1-عدد هفت ، عدد آسمان ها، ايّام هفته ، طواف ، سعى
بين صفا ومروه و پرتاب سنگ به شيطان نيز مى باشد.
2-مستدرك ، ج 4، ح 4365.
3-بحار، ج 92، ص 257.
4-بحار، ج 2، ص 100.
5-علاّمه امينى قدّس سرّه در تفسير فاتحة الكتاب ،
روايات زيادى را در اين زمينه نقل نموده است .
6-بحار، ج 20 ص 218.
7-هود، 41.
8-نمل ، 30.
9-كنزالعمّال ، ح 29558.
10-تفسيربرهان ، ج 1، ص 43.
11-مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85.
12-مستدرك ، ج 3، ص 233.
13-بحار، ج 85، ص 20.
14-سنن بيهقى ، ج 2، ص 50.
15-تفسير مجمع البيان و فخررازى .
16-امام رضاعليه السّلام مى فرمايد: بسم اللّه
يعنى نشان بندگى خدا را بر خود مى نهم . تفسير نورالثقلين .
17-نه فقط ذات او، بلكه نام او نيز از هر شريكى
منزّه است ؛ (سبّح اسم ربّك الاعلى ) حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمدصلّى
اللّه عليه و آله ممنوع است . اثبات الهداة ، ج 7، ص 482.
18-(كلّ شى ء هالك الاّ وجهه ) قصص ، 88.
19-تفسير راهنما.
20-شايد معناى اينكه مى گويند: تمام قرآن در سوره
حمد، و تمام سوره حمد در بسم اللّه ، و تمام بسم اللّه در حرف (باء) خلاصه مى شود،
اين باشد كه آفرينش هستى و هدايت آن ، همه با استمداد از اوست . چنانكه رسالت
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز با نام او آغاز گرديد. (اقراء باسم ربّك )
21-طه ، 50.
22-انعام ، 164.
23-شعراء، 24.
24-الف ولام در ((الحمد))
به معناى تمام حمد و جنس ستايش است .
25-يونس ، 10.
26-انعام ، 54.
27-اعراف ، 156.
28-انبياء، 107.
29-الرحمن ، 12.
30-بقره ، 166.
31-مؤ منون ، 101.
32-شعراء، 88.
33-ممتحنه ، 3.
34-آل عمران ، 19.
35-زمر، 3.
36-ذاريات ، 12.
37-انفطار، 18 19.
38-حجر، 49 50.
39-غافر، 3.
40-مريم ، 93.
41-در نظام خلقت ، از اسباب و وسايل بهره مند مى
شويم ، امّا مى دانيم كارآيى يا بى اثرى هر سبب و وسيله اى ، بدست اوست . او سبب
ساز است و سبب سوز.
42-(و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا اللّه ) اگر
هدايت الهى نبود ما هدايت نمى يافتيم . اعراف ، 43.
43-طه ، 50.
44-((صراط))
در قيامت نام پلى است بر روى دوزخ كه همه ى مردم بايد از روى آن عبور كنند.
45-هود، 56.
46-يس ، 3 4.
47-يس ، 61.
48-آل عمران ، 101.
49-بنا بر اينكه الف و لام در
((الصراط)) اشاره به همان راه يكتاپرستى
در آيه قبل باشد.
50-بنابر روايتى در تفسير مجمع البيان ، ج 1، ص
58.
51-بنابر روايتى از امام صادق عليه السّلام در
تفسير صافى ، ج 1، ص 86.
52-كسى كه مى گويد ((الحمدللّه
ربّ العالمين الرّحمن الرّحيم ...)) مراحلى از هدايت
را پشت سر گذارده است ، بنابراين درخواست او، هدايت به مرحله بالاترى است .
53-بحار، ج 87، ص 3.
54-(قل انّنى هَدانى ربّى الى صراط مستقيم ) انعام
، 161.
55-تفسير نورالثقلين ، ج 1 ص 20.
56-در اين باره مى توان به كتاب اصول كافى ، باب
الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود.
57-شيطان به خدا گفت : (لاقعدنّ لهم صراطك
المستقيم ) اعراف ، 16.
58-اعراف ، 31.
59-اسراء، 29.
60-فرقان ، 67.
61-اسراء، 110.
62-بقره ، 83.
63-لقمان ، 15.
64-مريم ، 51.
65-مريم ، 15.
66-بقره ، 43.
67-نساء، 135.
68-مائده ، 8.
69-فتح ، 9.
70-بقره ، 25.
71-بقره ، 250.
72-انفال ، 65.
73-بحار، ج 2، ص 272.
74-كافى ، ج 5، ص 28.
75-(من يطع اللّه والرّسول فاولئك مع الّذين انعم
اللّه عليهم من النبيّين والصدّيقين والشهداء والصالحين )، كسانى كه خدا و رسول را
پيروى كنند، آنان با كسانى هستند كه خدا آنها را نعمت داده است ، از پيامبران ،
راستگويان ، شهدا و صالحان . نساء، 69 و آيه 59 سوره مريم .
76-در آيات متعدّدى از قرآن ويژگى هاى گمراهان و
غضب شدگان و مصاديق آنها بيان شده است كه براى نمونه به موارد ذيل اشاره مى شود:
# منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند. نساء، 116 و فتح ، 6.
# كافران به آيات الهى و قاتلان انبياء الهى . بقره ، 61.
# اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كرده اند. آل عمران ، 110 112.
# فراريان از جهاد. انفال ، 16.
# پذيرندگان و جايگزين كنندگان كفر با ايمان . بقره ، 108 و نحل ، 106.
# پذيرندگان ولايت دشمنان خدا و دوستداران رابطه ى با دشمنان خدا. ممتحنه ، 1.
77-بقره ، 47.
78-بقره ، 61.
.79نساء، 46.
80-نساء، 161.
81-مائده ، 24.
82-(قل يا اءهل الكتاب لاتَغلوا فى دينكم غيرالحقّ
ولاتتّبعوا اءهواءقوم قدضَلّوا من قبل واءضلّوا من قبل و اءضلّوا عن سواءالسبيل )
بگو: اى اهل كتاب ! در دينتان به ناحقّ غلوّ نكنيد وبه دنبال خواهش هاى گمراهانِ
پيش از خود نرويد، كه آنان افراد زيادى را گمراه كرده و از راه راست گمراه شده اند.
مائده ، 77.
83-ضحى ، 7.
84-محمّد، 1.
85-(من يَتبدّل الكفر بالايمان فقد ضلّ سواء
السبيل ) بقره ، 108.
86-(و من يشرك باللّه فقد ضل ضلالا بعيدا) نساء،
116.
87-(و من يكفر باللّه ... فقد ضلّ) نساء، 136.
88-(و من يعص اللّه و رسوله فقد ضل ) احزاب ، 36.
89-(لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء... و من يفعله
منكم فقد ضل سواء السبيل ) ممتحنه ، 1.
90-(اتّخذ الهه هَواه واضلّه اللّه ) جاثيه ، 23.
91-(جعلوا لِلّه اندادا لِيضلّوا عن سبيله )
ابراهيم ، 30.
92-(وما يضلّ به الا الفاسقين ) بقره ، 26.
93-(انّه من تولاّه فانّه يضلّه ) حج ، 4.
94-(و ان كنتم من قبله لمن الضّالّين ) بقره ،
198.
95-درباره نعمت (اءنعَمتَ) بكار رفته ، ولى در
مورد عذاب ، نفرمود: ((غَضبتَ))
تو غضب كردى .
96-قرآن سفارش كرده است : (لا تَتولّوا قوما غَضِب
اللّه عليهم ) هرگز سرپرستى گروه غضب شدگان الهى را نپذيريد. ممتحنه ، 13.
97-تفسير نورالثقلين .
98-بحار، ج 88، ص 7.
99-بحار، ج 89، ص 384.
100-تفسير مجمع البيان .
101-توبه ، 45.
102-در قرآن به موضوعات طبيعى ، كيهانى ، تاريخى
، فلسفى ، سياسى و صنعتى اشاراتى شده ، ولى هدف اصلى هدايت است .
103-بقره ، 185.
104-(لايهدى القوم الفاسقين ) توبه ، 80.
105-(لايهدى القوم الظالمين ) مائده ، 51.4.
(لايهدى القوم الكافرين ) مائده ، 67.
107-(لايهدى من هو كاذب كفار) زمر، 3.6. (لايهدى
من هو مسرف كذاب ) غافر، 28.
109-هود، 62.
110-ص ، 8.
111-سباء، 21.
112-نخبة التفاسير به نقل از آية اللّه جوادى .
113-در ادبيات عرب ، (ذلك ) اسم اشاره به دور است
. در اينجا به قرآن كه در پيش روى ماست ، با (ذلك ) اشاره مى كند كه حكايت از عظمتِ
دست نايافتنى قرآن مى كند.
114-هدايت داراى مراحل و قابل كم و زياد شدن است
. (والذين اهتدوا زادهم هدى )
115-غيب به خداوند متعال ، فرشتگان ، معاد و حضرت
مهدى عليه السّلام اطلاق شده است .
116-بقره ، 55.
117-جاثيه ، 24.
118-((يقيمون
)) فعل مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد.
119-((ممّا))،
(مِن ما) است و يكى از معانى ((مِن
)) بعض است . يعنى بعضى از آنچه روزى كرده ايم نه همه را انفاق مى كنند.
120-در اينگونه موارد كلمه ((ما))
در ادبيات عرب به معناى هر چيز است .
121-بحار، ج 2، ص 17.
122-((رزق
))، به نعمت دائمى كه براى ادامه ى حيات طبق احتياج داده مى شود، اطلاق
مى گردد و قيد تداوم و به اندازه ى احتياج ، آن را از مفاهيمِ احسان ، اعطاء، نصيب
، اِنعام و حظّ، جدا مى كند. التحقيق فى كلمات القرآن ، ج 4، ص 114.
123-(خلق لكم ما فى الارض جميعا) بقره ، 29.
124-(و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون )
ذاريات ، 56.
125-(اعبدوا ربّكم ... لعلكم تتقون ) بقره ، 21.
126-(واتقوا اللّه لعلكم تفلحون ) مائده ، 100.
127-آل عمران ، 104.
128-آل عمران ، 104.
129-اعراف ، 157.
130-حشر، 9.
131-اعراف ، 8.
132-شمس ، 9.
133-مائده ، 35.
134-((كفر))،
به معناى پوشاندن و ناديده گرفتن است . به كشاورز و شب ، كافر مى گويند. چون كشاورز
دانه و هسته را زير خاك مى پوشاند و شب فضا را در برمى گيرد. كفران نعمت نيز به
معنى ناديده گرفتن آن است . شخص منكر دين ، به سبب اينكه حقايق و آيات الهى را
كتمان مى كند و يا ناديده مى گيرد، كافر خوانده شده است .
135-شعراء، 136، جواب قوم هود در برابر آن حضرت .
136-در آيه ى 103 سوره يوسف مى فرمايد: (وما اكثر
النّاس ولو حَرصتَ بمؤ منين ) هر چند آرزومند و حريص باشى ، بسيارى از مردم ايمان
نخواهند آورد.
137-مؤ من ، 35.
138-نورالثقلين ، ج 4، ص 57.
139-نهج البلاغه ، خطبه 214.
140-تفسير صافى .
141-فتح ، 4.
142-حديد، 16.
143-انفال ، 2.
144-كهف ، 28.
145-آل عمران ، 7.
146-مائده ، 13.
147-مطففين ، 14.
148-نساء، 155.
149-نحل ، 22.
150-فتح ، 26.
151-توبه ، 127.
152-زمر، 22.
153-روم ، 52.
154-مطففين ، 14.
155-بقره ، 14.
156-انعام ، 125.
157-نساء، 155.
158-آل عمران ، 8.
159-تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 319.
160-تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 27.
161-قاموس و مفردات .
162-سفينة البحار، ج 2، ص 605.
163-تفسير نمونه .
164-(من يطع الرّسول فقد اطاع اللّه ) هركس از
رسول پيروى كند، قطعا از خدا پيروى كرده است . نساء، 80. (انّ الّذين يُبايعونك
انّما يبايعون اللّه ) كسانى كه با تو بيعت كنند، همانا با خدا بيعت نموده اند. فتح
، 1.
165-تفسير نورالثقلين .
166-اسراء، 7.
167-فاطر، 43.
168-تفسير راهنما.
169-(يعلم خائنة الاعين و ماتخفى الصدور) غافر،
19.
170-(يوم تبلى السرائر) طارق ، 9.
171-جمله (و ما يشعرون ) را دوگونه مى توان معنا
نمود: يكى آنكه شعور ندارند كه خدا اسرارشان را مى داند و ديگرى اينكه شعور ندارند
كه در حقيقت به خود ضربه مى زنند.
172-در روايات مى خوانيم : عقل واقعى آن است كه
توسط آن ، انسان خداوند را بندگى نمايد.
173-تفسير راهنما.
174-در قرآن ، آياتى را مى خوانيم كه در آن اوصاف
پسنديده اى همچون : علم ، هدايت و ايمان ، قابل افزايش معرّفى شده است . همانند:
(زدنى علماً) طه ، 114 و (زادتهم ايمانا) انفال ، 2 و (زادهم هدى ) محمد، 17.
همچنين برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس ، نفرت ، ترس و خسارت نيز قابل
ازدياد دانسته شده اند. همانند: (زادتهم رجساً) توبه ، 125 و (زادهم نفوراً) فرقان
، 60 و (مازادوكم الاّ خَبالاً) توبه ، 47 و (ولا يزيد الظالمين الاّ خساراً)
اسراء، 82. با توجّه به آيات مذكور، معلوم مى شود كه سنّت خداوند، آزادى دادن به هر
دو گروه خير و شر است . (كلاّ نُمدّ هؤ لاء و هؤ لاء) اسراء، 20.
175-(لايشعرون ) بقره ، 12 ؛ (هم السفهاء) بقره ،
13.
176-(لايفقهون ) توبه ، 87 ؛ (لايعلمون ) بقره ،
13.
177-(يعمهون ) بقره ، 15، (لايبصرون ) بقره ، 17.
178-(بما كانوا يكذبون ) بقره ، 10.
179-(بماكانوا يكفرون ) انعام ، 70.
180-(ماكانوا مهتدين ) بقره ، 16.
181-(حذر الموت ) بقره ، 19.
182-(ولهم عذاب اليم ) بقره ، 10
183-مفردات راغب .
184-تفسير كشّاف .
185-تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 30.
186-آل عمران ، 177.
187-بقره ، 86.
188-بقره ، 175.
189-رعد، 17.
190-ابراهيم ، 26.
191-ابراهيم ، 18.
192-نور، 39.
193-عنكبوت ، 41.
194-جمعه ، 5.
195-حجرات ، 12.
196-تفسير نورالثقلين .
197-ص ، 45.
198-اعراف ، 198.
199-در سوره ى اعراف آيه ى 179 مى خوانيم : (لهم
قلوب لايفقهون بها و لهم اعين لايبصرون بها و لهم اذان لايسمعون بها اولئك كالانعام
بل هم اضل اولئك هم الغافلون ) آنان دل دارند، ولى نمى فهمند، چشم دارند ولى نمى
بينند، گوش دارند ولى حقّ را نمى شنوند، اين گروه همچون چهارپايان بلكه از آنها پست
تر و گمراه ترند، ايشان غافل هستند.
200-اسراء، 97.
201-نگاهى به عملكرد و سرنوشت منافقان در جريان
انقلاب اسلامى ايران ، نشانه اى روشن براى اين آيه است . دلهره ، تفرقه ، شكست ،
آوارگى ، غربت ، بى آبرويى ، پناهندگى به كفّار و طاغوت ها و جاسوسى ، نتيجه ى
اعمالشان بود. آنان با استفاده از شعارها و شخصيت هاى مذهبى ، خيال پيروزى داشتند؛
(استوقد نارا) ولى با خنثى شدن توطئه ها و آگاه شدن مردم از سوء نيت آنان ، خداوند
آنان را گرفتار سر درگمى وتفرقه و بى خبرى از واقعيت ها و حقايق نمود. (ذهب اللّه
بنورهم ) آنان چون شنيدن اخبار و سخن حقّ را از علما تحريم مى كنند به منزله كران
هستند، و چون دريافت هاى درونى خود و حقايق را بازگو نمى نمايند مانند افراد لالند،
و چون چشم ديدن پيشرفت و پيروزى اسلام را ندارند، كورند. و در اثر لجاجت و تعصّب
مصداق (لايرجعون ) مى باشند. ولى پيروزى ها مثل برق و نهيب مردم و آيات افشاگر
همانند رعد و صاعقه ، آنان را به وحشت واضطراب انداخته است .
202-نساء، 140.
203-تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 39.
204-نساء، 145.
205-براى عموم مى فرمايد: (يا ايّها الناس )،
امّا براى هدايت يافتگان فرموده : (يا ايّها الذين امنوا)
206-(سخّر لكم ) جاثيه ، 13. (خلق لكم ) بقره ،
29.
207-(و ما خلقتُ الجنّ والانس الاّ ليَعبدون )
ذاريات ، 56.
208-(...واعبدوا ربّكم ... لعلّكم تتّقون ) بقره
، 21.
209-(واتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون ) بقره ، 189.
210-مشركان خالقيّت را پذيرفته ولى ربوبيّت را
انكار مى نمودند، خداوند در اين آيه دو كلمه ((ربّكم
)) و((خلقكم ))
را در كنار هم آورده تا دلالت بدين نكته كند كه خالق شما، پروردگار شماست .
211-قريش ، 34.
212-طه ، 14.
213-نساء، 43.
214-كهف ، 110.
215-مؤ منون ، 2.
216-بحار، ج 70، ص 251.
217-بحار، ج 70، ص 253.
218-براى تفصيل بيشتر به كتاب پرتوى از اسرار
نماز وتفسير نماز نوشته مؤ لف مراجعه نماييد.
219-(الذى جعل لكم الارض مهدا) طه ، 53.
220-(هو الذى جعل لكم الارض ذلولا) ملك ، 15.
221-(الم نجعل الارض كفاتا) مرسلات ، 15.
222-مخفى نماند معجزه به معناى ناديده نگرفتن
نظام علّت و معلول نيست ، بلكه معجزه نيز علّت دارد، ولى علّت آن يا اراده الهى است
، يا عواملى كه خداوند علّت بودن آن را براى مردم مخفى نموده است .
223-قصص ، 49.
224-هود،13.
225-يونس ، 38.
226-انبياء، 98.
227-چنانكه در طول تاريخ و در ميان آن همه سنگ
وچوب ، هرگز حجر الاسود مورد پرستش واقع نشده ونقش بت را نداشته و هرگز آتش گيرانه
دوزخ نخواهد شد. آرى ! حجرالاسود دست خدا در زمين و حافظ اسرار و گواه بر اقرار
فطرت هاى بشرى است .
228-قرآن ، 15 بركت براى ايمان همراه عمل صالح ،
بيان نموده كه بامراجعه به معجم المفهرس مى توانيد به آنها دسترسى پيدا نماييد.
229-رعد، 13.
230-تفسير راهنما و دُرّالمنثور.
231-سخنان كسى را كه مى شناسيم در راديو و
تلويزيون با عشق و علاقه گوش مى دهيم و يا عكس جاهايى كه قبلا بدانجا رفته ايم با
علاقه نگاه مى كنيم .
232-مفردات راغب .
233-روم ، 58.
234-عنكبوت ، 43.
235-در سوره عنكبوت آيه 41، قدرت هاى غيرالهى به
خانه عنكبوت تشبيه شده و در سوره حجّ آيه 73 فرموده كه ديگران حتّى توانايى آفريدن
يك مگس را ندارند.
236-اصولا چرا خداوند از مثال زدن به پشه ، شرم
كند؟ مگر آفريدن پشه ، شرم داشت كه مثال زدن به آن نيز شرم داشته باشد؟
كوچكى پشه نبايد مورد بهانه باشد، زيرا همين پشه تمام اعضاى فيل را در اندازه
كوچكتر دارد و علاوه بر آن دو شاخك نيز دارد. خرطوم تو خالىِ آن همانند ظريف ترين
ودقيق ترين سرنگ است كه مى تواند اين پشه ى كوچك ، بزرگترين حيوان را عاجز كند. از
امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه به كوچكى پشه ننگريد كه هرچه فيل دارد او هم
دارد، به علاوه دو بال كه فيل ندارد. تفسير مجمع البيان .
237-رعد، 27.
238-مائده ، 16.
239-عنكبوت ، 69.
240-(واذ اخذنا من النبييّن ميثاقهم ) احزاب ، 7.
241-(واذ اخذاللّه ميثاق الذّين اوتوا الكتاب )
آل عمران ، 187.
242-(واذ اخذ ربّك من بنى آدم ) اعراف ، 172.
243-بحار، ج 72، ص 198.
244-توبه ، 111.
245-توبه ، 4.
246-بقره ، 124.
247-نهج البلاغه ، خطبه 1.
248-بحار، ج 71، ص 87.
249-تفسير راهنما ونورالثقلين .
250-بقره ، 258.
251-ابراهيم ، 24.
252-ق ، 9.
253-انبياء، 32.
254-اعراف ، 179.
255-نجم ، 9.
256-تين ، 4.
257-مؤ منون ، 14.
258-يونس ، 3.
259-نازعات ، 5.
260-شعراء، 80.
261-نحل ، 69.
262-يونس ، 20.
263-جنّ، 27.
264-نساء، 18.
265-فتح ، 10.
266-زيارت جامعه كبيره .
267-حضرت على عليه السّلام فرمودند:
((فلمّا مهد ارضه و انفذ امره اختار آدم ...))
همين كه زمين را گسترد و فرمانش را متنفّذ قرارداد، انسان را آفريد. نهج البلاغه ،
خطبه 91.
268-كلمه ((جاعل
)) اسم فاعل و رمز تداوم است .
269-البتّه ستمكاران را از نيل به اين مقام محروم
كرده است : (لاينال عهدى الظالمين ) بقره ، 124.
270-فعل مضارع نشانه ى استمرار است .
271-((اسم
)) در عرف ما فقط به معنى نام و نشان است ، ولى در فرهنگ قرآنى نامِ
همراه با محتواست . چنانكه (فله الاسماء الحسنى ) يعنى خداوند صفات عاليه دارد.
272-تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 54 و اكمال الدين
صدوق ، ج 1، ص 14.
273-در روايتى از امام صادق عليه السّلام نقل شده
است كه فرمودند: (ان كنتم صادقين ) يعنى اگر شما فرشتگان در ادّعاى لايق تر بودن
خود، صادق هستيد. تفسير نورالثقلين .
274-كهف ، 50.
275-عيون اخبارالرضا.
276-(ففسق عن امر ربّه ) كهف ، 50.
277-(فبئس مَثوى المتكبّرين ) زمر، 72.
278-اعراف ، 11.
279-تفسير صافى ، ذيل آيه .
280-كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست و در اين
عقيده پايدار بودند فرشتگان بر آنان نازل مى شوند. فصّلت ، 30. و در جاى ديگر مى
فرمايد: (ويستغفرون للّذين آمنوا) يعنى فرشتگان براى اهل ايمان دائماً در حال
استغفارند. غافر، 7.
281-حجر، 29.
282-صافات ، 146.
283-آل عمران ، 142.
284-حجر، 48.
285-در مساءله امر و نهى ، وسوسه و اخراج از بهشت
، آدم و همسرش يكسان مورد خطاب قرار گرفته اند؛ (كلا، شئتما، لاتقربا، تكونا،
اءزلّهما، اخرجهما) امّا در مساءله ى مسكن ، بجاى ((اسكنا))
فرموده است : (اُسكن انت و زوجك ...)
286-تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 50.
287-اعراف ، 21.
288-اعراف ، 21.
289-طه ، 120.
290-اعراف ، 20.
291-توبه ، به معنى بازگشت است . اگر توبه را به
خدا نسبت دهيم ، به معنى بازگشت لطف و رحمت او بر بنده ى خلافكار و پشيمان است ؛
(هو التوّاب ) و اگر آنرا به بنده نسبت دهيم به معنى بازگشت انسان خطاكار به سوى
خداوند است . (فتاب عليه )
292-تفسير درّالمنثور، ج 1، ص 60.
293-اعراف ، 23.
294-بقره ، 124.
295-وسائل ، ج 4، ص 110.
296-مراد از هماهنگى قرآن با تورات تحريف نشده ،
هماهنگى كلّى و اجمالى است ، نه هماهنگى در تمام احكام .
297-نهج البلاغه ، كلام 49.
298-نمونه ، ج 1، ص 214.
299-بحار، ج 2، ص 37.
300-نورالثقلين ، ج 1، ص 57.
301-نهج البلاغه ، خطبه 175.
302-نهج البلاغه ، حكمت 73.
303-بحار، ج 78، ص 299.
304-جمعه ، 5.
305-كنزالعمّال ، ح 29109.
306-بحار، ج 10، ص 100.
307-بحار، ج 14، ص 309.
308-غررالحكم .
309-بحار، ج 2، ص 39.
310-بحار، ج 71، ص 77.
311-بحار، ج 16، ص 249.
312-رعد، 24.
313-سجده ، 24.
314-نجم ، 28.
315-بقره ، 249.
316-آل عمران ، 110.
317-جاثيه ، 16.
318-بقره ، 166.
319-مؤ منون ، 101.
320-مرسلات ، 36.
321-شعراء، 88.
322-ممتحنه ، 3.
323-الحاقه ، 29.
324-انبياء، 28.
325-حديد، 15.
326-بقره ، 254.
327-سجده ، 4.
328-بقره ، 255.
329-انبياء، 28.
330-غافر، 18.
331-غافر، 7.
332-تحريم ، 10.
333-بقره ، 160.
334-نساء، 31.
335-هود، 114.
336-يونس ، 92.
337-طه ، 77 ؛ شعراء، 63 ؛ دخان ، 24.
338-اعراف ، 142 ؛ طه ، 86.
339-تفسير راهنما.
340-نساء، 48 و116.
341-حجرات ، 11.
342-نور، 61.
343-نساء، 66.
344-اعراف ، 154.
345-اعراف ، 155.
346-مائده ، 21.
347-آل عمران ، 85.
348-اعراف ، 156.
349-صف ، 14.