حكمت 137 صدقه راه نزول روزى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: روزى را با صدقه دادن فرود آوريد.
حكمت 138 نقش يا دانش الهى در انفاق
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كه پاداش الهى را باور دارد، در
بخشش سخاوتمند است.
حكمت 139 تناسب امداد الهى با نيازها
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: كمك الهى به اندازه نياز فرود مىآيد.
حكمت 140 قناعت و بىنيازى
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كه ميانه روى كند تهيدست نخواهد شد.
حكمت 141 راه آسايش
(اجتماعى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اندك بودن تعداد زن و فرزند يكى از
دو آسايش است.
حكمت 142 دوستىها و خردمندى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دوستى كردن نيمى از خردمندى است.
حكمت 143 غمها و پيرى زودرس
(اخلاقى، بهداشت روانى) و درود خدا بر او، فرمود: اندوه خوردن، نيمى از پيرى
است.
حكمت 144 تناسب بردبارى با مصيبتها
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: صبر به اندازه مصيبت فرود آيد، و آن
كه در مصيبت بىتاب بر رانش زند، اجرش نابود مىگردد.
حكمت 145 عبادتهاى بىحاصل
(اخلاقى، معنوى، عبادى) و درود خدا بر او، فرمود: بسا روزهدارى كه بهرهاى جز
گرسنگى و تشنگى از روزهدارى خود ندارد، و بسا شب زندهدارى كه از شب زندهدارى
چيزى جز رنج و بىخوابى به دست نياورد خوشا خواب زيركان، و افطارشان
حكمت 146 ارزش دعا، صدقه و زكات دادن
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: ايمان خود را با صدقه دادن، و
اموالتان را با زكات دادن نگاهداريد، و امواج بلا را با دعا از خود برانيد.
حكمت 147
(علمى، اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (كميل بن زياد مىگويد: امام
دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان كوفه برد، آنگاه آه پردردى كشيد و فرمود) اى كميل
بن زياد اين قلبها بسان ظرفهايى هستند، كه بهترين آنها، فراگيرترين آنهاست، پس
آنچه را مىگويم نگاهدار:
1- اقسام مردم (مردم شناسى
مردم سه دستهاند، دانشمند الهى، و آموزندهاى بر راه رستگارى، و پشّههاى دست
خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سر و صدايى مىروند، و با وزش هر
بادى حركت مىكنند، نه از روشنايى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه
گرفتند.
2- ارزشهاى والاى دانش
اى كميل: دانش بهتر از مال است، زيرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو بايد
نگهبان باشى مال با بخشش كاستى پذيرد امّا علم با بخشش فزونى گيرد، و مقام و
شخصيّتى كه با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مىگردد. اى كميل بن زياد
شناخت علم راستين (علم الهى) آيينى است كه با آن پاداش داده مىشود، و انسان در
دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مىكند، و پس از مرگ، نام نيكو به يادگار گذارد.
دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.
3- ارزش دانشمندان
اى كميل ثروت اندوزان بى تقوا مرده گرچه به ظاهر زندهاند، امّا دانشمندان، تا
دنيا برقرار است زندهاند، بدنهايشان گرچه در زمين پنهان امّا ياد آنان در دلها
هميشه زنده است.
4- اقسام دانش پژوهان
بدان كه در اينجا (اشاره به سينه مبارك كرد) دانش فراوانى انباشته است، اى كاش
كسانى را مىيافتم كه مىتوانستند آن را بياموزند آرى تيز هوشانى مىيابم امّا مورد
اعتماد نمىباشند، دين را وسيله دنيا قرار داده، و با نعمتهاى خدا بر بندگان، و با
برهانهاى الهى بر دوستان خدا فخر مىفروشند. يا گروهى كه تسليم حاملان حق مىباشند
امّا ژرف انديشى لازم را در شناخت حقيقت ندارند، كه با اوّلين شبههاى، شك و ترديد
در دلشان ريشه مىزند پس نه آنها، و نه اينها، سزاوار آموختن دانشهاى فراوان من
نمىباشند. يا فرد ديگرى كه سخت در پى لذّت بوده، و اختيار خود را به شهوت داده
است، يا آن كه در ثروت اندوزى حرص مىورزد، هيچ كدام از آنان نمىتوانند از دين
پاسدارى كنند، و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند، و چنين است كه دانش با مرگ
دارندگان دانش مىميرد.
5- ويژگىهاى رهبران الهى
آرى خداوند زمين هيچ گاه از حجّت الهى خالى نيست، كه براى خدا با برهان روشن
قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و
نشانههايشان از ميان نرود. تعدادشان چقدر و در كجا هستند به خدا سوگند كه تعدادشان
اندك ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، كه خدا به وسيله آنان حجّتها و نشانههاى خود را
نگاه مىدارد، تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد، و در دلهاى آنان بكارد،
آنان كه دانش، نور حقيقت بينى را بر قلبشان تابيده، و روح يقين را دريافتهاند، كه
آنچه را خوشگذارانها دشوار مىشمارند، آسان گرفتند، و با آنچه كه ناآگاهان از آن
هراس داشتند أنس گرفتند. در دنيا با بدنهايى زندگى مىكنند، كه ارواحشان به جهان
بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين
خدايند. آه، آه، چه سخت اشتياق ديدارشان را دارم كميل هر گاه خواستى باز گرد.
حكمت 148 نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى)
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: انسان زير زبان خود پنهان است .
حكمت 149 ضرورت خودشناسى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: نابود شد كسى كه ارزش خود را ندانست.
حكمت 150 ضدّ ارزشها و هشدارها
(اخلاقى، اجتماعى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: (مردى از امام در خواست
اندرز كرد.) از كسانى مباش كه بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است، و توبه را با
آرزوهاى دراز به تأخير مىاندازد، در دنيا چونان زاهدان، سخن مىگويد، اما در رفتار
همانند دنيا پرستان است، اگر نعمتها به او برسد سير نمىشود، و در محروميّت قناعت
ندارد، از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است. ديگران
را پرهيز مىدهد اما خود پروا ندارد به فرمانبردارى امر مىكند اما خود فرمان
نمىبرد، نيكوكاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهكاران را دشمن دارد
اما خود يكى از گناهكاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمىدارد، اما در
آنچه كه مرگ را ناخوشايند ساخت پافشارى دارد، اگر بيمار شود پشيمان مىشود، و اگر
تندرست باشد سرگرم خوشگذرانىهاست در سلامت مغرور و در گرفتارى نا اميد است اگر
مصيبتى به او رسد به زارى خدا را مىخواند. اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا
روى بر مىگرداند، نفس به نيروى گمان ناروا، بر او چيرگى دارد، و او با قدرت يقين
بر نفس چيره نمىگردد. براى ديگران كه گناهى كمتر از او دارند نگران، و بيش از آنچه
كه عمل كرده اميدوار است. اگر بى نياز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهيدست گردد،
مأيوس و سست شود. چون كار كند در آن كوتاهى ورزد، و چون چيزى خواهد زياده روى
نمايد، چون در برابر شهوت قرار گيرد گناه را بر گزيده، توبه را به تأخير انداز، و
چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزيند، عبرت آموزى را طرح مىكند امّا
خود عبرت نمىگيرد در پند دادن مبالغه مىكند امّا خود پند پذير نمىباشد. سخن
بسيار مىگويد، امّا كردار خوب او اندك است براى دنياى زودگذر تلاش و رقابت دارد
امّا براى آخرت جاويدان آسان مىگذرد سود را زيان، و زيان را سود مىپندار از مرگ
هراسناك است امّا فرصت را از دست مىدهد گناه ديگرى را بزرگ مىشمارد، امّا گناهان
بزرگ خود را كوچك مىپندارد، طاعت ديگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ مىداند مردم
را سرزنش مىكند، امّا خود را نكوهش نكرده با خود رياكارانه بر خورد مىكند
خوشگذرانى با سرمايهداران را بيشتر از ياد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود
بر زيان ديگران حكم مىكند امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود حكم نخواهد كرد،
ديگران را هدايت امّا خود را گمراه مىكند، ديگران از او اطاعت مىكنند، و او
مخالفت مىورزد، حق خود را به تمام مىگيرد امّا حق ديگران را به كمال نمىدهد، از
غير خدا مىترسد، امّا از پروردگار خود نمىترسد
مىگويم: (اگر در نهج البلاغه جز اين حكمت وجود نداشت، همين يك حكمت براى اندرز
دادن كافى بود اين سخن، حكمتى رسا، و عامل بينايى انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب
انديشه است)
حكمت 151 ضرورت آينده نگرى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس را پايانى است، تلخ يا شيرين.
حكمت 152 توجه به فنا پذيرى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: آنچه روى مىآورد، باز مىگردد، و چيزى كه
باز گردد گويى هرگز نبوده است
حكمت 153 صبر و پيروزى
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: انسان شكيبا، پيروزى را از دست
نمىدهد، هر چند زمان آن طولانى شود.
حكمت 154 اهميّت نيّتها
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه از كار مردمى خشنود باشد،
چونان كسى است كه همراه آنان بوده و هر كس كه به باطلى روى آورد، دو گناه بر عهده
او باشد، گناه كردار باطل، و گناه خشنودى به كار باطل.
حكمت 155 ضرورت پايبندى به عهد و پيمان
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: عهد و پيمانها را پاس داريد به خصوص
با وفاداران.
حكمت 156 ضرورت خدا شناسى و اطاعت
(اخلاقى، عبادى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خداى را اطاعت كنيد كه در
نشناختن پروردگار عذرى نداريد.
حكمت 157 فراهم بودن راههاى هدايت
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر چشم بينا داشته باشيد، حقيقت را
نشانتان دادهاند، اگر هدايت مىطلبيد شما را هدايت كردند، اگر گوش شنوا داريد، حق
را به گوشتان خواندند.
حكمت 158 روش برخورد با دوستان بد
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: برادرت را با احسانى كه در حق او
مىكنى سرزنش كن، و شر او را با بخشش باز گردان.
حكمت 159 پرهيز از مواضع اتّهام
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه خود را در جايگاه تهمت قرار
داد، نبايد جز خود را نكوهش كند
حكمت 160 قدرت و زورگويى
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس قدرت به دست آورد، زورگويى
دارد.
حكمت 161 ارزش مشورت و پرهيز از خودمحورى
(اخلاقى، سياسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس خود رأى شد به هلاكت
رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقلهاى آنان شريك شد.
حكمت 162 ضرورت راز دارى
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه راز خود را پنهان دارد،
اختيار آن در دست اوست.
حكمت 163 فقر و نابودى
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: فقر مرگ بزرگ است
حكمت 164 روش بر خورد با متجاوزان
(اخلاقى، سياسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: رعايت حق كسى كه او حقش را
محترم نمىشمارد نوعى بردگى است.
حكمت 165 پرهيز از نا فرمانى خدا
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: هيچ اطاعتى از مخلوق، در نافرمانى
پروردگار
روا نيست.
حكمت 166 پرهيز از تجاوز به حقوق ديگران
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: مرد را سرزنش نكنند كه چرا حقّش را با
تأخير مىگيرد، بلكه سرزنش در آنجاست كه آنچه حقّش نيست بگيرد.
حكمت 167 خود پسندى و محروميّتها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خود پسندى مانع فزونى است.
حكمت 168 توجّه به فنا پذيرى دنيا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: آخرت نزديك، و زمان ماندن در دنيا اندك است.
حكمت 169 آينده نگرى
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: صبحگاهان براى آن كه دو چشم بينا
دارد روشن است.
حكمت 170 ضرورت ترك گناه
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: ترك گناه آسانتر از در خواست توبه است.
حكمت 171 ره آورد شوم حرام خوارى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بسا لقمهاى گلوگير كه از لقمههاى
فراوانى محروم مىكند.
حكمت 172 نادانى و دشمنىها
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم دشمن چيزهايى هستند كه نمىدانند.
حكمت 173 ارزش مشورتها
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه از افكار و آراء گوناگون
استقبال كند، صحيح را از خطا خوب شناسد.
حكمت 174 ارزش خشم در راه خدا
(اخلاق سياسى، عقيدتى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه دندان خشم در راه خدا
بر هم فشارد، بر كشتن باطل گرايان، توانمند گردد.
حكمت 175 راه درمان ترس
(اخلاقى، علمى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى كه از چيزى مىترسى،
خود را در آن بيفكن، زيرا گاهى ترسيدن از چيزى، از خود آن سختتر است.
حكمت 176 ابزار رياست (بردبارى فراوان)
(اخلاقى، مديريّتى) و درود خدا بر او، فرمود: بردبارى و تحمّل سختىها، ابزار
رياست است.
حكمت 177 روش برخورد با بدان
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بدكار را با پاداش دادن به نيكوكار
آزار ده
حكمت 178 روش نابود كردن بدىها
(اخلاقى، سياسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بدى را از سينه ديگران، با
كندن آن از سينه خود، ريشه كن نما
حكمت 179 لجاجت و سستى اراده
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: لجاجت تدبير را سست مىكند.
حكمت 180 طمع ورزى و بردگى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: طمع ورزى، بردگى هميشگى است.
حكمت 181 ارزش دورانديشى و پرهيز از كوتاهى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: حاصل كوتاهى، پشيمانى، و حاصل دورانديشى،
سلامت است.
حكمت 182 شناخت جايگاه سخن و سكوت
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: آنجا كه بايد سخن درست گفت، در خاموشى خيرى
نيست، چنانكه در سخن نا آگاهانه نيز خيرى نخواهد بود.
حكمت 183 باطل گرايى و اختلاف
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: دو دعوت به اختلاف نرسد جز اين كه يكى
باطل باشد
حكمت 184 ويژگىهاى اعتقادى امام عليه السّلام
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: از روزى كه حق براى من نمايان شد، هرگز دچار
ترديد نشدم
حكمت 185 ويژگىهاى اعتقادى امام على عليه السّلام
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند، و هرگز
گمراه نشدم، و كسى به وسيله من گمراه نشده است.
حكمت 186 آينده سخت ستمكاران
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: آغاز كننده ستم، در قيامت انگشت به
دندان مىگزد.
حكمت 187 ضرورت ياد قيامت
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: كوچ كردن نزديك است
حكمت 188 ضرورت حق گرايى
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس كه با حق در آويزد نابود
مىگردد.
حكمت 189 ارزش صبر و خطر بىتابى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى را كه شكيبايى نجات ندهد، بىتابى او را
هلاك گرداند.
حكمت 190 معيار امامت
(اعتقادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: شگفتا آيا معيار خلافت، صحابى پيامبر
بودن است امّا صحابى بودن و خويشاوندى ملاك نيست.
(از امام شعرى در همين مسئله نقل شد كه به ابا بكر فرمود) اگر ادّعا مىكنى با
شوراى مسلمين به خلافت رسيدى، چه شورايى بود كه رأى دهندگان حضور نداشتند و اگر
خويشاوندى را حجّت مىآورى، ديگران از تو به پيامبر نزديكتر و سزاوارترند .
حكمت 191 مشكلات دنيا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا انسان در دنيا تخته نشان تيرهاى مرگ، و
ثروتى است دستخوش تاراج مصيبتها: با هر جرعه نوشيدنى، گلو رفتنى، و در هر لقمهاى،
گلوگير شدنى است، و بنده نعمتى به دست نياورد جز آن كه نعمتى از دست بدهد، و روزى
به عمرش افزوده نمىگردد جز با كم شدن روزى ديگر پس ما ياران مرگيم، و جانهاى ما
هدف نابودىها، پس چگونه به ماندن جاودانه اميدوار باشيم. در حالى كه گذشت شب و روز
بنايى را بالا نبرده جز آن كه آن را ويران كرده، و به اطراف پراكند
حكمت 192 پرهيز از زراندوزى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اى فرزند آدم، آنچه را كه بيش از
نياز خود فراهم كنى، براى ديگران اندوختهاى.
حكمت 193 راه به كار گرفتن قلب
(اخلاقى، علمى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: دلها را روى آوردن و پشت
كردنى است، پس دلها را آنگاه به كار واداريد كه خواهشى دارند و روى آوردنى، زيرا
اگر دل را به اجبار به كارى وادارى كور مىگردد.
حكمت 194 ضرورت پرهيز از خشم و انتقام
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: چون خشم گيرم، كى آن را فرو نشانم
در آن زمان كه قدرت انتقام ندارم، كه به من بگويند. «اگر صبر كنى بهتر است» يا
آنگاه كه قدرت انتقام دارم كه به من بگويند: «اگر عفو كنى خوب است».
حكمت 195 پرهيز از بخل ورزى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (در سر راه از كنار مزبلهاى عبور مىكرد.)
اين همان است كه بخيلان به آن بخل مىورزند (و در روايت ديگرى نقل شد كه) اين چيزى
است كه ديروز بر سر آن رقابت مىكرديد
حكمت 196 عبرت آموزى از إتلاف اموال
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: مالى كه نابودى آن تو را پند
مىدهد، از دست نرفته است.
حكمت 197 روش درمان روح (روانشناسى بالينى)
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: اين دلها همانند تنها خسته مىشوند،
براى نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روى بياوريد.
حكمت 198 ضرورت حكومت
(اعتقادى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: (وقتى شنيد كه خوارج مىگويند، حكومت
فقط از آن خداست.) سخن حقّى است كه از آن اراده باطل دارند.
حكمت 199 نكوهش اوباش (انسانهاى شرور)
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (در تعريف جمع اوباش، فرمود) آنان
چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند شناخته نگردند . (و گفته شد كه
امام فرمود) آنان چون گرد هم آيند زيان رسانند، و چون پراكنده شوند سود دهند. (از
امام پرسيدند: چون اوباش گرد هم آيند زيان رسانند را دانستيم، امّا چه سودى در
پراكندگى آنان است، فرمود) صاحبان كسب و كار، و پيشه وران به كارهاى خود باز
مىگردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنّا به ساختن ساختمان، و بافنده به
كارگاه بافندگى، و نانوا به نانوايى روى مىآورد.
حكمت 200 نكوهش انسانهاى شرور
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (جنايتكارى را حضور امام آوردند، كه
جمعى اوباش همراه او بودند.) مبارك مباد، چهرههايى كه جز به هنگام زشتىها ديده
نمىشوند.
حكمت 201 امدادهاى الهى و حفظ انسان
(اعتقادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: با هر انسانى دو فرشته است كه او را
حفظ مىكنند، و چون تقدير الهى فرا رسد، تنهايش مىگذارند، كه همانا زمان عمر
انسان، سپرى نگهدارنده است.
حكمت 202 واقع نگرى در مسائل سياسى
(سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: (طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو
بيعت كرديم كه ما در حكومت شريك تو باشيم، فرمود) نه هرگز بلكه شما در نيرو بخشيدن،
و يارى خواستن شركت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختىها.
حكمت 203 ياد مرگ و پرهيزكارى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: اى مردم از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد
مىشنود، و اگر پنهان داريد مىداند، و براى مرگى آماده باشيد، كه اگر از آن فرار
كنيد شما را مىيابد، و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مىگيرد، و اگر فراموشش كنيد
شما را از ياد نبرد.
حكمت 204 بىتوجّهى به سپاسگذارى مردم
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: ناسپاسى مردم تو را از كار نيكو باز
ندارد، زيرا هستند كسانى، بى آن كه از تو سودى برند تو را مىستايند، چه بسا ستايش
اندك آنان براى تو، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد. (و خداوند نيكوكاران را
دوست دارد)
حكمت 205 گنجايش نامحدود ظرف علم
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مىشود جز ظرف
دانش كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مىشود.
حكمت 206 ره آورد حلم و بردبارى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: نخستين پاداش بردبار از بردبارىاش
آن كه مردم در برابر نادان، پشتيبان او خواهند بود.
حكمت 207 ارزش همانند شدن با خوبان
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر بردبار نيستى، خود را به
بردبارى بنماى، زيرا اندك است كسى كه خود را همانند مردمى كند و از جمله آنان به
حساب نيايد.
حكمت 208 مراحل خودسازى
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از خود حساب كشد، سود مىبرد،
و آن كه از خود غفلت كند زيان مىبيند، و كسى كه از خدا بترسد ايمن باشد، و كسى كه
عبرت آموزد آگاهى يابد، و آن كه آگاهى يابد مىفهمد، و آن كه بفهمد دانش آموخته است
حكمت 209 خبر از ظهور حضرت مهدى عليه السّلام
(اعتقادى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: دنيا پس از سركشى، به ما روى مىكند،
چونان شتر مادّه بد خو كه به بچه خود مهربان گردد. (سپس اين آيه را خواند) «و اراده
كرديم كه بر مستضعفين زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومتها گردانيم»
حكمت 210 الگوهاى پرهيزكارى
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترسيد، ترسيدن انسان
وارستهاى كه دامن به كمر زده و خود را آماده كرده، و در بهره بردن از فرصتها
كوشيده،
و هراسان در اطاعت خدا تلاش كرده، و در دنياى زودگذر، و پايان زندگى و عاقبت
كار، بدرستى انديشيده است
حكمت 211 ارزشهاى اخلاقى
(اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: بخشندگى، نگاهدارنده
آبروست، و شكيبايى دهان بن بىخردان، و عفو زكات پيروزى، و دورى كردن، كيفر
خيانتكار، و مشورت چشم هدايت است. و آن كس كه با رأى خود احساس بىنيازى كند به كام
خطرها افتد، شكيبايى با مصيبتهاى شب و روز پيكار كند، و بىتابى، زمان را در
نابودى انسان يارى دهد، و برترين بىنيازى ترك آرزوهاست، و چه بسا عقل كه اسير
فرمانروايى هوس است، حفظ و به كار گيرى تجربه رمز پيروزى است، و دوستى نوعى
خويشاوندى به دست آمده است، و به آن كس كه به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد
نكن.
حكمت 212 خودپسندى آفت عقل
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خودپسندى يكى از حسودان عقل است.
حكمت 213 تحمّل مشكلات و خشنودى
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: چشم از سختى خوار و خاشاك و رنجها
فرو بند تا همواره خشنود باشى.
حكمت 214 نرمخويى و كاميابى
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه درخت شخصيّت او نرم و بىعيب
باشد، شاخ و برگش فراوان است.
حكمت 215 اختلاف آفت انديشه
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: اختلاف نابود كننده انديشه است.
حكمت 216 قدرت و تجاوزكارى
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه به نوايى رسيد تجاوزكار شد.
حكمت 217 دگرگونى روزگار و شناخت انسانها
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: در دگرگونى روزگار، گوهر شخصيّت مردان
شناخته مىشود .
حكمت 218 حسادت آفت دوستى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
حكمت 219 آرزوها آفت انديشه
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: قربانگاه انديشهها، زير برق آرزوهاست.
حكمت 220 عدالت در قضاوت
(اخلاقى، قضايى) و درود خدا بر او، فرمود: داورى با گمان بر افراد مورد اطمينان،
دور از عدالت است.
حكمت 221 آينده دردناك ستمكاران
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: بدترين توشه براى قيامت، ستم بر
بندگان است.
حكمت 222 بىتوجّهى به بدى بدكاران
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: خود را به بىخبرى نماياندن از بهترين كارهاى
بزرگواران است.
حكمت 223 حياء و عيب پوشى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه لباس حياء بپوشد، كسى عيب
او را نبيند.
حكمت 224 برخى از ارزشهاى اخلاقى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر
شود، و با انصاف بودن، دوستان را فراوان كند، و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا
رود، و با فروتنى، نعمت كامل شود، و با پرداخت هزينهها، بزرگى و سرورى ثابت گردد،
و روش عادلانه، مخالفان را درهم شكند، و با شكيبايى در برابر بىخرد، ياران انسان
زياد گردند.
حكمت 225 حسادت و بيمارى
(اخلاقى، بهداشتى) و درود خدا بر او، فرمود: شگفتا كه حسودان از سلامتى خود غافل
ماندهاند
حكمت 226 طمعورزى و خوارى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: طمعكارى همواره زبون و خوار است.
حكمت 227 اركان ايمان
(اعتقادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (از ايمان پرسيدند). ايمان، بر شناخت
با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.
حكمت 228 ارزشها و ضدّ ارزشها
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از دنيا اندوهناك مىباشد،
از قضاء الهى خشمناك است، و آن كس كه از مصيبت وارد شده شكوه كند از خدا شكايت
كرده، و كسى كه نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمايهاش برابر او فروتنى كند، دو سوّم
دين خود را از دست داده است و آن كس كه قرآن بخواند و وارد آتش جهنّم شود حتما از
كسانى است كه آيات الهى را بازيچه قرار داده است، و آن كس كه قلب او با دنيا پرستى
پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهى رها نشدنى، حرصى جدا نشدنى، و
آرزويى نايافتنى.
حكمت 229 ارزش قناعت و خوش خلقى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آدمى را قناعت براى دولتمندى، و خوش
خلقى براى فراوانى نعمتها كافى است. (از امام سؤال شد تفسير آيه،
فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً چيست فرمود) آن زندگى با قناعت است .
حكمت 230 راه به دست آوردن روزى
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: با آن كس كه روزى به او روى آورده شراكت
كنيد، كه او توانگرى را
سزاوارتر، و روى آمدن روزگار خوش را شايستهتر است.
حكمت 231 تعريف عدل و إحسان
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: در تفسير آيه 90 سوره نحل «خدا به
عدل و احسان فرمان مىدهد» فرمود) عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است.
حكمت 232 ره آورد إنفاق
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از
دستى بلند پاداش گيرد.
مىگويم: (معنى سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق
مىكند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار مىدهد، و منظور از «دو دست» در
اينجا دو نعمت است، كه امام عليه السّلام بين نعمت پروردگار، و نعمت از ناحيه
انسان، را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را
كوتاه، و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگى و
چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمتها است، بنا بر
اين تمام نعمتها به نعمتهاى خدا باز مىگردد، و از آن سرچشمه مىگيرد).
حكمت 233 پرهيز از آغازگرى در مبارزه
(اخلاق اجتماعى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: (به فرزندش امام مجتبى عليه
السّلام فرمود) كسى را به پيكار دعوت نكن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذير،
زيرا آغازگر پيكار تجاوزكار، و تجاوزكار شكست خورده است.
حكمت 234 تفاوت اخلاقى مردان و زنان
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان،
زشتترين اخلاق مردان است، مانند، تكبّر، ترس، بخل، هر گاه زنى متكبّر باشد، بيگانه
را به حريم خود راه نمىدهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مىكند، و
چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مىگيرد.
حكمت 235 نشانه خردمندى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ
داد:) خردمند آن است كه هر چيزى را در جاى خود مىنهد. (گفتند پس جاهل را تعريف كن
فرمود) با معرّفى خردمند، جاهل را نيز شناساندم.
(يعنى جاهل كسى كه هر چيزى را در جاى خود نمىگذارد، بنا بر اين با ترك معرّفى
مجدّد، جاهل را شناساند)
حكمت 236 زشتى دنياى حرام
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: به خدا سوگند اين دنياى شما كه به
انواع حرام آلوده است، در ديده من از استخوان خوكى كه در دست بيمارى جذامى باشد،
پستتر است
حكمت 237 اقسام عبادت
(عبادى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: گروهى خدا را به اميد بخشش پرستش
كردند، كه اين پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين
عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان
است.
حكمت 238 مشكلات تشكيل خانواده
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: زن و زندگى، همهاش زحمت و دردسر
است و زحمت بارتر اينكه چارهاى جز بودن با او نيست .
حكمت 239 زشتى سستى و سخن چينى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس تن به سستى دهد، حقوق را
پايمال كند، و هر كس سخن چين را پيروى كند دوستى را به نابودى كشاند.
حكمت 240 غصب و ويرانى
(اقتصادى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: سنگ غصبى در بناى خانه، مايه ويران
شدن آن است.
(اين سخن از رسول خدا نقل شده است، و اينكه سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم و على عليه السّلام شبيه يكديگرند جاى شگفتى نيست براى اينكه هر دو از يك جا
سر چشمه گرفته و در دو ظرف ريخته شده است).
حكمت 241 آينده دردناك ستمكاران
(سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: روزى كه ستمديده از ستمكار انتقام كشد، سختتر
از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مىداشت.
حكمت 242 ارزش ترس از خداوند
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: از خدا بترس هر چند اندك، و ميان
خود و خدا پردهاى قرار ده هر چند نازك
حكمت 243 روش صحيح پاسخگويى
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: هرگاه پاسخها همانند و زياد شد، پاسخ درست
پنهان گردد.
حكمت 244 مسؤوليّت نعمتهاى الهى
(اعتقادى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر
كس آن را بپردازد، فزونى يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهى كند، در خطر نابودى
قرار گيرد.
حكمت 245 كاستى قدرت و كنترل شهوت
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: هنگامى كه توانايى فزونى يابد، شهوت
كاستى گيرد.
حكمت 246 هشدار از پشت كردن نعمتها
(معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: از فرار نعمتها بپرهيزيد، زيرا هر گريختهاى
باز نمىگردد.
حكمت 247 رهآورد سخاوت
(اقتصادى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بخشش بيش از خويشاوندى محبّت آورد.
حكمت 248 تقويت خوشبينىها
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: چون كسى به تو گمان نيك برد، خوشبينى
او را تصديق كن.
حكمت 249 بهترين عملها
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: بهترين كارها آن است كه با ناخشنودى
در انجام آن بكوشى.
حكمت 250 خداشناسى در حوادث روزگار
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را از سست شدن ارادههاى قوى، گشوده شدن
گرههاى دشوار، و درهم شكسته شدن تصميمها، شناختم .
حكمت 251 تلخىهاى و شيرينىهاى دنيا و آخرت
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: تلخكامى دنيا، شيرينى آخرت، و
شيرينى دنياى حرام، تلخى آخرت است.
حكمت 252 فلسفه احكام الهى
(اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا «ايمان»
را براى پاكسازى دل از شرك، و «نماز» را براى پاك بودن از كبر و خودپسندى، و «زكات»
را عامل فزونى روزى، و «روزه» را براى آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را براى نزديكى
و همبستگى مسلمانان، و «جهاد» را براى عزّت اسلام، و «امر به معروف» را براى اصلاح
تودههاى ناآگاه، و «نهى از منكر» را براى بازداشتن بىخردان از زشتىها، «صله رحم»
را براى فراوانى خويشاوندان، و «قصاص» را براى پاسدارى از خونها، و اجراى «حدود»
را براى بزرگداشت محرّمات الهى، و ترك «مىگسارى» را براى سلامت عقل، و دورى از
«دزدى» را براى تحقّق عفّت، و ترك «زنا» را براى سلامت نسل آدمى، و ترك «لواط» را
براى فزونى فرزندان، و «گواهى دادن» را براى به دست آوردن حقوق انكار شده، و ترك
«دروغ» را براى حرمت نگهداشتن راستى، و «سلام» كردن را براى امنيّت از ترسها، و
«امامت» را براى سازمان يافتن امور امّت، و «فرمانبردارى از امام» را براى بزرگداشت
مقام رهبرى، واجب كرد.