پندهاى كوتاه از نهج البلاغه

هئيت تحريريه بنياد نهج‏البلاغه

- ۲ -


فأحبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لها. -نامه /31 ?

ترجمه:

آنچه كه براى خود دوست ميدارد، براى خود نمى‏پسندى، براى ديگران هم مپسند.
شرح:

يك ضرب‏المثل فارسى مى‏گويد ((آنچه به خود نمى‏پسندى، به ديگران روا مدار)). و ضرب‏المثل ديگرى مى‏گويد:((يك سوزن به خودت بزن، يك جوالدوز به مردم)). اين دو ضرب‏المثل، و دهها ضرب‏المثل ديگر، و شعرها، و كلمات كوتاه و بلند بسيارى كه در زبان و ادبيات ما، در باره همين موضوع صحبت ميكند، همه، با الهام گرفتن از سخن امام عليه‏السلام، و در توضيح و تشريح آن گفته شده و رواج پيدا كرده است.
و منظور از تمام اين سخنان، آن است كه درباره يكى از دستورات عميق و پر معنى اسلام، به شكلهاى گوناگون، توضيح داده شود. بر اساس اين دستور والا و زندگى ساز اسلام، ما انسانها وظيفه داريم كه در هر كارى، رعايت حال ديگران را نيز بكنيم. يعنى هميشه خودمان را به جاى ديگران بگذاريم، و با مردم طورى رفتار كنيم، كه دوست داريم ديگران با ما همانطور رفتار كنند.
كسيكه به مشكلات و ناراحتيهاى ديگران اهميت نمى‏دهد، بايد حساب كند كه آيا خودش مى‏توان همان مشكلات و ناراحتيها را تحمل كند، يا نه، به زبان ساده‏تر بايد گفت: هر كس راضى شود كه يك جوالدوز به تن ديگرى فرو رود، بايد با انصاف و مروت حساب كند كه آيا خودش حاضر است يك سوزن به تنش فرو رود، يا نه؟
مسلمان مومن واقعى، كسى است كه براى ديگران نيز به اندازه خودش، راحت و آسايش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسايش و خوشبختى خود را، در آسايش و خوشبختى ديگران جستجو كند.
و لا تكونن ممن لا تنفعه العظة الا اذا بالغت فى ايلامه، فان العاقل يتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب -نامه / 31 ?

ترجمه:

از كسانى مباش كه اندرز نمى‏پذيرند مگر هنگامى كه آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل، باادب و ملايمت اندرز مى‏پذيرد، و چهار پايان هستند كه جز با كتك، فرمان نميبرند و به راه نمى‏آيند.
شرح:

انسان كه برترين مخلوق خداوند است، و بهمين جهت((اشرف مخلوقات)) نام گرفته، با ساير جانداران، تفاوتهاى بسيار دارد. يكى از مهمترين تفاوتهاى انسان با حيوانات، اين است كه انسان اندرزپذير نيستند، و صاحب با نگهبان حيوانات و چهارپايان، ناچار مى‏شوند كه به ضرب چوب و شلاق، آنها را به راه بياورند و از خطر و ناراحتى‏ها دور سازند.
انسان عاقل، ميداند كه پدر و مادر، يا معلم، يا ساير بزرگترها، كه بيش از او دانش و تجربه دارند، جز خير و صلاح او را نميخواهند و به همين دليل، هر گاه ببينند كه كودك خردسال يا شاگرد كوچكشان به راه خطا مى‏رود، او را اندرز ميدهند و سعى مى‏كنند با ارشاد و راهنمايى، از خطا و خطرها، دورش كنند.
در چنين مواقعى،انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملايم، اندرز بزرگترها را مى‏پذيرد و مؤدبانه به راهنمايى آنها گردن مى‏گذارد. اما، گاهى، كسانى هم پيدا مى‏شوند كه بر خلاف انتظار، اندرز افراد خيرخواه را خطاى خود، ادامه مى‏دهند.
حتما شما هم ديده‏ايد كه گاهى، پدر و مادر، مجبور مى‏شوند فرزند خود را، به خاطر آن كه با زبان خوش اندرز نپذيرفته است، با تنبيه بدنى و كتك و خشونت تربيت كنند. در حاليكه انسان عاقل، هرگز كارى نمى‏كند كه با او مانند حيوانات و چهارپايان رفتار كنند و با كتك به راهش بياورند. بلكه باادب و ملايمت، اندرز بزرگترها را مى‏پذيرد، و با خوبى و خوشى، به راهى ميرود، كه سعادت و خوشبختى او، در آن است.
التودد نصف العقل -ح /142 ?

ترجمه:

دوستى و مهربانى با مردم، نيمى از عقل است.
شرح:

شخص عاقل، با شخص نادان، تفاوتهاى زيادى دارد. اما اين تفاوتها، هميشه و همه جا معلوم و آشكار ميگردد كه كداميك عاقل و كداميك نادان هستند.
يكى از اين موارد، طرز رفتار با مردم است. شخص نادان، ارزش دوستى و مهربانى را نميداند و بهمين دليل، با مردم دوستى نمى‏كند و محبت كسى را در دل خود جاى نمى‏دهد.
اما شخص عاقل، چون به نيروى عقل خود، قدر و قيمت دوستى و محبت را درك مى‏كند و با دوستانش نيز، هميشه با مهر و محبت رفتار مى‏كند.
يكى از راههائى كه ما ميتوانيم تشخيص دهيم چه كسى عاقل و چه كسى نادان است، همين است كه ببينيم آيا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت ميكند، يا با هيچكس از دل مهر و محبت و دوستى وارد نميشود
از آنجا كه دوستى و محبت با مردم، يكى از مهمترين نشانه‏هاى عقل و شعور است، امام عليه‏السلام، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است، تا جائى كه فرموده است: همينكه شخصى با مردم دوستى و محبت كند، نشانه آن است كه دست كم، نيمى از عقل طبيعى يك انسان در او وجود دارد.
اباك و مصادقه الاحمق، فانه يريد ان ينفعك فيضرك و مصادقه البخيل، فانه يبعد عنك احوج ماتكون اليه، و اياك و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك بالتافه، و اياك و مصادقه الكذاب، فانه كالسراب: يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القرب.-ح /38 ?

ترجمه:

از دوستى با نادان بپرهيز، چون او ميخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زياد ميرساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهيز، چون او تو را، هنگامى كه به شدت نيازمند او باشى رها ميكند، از دوستى با شخص بد كاره بپرهيز، چون او به ناچيزترين قيمتها تو را مى‏فروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهيز، چون او، مانند سهراب، فريبت ميدهد. دور را در نظرت نزديك نشان ميدهد، و نزديك را دور جلوه‏گر ميسازد.
شرح:

يكى از مهم اسلامى، كه هم پيامبران اكرم (ص) و هم امام عليه‏السلام، درباره آن بسيار سفارش كرده‏اند، مسئله انتخاب دوست و همنشين است. كسانى كه خصوصيات زشت و ناپسند، و صفات بد و نامطلوب دارند، بر روى دوستان و معاشران خود نيز تأثير منفى ميگذارند، و به آنان، زيانهاى جبران‏ناپذير مى‏زنند. از اين‏رو، در انتخاب دوست، بايد كمال مراقبت را به عمل آوريم و دست‏كم، كسانى را كه داراى چهار خصوصيت زشت((نادانى))،((بخل))،((بدكارى)) و((دروغگويى)) هستند، به عنوان دوست انتخاب نكنيم.
شخص نادان، هر چند هم كه مهربان و صميمى باشد، از آنجا كه عقل كافى ندارد، موارد سود و زيان را نيز تشخيص نميدهد. به همين جهت، حتى وقتى ميخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، كارى ميكند كه به زيان دوستش تمام شود.
شخص بخيل، يا تنگ نظر، نيز چون به مال دنيا بيش از هر چيز ديگرى دلبستگى دارد، و حاضر نيست ذره‏اى از مال خود را از دست بدهد، تا زمانى به دوستى خود با ديگران ادامه ميدهد، كه به او نيازمند نباشد. اما همينكه يكى از دوستانش به او نيازمند شود، حتى اگر در اوج نيازمندى باشد و تمام زندگى‏اش به اندكى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پيدا كند، باز حاضر به گذشت و چشم پوشى از مال دنيا نمى‏شود، و دوست خود را، در آن اوج احتياج، رها ميكند و به حال خود مى‏گذرد.
بد كاره، يا كسى كه در روى زمين به فسق و فجور و فساد دست ميزند، نيز از كسانى است كه بايد از دوستى با او پرهيز كرد. شخص بد كاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر كم ارزشى‏ترين چيزها از دست مى‏دهد. بنابراين، مسلم است كه چنين كسى، براى دوستان نيز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندك چيزى خواهد فروخت.
دروغگو نيز، شايسته دوستى نيست. چون او نيز، مانند سراب كه از دور به شكل آب ديده ميشود و از نزديك چيزى جز خاك و ريگ بيابان نيست، هميشه به فكر فريب دادن است. شخص دروغگو، هميشه با دروغهاى خود، كارهاى خوب را به صورت كارهاى((بد)) وانمود ميكند. و كارهاى بد را بصورت((خوب)) نشان ميدهد. در نتيجه، كسيكه با شخص دروغگو دوستى كند، فريب حرفهاى او را ميخورد، و دو عيب بزرگ در زندگى پيدا ميكند: نخست آن كه از كارهاى خوب رويگردان ميشود، چون خيال ميكند كه آن كارها((بد)) است. و ديگر آنكه به انجام كارهاى بد مى‏پردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان ميكند كه آن كارها((خوب)) است.
فرزند عزيز، وقتى ميخواهى با كسى دوست شوى مراقب باش كه او، جزو هيچكدام از اين چهار گروه نباشد. چون امام عليه‏السلام، به خاطر خير و صلاح مسلمانان، سفارش كرده است كه از دوستى با اين گونه افراد، دورى كنند.
من حدرك، كمن بشرك. -ج / 59 ?

ترجمه:

كسى كه تو را هشدار ميدهد مانند كسى است كه به تو مژده مى‏دهد.
شرح:

گاهى پدر و مادرها، و بزرگترها، و دوستان خوب و دلسوز، از روى خيرخواهى، و براى آن كه ما را از انجام كارهاى بد باز دارند، مجبور ميشوند به جاى نرمش و ملايمت، با لحنى تند و درشت، هشدار دهند و ما را، از كارى كه مى‏خواهيم انجام دهيم، بر حذر و بيمناك سازند.
ممكن است بعضى افراد، اينگونه بر حذر داشتن را خوش نداشته باشند، و از لحن تند و هشدار دهنده كسى كه با درشتى از انجام كار بد آنها جلوگيرى ميكند، ناراحت شوند.
ولى، فرزند عزيز، اين را بدان كه: وقتى كسى با درشتى و تندى، به تو هشدار ميدهد و از انجام كارهاى بد تو جلوگيرى ميكند، مثل كسى است كه بالحنى ملايم و مهرآميز، به تو مژده‏يى را ميدهد.
به عنوان مثال: وقتى كسى تو را از تنبلى در مدرسه و بازيگوشى در خانه باز ميدارد، و بالحنى تند ميگويد:((در خواندن درسهايت تنبلى نكن، چون بيسواد و بيكاره بار مى‏آيى و بدبخت ميشوى))، مثل كسى است كه به تو مژده ميدهد و ميگويد:((شاگرد اول شده‏اى و بزرگترين جايزه نصيب تو شده است)).
پس، از هشدار و انتقاد سازنده ناراحت نشو بلكه خوشحال و متشكر باش زيرا انتقاد بجا، انسان را متوجه اشتباه خود ميكند و باعث برطرف شدن عيب و ايراد ميگردد.
الاعجاب يمنع من الازدياد. -ج / 167 ?

ترجمه:

خودپسندى، مانع از پيشرفت و رسيدن به كمال است.
شرح:

يكى از بزرگترين عيبهايى كه بعضى افراد دچار آن هستند، غرور و خود پسندى، يعنى كسى كه خود را، در همه چيز، برتر و بالاتر از همه مردم ميداند، و خيال ميكند كه هيچ كس در علم و دانش و درك و شعور، به پاى او نمى‏رسد.
شخصى كه دچار اين عيب بزرگ باشد، از دو جهت لطمه ميخورد و صدمه مى‏بيند. نخست، از اين جهت كه: چون خود را بزرگترين و برترين عاقلان و دانشمندان ميداند، ديگر لازم نمى‏بيند كه دنبال تحصيل علم و دانش، برود. و به اين صورت، از آموختن باز ميماند، و در همان مرحله‏يى كه هست، در جاى ميزند، و ديگر بالاتر و پيش‏تر نمى‏رود.
علاوه بر اين، شخص خود پسند، چون كسى را عاقل‏تر و دانشمندتر از خود نمى‏داند، هنگامى كه برايش مسئله و مشكلى پيش مى‏آيد، با هيچكس مشورت نمى‏كند، و از افراد عاقل‏تر و دانشمندتر از خودش، راهنمايى نمى‏خواهد. و به اين صورت، از حل مسائل و مشكلات، و گشودن راههاى بسته زندگى‏اش، عاجز مى‏ماند، و همواره، در ميان گرداب مشكلات و گرفتاريها دست و پا ميزند، و هيچگاه نمى‏توان راههاى پيشرفت و ترقى را پيدا كند و به سوى كمال گام بردارد.
و اكرم عشيرتك... -نامه /31 ?

ترجمه:

اقوام و خويشاوندانت را گرامى و عزيز بدار.
شرح:

امام عليه‏السلام، در اين جمله زيبا و پر معنى، ما را به حفظ و رعايت((صله رحم)) دعوت كرده است.
درباره((صله رحم)) در قرآن و روايات اسلامى، سفارش فراوانى شده است. تا جاى كه ترك آن - يعنى بجا نياوردن صله رحم - از گناهان بزرگ به شمار آمده است.
معناى((صله رحم)) آن است كه: انسان، با اقوام و خويشاوندان خود، مناسبات و رفت و آمدهاى سالم و صميمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرامى، به ديدار و احوال پرسى آنها برود، در حل مشكلات و رفع گرفتاريهاى آنان شركت كند و هنگامى كه آنها مشكل و نيازى داشته باشد، از كمك كردن به آنها خوددارى نورزد.
در اين باره، امام عليه‏السلام، با زيباترين و مؤثرترين بيان، ما را، بيش، به اهميت و ارزش معاشرت با خانواده و خويشاوند، متوجه نموده است.
طبق فرموده امام عليه‏السلام، خويشاوندان، همانند پر و بالى هستند كه ما، به كمك آنها قدرت پرواز پيدا ميكنيم و مى‏توانيم به آسانى به سوى هدف‏هاى خود برويم. در حاليكه بدون داشتن پروبال يعنى بدون داشتن خانواده دلسوز و مهربان و يارى دهنده قادر به پرواز نخواهيم بود و به اين زوديها، به هدفهاى خود نخواهيم رسيد.
از نظر ديگر، ما همچون شاخه و برگ درختى هستيم، كه ريشه‏هاى آن را، اقوام و خويشاوندان ما تشكيل ميدهند، و در حقيقت، اصالت و پابرجايى ما، به آنها بستگى دارد. و همچنين، خويشاوندان همانند دستهاى ما هستند، كه بوسيله آنها، دشمنان را از خود دور ميسازد، و نيز، هدفهاى خود را به چنگ مى‏آوريم.
به اين ترتيب، اگر ما با خانواده و خويشاوندان خود رفت و آمد داشته باشيم، و با مهربانى و نيكدلى و صميميت معاشرت كنيم، هميشه در جريان كارها و مشكلات و مسائل زندگى يكديگر خواهيم بود، و در هنگام گرفتاريها، به كمك همديگر خواهيم شتافت و از نيروهاى يكديگر، براى حل مشكلات و سازندگى در راه زندگى يكديگر، كمك خواهيم گرفت .
و البته، اينها همه به شرطى درست خواهد بود، كه براى رفت و آمد و صميميت و كمك خواهى، خويشاوندان مؤمن و متدين و با تقواى خود را انتخاب كنيم. چون خويشاوندى كه دين و ايمان محكم و تقواى اسلامى نداشته باشد، جز ضرر و زيان و ايجاد ناراحتى و گرفتارى بيشتر، تأثيرى در زندگى ما نخواهد داشت.
اكبر العيب أن تعجب ما فيك مثله. -ح /353 ?

ترجمه:

بزرگترين عيب آن است كه: عيبى را كه خود نيز داراى، در ديگران، عيب بشمارى.
شرح:

كسانى هستند كه عيب و ايرادى را كه در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمى‏بينند و به حساب نمى‏آورند، اما همينكه آن عيب را، در شخص ديگرى ببينند، زبان به عيبجويى و انتقاد باز مى‏كنند، و همه جا و پيش همه كس، از عيب آن شخص سخن مى‏گويند.
براى مثال: گاهى كسى را مى‏بينم، كه براى حقوق انسانى ديگران، ارزش قائل نيست، حق مردم را پايمال ميكند، دستمزد كارى را كه ديگران برايش انجام داده‏اند نمى‏دهد، يا كم و با تأخير ميدهند، قول و قرارهاى خود را به هم ميزند، و وعده‏هايى را كه به مردم داده است انجام نمى‏دهد. اما همين شخص، به محض آنكه ديگرى، كمترين حق او را پايمال كند، يا دستمزدش را يك ريال كمتر يا يك روز ديرتر بدهد، يا با او مختصرى بد قولى كند، يا وعده‏يى را كه به وى داده است انجام ندهد، فريادش به آسمان ميرود، و همه جا، از آن شخص، عيبجوئى و انتقاد ميكند. شاعرى، در همين معنى گفته است:
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند داد و فرياد بر آرى كه: مسلمانى نيست!
امام عليه‏السلام مى‏فرمايد: اين خود، بزرگترين عيب است كه تو، عيبى را در مردم ببينى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشايى، در حاليكه خودت نيز، شبيه همان عيب را داشته باشى، ولى به آن توجه نكنى.
البته، منظور امام اين نيست كه وقتى در ديگران عيبى را ديدى كه خودت نيز شبيه آن عيب را دارى، همين كافى است كه عيب ديگران را به زبان نياورى، و در عوض، عيب خودت نيز، سر جايش باقى بماند. بلكه، منظور اين است كه وقتى، عيب ديگران، باعث ناراحتى ما شد، هوشيار باشيم و فورا به خود آئيم و ببينيم كه آيا خود ما نيز، آن عيب را داريم يا نه؟ و اگر ديديم كه خودمان نيز، دارى همان عيب هستيم، در صدد بر طرف كردن آن بر آئيم، زيرا آن عيب، همانطور كه در وجود ديگران، ما را ناراحت كرده است، در وجود ما نيز باعث ناراحتى ديگران خواهد شد.


next page

fehrest page

back page