زن از زبان قرآن

مركز فرهنگ و معارف قرآن

- ۶ -


فصل ششم: زنان ويژه در قرآن‏

بهترين زنان از ديدگاه قرآن‏

پرسش شماره 48) بهترين زنان از منظر قرآن كريم چه ويژگى‏هايى دارند؟

در قرآن به دو دسته از صفات خوب اشاره شده است:

1. خصوصياتى كه هر دو گروه زنان و مردان را شامل مى‏شود؛ براى مثال در سوره احزاب مى‏فرمايد: به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان با ايمان و زنان با ايمان و مردان مطيع فرمان خدا و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان با خشوع و زنان فروتن و مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند و خداوند براى همه آنها مغفرت و پاداش بزرگ فراهم كرده است‏ (221).

در توضيح اين آيه كه صفات جامعى براى هر مرد و زن با ايمان بيان كرده، بايد گفت: اسلام با معرفت و شناخت آغاز مى‏شود و مسلمان با محبت و گرايش به خداوند و آخرت، به عمل روى مى‏آورد. اهل فروتنى و استقامت است. همواره خاشع بوده و ارتباطش با فقرا و ضعيفان نيز برقرار است و به گرفتارى آنها توجه دارد. صدقه مى‏دهد و در عين حال در همه حالات خويش، ياد خداوند را فراموش نمى‏كند تا عجب و غرور بر او غلبه نكند و اعمال خود را بزرگ نبيند و به ياد داشته باشد كه آنچه انجام داده، با امكانات خداوند بوده و اگر همه امكانات را هم به كار گيرد، تازه عبادت و طاعتش به اندازه خود او است نه به اندازه عظمت خداوند.

2. به دليل برخى از ويژگى‏هاى جسمانى و مسئوليت و نقش خاصى كه زنان در حفظ سلامت خانواده و تربيت صحيح فرزندان دارند، صفات و خصوصيات پسنديده‏اى براى آنان بيان شده است.

قرآن در آياتى نظير آيات حجاب و آياتى كه درباره زنان پيامبران است، ويژگى‏هاى يك زن مسلمان را ترسيم كرده است كه به تعدادى از آنها اشاره مى‏كنيم:

1. فروتنى و حفظ عفت خويش، اموال و آبروى شوهر در غياب وى: فالصلحات قنتت حفظت للغيب بما حفظ الله‏ (222)؛ زنان صالح، زنانى متواضع هستند و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خداوند به آنها داده است حفظ مى‏كنند.

صالح به كسى مى‏گويند كه به شناخت و معرفت رسيده و فرمان خداوند را تنها براى او انجام مى‏دهد.

اطاعت و فروتنى - كه ترجمه كلمه قانتات است - نيز به اين معنا است كه بر آنچه انجام مى‏دهند، منتى نمى‏گذارند. اينها در آشكار و پنهان، آنچه را خداوند مى‏خواهد حفظ شود، حفظ شود، حفظ مى‏كنند كه اسرار و اموال همسر و حيا و عفت به وسيله زنان اشاره شده است: و يحفظن فروجهن‏ (223)؛ دامان خود را حفظ مى‏كنند.

2. رعايت پوشش و دورى از خود آرايى: فلا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن‏ (224)؛ زينت‏هاى خود را آشكار نكنند، مگر آن مقدار كه نمايان است و (اطراف) روسرى‏هاى خود را روى سينه خود بيفكنند (تا گردن و سينه آنها پوشيده شود.) در انتهاى همين آيه مى‏فرمايد: هنگام راه رفتن، پا بر زمين نزنند تا زينت‏هاى پنهانى آنها آشكار نشود.

3. ترك نگاه به نامحرم: وقل للمومنت يغضضن من ابصرهن‏ (225)؛ به زنان مومن بگو نگاه‏هاى خود را كوتاه كنند؛ يعنى چشم به نامحرم ندوزند و به او خيره نشوند.

4. عفاف در سخن گفتن: حدود و موازين الهى را رعايت مى‏كنند و مراقب مخاطب نامحرم خود هستند و او را مراعات مى‏كنند و مواظب هستند كه هيچ مفسده‏اى از رفتار و گفتارشان برپا نشود و هيچ دلى به آنها متمايل نگردد و در او طمع نكند. در آيه 32 سوره احزاب آمده است: فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض؛ نبايد در گفتار با نامحرم، صداى خود را نازك كنند تا آنهايى كه در دل‏هاى شان مرض است، در او طمع نكنند (و گفتارشان را مطابق حدود الهى انجام دهند.) همه اينها به سبب آن است كه هيچ زمينه آلودگى از ناحيه كسانى كه زمينه ساز فساد هستند، مهيا نشود (226).

5. توحيد، پرهيز از دزدى و زنا، خوددارى از كشتن فرزندان خود، پرهيز تهمت و افترا درباره فرزندانى كه به دنيا آورده‏اند (آنها را به غير پدران واقعى نسبت ندهند) و سرانجام، پيروى بى قيد و شرط از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، شش دستور ديگرى است كه همه زنان صالح بايد رعايت كنند: اى پيامبر! هنگامى كه زنان مومن نزد تو آيند (با اين شرط كه) چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و فرزندان خود را نكشند و بر كسى افترا و بهتان نزنند (فرزندى را كه به دنيا آورده‏اند به غير پدرش نسبت ندهند) و در هيچ كار شايسته‏اى با فرمان تو مخالفت نكنند، با آنان بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بخواه كه خداوند، آمرزنده و مهربان است‏ (227).

زنان شايسته و برگزيده‏

1. حضرت زهرا (عليهما السلام)

پرسش شماره 49) چه آياتى در شان حضرت زهرا (عليهما السلام) نازل شده است؟

قرآن كريم به نام حضرت زهرا (عليهما السلام) و بسيارى از اولياى خدا تصريح نكرده است؛ اما تفسير و تاويل برخى از سوره‏ها و آيات، جز بر اشخاص خاصى تطبيق نمى‏كند؛ به گونه‏اى كه همه مفسران درباره آنها اتفاق نظر دارند (228).

آياتى كه درباره حضرت فاطمه زهرا (عليهما السلام) نازل شده، دو قسم است:

يك قسم، تنها در شان حضرت (عليهما السلام) نازل شده كه آيات سوره كوثر در زمره اين دسته است و مفسران گفته‏اند كه مراد از كوثر، حضرت زهرا (عليهما السلام) است.

قسم ديگر، آيات و سوره‏هايى است كه در شان اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده و كه يكى از آنها حضرت زهرا (عليهما السلام) است؛ از جمله:

1. آيه تطهير: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهير (229)؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و شما را به طور كامل پاك سازد (230).

2. آيه مودت: قل لا اسلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى‏ (231)؛ من براى امر رسالت هيچ پاداشى از شما نمى‏خواهم؛ تنها پاداشى كه مى‏خواهم دوستى خويشان و اهل بيت من است.

3. آيه مباهله: فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساء ناونساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكذبين‏ (232)؛ هرگاه بعد از علم و دانشى كه (درباره مسيح) به تو رسيد (باز) كسانى كه با توجه به محاجه و ستيز برخاستند به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما نازل خويش را دعوت كنيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مسيحيان نجران را به دين اسلام دعوت كرد و براى آنها دليل آورد كه حضرت عيسى (عليه السلام) مخلوق است و پدر نداشتن او دليل نمى‏شود كه او خدا باشد و آنها زير بار نرفتند، حضرت با آنها قرار مباهله گذاشت كه هر كس دروغگو است، لعنت هدا بر او باشد و آنها چون ديدند حضرت با اهل بيت خود آمده، فهميدند كه او بر حق است و زير بار مباهله نرفتند، آن گاه حضرت با آنها مصالحه كرد تا جزيه بپردازند. مقصود از نسائنا در آيه بالا حضررت زهرا (عليهما السلام) است.

4. آيات مربوط به نزول قرآن در شب قدر: آيه سوم سوره دخان و سوره قدر در شان اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است. در روايات آمده است كه با دشمنان ما با سوره قدر و دخان احتجاج كنيد (233). در اين سوره آمده است كه ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم و ملائكه و روح با اذن پروردگار، امور را فرو مى‏آورند. حضرت مى‏فرمايند: اين مسئله‏اى است كه هر سال در شب قدر اتفاق مى‏افتد؛ اين امور بر چه كسى نازل مى‏شود؟ آن گاه حضرت مى‏فرمايند: اين امور بر ما اهل بيت نازل مى‏شود (234).

5. علاوه بر آنچه گذشت، صدها آيه ديگر نيز درباره اين خانواده پاك نازل شده كه ذكر آنها از حوصله اين كتاب خارج است‏ (235).

پرسش شماره 50) با اينكه حضرت فاطمه زهرا (عليهما السلام) از ازل الگوى تمام زنان بوده، چرا قرآن كريم بيشتر از حضرت مريم (عليهما السلام) سخن به ميان آورده است؟!

نام حضرت فاطمه (عليهما السلام) به سبب مصالح و حكمت‏هايى به صراحت در قرآن كريم نيامده؛ ولى او مصداق همه خصوصيات و ويژگى‏هايى است كه براى يك زن كامل وجود دارد. قرآن كريم حضرت مريم را برگزيده خدا دانسته و او را بر تمام زنان جهان برترى داده‏ (236)؛ در واقع برترى حضرت مريم (عليهما السلام) نسبت به زنان جهان معاصر ايشان است و اين موضوع با آنچه درباره حضرت فاطمه زهرا (عليهما السلام) رسيده - كه او برترين بانوى جهان است - منافات ندارد و اين حقيقت در روايات اسلامى نيز آمده است‏ (237)؛ چنان كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏فرمايد: مريم بانوى زنان زمان خود بود؛ اما فاطمه (عليهما السلام) بانوى همه بانوان جهان، از اولين و آخرين است‏ (238).

برخى از دلايل و حكمت‏هاى تصريح نكردن قرآن به نام اهل بيت (عليهما السلام) عبارت اند از:

1. اگر نام اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن مى‏آمد، به احتمال زياد، نااهلان قرآن را تحريف مى‏كردند و به سبب دشمنى با اهل بيت (عليهم السلام) و حذف نام ايشان از قرآن، در قرآن دست مى‏بردند؛ چنان كه در روايات اسلامى دست بردند. آنها بسيارى از رواياتى را كه درباره اهل بيت (عليهم السلام) بود نابود كردند.

2. آمدن نام افراد در قرآن، دليل بر برترى آنان نيست؛ چنان كه در قرآن از زيد (پسر خوانده پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)) نام برده شده، در حالى كه هيچ كس او را بهترين فرد پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نمى‏داند.

3. در قرآن كريم، تنها كليات بيان شده و ذكر جزئيات بر عهده پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) است؛ چنان كه ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مردم مى‏گويند: چرا از حضرت على (عليه السلام) و اهل بيت او نامى در قرآن نيامده است؟ امام (عليه السلام) فرمودند: به كسانى كه چنين اعتراضى مى‏كنند، بگوييد: همان گونه كه نماز در قرآن آمده، ولى سه يا چهار (ركعت) بودن آن مشخص نشده و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را براى مردم تفسير كرد و نيز زكات و...؛ براى مثال در قرآن آمده است: يايها الذين‏ء امنوا اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم‏ (239)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از خدا و رسولش و اولى الامر اطاعت كنيد و... اين آيه درباره حضت على و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) نازل شده است و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اين مطلب را بيان فرمودند: هر كس من مولا (ولى امر) او هستم، پس على مولاى او است و (240)...

2. حضرت مريم (عليهما السلام)

پرسش شماره 51) چه مسائلى درباره حضرت مريم (عليهما السلام) در قرآن آمده است؟

خداى متعال در قرآن كريم فرازهايى از زندگانى حضرت مريم (عليهما السلام) را بيان كرده است. حضرت مريم بر اساس آيات 83 تا 85 سوره انعام، از نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) است؛ زيرا در اين آيات، حضرت عيسى (عليه السلام) از طريق مادر به حضرت ابراهيم (عليه السلام) منسوب شده است. پدرش حضرت عمران از شخصيت‏هاى نامدار و به باور برخى، از انبياى الهى بوده است‏ (241). قرآن كريم نام مادر وى را ذكر نكرده، ولى مفسران گفته‏اند نام وى حنه است‏ (242).

حضرت مريم (عليهما السلام) در يك حالت ناباورانه به دنيا آمد؛ زيرا مادرش منتظر پسرى بود تا او را خادم بيت المقدس گرداند، ناگهان نوزاد خود را دختر يافت، پس نام او را مريم نهاد و او و ذريه‏اش را از شيطان رجيم در پناه خدا قرار داد و خداوند دعاى او را به بهترين وجه پذيرفت‏ (243).

از آنجا كه حضرت مريم پدر نداشت و مادرش او را نذر بيت المقدس كرده بود، او را به بيت المقدس برد و شخصيت‏هاى بزرگ بنى اسرائيل، از جمله حضرت زكريا (عليه السلام) در سرپرستى او به رقابت پرداختند و در نهايت به حكم قرعه، سرپرستى او به حضرت زكريا (عليه السلام) - كه شوهر خاله حضرت مريم بود - واگذار شد (244). زنى كه بنا است در آينده، فرزندى همچون حضرت عيسى (عليه السلام) به دنيا آورد بايد تحت سرپرستى حضرت زكريا (عليه السلام) - كه پيامبر خدا بود و در سن پيرى، كوله بارى از تجربه داشت - قرار گيرد.

حضرت مريم (عليهما السلام) در مدتى كه نزد زكريا (عليه السلام) بود، در مكانى كه قرآن از آن به محراب تعبير مى‏كند، مشغول عبادت بود و هرگاه زكريا (عليه السلام) بر او وارد مى‏شد، غذاى آسمانى نزد او مى‏يافت‏ (245).

او از لحاظ معنوى تا جايى عروج كرد كه با فرشتگان گفت و گو مى‏كرد (246). خدا او را تطهير و پاك ساخت‏ (247) و از لحاظ كمالات معنوى به قدرى تكامل يافت كه او را برگزيده و بر زنان جهان برترى داد (248) و الگوى مومنان معرفى كرد (249).

حضرت مريم (عليهما السلام) دخترى باكره و و بدون شوهر بود و حضرت عيسى (عليه السلام) بدون پدر از او متولد شد. داستان تولد حضرت عيسى در سوره مريم، در آيه‏هاى 16 تا 33 بيان شده است.

3. مادر موسى، زن فرعون و...

پرسش شماره 52) سرگذشت چه زنان نمونه‏اى در قرآن كريم آمده است؟

به جز حضرت مريم (عليهما السلام) نام هيچ زن ديگرى در قرآن به صراحت برده نشده؛ اما از كارها و حالات چند زن در قرآن كريم حكايت شده است كه آثار و تبعات آنها مى‏تواند نشان دهنده دامنه عمل انسان باشد؛ به همين دليل قرآن كريم به اين حالت‏ها و اعمال بيشتر توجه كرده است تا نام اشخاصى كه عامل آنها بوده‏اند.

داستان مادر حضرت موسى‏ (250) كه در سوره قصص به آن اشاره شده است: فرعون كه خواب ديده بود يكى از پسران بنى اسرائيل، او را تخت سرنگون مى‏كند، تصميم گرفت پسران بنى اسرائيل را بكشد. موسى (عليه السلام) به طور پنهانى از مادر متولد شد و مدتى مادرش به او شير داد: ولى چون ماموران فرعون در جست و جوى نوزادان بودند تا آنها را بكشند، مادر حضرت موسى (عليه السلام) به دستور خداوند، موسى (عليه السلام) را در نيل انداخت، اما نگران بود كه چه بلايى بر سر كودكش مى‏آيد. خداوند به او فرمود: نترس و نگران نباش! ما او را به تو برمى‏گردانيم.

از آن سو، همسر فرعون (آسيه) موسى (عليه السلام) را از آبى كه از نيل منشعب شده بود و به كاخ فرعون وارد مى‏شد، گرفت و از فرعون خواست كه او را نكشد و به عنوان فرزند، قبولش كند و فرعون پذيرفت و اين از عجايب تاريخ است كه فرعون موسى را در دامان خود تربيت كرد. آنها تربيت موسى (عليه السلام) را به عهده گرفتند تا دشمن فرعون و مايه اندوه او به دست خودش بزرگ شود.

خداوند مى‏فرمايد: دل مادر موسى هراسناك شد و اگر به خاطر ايمانش نبود و اگر ما دل او را محكم نكرده بوديم، هر آينه او مطلب را فاش كرده بود. او به دليل استوارى ايمان، به خواهر موسى دستور داد پيگيرى كند. خواهر موسى (عليه السلام) نيز متوجه شد كه حضرت موسى (عليه السلام) به دست فرعونيان افتاده است. موسى (عليه السلام) به هيچ كس توجه نكرد و شير هيچ زنى را نخورد و خواهرش در مقام نصيحت به آنها گفت: من كسى را مى‏شناسم كه شايد اين فرزند از شيرش بياشامد و به اين ترتيب، وعده خداوند تحقق يافت و فرزند به مادر باز گردانده شد تا چشمش روشن شود و محزون نباشد و بداند كه وعده‏هاى خداوند، حق است‏ (251).

تا اينجا از سه زن (مادر حضرت موسى (عليه السلام)، خواهر او و آسيه) سخن گفتيم. درباره همسر فرعون و تاثير عمل و ايمان او در سوره تحريم نيز سخن به ميان آمده است؛ آنجا كه خداوند براى اهل ايمان، به همسر فرعون مثل مى‏زند: و ضرب الله مثلا للذين امنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين‏ (252)؛ خداوند براى مومنان به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش. دو زن ديگر كه قرآن با نيكى از آنها ياد مى‏كند، دختران شعيب اند. موسى (عليه السلام) به دليل كشتن مرد قبطى، تحت تعقيب بود. وقتى به چاه مدين رسيد، مردمى را ديد كه آب بر مى‏داشتند و دو دخترى كنارى نشسته بودند و داخل ازدحام و جمعيت نمى‏شدند؛ از آنها پرسيد: چرا نشسته‏ايد؟ آنها در پاسخ گفتند: پدر ما پير است و ما نمى‏توانيم براى حيوانات خود آبم برداريم، صبر مى‏كنيم تا اين چوپانان باز گردند. آنها با همه گرفتارى و مشكلاتى كه داشتند، حدود را رعايت مى‏كردند تا با مردان برخوردى نداشته باشند. موسى (عليه السلام) براى آنها فراهم مى‏كند و بعد زير سايه‏اى مى‏نشيند و از خدا مى‏خواهد كه هر چه خير است براى او پيش آورد.

در اين هنگام يكى از دختران حضرت شعيب، از نزد پدرش باز مى‏گردد و با حياء پيام پدر را به موسى (عليه السلام) مى‏رساند كه پدرم، تو را دعوت كرده است تا اجرت كارت را بدهد. حضرت موسى (عليه السلام) داستان را براى حضرت شعيب تعريف مى‏كند و شعيب (عليه السلام) مى‏گويد: نترس! از دست قوم ظالم نجات مى‏يابى. در اين هنگام يكى از دختران مى‏گويد: پدر! او را اجير كن؛ زيرا او بهترين كسى است كه مى‏توانى اجير كنى؛ او مردى قوى و امين است، آن گاه حضرت شعيب (عليه السلام) يكى از دختران خود را به ازدواج او در مى‏آورد و مهريه او را كار موسى (عليه السلام) قرار مى‏دهد (253).

از مادر حضرت مريم و حالات و رفتار او و نيز همسر حضرت ابراهيم (عليه السلام) سخن به ميان آمده است. علاوه بر آنچه گذشت، در قرآن كريم به زنان و دختران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، زنان مومنى كه با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بيعت كردند و... اشاره شده است.

پرسش شماره 53) آسيه به چه دليل از خداوند خواست كه خانه‏اى براى او در بهشت بنا كند؟ مگر او غير از نگهدارى از حضرت موسى (عليه السلام) چه عمل نيك ديگرى انجام داده بود؟

آسيه (همسر فرعون) با آنچه فرعون انجام مى‏داد، مخالف بود و عمل او را نمى‏پسنديد؛ اما نمى‏توانست با او مخالفت كند. هنگامى كه فرعونيان موسى (عليه السلام) را از آب گرفتند، او با تدبير مانع كشتن موسى (عليه السلام) شد و به فرعون گفت: چشم من و تو به او روشن شد؛ او را نكش تا به ما سود برساند و او را فرزند خود قرار دهيم (254).

به اين ترتيب، او موسى (عليه السلام) را از مرگ حتمى نجات داد.

همچنين آسيه هنگامى كه معجزه موسى (عليه السلام) را در مقابل ساحران فرعون، مشاهده كرد، ايمان آورد و به رغم تهديد فرعون، استقامت كرد و تسليم نشد تا آنجا كه فرعون دستور داد دست‏ها و پاهايش را با ميخ بستند و زير آفتاب سوزان مصر قرار دادند و سنگ بسيار بزرگى روى سينه‏اش گذاشتند. او در آخرين لحظات عمر، قرب خداوند را خواست و خداوند دعاى او را اجابت كرد و او را يكى از چهار زن برگزيده عالم گردانيد و در جوار رحمت خود جاى داد.

به گفته قرآن كريم، پاداش عمل، هميشه مطابق با عمل است (255). او براى خدا از امكانات و سرورى در كاخ فرعون گذشت و اين كار بزرگى است. برخى براى كمترين چيزء بدترين ظلم‏ها را مرتكب مى‏شوند؛ اما او براى رضاى خدا از همه چيز گذشت و بدترين شكنجه‏ها را تحمل كرد. آيا بعد از اين همه گذشت، سزاوار اين پاداش نيست؟ خداوند بهتر از چيزهايى كه در دنيا از آن گذشت، در آخرت براى او مهيا كرد. او از عزت و ثروت گذشت و خداوند همه اينها را در بهشت و در نزديكى خود به او عطا كرد (256).

زنان بى ايمان‏

پرسش شماره 54) قرآن مجيد زنان فاسد و مكار و زنان خوب و پاك دامن را چگونه توصيف كرده است؟

به طور كلى از ديدگاه قرآن مجيد، خوبى و بدى، درستى و نادرستى و مكرر و حقيقت به قوت ايمان و ضعف آن بستگى دارد و در اين باره تفاوتى ميان زن و مرد نيست؛ بنابراين، فرد فاسد و مكار (چه زن باشد و چه مرد) فردى است كه پيرو هوى و هوس بوده، به دستورهاى الهى بى اعتنا است و به جاى بندگى خدا، بنده شيطان و غرايز نفسانى خويش است.

قرآن اوصاف انسان‏هاى مومن و صالح و فاسق و منافق را در آياتى بيان كرده است؛ از جمله:

والمومنون والمومنت بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف وينهون عن المنكر و يقيمون الصلوه ويوتون الزكوه ويطيعون الله و رسوله اولئك سيرحمهم الله‏ (257)؛ مردان و زنان با ايمان (و يار و يارو) يكديگرند، امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و نماز را برپا مى‏دارند و زكات را مى‏پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى‏كنند. خداوند به زودى آنها را مورد رحمت خويش قرار مى‏دهد.

در اين آيه به پنج صفت براى انسان‏هاى پاك و صالح اشاره شده كه هريك از اين صفات، دليل قوت ايمان و منشا صفات ديگرى است و در آيه‏اى ديگر، پنج صفت براى انسان‏هاى فاسد و مكار بيان مى‏كند: المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض يامرون بالمنكر وينهون عن المعروف ويقبضون ايديهم نسوا الله فنسيهم ان المنفقين هم الفسقون‏ (258)؛ مردان و زنان منافق، همه از يك گروه‏اند، آنها امر به منكر و نهى از معروف مى‏كنند و دست‏هاى شان را (از انفاق و بخشش) مى‏بندند. آنها خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را فراموش كرده است. منافقان، فاسق و فاجرند.

در اين آيات به صفاتى كه در برابر يكديگرند اشاره شده است. بديهى است كه هر چيزى را بايد با ضد آن شناخت؛ انسان‏هاى خوب و صالح، با يكديگر دوست و انسان‏هاى فاسق و مكار، با يكديگر دشمن هستند. افراد صالح، امر به معروف و ناصالحان، نهى از معروف مى‏كنند. نيكوكاران دست بخشنده دارند و بدكاران هرگز چنين نيستند. آنها مطيع خدايند و اينها به كلى خدا را فراموش كرده و بنده هوى و هوس خويش شده‏اند.

در سوره فرقان اوصاف ديگرى براى بندگان خوب و صالح بيان شده است:

و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلم (259)؛ بندگان خاص خداوند رحمان، كسانى اند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند و هنگامى كه جاهلان، آنان را مخاطب قرار مى‏دهند (حليم و بردبارند و) به آنها سلام مى‏كنند.

سپس در ادامه، اوصاف فراوانى براى آنان بيان مى‏كند؛ از جمله: آنها كسانى هستند كه براى خدا سجده مى‏كنند و براى غير خدا كرنش و تعظيم نمى‏كنند؛ از هرگونه افراط و تفريط در امور زندگى، از جمله انفاق پرهيز مى‏كنند؛ هرگز معبود ديگرى غير از خدا را نمى‏پرستند و مرتكب فحشا و كار زشت نمى‏شوند (260).

بديهى است كه در مقابل اين صفات پسنديده‏اى كه براى بندگان خوب و صالح بيان شده، صفات مذمومى براى انسان‏هاى فاسد و ناصالح وجود دارد.

حفظ حجاب و عفت يكى از نشانه‏هاى زنان خوب است. قرآن كريم هنگامى معرفى زنان كافر به زنان نوح و لوط پيامبر (عليهما السلام) اشاره مى‏كند (261) و هنگام معرفى يك مومن نمونه مى‏فرمايد: و ضرب الله مثلا للذين‏ء امنوا امرات فرعون‏ (262). در اين دو آيه، ايمان به خدا و تسليم طغيان گرى‏هاى فرعونيان نشدن، صلابت در ايمان، پاكدامنى و عفاف و تسليم شدن در برابر دستورهاى الهى و بالاخره عبادت و بندگى مدام داشتن از ويژگى‏هايى است كه خداوند براى آسيه و مريم برشمرده است.

البته حضرت مريم (عليهما السلام) تنها زن برگزيده‏اى است كه قرآن كريم به صراحت از او نام برده و درباره او مى‏فرمايد: و اذ قالت الملئكه يمريم ان الله اصطفلك و طهرك و اصطفك على نساء العلمين‏ (263)؛ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان برترى داده است.

پرسش شماره 55) خداى متعال در آيه دهم تا دوازدهم سوره تحريم از زنان بدكار و نيكوكار سخن گفته است؛ اكنون پرسش اينجا است كه چرا زنان بدكار و نيكوكار را در دو آيه جداگانه آورده و نخست از زنان بدكار ياد كرده است؟

براى روشن شدن مطلب بايد به محتوا و شان نزول اين سوره توجه كرد. بر اساس نقل مفسران، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) سخنى را با همسرش حفصه در ميان گذاشت و به او سفارش كرد آن را كتمان كرده، به ديگران انتقال ندهد؛ اما حفصه بر خلاف توصيه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را افشا كرد و خداى متعال پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را از اين قضيه آگاه كرد (264)؛ به اين دليل، در اين سوره مبارك، سخن از افشاى راز پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به وسيله برخى از زنان آن حضرت آمده و نخست مثال زن نوح (عليه السلام) و زن لوط (عليه السلام) را بيان كرده كه با توجه به آنكه زن پيامبر بودند، اما به آن دو حضرت خيانت كردند و راز خانه آنها را فاش ساختند.

اين مثال براى زنان پيامبر است كه فكر نكنند زن پيامبر بودن، به خودى خود، امتيازى محسوب مى‏شود.

با اين توضيح، روشن است كه بايد الگو و مثال زنان ناصالح، مقدم باشد. طبيعى است كه وقتى الگوى صالحان را معرفى مى‏كند، با بسط بيشترى مى‏آورد تا شناخت مومنان نسبت به آنان بيشتر گردد و بتوانند از آنها الگوگيرى كنند؛ اما اين نكته درباره نمونه‏هاى ناصالح صدق نمى‏كند؛ چرا كه فقط تذكر به آن كافى است تا انسان را بيدار سازد.

پرسش شماره 56) زنان كدام پيامبران با شوهرشان مخالف بودند؟

در آيه دهم سوره تحريم آمده است: ضرب الله مثلا للذين كفروا امرات نوح و امرات لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صلحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من الله شيا و قيل ادخلا النار مع الد خلين‏ (265)؛ خداوند براى كسانى كه كافر شده‏اند، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است. آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند؛ ولى به سرپرست خود خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حال شان نداشت و به آنان گفته شد: وارد آتش شويد، همراه كسانى كه وارد مى‏شوند.

خداوند در اين آيات، مومنان، به ويژه همسران را به ترك گناه و تسليم نشدن در برابر هواى نفس تشويق كرده است و براى اينكه درس عملى زنده‏اى به افراد بدهد، به ذكر سرنوشت فشرده دو نفر از زنان بى تقوا (زن حضرت نوح و زن حضرت لوط) و در ادامه به سرنوشت دو زن مومن و ايثارگر (آسيه و حضرت مريم) پرداخته است تا مومنان با الهام گرفتن از سرنوشت آنان، به راه درست هدايت شوند (266).

احتمالا يكى ديگر از علت‏هاى بيان اين مطلب، آن است كه خداوند به اين وسيله به افراد گوشزد كند كه مصاحبت و قوم و خويشى افراد با اولياى الهى، سبب دور شدن آنان از عذاب الهى نخواهد بود؛ آنچه انسان را نجات مى‏دهد، اعمال شايسته و كردار نيك است.

زن نوح به آن حضرت ايمان نياورد و كافر شد. او به مردم مى‏گفت: نوح مجنون است. خيانت زن لوط اين بود كه آمدن ميهمانان به خانه لوط را به ديگران خبر داد (267).

پرسش شماره 57) با توجه به اينكه قرآن كريم به برخى اعمال زشت قوم لوط و سرنوشت آنان پرداخته، آيا همجنس گرايى درباره زنان نيز صادق است؟ قرآن كريم در كدام سوره و آيه به آن اشاره كرده است؟

همجنس گرايى درباره زنان نيز وجود داشته و از جمله گناهان كبيره‏اى است كه حد دارد و از آن به مساحقه تعبير شده است. خداوند در توصيف مومنان مى‏فرمايد: والذين هم لفروجهم حفظون * الا على ازوجهم او ما ملكت ايمنهم فانهم غير ملومين * فمن ابتغى وراء ذللك فاولئك هم العادون‏ (268)؛ آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به بى عفتى) حفظ مى‏كنند، تنها با همسران و كنيزان شان آميزش جنسى دارند كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوز گرند.

بنابراين اگر زنى از غير طريق همسر خويش ارضاى جنسى شود، دامان خود را حفظ نكرده و مرتكب معصيت الهى شده است.

در روايتى از امام صادق (عليه السلام) مى‏خوانيم كه حضرت در پاسخ به پرسش زنى كه از حكم مساحقه پرسيده بود، فرمودند: حدش حد زناكار است. پرسيد: آيا خداوند عزوجل آن را در قرآن بيان كرده است؟ فرمودند: آرى! عرض كرد: در كجاى آن؟ فرمودند: در داستان اصحاب الرس‏ (269).

در روايتى آمده است: زنى همراه كنيز خود خدمت امام صادق (عليه السلام) رسيد و عرض كرد: درباره پرداختن زنان به يكديگر چه مى‏فرماييد؟ حضرت فرمودند: جايگاه شان آتش است. آنها در روز قيامت آورده مى‏شوند، در حالى كه بالاپوش كفش و روبندى از آتش دارند. آن زن عرض كرد: اين مطلب در كتاب خداوند متعال نيست! حضرت فرمود: آرى! هست. عرض كرد: كجا است؟ فرمودند: آنجا كه مى‏فرمايد: وعادا و ثمودا و اصحب الرس‏ (270) .

امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايند: نخستين كسى كه اين عمل را مرتكب شدند، قوم لوط بودند؛ زيرا مردها به يكديگر پرداختند و زنان، بى مرد ماندند و در نتيجه، آنان نيز همانند مردان شان به يكديگر روى آوردند (271).