شيوه فرماندهي پيامبر

محمود شيت خطاب
ترجمه : عبدالحسين بينش

- ۲ -


يـكى از خدمات اسلام به عربها اين بود كه صفوفشان را متحد ساخت و آنان را همنوا كرد و به پيروزى سوق داد. در حقيقت اسلام منبعى بود كه فكر پيروانش را تغذيه مى كرد و اعرابى كه بـه حـمـايت از آن برخاستند در پرتو وحدت اجتماعى و يگانگى اعتقادى به قدرتى توفنده و مهارناپذير تبديل شدند. آنان اعتقادات نخستين خود را كنار نهادند و تنها به وحدت و توحيد مى انديشيدند.
امـروز وحـدت امـت عـربـى يـك ضرورت است و پايه هاى اين اتحاد بر (وحدت زبان )، كه قوام فـرهـنگ و انديشه است ؛ و (وحدت تاريخ ) كه سازنده وجدان و ضمير است و (وحدت جهاد ملى )، كه مشخص كننده راه و مسير است ، و (وحدت ارزشهاى معنوى ) كه ناشى از رسالت آسمانى است ، استوار مى باشد. پس ، اين موانع و قيود موجود در ميان كشورهاى عربى به نفع كيست ؟
آيا به مصلحت ملت عرب است ؟ ملتى كه تفرقه اش موجب سستى و اتحادش سبب نيرومندى است . يـا بـه مـصـلحـت مـسلمانان جهان است ؟ در حالى كه اگر عرب متحد شود، عزت سابق مسلمانان را بـرمـى گـرداند. يا به مصلحت تمدن جهانى است ؟ در حالى كه اين تمدن در صورت بازگشت تمدن عربى به عزت ديرينه اش سهم بزرگى از آن را نصيب خود خواهد كرد.
زنـدگـانـى پـيـامبر توحيد و جهاد، الگوى بسيار خوبى براى اعراب و مسلمانان در هر زمان و مـكـانـى اسـت . قـرنـهـاسـت ، از عـالم غيب به مسلمانان ندا داده مى شود كه صفهايتان را يكپارچه سـازيـد و بـا دشـمـنـان خـود جهاد كنيد، بر تحقق كامل اهدافتان مصمم باشيد، آنچه داريد در راه الگـوهـاى كـامـل خويش قربانى كنيد، براى تحقق بخشيدن به اتحاد و يكپارچگى خود تن به سـخـتـى بدهيد. منافع فردى را فداى مصالح عمومى كنيد. ولى پاسخى شنيده نمى شود. سخن روشن و قاطع من ، خطاب به رهبران عرب به طور خاص ‍ و رهبران اسلامى به طور عام چنين است : آگاه باشيد كه تنها كسانى جاودانه تاريخ شدند كه متحد گشتند و جهاد كردند. پس صفوف خـود را مـتـحـد سـازيد ملتها را گرد آوريد و از نيروهاى پراكنده قدرتى واحد بسازيد. در راه ا لگـويـى كـامـل و بـراى مـصـالح مـلى و ديـنى تان مبارزه كنيد و بدانيد كه زندگانى تهى از الگويى كامل ، دلپذير نيست .
در كـشورهاى پراكنده عربى ، براى كسانى كه بخواهند خالصانه در راستاى اتحادشان گام بردارند، زمينه گسترده اى فراهم است . اين فلسطين و اين عمان ، اينها و ديگر سرزمينهاى زير سلطه !، هر كه مى خواهد براى آزادى آنها تلاش كند ميدان باز است . تاريخ صفحات سفيدش را فـراروى مـنـاديـان وحـدت و مـجـاهـدان قـرار داده تـا آنها را جاودانه تاريخ سازد. بدون ترديد رهبرى كه در راه وحدت اعراب و جهاد با دشمنانشان گام بردارد، دلهاى آنان را مشتاق خود خواهد يافت و مسلمانان از دل و جان اقدامات وى را پاس خواهند داشت و كسانى كه در برابر تلاشهاى او مـقـاومـت كـنـنـد، هـمـانـنـد بـرگ خزان به پيش پاى او خواهند ريخت ؛ و سرانجام خواهد ديد كه نـاتـوانـى بـه قـدرت ، فـقـر بـه تـوانـگـرى ، جـهـالت بـه دانـش ، و بـيـمـارى بـه صـحـت تـبـديـل شـده اسـت . در چـنـيـن حالتى ، اعراب داراى قدرت و توانمندىِ خاصى خواهند شد و به صورت يك قدرت جهانى درآمده ، عزت و عظمت مسلمانان را به آنان بازخواهند گرداند.
پـيـامـبـر خدا(ص )امروز از همه شما مى خواهد كه براى وحدت تلاش كنيد و براى جهاد يكپارچه شويد.
خداى متعال فرموده است :
(وَ كـَذالِكَ جـَعـَلْنـاكـُمْ اُمَّةً وَسـَطـاً لِتـَكـُونـُوا شـُهـَداءَ عـَلَى النـّاسِ وَ يـَكـُونَ الرَّسـُولُ عـَلَيـْكُمْ شَهيداً)(17)
و بدين گونه شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.
مقدمه چاپ چهارم
جهاد اسلامى و روحيه جنگجويى
1
الف ـ رسـول خـدا(ص )عـثمان بن عفان را از حديبيه به مكه فرستاد تا به اطلاع سران قريش برساند كه مسلمانان براى جنگ نيامده اند، بلكه آمده اند خانه خدا را زيارت و احترام كنند.
عـثمان پيام رسول خدا(ص )را به ابوسفيان و ديگر بزرگان قريش ابلاغ كرد. هنگامى كه از ابـلاغ پـيـامـش فـراغـت يـافـت بـه او گفتند: (اگر مى خواهى خانه خدا را طواف كن .) گفت : تا هنگامى كه رسول خدا(ص )طواف نكرده باشد، من نيز طواف نخواهم كرد.
قـريـش عـثـمان را زندانى كردند و به رسول خدا(ص )و مسلمانان خبر رسيد كه او را كشته اند. حـضـرتـش در ايـن هـنـگـام فـرمـود: (تـا بـا ايـن قـوم نـجـنـگـيم ، اينجا را ترك نمى كنيم .) به دنـبـال آن ، مـسلمانان را به بيعت فرا خواند و بيعت رضوان را كه پيمان دوستى و وفادارى تا سر حد مرگ بود، از آنها گرفت .
از صحابه شاهد اين بيعت نقل شده است : (ما در آن روز بر مرگ بيعت مى كرديم .)
ب ـ در جـنـگ سـرنـوشـت سـاز (يـرمـوك ) عـكـرمـة بـن ابـى جـهـل ، سـهـل بـن عـمـرو و حـارث بـن هـشـام بـه شـهـادت رسيدند. در واپسين لحظه هاى زندگى بـرايـشـان آب آوردنـد و هر سه از نوشيدنش خوددارى ورزيدند. هرگاه به يكى از آنها داده مى شـد مـى گـفـت : (فـلانـى را سـيـراب كـن .) چـون عـكـرمـه آب خـواسـت و ديـد كـه سـهـيـل بـه او مـى نـگـرد، گـفـت : آب را بـه سـهـيـل بـدهـيـد. سهيل ديد كه حارث به وى مى نگرد، گفت : آب را به حارث بدهيد؛ و سرانجام همه آنها با لب تشنه شهيد شدند.
ج ـ خـالد بـن وليـد فـرمـانـده كـل مـسـلمـانـان در سـرزمين شام بود. او كسى بود كه دروازه هاى فـلسـطين ، اردن ، سوريه و لبنان را به روى مسلمانان گشود. همين فرمانده زمانى كه در اوج پيروزيهايش به وسيله عمر عزل شد، نه تنها برنياشفت ، بلكه اين سخن مشهور را بر زبانش جارى ساخت : (من نه به خاطر عمر، بلكه براى اعتلاى كلمة الله مى جنگم )(18)
د ـ خـنساء شاعره مشهور در جنگ سرنوشت ساز قادسيه همراه چهار پسرش حضور يافت و آنان را به جنگ تشويق مى كرد. آنان در جنگ شركت كردند و يكى پس از ديگرى كشته شدند. هنگامى كه از شـهـادت آنـان آگـاه شـد گـفـت : (سـپـاس خـدايـى را كـه بـا قتل آنان مرا شرافت داد و اميدوارم خداوند در سراى رحمت خود مرا با آنان محشور سازد.)
خـنـسـاء بـر شهادت چهار فرزند خود در زير پرچم اسلام ، بى تابى نكرد، در حالى كه بر مرگ برادرش صخر بن عَمرو سَلْمى زير لواى جاهليت بسيار بى تاب بود و به شدت بر او گريست و سيل اشكش جارى بود و هنوز هم اشعار او درباره صخر، ضرب المثلِ عواطف سوزناك و سوگواريهاى صادقانه است .
2
الف ـ اينها نمونه هاى زنده و قطره اى از درياى تاريخ شكوهمند ماست ؛ و تصوير روشنى را از مفهوم (روحيه جنگى )، آن طور كه نياكان صالح عرب و مسلمان ما فهميده و به كار بسته اند ارائه مى دهد.
عـثـمـان بـن عـفـان ، دعـوت به طواف خانه خدا را بدون شركت مسلمانان نپذيرفت و در حالى كه دلش مشتاق خانه كعبه بود، فرمان فرمانده اش را بر هواى نفس ترجيح داد.
ايـن رفـتـار عـثـمـان دلالت دارد بـراينكه او از روحيه اجتماعى بالايى برخوردار بود، و منافع شخصى را بر مصالح اجتماعى ترجيح نمى داد.
پـس زدن آب بـه وسـيـله عـِكـرمـه و يـاران او در واپـسـيـن لحـظـه هاى زندگى نشان دهنده شگفت انگيزترين نمونه ايثار در وضعيتى بسيار دشوار است .
عـكـس العـمـل پـيـرزنـى مـثـل خـنـسـاء در بـرابـر خـبـر شـهـادت چـهـار فـرزنـدش دليل بر قربانى كردن گرانبهاترين و عزيزترين چيزهاى زندگى در راه هدف و اعتقاد است . سـخـن خـالد پـس از بركنارى حاكى از آن است كه وى در راه منافع مادى و شخصى خودش مبارزه نمى كرد و جهاد او در راه اعتلاى كلمة الله بود.
ايـن مـوضع گيريها به ما مى آموزد كه بايد در راه عظمت اسلام با اراده اى بلند پاى فشرد و دار و ندار خود را، از باارزش و بى ارزش در اين راه فدا كرد.
ب ـ اينك با توجه به آنچه گذشت معناى روحيه جنگجويى چنين خواهد بود:
1 ـ تـمـايـل شـديـد بـه اسـتقامت و پايدارى در ميدان جنگ ، در راستاى ارزشهاى عالى و هدفهاى بلند و داشتن ايمانى تزلزل ناپذير نسبت به آنها و اعتقاد به اين كه چنين تمايلى از همه چيز زندگى عزيزتر و گرانبهاتر است .
2 ـ تـحـمـل دشـواريـهـاى مبارزه و بذل بى دريغ مال و جان در اين راه ؛ نا چيز شمردن سختى و ضـرر و زيـان در هـنـگـام گـرفـتـاريـهاى بزرگ ؛ و پايدارى در پيش آمدهاى ناگوار و ترس آفرين .
ايـن بـيـان ، مـقـصود ما را از نبرد در جهاد اسلامى واضح و آشكار مى سازد، و يك چنين مفهومى با معيارها و عقائد نظامى شرق و غرب قابل درك نيست .
مـفـهـوم روحيه جنگجويى ، در جهاد اسلامى هم جنبه مادى دارد و هم جنبه معنوى و دعوت به نيكى و صـلح در آن نـهـفته است و پايه هاى آن بر امر به معروف و نهى از منكر استوار است و از بهره كشى و به بندگى گرفتن مردم به دور مى باشد.
امـا روحـيـه جـنـگـجـويـى در شـرق و غـرب تـنـهـا مـفـهـوم مـادى دارد و دعـوت بـه سلطه طلبى و استعمارگرى ، رواج دادن زشتى و فساد و جنگ طلبى و صلح ستيزى در درون آن نهفته است .
3
الف ـ چـگـونـه اسـلام تـوانـسـتـه اسـت مـفـهـوم روحـيـه جـنـگـجـويـى را هـم در جـان و هـم در عقل مسلمانان رسوخ دهد؟
اسلام به اطاعت تشويق مى كند كه پى آمد آن ، فرمانبرى و نظم و دقت است :
(وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اءَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ)(19)
گفتند: شنيديم و گردن نهاديم پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم ) و فرجام سوى توست .
اسلام اخلاق كريمه و از آن جمله شكيبايى را رواج داده است :
(ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إ نَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ)(20)
پـس جـهـاد نـمـودند و صبر پيشه ساختند، پروردگارت (نسبت به آنان ) بعد از آن (همه مصائب )قطعاً آمرزنده و مهربان است .
باز خداوند متعال مى فرمايد:
(اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَاتَّقُوااللّه )(21)
صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد.
و مى فرمايد:
(وَالصّابِرينَ فِى الْبَاءْساءِ وَالضَّرّاءِ وَ حِيْنَ الْبَاءْسِ)(22)
و در سختى و زيان ، به هنگام جنگ شكيبايانند.
اسلام روحيه شجاعت و دلاورى را در مسلمانان دميده است . قرآن كريم مى فرمايد:
(يا اءَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الاَْدْبارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلاّمـُتـَحـَرِّفـاً لِقـِت الٍ اءَوْ مُتَحَيِّزاً إَلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبِ مِنَ اللّهِ وَ مَاءْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ ال +++ْمَصيرُ)++(23)
اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد هرگاه [در ميدان نبرد] به كافران برخورد كرديد كه [سوى شـمـا] روى مـى آورنـد بـه آنـان پـشـت مـكـنيد و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند ـ مگر آن كه [هـدفـش ] كـنـاره گـيرى براى نبردى [مجدد] يا پيوستن به جمعى [ديگر از همرزمانش ] باشد ـ قطعاً به خشم خدا گرفتار خواهد شد، و جايگاهش دوزخ است ، و چه بد سرانجامى است !
و آنطور كه از سخن رسول خدا(ص )برمى آيد فرار از جنگ از گناهان بزرگ است .
اسلام به پايدارى در ميدان جنگ فرمان داده است :
(يا اءَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا)(24)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چون با گروهى برخورد مى كنيد پايدارى ورزيد.
و بـراى اعـتـلاى كـلمـة الله ، مـسـلمـانـان را بـه جـهـاد بـا مال و جان فرا خوانده است :
(إِنَّمـَا الْمـُؤْمـِنـُونَ الَّذيـنَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِاءَمْوالِهِمْ وَ اءَنْفُسِهِمْ فى سَبيلِ اللّهِ، اُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ)(25)
در حـقـيـقـت ، مـؤ مـنـان كـسـانـى اند كه به خدا و پيامبر او و گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده اند؛ اينانند كه راست كردارند.
و مى فرمايد:
(إِنـْفـِرُوا خـِفـافـاً وَ ثـِقـالاً وَ جـاهـِدُوا بـِاءَمـْوالِكـُمْ وَ اءَنـْفـُسـِكـُمْ فـى سـَبـيـلِ اللّهُ)(26)سـبـكـبـار و گـرانـبـار بـسـيـج شـويـد و بـا مال و جانتان در راه خدا جهاد كنيد. اگر بدانيد، اين كار براى شما بهتر است .
به بيان اسلام ، آرمانهاى والا بايد بر هر چيز دنيوى مقدم باشد:
(قـُلْ إِنْ كـانَ آبـاؤُكـُمْ وَ اءَبـْنائُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ اءَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ اءَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها اءَحَبَّ اِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فى سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حتّى يَاءْتِىَ اللّهُ بِاءَمْرِهِ وَاللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْفاسِقينَ)(27)
بـگـو: (اگـر پـدران و پـسـران و بـرادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده ايد و تـجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى داريد؛ نزد شما از خدا و پيامبرش و جـهـاد در راه وى دوسـت داشـتـنـى تـر اسـت ، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد.) و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى كند.
اسلام مقام شهيدان را در رديف مقامهاى عالى نزد خداوند قرار داده است .
(فـَاءُولئِكَ مـَعَ الّذيـنَ اءَنـْعـَمَ اللّهُ عـَلَيـْهـِمْ مـِنَ النَّبـِيِّيـنَ وَالصِّدّيـقـيـنَ وَالشُّهـَداءِ وَالصّالِحينَ)(28)
(و كـسـانـى كـه از خدا و پيامبر اطاعت كنند) در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته (يعنى ) با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگان .
باز قرآن كريم مى فرمايد:
(وَ لا تـَقـُولُوا لِمـَنْ يـُقـْتـَلُ فـى سـَبـيـلِ اللّهِ اءَمـْواتٌ بـَلْ اءَحـْيـاءٌ وَ لكـِنْ لا تـَشـْعـُرُون )(29)
و كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند، ولى شما نمى دانيد.
و مى فرمايد:
(وَ مَنْ يُقاتِلْ فى سَبيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ اءَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ اءَجْراً عَظيماً)(30)
و هر كس در راه خدا بجنگد و كشته يا پيروز شود، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
ب ـ اگر به اين نكته توجه داشته باشيم كه هدف جهاد در اسلام همانا حمايت از آزادى ترويج ديـن ، گـسـتـرش صـلح و دفـاع از حـدود و ثـغور اسلام است ؛ و اگر به ياد داشته باشيم كه تـعـاليم جنگى در اسلام بر وفاى به عهد و پيمان و محترم شمردن معاهدات و خوددارى از ظلم و تجاوز و برقرارى صلح تصريح مى كند؛ و اگر اهداف جنگ و مبارزه در اسلام و تعاليم آن را مد نظر قرار دهيم ، در مى يابيم ، اراده مبارزه اى كه در ژرفاى وجود يك مسلمان حقيقى رخنه دارد بـر پـايـه هـايـى مـحـكـم و سـالم بـنـا گـرديـده اسـت . زيـرا چـنـيـن مـسـلمـانـى از جـان و دل ايـمـان دارد كـه پـا به عرصه مبارزه اى عادلانه گذارده و يك چنين مبارزه اى انگيزه تازه اى پـديـد مـى آورد كـه مـؤ مـن را، بـه تـعـبـيـر نـظـامـيـان امـروز، بـه رزمـنـده اى شـكـسـت نـاپذير مبدل مى سازد.
4
(روحـيـه جـهاد) هم در روزگار جنگ و هم در دوران صلح بر انديشه مسلمانان حكومت مى كند و هدف اوليـه آن نـابـودسـازى نـيـروى مادى و معنوى دشمن است . پس از پيروزى سپاه اسلام و از ميان بـردن توان مادى دشمن ، نوبت به جنگ روانى مى رسد كه نيروى معنوى دشمن را نابود سازد، او را به تسليم وادارد و پيروزى خويش را كامل گرداند.
تـاريـخ شاهد پيروزيهاى فراوانى است كه در پى آنها نيروى مادى طرف شكست خورده از ميان رفـتـه ، امـا نـيـروى مـعـنـوى او همچنان ثابت ما نده است . در نتيجه ، آن پيروزى ، اندك زمانى ، بطور ناقص استمرار يافته و پس از آن ، غالب ، مغلوب و مغلوب ، غالب گرديده است .
حـال بـبـينيم اسلام چگونه براى حفظ روحيه معنوى مسلمانان به جنگ روانى رو مى آورد و روحيه جنگى آنان را در زمان صلح نيز نگاه مى دارد.
شـايـد مـهـمـتـريـن هدف جنگ روانى ، ترسانيدن رقيب از مرگ و قحطى و ضربت كوبنده باشد. دشمن تلاش مى كند كه پيروزى خود را قاطع و حتمى جلوه دهد و حريف را به تسليم وادارد.
او بـا رواج شـايـعات ، دروغ ، مبارزه فرهنگى و استعمار فكرى سعى در ايجاد ياءس و نوميدى دارد. ولى مـؤ مـن حـقـيـقـى از مـرگ هـراسـى نـدارد، چـنـانـكـه خـداى متعال فرموده است :
(إِذا جاءَ اءَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَاءْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ)(31)
آنگاه كه اجلشان به سر رسد، پس نه ساعتى (از آن ) تاءخير كنند و نه پيشى گيرند.
و فرموده است :
(فَاِذا جاءَ اءَجَلُهُمْ لا يَسْتَاءْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون )(32)
و فرموده است :
(وَ ما كانَ لِنَفْسٍ اءَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ)(33)
هيچ كس جز به فرمان خدا نمى ميرد.
و فرموده است :
(اءيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فى بُرُوجٍ مُشَيَّدةٌ)(34)
هر جا باشيد، مرگ شما را درمى يابد؛ هر چند در برجهاى محكم باشيد.
و فرموده است :
(قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فى بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ اِلى مَضاجِعِهِمْ)(35)
بـگو: (اگر هم در خانه هاى خود بوديد، آنهايى كه كشته شدن برايشان مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاههاى خود بيرون مى آمدند.)
اعـتـقـاد مـؤ مـن حـقـيـقـى بـر ايـن اسـت كـه اَجـل بـه دسـت خـداونـد مـتعال مى باشد. از خالد بن وليد نقل شده است : (هيچ جايى از پيكر من خالى از جاى زخم نيزه و شـمـشـيـر نـيست ، با اين حال اكنون همانند شتر در بستر مى ميرم ، خواب بر چشم ترسوها حرام باد)(36).
مـؤ مـن حـقـيـقـى از فقر نمى هراسد، زيرا اعتقاد راسخ دارد كه روزى به دست خداوند است . خداى متعال فرموده است :
(وَاللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَّشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ)(37)
و خدا به هر كه بخواهد بى شمار روزى مى دهد.
و فرموده است :
(وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب )(38)
و هـر كـس از خدا پروا كند، (خدا) براى او راه نجاتى قرار مى دهد و از جايى كه حسابش رانمى كند به او روزى مى رساند.
و فرموده است :
(فَآواكُمْ وَ اءَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)(39)
پـس (خـدا) بـه شـمـا پـنـاه داد و شـمـا را بـه يارى خود نيرومند گردانيد و از چيزهاى پاك به شماروزى داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.
مـؤ مـن حقيقى از نيروى كوبنده دشمن نمى هراسد، چنان كه پيروزى مسلمانان در روزگار پيامبر خدا(ص ) و در روزگار فتح عظيم اسلامى به عِدّه و عُدّه آنان نبود: بلكه پيروزى آنان پيروزى اعتقاد خالصانه بود. خداوند متعال در اين باره مى فرمايد:
(قـالَ الَّذيـنَ يـَظُنُّونَ اءَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهَ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصّابِرينَ)(40)
كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند: (بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است .
و فرموده است :
(يـا اءَيُّهـَا النَّبـِىُّ حـَرِّضِ الْمـُؤْمـِنـيـنَ عـَلَى الْقـِتـالِ، إِنْ يـَكـُنْ مـِنـْكـُمْ عـِشـْرُونَ صـابـِرُونـَ يـَغـْلِبـُوامـِاْئَتـَيـْنِ وَ إِنْ يـَكـُنْ مـِنـْكـُمْ مـِاءْئَةٌ يـَغـْلِبـُوا اءَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِاءَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ)(41)
اى پيامبر، مؤ منان را به جهاد برانگيز. اگر از (ميان ) شما بيست تن ، شكيبا باشند بر دويست تـن چيره مى شوند و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى گردند، چرا كه آنان قومى اند كه نمى فهمند.
مؤ من حقيقى مادامى كه در پناه اعتقاد خويش باشد، در برابر هيچ قدرتى تن به شكست نمى دهد زيـرا بـه خـوبـى آگـاه اسـت كه پيروزى در جنگ اندكى بيش نمى پايد، ولى او تا قيام قيامت پايدار است :
(إِنْ يـَمـْسـَسـْكـُمْ قـَرْحٌ فـَقـَدْ مـَسَّ الْقـَوْمَ قـَرْحٌ مـِثـْلُهٌ وَ تـِلْكَ الاَْيـّامُ نـُداوِلُهـا بـَيـْنـَ النّاسِ)(42)
اگـر بـه شـمـا جـراحـتى رسيد، به آن گروه نيز جراحتى همانند آن وارد گرديد و ما اين دوران (شكست و پيروزى ) را در ميان مردم به نوبت مى گردانيم .
مـؤ مـن حقيقى پس از شكست زير بار تسليم نمى رود، زيرا مى داند كه پس از طى دوره سختى ، روزگار آسانى فرا مى رسد.
(وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقُونَ لا يَعْلَمُونَ)(43)
و عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤ منان است ؛ ولى منافقان نمى دانند.
و خداى متعال فرموده است :
(وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعاً هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ)(44)
سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام عزت از آنِ خداست و او شنوا و داناست .
مؤ من حقيقى شايعه و اخبار دروغ را باور نمى كند و در آن به وارسى مى پردازد.
(يا اءَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَيَّنُوا)(45)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد.
و فرموده است :
(لَئِنْ لَمْ يـَنـْتـَهِ الْمـُنـافـِقـُونَ وَالَّذيـنَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدينَةِلَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ)(46)
اگـر مـنـافـقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعه افكنان در مدينه ، (از كارشان ) باز نايستند، تو را سخت بر آنان مسلّط مى كنيم .
و فرموده است :
(وَ إِذا جاءَهُمْ اءَمْرٌ مِنَ الاَْمْنِ اءَوِ الْخَوْفِ اءَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إ لى اءُولِى الاَْمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ)(47)
و چون خبرى (حاكى ) از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند، و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعاً از ميان آنان كسانى اند كه (مى توانند درست يا نادرست ) آن را دريابند.
مـؤ مـن واقـعـى در برابر استعمار فكرى مقاومت مى ورزد و با تهاجم فرهنگى مبارزه مى كند، با اسـتـفـاده از مـبـادى ديـنـى و مـواريـث فـرهـنـگـى خـود در بـرابـر سـيـل اصـول (فـكـرى ) وارده (از شرق و غرب ) ـ كه شخصيت او را ذوب و آثار وجودى اش را از صحنه هستى پاك مى گرداند ـ كيان خويش را پاس مى دارد.
مؤ من واقعى هرگز از يارى خداوند نوميد و ماءيوس نمى گردد:
(لا تـَقـْنـَطـُوا مـِنْ رَحـْمـَةِ اللّهِ، إ نَّ اللّهَ يـَغـْفـِرُ الذُّنـُوبَ جـَميعاً)(48) (وَ مَنْ يَقْنُطْ مِنْ رَحـْمـَةِرَبِّهِ اِلا الضـّالُونَ)(49) (إِنْ تـُصـِبـْهـُمْ سـَيِّئَةٌ بـِمـا قـَدَّمـَتْ اءَيـْديـهـِمْ إِذا هـُمـْ يَقْنَطُونَ)(50) (وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ)(51)
5
ولى بـايـد دانـسـت ، قـبول اين نظريه كه تنها انگيزه هاى معنوى است كه شعله جهاد را در مؤ من حـقـيـقـى فروزان نگه مى دارد، ما را از ديگر نظريه ها بى نياز نمى سازد. واقعيت اين است كه اهـمـيـت انـگـيـزه هـاى مـادى كـمـتـر از انـگـيـزه هـاى مـعـنـوى نـيـسـت و ايـن دو عـامـل ، در تـحـكـيـم روحـيـه جـهـاد در جـان و عـقـل مـؤ مـن در كـنـار هـم عمل مى كنند.
يـكـى از مـهـمـترين انگيزه هاى مادى خوار نشمردن دشمن ، و ديگر آمادگى رزمى از نظر تمرين ، تسليح ، سازماندهى ، تجهيز و فرماندهى است .
مـسـلمـانـان در جـنـگ حـنـين دشمنشان را ناچيز شمردند. در نتيجه در دور نخست آن جنگِ دشوار شكست خوردند:
(وَ يـَوْمَ حـُنـَيـْنٍ إِذْ اءَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَنْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الاَْرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرينَ)(52)
و در روز حنين آن هنگام كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود، ولى به هيچ وجه از شما دفع خطر نكرد، و زمين با همه فراخى بر شما تنگ گرديد، سپس در حالى كه پشت (به دشمن ) كرده بوديد برگشتيد.
دست كم نگرفتنِ دشمن ، نشانِ آگاهى و هوشيارى است :
(وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا اِلَيْهِمْ)(53)
و به هنگام بازگشت سوى قوم خود آنها را بيم دهند.
باز، خداى متعال فرموده است :
(يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ)(54)
هـر فـريـادى از هـر جـا بـلند شود بر ضد خود مى پندارند. آنها دشمنان واقعى تو هستند، پس ازآنان بر حذر باش .
و فرموده است :
(اءَطيعُوا اللّهَ وَ اءَطيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا)(55)
اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و برحذر باشيد.
و فرموده است :
(يا اءَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ)(56)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آمادگى خود را (در برابر دشمن ) حفظ كنيد.
و فرموده است :
(فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَاءْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اءَسْلِحَتَهُمْ)(57)
پـس بـا تـو نـمـاز بـخـوانـنـد و آنـهـا بـايـد وسـايـل دفـاعـى و سـلاحـهـايـشـان را (در حال نماز) با خودحمل كنند.
نـاچـيـز شـمـردن دشـمـن بـطـور حـتـم بـه شـكـسـت مـى انـجـامـد. يـك ضـرب المثل عربى مى گويد:
(از دشمن خود غافل مباش ، گر چه يك مورچه باشد!)
آمادگى پيشرفته رزمى ، روحيه را بالا مى برد، اعتماد به نفس را تقويت مى كند؛ و روحيه رزم آورى را برمى انگيزد.
خداوند متعال فرموده است :
(وَ اءَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دُونـِهـِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَىْءٍ فى سَبيلِ اللّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَ اءَنْتُمْ لاتُظْلَمُونَ)(58)
دشـمـن خـودتـان و (دشـمـنـان ) ديـگـرى را جز ايشان كه شما نمى شناسيدشان و خدا آنان را مى شـناسد،بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى شود و بر شما ستم نخواهد رفت .
و فرموده است :
(وَ اءَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَاءْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ)(59)
و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است پديد آورديم .
آيـه هـاى ياد شده نشان روحيه جنگى در جهاد اسلامى است و هدف اسلام از دادن انگيزه هاى مادى و مـعنوى ، شكست ناپذير ساختن مؤ منان است . دليلش اين است كه مسلمان حقيقى در پرتو تعاليم سـهـل و آسـان اسـلامـى ، فـرمـانبردارى مى شود كه نافرمانى نمى كند، شكيبايى مى شود كه شكست نمى خورد؛ شجاعى مى گردد كه ترس به او راه نمى يابد؛ دلاورى مى شود كه ترديد در او راه نـمـى يـابـد؛ پـيـشـروى مـى گـردد كـه نـمـى گـريـزد؛ ثـابـت قـدمـى مـى گردد كه تـزلزل در او راه نـمـى يـابـد، مـجـاهـدى مى شود كه سرپيچى نمى كند. به ارزشهاى متعالى ايـمـان دارد و مـال و جـان خـويـش را در راه هـدف فـدا مـى كـنـد و بـراى احـقـاق حق و نابودسازى باطل به جنگى عادلانه دست مى يازد.
مـؤ مـن حـقـيقى از مرگ نمى هراسد، از فقر بيم ندارد، از هيچ قدرتى در زمين نمى ترسد. صلح مـى كـنـد امـا تـسـليـم نـمـى شود؛ دروغ و شايعه اراده اش را ضعيف نمى سازد؛ تن به استعمار فـكـرى نـمـى دهـد؛ در بـرابـر مبارزه فرهنگى مقاومت مى كند و از رحمت خداوند هرگز ماءيوس و نوميد نمى گردد.
مـسـلمـان حـقـيـقـى در اوج بيدارى است ، بيشترين احتياط را به خرج مى دهد، براى رويارويى با دشـمـن آماده مى شود و نيرو آماده مى سازد و در جنگ و صلح دشمن را كوچك نمى شمرد. بنابراين آراسـتـه بـودن او بـه زيـور روحـيـه جـنگى جاى شگفتى ندارد، بلكه آنگاه كه چنين نباشد جاى شگفتى است .
ايـن مـوضـوع ، راز فـتـوحـات اسـلامـى را، كـه مـدت هـشـتـاد سال (60) ادامه يافت و گستره آن از چين در شرق تا فرانسه در غرب و از سيبرى در شمال تا اقيانوس آرام در جنوب را شامل گشت ، بيان مى دارد.
دليل اين پيروزيها اين شعار مسلمانان بود: (بگو آيا جز اين دو نيكى يعنى پيروزى يا شهادت در انتظار ماست ؟)(61)
همان اندازه اى كه ديگران حريص زندگى بودند، مسلمانان آرزوى مرگ مى كردند.
(اَلَّذيـنَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ، فَزادَهُمْ ايماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نـِعـْمَ الْوَكـيلُ. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ، لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ)(62)
ايـنـها كسانى بودند كه مردم به آنان گفتند: (مردم براى حمله به شما اجتماع كرده اند، از آنها بـتـرسـيـد.) امـا ايـن سـخن بر ايمانشان افزود و گفتند: (خدا ما را كافى است و او بهترين حامى ماست .) پس با نعمت و فضل پروردگار بازگشتند در حالى كه هيچ گزندى به آنان نرسيد و از رضاى خدا پيروى كردند و خداوند بخششى بزرگ دارد.
مـن قـاطـعـانـه مـى گـويم ، حتى در كتابهايى كه در نيمه دوم قرن بيستم در موضوع تاكتيك و اسـتـراتـژى نـوشـتـه شـده اسـت تـعـبـيـرى روشـنـتر و تعريفى دقيقتر و فراگيرتر و در عين حـال خـلاصـه تـر از آنـچـه در ايـن آيـه شـريـفـه قـرآنى درباره تعريف روحيه جنگى آمده است نـخـوانـده ام . مـعـنـاى ايـن آيـه شـريـفـه تنها به تعريف روحيه جنگى محدود نمى گردد، بلكه تـعـريـف روحيه عالى را نيز در برمى گيرد. آرى اين گوشه اى از عظمت قرآن كريم ، حتى در زمينه هاى نظامى است ، ولى افسوس كه مردم درك نمى كنند.
امـروزه ايـن پـرسـش مـطـرح اسـت كـه آيـا ما مسلمان نيستيم و اگر هستيم پس چرا خداوند ما را بر دشمنانمان پيروز نمى كند؟
پـاسـخ ايـن پـرسـش در قـرآن كـريـم بـه صـراحـت و روشـنـى تـمـام آمـده اسـت . خـداونـد متعال مى فرمايد:
(وَ كانَ حَقّاً عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنين )(63)
و يارى كردن مؤ منان بر ما فرض است .
ولى آيا ما به حقيقت مؤ من هستيم ؟ و باز خداى متعال فرموده است :
(يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا، اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اءَقْدامَكُمْ)(64)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى كند و گامهايتان را استوار مى دارد.
امـا سؤ ال اينجاست كه آيا ما به حقيقت خدا را يارى كرده ايم تا او نيز ما را يارى كند و گامهاى ما را استوار گرداند؟
خداوند متعال در جاى ديگر فرموده است :
(وَ لَيـَنـْصـُرَنَّ اللّهُ مـَنْ يـَنـْصـُرُهُ، اِنَّ اللّهَ لَقـَوِىٌ عَزيزٌ. اءلَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الاَْرْضِ اءَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتـُوا الزَّكـاةَ وَ اءمـَرُوا بـِالْمـَعـْرُوفِ وَ نـَهـَوْا عـَنِ الْمـُنـْكـَرِ وَ لِلّهِ عـاقـِبـَةُ الاُْمُورِ)(65)
و قطعاً خدا به كسى كه (دين ) او را يارى مى كند، يارى مى دهد، چرا كه خدا سخت نيرومند شكست نـاپـذيـر اسـت .هـمـان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم ، نماز بر پا مى دارند و زكـات مـى دهـنـد و بـه كارهاى پسنديده وامى دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آنِ خداست .
آيا ما به حقيقت نماز را بر پا داشته و زكات پرداخته ايم و حق امر به معروف و نهى از منكر را بجاى آورده ايم ؟
خداى متعال فرموده است :