فصل پنجم:
پوشش زن
معناى حجاب
پرسش شماره 31) معناى
حجاب چيست؟
حجاب در لغت به معناى ستر، پوشاندن، پنهان
كردن، منع از داخل شدن، بازداشتن و ممانعت از دسترسى و رسيدن به چيزى، دفع و مانند
آن است. پرده را نيز حجاب گفتهاند؛ زيرا گويى شخصى پشت آن پنهان است. اين آيه به
همين معنى است: و اذا سالتموهن متاعا فسئلوهن من وراء حجاب
(159)؛
و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (به عنوان عاريت) از آنان (همسران پيامبر)
مىخواهيد از پشت پرده بخواهيد-@@- @قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، ج 2، ص 104.
(160).
حجاب به معناى جوف و باطن (آنچه از دل پوشيده و
پنهان است) نيز آمده است؛ مانند آيه: و بينهما حجاب
(161).
حجاب در اين آيه به معناى چيزى نيست كه ديده را مىپوشاند، بلكه مقصود، همان چيزى
است كه مانع رسيدن لذتهاى بهشتيان به دوزخيان و رنجش و آزار دوزخيان به بهشتيان
مىشود. به ابروى انسان نيز حاجب مىگويند؛ زيرا دو ابرو براى ديدگان همچون نگهبان
هستند و از آنها دفاع مىكنند
(162).
از مجموع سخنان مفسران قرآن و عالمان لغت
برمىآيد كه حجاب به معناى پرده يا پارچه و مانند آن است كه بدن انسان يا حقيقى را
بپوشاند تا آن را از صدمات احتمالى مصون دارد يا از اثر چيزى ممانعت كند؛ بنابراين
در لغت، هر پوششى حجاب نيست؛ بلكه آن پوششى حجاب ناميده مىشود كه از آن براى
محافظت و صيانت استفاده شود
(163).
پوششها
پرسش شماره 32) مراد از
جلباب كه در آيه 59 سوره احزاب آمده است، چيست؟
براى رسيدن به معناى اين واژه، بايد مقدارى
درباره ريشه و موارد كاربرد آن بحث شود. جلباب از ريشه جلب و جلبب از جلب است.
جلب به معناى كشيدن گردآورى، جمع كردن، آماده بودن و
سوق دادن است؛ براى مثال وقتى مىگويند: قانون، فلان شخص را جلب كرد، به اين معنى
است كه او را گرفت و به سوى محكمه سوق داد، همچنين اگر زخم كسى رو به بهبودى باشد،
پوستى تازه روى زخم را مىپوشاند تا از رسيدن آلودگى به آن جلوگيرى كند كه به آن
جلب گويند.
نكته مهم آن است كه بنابر ادبيات عرب، هر وقت
در ريشه يك واژه، يكى از حروف اصلى آن تكرار شود، اين تكرار نشان از ويژگى خاصى در
معنى است. واژه جلباب نيز از اين قبيل است؛ زيرا حرف سوم (ب) در ريشه آن تكرار شده
است (جلبب). برخى لغت شناسان گفتهاند كه اين تكرار بر جمع كردن كامل و استمرار آن
دلالت دارد.
بنابراين، جلباب در جايى صادق است كه پوشنده
پارچه يا عبا يا چادر، آن را پى در پى و به گونه كامل جمع كند و از رها كردن و باز
بودن جلوى آن پرهيز كند
(164).
از مجموع كتابهاى لغت و تصريح بسياى از مفسران
قرآن برمىآيد كه واژه جلباب به معناى پارچهاى دوخته يا ندوخته است كه قسمت عمده
بدن، به ويژه سر را مىپوشاند؛ به گونهاى كه پس از پوشيدن، اگر اطراف آن را به سوى
هم كشيده و جمع كنند، همه بدن را بپوشاند؛ از اين رو برخى از عالمان لغت، آن را بر
پيراهن بلند و آزاد، چادر يا عبا تطبيق دادهاند كه آن را براى مصون ماندن از نگاه
نامحرمان مىپوشند
(165).
پرسش شماره 33) مقصود از خمر در آيه 31 سوره
نور چيست: وليضربن بخمرهن على جيوبهن.
خمر جمع خمار (بر
وزن حجاب) در اصل به معناى پوششى است كه چيزى را در خود از ديدگاه مخفى مىكند و
اگر به شراب هم خمر مىگويند، به سبب آن است كه اين مايع، عقل را مىپوشاند و آن را
مخفى مىكند و درباره لباس انسان به چيزى گفته مىشود كه زنان سر خود را با آن
مىپوشانند و در زبان فارسى به آن مقنعه يا روسرى گفته مىشود
(166).
معناى آيه اين است: (اى پيامبر! به زنان با ايمان بگو كه اطراف) روسرىهاى خود را
روى سينه خود بيندازيد (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود.)
پرسش شماره 34) در قرآن
كريم حجاب اسلامى براى زن چگونه توصيف شده است؟
در قرآن كريم آيات فراوانى درباره حجاب و پوشش
زنان آمده است؛ از جمله:
1. سوره نور، آيات 30، 31، 33 و 60.
2. سوره احزاب، آيات 35، 53، 55 و 59.
در برخى از اين آيات، به كيفيت و شكل حجاب
پرداخته شده است؛ از جمله: به زنان با ايمان بگو كه ديدگان خود
را (از هر نامحرمى) فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نسازند؛ مگر
آنچه (به طور طبيعى) معلوم است و بايد مقنعه خود را بر گردن خويش (فرو) اندازند و
زيورهاى شان را جز براى شوهران يا پدران شوهران يا پسران يا پسران شوهران يا
برادران يا پسران برادران يا پسران خواهران يا زنان (هم كيش) خود يا كنيزان شان يا
خدمتكاران مرد كه رغبتى (به زنان) ندارند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل
نكردهاند (در اين مورد چيزى نمىفهمند) آشكار نكنند و پاهاى خود را (به گونهاى به
زمين) تا آنچه از زينت شان نهفته دارند، معلوم گردد. اى مومنان! همگى (مرد و زن) به
درگاه خدا توبه كنيد. اميد است كه رستگار شويد
(167).
در اين آيه چند نكته قابل توجه است:
1. زنان نبايد زينتهاى خود را - جز در مواردى كه به طور طبيعى
ظاهر است. آشكار سازند
(168).
2. آنها بايد خمارهاى خود را بر
سينههاى خود بيفكنند: و ليضربن بخمرهن على جيوبهن با
توجه به اين آيه، زنان بايد تمام سر، گردن و سينه خود را بپوشانند
(169).
3. زنان در مواردى مجازند زينت خود را آشكار كنند كه آيه 31 سوره
نور به آنها اشاره شده است
(170).
حجاب، تكليفى همگانى
پرسش شماره 35) با توجه به اينكه همه
مسلمانان بايد حجاب را رعايت كنند، چرا در آيه حجاب تنها زنان پيامبر مورد خطاب
قرار گرفتهاند؟
رعايت حجاب وظيفه همه زمان مسلمانان است و همسران پيامبر (صلى الله
عليه و آله و سلم) به سبب انتساب به ايشان و قرار گرفتن در كانون وحى الهى، داراى
موقعيت ويژهاى بودند و نسبت به حجاب و دورى از نامحرم، مورد تاكيد بيشترى قرار
داشتند؛ ولى آيات حجاب فقط درباره آنان نيست؛ زيرا:
الف - مورد خطاب واقع شدن زنان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
در آيات 32 و 33 سوره احزاب جهت تاكيد است نه اختصاص داشتن حكم به آنان؛ چون در اين
آيات دستورهايى آمده است كه به زنان پيامبر اختصاص ندارد؛ مانند: به پاداشتن نماز،
پرداخت زكات، اطاعت از خدا و رسول و...؛ بنابراين، حكم حجاب و دورى از نامحرم نيز
به آنان اختصاص ندارد؛ بلكه همانند نماز، زكات و... بين آنان و ديگران مشترك است
(171).
ب - در آيات ديگر مربوط به حجاب، همه زنان مسلمان مورد خطاب واقع
شدهاند؛ مانند آيه 31 سوره نور و آيه 59 سوره احزاب.
پرسش شماره 36) چرا آيه 59 سوره مباركه احزاب
(اى پيامبر! به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو كه خويشتن را به وسيله چادر
فروپوشند) دختران مومنان را مخاطب قرار نداده و تنها به دختران خويش بسنده كرده
است؟
1. اين نوع خطابها به چگونگى خطابهاى قرآن
كريم باز مىگردد. قرآن كريم خطابهاى متعددى دارد؛ برخى از آنها عام است و مراد از
آنها همه افراد هستند؛ مانند: هو الذى خلق لكم ما فى الارض
جميع
(172).
برخى خطابها خاص هستند: يايها الرسول بلغ ما انزل اليك من
ربك
(173).
گروهى از خطابها عام هستند؛ اما مرادشان خاص است
(174)
و برخى خاص هستند؛ اما با مراد عام: يا ايها النبى اذا طلقتم
النساء
(175)...؛
اى پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد....
در اين جا مخاطب شخص پيامبر (صلى الله عليه و
آله و سلم) است؛ ولى مرداد از آن، عموم مسلمانان هستند. بسيارى از خطابهاى قرآن
كريم اين گونه است. آيه 59 سوره احزاب مخاطبان اوليهاش زنان و دختران پيامبر اكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) هستند؛ ولى مرادش عام است و همه زنان و دختران مسلمان
را شامل مىشود؛ حتى اگر عبارت نساء المومنين در ادامه
نمىآمد، باز هم مرا عام بود؛ چنان كه آيه 22 و بخش ابتدايى آيه 33 و آيه 34 سوره
احزاب چنين است.
2. واژه نساء عام
است و شامل زنان، دختران و حتى دختر بچهها نيز مىشود
(176)؛
بنابراين در اين آيه، به طور مستقيم به دختران مومنان اشاره نشده؛ ولى چون عام است،
شامل آنان نيز مىشود.
اين گونه سخن گفتن در زبان فارسى نيز رايج است؛
براى مثال وقتى مىگوييم: زنان ايرانى بسيار باهوش هستند، به اين معنى نيست كه
دختران ايرانى، كودن هستند و از هوش بهرهاى ندارند.
حجاب زنان و
مردان
پرسش شماره 37) چرا حجاب
فقط بر زنان واجب است؟ آيا در دين براى مردان نيز حجاب ويژهاى در نظر گرفته شده
است؟
پوشش، فقط مخصوص زنان و دختران نيست؛ بلكه بر
مردان نيز واجب است و اگر فرقى وجود دارد، در مقدار آن است. مرد و زن بايد برخى از
اعضاى بدن خود را بپوشانند؛ اما برخى از اعضا را فقط زنان بايد بپوشانند كه پوشاندن
آن اعضا بر مردان واجب نيست
(177).
دانستن اين نكته لازم است كه مقدار پوشش زنان
را خداوند حكيم، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام) مشخص
كردهاند. مصالح و فوايد زيادى براى حجاب وجود دارد كه برخى آيات و روايات در اين
باره بيان شد. تفاوت مقدار پوشش زن و مرد به سبب تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد
مشخص شده است.
حجاب بانوان - كه چادر بهترين نوع آن است - به
لحاظ آفرينش و شخصيت گران سنگى است كه خانمها دارند و اين يك ارزش، كرامت و بها
دادن به آنها است و بى حجابى، بى بندوبارى و در معرض بيگانگان و نامحرمان قرار
گرفتن، پژمردگى، بدبختى، بى شخصيتى، آلودگى و... را در پى دارد.
بر مردان واجب نيست كه چادر و مقنعه بپوشند؛
ولى بر آنان است كه چشم خود را از نگاه به نامحرم حفظ كنند
(178)
و عفاف داشته باشند و عورت خود را از نگاه ديگران بپوشانند؛ اما پوشاندن بقيه بدن
واجب نيست، مگر آنكه بدانند زنان نامحرم به بدن آنان نگاه مىكنند كه در اين صورت،
بايد بدن خود را از نگاه آنان حفظ كنند
(179).
فلسفه حجاب
پرسش شماره 38) از منظر
قرآن كريم، حجاب چه ضرورتى يا بى حجابى و برهنگى، چه اشكالاتى دارد؟
عفت و پاكدامنى با آفرينش و فطرت زن آميخته
است؛ به گونهاى كه هم خود زنان خواهان عفت و پاكدامنى هستند و هم ديگران زن را با
اين ويژگى مىخواهند. اسلام نيز با در نظر گرفتن آفرينش زن و صلاح و خير جامعه،
حجاب را لازم شمرده است تا عفت برونى زن با عفت درونى او هماهنگ و بنيان خانواده
مستحكم گردد و زن همچون كالاى ناچيز در معرض همگان قرار نگيرد.
قرآن كريم موضوع حجاب را در چند آيه يادآورى و
در بعضى از آنها به حكمت و فلسفه آن اشاره كرده است:
1. پاكى دلهاى مردان و زنان و آلوده نشدن
آنها: در قرآن كريم افزون بر بهداشت جسمى، بهداشت روحى و روانى هم وجود دارد كه اگر
آن مسائل مراعات نشود، روح مسموم مىشود و آثار خطرناكى در پى دارد كه از مسموميت
جسمى به مراتب خطرتاكتر است.
قرآن كريم در آيه 53 سوره احزاب درباره روبهرو
شدن و صحبت كردن با زنان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مىفرمايد:
و اذا سالتموهن متعا فسلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و
قلوبهن...؛ هنگامى كه چيزى (از وسايل زندگى را به عنوان عاريت) از آنان
(همسران پيامبر) مىخواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين كار براى پاكىهاى دلهاى شما
و آنها بهتر است.
2. در امان ماندن از آزار ديگران: خداوند در
آيه 59 سوره احزاب مىفرمايد: يايها النبى قل لازوجك و بناتك
و نساء المومنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين و كان الله
غفورا رحيما؛ اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو كه چادرهاى
خود را بر خويش فرو افكنند (طورى كه زير گلو و سينههاى شان پيدا نباشد)، اين كار
براى اينكه (به عفت و تقوا) شناخته شود و مورد اذيت (اهل فسق و فجور) قرار نگيرند،
بهتر است (و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده، توبه كنند كه) خداوند همواره
آمرزنده و رحيم است.
پس اگر زنان حجاب خود را رعايت نكنند، زمينه را
براى اذيت و آزار خويش فراهم مىآورند؛ افزون بر اينكه از هوست مستقل و شناخته شده
زنان مومن فاصله مىگيرند.
3. به طمع نيفتادن افراد بيمار دل: در آيه 32
از سوره احزاب، خطاب به زنان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) - كه در واقع خطاب
به همه زنها است - آمده است: ... به شكل هوسانگيز سخن نگوييد
كه بيمار دلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد.
روشن است زنى كه حجاب خود را رعايت نمىكند يا
با ناز و كرشمه با مردان نامحرم سخن مىگويد، باعث مىشود افراد بيمار دل در او طمع
كنند و باعث آزار او را فراهم سازند.
پس برهنگى، بدحجابى يا بى حجابى، در واقع سبب
ناهنجارىهاى اجتماعى براى خود مسلمانان مىگردد و زمينه را براى فساد و فحشا آماده
مىكند، همچنين بر استوارى اجتماع و استحكام پيوند خانوادگى، جلوگيرى از چشم
چرانىها، حفظ ارزشها و احترام زن افزوده مىشود
(180).
پرسش شماره 39) مگر
خداوند زيبايى و زينت را دوست ندارد كه به زنان دستور مىدهد زينتها و زيبايىهاى
خود را بپوشانند و حجاب داشته باشند؟
خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد؛ به
همين جهت در قرآن كريم مىفرمايد: يبنىء ادم خذوا زينتكم عند
كل مسجد
(181)...؛
اى فرزندان آدم! زينت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد... بگو: چه كسى
زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و روزىهاى پاكيزه را حرام كرده است؟!
بگو اينها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند (اگر چه ديگران نيز با
آنها مشاركت دارند، ولى) در قيامت، خالص (براى مومنان) خواهد بود.
پس اسلام زينت و زيبايى را دوست دارد و حتى از
زنان مىخواهد كه خودشان را براى همسران شان بيارايند و از مردان نيز مىخواهد در
برابر همسران شان آراسته باشند
(182).
روش اسلام درباره استفاده از زينت و آرايش،
موزون و معتدل است؛ نه تمايلات زيبايى دوستى روح انسان را سركوب مىكند و نه بر
كردار تجمل پرستان صحه مىگذارد.
در اسلام، استفاده كردن از زيبايىهاى طبيعت،
لباسهاى زيبا و متناسب، به كار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها جايز شمرده
شده، بلكه در روايات زيادى به آن سفارش شده است
(183)؛
چنان كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مىفرمايد:
خداوند دوست دارد هنگامى كه بنده مومنش مىخواهد به ديدار برادرش (ايمانى يا نسبى)
برود، خود را مهيا و زيبا سازد
(184).
اما اسراف و زياده روى در زينت و همچنين زينت و
آرايشى را كه موجب فساد، گناه، تجمل پرستى، اشاعه فحاشا و پديد آمدن زشتىها در
جامعه مىشود، جايز نمىداند، چنان كه قرآن مجيد زنان را از نشان دادن زينت و آرايش
خود به نامحرمان نهى كرده است
(185).
در اسلام، زينت كردن مرد به طلا (مثل آويختن
زنجير طلا به سينه، پوشيدن انگشتر طلا، بستن ساعت مچى طلا و...) و همچنين پوشيدن
لباس زنانه توسط مرد و لباس مردانه به وسيله زن و زينت كردن هر يك از مرد و زن به
زينت ديگرى، حرام شمرده شده است
(186).
البته توجه داشتن به زينت و زيبايى ظاهر خوب
است، اما اسلام افزون بر اينكه از اسراف و زياده روى در زينت و تجمل پرستى نهى
كرده، به زيبايى باطن بيشتر اهميت داده است
(187).
آنچه بر آيه مورد پرسش آمده (اى فرزند آدم!
براى رفتن به مسجد زينت خود را برگيريد) معناى همراه داشتن زينت هنگام رفتن به مسجد
و تنها آرايش ظاهرى نيست، بلكه آرايش معنوى نيز مدنظر است؛ بنابراين هنگام رفتن به
مسجد - كه محل اجتماع مسلمانان است - بايد به گونهاى آراسته شد؛ ز اين رو به
پوشيدن لباسهاى مرتب و پاك، شانه كردن موها، به كار بردن عطر و نيز مزين شدن به
ملكات اخلاقى و پاكى نيت و اخلاص تاكيد و سفارش شده است
(188).
حجاب و مسئله
غريزه جنسى
پرسش شماره 40) آيا قرآن
كريم با تشريع حجاب كه ميان زن و مرد حريم ايجاد مىكند - بر اشتياق و التهاب جنسى
ميان آنها نمىافزايد؟ آيا تنها راه آرام كردن غريزه و شهوت، اشباع بى حد و حصر آن
است؟ عطش روحى با حرارت جسمى چه تفاوتى دارد؟
1. اسلام با فطرت و طبيعت مطابق است و در احكام
خود، واقعيتهاى زندگى را در نظر مىگيرد؛ بنابراين راه برخورد اسلام با شهوت - كه
قوىترين غريزه انسان است - راه منطق و واقع نگرى است. خداوند در سوره مبارك مومنون
مىفرمايد:
والذين هم افروجهم حفظون
الا على ازوجهم اوما ملكت ايمنهم فانهم غير ملومين
(189)؛
و آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به بى عفتى) حفظ مىكنند و تنها با همسران و
كنيزان شان آميزش جنسى دارند و بهرهگيرى از آنها ملاقات نمىشوند.
تعبير ملامت نمىشوند
نكته مهمى را بيان مىكند و به طرز فكر غلط و انحرافى مسيحيت اشاره دارد كه هرگونه
آميزش جنسى را خلاف شان انسان مىدانند و شايد همچنين سختگيرىهاى بيجا و برخورد
غلط با غريزه، زمينه ساز لجام گسيختگى امروز غرب شده است
(190).
2. اسلام تامين مشروع غريزه را راه حل منطقى
مىداند و به همين علت بر ازدواج تاكيد فراوان دارد تا آنجا كه بهترين بنا در
اسلام، ازدواج است و ازدواج، سنت پيامبر است كه هر شخصى از آن اعراض كند، از او
نيست
(191).
اسلام كنار ارضاى مشروع اين غريزه، با ايجاد
حريم و حجاب، مىخواهد جامعه را از خطر انحراف جنسى و آلودگىها پاك نگه دارد و
اينكه مىگويند: انسان نسبت به هر چه ممنوع شود، حريص مىشود
درست است و در روايات نيز به آن اشاره شده است
(192)؛
ولى بايد توجه داشت كه اسلام عمل جنسى و ارضاى غريزه را ممنوع نكرده تا حرص و عطش
كاذب به وجود آيد؛ بلكه آن را سامان داده و هدفمند ساخته است.
البته تجربه كشورهاى غربى و پيروان آنان به ما
نشان مىدهد كه ولنگارى غربى به فساد و فحشا منجر مىشود و اين عمل خود آنان را به
ستوه آورده است.
بنابراين بهترين راه برخورد با غريزه جنسى،
ايجاد حريم و تامين مشروع غريزه است.
3. فرق عطش روحى با نياز جسم اين است كه جسم ما
به طور طبيعى نيازهايى دارد كه بايد برآورده شود؛ براى مثال بدن ما در هر روز مقدار
معينى غذا نياز دارد كه نياز جسم است؛ اما اگر كسى به حرص و آز گرفتار شود و هزاران
برابر غذاى مورد نياز بدن را احتكار كند، سير نخواهد شد و اسن يك مريض روحى به حساب
مىآيد؛ از اين رو نياز جسم به ازدواج، محدود و قابل تامين است و اگر خداى ناكرده
به انحراف كشيده شود، به مرض روحى تبديل مىشود كه اشباعپذير نيست؛ مانند حرم
سراهاى شاهان گذشته
(193).
4. اين گونه نيست كه هميشه محدوديتها و ايجاد
حريمها بر اشتياق بيفزايد و باعث حريص شدن آدمى بشود. ممنوعيتها و محدوديتها اگر
با شناخت و معرفت باشد و انسان حكمت آنها را بداند، هيچ دليلى ندارد كه انسان را
نسبت به آنها حريص يا كنجكاو كند. كسى كه مىداند سم چيست يا فلان ماده شيميايى چه
اثر مخربى بر بدن انسان مىگذارد، نسبت به آن كنجكاوى به خرج نمىدهد و آن را تجربه
نمىكند؛ چون مىداند اين تجربه براى او گران تمام مىشود.
درباره محدوديت روابط زن و مرد نامحرم نيز وضع
به همين گونه است. اگر كسى بداند كه نگاه به نامحرم و رابطه نامشروع با او در هر
حدى گناه است و اين گناه مانند سم كشنده، اثر نامطلوبى بر فرد و جامعه دارد و آنها
را آلوده مىكند
(194)،
به طور طبيعى سعى مىكند از اين گونه روابط ناسالم و بى حساب بپرهيزد.
پرسش شماره 41) آيا قرآن
راهى براى جلوگيرى از بدحجابى معرفى كرده است؟
قرآن كريم با بيان راهكارهاى كلى براى
آموزههايش، اجرايى كردن احكامش را ميسر ساخته است. قرآن مجيد از سويى به حجاب و
پوشش - كه از فساد و تباهى جوامع جلوگيرى مىكند - دستور مىدهد:
يايها النبى قل لازوجك و بناتك و نساء المومنين يدنين عليهن
من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلايوذين
(195)
و از اين رو حجاب را يكى از مهمترين كارهى پسنديده به شمار مىآورد و از سوى ديگر
در آيه 41 سوره حج، كسانى را كه به كارهاى پسنديده دستور مىدهند و از كارهاى ناروا
باز مىدارند، تمجيد مىكند و در واقع، امر به معروف و نهى از منكر را از وظايف
مومنان به شمار مىآورد، پس اين وظيفه مومنان است كه در خصوص بدحجابى ساكت ننشينند
و براى حفظ سلامت جامعه از فساد، كسانى را كه به بدحجابى تمايل دارند، از كار
ناپسندشان باز دارند.
البته اين اقدام، راهكارهايى دارد؛ از جمله:
1. تقويت باورهاى دينى.
2. احياى فرهنگ اصيل اسلامى و شناساندن حجاب به
عنوان يك ارزش برتر.
3. شناساندن الگوهاى والا در اين خصوص.
4. برخورد شديد با اين پديده.
حجاب برتر
پرسش شماره 42) آيا در
قرآن از چادر به عنوان حجاب كامل و پوشش برتر نام برده شده است؟
قرآن مجيد خطاب به پيامبرش فرمود:
به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو كه خويشتن را با جلباب
بپوشانند كه براى آنان بهتر است؛ چون به عفت شناخته مىشوند و از تعرض محفوظ
مىمانند
(196).
همان گونه كه در بحث واژهشناسى حجاب گفته شد، بسيارى از واژه شناسان و مفسران قرآن
كريم، جلباب را پوششى فراگير معنا كردهاند كه از بالاى سر تا پايين پا را
مىپوشاند و چيزى مانند چادر است. بر اين اساس مىتوان گفت كه قرآن از چادر يا چيزى
مانند آن كه تمام بدن را بپوشاند، به عنوان حجاب برتر نام برده است.
البته پوشش كامل با مانتو و روسرى نيز مطلوب
است؛ ولى حجاب برتر نيست؛ زيرا با مانتو و روسرى نيز پوشش صورت مىگيرد؛ ولى باز
حجم بدن مشخص است و در مقايسه با چادر، قطعا چادر برتر است.
به بيان ديگر، به چيزى كامل و برتر گفته مىشود
كه نسبت به هدفى كه براى آن در نظر گرفته شده است، نزديكتر باشد. مسلم است كه
جلباب بر چادر تطبيق مىشود.
آنچه مهم است، مراقبت زن از خود و حجاب و عفت
خويش براى ايجاد جامعهاى سالم است؛ از اين رو آن چيزى كه بهتر بتواند اين هدف را
تامين كند، همان حجاب برتر است؛ در عين حال زن بايد با حفظ عفت و حجاب، نقش اجتماعى
خود را به خوبى ايفا كند
(197).
حجاب، حكمى
هميشگى
پرسش شماره 43) در پاسخ
به اين شبهه كه مىگويد: تاكيد قرآن به حجاب بانوان، مخصوص زمانى بود كه بى حجابى
نشانه هرزگى و فحشا شمرده مىشد و زنان عفيف، به اين وسيله خود را از زنان فاحشه
متماميز مىكردند، پس در اين عصر كه اين امر صدق نمىكند، حجاب لازم نيست، چه بايد
گفت؟
اين شبهه از دو مقدمه تشكيل شده كه چون
مقدمهها فاسد هستند، نتيجه نيز باطل است. مقدمه اول اين است:
قبلا بى حجابى نشانه هرزگى و فحشا شمرده مىشد و زنان عفيف و با حجاب، خود را از
زنان فاحشه متمايز مىكردند. درباره اين مقدمه بايد گفت:
در گذشته، زنان حجاب داشتند؛ ولى دو طرف روسرى
را به گونهاى پشت سر خود مىانداختند كه گردن و بخشى از سينه آنان پيدا بود. در
اين هنگام، خداوند در آيه 31 سوره نور، آيه 59 سوره احزاب و مانند آن، دستور داد كه
حجاب خود را كامل كنند
(198).
پس اين گونه نبود كه پيش از اسلام و حتى پيش از
نزول آيات حجاب، تنها زنان فاحشه بى حجاب باشند، بلكه حجاب اسلامى با اسلام و نزول
آيات حجاب وارد مدينه شد.
مقدمه دوم اين است: امروزه
بدحجابى نشانه هرزگى نيست. بايد گفت: كليت اين سخن درست نيست؛ زيرا بى حجابى
و بدحجابى ريشهها و زمينههايى مانند ضعيف ايمان، جهل نسبت به مسئله شرعى يا حدود
آن، مدگرايى، خود كم بينى و نداشتن هويت دينى و سياسى و هوسرانى دارد. مسلم است كه
در عصر حاضر، هرزگى و هوسرانى تنها عامل بى حجابى نيست؛ بلكه به عوامل ديگرى كه
بيان شد، بستگى دارد. همان گونه كه از آيههاى حجاب برمىآيد، جهل نسبت به مسئله
ضرورت و فوايد حجاب، يكى از عوامل اصلى بدحجابى است كه اين امر ميان عصر حاضر و عصر
نزول قرآن مشترك است.
وانگهى، موضوع حجاب
و پوشش زنان در فطرت زن ريشه دارد؛ پس اساس آن را بايد در تاريخ خلقت
انسان و شرايع الهى جست و جو كرد. تا انسان انسان است،
تمايل به عفاف و پوشش نيز در وجودش قرار داده شده است. هرگاه خوى حيوانى در او پديد
آيد، برهنگى نيز - كه ويژگى حيوانات است - برايش امرى عادى خواهد شد.
از منظر اسلام و قرآن كريم، حفظ حجاب و پوشش زن
به نوعى، احترام گذاشتن به زن و محفوظ نگه داشتن وى از نگاههاى شهواتى و حيوانى
است و اين امر به زمان رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) اختصاص نداشته و
ندارد؛ بلكه در هر زمان و عصرى چنانچه هر زنى حدود را رعايت نكند و حجاب و عفت
نداشته باشد، در معرض طمع بيمار دلان واقع مىشود؛ همانان كه با نگاه آلوده خود،
حريم زن را مىشكنند و او را به سوى گناه و شهوات پست حيوانى سوق مىدهند.
گذشته از اين، جمله ذللك
ادنى ان يعرفن فلا يوذين
(199)؛
به اين معنا نزديك است كه رعايت حجاب به معرفى اهل عفت، حجاب و صلاح كمك مىكند و
در نتيجه، وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمىشوند و اهل فسق و فجور
متعرض آنان نمىگردند؛ چرا كه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند و
اين دستور براى حفظ عفت آنان در همه اعصار است
(200).
حد حجاب
پرسش شماره 44) از نظر
قرآن كريم حد حجاب اسلامى براى بانوان چگونه است؟ آيا چانه و كف پا بايد از ديد
نامحرم پوشانده شود؟
جزئيات احكام اسلامى در قرآن با صراحت نيامده
است؛ اما مجتهدان با توجه به قرآن و روايات، احكام خداوند را براى ما بيان
كردهاند. حضرت امام خمينى در اين باره مىفرمايد: زن در غير
نماز، هنگامى كه در معرض ديد نامحرم قرار گيرد، لازم است تمام بدنش به جز دست تا مچ
و چهره را بپوشاند و در حال نماز، اگر نامحرم او را نبيند، اگر علاوه بر دو موضع
بالا، كف و روى پاها تا قوزك پا را نپوشاند، نمازش صحيح است
(201).
نكته ديگر اينكه زنان بنابر احتياط واجب بايد
بخشى از وجه و كفين خود را بپوشانند تا مطمئن شوند تمام جاهايى را كه بايد پوشانده
شود، پوشاندهاند (وجه، يعنى مقدارى از صورت كه در وضو واجب است شسته شود و كفين
عبارت است از مچ تا سر انگشتان
(202)).
بسيارى از مراجع، از جمله حضرات آيات از جمله:
امام خمينى، گلپايگانى و اراكى (رحمه الله عليه) درباره كف پا، رو پاشنه پا و...
فرمودهاند: نمايان بودن اين مواضع در حضور مرد نامحرم شرعا جايز نيست
(203).
همچنين بنابر احتياط واجب، زن در حال نماز بايد
زير گلو و چانه خود را بپوشاند
(204).
حجاب
پيرزنان
پرسش شماره 45) آيا در
قرآن كريم آيهاى وجود دارد مبنى بر اينكه زنان از سن 50 سالگى مىتوانند در صورت
سفيدى موهاى شان، بى حجاب باشند؟
قرآن كريم مىفرمايد: و
القوعد من النساء التى لايرجون نكاحا فليس عليهن جناح ان يضعن ثيابهن غير متبرحت
بزينه و ان يستعففن خير لهن و الله سميع عليم
(205)؛
زنان از كار افتادهاى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى
(رويين) خود را بر زمين بگذارند، به شرط اينكه در برابر مردم خود آرايى نكنند و اگر
خود را بپوشانند، براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و دانا است.
كلمه قواعد جميع قاعده و به معناى زنى است كه
از ازدواج بازنشسته شده باشد؛ يعنى به خاطر پيرى، ديگر كسى براى ازدواج به او ميل
نمىكند كه چنين حالتى براى زنان 70 تا 80 سال به بالا مىآيد و نمىتوان گفت شامل
زنان 50 ساله مىشود؛ چون قواعد به معناى نشستن و از كار و فعاليت باز ايستادن است
و زنان پير و كهنسالى را كه از 70 سال فراتر رفتهاند و هيچ ميلى براى ازدواج يا
زينت در خود نمىبينند، شامل مىشود
(206).
آيه ياد شده، زنان مسن را از رعايت كامل حجاب،
در صورت عدم خود آرايى استثنا كرده است؛ گرچه همين زنان سالخورده نيز اگر حجاب را
رعايت كنند، بهتر است
(207).
خلاصه اينكه سن و سفيد شدن مو، هيچ كدام معيار
و ملاك بى حجابى نيستند؛ بلكه اسلام مىفرمايد: زنانى كه آنقدر
پير شدهاند كه شرايط ازدواج ندارند، مىتوانند بخشى از موهاى خودشان را نپوشانند
(208).
ارزيابى حجاب
پرسش شماره 46) چطور مطمئن شويم لباس و حركات
مان باوقار است و تحريك كننده نيست؟
شناخت عوامل تحريك كننده، امرى وجدانى است كه از دو راه فهميده
مىشود:
1. از طريق خود زنان؛ زيرا آنان بيش از مردان مىدانند چه چيز محرك
است.
2. از طريق مردان؛ زيرا گاه از شيوه برخورد جوانان و مردان به خوبى
مىتوان فهميد كه آيا حضور زنى با پوشش خاص در جامعه محرك است يا خير؟
برخى از عوامل تحريك عبارتاند از:
1. نشان دادن زينتها: قرآن به زنان مسلمان دستور مىدهد:
ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منه
(209)؛
زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمايند معناى وسيعى دارد و حتى شامل
لباس، چادر و مقنعهاى كه انگشت نما باشد و جلب توجه كند نيز مىشود.
2. نگاه: قل للمومنت يغضضن من ابصرهن
(210)؛
و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند. يكى از عوامل
تحريك كننده، به ويژه از سوى زنان، نگاه هوس آلوده است؛ از اين رو براى كاهش تحريك
بايد نگاههاى غير ضرورى به حداقل برسد.
3. پوشش نامناسب: يكى از عوامل تحريك، پوشيدن لباسهاى چسبان و
نازك يا كفش يا هر چيزى است كه صدا توليد كند. براى اطمينان از محرك نبودن پوشش،
بهتر است چادر يا لباسهاى غير چسبان پوشيده شود: و ليضربن
بخمرهن على جيوبهن
(211)؛
و (اطراف) روسرىهاى خود را روى سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده
شود) و از پوشيدن چيزهايى كه توليد صدا مىكند، پرهيز شود:
ولا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن
(212)؛
و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را بر زمين نزنند پنهان شان دانسته شود (و صداى خلخالى
كه برپا دارند، به گوش نرسد).
بنابراين برخى از كفشهايى كه زنان مىپوشند و هنگام راه رفتن،
صداى آن به گوش ديگران مىرسد، به يقين يكى از عوامل تحريك كننده است. فقهاى
بزرگوار مىفرمايند: در مورد حجاب، كافى است كه زن بدن خود را
جز صورت و دست (تا مچ) به هر وسيلهاى كه مىتواند، بپوشاند و لباس خاصى شرط نيست؛
ولى پوشيدن لباسهاى تنگ و چسبان و همچنين لباسهاى زينتى اشكال دارد
(213).
4. بيرون آمدن از منزل در موارد غير ضرورى: از آنجا كه حضور زن در
اجتماع نامحرمان، حتى با حفظ حجاب كامل، ممكن است سبب تحريك شود، توصيه مىشود در
غير موارد ضرورى از منزل خارج نشوند: وقرن فى بيوتكن و لا
تبرجن تبرج الجهليه الاولى
(214)؛
در خانههاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (ميان مردم) ظاهر نشويد.
5. صداى زن: صداى زنان يكى از عوامل تحريك كننده است به ويژه اگر
صدا نازك شود و به صورت غير معمول درآيد: فلا تخضعن بالقول
فيطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروف
(215)؛
پس به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد كه بيمار دلان در شما طمع كنند و سخن شايسته
بگوييد.
6. اختلاط زنان و مردان: اختلاط زنان و مردان در مجامع، مراكز،
ساختمانها، خيابانها و... از ديگر عوامل تحريك است؛ از اين رو شايسته است با
تدبير و رعايت حجاب در اين گونه مكانها از هر گونه اختلاط كه زمينه گناه را فراهم
مىكند، پرهيزكرد
(216).
پرسش شماره 47) آيا پوشيدن جوراب نازك همراه
شلوار، از نظر قرآن اشكال دارد؟
زنان بايد از خود نمايى، پوشيدن لباسهاى تنگ و مدهاى رنگارنگ كه
موجب جلب توجه نامحرم مىشود، اجتناب كنند
(217).
قرآن كريم درباره رعايت عفت، به زنان پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم) مىفرمايد: وقرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهليه
الاولى
(218)؛
در خانههاى خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين (ميان مردم) ظاهر نشويد و
لوازم و وسايل زينت خود را در معرض تماشاى نامحرمان قرار ندهيد.
بنابراين زن هر اندازه با وقارتر و عفيفتر باشد و خود را در معرض
نمايش نامحرمان قرار ندهد، بهتر است؛ از اين رو قرآن كريم پس از آنكه توصيه مىكند
زنان، خود را بپوشانند، مىفرمايد: ذللك ادنى ان يعرفن فلا
يوذين
(219)؛
اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است
(220).