حضرت زهرا وحضرت مهدى هر دو فرياد رس هستند
الف: حضرت زهرا فرياد رس است.
علامه مجلسى روايت مى كند، كه اگر حاجتى داشتى وسينه ات به خاطر او
تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛ بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير
بگو وتسبيحات حضرت زهرا (عليها السلام) را بخوان؛ سپس به سجده برو
وصد مرتبه بگو: يا مولاتى يا فاطمة اغيثيني؛ پس گونه راست را بر
زمين بگذار وهمين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو وهمين را صد
مرتبه بگو؛ وبعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار وهمين را صد مرتبه
بگو؛ وسپس به سجده برو وصد وده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛ به
درستى كه خداوند برآورده مى كند ان شاء الله تعالى.(1)
توجه: علامه مجلسى (ره) نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليها السلام)
را به گونه ديگرى هم نقل مى كند.(2)
ب) حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) فرياد رس است.
در زيارت آل يس (عليهم السلام) مى خوانيم: السلام عليك اَيّها
العَلَم المنصوب والعِلم المَصبوب والغَوث والرحمَة الواسِعَة.(3)
سلام بر تو اى پرچم افراشته ودانش ريزان وفرياد رس ورحمت واسعه حق.
مؤيد مطلب اينكه، قطب الدين راوندى از ابوالوفاى شيرازى نقل مى
كند، كه در زندان ابن الىاس گرفتار شده بودم؛ تصميم قتل مرا گرفته
بود، كه متوسل به امام سجاد (عليه السلام) شدم. خواب بر من غلبه
پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) را ديدم.
دستورى عملى براى توسل به ائمه (عليهم السلام) دادند. فرمودند:
متوسل نشو به من ونه به دختر من ونه دو پسرم براى متاع دنيا؛ بلكه
از براى آخرت متوسل شو واما اخى ابوالحسن (عليه السلام)، فانه ينقم
لك ممن ظلمك... واما على بن الحسين، فللنجاه من السلاطين ومن معره
(مفسده) الشياطين واما محمد بن على وجعفر بن محمد، فللاخره واما
موسى بن جعفر (عليه السلام)، فالتمس به العافية واما على بن موسى،
فللنجاه من الاسفار فى البر والبحر واما محمد بن على، فاستنزل به
الرزق من الله تعالى واما على بن محمد، فلقضاء النوافل وبرالاخوان
واما الحسن بن على، فللاخره واما الحجه، فاذا بلغ منك السيف المذبح
(واَومَأ بيده الى الحلق) فاستغث به، فانه يغيثك وهو غياث وكهف لمن
استغاث به.
برادرم حضرت على (عليه السلام)، از ظلم كننده به تو انتقام مى كشد
وامام سجاد (عليه السلام)، براى نجات از سلاطين واز شرور شياطين
وامام باقر وامام صادق (عليهما السلام)، براى آخرت وامام كاظم
(عليه السلام)، براى طلب عافيت وامام رضا (عليه السلام)، براى نجات
در سفرهاى زمينى ودريايى وامام جواد (عليه السلام)، براى نزول رزق
از خدا وامام هادى (عليه السلام)، براى قضاى نوافل ونيكى اخوان
وامام عسكرى (عليه السلام)، براى آخرت وحضرت مهدى (عجل الله فرجه)
اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلى اللّهُ عليه وآله وسلّم) با
دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛ به درستى كه او
به فرياد تو مى رسد؛ چرا كه او فرياد رس است وپناه است براى كسى كه
به او استغاثه كند.
فقل: يا مولاى يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك.(4)
پس بگو: اى سرورم ! اى صاحب زمان! من به تو پناه آورده ام واز تو
طلب فريادرسى مى كنم.
فقلت: يا مولاى يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك؛ فاذا انا بشخص قد
نزل من السماء تحته فرس وبيده حربه من نور. فقلت: يا مولاي! اكفنى
شر من يؤ ذيني. فقال: قد كفيتك فاننى سالت الله عز وجل فيك وقد
استجاب دعوتي.
پس من گفتم: يا مولاى يا صاحب الزمان! به فريادم برس. ناگهان ديدم
شخص اسب سوارى از آسمان فرود آمد؛ در حالى كه سلاحى از نور در دست
داشت. عرض كردم: اى مولاى من! شر كسى كه مرا اذيت مى كند، دفع كن.
فرمود: شر او را از تو بر طرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛ من
درباره تو از خدا خواستم وخداوند دعاى مرا اجابت كرد.
فاصبحت؛ فاستدعانى ابن الىاس وحل قيدى خلع على وقال: بمن استغثت؟
فقلت: استغثت بمن هو غياث المستغيثين.(5)
صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست وخودش زنجير را باز كرد ومرا
آزاد كرد وسؤال كرد: به چه كسى پناه بردى واز چه كسى كمك گرفتى؟
گفتم: به كسى كه فرياد رس طالبان فرياد رسى هستند.
در دعاى فرج مى گوييم: اللهم عظم البلاء وبرح الخفاء... يا مولاى
يا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث.(6)
اى مولا وآقاى من! اى صاحب زمان! به فرياد رس، به فرياد رس، به
فرياد رس.
و در عريضه به خدمت حضرت بقية الله (عليه السلام) مى نويسيم: كنت
يا مولاى صلوات الله عليك مستغيثا... فاغثنى يا مولاى صلوات الله
عليك.(7)
توجه: پيامبر (صلى اللّه عليه وآله وسلّم) فرمود: وهو غياث وكهف
لمن استغاث به او فرياد رس وپناه هر كسى است كه به او پناه ببرد
وفرياد رسى بخواهد. نفرمود فقط غياث شيعيان ومحبين است؛ بلكه غياث
هر كس است. چه بسيار كسانى كه شيعه نبودند، اما وقتى به حضرتش
استغاثه كردند، حضرت به فرياد آنها رسيد. در اين مورد قضاياى
بسيارى نقل شده كه يكى از آنها را ذكر مى كنيم:
عالم فاضل ربانى ميرزا حسين نورى نقل مى كند كه دانشمند بزگوار شيخ
على رشتى، از شاگردان استاد اعظم ميرزاى شيرازى مى گويد: در يكى از
سفرها، كه از زيارت امام حسين (عليه السلام) به سوى نجف اشرف از
راه فرات باز مى گشتم، در كشتى كوچكى كه بين كربلا وطويرج بود،
سوار شدم. مسافران كه اهل حله بودند به بازيگرى ومزاح مشغول شدند؛
جز يك نفر كه هر چند با آنها هم غذا وهمسفر بود وبر مذهب او خرده
مى گرفتند واو را سرزنش مى كردند، با كمال متانت نشسته بود وهيچ
شوخى نمى كرد. از اين وضع در تعجب بودم؛ تا اينكه به جايى رسيديم
كه آب كم بود وبه ناچار پياده شديم. در كنار نهر كه مى رفتيم، از
او پرسيدم: چرا از آنها كناره گيرى مى كنى وآنها بر مذهب تو خرده
مى گيرند؟ گفت: اينها از عامه وخويشاوند من هستند؛ پدرم نيز از
ايشان است؛ ولى مادرم از اهل ايمان است. من نيز مذهب آنها را داشتم
ولى به بركت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) شيعه شدم.
از چگونگى شيعه شدن او سؤال كردم؟ جواب داد: اسم من ياقوت وشغل من
روغن فروشى است. در يكى از سالها براى خريدن روغن از شهر حله بيرون
رفتم، تا از صحرا نشينان روغن بخرم. تا آن مقدار كه مى خواستم
خريدم وبه اتفاق عده اى از اهالى حلّه بازگشتم ودر يكى از منزلگاهها
فرود آمديم وخوابيدم. وقتى بيدار شدم، ديدم همه رفته اند ومن در
صحراى بى آب وعلفى كه درندگان زيادى هم داشت، تنها مانده ام. به
راه افتادم؛ ولى راه را گم كردم ومتحير ماندم؛ از طرف ديگر از
تشنگى ودرندگان ترسان شدم. در آن حال به خلفا ومشايخ استغاثه كردم
واز آنها كمك وشفاعت خواستم، تا خداوند برايم فرج كند؛ ولى نتيجه
اى نداد.
با خود گفتم: از مادرم شنيده ام كه مى گفت: ما امام زنده اى داريم
كه كنيه اش ابا صالح است؛ يرشد الضّالَّ ويغيث الملهوف ويعين
الضعيف. به فرياد گم شدگان مى رسد ودرماندگان وضعيفان را كمك ويارى
مى كند. با خداوند پيمان بستم، كه به او استغاثه مى كنم؛ اگر نجاتم
داد، به مذهب مادرم در مى آيم. پس او را صدا كردم وبه او پناه
بردم. ناگهان در كنار خود كسى را ديدم كه عمامه سبزى بر سرداشت
وهمراه من را ه مى رفت. به من دستور داد كه به مذهب مادرم در آيم
وكلماتى فرمود؛ وبه من فرمود به زودى به آباديى مى رسى كه آنجا همه
شيعه هستند. گفتم: اى آقاى من! شما با من به آن آبادى نمى آييد؟
فرمودند: نه، لا نه استغاث بى الف نفس فى اطراف البلا د اريد ان
اُغيثهم. چون هزار نفر در اطراف بلا د به من پناهنده شده اند؛ مى
خواهم آنان را خلا ص كنم. يكباره از نظرم غايب شد. كمى راه رفتم
وبه آبادى رسيدم؛ در صورتى كه مسافت زيادى تا آنجا بود، كه
همسفرهايم روز بعد به آنجا رسيدند. از آنجا به حله برگشتم وبه نزد
سيد الفقها سيد مهدى قزوينى رفتم وجريان را به او گفتم. او احكام
ومسائل دينى را به من آموخت. از او سؤال كردم: چه عملى انجام دهم
كه بار ديگر خدمت آن حضرت برسم؟
گفت: چهل شب جمعه به زيارت امام حسين (عليه السلام) برو. من هم
شبهاى جمعه به زيارت قبر آن حضرت مى رفتم. در شب جمعه سى ونهم،
وقتى به دروازه شهر كربلا رسيدم، مأمورين ظالم از مردم گذرنامه مى
خواستند وخيلى سخت مى گرفتند. من هم كه نه گذرنامه داشتم ونه قيمت
آن را، چندبار خواستم به طور قاچاق از ميان جمعيت وارد شوم؛ ولى
نشد. در همين اثنا حضرت صاحب الا مر (عجل الله فرجه) را ديدم كه
داخل شهر است. به او استغاثه كردم وكمك خواستم. بيرون آمد ومرا
همراه خود از دروازه داخل شهر كرد وكسى مرا نديد. وقتى وارد شهر
شديم، يكباره او را ديگر نديدم وبا حسرت وتأسف بر فراقش ماندم.(8)
حضرت زهرا منتظِر وحضرت مهدى هم منتظَر وهم منتظِر
است
الف) حضرت زهرا منتظِر است.
در اواخر خطبه فدكيه(9)
حضرت زهرا (عليها السلام) مى فرمايد: (وانتَظِروا
اِنّا منتظرون).(10)
در تفاسير روايى، اين آيه به ظهور حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى
فرجه الشّريف)، تأويل شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود.(11)
- على بن رئاب عن ابى عبد الله (عليه السلام) انه قال فى قول ا لله
عز وجل: (يوم يأتى بعض آيات ربك لا ينفع
نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل او
كسبت فى إيمانها خيرا قل انتظروا اِنّا منتظرون))(12)
قال: الآيات الأئمة والآية المنتظرة، القائم (عليه السلام).(13)
امام صادق (عليه السلام) پيرامون اين آيه (روزى كه بعضى از آيات پروردگار
تحقق مى پذيرد، ايمان آوردن افرادى كه قبلاً ايمان نياورده اند يا
در ايمانشان عمل نيكى انجام نداده اند، سودى به حالشان نخواهد داشت.
بگو: انتظار بكشيد، ما هم انتظار مى كشيم). فرمودند: آيات، ائمه
(عليهم السلام) هستند وآيه اى كه انتظار او كشيده مى شود، حضرت
قائم (عليه السلام) است.
- ابى بصير مى گويد: امام صادق (عليه السلام) در تفسير همين آيه
فرمودند: يعنى خروج القائم المنتظر منا...(14)
انتظار قيام حضرت قائم، كه او منتظَر از ما اهل بيت هست.
پس شما وما منتظِر منتظَر (حضرت مهدى، عليه السلام) هستيم.
- محمد بن فضيل مى گويد: از امام رضا (عليه السلام) سؤال كردم از
انتظار فرج فقال: او ليس تعلم ان انتظار الفرج من الفرج؛ ثم قال:
ان الله تبارك و
تعالى يقول: (وارتقبوا انى معكم رقيب).(15)
حضرت فرمود: آيا نمى دانى انتظار فرج از فرج است (جزو فرج است)؛
سپس فرمود: خداوند مى فرمايد: (انتظار بكشيد؛ من هم با شما منتظر
هستم).
- تا آنجا آيه (فانتظروا انى معكم من المنتظرين) مربوط به حضرت
مهدى (عليه السلام) است كه امام صادق (عليه السلام) براى اثبات
اينكه آيه سوم سوره بقره در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) است، به
اين آيه تمسك مى كنند.
يحيى بن قاسم مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) در مورد آيه (الم
ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين الذين يؤ منون بالغيب)(16)
سؤال كردم فقال: المتقون، شيعه على والغيب هو الحجه القائم وشاهد
ذلك قول الله عز وجل (ويقولون لولا انزل
عليه آيه من ربه فقل انما الغيب لله فانتظروا انى معكم من
المنتظرين).
(17)و(18).
حضرت فرمودند: مراد از متقين در آيه، شيعه حضرت على (عليه السلام)
هستند وغيب حضرت قائم (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف) است؛ شاهد بر
اين مدعا گفتار خداوند است كه مى فرمايد: (مى گويند: چرا معجزه اى
از پروردگارش بر او نازل نمى شود! پس بگو: غيب تنها براى خدا (وبه
فرمان او) است؛ شما در انتظار باشيد؛ من هم با شما در انتظارم.
پس حضرت زهرا (عليها السلام) با تمسك به اين آيه، منتظرِ ظهور حضرت
مهدى (عجل الله فرجه) مى باشد.
اى اميد آخرين فاطمة |
|
اى نگار دلنشين فاطمة
|
كى بگيرى انتقام فاطمة |
|
پركنى عالم زنام فاطمة
|
فاطمة آن علت كل وجود |
|
منتظر باشد به آن روى كبود
|
كى ز رويش رنگ نيلى مى برى |
|
كى زدلها داغ سيلى مى برى
|
آورى كى بهر آن مادر دوا |
|
كى دهى بشكسته پهلو را شفا
|
مادرت غمديده ودل بيقرار |
|
مى كشد بهر ظهورت انتظار
|
قد كمان جويد تو را آن مام پاك |
|
گرچه جسم اطهرش غلتد بخاك
|
عالم هستى فداى خال تو |
|
فاطمة در كوچه ها دنبال تو.(19) |
ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) هم منتظَر است وهم منتظِر.
در ضمن بحث قبل، اين معنا روشن شد. اما رواياتى هم داريم كه آن
حضرت را به اين لقب معرفى كرده اند.
امام جواد (عليه السلام) مى فرمايد: ان الامام بعدى ابنى علي...
والامام بعده ابنه الحسن... ثم سكت. فقلت له: يابن رسول الله! فمن
الامام بعد الحسن؟
امام بعد از من، فرزندم على (امام هادى (عليه السلام)) است وامام
بعد از او، پسرش حسن (عليه السلام) است؛ پس امام ساكت شد. عرض كرد:
امام بعد از امام حسن عسكرى (عليه السلام) كيست؟
فبكى (عليه السلام) بكاءً شديداً ثم قال اِنّ من بعد الحسن ابنه
القائم بالحق المنتظَر.
امام به شدت گريست وفرمود: بعد از حسن، فرزند او قائم به حق كه
منتظَر است، مى باشد.
فقلت له: يا بن رسول الله: لم سمى القائم؟ قال: لانه يقوم بعد موت
ذكره وارتداد اكثر القائلين بامامته.
عرض كردم: چرا به او قائم گويند؟ فرمود: زيرا او بعد از آنكه يادش
از بين مى رود وبيشتر قائلين به امامتش از اعتقاد خود باز مى گردند،
قيام مى كند.
فقلت له: ولم سمّى المنتظَر؟ قال: لان له غيبه يكثر ايامها ويطول
اَمَدَها؛ فينتظر خروجَه المخلصون...(20)
عرض كردم: چرا به او منتظر گويند؟ فرمود: زيرا براى او غيبت
طولانيى است؛ پس مؤمنين مخلص انتظار ظهورش را مى كشند.
البته كلمه (منتظر) را در اين روايت، مى شود بر وزن اسم فاعل (با
كسره) هم خواند؛ اما به قرينه ذيل روايت (فينتظر..). حتماً بايد بر
وزن اسم مفعول (با فتحه) خواند.
حضرت مهدى (عجل الله فرجه) منتظِر است:
ابى بصير مى گويد: از امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمايد:
فى صاحب هذا الامر اربع سنن من اربعه انبياء: سنه من موسى و...
واما من موسى فخائف يترقب.(21)
فرمود: در صاحب اين امر چهار روش از چهار پيامبر وجود دارد: روشى
از موسى (عليه السلام) و... وروش او از موسى اين است كه ترسانِ
منتظِر است.
در دعا زمان غيبت مى خوانيم وامرك ينتظر، منتظر دستور تو است.(22)
حضرت زهرا نور اهل آسمان وحضرت مهدى نور اهل زمين
است
الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) نور اهل آسمان است
در بخشى از يك حديث طولانى وزيبا، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله
وسلم) فرمود:
ثم اظلمت المشارق والمغارب، فشكت الملائكه الى الله تعالى ان يكشف
عنهم تلك الظلمه. فتكلم الله جلّ جلالُه كلمهً فخلق منها روحا ثُمّ
تكلم بكلمهٍ فخلق من تلك الكلمه نوراً، فأ ضاءت النور الى تلك
الروح وا قامها مقامً العرش فزهرت المشارق والمغارب فهى فاطمة
الزهراء ولذلك سميت الزهراء لان نورها زهرت به السماوات.(23)
سپس ظلمت وتاريكى همه جا را فرا گرفت. ملائكه به خدا شكايت كردند:
(خدايا! اين تاريكى را از ما برطرف كن). پس خداوند، كلمه اى فرمود.
از آن كلمه، روحى را خلق كرد. سپس كلمه اى فرمود. از آن كلمه هم،
نورى خلق كرد. آن نور، روشنايى داد (واضافه شد) به آن روح. خداوند،
او را در جايگاه عرش جا داد. پس همه جا روشن شد. آن، حضرت فاطمة
زهرا (سلام الله عليها) است. به همين دليل، (فاطمه) را (زهرا)
ناميدند؛ چون به واسطهِ نور او، آسمان ها روشن شد.
ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نور اهل زمين است
مفضل بن عمر مى گويد:
از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمود: (ربّ الأرض) در آيهِ (وأشرقت
الأرض بنور ربّها)(24)؛
يعنى امام الارض (مراد امام زمين است). پرسيدم: (وقتى حضرت خروج
كند چه مى شود؟).
فرمود: (در آن روز، مردم، از نور خورشيد وماه، بى نياز مى شوند وبه
نور امام (عليه السلام) اكتفا مى كنند.(25)
مراد از (امام) در اين روايت، يقيناً، حضرت مهدى (عجل الله فرجه)
است؛ زيرا اوّلاً: در خود روايت مى گويد: (وقتى قيام كند، چه
اتفاقى مى افتد؟). ثانى، هيچ زمانى اين گونه نبوده وفقط در زمان
آن حضرت، مردم از نور خورشيد وماه بى نياز مى شوند.(26)
دليل اين مطلب، روايتى است كه باز خود مفضل بن عمر از امام صادق
(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود:
اِذا قائمنا قام، أشرقت الأرض بنور ربّها واستغنى العباد عن ضوء
الشمس وذهبت الظلمه....(27)
وقتى قائم ما قيام كند، زمين، به نور پروردگارش روشن مى شود ومردم،
از نور خورشيد بى نياز مى شوند وظلمت به طور كلى از بين مى رود.
حضرت زهرا خيرة الاحرار وسيدة النساء، مادر حضرت
مهدى خيرة الإماء
جابر جعفى مى گويد:
از امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه فرمود: عمر بن خطاب به امير
المؤمنين (عليه السلام) عرض كرد: (اسم مهدى (عليه السلام) چيست؟).
حضرت فرمود: (رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) از من تعهّد گرفتند
كه نام او را بيان نكنم تا خداوند، به او، اجازهِ قيام بدهد).
عمر گفت: (پس اوصاف او را بگو). حضرت فرمود: (او، جوانى است ميانه،
صورتش بسيار زيبا، با موهاى زيبايى كه بر شانه هايش مى رسد ونور
صورتش بر سياهى محاسن وموهاى سرش غلبه دارد).
آن گاه حضرت فرمود: (پدرم فداى فرزند بهترين كنيزان).(28)
عبدالرحيم قيصر مى گويد:
به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: (اين جملهِ اميرمؤمنان (عليه
السلام): بأبى ابن خيرة الإِماء آيا منظور، فاطمة است)؟ حضرت فرمود:
(همانا فاطمة بهترين وبرگزيدهِ زنان آزاده است).(29)
امام كاظم (عليه السلام) در ضمن بيان خصوصيات حضرت مهدى (عجل الله فرجه)
مى فرمايد: (ذلك ابن سيدة الاِماء الذى يخفى على الناس ولادته...(30)؛
آن، فرزند سرور كنيزان است كه تولدش بر مردم مخفى مى ماند).
امام صادق (عليه السلام) با معرفى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مى
فرمايد:
هو الخامس من ولد ابنى موسى ذلك ابن سيده الاِماء....(31)
او، پنجمين امام پس از پسرم موسى كاظم است. او، فرزند سرور كنيزان
است.
بنابرآن چه گفتيم، حضرت زهرا (سلام الله عليها) خيره الا حرار
وحضرت نرجس خاتون (سلام الله عليها) خيره الاِماء وسيده الاِماء
است.
پاورقى:
(1)
بحار الانوار، ج 102، ص 254، ح 13 - حاشيه مفاتيح الجنان،
نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليها السلام).
(2)
بحار الانوار، ج 102، ص 254، ح 12.
(3)
بحار الانوار، ج 53، ص 171، توقيع 5، به نقل از احتجاج.
مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام)
معروف به زيارت ال يس (عليهم ا لسّلام).
(4)
نقل ديگرى هست كه، پيامبراكرم (صلى اللّه عليه وآله وسلّم)
فرمودند: بگو: يا صاحب الزمان، اغثنى، يا صاحب الزمان
ادركنى، (اى صاحب زمان به فرياد من برس، اى صاحب زمان مرا
درياب) پس در خواب فرياد زدم: يا صاحب الزمان، اغثنى يا
صاحب الزمان ادركنى (نجم الثاقب، ط جمكران، باب 9، قضيه
اول، ص 729).
(5)
الدعوات، راوندى، ص 2-191؛ بحار الانوار، ج 53، ص 324 وج
94، ص 35 ونجم الثاقب، ط جمكران، باب 9، قضيه اول، ص 729.
(6)
مفاتيح الجنان، دعاى فرج حضرت حجه (عليه السّلام).
(7)
منتهى الامال، آخر فصل ششم.
(8)
بحار الانوار، ج 53، ص، ومكيال المكارم، ج 1، ص 107، به
نقل از جنه المأوى، ص 292.
(9)
بحار الأنوار، ج 8، ص 109 به نقل ا ز احتجاج طبرسى، ط اسوه،
ج 1، ص 253.
(10)
انتظار بكشيد، ما هم، انتظار مى كشيم - آيات به اين مضمون،
متعدد است، از جمله، انعام، 158، يونس، 20 و102 وهود، 122.
(11)
ر.ك: به تفسير البرهان، ج 1، ص 564، ح 3، وح 4، وج 2، ص
181، ح 1، وص 232، ح 4، وح 5، وص 205، وبه تفسير عياشى، ج
2، ص 128، ح 50، وص 159، ح 62 - وبه كمال الدين، ج 2، باب
55.
(13)
تفسير البرهان، ج 1، ص 564، ح 3.
(15)
تفسير البرهان، ج 2، ص 232، ح 4.
(16)
بقره، 3 - 1 - الم - آن كتابى كه شك در آن راه ندارد،
ومايه هدايت پرهيزكاران است، آنها، كسانى هستند كه، به غيب
ايمان مى آورند.
(18)
تفسير البرهان، ج 2، ص 181، ح 1.
(19)
نغمه هاى فاطميه، ص 17.
(20)
كمال الدين، ج 2، باب 36، ح 3؛ ر.ك: به غيبت نعمانى، ص 41،
ذيل آيه ورابطوا اى رابطوا امامكم المنتظَر ور.ك: به روزگار
رهايى، ج 1، ص 98 و109 و276 و327 و500.
(21)
كمال الدين، ج 1، باب 32، ح 6، وح 11.
(22)
مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان (عجل الله فرجه).
(23)
بحار الانوار، ج 40، ص 44؛ فاطمه الزهراء (سلام الله
عليها) بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم)، ص
177.
(24)
زمر/ 69. (زمين (در آن روز) به نور پروردگارش روشن مى شود).
(25)
تفسير نورالثقلين، ذيل آيه، ح 121. (محدث نورى (ره) چند
روايت از تفسير على بن ابراهيم وارشاد مفيد وغيبت طوسى
وكمال الدين صدوق وكفايه الاثر شيخ خرّاز وغيبت فضل بن
شاذان نقل مى كند ومى گويد به قرينه حديث اول، معلوم مى
شود مراد، نور ظاهرى است وگرنه ممكن است گفته شود مراد نور
معنوى است كه نور علم وحكمت وعدل باشد؛ نجم الثاقب، جمكران،
خصلت بيست ونهم، ص 168).
(26)
البته ممكن است اين روايت، يك تفسير باطنى هم داشته باشد
كه تمام ظلمت ها مى رود حتّى ظلمت هاى نورانى يا پيشرفت
هاى علمى مى شود كه به نور خورشيد وماه نياز نباشد. (بايد
تأ مل كرد).
(27)
شيخ طوسى، الغيبه، ح 484، ص 467؛ المحجه فيما نزل فى
القائم (عجل الله فرجه)، ذيل آيه، ص 748؛ تفسير نور
الثقلين، ج 4، ذيل آيه، ح 122.
(28)
همان، مؤسسة معارف اسلامى، ح 487، ص 470؛ كشف الغمه، ج 3،
ص 263؛ عزيز آل ياسين (عليهم السلام)، ص 48 (به نقل از
مهدى منتظر در نهج البلاغه، ص 114).
(29)
نعمانى، الغيبه، عربى، ص 151، ونشر صدوق، ص 323.
(30)
منتخب الاثر، باب، ا نّه ابن سيّد الاِماء، (به نقل از
كفايه الاثر وكمال الدين).
(31)
همان، باب ا نّه ابن سيد الاِماء، (به نقل از كمال الدين)
ر.ك: معجم احاديث اِلامام المهدى (عجل الله فرجه)، ج 3، ح
691، ص 165.