عصر ظهور

علي كورانى

- ۲۱ -


حضرت مهدى عليه السلام در ايران و عراق
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
در روايات پيرامون حركت مهدى عليه السلام از حجاز، تفاوت هايى بچشم مى خورد. روايات موجود در منابع شيعه بطور عموم مى گويد: امام عليه السلام مستقيما از حجاز رهسپار عراق مى گردد و برخى مى گويند: مستقيما از مكه وارد آن سامان مى شود، اين مطلب روايتى را كه از روضه كافى گذشت تاءييد مى كند به اينكه امام عليه السلام لشكرى را به سوى مدينه گسيل مى دارد... امام بيان كلى روايات منابع اهل سنت اين است كه حضرت از مكه به شام و قدس مى رود و برخى ديگر بيانگر اين است كه حضرت نخست به عراق و سپس بسوى شام و قدس حركت مى نمايد. و تنها يكى دو روايت در نسخه خطى ابن حماد وجود دارد كه مى گويند: امام عليه السلام ابتدا به جنوب ايران مى آيد تا ايرانيان و رهبر خراسانى آنان و فرمانده سپاه وى شعيب بن صالح با حضرت بيعت نمايند و آنگاه به اتفاق ايرانيان در منطقه بصره به نبرد عليه سفيانى مى پردازد و سپس وارد عراق مى گردد و در مجموع ، آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه آغاز نهضت ظهور امام عليه السلام شهر مكه و هدف آن قدس مى باشد و در اين بين ، مدتى مشغول سر و سامان دادن با اوضاع دولت جديد خود بويژه وضع عراق و تدارك سپاه خويش جهت پيشروى به سوى قدس مى باشد...
بديهى است كه روايات پيامبر و امامان عليه السلام و صحابه و تابعين ، همه تحركات و اقدامات امام عليه السلام را بيان نمى كند بلكه در صدد بيان حوادث اصلى است كه زيانى به خط مشى امام وارد نمى سازد و شوق اميد را در دل مسلمانان زنده مى كند و با معجزه الهى باعث تقويت ايمان مسلمانان بهنگام ظهور مى گردد كه همين امر سبب نصرت و يارى رساندن آن حضرت مى شود. و به احتمال قوى امام عليه السلام در اين مدت به اقتضاى مصلحت ، بين حجاز و ايران و عراق و يمن تحرك و فعاليت خواهد داشت و آن بزرگوار شخصا در نبردهاى ارتش خود شركت نمى كند مگر وقتى كه ضرورت ايجاب كند.
در بخشى مربوط به ايران ، روايتى را برگزيدم كه آمدن امام عليه السلام به جنوب ايران از چند جهت ترجيح داشت ، از آن جمله روايات موجود در منابع شيعه و سنى است كه جنگ بصره را بعد از آزاد شدن حجاز توسط آن حضرت ، بيان مى كند كه جنگى بزرگ و سرنوشت ساز است ديگر آنكه بخش عمده سپاه امام را حداقل در آن منطقه ، ايرانيان تشكيل مى دهند، بنابراين آمدن امام عليه السلام به ايران جهت آمادگى در جنگ بصره و خليج فارس ، امرى طبيعى خواهد بود، ابن حماد در نسخه خود از وليد بن مسلم و رشد بن سعد از ابورومان از اميرمؤ منان على عليه السلام آورده است كه حضرت فرمود:
((وقتى سوران سفيانى به سوى كوفه روى آورند، سفيانى گروهى را به جستجوى اهل خراسان مى فرستد و در آن حال اهل خراسان در جستجوى مهدى بيرون مى آيند آنگاه بين امام و هاشمى با درفش هاى سياه كه شعيب بن صالح در طليعه آن است ملاقات رخ مى دهد تا اينكه در دروازه استخر، امام و ياران سفيانى برخورد نموده بگونه ايكه بين آنها كارزار بزرگى اتفاق مى افتد سپس ياران درفش هاى سياه غلبه پيدا مى كنند و سفيانيان از معركه مى گريزند، در اين هنگام مردم تمناى ديدار مهدى مى كنند و او را جويا مى شوند.))
همچنين از سعيد ابوعثمان از جابر، از امام باقر عليه السلام نقل كرده است فرمود:
((سفيانى بعد از ورود به كوفه و بغداد سپاهيان خود را در سراسر جهان پراكنده مى سازد در اين برهه احساس ترس و وحشتى از ناحيه ماوراءالنهر و اهالى خراسان به او مى رسد، چرا كه اهل مشرق براى هلاكت آنان يورش مى آورند وقتى اين خبر به سفيانى مى رسد لشكرى سترگ به فرماندهى مردى از بين اميه به سوى استخر مى فرستد و در ناحيه قومس و دولات رى و مرز زرع نبردهايى بين آنان رخ مى دهد، در اين زمان سفيانى دستور قتل عام مردم كوفه و مدينه را صادر مى كند و در هيمن هنگام ياران درفش هاى سياه كه پيشاپيش همه مردم جوانى از بنى هاشم كه خود پرچمى در دست راست دارد رو مى آورند و خداوند كارها و راهها را بر او آسان و هموار مى گرداند در مرز خراسان براى او برخوردى پديد مى آيد و هاشمى در سر راه خود به سوى رى ، مردى از بين تميم را كه از مواليان است به نام شعيب بن صالح به سوى استخر و رويارويى با سفيانى فرا مى خواند او و مهدى (ع ) و هاشمى در بيضاء استخر يكديگر را ملاقات مى كنند، آنگاه بين سفيانى و آنان جنگى بزرگ رخ مى دهد بگونه اى كه خون در روى زمين تا ساق پاى اسبان مى رسد، در اين لحظه نيروى بسيارى از ناحيه سيستان به فرماندهى فردى از بنى عدى به آنجا مى رسند و بدينسان خداوند ياران و سپاهيان او را پيروز مى گرداند و بعد از دو درگيرى در منطقه رى ، در مدائين نيز برخوردى پيش مى آيد و نبرد صيلميه درعاقرقوفا اتفاق مى افتد كه هر كس از آن نجات يابد خبر آن را به ديگران اطلاع مى دهد و پس از آن كشتار عظيمى در باكل و نبردى در زمينى از سرزمين نصيبين رخ مى دهد، آنگاه قومى از روستاهاى آنان بر اخوص خروج مى نمايد آنها گروه هايى اند كه عموما اهل كوفه و بصره مى باشند، تا اينكه اسراى كوفه را از دست وى رهايى مى بخشند.))
در عين اينكه سند اين دو روايت ضعيف است و آشفتگى در متن آنها وجود داد و از طرفى حوادث و جنگ هايى كه در روايت دوم آمده است جز در روايات ضعيف ديده نمى شود. اما با اين همه ، جنگ بصره را كه در فصل مربوط به عراق آمده است تاءييد مى كند همچنانكه روايات مربوط به عكس ‍ العمل شديد شرق و غرب در برابر پيروزى انقلاب مهدى (ع ) برخى از رواياتى كه درباره نبرد بصره آمده تاءييد مى كند به اينكه طرف مقابل مهدى (ع ) و يارانش غربى هاى پيرو انجيل ها هستند و به احتمال زياد لشكر سفيانى طبق روايت ابن حماد با نيروهاى غربى رودرروى قرار مى گيرند.
اميرمؤ منان (ع ) در خطبه اى مفصل راجع به بصره مى فرمايد:
((از اهل بصره به تعداد شهداى ابله در پى او مى روند كه انجيل ها در سينه دارند.)) (375)
چنانكه اين روايت صحيح و مرادش جنگ بصره و خليج فارس باشد همانگونه كه روايت ابن حماد در نهضت ظهور بيان نموده است ، اين خود دليل بر عظمت و اهميت آن خواهد بود، بطورى كه بعدا براى مردم روشن خواهد شد كه موازنه قدرت به سود و مصلحت حضرت مهدى (ع ) مى باشد و به گفته روايت ابن حماد ((در آن هنگام مردم ، آرزومند مهدى (ع ) بوده و او را مى جويند.))
طبق روايتى كه آن را در منابع اصلى نيافتم ، آمده است : امام مهدى (ع ) در هفت هودج از نور وارد عراق مى گردد، امام باقر(ع ) در تفسير آيه شريفه ((يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنقذوا من اقطار السموات و الارض فانقذ و الا تنفذون الا بسلطان )) فرمود:
((قائم در روز لرزش زمين ، در ميان هفت سراپرده از نور وارد عراق مى شود، بگونه اى كه مشخص نمى شود امام در كداميك از آنها حضور دارد تا آنكه در كوفه فرود مى آيد.)) (376)
ممكن است اين حادثه يك كرامت الهى نسبت به حضرت مهدى (ع ) محسوب گردد و شايد هم تعبيرى از ورود امام (ع ) به عراق بوسيله يك اسكادران هواپيما و يا وسايل مشابه آن باشد كه روايات از آن به قبه هاى نور تعبير كرده است به هر حال بيان اين مطلب در تفسير آيه شريفه به آن كمك مى كند.
درباره اقدامات امام (ع ) در عراق روايات زيادى وارد شده است كه برخى را در فصل مربوط به عراق ياد آور شديم و بقيه را در اينجا بطور خلاصه مى آوريم از آن جمله روايات بسيارى است كه درباره تصفيه اوضاع داخلى عراق و كشته شدن گروههاى شورشى بدست امام (ع ) وارد شده كه بيشتر آنها در جاى خود بيان شد.
و نيز از آن اقدامات ، ورود امام به كوفه و نجف و كربلا و انتخاب كوفه به عنوان پايتخت و پايگاه خود و ساختن مسجد جمعه جهانى در نزديكى كوفه كه طبق روايات داراى هزار در مى باشد از امام صادق (ع ) منقول است كه فرمود:
((زمانيكه قائم ما قيام نمايد زمين به نور الهى روشن و درخشان مى گردد بگونه اى كه مردم از پرتو خورشيد بى نياز مى شوند و عمر مردان در زمان حكومت او چنان طولانى مى شود كه براى هر مرد هزار فرزند پسر متولد شود كه در آنها دختر نباشد، وى در نجف مسجدى مى سازد كه داراى هزار در است و خانه هاى كوفه به نهر كربلا و به حيره متصل گردد تا جائيكه اگر كسى در روز جمعه در حاليكه بر استرى چابك و لاغر سوار و آهنگ آن ديار نمايد تا نماز جمعه را درك كند موفق نمى شود.)) (377)
و نيز امام باقر(ع ) مى فرمايد:
((وقتى كه جمعه دوم فرا رسد مردم گويند اى فرزند پيامبر خدا، نماز جمعه به امامت شما برابر با نماز پشت سر رسول خدا(ص ) است و اين مسجد گنجايش ما را ندارد، آنگاه امام نقشه و طرح مسجدى را با بناى مستحكم رسم مى فرمايد كه داراى هزار در بوده و مردمان را در خود جاى مى دهد.)) (378)
ممكن است ذكر هزار در كنايه از وسعت و گستردگى مسجد باشد زيرا مسجد جمعه اى كه مسلمانان از سراسر جهان براى شركت در نماز جمعه به امامت حضرت مهدى (ع ) گرد هم مى آيند و با در نظر گرفتن فرودگاه و ترمينال ها، مساحت آن فاصله بين كوفه و كربلا كه تقريبا هشتاد كيلومتر است خواهد بود.
از ديگر اقدامات آن حضرت ، چنانكه در روايات آمده است ، اعتلاء بخشيدن به موقعيت كربلا بعنوان يك پايگاه جهانى است كه تكريم از جد بزرگوار خود سالار شهيدان حضرت حسين بن على (ع ) مى باشد. از امام صادق (ع ) روايت شده است كه فرمود:
((خداوند كربلا را سنگر و پايگاهى قرار مى دهد كه محل آمد و شد فرشتگان و مؤ منان خواهد گرديد و به عاليترين مقام و مرتبه خود خواهد رسيد.)) (379)
و ديگر معجزه اى است كه در نجف ، از او ظاهر مى شود آنگاه كه زره جد خود پيامبر(ص ) را مى پوشد و بر مركب ويژه او سوار مى شود و جهان را به پرتو خود روشنائى مى بخشد بگونه اى كه مردم هر كجا كه بسر مى برند آن حضرت را مى بينند در حاليكه امام در جايگاه خويش مستقر مى باشد. از امام صادق (ع ) در اين باره منقول است كه فرمود:
((گويا من قائم را در نجف مشاهده مى كنم كه زره پيامبر خدا(ص ) را بر تن كرده و زره بر بدان او فشار مى آورد آن را تكان مى دهد و زره بر تن او گشاد مى شود، آنگاه زره را با جامه اى از استبرق مى پوشاند و سپس بر اسب ابلق خود كه ميان دو چشمش نورى مى درخشد سوار مى شود و آن را بحركت در مى آورد، اهل هيچ سرزمينى نيست كه پرتو افشانى اين نور به آنها نرسد و اين نشانه اى براى آنان است سپس پرچم پيامبر(ص ) را بر مى افرازد و همينكه پرچم را به اهتزاز در آورد، شرق و غرب جهان به نور آن روشن مى گردد.)) (380)
در همين منبع از اميرمؤ منان (ع ) نقل شده كه فرمود:
((گوئيا من او را مى بينم در حاليكه بر اسبى پاسفيد و آراسته كه نور از پيشانى آن ساطع است از وادى السلام عبور نموده و بسوى رودخانه سهله پيش مى رود و در دعايش چنين مى گويد: ((لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا ورقا. اللهم معز كل مؤ من وحيد و مذل كل جبار عنيد. انت كنفى حين تعيينى المذاهب ، و تضيق على الارض بما رحبت اللهم خلقتنى و كنت غنيا عن حلقى ، ولولا نصرك اياى لكنت من المغلوبين . يا منشر الرحمة من مواضعها و مخرج البركات من معادنها، و يا من خص نفسه بشموخ الرفعة فاولياؤ ه بعزه يستعززون . يا من وضعت له الملوك نير المذلة على اعناقهم ، فهم من سطوته خائفون ... الخ .))
و برخى از رويات مى گويد: كه امام (ع ) سپاهى به قسطنطنيه و كوهستانهاى ديلم و چين اعزام مى دارد، از مجموع روايات بر مى آيد كه امام (ع ) در عراق دست به كارهاى بنيادى نظير سروسامان دادن به اوضاع دولت جديد خود تثبيت آن در آنجا و برقرارى امنيت در مرزهاى شرقى آن از سمت روسيه و چين ، مى زند و آنگاه اقدام به بسيج عمومى و سياسى و ساز و برگ نظامى جهت نبرد بزرگ آزاد سازى قدس مى نمايد.
پيشروى به سوى قدس
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
بنابه گفته برخى از روايات ، حضرت مهدى (ع ) سپاهى را براى نبرد با روميان به انطاكيه مى فرستد كه در ميان آنان بعضى از ياران امام حضور دارند، سپس صندق مقدس را از غار انطاكيه بيرون مى آورند كه در آن نسخه اصلى تورات و انجيل وجود دارد. (381) البته كتاب يوم الخلاص آن را به (بحار ص 284 و منتخب الاثر) نسبت داده است كه من آن را در اين دو ماءخذ نيافتم ... و بنظر مى رسد آشكار شدن اين معجزه براى غربى ها عملى است كه نيروهاى آنها را در ساحل انطاكيه آماده كارزار هستند، از مشاركت در نبرد آزاد سازى قدس ، باز مى دارد. در روايات آمده است كه اين نيروها در پى نداى آسمانى در ماه رمضان ، در آن منطقه فرود مى آيند و خداوند اصحاب كهف را بعنوان معجزه براى آنان آشكار مى سازد، از اميرمؤ منان (ع ) منقول است كه فرمود:
((روميان بطرف ساحل دريا نزديك غار اصحاب كهف روى مى آورند و خداوند آن جوانان را با سگشان از غار بر مى انگيزد، دو نفر از آنان به نامهاى يمليخا و خملاها هستند كه هر دو تسليم اوامر قائم مى باشند.)) (382)
شايد عبارت اخير به اين معنا باشد كه ميلخا و خملاها نزد حضرت مدى (ع ) آمده و يا با وى بيعت مى نمايند و يا ميراث هايى كه اصحاب كهف با خود داشته اند تقديم آن حضرت مى نمايند.
بنابراين امدادهاى غيبى ، غربيان را از ورود به جنگ به طرفدارى از يهوديان و سفيانى و عليه امام (ع ) دچار تريد و تاءمل مى كند، معجزه اول ظاهر شدن اصحاب كهف و معجزه دوم بيرون آوردن صندوق مقدس و نسخه هايى از تورات و انجيل از غار انطاكيه و استدلال نمودن ياران حضرت با آن مى باشد، از اين رو بنظر مى رسد كه بين آنان و حضرت مهدى (ع ) در انطاكيه درگيرى بوجود مى آيد، چنانكه پياده شدن نيروهاى آنان در ساحل تركيه نه خود تركيه حاكى از اين است كه تركيه خارج از تحت نفوذ آنهاست چون اين كشور در آن برهه با قيام و انقلاب ملت آن و يا توسط سپاهيان حضرت مهدى (ع ) آزاد گشته است اما نيروهاى رومى (غربى ) كه در رمله ساحل فلسطين پياده مى شود همان نيروهايى هستند كه در برخى از روايات شورشيان روم توصيف شده اند و بنظر مى رسد كه آنها در نبرد قدس به جانبدارى از يهوديان و سفيانى شركت مى كنند.
چنانكه بعضى از روايات بيان مى كند، حضرت مهدى (ع ) سپاه خود را براى ورود به نبرد قدس به سوى شام اعزام مى دارد و اين احتمال وجود دارد كه آن حضرت شخصا در آن كارزار شركت نكند بلكه پس از شكست دشمنان خويش ، وارد قدس گردد ولى بيشتر روايات حاكى از اين است كه امام (ع ) به همراه سپاهيان خود رهسپار گشته و در ((مرج عذراء)) نزديك دمشق اردو مى زند. امام باقر(ع ) فرمود:
((آنگاه او (امام ) به كوفه مى آيد و تا زمانى كه خدا بخواهد در آنجا خواهد ماند تا اينكه بر آنجا استيلا يابد سپس او با همراهان خود به مرج عذراء مى آيد و عده زيادى از مردم به آن حضرت مى پيوندند و در اين روز سفيانى در وادى رمله بسر مى برد. تا اينكه در روز رستاخيز جابجائى ، آنان به يكديگر برخورد مى كنند جمعى از پيروان آل محمد(ص ) كه با سفيانى هستند و گروهى از طرفداران سفيانى كه در زمره پيروان آل پيامبر خود را جا زده اند بيرون آمده و هر دسته به پرچم و لشكر خود ملحق مى شوند آن روز جابجائى ، اميرمؤ منان (ع ) فرمود: در آن روز سفيانى و هر كه با او باشد كشته مى شوند حتى خبر دهنده اى از آنان باقى نمى ماند و در آن روز نااميد و زيانكار كسى است كه از غنيمت سفيانيان محروم بماند.)) (383)
اين روايت بر چند نكته دلالت دارد، از آن جمله : حالت عمومى مردم است كه پشتيبان امام مهدى (ع ) مى باشند زيرا هنگام ورود سپاهيان حضرت به خاك سوريه ، بدون هيچ مقاومتى در سى كيلومترى دمشق اردوگاه خود را مستقر مى سازند، تا پايان مطالبى كه در اين زمينه جنبش سفيانى بيان كرديم .
نتيجه اوضاع سياسى منطقه ، قبل از نبرد قدس كه از روايات استفاده مى شود اين است كه غربيها از روياروئى با حضرت مهدى (ع ) بجهت پيروزيهاى شگفت او و يارانش در يمن و حجاز و عراق و چه بسا پيروزى وى بر آنان در منطقه خليج و به خاطر همسوئى و موج خروشان ملتهاى مسلمان بويژه مسلمانان منطقه به نفع او، در حالتى از نگرانى و ترس بسر مى برند و مسلما بوجود آمدن نشانه هاى الهى پيش از ظهور امام (ع ) و يا همزمان با آن ، داراى تاءثير بر ملتهاى غربى نيز خواهد بود كه بر آشگفتگى وضع حكومتهاى آنها مى افزايد و آنها به عملى بيش از اعزام نيروهاى خود به ساحل انطاكيه و رمله در فلسطين و يا مصر اقدام ديگرى انجام نمى دهند، نقش غربيها در اين نبرد، بطور كلى پشتيبانى از هم پيمانان يهودى خود و سفيانى مى باشد.
اما وضع يهوديان بسيار وحشتناكتر و پراضطراب است ، چرا كه سرنوشت جنگ به هستى و موجوديت آنها بستگى دارد از اين رو ترجيح مى دهند كه مستقيما با سپاه مهدى (ع ) درگير نشوند، بلكه بوسيله خط دفاع عربى به فرماندهى سفيانى دست به اين عمل بزنند... و اين يك اصل كلى و سنت خدايى در ميان ملتها و حكومتهاى طغيانگر و عياش مى باشد كه پيوسته در پى آن هستند كه يك ملت و يا قدرتى نظامى را خريده كه به نمايندگى از آنها ستيز نمايد و خودشان پشت سر آنها در خط دوم يا سوم باقى بمانند چنانكه امروز اين معنا را در جهان غرب و يهوديان بطور عموم مشاهده مى كنيم .
اما وضع عمومى مردم در منطقه در راستاى حمايت و پشتيبانى از امام (ع ) مى باشد. بحدى كه اگر حمايت نيرومند قدرت هاى خارجى غربيان و يهود از سفيانى و سپاه وى نباشد اين نيروهاى مردمى قادر به براندازى سفيانى و الحاق سرزمين شام به حكومت آن حضرت مى باشند. و بعيد نيست همزمان با عقب نشينى سفيانى از دمشق به رمله فلسطين كه نيروهاى غربى در آن مستقر هستند، نيروهاى نظامى او نيز در برابر پيشروى سپاه حضرت عقب نشينى كنند و سرزمين شام بجز خط مرزى برابر اسرائيل در حالتى از خلاء نظامى و نوعى خلا سياسى قرار داشته باشد.
ابن حماد، در نسخه خطى كتاب خود بيست روايت را تحت عنوان ((خروج مهدى از مكه به سوى بيت المقدس )) آورده كه تعدادى از آنها در منابع ما نيز وجود دارد. از جمله ابن زرير غافقى از على (ع ) شنيده است كه مى فرمود:
((او با تعداد دوازده هزار تن حداقل و پانزده هزار تن حداكثر، خروج مى كند، ترس و وحشت پيشاپيش او (بدل دشمنان ) راه مى يابد. هر دشمنى كه با وى برخورد كند به فرمان خدا او را از پاى در آورد شعار آنان بميران ، بميران مى باشد، و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گرى باك و هراس ندارند در اين وقت هفت لشكر از شام بسوى آنها هجوم آورند كه امام (ع ) جملگى را شكست داده و آنها را به اسارت خويش در آورد و محبت و نعمت و ((قاصه )) و ((بزاره )) آنها به مسلمانان باز گردد و پس ‍ از آنان جز خروج دجال حادثه اى باقى نمى ماند، پرسيديم : قاصه و بزاره چيست ؟ فرمود: امام زمان حكومت را بدست مى گيرد بگونه اى كه كسى هر چه بخواهد بگويد و از چيزى نهراسد.)) (384)
در همين ماءخذه آمده است :
((مهدى مى رود تا در بيت المقدس فرود آيد، خزائن را نزد او مى آورند، عرب و غير عرب و جنگ افروزان و روميان (غربى ها) و ديگران جملگى به طاعت وى در آيند.))
و در جائى ديگر از اين منبع آمده كه :
((مهدى گويد پسر عم من (سفيانى ) را بياوريد تا با او سخن بگويم او را نزد امام مى آروند و با وى صحبت مى كند او تسليم امر امام شده و با وى بيعت مى نمايد، اما همينكه نزد يارانش از قبيله بنى كلب بر مى گردد او را از كرده خود پشيمان مى سازند او نزد امام مى آيد تا بيعت خود را پس ‍ بگيرد، حضرت بيعت او را فسخ مى كند، سپس نبرد بين امام و لشكر سفيانى با هفت گروه و دسته در مى گيرد و فرمانده هر دسته هاى خواستار بدست گرفتن زمام امور به نفع خود مى باشد. اما امام (ع ) آنها را شكست مى دهد.)) (385)
و نيز در همين مصدر آمده است :
((سفيانى بيعت خود را از امام (ع ) باز پس مى گيرد و امام آن را باطل مى كند، آنگاه او لشكريان خود را براى مبارزه با آن حضرت بسيج مى نمايد كه امام (ع ) وى را شكست داده و خداوند روميان (غربى ها) را نيز بدست آن بزرگوار شكست خواهند داد.))
سفيانى ملعون پسر عم امام مهدى (ع ) است ، زيرا اميه و هاشم چنانكه معروف است دو برادر بوده اند، اگر اين روايت صحيح باشد امام (ع ) مى خواهد با اين سياست حكيمانه و اخلاق نيكو حتى الامكان او را از گمراهى باز گرداند و يا بر او اتمام حجت بيشترى نمايد گرچه سفيانى از تاءثير موقت خود از شخصيت حضرت مهدى (ع ) بسرعت پشيمان مى شود اما خويشاوندان او از بنى كلب و سران هفتگانه ارتش وى كه سفيانى در حقيقت رهبرى همه آنها را بعهده دارد و از سوى ديگر اربابان غربى و يهوديش او را منصرف مى سازد.
در روايت ملاحم و فتن از اميرمؤ منان (ع ) در توصيف اين نبرد آمده است كه :
((خداوند بر سفيانى غضب مى كند و بندگان خدا نيز به سبب خشم الهى بر او خشمگين مى شوند، پرندگان با بالهاى خود و كوهها با صخره ها و فرشتگان با صداهايشان بر آنها صدمه و آسيب مى رسانند و ساعتى نمى گذرد كه خداوند تمام يارن سفيانى را هلاك مى سازند و جز او (سفيانى ) كسى از دشمنان در زمين باقى نمى ماند و امام مهدى (ع ) وى را دستگير نموده و در زير درختى كه شاخه هايش بر درياچه طبريه اشراف دارد، بقتل مى رساند.))
و در روايت الزام الناصب ج 2، ص 104 آمده است كه :
((يكى از فرماندهان سپاه مهدى (ع ) بنام صياح خود را به سفيانى رسانده او را دستگير مى كند و هنگام نماز عشاء او را نزد مهدى (ع ) مى آورد حضرت درباره او با ياران خود به مشورت مى پردازد و آنان قتل او را به مصلحت مى دانند، آنگاه او را زير سايه درختى كه شاخه هايش آويخته است مانند گوسفندى سر مى برند.)) (386)
علاوه بر آنچه كه در روايت قبلى ذكر شد بعضى از روايات اين نبرد را نوعى ديگر از امدادهاى غيبى براى مسلمانان بيان مى كند:
((در آن روز صدايى از آسمان شنيده مى شود و منادى ندا مى كند آگاه باشيد كه اولياى خدا، ياران فلان يعنى مهدى هستند و شكست و تيره روزى از آن ياران سفيانى خواهد بود، سپس آنها بگونه اى كشته مى شوند كه غير از شخص فرارى و آواره ، كسى از آنان باقى نمى ماند.)) (387)
ظاهرا مراد روايت موجود در منابع شيعه و سنى ، از نبرد مسلمانان با يهود در آخرالزمان همين نبرد است ، هم بدليل وجود شباهت در مضمون و تعبيرات آنها و هم بدليل رواياتى كه در تفسير اين آيه از قرآن ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد)) وارد شده كه به امام مهدى (ع ) و يارانش تعبير شده است . كه قبلا در بخش مربوط به ايران ، بيان اين دلائل و غير آنها گذشت .
از مشهورترين روايات آن در منابع اهل بيت سنت ، روايتى است كه مسلم و احمد و ترمذى آن را از پيامبر(ص ) روايت كرده اند كه حضرت فرمود:
((قيامت بر پا نمى شوند مگر آن كه بين مسلمانان و يهود كارزارى رخ دهد بگونه اى كه مسلمانان همه آنها را بهلاكت مى رسانند تا جائيكه اگر شخصى يهودى در پشت صخره و يا درخت پنهان شود آن سنگ و درخت به صدا در آيد و گويد: اى مسلمان ! اين يهودى است كه در پناه من مخفى شده ، او را هلاك كن مگر (درخت ) ((غرقه )) كه از درختان يهود است .)) (388)
مشابه اين روايت را مسلم و ترمذى در كتاب فتن و بخارى در كتاب مناقب ص 25 از پيامبر(ص ) نقل نموده اند كه فرمود:
((يهوديان با شما به ستيز بر مى خيزند اما شما بر آنها مسلط خواهيد شد.))
چه اينكه در متن روايات مربوط به حضرت مهدى (ع ) كه از طريق شيعه و سنى رسيده است ، در زمينه بيرون آوردن صندوق مقدس و بخش هايى از كتاب آسمانى تورات و استدلال نمودن آن حضرت بوسيله آن بر يهوديان ، روايات متعددى وجود دارد... و بنظر مى رسد كه اين قضايا پس از پيروزى امام (ع ) بر آنها و ورود آن بزرگوار به قدس اتفاق مى افتد...
من در روايات ، رقم مشخصى از نيروهايى را كه در اين پيكار شركت دارند، چه نيروهاى مسلمانى كه همراه مهدى (ع ) هستند و يا نيروهاى سفيانى و يهودى و غربى ، بدست نياوردم ، البته در برخى روايات تعداد نيروهاى سفيانى كه در كنار درياچه طبريه پياده مى شوند، يكصد و هفتاد هزار تن آمده است ... اما شاخص هايى وجود دارد كه نيروهاى طرفين را رقم بسيار بزرگى نشان مى دهد، از جمله در روايت گذشته ، امام باقر(ع ) فرمود كه :
((تعداد بسيارى از مردم به وى مى پيوندند.))
ديگر به گفته بيشتر روايات ، گستردگى جبهه جنگ است كه از طبريه تا قدس ‍ امتداد دارد و بنابر بعضى از آن روايات ، مرج عكا و صور و دمشق نيز داخل در اين صحنه نبرد مى باشد.
اما آنچه در بعضى روايات بدان اشاره شده اينكه ، شماره سپاهيان حضرت مهدى (ع ) را چند ده هزار آورده است و آن لشكرى است كه حضرت آن را از مكه با آن سامان اعزام مى دارد، اما برخى از راويان حديث ، بين اين سپاه و سپاهى كه امام (ع ) از عراق به سوى قدس روانه مى كند، اشتباه نموده اند در حاليكه فرمانده اين لشكر شعيب بن صالح است كه همان فرمانده نيروهاى ايرانى است و رقم نيروهاى اين لشكر از مرز يك ميليون سرباز فراتر مى رود، چرا كه اين سپاه متشكل از نيروهاى ايرانى و يمنى و عراقى و غير آنان از ساير ممالك اسلامى است ، بعلاوه شمارى نيز از سرزمين شام و احتمالا از ديگر نقاط به آن مى پيوندند.
به اضافه اينكه ابن حماد روايت هاى مربوط به چند ده هزار را در ص 95 به بعد جز تعداد لشكريان حضرت مهدى (ع ) كه به سوى قدس حركت مى كند آورده است . اما در ص 106 نسخه خطى خود مى گويد: پاسداران امام (ع ) هنگام ورود به قدس دوازده هزار تن مى باشند.
((مردى از بنى هاشم در بيت المقدس وارد مى شود كه پاسداران وى دوازده هزار تن هستند.))
و روايت دوم در ص 107 مى گويد:
((تعداد پاسداران او سى و شش هزار نفر است ، بر سر هر راه كه به بيت المقدس منتهى مى شود دوازده هزار نفر، حضور دارد.))
و اين نشانگر انبوه لشكريان حضرت مهدى (ع ) است ، چنانكه ابن حماد در ص 110 همين ماءخذ روايتى درباره بناى قدس توسط امام مهدى (ع ) آورده است كه مى گويد:
((خليفه اى از بنى هاشم فرود مى آيد كه زمين را از عدل و داد پر مى كند و عمارت بيت المقدس را به گونه اى مى سازد كه همانندش ساخته نشده باشد.))
و طبيعى بنظر مى رسد كه پيروزى شگفت انگيز و قاطع امام (ع ) و ورود او به قدس شريف ، همچون صاعقه اى آسمانى بر سر غربيان فرود مى آيد و به جهت شكست هم پيمانان يهودى خود و فرود ريختن هستى آنها، گرفتار جنون و حالت روانى مى شوند، و بر طبق محاسبات سياسى و شناختى كه ما از وضع كنونى آنها داريم ، ايجاب مى كند كه آنها به حمله اى نظامى از طريق دريا و هوا عليه امام (ع ) و سپاه وى دست بزنند، بلكه از جنگ افزارهاى شيميائى خطرناك و بخشى از بمب هاى اتمى استفاده كنند.
اما آن طور كه از روايات استفاده مى شود، چند عامل اطمينان بخش در آن هنگام وجود خواهد داشت كه شايد مهم ترين آنها فرود آمدن حضرت مسيح (ع ) به قدس باشد و سپس حالت ترس و اضطرابى است كه غربيها از روياروئى با حضرت مهدى (ع ) در عمق جان خود احساس مى كنند. و علاوه بر آن وجود امدادهاى غيبى كه امام (ع ) از آنها برخوردار است و برخى از آنها را در نهضت ظهور خويش بكار مى گيرد كه بررسى آنها خود نياز به بخشى ويژه دارد و هر چند تاءثير آنها تقريبا منحصر به ملتهاى غربى است و نسبت به حكومت هاى آنان ضعيف و يا ناچيز جلوه مى كند، اما بايد گفت كه آن حضرت جنگ افزارهاى پيشرفته اى در اختيار دارد كه با سلاح هاى غربى برابرى كرده و يا بر آنها برترى دارد.
فرود آمدن مسيح (ع ) از آسمان
برگرفته از كتاب : عصر ظهور
مسلمانان در فرود آمدن حضرت مسيح روح الله (ع ) از آسمان به زمين ، در آخرالزمان اتفاق نظر دارند. و بيشتر مفسران اين آيه را كه :
((هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر آنكه پيش از مرگ ، به وى (عيسى ) ايمان خواهد آورد و روز قيامت او بر نيك و بد آنان گواه خواهد بود.)) (389)
به همين معنا تفسير كرده اند و صاحب مجمع البيان اين تفسير را از ابن عباس و ابومالك و قتاده و ابن زياد و بلخى نقل نموده است و مى گويد طبرى نيز اين گفته را برگزيده است و مجلسى اين تفسير را/3 در بحار از امام باقر(ع ) به همين معنا روايت كرده است كه فرمود:
((پيش از قيامت (عيسى ) به دنيا فرود مى آيد و هيچ كس از ملت يهود و مسيحى نمى ماند مگر آنكه قبل از مرگ به او ايمان مى آورد و آنحضرت پشت سر مهدى نماز مى گزارد.))
روايات راجع به فرود آمدن مسيح در منابع شيعه و سنى فراوان است ، از جمله اين روايت مشهور از پيامبر(ص ) كه فرمود:
((چگونه خواهيد بود آنگاه كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما از خود شما باشد.)) (390)
اين روايت را بخارى و ديگران در باب ((فرود آمدن عيسى )) آورده اند. (391)
و ابن حماد در نسخه خطى كتاب خود از ص 159 تا 162 حدود سى روايت را تحت عنوان ((فرود عيسى بن مريم سلام الله عليه و روش او)) و عنوان ((مدت زندگانى آن حضرت بعد از فرود آمدن وى )) آورده است ، از آن جمله روايتى كه در صحاح و بحار از پيامبر(ص ) نقل شده است كه فرمود:
((سوگند به آنكه جانم بدست اوست بطور يقين عيسى بن مريم به عنوان داورى عادل و پيشوايى دادگر در ميان شما فرودخواهد آمد و صليب را شكسته و خوك را مى كشد و ماليات (جزيه ) وضع مى كند و آن قدر مال مى بخشد كه ديگر كسى نمى پذيرد.)) (392)
و در همين ماءخذ آمده است :
((پيامبران با يكديگر برادرند به سبب هايى ، آئين شان يكى و مادرانشان مختلف است ، سزاوارترين ايشان نسبت به من عيسى بن مريم است ، چرا كه بين من و او پيامبرى نيست ، او در ميان شما فرود خواهد آمد پس او را بشناسيد، مردى چهارشانه و درشت اندام و سرخ و سفيد گونه است ، خوك را مى كشد و صليب را مى شكند و ماليات وضع مى كند و بجز اسلام آئينى را نمى پذيرد و دعوت او يك جهت داشته كه منحصر به پروردگار جهانيان است .))
در شمارى از روايت هاى ابن حماد آمده است كه محل فرود آمدن عيسى (ع ) در قدس خواهد بود و در برخى ديگر آمده كه در محل پل سفيد بر دروازه دمشق و در بعضى ديگر، در كنار مناره اى در محل دروازه شرقى دمشق بر طبق پاره اى از روايات در دروازه لد در فلسطين مى باشد. التبه ممكن است همانگونه كه مشهور است ، نخست در قدس فرود آيد و سپس ‍ رهسپار شام و ديگر نقاط شود.
در بعضى از روايات آمده است كه او پشت سر امام مهدى (ع ) نماز مى گزارد و هر سال به حج خانه خدا مشرف مى شود و مسلمانان به همراهى وى به نبرد يهود، روم و دجال مى پردازند. آن بزرگوار مدت چهل سال زندگى مى كند و آنگاه خداوند جان او را مى گيرد و مسلمانان وجود مقدس او را بخاك مى سپارد.
در روايتى از اهل بيت (ع ) آمده است كه حضرت مهدى (ع ) مراسم دفن او را بطور آشكار و در برابر ديدگان مردم برگزار مى كند كه ديگر مسيحيان حرفهاى گذشته را بر زبان نياوند و پيكر او را با پارچه اى كه دستباف مادرش ‍ حضرت مريم عليهاالسلام است كفن نموده و در كنار قبر مادر در قدس به خاك مى سپارد.
در زميه فرود آمدن حضرت عيسى (ع ) احتمال قوى بنظر من اين است كه با توجه به گفتار خداوند متعال در قرآن كريم :
((هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر اينكه به او ايمان مى آورد.))
مى توان گفت همه ملل مسيحى و يهودى به او ايمان مى آورند. و فلسفه عروج او به آسمان و طولانى شدن عمر آن حضرت اين است كه خداوند او را براى ايفاى نقش بزرگ وى در مرحله حساس تاريخى كه امام مهدى (ع ) ظهور مى كند و مسيحيان بزرگترين قدرت جهانى را تشكيل مى دهند. و اين خود بزرگترين مانع رسيدن پرتو اسلام به ملت هاى جهانى و برپايى حكومت و تمدن الهى وى مى باشد ذخيره نموده است .
از اين رو جا دارد كه تظاهرات مردمى و يك نوع خوشحالى عمومى جان مسيحيت را فراگيرد زيرا آنها فرود آمدن عيسى (ع ) را براى خود و در برابر ظهور مهدى (ع ) براى مسلمانان ، موهبتى مى پندارند و طبيعى است كه حضرت مسيح (ع ) از كشورهاى مختلف آن ديدن مى كند و خداوند نشانه و معجزه هايى را بدست او آشكار مى سازد و جهت هدايت تدريجى مسيحيان به اسلام در درازمدت اقدام مى نمايد. نخستين ثمره هاى و نتايج سياسى فرود آمدن آنحضرت كاهش دشمنى حكومت هاى غربى نسبت به اسلام و مسلمانان و به گفته روايات ، قرارداد صلح و آتش بس بين آنها و حضرت مهدى (ع ) خواهد بود.
و چنانكه روايات مى گويد ممكن است نمازگزاردن پشت سر حضرت مهدى (ع ) در پى نقض قرارداد صلح و آتش بس توسط غربى ها و اقدام به جنگ نمودن آنان با لشكرى انبوه در منطقه باشد كه حضرت مسيح موضع صريح خود را در طرفدارى از مسلمانان اعلان نموده و پشت سر حضرت مهدى (ع ) نماز مى گزارد.
اما شكستن صليب و كشتن خوك ، بعيد نيست كه بعد از جنگ غربى ها در منطقه و شكست آنها در اين نبرد بزرگ بدست مهدى (ع ) باشد... چنانكه سزاوار است حركت موج مردمى غرب طرفدار حضرت مسيح را بحساب آورد كه بر حكومت هاى غرب قبل از نبرد بزرگ آنها با حضرت مهدى (ع ) و پس از آن تاءثير شگرفى خواهد داشت .
اما ظاهر شدن دجال ، با توجه به روايات مربوط به آن ، احتمال قوى نزد من اين است كه آن جنبش بعد از مدتى نه چندان كوتاه ، پس از برپائى حكومت جهانى حضرت مهدى (ع ) و رفاه عمومى ملت هاى جهان و پيشرفت حيرت انگيز علوم خواهد بود.
و خروج دجال جنبشى نشاءت گرفته از يهود و همانند جريان (هيپى گرى ) غريب است كه ناشى از عيش و نوش و خوشگذرانى مى باشد. منتها جنبش ‍ دجال يك چشم بسيار پيشرفته و داراى ابعاد عقيدتى و سياسى گسترده اى است بگونه اى كه دجال كليه ابزار علم را در تبليغات و ترفندهايش بكار مى گيرد و يهوديان كه خود در حقيقت پشتوانه حركت او مى باشند از او پيروى كرده و با فريب دختران و پسران جوان آنان را استثمار مى نمايند و خلاصه اينكه فتنه و آشوب دجال بر مسلمانان سخت و ناگوار خواهد بود.
درباره رواياتى كه مى گويد: مسيح (ع ) دجال را مى كشد، بايد دقت و بررسى به عمل آيد زيرا اين عقيده مسيحيان است كه در كتابهاى انجيل آمده است در حاليكه فرمانرواى حكومت جهانى ، بنابر اتفاق نظر مسلمانان ، حضرت مهدى (ع ) مى باشد و حضرت مسيح (ع ) بعنوان معاون و ياور او خواهد بود و در روايات اهل بيت (ع ) آمده است كه مسلمانان به رهبرى حضرت مهدى (ع ) دجال را به هلاكت مى رسانند.

next page

back page