شيوه فرماندهي پيامبر

محمود شيت خطاب
ترجمه : عبدالحسين بينش

- ۳ -


(اِنْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِاءَمْوالِكُمْ وَ اءَنْفُسِكُمْ فى سَبيلِ اللّهِ)(66)
سبكبار و گرانبار بسيج شويد و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد.
آيـا مـا سـبـك بـار يـا سـنـگـيـن بـار در راه خـدا حـركـت كـرده ايـم و آيـا بـا مال و جان خود در راه خدا پيكار كرده ايم ؟
امـا سـرنـوشـت كـسـانـى كـه حـركـت نـمـى كـنـنـد چـيـسـت ؟ خـداى متعال مى فرمايد:
(اِلاّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً اءَليماً)(67)
اگر بسيج نشويد (خدا) شما را به عذابى دردناك عذاب مى كند.
آيـا در حـالى كـه مـا فـرمـانـهاى خداوند را اجرا نمى كنيم ، چگونه ما را يارى كند؟ آيا در قرآن كـريـم آيـه اى آمـده اسـت دال بر اينكه خداوند كسانى را كه اسلام را بپذيرند، ولى به وظيفه جهاد و عمل صالح عمل نكنند يارى خواهد كرد؟
آرى ، تـا هـنگامى كه مسلمانان به اسلام باز نگردند، امورشان صلاح نخواهد پذيرفت و تنها در سايه بازگشت به اسلام راستين است كه يهوديان خواهند گفت :
(اِنَّ فيهاً قَوْماً جَبّارينَ)(68)
[در آنجا مردمى زورمندند.]
و در آن روز مؤ منان از پيروزى خداوند شادمانند.
والحـمـدلله كـثـيـراً، و صـلى الله عـلى سـيـدى و مـولاى رسول الله و على آله واصحابه اجمعين .
محمود شيت خطاب
جنگ عادلانه (69)
(وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ)بقره (2): آيه 190.
در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند بجنگيد.
جنگ در اسلام
معناى جنگ در اسلام
جـنـگ در اسـلام به معناى پيكار با دشمن به منظور تاءمين آزادى تبليغ دين و محكم ساختن پايه هاى صلح ، با رعايت اصول جوانمردى (70) و شرافت است .
آغاز جنگ در اسلام
على رغم رنج و مشقتهاى گوناگونى كه مسلمانان ، پيش از هجرت از مكه مكرمه به مدينه منوره تـحـمـل كـردند، اجازه پيكار نداشتند. در دوران پيش از هجرت همه تلاش آنها اين بود كه دين را تـبـليغ و عقيده اسلامى را تثبيت كنند و از سر شوق و صداقت بگويند: (پروردگار ما الله است .).. اما هنگامى كه دشمنى قريش به اوج رسيد، و بر ريشه كن ساختن دعوت اسلامى مصمّم و بر قـتـل پـيـامـبر(ص ) همدست گرديدند، آن حضرت همراه يارانش به مدينه هجرت فرمود. ولى آيا سـتـمـگـرى پـايـان پـذيرفت و از شدت دشمنى كاسته شد؟ هرگز! قريش به دشمنى خود با مـسـلمـانـان ادامـه دادنـد و آنـهـا را از خـانـه و كـاشـانـه شـان بـيـرون رانـدنـد و امـوال آنـان را مـصـادره كـردند، تا آنكه خداوند به مسلمانان اجازه پيكار داد و نخستين آيه در اين باره نازل گرديد:
(اءُذِنَ لِلَّذيـنَ يـُقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ، اَلَّذينَ اءُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاّ اءَنْ يَقُولُوا: رَبُّنَا اللّهُ)(71)
رسول خدا(ص ) دوازده ماه (72) پس از رسيدن به مدينه منوره و در ماه صفر براى جنگ بيرون آمد و به اين ترتيب جنگ در اسلام (بطور رسمى ) آغاز گشت .
اهداف جنگ در اسلام
1 ـ حمايت از آزادى نشر اسلام
جـنـگ در اسـلام نه به هدف ترويج دين ، بلكه به منظور تاءمين آزادى و تبليغ آن است . زيرا تـرويـج اسـلام بـا زور بـه مـعـنـاى اجـبـار اسـت ، در حـالى كـه خـداونـد متعال مى فرمايد: (لا اِكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ)(73) اگر فضيلت انـتـشـار اسـلام مـربـوط بـه شـمـشـيـر و نيزه مسلمانان بود، مى بايست هنگام ناتوانى و شكست حـكـومـتـهـاى اسـلامـى ، نفوذ معنوى آن نيز از ميان مى رفت . ولى هدف جنگ اسلامى ، پشتيبانى از عقيده و تاءمين آزادى انتشار آن در ميان مردم و جلوگيرى از تجاوز خارجى به سرزمينهاى اسلامى است :
(وَ قـاتـِلوا فـى سـَبـيـلِ اللّهِ الَّذيـنَ يـُقـاتـِلُونـَكـُمْ وَ لا تـَعـْتـَدُوْا اِنَّ اللّهَ لا يـُحـِبُّ الْمُعْتَدينَ)(74)
و در راه خـدا بـا كـسـانى كه با شما مى جنگند بجنگيد، ولى از اندازه در نگذريد. زيرا خداوند تجاوز كاران را دوست نمى دارد.
جـنگ اسلامى ، دفاعى است . مسلمانان براى تجاوز به كسى آن را آغاز نمى كنند و جز به اجبار بـا كسى نمى جنگند. از ديدگاه ملت اسلامى ، جنگ مبارزه شرافتمندانه اى است كه مبارزان اجازه انجام كارها و اقدامهاى منافى با شرافت را ندارند و درنتيجه پايبند محترم شمردن عهد و پيمان خـود هـسـتـنـد، خـيانت را در شاءن خود نمى دانند؛ به مجروحان ، بيماران و اسيران كمك مى كنند و آنـان را بـه يـك چـشـم مـى نـگـرنـد و از بدرفتارى با غير نظاميان ، زنان ، كودكان ، پيران ، راهبان ، بردگان و كشاورزان و ديگران خوددارى مى ورزند.(75)
2 ـ تحكيم پايه هاى صلح
ملّتى كه ارتش نيرومند ندارد در معرض نابودى است ، زيرا دشمنان بدون هيچ ترس و واهمه اى در او طـمـع مـى كـنـند. اما آنگاه كه از ارتشى نيرومند برخوردار باشد، دشمن به خواسته هايش احـتـرام مـى گـذارد و فـكـر تـجـاوز بـه او را از سـر بـيـرون مـى آورد و بـه اين ترتيب صلح فراگير مى شود.
قرآن كريم مى فرمايد:
(وَ اءَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْءٍ فى سَبيلِ اللّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَ اءَنْتُمْ لا تـُظـْلَمـُونَ وَ اِنْ جـَنـَحـُوا لِلسـّلْمِ فـَاجـْنـَحْ لَهـا...) (يـا اَيُّهـَا الَّذيـنَ آمـَنـُوا ادْخـُلُوا فـِى السِّلْمـِ كافَّةً)(76)
و هـر چـه در تـوان داريـد از نـيـرو و اسـبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات ] دشمن خدا و دشـمـن خـودتـان و [دشـمـنـان ] ديگرى را جز ايشان ـ كه شما نمى شناسيدشان و خدا آنان را مى شـنـاسـد ـ بـتـرسـانـيد. و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى شود و بر شما ستم نخواهد رفت .
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد هـمـگـى بـه صـلح درآيـيـد و گـامـهـاى شـيـطـان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است .
صلح در اسلام ، در حقيقت يك آيين است ، اما نزد ديگران چه ؟!...
اسـلام چـنـانـكه از نامش پيداست دين امنيت و صلح است و بر پايه هاى دوستى و تسامح بنا شده اسـت . ايـن ديـن ، جـنـگ را تـنـهـا در شـرايـط معينى تجويز مى كند، به گونه اى كه در غير آن شرايط گناه تلقى مى شود.
انواع جنگ در اسلام
1 ـ جنگ مسلمان با مسلمان
ايـن نـوع پـيـكـار از جـمـله امـور داخـلى مـسـلمـانان است . قرآن كريم با فرض حالت سركشى و شورش عليه نظام حاكم بر جامعه ـ كه بر اثر جنگ دوگروه مسلمان و يا ميان مردم و حاكم پديد مـى آيـد ـ قـانـونـى وضـع كـرده اسـت كـه هم ضامن وحدت مسلمانان است و هم قدرت و شوكت هيئت حاكمه را حفظ مى كند و همگان را از شر سركشى و دشمنى در امان مى دارد:
(وَ إِنْ طـائِفـَتـانِ مـِنَ الْمـُؤْمـِنينَ اقْتَتَلُوا فَاءَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَاِنْ بَغَتْ إِحْدَيهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفِىَّءَ إِلى اءَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاَّءَتْ فَاءَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ اءَقـْسـِطـُوا، إِنَّ اللّهَ يـُحِبُّ الْمُقْسِطينَ. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوةٌ فَاءَصْلِحُوا بَيْنَ اءَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)(77)
و اگـر دو گروه از مؤ منان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكى از آن دو بـرديـگـرى تـعـدى كـرد، بـا آن [طـايفه اى ] كه تعدى مى كند بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر بازگشت ، ميان آن دو را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد كه خدا دادگران را دوسـت مـى دارد. در حـقـيـقـت مـؤ مـنان با هم برادرند، پس ‍ ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروابداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.
در اين آيه شريفه حالتى در نظر گرفته شده است كه ميان دو گروه از مؤ منان اختلاف بروز كـنـد و امـكـان حـل آن از راهـهـاى صـلح آمـيز وجود نداشته باشد و در نتيجه هر دوى آنان به زور مـتـوسـل شـوند. آيه شريفه ، امت اسلامى را مكلف مى سازد كه با تعيين يك داور بى طرف علت بروز اختلاف را مورد رسيدگى قرار دهند و بكوشند كه ميان آنها آشتى برقرار كنند. اگر اين داور از راه گـفـت و گـو بـه اين هدف رسيد و حق به صاحبش بازگشت و سركشى از ميان رفت و امـنـيـت اسـتقرار يافت ، خداوند مؤ منان را از شر جنگ رهانيده است . اما اگر يكى نسبت به ديگرى سـركـشـى كـرد؛ و بـه دشـمـنـى ادامـه داد و از پـذيـرش حق و داورى مؤ منان سر باز زد، در اين صـورت سـركـش اسـت و از سـيـطـره قـانـون بيرون رفته و عليه قانون و نظام الهى سر به شورش برداشته است . پس بر همه مسلمانان واجب است كه با او بجنگند تا آنكه تسليم شود و به حق بازگردد.
هـدف از وضـع ايـن قانون حفظ وحدت اسلامى و از ميان بردن زمينه هاى تفرقه است . بنابراين چنين جنگى تنها راه برقرارى صلح و پايان دادن به سركشى و دشمنى مى باشد.
2 ـ جنگ مسلمان با غير مسلمان
جنگ با غير مسلمانان ، با هدف جلوگيرى از تجاوز عليه قلمرو اسلامى ، حمايت از دعوت اسلامى و آزادى تـرويـج دين تشريع گرديده است . جنگى كه در قرآن كريم تشريع شده از جنبه هاى آزمـنـدى و افـزون طلبى و خوار گردانيدن ضعيفان بر كنار است و غرض ‍ آن يافتن راهى سوى صلح و آرامش و پايه ريزى زندگى بر معيارهاى انصاف و دادگرى است .
جزيه اى هم كه از ملل مغلوب گرفته مى شود عوض مالىِ خون يا اعتقاد آنان نيست بلكه براى حـمـايت از اموال ، عقايد و نواميس و عزت و شرف و برخوردار ساختن آنها از حق حمايت برابر با مـسلمانان است . به همين دليل در كليه قراردادها و معاهداتى كه ميان مسلمانان و ساكنان شهرهاى مـغـلوب بـسـته مى شد، اين حمايت اعتقادى و اقتصادى به صراحت ذكر مى گرديد. در معاهده خالد بـن وليـد بـا حاكم (قُسَّ الناطف )(78) آمده است : (با شما بر جزيه و امنيت پيمان مى بـنـديـم . اگـر امـنـيت شما را تاءمين كرديم به ما جزيه بدهيد و گرنه تا هنگام تاءمين آن ، از پرداخت جزيه معاف هستيد.)(79)
هـنگامى كه بر اثر شرايط دشوار جنگى ، مسلمانان ناچار شدند كه از شهرهاى شام عقب نشينى كـنـنـد، خـالد بـن وليـد جـزيـه اهـل حـمـص ، ابـو عـبـيـده جـزيـه اهـل دمـشـق و ديـگر فرماندهان اسلامى جزيه اى را كه از مردم آن سامان گرفته بودند باز پس دادنـد. از جـمـله سـخـنـانـى كـه فـرماندهان اسلامى به مردم آن شهرها گفتند اين بود: ما از شما جـزيـه گـرفـتـيـم كه امنيت شما را تاءمين و از شما حمايت كنيم . اينك كه قدرت حمايت از شما را نداريم ، اموالتان را به شما برمى گردانيم .
وضـع قـانـون جـزيـه در اسـلام بـا مـوضـوع بـهـره كـشـى و چـشـمـداشـت بـه امـوال مـغـلوبـان فـاصله بسيار دارد. زيرا مقدار جزيه اندك و تنها بر جنگجويان و كسانى كه توانايى كار داشتند مقرر مى شد و بر سه قسم بود:
1 ـ بـالاتـريـن مـيـزان آن سـالانـه 48 درهـم (حـدود 5/2 ديـنار عراقى يا بيست ليره سورى يا لبنانى و يا 240 قرش مصرى ) بود كه از توانگران گرفته مى شد.
2 ـ مـقـدار مـتـوسـط آن سـالانـه 24 درهـم بـود كـه از طـبـقـه مـتـوسـط جـامـعـه مثل بازرگانان و كشاورزان گرفته مى شد.
3 ـ پايين ترين مبلغ آن سالانه 12 درهم بود كه از صاحبان پيشه يعنى كسانى كه كارى پيدا مى كردند گرفته مى شد.
مـبـالغ يـاد شده به نسبت زكاتى كه خود مسلمانان مى پرداختند بسيار ناچيز بود و 5/2 درصد مقدار شرعى زكات را شامل مى گشت .(80)
عـدم اخـذ جـزيـه از تـهـيـدسـتان ، كودكان ، زنان ، راهبان ، عابدان ، كوران ، زمينگير شدگان و افراد عاجز و ناتوان نشان آن است كه در گرفتن جزيه توان پرداخت مكلفان در نظر گرفته مـى شـود، هـمـان طـور كـه تـقـسـيـم جـزيـه بـر سـه قـسـم نـيـز نـشـان مـى دهـد كـه بـراى تـحـصـيل آن نبايد مردم را به سختى و مشقت افكند. در پيمان خالد با حاكم قس الناطف آمده است : (مـن بـا شـمـا پيمان مى بندم كه از شما جزيه بگيرم و امنيت شما را در برابر هر كس كه قصد دسـت درازى بـه شما داشته باشد تاءمين كنم : توانگر به اندازه توانايى اش و تهيدست به ميزان تهيدستى اش .)
موارد به آنچه گفته شد محدود نمى شود، بلكه اسلام جزيه پردازان را از خدمت در ارتش معاف كـرده اسـت ، و اگـر فرد ذمى به دلخواه به عضويت سپاه اسلامى درآيد، جزيه از او ساقط مى گـردد. بـا ايـن تـفـاصـيل مى توان جزيه را چيزى شبيه عوض نقدى خدمت نظامى در روزگار ما شمرد.
همچنين ، اسلام سرپرستى ذمّيانِ بينوا و تهيدست را به عهده مى گيرد، چنانكه در عهدنامه خالد بـا اهـل حيره آمده است : (هر شخصى كه ناتوان شده از كار باز بماند يا بيمار شود و يا اينكه روزى تـوانـگـر بـوده و امـروز تـهـيـدسـت شـده و هـم كيشانش به او صدقه مى دهد، جزيه از او برداشته است و مخارج او و خانواده اش از بيت المال مسلمانان پرداخت مى گردد.)
مقرر شدن جزيه به مفهوم خوار ساختن ذِمّيان نيست و معناى صاغرون در آيه جزيه : (حتى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ(81)) (تا با فروتنى با دست خود جزيه دهند)، خضوع و فـروتـنـى اسـت . زيـرا يـكى از معانى واژه (صغار) خضوع است و از همين باب بر كودك نيز صـغـيـر اطـلاق مـى گردد زيرا كه فرمانبردار والدين خود و بزرگترهاست . بنابراين مراد از خضوع در آيه شريفه ، فرمانبردارى از قدرت حكومت است ، بگونه اى كه پرداخت جزيه نشان پـايـبـنـدى و صـداقـت اهـل ذمـه نـسـبـت بـه دولت اسـلامـى اسـت . هـمـان طـور كـه دولت نـيـز در مقابل متعهد است آنان را حمايت و نگهدارى كند و به عقايدشان احترام بگذارد.
در قرآن كريم ، آيه اى دال بر اينكه جهاد اسلامى براى وادار ساختن مردم به پذيرش دين است وجود ندارد.
قرآن كريم شيوه رفتار مسلمانان با ديگران را به روشنى بيان داشته مى فرمايد:
(لا يـَنـْهـاكـُمُ اللّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ اءَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تـُقـْسـِطـُوا اِلَيـْهـِمْ إِنَّ اللّهَ يـُحِبُّ الْمُقْسِطينَ اِنَّما يَنْهاكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَ اءَخـْرَجـُوكـُمْ مـِنْ دِيـارِكـُمْ وَ ظـاهـَرُوا عـَلى إِخـْراجـِكـُمْ اءَنْ تـُوَلَّوْهـُمْ، وَ مـَنْ يـَتـَوَلَّهُمْ فَاءُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ)(82)
[امـا] خـدا شـما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده انـد ، بـاز نـمى دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد. زيرا خداوند دادگران را دوست مى دارد.
فـقـط خـدا شما را از دوستى با كسانى باز مى دارد كه در [كار] دين با شما جنگ كرده و شما را از خـانـه هـايـتـان بـيـرون رانـده و در بـيـرون رانـدنتان ، همكارى كرده اند و هر كس آنان را به دوستى گيرد، آنان همان ستمگرانند.
آخرين آيه هاى نازله قرآن كريم نيز روابط مسلمانان با ديگران را تعيين فرموده است . در آنجا چنين مى خوانيم :
(اءَلْيـَوْمَ اءُحـِلَّ لَكـُمُ الطَّيِّبـاتُ وَ طـَعـامُ الَّذيـنَ اءُوتـُوا الْكـِتـابَ حـِلُّ لَكـُمْ وَ طـَعـامـُكُمْ حِلُّ لَهُمْ، وَالُْمـحـْصـَنـاتُ مـِنَ الْمُؤْمِناتِ وَالُْمحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ اءُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ اءُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذى اءَخْدانٍ، وَ مَنْ يَكْفُر بِالاْ يمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الاَّْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ)(83)
امـروز چـيـزهـاى پـاكـيـزه بـر شـمـا حـلال شـده ، و طـعـام كـسـانـى كـه اهـل كـتـابـنـد بـراى شـمـا حـلال ، و طـعـام شـمـا بـراى آنـان حـلال است . و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان ، و زنان پاكدامن از كسانى كـه پـيـش از شـمـا كـتاب [آسمانى ] به آنان داده شده ، به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بـدهـيـد، در حـالى كـه خـود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد. و هر كس در ايمان خود شك كند، قطعاً عملش ‍ تباه شده و در آخرت از زيانكاران است .
از ايـنجا دانسته مى شود كه روابط مسلمانان با غير مسلمانان بر پايه نيكى ، عدالت ، همكارى و وصلت كردن استوار است .(84)
سازماندهى جنگ در اسلام
1 ـ تقويت روحيه
دين مبين اسلام تلاش مى كند، روحيه پيكارگران راه خدا را تقويت نمايد. از اين رو به آنان كه بـراى رهـايى مردمان ناتوان ، خدمت به انسانيت و مبارزه با قدرتهاى استكبارى و سركش و نيز براى از ميان برداشتن عوامل شرارت و تبهكارى پيكار مى كنند، وعده پاداش مضاعف داده است :
(فـَلْيـُقـاتـِلْ فـى سـَبـيـلِ اللّهِ الَّذيـنَ يـَشـْرُوْنَ الْحـَيـاةَ الدُّنـْيـا بِالاْ خِرَةِ، وَ مَنْ يُقاتِلْ فى سـَبـيـلِاللّه فـَيـُقـْتـَلْ اءَوْ يـَغـْلِبْ فـَسـَوْفَ نـُؤْتـيهِ اءَجْراً عَظيماً، وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فى سَبيلِاللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ: رَبَّنا اءَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقـَرْيـَةِ الظـّالِمِ اءَهـْلُهـا، وَاجـْعـَلْ لَنـا مـِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً. اَلَّذينَ آمَنُوا يـُقـاتـِلُونَ فـى سـَبيل اللّهِ وَالَّذين كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِى سَبيلِالطّاغُوتِ فَقاتِلُوا اءَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كان ضعيفاً)(85)
پـس ، بـايـد كسانى كه زندگى دنيا را با آخرت سودا مى كنند در راه خدا بجنگند، و هر كس در راه خـدا بـجـنگد و كشته يا پيروز شود، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد. و چرا شما در راه خـدا [و در راه نـجـات ] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى جنگيد؟ همانان كه مى گويند: (پـروردگـارا، ما را از اين شهرى كه مردمش ستم پيشه اند بيرون ببر، و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خويش ياورى براى ما تعيين فرما)، كسانى كه ايمان آورده اند در راه خـدا كـارزار مـى كـنـنـد. و كـسانى كه كافر شده اند، در راه طاغوت مى جنگند. پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان در نهايت ضعيف است .
اسـلام كـليـه عـوامـل ترس آفرين و سستى آور را ريشه كن ساخته و مؤ منان را به پيكار در راه خـداونـد، راه حـقـيـقـت و راه خـيـر و سـعـادت تـشـويـق كرده است . در منطق اسلام ، پدران ، مادران ، بـرادران ، هـمـسـران ، خـويـشـاونـدان ، امـوال و تـجـارتـهـايـى كـه بـيـم كـسـاد آنـهـا مى رود و مـنـازل مـحـل سـكـونـت ، هـيـچ كـدام شـايـسـتـه آن نـيـسـتـند كه ميان مؤ من و آنچه مقتضاى محبت خدا و رسول او مى باشد يعنى فداكارى و جهاد، حايل شوند.
(قـُلْ إِنْ كـانَ آبـاؤُكـُمْ وَ اءَبـْنـاؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ اءَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ اءَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تـِجـارَةٌ تـَخـْشـَوْنَ كـَسـادَهـا وَ مـَسـاكـِنُ تَرْضَوْنَها، اءَحَبَّ اِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فى سـَبـيـلِهِ، فـَتـَرَبَّصـُواْ حـَتـّى يـَاءْتـِىَ اللّهُ بـِاءَمـْرِهِ، وَاللّهُ لا يـَهـْدِى الْقـَوْمـَ الْفاسَقينَ)(86)
بـگـو اگـر پـدران و پـسـران و بـرادران و زنـان و خـاندان شما و اموالى كه گرد آورده ايد و تجارتى كه از كسادش ‍ بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است ، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را (به اجرا در) آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى كند.
اسـلام با استفاده از اين منطق استوار با عوامل سستى آور و گرايشهاى ترس آفرين مبارزه كرده خوى شجاعت ، فداكارى و ناچيز شمردن زيورهاى زندگى در راه يارى خداوند را در ژرفاى جان امت اسلامى رسوخ داده است :
(اِنَّمـَا الْمـُؤْمـِنـُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا، وَ جاهَدُوا بِاءَمْوالِهِمْ وَ اءَنْفُسِهِمْ فى سَبى لِ اللّهِ، اءُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ)(87)
در حـقـيـقـت مـؤ مـنـان كـسـانـى انـد كـه بـه خـدا و پـيـامبر او گرويده و (ديگر) شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده اند، اينانند كه راستگويانند.
هـدف اسـلام تـقـويـت روحـيـه مـعـنـوى است ؛ زيرا (روحيه عالى ) همان طور كه يكى از مهمترين ، اصول جنگ است ، از مهمترين مزيتهاى نظاميان و ارزشهاى والاى نظامى نيز به شمار مى رود.
2 ـ تهيه قُدرت مادى
اسـلام مسلمانان را تشويق مى كند كه به دو جنبه كسب قدرت و تحكيم مرزها اهتمام ورزند. منظور از كـسـب قـدرت فـراهم كردن عِدّه و عُدّه است كه بسيج مردان جنگى ، تهيه سلاح و ابزار نظامى تـاءمـيـن تـداركـات و آذوقـه و ديـگـر تـرتـيـبـات لازم را شـامل مى شود. تحكيم مرزها (رباط)، همه كارهايى را كه به منظور استوار ساختن حدود و ثغور و جـاهـاى آسـيـب پـذيـر در مقابل دشمن انجام مى شود و همچنين فراهم ساختن نيروى كافى براى حمايت از مرزها را شامل مى گردد.
هدف اسلام از تشويق و تقويت اين دو جنبه ، تاءمين صلح و آرامش است ؛ و از اين طريق قصد دارد دشـمـن را بـتـرسـاند، تا با سوء استفاده از برخى نقاط ضعف به فكر بهره كشى از مسلمانان نيفتد.
(وَدَّ الَّذيـنَ كـَفـَرُوا لَوْ تـَغـْفـُلُونَ عـَنْ اءَسـْلِحـَتـِكـُمْ وَ اءَمـْتـِعـَتـِكـُمْ فـَيـَمـيـلُونَ عَلَيْكُم مَيْلَةً واحِدَةً)(88)
كـافـران آرزو مـى كـنـنـد كـه شـمـا از جـنـگ افـزارهـا و سـاز و بـرگ خـود غافل شويد تا ناگهان بر شما يورش ‍ برند.)
هـمـچـنـيـن اسلام مشوق ايجاد كارخانه هاى اسلحه سازى است و بويژه استفاده از آهن براى مقاصد نظامى را يادآور مى گردد:
(وَ اءَنـْزَلْنـَا الْحـَديـدَ فـيـهِ بـَاءْسٌ شـَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ، إِنَّ اللّهَ قَوِىُّ عَزيزٌ)(89)
و آهـن را كـه در آن بـراى مردم خطرى سخت و سودهايى است ، پديد آورديم ، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان ، او و پيامبرانش را يارى مى كند، آرى خدا نيرومند شكست ناپذير است .
هدف از جهاد در اسلام ، آمادگى دايم به منظور دفاع و پشتيبانى از حق است ؛ و مسلمانان بايد از چنان قدرت كوبنده اى برخوردار باشند كه دشمنان و بدخواهان پيش از انجام هرگونه عملى ، هزار بار روى آن قدرت حساب كنند.
3 ـ سازماندهى عملى براى جنگ
الف ـ مـعـافـيـت از سـربـازى : اسـلام مـعـافـيـت از سـربـازى را بـه موارد ضعف مانند بيمارى ، ناتوانى ، پيرى و ناتوانى از تاءمين هزينه هاى زندگى محدود كرده است .(90)
(لَيـْسَ عـَلى الضِّعـَفـاءِ وَ لا عـَلَى الْمـَرْضـى وَ لا عـَلَى الَّذيـنَ لا يـَجـِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ اِذا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ)(91)
بـر نـاتـوانـان و بـيـمـاران و بـر كـسانى كه چيزى نمى يابند (تا در راه جهاد) خرج كنند، در صورتى كه براى خدا و پيامبرش خيرخواهى نمايند، هيچ گناهى نيست .
اسلام داشتن گواهينامه هاى علمى ، انتساب به دانشگاهها، حفظ قرآن كريم ، پرداخت عوض نقدى و يـا اشـراف زاده بـودن و امـورى از ايـن قـبـيـل را كـه در دوره زوال قـدرت اسـلام شـاهد آنها بوده ايم ، موجب معافيت از سربازى نمى داند. بلكه در روزگار پـيـامـبـر خـدا(ص ) و در دوره هـاى پـيـوسـتـه بـه زمـان رسـول خـدا(ص ) قـضـيـه بـه عكس بوده است و اينكه به فكر جمع قرآن افتادند به اين خاطر بـود كـه مـى ترسيدند با شهادت قاريان ، قرآن از بين برود، زيرا آنان در جنگ يمامه بسيار شجاعانه نبرد مى كردند.
ب ـ اعـلان جنگ : قرآن كريم به مسلمانان هشدار مى دهد كه با مكر و فريب از غفلت دشمن استفاده نكنند و او را غافلگيرانه مورد تهاجم قرار ندهند:
(وَ إِمـّا تـَخـافـَنَّ مـِنْ قـَوْمٍ خـِيـانـَةً، فـَانـْبـِذْ اِلَيـْهـِمْ عـَلى سـَواءٍ، إِنَّ اللّهَ لا يـُحـِبُّ الْخائِنينَ)(92)
و اگـر از گـروهـى بـيـم خـيـانـت دارى (پـيمانشان را) به سويشان بينداز (تا طرفين ) بطور يكسان (بدانند كه پيمان گسسته است ) زيرا خدا خائنان را دوست نمى دارد.
بـديـن تـرتـيـب آيـه كـريمه از مسلمانان مى خواهد، هرگاه از سوى دشمنانشان احساس ‍ شرارت كردند، پيمان فيمابين را به طور صريح لغو كنند.
مـسـلمـانـان بـه احـدى خـيـانـت نـمـى كـنـنـد و هـيـچ كـس را فـريـب نـمـى دهـنـد و بـا صـراحـت كامل به دشمن اعلان جنگ مى دهند و آنگاه اقدام به پيكار مى كنند.
ج ـ دعوت به جهاد: اسلام به مسلمانان هشدار مى دهد كه هنگام شنيدن نداى جهاد در پاسخ به آن از سستى و كاهلى بپرهيزند.
(يـا اءَيُّهـَا الَّذيـنَ آمـَنـُوا، مـا لَكـُمْ إِذا قـيـلَ لَكـُمُ انـْفـِرُوا فـِى سَبيلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى الاَْرْضِ، اءَرَضـِيـتـُمْ بـِالْحـَيـوةِ الدُّنـْيـا مـِنَ الاَّْخـِرَةِ، فـَمـا مـَتـاعُ الْحَيوةِ الدُّنْيا فِى الاَّْخِرَةِ اِلاّ قَليلٌ، إِلاّ تـَنْفِرُواْ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً اءَليماً وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً، وَاللّهُ عَلى كُلّ شَى ءٍ قَديرٌ)(93)
اى كـسـانـى كه ايمان آورده ايد، شما را چه شده است كه چون به شما گفته مى شود در راه خدا بـسـيـج شـويـد، كـنـدى بـه خـرج مـى دهـيـد؟ آيـا بـه جـاى آخـرت بـه زنـدگـىِ دنـيـا دل خوش كرده ايد؟ متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست .
اگر بسيج نشويد، (خدا) شما را به عذابى دردناك عذاب مى كند، و گروهى ديگر به جاى شما مى آورد، به او زيانى نخواهيد رسانيد، و خدا بر هر چيزى تواناست .
د ـ كـيـفـر مـتـخـلفـان : اسلام به متخلفان از جنگ كيفر روانى مى دهد؛ به اين ترتيب كه خانواده مـتـخلف حتى همسرش از او دورى مى گزيند، و افراد جامعه اسلامى او را طرد و روابطشان را با او قطع مى كنند؛ و متخلف در ميان جامعه به عنوان فردى پست و فرومايه معرفى مى شود.
(وَ عـَلَى الثَّلاثـَةِ الَّذيـنَ خـُلِّفـُوا حـَتّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الاَْرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ اءَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا اءَنْ لا مَلْجَاءَ مِنَ اللّهِ اِلاّ اِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا)(94)
و [نـيـز] بـر آن سـه تـن كـه بـر جـاى مـانـده بـودنـد، [و قـبـول تـوبـه آنـان بـه تـعـويـق افـتـاد] تـا آنجا كه زمين با همه فراخى اش براى آنان تنگ گـرديده و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا جز به او نيست . پس ‍ [خدا] به آنان [توفيق ] توبه داد، تا توبه كنند.
خـداونـد گـروه يـاد شـده را پـس از چـشيدن اين كيفر روانى ، بخشيد تا توبه كنند و از تكرار تخلف بپرهيزند.
در اسـلام كـيـفـر مـتـخـلف تـنـهـا بـه خـود او مـحـدود مى گردد و خانواده ، خويشاوندان و ساكنان محل او را شامل نمى شود. به عكس آنچه در ميان شمارى از كشورهاى بزرگ قرن بيستم رخ داد و خـانـواده ، خويشاوندان و حتى در مواردى ساكنان روستاى او به سختى كيفر داده شدند، به اين دليل و بهانه كه اينان بايد يا متخلف را تسليم كنند و يا مجازات شوند.
ه‍ ـ پـاكـسـازى نـيـروهـاى مـسـلح : اسـلام فـرمـان مـى دهـد كه سپاه ا سلامى از عناصر فتنه جو، بـازدارنده از جنگ و كسانى كه با عقايد عموم سپاه مخالفند پاكسازى شود، تا اينكه همه سپاه بـه يـك عـقـيـده مـؤ مـن بـاشـنـد و در راه تـحـقـق بـخـشـيـدن آن عـقـيـده از بذل هرآنچه در توان دارند دريغ نكنند، چون تنها با اين كار مى توانند در جنگ پيروز شوند:
(وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا اِلاّ قَليلاً)(95)
و اگر در ميان شما بودند، جز اندكى جنگ نمى كردند.
و ـ اسـلوبـهـاى رزم : اسـلام در آغـاز پـيـدايـش ، مـواضع دفاعى اش را بر طبق اسلوب ويژه اى تـنـظـيـم كـرد و سـپـس يـگانهاى نظامى را در مواضع مناسب مستقر ساخت . شيوه ابتكارى اسلام ، اسـلوب صف بود كه براى اعرابى كه در آن روزگار با شيوه جنگ و گريز مبارزه مى كردند، چيز ناشناخته و نوينى بود.
(إِنَّ اللّه يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فِى سَبيلِهِ صَفّاً كَاءَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ)(96)
در حقيقت ، خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف ، چنانكه گويى بنايى ريخته شده از سُرب اند، جهاد مى كنند.
اسـلوب صف با اسلوبهاى جنگى روزگار كنونى مطابقت دارد. دورانديشى و احتياطى كه در اين اسـلوب در نـظـر گـرفـتـه شـده اسـت بـه فـرمـانـده امـكـان مى دهد، مشكلات پيش بينى نشده را حل كند.
ز ـ انـضـبـاط(97) ديـن مـبـيـن اسـلام از سـربـازان خـود مـى خـواهـد كـه مـطـيـع كـامـل دسـتـورات فـرمـانـدهـى كـل بـاشـنـد، در مـواضـع خـود ثـابـت و اسـتـوار بـمـانـنـد، از عوامل نوميد كننده دورى گزينند و به يقين الهى چنگ بزنند.
(يـا اءَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُو اللّهَ كثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون . وَ اءَطيعُو اللّهَ وَ رَسـُولَهُ وَ لا تـَنـازَعـُوا فـَتـَفـْشـَلُوا وَ تـَذْهـَبَ ريـحـُكـُمْ، وَاصـْبـِرُوا إِنَّ اللّهَ مـَعـَ الصّابِريِنَ)(98)
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد، چـون بـا گروهى برخورد مى كنيد پايدارى ورزيد و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد. و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است .
همينطور اسلام از گريز پرهيز داده و فرجام بد آن را يادآور گرديده است :
(يـا اءَيُّهـَا الَّذيـنَ آمـَنـُوا إِذا لَقـيـتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الاَْدْبارَ، وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبـُرِهِ اِلاّمـُتَحَرِّفاً لِقِت الٍ اءَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ، فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَاءْويهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ ال +++ْمَصير)++(99)
اى كـسـانـى كـه ايمان آورده ايد، هرگاه [در ميدان نبرد] به كافران برخورد كرديد كه [ سوى شـمـا] روى مـى آورنـد، بـه آنـان پـشـت مـكنيد. و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند ـ مگر آنكه [هـدفـش ] كـنـاره گـيـرى بـراى نبردى [مجدد] يا پيوستن به جمعى [ديگر ازهمرزمانش ] باشد ـ قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد، و جايگاهش ‍ دوزخ است ، و چه بد سرانجامى است !
ح ـ رازدارى : اسلام افشاى اسرار نظامى را منع مى كند و آن را نشانه نفاق مى داند و از ديدگاه ايـن ديـن مـبـيـن اسـرار نـظـامـى بـايـد تـنـهـا در اخـتـيـار فـرمـانـده كـل قـرار گـيـرد. هـمـچـنـيـن از مـسـلمـانـان خـواسـتـه شـده اسـت . بـيـش از جـسـتـجـو و حـصـول يـقـيـن دربـاره اخـبـار دريـافـتـى ، از اعـتـمـاد يـا عمل به آنها بپرهيزند.
(لَئِنْ لَمْ يـَنـْتـَهِ الْمـُنـافـِقـُونَ وَالَّذيـنَ فـى قـُلُوبـِهـِمْ مـَرَضٌ وَالْمـُرْجـِفـُونَ فـِى الْمـَديـنـَةِ، لَنُغْرِيَنَّكَبِهِمْ ثُمَّ لايُج اوِرُونَكَ فيهَا اِلاّ قَليلاً)(100)