حكمت 43 الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى يكى از ياران)
(تاريخى، تربيتى) در ياد يكى از ياران، «خبّاب بن أرت» فرمود: خدا خبّاب بن أرت
را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبردارى هجرت كرد، و با قناعت زندگى
گذراند، و از خدا راضى بود، و مجاهد زندگى كرد.
حكمت 44 ارزش آخرت گرايى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد، براى
حسابرسى قيامت كار كند، با قناعت زندگى كند، و از خدا راضى باشد.
حكمت 45 راه شناخت مؤمن و منافق
(اخلاقى، انسان شناسى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر با شمشيرم بر بينى
مؤمن بزنم كه دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد كرد، و اگر تمام دنيا را به منافق
ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد، و اين بدان جهت است كه قضاى الهى جارى
شد، و بر زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت كه فرمود: «اى على
مؤمن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.»
حكمت 46 ارزش پشيمانى و زشتى غرور زدگى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: گناهى كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكى
است كه تو را به خود پسندى وا دارد.
حكمت 47 شناخت ارزشها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: ارزش مرد به اندازه همّت اوست، و راستگويى او
به ميزان جوانمردىاش، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مىكند، و پاكدامنى او
به اندازه غيرت اوست.
حكمت 48 راز دارى و پيروزى
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: پيروزى در دورانديشى، و دور انديشى در
به كار گيرى صحيح انديشه، و انديشه صحيح به راز دارى است.
حكمت 49 شناخت بزرگوار و پست فطرت
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگى، و
از تهاجم انسان پست به هنگام سيرى، بپرهيز.
حكمت 50 راه جذب دلها
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دلهاى مردم گريزان است، به كسى روى
آورند كه خوشرويى كند.
حكمت 51قدرت و عيب پوشى
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: عيب تو تا آن گاه كه روزگار با تو
هماهنگ باشد، پنهان است.
حكمت 52 روش برخورد با شكست خوردگان
(اخلاقى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: سزاوارترين مردم به عفو كردن،
تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است.
حكمت 53 شناخت جايگاه سخاوت و ايثارگرى
(اخلاقى، اقتصادى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود: سخاوت آن است كه تو آغاز كنى، زيرا آنچه با درخواست
داده مىشود يا از روى شرم و يا از بيم شنيدن سخن ناپسند است.
حكمت 54 ارزشهاى اخلاقى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون
نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب ، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.
حكمت 55 اقسام بردبارى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: شكيبايى دو گونه است: شكيبايى بر آنچه خوش
نمىدارى و شكيبايى در آنچه دوست مىدارى.
حكمت 56تهيدستى و تنهايى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: ثروتمندى در غربت، چون در وطن بودن،
و تهيدستى در وطن، غربت است.
حكمت 57 ارزش قناعت و خود كفايى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: قناعت، ثروتى است پايان ناپذير.
(اين سخن از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز نقل شده است)
حكمت 58 توانگرى و شهوتها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: ثروت، ريشه شهوتهاست.
حكمت 59 ارزش تذكّر دادن اشتباهات
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كه تو را هشدار داد، چون كسى است
كه مژده داد.
حكمت 60 ضرورت كنترل زبان
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: زبان تربيت نشده، درندهاى است كه
اگر رهايش كنى مىگزد
حكمت 61 شيرينى آزار زن
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: نيش زن شيرين است.
حكمت 62 روش پاسخ دادن به ستايشها و نيكىها
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: چون تو را ستودند، بهتر از آنان
ستايش كن، و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش. به هر حال پاداش بيشتر از آن
آغاز كننده است.
حكمت 63 ارزش شفاعت
(اخلاقى اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: شفاعت كننده چونان بال و پر در خواست
كننده است.
حكمت 64 غفلت دنيا پرستان
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: اهل دنيا سوارانى در خواب ماندهاند كه آنان
را مىرانند.
حكمت 65 ترك دوستان و تنهايى
(اخلاقى، اجتماعى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن دوستان غربت
است.
حكمت 66 روش خواستن
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن حاجت بهتر از درخواست
كردن از نا اهل است.
حكمت 67ارزش ايثار اقتصادى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: از بخشش اندك شرم مدار كه محروم
كردن، از آن كمتر است.
حكمت 68 ره آورد عفّت و شكرگذارى
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: عفّت ورزيدن زينت فقر، و شكرگزارى
زينت بىنيازى است.
حكمت 69 حفظ روح اميدوارى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر به آنچه كه مىخواستى نرسيدى، از آنچه
هستى نگران مباش.
حكمت 70 روانشناسى جاهل
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: نادان را يا تندرو يا كند رو مىبينى.
حكمت 71 نشانه كمال عقل
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: چون عقل كامل گردد، سخن اندك شود.
حكمت 72 رابطه دنيا و انسان
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: دنيا بدنها را فرسوده، و آرزوها را
تازه مىكند، مرگ را نزديك و خواستهها را دور و دراز مىسازد، كسى كه به آن دست
يافت خسته مىشود، و آن كه به دنيا نرسيد رنج مىبرد.
حكمت 73 ضرورت خودسازى رهبران و مديران
(اخلاقى، تربيتى، مديريّتى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه خود را رهبر مردم
قرار داد، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آن كه
به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند
سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد.
حكمت 74 ضرورت ياد مرگ
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: انسان با نفسى كه مىكشد، قدمى به سوى مرگ
مىرود.
حكمت 75 توجّه به فنا پذيرى دنيا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: هر چيز كه شمردنى است پايان مىپذيرد، و هر
چه را كه انتظار مىكشيدى، خواهد رسيد.
حكمت 76 روش تحليل رويدادها (روش تجربى)
(اخلاقى، علمى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: حوادث اگر همانند يكديگر بودند،
آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابى مىكنند.
حكمت 77 دنيا شناسى (امام و ترك دنياى حرام
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (ضرار بن ضمره ضبايى از ياران امام به شام
رفت بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على عليه
السّلام را در حالى ديدم كه شب، پردههاى خود را افكنده بود، و او در محراب
ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مىپيچيد، و محزون مىگريست
و مىگفت) اى دنيا اى دنياى حرام از من دور شو، آيا براى من خودنمايى مىكنى يا
شيفته من شدهاى تا روزى در دل من جاى گيرى هرگز مبادا غير مرا بفريب، كه مرا در تو
هيچ نيازى نيست، تو را سه طلاقه كردهام، تا باز گشتى نباشد، دوران زندگانى تو
كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است. آه از توشه اندك، و درازى راه، و دورى
منزل، و عظمت روز قيامت
حكمت 78 شناخت جايگاه جبر و اختيار
(اعتقادى) و در جواب مردى شامى فرمود: (مرد شامى پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر
الهى است امام با كلمات طولانى پاسخ او را داد كه برخى از آن را برگزيديم) واى بر
تو شايد قضاء لازم، و قدر حتمى را گمان كردهاى اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت
و تهديد الهى، بيهوده بود خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار
دارند، و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد، و چيز دشوارى را تكليف
نفرمود، و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد، با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد
شد، و با اكراه و اجبار اطاعت نمىشود، و پيامبران را به شوخى نفرستاد، و فرو
فرستادن كتب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان
است بىهدف نيافريد. اين پندار كسانى است كه كافر شدند و واى از آتشى كه بر كافران
است.
حكمت 79 ارزش حكمت و بىلياقتى منافق
(علمى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى
حكمت در سينه منافق است و بىتابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن
آرام گيرد.
حكمت 80 مؤمن و ارزش حكمت
(علمى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: حكمت گمشده مؤمن است، حكمت را فراگير هر
چند از منافقان باشد.
حكمت 81 ميزان ارزش انسانها (ارزش تخصّص و تجربه)
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص
اوست.
(اين از كلماتى است كه قيمتى براى آن تصوّر نمىشود، و هيچ حكمتى هم سنگ آن
نبوده و هيچ سخنى، والايى آن را ندارد)
حكمت 82 ارزشهاى والاى انسانى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: شما را به پنج چيز سفارش مىكنم كه اگر براى
آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل كنيد سزاوار است: كسى از شما جز
به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يكى سؤال كردند و
نمىداند، شرم نكند و بگويد نمىدانم، و كسى در آموختن آنچه نمىداند شرم نكند، و
بر شما باد به شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون
شكيبايى چونان بدن بىسر، ارزشى ندارد.
حكمت 83 روش برخورد با چاپلوسان
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: (به شخصى كه در ستايش امام افراط
كرد، و آنچه در دل داشت نگفت) من كمتر از آنم كه بر زبان آوردى، و برتر از آنم كه
در دل دارى.
حكمت 84 مردم پس از جنگها
(سياسى، نظامى) و درود خدا بر او، فرمود: باقى ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان
با دوامتر، و فرزندانشان بيشتر است.
حكمت 85 پرهيز از ادّعاهاى علمى
(علمى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از گفتن «نمىدانم» روى گردان
است، به هلاكت و نابودى مىرسد.
حكمت 86 برترى تجربه پيرامون از قدرتمندى جوانان
(اخلاقى، تجربى) و درود خدا بر او، فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان
خوشايندتر است. (و نقل شده كه تجربه پيران از آمادگى رزمى جوانان برتر است)
حكمت 87 ارزش استغفار (طلب بخشش از خدا)
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از كسى كه مىتواند استغفار
كند و نااميد است.
حكمت 88 دو عامل ايمنى مسلمين
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (امام باقر عليه السّلام از حضرت امير
المؤمنين عليه السّلام نقل فرمود) دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود: يكى
از آن دو برداشته شد، پس ديگرى را دريابيد و بدان چنگ زنيد، امّا امانى كه برداشته
شد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود، و أمان باقى مانده، استغفار كردن
است، كه خداى بزرگ به رسول خدا فرمود: «خدا آنان را عذاب نمىكند در حالى كه تو در
ميان آنانى، و عذابشان نمىكند تا آن هنگام كه استغفار مىكنند»
(اين روش استخراج نيكوترين لطايف معنى، و ظرافت سخن از آيات قرآن است).
حكمت 89راه اصلاح دنيا و آخرت
(اخلاقى، تربيتى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه ميان خود و خدا
اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد، و كسى كه امور آخرت را اصلاح
كند، خدا امور دنياى او را اصلاح خواهد كرد، و كسى كه از درون جان واعظى دارد، خدا
را بر او حافظى است.
حكمت 90 شناخت عالم آگاه
(علمى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: فقيه كامل كسى است كه مردم را از
آمرزش خدا مأيوس، و از مهربانى او نوميد نكند، و از عذاب ناگهانى خدا ايمن نسازد.
حكمت 91 راه درمان روان (روانكاوى، روانشناسى بالينى)
(علمى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا اين دلها همانند بدنها افسرده
مىشوند، پس براى شادابى دلها، سخنان زيباى حكمت آميز را بجوييد.
حكمت 92 والاترين دانش
(علمى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: بىارزشترين دانش، دانشى است كه بر سر
زبان است، و برترين علم، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.
حكمت 93 فلسفه آزمايشها
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: فردى از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه مىبرم،
زيرا كسى نيست كه در فتنهاى نباشد، لكن آن كه مىخواهد به خدا پناه برد، از
آزمايشهاى گمراه كننده پناه ببرد، همانا خداى سبحان مىفرمايد: «بدانيد كه اموال و
فرزندان شما فتنه شمايند» معنى اين آيه آن است كه خدا انسانها را با اموال و
فرزندانشان مىآزمايد، تا آن كس كه از روزى خود ناخشنود، و آن كه خرسند است، شناخته
شوند، گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاهتر است، تا كردارى كه استحقاق
پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد، چه آن كه بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و
فرزند دختر را نمىپسندند، و بعضى ديگر فراوانى اموال را دوست دارند و از كاهش
سرمايه نگرانند.
حكمت 94 شناخت نيكىها و خوبيها
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند «خير» چيست فرمود)
خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان، و
بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سر فراز
باشى، پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا به جا آورى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش
خواهى. در دنيا جز براى دو كس خير نيست. يكى گناه كارى كه با تو به جبران كند، و
ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد.
حكمت 95 تقوى و ارزش أعمال
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: هيچ كارى با تقوا اندك نيست، و چگونه اندك
است آنچه كه پذيرفته شود
حكمت 96 ارزش علم و بندگى
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: نزديكترين مردم به پيامبران، داناترين
آنان است، به آنچه كه آوردهاند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «همانا نزديكترين
مردم به ابراهيم آنانند كه پيرو او گرديدند، و مؤمنانى كه به اين پيامبر خاتم
پيوستند» (سپس فرمود) دوست محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى است كه خدا را
اطاعت كند هر چند پيوند خويشاوندى او دور باشد، و دشمن محمّد صلّى اللّه عليه و آله
و سلّم كسى است كه خدا را نافرمانى كند، هر چند خويشاوند نزديك او باشد.
حكمت 97 ارزش يقين
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (صداى مردى از حروراء را شنيد كه
نماز شب مىخواند و قرآن تلاوت مىكرد) خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن
با شك و ترديد است.
حكمت 98 ضرورت عمل كردن به روايات
(علمى، اجتماعى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: چون روايتى را شنيديد، آن را
بفهميد عمل كنيد، نه بشنويد و نقل كنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل كنندگان آن
اندكند.
حكمت 99 تفسير الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ
قالُوا إِنَّا
(علمى، تفسيرى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (شنيد كه شخصى گفت الَّذِينَ
إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا) اين سخن ما كه مىگوييم «ما همه از آن
خداييم» اقرارى است به بندگى، و اينكه مىگوييم «بازگشت ما به سوى او است» اعترافى
است به نابودى خويش.
حكمت 100 روش مناجات كردن
(معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (آنگاه كه گروهى او را ستايش كردند فرمود:)
بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مىشناسى، و من خود را بيشتر از آنان مىشناسم،
خدايا مرا از آنچه اينان مىپندارند، نيكوتر قرار ده، و آنچه را كه نمىدانند
بيامرز.
حكمت 101 روش بر طرف كردن نيازهاى مردم
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بر آوردن نيازهاى مردم پايدار نيست
مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود،
و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.
حكمت 102 آينده و مسخ ارزشها
(سياسى، علمى، تاريخى) و درود خدا بر او، فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد كه
محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه، و ناتوان نگردد جز
عادل. در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذارى، و
عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است، در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهى
خردسالان، و برترى خواجگان اداره مىگردد.
حكمت 103 روش برخورد با دنيا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (پيراهن و صله دارى بر اندام امام بود شخصى
پرسيد چرا پيراهن وصله دار مىپوشى) دل با آن فروتن، و نفس رام مىشود، و مؤمنان از
آن سر مشق مىگيرند. دنياى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از
يكديگرند، پس كسى كه دنيا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن
دشمنى خواهد كرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر
گاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مىگردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.
حكمت 104 1- وصف زاهدان
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: (از نوف بكّالى نقل شده، كه در يكى
از شبها، امام على عليه السّلام را ديدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به
ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابى يا بيدار گفتم: بيدارم. فرمود: اى نوف خوشا به
حال آنان كه از دنياى حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمى هستند كه
زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس روئين
خود قرار دادند، و با روش عيساى مسيح با دنيا بر خورد كردند.
2- ارزش سحرخيزى
اى نوف همانا داوود پيامبر (كه درود خدا بر او باد) در چنين ساعتى از شب بر
مىخاست، و مىگفت: «اين ساعتى است كه دعاى هر بندهاى به اجابت مىرسد، جز با باج
گيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهاى انتظامى حكومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل».
حكمت 105 احترام گذاشتن به مرزها و حدود احكام الهى
(عبادى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده، آنها
را تباه نكنيد، و حدودى براى شما معيّن فرموده، امّا از آنها تجاوز نكنيد، و از
چيزهايى نهى فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد، و نسبت به چيزهايى سكوت فرمود نه از
روى فراموشى، پس خود را در باره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد.
حكمت 106 ره آورد شوم دين گريزى
(اخلاقى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم براى اصلاح دنيا چيزى از دين
را ترك نمىگويند، جز آن كه خدا آنان را به چيزى زيانبارتر دچار خواهد ساخت.
حكمت 107 علل سقوط عالمان بى عمل
(اخلاقى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا دانشمندى كه جهلش او را از پاى
در آورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.
حكمت 108 شگفتىهاى روح آدمى
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: به رگهاى درونى انسان پاره گوشتى آويخته كه
شگرفترين اعضاى درونى اوست، و آن قلب است، كه چيزهايى از حكمت، و چيزهايى متفاوت
با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و
اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدى بر آن چيره شود، تأسّف
خوردن آن را از پاى در آورد، اگر خشمناك شود كينهتوزى آن فزونى يابد و آرام نگيرد،
اگر به خشنودى دست يابد، خويشتن دارى را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز
كردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشى برسد، دچار غفلت زدگى شود، و اگر مالى به
دست آورد، بىنيازى آن را به سركشى كشاند، و اگر مصيبت ناگوارى به آن رسد، بىصبرى
رسوايش كند، و اگر به تهيدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگى
بىتابش كند، ناتوانى آن را از پاى درآورد، و اگر زيادى سير شود، سيرى آن را زيان
رساند، پس هر گونه كند روى براى آن زيانبار، و هر گونه تندروى براى آن فساد آفرين
است.
حكمت 109 ارزش والاى اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و
آله و سلّم
(اعتقادى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: ما تكيه گاه ميانهايم، عقب ماندگان
به ما مىرسند، و پيش تاختگان به ما باز مىگردند.
حكمت 110 شرائط تحقّق اوامر الهى
(سياسى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن كس
كه در اجراى حق مدارا نكند،
سازشكار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد.
حكمت 111 عشق تحمّل ناشدنى امام على عليه السّلام
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفین، يكى از ياران
دوست داشتنى امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.) اگر كوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو
مىريزد. (يعنى مصيبتها، به سرعت به سراغ او آيد، كه اين سرنوشت در انتظار
پرهيزكاران و برگزيدگان خداست، همانند آن در حكمت 112 آمده است)
حكمت 112 مشكلات شيعه بودن
(اعتقادى، سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: هر كس ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنى
آماده انواع محروميّتها باشد)
«اين كلمات را به معانى ديگرى تفسير مىكنند كه اينجا جاى ذكر آن نيست»
حكمت 113 ارزشهاى والاى اخلاقى
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: سرمايهاى از عقل سودمندتر نيست، و تنهايى
ترسناكتر از خودبينى، و عقلى چون دورانديشى، و بزرگوارى چون تقوى، و همنشينى چون
اخلاق خوش، و ميراثى چون ادب، و رهبرى چون توفيق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و
سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهيز از شبهات، و زهدى چون بىاعتنايى به
دنياى حرام، و دانشى چون انديشيدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ايمانى چون حياء و
صبر، و خويشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتيبانى
مطمئنتر از مشورت كردن نيست.
حكمت 114 جايگاه خوشبينى و بد بينى در جامعه
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه نيكوكارى بر روزگار و مردم
آن غالب آيد، اگر كسى به ديگرى گمان بد برد، در حالى كه از او عمل زشتى آشكار نشده
ستمكار است، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود، و كسى به ديگرى خوش گمان باشد
، خود را فريب داد.
حكمت 115 توجّه به پايان پذيرى دنيا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است
فرمود:) چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاياى خود ناپايدار، و در سلامتى بيمار
است، و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مىرسد
حكمت 116 انسان و انواع آزمايشها
(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا كسى كه با نعمتهايى كه به
او رسيده، به دام افتد، و با پردهپوشى بر گناه، فريب خورد، و با ستايش شدن، آزمايش
گردد، و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، نيازمود.
حكمت 117 پرهيز از افراط و تفريط در دوستى با امام عليه
السّلام
(اعتقادى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند:
دوست افراط كننده، و دشمن دشنام دهنده.
حكمت 118 استفاده از فرصتها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: از دست دادن فرصت، اندوهبار است.
حكمت 119 ضرورت شناخت دنيا
(اخلاقى، تربيتى) و درود خدا بر او، فرمود: دنياى حرام چون مار سمّى است، پوست
آن نرم ولى سمّ كشنده در درون دارد، نادان فريب خورده به آن مىگرايد، و هوشمند
عاقل از آن دورى گزيند.
حكمت 120 روانشناسى قبائل قريش
(علمى، اجتماعى، تاريخى) و درود خدا بر او، فرمود: (از قريش پرسيدند) امّا بنى
مخزوم، گل خوشبوى قريشند، و كه شنيدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست
داريم، امّا بنى عبد شمس دورانديشتر، و در حمايت مال و فرزندان توانمندترند كه به
همين جهت بد انديشتر و بخيلتر مىباشند، و امّا ما (بنى هاشم) آنچه را در دست
داريم بخشندهتر، و براى جانبازى در راه دين سخاوتمندريم. آنها شمارشان بيشتر امّا
فريب كارتر و زشت روىترند، و ما گوياتر و خيرخواهتر و خوشروى تريم.
حكمت 121 ارزيابى عملها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: چقدر فاصله بين دو عمل دور است: عملى كه
لذّتش مىرود و كيفر آن مىماند، و عملى كه رنج آن مىگذرد و پاداش آن ماندگار است
حكمت 122 عبرت از مرگ ياران
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (در پى جنازهاى مىرفت و شنيد كه
مردى مىخندد.) گويى مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا
اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مىگردند، در حالى كه بدنهايشان را به
گورها مىسپاريم، و ميراثشان را مىخوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانهايم آيا
چنين است، كه اندرز هر پند دهندهاى از زن و مرد را فراموش مىكنيم و خود را نشانه
تيرهاى بلا و آفات قرار داديم
حكمت 123 الگوهاى كامل انسانيّت
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مىشمارد،
و كسب و كار او پاكيزه است، و جانش پاك، و اخلاقش نيكوست، كه ما زاد بر مصرف زندگى
را در راه خدا بخشش مىكند، و زبان را از زياده گويى باز مىدارد و آزار او به مردم
نمىرسد، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را كفايت كرده، بدعتى در
دين خدا نمىگذارد.
(برخى حكمت 123 و 122 را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كردهاند)
حكمت 124 روانشناسى زن و مرد
(علمى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: غيرت زن، كفر آور، و غيرت مرد نشانه
ايمان اوست.
حكمت 125 امام و شناساندن اسلام
(معنوى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: اسلام را چنان مىشناسانم كه پيش از
من كسى آنگونه معرّفى نكرده باشد. اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين
داشتن، و يقين اعتقاد راستين، و باور راستين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام
مسئوليّتها، و انجام مسئوليّتها همان عمل كردن به احكام دين است.
حكمت 126 شگفتى ضدّ ارزشها
(اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: در شگفتم از بخيل: به سوى
فقرى مىشتابد كه از آن مىگريزد، و سرمايهاى را از دست مىدهد كه براى آن تلاش
مىكند. در دنيا چون تهيدستان زندگى مىكند، امّا در آخرت چون سرمايهداران محاكمه
مىشود. و در شگفتم از متكبّرى كه ديروز نطفهاى بىارزش، و فردا مردارى گنديده
خواهد بود و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديدهها را مىنگرد و در وجود خدا ترديد
دارد و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مىبيند و مرگ را از ياد برده است، و در
شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مىكند در حالى كه پيدايش آغازين را
مىنگرد، و در شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنى، را آباد مىكند امّا جايگاه
هميشگى را از ياد برده است.
حكمت 127 نكوهش از سستى در عمل
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: آن كس كه در عمل كوتاهى كند، دچار اندوه
گردد، و آن را كه از مال و جانش بهرهاى در راه خدا نباشد خدا را به او نيازى نيست.
حكمت 128 تأثير عوامل زيست محيطى در سلامت
(عملى، بهداشتى) و درود خدا بر او، فرمود: در آغاز سرما خود را بپوشانيد، و در
پايانش آن را دريابيد، زيرا با بدنها همان مىكند كه با برگ درختان خواهد كرد:
آغازش مىسوزاند، و پايانش مىروياند.
حكمت 129 شناخت عظمت پروردگار
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: بزرگى پروردگار در جانت، پديدهها را در
چشمت كوچك مىنماياند.
حكمت 130 توجّه به فنا پذيرى دنيا
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: (امام عليه السّلام، وقتى از جنگ صفین
برگشت و به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيد رو به مردگان كرد.) اى ساكنان خانههاى
وحشت زا، و محلّههاى خالى و گروهاى تاريك، اى خفتگان در خاك، اى غريبان، اى تنها
شدگان، اى وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پى شما روانيم، و به شما خواهيم
رسيد. امّا خانههايتان ديگران در آن سكونت گزيدند و امّا زنانتان با ديگران ازدواج
كردند، و امّا اموال شما در ميان ديگران تقسيم شد اين خبرى است كه ما داريم، حال
شما چه خبر داريد (سپس به اصحاب خود رو كرد و فرمود) بدانيد كه اگر اجازه سخن گفتن
داشتند، شما را خبر مىدادند كه: بهترين توشه، تقوا است.
حكمت 131
و درود خدا بر او، فرمود: (شنيد مردى دنيا را نكوهش مىكند.) (اخلاقى، اجتماعى)
1- توبيخ نكوهش كننده دنيا:
اى نكوهش كننده دنيا، كه خود به غرور دنيا مغرورى و با باطلهاى آن فريب خوردى
خود فريفته دنيايى و آن را نكوهش مىكنى آيا تو در دنيا جرمى مرتكب شدهاى يا دنيا
به تو جرم كرده است كى دنيا تو را سرگردان كرد و در چه زمانى تو را فريب داد آيا با
گورهاى پدرانت كه پوسيدهاند (تو را فريب داد) يا آرامگاه مادرانت كه در زير خاك
آرميدهاند آيا با دو دست خويش بيماران را درمان كردهاى و آنان را پرستارى كرده و
در بسترشان خواباندهاى
درخواست شفاى آنان را كرده، و از طبيبان داروى آنها را تقاضا كردهاى در آن
صبحگاهان كه داروى تو به حال آنان سودى نداشت، و گريه تو فايدهاى نكرد، و ترس تو
آنان را سودى نرساند، و آنچه مىخواستى به دست نياوردى، و با نيروى خود نتوانستى
مرگ را از آنان دور كنى. دنيا براى تو حال آنان را مثال زد، و با گورهايشان، گور،
خودت را به رخ تو كشيد.
2- خوبيها و زيباييهاى دنيا:
همانا دنيا سراى راستى براى راست گويان، و خانه تندرستى براى دنيا شناسان، و
خانه بىنيازى براى توشهگيران، و خانه پند، براى پندآموزان است. دنيا سجدهگاه
دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست،
كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه كسى دنيا را نكوهش
مىكند و جدا شدنش را اعلام داشته، و فرياد زد كه ماندگار نيست، و از نابودى خود و
اهلش خبر داده است و حال آن كه (دنيا) با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با
شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت، امّا در صبحگاهان
با مصيبتى جانكاه بازگشت، تا مشتاق كند، و تهديد نمايد، و بترساند، و هشدار دهد، پس
مردمى در بامداد با پشيمانى، دنيا را نكوهش كنند، و مردمى ديگر در روز قيامت آن را
مىستايند، دنيا حقائق را به يادشان آورد، ياد آور آن شدند، از رويدادها برايشان
حكايت كرد، او را تصديق كردند، و اندرزشان داد، پند پذيرفتند.
حكمت 132 ضرورت ياد مرگ
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: خدا را فرشتهاى است كه هر روز بانگ مىزند:
بزاييد براى مردن، و فراهم آوريد براى نابود شدن، و بسازيد براى ويران گشتن.
حكمت 133 اقسام مردم و دنيا
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: دنيا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم
در آن دو دستهاند: يكى آن كه خود را فروخت و به تباهى كشاند، و ديگرى آن كه خود را
خريد و آزاد كرد.
حكمت 134 حقوق دوستان
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دوست، دوست نيست مگر آن كه حقوق
برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام كه حضور ندارد، و
پس از مرگ.
حكمت 135 چهار ارزش برتر
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: كسى را كه چهار چيز دادند، از چهار چيز محروم
نباشد، با دعا از اجابت كردن، با توبه از پذيرفته شدند، با استغفار از آمرزش گناه،
با شكرگزارى از فزونى نعمتها.
مىگويم: (و اين حقيقت مورد تصديق كتاب الهى است كه در مورد دعا گفته است: «مرا
بخوانيد تا خواستههاى شما را بپردازم». (قرآن كريم، سوره مؤمن، آيه 60) در مورد
استغفار گفته است: «هر آن كه به بدى دست يابد يا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به
درگاه خدا استغفار كند، خداى را آمرزشگر و مهربان يابد». (قرآن كريم، سوره نساء،
آيه 110) در مورد سپاس فرموده است: «بى شك اگر سپاس گزاريد، بر نعمت مىافزايم».
(قرآن كريم، سوره ابراهيم، آيه 7) و در مورد توبه فرموده است: («تنها توبه را
خداوند از كسانى مىپذيرد كه از سر نادانى به كار زشتى دست مىيابند و تا دير نشده
است باز مىگردند، تنها چنين كسانند كه خداوند در موردشان تجديد نظر مىكند، كه خدا
دانا و حكيم است». (قرآن كريم، سوره نساء، آيه 17)
حكمت 136 فلسفه احكام الهى
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: نماز، موجب نزديكى هر پارسايى به خداست، و حج جهاد هر
ناتوان است. هر چيزى زكاتى دارد، و زكات تن، روزه، و جهاد زن، نيكو شوهر دارى است.