فجر مقدس

مجتبى السادات
مترجم : محمود مطهرى نيا

- ۴ -


3. قيام يماني (از علايم حتمي ظهور)

احاديث شريف ما از اين جنبش به عنوان پرچم هدايت ياد مي كنند كه همزمان با شورش سفياني در شام، او هم در يمن قيام كرده و مردم را به حق و حقيقت دعوت مي كند و اجابت دعوتش، واجب است. پس از حركت به سمت عراق و شام و ملاقاتش با سيد خراساني، در جنگ با سفياني او را ياري مي رساند. يماني از فرزندان زيد بن علي بن الحسين است.

از امام باقر روايت شده كه فرمودند:

خروج السفياني و اليماني و الخراساني في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحد، نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بضعا، فيكون البأس من كل وه، ويل لمن ناواهم، و ليس في الرايات راية أهدي من اليماني، هي راية هدي، لأنه صاحبكم، فإذا خرج اليماني حرم بيع السلاح علي الناس و كل مسلم، و إذا خرج اليماني فانهض إليه، فإن رايته راية هدي و لا يحل لمسلم أن يتلوي عليه، فمن فعل ذلك فهو من أهل النار لأنه يدعو إلي الحق و إلي طريق مستقيم.[94]

خروج سفياني و يماني و سيد خراساني در يك سال و يك ماه و يك روز است كه ماننده دانه هاي تسبيح به دنبال هم مي آيند و جنگ همه جانبه اي رخ مي دهد. واي بر كسي كه در مقابل آنها بايستد! در ميان اين پرچمها هيچ كدام به اندازه پرچم يماني بر حق نيست، چرا كه شما را [ به تبعيت از] امامتان دعوت مي كند. پس از قيام يماني خريد و فروش اسلحه براي مردم و به خصوص مسلمانان ممنوع مي شود و هرگاه [ يماني] قيام كرد به سوي او حركت كن و بشتاب كه آن را پرچم هدايت خواهي يافت. احدي از مسلمانان اجازه ندارد با او مقابله كند و هر كس چنين كند، جهنمي است؛ چرا كه يماني به حق و صراط مستقيم دعوت مي كند.

در آن زمان اوضاع كلي جهان، در يك جنگ بزرگ فرهنگي و مدني، خلاصه ميشود كه ميدان اين جنگ شام، فلسطين، عراقع ايران و حجاز است.

در اين معركه دو دسته و دو سپاه در برابر يكديگر به مبارزات سياسي – نظامي مشغولند و اين دو دسته عبارتند از: ياوران حضرت مهدي و زمينه سازان قيام ايشان در يك سوي ميدان و حركت سفياني و ياري رسانان غربي او و به تعبير روايات روميان و يهوديان در سوي ديگر ميدان. هدف جنگ تمدنها و كانون بحرانهاي سال ظهور حضرت مهدي قدس است.

با اين حساب اين طور نيست كه جنبش حضرت مهدي – كه از مسجدالحرام و مكه مكرمه شروع مي شود – اولين حركتي باشد كه هدفش رسيدن به مسجدالاقصي در فلسطين است؛ بلكه گل سرسبد و تاج سر تمام حركتهاي امت اسلامي است كه به سوي قدس در شتابند. در واقع بايد ابتداي حركت امت اسلام براي رهايي قدس را از ايران توسط سيد خراساني و از يمن توسط رهبر مسلمانشان يماني دانست كه البته روايات حركت يماني را نماد هدايت و هدايت جويانه تر از قيام سيد خراساني توصيف مي كنند.

4. قيام سيد خراساني

در لشكري كه پرچمهاي خراسان يا پرچمهاي سياه را حمل مي كنند جمعي از ياران حضرت مهدي تحت فرماندهي سيد خراساني وجود دارد. امام باقر در حديثي طولاني مي فرمايند:

.... يبعث السفياني جيشا إلي الكوفة و عدتهم سبعون ألفا، فيصيبون من أهل الكوفة قتلا و صلبا و سبيا فبينما هم كذلك، إذ أقبلت رايات من قبل خراسان – بقيادة الخراساني – و تطوي المنازل طياً حثيثاً و معهم نفر من أصحاب القائم[95].

... سفياني لشكري را به سوي كوفه مي فرستد كه هفتاد هزار نفرند آنها در آنجا و قتل و كشتار و اسارت مردم مي پردازند. در چنين شرايطي پرچمهايي از سوي خراسان به رهبري سيد خراساني نمايان مي شوند كه منزلگاه ها را با سرعت چشمگيري طي كرده و پشت سر مي گذارند و در ميان آنها عده اي از اصحاب حضرت مهدي هستند.

و در جاي ديگر فرمودند:

كأني بقوم قد خرجوا بالمشرق، يطلبون الحق فلا يعطونه، ثم يطلبونه فلا يعطونه فإذا رأوا ذلك وضعوا سيوفهم علي عواتقهم، فيعطون ما سألوا فلا يقبلونه، حتي يقوموا و لا يدفعونها إلي إلي صاحبكم، قتلاهم شهداء، أما إني لو أدركت ذلك لا ستبقيت نفسي لصحاب هذا الأمر.[96]

با جمعيتي – كه از مشرق قيام مي كنند – هستم كه حق را مي طلبند ولي به آنها نمي دهند. براي مرتبه دوم هم كه آن را طلب مي كنند، باز هم جواب همان است. وقتي كه مي بينند وضعيت، اين طور است، شمشيرهايشان را بر دوش گرفته (و راه مي افتند) وقتي كه آنچه را خواسته بودند، به ايشان مي دهند، قبول نمي كنند تا اين كه قيام كنند و آ‹ را به صاحبتان برسانند؛ كشته هاي ايشان شهيدند. اگر آن دوران را درك كنم، حتما از جان خود براي صاحب اين امر(حضرت مهدي عليه السلام) محافظت مي كنم.

اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند:

انتظروا الفرج من ثلاث : اختلاف أهل الشام شفيما بينهم، و الرايات السود من خراسان، و الفزعة في شهر رمضان...[97] فرج را از سه چيز انتظار داشته باشيد: اختلاف اهل شام بر سر آن چيزي كه در ميان آنهاست، پرچمهاي سياه از خراسان و هراس و سردرگمي مردم در ماه رمضان.

و آن حضرت عليه السلام در حديث طولاني مي فرمايند:

...إذا خرجت خيل السفياني إلي الكوفه، في طلب أهل خراسان، و يخرج أهل خراسان في طلب المهدي، فيلتقي – أي السفياني – هو و الهاشمي – أي الخراساني – برايات سود، علي مقدمته شعيب بن صالح، فيلتقي هو و السفياني بباب اصطخر فيكون بينهم ملحمة عظيمة، فتظهر – أي تنتصر – الرايات السود و تهرب خيل السفياني، فعند ذلك يتمني الناس المهدي و يطلبونه، فيخرج من مكه و معه راية رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بعد أن يأس الناس من خروجه لما طال عليهم البلاء[98] .

وقتي سپاه سفياني به سمت كوفه حركت مي كند، آنها را براي [درگيري و پيروزي بر] اهل خراسان مي فرستد كه آنها هم به جهت [ياري] حضرت مهدي عليه السلام خارج شده اند. سفياني و سيد خراساني حامل پرچمهاي سياه به هم مي رسند. در خط مقدم [سپاهيان] سيد خراساني، شعيب بن صالح است كه او با سفياني در باب اصطخر (منطقه شيراز كه نقطه مقابل فرو رفتگي خليج فارس است) ميان آنها جنگ خانمان برانداز و شديدي صورت مي گيرد كه پرچمهاي سياه پيروز شده و لشكر سفياني متواري و فراري مي شوند. به دنبال آن مردم آروزي [آمدن] مهدي عليه السلام را مي كنند و او را مي جويند. او هم در مكه قيام مي كند در حالي كه پرچم رسول الله، صلّي الله عليه و آله، را به همراه دارد و آن هم در زماني كه مردم از قيام او به خاطر شدت و مدّت بلايا و فتنه ها مأيوس شده اند.

احاديث، نام و اوصاف برخي از فرماندهان سپاه خراسان را چنين بيان مي كنند:

سيد خراساني، رهبر سياسي اي كه در دست راستش خالي [99] دارد، قائد اعظم و سيد بزرگواري است كه پرچمهاي نهضت به نقش او منقوش گشته اند. شعيب بن صالح، جوان گندمگون و تيز فهمي از اهالي تهران كه – سرپرستي نيروها را بر عهده دارد. گنجهاي طالقان – كه همان جوانان منطقه طالقان (شمال تهران) هستند – اينها اصحاب حضرت مهدي عليه السلام خواهند شد و احاديث صفت بارزشان را گنج الهي بودن آنها بر شمرده اند[100] .

روايات به اين امر اشاره دارند كه ايرانيان پس از طولاني شدن جنگ با دشمنان خود؛ با سيدي هاشمي كه شعيب بن صالح را به عنوان فرمانده سپاه خويش برگزيده بيعت مي كنند. احاديث، ميدان جنگ ايرانيان با دشمناشان را در خارج آن سرزمين؛ يعني عراق و شام و فلسطين بيان مي كند كه حاكي از ثبات سياسي آنها در داخل كشور است؛ البته به جز آشفتگي مختصري كه به واسطه جريان «قرقيسيا» در وضعيت ايران به وجود مي آيد؛ از آنجا كه اين واقعه اساسا جنگ ميان سفياني؛ تركها؛ بعضي از غربيان و بخشي از سپاهيان و نيروهاي عراقي است و با توجه به اين كه ايرانيان با ميدان نو معركه جنگ فاصله چنداني ندارند تصميم مي گيرند در آن شركت كنند وليكن به جهت بهبود وضعيت داخلي از قرقيسيا صرف نظر مي كنند و به كشور خود بازگشته و براي مقابله با سفياني كه در غائله قرقيسيا پيروز شده مهيا مي شوند.

هدف قيام ايرانيان، آزادي قدس است كه پس از عبور از عراق آن را فتح كنند. احاديث از حركتي دسته جمعي و ملٌي از منطقه اصطخر خبر مي دهند كه پس از حوادث حجاز و خروج حضرت مهدي عليه السلام رخ مي دهد و اهل مشرق براي استقبال از ايشان براي عبور از عراق و رسيدن به مكه راهي مي شوند كه حضرت در اصطخر، با آنها ملاقات كرده و آنها هم در همانجا با ايشان بيعت مي كنند و به همراهي او با سفياني مي جنگند[101] .

5. نمايان شدن بدني كاملا واضح در قرص خورشيد و دستي كه از آسمان اشاره مي كند.

الف) خارمج شدن سر و سينه مردي در قرص خورشيد

امام باقر عليه السلام ذيل اين آيه كه:

اِن نِشاء ننزٌل عليهم من السٌماء آية فظلٌت اعناقهم لها خاضعين[102] .

اگر بخواهيم آيه اي را از آسمان بر آنها نازل مي كنيم كه گردنهاي خود را خاضعانه در مقابل آن فرود آورند.

فرمودند:

بني اميه و پيروان آنها منظور سفياني و يارانش است.[103] .

راوي مي گويد باز پرسيدم: آ‹ آيه چيست؟ حضرت جواب دادند:

ركود الشمس ما بين زوال الشمس إلي وقت العصر، و خروج صدر رجل و وجهه في عين الشمس يعرف بحسبه و نسبه، ذلك في زمان السفياني، و عندها يكون بواره و بوار قومه[104] .

ثابت ماندن خورشيد از ظهر تا وقت عصر و خارج شدن سينه و صورت مردي در قرص خورشيد كه با حسب و نسبش [براي مردم] شناخته شده است. اينها در زمان سفياني است و پس از آن او و پيروانش هلاك مي شوند.

اين حديث به خوبي تبيين مي كند كه اين علامت پس از خروج سفياني است و سفياني هم همان گونه كه بيان شد در ماه رجب خروج مي كند. علاوه بر اين، امام صادق عليه السلام طي حديث ديگري تصريح مي كنند كه اين نشانه در ماه رجب واقع مي شود و فرمودند:

العام الذي فيه الصيحة ، قبله الآية في رجب، قلت و ما هي؟ قال:

وجه يطلع في القمر – الشمس علي قول آخر – ويد بارزة[105] .

سالي كه در آن صيحه و فرياد آسماني واقع مي شود، قبل از آن آيه اي در ماه رجب نمايان خواهد شد.

راوي مي گويد: پرسيدم آن آيه چيست؟ فرمودند:

چهره اي كه در ماه (و به قولي خورشيد) و دستي نمايان، ديده مي شود.

اين بدن كامل و نمايان (سينه و صورت) از آن همان كسي است كه نداهاي سه گانه ماه رجب را – همانگونه كه خواهيم ديد – سر خواهد داد.

از امام رضا عليه السلام نقل كرده اند كه ضمن حديثي طولاني مي فرمايند:

... و الصوت الثالث يرون بدنا بارزا نحو عين الشمس هذا[106].

... وصداي سومي كه [با آن] بدني واضح و نمايان در قرص شمس ديده مي شود.

برخي از علما معتقدند كه اين پيكر همان بدن مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام است كه مردم ايشان را مي شناسند. شيخ محمد نجفي در كتاب بيان الائمه، عليهم السلام، (ج 3 ص 48 ) چنين نظري را بيان مي كنند. و بعضي ديگر مي گويند حضرت مسيح است كه اين نظر را حجة الاسلام علي كوراني در كتاب الممهدون للمهدي عليه السلام (ص 37) بيان كرده اند كه اين نظر قابل قبول تر به نظر مي رسد.

ب) دستي كه در آسمان ظاهر مي شود و اشاره مي كند: هذا... هذا... اين [حق است] اين [حق است]...!

بعضي از روايات اين نشانه را از علايم حتمي شمرده اند:

و كف يطلع من السماء من المحتوم [107] .

و دستي كه از آسمان طلوع كرده و نمايان مي شود از علايم حتمي است.

آن حضرت در تبيين علامتهاي روز موعود هم اين چنين مي فرمايند:

أمارة ذلك اليوم، إن كفا من السماء مدلاة ينظر إليها الناس.[108]

نشانه آن روز دستي است از آسمان بر حكومت و امير آن زمان دلالت كرده كه مردم به آن خواهند نگريست.

چقدر امامان بزرگوار، بلند مرتبه اند كه صدها سال قبل ما را از اين جريانات باخبر كردند. بدن و دست معجزه اي الهي است و در حاي كه انسان در عصر كنوني ثابت كرد مي تواند صحبتهايش را با اختراعات و اكتشافات و علم خويش از سطرح ماه به زمين منتقل كند و از آنها بيشتر قدرت نمايي كند. از خداوندي كه مسلما از مخلوقاتش داناتر و تواناتر است، اين مطلب، خيلي عجيب و غير قابل تصور، نخواهد بود.

6. نداهاي سه گانه

سه نداي آسماني را همه در ماه رجب مي شنوند:

نداي اول: الا لعنة الله علي القوم الظالمين؛ بدانيد لعنت خدا شامل حال جمعيت ظالم و ستمكار مي شود.

نداي دوم: يا معاشر المؤمنين ازفت الازفة؛[109] اي گروه مؤمنان قيامت (ظهور) نزديك شده است.[110]

نداي سوم: بدن آشكار و نماياني ندا مي دهد: الا ان الله بعث مهدي آل محمد، للقضاء علي الظالمين؛ بدانيد كه خداوند مهدي آل محمد، را براي نابودي ستمكاران برانگيخت و فرستاد.

امام رضا طي حديثي طولاني فرمودند:

قد نودوا نداء يسمعه من بالبعد كما يسمعه من بالقرب، يكون رحمة علي المؤمنين، و عذابا علي الكافرين، فقلت: بأبي و أمي أنت، و ما ذلك النداء؟ قال: ثلاثة أصوات في رجب، أولها: ألا لعنة الله علي الظالمين!

والثاني: ازفت الآزفة يا معشر المؤمنين!

والثالث: يري بدنا بارزا مع قرن الشمس ينادي: ألا إن الله قد بعث فلان بن فلان علي هلاك الظالمين! فعند ذلك يأتي المؤمنين الفرج، و يشفي الله صدورهم، و يذهب غيظ قلوبهم.[111]

ندايي مي آيد كه هر دور و نزديكي آن را مي شنود؛ براي مومنان رحمت و براي كافران عذاب است.

حسن بن محبوب كه راوي است، مي گويد: به حضرت عرض كردم: پدر و مادرم به فدايتان؛ آن ندا چيست؟

فرمودند:

سه ندا در رجب خواهد بود. اولين آنها چنين است: بدانيد كه لعنت خدا شامل ستمكاران مي شود و دومين آنها: اي گروه مؤمنين قيامت (ظهور) نزديك شده است و سومين بدني آشكارا در قرص خورشيد، مشاهده مي شود كه ندا در مي دهد: خداوند فلان بن فلان را براي هلاك و نابودي ستمكاران برانگيخته است و در اين زمان فرج و گشايش مؤمنين خواهد آمد و خداوند سينه هايشان را شفا داده و سختي و غم و غصه را از قلبهايشان مي زدايد.

قريب به اين مضمون هم از امام باقر نقل شده است كه فرموده اند:

و سيبهت اله المنكرين حين حدوث هذه الآيات.

خداوند تبارك و تعالي با پديد آوردن اين آيات، انكاركنندگان را مبهوت و متحير خواهد كرد.

و امام صادق چنين مي فرمايند كه:

العام الذي فيه الصيحة، قبله الآِة في رجب. فقيل له: و ما هي؟ قال: وجه يطلع في القمر، و يد بارزة تشير، والنداء الذي من السماء، يسمعه أهل الأرض، كل أهل لغة بلغتهم.[112]

سالي كه در آن صيحه آسماني واقع مي شود پيش از آن آيه اي در رجب خواهد بود.

از ايشان پرسيدند: آن آيه چيست؟

فرمودند: چهره اي كه در ماه نمايان مي شود و دستي كه آشكارا اشاره مي كند و ندايي كه از آسمان هر كس آن را به زبان خويش مي شنود.

با توجه به آنچه گفته شد مي توانيم ميان ندا و صيحه تفاوت قايل شويم، چرا كه صيحه در ماه رمضان واقع مي شود و به شكل نداي جبرئيل است؛ در حالي كه نداهاي سه گانه در ماه رجب پديد مي آيند و نداي چهارم در ماه محرم و روز ظهور حضرت خواهد بود و به خلاف نداهاي چهارگانه در ماههاي رجب و محرم، صيحه ماه رمضان در زمره علايم محتوم به شمار آمده است.

7. ثابت ماندن خورشيد و خسوف ماه در شب بدر ( نيمه ماه)

از علايم غير حتمي سال ظهور ثابت ماندن خورشيدو حركت نكردن آن از ظهر تا هنگام عصر يكي از روزهاي ماه رجب است. همچنين در شب بدر اين ماه، خسوف و ماه گرفتگي رخ خواهد داد.

از امام پنجم در مورد اين آيه ( اگر بخواهيم از آسمان بر آنها آيه اي نازل مي كنيم)[113] پرسيدند حضرت فرمودند:

ركود الشمس ما بين زوال الشمس إلي وقت العصر... ذلك في زمان السفياني و عندها يكون بواره و بوار قومه[114].

ثابت ماندن خورشيد از ظهر تا هنگام عصر... كه اينها در زمان سفياني است و به دنبال آن، او و قوم و پيروانش هلاك خواهند شد.

اين نشانه به خوبي از خروج و شورش سفياني در ماه رجب حكايت مي كند؛ چرا كه اين علامت در زمان او اتفاق مي افتد. سكون خورشيد در آسمان هر چه براي مدت كمي رخ مي دهد، ولي معجزه اي عجيب از ناحيه خداوند متعال است. مردم از طولاني شدن ناگهاني مدت روز، تابش نامتعارف و بيش از حد گرما و حرارت خورشيد به زمين از اين واقعه باخبر مي شوند.

پديد آمدن چنين نشانه اي آسماني در ماه رجب خبر باز هلاكت و درهم كوبيده شدن سفياني و سپاهيان و حزب و پيروانش مي دهد.

تأكيد بر ثابت ماندن خورشيد در ماه رجب ناظر به همزماني اين حادثه در خروج سينه و صورت مردي در قرص خورشيد است كه قبلا در زمره حوادث ماه رجب و همزمان با شورش سفياني از آن ياد كرديم.

از جمله ديگر حوادث ماه رجب، خسوف و ماه گرفتگي در شب بدر اين ماه است؛ ام سعيد اخمسيه به امام صادق عرض مي كند:

يابن رسول الله فدايتان شوم! نشانه اي از خروج و قيام حضرت مهدي به من مرحمت كنيد. حضرت فرمودند:

يا أم سعيد، إذا انخسف القمر ليلة البدر من رجب، و خرج رجل من تحته فذاك عند خروج القائم[115].

ام سعيد! وقتي ماه در شب بدر ماه رجب گرفته شود و خسوف رخ دهد، مردي پس از آن خروج كند و به دنبال آن حضرت مهدي قيام خواهند كرد.

قبلا گفته شد كه علامت و نشانه نمايان شدن بدن مردي در خوشي در ماه رجب واقع مي شود و پس از آن صيحه آسماني در ماه رمضان پديد خواهد آمد.

بخش دوم : حوادث ماه شعبان

در اين ماه روحيه آمادگي آميخته به ترس در جهان اسلام نمايان مي شود كه ناشي از بروز آن دسته از جريانات سياسي است كه در يك عرصه با هم در تاخت و تاز مشغولند و از ماه رجب به مرور رو در روي هم قرار مي گيرند.

به طور كلي دو جيان در اين ايام در حال شكل گرفتن استك جريان ياوران حضرت مهدي (يماني از يمن و سيد خراساني از ايران) و جريان سفياني كه بر رقباي خويش « اصهب» و «ابقع» فايق آمده و پس از اين پيروزي با روميان و يهوديان (غرب) هم پيمان گشته است.

در ماه شعبان جريانات از هم جدا شده و مردم هم از كنار يكديگر پراكنده مي شوند و به همين علت است كه در احاديث نشانه ها و حوادث دوران ظهور، خاورميانه همانند ميدان مبارزه و جنگهاي متعدد و با كشته هاي بسيار ترسيم شده است. ساكنان اين منطقه هم كه مسلمانان هستند، در شرايط گرفتاري و سختي و ناراحتي به سر مي برند كه نتيجه عدم ثبات سياسي كشورهاي منطقه است، به زودي هم آتش جنگ جهاني برگي برافروخته خواهد شد.

ابوبصير نقل مي كند كه از امام صادق درباره ماه رجب پرسيدم. حضرت فرمودند:

ذلك شهر كانت الجاهلية تعظمه و كانوا يسمونه الشهر الأصم. قلت: شعبان؟ قال: تشعبت فيه الأمور. قلت: رمضان؟ قال: شهر الله تعالي و فيه ينادي باسم صاحبكم و اسم أبيه. قلت: شوال؟ قال: فيه يشول أمر القوم. قلت: فذوالعقدة، قال: يقعدون فيه. قلت: فذو الحجة؟ قال: ذاك شهر الدم. قلت: فالمحرم؟ قال: يحرم فيه الحلال و يحل فيه الحرام. قلت: صفر و ربيع؟ قال: فيها خزي فظيع و أمر عظيم. قلت: جمادي؟ قال: فيها الفتح من أولها إلي آخرها[116] .

پيش از اسلام (دوران جاهليت) آن را – يعني ماه رجب را – بزرگ مي شمردند و در آن جنگ نمي كردند (نام آن را ماه خالي از نداي جنگ نهاده بودند).

ابو بصير مي گويد:

پرسيدم: شعبان؟

- امور در آن از هم جدا مي شود

- [ماه] رمضان چطور/

- ماه خداوند تبارك و تعالي است كه در آن به نام صاحب شما (حضرت مهدي) و پدرش ندا در دهند.

- شوال؟

- در آن مردم پراكنده شوند.

- ذي القعده؟

- در آن مي نشينند.

- ذي الحجة/

- آن ماه خون است.

- پس محرم [چطور خواهد بود]؟

- در آن حلال را حرام كرده و حرام را حلال مي گردانند.

- صفر و ربيع الاولي و الثانيه؟

- در آن ننگي (مرگ) زشت (وحشتناك) و امري عظيم خواهد بود.

- جمادي[الاول و الثاني]؟

- از ابتدا تا انتهايش فتح و پيروزي است.

ابوحمزه ثمالي از قول امام باقر نقل كرده كه فرمودند:

إذا سمعتم باختلاف الشام فيما بينهم، فالهرب من الشام، فان القتل بها و الفتنة، قلت: إلي أي البلاد؟ فقال: إلي مكة، فإنها خير بلاد يهرب الناس إليها.[117].

وقتي شنيديد كه مردم شام دچار اختلاف شده اند، از آنجا فرار كنيد كه فتنه و كشتار به جانش افتاده است.

گفتم به كجا فرار كنيم؟ فرمودند:

مكه بهترين جايي است كه مردم بدانجا بگريزند.

در روايتي كه در روضه الكافي آمده و اين رويدادها را توصيف كرده و مردم را متوجه وظايفشان در آن زمان و شرايط مي كند آمده است:

إذا كان رجب فاقبلوا علي اسم الله عزوجل، و إن أحببتم أن تتأخروا إلي شعبان فلا ضير، و إن أحبتم أن تصوموا في أهاليكم فلعل ذلك يكون أقوي لكم، و كفاكم بالسفياني علامة[118].

وقتي ماه رجب شد، با نام خداوند متعال روي كنيد و اگر دوست داشتيد كه تا شعبان به تأخير بيندازيد، ضرر نمي بينيد و اگر دوست داشتيد كه در ميان اقوام و خويشانتان پناه بگيريد (روزه بگيريد) شايد براي شما بهتر (محكم تر) باشد. سفياني هم به عنوان يك نشانه، براي شما كافي است.

در اين حديث اجازه داده شده است كه شتاب كردن در مسافرت تا پايان ماه رمضان به تأخير انداخته شود. و امام باقر براي راهنمايي كردن شيعيان خويش در قسمتي از حديثي طولاني چنين فرموده اند:

و كفي بالسفياني نقمة لكم من عدوكم، و هو من العلامات لكم مع أن الفاسق لوقد خرج، لمكثتم شهرا أو شهرين بعد خروجه، لم يكن عليكم بأس حتي يقتل خلقا كثيرا دونكم، فقال له بعض أصحابه: فكيف يصنع بالعيان إذا كان ذلك؟ قال: يتغيب الرجل منكم عنه فإن حنقه و شرهه فإنما هو علي شيعتنا، و أما النساء، فليس عليهن بأس إن شاء الله تعالي، قيل: فإلي أين يخرج الرجال و يهربون منه/ من أراد منهم أن يخرج إلي المدينة أو إلي مكة أو إلي بعض البلدان، ثم قال: ما تصعنون بالمدينة، و إنما يقصد جيش الفاسق إليها، ولكن عليكم بمكة فأنها مجمعكم، و إنما فتنته، حمل امرأة تسعة أشهر، و لا يجوزها إن شاء الله.[119]

سفياني براي شكنجه كردن دشمنان شما كافيست و او از جمله نشانه هايي براي شماست ( براي فهم نزديكي ظهور). علي رغم اينكه اين فاسق شورش كرده، شما يك يا دو ماه پس از خروج او از جاي خود تكان نخوريد؛ ناراحتي به شما نخواهد رسيد تا جمع زيادي از غير شما ( غير شيعيان) را بكشد ( اشاره به معركه قرقيسياست).

برخي از اصحاب گفتند: با عيال (زن و فرزند) خود در آن زمان چه كنيم؟ فرمودند:

مردان خويش را از سفياني پنهان كنيد؛ چرا كه او كينه و حرص شيعيان را به دل دارد ولي زنان ان شاء الله ناراحتي به آنها نخواهد رسيد.

پرسيدند: پس مردان از دست او به كجا فرار كنند؟ فرمودند:

در مدينه چه مي توانيد بكنيد در حالي كه سپاهيان آن فاسق بدانجا روي مي كنند. ولي شما به مكه برويد كه محل اجتماع شما آنجاست و فتنه او به مدت حمل يك زن يعني نه ماه طول مي كشد و ان شاء الله بيش از اين اجازه نخواهد يافت.

بخش سوم : حوادث ماه رمضان

در اين روزها امت اسلامي به خاطر جنگها، فتنه ها و كشتارها ضعف سياسي جدي پيدا كرده و قواي بيگانه ( روميان) هم وارد منطقه مي شوند. نشانه هايي در آسمان پديدار مي گردد كه اميد را در دل مؤمنين شكوفا كرده و پس از اين جريان است كه مسايل مربوط به حضرت مهدي اصلي ترين اشتغال ذهني مردم سراسر زمين مي شود؛ چرا كه آيات و دلايلي كه در اين ماه نمايان مي گردد، به حدي است كه جهانيان نمي توانند از آن چشم پوشي كند، مانند:

1. خورشيد گرفتگي و ماه گرفتگي در زمان غير عادي

يكي از مظاهر قدرت الهي كه در قالب سنن معجزات جلوه كرده و اشاره مخصوصي را براي توجه آن دسته از مؤمنان كه مخلصانه منتظر ظهور بوده اند، به ارمغان مي آورد، كسوف خورشيد در روز سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان و خسوف ماه در بيست و پنجم[120] همان ماه است.

علت پديد آمدن اين دو نشانه پيش از ظهور كه خلاف روال عادي بوده و از اول خلقت آدم تا آن زمان نمونه اش ديده نشده، از اين قرار استك

الف) رسوخ و عمق يافتن نظريه مهدويت و اعتقاد به حضرت در ميان تمام مسلمانان؛

ب) توجه مؤمنان مخلص به نزديكي زمان ظهور؛ ثعلبه از دي از امام باقر نقل كرده كه فرمودند:

آيتان تكونان قبل قيام القائم: كسوف الشمس في النصف من رمضان و خسوف القمر في آخره، قال: فقلت": تيابن رسول الله، تكسف الشمس في آخر الشهر و القمر في النصف، فقال أبو جعفر أنا أعلم بما قلت: أنههما آيتان لم تكونا منذ هبط آدم[121].

دو نشانه پيش از ظهور قائم خواهد بود: خورشيد گرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماه گرفتگي در آخر آن.

به حضرت عرض مي كند: يابن رسول الله خورشيد در انتهاي ماه كسوف مي كند و ماه، در نيمه آن خسوف.

حضرت فرمودند:

خودم مي دانم چه مي گويمغ اين دو نشانه اي است كه از زمان فرود آمدن آدم [از بهشت به زمين] سابقه نداشته است.

ورد بن زيد اسدي برادر كميت هم از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند:

إن بين يدي هذا الأمر انكساف القمر لخمس تبقي والشمس لخمس عشر و ذلك في شهر رمضان و عنده يسقط حساب المنجمين[122].

پيش از اين امر (ظهور) ماه گرفتگي خواهد بود؛ كه پنج روز مانده [به انتهاي ماه] و خورشيد گرفتگي در روز پانزدهم كه هر دو در ماه رمضان خواهد بود و به اين ترتيب حساب منجمان به هم مي ريزد.

ابوبصير هم از امام صادق نقل مي كند كه حضرت فرمودند:

علامة خروج المهدي كسوف الشمس في شهر رمضان في ثلاث عشرة أو أربع عشرة منه[123].

نشانه قيام حضرت مهدي كسوف خورشيد در سيزدهم يا چهاردهم ماه رمضان است.

خسوف ماه معمولا به جهت قرار گرفتن زمين در ميان خورشيد و ماه رخ مي دهد كه زمان آن هم در نيمه ماههاي قمري است. كسوف خورشسيد هم غالبا وقتي مشاهده مي شود كه ماه بين زمين و خورشيد قرار گيرد و زمان آن هم در آخر ماههاي قمري است. چنين حادثه اي در زماني غير از زمان عادي آن – بنابر گفته روايات – با فرض احتمالات زير ممكن مي شود:

احتمال اول:

اين قضيه معجزه گونه و از طريق يكي از اسباب و علل عادي [و ناشناخته] انجام شود.

البته با اختلافي ساده و آن هم آگاهي ما از زمان وقوع آن است، كه البته طريقه حدوث اين اعجاز يا كيفيت شكل گيري را نمي توانيم تصور كنيم و همين قدر كافي است كه بدانيم اين معجزه انجام مي شود و آن هم معجزه اي كه از زمان هبوط حضرت آدم تاكنون سابقه نداشته است و لذا محاسبات ستاره شناسان را بر هم مي زند[124].

احتمال دوم:

به واسطه ممانعت جسمي بزرگ رخ مي دهد.

ممكن است يكي از اشياء سرگردان در فضا (بنا بر گفته دانشمندان) به منظمونه شمسي نزديك شده و با قرار گرفتن در مقابل خورشيد مانع رسيدن آفتان به زمين شود و كسوف پس از ده روز پيش بيايد و همين شيء در اواخر ماه كه ماه به شكل هلال ديده مي شود در برابر آن قرار گيرد و بر حسب سرعت و حجم آن شيء خسوف كلي يا جزيي رخ دهد. از جمله نشانه هايي كه براي ظهور ذكر شده است و بي ارتباط با اين بخش از مطالب نيست اين است كه نور خورشيد از زمان طلوعش تا 3ــ2 از روز ناپديد مي شود كه اين به جهت آن است كه شي اي فضايي بين خورشيد و زمين قرار گرفته و به مدت 3/2 از طول روز مانع رسيدن آفتاب [125] به زمين مي شود كه بالطبع با كسوفي كه از يك تا سه ساعت طول مي كشد، متفاوت است.

احتمال سوم:

به جهت تغييرات دروني خود خورشيد.

تعبير علمي اين مطلب از اين قرار است كه ممكن است انفجارهاي عظيم يا تغييرات فيزيكي خاصي در خورشيد پديد آيد طوري كه مدت مشخصي اشعه خورشيد به اطراف پراكنده نگردد و يا اين كه انفجارهاي پشت سر هم ماه رمضان در خورشيد، كسوف اواسط ماه را به دنبال داشته باشد و در آخر ماه كه از ماه هلالي بيش پيدا نيست، خسوف را؛ كه اين احتمال نزديك ترين و جدي ترين احتمالات است خصوصا اگر اين دو را به آيات و نشانه هايي كه از آسمان است و در بحث حوادث ماه رجب به آنها پرداختيم، ضميمه كنيم، مي توان آنها را هم با اين احتمال توجيه كرد: توقف خورشيد در زمان سفياني ممكن است ناشي از انفجاري قوي در خورشيد باشد كه مانع حركت كردن خورشيد شود يا حركت آرامي كه مانند بازگشت عمل آن براي مدت دو يا سه ساعت باشد يا ظهر شدن بدني نمايان در قرص خورشيد[126] هم ممكن است ناشي از انفجاري قوي در خورشيد باشد كه وقتي در سطح خورشيد گسترده مي يابد به شكل سينه و صورت انسان ديده شود. فيزيكدانان متأخر هم احتمال وقوع چنين مسئله اي را در خورشيد مي دهند، كه در حديث هم مي توان تأكيد بر چنين مطلبي را مشاهده كرد.

اميرالمومنين طي حديثي طولاني پس از ذكر صيحه و نداي آسماني ماه رمضان ( در بيست و سوم ماه) مي فرمايند:

و من الغد عند الظهر تتلون الشمس و تصفر فتصير سوداء مظلمة[127].

از فرداي آن، هنگام ظهر خورشيد رنگارنگ و سپس زرد شده و در نهايت سياه و تاريك مي شود.

تاريكي خورشيد خود دليل روشني است براي وقوع خسوف ماه در روز بيست و پنجم آن ماه رمضان.

و شايد اين تفسير علمي و نزديك ترين احتمال به واقعيت باشد كه احدي پيش از اين بدان اشاره نكرده است و پس از تفكر جدي و عميق در باب نشانه هاي ظهور و آيات آسماني كه الزاما نبايد اين حوادث معجزه باشند، حاصل شده است.[128]