شيوه فرماندهي پيامبر

محمود شيت خطاب
ترجمه : عبدالحسين بينش

- ۱۲ -


مفهوم تنها رفتن عبدالله بن عتيك به دژ محل سكونت ابو رافع و در ميان قبيله او چه بود؟ چرا در هـنـگـامـى كـه يـاران عبدالله بيرون دژ در امنيت به سر مى بردند او جان خود را در معرض خطر قـرار داد؟ آيـا ايـن كـار مـعـنـايـى جـز ايـن دارد كـه فـرمـانـده بـراى نـيـل بـه شـهـادت ، خـودش را بـه جاى دوستانش در معرض خطر قرار داد؟ او مى توانست كه اين مـاءمـوريـت را بـه يـكـى از زيـردسـتـان خود واگذار كند. اما خود آن را برعهده گرفت ، و موفق گرديد كه ابن ابى الحقيق را از ميان ببرد و با پاى شكسته نزد يارانش بازگردد.
مـوارد فـراوانـى از ايـن قبيل ـ كه اين دوره از زندگى نظامى مسلمانان اتفاق افتاد ـ به روشنى بـر نـفـوذ اعـتـقـاد اسـلامى در ژرفاى وجودشان دلالت دارد: امرى كه آنان را وا مى داشت ، در راه اعتقادشان به همه چيز بى اعتنا باشند.
5 ـ امور تداركاتى
الف ـ تقسيم غنايم
غـنـايـم بـنـى قـريظه ميان مسلمانان تقسيم گرديد. پياده يك سهم و سواره سه سهم : يك سهم بـراى سـوار و دو سـهـم بـراى اسـب ، ايـن كـار بـه مـنـظـور افـزايش شمار اسبان در جنگ ، به دليل فوايد بسيارش بود. خُمس غنايم براى رسول خدا(ص ) ماند تا آن را ميان نيازمندان تقسيم و هزينه زندگى و مركب و سلاح مجاهدانى را كه در جهاد چيزى براى خرج كردن نداشتند تاءمين كند.
وضـعـيـت اقـتـصـادى مـسـلمـانان با اين غنايم بهبود يافت ؛ و چنان بى نياز شدند كه به منظور آمادگى در عمليات آينده ، با مقدارى از آن از نَجْد اسب و سلاح خريدند.
ب ـ آب
پـس از رسـيـدن بـه دژهـاى بـنـى قـريـظـه ، مـسـلمـانـان بـرق آسـا كـنـتـرل يـكـى از چـاهـهـاى آب را بـه دسـت گـرفـتـنـد تـا در طـول مـدت محاصره استفاده كنند. اگر شتاب مسلمانان نبود، به يقين بنى قريظه چاه را پر مى كـردنـد و آنـان را از دسـتـرسـى بـه آب ، كـه براى پايدارى در جنگ ضرورى بود، محروم مى ساختند.
بشارت پيروزى نزديك
(لَقـَدْ رَضـِىَ اللّهُ عـَنِ الْمـُؤْمـِنينَ اِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى قُلُوبِهِمْ، فَاءَنْزَلْ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ اَثابَهُمْ فَتْحا قَريبا)
فتح (48)، آيه 18.
بـه راسـتـى خـدا هـنگامى كه مؤ منان ، زير آن درخت با تو بيعت مى كردند از آنان خشنود شد، و آنـچـه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنان بشارت داد.
غزوه حديبيه (241)
وضعيت عمومى
1 ـ مسلمانان
در سـال نـخـسـت هـجـرى ، رسـول خـدا(ص ) قـبله را از مسجد الاقصى در بيت المقدس ‍ سوى مسجد الحرام در مكه برگرداند، و از آن پس ، مسلمانان سوى بيت الله الحرام نماز مى گزاردند.
از صـدها سال پيش اعراب به مسجد الحرام رو مى آوردند و در ماههاى حرام حج مى گزاردند و آن را تـقـديـس مى كردند و بتهاى درون آن را مى پرستيدند. اما مسلمانان پس ‍ از ايمان به خداوند، به بتها كفر ورزيدند. اما به خانه خدا همچنان ايمان داشتند.
بنابر اين بايد به مكه مى رفتند و خانه خدا را بزرگ مى داشتند تا اعرابى كه در مكه گرد مى آيند، به نيروى شان پى ببرند و هم به جايگاه بلند بيت الله در نظر آنان آگاه گردند.
ايـن كـار بـر نـيـروى مـسـلمـانـان مـى افـزود، دلهـاى مـشـركـان را بـه آنـان مـتمايل مى ساخت ؛ و به ظالمانه بودن جلوگيرى مسلمانان از انجام حج و عمره پى مى بردند و همه اينها از كينه و دشمنى ها مى كاست و هرگز براى جنگ با آنها متحد نمى شدند.
در ماه ذى قعده سال ششم ، رسول خدا(ص ) تصميم گرفت سوى مكه حركت كند. فرستادگانى را نـزد قـبـايـل غـيـر مسلمان اعزام كرد و از آنان خواست ، براى زيارت و بزرگداشت كعبه و نه براى جنگ ، همراه مسلمانان حركت كنند. قصد حضرت اين بود كه همه اعراب بدانند، خروج وى در مـاه حـرام بـه مـنـظـور حـج است و نه جنگ . اگر قريش به پيروى از ديگر اعراب بر جنگ در ماه حرام و باز داشتن رسول خدا از حج و عمره اصرار مى ورزيدند، اعراب بيرون مكه موضع آنها را تـاءيـيـد نمى كردند و در جنگ عليه مسلمانان آنها را يارى نمى دادند. در اين صورت توان كسب پشتيبانى همپيمانهاى خود را از دست مى دادند. و اين در حالى بود كه بدون پشتيبانى آنها توان جلوگيرى مسلمانان را نداشتند.
2 ـ مشركان و يهوديان
در ميان مشركان قبيله اى كه به تنهايى بتواند در برابر مسلمانان ايستادگى كند وجود نداشت . بـنـابـر ايـن تـنـها راهى كه پيش رويشان قرار داشت ، اين بود كه همه نيروهاى خود را براى مقاومت در برابر اسلام گرد آورند. هرچند كه اينكار نيز ضمانتى براى پيروزى نداشت .
اجـتـمـاع نـيـروى مشركان در جبهه واحد امكان نداشت ، مگر با انگيزه هاى بسيار قوى و سرنوشت سـاز، مـثـل دشـمـنـى بـا مـقـدسـات و يـا تـعـرض بـه زن و فـرزنـد آنـان . ايـنـك قـبـايـل عـرب بـاور كـرده بـودنـد كـه مـسـلمـانـان نـيـرومـنـدتـر از آن هـسـتـنـد كـه بـتـوان بـه مال و جانشان دست درازى كرد.
از يـهـوديـان نـيز كسى جز ساكنان خيبر باقى نمانده بود و اينان نيز از ترس اينكه مبادا به هـمـان سـرنـوشـت بـنى قريظه ، بنى قينقاع و بنى نضير گرفتار شوند، از انجام هرگونه اقدام شتاب زده اى خود دارى مى ورزيدند.
نيروهاى طرفين
1 ـ مـسـلمـانـان : 1600 رزمـنـده (242) بـه فـرمـانـدهـى رسول خدا(ص ). سلاح آنان شمشير غلاف شده بود و هفتاد قربانى همراه داشتند.
2 ـ مشركان : قريش و برخى از قبايل همپيمان . ولى از آنجا كه مسلمانان به منظور تعظيم خانه خـدا آمده بودند و قصد جنگ نداشتند، همپيمانان قريش در موضوع بازداشتن آنان از زيارت خانه خدا، همفكر نبودند.
اهداف طرفين
1 ـ مسلمانان
الف ـ نـمـايـش قـدرت اسـلام در بـرابـر قريش و ديگر قبايلى كه براى زيارت خانه خدا آمده بـودنـد؛ نشان دادن ميزان اطاعت پذيرى از رسول خدا و دلبستگى شان به اسلام ؛ اظهار علاقه شديد به دفاع از اسلام و پشتيبانى از آزادى تبليغ دين تا تحقق برترى كلمة الله .
ب ـ اداى احترام عملى نسبت به كعبه و زدودن هرگونه شكى از اعراب .
2 ـ قريش
جـلوگيرى از ورود مسلمانان به خانه خدا، تا اعراب نپندارند كه آنها به زور وارد مكه شده اند و بدين ترتيب از هيبت و اعتبارشان در ميان قبايل عرب كاسته شود.
كارهاى مقدماتى
1 ـ شناسايى
الف ـ مـسلمانان : رسول خدا(ص )، پس از رسيدن به ذو الحُلَيْفه (243) احرام بست و شتران قربانى را نشان كرد.
آن حضرت مردى از خُزاعه را فرستاد تا وضعيت قريش را شناسايى كند. وى پس از رسيدن به عـُسْفان
...