توجه به سپاهيان
سپاهيان ، بفرمان خداوند ، دژهاى نگهبانى مردم و افتخار و زينت
فرمانروايان و عهدهدار امنيت كشورند و ملت به نيروى آنها پايدار است ، ولى
سپاهيان هم در نيروى مبارزه با دشمن به نيروى مالى و اقتصادى خراجگزارانى تكيه
دارند كه خداوند بر آنها پرداخت مالياتهاى اسلامى را واجب فرموده تا از اين
سرمايههاى مادى هم كمك گيرند و كار سپاهيگرى را بسامان رسانند .
و اين دو گروه ، بدسته سومى كه داوران و كارگزاران و دبيران را
تشكيل ميدهند پايدارند تا بر روابط مردم و سود و سوداى آنها مراقبت و داورى
كنند و كوششهاى ملى و اختصاصى اجتماع بكمك آنها انجام پذيرد ولى همه اين اصناف
، به تلاشهاى اقتصادى و صنعتى بازرگانان و پيشهورانى وابستهاند كه چرخ اقتصاد
كشور را ميگردانند و سودها فراهم مىآورند و بازار كار و توليد و تجارت را
اداره مىكنند و كسانى ديگر را ياراى چنين خدماتى نيست .
طبقه ديگر ، گروه تهيدستان و نيازمندان و از كار افتادگانند كه
سزاوار پذيرائى و ياريند و بايد در راه خداى بزندگانى آنها گسترش داد .
و همه گروههاى مردم بر زمامدار خويش حقى دارند كه بايد بكارشان سامان بخشد و به اداره امورشان بپردازد و زمامدار بايد
هميشه براى ايفاى اين وظايف تلاش كند و از خداوند يارى بخواهد و خود را براى
انجام هر مسئوليتى آماده سازد و هر گونه كار سبك و سنگينى را كه بعهده دارد با
شكيبائى و پايدارى بانجام رساند .
بر سپاهيانت كسى را بفرماندهى بگمار كه بدانى بيش از هر كس در راه
خدا و پيامبرش و امام تو خالصانه تلاش مىكند و دلى پاكتر و صبرى برتر دارد ،
هرگز خشم از جايش نمىكند و در پذيرش پوزش كندى نمىورزد ، به ناتوانها از هر
كس مهربانتر و به توانگران از هر كس سختگيرتر است ، هرگز از توانمندى
برانگيخته نشود و از ناتوانى بر جاى ننشيند . آنها را كه شرف ايمان دارند و از
خاندانهاى شايسته كارند و پيشينهاى نيكو دارند بهمكارى برگزين و بزرگمردان و
دليران و بخشندگان و جوانمردان را بخويش پيوند ده ، كه آنها انبوه بزرگوارى و
شاخههاى پرثمر نيكوكاريند و چنان در كار مردم سرپرستى كن كه پدر و مادر بكار
فرزندان خويش ميرسند و مبادا كه خدمت خويش را بمردمان بزرگ شمارى و يا مسئوليتى
را كه بعهده گرفتهاى كوچك بدانى تا مردم بتو اخلاص ورزند و خوشگمان باشند .
هرگز به اتكاى كارهاى بزرگى كه براى مردم انجام ميدهى از انجام
كارهاى كوچك باز نايست ، زيرا آنها از مهربانيهاى كوچك تو بهره ميبرند و از
خدمات بزرگ تو بىنياز نيستند .
و بايد برگزيدهترين فرماندهان سپاهت آنكس باشد كه افراد سپاه را
به يكسان يارى دهد و چنان در كمك بلشكريان دست و دل گشاده دارد كه بزندگانى آنها و خانوادههاشان كه در شهرها بجاى
ماندهاند گسترشى شايسته بخشد ، تا تمام تلاش و نيروى خود را در پيكار با دشمن
بكار برند و همانسان كه به آنها مهر ميورزى بتو مهر بورزند .
بهترين هدف بزرگ و روشنى چشم زمامداران برپا ساختن دادگرى در
شهرها و بروز دوستى و همكارى مردم است و اين دوستان بهنگامى پديد مىآيند كه
دلهاى مردم از كينهتوزى بر كنار ماند و خير خواهى آنان زمانى صورت مىپذيرد كه
بر گرد فرمانروايشان فراهم آيند و بار حكومت بر دوششان سبك باشد و پايان دوران
حكومت را آرزو نكنند پس آنها را به آرمانهايشان برسان و خدماتشان را بستاى و
رنجهائى را كه بردهاند يك يك باز شمار ، زيرا يادآورى فداكاريها و
خدمتگزاريهاى مردم ، دليران را بهيجان مىآورد و بر جاى ماندگان را برمىانگيزد
انشاء الله . حق هر كس را بميزان رنجى كه ميبرد و تلاشى كه ميكند بشناس و
دستاورد كسى را بديگرى مسپار و در ايفاى حقوق مردم ، كوتاهى مكن مبادا ، كارهاى كوچك اشراف را بزرگ شمارى و يا كارهاى
بزرگ مردم بىنام و نشان را كوچك بدانى .
و اگر از گشودن مشكلى فرو ماندى و در شناخت كارى به اشتباه افتادى
، داورى و تشخيص را به خدا و پيامبرش بازگردان كه خداوند بمردمى كه خواستار
رهنمائى آنهاست در قرآنش چنين فرمود :
( اى مومنان ، خداى و پيامبرش و زمامداران راستين اسلامى را فرمان
بريد و اگر در كارى به اختلاف افتاديد بخدا و پيامبرش باز گردانيد ) بازگشت بفرمان خدا ، رجوع بفرمان استوار كتاب اوست و
باز گشت به پيامبر ، رجوع بسنت اوست كه حقايق را فراهم ميآورد و پراكنده
نمىسازد .
انتخاب قضات
براى داورى بين مردم ، بهترين را برگزين ، آنكس كه در قضاوت
بدشوارى و سختى نيفتد و دادخواهان بر او چيرگى نيابند و در لغزش كارى پايدار
نماند و چون حقى را باز شناخت در اجراى آن ناتوان نماند و هرگز به آزمندى
نگرايد و در بررسى كارها ژرف بين باشد و تنها به ظاهر كارها ننگرد ، براى
بركنارى از اشتباه بيش از هر كس به بررسى بايستد و دلايل لازم را بدست آورد و
از رفت و آمد دادخواهان كمتر از هر كس دلتنگ گردد و براى كشف مسائل داورى شكيبا
باشد و چون حقيقتى بر او آشكار شد با قاطعيت فرمان دهد .
داوران حكومت تو نبايد از ثناى ستايشگران ، بخودخواهى افتند و
بجانب فريبكاران متمايل شوند ، البته چنين افرادى اندكند و تو بايد خويشتن به
بررسى و مراقبت كار آنها بپردازى .
قاضى را حقوقى فراوان ببخش تا او را عذرى در كار نباشد و نيازش
بمردم كم شود و چنان مقامى باو ده كه ديگران را كه خاصان حكومت تواند چنان
پايگاهى نباشد و از خطر بدگوئى و سخنچينى حسودان ايمن گردد .
پس در اينكار بدرستى بينديش و بدان كه اين دين پيش از اين اسير
دست تبهكارانى بوده كه بهوش خويش ميكوشيده و بوسيله آن دنيا را مىجستهاند .
گزينش كارگزاران
درباره كارگزارانت بدرستى بينديش و آنها را از روى بررسى و آزمايش
برگزين و بدون بررسى و يا بجهت دوستىهاى اختصاصى ، كسى را بكار مگمار كه در اينصورت گروهى از دستههاى ستمكار و
خيانت پيشه را روى كار آوردهاى و بكوش كه افراد پر تجربه و با آزرم از
خاندانهاى شايستهكار و با سابقه در اسلام را بخدمت حكومت ، گيرى كه آنها در
خوى و روش بزرگتر و در ناموس و شرف شايستهتر و در سودجوئى كمآزتر و در توجه
به پايان كارها ژرفانديشترند .
و چون چنين كسانى را بكار گزارى حكومت برگزيدى ، كار مزدى فراوان
بآنها ارزانى دار تا بنيروى آن باصلاح كارهاى شخصى خويش بپردازند و از دست
درازى بمال مردم بينياز گردند و بهانهاى براى مخالفت فرمان تو و رخنه در امانت
حكومت پيدا نكنند .
سپس بر كارهاشان مراقبتى دقيق داشته باش و بازرسانى مخفى كه
درستكار و وفادار باشند بر آنها بگمار زيرا چنين مراقبتهاى دقيقى آنها را
بدرستكارى و امانتدارى و مدارا بر مردم و دورى از خيانتكاران وادار مىكند و اگر يكى از آنان دست بخيانت گشود و بازرسان تو
همگى خيانتش را گزارش دادند ، اين گزارشها براى تو كافى است ، پس كار گزار
خيانتكار را كيفر ده و او را بناروائيهايش بگير و به پستى و خواريش كشان و داغ
رسوائى بر پيشانيش گذار و ريسمان ننگ و بدنامى را به گردنش بينداز .
رسيدگى بكار ماليات
كار خراج را آنچنان كه براى خراجگزاران شايسته باشد رسيدگى كن ،
زيرا اگر خراج بشايستگى گرفته شود و بخراجگزاران ستم نشود ، كار مردم سامان مىپذيرد ، و سود مردم و كشور و حكومت ، بستگى به
رعايت حال كسانى دارد كه عهدهدار پرداخت مالياتند ، و تو بايد آبادى زمينها را
بيش از خراجگيرى در نظر داشته باشى زيرا تا زمينهاى كشاورزى آباد نباشد دريافت
ماليات انجام نميگيرد ، و اگر دولتى بخواهد از زمينهاى ويرانه خراج بگيرد شهرها
را ويران و مردم را نابود مىكند و دوران حكومتش جز اندكى نمىپايد .
اگر مردم از سنگينى بار هزينه يا رسيدن آفت يا نبودن آب و باران و
يا فرو رفتن مزارع در سيلاب و يا خشكسالى بتو شكايت كردند تا آنجا كه بسود
آنهاست مالياتشان را سبك كن و تخفيف در ماليات مردم بر تو گران نيايد ، زيرا
اين تخفيف ، ذخيرهاى است كه براى آبادى شهرهاى تو بكار مىآيد و حكومتت آبرو
پيدا ميكند و مردم از تو ستايش مىكنند و بگسترش دادگرى در بين مردمان توفيق مىيابى و چون
نيروئى بيشتر برايشان ذخيره كردى بهمكارى آنان اطمينان مىيابى و از دادگرى و
مدارائى كه دربارهشان روا داشتهاى بحمايت آنها از حكومت خويش ، پشت گرم ميشوى
و در اينصورت اگر براى حكومت تو مشكلى پيش آيد هر وظيفه سنگينى را كه بعهدهشان
گزارى با خوشدلى و خشنودى بانجام آن مىكوشند و كشور آباد و مردم خشنود ميشوند
هر بارى را بدوش مىكشند و پروائى از گرانبارى ندارند اين را بدان ، كه
سرزمينها از تنگدستى مردم ويران ميشوند ، و بيچارگى و بى چيزى مردم زائيده
فزونخواهى زمامدارانيست كه مال مردم را براى خويش فراهم مىآورند و از پايان
كار حكومت خويش بيمناكند و از سرنوشت پيشينيان پند نمىگيرند .
انتخاب دبيران
آنگاه بكار دبيرانت وارسى كن و بهترينشان را براى انجام كار هايت
برگزين و براى دفتر آمار حكومت و نامهنگاريهاى محرمانهاى كه رازهاى دولت در آنها
نهفته است كسى را انتخاب كن كه داراى برازندگيها و شايستگىهاى اخلاقى باشد و مقام
دبيرى حكومت ، او را مغرور نگرداند و بر تو گستاخ نشود و در روبروى مردم بنافرمانيت
نپردازد و چنان در كار خويش چيره و استاد باشد كه در وصول نامههاى كارگزارانت كه
بتو مىرسد و صدور پاسخهايى كه به آنها ميدهى هرگز غفلت نورزد و در آنچه براى تو مىستاند و از سوى تو مىبخشد مراقبت
كامل بكار برد ، هرگز در بستن پيمانهائى كه بسود تو است ناتوان نماند و با توانائى
، ترا از پيمانهائى كه بزيان تو است برهاند ، اندازه خويش بشناسد و مقامى را كه به
او سپردهاى قدر نهد ، زيرا آنكس كه خويش و مسئوليتش را نشناسد ، اندازه و مقام
ديگران را نيز نخواهد شناخت .
و نبايد دبيران را تنها با زيركى و دريافت و خوشگمانى خويش انتخاب
كنى ، زيرا كسانى هستند كه با چاپلوسى و ظاهرسازى و ادعاى خوش خدمتى ، زمامداران را
فريب ميدهند و جز اين ناروائيها ، خير و خدمت و امانتى در كارشان نيست بنابراين
بنگر كه براى شايستگان پيش از تو چگونه كار كردهاند و از اين راه آنها را بيازماى
و بكسانيكه در ميان مردم خوشنامند و بدرستكارى و امانت شهرهاند اعتماد كن و با
چنين دقت و مراقبتى ثابت كن كه براى خداوند آنكس كه ترا به زمامدارى برگزيده ،
خالصانه خدمت ميكنى .
بر هر يك از كارهايت يكى از اين دبيران را بسرپرستى برگزين ، دبيرى كه از انجام كارهاى بزرگ ناتوان نماند و فراوانى كارها پريشانش
نسازد و چنانچه دبيرانت گناه و اشتباهى كنند و تو از آن بيخبر باشى خويشتن مسئول
خواهى بود .
توجه ببازرگانان و پيشهوران
پس ببازرگانان و پيشهوران توجه كن و بكارگزارانت سفارش كن كه با
آنها به نيكى رفتار كنند ، چه آنها كه در شهرها مشغول بكارند و چه آنها كه
سرمايه خود را در بين راهها و شهرها ميگردانند و چه آنها كه با نيروى بدنى خويش
بكار و صنعت ميپردازند ، زيرا آنها منابع كار و توليد و رفع نياز مردمند ، و
اين بازرگانند كه كالاى مورد نياز مردم را از شهرهاى دور و سرزمينهاى پراكنده
در خشكيها و درياها و بيابانها و كوهستانهاى قلمرو حكومت تو ببازار مىآورند و
بجاهائى ميروند كه ديگر مردم را توان فراهم آمدن و جرئت مسافرت بدانجاها نيست ،
آنها سختىها و خطرهاى راه را بجان مىپذيرند و از گرفتاريها و ناهنجاريها
نمىهراسند .
پس كار آنها را در شهر و سرزمينهاى اطراف كشورت وارسى كن و اين را
هم بدان كه با همه اين فداكاريها باز هم در ميانشان گروه فراوانى هستند كه
سختگير و بىگذشت و بخيل و زشتكارند و براى سود جوئى خويش ، دست باحتكار ميزنند
و نرخها را در معاملات بالا ميبرند و چنين ناروائيهائى بزيان توده مردم و براى
حكومت ننگى بزرگ است ، پس از احتكار جلوگيرى كن زيرا پيامبر خدا كه درود
پروردگار بر او باد از احتكار جلوگيرى مىفرمود :
و بايد معاملات با آسانى و ترازوى دادگرانه و نرخهائى كه به
خريدار و فروشنده زيان نرساند انجام گيرد .
پس اگر كسى با وجود ، باز دارى تو ، باز هم دست باحتكار زد بر او
سختگير ، و بكيفرش رسان ولى در اين سختگيرى و كيفر دهى ، اندازه نگهدار .
تنگدستان را درياب
اى مالك ، از خداى بترس و از خداى پرواگير و گروه تنگدستان و
بيچارگان را درياب ، آنها كه راهى به اداره زندگى خويش ندارند همان گروه
زمينگيران ، نيازمندان ، رنجوران و ناتوانها كه برخى از قناعت و بلند همتى
ابراز نياز نمىكنند و بعضى زبان به اظهار فقر مىگشايند ، در راه خدا ، حقى را
كه خداوند بر ايشان مقرر فرموده بپردازد و بخشى از بيت المال و بخشى از محصول
زمينهائى كه مسلمانان گشودهاند به آنها اختصاص ده ، نيازمندانى كه از قرارگاه
حكومت بدورند با محتاجانى كه نزديك تو هستند حقوقى برابر دارند كه بايد حق همه
را بدرستى بآنها برسانى .
مبادا كه سرگرم كاميابيها شوى و تهيدستان را از ياد ببرى و يا به
عذر انجام كارهاى مهم ، وظايف كوچك خود را ناچيز شمارى ، هرگز توجه خود را از آنان بازمگير و چهره بسرفرازى از آنها
برمگردان و كارهاى كسانى را كه بتو دسترسى ندارند يا بچشم مردم كوچك ميآيند
بدقت وارسى كن و كسانى را كه به آنها اعتماد دارى و خداترس و فروتنند ببازرسى
حال نيازمندان و مستمندان برگزين ، تا وضع آنها را بتو گزارش دهند ، آنگاه با آنان چنان رفتار كن كه در روز
رستخيز كه خدا را ديدار ميكنى مسئول و مجرم نباشى ، زيرا اين گروه از مردم بيش
از هر كس بدادگرى نيازمندند پس حق آنها را بدرستى ادا كن تا عذر و حجتى بدرگاه
خدا داشته باشى .
و به يتيمان خردسال و نيازمندان سالمند كه توان زندگى ندارند و
براى ابراز نياز خويش آماده نيستند توجه كن و نيازشان برآور ، البته اين كارها
براى زمامداران سنگين است و هميشه كارهاى حق گران و توانفرساست ولى خداوند
سنگينى بار حق و وظيفه را بر دوش كسانيكه خواهان فرجامى نيكند و بر سختيها
شكيبائى ميورزند و وعدههاى پروردگارى را درست ميدانند سبك مىگرداند .
نيازمندان را بحضور بپذير
بخشى از وقت خويش را بپذيرائى نيازمندان اختصاص ده و آنها را خودت
بحضور بپذير و با همه آنها در مجلسى بنشين و براى خشنودى خدائى كه ترا آفريد با
آنها فروتن باش و در آن گاه ، نگهبانان و ياران و اطرافيانت را از خود دور كن ،
تا نيازمندان بتوانند بدون هراس و لكنت زبان ، نيازهاى خود را بازگويند كه از
پيامبر خدا كه درود خداوند بر او باد شنيدم كه فرمود ( مردمى كه ناتوانشان
نتواند بدون لكنت زبان ، حق خود را از توانگران باز ستاند به پاكى و نيك بختى
نميرسند ) اگر سخنى بدرشتى و يا بنادانى گفتند بشنو و بردبارى كن و از
درشتخوئى و بخودنازى بر كنار باش تا خداوند دامان عنايتش بر تو بگستراند و
پاداش فرمانبريت را بدهد .
و اگر چيزى به نيازمندان مىبخشى بخوشروئى ببخشاى و اگر بخششى را
مصلحت ندانى ، با مهربانى و پوزشخواهى پاسخشان ده .
كار خدا و مردم
كارهائى در امر حكومت هست كه ناچار خودت بايد به انجام رسانى از
جمله پاسخگوئى به برخى نامههاى كارگزارانت كه از عهده دبيران بيرون است و آنها
قدرت تصميم و توان اجابت ندارند ، يا برآوردن بعضى نيازهاى مردم كه همكاران و
مسئولان برجستهات از انجام آنها ناتوانند .
كار هر روز را همان روز بپايان رسان و بروز ديگر مگذار ، كه براى
هر روز وظيفه و كارى است ، و بهترين گاههاى روز و برترين بخشهاى اوقات خويش را
براى نيايش بدرگاه خداى ، بكار بند ، اگر چه همه وقتها اگر نيت انسان پاك باشد
و مردم از آن آسايش يابند در راه خدا بكار ميرود .
و بايد زمانى را كه خالصانه براى خداى صرف ميكنى در انجام فرائضى
كه مخصوص خداست بگذرانى ، پس در شبانهروزت نيروى بدنى خويش را براى پرستش
خداوند بكار گير و كوششى فراوان براى نزديكى خدا ايفا كن آنچنانكه كمى و رخنه و ريائى در آن نباشد و پيكرت در
راه پرستش برنج آيد ، و هرگاه خواستى با مردم نماز بگزارى نه آنرا بدرازى بجاى
آور نه با كوتاهى تباهش كن ، زيرا گروهى هستند كه به جهت بيمارى و يا گرفتارى
توانائى خواندن نمازهاى دراز را ندارند و من هنگامى كه به يمن ميرفتم از پيامبر
خدا كه درود پروردگار بر او باد پرسيدم ، چگونه با مردم نماز بگزارم ؟
فرمود ، همچون ناتوانترينشان با آنها نماز بگزار و با مومنان
مهربان باش .
از مردم دور مباش
از مردم خويش دور مباش و پرده استتار بر چهره مينداز كه اگر
زمامداران از مردم بدور مانند كينهها برخيزد و فرمانروا از كار مردم ناآگاه
ماند و كارها بناسامانى كشد و زمامدار از اوضاع بيخبر ماند و بناچار كارهاى
بزرگ را ، كوچك شمارد و كارهاى كوچك را بزرگ داند و نيكى را زشتى پندارد و زشتى
را نيكو پندارد و ناروائى باروائى درآميزد .
چون بهر حال ، زمامدار هم انسان است و كارهائى را كه مردم از او
پنهان ميدارند نمىفهمد و حقيقت هم نشانهاى بر چهره ندارد كه زمامدار بتواند
آنرا از باطل باز شناسد و راست و دروغ را بدرستى تميز دهد .
تو بهر حال ، از دو حال بيرون نيستى ، يا خويشتن را جوانمردانه
بحقيقت واداشتهاى كه در اينصورت چرا رو از مردم پنهان دارى و بايفاى حق
نپردازى و بخدمات بزرگوارانهات ادامه ندهى و يا مردى خشن و سختگير و بىبخششى
كه در اينحال مردم از تو روى بر ميگردانند و حق خويش از تو نمىخواهند و از حق
گزاريت نوميد ميشوند با اينكه نياز مردم بتو است و براى تو پاسخ به نياز مردم
در رسيدگى بشكايت ستمديدگان و اجراى دادگرى در روابط توده ، سختى و مشكلى همراه
ندارد .
نزديكان نادرست را دور كن
زمامداران ، نزديكان و رازدارانى دارند كه به اتكاى قدرت حكومت ،
بخودخواهى ميپردازند و دست بغارت اموال مردم ميگشايند و در رابطه با ملت برعايت
عدالت نمىپردازند ، پس ابزار قدرت از آنان بازگير و ريشه ستمكاريشان را بر كن
تا از تجاوز باز مانند و هرگز زمين و مزرعهاى را در تيول آنان قرار مده و
برايشان خاصه خرجى مكن و نگذار كه آنها به پشتيبانى تو معاملاتى بسود خويش و
زيان مردم انجام دهند و در زمينه آبيارى زمينها يا كوششهاى مشترك كشاورزى ،
وظيفه خود را بديگران تحميل كنند و كار نكرده سود برند زيرا بهره
هاى گوارا را آنها ميبرند و بارگران مسئوليت گناهشان در دنيا و آخرت بر دوش تو
ميماند .
حق را همه جا در دور و نزديك اجرا كن و در همراهى حق ، مردانه پايدار و شكيبا باش و پاداش خويش از خدايت بخواه اگر چه در
اجراى حق بخويشان و نزديكانت زيان برسد و گرانى بار حقگزارى را به اميد پايان
فرخندهاش بدوش گير و حق جوئى را بخاطر پىآمدهاى پسنديدهاش پذيرا باش .
اگر مردم بتو بدگمان شدند و در دادگريت به شك افتادند از آنان
پوزش بخواه و حقيقت كار را بر ايشان آشكار كن و بدگمانيشان را برطرف ساز تا در
دادگرى و انصاف ورزيده شوى و خوشگمانى و مهربانى مردم بدست آورى و مردم پوزشت
را بپذيرند و بحق گرايند و ترا در پايدارى حق يارى دهند .
پيمان شكن مباش
اگر دشمنت ترا به آشتى خواند و رضاى خدا را در آن ديدى ، پيشنهادش را رد مكن ، زيرا صلح موجب آسايش سپاهيان تو است و اندوه و
گرفتاريت را ميزدايد و شهرهايت را به امنيت ميرساند ولى پس از صلح از فريب دشمنت
بپرهيز و با تمام توانت از توطئه خصم پروا گير ، زيرا چه بسا كه دشمنت بتو نزديك
شود تا غافلگيرت كند ،
پس دورانديش باش و در خوشگمانيت ترديد كن و اگر با دشمنت پيمانى بستى
و مسئوليتى در برابر او بعهده گرفتى به پيمانت وفا كن و امانتدار عهد خويش باش و
خويشتن را در رعايت مسئوليت پيمانت متعهد شمار زيرا در پيشگاه خدا هيچ فريضهاى كه همه مردم با وجود اختلاف آراء
خويش آنرا بزرگ و محترم شمارند ، همچون وفاى به پيمان نيست تا بدانجا كه مشركين هم
به پيمانهائى كه با مسلمانان مىبستند با آگاهى از زيانهاى پيمان شكنى ، به آن
وفادار ميماندند ، پس در زنهارت حيله مورز و پيمانت را مشكن و دشمنت را فريب مده ،
زيرا پيمان شكنى ، گستاخى بر خدا و كار افراد نادان و تيرهبخت است و خداوند پيمان
و زنهارش را موجب آسايش بندگانش قرار داده و بمهربانى خويش بين آنان گسترده است تا
در حريم آن آسايش يابند و به پناه آن در آيند .
بدينجهت روا نيست كه در پيمانت ، فريب و نيرنگ و حيله بكار برى و يا
راهى براى بهانهگيرى و فرار از مسئوليت بازگشائى و يا گفتارى دو پهلو بزبان آرى كه
استوارى پيمان را بخطر افكند .
و اگر پايدارى به پيمان خدا برايت دشواريهائى پديد آورد نبايستى بنا
حق در صدد شكستن پيمانت برآئى ، زيرا اگر دشوارى پيماندارى را تحمل كنى ميتوانى
بدريافت گشايش اميدوار باشى و پى آمدهاى نيكوئى بدست آورى كه از فريبكارى زيانمندى
كه از نتايجش بيم دارى برايت بهتر باشد و بكيفر خداوندى كه از هر سويت فرا گيرد و
راه رهائى را در دنيا و آخرت بر تو ببندد گرفتار نگردى .