امثال و حکم قرآن کریم

هاجر صداقت مهر (اندقانی)

- ۲ -


18 إِنَّ أَنکرَ الاْءَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ (94)

ترجمه آیه به نثر:

براستی که زشت ترین صداها صدای الاغ است.

ترجمه آیه به نظم:

سخن گوی آرام، بانگی مدار    بود بدترین صوت، صوت حمار (95)

نرم دار آواز بر انسان چو انسان زآنکه حق    انکر الاصوات خوانده اند ز بنی صوت الحمیر (96)

«سنایی»

19 إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ (97)

ترجمه آیه به نثر:

براستی که پروردگارت در کمین است.

ترجمه آیه به نظم:

بدان ای پیغمبر که پروردگار    کمین کرده بر قوم ناراستکار (98)

محتسب در بازار است صاحب راه کنار راه. (99)

20 إِنَّ اللّه مَعَ الصَّابِرِینَ (100)

ترجمه آیه به نثر:

خدا با صابران است.

ترجمه آیه به نظم:

خدا با صابران است یار    بود یاور صابران کردگار (101)

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند    بر اثر صبر نوبت ظفر آید (102)

«حافظ»

صبر تلخ آمد و لیکن عاقبت    میوه شیرین دهد پر منفعت (103)

«مولوی»

صبر سوی کشف هر سرّ رهبر است    صبر تلخ آمد بر او شکر است (104)

«مولوی»

هست مر هر صبر را آخر ظفر    هست روزی بعد هر تلخی شکر (105)

«مولوی»

صبر کردن جان تسبیحات توست    صبر کن کآنست تسبیح درست (106)

«مولوی»

21 إِنَّ الظَّنَّ لاَ یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئاً إِنَّ اللّه عَلِیمٌ بِمَا یفْعَلُونَ (107)

ترجمه آیه به نثر:

به راستی که گمان و خیالات موهوم کسی را بی نیاز از حق نمی گرداند، خدا به هر چه می کنید آگاه است.

ترجمه آیه به نظم:

اگر چه خیالات دور و دراز    نسازد کسی را ز حق بی نیاز

بداند خدا هر چه را می کنید    چه آن کار پنهان بود یا پدید (108)

بد گمان باشد همیشه زشتکار    نامه خود خوانده اند اندر حق یار (109)

از حق انّ الظن لا یغنی رسید    مرکب ظن بر فلکها کی دوید (110)

22 إِنَّک لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (111)

ترجمه آیه به نثر:

مسلماً تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی توانی کران را هنگامی که روی بر می گردانند و پشت می کنند فراخوانی.

ترجمه آیه به نظم:

کجا می توانی که دلمرده را    نپوشنده سازی به ذکر خدا

کجا بر کسانی که هستند کر    توانی که از حق رسانی خبر (112)

آه سعدی اثر کند در سنگ    نکند در تو سنگدل اثری. (113)

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من    آنچه البته به جائی نرسد فریاد است. (114)

23 إِنَّ کیدَکنَّ عَظِیمٌ (115)

ترجمه آیه به نثر:

مکر و حیله شما عظیم است.

ترجمه آیه به نظم:

بگفتا که این مکر، مکر شماست    عظیم است مکر زنان آشناست (116)

ز دستان زن هر که ناتوسکار    روی ای با خود نیستیش سازگار (117)

هر آن که نترسد ز دستان زن    از او در جهان رأی دانش مزن (118)

«اسدی»

روح را از عرش درآورد در حطیم    لاجرم کید زنان باشد عظیم (119)

«مولوی»

زنان چون درختند سبز آشکار    ولیک از نهان زهر دارند نهان

«اسدی»

مکر زن ابلیس دید و بر زمین بینی کشید. (120)

نظیرش: النساء حبائل الشیطان.

24 إِنَّا لاَ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً (121)

ترجمه آیه به نثر:

ما اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد.

ترجمه آیه به نظم:

نگردد همی اجرشان پایمال    بر آنها چه نیکوست این حسن حال (122)

از مکافات عمل غافل مشو    گندم از گندم بروید جو ز جو (123)

آنچه دی کاشته ای می کنی امروز درو    طمع خوشه گندم مکن از دانه جو (124)

«ظهیر فاریابی»

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت. (125)

نظیرش: انّ اللّه لا یضیع اجر المحسنین. (126)

زَرَعُوا الفُجُورَ وَ حَصَدوا الثَّبوُر. (127)

فَمَنْ یعْمَلْ متقالَ ذَرَّةٍ خیراً یرَهُ. (128)

25 إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ (129)

ترجمه آیه به نثر:

براستی که ما از خدائیم و به سوی او باز می گردیم.

ترجمه آیه به نظم:

بگوئید مائیم از کردگار    به او باز گردیم فرجام کار (130)

هر که آمد به جهان ز اهل فنا خواهد بود    آن که پاینده و باقی است خدا خواهد بود (131)

ما همه فانی و بقابس تراست    ملک تعالی و تقدس تراست (132)

«نظامی»

یس عدم گردم عدم چون ارغنون

گویدم انّا الیه راجعون

«مولوی»

نظیرش: انّک طریدُ المَوْتِ الذّی لَاینْجُو مِنْهُ هاربُهُ. (133)

26 أَنَّمَا أَمْوَالُکمْ وَأَوْلاَدُکمْ فِتْنَةٌ (134)

ترجمه آیه به نثر:

موال و فرزندان شما وسیله آزمایش است.

ترجمه آیه به نظم:

بدانید اولاد و مال جهان    سراسر بود فتنه و امتحان (135)

این سرا و باغ تو زندان توست    ملک و مال تو بلای جان توست (136)

«مولوی»

27 إِنَّمَا یخْشَی اللّه مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (137)

ترجمه آیه به نثر:

و از میان بندگان خدا، فقط دانشمندان خدا ترس هستند.

ترجمه آیه به نظم:

مطیع خداوند تنها کسی است    که او را نصیبی ز دانش بسی است. (138)

خشیة الله را نشان علم دان    انما یخشی تو از قرآن بخوان (139)

«بهائی»

28 إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاْءَرْضِ مِمَّا یأْکلُ النَّاسُ وَالاْءَنْعَامُ حَتَّی إِذَا أَخَذَتِ الاْءَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّینَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِیداً کأَن لَمْ تَغْنَ بِالاْءَمْسِ (140)

ترجمه آیه به نثر:

مَثَل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم، که در پی آن، گیاهان زمین که مردم و چهارپایان از آن می خورند، می روید، تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند. ناگهان فرمان ما، شب هنگام یا در روز، فرا می رسد و آنچنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز نبوده است.

ترجمه آیه به نظم:

بود زندگانی دنیا چو آن    که آبی فرستیم از آسمان

گیاهان برویند رو زمین    نباتان رویند ز آن همچنین

تناول نمایند آن را تمام    ز انسان و حیوان و هر گونه دام

ببندد زمین زیور از خرمی    که مغرور گردد از آن آدمی

به ناگاه روزی رسد یا که شب    که فرمانی آید ز درگاه رب

که ناگاه از آن خرمی سر به سر    درو گردد از آن نماند اثر

تو گویی که دیروز خاک بلا    نبودست آیا دو سر سبز و شاد

خداوند آیات خود کرده ذکر    برای کسانی که دارند فکر (141)

چونک زندان ماست این دنیا    عیش باشد خراب زندانها

آنکه زندان او چنین خوش بود    چون بود مجلس جهان آرا

تو وفا را مجو در این زندان    که در اینجا وفا نکرد وفا (142)

«مولوی»

که می داند که این دوران افلاک    چه مدت دارد و چه بودش احوال (143)

جهان ای سِر ملک جاوید نیست    ز دنیا وفاداری امید نیست

جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد    غلام همت آنم که دل بر او ننهاد (144)

29 إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکمْ (145)

ترجمه آیه به نثر:

عاقبت مرگی که از آن می گریزید شم را البته ملاقات خواهد کرد.

ترجمه آیه به نظم:

بگو پس ببیند فرجام کار    همین مرگ کز آن گریزید زار (146)

هر که آمد در جهان پر ز شور    عاقبت می بایدش رفتن به گور

کاین چرخ ستیزه گر ناگه روزی    چندان ندهد که آبی بخوریم.

«خیام»

صید را چون اجل آید سوی صیاد می رود. (جامی)

بر چرخ فلک هیچ کس جیره نشد. (خیام)

نظیرش: انما تکونوا یدرتکم الموت ولو کنتم فی بروج مشیدة. (147)

انک طریدُ الموتِ الذّی لَا ینْجُو مِنْهُ هاربُهُ. (148)

30 إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوَانَ الشَّیاطِینِ (149)

ترجمه آیه به نثر:

قطعاً اسراف کنندگان برادران شیطان هستند.

ترجمه آیه به نظم:

ز اخوان شیطان شما را آن کسی    که تبذیر را پیشه سازد بسی (150)

ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد    زود بینی کش بشب روغن نباشد در چراغ (151)

چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن    که می گویند ملاّحان سوردی

اگر باران به کوهستان نبارد    بسالی دجله گردد خشک رودی (152)

بر آن کدخدا زار باید گریست    که دخلش بود نوزده و خرج بیست

نظیرش: لاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَیحِبُّ الْمُسْرِفِینَ. (153)

کنْ سَمحاً و لا تکن مُبَذِّراً و کنْ مُقَدِّراً و لا تکن مُقْتّراً.

31 اِنّ مَعَ العُسْرِ یسْراً (154)

ترجمه آیه به نثر:

براستی که با سختی آسانی است.

ترجمه آیه به نظم:

همانا پس از سختی آسایشی است    پس از محنت رنج و آرامشی است (155)

نروید هیچ تخمی تا نگندد    نه کاری برگشاید تا نبندد

پس از تیرگی روشنی گیرد آب    برآید پس از تیره شب آفتاب (156)

«اسدی»

از آن زمان که فکندند چرخ را بنیاد    دری نبست زمانه که دیگری نگشاید (157)

هر یکی را عوض دهد هفتاد    گر دری بست به تو ده بگشاید (158)

«سنایی»

در نومیدی بسی امید است    از پس ظلمت دو صد خورشیدهاست (159)

هر چه از حد بگذرد ناچار گردد ضد آن    زایل شود هر آنچه بکلی کمال یافت

منتهای کمال نقصان است    گل بریزد به وقت سیرابی

نظیرش: مَنْ فَاتَهُ حَسَبُ نَفْسهِ لَمْ ینْفَعْهُ آبائهِ. (160)

مَنْ أبْطَاَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یسْرِعُ بِهِ نَسَبُهُ. (161)

33 إِنْ هُمْ إِلاَّ کالاْءَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً (162)

ترجمه آیه به نثر:

آنها مانند چهارپایان هستند بلکه نادان تر و گمراه تر هستند.

ترجمه آیه به نظم:

گمان می کنی چون که گویی تو پند    یکی لحظه در آن تأمل کنند

کر و کور هستند غرق و حسل    اولئک کالانعام بَلْ هُمْ أَضل (163)

گاوان و خران بار بردار    به زآدمیان مردم آزار (164)

نظیرش: لَجَمَلُ اَهْلِک وَ شَسْعُ نَعْلِک خَیرٌ مِنْک. (165)

34 أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ (166)

ترجمه آیه به نثر:

پیمان مرا نگاه دارید تا پیمان شما را نگه دارم.

ترجمه آیه به نظم:

وفادار مایند بر عهد من    به پیمان خود گفته خویشتن

که مانم وفادار من هم دگر    بمانند از قهر من بر حذر (167)

هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد    خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست    که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای    فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

گرت هواست که معشوق نگلسد پیمان    نگه دار سر رشته تا نگه دارد (168)

چو عهدی با کسی کردی به جای آر    که ایمان است عهد از دست مگذار

«ناصر خسرو»

نظیرش: اَلْوَفاءُ تَوأَمُ الصّدقِ. (169) اَنّ الوَعْدُ کانَ مَسْئولاً.

35 أوْکظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لجّی یغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقهِ مَوْجٌ

ترجمه آیه به نثر:

یا (مثل اعمال کافران) به ظلمات دریای عمیقی ماند که امواج آن بعضی بالای بعضی دیگر را بپوشاند.

ترجمه آیه به نظم:

بلی کافران را مرام و عمل    چو ظلمات دریا بود در مثل

که امواج آیند بالای هم    از امواج پوشانده گردیده یم (170)

درین دریا و تاریکی و صد موج    تو اندر کشتی پر بار چونی (171)

همه شب و هم ابرو هم موج عظیم    این سه تاریکی و از غرقاب بیم (172)

36 أُولئِک لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ (173)

ترجمه آیه به نثر:

آنان روزی معین دارند.

ترجمه آیه به نظم:

بر آنهاست روزی بس بی حساب    نگشته عملهایشان نقش آب (174)

گر زمین رابه آسمان دوزی    ندهندت زیادی از روزی (175)

نظیرش: لَنْ یبْطِی ءَ عَنْک مَا قَدْ قُدِّرَ لَک. (176)

37 أَیحِبُ أَحَدُکمْ أَن یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً (177)

ترجمه آیه به نثر:

آیا شما دوست درارید گوشت برادر مرده خود را بخوردید.

ترجمه آیه به نظم:

کس از شما هیچ راضی بشد    خورد گوشت مرده اخوان خود؟

شماراست نفرت خود از این عمل    بود حکم غیبت همین در مثل (178)

بود غیبت خلق مردار خوردن    از این لقمه کن پاک کام و دهان را (179)

«صائب»

آن کس که لوای غیب افروخته است    او از تن مردگان غذا ساخته است (180)

38 أَینََما تَکونُوا یدْرِککمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیدَةٍ (181)

ترجمه آیه به نثر:

هر جا باشد، مرگ شما را در می یابد، هر چند در برجهای محکم باشید.

ترجمه آیه به نظم:

چه باشید در برج و در قصر و کاخ    چه باشید در کومه و سنگلاخ

به هر جا که باشید و هر ساز و برگ    بگیرد گریبانتان سخت مرگ (182)

ای که حصن حصین همی سازی    پس به کیوانش می کشی ایوان

تا بدانی که چیست حاصل آن    آیه اینما تکونوا اخوان (183)

«ابن یمین»

چون کنم خانه گل آبادان    دل من اینما تکونوا اخوان (184)

«سنایی»

از منبه سود ندهد مرد را روئین حصار. (185)

39 أَینََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه (186)

ترجمه آیه به نثر:

به هر کجا روی کینه وجه الهی آن جاست.

ترجمه آیه به نظم:

به هر سوی اگر روی خود برده اید    به سوی خدا روی آورده اید. (187)

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی    غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

معشوق عیان می گذرد بر تو ولیکن    اغیار هی بیند از آن بسته نقابست

40 بَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه (188)

ترجمه آیه به نثر:

بشارت ده به آن بندگان که من به سخن گوش فرا می دهند و از بهترین آن پیروی می کنند.

ترجمه آیه به نظم:

بر ایشان بشارت بده ای رسول    که لطف من افتد بر ایشان قبول

کسانی که چون حرف حق بشنوند    نکوکار گردند و صالح شوند (189)

سخن بشنو و بهترین یاد گیر    نگر تا کدام آیدت دلپذیر

«فردوسی»

41 تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی (190)

ترجمه آیه به نثر:

در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید.

ترجمه آیه به نظم:

نمایید همکاری و اهتمام    در اعمال نیکو و تقوی مدام (191)

تعجیل بد است لیکن در خیر نیکوست. (192)

42 تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ (193)

ترجمه آیه به نثر:

هر کس را بخواهی، عزت می دهی، و هر که را بخواهی خوار می کنی.

ترجمه آیه به نظم:

به هر بخواهی تو عزت دهی    کسی را که خواهی بخواری سنی (194)

آن را که کردگار کرد عزیز    نتواند زمانه خوار کند (195)

«قاآنی»

یکی را سر بنهد تاج بخت    یکی را به بخاک اندر آرد ز تخت

کلاه سعادت یکی بر سرش    گلیم شقاوت یکی در برش (196)

نظیرش: تُؤْتِی الْمُلْک مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْک مِمَّن تَشَاءُ. (197)