من از اين جاده ها پرسيدهام امسال ميآيى
مرابا خودازاينجا ميبرى، درهاله اى ازشوق
مرا درياب؛ اى نامت سرآغاز شکفتن ها!
اگر در چشم هايم حرمت پرواز ميبينى
بيا اى آسمانى در هجوم بى تو بودنها
کسى شايد نميداند، ولى من خوب ميدانم
تو اى زيباتر از زيباترين صبح خداوندى!
توراگم ميکنم؟هرگز!غرورم بيتو بيمعنيست
تمام جاده لبريز است از هرم نفهسايت
| |
مرا باخوداز اينجا ميبرى، اى روح صحرايى!
به فرداهاى روشن، تا مزامير اهورايى
دل پاييزيام پوسيده در آوار تنهايى
زمين روح مرا آزرده، اى زيباى بالايى!
زوال لحظه هايم را ببرسمت شکوفايى
ظهورت سهمگين است وسراپايت تماشايى!
نجاتم ميدهى ميدانم از اين ناشکيبايى
ومن ميدانم اينجا لا به لاى شعر، پيدايى
من ازاين جاده ها پرسيده ام امسال ميآيى
|