نماز شناسى جلد دوم

حسن راشدى

- ۷ -


ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند  
قرآن كلام رحمان رحيم است و قرائت آن دور كننده شيطان رجيم . و نماز مشتمل بر تلاوت قرآن و همانند آن دور كننده شياطين است . مسلمين بايد به دستور خدا در مقام قرائت قرآن چه در نماز و چه در غير آن به خدا پناهنده شوند و دفع شيطان را از او طلب كنند. تمسك به قرآن و نماز، دشمن شكن است و شياطين را دور مى سازد و با دور كردن جامعه از دام مكر و حيله آنان منافع مسلمين را تاءمين و نفع آنان را به خطر مى اندازد. امام صادق (عليه السلام ) فرمودند:
اءنظر اذا قمت الى الله فان الشيطان ابعد ما يكون من الانسان اذا قام الى الصلوة . (318)
آنگاه كه براى خدا به درگاه خدا بايستى ، به دقت بنگر! كه شيطان هيچ گاه از انسان دورتر از زمانى نيست كه به نماز مى ايستد.
شيطان ، مردم را از اطاعت پروردگار به اطاعت خود مى خواند اما نماز، آنان را به پرستش پروردگار كه جزء فطرتشان است فرا مى خواند. و از اين روست كه نماز موجب افسردگى شياطين است . دور كردن شيطان ؛ يعنى نزديك كردن انسان به ساحت قدس پروردگار، و نهى از منكرات و امر به معروفات . و هر عبادتى كه داراى اين ويژگى باشد، اهميت ويژه اى دارد. و نماز اين خصوصيت را به نحو اكمل و احسن داراست . اهريمنان نمى توانند نمازگزاران حقيقى را به دام خويش اندازند و ناگزير از آنان دور مى گردند.

وصف رخساره خورشيد ز خفاش مپرس
كه در اين آينه صاحبنظران حيرانند
زاهد ار رندى حافظ نكند فهم چه شد
ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند
حافظ (319)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در اين باره فرمودند:
لايزال الشيطان يرغب من بنى ادم ما حافظ على الصلوات الخمس فاذا ضيعهن تجرى عليه و اءوقعه فى العظائم . (320)
شيطان تا زمانى كه فرزندان آدم بر نمازهاى پنجگانه مواظبت دارند، پيوسته از آنان دور مى شود. پس آنگاه كه آنها را تباه گرداند، جراءت و جسارتش بر آنان زياد مى گردد و آنان را به گناهان بزرگ مى اندازد.
براستى خواننده عزيز! آيا تو هم ؛ مانند نگارنده ، تصورت بر اين نيست كه گويا پيامبر گرامى ما در آن عصر، وضعيت كنونى امت خود را بخوبى مشاهده مى كرده است و راه مبارزه با دشمنان امروزمان را به ما نشان داده است ؟!
آيا امروز شيطانها و صاحبان فرهنگهاى شيطانى ، از نماز، اين سلاح مؤ ثرى كه در دست مسلمانهاست ، نمى ترسند؟! آيا در صدد آن نيستند كه نماز، اين حربه فرهنگى مؤ ثر را از دست مسلمانان بربايند و آنان را خلع سلاح كنند؟ آيا از جامعه اى كه بر پنج نماز خود مواظبت دارد و حقيقة نماز مى خواند، قطع اميد نمى كنند؟ آيا آنان در صدد آن نيستند كه فرهنگ فحشا و منكرات را ترغيب و تشويق كنند و فرهنگ نماز را بر اندازند؟ آيا بى توجهى به نماز، تاءمين كننده مقاصد شوم آنان نيست ؟
مطمئن هستم كه شما نيز با من هم عقيده ايد، بياييد همه با هم نماز را بپا داريم و نقشه هاى دشمنان خدا و نماز و انسانيت را نقش بر آب كنيم .
نماز نشانه حكومت صالحان  
خداى ، تعالى ، فرمود:
اذن للذين يقاتلون باءنهم ظلموا... الذين ان مكناهم فى الاءرض اءقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ولله عاقبة الاءمور (321)
به آنان كه مورد ستم قرار گرفتند، اجازه پيكار داده شد... كسانى كه چنانچه آنان را در زمين جاى دهيم و توانايى و قدرت بخشيم .
(و ابزار حكومت را اعم از ادوات و امكانات مادى و مالى ، توانايى هاى جسمى و فكرى ، آگاهى هاى سياسى ، و علوم و فنون كشور دارى را براى آنان فراهم سازيم )، همچون حاكمان جبار و خودكامگان ستمكار، غرق غرور و مستى نمى شوند، ادعاى خدايى نمى كنند، و براى آن كه فرمان برده شوند و به جاى خدا پرستش شوند، دست به تخريب پرستشگاههاى فرمانروا و خالق هستى نمى زنند و با ياد و نام خدا مخالفت نمى ورزند بلكه پيروزى و حاكميت را نردبان تعالى و ترقى خود و جامعه مى سازند و پيوندشان را با خدا و خلق خدا محكم مى كنند و به اين منظور نماز را كه (سمبل پيوند با خداست ) بپاى مى دارند و زكات را (كه رمز پيوند با خلق است ) مى دهند و (مردم را) به معروف (كه براى فطرت شناخته است و مورد پسند آن و با آن هماهنگ است )، امر مى كنند و از منكر (كه با فطرت بشرى غريبه است و براى آن ناخوشايند است ،) باز مى دارند و (در راءس ‍ معروفات ، پرستش خدا و اخلاص در عبادت اوست ؛ چنان كه در راءس ‍ منكرات ، شرك و پرستش ، بتهاى گونه گون و عبادت شيطان است . آنان به جاى اطاعت شيطان ، عبادت رحمن و به جاى خود پرستى ، خدا پرستى را مى گزينند، به اذن او مى جنگند، به امر او امر مى كنند، به نهى او باز مى دارند و از موقعيت خود سوء استفاده نمى كنند زيرا مى دانند)پايان تمام كارها براى خدا و به دست او و بسوى اوست .
خداى ، تعالى ، چهار نشانه مهم را براى صلاحيت حاكمان در زمين ، در اينجا بيان فرمود: (اقامه صلات ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر) كه راءس اين نشانه ها اقامه نماز مى باشد.
يعنى بى نماز نمى تواند زكات دهد، و امر به معروف و نهى از منكر كند، و آن كه از خدا بريده است و با هستى بخش و نعمت بخش خود بد رفتار و بدكنش است ، چگونه با خلق خدا خوش رفتار خواهد بود و با آنان رابطه شايسته خواهد داشت . يعنى بى نمازان كه پيمان فطرت و بندگى را با خداى خود مى شكنند و روزى پنج نوبت مرتكب اين زشت ترين كار مى گردند، با زير دستان و رعاياى خود به طريق اولى پيمان شكنند و چنين ستمگرانى شايسته حكومت بر بندگان خدا نمى باشند. يعنى بايد با حاكمان بى نماز كه فاقد نخستين نشانه صالحيت براى حكومت اند و طبيعة فاقد ديگر ملاكهاى صلاحيت و متصف به ستمكارى بر خدا و خلق مى باشند، تا بر چيدن دستگاه جورشان قتال و مبارزه كرد و صالحان را بر سر كار آورد.
يعنى اگر حكومت ، گزينشى است ، مردم بايد نمازگزاران حقيقى ، زكات دهندگان مخلص و آمران به معروف و ناهيان از منكرى را كه به اصول و روشهاى امر به معروف و نهى از منكر در سطوح مختلف آن و در سطح گسترده اجتماع آشنا هستند و از راه و رسم اداره سالم اجتماع باخبرند و مى توانند آن را بدرستى و بر اساس احكام الهى رهبرى كنند، به حكومت برگزينند.
يعنى نماز در سرنوشت مردم نقش تعيين كننده دارد و علاوه بر آن كه شكر منعم حقيقى است از نظر اجتماعى و سياسى نيز داراى فضيلت ويژه است .
چكامه اى در فضايل و آثار نماز  
هر آن كه كار به نام خدا كند آغاز
به كاميابى و توفيق مى شود دمساز
رسد به بهره دلخواه خويش در پايان
كسى كه كار به ياد خدا كند ز آغاز
اگر سعادت دنيا و آخرت جويى
به كار در ره خشنودى خدا پرداز
بدانچه فانى و واهى است دل نشايد بست
به جاه و مال ، مبال و به عز و ناز، مناز
بسا بود كه ببينى زوال چشمت و جاه
بسا بود كه ببينى وبال عزت و ناز
فرود آر، سر بندگى و طاعت را
به پيشگاه خداى كريم و بنده نواز
چو طاعتت ، به درگاه او قبول افتد
ز بندگى ، سر آزادگى به چرخ افراز
هر آن كه بندگى حق شعار خود سازد
به طاعتش نكند جز خداى را انباز
بشوى جان و تن خويش را ز لوث گناه
به آب توبه و اخلاص و بندگى و نماز
نماز، اصل عبادات و پايه دين است
نماز داردت از منكرات و فحشا باز
نماز مى دهدت حسن خلق و حسن عمل
كه حسن خلق و عمل راست بهترين مفاز
نماز بر تو ببندد ره وساوس ديو
نماز، باب حقايق كند به روى تو باز
بهوش باش ، تو را ديو در كمين دل است
چنان كه كرده كمين در ره كبوتر، باز
مشو اسير هواهاى نفس توسن خويش
مخور فريب فسونهاى ديو حيلت ساز
نماز بر تو گشايد در سعادت و خير
نماز بر تو ببندد در خيانت و آز
نماز شيوه معمول انبياى خداست
نماز، خلوت انس است و گاه راز و نياز
به صدق و پاكى و اخلاص مى كند مؤ من
به بال شوق ، به معراج قرب حق پرواز
بويژه از همه بهتر جماعت و جمعه
بود ميان عبادات افضل و ممتاز
على شريف (322)
گفتار سوم : حكمت نماز جماعت  
معنويت افزون تر  
نمازى كه فرادى خوانده مى شود، هر اندازه كه سرشار از اخلاص و معنويت باشد، تنها ارتباط يك فرد با خدا برقرار مى سازد اما نماز جماعت از يك وسيله ارتباط ميان عبد و معبود فراتر مى رود و جنبه اجتماعى و سياسى ، و تحزب و تشكل به خود مى گيرد. افزون بر اين نماز گروهى و دسته جمعى ، حال و هواى ديگرى دارد زيرا به لحاظ روح جمعى حاكم بر فضاى نماز، امواج معنويت بهتر و بيشترى را مى توان در آن مشاهده كرد. در چنين وضعى ، روح نيايشگر در همراهى با ارواح ديگر نيايشگران ، قدرت صعود بيشترى به دست مى آورد، و نفسش گرم تر و گيراتر و دعايش مقرون به اجابت مى شود.
مقبوليت بيشتر و جلب رحمت فراگيرتر  
نماز جماعت چون يك وسيله ارتباط گروهى با خداوند است ، نظر رحمت پروردگار را بهتر و بيشتر جلب مى كند، به عنوان مثال ، اگر يك ميهمان به منزلتان بيايد، شما به نسبت شاءن آن يك نفر به مجلس نظر داريد ولى اگر منزل شما پر از ميهمانان شد، آن مجلس براى شما ارزش بيشترى خواهد داشت ، طبعا در ميان ميهمانان افراد باارزش و ارزشمندترى هستند و عزيزان بيشترى در آن حضور دارند و شما ناگزيريد كه به همه ميهمانان عنايت بيشترى بكنيد.
نماز جماعتى كه در مسجد برگزار مى شود، در حقيقت ضيافتى است كه در خانه خدا برگزار مى شود و او به خاطر بندگان صالح و صالح تر و مقرب ترى كه در ميان جماعت هست ، نظر لطف و رحمت بيشترى به همه شركت كنندگان در نماز خواهد داشت . اين حقيقت در برخى از روايات آمده است كه خدا نماز همه شركت كنندگان در جماعت را به خاطر افراد صالحى كه در صفوف نماز حضور دارند، قبول خواهد كرد. همچنان كه ما نيز صد خار را به خاطر يك بوته گل آب مى دهيم .
معارفه مسلمانان و حل مشكلات جمعى و فردى  
نماز جماعت جايى براى معارفه مسلمانان و شناخت آنان از مشكلات و نيازهاى فردى يكديگر است و نماز جمعه ، كنگره اى عظيم براى طرح مسائل و مشكلات اجتماعى ، سياسى ، اقتصادى و يافتن راه حل هاى مناسب براى معضلات جهان اسلام است .
تاءليف قلوب مسلمانان  
از آثار نمايان نمازهاى جماعت و جمعه ، نزديك شدن دلهاى مؤ منان مسلمان به يكديگر و پديد آمدن مهر و محبت در ميان آنان است . انسانهاى فروتن با چند بار همنشينى به يكديگر انس مى گيرند. بويژه هنگامى كه همنشين هاى هم انديش و هماهنگ باشد. نشست و برخاست هاى مكرر، در ميان افراد همدل و هم عقيده ايجاد مهر و محبت و روح اخوت مى كند.
براى آن كه روح خواهرى و برادرى گسترش يابد و به نقاط دور دست و گاهى به خارج از شهر دامن بكشد، در نمازهاى جمعه سه ميل فاصله را شرط كرده اند. (323) يعنى در محدوده اى به شعاع يازده هزار و دويست و پنجاه مترى نبايد نماز جمعه ديگرى برگزار شود. و علت آن كه براى تشكيل نمازهاى جماعت فاصله اى را شرط نكرده اند، اين است كه ايجاد عسرت نشود و هر نمازگزارى بتواند براى هر وعده نماز در نماز جماعت نزديك ترين مسجد به محل سكونت خود شركت كند و بين او و همسايگان و اهل محله اش انس و الفت پديد آيد.
تحقق بيشتر و گسترده تر اهداف عاليه تشريع نماز
تشريع احكام الهى براى اصلاح فرد و جامعه هر دو بوده است ، ليكن جامعه مجموعه افراد است و هر چه گسترده تر باشد، در بر گيرنده افراد بيشترى است . به اين لحاظ ميزان تاءثير نماز، و تنوع و درخشش آثار آن در نمازهاى جماعت ، نمايان تر و گسترده تر است ، و در نتيجه ، اهداف عالى و مقدسى كه در تشريع نماز، مورد نظر حضرت كردگار بوده است ، در نماز جماعت تحقق بيشترى مى يابد و خشنودى بيشتر او را سلب مى گردد. برخى از اين اهداف عالى و مقدس ، عبارتند از:
1- ظاهر شدن اخلاص ، توحيد، اسلام ، و عبادت در جامعه .
2- اتمام حجت بر مردم .
3- امكان تشخيص مؤ من از منافق و نمازگزار از بى نماز و سبك شمارندگان نماز.
4- شناخت رعايت كنندگان وقت نماز از ضايع كنندگان آن .
5- امكان گواهى دادن به صلاح و عدم صلاحيت افراد.
6- باز شناختن كسانى كه به شعائر اسلامى احترام مى گذارند از كسانى كه به آن وقعى نمى نهند.
7- شكسته شدن ديوار تفاخر و تكبرها به سبب قرار گرفتن فقير و غنى ، و وضيع و شريف ، در صف واحد، و در كنار يكديگر.
8- نزديك كردن دلهاى نمازگزاران به يكديگر، و ايجاد روح برادرى و خواهرى ، و وفاق و اتحاد در ميان آنان .
9- تحزب و تشكل عقيدتى اهل نماز.
10- بهره برداريهاى مثبت اجتماعى - سياسى از تجمعى كه در اصل براى عبادت فراهم آمده است .
11- تاءثير مثبت نماز، و روح عبادت و اخلاص ، در بهره برداريهاى جانبى از اجتماع نمازگزاران و در نتيجه ، خدايى بودن تصميم گيريها و راه حل هايى كه براى حل مشكلات جامعه مطرح مى شود. و در سطح نمازهاى جمعه و عيدين ، وجود اخلاص در خطبه هايى كه خطيب مى خواند و پيشنهادهايى كه مى دهد.
12- تاءثير نمازهاى جماعت و جمعه در سياستهاى جهانى و بر هم زدن معادلات سياسى دشمنان اسلام .
13- فراهم آمدن امكان مشاركت عموم مردم در حل مشكلات شهر و محله خود با دادن پيشنهادهاى سازنده و خير خواهانه .
14- تقويت روح تعاون و مشاركت در امور اخير.
15- به نمايش در آمدن نماز، در نمايشگاهى به نام مسجد، و در نتيجه تبليغ و ترويج نماز و تثبيت حاكميت آن بر مردم .
16- تبليغ اصل امامت و تمرين پيروى از رهبرى در شكل اقتدا به امام جماعت .
17- نمايش شكوه و عظمت اسلام و اقتدار مسلمانان .
18- باز دارى از فحشا و منكرات به نحوى شديدتر و وسيع تر از نمازى كه فرادى خوانده مى شود.
19- فايده هاى فراوان كوچك و بزرگ ديگرى كه در عمل پيش مى آيد.
20- به طور كلى هر اثرى كه بر طبيعت نماز مترتب است و بسيارى از آنها را در موارد ديگر آورديم ، به نحوى شديدتر و گسترده تر بر نماز جماعت مترتب است .
اين است راز و رمز برتريهاى نماز جماعت بر نماز فرداى و افزونى ثواب آن به گونه اى كه در روايات مطرح شده است .
با توجه به اين همه آثار مثبت فردى و اجتماعى و سياسى ، و خيرات و بركات فراوانى كه بر نماز جماعت بار است ، آنچه درباره ثواب آن در روايات آمده است ، شگفت آور نيست .
نماز جماعت ، تبلور عينى ارزشهاى والا و زيباى اسلام از قبيل اخلاص ، توحيد، تسليم ، و عبادت است و آنها را در معرض ديد جامعه مى نهد و به اين جهت حجت محكم و بينه بين و روشنگرى براى مردم دنياست و با اجراى آن اسلام معرفى و حجت خدا بر مردم خاور و باختر، تمام مى گردد.
امام رضا (عليه السلام ) در حكمت نماز جماعت فرمودند:
انما جعلت الجماعة لئلا يكون الاءخلاص و التوحيد و الاءسلام و العبادة لله الا ظاهرا مكشوفا مشهورا لاءن فى اءظهاره حجة على اءهل الشرق و الغرب لله وحده ... (324)
نماز جماعت ، براى آن مقرر شده است كه اخلاص ، توحيد، اسلام ، و عبادت در جامعه ظاهر و شناخته و مشهود شود، زيرا در آشكار شدن آن حجتى براى خداى يكتا بر اهل خاور و باختر است .
تبليغ و ترويج نماز و جلب رحمت كردگار  
اگر شما افرادى را به ميهمانى خود فرا خوانيد و تنها بعضى از آنان به دعوت شما پاسخ بدهند و در منزلتان حاضر شوند، مطمئنا كسانى كه دعوت شما را اجابت كرده اند، نزد شما عزيزتر مى شوند، حال اگر آنان خواسته ها و نظرات شما را تاءييد و آن را به بيرون منعكس كنند و وسيله اى براى تبليغ اهداف شما شوند، آن وقت است كه از ميهمانان كمال خرسندى را داريد و حداكثر پذيرايى و نعمت بخشى را در حق آنان مراعات مى كنيد. شركت كنندگان در نماز جماعت ، از سوى خدا به مسجد، كه خانه اوست ، دعوت شده اند و از آنجا كه فرمانش را اطاعت كرده اند و دعوتش را پذيرفته اند، نزد او محبوبند و چون از راههاى دور و نزديك در يكجا گرد آمده اند و نماز را كه امر خدا و موجب خشنودى است با شكوه تمام برگزار كرده اند و موجب تبليغ و ترويج آن در جامعه گشته اند، از حداكثر لطف و رحمت پروردگار خود بهره مند خواهند شد. و مسجد، نمايشگاه نماز و مركز تبليغ و تثبيت حاكميت آن در جامعه است . وقتى جوانان ، صفهاى زيباى نماز جماعت را مشاهده مى كنند، بى اختيار بسوى آن مى گرايند و راه پايشان به مسجد باز مى شود.
پيش از اين گفتيم كه هر اثرى بر طبيعت نماز مترتب است ، در سطح وسيع ترى بر نماز جماعت بار است ، اگر نماز پدر و مادرى براى پسر و دخترشان ايجاد رغبت به نماز كند و اگر نماز معلم و استادى علاقه دانش آموز و دانشجوى او را به نماز برانگيزد، نماز جماعت شور و شوق دينى و رغبت به نماز را در سطح گسترده جامعه ايجاد خواهد كرد.
حتى فراوان بوده اند كسانى كه مسلمان نبوده اند و تحت تاءثير نماز جماعت مسلمان شده اند.
هراس ليف دانشمند اروپايى درباره نماز مى گويد: من بسيارى از كليساها و معبدها را ديده ام كه در آن جاها مساوات برقرار نيست و طبيعتا معتقد بودم كه بايد همين تبعيض در داخل معابد اسلامى هم حكم فرما باشد ولى هنگامى كه در روز عيد فطر، در مسجدى در لندن ، ملاحظه كردم كه عالى ترين نوع مساوات در ميان مسلمانان وجود دارد، سخت دستخوش ‍ حيرت گرديدم . من ديدم كه نژادهاى مختلف و شخصيت هاى عالى و دانى در كنار يكديگر قرار گرفته اند و برادرانه مشغول عبادت هستند؛ مانند آن را در مسجد نو بنيادى از بلاد مهباساه نيز ديدم كه كارگران با سياستمداران دست مى دهند و تكلفات و تشريفات از ميان آنان برداشته شده است . هيچ كس در هيچ مقامى از ايستادن در كنار ديگران براى نماز ناراحت نيست . صف ها كاملا منظم و همه در يك رديف ايستاده اند زيرا آنجا امتيازى نيست و همه در پيشگاه خداوند برابرند. هيچ كس را بر ديگرى برترى و رجحان نيست . هنگامى كه پيشوا و امام مسجد مسلمانان به من عقيده مسلمانان همه انبيا بر حق بوده اند و كتابهاى آنان از جانب خداوند است ، گمان كردم گوشم بد شنيده است زيرا اين نخستين بارى بود كه از يك رهبر دينى چنين سخنى را مى شنيدم . از اين روى ، ديگر براى من شكى باقى نماند كه دين اسلام ، صلاحيت دارد كه دين جهانى گردد.
يك جوان آمريكايى گفته است : آفتاب ، تازه از نصف النهار گذشته بود در حالى كه گرم و گردآلود از كنار جاده گذشتيم ، شنيديم يا بهتر بگويم ، حس ‍ كرديم كه يك آواز يكنواخت و بسيار زيبا هواى اطراف را پر كرده است . در همان حال كه از ميان انبوه درختان عبور مى كرديم ، به ناگاه يك منظره شگفت انگيز در مقابل چشمان دير باور ما نمايان گرديد. در آنجا بر روى يك برج چوبى كه تازه برافراشته بودند، يك نفر عرب كور كه عباى يك رنگى به تن و عمامه اى به سر داشت ، مشغول اداى نواهاى جذب كننده بود كه آهنگهاى آن را به طرف آسمان مى فرستاد. در حالى كه تحت تاءثير نواهاى روح افزاى او تقريبا هيپنوتيزم شده بوديم ، بى اختيار نشستيم . كلماتى كه معنى آن را نمى فهميديم ، گوشهاى ما را نوازش مى داد: الله اكبر، الله اكبر...، لا اله الا الله قبلا هيچ اطلاعى نداشتيم كه قضيه اى اتفاق خواهد افتاد ولى اكنون مى ديديم كه كم كم جمعيتى در اطراف ما گرد مى آيند. مردمى به سن هاى مختلف و لباسهاى گوناگون و داراى پيشه هاى متفاوت ، با حالتى آرام و احترامى تمام ، گرد هم مى آمدند. هر كدام حصيرى داشتند كه روى علف ، سبز، پهن مى كردند و رنگ حصير آنان با علف ، اختلاف روشنى را نشان مى داد. رفته رفته بر تعداد اين جمعيت افزوده شد؛ به طورى كه نمى دانستيم حد نهايى آن بالاخره چقدر خواهد بود.
اين مردم ، كفشهاى خود را از پاى بيرون آوردند و صفهاى طويلى كه پشت سر هم قرار مى گرفت تشكيل دادند.
در عين حال با سكوت تمام ناظر اين منظره بوديم ، بسيار تعجب مى كرديم كه چگونه هيچ امتيازى بين افراد اين جمعيت ديده نمى شود؟ در بين آنان مردمان سفيد پوست ، زرد پوست ، سياه پوست ، فقير، دولتمند، گدا و تاجر وجود داشت . همه آنها پهلو به پهلوى يكديگر نشسته بودند. بدون اين كه اصلا توجهى به اختلاف نژاد و اختلاف ثروت و شغل خود داشته باشند. هيچيك از اين همه افرادى كه آنجا نشسته بودند به جايى دورتر از حصيرى كه روى آن نشسته بود، توجه نداشت .
روح برادرى كه از اين جمعيت مختلف الاحوال ، احساس مى گرديد، اثرى است كه به آسانى و بزودى از دست نخواهد رفت .
از آن روز تاكنون سه سال تمام مى گذرد. خوشبختم كه دو سال از اين سه سال را با آيين اسلام بسر برده ام .
نمايش شكوه و عظمت اسلام  
نماز فرادى ، بيان كننده حاكميت دين و مكتب در وجود يك فرد است و نماز جماعت ، بيان كننده حاكميت دين بر وجود انسانها و جامعه هاست . نماز هر كس ، چهره دين خودش را نشان مى دهد اما نماز جماعت ، چهره اسلام را نمايش مى دهد. نماز فرادى ، صحت و سقم دين يك فرد را مى نماياند اما نماز جماعت ، چهره اسلام را جلوه مى دهد. نماز جماعت ، شعار اسلام است و نشان دهنده شور دينى مردم و حاكميت نماز و معنويت و اخلاص در ميان جامعه است .
عارفانه ترين و عاشقانه ترين نمازها كه تنها خوانده شود، فقط يك حركت فردى است و شكوه اسلام را متجلى نمى سازد، نمازى كه عظمت اسلام را به نمايش مى گذارد، نماز جماعت است از اين روست كه آن را پرچم اسلام و بيرق ايمان ناميده اند و از اين روست كه دشمنان اسلام ، پيوسته از نمازهاى جماعت هراس دارند. براستى كه كدام كار فردى و حركت اجتماعى ، شريف تر و فاضل تر از كارى است كه شكوه و بزرگى اسلام را زياد كند و دشمنان اسلام را بترساند.
شناخت دوستان و دشمنان  
نماز جماعت ، معرف دوستان و دشمنان اسلام است . دشمنان سرسخت اسلام ، با نماز جماعت دشمن اند و براى جلوگيرى از تشكيل و برهم زدنش ‍ مى كوشند، زيرا نقشه هاى شومشان را افشا و معادلات سياسى شان را به هم مى ريزد. تجمع مسلمين نيز برايشان خطرناك است . بويژه نماز جماعت كه يك اجتماع عقيدتى است و مى دانند كه بسيج مسلمين براى محاربه با دشمنان اسلام از مسجد آغاز مى گردد. كلمه محراب برايشان آشنا و هراس انگيز است .
چه ، مى دانند كه فرمان محاربه با دشمنان اسلام از آنجا صادر مى شود و جايى كه امام و فرمانده مسلمين براى عبادت و اجرا امر خدا در آن قرار مى گيرد، بسى خطرناك است ، و مى دانند كه محراب عبادت ، جاى محاربه با نفس است و محاربه با نفس ، انسانهاى فهيم ، دشمن شناس ، شجاع ، و مصمم تربيت مى كند و انسانهاى ساخته شده برايشان خطرناكند. و از همين روست كه در دنيا به ترويج فساد مشغولند.
آنان كه تظاهر به اسلام مى كنند و نام مسلمان بر خود مى نهند و در باطن دشمن اسلامند نيز مشخص مى شوند. منافقان ، بايد در نماز جماعت ، حاضر شوند و آنچه را كه به آن اقرار كرده اند، در عمل نشان بدهند و چون قلبا تمايل به همراهى با اسلام و مسلمين را ندارند و نمى توانند به گفته خود عمل كنند، پيوسته از شركت در نماز جماعت گريزانند، از اين رو هويتشان آشكار مى گردد و به اين ترتيب اين گروه از دشمنان اسلام كه بسيار خطرناكند، توسط نماز جماعت معرفى مى گردند.
همچنين آنان كه نماز را سبك مى شمرند و مؤ من خالص نيستند، به خاطر عدم شركت در نماز جماعت و كاهلى در آن ، مورد شناسايى مردم قرار مى گيرند.
نماز جماعت ، دوستان اسلام را نيز به جامعه مى شناساند. آنان كه تسليم امر پروردگارند و بر اجراى فرمان او مراقبت دارند. اول وقت در مساجد حضور مى يابند تا فرمانش را درباره نماز اطاعت كنند و چون پيوسته سر به فرمان حضرت حق دارند و در نماز جماعت حضور مى يابند، مردم آنان را دوستان خالص اسلام و مسلمين مى دانند. و بر مسلمانى آنان گواهى مى دهند.
امام رضا (عليه السلام ) فرمودند:
انما جعلت الجماعة ... و ليكون المنافق و المستخف مؤ ديا لما اءقربه . يظهر الاسلام و المراقبة و ليكون شهادات الناس بالاءسلام بعضهم لبعض ‍ جائزة ممكنة ... (325)
نماز جماعت ، براى آن مقرر شده است كه منافقان و سبك شمارندگان نماز، آنچه را كه به آن اقرار كرده اند (اصول اسلامى ) ادا كنند و (در عمل نشان بدهند). تسليم بودن در برابر خدا و مراقبت بر اجراى فرمانهاى خدا نيز به وسيله نماز جماعت آشكار مى گردد. و براى آن كه گواهيهاى برخى از مردم نسبت به مسلمانانى بعض ديگر جايز و ممكن باشد.
تعاون و مشاركت  
خداى ، تعالى ، فرمود:
تعاونوا عالى البر و التقوى و لاتعاونوا على الاثم و العدوان (326)
كمك كار پرهيزگارى و نيكى باشيد و بر گناه و دشمنى معاونت نكنيد.
امام رضا (عليه السلام ) نيز مساعدت بر بر و تقوى را از حكمت هاى نماز جماعت معرفى كردند:
انما جعلت الجماعة ... مع ما فيه من المساعدة على البر و التقوى (327)
از مصداقهاى نيكى و پرهيزگارى ، نماز است كه مادر تمام نيكى هاست و با منع از فحشا و منكر، انسانهاى پرهيزگار مى سازد و با يادآورى مكرر اصل رحمت ، انسانهاى مهربان و اهل رحمت به بار مى آورد. نقطه مقابل نماز گناه است . زيرا گناه ، از ميان برنده رحمت و ايجاد كننده بغض و عداوت است و خشم خدا را سبب مى گردد. نماز، روح رحمت را در جامعه ايجاد مى كند، و زمينه را براى همكاريهاى علمى و عملى در تمام مجامع آماده مى سازد.
بر و تقوى از آن نمازگزاران و گناه و دشمنى از آن بى نمازان است . نماز، بر و تقوى ، و بى نمازى ، اثم و عدوان است .
بنابراين خدا به معاونت بر نماز فرمان مى دهد و معاونت بر نماز، همان مشاركت در نماز جماعت است . نماز، كليد شرعى حل مشكلات است و براى حل مشكلات عمومى ، نماز جماعت لازم است اما مسلمانان بايد به حكم فطرت و فرمان قرآن ، براى گشودن قفل هاى معضلات خود از كليد عقل هم كمك گيرند و براى حل مشكلات ، عقل عمومى لازم است . و عقل عمومى ، حاصل شور و مشورت است و چه جايى براى رايزنى از مكان نماز و زمان پس از نماز كه شركت كنندگان در نماز، به روحى آرام و عقلى توانا رسيده اند و در فضايى از قداست و معنويت به سر مى برند، مؤ ثرتر و كاراتر است .
شركت كنندگان در نماز جماعت ، در حقيقت به فرمان قرآن در زمينه همكارى بر بر نماز عمل مى كنند و همين نماز جماعت آنان ، مى تواند زمينه ساز مشاركت در بر زكات باشد و مى تواند مجلس شورى بر دستيابى به راه حل هاى مشكلات مردم و كشور باشد. اگر هر مسلمان پس از شركت در هر نماز جماعت ، يك پيشنهاد براى يكى از مشكلات اجتماع خود ارائه دهد، در اين صورت شركت در نماز جماعت به صورت مشاركت فراگير در حل مشكلات جامعه تبديل خواهد شد و پس از گذشت يك ماه ميليونها پيشنهاد مفيد براى اداره بهتر جامعه در دست خواهد بود.
ستادهاى اقامه نماز كه در هر شهرى مستقر هستند، مى توانند به صورت شبكه گسترده اى ، مسائل را در همه مساجد كشور مطرح كنند و به طور ماهانه به جمع آورى ، گزينش ، و طبقه بندى پيشنهادها و راه حل ها بپردازند، و مجموعه هاى فراهم شده را به ستاد مركزى اقامه نماز ارائه دهند و در آنجا بار ديگر به تنظيم و تدوين مجدد و نهايى پيشنهادها بپردازند و مجموعه مدون خود را در اختيار مسؤ ولان و هياءت دولت قرار دهند و دولت در برنامه ريزيها و اجراى برنامه ها از آن استفاده كند. به اين ترتيب ، عموم مردم به طور مستمر، نه به نحو مقطعى و فقط در حد انتخاب رئيس و وكيل ، در كار اداره كشور، شركت خواهند كرد و نماز جماعت ، به مصداق كاملى از تعاون بر بر تبديل خواهد شد. البته در گذشته هم نمازهاى جماعت از فعال ترين و زيباترين صحنه هاى تعاون و همكارى در سطح جهان بوده است ، اما بايد بكوشيم كه با روشهاى بهتر و علمى ترى بيش از پيش از ثمرات نماز جماعت بهره ور شويم .
منع از گناه در سطح اجتماع  
در بحث چگونگى باز دارى نماز از فحشا و منكرات در اين باره سخن گفتيم و در اينجا نيازى به بحث ديگر نيست . فقط يادآورى مى كنيم كه آنچه در آنجا گفته شد مربوط به تاءثير طبيعت نماز است و نماز جماعت ، همان اثر را با شدت و وسعت بيشترى داراست . به ادامه سخن امام رضا (عليه السلام ) درباره حكمت نماز نيز اشاره مى كنيم كه فرمودند:
انما جعلت الجماعة ... و الزجر عن كثير من معاصى الله ، عزوجل . نماز جماعت را براى باز داشتن از بسيارى از معصيت هاى خداى ، عزوجل ، مقرر كرده اند:
برخى ديگر از آثار نماز جماعت  
در بحث (تحقق بيشتر اهداف عاليه نماز) به برخى ديگر از آثار نماز جماعت اشاره شد، و در اين جا به سخن امام باقر (عليه السلام ) اشاره مى كنيم كه فرمودند:
انما جعلت الجماعة و الاجتماع الى الصلاة لكى يعرف من يصلى ممن لايصلى و من يحفظ مواقيت الصلاة ممن يضيع و لو لا ذلك لم يكن اءحد اءن يشهد على اءحد باالصلاح لاءن من لم يصل فى جماعة فلا صلاة له بين المسلمين لاءن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) قال : لا صلاة لمن لم يصل فى المسجد مع المسلمين الا من علة . (328)
نماز جماعت و گرد آمدن مسلمانان (از راههاى دور و نزديك ) در يكجا، براى آن مقرر شده است كه نمازگزار را از بى نماز و نگاهدارنده اوقات نماز را از تباه كننده نماز باز شناسند و اگر اين نبود كه به خوبى و درستكارى ديگرى گواهى بدهد زيرا كسى كه با جماعت نماز نمى خواند، مسلمانان او را اهل نماز نمى دانند زيرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: براى كسى كه در مسجد و با مسلمين نماز نمى خواند، نمازى نيست مگر از بابت بيماريى باشد.
مسجد دانشگاه اسلامى مركز هدايت و مكان مناسبى براى دوستيابى
شيخ صدوق (رحمه الله ) با اسنادش از عمير بن ماءمون نقل مى كند كه گفت : از حسن بن على (عليه السلام ) شنيدم كه فرمود: از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه فرمودند:
من ادمن الاختلاف الى المساجد اصاب اخا مستفادا، فى الله عز و جل ، او علما مستطرفا او كلمة تدله على هدى او اخرى تصرفه عن الردى او رحمة منتظرة او ترك الذنب حياء خشية . (329)
آن كه بر آمد و شد به مساجد، استمرار و مداومت ورزد، دست كم يكى از منافع زير عايدش گردد.
1- به دوستى برخورد كه او را در سپردن راه خداى ، عزوجل مفيد افتد.
2- از دانشى تازه و گزيده و ارزشمند منتفع گردد.
3- كلامى بشنود كه او را در طريق هدايت ، رهنمون گردد.
4- پند و هدايتى يابد كه او را از هلاك كننده اى منصرف سازد.
5- از رحمتى كه مورد انتظار اوست ؛ مانند ثمرات عبادت ، مواجه شدن با دانشمندان و همنشينى با پرهيزگاران برخوردار شود.
6- گناهى را از سر شرم يا از روى ترس از خدا رها سازد.
حديث فوق از احاديث معتبر شيعه است و از شش معصوم ؛ يعنى از رسول خدا، امير مؤ منان سبطين ، و صادقين ، صلوات الله عليهم ، با اندك اختلاف در لفظ روايت شده است . آنچه در اين روايت مطرح است ، مربوط به غناى محتوايى مسجد است و در حقيقت چگونگى و ويژگيهاى مساجد را معين و مشخص مى كند. و تلويحا مى گويد: مساجدى كه فاقد اين ويژگيها باشند، بايد تعمير و اصلاح معنوى شوند. بايد مساجد را از حيث معنا و محتوا ارزيابى كنند و حديث فوق ، ملاك خوبى براى ارزشيابى آنهاست .
اينك توضيح مختصرى درباره هر يك از فوايد و معيارهايى كه در حديث فوق مطرح شده است :
1- مسجد بايد محل خوب و مناسبى براى آشنايى مسلمين با يكديگر و برقرارى پيوند دوستى و برادرى ميان آنان باشد. هر چند كه مسجد به طور طبيعى تا حدودى داراى چنين نقشى هست و در آنجا نيكان با نيكان آشنا مى شوند اما مسؤ ولان مساجد بايد براى اين كار برنامه ريزى كنند و با اتخاذ تدابيرى اين فرصت را براى كسانى كه به مسجد مى روند فراهم سازند. اگر مسجد به صورت مركزى براى دوستيابى و عقد اخوت اسلامى در آيد، مردم و بويژه نوجوانان و جوانان كه به لحاظ موقعيت سنى و وضعيت عاطفى ويژه خود نيازمند دوستان مناسب هستند، رفت و آمد بيشترى به آن خواهند داشت . و تدريجا با محيط مسجد انس خواهند گرفت .
نگارنده به ياد دارد كه در دوره نوجوانى و جوانى علاقه و نياز عاطفى زيادى به دوستان صالح داشت و قبل و بعد از نماز و در صف نماز، دوستان و برادران دينى زيادى در مسجد گوهر شاد مشهد بدست مى آورد و اكنون نيز غالب دوستان پايدار و قديمى اش همانهايى هستند كه در مسجد با وى آشنا شده اند.
اگر هر بار كه شخص به مسجد مى رود، دست تازه اى پيدا كند و دوستى خود را با خدا نيز تازه كند؛ و به عبارت ديگر رابطه اش را با خدا و بندگان صالح او تقويت كند، بخش مهمى از كار تعمير معنوى مسجد صورت گرفته است .
2- فايده و ملاك ديگر، كسب علم مستطرف ؛ يعنى دانش تازه است . اگر هر بار كه شخص براى نماز به مسجد مى رود، دانش تازه اى را پيش و پس از نماز يا در ميان دو نماز فرا گيرد، و در مواقعى هم كه به منظورهاى ديگرى به مسجد مى رود چيز تازه اى بر اطلاعاتش افزوده شود، و از مصاحبت افراد دانشمند بهره مند شود، رفت و آمدش به مسجد زياد خواهد شد و در صورتى كه هر وقت به مسجد برود همان دانسته هاى كهنه و درسهاى مكرر را براى او تكرار كنند، از مسجد خسته و دلزده خواهد شد.
دانش نو لازم نيست كه حتما در زمينه هاى مذهبى باشد. علوم جديد همگى علم مستطرف اند و كدام علم است كه از آن نمى توان درس خداشناسى و ديندارى گرفت ؟
بايد از علوم مستطرف بابى براى ورود جوانان به دين و مذهب و عبادت ساخت . در اين صورت است كه مسجد تبديل به پايگاه علم و عبادت مى شود و نقش خود را در تاءمين سعادت دنيا و آخرت مسلمين باز مى يابد.
مسيحيت در قرون وسطى دروغ و خرافه تحويل مردم داد و با كشف حقايق علمى ، رفته رفته اعتبار خود را از كف داد. در نتيجه هر چه دانش جلوتر رفت ، كليسا عقب تر نشست و به تعطيل كشانده شد. اما اسلام عرضه كننده حقايقى در علوم كيهانى و انسانى و علوم ديگر بود كه با پيشرفت دانش ‍ بازتر و روشن تر شد، و عزت و اعتبار بيشترى در ميان محققان بدست آورد. بنابراين مسجد كه پايگاه تبليغ اسلام است ، بايد پايگاه تبليغ حقايق علمى مطروحه در آن نيز باشد. نه آن كه با روشهاى غلط؛ همانند كليسا به حال تعطيل و نيمه تعطيل در آيد، و درهاى آن جاهلانه به روى جوانان نو طلب بسته شود. بسيارند كسانى كه تحصيلات دانشگاهى و حوزه اى ندارند اما تحصيلات مسجدى دارند. پاى منبرها بزرگ شده اند و از هر واعظ و منبرى درسى گرفته اند و اطلاعات مذهبى خوبى بدست آورده اند. حسينيه و مسجد براى آنان دانشگاه بوده است .
مساجد و حسينيه ها اكنون بايد بر فعاليت هاى علمى خود بيفزايند و پا به پاى زمان حركت كنند. در غير اين صورت عقب مى مانند. همچنان كه در پاركها علاوه بر ايجاد فضاى سبز، امكانات تفريحى ديگرى هم فراهم مى كنند و بر جاذبه پاركها مى افزايند در مساجد هم بايد علاوه بر مراسم عبادى خاص ، فعاليت هاى عبادى ديگرى نيز صورت بدهند و كارآيى آنها را بالا ببرند و آن تبليغ و ترويج دانش است كه بندى از پرستش و نيايش ‍ است . هم عبادت ، نشاط آور و جان بخش است و هم علم ، روح پرور و فرح بخش است . بايد از فضاى معنوى مسجد براى كارهاى بيشترى استفاده شود. در اسلام فرا دهى و فراگيرى ، پرستش ارزشمندى است كه مورد تاءكيد بسيار است . قرين شدن علم و عبادت در مكان مسجد برگزار مى كنند، فضاى معنوى خاصى بر آن حاكم مى شود و درس دادن و درس گرفتن ، رنگ و بوى خدايى به خود مى گيرد. اگر همچنان كه براى دروس حوزوى از مساجد بهره مى گيرند، براى تدريس دروس ديگر نيز از آن استفاده كنند، چه مشكل شرعى يا اخلاقى و قانونيى پيش مى آيد؟ جز اين است كه محيط مذهبى مسجد بتدريج در آنان اثر خواهد كرد؟ استفاده از مسجد براى آموزش علوم در زمينه هاى مختلف فقه ، اخلاق ، فلسفه ، منطق ، علوم قرآنى ، علم الحديث و دراية الحديث ، بحث ها و مناظرات عقيدتى (جهان بينى و ايدئولوژى )، دانش پزشكى ، علم الحساب و ديگر دانشهاى رايج در قرنهاى اوليه اسلامى ، و بعدها پيدايش مدارس حوزه اى براى طالبان علوم دينى در كنار مساجد بزرگ ، نشان اين كاربرى در نهاد مسجدهاست .
استاد عبدالحسين زرين كوب مى نويسد:
در دوره هاى بعد، اهل حديث ، حلقه هاى خود را در مسجد بر پا مى كردند، احكام شريعت در مسجد مسلمين تبيين مى شد. مجالس تفسير قرآن در مسجد بر پا مى شد. متكلمان در مسجد، حوزه بحث در عقايد، منعقد مى كردند. زهاد و صوفيه هم برا اعتكاف ، در مسجد خلوت مى گزيدند. در مساجد حوزه هايى بود براى مقابله و تلاوت قرآن كه در آن ها تجويد و قرائت نيز تعليم مى شد، چنان كه حلقه هاى اذكار - ذكر نام خدا - هم در مساجد تشكيل يافت . در بعضى مساجد، مجموعه هاى حديث - مخصوصا صحيح بخارى و صحيح مسلم - قرائت و تعليم مى شد. در واقع هم كتب كلامى معتزله از مساجد بيرون آمد و هم مذهب اشاعره . (330)
امروز نيز بايد از فضاى مناسب ، و امكانات وسيعى كه در برخى از مساجد هست و موقعيت ويژه اى كه مساجد در بافت شهرها و محله ها دارند. بهره بردارى ديگر هيچ ؟ اگر اولياى مساجد، آنها را به صورت كانونهاى عبادى - علمى در آورند، جاذبه بيشترى براى آنها درست خواهند كرد. بويژه آن كه كشور ما با كمبود فضاى آموزشى مواجه است و بسيارى از مساجد، هم مى توانند كمكهاى مؤ ثرى در زمينه تاءمين فضاى آموزشى به دولت بكنند و هم خود از حالت تعطيل در غير وقت نماز خارج شوند و به كانونهاى عبادى فعال بدل گردند.
3- بند سوم و چهارم حديث ، نقش هدايتى و حفاظتى مسجد را مطرح مى كند. مسجد در طول تاريخ اسلام ، هم مركز هدايت بوده است ، و هم افراد و جوامع را از طريق همين هدايتها از خطر سقوط و نابودى حفاظت كرده است .
همه مساجد بجز مسجدهاى ضرار، كم و بيش داراى فايده و تاءثير بوده اند. و با اين حال بايد با اين ملاك مورد ارزيابى قرار گيرند و در صورت لزوم نو سازى معنوى شوند. اين نقش را بايد در دو چيز جست و جو كنند و از دو بعد مورد ارزيابى قرار دهند و مسجد را از دو جهت نوسازى معنوى كنند. يكى محراب مسجد و ديگرى منبر آن . مسجد، هم از آن جهت كه داراى محراب است و محل عبادت و خود سازى است ، نقش هدايتى دارد و از فساد و منكر باز مى دارد. و هم از آن جهت كه داراى منبر است و خطيب و واعظ دارد، مركز هدايت و ارشاد است و از ضلالت و نابودى نگاه مى دارد. هم عبادت دسته جمعى ، در سطح وسيع ترى نگهدار فرد و جامعه از خطر فساد و نابودى است . و هم روحانى آگاه ، و متعهد و مسؤ ول مسجد، هادى و حافظ جامعه از انحراف و اضمحلال است . و البته منبر در بالا بردن كيفيت عبادت مردم هم مؤ ثر است . ميزان اثر گذارى واعظ و پيشنماز در مردم به ميزان خلوص و روشهايى كه بكار مى برد، بستگى دارد. وعظ و مبلغ مذهبى بايد، هم با روشهاى قديمى و سنتى وعظ و تبليغ آشنا باشد، و هم با روشهاى جديد و علمى آن . در ارزشيابى مسجد از حيث نقش ‍ هدايت و حفاظت افراد و اجتماع ، بايد ميزان رعايت شرايط منبر (331) و محراب را در آن بررسى كنند.
4- مسجد بايد به گونه اى باشد كه هر كس وارد آن مى شود، حداقل از فضاى روحانى حاكم بر آن بهره مند گردد و در خود احساس آرامش كند. بر اساس حديث فوق ، جو مسجد بايد جو معنويت ، ترس و شرم از خدا، و نفى گناه باشد.
عوامل پديد آورنده اين معنويت عبارت است از بى ريايى و اخلاص امام جماعت مسجد، هياءت ، امنا، واعظ مسجد، وعاظى كه دعوت به منبر مى شوند، و كسانى كه براى عبادت در آن حضور مى يابند. اگر مجموعه كسانى كه به نحوى از آنجا با مسجد ارتباط دارند، فقط براى خدا و پيشرفت اسلام كار كنند، صفا و نورانيت و معنويت در مسجد ايجاد خواهد شد. در غير اين صورت بايد مسجد را با حذف عناصر ناصالح باز سازى معنوى كنند.
كه پاكيزه به مسجد از خاك و خس  
تنها گردگيرى و تنظيف ، و تعمير و تزيين و عطر پاشيدن در فضاى مسجد نيست كه آن را داراى جاذبه مى كند بلكه تعمير و تزيين معنوى و عطر معنويت مسجد است كه در جذب مردم بسوى آن نقش اساسى دارد. و اين بايد وجهه همت همه دوستداران نماز و مسجد باشد. براى تحقق اين هدف بايد پيشنمازان ، واعظان ، اوليا، امنا، و بنيانگذاران مساجد و كليه كسانى كه خدمتگزار مسجد هستند، پاك و پاكيزه و خوش نيت و خوشخو باشند، بايد مساجد را از خاك و خس وجود متوليان و خدمتگزاران ناصالح و دروغين پاك و پاكيزه كنند. با حذف اين گردها و آلودگيهاست كه باطن مسجد داراى جاذبه مى شود. حتى كسانى كه براى عبادت يا اهداف ديگرى به مسجد مى روند، بايد افراد مخلصى باشند. مسجد مكان مقدس ‍ است و جز پاكان نبايد در آن گام بگذارند. مباد كه كسى به جاى آن كه آبادى و زينت و عطر مسجد باشد، ويرانى و زشتى و گندناى آن بحساب آيد و موجب بيزارى از نماز و مسجد گردد.
سر صالحان گفت روزى به مرد
كه خاشاك مسجد بيفشان و گرد
همان كاين سخن مرد رهرو شنيد
برون رفت و بازش كس آنجا نديد
بر آن حمل كردند ياران و پير
كه پرواى خدمت نبودش فقير
دگر روز خادم گرفتش به راه
كه ناخوب كردى به راءى تباه
ندانستى اى كودك خودپسند
كه مردان ز خدمت به جايى رسند
گرستن گرفت از سر صدق و سوز
كه اى يار جان پرور دل فروز
نه گرد اندر آن بقعه ديدم نه خاك
من آلوده بودم در آن جاى پاك
گرفتم قدم لاجرم باز پس
كه پاكيزه به مسجد از خاك و خس
سعدى (332)
نتيجه ويرانى و بى محتوايى مسجدها  
امام على (عليه السلام ) فرموده اند:
ياءتى على الناس زمان لايبقى فيهم من القران الا رسمه و من الاءسلام الا اسمه و مساجدهم يومئذ عامرة من البناء خراب من الهدى سكانها و عمارها شر اهل الاءرض منهم تخرج الفتنة و اليهم تاءوى الخطيئة يردون من شد عنها فيها و يسوقون من تاءخر عنها اليها يقول الله سبحانه : فبى خلقت لاءبعثن على اولئك فتنة اءترك الحليم فيها حيران و قد فعل و نحن نستقيل الله عثرة الغفلة . (333)
مردم را زمانه اى در پيش است كه در آن از قرآن جز نقش و نگار و از آيين مسلمانى بجز نام و نشانى بجا نمى ماند. در آن زمان ، مسجدهايشان از جهت بنا، آباد اما از حيث محتوى و روشنگرى تهى است چون پرهيزگار و هدايت كننده اى در آنها نخواهد بود - ساكنان و آباد كنندگان آنها؛ (يعنى كسانى كه در آنها گرد مى آيند.) بدترين اهل زمين هستند. از آنان فتنه و تباهى برون آيد و در آنان گناه و معصيت جا گيرد. هر كس را كه از آن فتنه كناره گيرد، به آن باز برند و هر كه را از آن مانده است به سوى آن ببرند. خداى سبحان فرمود: به حق خودم سوگند خورده ام كه تبهكارى و فتنه را بر آن مردمان برانگيزم به طورى كه بردبار خردمند در رهايى از آن سرگردان بماند و محققا به آنچه فرموده است ، عمل مى كند. و ما گذشت از لغزش غفلت و بى خبرى را از خداى بزرگ خواهانيم .
دارد الحق در جماعت خوشترين منظر نماز  
فلك ايمان را به طوفانها بود لنگر نماز
در دل شبهاى تاريك است روشنگر نماز
آن رهايى بخش ما از كام درياى بلا
كشتى دل را امان از موج هول آور نماز
با قيام و با قعود و با ركوع و با سجود
دارد الحق ، در جماعت خوشترين منظر نماز
نغمه الله اكبر خوش سرودى مذهبى است
لحظه آماده باش ماست قبل از هر نماز
صبح و ظهر و عصر و شب در پيچ و تاب زندگى
چرخ عمر هر مسلمان را بود محور نماز
روح پاك و جسم پاك و جامه پاك و آب پاك
مسح سر با مسح پا؛ يعنى كه پا تا سر نماز
گر شود بر پا نمازى باصفا و با خلوص
مى كند خود نهى از فحشا و از منكر نماز
تا بياسايد در آغوش سعادت ملتى
بايد اول سايه اندازد ورا بر سر نماز
جنگ با فرهنگ شيطانى است در محرابها
مى زند بر قلب دشمن روز و شب خنجر، نماز
هر بناى بى ستونى عاقبت ويران شود
گردد ايمان بى ستون بر پا نباشد گر نماز
بى نمازان را به قرب حق ، تعالى ، راه نيست
چون ككه در معراج هر مؤ من بود شهپر نماز
اى كه مى جويى پناهى ! استعينوا بالصلوة
هست ما را در حوادث بهترين سنگر نماز
حبيب الله چايچيان (حسان ) (334)
گفتار چهارم : حكمت نمازهاى جمعه و عيدين  
نماز جمعه مجموعه اى از ارزشها  
نماز جمعه با محتواى غنى و پرارزش خود مجموعه اى از ارزشها و معيارهاى متعالى را براى جامعه اسلامى به ارمغان مى آورد. فوايدى كه نظاير آن را در ديگر مراسم مذهبى كمتر مى توان پيدا كرد.
ترقى و تعالى انسانها به وحدت و اتحاد بستگى دارد و آن با قرار گرفتن آنان در زير پرچم توحيد مقدور است . و از لوازم توحيد اعتقاد به وحدت جهان آفرينش و نظام آن است . جهان واحدى كه در آن خللى وجود ندارد و نظام واحدى كه تمام نيروهاى آن به سمت مركز واحدى كه مبداء آنهاست جريان دارند.
خداى ، تعالى ، فرمود:
ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور (335)
در آفرينش خدا هيچ در هم ريختگى نمى بينى (جهان كاملا ضابطه دار و قانونمند است ) نيك بنگر آيا شكستگى و شكافى (در ضابطه ها و قوانين آن ) مشاهده مى كنى ؟!
موجودات جهان از جماد و نبات ، حيوان و انسان ، ذره و كهكشان ، زمين و آسمان ، پيدا و پنهان ، جسم و جان ، و ملك و ملكوت ، همه و همه با تمام زايشها و افزايشهايى كه دارند، چنان دست اتحاد به هم داده اند و به هم مربوط گشته اند كه تشكيل يك سيستم داده اند. سيستمى كه با تمام عظمت و گستردگى اش كاملا منسجم است و هيچ گسستگى و شكافى در آن ديده نمى شود. مجموعه به هم پيوسته اى كه مخلوق عظيم و واحدى است . و جلوه گاه وحدت خالق اكبر است . و از آنجا كه جامعه بشرى بخشى از همين جهان به هم پيوسته و واحد است ، بايد جوامع و افراد انسانى از جهان و نظام هستى پيروى كنند، زير بيرق توحيد گرد آيند، دست وحدت به هم بدهند، و همگام و هماهنگ با جهان راه كامل بپيمايند.
غير ممكن است كه انسانها بر خلاف جريان و نظام جهان حركت كنند و سعادت و كمال آرزو كنند. وقتى كه ما با نظام جهان ناهماهنگ مى گرديم و با سوء استفاده از قوه اختيار خود از حركت در مسير وحدت و اطاعت آفريدگار امتناع مى ورزيم ، نيروهاى موجود در جهان كه آفريده هاى سر به راه خدا هستند با ما مخالفت مى ورزند و ناسازگار مى گردند. گويا از اشرف مخلوقات و گل سر سبد هستى انتظار ندارند كه جاهلانه عمل كند.
وقوع زلزله ها، طوفانها، و ديگر بلادهاى طبيعى نمودى از همين ناسازمندى و ضديت آنها با ماست . ممكن است كسانى اين سخن را به لحاظ آن كه غير علمى و غير تجربى است باور نكنند و گزافه پندارند ليكن ناباورى آنان مرا از ذكر اين حقيقت كه سخت به آن معتقدم باز نمى دارد. نگارنده به همان نسبت كه دلايل علمى حوادث ناگوار طبيعى را قبول دارد، به دليل عرفانى آن نيز معتقد است و آن دور را منافى يكديگر نمى داند. انسانى كه با قواى ملكى و ملكوتى جهان ، و مؤ منان و صالحان اجتماع خود همگام و هماهنگ شود، و فقط در مسير اطاعت از خدا قدم بر دارد، محل جلوه جلال و جمال حضرت حق مى گردد.
اسلام ، نمازهاى گروهى را براى ايجاد همين هماهنگى و همگامى مقرر كرده است . مى خواهد كه از طريق نمازهاى جماعت و جمعه ، و اعياد و حج ، شرايط توحيد و وحدت اجتماعى را ايجاد و موانع آن را برطرف كند. چرا بايد همه انواع موجودات جهان ، با هم براى حضرت حق نماز بگزارند و افراد نوع انسان به تفرقه در نماز آيند؟! نمازهاى جماعت براى آن مقرر شده است كه مردم هر محله روزى پنج بار با هم در مسير اطاعت از خدا و عبادت او قرار گيرند. و كارهاى فردى و اجتماعيى را كه در فواصل نمازها مى كنند، تحت تاءثير نماز دسته جمعى خود، در مسير اطاعت از خدا و بر محور روح برادرى ، و عواطف انسانى و اجتماعى حاصل شده از نماز جماعت عملى كنند. سپس اجتماع هفتگى را تحت عنوان نماز جمعه تاءسيس كرد تا مردم هر شهر و ديار، هر هفته يك بار گرد هم آيند و ضمن پرستش دسته جمعى براى حل مسائل و مشكلات خود كنگره اى همگانى برگزار كنند.
روز آدينه در ميان اعراب پيش از اسلام يوم العروبه نام داشت . پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين نام را كه نامى نژاد پرستانه بود، به يوم الجمعه ؛ يعنى روز گرد همايى تغيير دادند تا مسلمانان از هر نژاد و قبيله اى كه باشند در اجتماع گرد آيند. و ضمن اقامه نماز و تعاون بر بر و تقوى به رايزنى بپردازند و با استماع خطبه هاى نماز علاوه بر گرفتن پندهايى از امام جمعه كه آنان را در زندگانى فردى بكار مى آيد، از وظايف خويش ، اهداف جامعه اسلامى ، مقاصد دشمنان ، و اوضاع جهان آگهى يابند. اسلام علاوه بر آن كه يوم العروبه را روز گرد همايى ناميد، عنوان عيد به آن داد و افزون بر اين عيد هفتگى ، دو عيد سالانه براى مسلمين مقرر كرد يكى عيد فطر و ديگرى اضحى .
از اعياد سه گانه اسلامى ؛ يعنى جمعه ، فطر و قربان چنين بدست مى آيد كه در اسلام روزى كه گناه و تفرقه ترك شود روز عيد مى باشد، نه روز نو پوشيدن و سور چرانيدن .
امام على (عليه السلام ) در برخى از اعياد فرمودند:
انما هو عيد لمن قبل الله ، تعالى ، صيامه و شكر قيامه و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو عيد . (336)
امروز فقط عيد كسى است كه خدا روزه اش را پذيرفته و نمازش را سپاس ‍ گفته است و هر روزى كه در آن نافرمانى امر خدا نشود، عيد است .
علامه مجلسى (رحمه الله ) گفته است : روز عيد؛ يعنى روز شادمانى يا روز سود و فايده و عايدى .
و كدام عامل شاد بخشى مى تواند يك مسلمان را بهتر از توفيق به پايان بردن روزه رمضان و مناسك حج ، شادمان سازد و كدام سود مادى با اين فوايد معنوى قابل مقايسه است و كدام عايدى براى يك مسلمان ارزشمندتر از دريافت رحمت پروردگار به خاطر خودسازى و جامعه سازى حاصل از عبادت سنگين حج و يك ماه روزه دارى در رمضان مبارك است .
اگر گناهان ديگر جنبه فردى دارد، تفرقه يك گناه اجتماعى بشمار مى آيد.
اسلام علاوه بر فراخوانى مردم به نمازهاى جماعت روزانه ، و هفتگى و سالانه ، آنان را به كنگره سالانه عظيم و مركزى حج ، حداقل يك بار براى تمام عمر دعوت مى كند و همچنان كه مسلمانان داراى عذر را به نماز جمعه احضار نمى كند، همه كسانى را كه استطاعت مالى و جانى ندارند، از شركت در كنگره سراسرى و بزرگ حج معاف مى دارد.
گردهمايى ها از عوامل مهم رفع تفرقه است و تحقق اين امر با وحدت هدف و عقيده و برنامه مقدور است . و نمازهاى گروهى گردهمايى هايى بر اساس ‍ وحدت هدف ، و عقيده و برنامه است ، كه تفرقه را مى زدايد و وحدت را برقرار مى سازد.
مشورت كه از عوامل تصحيح و تقويت انديشه ها و زمينه اى براى اتخاذ تصميم هاى استوار در امر اداره اجتماع است . در چنين گردهمايى هايى كه اعضاى آن برخوردار از متانت فكر و صفاى روح هستند، ميسور است .
عهد بهره بردارى از انديشه هاى عمومى در اداره اجتماع و حاكم كردن يك فكر بر جامعه ، استبداد است و تفرقه ها زمينه را براى حكومت مستبدان فراهم مى كند. دين مبين اسلام در سه بخش فعال است ؛ تصحيح اعتقادات ، سالم سازى اخلاق ، و صالح كردن اعمال . به عبارت ديگر وجهه همت اسلام سه چيز است : نفى شرك و اثبات توحيد، نفى سوء خلق و ثبات حسن خلق ، نفى تبهكارى و اثبات نيكوكارى و درستكارى كه در زبان دين از مصاديق آنها به عنوان جنود كفر و ايمان ، و طاعت و عصيان ياد مى شود. تفرقه از جنود كفر و اتحاد از جنود ايمان است .
تفرقه است كه هميشه يارى رسان كافران بوده است و دشمنان مسلمين هميشه براى تضعيف آنان از ايجاد شكاف و تفرقه در صفوف آنان سود برده اند.
در حالى كه وجود يك تشكل و اجتماع هميشه عاملى براى تحرك اعضاى آن نسبت به تعقيب اهداف گروه و حفظ مواضع آن بوده است و افزون بر اين آنان را از احساس غربت كه امرى خطرناك است نجات بخشيده است و نقش نمازهاى جماعت و جمعه و اعياد و حج در ايجاد و حفظ تشكل مسلمين غير قابل انكار است . فرق نماز فرادى با نمازهاى جماعت ، و جمعه و عيدين ، فرق انشعاب و ائتلاف ، تك روى و مشورت ، انگشت و مشت ، و قطره و درياست .
چه كسى انشعاب را مايه هرز رفتن نيروها و ائتلاف را موجب كارآيى آنها نمى داند؟! چه كسى در امكان سخافت يك راءى و استحكام حتمى آراء اجتماعى مردد است ؟! چه كسى در ضعف انگشت و قدرت مشت شك دارد؟! چه كسى منكر نابودى قطره ها و پايدارى درياهاست ؟!
نماز جمعه آثار مختلفى در زمينه هاى عبادى ، سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى ، و ارتباطى دارد و اينك توضيح مختصرى درباره هر يك از آنها:
نقش عبادى  
نماز جمعه ، تقواى نمازگزاران را چنان تقويت مى كند، و تقويت و روح آنان را چنان با صلابت ، با صفا، و پر معنويت و غنى مى سازد كه با اتكاى به آن مى توانند يك هفته ديگر را با كوشش در خودسازى ، خدمت به جامعه ، و پرهيز از لغزشها و كجرويها سپرى كنند و در جمعه ديگر هم راهى نماز جمعه شوند. كسانى كه از راههاى دور، و با تحمل مشكلات و صرف وقت زياد در نماز جمعه حاضر مى شوند، مطمئنا در طول هفته مرتبا براى شركت در نماز جماعت مسجد محله خود اهتمام مى ورزند و مساجد سطح شهر را با حضور خويش آباد مى سازند.
نقش اجتماعى تحكيم پايه هاى برادرى و برابرى  
دين مبين اسلام ، به جمعيت و اجتماع مردم ، اهميت بسيار داده است و با تشريع نمازهاى جماعت و جمعه و عيدين ، و حج در روز معين و بنيان نهادن بسيارى از احكام و مقررات اجتماعى ديگر، دلهاى مسلمانان را به هم نزديك و ميانشان ايجاد الفت و وحدت كرده است . اين همدلى و همسويى ميان آنان مى تواند ايجاد تشكل هاى اجتماعى - سياسى ، و نظامى - دفاعى كند.
به موجب آيه يكصد و سوم از سوره آل عمران :
واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
ملت هاى مسلمان بايد اتحادى قوى داشته باشند و هرگز نگذارند كه تفرقه در ميانشان راه پيدا كند. خوشبختانه زمينه چنين اتحادى در اصول و مبانى و تفكرات اسلامى فراهم شده است .
همه افراد امت اسلامى ، برادرى عقيدتى دارند و به يك خدا و يك كتاب معتقدند و برادرانه از خوان نعمت اسلام بهره مى برند و با هم برادرانه و عادلانه رفتار مى كنند. همه آنان پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) را پدر خويش مى دانند: همچنان كه او خود و على (عليه السلام ) را دو پدر امت ناميد و فرمود:
يا على اءنا و انت ابوا هذه الاءمة (337)
و همه آنان همسران پيامبر را مادران خود مى دانند و همه يك راه را كه راه راست است برگزيده اند و آن را از خدا مى طلبند. همه به يك اصول اعتقادى معتقدند و يك فروع عملى دارند و به عبارت ديگر جهانبينى و ايدئولوژى واحدى دارند. همه به يك مجموعه واحد از قوانين و مقررات اصولى پايبندند و همگان براى تحصيل خوشبختى دنيا و آخرت روش كلى واحدى دارند. اين يگانگى فكرى و اعتقادى و عملى ، مجتمعى بزرگ از نيروهاى انسانى پديد مى آورد كه مى تواند منشاء خيرات و بركات بسيارى شود كه شرح و تفصيل آن به نحوى كه شايسته و بايسته باشد، در اين مختصر نمى گنجد.
از نظر تفكر فردى ، اگر انسان به تنهايى و در محل خلوت به عبادت بپردازد، مى تواند با خداى خود رابطه بهترى برقرار كند و از راز و نياز با خدا حظ وافرترى ببرد اما از آنجا كه احكام دين مبين ما بر ركن هياءت اجتماع ، استوار است و رفع مشكلات مسلمين را در پرتو اجتماع و جماعت ، شدنى مى داند، پيوسته مردم را به صورت هاى گوناگون به برگزارى همايشها و ايجاد تشكل هاى اجتماعى فرا مى خواند.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
فاءن البركة مع الجماعة (338)
بركت در جماعت است .
بر شما باد كه در نمازهاى جماعت كه محفل انس است و در گردهمايى هاى عمومى شركت نماييد و مساجد را پر كنيد. و از آن حضرت است كه :
و اءما ترك السنة فالخروج من الجماعة . (339)
بيرون شدن از جماعت ، ترك سنت است .
و امام على (عليه السلام ) فرمودند:
... والزموا السواد الاءعظم فاءن يد الله مع الجماعة . (340)
با اجتماعات بزرگ همراه شويد كه دست خدا با جماعت است .
و عليكم بالتواصل و التباذل و اياكم و التدابر و التقاطع . (341)
و بر شما باد به هم پيوستن و به هم بخشيدن . و خود را از پشت كردن به يكديگر و از هم بريدن دور نگه داريد.
از اين روى شركت در نماز جماعت ، در پنج نماز روزانه و برخى نمازهاى مستحبى ؛ مانند نمازهاى عيدين قربان و رمضان ، و نمازهاى عيد غدير و استسقا از سنت هاى مستحسن و مستحبات مؤ كد است و نماز جمعه ، چه واجب باشد، و چه مستحب ، وجوبا بايد به جماعت برگزار شود.
انگيزه اين همه تاءكيد و ترغيب به شركت در نماز جماعت ، اين است كه اسلام ، پس از تصفيه و تزكيه نهاد انسانها به مجتمع ساختن آنان اهتمام مى ورزد زيرا تشكيل جماعت ها اگر به صورت ، و معنا و مفهوم راست و درست آن باشد، يگانگى و اتحاد، و يكرنگى و اتفاق را به دنبال خواهد داشت و روشن است كه اگر مردمى بر امر صالح و صلاح آورى ؛ همچون نماز گرد هم آيند، صلاح و سدادشان افزون و پايه هاى برابرى و برادرى در ميانشان استوار و پايدار خواهد شد و با تاءمين عدالت اجتماعى و كسب عزت و شرف ، سعادت اين جهانى و آن جهانى بيشترى خواهند داشت و اين هدف و غايت از وضع تمام عبادات است .
با توجه به آنچه گفته شد، نماز جماعت مردم را به سوى پاكى و نيرومندى مى كشاند و خدا چنين بندگانى را مى پسندد و پيغمبر او نيز، چنين جماعتى را مظهر قدرت حق ، مى داند و مى فرمايد: يد الله مع الجماعة ؛ يعنى كه دست قدرت پروردگار، از آستين جماعت صالح بر مى آيد و جماعتى كه به نيرو و تاءييد الهى ، مجهز، و مؤ يد است ، مى تواند كارهايى بزرگ و خدايى كند.
انما المؤ منون اخوة العلماء كنفس واحدة  
ايمان همسان مؤ منان سبب مى شود كه آنان برادران هم باشند. اگر دو برادر كه از يك مادر و پدرند و خون واحدى در عروقشان جارى است ، برادران جسمى هم هستند، آنان كه علم و ايمان و اعتقاد يگانه اى دارند، حقيقت واحدى در روح آنان جولان و سريان دارد و برادران فكرى ، ايمانى ، و روحى هم هستند و مانند يك نفس اند.
جان يكى است و تن ها متعدد است . و با توجه به آن كه همگان بر فضيلت روح بر بدن متفق اند اخوت ايمانى داراى ارزشى برتر از برادرى جسمانى است . آنچه مردم را از يكديگر دور و يا به هم نزديك مى كند، عقيده و انديشه است كه حقيقت وجود انسان است خداى ، تعالى ، فرمود:
انما المؤ منون اخوة . (342)
فقط مؤ منان برادران يكديگرند.
و در خبر است كه :
انما المؤ منون اخوة العلماء كنفس واحدة (343)
جز اين نيست كه مؤ منان ، برادران هم ، و دانشمندان ؛ مانند يك نفس اند.
پيامبران كه عالمان علم حقيقى هستند، مانند نفس واحده اند و وجود تمام آنان داراى يك حقيقت است . از اين رو، قرآن كريم فرموده است : بگوييد:
لانفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون . (344)
و اين اشاره اى است به آن كه همه عالمان و عارفان به حضرت حق ، و همه مؤ منان نمازگزاران حضرت او؛ مانند يك جان اند. آنان از نظر جسم متعدد و قابل شمارند اما ايمان كه جان و فطرت آنان است بيش از يك حقيقت نيست . حقيقت واحدى كه در وجود تمامى آنان دميده است . اشعارى كه مولوى در شرح و تفسير اين حقيقت سروده است ، در خواندن و دقت است :
چون در آمد عزم داوودى به تنگ
كه بسازد مسجد اقصى به سنگ
وحى كردش حق كه ترك اين بخوان
كه ز دستت برنيايد اين مكان
نيست در تقدير ما آن كه تو اين
مسجد اقصى بر آرى اين گزين
گر چه برنايد به جهد و زور تو
ليك مسجد را بسازد پور تو
كرده او كرده توست اى حكيم
مؤ منان را اتصالى دان قديم
مؤ منان معدود ليك ايمان يكى
جسمشان معدود ليكن جان يكى
غير فهم و جان كه در گاو و خرست
آدمى را عقل و جانى ديگرست
باز غير جان و عقل آدمى
هست جانى در ولى آن دمى
جان حيوانى ندارد اتحاد
تو مجو اين اتحاد از روح باد
گر خورد اين نان ، نگردد سير آن
ور كشد بار اين ، نگردد او گران
بلكه اين شادى كند از مرگ او
از حسد ميرد چو بيند برگ او
جان گرگان و سگان هر يك جداست
متحد جانهاى شيران خداست
جمع گفتم جانهاشان من به اسم
كان يكى جان صد بود نسبت به جسم
همچو آن يك نور خورشيد سما
صد بود نسبت به صحن خانه ها
ليك يك باشد همه انوارشان
چونكه برگيرى تو ديوار از ميان
چون نماند خانه ها را قاعده
مؤ منان مانند نفس واحده
فرق و اشكالات آيد زين مقال
زانكه نبود مثل ، اين باشد مثال
فرقها بى حد بود از شخص شير
تا به شخص آدمى زاد دلير
ليك در وقت مثال اى خوش نظر
اتحاد از روى جانبازى نگر
كان دلير آخر مثال شير بود
نيست مثل شير در جمله حدود
متحد نقشى ندارد اين سرا
تا كه مثلى وا نمايم من تو را
هم مثال ناقصى دست آورم
تا ز حيرانى خرد را واخرم
شب به هر خانه چراغى مى نهند
تا به نور آن ز ظلمت مى رهند
آن چراغ اين تن بود، نورش چو جان
هست محتاج فتيل و اين و آن
آن چراغ شش فتيله اين حواس
جملگى بر خواب و خور دارد اساس
بى خور و خواب نزيد نيم دم
با خور و با خواب نزيد نيز هم
بى فتيل و روغنش نبود بقا
با فتيل و روغن او هم بى وفا
زانكه نور علتى اش مرگ جوست
چون زيد كه روز روشن مرگ اوست
جمله حس هاى بشر هم بى بقاست
زانكه پيش نور حشر لاست
نور حس و جان بابايان ما
نيست كلى فانى و لاچون گيا
ليك مانند ستاره و ماهتاب
جمله محوند از شعاع آفتاب
آنچنان كه عور اندر آب جست
تا در آب از زخم زنبوران برست
مى كند زنبور بر بالا طواف
چون برآرد سر ندارندش معاف
آب ذكر حق و زنبور اين زمان
هست ياد آن فلانه و آن فلان
دم بخور در آب ذكر و صبر كن
تا رهى از فكر و وسواس كهن
بعد از آن تو طبع آن آب صفا
خود بگيرى جملگى سر تا به پا
آنچنان كز آب آن زنبور شر
مى گريزد، از تو هم گيرد حذر
بعد از آن خواهى تو دور از آب باش
كه به سر هم طبع آبى خواجه تاش
پس كسانى كز جهان بگذشته اند
لانيند و در صفات آغشته اند
در صفات حق صفات جمله شان
همچو اختر پيش آن خور بى نشان
گر ز قرآن نقل خواهى اى حرون
خوان جميع هم لدينا محضرون
محضرون معدوم نبود نيك بين
تا بقاى روح ها دانى يقين
روح محبوب از بقا بس در عذاب
روح واصل در بقا پاك از حجاب
زين چراغ حس حيوان المراد
گفتمت هان تا نجويى اتحاد
روح خود را متصل كن اى فلان
زود با ارواح قدس سالكان
صد چراغت ار مرند، ار بيستند
پس جدااند و يگانه نيستند
زان همه جنگند اين اصحاب ما
جنگ ، كس نشنيد اندر انبيا
زانكه نور انبيا خورشيد بود
نور حس ما چراغ و شمع و دود
يك بميرد، يك بماند تا به روز
يك بود پژمرده ، ديگر با فروز
جان حيوانى بود حى از غذا
هم بميرد او به هر نيك و بدى
گر بميرد اين چراغ و طى شود
خانه همسايه مظلم كى شود؟
نور آن خانه چو بى اين هم به پاست
پس چراغ حس هر خانه جداست
اين مثال جان حيوانى بود
نه مثال جان ربانى بود
باز از هندوى شب چون ماه زاد
در سر هر روزنى نورى فتاد
نور آن صد خانه را تو يك شمر
كه نماند نور اين بى آن دگر
تا بود خورشيد تابان بر افق
هست در هر خانه نور او فتق
باز چون خورشيد جان آفل شود
نور جمله خانه ها زايل شود
اين مثال نور آمد مثل نى
مر تو را هادى عدو را راه زنى
بر مثال عنكبوت آن زشت خو
پرده هاى گنده را بربافد او
از لعاب خويش پرده نور كرد
ديده ادراك خود را كور كرد
گردن اسپ ار بگيرد، بر خورد
ور بگيرد پاش ، بستاند لگد
كم نشين بر اسپ تو سن بى لگام
عقل و دين را پيشوا كن و السلام
اندرين آهنگ منگر سست و پست
كاندرين ره صبر و شق انفس است
مولوى (345)