پندهاى كوتاه از نهج البلاغه
هئيت تحريريه بنياد نهجالبلاغه
- ۵ -
أحبب حبيبك هونا ما، عسى أن يكون بغيضك يوما ما، و أبغضك هونا ما، عسى أن يكون
حبيبك يوماما.
ترجمه: در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شايد روزى با
تو دشمن شود، و در دشمنى با دشمن خود اندازه نگهدار، بخاطر آنكه شايد او نيز،
شايد با تو دوست شود. شرح: در دوستى و دشمنى
نيز، همچون مسائل ديگر، بايد ميانه روى كرد و اندازه نگهداشت. چون زياده روى در
دشمنى و يا دوستى نيز، ممكن است زيانهائى متوجه ما سازد، كه ديگر قابل جبران نباشد.
وقتى با كسى دوست ميشويم، نبايد در معاشرت با او آنقدر زياده روى كنيم، كه بيش از
اندازه به حريم زندگى ما نزديك شود، و تمام اسرار ما را بداند. زيرا ممكن است روزى
بين ما اخلافى پيدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآيد. درانصورت، او، چون تمام
اسرار ما را ميداند و از آنچه در حريم خانواده ما ميگذرد آگاه است، ميتواند از
دانستههاى خود، بر ضد ما سؤ استفاده كند، و ضربههايى به ما بزند، كه ديگر قابل
جبران نباشد. در دشمنى نيز بايد ميانه روى باشيم و اندازه نگه داريم. يعنى
نبايد دشمن را آنقدر اذيت و آزار كنيم، و آنقدر دربارهاش سخنان زشت و زننده بگوئم،
كه اگر روزى بايكديگر دوست شديم، به خاطر كارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشيم. و أكثر أن تنظر الى من
فضلت عليه فان ذلك من أبواب الشكر.
ترجمه: به افراد پائينتر از خود، زياد بنگر، كه اين نگريستنها،
درهاىشكر گزارى را به روى تو باز مىكند. شرح:
انسان بايد، در مورد نعمتهائى كه خداوند به او داده است، هميشه شكر گزار باشد، و
نشان دهد كه قدر آن نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شكر گزار
باشد، لياقت و شايستگى رسيدن به نعمتهاى بيشتر را نيز بدست آورد. اما كسى كه
قدر نعمتهائى كه خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مىكند، و
نشان مىدهد لياقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت، نه تنها نعمت بيشترى بدست
نمىآورد، بلكه آنچه كه دارد از دست مىدهد. ما، براى قدر نعمتهاى خداوند را
بدانيم، بايد هميشه به افراد پائينتر از خود نظر داشته باشيم. يعنى كسانى را نگاه
كنيم، كه كمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شدهاند. در اين صورت، نه تنها از
آنچه داريم ناراضى نخواهم بود، بلكه احساس رضايت و خوشنودى خواهيم كرد. و از خداوند
سپاسگذار خواهيم بود. هر چه بيشتر به اينگونه افراد نگاه كنيم، درهاى شكر گزارى،
بيشترى به روى ما باز خواهند شد، زيرا در اين نگاه كردنها، به نعمتهاى خود بيشتر
آگاه خواهيم شد و شكر خداوند را بيشتر بجاى خواهيم آورد. سعدى، شاعر بزرگ ايرانى
مىگويد: در ايام جوانى، روزى كفش نداشتم و از اين رو، از زندگى خود سخت ناراضى
بودم و بسيار گله و شكايت ميكردم. اما وقتى بيرون رفتم، مردى را ديدم كه كنار ديوار
نشسته است و پا ندارد. با ديدن او، يكباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شكر گزارى
كردم كه اگر كفش ندارم، در عوض دو پاى سالم دارم كه بدون كفش هم مىتوانم با آنها
راه بروم. ما نيز به جاى آنكه به پاى بى كفش خود نگاه كنيم، بايد به كسانى كه
اصلا پا ندارند بنگريم و خدا را شكر گوئيم. البته آنچه كه شرح داده شده دليل
اين نيست كه انسان پيوسته زندگى خود را در يك حالت سكون نگهداشته و بعنوان رضايت از
تقدير هيچگاه حقوق خود را مطالبه نكند. در زمان طاغوت از اين نصيحت سعدى براى ساكت
نگهداشتن مردم استفاده ميكردند والى آنچه كه ما امروز ميگوئيم فقط براى شكر نعمتهاى
الهى است و بس.
و احذر كل عمل يعمل به فى السرو يستحيى منه فى العلانيه، و احذر كل عمل اذا سئل عنه
صاحبه انكره أو اعتذرمنه.
ترجمه: از كارى كه در نهان انجام مىشود، و در آشكار شرم آور است،
بپرهيز و نيز از كارى كه اگر انجام دهندهاش، در باره آن بپر سند، يا انجام آن را
انكار مىكند و يا بخاطر آن پوزش مىطلبد، دورى كن. شرح:
بسيار كسان هستند كه دلشان نميخواهد كار بد انجام دهند و مورد سرزنش مردم و خشم و
نارضايى خدا قرار گيرند. ولى چون گاهى نمىتوانند فرق ميان خوب و بد را تشخيص دهند،
بطور ناخواسته و نا آگاهانه مرتكب اعمال ناپسند مىشوند. از اين رو، براى آنكه
كار خوب از كار بد مشخص شود، و انسان بتواند فرق بين اين دو را بشناسد و كار بد
انجام ندهد، امام عليهالسلام دو قانون و نشانه ساده و آسان تعيين فرموده است: اول
آنكه كار بد، آن است كه بطور پنهانى و دور از چشم ديگران انجام داده مىشود، زيرا
انجام آن بطور آشكار و برابر چشم مردم. باعث شرم و خجالت است. دومين نشانه كار
بد، آن است كه انجام دهنده آن را مورد پرسش قرار دهند كه چرا چنان كارى كرده است،
يا انكار ميكند و ميگويد:((من چنين كارى
نكردهام))، و يا بخاطر انجام آن كار عذر خواهى
مىكند و ميگويد:((مرا ببخشيد، از روى نادانى
چنين كارى كردهام)). پس ما نيز، هر گاه
ديديم كارى كه ميخواهيم انجام دهيم، يكى از اين دو نشانه را دارد، بايد بدانيم كه
كار بدى است، و از انجام آن خوددارى كنيم. ان لم تكن حلما فتحلم، فانه
قل من تشبه بقوم الا أو شك أن يكون منهم.
ترجمه: اگر بردبار نيستى، خود را وادار به بردبارى كن، زيرا كسى كه
خودرا به گروهى شبيه كند، به زودى از آنان مىشود. شرح:
كسانى هستند كه برخى از صفات خوب انسانى، بطور طبيعى، در آنها وجود ندارد، مثلا در
طبيعت آنها، از آغاز، صفت حلم و بردبارى وجود نداشته است، و همواره در برابر
كوچكترين ناملايمى، آرامش خود را از كف داده، و دست به كارهايى زدهاند كه باعث
ايجاد مشكلات و ناراحتيها فراوانى شده است. بهترين راهى كه براى اينگونه افراد
وجود دارد، آن است كه با اراده و تمرين، خود را به آن صفت عادت دهند، تا رفته رفته،
بر اثر عادت، آن صفت خوب جزو وجود آنها شود. امام عليهالسلام، به عنوان
نمونه، صفت((بردبارى))
را مطرح ساخته و در باره آن فرموده است: اگر خصلت حلم و بردبارى، در طبيعت شما وجود
ندارد، دليل بر آن نيست كه هرگز نميتوانيد حليم و بردبارى شويد. كافى است كه براى
مدتى، خود را به بردبارى وادار سازيد يعنى در برابر مسائلى كه آرامش شما را بر هم
مىزند، سعى كنيد رفتارتان شبيه كسى باشد كه بطور طبيعى بردبار است و در برابر چنان
مسئلهيى، آرامش خود را با بردبارى حفظ مىكند. وقتى مدتى به اين كار ادامه
داديد و رفتارى شبيه رفتار اشخاص بردبار در پيش گرفتيد، رفته رفته عادت مىكنيد كه
هر وقت با چنان مسائلى روبرو شديد، همان رفتار را از خود نشان دهيد. به اين
ترتيب، صفاتى كه در طبيعت شما وجود ندارد، بر اثر تمرين به صورت يك عادت در شما
ايجاد مىشود. بطوريكه يك كسى نمىتواند تشخيص دهد كه آن صفت خوب، از آغاز در طبيعت
شما وجود داشته است، يا خود با تمرين و عادت، آنرا در وجودتان ايجاد كردهايد. لسان العاقل وراء
قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.
ترجمه: زبان عاقل، پشت قلب او قرار دارد، و قلب احمق، پشت زبان او
جاى گرفته است ( عاقل،با انديشه سخن مىگويد ونادان بىفكر )
شرح: انسان عاقل، وقتى بخواهد سخن بر زبان آورد، نخست به دل و انديشه
خود مراجعه مىكند، معنى آن سخن و نيكى يا بدى آن را با عقل و شعور خود مىسنجد،
نتيجهيى را كه ممكن است از آن حاصل شود حساب مىكند، و هنگامى كه به درستى و خوبى
سخن خود اطمينان يافت، آن را بر زبان مىآورد. پس عاقل، قلب و انديشهاش بيش
از زبانش به كار مىاندازد، و زبانش را پشت سر عقل و شعور خود نگاه ميدارد.
اما احمق، بر عكس رفتار مىكند. يعنى هر سخنى كه به زبانش آمد، نسنجيده و بدون فكر
و انديشه بيان مىكند، و پس از آن كه سخن او، در ديگران، تأثير بد گذاشت، تازه بفكر
مىافتد كه آيا سخنش درست بوده يا نادرست. يعنى احمق، نخست زبان خود را به كار
مىاندازد و نسنجيده حرف مىزند، و بعد از آن، به قلب و عقل خود مراجعه مىكند و در
باره نيك و بد سخن خود و نتيجه و حاصل آن مىانديشد. به همين دليل است كه
خردمندان، از قديم گفتهاند: سخنى كه درباره آن كاملا فكر نكردهاى، بر زبان مياور. لم يذهب من
مالك ما وعظك.
ترجمه: مالى كه از دستت رفت و تو را پندى آموخت، از دست رفته مپندار.
شرح: انسان وقتى قسمتى از مال خود را از دست مىدهد، غمگين و افسرده
مىشود و به خاطر مال از دست رفته، غصه مىخورد. زيرا معمولا اينطور تصور مىشود كه
مالى كه از كف رفت، بيهوده تلف شده است و ديگر جبران نخواهد شد. اما حقيقت اين
است كه مال از دست رفته، بكلى تلف و نابود نمىشود. بلكه با از بين رفتن آن، نتيجه
و فايدهيى براى صاحبش به جاى مىماند، كه گاهى ممكن است بيش از آن مال، ارزش داشته
باشد. و اين نتيجه و فايده، تجربهيى است كه شخصى، در برابر از كف دادن مال خود، به
دست مىآورد. اينكه بسيارى از مردم، تجربه را گرانبهاتر و باارزشتر از مال
مىدانند، براى آن است كه مال، هر اندازه هم كه باشد، براى هميشه باقى نمىماند و
بالاخره روزى، تمام مىشود، ولى تجربه، سرمايهيى است كه هرگز تمام نمىشود، و
هميشه و در هر حالى هم در دسترس قرار دارد و مىتوان از آن استفاده كرد. پس
اگر ما نيز مالى را از دست داديم، ولى در كارى كه مال خود را بخاطر آن از كف داديم،
تجربهيى به دست آورديم، بايد بدانيد كه آن مال را، بيهوده و رايگان از دست
ندادهايم. بلكه به - جاى آن، سرمايه گرانبهاترى به دست آوريم كه چه بسا در طول
زندگى، بسيار بيشتر از آن مال به درمان خواهد خورد. اما آنچه كه در خور تأمل
است اين است كه انسان نبايد هيچ كارى را بدون فكر و دقت انجام دهد زيرا بالاخره از
دست دادن مال موجب ضرر و دليل كم دقتى است. من أبطابه عمله لم يسرع به نسبه
ترجمه: كسى كه به خاطر كردارش عقب مانده است، با اتكاء به اصل و نسب،
نمىتواند پيش بيفتد. شرح: انسان بايد كردار
نيكو داشته باشد، و تنها به اتكاء كردار خود، به سوى آسايش دنيا و سعادت آخرت پيش
برود. زيرا در قانون الهى، كردار هيچكس را به بستگان و نزديكان او نمىدهند.
ما، در تاريخ اسلام مىبينيم كه حتى فرزندان امامان معصوم نيز، با آن كه پدرشان((((ولى))))
خدا، و پيشواى مسلمانان بودهاند، از سزاى كردار خود، در امان نمىمانند. مثلا، پس
از رحلت حضرت امام حسن عسكرى (ع)، پسر بزرگتر آن حضرت امام زمان (ع) را پايمال كند،
و خود رهبرى مسلمين را به عهده بگيرد. ولى خداوند او را رسوا كرد، و با آن كه پدرش
و تمام اجدادش امام و معصوم بودند، خود او گمراه شد و نتوانست از اصل و نسب شريفى
كه داشت، استفاده كند و پيش بيفتد. و علت اين امر آن بود كه وى كردار خوبى نداشت و
به همين دليل در دنيا و آخرت عقب افتاده بود. پس انسان، نمىتوان به پدر و
مادر و اجداد شريف و بزرگوارش، كه در تقوى يا علم يا هنر احترام و اعتبار
داشتهاند، متكى باشد. و نمىتواند به اتكاء آنها، به كردار خود بى توجهى كند. يعنى
عبادت و بندگى خداوند را بجاى نياورد، و براى پيشرفت زندگى رستگارى آخرت خود هيچ
كارى انجام ندهد، ولى بخاطر اصل و نسب خود، منتظر باشد كه در اين دنيا به منزلت و
احترام برسد، و در آن دنيا هم پاداش نيكو بگيرد. شتان ما بين عملين عمل تذهب
لذته و تبقى تبعته، و عمل تذهب موونته و يبقى أجره
ترجمه: چه تفاوت بسيارى، كه بين دو گونه عمل و كردار انسانها وجود
دارد: عملى كه لذت و خوشى آن به سرعت مىگذرد، ولى نتايج زيانبار و عواقب آن باقى
مىماند، و عملى كه رنج و زحمت آن، زود تمام مىشود ولى پاداش آن برجا مىماند.
شرح: خداوند انسان را آزاد و مختار آفريد و به او عقل و شعور داد، تا
آزادانه راه زندگىاش را انتخاب كند، و با اراده و اختيار خود، هر عملى كه دلش
خواست، انجام دهد. اما در روز قيامت، كسى كه عمل خوب انجام داده باشد پاداش
مىگيرد و كسى كه مرتكب اعمال بد شده، به كيفر و مجازات مىرسد. امام
عليهالسلام، به مسلمانان هشدار مىدهد، تا بدانند كه بين اين دو گونه عمل، تفاوت
بسيارى هست، و فريب ظاهر را نخورند. يعنى انسان بايد بداند، كه كار خوب و بد، هر
دو، به زودى مىگذرد و تمام مىشود، در حاليكه نتايج و پىآمدهاى آن، از بين
نمىرود، و در كارنامه اعمال انسان، باقى مىماند. فرزند عزيز، تو خود، در
ميان دوستان، همكلاسىها، و اطرافيانت، نمونههايى اين دو گونه عمل را، بسيار
ديدهاى. به عنوان مثال: دانش آموزى كه به جاى درس خواندن و زحمت كشيدن، وقت
خود را به بازى و تفريح و خوشگذرانى تلف مىكند، تمام آن بازيها و تفريحاتش، زودگذر
است، و تمام خوشگذرانيهايش، به زودى تمام مىشود. اما نتيجه اين خوشيهاى زودگذر،
مردود شدن است كه يك سال عمر او را بيهوده تلف مىكند و ديگر تا پايان عمر
نمىتواند آن يك سال را دوباره به - دست آورد. دانش آموزى هم كه زحمت درس
خواندن را تحمل مىكند، رنج و زحمتش به زودى تمام مىشود، در حاليكه پاداش اين
زحمت، يعنى آموختن به زودى تمام مىشود، در حاليكه پاداش اين زحمت، يعنى آموختن علم
و دانش، و رفتن به كلاس بالاتر و پيشرفتى كه نصيب او مىشود، نتايج خوب و لذت بخشى
است كه براى هميشه در زندگى او باقى مىماند. از اين مثال ساده، نتيجه
مىگيريم كه اعمال گناه آلوده نيز اگر هم لذتى داشته باشند، لذت شان زودگذر است، در
حاليكه نتيجه آنها، يعنى مجازاتى كه در پى دارند، نزد خدا باقى مىماند و در روز
قيامت، گريبان شخص گناهكار را مىگيرد. مثلا كسى كه بر خلاف فرمان خداوند، روزه
نمىگيرد. مثلا كسى كه بر خلاف فرمان خداوند، روزه نمىگيرد و در ايام ماه مبارك
رمضان، شكمچرانى مىكند، لذتى كه از خوردن و آشاميدن مىبرد، يك لذت زودگذر است.
يعنى لذتى است كه با جمع كردن سفره غذا، تمام مىشود و چيزى از آن باقى نمىماند.
ولى نتيجه اين نافرمانى، تا روز قيامت باقى مىماند و خداوند شخصى روزه خور را به
مجازات نافرمانىاش مىرساند. اما كسى روزه مىگيرد، فقط چند ساعت، زحمت
گرسنگى و تشنگى را تحمل مىكند، ولى در عوض اين رنج زودگذر، كه با فرارسيدن غروب
همان روز تمام خواهد شد. اگر خود شما خوب فكر كنيد خواهيد ديد كه تمام كارها
همين طور است. يعنى هم تمام لذتها زودگذر هستند، هم تمام زحمتها. ولى آنچه براى
هميشه باقى مىماند، نتيجه و عمل و كردار انسان است، كه اگر بخاطر لذتهاى زودگذر
گناه كرده، مجازات مىشود، و اگر در راه اطاعت از خدا، رنج و زحمت زودگذر را تحمل
كرده، مزد و پاداش ميگيرد. أعمال العباد فى عجلهم، نصيب
أعينهم فى آجلهم. ترحمه:
كارهايى كه بندگان در اين دنيا انجام ميدهند، روز قيامت، در برابر چشمهايشان خواهد
بود. شرح: دستگاههاى راديو و تلويزيونى كه به
دست بشر ساخته شده، صدا و گفتار، و حركات و اعمال آدمى را كه چند سال پيش ضبط شده،
پس از گذشت سالها دوباره پخش مىكنند، و دوباره عين همان حرفها و حركات را جلوى چشم
ما مجسم مىسازند. فيلمى كه از اعمال و حركات كسى ضبط شد، تا سالهاى سال، حتى تا
وقتى كه دنيا وجود دارد، مىتواند باقى بماند. چون به فرض اينكه يك فيلم رو به
كهنگى و خرابى برود، مىتواند تصوير و صداى آن را روى فيلم ديگرى ضبط كرد و به اين
ترتيب، براى، هميشه آن تصوير و صدا را نگهدارى كرد. وقتى بشر كه مخلوق خداوند
است، توانسته چنين دستگاهى بسازد، به سادگى مىتوان فهميد كه خداوند متعال، در
دستگاه عظيم آفرينش خود، چه دستگاههاى عجيب و دقيقى براى ضبط و نگهدارى اعمال
انسان، خلق كرده است. آرى، دستگاههاى گيرنده و فرستنده و نگهدارنده جهان
آفرينش، چنان عظيم و دقيق و حساس است كه كوچكترين اعمال و كردار انسانها را ضبط
مىكند و حساب يكايك كارها و كلمه به كلمه حرفها را نگاه ميدارد. امام
عليهالسلام، درباره اين دستگاه عظيم، چنين خبر مىدهد كه: هر كارى كه بندگان، در
دنيا انجام مىدهند، خداوند با تمام جزئياتش ضبط و حفظ مىكند. و در روز قيامت،
تمام آن كارها را، كه در نامه عمل هركس محفوظ مانده است، جلوى چشم بندگان مجسم
مىسازد، و بدانند كه خداوند، هر كس را، به - نسبت اعمال نيك و يا بدش، پاداش يا
كيفر مىدهد. و در آن روز، سختترين عذابها، براى كسانى است كه كارهاى بدى كه
در اين دنيا انجام دادهاند، در آن دنيا مقابل چشمشان مجسم مىشود.
|