرف در زمين را دارند. (در آيه ((لكم )) تكرار شده است .)
10 دليل واجب بودن عبادت شما، لطف اوست كه زمين وآسمان وباران و گياهان را براى روزى شما قرار داده است . (اعبدوا ربّكم ... الذى جعل لكم ...)
11 خداوند بر اسباب طبيعى حاكم است . (جعل ، انزل ، اخرج )
12 پندار شريك براى خداوند، از جهل است . (لا تجعلوا لله اندادا وانتم تعلمون )
تفسير آيه : (23) وَإِنْ كُنْتُمْ فِى رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَاءْتُواْ بِسُورَةٍ مِّنْ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَآءَكُمْ مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه آيه : 
واگر در آنچه بر بنده ى خود (از قرآن ) نازل كرده ايم ، شكّ داريد، اگر راست مى گوييد (لااقل ) يك سوره همانند آن را بياوريد و گواهان خود را غير از خداوند بر اين كار دعوت كنيد.
نكته ها: 
O اين آيه ، معجزه بودن قرآن را مطرح مى كند. پيامبران ، يك دعوت دارند كه هدايت به سوى خداست و با استدلال و موعظه و جدال نيكو انجام مى دهند و يك ادّعا دارند كه از سوى خدا براى هدايت مردم آمده اند وبراى آن معجزه مى آورند. پس معجزه براى اثبات ادّعاى پيامبر است ، نه دعوت او.(222)
خداوند در قرآن ، بارها مخالفان اسلام را دعوت به مبارزه كرده است ، كه اگر شما اين كتاب را از سوى خدا نمى دانيد وساخته وپرداخته دست بشر مى دانيد، بجاى اين همه جنگ ومبارزه ، كتابى مثل قرآن بياوريد تا صداى اسلام خاموش ‍ شود!
O خداوند براى اثبات حقّانيت پيامبر و كتاب خود، از يك سو مخالفان را تحريك و از سوى ديگر به آنان تخفيف داده است . يك جا فرموده : (فاتوا بكتاب )(223) كتابى مثل قرآن بياوريد. و در جاى ديگر فرموده است : (فاتوا بعشر سور مثله )(224) ده سوره و در جاى ديگر مى فرمايد: (فاتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه )(225) يك سوره . به علاوه مى گويد: براى اين كار مى توانيد از تمام قدرت ها و ياران و همفكران خود در سراسر جهان دعوت كنيد.
O تقسيم بندى قرآن و نامگذارى هر بخش به نام سوره ، در زمان پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و از جانب خداوند بوده است . (فاتوا بسورة )
O قرآن در ستايش انبيا، يا بعد از كلمه ((عبدنا)) و يا قبل از كلمه ((عبد)) نام آنان را مى برد؛ (عبدنا ايوب )، (ابراهيم ... كل من عبادنا) ولى درباره پيامبر اسلام تنها كلمه ((عبد)) بدون ذكر نام را بكار مى برد تا بگويد عبد مطلق ، محمّدصلّى اللّه عليه و آله است .
پيام ها: 
1 بايد از فكر و دل افراد شكّ زدايى صورت گيرد مخصوصاً در مسائل اعتقادى . (ان كنتم فى ريب )
2 شرط دريافت وحى ، بندگى خداست (نزّلنا على عبدنا)
3 قرآن ، كتاب استدلال و احتجاج است و راهى براى وسوسه و شكّ باقى نمى گذارد. (فاتوا بسورة )
4 انبيا بايد معجزه داشته باشند و قرآن معجزه ى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است . (فاتوا بسورة من مثله )
5 دين جاويد، معجزه ى جاويد مى خواهد تا هر انسانى در هر زمان و مكانى ، اگر دچار ترديد و شكّ شد، بتواند خود آزمايش كند. (فاتوا بسورة من مثله )
6 بر حقّانيت قرآن به قدرى يقين داريم كه اگر مخالفان ، يك سوره مثل قرآن نيز آوردند به جاى تمام قرآن مى پذيريم . (بسورة )
7 بهترين قاضى و داور، وجدان است . خداوند وجدان مخالفان را داور قرار داده است . (و ادعوا شهداءكم )
تفسير آيه : (24) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ اءُعِدَّتْ لِلْكَفِرينَ
ترجمه آيه : 
پس اگر اين كار را نكرديد، كه هرگز نتوانيد كرد، از آتشى كه هيزمش مردم (گناهكار) وسنگ ها هستند وبراى كافران مهيّا شده ، بپرهيزيد.
نكته ها: 
O در سوره ى انبياء مى خوانيم : (انّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم )(226) شما و آنچه غير از خدا پرستش مى كنيد (بت هايتان )، هيزم دوزخيد. بنابراين ممكن است مراد از سنگ در اين آيه ، همان بت ها باشند كه مورد پرستش بوده اند، نه هر سنگى ،(227) تا آنان بدانند و به چشم خود ببينند كه كارى از بت ها ساخته نبوده و نيست . همچنين اين سنگ ها در قيامت ، همانند چاقوى خونى همراه پرونده قاتل ، سند جرم و گناه آنان است .
سؤ ال : با اينكه الفاظ اختراع بشر است ، پس ‍ چگونه نمى تواند مثل قرآن را بياورد؟
پاسخ :حروف الفبا از بشر است ، ولى نحوه تركيب وبيان مفاهيم بلند آنها، برخاسته از علم و هنر است . قرآن بر اساس علم و حكمت بى پايان الهى ، نزول يافته است ولى هر كتاب ديگرى ، از سوى هركس كه باشد، براساس علم محدود ومحصور به جهلِ بشر، تاءليف يافته است . پس هيچگاه بشر نمى تواند كتابى مثل قرآن بياورد.
پيام ها: 
1 يقين به حقّانيت راه وهدف ، يكى از اصول رهبرى است . (ولن تفعلوا)
2 اكنون كه احساس عجز و ناتوانى كرديد، تسليم حقّ شويد. (ولن تفعلوا فاتّقوا)
3 انسان جمود و كافر، هم رديف سنگ است . (الناس و الحجارة )
4 خباثت هاى درونى انسان گناهكار، در قيامت تجسم يافته و آتش گيرانه مى شود. (وقودها الناس )
5 كفر و لجاجت ، انسان شايسته ى خليفة الّلهى را، به هيزم دوزخ تبديل مى كند. (وقودها الناس )
6 رهايى از آتش دوزخ ، در گرو ايمان به قرآن و تصديق پيامبر اسلام است . (فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار... اُعدّت للكافرين )
تفسير آيه : (25) وَبَشِّرِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ اءَنَّ لَهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُواْ هَذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَاءُتُواْ بِهِ مُتَشَبِهاً وَلَهُمْ فِيهَا اءَزْوَجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَلِدُونَ
ترجمه آيه : 
وكسانى را كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام داده اند، مژده بده كه برايشان باغهايى است كه نهرها از پاى (درختان ) آن جارى است ، هرگاه ميوه اى از آن (باغها) به آنان روزى شود، گويند: اين همان است كه قبلاً نيز روزى ما بوده ، در حالى كه همانند آن نعمت ها به ايشان داده شده است (نه خود آنها) و براى آنان در بهشت همسرانى پاك و پاكيزه است و در آنجا جاودانه اند.
نكته ها: 
O شايد مراد از (متشابها) اين باشد كه بهشتيان در نگاه اوّل ، ميوه ها را مانند ميوه هاى دنيوى مى بينند ومى گويند: شبيه همان است كه در دنيا خورده بوديم ، لكن بعد از خوردن مى فهمند كه طعم ولذّت تازه اى دارد. وشايد مراد اين باشد كه ميوه هايى به آنان داده مى شود كه همه از نظر خوبى وزيبايى وخوش عطرى يكسانند و مانند ميوه هاى دنيا درجه يك ، دو وسه ندارد.
O در قرآن ، معمولا ايمان و عمل صالح در كنار هم مطرح شده است ، ولى ايمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است . آرى ، اگر اتاقى از درون نورانى شد، شعاع اين نور از روزنه و پنجره ها بيرون خواهد زد. ايمان ، درونِ انسان را نورانى و قلب نورانى ، تمام كارهاى انسان را نورانى مى كند. بركات ايمان و عمل صالح بسيار است كه در آيات قرآن به آنها اشاره شده است .(228)
O همسران بهشتى دو نوع هستند:
الف : يكى حور العين كه همچون لؤ لؤ و باكره هستند و در همان عالم آفريده مى شوند. (اءنشاناهنّ إ نشاء)
ب : همسران مؤ من دنيايى كه با چهره اى زيبا در كنار همسرانشان قرار مى گيرند. (ومن صلح من ابائهم و اءزواجهم )(229)
از امام صادق عليه السّلام درباره ى ازواج مطهّره سؤ ال شد، فرمودند: همسران بهشتى آلوده به حيض و حدث نمى شوند.(230)
پيام ها: 
1 مژده و بشارت همراه با هشدار و اخطار (در آيه قبل ) يكى از اصول تربيت است . (فاتقوا النار... وبشّر الذين آمنوا...)
2 ايمان قلبى بايد تواءم با اعمال صالح باشد. (آمنوا وعملوا الصالحات )
3 انجام همه ى كارهاى صالح وشايسته ، كارساز است ، نه بعضى از آنها. (عملوا الصالحات ) (((الصالحات )) هم جمع است وهم (الف ولام ) دارد كه به معناى همه كارهاى خوب است .)
4 كارهاى شايسته و صالح ، در صورتى ارزش دارد كه برخاسته از ايمان باشد، نه تمايلات شخصى و جاذبه هاى اجتماعى . اوّل (آمنوا) بعد (عملوا الصالحات )
5 محروميت هايى كه مؤ من به جهت رعايت حرام و حلال در اين دنيا مى بيند، در آخرت جبران مى شود. (رزقوا)
6 ما در دنيا نگرانِ از دست دادن نعمت ها هستيم ، امّا در آخرت اين نگرانى نيست . (وهم فيها خالدون )
7 آشنايى با سابقه ى نعمت ها، بر لذّت كاميابى مى افزايد.(231) (رزقنا من قبل )
8 همسران بهشتى نيز پاكيزه اند. (ازواج مطهّرة )
تفسير آيه : (26) إِنَّ اللّهَ لاَ يَسْتَحِى اءَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَاءَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَيَعْلَمُونْ اءَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَاءَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذآ اءَرَادَ اللّهُ بِهَذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراًوَيَهْدِى بِهِي كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَسِقِينَ
ترجمه آيه : 
همانا خداوند از اينكه به پشه اى (يا فروتر) يا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهايى كه ايمان دارند مى دانند كه آن (مثال ) از طرف پروردگارشان به حقّ است ، ولى كسانى كه كفرورزيدند گويند: خداوند از اين مثل چه منظورى داشته است ؟ (آرى ،) خداوند بسيارى را بدان (مثال ) گمراه و بسيارى را بدان هدايت مى فرمايد. (امّا آگاه باشيد كه ) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمى كند.
نكته ها: 
O كلمه ((بعوض )) به معناى پشه و ريشه ى آن از ((بعض )) مى باشد كه به جهت كوچكى جثّه به آن اطلاق شده است .(232)
O مثال هاى قرآن ، براى همه ى مردم است و از هر نوع مثلى نيز در آن آمده است : (ولقد ضربنا للنّاس فى هذا القران من كلّ مثل )(233) البتّه اين مثل ها را نبايد ساده انگاشت ، زيرا دانشمندان ، كُنه آن را درك مى كنند: (وتلك الامثال نضربها للنّاس وما يعقلها الاّ العالمون )(234) در مثال زدن ، تذكّر، تفهيم ، تعليم ، بيان و پرده بردارى از حقايق نهفته است و در كتاب هاى آسمانىِ پيشين نيز همانند تورات و انجيل و در سخنان رسول اكرم و ائمه اهل بيت عليهم السّلام فراوان ديده مى شود. در تورات نيز بخشى به نام ((اءمثال سليمان )) وجود دارد.
O بعضى از مخالفان اسلام كه از برخورد منطقى و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثال هاى قرآن را بهانه قرار داده و مى گفتند: شاءن خداوند برتر از آن است كه به حيواناتى چون مگس يا عنكبوت مثال بزند.(235) و اين مثال ها با مقام خداوند سازگار نيست . و بدينوسيله در آيات قرآن تشكيك مى كردند.(236) خداوند با نزول اين آيه به بهانه گيرى هاى آنان پاسخ مى دهد.
سؤ ال : چرا خداوند گروهى را با قرآن و مثال هاى آن گمراه مى كند؟
پاسخ :خداوند كسى را گمراه نمى كند، بلكه هركس ‍ در برابر حقايق قرآن بايستد، خود گمراه مى شود و بدين معنى مى توان گفت كه قرآن ، سبب گمراهى او گرديد. چنانكه در پايان همين آيه مى فرمايد: (وما يضلّ به الاّ الفاسقين ) يعنى فسق مردم سبب گمراهى آنان مى باشد. راستى مگر مى شود خداوند مردم را به ايمان تكليف كند، ولى خودش آنان را گمراه كند!؟ و مگر مى شود اين همه پيامبر و كتب آسمانى نازل كند، ولى خودش مردم را گمراه كند!؟ مگر مى شود از ابليس به خاطر گمراه كردن انتقاد كند، ولى خودش ديگران را گمراه نمايد!؟
O گرچه در اين آيه ، هدايت و گمراهى بطور كلّى به خداوند نسبت داده شده است ، ولى آيات ديگر، مسئله را باز نموده و مى فرمايد: (يهدى اليه من اءناب )(237) خداوند كسانى را هدايت مى كند كه به سوى او بروند. و (يهدى به اللّه من اتّبع رضوانه )(238) به دنبال كسب رضاى او باشند. و (الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)(239) آنان كه در راه او جهاد كنند. وبر عكس ، كسانى كه با اختيار خود در راه كج حركت كنند، خداوند آنان را به حال خود رها مى كند. مراد از گمراه كردن خدا نيز همين معناست . چنانكه درباره كافران ، ظالمان ، فاسقان ومسرفان جمله ((لا يهدى )) بكار رفته است . به قول سعدى :
راه است وچاه وديده بينا وآفتاب تا آدمى نگاه كند، پيش ‍ پاى خويش
ندين چراغ دارد وبى راهه مى رود بگذار تا بيفتد وبيند، سزاى خويش
پيام ها: 
1 حيا و شرم در مواردى است كه كار شرعا، عقلاً يا عرفاً مذموم باشد. امّا در بيان حقايق ، شرم و خجالت پسنديده نيست . (لا يستحيى )
2 حقايق والا و مهم را مى توان با زبان ساده ومثال بيان نمود. (ان يضرب مثلا)
3 مؤ من كلام خدارا باور دارد و مطيع آن است . (يعلمون انّه الحق )
4 مثال هاى قرآن ، وسيله تربيت و رشد است . (فيعلمون انه الحق من ربهم )
5 مثال هاى قرآن ، حقّ ودر مقام بيان حقايق است . (انّه الحق )
6 انسانِ حقيقت جو، از هر نورى راه را مى يابد، ولى شخص بهانه گير و اشكال تراش ، به هر چراغى خرده مى گيرد. (ماذا اراد اللّه بهذا مثلا)
7 كفر و لجاجت ، عامل بهانه گيرى است . (ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً)
8 فسق ، موجب گمراهى ومانع شناخت حقايق است . (ومايضلّ به الاّ الفاسقين )
9 مثال هاى قرآن ، وسيله هدايت يا ضلالت است . (يضلّ به ، يهدى به )
10 خداوند، پيمان شكن را فاسق و فاسق را گمراه مى كند. (وما يضل به الا الفاسقين )
تفسير آيه : (27) الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ اءَمَرَ اللّهُ بِهِ اءَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِى الاَْرْضِ اءُوْلََّئِكَ هُمُ الْخَا سِرُونَ
ترجمه آيه : 
(فاسقان ) كسانى هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم بستند مى شكنند، و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مى نمايند، و در زمين فساد مى كنند، قطعا آنان زيان كارانند.
نكته ها: 
O پيمان هاى الهى كه در اين آيه مطرح گرديده ، متعدّد است : خداوند از انبيا پيمان گرفته تا آيات الهى را به مردم بگويند.(240) و از اهل كتاب تعهّد گرفته تا كتمان حقايق نكنند و به بشارت هاى تورات و انجيل كه درباره پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است عمل نمايند.(241) و از عامّه مردم نيز عهد گرفته ، به فرمان الهى عمل كرده و راه شيطان را رها كنند.(242)
O در اسلام وفاى به عهد واجب است ، حتّى نسبت به كفّار. و عهدشكن ، منافق معرّفى شده است ، هرچند كه اهل نماز باشد. رسول خداصلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((لا دين لمن لا عهد له ))(243) آن كس كه پايبند تعهّدات خود نيست ، از دين بهره اى ندارد.
O خداوند در اين آيه فرمان داده تا با گروه هايى پيوند و رابطه داشته باشيم : (امر اللّه به ان يوصل ) در روايات آن گروه ها چنين معرّفى شده اند: رهبران آسمانى ، دانشمندان ، خويشاوندان ، مؤ منين ، همسايگان و اساتيد. و هركس رابطه ى خود را با اين افراد قطع كند، خود خسارت مى بيند. زيرا جلو رشد و تكاملى را كه در سايه اين ارتباطات مى توانسته داشته باشد، گرفته است .
O وفاى به عهد، كمالى است كه خداوند خود را به آن ستوده است ؛ (ومن اوفى بعهده من اللّه )(244) كيست كه بهتر از خدا به پيمانش وفا كند؟. وفاى به عهد حتّى نسبت به مشركين لازم است ؛ (فاتموا اليهم عهدهم الى مدّتهم )(245) تا پايان مدّت قرارداد به پيمانى كه با مشركين بسته ايد وفادار باشيد. همچنين در آيه 25 سوره رعد پيمان شكنان لعنت شده اند.
O عهد دو گونه است : عهدو پيمانى كه مردم با يكديگر مى بندند وبايد به آن وفادار باشند. و عهد وپيمانى كه خداوند براى رهبرى يك جامعه ، بر عهده ى پيامبر يا امام قرار مى دهد كه اين عهد مقام الهى است . (لا ينال عهدى الظالمين )(246)
O بخشى از پيمان هاى الهى كه اين آيه بر آن تاءكيد مى كند، همان پيمان هاى فطرى است كه خداوند در نهاد همه افراد بشر قرار داده است . چنانكه حضرت على عليه السّلام فلسفه ى نبوّت را شكوفا نمودن پيمان فطرى مى داند. ((و واتر اليهم انبيائه ليستاءدوهم ميثاق فطرته ))(247)
سؤ ال : عهد خداوند چيست ؟
پاسخ :از جمله (لا ينال عهدى الظالمين ) استفاده مى شود كه رهبرى آسمانى ، عهد خداوند است و از روايات نيز استفاده مى شود كه نماز، عهد خداوند است . هرگونه تعهّدى كه انسان بين خود و خدا داشته باشد، عهد الهى است . قوانين عقلى ، فكرى و احكام الهى نيز مصداق عهد الهى مى باشند.
O علاّمه مجلسى قدّس سرّه به دنبال آيه ى (ويقطعون ما امر اللّه به ان يوصل ) يكصد وده حديث درباره اهميت صله رحم ، بيان نموده و آنها را مورد بحث قرار داده است .(248) ما در اينجا برخى از نكات جالبى را كه در آن روايات آمده ، نقل مى كنيم :
# با بستگان خود ديدار داشته باشيد، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
# صله رحم ، عمر را زياد و فقر را دور مى سازد.
# با صله رحم ، رزق توسعه مى يابد.
# بهترين قدم ها، قدمى است كه براى صله ى رحم و ديدار اقوام برداشته مى شود.
# در اثر صله رحم ، به مقام مخصوصى در بهشت دست مى يابيد.
# به سراغ بستگان برويد، گرچه آنها بى اعتنايى كنند.
# صله رحم كنيد هر چند فاميل از نيكان نباشد.
# صله رحم كنيد، گرچه با سلام كردن باشد.
# صله ى رحم ، مرگ و حساب روز قيامت را آسان مى كند.
# بويى از بهشت نصيب شخص قاطع رحم نمى شود.
# صله ى رحم باعث تزكيه عمل و رشد اموال مى شود.
# كمك مالى به فاميل ، بيست و چهار برابرِ كمك به ديگران پاداش دارد.
# صله رحم كنيد، گرچه يكسال راه برويد.
O امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فاميل خود رابطه ندارند، دوست مشو.(249)
پيام ها: 
1 پيمان شكنى ، شيوه ى فاسقان است . (الفاسقين . الّذين ينقضون ) (فعل مضارع ، رمز دوام است .)
2 به پيمان فاسقان ، اعتماد نكنيد. كسى كه پيمان خداوند را نقض مى كند، به عهد و پيمان ديگران وفادار نخواهد بود. (ينقضون ، يقطعون )
3 انسان در برابر خداوند مسئول است ، چون با عقل و فطرت خود، با او عهد و ميثاق بسته كه به احكام دين عمل كند. (عهد اللّه )
4 اسلام با انزوا مخالف است . (امر اللّه ان يوصل )
5 عهدشكن ، به تدريج مفسد مى شود. (ينقضون ، يفسدون )
6 عهدشكن به خود ضربه مى زند، نه خداوند. (اولئك هم الخاسرون )
تفسير آيه : (28) كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَكُنْتُمْ اءَمْوَ تاً فَاءَحْيَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
ترجمه آيه : 
چگونه به خداوند كافر مى شويد، درحالى كه شما (اجسام بى روح و) مردگانى بوديد كه او شما را زنده كرد، سپس شما را مى ميراند و بار ديگر شما را زنده مى كند، سپس به سوى او باز گردانده مى شويد.
نكته ها: 
O بهترين راه خداشناسى ، فكر در آفرينش ‍ خود و جهان است . حضرت ابراهيم عليه السّلام در مقام اثبات خداوند به ديگران فرمود: (ربّى الّذى يحيى و يميت )(250) پروردگار من كسى است كه زنده مى كند ومى ميراند. تفكّر در پديده ى حيات وانديشيدن در مسئله مرگ ، انسان را متوجه مى كند كه اگر حيات از خود انسان بود، بايد هميشگى باشد. چرا قبلا نبود، بعدا پيدا شد و سپس گرفته مى شود؟! خداوند مى فرمايد: اكنون كه ديديد چگونه موجود بى جان ، جاندار مى شود، پس بدانيد كه زنده شدن مجدّد شما در روز قيامت نيز همينطور است .
O مسئله حيات ، حقيقتش مجهول ، ولى آثارش در وجود انسان مشهود است . خالق اين حيات نيز حقيقتش قابل درك نيست ، ولى آثارش در هر چيز روشن است .
پيام ها: 
1 سؤ ال از عقل وفطرت ، يكى از شيوه هاى تبليغ وارشاد است . (كيف تكفرون ...)
2 تفكّر در تحولات مرگ و حيات ، بهترين دليل بر اثبات وجود خداوند است . (كنتم امواتا) خودشناسى مقدّمه خداشناسى است .
3 در بينش الهى ، هدف از حيات ومرگ ، تكامل وبازگشت به منبع كمال است . (ثم اليه ترجعون ) مولوى در دفتر سوّم مثنوى مى گويد:
از جمادى مُردم و نامى شدم از نما مُردم ز حيوان سر زدم
ُردم از حيوانى و انسان شدم پس چه ترسم كِى زمردن كم شدم
ار ديگر از ملك پرّان شوم آنچه در وَهم نايد آن شوم
تفسير آيه : (29) هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فِى الاَْرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَآءِ فَسَوَّيهُنَّ سَبْعَ سَمَو تٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَى ءٍ عَلِيمٌ
ترجمه آيه : 
اوست آن كس كه آنچه در زمين است ، همه را براى شما آفريده ، سپس به آفرينش آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان ، استوار نمود و او بر هر چيزى آگاه است .
نكته ها: 
O كلمه ((سماء)) در زبان عربى به معنى بالاست . گاهى به چند مترى بالاتر از سطح زمين ، مانند شاخه هاى درخت كه در ارتفاع كمى قرار دارند، گفته شده است : (وفرعها فى السماء)(251) و گاهى به ارتفاع ابرها كه از آن باران مى بارد؛ (و نزلنا من السماء ماء)(252) و گاهى به جوّ اطراف زمين اطلاق شده است . (جعلنا السماء سقفا محفوظا)(253)
پيام ها: 
1 كفر به خداوند بخشنده ى توانا وبرطرف كننده نيازها، شگفت انگيز است . (كيف تكفرون ... هو الذى ...)
2 هستى ، براى بشر آفريده شده است . (خلق لكم ما فى الارض جميعا)
3 نظام هستى ، هدفدار است و در آفرينش جهان ، تدبير و طرح حكيمانه مطرح بوده است . (خلق لكم )
4 هيچ آفريده اى در طبيعت بيهوده نيست ، هر چند ما راه استفاده از آن را ندانيم . (خلق لكم )
5 اصل آن است كه همه چيز براى انسان مباح است ، مگر دليل مخصوصى آن را ردّ كند. (خلق لكم ما فى الارض ‍ جميعا)
6 دنيا براى انسان است ، نه انسان براى دنيا. (خلق لكم )
7 انسان مى تواند از نظر علمى ، به جايى برسد كه از تمام مواهب طبيعى بهره گيرى كند و اسرار هستى را كشف و آنرا تسخير نمايد. (لكم )
8 بهره گيرى از مواهب زمين ، براى همه است . (خلق لكم ما فى الارض )
9 آسمان هاى هفتگانه جهان ، داراى اعتدال و بدون كمترين اعوجاج و ناهماهنگى است . (فسوّاهن سبع سموات )
10 آفرينش آسمان و زمين ، همه بر اساس علم الهى است . (خلق لكم ... عليم )
11 آفرينش زمين و آسمان هاى هفتگانه ، دليل توانايى خدا بر زنده كردن مردگان است كه در آيه قبل آمده بود. (ثم يحييكم ... هو الذى )

next page

fehrest page

back page