2. صيحه آسماني (از علايم حتمي ظهور)
اين نشانه سومين نشانه حتمي ظهور است.
«صيحه» به صدا و ندا اطلاق مي شود و در اينجا منظور ندايي است كه شب بيست و سوم
ماه رمضان كه همان شب قدر است از اسمان شنيده مي شود. هر جمعيتي آن را به زبان خويش
مي شنود و از آن حيران و سرگردان مي گردد. خوابيده از شنيدن اين ندا بيدار مي شود؛
ايستاده مي نشيند؛ نشسته بر سر جاي خود ميخكوب مي شود، نوعروسان از شدت ترس از
خلوتگاههاي خويش بيرون مي آيند و اين ندا از جبرئيل امين است، كه به زباني رسا چنين
اعلام مي كند:
« صبح نزديك شد. بدانيد كه حق با مهدي و شيعيان اوست»[129].
پس از آن در بعدازظهر ( نزديك مغرب) شيطان لعين در ميان زمين و آسمان ندا مي دهد
كه:
« آگاه باشيد كه حق با عثمان و پيروان اوست».[130]
ابوحمزه مي گويدك از امام باقر پرسيدم: آيا شورش سفياني از علايم حتمي ظهور است؟
حضرت فرمودند كه:
آري ندا هم حتمي است...
از حضرت پرسيدم كه اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند:
ينادي مناد من السماء أول النهار ألا إن الحق مع آل علي و شيعته، ثم ينادي إبليس
في آخر النهار ألا إن الحق مع عثمان و شيعته، فعند ذلك يرتاب المبطلون[131].
يك منادي، اول روز ندا مي دهد كه حق با آل علي و شيعيان اوست و در انتهاي روز
شيطان ندا مي دهد كه حق با عثمان و شيعيان اوست و در اين زمان ياوه گويان ( باطل
گرايان) دچار ترديد مي شوند.
دليل برخاستن اين صيحه آسماني از اين قرار استك
الف) توجه دادن مردم به نزديكي ظهور؛
ب) به وجود آوردن آمادگي دروني در ميان مؤمنان مخلص.
توجه به زمان وقوع اين نشانه، يعني با فضيلت ترين ماه و شب سال – كه اقبال و
رويكرد ديني مسلمانان به حد اعلاي خود مي رسد – اهميت آن را ثابت مي كند.
ابوبصير از امام باقر چنين روايت مي كند:
الصيحة لا تكون إلا في شهر رمضان، لأن شهر رمضان شهر الله و هي صيحة جبرائيل إلي
هذا الخلق.
ثم قال ينادي مناد من السماء بإسم القائم، فيسمع من بالمشرق و من بالمغرب،
لايبقي راقد إلا استيقظ، و لا قائم إلا قعد و لا قاعد إلا قام علي رجيله، فزعا من
ذلك الصوت، فرحم الله من اعتبر بذلك الصوت، فأجاب: فإن الصوت صوت جبرائيل الروح
الأمين، و قال الصوت في شهر رمضان في ليلة جمعة ليلة ثلاث و عشرين، فلا تشكو في ذلك
و أسمعوا و أطيعوا، و في آخر النهار صوت إبليس اللعين ينادي: ألا إن فلانا قتل
مظلوما ليشكك الناس و يفتنهم، فكم في ذلك اليوم من شاك متحير، قد هوي في النار،
فإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان، فلاتشكوا فيه إنه صوت جبرائيل، و علامة ذلك أنه
ينادي باسم القائم و اسم أبيه حتي تسمعه العذراء في خدرها فتحرض أباها و أخاها علي
الخروج.
و قال: لابدّ من هذين الصوتين قبل خروج القائم، صوت من السماء و هو صوت جبرائيل
باسم صاحب هذا الأمر و اسم أبيه، و الصوت الذي من الأرض هو صوت إبليس اللعين، ينادي
باسم فلان أنه قتل مظلوما يريد بذلك الفتنة، فاتبعوا الصوت الأول و إياكم و الأخير
إن تفتتنوا به... ثم قال بعد حديث طويل... إذا اختلف بنو فلان فيما بنيهم، فعند ذلك
فانتظروا الفرج، و ليس فرجكم إلا في اختلاف بني فلان، فإذا اختلفوا فتوقعوا الصيحة
في شهر رمضان و خروج القائم إن الله يفعل ما يشاء[132].
صيحه تنها در ماه رمضان، خواهد بود؛ چرا كه ماه رمضان ماه خداوند است و آن هم
نداي جبرئيل است براي خلق.
سپس فرمودند:
منادي از آسمان به نام قائم ندا سر مي دهد و از مشرق تا مغرب صدايش را مي شنويد.
از ترس آن صدا، هيچ خوابيده اي نمي ماند؛ مگر اين كه بيدار مي شود و ايستادگان همگي
مي نشينند و نشستگان هم بر دو پاي خويش بر مي خيزند. خداوند بيامرزد هر كه از اين
صدا عبرت بگيرد. صدا، صداي جبرئيل روح الامين است و صدا در شب جمعه بيست و سوم ماه
رمضان خواهد بود. درباره آن شك نكنيد و گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد. در انتهاي روز
صداي ابليس ملعون [شنيده مي شود] كه ندا مي دهد آگاه باشيد كه فلاني مظلومانه كشته
شد تا مردم را به شك بيندازد و آنها را مبتلا به فتنه كند. چقدر شك كنندگان متحير،
در آن روز زيادند كه در آن آتش افكنده شده اند.
وقتي صيحه را در ماه رمضان شنيديد، شك نداشته باشيد كه آن صداي جبرئيل است و
نشانه آن اين است كه به نام قائم و پدرش ندا مي دهد. به طوري كه حتي دوشيزگان در
خلوتگاهايشان در خانه آن را مي شنوند و پدر و برادر خويش را براي خروج [ و قيام]
تشويق مي كنند.
و در ادامه فرمودند:
به ناچار اين دو صدا بايد پيش از قيام قائم باشد: صدايي از آسمان كه صداي جبرئيل
است و به نام صاحب اين امر و نام پدرش و صدايي كه از زمين شنيده مي شود و آن صداي
ابليس است كه به نام فلاني ندا مي دهد كه مظلومانه كشته شد ولي با آن به دنبال فتنه
است. پس شما نداي اول را اجابت و اطاعت كنيد و از دومي و از اين كه اگر به فتنه اش
افكنده شويد بپرهيزيد.
سپس پس از بيان بخش زيادي از اين حديث فرمودند:
وقتي كه در ميان بني فلان اختلاف افتاد در آن زمان چشم انتظار فرج باشيد و فرج
شما تنها در اختلاف بني فلان است. پس، وقتي دچار اختلاف شدند منتظر صيحه در ماه
رمضان باشيد و [ پس از آن] قيام قائم كه خداوند هر چه را بخواهد به انجام مي رساند.
عبدالله بن سنان مي گويد: نزد امام صادق بودم كه شنيدم مردي از ديار همدان به
حضرت عرض كرد: عامه ( اهل سنت) ما را سرزنش مي كنند و مي گويند: شما گمان مي كنيد
كه منادي از آسمان به نام صاحب اين امر ندا در مي دهد. حضرت كه تكيه داده بودند،
خشمگين شدند، جلوتر آمده و نشستند. سپس فرمودند:
لا ترووه عني و أرووه عن أبي و لا حرج عليكم في ذلك، أشهد أني قد سمعت أبي يقول:
والله إن ذلك في كتاب الله عزوجل لبيّن حيث يقول: إن نشأ ننزل عليهم من السماء آية
فظلت أعناقهم لها خاضعين[133].
فلا يبقي في الأرض يومئذ أحد إلا خضع، و ذلت رقبته لها، فيؤمن أهل الأرض، إذا
سمعوا الصوت من السماء، ألا إن الحق في علي بن أبي طالب و شيعته قال: فإذا كان من
الغد صعد إبليس في الهوي حتي يتواري عن الأرض ثم ينادي، ألا أن الحق في عثمان بن
عفان و شيعته، فانه قتل مظلوماً فاطلبوا بدمه، قال: فيثبت الله الذين آمنوا بالقول
الثّابت[134]
علي الحق، و هو النداء الأول و يرتاب يومئذ الذين في قلوبهم مرض، و المرض والله
عداوتنا، فعند ذلك يتبرؤون منا، و يتناولونا فيقولون إن المنادي الأول سحر من سحر
أهل هذا البيت، ثم تلا أبو عبدالله قول الله عزوجل: و إن يروا آية يعرضوا و يقولوا
سحر مستمر[135]
[136]
آن را از من روايت نكنيد و از پدرم روايت كنيد كه ديگر هيچ بر شما خرده نگيريد.
شهادت مي دهم كه از پدرم شنيدم كه مي فرمودند: والله! اين مطلب در قرآن به وضوح
بيان شده است آنجا كه مي گويد:
« اگر بخواهم از آسمان معجزه اي بر ايشان مي فرستيم كه گردن هايشان را براي
هميشه به زير افكنند».
آن روز در زمين احدي باقي نمي ماند كه به عنوان خضوع گردنش را كج نكرده باشد.
اهل زمين ايمان مي آورند، آن زمان كه اين صدا را از آسمان بنشنوند كهك« آگاه باشيد
حق در ميان علي بن ابي طالب و شيعيان اوست».
سپس فرمودند:
فرداي آن روز شيطان در هوا بالا مي رود به طوري كه از زمين متواري گشته و دور مي
شود و در پس آن ندا مي دهد كه بدانيد حق در عثمان بن عفان و پيروان اوست او
مظلومانه كشته شد [ بياييد] و قصاص خونش را طلب كنيد.
حضرت ادامه دادند:
خداوند آنها را كه ايمان آورده اند؛ با اقرار [ هميشه به يك شكل] پابرجا و ثابت
قدم مي كند و اين همان نداي اول است. آنها هم كه در دلهايشان مرض است آن روز به شك
مي افتند كه اين مرض، والله عداوت ما [اهل بيت عليهم السلام] است بنابراين در آن
زمان از ما بيزاري (دوري) مي جويند و در عين حال كه به ما متمايل مي شوند؛ مي
گويندك آن صداي اول جادويي از سحرهاي اين اهل بيت، بود.
سپس امام صادق اين آيه را تلاوت كردند كه:
« اگر آنها معجزه اي را مشاهده كنند از آن رو گردانده و مي گويند اين همان جادوي
هميشگي آنخها است».
زرارة بن اعين از امام صادق روايت كرده كه فرمودند:
ينادي مناد من السمادء إن فلانا هو الامير، و ينادي مناد إن علياً و شيعته هم
الفائزون، قلت: فمن يقاتل المهدي بعد هذا، فقال: رجل من بني أمية، و إن الشيطان
ينادي إن فلاناً و شيعته هم الفائزون، قلت: فمن يعرف الصادق من الكاذب، قال: يعرفه
الذين كانوا يروون حديثنا، و يقولون انه يكون قبل أن يكون، و يعلمون أنهم هم
المحقون الصادقون[137].
منادي از آسمان ندا مي دهد كه فلاني فرمانرواست و منادي [ديگري] هم ندا مي دهد!«
همانا علي و شيعيان او رستگارند».
گفتم: چه كسي پس از اين با مهدي مي جنگد؟ فرمودند:
مردي از بني اميه كه شيطان ندا مي دهد همانا فلاني و پيروان او رستگار مي شوند.
گتفم: پس چه كساني راستگو را از دروغگو تشخيص مي دهد/ فرمودند:
آنها كه احاديث ما را روايت مي كنند و پيش از وقوع اين اتفاقات مي گويند چنين مي
شود و مي دانند كه آنها راستگويند و حق دارند.
اين ندا مصداق اين آيه است كهك
افمن يهدي اي الحقّ احق ان يتبع امّن لا يهدّي الّا يهدي فما لكم كيف تحكمون[138].
« آيا آن كه به سوي حقيقت هدايت مي كند شايسته تر است كه تبعيت شود يا آن كه
هدايت نپذيرفته و خود محتاج هدايت است؛ شما را چه مي شود، چگونه قضاوت مي كنيد؟»
لذا اين ندا و صيحه آسماني ( صداي جبرئيل) مانند واقعه و پيشامد بزرگ غير منتظره
اي است كه جنبه اعجازي دارد و در دل دشمنان خداترس و هراس مي افكند و بشارت بزرگي
براي مؤمنين است كه از نزديكي ظهور حكايت مي كند و اين مصداق آيه اي از قرآن كريم
است كه مي گويد:
ان نشاء ننزّل عليهم من السماء آية فظْلت اعناقهم لها خاضعين[139].
و آيه ديگري كه مي گويد:
و استمع يوم ينادي المنادي من مكان قريب يوم يسمعون الصيحة بالحق ذلك يوم الخروج[140].
« و آن روزي كه منادي از جايي نزديك ندا مي دهد، گوش فرا ده. آنها زماني كه صيحه
را به حق بشوند آن روز زمان خروج است».
وظائف مؤمنان در هنگام پيشامد اين صيحه
در احاديث اهل بيت، در پاسخ اين سؤال، كه راه خلاصي از حيرت و مشكلاتي ناشي از
صيحه آسماني چيست؟ چنين آمده استك
الف) پس از شكر و ستايش خداوند بجا آوردن نماز صبح جمعه مورد بحثمان، به خانه
هايتان برويد و درها را قفل كنيد و دريچه ها و روزنه ها را بينديد و خودتان را در
ميان چيزي بپوشانيد و گوش هايتان را بگيريد.(در حديث آمده است كه از آثار اين صيحه
اين است از شدت و قوت اين صدا هفتاد هزار نفر كر و هفتاد هزار نفر لال مي شوند)،
هرگاه صدا را شنيديد پس به سجده بيفتيد و بگوييد:
سبحان ربناالقدوس.
پروردگار مقدس ما منزه است.
كه هر كه چنين كند نجات مي يابد و هر كه از اين عمل روي گرداند هلاك مي شود.[141]
اين از جمله مواردي است كه هر كه خداوند متعال بر آن توفيقش داد كه نعمت درك آن
عهد مبارك را با ظهور حضرت مهدي بيابد، واجب استع بر آن شكرگزار باشد.
ب) انبار كردن غذاي يك سال خود و خانواده
امام باقر فرمودندك
آية الحوادث في رمضان: علامة في السماء من بعدها اختلاف الناس، فإذا أدركتها
فاكثر من الطعام[142].
نشانه حادثه ها در ماه رمضان، نشانه اي است در آسمان كه مردم پس از آن دچار
اختلاف مي شوند. هرگاه آن را درك كردي [ذخيره] غذايت را بيشتر كن.
پس از شنيده شدن نداي آسماني ميان مردم، اختلاف، جنگ و فتنه – نبرد قرقيسيا –
پديد آمده و به دنبال آن قحطي و گراني خواركيها پيش مي آيد و از اين رو ائمه، به
شيعيان مؤمن خويش و مسلمان سفارش كرده اند كه غذا و نيازمنديهاي خود و خانواده
هايشان را براي مدت يكسال ذخيره كنند.
شما را به خدا، ببينيد امامان بزرگوار ما، عليهم السلام، چقدر تيزبين بوده اند و
به چه ميزان، به شيعيان و دوستداران خويش محبت مي ورزيده اند. و ما در طول سالهاي
عمر خود چگونه به اين محبتهاي ايشان جواب داده ايم و چقدر در صدد جبران محبتهايشان
بوده ايم؟ آري! هر كس كه به آنها عشق ورزيده و با آنها ارتباط دارد؛ مي تواند به
محبت ايشان نسبت به خود مباهات و افتخار كند.
3. بيعت كردن سي هزار نفر از قبيله بني كلب با سفياني
سفياني در ماه رجب شورش كرده و به مبارزات نظامي و سياسي و جنگهاي خويش جامه عمل
مي پوشاند و محدوده نفوذ خويش را گسترش مي دهد و در اين زمان ديگران هم به او
پيوسته و مجموعه ها و قبايل غير ديني به دنبال او راه مي افتند. پيامبر اكرم در اين
رابطه فرمودند:
يخرج السفياني في ستين و ثلاثمائة راكب، حتي يأتي دمشق فلا يأتي عليهم شهر رمضان
حتي يبايعه من كلب ثلاثون ألفا.[143]
سفياني با سيصد و شصت سواره شورش مي كند تا اين كه به دمشق مي رسد و در ماه
رمضان هم سي هزار نفر از قبيله بني كلب با او بيعت مي كنند.
قبيله بني كلب عمو زادگان سفياني يعني همان قبايل دروز[144]
مي باشند كه در آينده او را همراهي مي كنند. اين قبيله در عصر معاويه نصراني بودند
و معاويه با مادر يزيد (عليهم اللعنة) قاتل سيدالشهداء كه از اين قبيله بوده ازدواج
كرد.
بنابراين سفياني از اولاد يزيد بن معاوية بن ابي سفيان (عليهم اللعنة) است.
پيروان اين آيين در منطقه رمله (بيابان برهوت شرقي فلسطين و غربي اردن و جنوب غربي
سوريه دمشق) تا چند كيلومتر در اطراف آن سكني گزيده اند.
بخش چهارم : حوادث ماه شوال
اتفاقاتي كه پيش از اين در جهان رخ داده بود، در اين ماه هم ادامه مي يابد و به
همراه حادثه هاي ديگري كه از اين پس خواهند آمد، همه ساكنان زمين را متوجه
پيروزيهاي مكرر و سريع سفياني مي كند. آنطور كه از روايات بر مي آيد برخي از حوادثي
كه در اين ماه اتفاق مي افتد از اين قرار است:
1. جمعيتي در ماه شوال ظاهر مي شوند: سفياني و پيروانش[145].
2. در اين ماه خيزشها آغاز مي شود(مردم از گرد يكديگر متفرق مي شوند):
انقلابيها، انقلاب مي كنند و شورشيان سر به شورش بر مي دارند؛ بدبختيهاي مردم
زيادتر شده و از شرايط به وجود امده هم خشمگين تر مي شوند، در اجتماع اتحاد ميان
مردم از بين مي رود.[146].
3. در ماه شوال بلا مي آيد: بلايي كه مردم به جهت جنگها و فتنه ها بدانها
مبتلا مي شوند.[147]
4. در اين ماه ويراني و خالي شدن شهرها از سكنه شان ديده مي شودك به خاطر
جنگها و فتنه ها درون شهرها از مردها و جوانان خبري نيست.[148]
5. آتش جنگ برافروخته مي گردد.
سهل بن حوشب از رسول اكرم نقل كرد كه فرمودند:
سيكون في رمضان صوت و في شوال معمة[149].
در ماه رمضان صداي (آسماني) شنيده مي شود و در ماه شوال جنگ به پا مي گردد.
ابن مسعود هم از آن حضرت روايت كرد كه فرمودند:
إذا كانت الصيحة في رمضان، فأنها تكون معمة في شوال، و تمير القبائل و تتحارب في
ذي العقده[150].
وقتي صيحه (آسماني) در ماه رمضان واقع شد، پس از آن در ماه شوال آتش جنگ
برافروخته گشته و مردم براي تهيه غذا مهاجرت كرده و در ماه ذيعقده با هم مي جنگند.
بيشتر روايات شريف ما از پديد آمدن معمعه اي در ماه شوال خبر مي دهند كه «
معمعه» در لغت به معناي نواخته شدن كوس جنگ و صداي ابطال در جنگ است كه از وقوع
جنگي ناگوار و تلخ حكايت مي كند. تأكيد بر اين مطلب را در اين عبارت از حديث مي
توان يافت كه قبايل غذاي مايحتاج خويش را از ترس مرگ و مير جنگها خريده و انبار مي
كنند. اين معمعه ماه شوال علي القاعده بايد به معركه « قرقيسيا» اشاره داشته باشد.
معركه قرقيسيا
قرقيسيا شهري در منطقه شمالي سوريه است كه در ميان فرات و سرچشمه نهري به نام
خابور[151]
قرار دارد. اين شهر حدود 100 كيلومتر با مرزهاي عراق و 200 كيلومتر با مرزهاي تركيه
فاصله دارد و در نزديكي هاي شهر « ديرالزور» است. در آينده نزديك در آن گنجي از
طلا، نقره يا مانند آنها ( مثلاً نفت) كشف مي شود. آن گونه كه روايات بيان نموده
اند، آب فرات كوهي از طلا و نقره را نمايان مي كند كه بر سر آن از هر نه نفر، هفت
نفر كشته مي شوند.[152]
در اين جنگ اقوام مختلفي شركت دارند:
1. تركها: آنها در جزيره[153]
نيرو پياده كرده اند؛
2. روميان: يهوديان و دولتهاي غربي كه وارد فلسطين شده اند؛
3. سفياني: كه اين روزها بر ديار شام مسلط شده است؛
4. عبدالله: روايات به مطلب خاصي درباره او اشاره نمي كنند، ظاهراً هم پيمان
مغرب زمين مي باشد؛
5. قيس: مركز فرماندهي اش مصر است[154]؛
6. فرزند و نواده عباس: كه از عراق مي آيد.
به دنبال اين جنگ، خونريزي و كشتار شديدي پيش مي آيد كه تا قبل از به پايان
رسيدن آن در مدت كوتاهي صد هزار نفر ( و بنا بر روايتي چهار صد هزار نفر)[155]
كشته مي شوند ممكن است، اين مطلب اشاره اي به استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي (
اتمي، هسته اي، بمبهاي شيميايي و ميكروبي و الكتروني كشنده) كه بر حيوانات و گياهان
خوراكي هم اثر مي گذارند، باشد. اين جريان يكي از ميدانهاي جنگ جهاني بي مانند آخر
الزمان است كه قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت و طي آن هم پيمانان
سفياني پيروز مي گردند.
روايات شريف ما صراحتاً به اين واقعه اشاره كرده اند؛ در روايتي عمار ياسر، اين
گونه نقل مي كند:
و يخرج أهل الغرب إلي مصر، فإذا دخلوا فتلك إمارة السفياني، و يخرج قبل ذلك من
يدعو لآل محمد، و ينزل الترك الحيرة و تنزل الروم فلسطين، و يسبق عبدالله حتي يلتقي
جنودهما بقرقيسيا علي النهر، و يكون قتال عظيم، و يسير صاحب المغرب، فيقتل الرجال و
يسبي النساء، ثم يرجع في قيس، حتي ينزل الحيرة السفياني، فيسبق اليماني و يجوز
السفياني ما جمعوا ثم يسير إلي الكوفة[156].
غريبان به سوي مصر حركت مي كنند و ورود ايشان بدانجا نشانه [آمدن] سفياني است.
پيش از آن شخصي كه دعوت مي كند، قيام كرده و تركها وارد حيره و روميان وارد فلسين
مي شوند. عبدالله هم بر آنها سبقت مي گيرد تا اين كه دو لشكر در سر نهر، در مقابل
هم مي ايستند. جنگ بزرگي در مي گيرد و صاحب المغرب ( هم پيمان غربيان) هم حركت مي
كند. مردان را كشته و زنان را اسير مي كند، سپس به سوي قيس بر مي گردد تا اين كه
سفياني وارد حيره مي شود. يماني هم شتافته و سفياني هر چه را جمع كرده بودند درهم
مي شكند و به سوي كوفه حركت مي كند.
جابر جعفي هم طي حديثي طولاني از امام باقر چنين روايت كرده است:
و مارقة تمرق من ناحية الترك، و يعقبها مرج الروم، و سيقبل أخوان الترك حتي
ينزلوا الجزيرة، و سيقبل مارقة الروم حتي ينزلوا الرمله، فتلك السنة يا جابر فيها
اختلاف كثير في كل أرض من ناحية المغرب، فأول أرض المغرب أرض الشام، يختلفون عند
ذلك علي ثلاث رايات: راية الأصهب، و راية الأبقع، و راية السفياني، فيلتقي السفياني
بالأبقع فيقتتلون فيقتله السفياني و من تبعه، و يقتل الأصهب، ثم لايكون له همة إلا
الاقتتال نحو العراق، و يمر جيشه بقرقيسيا فيقتتلون بها، فيتقل بها من الجبارين
مائه ألف، و يبعث السفياني جيشا إلي الكوفة[157].
از دين برگشتگاني از جانب تركها حمله كرده و سپاهي از روم آنها را دنبال مي كند.
برادران تركها، پياده كردن نيروهايشان را در جزيره ادامه مي دهند. روميان از دين
برگشته هم در رمله نيرو پياده مي كنند. جابر! در آن سال در تمام زمين به واسطه
غربيان، اختلاف زيادي وجود دارد كه اول مغرب زمين شام است. در اين زمان سه پرچم
(سپاه) در مقابل هم مي ايتسند: سپاه اصهب، ابقع و سفياني، در ابتدا سفياني با ابقع
مي جنگد و او و همراهانش را كشته و به دنبال آن اصهب را هلاك مي كند. پس از آن تا
عراق، تنها جنگ و كشتار به پا مي كند. سپاهيانش را به قرقيسيا مي رساند و در آنجا
هم به جنگيدن مي پردازد. در اين جنگ صد هزار نفر از جباران و ستمگران كشته مي شود.
پس از آن سفياني سپاهي را به سوي كوفه گسيل مي دارد.
عبدالله بن ابي يعفور مي گويد كه امام باقر به ما فرمودند:
إن لولد العباس و المرواني لوقعة بقرقيسيا يشيب فيها الغلام الحزور – أي الشديد
القوي – و يرفع الله عنهم النصر، و يوحي إلي طير السماء و سباع الأرض اشبعي من لحوم
الجبارين، ثم يخرج السفياني[158].
براي بني عباس و بني مروان حتماً اتفاقي در قرقيسيا مي افتد كه در آن جوان قوي و
تنومند، پير مي شود و خداوند از آنها پيروزي را بر مي دارد و شكست مي خورند؛[پس از
اين جنگ] به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحي مي كند كه شكم خود را از گوشت تن
جباران سير كند و پس از آن است كه سفياني شورش مي كند.
حديفة بن منصور هم از امام صادق روايت ركده كه فرمودند:
إن لله مائدة – و في غير هذه الرواية مأدبة – بقرقيسيا، يطلع مطلع من السماء،
فينادي يا طير السماء و يا سباع الأرض هلموا الأرض هلموا إلي الشبع من لحوم
الجبارين[159].
خداوند، سفره اي در قرقيسيا دارد كه صاحب خبري از آسمان ندا مي دهد و ديگران را
آگاه مي كند كه اي پرندگان آسمان و درندگان زمين براي سير كردن خود از گوشت بدن
جباران بشتابيد.
محمد بن مسلم از امام باقر ضمن حديثي بلند چنين نقل كرده است:
ألستم ترون أعداءكم يقتلون في معاصي الله و يقتل بعضم بعضا علي الدنيا دونكم، و
أنتم في بيوتكم آمنون في عزلة عنهم، و كفي بالسفياني نقمة لكم من عدوكم و هو من
العلامات لكم، مع أن الفاسق لوقد خرج – في رجب – لمكثتم شهراً أو شهرين – رمضان –
بعد خروجه لم يكن عليكم بأس حتي يقتل خلقا كثيراً دونكم[160].
آيا نمي بيند كه دشمنان شما در معاصي خداوند كشته مي شوند، بدون آن كه شما حضور
داشته باشيد. در حالي كه شما با آرامش و امنيت در گوشه خانه هايتان نشسته ايد، برخي
از آنها برخي را بر روي زمين مي كشند؟ سفياني عذاب مناسبي براي دشمنان شما و نشانه
اي براي خودتان است. آن فاسق وقتي [در ماه رجب] سر به شورش برداشت شما اگر يك يا دو
ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حركتي نشان ندهيد، به مشكلي برنخواهيد خورد
تا اين كه بسياري از خلق منهاي شما (شيعيان) كشته شوند.
به هر حال پس از معركه قرقيسيا و كشتار و تضعيف و شكست بسياري از آن قواي سياسي
و نظامي كه ممكن بود پس از ظهور حضرت مهدي در مقابل ايشان جبهه گيري كنند، تنها
سفياني است كه پيروزمندانه باقي مانده و فخرفروشي مي كند.