فجر مقدس

مجتبى السادات
مترجم : محمود مطهرى نيا

- ۳ -


بخش دوم : علامتهاي مخصوص سال ظهور

در اين كتاب بنا داريم به حوادثي كه در سال ظهور بروز مي كند، اشاره كنيم سالي كه به زودي با نشانه ها و حوادث سال مشرف به ظهور امام بزرگوارمان حضرت مهدي است، همراه خواهيم شد، آن گونه كه طبق ترتيب زماني بيان شده براي آنها در روايات معصومين به آ«زو و هدف خويش نايل شويم و مؤمنان تصويري كلي و فراگير از اين حوادث و نشانه ها و علم به اين كه آنها جزء حتميات هستند، داشته باشند. اين علايم حتمي آن طور كه در روايات زيادي از آنها ياد شده پنج نشانه اند؛ امام صادق فرمودند:

خمس قبل قيام القائم: اليماني و السفياني و المنادي ينادي من السماء و خسف البيداء، و قتل النفس الزكية.[36]

پنج چيز قبل از قيام قائم رخ مي دهد: 1- خروج يماني 2- خروج سفياني 3- منادي اي كه از آسمان ندا مي دهد 4- فرو رفتن (خسف) در بيابان 5- كشته شدن نفس زكيه.

حوادث سال ظهور بسيار زيادند كه به بارزترين و آشكارترين آنها – البته آنقدر كه با توجه به ترتيب زماني و با در نظر گرفتن به رواياتي كه در دسترس داريم و امكان پذير است – اشاره مي كنيم.

پيش از وورد به بحث لازم است به حوادثي كه به شكل اجمالي به آنها اشاره شده و به طور كلي و عمومي بر سال ظهور و ويژگيهاي آن دلالت مي كند، نظري بيفكنيم.

1. فرم بودن رقم سال ظهور

از امام صادق نقل شده كه فرمودند:

لايخرج القائم إلا في وتر من السنين؛ سنة إحدي أو ثلاث أو سبع أو تسع.[37]

حضرت جز در سال فرد مانند يك، سه، هفت يا نه قيام نمي كنند.

اين حديث سال ظهور را به طور اجمالي معرفي مي كند وليكن زمان ظهور مبارك حضرتش را برخي احاديث دقيق تر مشخص مي كنند. ابوبصير از امام صادق نقل كرده اند:

.... ويقوم – القائم – في يوم عاشوراء و هو اليوم الذي قتل فيه الحسين بن علي(ع)، لكأني به في يوم السبت العاشر من المحرم، قائماً بين الركن و المقام، جبرائيل بين يديه ينادي بالبيعة له فتصير شيعته من أطراف الأرض تطوي لهم طياً، حتي يبايعوه فيملأ الله به الأرض عدلاً، كما ملئت جوراً و ظلماً.[38]

در روز عاشورا كه روز به شهادت رسيدن حسين بن علي است قيام خواهند كرد؛ گويا در روز شنبه اي كه عاشورا است با او هستم در حالي كه ميان ركن و مقام ايستاده و جبرئيل در مقابلش براي بيعت با او دعوت مي كند و شيعيان از نقاط مختلف زمين با طي الارض به سوي او مي شتابند كه با او بيعت كنند و خداوند تبارك و تعالي به وسيله ايشان زمين را همان طور كه از ظلم و جور پر شده از عدالت و دادگستري پر كند.

با توجه به اين روايتها و ديگر روايات كه در دسترس داريم مي توانيم بعضي از ويژگيهاي سالي را كه ان شاء الله ظهور خواهند كرد، بيان كنيم كه طبق نظام عددي يا رقمي و بر حسب تقويم اسلامي، سال ظهور فرد است و روز طلوع آن خورشيد تابان هم شنبه دهم محرم الحرام كه مصادف با عاشوراي حسيني است.

2. سالي همراه با باران فراوان

از نشانه هاي سال ظهور اين است كه در آن سال، باران بسياري مي بارد و به دنبال اين بارش زياد محصولات و ميوه ها و خرماهاي مختلف خراب شده و از بين مي روند؛ چرا كه باران گاهي رحمت است و نعمت و گاهي مايه عذاب و نقمت. از امام صادق روايت شده كه فرمودند:

قدام القائم لسنة غيدافة. يفسد فيها الثمار و التمر في النخل، فلا تشكوا في ذلك.[39]

در سال پيش از ظهور قائم باران فراواني مي بارد كه محصولات و خرماهاي مختلف نخلستانها از بين مي رود ولي شما درباره اين حادثه شك نكنيد.

و سعيد بن جبير چنين نقل كرده است:

إن السنة التي يقوم فيها القائم المهدي، تمطر الأرض أربعاً و عشرين مطرة تري آثارها و بركتها إن شاء الله.[40]

در سالي كه حضرت مهدي ظهور مي كنند، بيست و چهار باران نازل مي شود كه اثرات و بركات آن مشهود خواهد شد. ان شاء الله

و بر همين اساس است كه مي توان به معناي چنين احاديثي پي برد كه به عنوان نمونه امام صادق مي فرمايند:

سنة الفتح ينبثق الفرات حتي يدخل في أزقة الكوفة، و في رواية اخري: سنة عام الفتح، ينشق الفرات حتي يدخل أزقة الكوفة[41]

در سال پيروزي حضرت فرات چنان شكافته مي شود كه آب وارد كوچه هاي كوفه مي شود.

و در روايتي ديگر:

در سال پيروزي، فرات شكافته شده و آبهاي آن وارد كوچه هاي كوفه مي شود.

4. سالي آكنده از زمين لرزه ها و خوف و فتنه هاي بسيار:

امام صادق فرموده اند:

علامتها أن تكون في سنة كثيرة ازلازل والبرد.[42]

از نشانه هاي قيام آن حضرت اين است كه در سالي پر از زلزله و سرما اتفاق مي افتد.

أبرشكم بالمهدي يبعث في أمتي علي اختلاف من الناس و زلازل.[43]

مهدي را به شما بشارت مي دهم كه پس از پديد آمدن اختلافات در ميان امتم و زلزله هاي بسيار ظهور خواهد كرد.

و يومئذ يكون اختلاف كثير في الأرض و فتن[44].

در آن زمان اختلافات شديد و فتنه هاي بسيار در زمين پيش مي آيد.

قبل هذا الأمر قتل بيوح... قيل و ما البيوح؟ قال: دائم لا يفتر[45].

پيش از اين كشتار «بيوح» پيش خواهد آمد. حاضران پرسيدند: «بيوح» يعني چه؟ حضرت فرمودند:« يعني دايمي است و بدون وقفه ادامه مي يابد.

قدام القائم موتان: موت أحمر، و موت أبيض، حتي يذهب من كل سبعة، خمسة[46].

پيش از آمدن قائم دو مرگ مشاهده خواهد شد، مرگ قرمز و مرگ سفيد به طوري كه از هر هفت نر، پنج نفر بميرند.

حضرت علي هم فرمودند:

بين يدي المهدي موت أحمر، و موت أبيض، و جراد في حينه و جراد في غير حينه، كألوان الدم، أما الموت الأحمر، فالسيف و أما الموت الأبيض، فالطاعون.[47]

پيشاپيش حضرت مهدي مرگ سرخ و مرگ سفيد پيش مي آيد و حمله ملخها در زمان او و در غير زمانش مانند رنگهاي خون كشتار قرمز (ناشي از جنگ) و شمشير است و مرگ و مير سفيد به خاطر طاعون خواهد بود.

عبدالله بن بشار هم از آن حضرت نقل كرده است كه فرمودند:

إذا أراد الله أن يظهر قائم آل محمد بدأ الحرب من صفرإلي صفر و ذلك أوان خروج قائمنا.[48]

زماني كه خداوند تبارك و تعالي اراده كند كه قائم آل محمد را ظاهر نمايد با جنگي كه آغاز و پايانش در ماه صفر است شروع مي كند كه اين ابتداي قيام قائم ما [اهل بيت] است.

جابر جعفي مي گويد: از امام باقر پرسيدم كه معناي و لنبلونكم بشيء من الخوف والجوع[49] چيست؟ حضرت فرمودند:

يا جابر! ذلك خاص و عام. فأما الخاص من الجوع بالكوفة، و يخص الله به أعداء آل محمد، فيهلكم الله، و أما العام فبالشام، يصيبهم خوف و جوع ما أصابهم مثله قط، و أما الجوع فقبل قيام القائم (ع)، و أما الخوف فبعد قيام القائم(ع)[50].

جابر [ اين آيه] يك معناي خاص دارد و يك معناي عام. معناي خاص، گرسنگي در كوفه است كه خداوند آن را مخصوص دشمنان آل محمد، عليهم السلام، قرار داده و به وسيله آن، آنها را هلاك مي كند. ولي معناي عام آن در شام محقق مي شود كه اهل آنجا به خوف و هراس و گرسنگي مبتلا مي شوند كه احدي به مانند آن مبتلا نشده باشد و گرسنگي پيش از قيام قائم (ع) است و خوف و هراس پس از قيام قائم.

امام باقر هم در اين رابطه مي فرمايند:

لا يظهر المهدي إلا علي خوف شديد من الناس، و زلازل تصيب الناس، و طاعون و سيف قاطع بين العرب، و اختلاف شديد بين الناس و تشتت في دينهم و تغير في حالهم، يتمني المتمني الموت مساء و صباحاً... إلي أن قال: فخروجه يكون عن اليأس و القنوط، فيا طوبي لمن أدركه و كان من أنصاره، والويل كل الويل لمن خالفه و خالف أمره.[51]

حضرت مهدي جز در اين شرايط ظهور نمي كند: مردم شديداً دچار هراس و گرفتار و زلزله هاي بسيار و طاعون شوند و جنگ آشكار و شديدي ميان اعراب واقع شود. اختلاف در دين و آيين پيدا كرده و وضعيت و احوالشان متغير مي گردد. هر كس آرزويي داشته باشد، آرزويش در هر صبح و عصر مرگ است. تا آنجا كه فرمودند: قيام ايشان پس از يأس و نااميدي [مردم] است. خوشا به حال كسي كه او را درك كند و از ياورانش باشد؛ واي و صدها واي بر ان كه با او مخالفت كند و از امرش نافرماني و سرپيچي نمايد.

ابوبصير از امام صادق نقل كرده كه فرمودند:

لابدّ أن يكون قدّام القائم فتنة تجوع فيها الناس، و يصيبهم خوف شديد من القتل، و نقص من الأموال و الأنفس والثمرات، فان ذلك في كتاب الله لبين، ثم تلي هذه الآية، و لنبلونكم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الأموال و الانفس والثمرات و بشر الصابرين[52] [53]

ناچار پيش از قيام قائم فتنه اي پيش مي آيد كه مردم در آن گرسنه مي شوند و هراس شديدي از كشتارها در دلشان مي افتد و مبتلا به كاستي و كم شدن اموال و محصولات و جانهايشان مي شوند. اين مسئله در قرآن مطلبي روشن و واضح است

و سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند:

حتماً شما را با سختيها مانند ترس و گرسنگي و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بيازماييم و به صابران مژده و بشارت بده.

از اين مجموع احاديث شريف كه سال ظهور را توصيف مي كنند در مي يابيم كه آن سال، سالي است با زمين لرزه ها و فتنه هاي بسياري كه حكايت از نبود و فقدان ثبات سياسي در برخي كشورها و كثرت اختلافها و جنگها مي كنند كه آن هم به جنگي جهاني، ختم مي شود كه در روايات از آن به جنگ و «معركه قرقيسيا»[54] ياد شده است و نتيجه آن زياد شدن جنگها، خوف و هراس و گرسنگي و كشتارها و مرگ و ميرها مي باشد و حوادث و اتفاقات اين سال به ظهور حضرت مهدي منتهي شده جهان پر از عدل و قسط مي گردد.

فصل سوم : تقويم حوادث سال ظهور

بخش اول : جريانات و اتفاقات ماه رجب

1. پايان باران شديد و فراوان:

در سالي كه بناست حضرت مهدي ظهور كنند قحطي به طور جدي شيوع يافته و در بيستم ماه جمادي الاول چنان باراني مي بارد كه از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمين بي سابقه است كه اين باران تا دهم ماه رجب ادامه مي يابد. از امام صادق نقل شده كه فرمودند:

إذا آن قيام القائم أمطر الناس جمادي الآخرة و عشر أيام من رجب لم تر الخلائق مثله.[55]

وقتي قيام قائم نزديك شود در ماه جمادي الثاني و ده روز از رجب، بر مردم باراني مي بارد كه خلائق همانند آن را نديده باشند.

و شيخ مفيد در الارشاد چنين آورده است كه:

سپس به بيست و چهار باران ختم مي شود كه زمين را پس از مرگش زنده مي كند و بركاتش نمايان مي شود.[56]

همان گونه كه از اين روايات بر مي آيد از علايم قريب الوقوع ظهور حضرت مهدي نزول بارانهاي شديد و آبهاي فراوان آسماني است كه به نوعي براي [عصر] ظهور زمينه چيني شود تا زمينها براي زراعت و كشاورزي پربار و با بركت و آن هم پس از اين حالت فقر و خشكسالي كه داشته اند، آماده شوند.

بارش باران در حالت عادي چيز عجيب و خارق العاده اي نيست جز اين كه مدت يا ميزان آن بارش غريب باشد كه بنا بر روايات موجود، تأكيد بر اين بارانها به جهت بيان و ابراز اعجازگونه آنهاست. با توجه به آنچه گفته شد، حقيقت صحبت اميرالمومنين را مي فهميم كه فرمودند:

العجب كل العجب ما بين جمادي و رجب.[57]

شديداً از آنچه ميان ماه جمادي و رجب واقع مي شود در عجبم.

نظريات مختلفي درباره مدت اين بارانها بيان شده است. حجة الاسلام علي كوراني در كتاب خود مي نويسند:

بعيد نيست كه اين باراني كه از جمادي تا رجب ادامه دارد پس از ظهور حضرت نازل شود چرا كه تعدادي از علايم ظهور از باب گستردگي محدوده [عصر ظهور] به اين عنوان نامگذاري شده است.[58]

لكن نظر شهيد آيت الله سيد محمد صادق صدر كه آن را از نشانه هاي ظهور بر مي شمرند، قابل قبول تر به نظر مي رسد. ايشان چنين مي گويند:

با توجه به فراواني آب و بازان نازل شده بهتر است آن را پيش از ظهور بدانيم، چرا كه اگر پس از ظهور واقع شود مانع برخي از فعاليتها و وعده هايي مي گردد كه بناست حضرت آنها را محقق كنند پس مقدم دانستن آن بر ظهور، هم فايده هاي متعارف باران را در بر خواهد داشت و هم با ديگر فوايد اثري دو چندان مي توان براي ان تصور كرد.[59]

البته اين نكته را هم متذكر شويم كه احاديث و روايات به مكان و كيفيت بارش اين بارانها اشاره اي نكرده اند، اما آنچه مهم است اين است كه اين باران را به عنوان نشانه و علامتي براي نزديك شدن زمان ظهور در نظر بگيريم حال چه نحوه باريدن آن با بقيه بارانها متفاوت باشد، چه مقدار و يا مكان آن.

2. شورش سفياني (از علائم حتمي ظهور)

مردي شورش مي كند كه به او سفياني گفته مي شود ( عثمان بن عنبسه از تبار ابوسفيان و از نسل يزيد بن معاويه) در وادي يابس[60] واقع در محدوده شامات (دره دمشق) نمايان مي گردد. او سمبل و نمونه آن دسته از حكام و فرمانروايان كشورهاي اسلامي است كه در عين انحرافاتشان با حق سر ستيز دارند كه بعد از وي چنين كساني ديده نخواهند شد و پس از او نسل چنين سردمداراني منقرض خواهد گشت. زمان خروج و شورش او – طبق روايات معتبر - [61] در ماه رجب است و احتمالاً در دهه آخر و روز جمعه باشد كه ميان ظهور حضرت در مكه مكرمه و شورش سفياني تنها شش ماه فاصله است.

امام صادق مي فرمايند:

السفياني من المحتوم و خروجه في رجب، فإذا ملك الكور الخمس ملك تسعة أشهر و لم يزد عليها يوماً.[62]

سفياني از نشانه هاي حتمي است و [آغاز] شورش او در ماه رجب خواهد بود. بر نواحي و شهرهاي پنجگانه، نه ماه حكومت مي كند و [حكومتش] حتي يك روز هم بيش از نه ماه طول نخواهد كشيد[63].

امام باقر مي فرمايند:

السفياني و القائم في سنة واحدة[64].

سفياني و قائم هر دو در يك سال [نمايان مي شوند] هستند.

در حديث ديگري فرمودند:

خروج السفياني واليماني و الخراساني في سنة واحدة في شهر واحد في يوم واحدع نظام كنظام الخرز يتبع بعضه بعضاً[65].

خارج شدن سفياني و يماني و سيد خراساني در يك سال و يك ماه و يك روز است. به همان ترتيب كه دانه هاي تسيح به دنبال هم مي آيند، آنها هم پشت سر هم و بلافاصله نمايان مي شوند.

در اين حديث هم چنين بيان كردند:

قال لي علي بن أبي طالب إذا اختلف رمحان بالشام فهو آيه من آيات الله، قيل: و ما هي يا أمير المومنين، قال رجفة تكون بالشام يهلك فيها أكثر من مائة ألف يجعلها الله رحمة للمؤمنين، و عذاباً علي الكافرين، فإذا كان ذلك، فانظروا إلي أصحاب البراذين الشهب المخذوفة والرايات الصفر، يقتل من المغرب حتي تحل بالشام، و ذلك عند الجزع الأكبر والموت الأحمر، فإذا كان ذلك فانظروا خسف قرية من دمشق يقال لها مرمرسا- أغلب الروايات حرستا – فإذا كان ذلك خرج ابن آكلة الأكباد من الوادي اليابس حتي يستوي علي منبر دمشق، فإذا كان ذلك فانتظروا خروج المهدي.[66]

علي بن ابي طالب به من فرمودند: درگيري دو سپاه در شام، يكي از آيات الهي است.

از ايشان پرسيدم: چه آيه اي، يا اميرالمؤمنين؟

فرمودند: لرزشي شديد در شام به وجود مي آيند[67] و بيش از صد هزار نفر كشته مي شوند كه اين جريان را خداوند مايه رحمت و آرامش مؤمنين و عذاب كافران قرار مي دهد.

وقتي چنين شد به سواراني بنگريد كه مركبهاي ( يابو) سياه وسفيد گوش و دم بريده و پرچمهاي زرد دارند.

هر كه را از مغرب تا شام كه در مسيرشان باشد، مي كشند. اين جريان در زمان بي تابي و اندوه شديد و مرگ سرخ رخ مي دهد. پس از آن منتظر فرو رفتن قريه و روستايي در دمشق باشيد كه به آن مرمرسا[68] گفته مي شود، و سپس پسر هند جگر خوار از وادي يابس(دره بي آب و علف) شورش مي كند تا اين كه بر منبر دمشق قرار بگيرد. وقتي چنين شد منتظر خروج و قيام مهدي باشيد.

اين حديث آغاز حركت سفياني را به خوبي ترسيم مي كند.

شايد بهترين تحليل را از فعاليتهاي سفياني و مصيبتها و سختيهايي كه جامعه اسلامي بدان مبتلا مي شود؛ علامه شهيد سيد محمد صادق صدر ارائه كرده باشد كه متن سخنان ايشان را با اندكي دخل و تصرف در اينجا مي آوريمك

«دمشق (شام) در آن زمان ميدان جنگهاي داخلي و تنازعات مسلحانه ميان گروههاي سه گانه ( تحت فرمان ابقع[69]، اصهب[70] و سفياني كه مانند مركز ثقل نيروهاي سياسي و نظامي مي شود) خواهد شد. هر سه از صراط مستقيم حق منحرف گشته اند و هر كدام تاج و تخت و حكومت را براي خود مي طلبند (روايات تفكرات و عقايد آنها را براي ما به روشني بيان كرده اند) ابقع و سپاهيانش با سفياني مي جنگند كه منجر به پيروزي سفياني و كشته شدن ابقع و يارانش مي شود.

در جنگ سفياني با اصهب هم، چنين اتفاقي تكرار مي شود. و فاتح نهايي جنگها سفياني است. اين اتفاقات مصداق بارز اين آيه است كه:

فاختلف ألاحزاب من بينهم فويل للّذين كفروا من مشهد يوم عظيم.[71]

احزاب با هم بر سر آنچه در ميانشان بود اختلاف دارند پس واي بر آنها [ از آنچه] در قيامت [ بر سر آنها خواهد آمد].

مقر فرماندهي سفياني در زمان حكومتش شام خواهد بود و اهالي آنجا از او پيروي خواهند كرد (به جز تعداد كمي). سفياني در اين زمان بر مناطق پنجگانه دمشق، حمص، فلسطين و اردن و قنسرين حكومت مي كند.

وقتي كه تا اين حد مسير را براي خود هموار مي بيند، به عراق هم طمع مي كند و به اين فكر مي افتد كه سپاهي را به آنجا گسيل دارد. لذا با سپاهي كه حداقل هشتاد هزار نفر نيرو دارد و خود فرماندهي آن را بر عهده گرفته به آنجا مي رود. در ميان راه با سپاهي كه فرمانرواي عراق براي دفع و مقابله با آنها گسيل داشته، مواجه مي شود. اين دو سپاه با هم در منطقه قرقيسيا ( واقع در سوريه و در نزديكي عراق) مشغول پيكار مي شوند. تركها ( روس ها) و روميان ( اروپاييان و آمريكاييان) هم به آتش جنگ دامن زده و خود هم در آن شركت مي كنند. جنگ طولاني و شديدي در مي گيرد و حدود صد هزار نفر از ستمكاران و جباران در آن كشته مي شوند. ( مقصود از ستمكاران آن دسته از گنه پيشگان منحرفي است كه در آن زمان هلاك مي گردند). به اين جهت منطقه از شر عمده اين سپاهيان كه ممكن بود پس از ظهور حضرت مهدي در مقابل او جبهه بگيرند خلاص مي شود.

در پي اين كشت و كشتار بزرگ سفياني پيروز و وارد عراق مي گردد. در آنجا در « ارض الجزيره» (بين النهرين عراق) به ناچار با يماني روبرو مي شود كه بر او هم فايق آمده و آنچه را كه سپاهيان يماني طي جنگهاي خود در منطقه به دست آورده بودند، تصاحب مي كند؛ سپس راهي كوفه شده و در انجا دست به كشتار و اعدام و اسير كردن مردم مي زند. ياوران و ياريگران خاندان حضرت محمد را هم به همراه يكي از منسوبين به اهل بيت، شهيد مي كند. سپس جارچي او در كوفه ندا مي دهد كه هر كس سر يكي از شيعيان علي را بياورد هزار درهم (مژدگاني) مي گيرد. لذا همسايه به همسايه اش به اين بهانه كه در اسلام هم مذهب نيستند حمله كرده و مي گويد:

« اين هم از آنهاست». گردنش را مي زند و سر او را به حكومت سفياني تحويل داده و از آنها هزار درهم مي گيرد.

جنبشهاي ضعيف و سرپيچيهاي كوچكي كه در كوفه توسط اهالي آن رخ مي دهد نمي توانند اين شهر را از سيطره سپاه سفياني خلاص كنند، بلكه سفياني رهبر اين جنبش را مابين حيره و كوفه به شهادت مي رساند و پس از آن هم خونهاي زيادي بر زمين ريخته مي شود.

با هموار گشتن جريان حكومت وي در عراق، به لشكركشي به ايران هم طمع كرده و راهي آنجا مي شود. حوالي شيراز[72] در جنگي با سيد خراساني روبرو مي شود.

سفياني در عين حال به ديار حجاز هم طمع كرده و سپاهي را به فرماندهي خزيمه كه از بني اميه است بدانجا اعزام مي كند ( اكثر روايات بر اين كه خود سفياني در اين سپاه نيست تأكيد مي كنند). سپاه با تمام نيروها و امكاناتش به سمت مدينه حركت مي كند و اين در حالي است كه در اين ايام حضرت مهدي در آغازين روزهاي ظهور خويش در مكه به سر مي برند و پيگير اخبار سفياني هستند. سفياني سپاهي مجهز را به سمت مكه گسيل مي دارد تا به قتل و كشتار بي رحمانه آن حضرت و سپاهيانش اقدام كنند. آن گونه كه از سياق روايات بر مي آيد اين سپاه همان سپاهي است كه سه روز به غارت و كشتار مردم مدينه و تخريب مسجد النبي، مشغول بوده است.

از آنجا كه مكه حرم امن الهي است و كسي كه در آنجا ساكن شده نبايد بر جان خويش خوفناك باشد و با توجه به اين كه حضرت مهدي رهبري است كه براي روز موعود و هدايت بشريت و جهانيان ذخيره شده، ضرورت و مصلحت هر دو اقتضا مي كند كه اين سپاه از بين رفته و قضاي الهي بر آنها جاري گردد. با معجزه اي الهي بيابان اين سپاه را مي بلعد و جز دو نفر اثري از بقيه نمي ماند (اين دو نفر كه به بشير و نذير ملقب مي شوند از قبيله جهينه اند و به همين جهت است كه مي گويند:« خبر يقيني را از جهينه بشنويد».[73]) اين دو نفر مردم را از آنچه بر سر رفقا و همراهانشان آمده خبر مي كنند.

علي رغم اين كه بنابر تقدير الهي، بخشي از سپاه سفياني به زمين فرو مي روند، از آنجا كه سوريه، عراق، اردن، فلسطين و منطقه وسيعي از شبه جزيره عربستان تحت سيطره سفياني است، حكومتش در منطقه پابرجا مي ماند.

مدتي كوتاه پس از بلعيده شدن سپاه سفياني در بيابان، حضرت مهدي حركت مي كند و او را با سپاهش به عراق باز مي گرداند. پس از آن با هم درگير مي شوند و حضرت بر او فايق مي آيد و او را به هلاكت مي رساند. كه اين جريان در منطقه رمله [74] اتفاق مي افتاد. حضرت بر تمام منطقه اي كه سفياني بر آن حكومت مي كرد تسلط مي يابند و از اين به بعد فرصت مناسبي براي پيروزي جهاني حضرت مهدي فراهم مي شود.»[75]

در ادامه بعضي از احاديثي را كه بر حركت سفياني تأكيد دارند – به قدري كه با توجه به منابع حديثي براي ما مقدور است – بيان مي كنيم.

حضرت علي فرمودند:

يخرج ابن آكلة الأكباد من الوادي اليابس، و هو رجل ربعه وحش الوجه ضخم الهامة، بوجهه أثر جدري، إذا رأيته حسبته أعور، اسمه عثمان و أبوه عنبسة، و هو من ولد أبي سيان، حتي يأتي أرضاً ذات قرار و معين، فيستوي علي منبرها.[76]

فرزند هند جگر خوار از وادي يابس ( دره خشك و بي آب و علف) شورش مي كند. مردي با قامت متوسط، چهره زشت و كريه منظر چهارشانه و درشت هيكل است و در صورتش آثار آبله ديده مي شود. ظاهرش يك چشم به نظر مي رسد نامش عثمان و فرزند عبسه است و از فرزندان ابي سفيان، وارد شام شده و منبر آن را تصاحب مي كند.

امام باقر در حديث طولاني فرمودند:

لابدلبني فلان أن يملكوا، فإذا ملكوا ثم اختلفوا تفرق ملهكم و تشتت أمرهم، حتي يخرج عليهم الخراساني و السفياني، هذا من المشرق و هذا من المغرب، يستبقان إلي الكوفة كفرسي رهان، هذا من هنا و هذا من هنا، حتي يكون هلاك بني فلان علي أيديهما، أما إنهم لايبقون منهم أحدا[77] .

ناچار بني فلان حكوممت را به دست خواهند گرفت و پس از آن دچار اختلافات شده  و حكومتشان را از هم مي پاشد و پراكنده مي شوند تا اين كه سيد خراساني از مشرق و سفياني از مغرب خروج مي كنند و هر كدام از منطقه خود به سمت كوفه مانند اسبان مسابقه مي شتابند تا اين كه بني فلان به دست آنها هلاك مي شوند و از آنها حتي يك نفر باقي نخواهد ماند.

جابر جعفي از آن حضرت طي حديث طولاني ديگري، نقل مي كند كه فرمودند:

و منا ينادي من السماء – إشارة إلي النداءات الثلاثة في رجب – و يجيئكم صوت من ناحية دمشق بالفتح و تخسف قرية من قري الشام تسمي الجابية...

و تسقط طائفة من مسجد دمشق الأيمن – المسجد الأموي – و مارقة تمرق من ناحية الترك و يعقبها مرج الروم، و سيقبل أخوان الترك حتي ينزلوا الجزيرة، و سيقبل مارقة الروم حتي ينزلوا الرملة، فتلك السنة يا جابر! فيها اختلاف كثيرفي كل أرض من ناحية المغرب، فأول أرض المغرب أرض الشام، يختلفون عند ذلك علي ثلاث رايات، راية الأصهب و راية الأبقع و راية السفياني، فيلتقي السفياني بالأبقع، فيتقتتلون. فيقتله السفياني و من تبعه، و يقتل الأصهب، ثم لايكون له همه إلا الاقتتال نحو العراق، و يمر جيشه بقرقيسيا فيقتتلون بها، فيقتل بها من الجبارين مائة ألف، و يبعث السفياني جيشا إلي مكة، فيبلغ أمير جيش السفياني دن المهدي قد خرج إلي مكة، فيبعث جيشاً علي أثره فلا يدركه، حتي يدخل مكة خائفاً يترقب [78] علي سنة موسي بن عمران، قال و ينزل أمير جيش السفياني البيداء، فينادي مناد من السماء يا بيداء أبيدي بالقوم، فيخسف بهم فلا يفلت منهم إلا ثلاثة نفر يحول الله وجوهم إلي أقفيتهم، و هم من كلب و فيهم نزلت هذه الآية يا ايها الذين اوتوا الكتاب! آمنا بما نزّلنا مصدقا لما معكم من قبل أن نطمس وجوهاً فنردها علي أدبارها[79] [80].

... و منادي كه از آسمان ندا مي دهد[81] و صدايي از ناحيه دمشق حكايت از پيروزي مي كند[82] قريه اي در شام و به نام جابيه محو و ناپديد مي شود[83] بخشي از سمت راست مسجد دمشق فرو مي ريزد (مسجد اموي) و شورشيان مرتد از منطقه تركها خروج مي كنند و فتنه شام هم به دنبال آن مي آيد. سر و كله برادران تركها هم پيدا شده و در جزيره فرود مي آيند و شورشيان و از دين برگشتگان رومي مي آيند تا اين كه در رمله مستقر مي شوند.

جابر! در آن سال درگيريهاي زيادي در مغرب زمين رخ خواهد داد. ابتداي مغرب زمين كه شام است به فرمان سه پرچم ( سپاه) اصهب و ابقع و سفياني با هم درگير مي شوند. كه سفياني با ابقع روبرو شده و با هم مي جنگند و نهايتاً سفياني او و لشكريانش را مي كشد. سپس اصهب را هم به هلاكت مي رساند. در اين زمان همّ تمام سفياني لشكركشي به عراق است. سپاهيانش در قرقيسيا درگير شده و [ در اين جنگ] صد هزار نفر از جباران و ستمكاران هلاك مي شوند. سفياني لشكري هفتاد هزار نفري را به سمت كوفه گسيل مي دارد و آنها هم به قتل و كشتار و اسير كردن مردم كوفه مي پردازند در اين زمان كه اينها به چنين اعمالي مشغولند پرچمهايي از سوي خراسان نمايان مي شود كه منازل را به سرعت پشت سر مي گذارند و در ميان آنها از ياوران حضرت مهدي ديده مي شوند. يكي از اهالي كوفه به همراه جمعيتي ضعيف، قيام مي كند كه فرمانده لشكر سفياني، او را در بين حيره و كوفه شهيد مي كند. سفياني، سپاهي را به سوي مدينه اعزام مي كند و حضرت مهدي [به جهت خلاصي از شر آنها] به سمت مكه هجرت مي كند. خبر خروج ايشان به فرمانده سپاه سفياني مي رسد او هم عهده اي را به دنبال ايشان مي فرستد كه نمي توانند به آنها دست يابند تا اين كه حضرت صاحب همانند موسي بن عمران بيمناك و اميدوار وارد مكه مي شوند[84].

حضرت در ادامه فرمودند:

پس از استقرار فرمانده سپاه سفياني در بيداء (صحرا) ندايي از آسمان مي آيد كه: اي صحرا! اين قوم را در كام خود فرو بر! دشت هم آنها را مي بلعد به جز سه نفر كه چهره ايشان به پشتشان برگشته نجات پيدا نمي كنند آنها از قبيله كلب هستند و در مورد آنها اين آيه نازل شده كه:

« اي كساني كه به شما كتاب داده شده در عين حال كه آنچه را كه در ميان شماست تصديق مي كند، به چيزي كه آن را نازل كرديم ايمان بياوريد؛ قبل از آن كه چهره هايي را محو كرده و آنها را به پشت برگردانيم.»

امام صادق فرمودند:

إذا استولي السفياني علي الكور الخمس فعدوا له تسعة أشهر و زعم هشام أن الكور الخمس دمشق، و فلسطين، و الأردن، و حمص، و حلب[85].

وقتي سفياني بر مناطق پنجگانه مسلط شد، 9 ماه بشمريد كه به زعم هشام آن مناطق پنجگانه دمشق، فلسطين، اردن، حمص و حلب هستند.

اميرالمؤمنين فرمودند:

...إذا كان ذلك خرج السفياني، فيملك قدر حمل امرأة تسعة أشهر، يخرج بالشام، فينقاد له أهل الشام إلا طوائف من المقيمين علي الحق، يعصمهم الله من گروج معه، و يأتي المدينة بجيش جرار، حتي إذا انتهي إلي بيداء المدينة، خسف الله به، و ذلك قول الله عزوجل في كتابه و لو تري إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مكان قريب[86] [87].

... سفياني خروج مي كند و حكومت او به اندازه مدت حمل يك زن يعني نه ماه طول مي كشد. از شام قيام مي كند و اهل شام به جز عده كمي زا ساكنان آنجا كه اهل حق اند بقيه مطيع او مي شوند. با سپاهي درنده و خون آشام به مدينه مي آِد تا اين كه به صحراي مدينه مي رسد و خداوند آنها را در آن فرو مي برد. و اين است معناي اين آيه كه:

« در هنگام بيچارگي اگر آنها را ببيني بدون هيچ وقفه اي از مكان نزديكي دچار (عذاب) مي شوند.»

و امام صادق فرمودند:

كأني بالسفياني أو بصاحب السفياني قد طرح رحله في رحبتكم بالكوفة، فنادي مناديه، من جاء برأُ شيعة علي فله ألف درهمع فيثب الجار علي جاره، و يقول هذا منهم فيضرب عنقه و يأخذ ألف درهم، أما إمارتكم يومئذ لاتكون إلا لأولاد البغايا، كأني أنظر إلي صاحب البرقع.

قلت: و من صاحب البرقع؟ قال: رجل منكم يقول بقولكم يلبس البرقع، فيحوشكم – أي يجيئكم – فيعرفكم و لا تعرفونه، فيغمز بكم رجلاً رجلاً، أما أنه لايكون إلا ابن بغي[88].

گويي سفياني و يا رفيق او را مي بينم كه بساطش را در محله هاي شما در كوفه پهن كرده و منادي او ندا مي دهد كه هر كس سر شيعه علي  را بياورد هزار درهم مي گيرد. [به دنبال اين حرف] همسايه به همسايه اش حمله مي كند و مي گويد:« اين از آنهاست» و گردنش را مي زند و هزار درهم مي گيرد. و فرمانروايي بر شما در آن روز تنها از آن زنازادگان است. گويي من به صاحب برقع ( شخص نقابدار) مي نگرم.

راوي پرسيد: صاحب برقع كيست؟ فرمودند:

مردي كه خودتان خواهيد گفت او نقاب زده است[89] به سمت شما مي آيد، شما را مي شناسد و شما او را نخواهيد شناخت از تك تك شما عيب جويي خواهد كرد، چرا كه او زنازاده اي بيش نيست.

پس از تبيين جنبش سفياني با كمك روايات شريفه و با توجه به كثرت اشاره و مطالب راجع به آن و اين كه بعضي از آيات قرآن كريم در مورد اين جريان است، تأكيد مي شود كه: سفياني، واضح ترين، محكم ترين و قابل اعتمادترين نشانه در روايات است كه نيرويش تا پيش از شنيده شدن نداي آسماني و فرو رفتن در بيبان كم نمي شود و همان طور كه در آينده نزديك خواهيم ديد. برخي ديگر از نشانه ها مختص به اوست خصوصاً فر روفتن در زمين كه مخصوص سپاهيان اوست.[90]

قول به حتمي بودن سفياني در ميان نشانه ها مستدل و مورد قبول همه است. شكي نيست كه نمايان شدن سفياني به بروز خسف ( فرو رفتن در زمين) مي انجامد كه روايات صحيح را اگر به روايات خسف و سفياني ضميمه كنيم تواتر[91] مطلب را مي رساند[92] به علاوه كه بروز سفياني نمايان شدن اصهب و ابقع و جريان قرقيسيا را به دنبال خواهد داشت و همين طور فتنه شام و فتنه هاي ديار عراق و حتي بخشي از حوادث مربوط به يماني و سيد خراساني و ديگر نشانه هايي كه با سفياني در ارتباط است و از اين رو تأكيد مي كنيم سفياني از علايم حتمي است، البته با در نظر گرفتن اين كه خداوند عالم واقعي به اشياء و حوادث است.

در پايان مي توان حديثي را كه شيخ طوسي در املي و شيخ صدوق در معاني الاخبار آورده اند ذكر كرد كه از امام صادق نقل شده كه فرمودند:

إنا و آل أبي سفيان أهل بيتين تعادينا في الله، قلنا صدق الله، و قالوا كذب الله؛ قاتل أبو سفيان رسول الله صلي الله عليه و آله، و قاتل معاوية علي بن أبي طالب، و قاتل يزيد بن معاوية، الحسين بن علي والسفياني يقاتل القائم[93].

ما و خاندان ابوسفيان دو خانواده ايم كه همواره به خاطر خدا در جنگ بوده ايم؛ ما مي گوييم خدا راست است و راست گفته و آنها مي گويند، دروغ است و دروغ گفته؛ ابوسفيان با رسول الله جنگيد، معاويه هم با علي بن ابي طالب و يزيد بن معاويه با حسين بن علي جنگيدند و [ در نهايت هم] سفياني با قائم آل محمد پيكار خواهد كرد.