نماز شناسى جلد دوم

حسن راشدى

- ۶ -


تقويت ايمان  
1- تلقين حقايق و معتقدات دينى به ويژه يكتايى و بزرگى پروردگار.
2- تثبيت ايمان و راسخ كردن آن در دل ، به سبب تلقين و ضرورت اخلاص ‍ و حضور قلب .
3- به ياد آوردن روز جزا و حسابرسى اعمال بر اساس عدل خدا.
4- تذكار اهميت مساءله هدايت و رهبرى (نبوت ، امامت و ولايت ).
5- نماز حقيقى ، نمازگزار را به عملى كردن ساير احكام پايبند مى سازد. آن كه نماز نمى خواند مطمئنا ساير احكام را به كار نمى بندد، موقعيت نماز نسبت به ساير احكام ، همانند موقعيت سر نسبت به ساير اعضاست و پايبندى به نماز در راءس پايبندى به ديگر عبادات است . وانگهى ، نماز، عبادتى بى خطر و بدون زحمت و هزينه است . كسى كه اين حكم خدا را اجرا نمى كند، چگونه احكام ديگر او را به كار خواهد بست .
امام على (عليه السلام ) پس از فراغت از جنگ جمل ، در مذمت زنان سخن گفتند و در آن كاستى ايمان و خرد و بهره اقتصادى زنان را يادآور شدند و دليل نقصان ايمانشان را باز ماندن از نماز و روزه در دوره عادت زنان دانستند:
فاءما نقصان ايمانهن قعودهن عن الصلوة و الصيام فى ايام حيضهن ... (251)
و اگر چنين است كه باز ماندن از نماز، موجب نقص و ضعف ايمان است ، پرداختن به نماز و كمال نماز، موجبى براى كمال و قوت ايمان است .
امام خمينى (رحمه الله ) مى نويسند: اين نمازهاى پنجگانه كه عمود دين و پايه محكم ايمان است و در اسلام چيزى بعد از ايمان به اهميت آن نيست - بعد از توجهات نوريه باطنيه و صور غيبيه ملكوتيه كه غير از حق ، تعالى ، و خاصان درگاه او كسى نداند - يكى از جهات مهمه كه در آن هست اين تكرار تذكر حق است كه با آداب و اوضاع الهى كه در آن منظور گرديده است ، رابطه انسان را با حق ، تعالى ، و عوالم غيبيه محكم و ملكه خضوع الله را در قلب ايجاد مى كند و نيز شجره طيبه توحيد و تفريد را در قلب محكم كند؛ به طورى كه با هيچ چيز از آن زايل نشود و در امتحان بزرگ حق ، تعالى ، كه در حال ظهور سكرات و اهوال مطلع و شهود نمونه غيب حاصل شود، از امتحان درست بيرون آيد و دينش مستقر باشد و بماند به مستودع و زايل شدنى كه به اندك فشارى نسيان عارض شود.
پس اى عزيز!
اياك ثم اياك و الله معينك فى اءولئك و اءخراك . (252)
مبادا در امر ديانت خصوصا اين نمازهاى پنجگانه تهاون كنى و آنها را سست شمارى !
خدا مى داند كه انبيا و اوليا و ائمه هدى (عليهم السلام )، از كمال شفقت بر بندگان خدا اين قدر ترغيب و تحذير نمودند و الا ايمان ما نفعى به آنها نرساند و از اعمال ما سودى نبرند. (253)
پروردگارا! توفيقى عنايت كن تا چنان به نماز بپردازيم و چنان نماز بگزاريم كه ضعف ايمانمان به قوت بدل گردد.
ازدياد معرفت  
نماز، گنجينه عرفان است . براى آگاهى از محتواى عرفانى اين دفينه به كتابهاى اسرار الصلوة و جلد چهارم نماز شناسى كه مربوط به عرفان نماز است مراجعه فرماييد. روح نماز، اخلاص و حضور قلب و آن بدون آگاهى و عرفان ميسر نيست . آن كه عارف به حضرت حق نيست ، از عظمت پروردگار و حقارت خود بخوبى آگه نيست و آنچه موجب نماز مى شود معرفت به اين امر است .
همچنان كه روح انسان قابل ارتقا و گسترش است ، روح نماز هم قابل ارتقا و گسترش است و آنچه روح انسان را بلند و گسترش مى سازد، نماز با روح و قرين معرفت است .
نماز هر اندازه خالص تر و عارفانه تر باشد، روح نمازگزار را در مرتبه و مرحله بالاترى از تكامل قرار مى دهد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
الصلوة معراج المؤ من . (254)
نماز وسيله بالا رفتن ايمان مؤ من است .
و از آنجا كه ازدياد ايمان ، ناشى از ازدياد معرفت است ، معلوم مى شود كه نماز، معرفت به خدا را زياد مى كند. آيا مصاحبت ما با يك فرد موجب شناخت ما از او نمى گردد؟ و آيا ازدياد معاشرت ما با او موجب مطالعه بيشتر درباره او و كسب شناخت بيشتر از او نمى گردد؟ مسلما چنين است . هر چه ارتباط ما با يك دوست ،
مسبوق به سوابق بيشترى باشد، مطالعه ما درباره او و شناخت ما از او كامل تر است .
اگر نماز، ارتباط و همدمى با حضرت دوست مى باشد، زمينه معرفت به او را فراهم مى كند. و نماز گزاردن افزون تر و برقرارى ارتباط بيشتر با او موجب تكامل معرفت به او و قرار گرفتن در مدارج بالاترى از كمال و قرب به او مى گردد.
و نيز از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند:
الصلوة ماءدبة الله فى الارض . (255)
نماز، سفره گسترده خدا در زمين است .
اما خوراكى هاى نيروزايى كه بر سر اين سفره است خوراك جسم نيست بلكه خوراك روح است . انرژى روحانى پاك و خالصى كه نماز به سفينه روح انسان مى دهد، به آن قدرت عروج مى بخشد. و به اين ترتيب خاكيان را به افلاكيان پيوند مى دهد.
برخى از دانشمندان پيشين گفته اند:
الصلوة عرس المريدين و نزهة العارفين و وسيلة المذنبين و بستان الزاهدين . (256)
نماز، خوراك (روحى گوارا و فرح بخش ) ارادتمندان ، دور كننده عارفان (از مراتب جهل )، دستاويز گنهكاران ، و باغ بوستان پارسايان است .
و گفته اند كه نماز گردنبندى است كه در آن گوهرهاى رنگارنگ است و هر رنگى تحفه يك عزيز، و فعل و حال يك پيغمبر است .
طهارت ، فعل ايوب است : اركض برجلك هذا مغتسل بارد.... (257)
تكبير، ذكر ابراهيم (عليه السلام ) است : و فديناه بذبح عظيم . (258)
قيام ، خدمت ذكرياست : و هو قائم يصلى فى المحراب . (259)
ركوع ، فعل داود است : وخر راكعا و اءناب . (260)
سجود، حال اسماعيل است : و تله للجبين . (261)
تشهد، فعل يونس است : اذ اءبق الى الفلك المشحون . (262)
تسبيح ، فعل فرشتگان است : يسبحون بحمد ربهم . (263)
هنگامى كه مؤ من دو ركعت نماز، نماز با خشوع كند، رب العزة او را كرامت اين پيغمبران دهد، و به درجات عرفانى آنان رساند. (264)
با توجه به آنچه بيان شد، نماز، مؤ من را به سطح بالايى از معرفت و كمال مى رساند و به خدا نزديك مى سازد. هر ركعت نماز حقيقى ، پله اى است كه نمازگزار را گامى به بام عرفان نزديك مى كند. نماز بگزاريم و زينه زينه تا ملاقات خدا عروج كنيم .
ژرف انديشى  
ما درباره كسانى كه نماز سطحى و ناآگاهانه مى خوانند، سخنى نمى گوييم .
ليكن آيا ممكن است كسى نماز حقيقى و عارفانه بخواند و به سطح بالايى از معرفت برسد، و در عين حال ساده انديش و سطحى نگر باشد؟! آيا آنان كه اهل مطالعه در ملكوت جهان و اسرار نماز مى باشند، نمى توانند در مسايل پايين تر از آن به مطالعه پردازند و به حقيقت برسند؟! انسانهاى باهوش و فهيم با هر مساءله اى كه مواجه شوند، دقت و تيز بينى خود را بروز مى دهند. كردار و گفتار حكيمانه و مستحكم ، و طماءنينه فكرى حاصل از نماز معصومين ، عليهم السلام ، را كه با معرفت ترين عارفان و بزرگترين نمازگزاران عالم هستى بودند، در نظر آوريد تا به تاءثير عرفان و نماز عارفانه در دقت نظر و ژرف انديشى معتقد شويد. حتى قدرت تجزيه و تحليل ، استدلال ، و ژرف انديشى عارفانى كه در مدارج بسيار پايين ترى از مقام بلند معصومين ، عليهم السلام ، قرار دارند، قابل تحسين است .
بسيارى از دانشمندان و انديشمندان غربى از اين كه امام خمينى ، رحمة الله عليه ، را عارفى والا مقام و در عين حال سياستمدارى دور انديش و ژرف نگر، و داراى بينش وسيع و قدرت بالايى از تجزيه و تحليل مسائل اجتماعى و پيش بينى اوضاع جهانى ديده اند، اظهار شگفتى كرده اند. اما هيچ جاى شگفتى نيست . انسانى كه در فهم حقايق جهان هستى دقيق و عميق و روشن بين است و اسرار عالم هستى را بدرستى فهم مى كند، مطمئنا در مسايل اجتماعى و سياسى نيز مى تواند دقيق ، عميق ، آينده نگر و صائب نظر باشد.
نماز سبب نزديكترين نزديكى به معبود  
به حكم عقل و تصديق برخى از روايت ها بالاترين حالت قرب انسان به خداى سبحان ، حالت سجود و به خاك افتادن براى اوست و اين كارى است كه در نماز به طور مكرر اجرا مى شود.
امام على (عليه السلام ) فرمودند:
اقرب ما يكون العبد من الله اذا سجد . (265)
نزديكترين حالت بنده به معبودش موقعى است كه برايش به خاك مى افتد.
نماز در بردارنده ياد خدا و سپاس از او و نيايش و آمرزش خواهى است . چهار چيزى كه موجب نزديك شدن به خدا و جلب عنايت حضرت دوست مى گردد.
سيوطى از ابن مسعود (رحمه الله )، و او از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت كرده است كه فرمودند:
من اعطى اءربعا اءعطى اءربعا و تفسير ذلك فى كتاب الله ، تعالى : من اءعطى الذكر اءعطى الذكر لاءن الله ، عزوجل ، يقول : فاذكرونى اذكركم ، و من اءعطى الدعاء اءعطى الاءجابة لاءن الله ، تعالى ، يقول : اءدعونى اءستجب لكم ، و من اءعطى الشكر اءعطى الزيادة لاءن الله ، تعالى ، يقول : لاءن شكرتم لاءزيدنكم ، و من اءعطى الاءستغفار اءعطى المغفرة ، لاءن الله ، تعالى ، يقول : استغفروا ربكم انه كان غفارا . (266)
آن كه چهار چيز دهد، چهار چيز به او دهند و تفسير آن در كتاب خداى ، تعالى ، اين است : آن كه ياد خدا كند، به ياد متقابل پروردگار خود پاداش ‍ يابد كه خداى ، عزوجل ، فرمود: مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و آن كه خداى را بخواند، پاسخش به اجابت دهد كه فرمود: مرا بخوانيد تا شما را جواب دهم ، و كسى كه خدا را سپاس گويد، افزونى نعمت به او دهد و فرمود: اگر سپاسگزارى كنيد، البته نعمتم را زياد كنم . و آن كه خواست آمرزش به پيشگاهش عرضه كند، از او مغفرت يابد كه فرمود: از درگاه پروردگار خود مغفرت طلبيد كه او آمرزگار است .
و اينها نمونه اى از بركات و خيرات فرديى است كه نماز موجب اعطاى آن از جانب خداوند است . و پرواضح است كه آثار خير فردى و اجتماعى نماز به قدرى فراوان است كه قابل احصا نيست . و ذكر تمام آنچه در نظر آيد نيز در اين مختصر نمى گنجد.
نماز موجب روى كرد ايزد به بنده خويش  
خداى متعال ، لطف ويژه و اقبال خاصى به نمازگزاران دارد و روى آوردن پروردگار به بنده ، سبب كاملى براى سعادت و رستگارى اوست . روى آوردن خدا به بنده ؛ به معنى آمرزيدن گناهان ، برآوردن حاجات ، و آباد كردن دنيا و عقباى او از يك سو، و نزديكى بنده به بارگاه يزدان ، حشر او با پيامبران و امامان ، و برخوردارى او از لطف و رحمت يزدان و سعادت جاويدان از سوى ديگر است .
نماز، در نخستين پايه ، باعث روى آوردن بنده به سوى كردگار بزرگ است و در دومين مرحله ، موجب اقبال ايزد منان به بنده است .
امام باقر (عليه السلام ) فرمودند:
اذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمن بوجهه لا اله غيره . (267)
هر گاه نمازگزار رو به قبله بايستد و معبودى به غير حضرت حق نشناسد، خداى رحمان نيز به او روى آورد و توجهى تمام كند، گواهى مى دهم كه هيچ معبودى بجز معبود يكتا نيست .
نماز موجب تابش انوار ايزدى در دل
خالى كردن نماز از آفات ، خالص كردن آن براى خدا، و اداى آن با رعايت شروط و آداب ويژه آن ، سبب تابش انوار ايزدى بر قلب است . و اين انوار، كليد در علوم و معارف باطنى است كه بر هر نمازگزارى به قدر صفاى نفسش گشوده مى گردد. و اين انوار به كمى و بسيارى ، پيدايى و پنهانى ، و قوت و ضعف اختلاف مى يابد و نيز به سبب آنچه از علوم و معارف ، بر نمازگزار هويدا مى شود، متفاوت است .
براى بعضى ، برخى از صفات جلال خدا و براى بعضى ، بخشى از عجايب افعالش آشكار مى گردد. و اولويت ظهور فيض براى هر كس ، آن چيزى است كه در فكر آن است .
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) سخنى نقل شده است كه ترجمه آن اين است :
هر گاه بنده به نماز برخيزد، خدا پرده ميان خود و بنده را بر دارد. و بدو روى كند. فرشتگان نيز از دوش او تا آسمان بايستند و با او نماز كنند و بر دعايش ‍ آمين گويند. از اطراف آسمان بر سرش نكويى نثار شود. و ندا كننده اى ندا دهد: اگر نمازگزار بداند كه با كه مناجات مى كند، التفاتى به غير او نخواهد كرد. و درهاى آسمان به رويش گشوده خواهد شد. و خدا به صدق نمازگزارنده بر فرشتگان مباهات فرمايد. (268)
رفع حجاب و گشوده گشتن درهاى آسمان ، كنايه از افاضه دانشهاى باطنى است . در تورات آمده است : اى فرزند آدم ! از اين كه در پيشگاه من به نماز و گريه بايستى ناتوان مباش . من خدايى هستم كه به قلب تو نزديكم و تو نور مرا در نهان خود مى بينى . (269)
نماز نردبان تكامل  
اين كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده اند: (الصلوة معراج المؤ من ) به اين معنى است كه نماز حقيقى نردبان تكامل ايمان مؤ من و تقربش به خداست .
اكنون اگر بپذيريم كه هر يك از انواع موجودات و مخلوقات حضرت كردگار، تكاملى ويژه خود و نمازى مخصوص به خود دارد و به گونه اى متناسب با خودش خدا را تسبيح مى كند، خواهيم گفت : الصلوة معراج كل موجود: نماز، نردبان تكامل هر موجودى است و چون مجموعه جهان هستى پيوسته در نماز آفريدگار خود است ، همواره راه كمال مى پويد و رو به گسترش است و چون نماز آن تعطيل نمى شود، سير تكاملى اش هم متوقف نمى گردد. امتياز انسان در حركت به سوى اين كمال است كه مى تواند علاوه بر سير جسمانى ، حركتى غير جسمانى آغاز و در اين سير و سفر آنچه ناديدنى است ببيند. تمامى موجودات در حركت بسوى كمال داراى عشق طبيعى و شعور ويژه مى باشند ليكن شايد برخوردارى از روح و قوه اختيار و نيروهاى دريافت و شهود و عاطفه از مختصات انسان در طى طريق تكامل باشد.
انسان تكامل يافته در درياى حقايق بنيادين هستى غوطه ور مى گردد و نسبت به مسايل رو بنايى آن كه همانند حبابها و كف هاى سطح درياست بى اعتنا مى شود و اين همان پارسايى و ورع است .
نماز آموزگار عرفان  
نماز، خداشناسى و عرفان را طى مراحلى به نمازگزار مى آموزد. اين مراحل را در چهار تسبيح كه جايگزين سوره حمد و عصاره تمام نماز است مى بينيم :
نخستين مرحله ، تسبيح است كه در نماز بيش از هر چيزى بر آن تاءكيد رفته است . در ركوع و سجود، و قيام ركعتهاى سوم و چهارم (تسبيحات اربعه )، ذكر تسبيح (سبحان الله ) (سبحان الله ربى ) بارها تكرار مى شود زيرا انحراف در شناخت خدا غالبا با تصور مادى از او آغاز مى شود و به شناخت و تعريف نادرست از او مى انجامد. از اين روى نماز در نخستين مرحله بر پاك بودن خدا از شؤ ون ماده و صفات رذيله تاءكيد مى ورزد تا جلو اين انحراف ذهن را بگيرد و معرفت صحيحى نسبت به حضرت سبحان در نمازگزار پديد آورد كه صراط مستقيم در شناخت خدا بجز اين نيست .
دومين مرحله ؛ تحميد يا ستايش خداوند است . آن هم به نحو اختصاص ‍ (الحمدالله ). و تحصيص حمد به خذا حاكى از عقيده به اين حقيقت است كه در جهان هستى هيچ مؤ ثر حقيقى جز او وجود ندارد (لآمؤ ثر فى الوجود الا هو) و چون همه خيرات از اوست پس تمام ستايشها و ثناها نيز مخصوص به اوست . اين آموزش در سوره حمد (الحمدلله رب العالمين ) و در پيكره نماز كه كلا براى تشكر از خداست ، مكرر شده است .
سومين مرحله كه حاصل مراحل پيشين است ؛ تهليل (لا اله الا الله ): هيچ معبودى جز معبود يگانه وجود ندارد. هيچ كس و هيچ چيزى همانند و همتايش نيست (ليس كمثله شى ء) و چون هيچ چيزى در پاكى و تاءثير و نعمت بخشى و خير رسانى همانندش نيست ، پس هيچ كس و هيچ چيز جز او شايسته معبود شدن و عبادت شدن نمى باشد. و اين همان عقيده و اقرار به توحيد است . توحيد در ذات ، توحيد در صفات ، و توحيد در عبادت ، اثبات معبود يكتا و به حق و نفى معبودهاى باطل ، افزون بر تسبيحات اربعه ، در سوره توحيد (هو الله احد) (لم يلد و لم يولد) (لم يكن له كفوا احد) و در تشهد (اشهد اءن لا اله الا الله ) نيز مكرر مى شود زيرا توحيد سنگ زير بناى اسلام و ركن ركين آن است .
چهارمين مرحله تكبير است (الله اكبر). و آن عقيده و اقرار به اين است كه خدا بزرگتر از آن است كه به وصف در آيد. الله اكبر من اءن يوصف ، صحيح ترين و عالى ترين شناختى است كه اين عبادت از معبود به عابد مى دهد. و البته اين معرفت نيز حاصل معرفتهاى پيشين است كه علاوه بر تسبيحات اربعه در آغاز نماز به نحو وجوبى و در مقاطع مختلف آن به نحو استحباب مكرر مى شود تا شناختى حقيقى و كامل نسبت به خدا در ذهن نمازگزار پديد آيد و تثبيت شود.
نماز، در زمينه شناخت خدا درسهاى ديگرى از الوهيت ، ربوبيت ، ولايت ، رحمانيت ، رحيميت ، مالكيت يوم الدين ، اعانت ، هدايت ، انعام ، و صمديت پروردگار به نمازگزار مى دهد كه هر كدام از آنها بحثى جداگانه را مى طلبد. افزون بر اينها تحت تاءثير دعاهاى مستحبى كه در نماز خوانده مى شود، درسهاى عرفانى زيادى مى توان از نماز آموخت .
نماز كوره عشق  
ياد گرفتن درس عرفان از نماز آسان است اما ياد گرفتن درس عشق از نماز دشوار است . نماز، كوره عشق است . آنان كه در اين كوره پخته اند و گداخته اند، به مقامات بسيار عالى از عرفان رسيده اند. شگفتا كه عمرى نماز مى خوانيم و عاقبت خام مى مانيم !
بهره پنجم : آثار اجتماعى و سياسى  
گفتار نخست : آثار اجتماعى  
استحكام خانواده  
اراده خداى ، تعالى ، بر اين بوده است كه نوع بشر از طريق تشكيل خانواده تحقق و افزايش يابد و افزايش يابد و پايدار شود. ارضاى صحيح غريزه ها، رسيدن به آرامش ها و راحت ها، تكميل شدن زن و مرد، حس همدردى ، انس و الفت ، عواطف مثبت ، حس تعاون و مشاركت ، حس مسؤ وليت ، تعليم و تثبيت ارزشها، روابط اجتماعى ، وضعيت اقتصادى ، رشد و تربيت صحيح فرزندان ، و در نتيجه ادامه تمدن انسانى و برآورده شدن نياز انسان به اين گونه مسايل ، چيزهايى است كه با تشكيل خانواده پديد مى آيد و شكل مى گيرد.
محجة البيضاء مولى محسن فيض كاشانى ، پنج فايده اصلى را براى ازدواج ذكر كرده است كه عبارت از آوردن فرزند، شكستن شهوت ، تدبير منزل ، زياد شدن افراد خانواده ، و كوشش براى قيام به حقوق اهل خانه و صبر بر اخلاق آنان و سعى در اصلاح و ارشاد آنان است .
توضيحاتى كه مرحوم فيض درباره اين فوايد داده است ، تحليلى دقيق و روانشناسانه درباره سودمنديهاى ازدواج و تشكيل خانواده است . (270)
امروزه براى رويارويى با استرس ها و فشارهاى روانى از ياريها و پشتيانى هاى متعادل فاميلى و خانوادگى بحث مى شود. افرادى را مشاهده كرده ايم كه به خاطر عدم يارى و پشتيبانى اعضاى خانواده و احساس ‍ تنهايى و بى كسى دچار مشكلات روانى شده اند.
با تشكيل خانواده هاى سالم است كه دين و تقواى مردم و در نتيجه سلامت اجتماع حفظ مى شود.
همسر گزينى ، انتخاب لباس است و ازدواج ، بر تن كردن پوشش است . قرآن مى فرمايد:
هن لباس لكم و انتم لباس لهن . (271)
زنان براى شما پوشش اند و شما پوششى براى آنان هستيد.
همچنان كه لباس ، انسان را از گرما و سرما و آسيبهاى ديگر نگه مى دارد.
همسر هم انسان را از گناهان كه به دين او آسيب مى رسانند و از آسيب هاى ناشى از گناهان حفظ مى كند. در خبر است كه :
من تزوج اءحرز نصف دينه فليتق الله فى النصف الاخر . (272)
آن كه ازدواج كند، نصف دين خود را نگه داشته است . پس بايد كه در نگهداشت نيم ديگر آن از خداى بترسد.
و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه :
ركعتان يصليهما المتزوج اءفضل من سبعين ركعة يصليها اءعزب . (273)
دو ركعت نمازى كه متاءهل بجاى آورد، برتر از هفتاد ركعت نماز است كه عزب بگزارد.
و گفته اند:
فضل المتاءهل على العزب كفضل المجاهد على القاعد و ركعة من متاءهل اءفضل من سبعين ركعة من عزب . (274)
برترى متاءهل بر عزب ؛ مانند برترى پيكارگر در راه خدا بر نشسته است . و يك ركعت نماز از متاءهل برتر از هفتاد ركعت از عزب است .
ازدواج نكردن ، انسان را به گناه مى اندازد و گناه او را به دوزخ مى كشاند. هم دوزخ دنيا و هم دوزخ آخرت . ليكن ازدواج ، انسان را به تقوا مى رساند و از فحشا و منكر باز مى دارد. و نماز نيز چنين مى كند. پس براى سلامت اجتماع به دو عامل و اجراى صحيح آنها نيازمنديم . يكى نماز و ديگرى ازدواج .
هم نماز نور است و هم خانواده پاك و نمازگزار.
پيامبر نور و رحمت (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
جعل الله ، جل ثناؤ ه ، قرة عينى فى الصلاة . (275)
خدا كه به مرتبه ستايش او نمى توان نايل شد، نور چشم مرا در نماز قرار داد.
و حضرت ابراهيم (عليه السلام ) فرمود:
ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين . (276)
پروردگار ما! از همسران و فرزندان ما نور چشمانى به ما عطا فرما.
هم نتيجه ترك نماز آتش است و هم نتيجه ترك ازدواج .
قرآن مى فرمايد: از دوزخيان مى پرسند: چه چيزى شما را به دوزخ كشانيد؟ (ما سلككم فى سقر؟) مى گويند: از نمازگزاران نبوديم (لم نك من المصلين ). (277)
و از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند:
اءكثر اءهل النار العزاب . (278)
بيشترين دوزخيان كسانى هستند كه بدون همسر مى زيند.
و از آن حضرت گزارش شده كه :
ما بنى فى الاءسلام بناء اءحب الى الله من التزويج . (279)
در اسلام هيچ بنايى نزد خداى ، تعالى ، دوست داشتنى تر از بناى ازدواج (تشكيل خانواده ) نيست .
پسر و دختر، محصول بناى ازدواج اند. از اين روى كلمات ابن و بنت را از كلمه بنا ساخته اند.
بناى ازدواج ، بناى پايدارى نسل انسان است . قرآن كريم ، بناى ازدواج را در كنار بناى آسمانها و زمين ذكر فرموده است و آن را از آيات خدا برشمرده است . مى فرمايد:
و من اياته اءن خلق لكم من اءنفسكم اءزواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لاءيات لقوم يتفكرون . (280)
و از نشانه هاى قدرت او آن كه جفتهايى را از نوع خودتان براى شما آفريد تا به آنان آرام بگيريد و ميان شما دوستى و مهربانى مقرر كرد. براستى كه در آن هر آينه آيتهاست براى آن دسته از مردم كه تفكر مى كنند.
بنابراين انتخاب صحيح و اصولى همسر مناسب و مهربان در رفع نگرانى و استرس ، و ايجاد آرامش ، بسيار مؤ ثر است و از آيات خدا در جوامع انسانى است . و نماز نيز كه از عوامل بزرگ حفاظت خانواده هاست از آيات بزرگ كردگار مى باشد.
كسانى كه تنها زندگى مى كنند، بيش از ديگران در معرض بيماريهاى روانى و اخلاقى قرار دارند. اعتياد، و جرم و جنايت رابطه مستقيمى با بى بهره گى از خانواده سالم دارد. همچنان كه افت تحصيلى ، شمار زندانيان ، و عدم شركت در فعاليت هاى سازنده اجتماعى ،، ارتباط نزديكى با آمار طلاق در جامعه دارد. مع الاسف در كشور ما هم سن ازدواج به خاطر مشكلات اقتصادى و ضعف هاى اخلاقى و اعتقادى بالا رفته است و هم بنياد خانواده ها به خاطر اين مسايل سست شده است .
بررسى علل و عوامل افزايش آمار طلاق نشان مى دهد كه بى عفتى و فساد اخلاقى نقش مهمى در سست كردن بنياد خانواده ها و فروپاشى آنها دارد. هنگامى كه مرد و زنى با هم ازدواج مى كنند، محصن و محصنه ؛ يعنى داراى حصن و حصار مى شوند. همسر، حصارى بر گرد هر يك از آن دو مى باشد. حال ، اگر يكى از زوجين يا هر دو اين ديوار را رخنه دار كنند، برج و باروى خانواده و استحكام آن آسيب خواهد ديد و اگر اين حصار را بشكنند، خانواده فرو مى پاشد و بر جا نمى ماند.
همچنان كه حصار نماز با عقد نماز (تكبيرة الاحرام ) بسته مى شود و كارهاى خارج از حصار آن حرام است ، حصار خانواده هم با خواندن خطبه عقد معتقد مى گردد و كارهايى كه خارج از حصن و حصار زناشويى است ، ممنوع است .
همچنان كه مصلى نمى تواند حصار نماز را بشكند و بايد حرمت حريم صلات را نگه دارد، محصن و محصنه هم بايد حرمت حريم خانواده را حفظ كنند و از حصار خدايى آن تجاوز نكنند و در صورت خروج غير مجاز از حد و مرز تعيين شده از سوى خدا مستحق كيفر سخت مى گردند. مجازات هاى سختى كه براى شكنندگان قانون خدا در اين زمينه معين شده است ، نشان مى دهد كه اسلام تا چه پايه براى خانواده و استحكام آن ، و حفظ سلامت نسل بشر اهميت و ارزش قائل است .
ارزشهاى نهفته در نماز تاءثير بسزايى در رفع نواقص و مشكلات خانواده و استحكام آن دارد.
مواردى كه در زير آمده است ، مى تواند تاءثير نماز را در تحكيم خانواده تا حدودى نشان بدهد:
1- نظم و انضباط، در نماز يك اصل است و نمازگزارى كه نمازش روح انضباط و قانون گرايى را در او بيدار و تقويت كرده است ، پا را از حصار قانون خانواده فراتر نمى نهد و در حفظ فرج (شهوت ) خود مى كوشد.
قرآن كريم ، در سوره معارج ، حفظ فروج را از ويژگيهاى نمازگزاران و از آثار نماز مى داند. مى فرمايد:
... الا المصلين . الذين هم على صلاتهم دائمون ... والذين هم لفروجهم حافظون الا على اءزواجهم اءو ما ملكت اءيمانهم فاءنهم غير ملومين . (281)
... مگر نمازگزاران . آنان كه مداومت كننده بر نماز خود هستند... و آنان كه محافظت كننده دامان خويشند. مگر بر همسران و كنيزانى كه دستهايشان مالك آنان شده است . براستى كه آنان درخور سرزنش نمى باشند.
بعد مى فرمايد:
فمن ابتغى وراء ذلك فاءولئك هم العادون . (282)
پس كسانى كه فراتر از آن مرز خدايى طلب كنند، تجاوزكارند.
گذشتن از حد و مرز خدايى و شكستن حصار خانواده از مصداق هاى روشن فحشا و منكر است و نماز از فحشا و منكر باز مى دارد.
ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر . (283)
بنابراين بايد نماز را كه از فحشا و منكر باز مى دارد، از مهم ترين عوامل استحكام خانواده ها بشمار آورد.
2- مورد ديگر از عوامل تخريب بنيان خانواده ها رعايت نكردن امانت و پيمان است . زن و شوهرها بايد پيمانها و امانتهاى مالى و غيرمالى را رعايت كنند.
پيمان شكنى و خيانت در امانت ، اعتماد آنان را از يكديگر سلب مى كند. و محيط ناامن و غيرقابل تحملى پديد مى آورد. و ضربه اى كارى بر پيكر خانواده وارد مى كند. هر چند كه آن امانت به حسب ظاهر بسيار كم اهميت و در حد يك راز و يك سخن باشد.
3- شهادت به حق و ايستادگى بر آن نيز وظيفه هر مسلمانى است . اگر زن و شوهرهايى به جاى آن كه حق يكديگر را گواهى كنند، به كتمان حقوق هم بپردازند، ميان آنان كدورت پيش مى آيد، و كدورت ، صفاى زندگى را مى زدايد و به متلاشى خانواده منتهى مى گردد.
قرآن ، نمازگزاران را رعايت كننده امانت و پيمان ، و قيام كننده به شهادت معرفى مى كند. مى فرمايد:
... الا المصلين ... و الذين هم لاءماناتهم و عهدهم راعون والذين هم بشهاداتهم قائمون . (284)
4- از ديگر عوامل فرو پاشى خانواده ها شتابزدگى و بى تابى در ناملايمات و سختى ها، بخالت و مضايقه در خير رساندن به شريك زندگى ، و حسد ورزيدن به همسر و مانع شدن از رسيدن او به موفقيت ها و خيرات است . اين صفات ناپسند كه غالبا موجب ناسازگارى و جدايى همسران مى گردد، با اختلاف مراتب ، در طبيعت و خلقت انسانها وجود دارد.
ان الاءنسان خلق هلوعا. اذا مسه الشر جزوعا. و اذا مسه الخير منوعا . (285)
همانا انسان را شتابناك و شتابكار آفريده اند، هنگامى كه بدى به او برسد، بى شكيب و بى تاب است و هنگامى كه خيرى به او برسد، از خير رساندن به ديگران مضايقه مى كند و بسيار بازمانده و بازدارنده از خير است .
اما قرآن نمازگزاران را استثنا مى كند و مى گويد:
الا المصلين . الذين هم على صلاتهم دائمون . (286)
مگر نمازگزاران . آنان كه مداومت كننده بر نماز خود هستند و پيوسته نماز مى خوانند.
زيرا اولا صفات مذكور، خلقت و طبيعت انسان است و نماز، فطرت اوست . و نمازگزار حقيقى فطرت را بر طبيعت برگزيده است . ثانيا نمازگزارى كه پيوسته نماز مى خواند، تحت تاءثير نماز تربيت يافته است و بر مهار طبيعت خود توانا شده است . شكيبايى ، آرامش ، پرهيز از ستيزه جويى و پرخاش ، و خير خواهى و خير رسانى از صفات مصلين و از مهم ترين عوامل استحكام خانواده هاست .
5- يكى ديگر از عواملى كه براى خانواده مشكل ساز است و موجب تضعيف آن مى گردد، سختگيرى بيش از حد در امور اقتصادى و مالى خانه است . قرآن ، نمازگزاران را كسانى مى داند كه وجوه شرعى خود را مى پردازند و حق سائل و محروم را مى دهند.
الا المصلين ... والذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم . (287)
مگر نمازگزاران ... و آنان كه در دارايى شان براى درخواست كننده و بى بهره كم ورزى سهم معينى وجود دارد.
آيا ممكن است كسانى كه بخشى از دارايى خود را به عنوان حق سائل و محروم مى دهند، انسانهاى پست و خسيسى باشند تا آنجا كه زندگانى خانوادگى خود را به مخاطره اندازند؟
6- اثر كلى ديگرى كه نماز در استحكام خانواده ها دارد، اين است كه نمازگزار به حساب روز بازپسين معتقد، و از عذاب پروردگار خود هراسان است و مى داند كه هيچ كس از عقاب او ايمن نيست .
الا المصلين ... والذين يصدقون بيوم الدين . و الذين هم من عذاب ربهم مشفقون . ان عذاب ربهم غير ماءمون .
مگر نمازگزاران ... و آنان كه روز حساب را تصديق مى كنند و كسانى كه از شكنجه پروردگار خود مى ترسند. هر آينه عذاب پروردگارشان چنان است كه از آن نمى توان ايمن شد.
بنابراين نماز، نمازگزار را به صفاتى متصف و به اصولى تربيت مى كند كه موجب استحكام بناى خانواده مى گردد. اگر كسى نماز را كه حق خداست ، ضايع كند، حقوق ديگران را راحت تر و آسان تر تباه خواهد كرد. اين معنى در برخى از روايات نيز آمده است . اما نمازگزارى كه حق خدا را ضايع نمى كند، نه تنها حق همسر و اهل خانه را بلكه حق خويشاوندان و بيگانگان را هم ضايع نخواهد كرد.
پس نمازگزار در پى همسر آزارى و تضييع حقوق همسر نيست . او به خود اجازه نمى دهد كه در حق ديگران و بويژه در حق خانواده خود ستم روا دارد. بلكه به عكس مى كوشد تا درس رحمت و راءفتى را كه پيوسته از نماز مى گيرد، بيش و پيش از هر كس ديگرى در مورد اهل و عيال خود عملى كند. به اين ترتيب نماز، استحكام خانواده را به بهترين وجهى تاءمين و به اعضاى آن هديه مى دهد. البته نماز، يكى از عوامل مؤ ثر در تحفيظ و تحكيم خانواده است و عوامل ديگرى نيز دخالت دارند.
7- باز از عوامل تضعيف كننده خانواده ها بى مهرى و رحمت نداشتن زن و شوهرها به يكديگر است . و نماز كه انسان را مهربان و اهل رحمت بار مى آورد، از اين جهت نيز در تحكيم خانواده مؤ ثر است . نمازى كه مانع هرزگى است ، موجب همسر دوستى و مهر و انس روز افزون همسران به يكديگر و از قوى ترين عوامل استحكام خانواده هاست .
8- يكى ديگر از عوامل تضعيف و متلاشى خانواده ها، كبر و خود خواهى است كه هم مايه فخر فروشى به همسر و اهانت به او، و هم موجب غرور و پنهان كردن محبت خود از اوست . و نماز كه برطرف كننده كبر و تفاخر جاهلى است و ايجاد خضوع و خشوع مى كند، قطعا مانع از غرور و تكبر، و فخر فروشى و توهين همسران به يكديگر و تضعيف خانواده است .
9- از ديگر عوامل تثبيت خانواده ها، اهتمام همسران به حفظ آداب و رعايت احترام به يكديگر، و تربيت فرزندان صالح و با ادب است . بى حرمتى همسران به يكديگر و فرزندان ناصالح و بى ادب از بزرگترين عوامل بيزارى از خانه و خانواده است و نماز كه با رعايت ادب در برابر پروردگار همراه است و پيام تربيت رب ، و بزرگترين عامل تربيت در جوامع اسلامى است ، مؤ ثرترين نقش را در جلوگيرى از تضعيف و فرو پاشى خانواده ها دارد.
10- عامل ديگر سستى بنياد خانواده ها، ناپارسايى و ناپرهيزگارى ، مقايسه زندگانى خود با زندگانى ديگران ، افزون خواهى ، و توقعات بيجاست . و نماز كه انسان را قانع و زاهد، و اهل رضا بار مى آورد، از اين حيث هم در استحكام بنيان خانواده مؤ ثر است .
استحكام جامعه هاى بزرگ به استحكام نخستين واحد اجتماعى ؛ يعنى خانواده بستگى دارد. ارزش هاى اصيل انسانى در خانواده هاى پايه دار و سامان دار، مراعات مى گردد و محفوظ مى ماند. و در اين خانواده هاست كه استعدادهاى فرزندان شكوفا مى شود و جامعه با چنين خانواده هايى راه رشد مى پويد.
نماز حقيقى بجاى آوريم و مطمئن باشيم كه استحكام خانواده ها، حفظ ارزشها، شكوفايى استعدادها و در نتيجه سلامت و پيشرفت جامعه را به ما ارزانى خواهد داشت .
پايبندى به رعايت حقوق ديگران  
اسلام ، مى گويد: آبى كه با آن غسل مى كنى و وضو مى گيرى ، محلى كه آب غسل و وضويت در آن مى ريزد، لباسى كه با آن نماز مى خوانى ، فرشى كه زير پاى توست ، مكانى كه در آن نماز مى گزارى و تمامى آنچه با نمازت ارتباط دارد، بايد مباح باشد و حرام نباشد حتى اگر يك نخ غصبى هم در لباست باشد، نمازت پذيرفته نيست . اين خود، اجراى يك برنامه تربيتى مربوط به حقوق اجتماعى ديگران در پيكر نماز است زيرا اگر اين شرط را براى آن مقرر نمى كردند، هيچ ضربه اى بر نماز از آن جهت كه عبادت است ، وارد نمى آمد. (288)
سلامت اقتصاد  
خداى تعالى ، در آخرين آيه از چهل و هشتمين سوره قرآن (فتح ) فرمود:
محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم تريهم ركعا سجدا بيتغون فضلا من الله و رضوانا... (289)
اين آيه ، برخى از صفات مؤ منان عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را براى ما ذكر مى كند. آنان نسبت به كافران سخت و خشن و در ميان خود نرم و مهربان بودند. با يكديگر ركوع و سجود مى كردند، از فضل و احسان خدا مى جستند و خشنودى او را طلب مى كردند.
صفات مذكور در آيه فوق ، يك مجموعه است و به هم مربوط است . مردمى كه از فضل و بخشش خدا نمى جويند و خشنودى او را نمى طلبند بلكه از زيركى خود مى جويند و در معاملات و روابط اقتصادى و مالى خود، جانب انصاف و خشنودى حق را نگه نمى دارند، رحمت و راءفت فيمابين و اتحاد اجتماعى خود را از بين مى برند و در مقابل دشمنان ، ناتوان مى گردند و نقش نماز حقيقى در ايجاد ارتباط با خدا و رعايت انصاف و جستجو كردن از فضل خدا و كسب حلال و در نتيجه ايجاد يك نظام اقتصادى سالم بر كسى پنهان نيست .
پايبندى به رعايت حقوق اجتماعى ديگران ، خوددارى از حرام ، قناعت به حق خويش و كسب حلال ، موجب سلامت اقتصاد جامعه است . پرداخت زكات و ديگر حقوق واجب اسلامى كه نقش مهمى در تعديل ثروت دارند. عوامل ديگرى براى تاءمين عدالت اجتماعى و ايجاد يك نظام اقتصادى سالم است و نماز يادآور زكات و ملازم آن است و از اين روست كه قرآن دو كلمه صلوة و زكوة را مكررا در كنار هم ذكر كرده است .
جامعه اى كه به معناى حقيقى نماز مى خواند و نماز را توصيه مى كند بايد از عدالت اقتصادى برخوردار باشد، پرداخت خمس و زكات و حقوق محرومان ، رسيدگى به حال مستضعفان ، داشتن رحم و انصاف در روابط اقتصادى با ديگران ، پرهيز از كم فروشى و اجحاف به حقوق مردمان از ويژگيهاى يك جامعه نماز خوان است . بسيارى از مواقع ، مشكلات اقتصادى افراد و خانواده ها در نماز جماعت و مشكلات اقتصادى اجتماع در نماز جمعه ، مطرح و براى برطرف ساختن آنها، ارائه طريق و چاره سازى شده است .
ريشه كن شدن فساد رواج خيرات و پديد آمدن جامعه اى برتر
تمام مفاسد فردى و اجتماعى ، ناشى از بى نمازى ، فقدان نيايش و خدا فراموشى است . اگر در صدد تحقيق برآييم و به زندانها سرى بزنيم ، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه تقريبا نود و هشت درصد بزهكاران و جنايتكاران ، كسانى هستند كه نماز نمى خوانده اند و حتى در طول عمر خود، يك بار جبين بر زمين ننهاده اند و خدا را سجود نكرده اند و پا جاى پاى شيطان نهاده اند و دو درصد ديگر هم كه نماز مى خوانند اكثرا دست تصادف و اتفاق ، آنان را به زندان كشانده است و يا خيلى جاهلانه نماز مى خوانند.
كسانى كه پايبند نمازند، كمتر پايشان به مراكز انتظامى ، دادگاهها و زندانها كشيده مى شود. آنان كه اهل نمازند در دادگاهها پرونده ندارند، پرونده هاى خلاف و جنايت از آن بى نمازان است .
تاكنون هشت اجلاسيه سراسرى نماز در كشور برگزار شده است و نگارنده افتخار شركت در شش اجلاسيه آن را داشته است . در اين اجلاسيه ها، تقريبا همه ساله مسؤ ولان قضايى و مسؤ ولان زندانهاى كشور، حاصل تحقيقات خود را درباره نقش و تاءثير ناز در سالم سازى اجتماع و ارتباط بى نمازى با بزهكارى ، گزارش كرده اند و گزارشهاى آنان حاكى از همين واقعيت هاست . همچنان كه همه ساله در پايان ماه مبارك رمضان مسؤ ولان قوه قضائيه و نيروى انتظامى تاءثير عبادت ارزشمند روزه را در تهذيب مردم و كاهش ميزان تخلفات و جرائم در ماه مبارك رمضان ، از طريق رسانه هاى جمعى براى مردم اعلام مى كنند.
نماز و روزه ، نور است گرايش به گناه را از ميان مى برد، ميل به نيكوكارى را زياد مى كند، ضماير نمازگزاران و روزه داران را روشن و محيط اجتماعى آنان را پر از خيرات مى سازد. ظلمت و سياهى دل را مى زدايد و جامعه اى نورانى و مدينه يا فاضله ، ايجاد مى كند.
آنچه از آثار نيكوى نماز و روزه ، در وجود خويش و اجتماع خود مى بينيم ، در حالى است كه كمتر كسى از ما حقيقتا اهل نماز و روزه مى باشد.
بجاى آوردن حق نماز، بسى دشوار است . توجه كنيم كه اگر همه افراد جامعه اسلامى ما نماز حقيقى بخوانند، تاءثير نماز در سلامت اجتماع ، تا چه پايه خواهد بود. در آن صورت نماز، خواهد توانست فساد را در انواع گونه گونش از بيخ و بن براندازد و معناى (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر) (290) بخوبى درك خواهد شد.
پيدايش روح رحمت و راءفت در اجتماع  
نماز، سبب مى شود كه در روابط خود با ديگران ، اساس كار را بر رحمت قرار دهيم و خشم و غضب را براى موارد استثنايى بگذاريم ؛ چنان كه خداى تعالى ، رحمن و رحيم است و رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است . با توجه به آن كه خدا هم رحمت واسعه دارد و هم رحمت خاصه و در نماز، بارها رحمن و رحيم بودنش را ياد مى كنيم ، اين تعليم اجتماعى را از نماز مى گيريم كه نسبت به همه انسانها؛ يعنى خواهران و برادران نوعى خود رحمت عام داشته باشيم و مهر بورزيم و نسبت به همه مسلمانان و برادران و خواهران ايمانى خود، رحمت خاص نشان دهيم .
در آيه بيست و نهم از سوره فتح ، خداى متعال ، برخى از اوصاف برجسته پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مؤ منانى را كه ملازمان حقيقى و تربيت شدگان او بودند، ذكر فرموده است .
محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم فى وجوههم من اثر السجود . (291)
فرستاده خدا، محمد، و كسانى كه همراه او هستند، بر كافران ، سختگير و خشن و در ميان خود، مهربان و نرم رفتارند. آنان را مى بينى كه با هم ركوع و سجود مى كنند و در پرستش خدا هماهنگند. از روزى معبود يگانه مى جويند، خواستار خشنوديش هستند و نشانه هاى صلاحشان از اثر سجده در چهره هايشان پديدار است ...
از اين كريمه به دست مى آيد كه اوصاف نيكوى مؤ منان ، مجموعه به هم پيوسته اى است كه به سلامت جامعه منتهى مى گردد. همراهى با رهبر و پيروى از او، رحيم بودن نسبت به خوديها، شديد بودن نسبت به دشمنان دين ، ركوع و سجود در برابر پروردگار، كار و كوشش براى كسب حلال و درآمدى كه آن را بتوان از فضل خدا شمرد، و درخواست خشنودى كردگار، همه به هم مربوطند. ادامه اين آيه ، به ما مى گويد كه همين صفات ارزنده بود كه موجبات رشد و شكوفايى و استوارى جامعه نوپاى اسلام را فراهم كرد.
مطمئنا اين ويژگيها كه موجب بالندگى و استقامت جامعه سرسبر پيامبر گشتند از يكديگر تاءثير مى پذيرند، بويژه از نماز كه بايد آن را زمينه ساز صفات نيكوى ديگر به حساب آورد از آن كه خير العمل است .
جمله تريهم ركعا سجدا: آنان را راكع و ساجد مى بينى نشان مى دهد كه همه اين صفات را بايد از ناحيه ركوع و سجود آنان در برابر آفريدگار ببينيم . اگر از رهبر اطاعت مى كنند، آن را از نماز آموخته اند، اگر رحيم و شديدند، از نماز است ، اگر در پى روزى حلال اند و به خاطر حرام در جامعه ايجاد كدورت ، اخلال ، و بى انضباطى و ناامنى نمى كنند، از نماز است . اگر شكمهاى خود را از لقمه حرام پر نمى كنند و دچار قساوت قلب نمى گردند، از نماز است . اگر رقيق القلب و اهل رحمت اند و مهر و مودت را در ميان خود نگه مى دارند. از نماز است . اگر در برابر دشمن سخت كوش و مقاوم اند از نماز است . اگر آماده جانبازى در راه خدا و كشور اسلام اند به خاطر محبت به خدا و حفظ ارتباط با او از طريق نماز است . اگر از رهبرى اطاعت و پيروى مى كنند و در نتيجه ، يكپارچگى ، توان ، و امنيت جامعه محفوظ مى ماند، از نماز است . اگر به سلامت اعتقادى و اجتماعى مى رسند، از نماز است .
مسلمانان در پايان نماز، هدف خود را از نماز اعلام مى دارند، مى گويند: ما صلح طلبيم نه جنگ طلب . با همه بندگان صالح خدا در حال سلم و صلح و آشتى هستيم .
السلام علينا و على عبادالله الصالحين
يعنى ما با هيچ بنده اى از بندگان صالح خدا سر جنگ و ستيز نداريم و همه را دوست مى داريم . ملاحظه مى فرماييد كه شارع مقدس اسلام ، چگونه برنامه هاى تربيتى - اجتماعى خود را در پيكر نماز قرار داده است و آنها را از طريق اين برنامه شبانه روزى به اجرا در مى آورد. آيا بر چنين شريعت و چنان شارعى آفرين نبايد گفت ؟!
گفتار دوم : آثار سياسى
آثار سياسى نماز:  
تبعيت از رهبر صالح و قوانين و مقررات صالحه اسلامى
وقتى كه مى گوييم : (... و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ) و بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و خاندان وى درود مى فرستيم و هنگامى كه (السلام عليك ايها النبى ...) مى گوييم ، در واقع اهميت و ضرورت رهبرى سياسى و معنوى و لزوم تبعيت از رهبر صالح را مى پذيريم و به مساءله ولايت ارج مى نهيم .
در روايات مى خوانيم كه اگر كسى تمام عمرش را در كنار كعبه نماز بخواند ولى رهبرى الهى را نپذيرد، نمازش قبول نيست . امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه :
اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه . (292)
فرمودند:
فمن لم يتولنا لم يرفع الله له عملا . (293)
هر كه ولايت ما را نداشته باشد و به رهبرى ما گردن ننهد، خداوند عملى را براى وى بالا نمى برد؛ يعنى عبادتى را از او نمى پذيرد.
امام باقر (عليه السلام ) فرمودند:
من دان الله بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من الله فسعيه غير مقبول . (294)
كسى كه به واسطه عبادت توانفرساى خود به خدا تقرب جويد، اما از پيشوايى كه از جانب خدا تعيين شده است پيروى نكند، عبادتش ناپذيرفته و كوشش او بى فايده است .
مردمى كه با ناخداى راه شناس و شايسته سفر مى كنند، به خواست خدا به مقصد مى رسند و ناخدايى كه مست و نابلد است و اشتباه مى رود، كشتى و كشتى نشينان را غرق مى سازد. مردمى كه با پيروى از رهبرى خدايى و صالح ، طريق زندگى مى سپرند، عباداتشان هم در مسير صحيح است ليكن جامعه اى كه ولايت دشمنان خدا يا دوستان را قبول مى كنند، عباداتشان نيز در راستاى اهداف دشمنان دين قرار مى گيرد و از اين روست كه پذيرفته نمى شود.
ايجاد و تقويت روح هدفدارى و وحدت هدف در ميان امت  
چنان كه در بحث نيت گفته شد، مساءله نيت در نماز، درس هدفدارى و وحدت هدف در جامعه را در هر شبانه روز پنج بار به ما تذكر مى دهد. يك جامعه هدفدار مى تواند يك شبه ره صد ساله طى كند، برخلاف جامعه هاى بى هدف و سرگردان كه ممكن است صد سال برگرد خويش بچرخند و باز به همان نقطه آغاز برگردند.
ايجاد حداقل وحدت كلامى در ميان مسلمانان  
همان طور كه در بحث (اسرار وجوب قرائت نماز به زبان عربى )، گفته شد وجوب خواندن نماز به زبان عربى ، به معناى واداشتن مسلمانان به فراگيرى يك زبان ، بين المللى اسلامى ؛ عين زبان قرآن است تا مسلمانان نقاط مختلف جهان ، علاوه بر وحدت عقيده ، حداقل وحدت كلامى را نيز داشته باشند و از دانسته هاى يكديگر بهره گيرند و فرهنگ خود را توسعه بخشند. نماز از اين جهت نيز؛ همانند رشته اى محكم و بسان قرآن كه (حبل المتين ) است ، بين جامعه هاى اسلامى ايجاد ارتباط مى كند و احساس برادرى را در ميانشان زنده مى دارد.
وحدت امت و رهايى از چنگ عصبيتها و عوامل اختلاف
به هنگام برگزارى نماز، وحدت افراد جامعه اسلامى در اهداف ، انديشه ها، اعتقادات ، گفتار و كردار به نمايش گذاشته مى شود. نماز، نقش مؤ ثرى در ايجاد اتحاد، اتفاق ، همدلى و همسويى آنان دارد. در نماز، همه داراى يك قبله اند و رو به يك سو دارند. همه يك هدف در سر و يك سخن بر زبان دارند. همه بر يك امير وارد شده اند و پذيراى يك ميهمان در خانه قلب خود هستند. همه در يك صف واحد، قرار گرفته اند و براى صفوف نماز، بالا و پايين نمى دانند. همه بازو به بازو و شانه به شانه هم هستند، همه در ايستادن ، خم شدن ، به خاك افتادن ، نشستن و برخاستن با هم هماهنگند و به تمرين تواضع ، همدلى ، همفكرى ، هماهنگى ، هماوايى و همكارى مشغولند. همه دست برادرى به هم مى دهند و براى هم دعا مى خوانند. همه خير و سعادت هر دو جهان را از خداى خود مى طلبند. همه ، اختلاف را نفى مى كنند و بر تحكيم وحدت ، اصرار مى ورزند. همه با صفاى باطن و ضمير روشن ، با نماز و نمازخانه تا وعده ديگر، وداع مى گويند.
به هر نسبت كه افق فكرى دو نفر به هم نزديك شود، به همان نسبت از تضاد و اختلاف آن دو، كم خواهد شد نماز با تمامى ويژگيهايش اگر چنان كه حق نماز است خوانده شود، چگونه برطرف كننده اختلاف و تاءمين كننده اتحاد خواهد بود؟!
نماز حقيقى مى تواند مسلمانان را به گونه اى تربيت كند كه گرد عوامل اختلاف نگردند تا چه رسد به آن كه برادر كشى كنند، با آن كه قرآن مى گويد:
فاينما تولوا فثم وجه الله . (295)
به هر طرف كه رو كنيد، خدا آنجاست .
و سمت و جهت خاص را در واقعيت عبادت ، مؤ ثر نمى داند، در عين حال ، تصريح مى كند كه بايد همه رو به يك قبله نماز بگزارند. پس رو به قبله واحد، نماز خواندن به خاطر يك مصلحت تربيتى - اجتماعى است و آن اين است كه نمازگزاران ، دريابند كه در كنار ارتباط با خدا، بايد با بندگان او نيز مرتبط باشند و با همكيشان خود، متحد، متفق ، همسو و هم جهت گردند و همواره از عوامل جدايى و افتراق كه ضد نماز است ، بپرهيزند.
در نماز جماعت ، همه پشت سر يك امام عادل ، نماز مى خوانند و همه با هم حركت مى كنند و اين درس و تمرينى است براى آن كه همه افراد امت در همه مسائل زندگى از امام عادل ، تبعيت و پشت سرش حركت كنند. از او خط بگيرند و در يك خط سير مشخص گام بردارند. و اين امام است كه وظيفه دارد، همه را در يك شريعه و يك شارع به حركت در آرد و رهبرى كند.
نماز ايجاد وحدت و تحزب و تشكل مى كند، جامعه را از عصبيتهاى قومى ، قبيله اى و نژادى نجات مى بخشد و موجب سرافرازى امت در پهنه سياسى جهان مى گردد.
قرآن بر قبيله قريش منت مى نهد و مى گويد:
لايلاف قريش ، ايلافهم رحلة الشتاء و الصيف ، فليعبدوا رب هذا البيت الذى اطمعهم من جوع و امنهم من خوف . (296)
براى شكر الفتى كه خدا به قريشيان عطا فرمود، همان الفت دادنشان در كوچ زمستان و تابستان ، بايد كه صاحب اين خانه را بپرستند. آن كه ايشان را از بهر آن كه گرسنه بودند طعام داد و از بهر آن كه ترسان بودند، ايمنى بخشيد.
آنچه بر جامعه عربى جاهلى حاكم بود، فقر و گرسنگى ، قتل و غارت و اختلاف و ناامنى بود. قافله ها و كاروانها امنيت نداشتند. مردم در كوچهاى زمستانى و تابستانى و حتى در چادرهاى و خانه هاى خود در امان نبودند. وضعيت جغرافيايى ، نوع زندگانى و شرايط محيطى نامساعد، وضع اقتصادى ناگوارى را به وجود آورده بود. اسلام ، با اصل توحيد و ديگر اصول اعتقادى خود، وحدت اعتقادى ، و با عبادات و احكام خود، وحدت عمل و آرمان ، پديد آورد، اختلافات را از ميان برداشت . ارتزاق از راه قتل و غارت را تحريم و مردم را به كار و كسب شرافتمندانه ، ترغيب كرد و به اين ترتيب ، فقر و گرسنگى را بر طرف ساخت بهبود شرايط اقتصادى و كم شدن فاصله هاى طبقاتى ، خود عاملى براى پيشرفت و تقويت روح اتحاد و برادرى در ميان مردم شد.
خداوند در سوره قريش بر آنان منت مى نهد و مى فرمايد: مردم قريش بايد قدر انس ، الفت و مودتى را كه خداوند به واسطه اسلام در ميانشان به وجود آورد بدانند و او را سپاس بگزارند. او را به نشان اين سپاس بپرستند و احكامش را گردن نهند و شكر عملى نعمت الفت و اتحاد قريش ، آن بود كه وحدت خود را حفظ كنند، اختلاف نورزند و دست از شقاق و نفاق بردارند، حج بيت الله بود و نمازى كه رو به بيت الله خوانده مى شود، دو عبادت بزرگى كه هم شكر خدا با زبان حركات و گفتار بود و هم از آن روى كه حفظ وحدت و اتحاد مى كند، شكر عملى براى نعمت الفتى بود كه خدا به آنان عطا كرده بود. از اين روى فرمود:
فليعبدوا رب هذا البيت . (297)
اين رهنمود قرآنى ، اختصاص به قريش ندارد، نسخه اى است كه همه جامعه هاى اسلامى بلكه تمام جامعه هاى انسانى بايد آن را براى حفظ صحت حيات اجتماعى خود بكار بندند و از بركات آن بهره ور شوند.
همچنين خداى متعال ، خطاب به پيامبر گرامى ما (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
لو انفقت ما فى الاءرض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم . (298)
اى رسول ما! اگر ثروت روى زمين را خرج مى كردى ، به لحاظ شدت كينه و عداوتى كه در ميان آنان بود و عصبيتهاى سختى كه حاكم بر آنان بود، نمى توانستى ميان دلهاى آنان ، مهر و الفت برقرار كنى ، ليكن اين خداى توانا بود كه در ميان آنان انس و الفت به وجود آورد و دلهايشان را به هم نزديك گردانيد.
اين درست است كه خدا مى تواند بدون هيچ مقدمه اى و به طور معجزه آسا، تاءليف قلوب كند اما معمولا كارها را از طريق مجارى طبيعى و علل و اسباب خود اجرا مى كند و آنچه سبب تاءليف قلوب آنان شد، توحيد، قرآن ، احكام نورانى قرآن و حكم انور آن نماز بود كه خداى متعال ، در سوره آل عمران از آن به عنوان ريسمان خدا نام برد و حكم اعتصام به آن را چنين صادر كرد:
و اعتصموا بحبل الله جمعيا و لا تفرقوا و اذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداء فاءلف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا . (299)
به ريسمان محكم پروردگار، چنگ زنيد و در راه اسلام و قرآن قدم برداريد و به راههاى مختلف نرويد، هنگامى كه شما دشمنان هم بوديد، خدا دلهاى شما را به هم نزديك كرد و مهربان گردانيد و شما به واسطه نعمت خدا و اسلام ، برادران هم شديد. پس يادآور نعمت خدا بر اجتماع خود باشيد و او را سپاس بگزاريد.
توحيد و يكتاپرستى ، روح وحدت و بيگانگى را در جامعه مى دمد. همه پيامبران ، مردم را به شناخت خدا و پرستش او فرا مى خواندند تا هدف مقصد آنان يكى باشد و اتحاد در آنان پديد آيد.
قرآن ، پيروان ديگر اديان آسمانى را نيز به وحدت فرا مى خواند و براى ايجاد چنين وحدتى به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) دستور مى دهد تا آنان را بسوى عقيده به ذات پروردگار كه اعتقاد مشترك ميان آنان و مسلمانان است ، فرا خواند تا همه زير پرچم گرد آيند و تنها خداى را بپرستند و شرك نورزند.
قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا اربابا من دون الله . (300)
هنگامى كه همگان بنده و فرمانبردار خداى يكتا شوند و غير او را نپرستند، در صفى واحد قرار مى گيرند و جامعه واحدى مى گردند. بالا و پايين ها و فاصله ها از ميان مى رود و برخى بعض ديگر را خداى خود نمى گيرند.
براى نفى بردگى و استثمار و استعباد، سخنى زيباتر و كوتاه تر از اين كلام قرآن نمى توان پيدا كرد.
آن عده از سران كشورهاى مسلمان كه قدرتمندان و جهانخواران را ارباب خود گرفته اند، خود را برده و فرمانبر آنان ساخته اند، از آنان كمك مى خواهند و در صفوف مسلمانان و خداپرستان ، رخنه وارد مى كنند، در برابر خدا و حكم قرآن چه پاسخى دارند؟!
خدا پرورش دهنده همه جهانيان است . همه بايد فقط او را بپرستند، او را نماز بگذارند و در نماز خويش (الحمدلله رب العالمين ) و (اياك نعبد و اياك نستعين ) گويند و از اين طريق اتحاد و اتفاق اسلامى و انسانى خود را نگه دارند.
خداى ، تعالى ، فرمود:
ان هذه امتكم امة واحدة و اءنا ربكم فاعبدون و تقطعوا امرهم بينهم كل الينا راجعون . (301)
اين است امت شما انسانها. امتى واحد، (داراى حقيقت و نوعيت واحد و نظام به هم پيوسته و واحد) و آن كه شما و نظامى را كه در آن بسر مى بريد اين چنين آفريد و پروريد، منم . پس مرا بپرستيد و طاعت من كنيد و از طريق يكتاپرستى ، اتحاد فكرى ، اعتقادى و اجتماعى خود را نگه داريد اما با اسف ، بسيارى از شما انسانها امر وحدت اعتقادى ، عبادى و اجتماعى خود را كه برخاسته از فطرت واحد است در ميان خويش بريدند، تفرقه كردند و خدايان ديگرى را پرستيدند. آنان بايد بدانند كه همگى بسوى ما باز مى گردند (و كيفر شكستن وحدت و اتحاد خود را مشاهده مى كنند).
روح اتحاد به انسانهاى حقيقى اختصاص دارد و حيوانها و حيوان صفتان از آن محرومند. مؤ منان كه انسانهاى واقعى هستند؛ مانند نفس واحده اند و كافران و تبهكاران بى عاطفه اى كه اتحاد را نمى شناسند و وحدت و نظم جامعه را بهم مى ريزند؛ مانند گرگان و سگان و ديگر درندگان هستند.

جان حيوانى ندارد اتحاد
تو مجو اين اتحاد از جان باد
گر خورد اين نان نگردد سير آن
ور كشد بار اين نگردد آن گران
بلكه اين شادى كند از مرگ آن
وز حسد ميرد چو بيند برگ آن
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهاى شيران خداست
همچو آن يك نور خورشيد سما
صد بود نسبت به صحن خانه ها
ليك يك باشد همه انوارشان
چون برگيرى تو ديوار از ميان
چون نماند خانه ها را قاعده
مؤ منان ، مانند نفس واحده
مولوى (302)
جانهاى شيران خدا، متحد است ، ليكن گرگان و سگان از يكديگر جدا هستند. آنچه از آدميان ، مورد انتظا است ، يكپارچگى و يگانگى و انس و انسانيت است و آنچه از گرگ و سگ ، انتظار مى رود جنگ و جدال و درنده خويى و دشمنى است . انس و الفت ، ذاتى انسان است و او را از آن جهت كه داراى ويژگى انس است ، انسان ناميده اند وموجب اين ذاتى ، فطرت خداجوى و روح ايمان به خداست كه در تمامى افراد آن وجود دارد. اگر انسانها بر اساس فطرت خود عمل نكنند، متفق نشوند و دست دوستى به هم ندهند، به مقصد نمى رسند.
اتحاد، مايه پيشرفت امور شخصى و جمعى است . اتحاد، حافظ آبرو و جان و ناموس و ثروت است . اتحاد، موجب زدودن داغ ننگين فقر و مسكنت است . اتحاد، سبب آزادى ، استقلال و حفظ مملكت است ، اتحاد باعث ايجاد روح ايثار و فداكارى و پيروزى بر دشمنان مى گردد. و اين كلمه توحيد است كه مى تواند توحيد كلمه را در ميان مسلمانان ايجاد كند، اختلافات را از ميان بردارد و عزت و افتخار را نصيبشان سازد.
حسنت به اتفاق ملاحت ، جهان گرفت
آرى به اتفاق ، جهان مى توان گرفت
حافظ
اگر اهميت اتحاد به اين پايه نبود، قرآن مجيد تا اين اندازه بر آن تاءكيد نمى ورزيد.
مطالعه دقيق فرمايشات قرآن و سخنان پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )، نشان مى دهد كه هر صفت و عملى كه موجب از ميان رفتن روح اتحاد و يگانگى است ، بر بازدارى از آن پافشارى شده است و هر كار و صفتى كه انجام آن موجب تقويت اتحاد و ازدياد روح هماهنگى و همكارى است ، مورد تاءكيد و ترغيب واقع شده است ؛ مثلا، برد و باخت ، نوشيدن مسكرات ، غيبت ، تهمت ، افترا، غش ، تقلب ، كم فروشى ، بى عدالتى و تجاوز به حقوق ديگران ، كبر و خود بزرگ بينى ، خود پسندى ، زخم زبان ، سرزنش و تحقير شخصيت ديگران و... علاوه بر مفاسد ديگرى كه دارند، ريشه كن كننده اتحاد و روح يگانگى هستند. و از اين روى سخت مورد تحذيرند و براى هر كدام كيفرى درخور آن مقرر شده است ؛ به عنوان مثال قرآن براى بيان اثر تخريبى غيبت بر روح اخوت فيمابين مردمان ، آن را با خوردن گوشت برادر، برابر مى كند و مى گويد:
ايحب احدكم ان ياءكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه . (303)
آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت مرده برادر خود را بخورد، مسلما اين كار را نمى كنيد و - آن را ناخوشايند و ناپسند مى دانيد، (پس چرا به كار زشت ، بدگويى از برادر نوعى و ايمانى خود، دست مى زنيد.)
با اين بيان ، كسى كه نه در غياب شخص بلكه در حضور او از او بدگويى مى كند، و يا به او زخم زبان مى زند؛ چنان است كه گوشت زنده برادرش را بخورد.
بنابراين از نظر قرآن ، غيبت كردن ، خوردن و از ميان بردن روح برادرى و وحدت نيست ، بلكه امرى بالاتر از آن است . غيبت كننده خود را برادر را مى خورد نه روح برادرى و اخوت را، آن هم نه گوشت زنده او را بلكه گوشت مرده او را.
غيبت گويى ، مردار خوارى است . كارى بسيار زشت و چندش آور و حيوانى . براى بيان اين معنى ، آيا زيباتر و جامع تر از كلام قرآن مى توان پيدا كرد؟! بر عكس ، آن چه عواطف و احساسات انسانى را بر مى انگيزد و روح دوستى و برادرى را زنده مى كند و وحدت و اتحاد را سبب مى گردد، مورد تشويق و تاءكيد فراوان اسلام و قرآن است . صفات و اعمالى همچون عدالت ورزى ، رحم و مروت ، ايثار و فداكارى ، همدردى ، فروتنى ، رسيدگى به يتيمان ، درماندگان و در راه ماندگان ، صله رحم ، پرداخت صدقات و زكوات ، روزه ، حج ، جهاد عليه دشمنان ، امر به معروف و نهى از منكر، تولى ، تبرى و بالاتر از همه ، نماز با تمامى انواع آن كه هر كدام به نوعى در پيدايش روح اخوت و اتحاد اثرى بسزا دارند، مورد تشويق و تاءكيد قرار گرفته است .
اهميت خاصى كه قرآن و اسلام براى نماز و بويژه نمازهاى جماعت و جمعه ، قائل شده است از آن است كه نمازها علاوه بر آن كه انجام وظيفه در برابر خداوند و اجراى فرمان پروردگار مى باشند و افزون بر آن كه آثار و فوايد بسيار ديگرى دارند، ايجاد كننده وحدت و يگانگى و تجليلگاه روح اتحاد و برادرى هستند.
آزادى مسلمانان از بند اسارت بيگانگان  
امير مؤ منان على (عليه السلام ) در توصيف مؤ منان فرمود:
عظم الخالق فى اءنفسهم فصغر مادونه فى اعينهم . (304)
از عظمت و بزرگى خدا باخبر گشتند، در نتيجه غير او به چشمشان حقير آمد.
پس از آن كه مسلمانان به حبشه هجرت كردند، كفار، گروهى را به نزد نجاشى فرستادند تا از او بخواهند كه به مسلمانان پناهندگى ندهد و آنان را از كشورش بيرون كند وقتى كه نماينده كفار به حضور نجاشى رسيد، طبق معمول آن زمان در برابر آن پادشاه به خاك افتاد اما سفير مسلمانان كه جعفر، برادر حضرت على (عليه السلام ) بود سجده نكرد. و گفت : ما در برابر هيچ كس جز خدا سجده نمى كنيم . (305)
آرى ، نماز، مؤ منان خداپرست را به گونه اى تربيت مى كند كه از خدا مى ترسند و در مقام پرستش او بالاترين اندام خود را كه پيشانى است به خاك مى سايند ليكن از هيچ قدرتى جز خدا نمى ترسند، در برابر مستكبران تن به ذلت نمى دهند و هيهات منا الذله (306) مى گويند و بندگى خدا را افتخار و اطاعت از غير او را ننگ مى شمرند.
نماز حقيقى به جامعه اسلامى درس آزادى ، عزت و سرورى مى دهد و آنان را از قيد هوى و هوس و بند اسارت بيگانگان نجات مى بخشد.
راهى بزن كه آهى بر ساز آن توان زد
شعرى بخوان كه با او رطل گران توان زد
قد خميده ما سهلت نمايد اما
بر چشم دشمنان تير از اين كمان توان زد
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازى
جام مى مغانه هم با مغان توان زد
درويش را نباشد برگ سراى سلطان
ماييم و كهنه دلقى كاتش در آن توان زد
اهل نظر دو عالم در يك نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
گر دولت وصالت خواهد درى گشودن
سر ها بدين تخيل بر آستان توان زد (307)
عشق و شباب و رندى مجموعه مراد است
چون جمع شد معانى گوى بيان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست
گر راهزن تو باشى صد كاروان توان زد
حافظ به حق قرآن كز شيد و زرق باز آى
باشد كه گوى عيشى در اين جهان توان زد
از ويژگيهايى كه قرآن براى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) ذكر مى كند اين است كه با ترويج و اجراى احكام نورانى قرآن بار گران محدوديت را از مردم بر مى دارد و غل و زنجيرهاى آهنين را از دست و پايشان مى گسلد
و يضع عنهم اصرهم و الاءغلال التى كانت عليهم (308)
نتيجه يكرنگى و اتفاق و پايان سرسختى و افتراق
امام على (عليه السلام ) خطاب به كوفيان فرموده اند: پس در حالات گذشتگان از مؤ منان پيش از خودتان نيك بنگريد، چگونه بودند زمانى كه گروهها، گرد هم آمده ، (خلق و خوها موافق و مجتمع )، خواهشها، سازگار، دلها، راست ، (آراء، همگون )، دستها پشت سرهم ، شمشيرها ياريگر يكديگر، بيناييها و بينشها، فرو رونده و ژرف نگر، و اراده ها، يكى و تصميم ها هماهنگ بود؟
آيا (به سبب اين بينش و اتحاد)، خداوندان قدرت و سرزمينها و مالك گردنهاى مردم دنيا نبوده اند؟ حال به آنچه در پايان كارهايشان بسوى آن گرديدند، خوب بنگريد، هنگامى كه جدايى پيش آمد، پيوستگى و سازگارى ، پراكنده گرديد، و سخن زبانها و اعتقاد دلها دوگانه گشت ، چون ستيزيدند، گروه گروه شدند، و چون جنگيدند، پراكنده شدند، در نتيجه ، خدا جامه شرافتى را كه به آنان عطا كرده بود از تنشان بر كند و خوشى و فراوانى نعمت خود را از آنان ربود، و داستانهاى سرگذشتهايشان براى پند پذيرانتان در ميان شما بر جا ماند. (309)
نماز و صبر عامل پيروزى  
خداى ، تعالى ، امر به نماز و صبر را در كنار هم آورده است و از قول لقمان فرموده است :
يا بنى اقم الصلوة و اءمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما اصابك ان ذلك من عزم الامور . (310)
فرزند عزيزم ! نماز را بپادار، امر به معروف و نهى از منكر كن ، و بر آنچه تو را رسد، بردبارى كن . بدرستى كه آن از كارهايى است كه نبايد سهل انگاشت .
در سوره هود نيز پس از صدور فرمان اقامه نماز و بيان تاءثير حسنات (نمازها)، در زدودن سيئات ، دستور به صبر مى دهد و مى فرمايد:
فاقم الصلوة ... و اصبر فاءن الله لايضيع اجر المحسنين . (311)
شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران (نمازگزاران و بردباران ) را ضايع نمى كند.
خداى ، تعالى ، در دو آيه اخير (سوره هود) ضمن فرمان دادن به نماز و صبر و بيان تاءثير سازنده و اهميت آن دو، نماز و صبر را مصداق بارز كار نيك معرفى كرده است .
اما در سوره بقره ، پس از آن كه امر به اقامه نماز و ايتاء زكات مى فرمايد و تلويحا آن دو را مصداق بر و نيكى معرفى مى كند، براى آن كه امر به بر و معروف را فقط براى ديگران بكار نبريم و خويشتن را نيز به نيكوكارى و نيكى سفارش كنيم ، ما را به كمك گرفتن از نماز و صبر مى خواند.
واستعينوا بالصبر و الصلوة و انها لكبيرة الا على الخاشعين (312)
خودبينى و تكبر و نداشتن خشوع ، باعث مى شود كه معايب خود را نبينيم و فقط ناصح ديگران باشيم . نماز و فروتنى در برابر خدا و خلق خدا بر متكبران سنگين است و تنها براى خاشعان آسان است . صبر و نماز به ما كمك مى كند تا در خود سازى و جبهه مبارزه با نفس و خود بزرگ بينى موفق باشيم . در جبهه مبارزه با دشمن خارجى نيز مى توانيم از نماز و صبر كمك بگيريم . چه كسى مى تواند تاءثير شگرف نمازها و نيايشهاى خالصانه و صبورى و استقامت رزمندگان اسلام را در طول هشت سال دفاع مقدس و كسب پيروزيهاى افتخارآميز در برابر استكبار جهانى و مزدوران آنان منكر شود؟
پس بنابر رهنمودهاى قرآنى و تجربه ها و مشاهدات عينى ، براى در آغوش ‍ گرفتن شاهد پيروزى در ميدانهاى نبرد نظامى و فرهنگى عليه جبهه كفر و استكبار و جهاد با دشمنان خدا و فضيلت و توفيق در صحنه هاى مبارز با مصائب و مشكلات ، به دو چيز نياز داريم و بايد از آن دو كمك بگيريم ، يكى نماز و ديگرى صبر.
شايد يكى از جهات آن كه اين دو عامل مهم پيروزى در مبارزه با نفس و دشمن خارجى را با هم ذكر كرده است و براى اين منظور هيچ يك را به تنهايى مطرح نكرده است ، اين باشد كه نماز، در انسان ايجاد حركت ، و صبر، ايجاب مقاومت مى كند و هر پيروزى نيازمند دو عامل حركت و مقاومت است . هنگامى كه حركت و مقاومت دست به دست هم دهند، اصلى ترين عامل براى حصول پيروزى به وجود خواهد آمد.
نه تنها نماز بلكه هر كار نيك ديگرى محتاج صبر و ايستادگى است و بدون آن ميسر نيست . چون حداقل ، به پايان رساندن كارهاى نيك ، نياز به استقامت دارد و اين كه خداى ، تعالى به دنبال امر به صبر مى فرمايد: (خداوند، پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند؛ براى همين است كه نيكوكارى ، بدون بردبارى و ايستادگى ممكن نيست . براى فائق آمدن و چيره شدن بر مشكلات و حوادث ، و بدست آوردن پيروزى ، جزع و فزع نبايد كرد، صبر لازم است .
تفسير نمونه ، مردم را در رويارويى با مشكلات به چهار گروه تقسيم مى كند:
گروهى كه خود را مى بازند و جزع مى كنند كه قرآن چنين كسانى را نكوهش ‍ مى كند و مى فرمايد:
اذا مسه الشر جزوعا . (313)
هر گاه بدى به آنان برسد، بى تابى مى كنند.
گروهى ديگر، آرامش خود را حفظ مى كنند و صبورانه در برابر مشكلات مى ايستند، گروهى ديگر، علاوه بر تحمل و بردبارى ، سپاسگزار هم هستند و گروه ديگرى هستند كه براى خنثى كردن آثار حادثه ، كوشش و طرح ريزى مى كنند و جهاد و پيكار خستگى ناپذير نشان مى دهند و فقط با از ميان بردن مشكل ، آرام مى گيرند، خدا به چنين صابرانى وعده پيروزى داده است :
ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا ماءتين . (314)
اگر بيست نفر از شما صابران باشند، دويست نفر را مغلوب مى كنند
و نعمت هاى بهشتى را پاداش آنسراى آنان شمرده است .
جزاهم بما صبروا جنة و حريرا. (315)
بخشى از توضيحات صاحب تفسير الميزان درباره صلوة و صبر به اين مضمون است :
واستعينوا بالصبر و الصلوة .
از صبر و نماز كمك بگيريد.
راز آن اين است كه هر كدام از اين دو در جاى خودش مهمترين ركن است .
در ميان عبادات ، نماز، مهمترين عبادت است و در اخلاقيات ، صبر مهم ترين خلق است و از اين جاست كه قرآن ، درباره نماز مى فرمايد:
لذكر الله اكبر (316)
ياد خدا بزرگتر است .
و درباره صبر مى فرمايد:
ان ذلك من عزم الامور (317)
و اجتماع اين دو، مهم ترين وسيله براى فايق آمدن بر مشكلات و مصائب است زيرا صبر، نفس را از قلق و اضطراب و فرارى شدن نگه مى دارد و نماز، نفس را به سوى پروردگار، توجه مى دهد و در نتيجه ، اثر آن ناملايمات را از خاطر انسان مى زدايد و از اين كه به طور مطلق امر به صبر كرده است ، بدست مى آيد كه مراد، اعم است از صبر بر عبادت و طاعت ، و صبر بر معصيت ، و صبر بر مصيبت ؛ يعنى همه آنها را شامل مى شود. بنابراين ، امر مزبور، امر به صبر است در برابر تمامى اوامر و نواهى كه قبلا در سوره آمده است ؛ از قبيل (فاستقم )، (و لا تطغوا)، و لا تركنوا) و (اقم الصلاة ).