پندهاى كوتاه از نهج البلاغه
هئيت تحريريه بنياد نهجالبلاغه
- ۶ -
و العجز افه، و الصبر شجاعه، و الزهد ثروه، و الورع جنه، و نعم القرين الرضا.
ترجمه: ناتوانى آفت است و بردبارى شجاعت، پرهيز كارى و پارسايى
توانگرى است و خرسندى به رويدادها يار و همراهى است با ارزش.
شرح: انسانى كه گرفتار ضعفهاى روحى و اخلاقى باشد، هميشه با يك خطر
اين است كه: در برابر مسائل مختلف و پيش آمدهاى گوناگون، قدرت ايستادگى نخواهد
داشت، و دچار سستى و لغزش خواهد شد و از راه راست، انحراف پيدا خواهد كرد. از
اين رو است كه در تعاليم اسلامى، هميشه تكيه بر اين است كه انسان، قبل از هرچيز،
ضعفهاى روحى و اخلاقى را از خود دور كند، و قدرت درونى لازم براى ايستادگى در برابر
مسائل مختلف را به دست آورد و در حفظ و تقويت آن بكوشد. امام عليهالسلام نيز،
در اين كلام، از اين گونه جنبههاى مثبت و منفى سخن مىگويد و انسان را با عيب و
ضعفها، و ارزش قدرتهاى روحى و اخلاقى آشنا مىسازد. بر اساس فرمايش امام (ع)،
ضعف و ناتوانى، بزرگترين آفت و دشمن زندگى انسان است. زيرا انسان ضعف، زود فريب
ميخورد، زود به لغزش دچار مىشود، و زود از راه راست منحرف مىگردد. يك انسان ضعف،
ممكن است در برابر چند كلمه فريبنده، از راه بدر شود. ممكن است با هر تهديد پوچى
دچار وحشت شود، يا اگر پول و مقامى به پيشنهاد كنند، در برابر آن تاب مقاومت از دست
برهد، و حاظر به انجام هر كار نادرستى بشود. افراد بسيارى بودهاند كه سالها
از عمر خود را در راه عبادت و انجام وظايف شرعى و دينى گذراندهاند. ولى بخاطر همين
ضعف، ناگهان از راه بدر رفته و حاصل تمام عمر خود را چند لحظه بر باد دادهاند و
چيزى جز رسوايى و بد نامى بدست نياوردهاند. اين است كه ضعف و ناتوانى از بزرگترين
آفتهاى زندگى و از خطر نازكترين دشمنان انسان است. اما در برابر اين عجز و
ناتوانى، صفتهاى نيكوى روحى و اخلاقى قرار دارد، كه تعدادى از آنها را، امام (ع) در
همين كلام پر معنى، بر شمرده است. يكى از اين صفات، صبر و بردبارى است، كه
عالىترين جلوههاى شجاعت انسان بشمار مىرود. شجاع، آن كسى نيست كه در برابر هر
مسئلهيى به خشم مىآيد و عجولانه دست به اقدامات حساب نشده مىزند. چون بسيار ديده
شده كه چنين افرادى، صدها گرفتارى براى خود، و هزاران مشكل براى ديگران ايجاد
كردهاند. بلكه آن كسى براستى شجاعت دارد كه در برابر مسائل و مشكلات بردبار باشد و
با صبر و حوصله، درباره آن فكر كند و هميشه، بجاى سريعترين راه حل، در جست و جوى
بهترين راه حلها باشد. صفت ديگر، پارسايى و پرهيز كارى است، كه براى انسان،
بهترين ثروتها و بالاترين توانگريها به شمار مىآيد. انسان پارسا و پرهيز كار، در
وجود خود، آنقدر ارزشهاى روحى و معنوى ذخيره مىكند، كه ديگر به مال و ثروت دنيا
چشم نمىدوزد. و همين بىنيازى از مال دنيا، او را از بزرگترين ثروتمندان و
توانگران، ثروتمندتر مىسازد. خرسندى به رويدادهاى نيز از صفات ارزنده انسان
است. اصولا يك مسلمان مؤمن، از آنچه با اراده و قدرت خداوند، در زندگىاش رخ دهد،
هرگز اظهار نارضايى نمىكند. يعنى به هر پيشامدى كه خداوند برايش مقدر كرده باشد
راضى و خرسند است و همين رضايت و خرسندى، باعث مىشود كه از پيش آمدهاى گوناگون،
دچار رنج و عذاب نشود. چنين كسى اگر ببيند كه ديگران به قدرت و مقام رسيدهاند و
مال و ثروت بدست آوردهاند. و او از آنها بىنصيب مانده است، هرگز حسادت نمىورزد و
غم و غصه به دل راه نمى دهد. زيرا صفت خرسندى و رضايتى كه در او وجود دارد، مانند
نعمتى با ارزش، هميشه همراه اوست و مانند دوستى مهربان و دلسوز، هميشه او را از
دچار شدن به اينگونه رنج و عذابها، باز مىدارد. من وضع نفسه مواضع
التهمه فلايلومن من أساء به الظن.
ترجمه: كسى كه خود را در معرض بد نامى و جايگاه تهمت قرار
مىدهد،نبايد كسى را كه به او گمان بد مىبرد، ملامت كند.
شرح: يكى از دستورهاى اسلامى اين است كه: مسلمان مؤمن نبايد فقط به
اين كه كار بد نمىكند و حرف بد نمىزند، راضى و خشنود باشد. بلكه بايد از شنيدن
حرف بد و ديدن كار بد نيز خوددارى كند. يعنى اگر در مكانى، عدهيى، سخنان را بشنود.
يا اگر در جايى كارهاى گناه آلود انجام شود، نبايد در آنجا درنگ كند. امام
عليهالسلام نيز، بر اساس همين دستور اسلامى، شيعيان خود را راهنمايى فرموده است.
طبق فرمايش امام (ع): مسلمان مؤمن، نبايد به جاهايى برود، كه در آنها، كارهاى زشت و
گناه آلود انجام مىگيرد. مثلا هرگز نبايد به قمارخانه يا مشروب فروشى برود. زيرا
با رفتن به چنين مكانهايى، به جايگاه تهمت قدم مىنهد و خود را در معرض بد نامى
قرار مىدهد. يعنى هر چند هم كه خود او، اهل قمار و مشروب نباشد، وقتى در چنان
مكانهايى ديده شود، مورد بد گمانى قرار خواهد گرفت. و ديگران كه از باطن او خبر
ندارند، ممكن است تصور كنند كه او نيز اهل قمار و مشروب است و به اين ترتيب، به او
تهمت قمار بازى و ميگسارى بزنند. روشن است كه اگر چنين وضعى پيش بيايد، كسى كه
مورد تهمت قرار گرفته، نبايد كسانى را كه به او بد گمان شده و تهمت زدهاند، ملامت
كند. زيرا، تقصير از خود اوست، كه با قدم گذاشتن به چنان مكانهايى، در دل ديگران،
نسبت به خود بد گمانى ايجاد كرده است. اضاعه الفرصه غصه.
ترجمه: از دست دادن فرصت، مايه غم و انده است.
شرح: عمر انسان كوتاه و زودگذر است، و فرصتهاى زندگى كوتاهتر و
زودگذرتر از آن. هر روزى كه از عمر انسان مىگذرد، تعدادى از فرصتهاى زندگى او نيز
براى هميشه از دست مىرود و نابود ميشود. چون فرصتهاى زندگى، ديگر قابل بازگشت
نيستند، بايد از هر فرصتى بهترين استفاده را بكنيم. استفاده كردن از فرصت،
يعنى اينكه هر كارى را در وقت مناسب انجام دهيم. اگر فرصتى كه امروز، براى
انجام كارى در اختيار ما است از دست برود، فردا، براى آن كار، فرصتى نخواهد بود.
چون فرصتهاى فردا هم، مخصوص كارهاى ديگران است كه هر يك بايد در وقت خود انجام شود،
و ديگر نمىتوانيم كارى را كه فرصت انجامش امروز بوده، براى فردا بگذاريم، در آن
صورت، كارهايى هم كه بايد در فرصتهاى فردا انجام شود، عقب مىافتد، و اگر كار به
همين شكل پيش برود، تمام فرصتهاى روزهاى آينده ما نيز، تباه مىشوند و از دست
مىروند. پس هر كارى را، بايد در فرصت مناسب آن كار انجام داد، وگرنه ممكن است
كه ديگر، هيچگاه فرصتى براى انجام آن پيدا نشود. مثلا سنين كودكى و نوجوانى،
فرصت مناسب تحصيل علم و آموختن دانش است. كس كه چنين فرصت مناسبى را از دست برهد،
در سالهاى بعد، گرفتهاريهاى زندگى، اشتغال به كار و تأمين معاش، رسيدگى به امور
خانه و همسر و فرزندان، و دهها مسئوليت ديگر، به او اجازه و فرصت تحصيل نخواهد داد.
بهمين دليل است كه انسان بايد هر فرصتى را كه پيش مىآيد، غنيمت بشمارد و از آن
بهترين استفاده را بكند. و گرنه، از دست دادن فرصت، مايه غم و اندوهى مىشود كه به
هيچ قيمتى، قابل جبران نخواهد بود. المسئول حرحتى يعد.
ترجمه: كس كه از او درخواستى مىشود، تا زمانى كه وعده انجامش را
نداده باشد، آزاد است. شرح: اسلام، درباره وفاى
به عهد سفارش بسيار كرده است. تا جايى كه گفته مىشود: يكى از تفاوتهاى مسلمان با
ديگران، در اين است كه مسلمان، وقتى براى انجام كارى قول بدهد، ديگر به هيچ قيمتى
نبايد از انجام قول وعده خود، شانه خالى كند. بدين ترتيب، مسلمان بايد به شدت
مراقب قول و قرارهاى خود باشد، و با بىتوجهى به عهد و وعدههايش، خود را نسبت به
دستورهاى اسلام، بى اعتناء نشان ندهد. پس هرگاه، كسى از شما در خواستى كرد،
نبايد نسنجيده و بدون انديشه و حساب، و عده انجام آن را بدهيد. بلكه بايد به خوبى
فكر كنيد و ببينيد كه آيا توانايى انجام آن را داريد يا نه. چون اگر وعدهيى بدهيد
و بعد، از عهده انجامش برنيائيد، كسى كه به او وعده دادهايد، به اطمينان قول شما،
در انتظار كمك و مساعدت شما مىماند، و براى حل مشكل خود، دست به اقدام ديگرى
نمىزند و اگر شما وعده خود را انجام ندهيد، ممكن است به آن شخص و زندگى فردى و
خانوادگى و اجتماعىاش، لطمههاى جبرانناپذير وارد آيد و مسلمان مؤمن، هرگز راضى
نمىشود تا برادر و خواهر دينىاش، بخاطر بدقولى او، لطمه ببيند. امام
عليهالسلام، براى آن كه ارزش و اهميت خوش قولى، و زشتى بد قولى را نشان دهد، در
اين كلام، موضوع را به شكل تازهيى مطرح كرده است. حضرت مىفرمايد: وقتى از شما
درخواستى مىشود، تا زمانى كه قول انجامش را ندادهايد، آزاد هستيد كه انجام آن كار
را قبول كنيد يا قبول نكنيد. اما همينكه وعده انجامش را داديد، ديگر آزاد نيستيد،
بلكه خود را به صورت بنده كسى درآوردهايد، كه بايد برايش كارى انجام بدهيد.
يعنى انسان، در برابر قول و قرارى كه مىگذارد، آنقدر مسئوليت پيدا مىكند كه گويى
به صورت بنده قول و عهده خود در آمده است، و هيچ چارهيى، جز انجام آن ندارد. اعجز الناس من عجز
عن اكتساب الاخوان، و اعجزمنه من ضيع من ظفربه منهم.
ترجمه: ناتوانترين مردم كسى است كه در بدست آوردن دوست، ناتوان
باشد، و ناتوانتر از او، كسى است كه دوست بدست آمده را، از دست بدهد.
شرح: توانايى انسان، تنها در قدرت جسم و زور بازو نيست. بلكه توانايى
روحى و اخلاقى، بالاتر و با ارزشتر از توانائى جسم و تن است. قدرت جسمى، با گذشت
زمان و افزايش سن و سال از بين مىرود، اما توانايى روحى و اخلاقى، بر اثر گذشت
زمان بيشتر ميشود، و انسان را قوىتر و ورزيدهتر مىكند. پس ما، ضمن آنكه
براى سلامت تن و قدرت جسم خود، بايد ارزش و اهميت قائل باشيم و در حفظ آن بكوشيم،
بايد سعى كنيم كه توانايى روحى و اخلاقى هم بدست آوريم و هر روز به مقدار آن
بيفزائم. على عليهالسلام مىفرمايد: يكى از نشانههاى قدرت روح و توانايى
اخلاق، اين است كه انسان بتواند با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، براى خود
دوستان زيادى پيدا كند. پس كسى كه نمىتواند براى خود دوست صميمى و خوبى پيدا كند.
از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است. اما، ناتوانتر از او، كسى است كه
دوستى را پيدا كرده، نتواند براى هميشه نگه دارد. يعنى با رفتار بد و اخلاق نامناسب
خود، دوستان بدست آمده را، از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند. زيرا
نگهدارى دوست، دشوارتر از بدست آوردن دوست است. يعنى براى حفظ دوستان بدست آمده،
بيش از يافتن دوستان جديد، قدرت روحى و اخلاق لازم است. من أسرع الى الناس
بما يكرهون قالوا فيه بما لا يعلمون.
ترجمه: هر كسى به سوى چيزى كه مردم از آن بدشان مىآيد بشتابد، مردم
نيز درباره او، آنچه را كه نميدانند، خواهند گفت. شرح:
كسى كه با گفتار و كردار زننده خويش، مردم را برنجاند، مثل آن است كه شتابان، به
سوى چيزى رفته كه مردم از آن بدشان مىآيد. يعنى، براى انجام كارى كه باعث رنجش و
آزردگى ديگران ميشود، شتاب كرده است. معنى شتاب كردن، در كارى كه باعث رنجش
ميشود، آن است كه ما، بدون فكر و انديشه، و بدون سنجيدن و حساب كردن، سخنى بگوئيم
يا كارى كنيم كه ديگران را از ما متنفر و رنجيده سازد. وقتى كسى چنين كارى كند،
معلوم است كه ديگران هم بفكر تلافى كردن مىافتند و تصميم ميگيرند كارى كنند، كه آن
شخص هم رنجيده شود. در چنين حالتى، مردم نيز، مثل همان شخص رفتار ميكنند. يعنى
نسنجيده و نينديشيده، درباره او بدگوئى آغاز ميكنند، و هر چند را كه درباره او
شنيده باشند، چه راست باشد چه دروغ به زبان مىآورند. و از گفتن چيزهائى هم كه
نميدانند واقعيت دارد يا نه، خوددارى نميكنند. البته اين هم رفتار خوبى نيست،
ولى بهر صورت اين نتيجه اعمال كسى است كه مردم را مىرنجاند، و به سوى چيزى كه نا
خوشايند ديگران است شتاب مىكند. ما احسن
تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند الله! و أحسن منه تيه الفقراء على
الاغنياء اتكالا على الله. ترجمه: چه
زيباست فروتنى توانگران، در برابر مستمندان، بخاطر رضاى خدا، و چه زيباتر است
سرفرازى و بى اعتنائى تهيدستان، در برابر ثروتمندان، بخاطر اعتماد و توكل بر خدا.
شرح: در اسلام، ثروت يا فقير، هيچكدام ملاك ارزش و برترى نيست. يعنى
مسلمانى كه اخلاق اسلامى و ايمان راستين دارد، براى ثروتمندان بيش از لياقتش، و
براى فقير كمتر از شايستگىاش، ارزش و احترام قائل نمىشود. زيرا خداوند فرموده
است: ارزش انسان، به تقوى است. يعنى هر كسى بيشتر تقوى داشته باشد، ارزشمندتر است.
با اين حال، متأسفانه بعضى از افراد هستند كه اين اخلاق اسلامى در آنها ضعيف است.
اينگونه افراد، اگر ثروتمند باشد، بخاطر ثروت خود. گردن فرازى مىكنند، نسبت بفقراء
اعتنائى نشان نمىدهند. و گاهى حتى حاضر نمىشوند با شخص فقير، همنشين و همصحبت
شوند، و اگر به مجلسى بروند، حاضر نميشوند با فقراء، بر سر يك سفره بنشينند.
از سوى ديگر، شخصى كه از لحاظ اخلاق اسلامى ضعيف است، اگر فقير باشد، عزت نفس خود
را از دست ميدهد، و در برابر ثروتمندان، به تعظيم و كرنش و تملق مىپردازد.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) در همين مورد مىفرمايند: اگر شخصى ثروتمند، در برابر فقراء
بجاى گردن فرازى و بىاعتنائى، از خود تواضع و فروتنى نشان دهد، تا رضايت خداوند را
بدست آورد، كار نيكو و زيبائى كرده است. چون ثروت و احترام واقعى، پاداشى است كه
نزد خداوند وجود دارد. ولى از آن زيباتر و نيكوتر، آن است كه شخصى فقير، در
برابر ثروتمندان، تعظيم و كرنش، مخصوص خداوند متعال است، و كسى كه به خدا، توكل و
اعتماد داشته باشد. همه خواستهايش را از او مىخواهد. پس چنين كسى احتياجى ندارد كه
براى جلب محبت و نظر ثروتمندان، و به اميد اينكه آنها نياز او را بر طرف كنند، در
برابرشان، كوچكى و افتادگى نشان دهد. و لا تسافر فى يوم جمعه
حتى تشهد الصلاة الا فاصلا فى سبيل الله و فى أمر تعذربه.
ترجمه: در روز جمعه، تا در نماز جمعه حاضر نشدهاى، مسافرت مكن، مگر
آنكه سفر تو، براى جهاد در راه خدا باشد، يا براى كارى كه چارهيى جز انجام آن
نيست. شرح: مردم مسلمان ايران، پس از پيروزى
انقلاب اسلامى، به ارزش و اهميت نماز جمعه، به خوبى پى بردند، و دانستند كه اين
مراسم پر شكوه سياس و عبادى، براى وحدت و پيوند مسلمانان، چقدر با ارزش است.
اساسا خداوند متعال، براى انكه مسلمانان با يكديگر پيوند و همبستگى بيشترى پيدا
كنند، و نسبت به همديگر الفت و محبت داشته باشند، با شرايط ويژهئى امر به برگزارى
نماز جمعه فرموده است. در مراسم نماز جمعه مسلمانان در يك محل گرد مىآيند، با
يكديگر نزديك و متحد مىشوند، مشكلات زندگى خود را بازگو مىكنند و به چاره جوئى
مسائل يكديگر مىپردازند، و شخصى فاضل و دانشمند و دلسوزى ، به عنوان امام جماعت
آنها را براى حل مشكلات فردى و اجتماعى راهنمائى مىكند. اين مراسم با شكوه
الهى و اسلامى، كه هفتهيى يكبار روزهاى جمعه انجام ميگيرد، آنقدر ارزش و اهميت
دارد، كه خداوند متعال و رسول اكرم (ص) بارها مسلمانان را به شركت در آن، شفارش و
ترغيب كرده و حتى سورهاى نيز در قرآن كريم بهمين نام نازل شده است. امام
عليهالسلام، براى نشان دادن اهميت نماز جمعه، تأكيد بسيار كرده است، تا جايى كه
ميفرمايد: حتى كسى كه ميخواهد به مسافرت برود، اگر سفرش در روز جمعه باشد، بايد
آنقدر مسافرتش را عقب بيندازد، كه وقت نماز جمعه فرا رسد، و پس از شركت در آن،
مسافرت خود را آغاز كند. مگر آنكه بخواهد براى جهاد در راه خدا و دفاع از اسلام، به
جنگ كفار برود، يا انجام ندادن آن، زيارتى جبرانناپذير ببيند. مانند كسى كه براى
انجام معاملهئى ناچار است، سر ساعت معين در شهر ديگرى باشد، و در غير اين صورت
معامله بهم مىخورد، و زيان غير قابل جبرانى مىبيند كه معاش خانوادهاش را مختل
مىكند. من لان عوده كثفت أغصانه.
ترجمه:
كسى كه درخت وجودش، چوب نرم باشد، شاخههاى انبوه و فراوان، از آن سر مىزند.
شرح:
امام عليهالسلام، در اين كلام نغز و پرمعنى، انسان را به درخت تشبيه فرموده است،
و دوستان انسان را، مانند شاخههاى درخت دانسته است. در ميان درختان، آن درختى كه
جنس چوبش، نرمتر باشد، شاخههاى بيشترى از آن سر ميزند. و درختى كه پرشاخهتر است،
اولا سايه گستردهترى دارد كه عده بيشترى ميتوانند در آن بياسايند، ثانيا ميوههاى
بيشترى ميدهد كه باز، ديگران، فايده بيشترى از آن مىبرند. در نتيجه، چنين درختى،
از توجه و مراقبت بيشترى هم برخوردار خواهد شد، و بيشتر به آن رسيدگى خواهند كرد.
انسان نيز، اگر درخت و جودش نرم باشد، يعنى اگر نرمخوى و خوشاخلاق و مهربان و
گشاده رو باشد، شاخههاى بيشترى خواهد داشت، يعنى دوستان بيشترى گرد او جمع خواهند
شد. در نتيجه هم دوستانش از او محبت خواهند ديد و هم خود او از توجه و محبت عده
بيشترى برخوردار خواهد شد.
|