بشارت امام از نزديک بودن ولادت مهدي موعود
ن. ک، کمال الدين، ص 426-428 باب ماورد في ميلاد القائم، روضة
الواعظين، ص 258.
حضرت حکيمه(1)
مي گويد: کنيزي به نام نرجس در خانه من بود، روزي برادرزاده ام
امام حسن عسکري عليه السلام به ديدار من آمد، وبه پيش شتافت وبا
چشم پُر به نرجس سلام الله عليها نگاه کرد، به آن حضرت عرض کردم:
(اي آقاي من، گويي خواهان نرجس سلام الله عليها هستي، تا او را به
خدمت شما بفرستم؟)
امام حسن عليه السلام: نه اي عمّه، ولي در مورد اين خانم شگفت زده
شده ام.
حکيمه: چرا از او شگفت زده شده اي؟
امام حسن: به زودي از اين خانم فرزند بزرگواري که در پيشگاه
خداوند، ارجمند است، متولّد مي شود.که خداوند به وسيله او سراسر
زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد کند.
حکيمه: اي آقاي من، او را به خدمت شما مي فرستم.
امام حسن: در اين مورد از پدرم اجازه بگير، اگر اجازه داد چنين کن.
حکيمه گويد: لباسم را پوشيدم وبه خانه امام هادي عليه السلام رفتم
وسلام کردم ودر محضرش نشستم، هنوز سخني نگفته بودم به من فرمود:
(اي حکيمه، نرجس را نزد پسرم ابومحمّد بفرست).
حکيمه: اي آقاي من، به همين منظور، براي طلب اجازه به محضر شما
آمده بودم.
امام هادي عليه السلام: اي مبارکه(2)
خداوند متعال دوست دارد که تو را در پاداش اين پيوند شريک سازد،
خير وبهره اي از اين وصلت، نصيبت شما فرمايد.
حکيمه: درخانه امام هادي عليه السلام چندان نماندم، برخاستم وبه
خانه ام بازگشتم، نرجس را زينت نمودم وزفاف امام حسن عليه السلام
با نرجس را در خانه ام برقرار ساختم، آن حضرت چند روز در خانه ما
بود، سپس عازم خانه پدرش امام هادي عليه السلام گرديد، من حضرت
نرجس را همراه آن حضرت به خانه امام هادي عليه السلام فرستادم.
پس از مدتي امام هادي عليه السلام از دنيا رفت، وامـام حسن عسکري
عليه السلام جانشين پدر شد، من گاه وبي گاه به زيارتش مي رفتم،
همان گونه که به زيارت پدرش امام هادي عليه السلاممي رفتم، روزي
حضرت نرجس سلام الله عليها نزد من آمد وخم شد تا کفش مرا از پايم
بيرون آورد، وبه من فرمود: (اي سرور من، کفشت را به من بده).
به او عرض کردم: بلکه تو سرور من وخانم من هستي، سوگند به خدا،
پايم را به سوي تو دراز نمي کنم که کفشم را از پايم بيرون بياوري،
ونمي گذارم تو براي من خدمت کني، بلکه من تو را خدمت مي کنم ومنّت
تو را به ديده مي نهم.
حکيمه گويد: در اين هنگام امام حسن عسکري عليه السلام سخن مرا
شنيد، به من فرمود: (اي عمه، خداوند بهترين پاداش را به تو بدهد).
به محضر امام حسن عليه السلام رفتم وتا غروب در محضرش نشستم، در
اين هنگام، حضرت نرجس را صدا زده وگفتم: لباس هايم را بياور تا
بيرون روم.
امام حسن عليه السلام فرمود: نه، اي عمّه جان، امشب در خانه ما
بمان، زيرا همين امشب به زودي نوزادي که در پيشگاه خدا، بزرگوار
وارجمند است، وسراسر زمين را پس از مرگ زمين، زنده مي سازد، چشم به
اين جهان مي گشايد.
حکيمه: اي آقاي من، اين فرزند از کدام مادري متوّلد مي شود؟ ومن
هيچ گونه اثر حمل را از نرجس نمي بينم.
امام حسن: اين فرزند را فقط نرجس سلام الله عليها، به دنيا مي
آورد.
حکيمه: من در اين وقت به سوي نرجس رفتم وپشت وشکم نرجس را ملاحظه
کردم، هيچ گونه اثر حمل وبارداري مشاهده نکردم. به محضر امام حسن
عليه السلام بازگشتم وعـرض کردم: اثري از حمـل در نـرجس سلام الله
عليها نمي بينم.
امام حسن عليه السلام لبخندي زد وآن گاه به من فرمود: هنگامي که
وقت فجر فرا رسيد، آن حمل براي تو آشکار مي گردد، زيرا مَثَل نرجس
سلام الله عليها همانند مَثَل مادر موسي عليه السلام است،که اثر
حمل موسي عليه السلام در مادرش ظاهر نشد، وهيچ کس تا هنگام ولادتش،
به آن اطلاع نيافت، زيرا به دستور فرعون شکم هاي زنان حامله را
براي يافتن موسي عليه السلام مي شکافتند، ماجراي اين فرزند نيز
همانند ماجراي موسي عليه السلام است.
حکيمه گويد: به حضور نرجس رفتم، وگفتار امام حسن عليه السلام را
براي او بازگو کردم، فرمود: چيزي واثري از حمل ديده نمي شود.
آن شب را در خانه امام حسن عليه السلام ماندم، ودر محضر امام شام
خوردم، وسپس در کنار حضرت نرجس سلام الله عليها خوابيدم، وهر ساعت
مراقب او بودم، او خوابيده بود، حيرت زده بودم وهرچه زمان مي گذشت
به حيرتم افزوده مي شد، در آن شب، بسيار به نماز ومناجات ودعا
پرداختم، وقتي که در نماز شب به نماز وِترْ رسيدم، نرجس سلام الله
عليها از خواب برخاست، ووضو گرفت ومشغول نماز شب شد، به فضا نگاه
کردم ديدم فجر اوّل طلوع کرده است، در قلبم شکي راه يافت، که نزديک
اذان صبح شده ولي از نرجس سلام الله عليها در مورد ولادت حضرت مهدي
عجل الله تعالي فرجه الشريف خبري نيست.
ناگاه امام حسن عليه السلام در حجره صدا زد: (اي عمّه، شتاب نکن،
که حادثه ولادت، نزديک شده است). در اين هنگام نرجس سلام الله
عليها را مضطرب ديدم، او را در برگرفتم وبه سينه ام چسباندم، ونام
اِلاهي را بر او خواندم، امام حسن عليه السلام صدا زد: (سوره قدر
را بر او بخوان). متوجّه حضرت نرجس سلام الله عليها شدم وسوره (انّا
اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ..). را بر او خواندم،
وبه نرجس سلام الله عليها عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: (امري
که مولا وسرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد).، به نرجس سلام
الله عليها نزديک شدم وبا توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام
سفارش کرده بود شدم، شنيدم جنين هم در رحم نرجس سلام الله عليها
همين سوره را همراه من تلاوت مي کند، وبه من سلام کرد. من از آنچه
شنيدم، هراسناک شدم.
امام حسن عليه السلام صدا زد: (از امر خداوند متعال تعجّب نکن،
خداوند متعال، در کودکي حکمت را براي ما گويا کرد، وما را وقتي
بزرگ شديم حجّت خود در زمين قرار داد). هنوز سخن امام حسن عليه
السلام تمام نشده بود که نرجس سلام الله عليها از برابر چشمانم
پنهان شد، او را نديدم، گويي بين من واو پرده اي آويزان گرديد.
فرياد کنان به محضر امام حسن عليه السلام رفتم، به من فرمود: (اي
عمّه، باز گرد، که به زودي نرجس سلام الله عليها را در مکان خود مي
يابي). بازگشتم، ديدم پرده اي که بين من واو حايل شده بود، برداشته
شده است، ناگاه نرجس سلام الله عليها را ديدم، ونوري که چشمانم را
خيره مي کرد، در او مشاهده کردم، ناگهان کودکي را درکنار نرجس سلام
الله عليها ديدم که به سجده افتاده وزانوانش را بر زمين نهاده، ودو
انگشت سبّابه اش را به سوي آسمان بلند نموده وچنين مي گويد:
(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَه،
واَنَّ جَدّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، واَنَّ اَبيِ اَميِرُ
الْمُؤمِنيِنَ..).
گواهي مي دهم که معبودي جز خداي يکتا نيست، او همتا ندارد، وجدّم
محمّد صلي الله عليه وآله وسلم رسول خداست، وپدرم اميرمومنان است؛
سپس نام همه امامان عليهم السلام را يک به يک به زبان آورد وبه
امامت آنها گواهي داد. وقتي به خودش رسيد گفت:
(اَللّهُمَّ اَنْجِزْ ليِ وَعْديِ، واَتْمِمْ ليِ اَمْريِ،
وثَبِّتْ وَطْاتَيِ، وامْلأ الأرضَ بي عَدْلً وقِسْطاً؛
خداوندا، وعده نصرتي را که به من داده اي به آن وفا کن، وامر خلافت
وامامت مرا تمام کن، وتسلّط بر زمين وانتقام از دشمنانم را براي من
ثابت واستوار گردان، وسراسر زمين را، به وسيله من پر از عدل وداد
کن).
درخشانترين نور
در روايت ديگر از قول يکي از بانوان حرم امام حسن عليه السلام چنين
آمده است: وقتي که امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف متولد شد
نوري درخشان از او به سوي افق آسمان بالا رفت به گونه اي که صفحه
آسمان را روشن ساخت، در ميان آن نور پرندگان سفيدي را ديدم که از
آسمان به سوي زمين مي آمدند، وبال هاي خود را بر سر وصورت واعضاي
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي ماليدند وبه سوي آسمان
باز مي گشتند.
امام حسن عليه السلام در حالي که
خنده بر لب داشت فرمود: (اين پرندگان، فرشتگاني هستند که براي
تبرّک جويي به وجود اين مولود فرود آمدند ورفتند، واين فرشتگان
هنگام ظهور آن حضرت، از ياران او خواهند بود).(3)
ودر حديث ديگري آمده است که حکيمه
سلام الله عليها مي گويد: امام حسن عليه السلام مرا صدا زد وفرمود:
(اي عمّه پسرم را نزد من بياور).(4)
وقتي که روپوش را از بدن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
برداشتم، او را ختنه کرده وناف بريده وپاک وپاکيزه يافتم، وديدم بر
بازوي راستش چنين نوشته شده بود: (جاءَ الحق
وزَهقَ الباطلُ، انَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً)(5)
حق آمد وباطل نابود شد، به يقين باطل نابود شدني است.
نوزاد را به محضر امام حسن عليه السلام آوردم، وقتي که نگاه نوزاد
به پدر افتاد سلام کرد، امام حسن عليه السلام او را به بغل گرفت،
زبانش را به دهان نوزاد نهاد، ودست مبارک بر پشت وگوش، وبندهاي دست
وپاي نوزاد کشيد، سپس خطاب به او فرمود: (اي پسرم، به قدرت خدا سخن
بگو). حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف گفت:
اعوذُ بالله منَ الشيطان الرجيم،
بسم الله الرحمن الرحيم؛ (ونُريدُ اَنْ
نَمُنَّ علي الذينَ استُضْعِفُوا في الارضِ ونَجْعَلَهم اَئمةً
ونجعلهم الوارثينَ؛ ونُمکِّنَ لهُم في الارضِ ونُريَ فرعون وهامانَ
وجُنُودَ هما مِنْهُم مّا کانوا يَحْذَرُونَ).(6)
وخواستيم بر کساني که در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم
وآنان را پيشوايان مردم گردانيم، وايشان را وارث زمين کنيم؛ ودر
زمين قدرتشان دهيم واز طرفي به فرعون وهامان ولشکريانشان آنچه را
که از جانب آن بيمناک بودند، بنمايانيم.
آن گاه آن نوزاد بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم وعلي
اميرمؤمنان وساير امامان تا پدرش، با ذکر نام يکايک آنان درود
فرستاد.
در آن جا پرندگاني ديده مي شدند
که در بالاي سر آن حضرت جمع شدند، امام حسن عليه السلام يکي از
آنان را صدا زد وفرمود: (اين کودک را حمل کن وبا خود ببر، واز او
محافظت کن، ودر هر چهل روز او را نزد ما بياور).(7)
يکي از آن پرندگان نزديک آمد، وآن نوزاد را در برگرفت وبا خود به
سوي آسمان برد وساير پرندگان نيز به دنبال او حرکت کردند.
حکيمه مي گويد: شنيدم امام حسن
عليه السلام فرمود: (تو را به همان کسي سپردم که مادر موسي؛ موسي
را به او سپرد).(8)
در اين هنگام نرجس سلام الله
عليها گريه کرد، امام حسن عليه السلام به او فرمود: آرام باش، که
شيرخوردن اين نوزاد بجز از سينه تو بر کس ديگر حرام است، به زودي
به تو باز مي گردد، همان گونه که موسي عليه السلام به مادرش باز
گردانده شد، واين است سخن خداوند در قرآن: (فَرَددنهُ
الي اُمِّهِ کَي تَقَرَّ عَينُها ولا
تَحْزَنَ)(9)
ما موسي را به مادرش باز گردانديم تا چشمش روشن شود، وغمگين نباشد.
حکيمه گويد: به امام حسن عليه السلام عرض کردم: (اين پرنده چه کسي
بود؟).
امام حسن عليه السلام در پاسخ فرمود: اين پرنده، روح القُدُس است
که از طرف خدا وکيل امامان شده تا آنها را توفيق دهد وبه وسيله او
در راه آموزه هاي علم وتربيت ثابت قدم شوند.
حکيمه مي گويد: پس از آن که چهل روز گذشت، آن کودک به امام حسن
عليه السلام باز گردانده شد، امام حسن عليه السلام مرا طلبيد، به
محضرش رفتم، ناگاه چشمم به کودکي افتاد که در پيش روي امام حسن
عليه السلام راه مي رفت، عرض کردم (مولاي من، اين کودک دو ساله شده
است).
امام حسن عليه السلام لبخندي زد
وسپس فرمود: (رشد ونمو فرزندان پيامبران وامامان هرگاه امام باشند،
با ساير مردم فرق دارد، کودکي از ما در يک ماه به اندازه يک سال
کودکان ديگر، رشد مي کند، وکودک ما در رحم مادرش سخن مي گويد،
وقرآن مي خواند، وخداوند متعال را پرستش مي کند، ودرهنگام شير
خوردن، فرشتگان از آنها اطاعت مي کنند، هر صبح وشب بر او نازل مي
شوند.(10)
حکيمه گويد: هر چهل روز يک بار اين کودک را مشاهده مي کردم، تا اين
که او را چند روز قبل از وفات امام حسن عليه السلام به صورت يک مرد
کامل يافتم، به طوري که او را نشناختم، به امام حسن عليه السلام
عرض کردم: (اين آقا کيست که به من امر مي کند در پيش رويش بنشينم؟)
فرمود: اين پسر نرجس سلام الله
عليها، وجانشين من است، من پس از مدّت اندکي از دنيا مي روم، سخن
اين آقا را گوش دهيد واز او اطاعت کنيد. حکيمه مي گويد: پس از چند
روزي امام حسن عليه السلام از دنيا رفت، مردم از خانه او پراکنده
شدند، سوگند به خدا من هر روز صبح وشام او را مي ديدم، واز هر چه
سؤال کنيد، او به من خبر مي دهد، ومن به شما خبر مي دهم. به خدا
سوگند من وقتي مي خواهم از او سؤالي کنم، هنوز سؤال نکرده، جواب
مرا مي دهد.(11)
سخن گفتن امام مهدي
حکيمه مي گويد: سه روز از ولادت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه
الشريف گذشت، مشتاق ديدارش شدم، به خانه امام حسن عليه السلام
رفتم، تقاضاي ديدار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را کردم،
امام حسن عليه السلام فرمود: کسي که از تو به او شايسته تر است، او
را با خود برده است. به خانه بازگشتم وروز هفتم ولادت او، به محضر
امام حسن عليه السلام رفتم، ديدم حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه
الشريف در گهواره قرار گرفته وچهره او هم چون ماه شب چهاردهم مي
درخشد. امام حسن عليه السلام به من فرمود: نزد پسرم بيا، نزديک
رفتم، امام حسن عليه السلام زبانش را در دهان مهدي عجل الله تعالي
فرجه الشريف نهاد، سپس به او فرمود: (اي پسرم، سخن بگو!) حضرت مهدي
در گهواره گفت: (اشهَدُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ) گواهي مي دهم که
معبودي جز خداي يکتا نيست.
سپس، صلوات ودرود بر محمد صلي الله عليه وآله وسلم واميرمؤمنان
عليه السلام ويکايک امامان (عليهم السلام) تا پدرش فرستاد، آنگاه
چنين خواند: بسم الله الرحمن الرحيم
(ونُريدُ اَنْ نَمُنَّ علي الذينَ
استُضْعِفُوا في الارضِ..).(12)
سپس، امام حسن عليه السلام به او فرمود: (اي پسرم، آنچه را که
خداوند، بر پيامبران در سؤالاتش نازل کرده بخوان).
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نخست صحف آدم عليه السلام را
تلاوت کرد، که به زبـان سرياني بود، سپس کتاب هاي ادريس عليه
السلام، نوح عليه السلام، هـود عليه السلام، صالح عليه السلام، صحف
ابـراهيم، تورات موسي، زبـور داوود، انجيل عيسي عليهم السلام،
وفرقان جدّم رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را تلاوت نمود، سپس
قصه هاي پيامبران ورسولان را بيان کرد.(13)
آن گاه امام حسن عليه السلام
فرمود: هنگامي که پروردگارم مهدي اين اُمت را به من عطا فرمود، دو
فرشته فرستاد، آنها فرزندم را با خود به سراپرده عرش اِلاهي بردند
تا اين که در پيشگاه خداوند متعال ايستادند، خداوند به مهدي عجل
الله تعالي فرجه الشريف فرمود: (مرحبا به تو اي بنده من، ياري دين
وآشکار شدن فرمان من وهدايت بندگانم به وسيله تو است، به خودم
سوگند ياد کرده ام که به وسيله تو بگيرم وببخشم، وبه وسيله تو
بيامرزم،و به وسيله تو مجرمان را، عذاب کنم، اي فرشتگان اين کودک
را با کمال ملاطفت، به نزد پدرش برگردانيد، وبه او از جانب من
بگوييد: (اين کودک رد ضمان وسايه پر مهر ودر پناه حفظ وحرمت من است
تا آن هنگام که حق به وسيله او تحقق يابد وباطل نابود شود، وهمه
دين به طور خالص براي من باشد).(14)
نشانه هاي پيشاپيش حقانيت امام
ناگفته نماند، که اين حوادث شگفت انگيز در هنگام ماجراي ولادت حضرت
ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف با اين ويژگي هاي فوق العاده
وقبل از آن، بلکه بسيار بيشتر از اينها چنان که در بعضي از تواريخ
وروايات آمده، همانند حوادث شگفت انگيز در مورد پيامبران
وامامانعليهم السلام در سرآغاز ظهور آنها، از نشانه هاي پيشاپيش
حقانيّت پيامبري پيامبران، وامامتِ امامان است.
وجود حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نسبت به ساير
امامانعليهم السلام داراي امتيازات مضاعفي است، از اين رو،
رخدادهاي حيرت انگيز از هنگام ولادت او، بلکه قبل از آن، بيشتر از
امامان ديگر است، چرا که آن حضرت خاتم اوصيايي است که سراسر زمين
را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مي کند.
بنابراين، همه اين وقايع شگفت
انگيز در رابطه با آن حضرت، عجيب وبر خلاف انتظار نخواهد بود، که
از آن به اِرهاصات(15)
تعبير مي شود، ودر کتاب حق اليقين روايات ديگري نيز در ارتباط با
اين حوادث شگفت انگيز نقل شده است:
يکي از اين روايات، روايت محمد بن
عثمان عمروي(16)
است، که او گفت: هنگامي که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
متولد شد، امام حسن عسکري عليه السلام فرمود به ابي عمرو پيام دهيد
نزد من بيايد، پيام امام را به او رساندند، او به محضر امام حسن
عليه السلام آمد، امام به او فرمود: (ده هزار(17)
رِطْل نان، وبه همين مقدار گوشت، خريداري کن، وبه حساب من بين مردم
تقسيم کنيد) وعلي بن هاشم مي گويد: امام حسـن عليه السلام، تعـداد
بسيار گوسفند را به عنوان عقيقه براي حضـرت مهـدي عجل الله تعالي
فرجه الشريف قرباني نمود.(18)
کنيز بودن مادر بعضي از امامان
مادران بعضي از امامان عليهم
السلام از جمله حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف کنيز بود، در
نتيجه آنها از فرزندان کنيز بودند، به رغم پندار بعضي، اين موضوع
هيچ گونه موجب کسر شأن امامان عليهم السلام نخواهد شد، چرا که در
بينش اسلام ملاک برتري به تقواست، چنان که خداوند مي فرمايد: (اِنَّ
اکرمَکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتقاکُمْ)(19)
گرامي ترين شما در پيشگاه خداوند با تقواترين شما است؛ جد پيامبر
ما يعني، حضرت اسماعيل عليه السلام فرزند يک کنيز بود که هاجر نام
داشت. زيرا، خداوند عمل وتقوا ومعرفت وايمان انسان را، چه از زن
آزاده وچه از کنيز، معيار برتري مي داند، ودر حديث از امامانعليهم
السلام آمده فرمودند: (ان اللهَ لا يَنظُرُ الي صُورِکُمْ، ولکن
يَنظُرُ الي قلوبِکمْ)(20)
خداوند متعال به صورت هاي شما نمي نگرد، بلکه به قلب هاي شما مي
نگرد.
نتيجه اين که: اگر يک کنيز از نظر
ايمان وعمل صالح باشد از زن آزاده برتر است، چنان که به همين دليل
يک عبد (برده وغلام) در پيشگاه خدا برتر از يک مرد آزاد است، اين
از يک سو، واز سوي ديگر اسلام وهمه اديان آسماني، طبقه بندي غير
شرعي را امضا نکرده است، چرا که در بينش اسلام واديان آسماني، عرب
بر عجم، جز به تقوا برتري ندارد(21)
وامام صادق عليه السلام فرمود: (انساني که در نژاد با شرافت است با
انساني که از نژادي پست ودرسطح پايين است، با ملاک تقوا بر يکديگر
برتري مي يابند، من اصل وريشه انسان ها را از خاک مي دانم، آدم
عليه السلام پدر همه انسان ها، وحوّا مادر همه بشر است، يک خدا همه
را آفريده، وهمه مخلوقات، بندگان خدا هستند).(22)
بنابراين، کنيز بودن مادر بعضي از امامانعليهم السلام به هيچ وجه
عيبي براي آنها نخواهد بود.
آيا به زبان آوردن نام امام زمان حرام است؟
در ميان علما وفقها اختلاف است که
آيا نام گذاري وبه زبان جاري کردن نام مبارک آن حضرت جايز است يا
حرام؟ چنان که قبلاً اشاره شد. مشهور بين فقها در زمان هاي اخير
وعصر حاضر اين است که جايز است، زيرا حرام بودن آن را به عللي که
ذکرمي شود به زمان غيبت صغرا (23)
اختصاص داشت، تا اين که در عصر شيخ بهايي(24)
اين موضوع به طور مشروح مطرح شد ومورد برسي قرار گرفت، وعلما کتاب
هاي متعدّد در محور اين مسئله تأليف کردند، مانند: کتاب شرعية
التسميه، جواز تلفّظ به نام امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف
تأليف محقق داماد(25)
وکتاب تحريم التّسميه، تأليف شيخ ماحوزي(26)
ودر کتاب النّجم الثّاقب محدّث نوري، در اين باره بحث مفصّلي به
ميان آمده است.(27)
چهره حضرت مهدي
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه
الشريف از نظر سيرت وصورت شبيه ترين انسان ها به رسول خداست، شيخ
صدوق در کتاب کمال الدين روايت مي کند که جابر بن عبدالله انصاري
گفت: رسول خدا فرمود: (المهديُّ مِنْ وُلدي، اِسمُـهُ اسمي،
وکنيتهُ، اَشبهُ الناس بي خَلقاً وخُلقاً...). مهـدي عجل الله
تعالي فرجه الشريف از فرزندان من، همنام من وهم کنيه من است، او
شبيه ترين انسان ها از نظر ظاهر وباطن به من است، براي او غيبتي
حيرت انگيز رخ مي دهد که امت هايي در ارتباط با آن حضرت گمراه مي
شوند، سپس همانند شهاب ثاقب آشکار مي گردد، وسراسر زمين را پس از
آن که پر از ظلم وجور مي شود، پر از عدل وداد مي کند).(28)
چنان که روايت شده، شکل وشمايل آن
حضرت، همانند چهره رسول خداست، همان گونه که در کتاب بحارالانوار
و... نقل شده است. محدّثين بر اساس اين روايات گفته اند: چهر ه
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سفيد متمايل به سرخ است،
پيشاني بلند، بيني باريک، گود چشم وداراي ابرو به هم پيوسته است.
نور از چهره اش به گونه اي مي درخشد که بر سياهي موي محاسن وسرش
چيره مي گردد، فرق سرش وبين دو موي جمع شده که مانند الف در ميان
دو واو، است، گشاده دندان است، آخر موي سرش (چون گيسو) چيده شده،
بين دو شانه اش پهن وسياه چشم است، ساق پا وشکمش هم چون ساق پا
وشکم جدش حضرت علي عليه السلام است، ميان بالا است، بلکه ميان قامت
وچهار شانه است. سر مبارکش مدوّر، گونه هايش نرم، وبرگونه راستش
خالي هم چون ريزه مشکي که بر صفحه نقره افتاده است، موي عنبر بوي
بر سرش بود، داراي شکل وقيافه جذّابي است که هيچ چشمي معتدل تر از
آن را نديده است.(29)
در روايت ديگر از رسول خدا صلي
الله عليه وآله وسلم نقل شده فرمود: (... خداوند در نسل حسين عليه
السلام اماماني را قرار داده که آنها براي اجراي دستورهاي من بر مي
خيزند، ووصيت مرا حفظ مي کنند، نهمين آنها قائم اهل بيت من،
واحياگر امت من، است که در شمايل وشکل وقيافه وگفتار وکردار، شبيه
ترين انسان ها به من است، پس از غيبت طولاني وحيرت گمراه کننده
ظهور مي کند، فرمان خدا ودين اِلاهي را آشکار مي سازد، به نصرت
خداوند وفرشتگان خدا، تأييد وياري مي شود، سراسر زمين را همان گونه
که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مي نمايد).(30)
برتري امام مهدي
پوشيده نماند که مقام حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
از امامان پيشين، از امام سجّاد عليه السلام تا پدر بزرگوارش، برتر
است، چنان که، از احاديث استفاده مي شود، درميان چهارده معصوم
عليهم السلام، از نظر درجه برتري، نخست رسول خداست، سپس اميرمؤمنان
وفاطمه زهرا سلام الله عليها وامام حسن وامام حسين عليهماالسلام
وپس از اينها حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وبعد از امام
مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف امامان ديگر از امام سجّاد عليه
السلام تا امام حسن عسکري عليه السلام مي باشند.(31)
حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف داراي شرافت نَسَبي، در
رابطه با پدران پاکش مي باشد، واز ناحيه مادر نيز، چنان که گفته
شد، به شمعون الصّفا وصيّ حضرت عيسي عليه السلام مي رسد، در نتيجه،
سلسله نسبش به بسياري از پيامبران واوصيا، که يکي از آنها حضرت
ابراهيم خليل عليه السلام است منتهي مي گردد.
نکته ديگر در برتري مقام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
همان بس، که در روز ولادتش به وسيله فرشتگان به آسمان ها برده شد.(32)
و در حديث ديگر از امام حسن عسکري عليه السلام نقل شده که: خداوند
متعال حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را با اين سخنش برتري
بخشيد: (مرحباً بِکَ عبيدي بکَ نُصرةُ ديني، واظهارُ اَمرِي،
ومهديُّ عبادي، آليتُ انِّي بِکَ آخذٌ، وبِکَ اُعّطِي وبِکَ اغفر
وبِکَ اُعَذِّبُ؛(33)
مرحبا به تو اي بنده من، ياري دين وآشکار شدن فرمان من، وهدايت شدن
بندگانم به وسيله تو انجام مي شود، سوگند به خودم ياد کرده ام که
به وسيله تو بگيرم، ببخشم، وبه وسيله تو بيامرزم وبه وسيله تو گنه
کاران را، عذاب نمايم). چنان که قبلاً ذکر شد.
و اين که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف آخرين اوصياي
اِلاهي وحجت هاست(34)
وبعد از او وصّي به اين معناي خاص نخواهد بود،(35)
واو متعهد به بيعت، با هيچ يک از جبّاران نخواهد بود ودست ظلمِ هيچ
ستمکار وکافر ومنافقي به او نمي رسد، چنان که به بعضي از اجدادش به
خاطر مصلحت اِلاهي نرسيد.
در حديث آمده: هنگامي که امام حسن مجتبي عليه السلام با معاويه صلح
کرد، عده اي از مردم نزد آن حضرت آمده واو را در مورد بيعت با
معاويه سرزنش کردند، امام حسن عليه السلام به آنها فرمود: (واي بر
شما، شما نمي دانيد که من چه کار مفيدي، انجام داده ام، سوگند به
خدا، آنچه انجام داده ام براي شيعيانم بهتر است از آنچه خورشيد بر
آن مي تابد وغروب مي کند، آيا نمي دانيد که من امام شما هستم که
اطاعتم بر شما واجب است، وبه تصريح رسول خدا صلي الله عليه وآله
وسلم يکي از دو آقاي اهل بهشتم، آيا نمي دانيد که همه ما بر عهده
اش بيعت با طاغوت زمانش رخ مي دهد مگر قائم ما عجل الله تعالي فرجه
الشريف که حضرت عيسي روح الله، فرزند مريم سلام الله عليها پشت سر
او نماز مي خواند، خداوند متعال، محل تولدش، وشخص او را پنهان مي
سازد، تا هيچ کس از جبّاران بيعت او را نطلبد. اين قائم عجل الله
تعالي فرجه الشريف نهمين نفر از فرزندان برادرم حسين عليه السلام،
وفرزند بهترين کنيزان خواهد بود، خداوند عمرش را طولاني مي کند، تا
به قدرتش او را آشکار سازد، به چهره جواني که کمتر از چهل سال
دارد، تا همه بدانند که خداوند بر همه چيز توانا است).(36)
از
امتيازات حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اين است که: پس از
ظهور، حضرت عيسي بن مريم عليه السلام روح وکلمه خدا
(37)
در نماز جماعت به او اقتدا مي کند، امام صادق عليه السلام از
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم نقل مي کند که فرمود: (... من
ذرّيتي المهدي، اذا خَرَجَ نَزَلَ عيسي بنِ مريمَ لِنُصرَتهِ،
فقدَّمَهَ وَصلّي خلفه؛(38)
از نسل من حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است، که وقتي قيام
کند، عيسي بن مريم از آسمان به زمين براي ياري او فرود آيد، وآن
حضرت را پيشاپيش صفوف قرار مي دهد، ودر نماز به او اقتدا مي کند).
واز محمّد حنفيه نقل شده که گفت: (ما خاندان، داراي شش امتياز
هستيم که هيـچ کس از پيشينيان وآيندگان داراي آن نيست، محمّد صلي
الله عليه وآله وسلم سرور رسولان، علي عليه السلام سرور اوصيا،
ومهدي اين اُمت، که عيسي بن مريم در نماز به او اقتدا مي کند، از
ماست).(39)
ودر کتاب عيون اخبار الرّضا عليه السلام، از حضرت رضا عليه السلام
نقل شده فرمود: (اذا خرج المهدي مِن ولدي نزل عيسي بن مريم فصلي
خلفه؛(40)
هرگاه فـرزندم مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از نسل من ظاهر
شـود، عيسي عليه السلام از آسمان فرود آيد ودر پشت سر او نماز مي
خواند).
امتياز ديگر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اين است که:
هنگام ظهورش نداي عظيمي از آسمان شنيده مي شود، چنان که روايات
بسيار به اين موضوع اشاره نموده اند، از جمله: از علي بن ابراهيم
روايت شده که در تفسير اين آيه (واستمِعْ
يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَريبٍ)(41)
وگوش فرا ده ومنتظر چيزي باش که منادي از مکاني نزديک ندا مي دهد،
فرمود: (منادي حق به نام قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف ونام
پدرش ندا کند).(42)
در روايت ديگر از
امام باقر عليه السلام نقل شده فرمود: (منادي حق از آسمان به نام
قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف ندا کند، همه انسان ها در مغرب
ومشرق، صداي آن حضرت را مي شنوند، از هراس آن صدا، هر کسي که در
خواب است بيدار مي گردد، وهرکس که ايستاده مي نشيند، وهرکس که
نشسته است مي ايستد، آن گاه خداوند آنها را که، از اين ندا عبرت
گرفتند وجواب مثبت دادند، مشمول رحمتش قرار دهد، صداي اول، صداي
جبرئيل روح الأمين است که در ماه رمضان شب جمعه شب 23 اين ماه
است). چنان که اين مطلب در کتاب غيبة النّعماني(43)
نيز نقل شده، واحاديث بسيار به آن دلالت دارند.
پىنوشتها:
(1) خواهر امام هادي عليه السلام.
(2) معمولاً به بانواني که شريف وپر برکتند در عرب مرسوم
ومعمول است چنين بانواني را با اين لقب (مبارکه) خطاب مي
کنند، (ويراستار).
(3) کمال الدين شيخ صدوق، باب 42، ص 431. باب ماروي في ميلاد
القائم عجل الله تعالي فرجه الشريف حديث7.
(4) غيبة الطوسي، ص 239، بحار الانوار، ج 51، ص 26 باب 37 ح 1.
(7)
بحار الانوار، ج 53، ص 327.
(8) بحار الأنوار: ج 51 ص 14، ب 1، ح 14.
(10) بحار، ج 51، ص14، ب1، ح 14.
(11) بحار، ج 51، ص14، ب1، ح 14.
(13)
بحار الانوار، ج 51، ص 27،ب1،ح 37.
(14) همان، ص 27و ج42، ص 166، ب24.
(15)
ارهاصات، يعني نشانه هايي که براي حقانيّت امامت از قبل
اتفاق افتاده باشد. (ويراستار).
(16)
دومين نايب خاص امام زمان ـ عج.
(18) بحارالانوار، ج 51، ص5 باب1 ح9.
(20)
بحار الانوار، ج 74، ص 90.
(21)
بحار الانوار، ج 73، ص 350.
(22) بحار الانوار، ج 10، ص 170.
(23) غيبت صغرا از سال 260 هـجري تا سال 329 حدود 70 سال بود که
نُواب خاص چهارگانه امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف
در اين زمان، به تناوب، واسطه بين آن حضرت و شيعيان بودند.
(24) محمّد بن حسين عاملي متوفاي سال 1030 هـ ق.
(25) سيد محمد باقر حسيني گرگاني معروف به محقق داماد، متوفاي
سال 1040 هـ ق از فلاسفه بزرگ، و محققين فقها و مراجع عصر
صفويه بود. (مترجم).
(26) سليمان بن عبدالله ماحوزي بحراني، از علماي محقق و متبحر،
صاحب تأليفات بسيار، متوفاي 1121 هـ.ق که در (دونج) يکي از
روستاهاي ماحوز در مقبره ميثم بن معلي به خاک سپرده شد
(فوائد الرّضويه محدث قمي، ص 205). مترجم.
(27) مؤلف معظم قُدّس سره در موسوعة الفقه، ج 93، کتاب
المحرمات، ص 198 مي نويسد: (ظاهر اين است که تلفظ به نام
مبارک امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف حرام نيست،
گرچه بعضي از فقها به دليل بعضي از روايات آن را حرام مي
دانند، مانند: روايت صحيح ابي رئاب از امام صادق عليه
السلام (وسائل الشيعه، ج 12، ص 486، حديث4 باب 33) وروايت
صحيح ديگر در همين کتاب (ص 486، حديث 6) و چند روايت ديگر.
ولي ظاهر اين روايت بيان گر حرمت در موارد تقيّه است، چنان
که بعضي از روايات به اين مطلب دلالت دارد، و در روايت حسن
عمري آمده: (توقيعي از ناحيه مقدسه امام زمان عجل الله
تعالي فرجه الشريف با خطي که مي شناختم صادر شد که آن حضرت
نوشته بود: کسي که نام مرا در حضور مردم ببرد، لعنت خدا بر
او باد) (وسائل الشيعه، ج12، ص 486، حديث 13 باب 33) به هر
حال قول به حرمت مشکل است، واحتياط در ترک نام بردن آن
حضرت است).
(28) کمال الدين، ص 286. باب مااخبر النبي عليه السلام من وقوع
الغيبة بالقائم عجل الله تعالي فرجه الشريف.
(29) غيبة الطّوسي، ص 266.
(30) کمال الدين، ص 257، باب 24، حديث 2. باب ماروي عن النبي
صلي الله عليه وآله وسلم في النص علي القائم عجل الله
تعالي فرجه الشريف وانه الثاني عشر من الأئمة عليهم
السلام.
(31) در اين باره به دو کتاب (من فقه الزهرا سلام الله عليها)،
ج1، مقدمه، وافضل اُسوةٌ للنّساء) مراجعه کنيد.
(33) بحار الانوار، ج 51، ص 27، حديث 37، وج 52، ص 166. باب 24.
(34) کمال الدين، ص 441، غيبة الطوسي، ص 246و 273. الصراط
المستقيم، ج2 ص 210 ب 11، مصباح الکفعمه، ص 497 زيارة
المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، مصباح المتهجد: ص 328،
الخرائج: ص 458.
(35) همان مدرک، ص 44 وباب 303 و316.
(36) کمال الدين، ص 316، باب 29 باب ما اخبر به الحسن بن علي بن
ابي طالب عليه السلام من وقوع الغيبة بالقائم عجل الله
تعالي فرجه الشريف.
(37) همان مدرک، ص 77، 250، 280، 284، 330، 331، 345 و527.
(38) امالي شيخ صدوق، ص 219، مجلس 39، حديث 4.
(39) خصال شيخ صدوق، ص 320.
(40) عيون اخبار الرّضا، ج 2، ص 202.
(42) تفسير القمّي، ج2، ص 327.
(43) غيبة النعماني، ص 253 و254.