فصل دوم: كالبد
شكافى انتظار و پيشاهنگى تشيّع
كالبد شكافى انتظار
در ادبيات دينى مكتب حيات بخش اسلام، گلواژه (انتظار) مفهومى بس ژرف و پر
ارج دارد. گويا ((انتظار)) زيباترين و
كامل ترين جلوه بنده گى حق تعالى است، به گونه اى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله
و سلم) (طبق نقل محدث شهير سنى امام ترمذى) چنين مى فرمايد:
اءفضل العبادة انتظار الفرج؛(557)
انتظار فرج، برترين عبادات است.
همين مطلب را امام ترمذى و صدوق الطائفه و علامه مجلسى با اين عبارت از رسول مكرم
اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كرده اند:
اءفضل اءعمال امتى، انتظار الفرج من الله عزوجل؛(558)
برترين كارهاى امت من، انتظار فرج از خداوند است.
به همين تناسب، در فرهنگ دينى ما منتظران از جايگاه والا و ممتازى برخوردارند و
تعابير فخيمى در تجليل از مقام و مرتبت ايشان وارد شده است كه نمونه اى از آن بيان
مى شود؛
امام على بن ابى طالب (عليه السلام) فرمود:
الآخذ باءمرنا معنا غدا فى حظيرة القدس و المنتظر لاءمرنا
كالمتشحط بدمه فى سبيل الله؛(559)
متمسكين به امر ما، فردا در فردوس برين با ما خواهند بود و منتظران آن مانند كسانى
هستند كه در راه خدا به خون خود غلطيده اند.
((اءمر)) در اين حديث هم مى تواند
مفرد ((اءوامر)) باشد و هم مفرد
((اءمور)). بنابراين احتمال دوم، وجه
استشهاد به حديث شريف واضح تر
است و تلقى بزرگان حديث نيز، ظاهرا همين فرض دوم است. از اين رو، آن را در باب
((انتظار الفرج فى غيبة ولى العصر (عليه السلام) ذكر كرده
اند.
سيد الساجدين زين العابدين على بن الحسين عليهما السلام فرمود:
تمتدّ الغيبة بولى الله الثانى عشر من اءوصياء رسول الله
(صلى الله عليه و آله و سلم)،... ان اهل زمان غيبته القائلون بامامته المنتظرون
لظهوره، اءفضل أهل كل زمان؛ لاءن الله تعالى ذكره اءعطاهم من العقول و الاءفهام و
المعرفة ماصارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فى ذلك الزمان بمنزلة
المجاهدين بين يدى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) بالسيف، اءولئك المخلصون
حقا و شيعتنا صدقا و الدعاة الى دين الله سرا و جهرا؛(560)
دوران غيبت بر دوازدهمين وصى رسول خدا از ائمه پس از وى، طولانى خواهد گشت. اهل اين
زمان كه معتقد به امامت او و منتظر ظهورش هستند، برترين مردمان همه روزگارانند.
زيرا خداوند متعال عقل و فهم و معرفتى به آنان عطا مى فرمايد كه شرايط غيبت در
چشمشان چون زمان حضور مى گردد و به مجاهدان پيكارگرى مى مانند كه در پيش روى رسول
خدا با شمشير نبرد مى كنند. آنان مخلصان واقعى و شيعيان راستين و دعوت كنندگان به
دين خدا در پنهان و آشكارند.
امام كاظم (عليه السلام) فرمود:
طوبى لشيعتنا المتمسكين بحبلنا فى غيبة قائمنا، الثابتين على
موالاتنا و البراءة من اءعدائنا، اولئك منا و نحن منهم، قدر رضوا بنا اءئمة و رضينا
بهم شيعة، فطوبى لهم ثم طوبى لهم، هم والله معنا فى درجتنا يوم القيامة؛(561)
خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائمان، به ريسمان ما چنگ مى زنند و بر
دوستى ما و دشمنى دشمنان ما ثابت مى مانند. ايشان از ما و ما از ايشان هستيم . آنان
به امامت ما خشنود و ما به پيروى آنان خرسنديم (ايشان راضى اند كه ما امامانشان
هستيم و ما هم رضايت داده ايم كه آنان شيعيان ما باشند) خوشا و خوشا به احوالشان،
به خدا سوگند آنان در روز قيامت، در مرتبه ما و با ما خواهند بود.
به راستى، سرّ برخوردارى ((منتظران))
از چنين جايگاه رفيع و منزلت بى بديلى كه فرشتگان مقرب الهى نيز به آنان غبطه مى
خورند، در چه چيزى نهفته است؟ هر چه هست به حقيقت ((انتظار))
باز مى گردد. مگر انتظار چيست كه تا اين پايه تكامل بخش و كمال آفرين است؟ اين چه
سكويى است كه پرش آدمى از فراز آن تا سدرة المنتهى اوج مى گيرد؟
شايد مفهوم ((انتظار)) به درستى
دريافت نشده است. پس جا دارد كه بار ديگر اين سؤال را با دقت مطرح كنيم كه به راستى
انتظار يعنى چه؟
در پاسخ بايد گفت: از مجموعه معارف بلند وحيانى كتاب و سنت چنين بر مى آيد كه
((انتظار)) حقيقت شگرفى است كه با يك
يا دو كلمه نمى توان به عمق آن راه يافت. ((انتظار))
چونان منشورى چند ضلعى، داراى زواياى متعددى است كه حتى با يك جمله و دو جمله نيز
نمى توان گستره همه ابعاد آن را در آيينه سخن منعكس ساخت. ليكن ((آب
دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگى بايد چشيد.))
تعريف گلواژه (انتظار)
شايد در چند سطر بتوان انتظار را اينگونه معنا كرد:
انتظار يعنى مشق مقاومت و پايدارى.
انتظار يعنى تزريق خون به رگهاى خشكيده عدالت.
انتظار يعنى فرصتى براى عاشقى.
انتظار يعنى پاسداشت شرافت و كرامت انسانى.
انتظار يعنى حماسه تبر ابراهيم و ذوالفقار على عليهما السلام.
انتظار يعنى تفسير خون نامه نينوا.
انتظار يعنى ضمانت نامه پيروزى هابيليان.
انتظار يعنى چشيدن طعم يقين در عصر شكاكيت.
انتظار يعنى بهانه اى براى تپيدن قلب تاريخ.
از پيامبر مكرم اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) دو روايت معروف نقل شده است كه
با مقايسه آن دو مى توان به يكى از ويژگيهاى مهم ((انتظار))
پى برد؛
اءفضل الاءعمال اءحمزها(562)
و اءفضل اءعمال امتى، انتظار الفرج.(563)
نتيجه دو مقدمه فوق
(564) اين است كه ((انتظار))
از دشوارترين تكاليف شرعى محسوب مى شود. كشف اين ويژگى ((انتظار))،
هضم چرايى عظمت پاداش منتظران را آسان تر مى كند.
ريشه يابى دشوارى (انتظار)
بجاست نگاهى گذرا داشته باشيم به ريشه هاى دشوارى اين تكليف تا از رهگذر آن،
با لوازم انجام اين وظيفه خطير دينى بيشتر آشنا شويم؛ علل دشوارى وظيفه منتظران را
مى توان در چهار محور خلاصه كرد:
1. آراستگى به عدالت و تقوا
فرد منتظر بايد يك متدين راستين بوده، به زيور عدالت، تقوا و پارسايى آراسته
باشد. پيرو واقعى و صديق حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) كسى است كه
رفتار و مكتب آن جناب را الگوى عملى خود قرار دهد. قيام مولا و تمامى زحمات جان
فرساى ايشان و همه مجاهدت ها و رشادت ها و شهادت هاى پدران بزرگوار وى (عليهم
السلام) در راه تربيت نفوس و پرورش دينداران واقعى بوده است. طبعا انصار و ياران
حضرتش كه در اين مهم وى را مدد مى رسانند، با رهبر خود هم سنخى روحى و رفتارى
خواهند داشت. منتظران گوش به فرمان وى كه در ركابش حاضر مى شوند، عاملان به فرمان
الهى اتقوا الله حق تقاته
(565) (آن گونه كه حق تقوا و پرهيزگارى است، از خدا بپرهيزد)
مى باشند.
نشانه بارز كسانى كه در دوره غيبت حجت قائم (عليه السلام) ((انتظار))
پيشه مى كنند، به روشنى در كلام نبوى ذكر شده است. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله
و سلم)، در تجليل از مقام شامخ ((منتظران آخر الزمان))
خطاب به صحابه فرمود:
((شما اصحاب من هستيد، ليكن برادران من مردمى هستند كه در
آخرالزمان مى آيند.)) آنگاه در مقام توصيف اوج مجاهدت و تدين
ايشان مى فرمايد:
لاءحدهم اءشدّ بقية على دينه، من خرط القتاد فى الليلة
الظلماء اءو كالقابض على جمر الغضا؛ اءولئك مصابيح الدجى...؛(566)
هر يك از ايشان بيش از (كسى كه بر زجر) پوست كندن درخت خار با دست خالى در شب تاريك
يا نگاهدارى آتش سوزان چوب درخت كه آنان چراغ هدايت در شب هاى ظلمانى هستند.
در اسلامت رابطه تنگاتنگى ميان عدالت فردى و اجتماعى وجود دارد. از ديدگاه اسلام،
پيدايش عدالت فراگير اجتماعى در گرو تحقق عدالت فردى در آحاد جامعه است؛ اين بدان
معناست كه بر آيند تعادل مهره هاى يك مجموعه به تعادل كل آن منتهى مى شود.
عدل مقابل ظلم است (به قول منطقيان اين دو عدم و ملكه اند) كسى كه ظالم باشد، عادل
نيست و از آنجا كه ((ارتكاب معصيت))
ظلم به نفس تلقى مى شود، فرد گناهكار براى هرگونه ظلم اجتماعى آمادگى روانى لازم
را خواهد داشت. زيرا معمولا كسى كه حقوق خودش را پاس نمى دارد، حقوق ديگران را نيز
ارزشمند نمى شمرد.
آنجا كه حتى حس صيانت نفس هم نمى تواند جلودار خوى تجاوزگرى و سركشى حيوانى انسان
باشد، اهرم هاى كنترل اين تعدى طلبى نسبت به ديگران، چندان كارآ نمى نمايد.
بر اين اساس، رتبه ((تحقق عدالت فردى))
بر ((ايجاد عدالت اجتماعى)) مقدم است؛
يعنى حصول ((عدالت اءنفسى)) پيش نياز
وصول به ((عدالت آفاقى)) است.
از اين رو، اگر فردى با اجتناب از معاصى و رعايت پرواى الهى، بتواند ملكه عدالت را
در خود پديد آورد و با ايجاد تعادل در ميان قواى نفسانى خود، اركان حيات اخلاقى را
در وجود خود نهادينه سازد، آنگاه مى تواند در عصر ظهور كه عصر استقرار عدل ناب و
مطلق است، خويشتن را با شرايط نوين تمدن توحيدى مهدوى هماهنگ كند؛ اما در غير اين
صورت، هاضمه شخصيت فرد، قدرت جذب مولفه هاى فرهنگ عدالت محور دولت كريمه را نخواهد
داشت.
طبعا چنين شخصى با شرايط و ملاك هاى جديد هماهنگ نمى شود و اين تعارض در پايان وى
را به بن بست مى كشاند. نمونه تاريخى چنين شرايطى را در زمان حكومت نورانى علوى مى
توان يافت. حضرت از آغاز امر مى دانست كه نفوس غير مهذب و تربيت نشده كه از ملكه
عدالت فاصله گرفته بودند، عدالت وى را بر نمى تابند، از اين رو از پذيرش خلافت
سرباز زد تا آنجا كه حجت را بر آنان تمام كرد، و پس از استقرار حكومت وَلَوى همان
شد كه مولا پيش بينى فرمود؛ يعنى بسيارى از كسانى كه او را بر حق مى دانستند و
قلبشان با او بود، بروى شمشير كشيدند و سرانجام فرق عدالت در محراب عبادت شكافت؛
قتل فى محرابه لشدة عدله.
بارى هر كس بخواهد در شمار منتظران حقيقى آن ((عدل منتظر))
باشد، بايد پارسايى پيشه كند(567)
و متخلق به مكارم اخلاق گردد(568
) و به معناى دقيق كلمه، انسانى مكتبى باشد.
2. آراستگى به بردبارى و پايدارى
فرد منتظر بايد استقامت بورزد و صبر و حلم پيشه سازد؛ بر پايه روايت مفصلى
كه در بيان شرايط عصر غيبت و اوضاع پيش از مقطع ظهور وارد شده است
(569) و با تاييد تحليل تاريخى
(570) روند حوادث، مى توان اين نكته را دريافت كه در دوران غيبت
فشار زايد الوصفى بر منتظران مخلص و صديق مهدى موعود (عجل الله تعالى فرجه الشريف)
وارد مى شود. مقاومت و پايدارى در چنين شرايطى به توان بالاى روحى نيازمند است.
منتظران بايد بكوشند تا به درجات بالاى صبر نايل گردند؛ صبرى كه طبق حديث شريف
((راءس الايمان)) است. در اينجا جهت
رعايت اختصار صرفا به ترجمه يك حديث نبوى اكتفا مى كنيم: روزى رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) خطاب به اصحاب فرمودند:
((پس از شما كسانى مى آيند كه به هر يك از آنان، اجر پنجاه
نفر از شما را خواهند داد.)) اصحاب پرسيدند: اى رسول خدا ما
در غزوات بدر، احد و حنين با شما بوديم و درباره ما آياتى از قرآن كريم نازل شده
است. پس، چرا به آنان پنجاه برابر ما ثواب داده مى شود؟ حضرت پاسخ گفتند:
((آنان در شرايطى بس دشوار خواهند بود كه اگر شما در آن
شرايط به سر بريد، تحمل و استقامت آنان را نخواهيد داشت.))(571)
3. بهره مندى از دين شناسى بنيادين
فرد منتظر بايد فهم و تلقى صحيحى از دين داشته باشد؛ مطالعه تاريخ اديان
بيانگر اين واقعيت است كه اديان بر اثر عوامل مختلف و با گذشت زمان هاى متمادى،
آرام آرام از خلوص نخستين خود فاصله مى گيرند و خطوط اصلى و فرعى آن ها هر يك به
نوعى با حذف و اضافه، تشديد و تضعيف، تبديل و تغيير، تاويل و تفسير و... دچار تحريف
- يعنى انحراف از اصل - مى شوند.
تمامى اشكال تحريف را از يك نظر مى توان به دو نوع لفظى و معنوى تقسيم كرد. درباره
وقوع تحريف در اسلام بايد گفت: هر چند در كتاب آسمانى ما قرآن كريم، تحريف لفظى راه
نيافته است؛ ليكن در طى چهارده قرن گذشته، عواملى چون تفسير به راءى يا كج فهمى
قرآن، فقدان بخشى از منابع حديث و سيره و سنت، جعل حديث و نشر اسرائيليات، تحريف
تاريخ و شخصيت ها، جمود فكرى و قشرى گرى، نفوذ فرهنگ هاى بيگانه و پيدايش رگه هاى
التقاط، نِحله سازى مسلمانان و فرقه سازى استعمارگران، مهجور شدن وحى از صحنه زندگى
اجتماعى و حيات سياسى، ترويج اسلام شناسى هاى مسموم و مغرضانه مانند سناريوى
استشراق، تك بُعدى ديدن دين و... همگى به نوعى در تحديد خلوص اسلام نقش داشته
اند.(572)
همچنان كه امام خمينى (رحمة الله عليه) فرمودند اگر نبود مجاهدت هاى علمى استخوان
سوز و طاقت فرساى علماى عظام - يعنى فقيهان و اسلام شناسان ژرف انديش و جامع نگر -
معلوم نبود امروز چه چيزى را به جاى اسلام به خورد توده هاى مسلمان مى دادند. ولى
با اين وصف، رسوباتى از آن همه جريان ناسالم و انحرافى خواه ناخواه در ذهنيت جامعه
اسلامى ته نشين خواهد شد.
وظيفه فرد منتظر و جامعه منتظران در عصر غيبت، به ويژه در دوره حاضر - كه با تداوم
و تورم نظريه پردازى و مطالعات نظرى در حوزه دين پژوهى، فلسفه هاى مطلق و مضاف و
عرصه وسيع علوم انسانى، روند برداشت هاى ناصواب از دين پيچيده تر است - اين است كه
اسلام ناب را از سرچشمه هاى اصيل آن دريافت دارند.
بايد توجه داشت كه دفترچه راهنماى اسلام كه صراط مستقيم دستيابى به سعادت را به
مومنان نشان مى دهد، امروزه نسخه بدلهاى فراوان به ظاهر مشابه، اگر گمراه كننده اى
دارد كه سعادت مى نمايند، ولى شقاوت مى فروشند.
امام مهدى (عليه السلام) نه تنها يك انقلابى و رهبر سترگ سياسى - اجتماعى است كه
عدالت اجتماعى - اين آرمان همه رسولان الهى - را در گستره جامعه بشرى محقق خواهد
ساخت، بلكه يك مصلح بزرگ دينى است.(573)
او بساط همه دين فروشان و بدعت گذاران و التقاطيان و متحجران را برخواهد چيد و
مردمان را به سوى ابعاد ناشناخته و متروك دين، هدايت خواهد كرد.(574)
قيام او نهضت عظيم احياى تفكر و حيات دينى است
(575) و در زمينه معرفى و عملى كردن اسلام حقيقى و راستين از هيچ
تلاشى فروگذار نخواهد كرد و هر كه را در مقابل اين حركت اصلاحى بايستد، درهم خواهد
كوبيد.
اهميت و خطورت اين امر به گونه اى است كه بر پايه روايات معتبر، هنگامى كه اسلام
نخستين بار به دست رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ظهور كرد مردم با بت هاى
سنگى و چوبى در برابر حضرت ايستادگى و مقابله كردند، ليكن در آن زمان كه اسلام براى
دومين بار به دست مهدى موعود (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ظهور خواهد كرد، گروهى
با تمسك به آيات قرآن در برابر آن حضرت صف آرايى خواهند كرد.(576)
حضرت در روند تكميل پروسه احيا و اصلاح، ناگزير با برخى از ياران و سپاهيان خود
برخوردى قاطع و سركوب گرانه خواهد داشت.(577
)
علت آن كه جمعى از دينداران صورى يا قشرى چنين مقاومت هايى را از خود بروز داده و
در مقابل حضرت، مى ايستند، دو چيز است:
الف - هواپرستى دين فروشان مسلمان نما؛
اين عامل در كلام على بن ابى طالب (عليه اءفضل صلوات المصلين) اين گونه منعكس شده
است:
يعطف الهوى على الهدى، اذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف
الراءى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الراءى؛ مهدى موعود هواهاى نفسانى
مردمان را به هدايت تبديل خواهد كرد، آن زمان كه مردم هواى نفس را بر هدايت غالب
سازند، و آرا و نظريات را به قرآن بازخواهد گرداند، هنگامى كه قرآن را به آراى خود
بازگردانند.(578)
ب - عدم برخوردارى متدينان قشرى از معرفت و تربيت بايسته
اسلامى؛
از مجموع تراث غنى روايى ابواب الفتن، الملاحم و اءنباء القائم شباهتى ميان دوران
حكومت امام مهدى (عليه السلام) و اميرالمومنين (عليه السلام) به دست مى آيد. همچنان
كه حضرت على مرتضى (عليه السلام) با گروه هايى جنگيد كه يا هواپرستى و دنياطلبى شان
آنان را به خروج در مقابل امام وقت واداشته بود (يعنى دو گروه ناكثين و قاسطين) يا
فهم سقيم و تعصب كور دينى (يعنى گروه مارقين و خوارج)؛ به همين ترتيب در زمان حكومت
حضرت ولى عصر (عليه السلام) نيز دو گروه در برابر امام زمان خروج كرده، بر حضرت تيغ
مى كشند. هواپرستان و كج انديشانى كه نه فهم ژرف و جامعى از دين، حكمت و كاركرد آن
دارند و نه ادب و تربيت لازم دينى در برخورد با حجت زمان را.
بدين ترتيب، امام (عليه السلام) در جبهه خارجى بايد با نظام سلطه و استكبار جهانى
وارد جنگ شود و در جبهه داخلى با منتظرانى كه مى پنداشته اند مهدى موعود همان كسى
است كه خدا وعده داده تا بيايد و آرزوها و خواسته هاى آنان را بر آورده سازد يا
آنچه را كه آنان تحت عنوان ((دين))
بازشناخته و پذيرفته بوده اند، اجرا كند!
در آسيب شناسى ايده انتظار، بايد تمهيداتى انديشه شود كه منتظران در سطح كلان با
دين و اهداف آن، موانع و محدوديت هاى شناخت كامل دين در عصر غيبت، امامت و حوزه
اختيارات امام، مفهوم صحيح و سازنده انتظار و وظايف منتظران، سيره و مشى امام عصر
(عليه السلام) در عصر ظهور، علايم قطعى ظهور، اهداف قيام قائم آل محمد (عليه
السلام) آشنا شوند. نيز در تربيت نفوس جامعه اسلامى بايد روح ولايت پذيرى در كالبد
آحاد منتظران ديده شود تا بدين وسيله از تشكيل مهدى باورى هاى سطحى و انحرافى در
ميان منتظران پيشگيرى شود.