سخنان‏ على ‏عليه‏السلام ‏از نهج‏البلاغه

فضل اللّه كمپانى

- ۷ -


نه شادى و نعمتش پايدار است و نه از درد و اندوهش ايمن و آسوده مى‏توان بود بسيار فريبنده زيان رساننده و تغيير دهنده زائل كننده و فانى كننده نابود كننده و خورنده هلاك كننده است (مردم را با زرق و برق خود مى‏فريبد و در نتيجه بدين آنان ضرر مى‏رساند و نعمت‏هاى موجوده را تغيير مى‏دهد و تباه مى‏كند و آنها را از دست انسان مى‏گيرد و نابود مى‏كند و آدميان را نيز هلاك مى‏سازد و مى‏خورد چنان كه شكم زمين پر از لاشه‏هاى بيجان و پوسيده آدميان است.)

2-  هيچكس در دنيا در خوشى و نعمت نبود مگر اين كه در پى آن نعمت گريه و اندوهى وجود داشته و كسى براحتى و آسودگى نرسيد مگر اين كه دنيا باو پشت نمود و آسودگى را از او باز گرفت و هيچ باران نعمت و خوشحالى او را تر نساخت مگر اين كه در پى آن ابر بلاء و گرفتارى بر او باريدن گرفت.

3-  كسى از عيش و نعمت دنيا بمقصود و دلخواه خود نمى‏رسد مگر اين كه دنيا او را از مصائب و مشكلات خود در رنج و سختى افكند و شبى را آسوده بسر نبرد مگر اين كه با خوف و هراس صبح كند (آرى روش دنيا چنين است و تاكنون ديده نشده است كه با كسى بمهر و وفا رفتار كند چه كسى ديده است كه خوشى آن بنا خوشى نيانجامد و كدام بهار جوانى است كه بخزان پيرى مبدل نشود و بقول سعدى عليه الرحمة:

كدام باد بهارى وزيد در بستان

 كه از پى وزشش نكبت خزانى نيست‏)

4-  (دنيا) بسيار فريبنده و دغلكار است و هر چه در آنست همه‏اش مكر و فريب است فانى شونده است و هر كسى هم كه در آن زندگى مى‏كند فانى و نابود مى‏شود. در هيچيك از توشه‏هاى آن جز تقوى و پرهيزكارى خيرى نيست، هر كه از آن كم گرفت (بمال و متاع دنيا كمتر علاقه پيدا كرد) آنچه را كه بسيار موجب ايمنى (از عذاب و سختى‏هاى قيامت) است بدست آورد و هر كه از آن زياد تصرّف كرد چيزى را كه موجب هلاك او (در قيامت) است زياد كرده است و (در دنيا نيز آنچه گرد آورده) پس از اندك مدّتى زوال يابد. چه بسيار است اعتماد كننده بدنيا كه دنيا او را دردمند ساخت و چه بسا كسى كه آنرا مورد اطمينان دانست (ولى) دنيا او را بخاك (مذلّت و فناء) افكند و چه بسيارى از بزرگان و محتشمين را كوچك و حقير نمود و چه بسيار از متكبّران و صاحب نخوتان را ذليل و خوار گردانيد.

5-  پس بدانيد در حالى كه شما يقينا مى‏دانيد كه دنيا را رها كرده و از آن كوچ خواهيد نمود (روزى خواهيد مرد). و در دنيا از (وضع و حال) كسانى كه گفتند (از ما قوى‏تر كيست) پند و عبرت گيريد زيرا آنها را (پس از مردن در تابوت گذاشته و) بسوى گورهايشان بردند و (با اين كه سوار دوش مردم بودند معهذا) آنان را سواران نمى‏گويند (زيرا باختيار خود سوار نشدند) و در قبرهايشان فرود آورده شده و ميهمان خوانده نشدند (چون كه باختيار خود بدانجا نرفتند).

و براى آنان از سطح زمين قبرها (كنده) و از خاك كفن‏ها قرار داده شد (زيرا بزودى كفن آنها پوسيده و جز خاك چيزى بدن آنها را نمى‏پوشاند) و از استخوان‏هاى خرد شده و پوسيده (مردگان ديگر) همسايه‏ها معين گرديد همسايگانى كه خواننده را جواب نمى‏دهند و ستمى را از خود باز نمى‏دارند و از ناله و زارى ديگران باكى ندارند.

از خطبه 112

1-  (اى مردم) شما را از (دلبستگى و دوستى) دنيا بر حذر مى‏دارم زيرا دنيا منزل موقّتى و زوال پذير است و جاى آسايش و رسيدن بآرزوها نيست. خود را بلذّات و خوشى‏ها كه موجبات فريبند زينت داده و با زينت خود نيز (دنيا پرستان را) فريب مى‏دهد. خانه‏اى است كه پروردگارش او را خوار نمود و پست شمرد پس حلالش را بحرام و خيرش را به بدى و زندگانى آن را بمرگ و شيرينى‏اش را بتلخى آميخت. خداوند تعالى آنرا براى دوستان خود خوشگوار ننموده و بدشمنانش (نيز از دادن دنيا) مضايقه و امساك نكرده است خيرش اندك و ناپديد و شرّش مهيّا و حاضر، جمع شده‏هاى آن تباه شدنى و ملكش ربوده شده و آباديش روبويرانى است (با اين ترتيب) پس خير چنين سرائى كه مانند بناى پى‏شكسته ويران مى‏گردد و خير عمرى كه چون تمام شدن توشه مسافر (روز بروز) فنا مى‏پذيرد و روزگارى كه مانند طى شدن راه بسر مى‏رسد چيست

2-  شما را چه مى‏شود كه با اندك چيزى از (مال و متاع) دنيا كه بدست مى‏آوريد خوشحال مى‏شويد (ولى) كثرت محروميّت از (ثواب و نعم) آخرت كه (دائما) از دستتان مى‏رود شما را اندوهگين نمى‏سازد و اندكى از (متاع) دنيا كه از شما تباه مى‏شود (چنان) مضطرب و بى‏قرارتان مى‏كند كه آثار و علايم آن از چهره شما و از كم صبرى بر آن چه از دست شما رفته آشكار مى‏شود مثل اين كه دنيا اقامتگاه دائمى شماست و متاع آن هم (هميشه) براى شما باقى خواهد ماند

از خطبه 113

1-  حقيقة دنيا سراى فانى شدن و جاى رنج كشيدن و محلّ تغيير و تحوّل و عبرت گرفتن است. از اسباب فناى دنيا اين است كه روزگار كمان خود را (براى هدف قرار دادن آدميان چنان) بزه كرده است كه تيرهايش خطا نمى‏كند و جراحاتش دوا ندارد، آدم زنده را با تير مرگ و شخص سالم و تندرست را با تير بيمارى و رستگار را با تير هلاكت، هدف خويش قرار مى‏دهد خورنده‏اى است كه سير نشود و نوشنده ايست كه سيراب نگردد.

2-  و از رنج و زحمتش اينست كه مردى گرد مى‏آورد آنچه را (مالى را) كه نمى‏خورد و بنا ميكند آنچه (ساختمانى) را كه در آن ساكن نمى‏شود سپس بسوى خداى تعالى خارج مى‏شود (مى‏ميرد در حالى كه) نه مالى را (كه در دنيا جمع كرده با خود بگور) مى‏برد و نه بنائى را كه ساخته (بعالم برزخ) منتقل ميكند. و از تغيير و تحوّل دنياست كه شخصى را كه مردم (بعلت فقر و نيازمندى بدو) ترحّم مى‏كردند مى‏بينى كه مورد رشك و غبطه واقع شده و ديگرى را كه (بحالش) غبطه مى‏خوردند مورد ترحّم قرار گرفته است و اين (دلسوزى مردم) براى نعمتى كه از وى تباه شده و در عوض بيچارگى و سختى برايش رسيده است ميباشد. و از عبرتهاى دنياست كه مردى (پس از تحمّل زحمات زياد) كه مى‏خواهد بآرزويش رسد فرا رسيدن مرگش اميد او را قطع ميكند پس نه آرزوئى تحقّق پيدا ميكند و نه آرزو كننده‏اى از دست مرگ رهائى مى‏يابد.

3-  پس عجبا چه فريبنده است سرور و خوشى دنيا و چه تشنگى آور است سيرابى آن و چه گرم و سوزان است سايه (خنكى) آن نه مرگ را در آن مى‏توان برگردانيد و نه (عمر) گذشته باز مى‏گردد. پس عجبا ملحق شدن زنده بمرده چقدر نزديكست و (بازگشت) مرده (بسوى) زنده بعلّت جدائى او از وى چه بسيار دور است (زيرا زندگان مى‏ميرند و بمردگان مى‏پيوندند ولى مرده‏ها براى پيوستن بزنده‏ها بدنيا بر نمى‏گردند).

از خطبه 217

دنيا سرائى است كه ببلاء و گرفتارى احاطه شده و بغدر و بيوفائى مشهور گرديده است، احوال آن هميشه يكنواخت و ثابت نبوده و فرود آيندگانش (اهل دنيا) سالم نمى‏مانند حالاتش گوناگون و دفعاتش متغيّر است.

خوشى و زندگى در آن نكوهيده و ايمنى و آسودگى در آن وجود ندارد زيرا مردمانش نشانه‏هاى هدف گرفته شده‏اى هستند كه دنيا تيرهاى (بلايا و بدبختى و گرفتاريهاى) خود را بسوى آنان پرتاب كرده و بوسيله مرگ نابودشان مى‏سازد.

از خطبه 221

و نبايد كه دنيا شما را فريب دهد همچنان كه كسانى را كه پيش از شما از امّت‏هاى گذشته در زمانهاى پيشين بودند فريب داد چنان مردمى كه شير آنرا دوشيدند (از لذايذ دنيا بهره‏مند شدند) و فريفته دنيا شدند شماره‏اش (ايّام عمر) را فانى ساخته و تازه‏اش را (بمرور زمان) كهنه كردند (كه ناگهان پيك اجل فرا رسيد و در نتيجه) مساكنشان گورها و اموال و دارائى‏شان ميراث (باز ماندگان) گرديد (و پس از آنكه با هزاران تأسّف و حسرت مردند و رفتند) كسانى را كه‏ بسر گورشان مى‏آيند نمى‏شناسند و از گريه كنندگان باكى ندارند و بكسانى كه آنها را مى‏خوانند پاسخ نمى‏دهند. پس بترسيد از دنيا زيرا كه آن بسيار مكّار و فريبنده و حيله‏گر است.

دهنده باز گيرنده و پوشاننده باز كننده است، آسايش و راحتى آن دوام ندارد و رنج و زحمتش تمام شدنى نيست و بلاء و گرفتاريش باز نايستد.

از خطبه 232

1-  اى بندگان خدا زينهار از خدا بترسيد (و بمال و متاع و زرق و برق دنيا فريفته نشويد) زيرا دنيا بر شما بر سنن معيّنى گذرانست (با شما همان گونه رفتار كند كه با ديگران پيش از شما كرده است) و شما و قيامت (مانند دو شترى كه بيك ريسمان بسته شوند) بهم بسته شده‏ايد (شما خيلى بآخرت نزديك هستيد) مثل اين كه قيامت نشانه‏هاى خود را آورده و پرچم‏هايش را نزديك گردانيده (افراشته) است و شما را سر راه خويش متوقّف ساخته و گوئى دشواريها و سختيهايش را پيش كشيده و سينه‏هاى خود را فرو خوابانيده است.

2-  و دنيا از اهل خود بريده و آنها را از حضانت و سرپرستى خود بيرون كرده-  گوئى دنيا مانند روزى بود كه گذشت و سپرى شد و يا ماهى بود كه بآخر رسيد و تازه‏اش كهنه و فرسوده و فربه‏اش لاغر گرديد (و آنها را نگاهداشته‏اند) در موضعى كه جايگاهش تنگ و در كارهاى شبيه بهم و بزرگ و در آتشى سخت كه هر چه از كفّار و مجرمين را بخورد سير نشود (چنان آتشى كه) صداى رعب آور آن بلند، شعله‏اش فروزان، و صداى شعله‏ور شدنش هيجان انگيز، سوزندگيش بر افروخته و فرو نشستن آن دور، هيزمش شعله‏ور، وعده آن ترسناك، قرارگاهش پوشيده، اطرافش ظلمانى، ديگهاى آن جوشان و كيفرهايش شنيع و رسوا كننده است.

3-  گروه ديگرى هم كه (در دنيا) پرهيزكار بوده و از پروردگارشان مى‏ترسيدند دسته دسته بسوى بهشت رانده ميشوند در حالى كه از عذاب، ايمن و آسوده و از نكوهش و سرزنش رها شده و از آتش دوزخ دور گرديده‏اند.

خانه آخرت (بهشت) از وجود آنها آرام گرفته و آنان نيز در مأوى و قرارگاه خويش خشنود و شادمان مى‏باشند (اين عدّه) كسانى هستند كه در دنيا اعمالشان پاكيزه (بى‏رياء) و ديدگانشان (از خوف خدا) گريان و شبشان از خشوع و استغفار مانند روز و روزشان بواسطه وحشت (از قيامت) و انقطاع از مردم مانند شب بود پس خداوند بهشت را براى آنان جاى بازگشت، و شادمانى و خوشى را پاداش اعمال آنها قرار داد و آن‏ها سزاوار و شايسته بهشت بودند (بهشتى كه) اهل آن در ملك دائمى و نعمت و خوشى جاودانى متنعم‏اند.

از خطبه 164 (در وصف بهشت)

1-  اگر با چشم دل بسوى آنچه از بهشت براى تو وصف مى‏شود نظر افكنى مسلّما نفس تو از تمام شهوات و لذّات و زيباييهاى مناظر دنيا اعراض كرده و نسبت بدانها بى‏ميل مى‏شود، و از انديشه و فكر صداى بهم خوردن برگهاى درختانى كه در كنار جويبارهاى بهشت ريشه‏هاى آنها در تلّ‏هاى مشگ فرو رفته‏اند و (همچنين از تصوّر) آويزان شدن خوشه‏هاى مرواريدتر و تازه در شاخه‏هاى نازك و كلفت‏ و نمايان شدن آن ميوه‏هاى گوناگون در پوستهاى شكوفه‏هاى آن كه بدون زحمت، و بميل و دلخواه ميوه چينان چيده مى‏شوند و (از تجسّم) اهل بهشت كه در پيرامون قصر آنان عسل‏ها و شربتهاى تصفيه شده و گوارا گردش داده مى‏شود مدهوش و حيرت زده خواهى بود.

2-  بهشتيان كسانى هستند كه همواره كرامت و لطف الهى حال آنان را شامل مى‏شد تا اين كه در سراى جاودانى فرود آيند و از رنج انتقال سفرها ايمن و آسوده گردند پس اى شنونده اگر دلت را (از علاقه و دوستى دنيا خالى ساخته و) بدانچه از آن منظره‏هاى شگفت انگيز و خوشايند (بهشتى) بتو رو آورند مشغول گردانى از شوق وصول بدانها جان از تنت بيرون رود و از فرط شتاب و عجله براى رسيدن بدان نعم بى‏پايان از اين مجلس‏ من بهمسايگى اهل قبور مى‏روى، خداوند بكرم و رحمتش ما و شما را از كسانى قرار دهد كه قلبا (و از جان و دل) براى رفتن بمنازل نيكوكاران (بهشت مينو و بارگاه قدس ربوبى) سعى و تلاش مى‏نمايند.

از خطبه 84 (در وصف بهشت)

بهشت داراى درجات و مراتبى است (در اثر اختلاف درجه ايمان و يقين و تقوى و اعمال شايسته بهشتيان) كه نسبت بهم فزونى دارند و منزلهاى متفاوتى است كه با يكديگر فرق دارند. نعمتهاى آن هميشگى و زوال ناپذير است و اقامت كنندگان آن هرگز كوچ نمى‏كنند و بيرون نروند (زيرا بهشت اقامتگاه ابدى آنهاست) اهلش كه مخلد و جاودانى‏اند پير و فرسوده نشوند و ساكنينش نيازمند و فقير نگردند. (خداوند در قرآن كريم فرمايد: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ .

ترجمه: بهشتى كه براى پرهيزكاران وعده داده شده بدينگونه است كه نهرهائى در زير آن جارى و ميوه‏هاى و سايه (درختان) آن تا ابد باقى و پايدار و آن عاقبت كار پرهيزكارانست و عاقبت كفّار هم آتش جهنم است).

پند و اندرز

از خطبه 85

1-  (اى مردم) هر عمل كننده‏اى از شما بايد در روزهائى كه مهلت دارد (در دنيا زندگى ميكند) پيش از رسيدن اجلش و در زمان فراغت و آسودگيش پيش از گرفتار شدن و موقعى كه هنوز راه نفس كشيدن باقى است پيش از بسته شدن آن (تا مى‏تواند براى تأمين آخرتش) بعمل پردازد و براى آسودگى خود و ثابت ماندن قدمش (در صراط، اعمال نيك انجام داده و بساط طاعت را) بگستراند و از خانه كوچ كردن (دنيا) براى اقامتگاه ابدى خود (آخرت) توشه برگيرد.

2-  اى بندگان خدا-  در باره آنچه خداوند در كتاب خود (از انجام واجبات و ترك محرّمات) رعايت و نگهدارى آنرا از شما خواسته و از حقوق خود پيش شما امانت نهاده است بترسيد زيرا كه خداوند سبحان شما را بيهوده نيافريده و مهمل و سر خود رها نكرده و در جهالت و گمراهى نگذاشته است بلكه آثار و افعال شما را تعيين و محدود كرده و اعمالتان را دانسته و مدّت زندگانى شما را مقدّر فرموده است. و بر شما كتابى (قرآن كريم) را كه بيان كننده هر چيزى است نازل كرده و پيغمبرش را نيز زمانى چند در ميان شما زندگى بخشيد تا دينش (اسلام) را در باره آنچه در كتابش نازل فرموده و مورد پسند و رضايتش ميباشد بر او و بر شما كامل گردانيد. و بوسيله پيغمبرش آنچه را كه از كردارها و گفتارها دوست داشته و يا مكروه شمرده و همچنين نواهى و اوامر خود را بشما رسانيد و بدون اين كه جاى عذر و بهانه‏اى براى شما باقى گذارد حجت خود را بر شما تمام نمود و پيش از اين كه قيامت برپا شود و عذاب خدا برسد شما را از سختى قيامت و شدّت عذاب ترسانيد.

3-  پس (بخود آئيد و) بقيه ايّام عمرتان را دريابيد و در آن مدّت نفس خود را (براى انجام اوامر و اجتناب از نواهى) بصبر و شكيبائى وادار كنيد زيرا باقيمانده عمر شما در برابر مدّتى كه بغفلت گذرانيده و نصيحت نشنيده‏ايد كم و ناچيز است. و نفس‏هاى سركش خود را بآرزوها و تمايلاتشان رخصت ندهيد كه آن رخصتها شما را در راه ستمكاران مى‏برد و (در اين باره) سهل انگارى نكنيد كه شما را بارتكاب معصيت و نافرمانى وادار كند.

4-  اى بندگان خدا-  نصيحت كننده‏ترين مردم بنفس خود مطيع ترين آنهاست پروردگارش را و خيانت كننده‏ترين مردم بخود كسى است كه پروردگارش را بيشتر معصيت نمايد و زيانكار و فريب خورده كسى است كه بخودش زيان رساند و كسى مورد غبطه و آرزوى مردم است كه دينش براى او سالم بماند و نيكبخت كسى است كه از حال ديگران پند گيرد و بدبخت كسى است كه فريب هواى نفسش را خورد. و بدانيد كه كوچكترين رياء (در اعمال عبادى) شرك محسوب مى‏شود و همنشينى مردم هوا پرست موجب فراموشى ايمان و محلّ حاضر شدن شيطان است.

5-  از دروغ اجتناب كنيد زيرا كه دروغ از ايمان كنار گيرنده است، راستگو بر ساحل رستگارى و بزرگوارى است و دروغگو مشرف به پرتگاه هوس و خوارى است.

و هيچگاه بيكديگر رشك مورزيد زيرا حسد ايمان را مانند آتشى كه هيزم را مى‏سوزاند و خاكستر كند از بين مى‏برد. و با همديگر عناد و دشمنى نكنيد زيرا آن (مانند تيغ) سترنده (خير و بركت) است. و بدانيد كه آرزو عقل را باشتباه اندازد و ياد (خدا و آخرت) را فراموش گرداند، پس آرزو را دروغ پنداريد و تكذيب كنيد زيرا كه آرزو نيرنگ و فريب و آرزو كننده هم فريبخورده است.

از خطبه 98

1-  اى بندگان خدا شما را برها كردن اين دنيا كه شما را رها ميكند سفارش ميكنم اگر چه ترك آن را دوست نداشته‏ايد و بدنهاى شما را فرسوده كرده اگر چه شما تازه ماندن آنها را دوست داشتيد پس جز اين نيست كه مثل شما و دنيا مانند داستان جماعت مسافرينى است كه راهى را مى‏پيمايند چنانكه گوئى آنرا بآخر رسانيده و بمقصد رسيده‏اند (چون ايام عمر شما بسرعت سپرى مى‏شود مانند اينست كه دوران زندگانيتان خاتمه يافته و بعالم برزخ و آخرت رسيده‏ايد) و چه بسا آنكه به آهنگ فرجام ميراند چندان پيش راند تا بدان دست‏ يابد و آنكه مهلتى تخلّف ناپذير دارد هرگز از آن بيشتر نخواهد زيست و جوينده شتابان (مرگ) او را ميراند تا اين كه از دنيا مفارقت كند.

2-  پس در عزّت و افتخار دنيا رغبت نكنيد و بزينت و نعمت آن خرسند و شادمان نگرديد و از دشوارى و سختى‏اش جزع و بيتابى ننمائيد زيرا كه عزّت و فخر آن قطع شدنى و زينت و نعمتش زوال پذير و دشوارى و سختى‏اش نيز تمام شدنى است و هر مدّتى (عمر اشخاص) در دنيا بآخر مى‏رسد و هر زنده‏اى در آن فانى مى‏شود.

3-  آيا در آثار پيشينيان و پدران گذشته شما چيزى نيست كه شما را (از معاصى) باز دارد و موجب بينائى و عبرت شما گردد اگر تعقّل كنيد و آيا (با ديده بصيرت) نديديد كه گذشتگان (مردگان) شما (بدنيا) باز نمى‏گردند و بازماندگان (كه زنده‏اند) باقى نمى‏مانند آيا اين شما نيستيد كه مى‏بينيد اهل دنيا در حالات گوناگون روز را شب و شب را بصبح مى‏رسانند يكى مرده است كه برايش گريه ميكنند و ديگرى را (كه از اقوام آن مرده است) تسليت و دلدارى مى‏دهند و يكى بزمين افتاده و گرفتار (بيمارى است) و ديگرى بعيادت آن بيمار مى‏رود و يكى در حال احتضار و جان بجان آفرين سپردن است و ديگرى جوياى دنياست كه مرگ هم جوياى اوست و يكى (از مرگ و آخرت) غافل و بى‏خبر است در حالى كه (مرگ يا خداوند) از او غافل نيست و بر اثر گذشتگان هم، رفتن بازماندگان است.

4-  (اى مردم) آگاه باشيد و در هنگام جهش براى انجام اعمال‏ زشت و ناپسند (مرگ را كه) ويران كننده خوشيها و لذتها و ناخوش سازنده شهوتها و قطع كننده آرزوهاست بياد آوريد و از خداوند براى انجام حقوق واجبه او و (سپاسگزارى از) نعمت‏ها و احسان بى‏پايانش استعانت جوئيد.

از خطبه 145

اى مردم، شما در اين دنيا هدف تير مرگ‏هاى (گوناگون) هستيد، با هر جرعه‏اى از نوشيدنيهايش گلو گرفتنى و در هر لقمه‏اش غصّه‏ها و اندوههائى است، شما از آن بهيچ نعمتى نمى‏رسيد مگر اين كه نعمت ديگرى را از دست مى‏دهيد و آنكه از شما (در دنيا) زندگى ميكند يك روز باو داده نمى‏شود مگر بزوال روز ديگرى از عمر آن (كسى كه امروز زندگى ميكند ديروزش از دست رفته و با آمدن فردا نيز امروزش فانى خواهد بود) و خوراك او براى فزونى تجديد نمى‏شود مگر با تمام شدن (مقدارى) از روزى او در گذشته و اثر و نشانه‏اى براى او بوجود نمى‏آيد مگر اين كه اثر ديگرى از وى از ميان مى‏رود و تا تازه او كهنه نشود تازه ديگرى برايش حاصل نشود و كشت و زرعى نمى‏رويد مگر با سقوط و از بين رفتن درو شده. اصل‏هائى كه ما فرع آنها هستيم در گذشتند پس باقيماندن فرعى چگونه است در حالى كه اصل آن رفته باشد

از خطبه 156

1-  اى بندگان خدا، روش و گذر روزگار با بازماندگان يقينا مانند رفتار آن با گروه گذشتگان است (بهيچ يك وفا نكرده همه را فانى سازد). نه آن كس كه روزگار را پشت سر گذاشته و مرده بر مى‏گردد و نه آنكه در حال حاضر در آن زندگى ميكند هميشه باقى مى‏ماند. انجام و آغاز كارش يكسان است امور آن بر يكديگر پيشى گيرنده و پرچمهايش پشتيبانى شده‏اند پس (دنيا بعلّت سرعت در فنا و نابودى) گويا شما را بقيامت ميراند مانند راندن كسى كه شترهاى تند رو را ميراند. هر كه خود را بغير خود (مانند هواى نفس و حبّ دنيا) مشغول سازد در تاريكى‏هاى (گمراهى) سرگردان ماند و در تباهى‏ها افتد و شياطين او (تمايلات نفسانى) وى را بطغيان و سركشى مى‏كشانند و بدى اعمالش را در نظرش جلوه دهند. پس (بدانيد) كه نتيجه و پايان كار پيشى گيرندگان (در ايمان و طاعت خدا و پرهيزكارى) بهشت است و عاقبت و مال تقصير كاران (مجرمين، مقصّرين در عبادت و بندگى خدا) آتش (دوزخ) است.

2-  اى بندگان خدا بدانيد كه تقوى و ترس از خدا خانه حصار محكمى است و گناه و ناپرهيزكارى خانه ذلت و خوارى است كه اهلش را (از عذاب گناهان) باز نمى‏دارد و كسى را كه بدان پناه برد حفظ و نگهدارى نمى‏كند. آگاه باشيد كه به نيروى تقوى نيش زهرآگين (عقرب) گناهان بريده مى‏شود و با يقين (و ايمان بخدا و پيغمبرش) بهشت برين حاصل‏ مى‏گردد.

3-  اى بندگان خدا زينهار در باره گرامى‏ترين و محبوبترين نفسها بر شما از خدا بترسيد زيرا كه خداوند راه حق را آشكار نموده و طرق آنرا روشن گردانيده است (و انسان در انتخاب يكى از اين دو راه مخيّر بوده و مال كارش) يا بدبختى است كه لازمه وجود اوست (اگر بدستور شرع رفتار ننمايد) و يا خوشبختى هميشگى است (اگر باحكام دين عمل نموده و از راه حق منحرف نشود) پس (تا مى‏توانيد) در روزهاى گذران و ناپايدارى كه در دنيا زندگى مى‏كنيد براى روزهاى باقى و پايدار آخرت توشه برداريد كه شما را بتوشه برداشتن دلالت كرده و بكوچ كردن (از اين دنيا) مأمور نموده و به تند رفتن وا داشته‏اند و شما مانند سوارانى (كه براى حركت آماده باشند) ايستاده‏ايد و نمى‏دانيد كه چه زمانى بشما دستور حركت خواهند داد. آگاه باشيد كسى كه براى آخرت خلق شده است با دنيا چكار دارد و چه ميكند مالى را كه بزودى از وى گرفته شده و برايش وبال و حساب آن (در قيامت) باقى خواهد ماند.

4-  اى بندگان خدا-  نه آنچه خداوند از خير و نيكى وعده داده رها كردنى است و نه در آنچه از آن نهى كرده ميل و رغبتى وجود دارد. اى بندگان خدا بترسيد از روزى كه در آن روز اعمال و كردار آدميان جستجو و بررسى مى‏شود و تزلزل و اضطراب (از ترس عقوبت و عذاب خدا) زياد مى‏گردد و (از دهشت و وحشت آن روز) اطفال خرد سال پير و فرتوت گردند.

5-  اى بندگان خدا بدانيد كه براى شما از خودتان مراقبينى بوده و از اعضاء و جوارحتان جاسوسانى است (كه بتمام اعمال شما در قيامت شهادت خواهند داد چنانكه خداوند در قرآن كريم فرمايد: الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ . و بايگان‏هاى امين و درستى بر شما گمارده‏اند كه (سوابق) اعمالتان را نگهدارى كرده و شماره نفس‏هائى را هم كه مى‏كشيد ياد داشت مى‏نمايند و تاريكى شبهاى ظلمانى و درهاى بزرگ و محكم بسته شده شما را از نظر آنها مستور و مخفى نمى‏كنند، و يقينا فردا (مرگ و قيامت) بامروز نزديك است.

از خطبه 160

1-  اى بندگان خدا شما را به پرهيزكارى و ترس از خدا و بطاعت و فرمانبردارى او سفارش ميكنم زيرا كه تقوى و طاعت خدا موجب نجات و رستگارى در فرداى (قيامت) و رهائى دائمى (از عذاب و آتش دوزخ) است. (پس خداوند مردم را از عذاب و كيفر خود) ترسانيد و آنرا (بوسيله پيغمبرش بمردم) ابلاغ فرمود و (همچنين بعبادت و طاعت خود و در نتيجه به بهشت و نعم اخروى) ترغيب نموده و آنرا تمام‏ گردانيد و ناپايدارى آنرا و نابودى و تغييراتش را براى شما توصيف كرد. پس آنچه از دنيا شما را خوشايند افتد بعلت كمى همراه بودنش با شما از آن دورى كنيد (زيرا دنيا) نزديكترين جايگاه بخشم و غضب خدا و دورترين محلّ از رضا و خشنودى اوست.

پس اى بندگان خدا از اندوه‏ها و اشتغالات دنيا كه بجدائى و دگرگون شدن حالات آنها يقين داريد چشم پوشيد و مانند ترسيدن نصيحت گوى خوفناك و كوشش كننده رنج كشيده از آن بترسيد.

2-  و از آنچه از بخاك افتادن مردمان زمانهاى پيش از خود ديديد كه مفاصل و بندهاى كالبد آنان از هم جدا شده و ديدگان و گوشهايشان زوال پذيرفته و شرف و عزتشان از دست رفته و خوشى و نعمت‏هايشان بريده شده است عبرت گيريد (زيرا) انس و نزديك بودن آنها بفرزندانشان بفقدان آنها و مصاحبت و همنشينى با زنانشان بجدائى مبدّل شده كه ديگر بهم فخر و مباهات نمى‏كنند و توليد نسل نمى‏نمايند و بديدن هم نمى‏روند و همسايه يكديگر نمى‏باشند.

3-  پس اى بندگان خدا مانند ترسيدن كسى كه بر نفس (اماره) خود چيره گشته و تمايلات و شهوات خود را مهار نموده و (در كارهايش) با ديده عقل مى‏نگرد بر حذر باشيد زيرا كه امر دين واضح و روشن و پرچم (هدايت) در اهتزاز و جاده (حق) هموار و راه (تحصيل رضاى حق) راست و نمايان است.

از خطبه 187

1-  اى بندگان خدا، شما را بتقوى و ترس از خدا سفارش ميكنم و از دنيا بر حذرتان مى‏دارم زيرا كه دنيا سراى انتقال و ناپايدارى و جاى اندوه و ناخوش گردانيدن زندگى است، ساكنش كوچ كننده و مقيمش جدا شده از آنست اهل خود را مانند كشتى‏اى كه از بادهاى تند شكسته و دستخوش امواج درياها قرار گرفته باشد مضطرب و لرزان ميكند پس بعضى از كشتى نشينان غرق شده و هالك‏اند و برخى نجات يافته‏اند كه بر روى موجهاى دريا دست و پا زده و هر لحظه بادها آنها را از طرفى بطرف ديگر رانده و گرفتار ترس و تشويش‏ مى‏نمايند آنكه غرق شد پيدا نمى‏شود و آنكه نجات يافت رو بسوى هلاكت است (آنكه نيز غرق نگشته اگر چه ظاهرا بوسيله تخته پاره‏اى نجات يافته است ولى امواج خروشان دريا دائما او را بهلاك شدن تهديد ميكنند).

2-  اى بندگان خدا، اكنون كه زبانها آزاد و گويا و بدنها سالم و توانا و اعضاء و جوارح نرم و در اختيار شما و جاى فعاليت وسيع و مجال و فرصت در دست است (براى آخرت) كار كنيد پيش از آنكه فنا و نابودى بسوى شما شتابد و مرگ و اجل فرا رسد پس نزول مرگ را بر خود حتمى و مسلم بدانيد و در انتظارش نباشيد (آرزوى مرگ نكنيد).

از كلام 192

اى مردم، در راه حق و هدايت از كمى پيروان آن متوحّش و نگران نباشيد زيرا كه مردمان بر كنار سفره‏اى گرد آمده‏اند كه سيرى آن كوتاه (كم) و گرسنگيش طولانى (بسيار) است (در نتيجه علاقه بزر و زيور دنيا كه فانى شونده و زوال پذير است از راه حق منحرف شده و خود را بعذاب آخرت گرفتار كرده‏اند). اى مردم هر كه در جاده روشن و مستقيم (دين) قدم بردارد بآب (حيات ابدى و سعادت جاودانى) مى‏رسد و هر كه مخالفت كند (از راه راست دين خارج شود) در بيابان بى‏آب و علف (گمراهى و بدبختى) افتد.

كلام 194

1-  اى مردم، جز اين نيست كه دنيا گذرگاه و موقّتى است و آخرت سراى قرار گرفتن و جاودانى است پس (تا مى‏توانيد) از گذرگاه خود (دنيا) براى قرارگاه دائمى‏تان (آخرت توشه) برگيريد و پرده‏هاى خود را (با انجام گناه و كردار زشت) پيش كسى كه (خداوند) اسرار شما را ميداند مدريد و پيش از آنكه بدنهاى شما را (پس از مرگ) از دنيا خارج سازند دلهاى خود را از (تعلّق بزر و زيور) دنيا خارج نمائيد (بدنيا و متاع دنيا دل مبنديد زيرا) شما در (آزمايشگاه) دنيا آزموده مى‏شويد و براى غير دنيا (آخرت) آفريده شده‏ايد.

2-  هنگامى كه مردى مى‏ميرد مردم مى‏گويند (از مال دنيا) چه گذاشته است و فرشتگان گويند (از اعمال شايسته و انفاق و احسان براى آخرت) چه پيش فرستاده است خدا پدرانتان را رحمت كند از (ثروت و مال خود با انفاق و احسان در راه خدا و دادن صدقات و وجوه شرعى تا در قيد حياتيد) مقدارى پيش بفرستيد كه سود آن (در آخرت) عايد شما خواهد بود و همه را (براى ورثه) باقى نگذاريد (كه اين باقى گذاردن تمامى دارائى بدون احسان و انفاق در راه خدا و عدم تأديه صدقات واجبى موجب وزر و بال، در عرصات محشر شده و) بزيان شما خواهد بود.

كلام 195

1-  (اى مردم براى سفر دور و دراز آخرت از اعمال شايسته، ساز و برگ بگيريد و) آماده شويد خدا شما را رحمت كند كه نداى كوچيدن در ميان شما داده شده است و مدّت اقامت در دنيا را اندك بدانيد و با توشه نيك كه در دسترس شما است (از بندگى خدا و انجام اعمال صالحه بسوى او) باز گرديد زيرا كه در جلو مسير شما گردنه‏اى سخت و صعب العبور و منازل خوفناك و هولناكى وجود دارد كه شما اجبارا بدانها وارد شده و توقف خواهيد نمود (اشاره بشدايد و سكرات مرگ و سختى‏هاى قبر و برزخ و عرصات محشر است).

2-  و بدانيد كه نگاههاى مرگ بسوى شما است (شما چشم انداز مرگيد) و گوئى شما در چنگالهاى آن كه (براى كندن جان) در شما فرو برده است گرفتاريد و در آن حال كارهاى سخت و دشواريها و مشقات آن بر شما وارد آمده است. پس (رشته محبت و) علاقه‏هاى دنيا را قطع كنيد و از توشه تقوى و پرهيزكارى استعانت جوئيد.

در باره غيبت و عيبجوئى

كلام 140

1-  بر كسانى كه (بعلّت فضل و احسان خداوند كه شامل حال آنان گشته) از ارتكاب گناهان محفوظ و دامنشان از (لوث معاصى پاك و) سالم مانده شايسته و سزاوار است كه بگنه كاران و اهل معصيت مهربانى كنند و (نيروى) شكر (از نعمت اجتناب از گناه كه خداوند بدانها بخشيده در همه حال) بر آنان چيره گردد و آنها را از غيبت گناهكاران باز دارد. (بجاى اين كه اهل معصيت را مذمّت و غيبت نمايند آنها را با مهربانى و نرمى هدايت و ارشاد كنند و خود نيز بجهت محفوظ ماندن از گناه، خداوند را سپاسگزار باشند).

2-  (اشخاص منزّه از گناه كه نبايد گناهكاران را غيبت و سرزنش نمايند) پس چگونه است حال آن عيبجوئى كه عيب برادرش را بازگو كند و او را بگناهش سرزنش نمايد آيا گناه و عيب خود را كه خداوند از مردم پوشانيده و بزرگتر از گناه آن كسى است كه مورد عيبجوئى وى قرار گرفته بياد نمى‏آورد و چگونه مذمّت ميكند او را بگناهى كه خود مثل آنرا مرتكب شده است و اگر عين آن گناه را مرتكب نشده خداوند را بگناه ديگرى (بدگوئى و غيبت مردم) كه بزرگتر از آن گناه است معصيت كرده است و بخدا سوگند اگر گناه كبيره‏اى مرتكب نشده و خدا را با گناه كوچكى معصيت نموده باشد يقينا جرأت و دليرى او بر عيبگوئى مردم (از هر گناهى) بزرگتر است.

3-  اى بنده خدا براى فاش نمودن عيب هيچكسى بخاطر گناهى كه مرتكب شده است شتاب مكن شايد كه او (در نتيجه توبه و انابه) مورد آمرزش (خداوند مهربان) قرار گرفته است و بر خود نيز (حتّى) از گناه كوچكى كه مرتكب شده‏اى ايمن مباش شايد كه تو بخاطر آن گناه گرفتار عذاب شوى. هر كس از شما كه عيوب ديگران را ميداند بايد از (بازگو كردن) آن بخاطر آگاهى از عيوب خويش خوددارى نمايد و شكر بر كنار بودن از گناهى كه ديگرى بدان مبتلاست بايد او را (از جستجوى عيب مردم) بخود مشغول سازد. (اصولا كسى كه متوجه عيوب و نقاط ضعف خود بوده و در صدد اصلاح خويشتن بر آيد فرصت بدگوئى و عيبجوئى ديگران را نخواهد داشت).

كلام 141

1-  اى مردم كسى كه برادر (دينى) خود را با دينى محكم و روش مستقيم شناخت نبايد بسخنان مردم كه در باره او مى‏گويند گوش دهد. آگاه باشيد كه گاهى تير اندازى تير مى‏افكند و تيرها بخطا رود (امّا) سخن در دل اثر كند و (با اين كه) باطل آن از بين رود (ولى گناه و عقوبت آن براى گوينده‏اش باقى مى‏ماند زيرا) خداوند شنوا و گواه است.    

2-  آگاه باشيد كه ميان حق و باطل جز مقدار چهار انگشت فاصله نيست پس معنى اين سخن امام عليه السلام را از آن حضرت پرسيدند (آن جناب) چهار انگشت دست خود را پهلوى هم گذارده و آنها را بين چشم و گوش خود نهاد و سپس فرمود: باطل اينست كه بگوئى (از ديگران) شنيدم و حق اينست كه بگوئى (با چشم خود) ديدم. (در نتيجه نبايد سخنان و گفتار مردم را در باره غيبت و بدگوئى اشخاص باور نمود زيرا چه بسا كه ممكن است غيبت كننده و عيب‏جو علاوه بر اين كه خود فاسق و فاجر باشد بنا بعداوت و بغضى كه نسبت بشخص منظور دارد عيوبى را بدروغ بدان شخص نسبت دهد كه البتّه در اين صورت مرتكب تهمت و افتراء شده و مسلما گناه و عقوبت آن بمراتب بيش از گناه غيبت است).

در مذمت كبر و خودپسندى

از خطبه 234 (معروف بقاصعة)

1-  سپاس و ستايش خداوندى را سزاست كه عزّت و بزرگى را شايسته خود نمود و آن دو را براى خويش اختصاص داد بدون اين كه بندگانش را در آن شركت دهد.

و آنها را بغير خود ممنوع و حرام نموده و (بلكه) براى جلال و بزرگى خود برگزيده است و كسى را كه از بندگانش در اين دو صفت با او بمنازعه برخيزد مورد لعنت خود قرار داده است (جلال و عظمت فقط سزاوار ذات اقدس حضرت احديت است و تمام كاينات در برابر او خيلى كوچكتر از آنند كه نام هستى برند چه رسد بكبر و بزرگى).