عصر ظهور

علي كورانى

- ۲۲ -


قرارداد صلح و آتش بس بين امام (ع ) و غربيان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
روايات مربوط به اين صلح فراوان است و دلالت دارد بر اينكه اين قرار داد صلح و عدم تجاوز و همزيستى مسالمت آميز بر اساس يك پيمان و قرار داد خواهد بود و بنظر مى رسد كه هدف امام (ع ) از اين پيمان ايجاد زمينه و فرصت عمل براى حضرت مسيح (ع ) است تا بتواند به روال طبيعى در هدايت ملل غربى گام بردارد و تحولى در عقايد و سياست آنها در اين فرصت بوجود آورد و انحرافات حكومت ها و تمدن هاى غرب را برملا سازد. بطوريكه در روايات مربوط به اين قرار داد ملاحظه مى كنيم بين اين صلح و صلح حديبيه كه پيامبر گرامى (ص ) با قريش منعقد كرد شباهت زيادى وجود دارد. در آن صلح ، متاركه جنگ به مدت ده سال مورد توافق طرفين قرار گرفته بود و خداوند آن را فتح المبين ناميد، اما زمامداران ستمگر قريش اين عهد و پيمان را يك جانبه شكستند و از نيات پليد خود پرده برداشتند و همين عمل آنها، انگيزه روى آوردن مردم به اسلام و مجوزى براى سركوبى قدرت مشركان و كفر آنها گرديد. در اين صلح نيز غربيها با مسلمانان پيمان شكنى مى كنند و از خصلت طغيان و تجاوز خود پرده بر مى دارند و بگفته روايات با يك ميليون سرباز منطقه را به جنگ و آشوب مى كشانند و پيكار بزرگى بوجود مى آيد كه بر اساس توصيف روايات ، اين نبرد از كارزار آزادى قدس نيز بزرگتر است . از پيامبر(ص ) روايت شده است كه فرمود:
((بين شما و روم چهار پيمان صلح برقرار مى گردد كه چهارمين آنها بدست مردى از خاندان هرقل است و سالها (دو سال ) بطول مى انجامد و مردى از عبدالقيس بنام سئوددبن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم چه كسى خواهد بود؟ فرمود: مهدى از فرزندان من است .)) (393)
و اين دوازدهمين روايت از چهل روايت حافظ ابونعيم درباره حضرت مهدى (ع ) است . از حذيقه بن يمان منقول است كه گفت :
((پيامبر خدا (ص ) فرمود: بين شما و بنى اصفر (زردپوستان ) صلحى برقرار مى شود كه آنها بمدت باردارى زنى (بعد از 9 ماه ) به شما خيانت مى كند و با هشتاد لشكر از راه زمين و دريا به شما حلمه ور مى شوند كه هر لشكر شامل دوازده هزار سرباز است كه بين يافا و عكا فرود مى آيند و فرمانرواى آنها كشتى هايشان را به آتش مى كشاند و به ياران خود دستور مى دهد كه از سرزمين و كشورتان دفاع و مبارزه كنيد، آنگاه جنگ و كشتار از دو طرف آغاز مى شود. و سربازان و سپاهيان به كمك يكديگر مى شتابند حتى كسانى كه در حضر موت يمن هستند به يارى شما مى آيند. در آن روز خداوند با نيزه و شمشير و تير خود آنها را ضربه و آسيب مى رساند و به سبب آن در ميان آنها بزرگترين كشتار واقع مى گردد.)) (394)
و نيز آمده است :
((كشتى هاى روميان در حد فاصل صور تا عكا، لنگر انداخته و مستقر مى شوند و آن آرايش جنگى و كارزار بزرگى خواهد بود.)) (395) و همچنين آمده كه : ((خداوند را دو نوع كشتن در ميان نصارى مى باشد يكى از آنها گذشته و ديگرى باقى مانده است .)) (396)
و معناى اينكه گفته شد: ((خداوند با نيزه خود و... به آنها آسيب و صدمه وارد مى سازد)) اين است كه خداوند مسلمانان را به كمك فرشتگان و امدادهاى غيبى خود عليه دشمنان يارى مى فرمايد.
و نيز آمده است :
((آنگاه خداوند باد و پرندگان را بر روميان مسلط مى كند تا پرندگان بالهاى خود را به صورت هاى آنها بكوبند كه چشمهايشان از حدقه در آيد و زمين بسبب آنها شكافته شود و بعد از آن دچار صاعقه و زمين لرزه مى شوند و در دره و پرتگاهى سقوط مى كنند و خداوند صبر كنندگان را يارى نموده و آنان را پاداش نيك مى دهد همچنانكه ياران محمد(ص ) را پاداش بخشيد و دلها و سينه هايشان را مالامال از شجاعت و قوت مى گرداند.)) (397)
چنين بنظر مى رسد، هدف آنها از پياده كردن نيروهاى دريايى بين يافا و عكا يا بين صور و عكا چنانكه در اين دو روايت ملاحظه مى شود باز گرداندن فلسطين و بخشيدن دوباره آن به يهوديان است كه در واقع هدف نظامى (استراتژيك ) و مجوز هجوم آنها مى باشد.
و در روايت بعدى آمده است كه آنان نيروهاى خود را در طول سواحل عريش در مصر تا انطاكيه در تركيه پياده مى كنند. از حذيفة بن يمان نقل شده كه گفت :
((پيامبر خدا را پيروزى و فتحى نصيب گرديد كه همانندش از زمان بعثت از وى رخ نداده بود عرض كرديم : اى رسول خدا اين فتح و پيروزى بر شما مبارك باد، با اين پيروزى جنگ پايان يافت ؟ فرمود: هرگز، هرگز، سوگند به كسى كه جانم بدست اوست ، اى حذيفه ، پيش از آن شش ‍ ويژگى وجود دارد... و آخرين جنگ را فتنه روم ياد كرد كه آنها به مسلمانان خيانت كنند و با هشتاد لشكر پيمان صلح را نقض كنند و در فاصله بين انطاكيه تا عريش فرود آيند.)) (398)
در روايات مربوط به فرود آمدن عيسى (ع ) آمده است كه جنگ در آن زمان پايان خواهد يافت و مؤ يد اين مطلب ، واقعيت جنگ هاى ما با روميان (غربى ها) است كه پايان نيافته و نخواهد يافت تا حضرت ظهور كند و مسيح (ع ) از آسمان فرود آيد و خداوند ما را بر آنها در مرحله طغيان جهانى شان پيروز گرداند.
و در روايت آمده است كه :
((در فلسطين دو درگيرى با روميان اتفاق مى افتد كه يكى از آنها ((گل چين )) و ديگرى ((درو)) ناميده مى شود.)) (399)
به اين معنا كه دومى نابود كننده تر از اولى خواهد بود.
روايت بعدى به اين معنا اشاره دارد كه نبرد مهدى (ع ) با غربى ها جنگى نابرابر است و البته به ظاهر موازنه قدرت در دست و به نفع آنهاست از اين رو برخى بردلان عرب به آنها مى پيوندند و بقيه بى طرف هستند. ابن حماد از محمد بن كعب در تفسير اين آيه : ((شما بزودى بسوى قومى بسيار قدرتمند فراخوانده مى شويد)) آورده است كه گفت : روميان را روز نبردى بزرگ است ، و گفت : خداوند اعراب را در آغاز اسلام دعوت به جنگ با كفار نمود، گفتند: ((مال و زن و فرزندان ما را سرگرم و مشغول داشته است )) آنگاه فرمود: شما بسوى قومى بسيار نيرومند فرا خوانده شويد، روز جنگ باز آنها همان گويند كه در آغاز اسلام گفتند و اين آيه درباره آنها تحقق يابد كه ((خداوند شما را به عذابى دردناك كيفر دهد)) و صفوان گفت : ((استاد ما گفت كه در آن روز بعضى از اعراب از دين برگشته و مرتد مى شوند و برخى ديگر دچار ترديد شده از نصرت و يارى اسلام و سپاه آن خوددارى مى كنند.))
از دين برگشتگان آنانند كه از روميان حمايت مى كنند و روى گردانان از يارى اسلام ، همان افراد بى طرف هستند و آنها بدست تواناى حضرت مهدى (ع ) بعد از پيروزى بر روميان ، به عذابى دردناك گرفتار شوند، روايتى را ابن حماد نقل كرده است كه اجر شهيدان اين جنگ را معادل پاداش شهداى بدر در كنار پيامبر(ص ) مى داند:
((پيامبر(ص ) فرمود: بهرين كشتگان در زير اين آسمان از آغاز خلقت عبارتند از نخستن : هابيل كه بدست قابيل ملعون ، ظالمانه كشته شد، پس از او پيامبرانى كه بدست امت هاى خود شهيد شدند در حاليكه براى هدايت آنها مبعوث شده بودند و سخن آنها اين بود كه پروردگار ما خداست و مردم را به سوى او دعوت مى كردند، سپس مؤ من آل فرعون و آنگاه صاحب ياسين و بعد حمزة بن عبدالمطلب ، و بعد كشتگان جنگ احد، آنگاه كشتگان حديبيه و پس از آن كشته هاى جنگ احزاب و سپس كشتگان حنين و پس از آن كشتگانى كه بعد از من بدست خوارج نابكار كشته مى شود بعد از اينها مجاهدان راه خدا... تا آنكه كارزار بزرگ روم اتفاق افتد كه كشتگان آن همچون شهداى بدر خواهند بود.)) (400)
شايد عبارت كشتگان حديبيه كه در روايت وارد شده است اشتباه و يا اضافه باشد، زيرا منابع تاريخى وقوع جنگ و كشته هايى را در حديبيه درج نكرده اند.
و در منابع شيعه به نقل از اهل بيت (ع ) آمده است كه با فضيلت ترين شهدا در پيشگاه خداوند ياران سالار شهيدان امام حسين (ع ) و شهدايى مى باشند كه ياران امام مهدى (ع ) هستند.
اما زمان هجوم اخير، سرزمين هاى اسلامى : طبق روايات ، مدت پيمان صلح با غربيان هفت سال است اما آنان بعد از گذشت دو سال و به نقل برخى سه سال ، خيانت نموده و پيمان شكنى مى كنند، چنانكه در روايت ابن حماد بنقل از ارطات آمده است :
((بين مهدى و فرمانرواى طغيانگر روم پس از كشته شدن سفيانى و به غنيمت در آمدن هستى قبيله كلب ، صلحى برقرار مى شود. بگونه اى كه بازرگانان شما و آنها به كشورهاى يكديگر رفت و آمد مى كنند و آنها سه سال به ساختن كشتى هاى خود مى پردازند (نيروى دريائى خود را مجهز مى سازند.) تا آنكه كشتى هاى روميان در سواحل بين صور تا عكا لنگر مى اندازند و آنجا صحنه كارزار خواهد بود.)) (401)
روايتى كه گذشت خيانت و نقض پيمان آنها را به مدت باردارى زنى يعنى بعد از نه ماه پس از امضاء قرار داد صلح بازگو مى كند. والله العالم .
غربيان به اسلام مى گروند
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
شكست فاحش غربيها در فلسطين و سرزمين شام بدست حضرت مهدى (ع ) تاءثير فراوانى بر ملل غرب و آينده آن خواهد داشت و بى ترديد نفوذ كلمه و قدرت ، در غرب ، از آن مسيح و مهدى (ع ) و از آن موج مردمى پشتيبان آن بزرگوار، از بين ملتهاى غربى مى باشد كه همين موج نيروهاى انسانى عهده دار براندازى حكومت هاى كفر پيشه و برپايى حكومت هايى است كه با دولت حضرت مهدى (ع ) اعلام همبستگى مى نمايند.
به بيان روايات ، در منابع شيعه و سنى ، مهدى (ع ) رهسپار غرب شده و باتفاق يارانش شهر بزرگ روم را فتح مى كند برخى از اين روايات مى گويند: وى بهمراه يارانش با گفتن تكبير آنها را فتح مى نمايد.
((قسطنطنيه و روم و سرزمين چين را مى گشايد.)) (402)
و نيز آمده است :
((او رهسپار سرزمين روم شده و به اتفاق يارانش شهر بزرگ روم را آزاد مى كند.)) (403)
همچنين آمده است :
((شهر روم كه مهدى (ع ) آنرا فتح مى كند كه ظاهرا مركز و كانون سرزمين روم است .)) (404)
و از امام صادق (ع ) نقل شده است كه فرمود:
((آنگاه روميان بدست آن حضرت اسلام مى آورند و امام (ع ) براى آنان مسجدى بنا مى كند و مردى از يارانش را جانشين و نماينده خود قرار مى دهد و باز مى گردد.)) (405)
از عكرمه و سعيد بن جبير در تفسير اين گفته خداوند كه ((الهم فى الدنيا خزى )) نقل شده است كه گفت :
((شهرى در روم است كه آزاد مى گردد.)) (406)
و نيز آمده است :
((شهرى رومى را با تكبير هفتاد هزار تن از مسلمانان آزاد مى سازد.)) (407)
سيماى حكومت جهانى امام مهدى (ع )
مقدمه
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
آيات و روايات روشنگر و نويد بخش ظهور امام مهدى (ع ) دلالت مى كند كه ماءموريت الهى آن حضرت بسيار سترگ و داراى ابعادى مختلف و اهدافى بسيار والاست . اين اءمر اقدامى است گسترده كه زندگى بشريت را در زمين دگرگون مى سازد و فصل نوينى را به تمام معنا به روى انسانيت مى گشايد.
حتى اگر ماءموريت آن حضرت منحصر به زنده كردن اسلام از نو و برپايى تمدن عادلانه و الهى و پرتوافشانى آن بر جهان باشد كافى است ، اما علاوه بر اين همه ، ترقى و تكامل زندگى بشر را از لحاظ مادى در عصر خود و بعد از آن به گونه اى تاءمين خواهد كرد كه با مراحل گذشته ، هر چند كه مترقى و پيشرفته بوده قابل مقايسه نخواهد بود.
و نيز، رسالت تحقق بخشيدن سطحى مهم در گشايش و راهيابى به ژرفاى هستى و جهان بالا و اهل آن است ، كه خود مقدمه اى است براى راه يابى و يكپارچگى كاملى كه با برپائى قيامت و رستاخيز آخرت ، بين عالم غيب و شهود حكمفرما مى شود.
و اينك شمه اى از ابعاد اين رسالت را به تناسب گنجايش اين كتاب بيان مى كنيم .
پاكسازى زمين از وجود ستم و ستمكاران
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
در نگاه نخست چنين بنظر ميرسد كه پاك ساختن زمين از لوث ستم و برچيدن بساط طاغوتها و ستمگران امرى ناممكن است و گوئيا زمين با آه و ناله مظلومان خو گرفته و فريادرسى ندارند و جهان به تحمل وجود شوم ستم پيشگان عادت كرده است تا جائيكه دوره اى را سراغ نداريم كه خالى از وجود ستمگران باشد. چرا كه آنان به سان درخت هرزه و پليد مى ماند كه داراى ريشه هاى محكمى در جامعه است بگونه اى كه اگر يكى از آنها بركنده شود، ده برابر به جاى آن مى رويد و اگر ظالمان در نسلى نابود شوند گروه گروه در نسلهاى ديگر بوجود مى آيند.
ولى خداوند حكيم چنين مصلحت دانسته است كه زندگانى انسانى بر اساس قانون نزاع حق و باطل و خير و شر برقرار باشد و براى هر چيز حد و مرزى و براى هر عصر و زمان سرنوشتى و بالاخره براى ظلم و بيداد هم سرانجامى تعيين نمودن است .
در تفسير اين آيه شريفه :
(( آن روز بدكاران به صورت هايشان شناخته شوند پس به اموى پيشانى و با پاهايشان گرفتار شوند)) (408)
از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:
((خداوند آنها را همواره مى شناسد ولى آيه در مورد قائم نازل گرديده كه مجرمان را از سيما و صورتشان مى شناسد و او و يارانش با شمشير آنها را تنبيه كردنى )) (409)
و از اميرمؤ منان (ع ) منقول است كه فرمود:
((خداوند، ناگاه بوسيله مردى از ما اهل بيت گشايشى (براى مسلمانان ) بوجود آورد، پدرم فداى آن فرزند بهترين كنيزان باد... هم اوست كه (دشمنان ) در مدت هشت ماه بجز شمشير و كشتار از او چيزى دريافت نخواهند كرد)) (410)
از امام باقر(ع ) نقل شده است كه فرمود:
((پيامبر خدا(ص ) با ملايمت و نيكى در ميان امت خود رفتار مى كرد و با مردم انس مى گرفت و قائم با كشتار (دشمنان ) رفتار مى كند و توبه كسى را نمى پذيرد. او با عهدنامه اى كه همراه دارد به اين كار ماءمور مى گردد واى بر كسى كه با وى دشمنى كند)) (411)
مراد از عهدنامه اى كه همراه اوست ، همان عهدنامه معروف است كه از جد بزرگوارش رسول خدا(ص ) با خود دارد و چنانكه وارد شده است در آن نامه اين جمله وجود دارد. ((بكش ، باز هم بكش و توبه كسى را نپذير)) يعنى توبه هيچ مجرم و جنايتكارى را قبول مكن .
و نيز از امام باقر(ع ) روايت شده است كه فرمود:
اما شباهت داشتن مهدى (ع ) به جد گراميش رسول خدا(ص ) قيام و ظهور او با شمشير و كشتن دشمنان خدا و رسول او و ستمگران و طاغوت هاست وى بوسيله شمشير و ايجاد ترس در دل دشمنان پيروز مى گردد و لشكريان او شكست نمى خورند. (412)
از امام جواد(ع ) نقل شده است كه فرمود:
((پيوسته به كشتن دشمنان خدا ادامه مى دهد تا خداى از وى خشنود گردد و او زمانى از خشنودى خداوند آگاه مى شود كه در دل خود احساس رحم و دلسوزى كند)) (413)
و نيز از آن بزرگوار در همين ماءخذ روايت شده است كه فرمود:
((وقتى شمار لشكر او (مهدى ) به حد نصاب يعنى ده هزار تن برسد به فرمان خدا خروج نمايد و پيوسته دشمنان خدا را از دم تيغ بگذراند تا آنكه خداوند از او خشنود شود. پرسيدم : چگونه از خشنودى خدا آگاه مى گردد؟ فرمود: خداوند مهر و رحمت در دل او مى افكند))
بلكه در روايات آمده است كه برخى از ياران او دچار شك و ترديد شده و نسبت به كثرت خونريزى و كشتار ظالمان بدست وى به او اعتراض ‍ مى كنند. از امام باقر(ع ) روايت شده كه فرمود:
((وقتى او (مهدى ) به ثعلبيه مى رسد مردى از بستگان وى كه از لحاظ جسمانى و شجاعت قوى ترين مردم ، بجز حضرت مهدى است بر مى خيزد و مى پرسد، اى فلان چه مى كنى ؟ به خدا قسم كه تو مردم را همچون گوسفندان از جلوى خود مى رانى (يعنى همچون شبان و يا گرگ گله گوسفند را رم مى دهد) آيا عهدنامه اى از پيامبر خدا(ص ) دارى و يا چيز ديگر؟ در اين هنگام شخصى كه عهده دار بيعت (يعنى مسئول گرفتن بيعت از مردم براى امام ) است مى گويد: ساكت باش وگرنه گردنت را مى زنم ، آنگاه قائم مى فرمايد: اى فلان خاموش باش ، آرى به خدا سوگند من منشورى از رسول خدا(ص ) با خود دارم ، اى فلان آن صندوقچه را بياور، صندوق را نزد او مى آورد و امام منشور پيامبر(ص ) را مى خواند در اين وقت مرد معترض مى گويد: فدايت شوم اجازه بده سرت را ببوسم امام سر را جلو مى برد و او بين دو چشم وى را بوسه مى دهد باز مى گويد خدا مرا فداى تو گرداند دوباره با ما تجديد بيعت كن امام مجددا با آنها بيعت مى كند)) (414)
بى ترديد نشانه ها و يا نشانه اى وجود دارد كه بوسيله آن ياران امام پى مى برند كه آن نامه همان منشور معروف پيامبر(ص ) است اما درخواست مجدد آنها براى تجديد بيعت با امام (ع ) بدين جهت است كه ايراد و اعتراض آنها خود نوعى اخلال در بيعت محسوب مى شود، (از اين رو درخواست بيعت دوباره مى كنند).
ممكن است برخى افراد، مجازات و قتل و نابودى ستمگران از سوى امام (ع ) را سنگدلى و افراط در كشتار تعبير كنند اما در واقع آن كار مانند يك عمل جراحى است كه براى پاكسازى جامعه اسلامى و ساير جوامع جهانى از لوث وجود سركشان و ستم پيشگان ضرورت دارد و بدون آن هرگز بساط ظلم برچيده نشده و عدالت حاكميت پيدا نمى كند و اگر امام (ع ) با سياست ملايمت و گذشت با آنان رفتار نمايد هرگز ترفندها و توطئه هاى جديد استكبارى كه ادامه حياتشان به آنها بستگى دارد از بين نخواهد رفت . زيرا ستمگران در جامعه هاى كنونى همچون شاخه هاى خشكيده يك درخت ، بلكه مانند غده سرطانى هستند كه بايستى براى نجات بيمار آن را ريشه كن نمود هر چند دشوار باشد.
و اما آنچه موجب آرامش خاطر ترديد كنندگان در اين سياست مى گردد اين است كه امام عهدنامه معروفى را از ناحيه پيامبر (ص ) با خود دارد و خداوند متعال به آن حضرت دانش و آگاهى نسبت به مردم و شخصيت هاى آنان عنايت مى فرمايد و او در پرتو نور الهى به اشخاص ‍ مى نگرد و آنها را مى شناسد و دواى دردشان را مى داند از اين رو بيم آن نمى رود افرادى كه اميد هدايت در آنها وجود داشته باشد بدست امام (ع ) كشته شوند، چنانكه خداوند در داستان خضر و موسى (ع ) راجع به كشته شدن آن جوان بدست خضر (ع ) خبر داده كه او بگونه اى عمل كرد كه آن نوجوان ، پدر و مادر خويش را به گردنكشى و كفر نكشاند. بلكه روايات نشانگر اين معناست كه خضر (ع ) با حضرت مهدى (ع ) ظاهر شده و از ياران آن حضرت خواهد بود و ظاهرا آن بزرگوار از علم لدنى خويش : ((ما او را از جانب خود رحمت بخشيديم و از سوى خود وى را علم آموختيم )) (415) در بارور ساختن بذر خوبيها و دفع شر از مؤ منان و از بين بردن تخم فساد و تباهى پيش از آنكه درخت تنومند پليدى گردد، استفاده مى كند... به احتمال قوى فعاليت هاى حضر (ع ) و يارانش در حكومت مهدى (ع ) آشكارا و علنى است و آن بزرگواران بر مردم حق ولايت و بر قوانين و مقررات و اوضاع ظاهرى در آن حكومت ، حق نقض دارند. در روايات آمده است كه حضرت مهدى (ع ) بين مردم با حكم واقعى خداى سبحان ، كه خداوند آنرا به وى ارائه مى دهد، داورى مى كند از اين رو از هيچكس گواه و يا دليل و برهان نمى خواهد او در كشتن ظالمان و تبهكاران از دانش و بينش واقعى و لدنى خود استفاده مى كند. و گاهى ياران او نيز در قضاوت و داورى بين مردم و بهلاكت رساندن مجرمان همين شيوه را انتخاب مى كنند. اما در ساير كارها با مردم بر اساس ظاهر افراد رفتار مى نمايند ولى خضر (ع ) و يارانش داراى صلاحيت هاى ويژه اى مى باشند.
احياء دوباره اسلام و جهان شمولى آن
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
در تفسير آيه شريفه :
((اوست خدائى كه رسول خد را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر تمام اديان عالم تسلط و برترى دهد هر چند كافران ناراضى و مخالف باشد)) (416)
از امير المؤ منين (ع ) روايت شده است كه فرمود:
((آيا خداوند مصداق اين آيه را اكنون آشكار ساخته است ؟ هرگز، سوگند به كسى كه جانم بدست اوست هيچ آبادى نمى ماند مگر اينكه هر صبح و شام در آن شهادت به وحدانيت خدا و رسالت محمدى (ص ) بدهند)) (417)
از ابن عباس روايت شده است كه گفت :
((هيچ يهودى و نصرانى و يا پيرو دينى نمى ماند مگر آنكه به اسلام گرايش پيدا مى كند. تا اينكه جزيه (ماليات سرانه ) برداشته شود و صليب شكسته و خوك كشته مى شود و آن مصداق فرموده خداوند است كه : ((اسلام را بر تمام اديان جهان پيروز مى گرداند هر چند كافران ناراضى و مخالف باشند)) و اين امر در زمان قيام قائم (ع ) پديد مى آيد)) (418)
معناى اين جمله كه جزيه برداشته مى شود اين است كه از اهل كتاب غير از اسلام پذيرفته نخواهد شد. ابوبصير گويد: از امام صادق (ع ) درباره اين آيه سؤ ال كردم :
((اوست خدايى كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا اسلام را بر تمام اديان جهان پيروز گرداند هر چند كافران ناراضى و مخالف باشند)) امام فرمود: سوگند به خدا هنوز تفسير اين آيه تحقق نيافته است عرض كردم : فدايت شوم ، پس چه زمانى تحقق مى يابد؟ فرمود: وقتى با اراده خدا، قائم قيام نمايد و چون حضرت ظهور نمايد كافران و مشركان از قيام و ظهور وى ناراضى و نگرانند، زيرا اگر كافر و يا مشركى در پشت صخره اى نهان شود، آن صخره به صدا در آيد و گويد: اى مسلمان ، در پناه من كافر و يا مشركى مخفى شده است او را بقتل برسان وى اقدام كرده و او را بهلاكت مى رساند)) (419)
و از امام باقر (ع ) منقول است كه فرمود:
((قائم ، به دست پيدايش ترس (در دل دشمنان ) پيروز مى گردد و به يارى شدن از ناحيه خدا تاءييد مى گردد و زمين براى او پيموده مى شود گنج هاى زمينى برايش آشكار مى گردد و فرمانروائى و سلطنت وى شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد و خداوند دين خود را بوسيله او بر تمام مكاتب جهان پيروز مى گرداند هر چند مشركان ناخشنود و مخالف باشند، ويرانى هاى زمين آباد مى گردد و عيسى روح الله (ع ) به زمين فرود مى آيد و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد)) (420)
و نيز از آن حضرت در تفسير آيه ياد شده آمده است كه فرمود:
((كسى باقى نمى ماند مگر آنكه به رسالت محمد صلى الله عليه و آله اعتراف و اقرار مى كند)) (421)
از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:
((درباره آين آيه از پدرم (امام باقر) پرسيدند ((با همه مشركان مبارزه كنيد چنانكه آنها همگى به مبارزه شما بر خاستند تا اينكه در زمين فتنه اى باقى نمانده و دين و آئين از آن خدا باشد)) او فرمود: تفسير اين آيه هنوز فرا نرسيده ، چنانچه قائم قيام نمايد كسانى كه او را درك مى كنند چگونگى تفسير اين آيه را خواهند ديد و سرانجام آيين محمد (ص ) مانند پايان شب به صبح صادق روشن شده و اثرى از شرك بر روى زمين باقى نخواهد ماند، همچنانكه خداوند فرمود)) (422)
همچنين در تفسير اين آيه : ((آن نيست مگر يادآورى براى جهانيان و يقينا خبرش را بعد از آن هنگام خواهند دانست )) (423) امام باقر (ع ) فرمود:
((هنگام خروج قائم خواهد بود)) (424)
و نيز در تفسير آيه شريفه ((بزودى نشانه هاى خود را در آسمان و زمين به آنان مى نمايانيم تا براى آنان آشكار شود كه اوست حق )) (425) از امام باقر (ع ) منقول است كه فرمود:
((خداوند مسخ شدن آنها را (بصورت بوزينه و خوك ) به خودشان نشان مى دهد و در آفاق ، فرو ريختن آفاق آسمان و اضطراب شهرهايشان را به آنها نشان مى دهد و قدرت خداوند را در خودشان و در سراسر جهان احساس مى كنند و مراد از گفته خداوند كه فرمود: ((تا براى آنان آشكار گردد كه اوست حق )) خروج قائم است كه از جانب خداوند حق است و اين مردم ناگزير او را خواهند ديد)) (426)
رواياتى آمده است كه بعضى از كافران و منافقان مخالف حضرت مهدى (ع ) بطور ناگهانى به شكل ميمون و خوك مسخ مى شوند و مراد از فرو ريختن آفاق ، آشفتگى و نابسامانى شهرها و شورش و خارج شدن ملت ها از حاكميت سلطه گران خود است و منظور از فرو ريختن آفاق آسمان ، پيدايش نشانه ها و علاماتى براى آنان است .
امام كاظم (ع ) در تفسير آيه شريفه ((هر كه در آسمانها و زمين است خواه ناخواه تسليم او شده است )) فرمود:
((آيه ياد شده ، در شاءن قائم نازل گرديده ، چون ظهور نمايد اسلام را بر يهوديان و مسيحيان و ستاره پرستان و بى دينان و مرتدان و كافران در شرق و غرب جهان عرضه نمايد هر كس از روى تمايل و داوطلبانه اسلام را بپذيرد او را به نماز و زكات و انجام دستوراتى كه بر هر مسلمان واجب است ، مكلف مى سازد و هر كس تن به پذيرش آئين اسلام ندهد گردنش را مى زند، بطوريكه در سراسر جهان جز موحد و يكتاپرست كسى باقى نمى ماند عرض كردم : فدايت شوم ، مردم (كافر و بى دين ) بسيارند فرمود: البته وقتى كه خداوند انجام كارى را اراده فرمايد، بسيار را اندك و اندك را بسيار مى گرداند)) (427)
و از جمله موارد افزايش دادن اندك ، اعطاء معجزات و وسائل ارتباطى و تسلط حضرت مهدى (ع ) بر جهان است ، از پيامبر (ص ) روايت شده است كه فرمود:
((اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى باشد خداوند مردى را بر مى انگيزد كه نام وى همچون نام من و اخلاقش چون خلق و خوى من و كنيه اش ابوعبدالله است و مردم بين ركن و مقام با وى بيعت مى كنند و فتوحاتى نصيب او گردد و همه اهل زمين گوينده لااله الا الله شوند، در اين هنگام سلمان فارسى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا (ص ) (اين مرد) از ذريه كدام فرزند شماست ؟ فرمود: از فرزندان اين پسرم و با دست مبارك خود به امام حسين (ع ) اشاره فرمود)) (428)
اما روايات معتبر در اين باب نزد شيعه و تسنن اين است كه كنيه آن بزرگوار ابوالقاسم است كه همان كنيه پيامبر اكرم (ص ) مى باشد. از رسول خدا (ص ) است كه فرمود:
((مهدى از خاندان من و از فرزندان فاطمه است او بر اساس ‍ شيوه و روش من مبارزه مى كند آنگونه كه من بر اساس وحى مبارزه نمودم )) (429)
و در روايتى ديگر آمده است كه :
((او در آخر الزمان قيام به آئين (اسلام ) مى نمايد همچنان كه من در آغاز اسلام قيام به آن نمودم )) (430)
همچنين فرمود:
((در جهان جز فرمانروائى اسلام وجود نخواهد داشت و زمين چون لوح سيمين خواهد شد)) (431)
يعنى زمين از لوث كفر و نفاق پاك و پيراسته خواهد شد مانند شمش نقره خالص و ناب ، از امير مؤ منان (ع ) روايت شده است كه فرمود:
((او (قائم ) راءى و نظر را از قرآن مى گيرد، آنگاه كه ديگران قرآن را بر راءى و انديشه خود باز مى گردانند، به آنان شيوه عدالت را نشان مى دهد و كتاب و سنت را كه متروك و منزوى شده ، زنده مى كند)) (432)
به اين معنا كه حضرت مهدى (ع ) از قرآن پيروى نموده و مانند منحرفان ، تفسير آنرا تحريف نمى كند.
از امام باقر (ع ) نقل شده است كه فرمود:
((گوئيا مشاهده مى كنم دين شما را همچون پرنده اى كه مى گريزد و در خون خود مى تپد كسى آن را به شما باز نمى گرداند مگر مردى از خاندان ما اهل بيت ، در آن هنگام وى در سال ، دو پاداش و بخشش و در ماه دو روزى به شما مى دهد و در زمان او به حكمت دست مى يابيد بگونه ايكه كه زن در خانه اش بر اساس كتاب خدا و سنت رسولش ‍ (ص ) داورى مى كند)) (433)
اينكه امام مى فرمايد: ((همچون پرنده اى كه در خون خودش مى تپد)) تشبيه دقيقى از وضع اسلام است كه مانند پرنده مجروحى كه بالهاى خود را مى گشايد و از آسيب و ضربه هاى ظالمان در خون خود مى تپد يعنى اسلام را تحريف و مسلمانان را از آن دور مى سازند تا آنكه حضرت مهدى (ع ) آن را نجات بخشيده و زنده كند و دوباره به مسلمانان برگرداند و مراد از اينكه (در سال دو بخشش و در ماه دو روزى به شما مى دهد) يعنى هر شش ماه يك پاداش و بخشش مالى از بيت المال و توزيع مواد غذائى و خوار و بار هر دو هفته يك بار صورت مى گيرد، امام صادق (ع ) فرمود:
((خداوند اسلام را پس از خوار شدن بوسيله او عزت مى بخشد و پس از متروك ماندن ، آنرا دو باره زنده مى كند و جزيه (ماليات سرانه ) قرار مى دهد و با شمشير (كافران و منكران ) را بسوى خدا دعوت مى كند هر كس ‍ سرپيچى كند كشته مى شود و هر كه با او در افتد خوار و بيچاره مى گردد)) (434)
و نيز مى فرمايد:
((خداوند هر گونه بدعتى را بوسيله او از بين خواهد برد و هر گمراهى را محو و هر سنتى را زنده خواهد ساخت )) (435)
از امام باقر (ع ) روايت شده كه فرمود:
((در روى زمين هيچ ويرانه اى نمى ماند مگر اينكه آباد مى گردد. و هيچ معبودى جز خداوند متعال از بت و غير آن نمى ماند مگر اينكه دچار حريق گشته و مى سوزد)) (436)
طبيعى است اگر انسان با تعجب از خود سؤ ال كند، چگونه حضرت مهدى (ع ) خواهد توانست اسلام را در ميان ملت هاى غير مسلمان گسترش دهد، با آنكه آنها در زندگى مادى غوطه ورند و از ايمان و ارزش هاى معنوى بدورند و نسبت به اسلام و مسلمانان بدبين هستند؟! ولى بايد به عوامل فراوان اعتقادى ، سياسى و اقتصادى كه پاره اى از آنها در بخش نهضت ظهور حضرت گذشت توجه گردد، از آن جمله اينكه ملت هاى جهان ، زندگى مادى و فاقد دين را تجربه نموده و خلاء موجود آن و عدم پاسخگوئى آنرا به وجدان انسان و انسانيت ، گوئيا به دست خود لمس كرده اند.
از جمله عوامل اينكه اسلام دين فطرى است و اگر زمامداران طاغوتى بگذارند نور اسلام به واسطه علماء و مؤ منان راستين به ملت ها برسد مجذوب نور آن شده و گروه گروه به اسلام مى پيوندند. و ديگر پديد آمدن نشانه ها و معجزاتى است كه توسط حضرت مهدى (ع ) براى ملل جهان بوجود مى آيد و از بارزترين آنها نداى آسمانى است كه قبلا گذشت . گرچه تاءثير اين معجزات بر حكام جور، زود گذر و ضعيف و يا بى اثر است اما بر ملت هاى آنها به شكل هاى گوناگون ، مؤ ثر واقع مى شود و شايد از مهمترين عوامل تاءثير بر آنها پيروزى هاى پى در پى امام (ع ) باشد زيرا ملت هاى غربى طبعا نيروهاى پيروزمند را دوست داشته و ستايش مى كنند اگرچه دشمن آنها باشد.
عامل ديگر، فرود آمدن مسيح (ع ) است و نشانه ها و معجزاتى كه خداوند بدست با كفايت او براى ملت هاى غرب و مردم دنيا آشكار مى سازد، بلكه ظاهرا نقش و فعاليت حضرت مسيح (ع ) اساسا در بين غربى ها است و طبعا ملل غربى و فرمانروايان آنها در آغاز بسبب وجود او مسرور شده و همه به او ايمان مى آورند. اما همينكه وى گرايش و تمايل خود را نسبت به حضرت مهدى (ع ) و اسلام ابراز مى نمايد، دولت هاى غربى نسبت به آن حضرت دچار ترديد و تشويق مى شوند و موج حمايت همگانى از او كاهش ‍ مى يابد ولى در اين حال ياران و هوادارانى از ملت هاى غربى براى او باقى ماند كه در آنان تحولى اعتقادى و سياسى بوجود مى آيد بگونه ايكه در سرزمين هاى خود موجى از حركت ايجاد مى كنند چنانكه قبلا نيز به آن اشاره كرديم .
از ديگر عوامل ، جنبه اقتصادى است كه امكانات و وسائل رفاه بدست مهدى (ع ) بسوى جهان اسلام بصورت مناسب تحول مى پذيرد و به گفته روايات مسلمانان ، در عصر او آنچنان از وفور نعمت برخوردار مى شوند كه در تاريخ جهان و ملت ها بى سابقه است و در مقابل آن ، بحران هاى اقتصادى و سياسى در كشورهاى غير اسلامى بوجود مى آيد، بديهى است چنين اوضاع و شرائطى تاءثير فراوانى بر ملت هاى غربى خواهد داشت .

next page

back page