تفسير نور
(جلد اول)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۵ -
تفسير آيه : (30) وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلََّئِكَةِ
إِنّى جَاعِلٌ فِى الاَْرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا
اءَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ
بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّى اءَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
ترجمه آيه :
وهنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت : من بر آنم كه در زمين جانشينى قرار دهم .
فرشتگان گفتند: آيا كسى را در زمين قرار مى دهى كه در آن فساد كند و خون ها بريزد؟
در حالى كه ما با حمد و ستايش تو، ترا تنزيه و تقديس مى كنيم . خداوند فرمود: همانا
من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.
نكته ها:
O در آيه ى قبل خوانديم كه خداوند، همه ى مواهب زمين را
براى انسان آفريده است . در اين آيه و آيات بعد، مساءله ى خلافت انسان در زمين مطرح
مى شود كه نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضيح و توجيه خداوند وسجده ى آنان در
برابر نخستين انسان را بدنبال دارد.
O فرشتگان ، يا از طريق اخبار الهى ويا مشاهده ى انسان
هاى قبل از حضرت آدم عليه السّلام در عوالم ديگر يا در همين عالم ويا به خاطر پيش
بينى صحيحى كه از انسان خاكى ومادّى وتزاحم هاى طبيعى آنها داشتند، خونريزى وفساد
انسان راپيش بينى مى كردند.
O گرچه همه ى انسان ها، استعداد خليفه خدا شدن را
دارند، امّا همه خليفه ى خدا نيستند. چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازه اى
سقوط مى كنند كه از حيوان هم پست تر مى شوند. چنانكه قرآن مى فرمايد: (اولئك
كالانعام بل هم اضل )(254)
O قرارگاه اين خليفه ، زمين است ، ولى لياقت او تا (قاب
قوسين او ادنى )(255)
مى باشد.
O به ديگران اجازه دهيد سؤ ال كنند. خداوند به فرشتگان
اذن داد تا سؤ ال كنند و گرنه ملائك ، بدون اجازه حرف نمى زنند و فرشتگان مى
دانستند كه براى هر آفريده اى ، هدفى عالى در كار است .
سؤ ال : چرا خداوند در آفرينش انسان ، موضوع را با
فرشتگان مطرح كرد؟
پاسخ : انسان ، مخلوق ويژه اى است كه ساخت مادّى او به
بهترين قوام بوده : (احسن تقويم )(256)
و در او روح خدايى دميده شده و بعد از خلقت او خداوند به خود تبريك گفته است :
(فتبارك اللّه )(257)
سؤ ال : خدايى كه دائما حاضر، ناظر وقيّوم است چه
نيازى به جانشين وخليفه دارد؟
پاسخ : اوّلاً جانشينى انسان نه به خاطر نياز و عجز
خداوند است ، بلكه اين مقام به خاطر كرامت و فضيلت رتبه ى انسانيّت است . ثانياً
نظام آفرينش بر اساس واسطه هاست . يعنى با اينكه خداوند مستقيما قادر بر انجام هر
كارى است ، ولى براى اجراى امور، واسطه هايى را قرار داده كه نمونه هايى را بيان مى
كنيم :
# با اينكه مدبّر اصلى اوست : (اللّه الّذى ... يدبّر)(258)
لكن فرشتگان را مدبّر هستى قرار داده است . (فالمدبّرات اءمرا)(259)
# با اينكه شفا بدست اوست ؛ (فهو يشفين )(260)
امّا در عسل شفا قرار داده است . (فيه شفاء)(261)
# با اينكه علم غيب مخصوص اوست ؛ (انّما الغيب للّه )(262)
لكن بخشى از آن را براى بعضى از بندگان صالحش ظاهر مى كند. (الاّ مَن ارتضى من رسول
)(263)
پس انسان مى تواند جانشين خداوند شود و اطاعت او همچون اطاعت از خداوند باشد. (من
يطع الرّسول فقد اءطاع اللّه )(264)
و بيعت با او نيز به منزله ى بيعت با خداوند باشد. (انّ الّذين يبايعونك ... انّما
يبايعون اللّه )(265)
و محبّت به او مثل محبّت خدا باشد. (من احبّكم فقد احبّ اللّه )(266)
O براى قضاوت درباره ى موجودات ، بايد تمام خيرات و
شرور آنها را كنار هم گذاشت و نبايد زود قضاوت كرد. فرشتگان خود را ديدند كه تسبيح
و حمد آنها بيشتر از انسان است . ابليس نيز خود را مى بيند و مى گويد: من از آتشم و
آدم از خاك و زير بار نمى رود. امّا خداوند متعال مجموعه را مى بيند كه انسان بهتر
است و مى فرمايد: (انّى اعلم مالا تعلمون )
پيام ها:
1 خداوند ابتدا اسباب زندگى را براى انسان فراهم كرد، سپس او را آفريد. (خلق لكم ما
فى الارض جميعا ... اذقال ربك للملائكه )(267)
2 آفرينش ملائكه ، قبل از آدم بوده است . زيرا خداوند آفريدن انسان را با آنان در
ميان گذاشت .
3 انتصاب خليفه و جانشين و حاكم الهى ، تنها بدست خداست . (انّى جاعل فى الارض
خليفة )
4 انسان ، جانشين دائمى خداوند در زمين است . (جاعل )(268)
5 انسان مى تواند اشرف مخلوقات و لايق مقام خليفة اللهى باشد.(269)
(جاعل فى الارض خليفة )
6 ملائكه ، فساد و خونريزى را كار دائمى انسان مى دانستند. (يفسد... ويسفك )(270)
7 حاكم و خليفه ى الهى بايد عادل باشد، نه فاسد و فاسق . خليفه نبايد
((يفسد فى الارض )) باشد.
8 طرح لياقتِ خود، اگر بر اساس حسادت نباشد، مانعى ندارد. (و نحن نسبّح بحمدك و
نقدّس لك )
9 عبادت و تسبيح در فضاى آرام ، تنها ملاك و معيار لياقت نيست . (نحن نسبّح )
10 به خاطر انحراف يا فساد گروهى ، نبايد جلوى امكان رشد ديگران گرفته شود. با آنكه
خداوند مى دانست گروهى از انسان ها فساد مى كنند، امّا نعمت آفرينش را از همه سلب
نكرد.
11 مطيع و تسليم بودن با سؤ ال كردن براى رفع ابهام منافاتى ندارد. (اءتجعل فيها)
12 خداوند فساد و خونريزى انسان را مردود ندانست ، لكن مصلحت مهمتر و شايستگى و
برترى انسان را طرح نمود. (انى اعلم ما لاتعلمون )
13 توقّع نداشته باشيد همه ى مردم بى چون و چرا، سخن يا كار شما را بپذيرند. زيرا
فرشتگان نيز از خدا سؤ ال مى كنند. (قالوا اءتجعل فيها)
14 علوم و اطلاعات فرشتگان ، محدود است . (مالا تعلمون )
تفسير آيه : (31) وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَْسْمَآءَ كُلَّهَا
ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلََّئِكَةِ فَقَالَ
اءَنبِئُونِى بِاءَسْمَآءِ هََّؤُلاَ ءِ إِن كُنْتُمْ صَا دِقِينَ
ترجمه آيه :
و خداوند همه ى اسماء (حقائق و اسرار هستى ) را به آدم آموخت ، سپس آنها را به
فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد؟
نكته ها:
O خداوند متعال اسماء(271)
و اسرار عالم هستى را، از نام اولياى خود(272)
تا جمادات را به آدم تعليم داد. به تعبير امام صادق عليه السّلام كه در تفسير مجمع
البيان آمده است : تمام زمين ها، كوهها، دره ها، بستر رودخانه ها و حتّى همين فرشى
كه در زير پاى ماست ، به آدم شناسانده شد.
پيام ها:
1 معلّم واقعى خداست وقلم ، بيان ، استاد وكتاب ، زمينه هاى تعليم هستند.(عَلّم )
2 برترى انسان بر فرشتگان ، به خاطر علم است . (وعلّم آدم ...)
3 انسان براى دريافت تمام علوم ، استعداد و لياقت دارد. (كلّها)
4 فرشتگان عبادت بيشترى داشتند و آدم ، علم بيشترى داشت . رابطه مقام خلافت با علم
، بيشتر از عبادت است . (نسبّح بحمدك ... علّم آدم الاسماء)
5 براى روشن كردن ديگران ، بهترين راه ، برگزارى امتحان و به نمايش گذاشتن تفاوت ها
و لياقت هاست . (علّم ... ثم عرضهم ... فقال انبئونى )
6 فرشتگان ، خود را به مقام خليفة اللهى لايق تر مى دانستند. (ان كنتم صادقين )(273)
تفسير آيه : (32) قَالُواْ سُبْحَنَكَ لاَ عِلْمَ لَنَآ إِلا
مَا عَلَّمْتَنَآ إِنَّكَ اءَنْتَ الْعَلِيمُ
الْحَكِيمُ
ترجمه آيه :
فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاك و منزهى ، ما چيزى جز آنچه تو به ما آموخته اى
نمى دانيم ، همانا تو داناى حكيمى .
نكته ها:
O ابليس و ملائكه هر كدام به نوعى خود را برتر از آدم
مى ديدند؛ ابليس به واسطه ى خلقت ؛ (انا خير منه ) و فرشتگان به واسطه ى عبادت ؛
(نحن نسبح بحمدك ) امّا ابليس در برابر فرمان سجده خداوند، ايستادگى كرد، ولى
فرشتگان چون حقيقت را فهميدند، پوزش خواستند وبه جهل خود اقرار كردند. (سبحانك لا
علم لنا)
پيام ها:
1 عذرخواهى از سؤ ال بدون علم ، يك ارزش است . (سبحانك )
2 اوج گرفتن ها و خود برتر ديدن ها بايد تنظيم شود. گويندگان سخن
((نسبّح و نقدّس )) گفتند: (لا علم لنا)
3 به جهل خود اقرار كنيم . (لا علم لنا) فرشتگان عالى ترين نوع ادب را به نمايش
گذاشتند. كلمات : (سبحانك ، لاعلم لنا، علّمتنا، انّك ، انت العليم الحكيم )، همه
نشانه ى ادب است .
4 علم فرشتگان ، محدود است . (لا علم لنا)
5 علم خداوند، ذاتى است ؛ (انّك انت العليم ) ولى علم ديگران ، اكتسابى است .
(علّمتنا)
6 امور عالم را تصادفى نپنداريم . (انت العليم الحكيم )
تفسير آيه : (33) قَالَ يََّ ادَمُ اءَنْبِئْهُمْ
بِاءَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّآ اءَنبَاءَهُمْ بِاءَسْمَآئِهِمْ قَالَ
اءَلَمْ اءَقُل لَّكُمْ إِنِّى اءَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَا وَا تِ وَالاَْرْضِ
وَاءَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ
ترجمه آيه :
(خداوند) فرمود: اى آدم فرشتگان را از نام هاى آنان خبر ده . پس چون آدم آنها را از
نام هايشان خبر داد، خداوند فرمود: كه آيا به شما نگفتم كه اسرار آسمان ها و زمين
را مى دانم و آنچه را آشكار مى كنيد و آنچه را پنهان مى داشتيد (نيز) مى دانم .
پيام ها:
1 به استعدادهاى لايق ، فرصت شكوفايى و بروز بدهيد. (انبئهم باسمائهم )
2 در آزمون علمى كه خداوند برگزار نمود، آدم بر فرشتگان برترى يافت . (فلمّا انبئهم
باسمائهم )
3 ملائكه علاوه بر آنچه گفتند، مسائلى را هم كتمان مى داشتند. (كنتم تكتمون )
تفسير آيه : (34) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلََّئِكَةِ
اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُوَّاْ إِلا إِبْلِيسَ اءَبَى وَ
اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَا فِرينَ
و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز ابليس كه سر
باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گرديد.
نكته ها:
O به فرموده قرآن ، ابليس از نژاد جنّ بود كه در جمع
فرشتگان عبادت مى كرد. (كان من الجنّ)(274)
O سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و
عبوديت خداست .(275)
زيرا عبادت واقعى ، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق ميل ما باشد. ابليس
حاضر بود قرن ها سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.
O ابليس مرتكب دو انحراف و خلاف شد:
الف : خلاف عقيدتى ؛ (اءبى ) كه سبب فسق او شد.(276)
ب : خلاف اخلاقى ؛ (استكبر) كه سبب دوزخى شدن او گرديد.(277)
O سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص او، بلكه به خاطر
نسل و اولاد او نيز بوده است . چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: (خلقناكم ثمّ
صوّرناكم ثمّ قلنا للملائكة اسجدوا لاءدم )(278)
امام سجادعليه السّلام مى فرمايد: رسول خداصلّى اللّه عليه و آله فرمود: سجده بر
آدم به خاطر ذرّيه و نسل او بود.(279)
O سجده فرشتگان موقّتى بود، امّا نزول آنها بر مؤ منان
و استغفارشان براى آنان دائمى است . (الّذين قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل
عليهم الملائكة )(280)
O سجده بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح
الهى اوست . (فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين )(281)
O بى انصافى است كه تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند،
ولى انسان براى خدا سجده نكند.
پيام ها:
1 فرشتگان نيز مانند انسان ، مورد خطاب وامر ونهى قرار دارند. (اءسجدوا لادم )
2 لياقت ، از سابقه مهمتر است . فرشتگان قديمى بايد براى انسان تازه به دوران رسيده
امّا لايق ، سجده كنند. (اءسجدوالادم )
3 خطرناك تر از نافرمانى در عمل ، بى اعتقادى به فرمان است .(ابى و استكبر)
4 تكبّر وجسارت ابليس ، سرچشمه ى بدبختى هاى او شد. (كان من الكافرين )
تفسير آيه : (35) وَقُلْنَا يَََّادَمُ اسْكُنْ اءَنتَ
وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا
وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَة فَتَكُونَا مِنَ الظَّا لِمِينَ
ترجمه آيه :
و گفتيم : اى آدم ! تو با همسرت در اين باغ سكونت كن و از (هر كجاى ) آن هر چه مى
خواهيد به فراوانى و گوارايى بخوريد، امّا به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران
خواهيد شد.
نكته ها:
O در فرهنگ قرآن ، ((شجر))
علاوه بر درخت ، به ((بوته ))
هم گفته مى شود. مثلاً به بوته كدو مى گويد: (شجرة من يقطين )(282)،
بنابراين اگر در روايات و تفاسير مى خوانيم كه مراد از شجر در اين آيه گندم است ،
جاى اشكال نيست .
O (جنّت ) به باغهاى دنيا نيز گفته مى شود، چنانكه در
سوره ى قلم آيه 17 آمده است : (انّا بلوناهم كما بلونا اءصحاب الجنّة ) ما صاحبان
باغ را آزمايش نموديم . آنچه از آيات ديگر قرآن و روايات استفاده مى شود، باغى كه
آدم در آن مسكن گزيد، بهشت موعود نبوده است زيرا:
1 آن بهشت ، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش داشته
باشد. (ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم )(283)
2 كسى كه به بهشت وارد شود، ديگر خارج نمى شود. (و ما هم بمخرجين )(284)
3 در آن بهشت ، امر و نهى و ممنوعيّت و تكليف نيست ، در حالى كه آدم از خوردن درخت
نهى شد. به علاوه در روايات اهل بيت عليهم السّلام نيز آمده است كه بهشت آدم ، بهشت
موعود نبوده است .
O اين نهى كه براى حضرت آدم شد، نهى تكليفى نبود كه
انجامش حرام باشد، بلكه جنبه ى توصيه و راهنمايى داشت .
پيام ها:
1 در مسكن ، زن تابع مرد است . (انت و زوجك )(285)
2 در شيوه ى تربيت ، هرگاه خواستيد كسى را از كار يا چيزى باز داريد، ابتدا راههاى
صحيح ، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود: (كُلا منها رغدا حيث
شئتما) سپس فرمود: (لا تقربا)
3 نزديك شدن به گناه همان ، و افتادن در دامن گناه همان . (لا تقربا فتكونا)
4 تخلّف از راهنمايى هاى الهى ، ظلم به خويشتن است . (فتكونا من الظّالمين ) آدم و
همسرش نيز براى توبه گفتند: (ظلمنا انفسنا) البتّه با توجّه به عصمت انبيا مراد از
ظلم در اين قبيل موارد، ترك اولى است .
تفسير آيه : (36) فَاءَزَلَّهُمَا الشَّيْطَنُ عَنْهَا
فَاءَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانا فِيهِ وَقُلْنَا
اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوُّ وَلَكُمْ فِى الاَْرْضِ مُسْتَقَرُّ
وَمَتَعٌ إِلَى حِينٍ
ترجمه آيه :
پس شيطان آن دو را به لغزش انداخت وآنان را از باغى كه در آن بودند، خارج ساخت و
(در اين هنگام به آنها) گفتيم : فرود آييد در حالى كه بعضى شما دشمن برخى ديگر است
و براى شما در زمين قرارگاه و تا وقتى معيّن بهره و برخوردارى است .
نكته ها:
O از آيه (انّى جاعل فى الارض خليفة ) كه قبلا خوانديم
، استفاده مى شود كه غرض اصلى از خلقت آدم اين بود كه وى در زمين زندگى كند، ولى
زندگى در زمين نيازمند يك نوع آمادگى بود و بايد آدم بداند كه :
1 آزاد مطلق نيست . در زندگى او، امر و نهى و تكليف وجود دارد.
2 ابليس دشمن اوست وچه بسا با سوگند و وعده هاى دروغ ، انسان را فريب دهد.
3 اطاعت از شيطان ، عامل سقوط اوست .
4 توبه ، وسيله جبران است .
O امام رضا عليه السّلام مى فرمايد: ماجراى لغزش آدم ،
قبل از رسيدن به مقام نبوّت بوده و از لغزش هاى كوچكى بوده كه قابل عفو است .(286)
O شيطان براى ايجاد لغزش ، دست به هر نوع تاكتيك روانى
وتبليغاتى زد، از جمله :
الف : براى آدم و حوّا سوگند ياد كرد. (قاسمهما)(287)
ب : قيافه ى خيرخواهانه به خود گرفت و گفت : من از خيرخواهان شما هستم . (انّى لكما
لمن النّاصحين )(288)
ج : وعده ابديّت داد، كه اگر اين گياه را بخوريد، زندگى و حكومت ابدى خواهيد داشت .
(شجرة الخلد و ملك لا يبلى )(289)
د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد. (مانهيكما ربّكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا
ملكين او تكونا من الخالدين )(290)
يعنى پروردگارتان شما را نهى نكرد مگر از ترس اينكه شما فرشته شويد يا به زندگى
ابدى برسيد.
پيام ها:
1 خطر شيطان ، براى بزرگان نيز هست . او به سراغ آدم و حوّا آمد. (فاَزلّهما)
2 شيطان ، دشمن ديرينه ى نسل بشر است . زيرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت
. (فاَزلّهما)
3 انسان به خودى خود، جايزالخطا و وسوسه پذير است . (اَزلّهما الشيطان )
4 هر انسانى به خاطر استعدادها و لياقت هايى كه دارد بهشتى است ، ولى خلاف ها او را
سقوط مى دهد. (فاخرجهما)
5 از نافرمانى خداوند و عواقب تلخ وسوسه هاى ابليس ، عبرت بگيريم . تحت نفوذ شيطان
قرار گرفتن ، برابر با خروج از مقامات الهى و محروميّت از آنهاست . (فازلّهما
الشيطان ... فاخرجهما)
6 زندگى دنيا، موقّتى است . (الى حين )
تفسير آيه : (37) فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَتٍ
فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
ترجمه آيه :
پس آدم از سوى پروردگارش كلماتى دريافت نمود، (وبا آن كلمات توبه كرد،) پس خداوند
لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبه پذير مهربان است .
نكته ها:
O چون آدم از غذايى كه نبايد بخورد، چشيد و از آن همه
نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گرديد. او در اثر پشيمانى و ندامت ،
كلماتى را از خداوند دريافت كرد و به وسيله ى آن كلمات ، توبه نمود.(291)
O طبق آنچه از روايات شيعه وسنى استفاده مى شود، مراد
از كلماتى كه آدم به وسيله ى آن توبه نمود، توسّل به بهترين خلق خدا يعنى حضرت
محمّد و اهل بيت او عليه وعليهم السلام است . چنانكه در تفسير درّالمنثور از ابن
عباس نقل شده است كه آدم براى پذيرش توبه اش ، خداوند را به اين نام ها قسم داد:
((بحّق محمّد وعلىّ و فاطمة و الحسن و الحسين ))(292)
البتّه برخى معتقدند، مراد از كلمات ، همان جمله اى است كه در سوره ى اعراف آمده
است : (ربّنا ظلمنا اءنفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكوننّ من الخاسرين )(293)
خدايا! ما به خود ستم كرده ايم و اگر تو ما را نيامرزى و مورد رحمت قرار ندهى ،
حتما از زيانكاران خواهيم بود.
پيام ها:
1 همچنان كه توفيق توبه از خداست ، بايد چگونگى و راه توبه را نيز از خداوند دريافت
كنيم . (من ربّه كلمات )
2 قبول توبه و ارائه ى راه آن ، از شئون تربيت و ربوبيّت اوست . (من ربّه )
3 اين همه لطف و قبول توبه ، تنها كار خداست . (هو)
4 اگر توبه واقعى باشد، خداوند آن را مى پذيرد. (هو التّواب )
5 اگر توبه را شكستيم ، باز هم خداوند توبه را مى پذيرد. (هو التوّاب )
6 عذرپذيرى خداوند همراه با رحمت است ، نه عتاب وسرزنش . (التّواب الرّحيم )
تفسير آيه : (38) قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً
فَإِمَّا يَاءتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدىً فَمَن تَبِعَ
هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
ترجمه آيه :
گفتيم : همگى از آن (باغ به زمين ) فرود آييد، و آنگاه كه هدايتى از طرف من براى
شما آمد، پس هر كه از هدايت من پيروى كند، نه برايشان بيمى است و نه غمگين خواهند
شد.
تفسير آيه : (39) وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ
بَِايَتِنَآ اءُولََّئِكَ اءَصْحَا بُ النَّارِ هُمْ فِيهَا
خَا لِدوُنَ
و(لى ) كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنانند اهل دوزخ كه هميشه در
آن خواهند بود.
نكته ها:
O گرچه اعتراف به خطا و توبه ى آدم ، سبب شد كه خداوند
او را عفو نمايد، ولى بعد از توبه بار ديگر به بهشت برنمى گردد. زيرا آثار وضعى
لغزش ، غير از عفو الهى است . فرمان هبوط در چند آيه ى قبل همراه نوعى قهر بود، ولى
در اين آيه چون بعد از توبه آدم است به صورت عادّى مطرح شده است . همچنين اميدوار
مى كند كه اگر از هدايت الهى پيروى كنند، حزن و اندوهى نخواهند داشت .
پيام ها:
1 گاهى يك حركت ، دامنه ى تاءثيرات خوب وبدش در همه ى عصرها و نسل ها گسترده مى
شود. (اهبطوا منها جميعا)
2 با يك لغزش و خطا، نبايد كسى را طرد كرد، زيرا انسان قابل ارشاد و هدايت پذير است
. (ياءتينكم منّى هدىً)
3 براى راهنمايى بشر، آمدن انبيا قطعى است . (ياءتينّكم )
4 هدايت واقعى تنها از طرف خداست . (منّى هدىً)
5 امنيّت و آرامش واقعى ، در سايه ى پيروى از دين و دستورات خداوند حاصل مى شود.
(فمن تبع هداى فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون )
تفسير آيه : (40) يَبَنِى إِسْر ءِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِىَ
الَّتِىَّ اءَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَاءَوْفُواْ
بِعَهْدِىَّ اءُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّىَ فَارْهَبُونِ
ترجمه آيه :
اى فرزندان اسرائيل ! نعمت هايم را كه به شما ارزانى داشتم ، به خاطر بياوريد و به
پيمانم (كه بسته ايد) وفا كنيد، تا من (نيز) به پيمان شما وفا كنم و تنها از من
پروا داشته باشيد.
نكته ها:
O اسرائيل ، نام ديگر حضرت يعقوب است كه از دو كلمه ى
((اسر)) و
((ئيل )) تركيب يافته
است . ((اسر)) به معناى
بنده و
((ئيل )) به معناى
خداوند است . بنابراين اسرائيل در لغت به معناى بنده ى خداست .
O تاريخ بنى اسرائيل و اسارت آنان به دست فرعونيان و
نجات آنها به دست حضرت موسى عليه السّلام وبهانه گيرى وارتداد آنان ، يك سرنوشت
وتاريخ ويژه اى براى اين قوم به وجود آورده است . اين تاريخ براى مسلمانان نيز
آموزنده و پندآموز است كه اگر به هوش نباشند، به گفته روايات به همان سرنوشت گرفتار
خواهند شد.
O پيمان هاى الهى ، شامل احكام كتاب هاى آسمانى و پيمان
هاى فطرى كه خداوند از همه گرفته است ، مى شود. در قرآن به مسئله امامت ، عهد گفته
شده است : (لاينال عهدى الظالمين )(294)
يعنى پيمان من ((مقام امامت ))
به افراد ظالم نمى رسد. پس وفاى به عهد يعنى وفاى به امام و رهبر آسمانى و اطاعت از
او.
ضمناً در روايات مى خوانيم : نماز عهد الهى است .(295)
پيام ها:
1 ياد نعمت هاى پروردگار، سبب محبّت و اطاعت اوست . (اذكروا... اوفوا)
به هنگام دعوت به سوى خداوند، از الطاف او ياد كنيد تا زمينه ى پذيرش پيدا شود.
(اذكروا)
2 ياد و ذكر نعمت ها، واجب است . (اذكروا)
3 نعمت هايى كه به نياكان داده شده ، به منزله ى نعمتى است كه به خود انسان داده
شود. با اينكه نعمت ها به اجداد يهودِ زمان پيامبر داده شده بود، امّا خداوند به
نسل آنان مى گويد فراموش نكنند. (اذكروا)
4 وفا به پيمان هاى الهى ، واجب است . (عهدى )
5 بهره گيرى از الطاف خداوند، مشروط به گام برداشتن در مسير تكاليف الهى است .
(اوفوا بعهدى اوف بعهدكم ) آرى ، اگر مطيع خدا بوديم ، خداوند نيز دعاهاى ما را
مستجاب خواهد كرد. (اوفوا بعهدى اوف بعهدكم )
6 در انجام تكاليف الهى ، از هيچ قدرتى نترسيم و ملاحظه ى كسى را نكنيم . تبليغات
سوء دشمن ، ملامت ها، تهديدها و توطئه ها مهم نيست ، قهر خدا از همه مهمتر است . (و
ايّاى فارهبون )
تفسير آيه : (41) وَءَامِنُواْ بِمَآ اءَنزَلْتُ مُصَدِّقاً
لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُوَّاْ اءَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ
وَلاَ تَشْتَرُواْ بِايتِى ثَمَناً قَلِيلاً وَإِيَّىَ فَاتَّقُونِ
ترجمه آيه :
و به آنچه (از قرآن ) نازل كردم ، ايمان بياوريد كه تصديق مى كند آنچه را (از تورات
) با شماست . و نخستين كافر به آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز نفروشيد و تنها
از من پروا كنيد.
نكته ها:
O اين آيه خطاب به دانشمندان يهود مى فرمايد: قرآن ،
هماهنگ با بشاراتى است كه در تورات شماست .(296)
شما دانشمندان ، زمانى مبلغ و منتظر ظهور اسلام بوديد، اكنون پيشگامان كفر نشويد تا
به پيروى از شما، ساير يهود از اسلام آوردن سر باز زنند و آيات الهى را به بهاى
ناچيزِ رياست دنيا، نفروشيد و از خدا بترسيد.
پيام ها:
1 اعتقادات صحيح مردم را قبول كنيم ، تا آنان نيز سخن ما را بپذيرند. (مصدّقا لِما
معكم )
2 وجود تحريف در بخشى از تورات و انجيل ، مانع قبول بخش هاى ديگر نشود. (مصدقا لما
معكم )
3 انحراف علما، سبب انحراف ديگران مى شود. (ولا تكونوا اوّل كافر)
4 رمز سكوت و كتمان هاى نابجاى دانشمندان ، وابستگى هاى مادّى آنان است . (ولا
تشتروا باءياتى ثمنا قليلا)
5 با توجّه به اينكه متاع دنيا قليل است ، رسيدن به تمام منافع دنيا، ارزش يك لحظه
انحراف را ندارد. (ثمنا قليلا)
6 بجاى نگرانىِ از دست دادن مال ومقام ، بايد از قهر خدا ترسيد. (ايّاى فاتّقون )
تفسير آيه : (42) وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ
وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَاءَنْتُم تَعْلَمُونَ
ترجمه آيه :
و حقّ را با باطل نپوشانيد و حقيقت را با اينكه مى دانيد، كتمان نكنيد.
نكته ها:
O كلمه ((لُبْس
)) به معناى پوشاندن و ((لَبْس
)) به معناى شكّ و ترديد است .
O امتياز انسان ، به شناخت اوست و كسانى كه با ايجاد
شكّ و وسوسه و شيطنت ، حقّ را از مردم مى پوشانند و شناخت صحيح را از مردم مى
گيرند، در حقيقت يگانه امتياز انسان بودن را گرفته اند و اين بزرگترين ظلم است .
O حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: اگر باطل خالصانه
مطرح شود، نگرانى نيست . (چون مردم آگاه مى شوند و آن را ترك مى كنند.) و اگر حقّ
نيز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مى شود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل ، بهم
آميخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده مى شود كه زمينه ى تسلّط شيطان بر
هوادارانش فراهم شود.(297)
پيام ها:
1 نه حقّ را با باطل مخلوط كنيم و آنرا تغيير دهيم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح
سازيم . (لا تلبسوا الحقّ، لا تكتموا الحقّ)
2 وجدان وفطرت ، بهترين گواه بر حقّ پوشى انسان است . (وانتم تعلمون )
تفسير آيه : (43) وَاءَقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ
الزَّكَو ةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ
ترجمه آيه :
و نماز را بپاداريد و زكات را بپردازيد و همراه با ركوع كنندگان ، ركوع نماييد.
پيام ها:
1 بعد از دعوت به ايمان ، دعوت به عمل صالح است . (آمنوا... اقيموا)
2 نماز و زكات ، در آئين يهود نيز بوده است . (اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة )
3 رابطه با خدا، از طريق نماز و كمك به خلق خدا، از طريق زكات و همراهى با ديگران ،
يك مثلّث مقدّس است . (اقيموا، اتوا، اركعوا)
4 اصل فرمان نماز، با جماعت است . اساس دين بر حضور در اجتماع و دورى از انزوا و
گوشه نشينى است . (واركعوا مع الراكعين )
تفسير آيه : (44) اءَتَاءْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ
وَتَنْسَوْنَ اءَنفُسَكُمْ وَاءَنتُمْ تَتْلُونَ
الْكِتَبَ اءَفَلاَ تَعْقِلُونَ
ترجمه آيه :
آيا مردم را به نيكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مى نماييد؟ با اينكه شما كتاب
(آسمانى ) را مى خوانيد، آيا هيچ فكر نمى كنيد؟
نكته ها:
O دانشمندان يهود، قبل از بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه
عليه و آله ، مردم را به ايمان آوردن به آن حضرت دعوت مى كردند و بشارت ظهور حضرت
را مى دادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ايمان نياوردند و حتّى بعضى از آنان به
بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصيه مى كردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان
اسلام نمى آوردند.(298)
O در روايات آمده است : دانشمندى كه ديگران را به بهشت
دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترين وسخت ترين حسرت ها را خواهد داشت .(299)
O حقّ تلاوت ، عمل است . امام صادق عليه السّلام فرمود:
((كونوا دعاة النّاس باعمالكم و لاتكونوا دعاةً بالسنتكم
))(300)
با اعمال خودتان مردم را دعوت كنيد، نه تنها با گفتار. از حضرت على عليه السّلام
نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمى كنم ، مگر آنكه خودم
پيشگام باشم و از كارى نهى نمى كنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم .(301)
در نهج البلاغه آمده است : هر كس خود را امام ديگران قرار داد، ابتدا بايد به تعليم
خود بپردازد.(302)
امام كاظم عليه السّلام فرموده اند: ((طوبى للعلماء
بالفعل و ويل للعلماء بالقول ))(303)
درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مى كنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مى زنند.
عالم بى عمل در قالب تمثيل
الف : در قرآن : عالم بى عمل ، الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند، ولى خود از آن
بهره اى نمى برد.(304)
ب : در روايات :
# رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله : عالم بى عمل ، مثل چراغى است كه خودش مى سوزد،
ولى نورش به مردم مى رسد.(305)
# رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله : عالم بى عمل ، چون تيرانداز بدون كمان است .(306)
# عيسى عليه السّلام : عالم بى عمل ، مثل چراغى است بر پشت بام كه اتاق ها تاريك
اند.(307)
# على عليه السّلام : عالم بى عمل ، چون درخت بى ثمر وگنجى است كه انفاق نشود.(308)
# امام صادق عليه السّلام : موعظه ى عالم بى عمل ، چون باران بر روى سنگ است كه در
دلها نفوذ نمى كند.(309)
ج : در كلام انديشمندان :
# عالم بى عمل :
گرسنه اى است روى گنج خوابيده .
تشنه اى است بر كنار آب و دريا.
طبيبى است كه خود از درد مى نالد.
بيمارى است كه دائما نسخه درمان را مى خواند، ولى عمل نمى كند.
منافقى است كه سخن و عملش يكى نيست .
پيكرى است بى روح .
پيام ها:
1 آمران به معروف ، بايد خود عامل به معروف باشند. (تاءمرون الناس بالبرّ و تنسون
انفسكم )
2 اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم كرده باشيم ، معذور نيستيم . عذر آن فراموشكارى
پذيرفته است كه بى تقصير باشد. (تنسون ، تتلون )
3 تلاوت كتاب آسمانى كافى نيست ، تعقّل لازم است . (تتلون الكتاب افلا تعقلون )
4 خود فراموشى ، نشانه ى بى خردى است . (افلا تعقلون )
|