2 والاتر از صفات پديدهها
خدا فرزندى ندارد تا فرزند ديگرى باشد، و زاده نشده تا محدود به حدودى گردد، و
برتر است از آن كه پسرانى داشته باشد، و منزّه است كه با زنانى ازدواج كند.
انديشهها به او نمىرسند تا اندازهاى براى خدا تصوّر كنند، و فكرهاى تيزبين
نمىتوانند او را درك كند، تا صورتى از او
تصوّر نمايند، حواس از احساس كردن او عاجز ، و دستها از لمس كردن او ناتوان است
و تغيير و دگرگونى در او راه ندارد، و گذشت زمان تأثيرى در او نمىگذارد، گذران روز
و شب او را سالخورده نسازد، و روشنايى و تاريكى در او اثر ندارد. خدا با هيچ يك از
اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه با عرضى از اعراض، و نه با دگرگونىها و
تجزيه، وصف نمىگردد. براى او اندازه و نهايتى وجود ندارد، و نيستى و سرآمدى نخواهد
داشت، چيزى او را در خود نمىگنجاند كه بالا و پايينش ببرد، و نه چيزى او را حمل
مىكند كه كج يا راست نگه دارد، نه در درون اشياء قرار دارد و نه بيرون آن، حرف
مىزند نه با زبان و كام و دهان، مىشنود نه با سوراخهاى گوش و عضو شنوايى، سخن
مىگويد نه با به كار گرفتن الفاظ در بيان، حفظ مىكند نه با رنج به خاطر سپردن،
مىخواهد نه با به كار گيرى انديشه، دوست دارد و خشنود مىشود نه از راه دلسوزى،
دشمن مىدارد و به خشم مىآيد نه از روى رنج و نگرانى، به هر چه اراده كند،
مىفرمايد «باش»، پديد مىآيد نه با صوتى كه در گوشها نشيند، و نه فريادى كه شنيده
مىشود، بلكه سخن خداى سبحان همان كارى است كه ايجاد مىكند.
3 شناخت قدرت پروردگار
پيش از او چيزى وجود نداشته و گر نه خداى ديگرى مىبود. نمىشود گفت «خدا نبود و
پديد آمد» كه در آن صورت صفات پديدهها را پيدا مىكند، و نمىشود گفت «بين خدا و
پديدهها جدايى است» و «خدا بر پديدهها برترى دارد» تا سازنده و ساخته شده همانند
تصوّر شوند، و خالق و پديد آمده با يكديگر تشبيه گردند. مخلوقات را بدون استفاده از
طرح و الگوى ديگران آفريد، و در آفرينش پديدهها از هيچ كسى يارى نگرفت، زمين را
آفريد و آن را بر پا نگهداشت بدون آن كه مشغولش سازد، و در حركت و بى قرارى، آن را
نظم و اعتدال بخشيد، و بدون ستونى آن را به پاداشت، و بدون استوانهها بالايش برد،
و از كجى و فرو ريختن نگهداشت و از سقوط و درهم شكافتن حفظ كرد، ميخهاى زمين را
محكم، و كوههاى آن را استوار، و چشمههايش را جارى، و درّهها را ايجاد كرد. آنچه
بنا كرده به سستى نگراييد، و آنچه را توانا كرد ناتوان نشد. خدا با بزرگى و قدرت بر
آفريدهها حاكم است، و با علم و آگاهى از باطن و درونشان با خبر است، و با جلال و
عزّت خود از همه برتر و بالاتر است، چيزى از فرمان او سرپيچى نمىكند، و چيزى قدرت
مخالفت با او را ندارد تا بر او پيروز گردد، و شتابندهاى از او توان گريختن ندارد
كه بر او پيشى گيرد، و به سرمايهدارى نياز ندارد تا او را روزى دهد. همه در برابر
او فروتنند، و در برابر عظمت او ذليل و خوارند. از قدرت و حكومت او به سوى ديگرى
نمىتوان گريخت، كه از سود و زيانش در امان ماند. همتايى ندارد تا با او برابرى
كند، و او را همانندى نيست كه شبيه او باشد. اوست نابود كننده پديدهها پس از
آفرينش، كه گويا موجودى نبود.
4- معاد و آفرينش دو باره پديدهها
نابودى جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست. چگونه محال
است در صورتى كه اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و
آنچه در بيابان سرگرم چراست، از تمام نژادها و جنسها، درس نخوانده و انسانهاى
زيرك، گرد هم آيند تا پشّهاى را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند، و راه
پيدايش آن را نمىشناسند، كه عقلهايشان سرگردان و در شناخت آن حيران مىمانند، و
نيروى آنها سست و به پايان مىرسد، و رانده و درمانده باز مىگردند، آنگاه اعتراف
به شكست مىكنند، و اقرار دارند كه نمىتوانند پشّهاى بيافرينند و از نابود ساختنش
ناتوانند. و همانا پس از نابودى جهان تنها خداى سبحان باقى مىماند، تنهاى تنها كه
چيزى با او نيست، آنگونه كه قبل از آفرينش جهان چيزى با او نبود، نه زمانى و نه
مكان، بى وقت و بى زمان. در آن هنگام مهلتها به سر آيد، سالها و ساعتها سپرى شود
و چيزى جز خداى يگانه قهّار باقى نمىماند كه بازگشت همه چيز به سوى اوست.
پديدهها، چنان كه در آغاز آفريده شدن قدرتى نداشتند، به هنگام نابودى نيز قدرت
مخالفتى ندارند، زيرا اگر مىتوانستند پايدار مىماندند. آفرينش چيزى براى خدا رنج
آور نبوده و در آفرينش موجودات دچار فرسودگى و ناتوانى نشده است. موجودات را براى
استحكام حكومتش نيافريده، و براى ترس از كمبود و نقصان پديد نياورده است. آفرينش
مخلوقات نه براى يارى خواستن در برابر همتايى بود كه ممكن است بر او غلبه يابد، و
نه براى پرهيز از دشمنى بود كه به او هجوم آورد، و نه براى طولانى شدن دوران حكومت،
و نه براى پيروز شدن بر شريك و همتائى مخالف، و نه براى رفع تنهايى. سپس همه
موجودات را نابود مىكند، نه براى خستگى از اداره آنها، و نه براى آسايش و استراحت،
و نه به خاطر رنج و سنگينى كه براى او داشتند، و نه براى طولانى شدن ملال آور
زندگيشان، بلكه خداوند با لطف خود موجودات را اداره مىفرمايد، و با فرمان خود همه
را بر پا مىدارد، و با قدرت خود همه را استوار مىكند. سپس بدون آن كه نيازى داشته
باشد بار ديگر همه را باز مىگرداند، نه براى اينكه از آنها كمكى بگيرد، و نه براى
رها شدن از تنهايى تا با آنها مأنوس شود، و نه آن كه تجربهاى به دست آورد، و نه
براى آن كه از فقر و نياز به توانگرى رسد، و يا از ذلّت و خوارى به عزّت و قدرت راه يابد.
ترجمه خطبه 187
(اين سخنرانى پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى در كوفه ايراد شد)
1 خبر از حوادث آينده
آگاه باشيد آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كسانى هستند كه در آسمانها
معروف، و در زمين گمنامند. هان اى مردم در آينده پشت كردن روزگار خوش، و قطع شدن
پيوندها، و روى كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد، و اين روزگارى است كه ضربات
شمشير بر مؤمن آسان تر از يافتن مال حلال است، روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده
بيشتر است. و آن روزگارى كه بى نوشيدن شراب مست مىشويد، با فراوانى نعمتها، بدون
اجبار سوگند مىخوريد، و نه از روى ناچارى دروغ مىگوييد. و آن روزگارى است كه
بلاها شما را مىگزد، چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان آه آن رنج و اندوه
چقدر طولانى، و اميد گشايش چقدر دور است
2 ضرورت اطاعت از رهبرى
اى مردم مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد، و امام خود را تنها مگذاريد، كه در
آينده خود را سرزنش مىكنيد. خود را در آتش فتنهاى كه پيشاپيش افروختهايد
نيفكنيد، راه خود گيريد، و از راهى كه به سوى فتنهها كشانده مىشود دورى كنيد. به
جانم سوگند كه مؤمن در شعله آن فتنهها نابود شود. امّا مدّعيان دروغين اسلام در
امان خواهند بود. همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم، كه هر
كس به آن روى مىآورد از نورش بهرمند مىگردد. اى مردم سخنان مرا بشنويد، و به خوبى
حفظ كنيد، گوش دل خود را باز كنيد تا گفتههاى مرا بفهميد.
ترجمه خطبه 188
1 سفارش به پرهيزكارى
اى مردم، شما را به پرهيزگارى، و شكر فراوان در برابر نعمتها، و عطاهاى الهى، و
احسانى كه به شما رسيده سفارش مىكنم، چه نعمتهايى كه به شما اختصاص داده، و
رحمتهايى كه براى شما فراهم فرمود. شما عيبهاى خود را آشكار كرديد و او پوشاند،
خود را در معرض كيفر او قرار داديد و او به شما مهلت داد.
2 ارزش ياد مرگ
مردم شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مىكنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ
را فراموش مىكنيد در حالى كه او شما را فراموش نمىكند و چگونه طمع مىورزيد در
حالى كه به شما مهلت نمىدهد مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به
گورشان حمل مىكردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى
آن كه خود فرود آيند. چنان از ياد رفتند گويا از آباد كنندگان دنيا نبودند و آخرت
همواره خانهشان بود آنچه را وطن خود مىدانستند از آن رميدند، و در آنجا كه از آن
رميدند، آرام گرفتند، و از چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را كه
سرانجامشان بود ضايع كردند. اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه
مىتوانند عمل نيكى بر نيكىهاى خود بيفزايند. به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان
كرد، چون به آن اطمينان داشتند سر انجام مغلوبشان كرد.
3 ضرورت شتاب در نيكوكارىها
خدا شما را رحمت كند پس بشتابيد به سوى آباد كردن خانههايى كه شما را به
آبادانى آن فرمان دادند، و تشويقتان كرده، به سوى آن دعوت كردهاند، و با صبر و
استقامت، نعمتهاى خدا را بر خود تمام گردانيد، و از عصيان و نافرمانى كناره گيريد،
كه فردا به امروز نزديك است. وه چگونه ساعتها در روز، و روزها در ماه، و ماهها در
سال، و سالها در عمر آدمى شتابان مىگذرد
ترجمه خطبه 189
(اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك فراوانى
آمده است)
1 اقسام ايمان
ايمان بر دو قسم است: يكى ايمانى كه در دلها ثابت و برقرار، و ديگرى در ميان
دلها و سينهها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است. پس اگر از كسى
بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد، پس در آن هنگام وقت بيزارى
جستن است.
2 شناخت هجرت و مهاجر واقعى
و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد. خدا را به ايمان اهل زمين نيازى
نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند. و نام مهاجر را بر كسى نمىتوان
گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد. هر كس حجّت خدا را شناخت، و به
امامت او اقرار كرد مهاجر است. و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجّت بر او تمام شد،
و گوشش آن را شنيد، و قلبش آن را دريافت، صدق نمىكند (و معذور نيست)
3 مشكل فهم برخى از احاديث عترت عليهم السّلام
همانا كار ما «ولايت» ما اهل بيت پيامبر عليهم السّلام سخت و تحمّل آن دشوار
است، كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده، و ايمانش در دل استوار بوده، قدرت
پذيرش و تحمّل آن را ندارد، و حديث ما را جز سينههاى امانت پذير، و عقلهاى بردبار
فرا نگيرد.
4 آگاهى ژرف امام عليه السّلام
اى مردم پيش از آن كه مرا نيابيد، آنچه مىخواهيد از من بپرسيد، كه من راههاى
آسمان را بهتر از راههاى زمين مىشناسم ، بپرسيد قبل از آن كه فتنهها چونان شترى
بى صاحب حركت كند، و مهار خود را پايمال نمايد، و مردم را بكوبد و بيازارد، و
عقلها را سرگردان كند.
ترجمه خطبه 190
(اين سخنرانى در شهر كوفه پيرامون خوارج ايراد شد).
1 ضرورت شكرگزارى
خدا را برابر نعمتهايش شكرگزارم، و بر انجام حقوق الهى از او يارى مىطلبم،
پروردگارى كه سپاهش نيرومند، و مقام او بزرگ است. و گواهى مىدهم كه محمّد صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم بنده و پيامبر اوست، انسانها را به اطاعت خدا دعوت فرمود،
و با دشمنان خدا در راه دين او پيكار و مغلوبشان كرد. هرگز همداستانى دشمنان كه او
را دروغگو خواندند، او را از دعوت حق باز نداشت، و تلاش آنان براى خاموش كردن نور
رسالت به نتيجهاى نرسيد.
2 سفارش به پرهيزكارى و ياد مرگ
پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد، كه رشته آن استوار، و دستگيره آن محكم، و
قلّه بلند آن پناهگاهى مطمئن مىباشد. قبل از فرارسيدن مرگ، خود را براى پيش آمدهاى
آن آماده سازيد، پيش از آن كه مرگ شما را دريابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم
آوريد، زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف نهايى، قيامت است. مرگ براى خردمندان پند و
اندرز، و براى جاهلان وسيله عبرت آموزى است. پيش از فرارسيدن مرگ، از تنگى قبرها، و
شدّت غم و اندوه، و ترس از قيامت، و در هم ريختن استخوانها، و كر شدن گوشها، و
تاريكى لحد، و وحشت از آينده، و غم و اندوه فراوان در تنگناى گور، و پوشانده شدن آن
با سنگ و خاك، چه مىدانيد پس اى بندگان خدا را خدا را پروا كنيد، كه دنيا با
قانونمندى خاصّى مىگذرد، شما با قيامت به رشتهاى اتّصال داريد، گويا نشانههاى
قيامت، آشكار مىشود، و شما را در راه خود متوقف كرده، با زلزلههايش سر رسيده است، سنگينى بار آن را
بر دوش شما نهاده، و رشته پيوند مردم با دنيا را قطع كرده، همه را از آغوش گرم دنيا
خارج ساخته است. گويى دنيا يك روز بود و گذشت، يا ماهى بود و سپرى شد. تازههاى
دنيا كهنه شده، و فربههايش لاغر گرديدند، سپس به سوى جايگاهى تنگ، در ميان مشكلاتى
بزرگ، و آتشى پر شراره مىروند كه صداى زبانههايش وحشت زا، شعلههايش بلند، غرّشش
پر هيجان، پر نور و گدازنده، خاموشى شعلههايش غير ممكن، شعلههايش در فوران،
تهديدهايش هراس انگيز، ژرفايش ناپيدا، پيرامونش تاريك و سياه، ديگهايش در جوشش، و
اوضاعش سخت وحشتناك است.
3 آينده پرهيزكاران
و در آن ميان (پرهيزكاران را گروه، گروه، به سوى بهشت رهنمون مىشوند) آنان از
كيفر و عذاب در امانند، و از سرزنشها آسوده، و از آتش دورند، در خانههاى امن
الهى، از جايگاه خود خشنودند، آنان در دنيا رفتارشان پاك، ديدگانشان گريان،
شبهايشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس گناه چونان شب مىماند. پس
خداوند بهشت را منزلگه نهايى آنان قرار داد، و پاداش ايشان را نيكو پرداخت، كه
سزاوار آن نعمتها بودند، و لايق ملكى جاودانه و نعمتهايى پايدار شدند. اى بندگان
خدا، مراقب چيزى باشيد كه رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند، و تبهكاران با
ضايع كردن آن به خسران و زيان رسيدند. پيش از آن كه مرگ شما فرا رسد با اعمال نيكو
آماده باشيد، زيرا در گرو كارهايى هستيد كه انجام دادهايد، و پاداش داده مىشويد
به كارهايى كه از پيش مرتكب شدهايد. ناگهان مرگ وحشتناك سر مىرسد، كه ديگر باز
گشتى در آن نيست، و از لغزشها نمىتوان پوزش خواست. خداوند ما و شما را در راه خود
و پيامبرش استوار سازد، و از گناهان ما و شما به فضل و رحمتش در گذرد.
4 آموزش نظامى
سربازان بر جاى خود محكم بايستيد، در برابر بلاها و مشكلات استقامت كنيد،
شمشيرها و دستها را در هواى زبانهاى خويش به كار مگيريد، و آنچه كه خداوند شتاب
در آن را لازم ندانسته شتاب نكنيد، زيرا هر كس از شما كه در بستر خويش با شناخت خدا
و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت پيامبر عليه السّلام بميرد، شهيد
از دنيا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال نيكويى كه قصد انجام آن را داشته
خواهد برد، و نيّت او ثواب شمشير كشيدن را دارد. همانا هر چيزى را وقت مشخّص و سرآمدى معيّن است.
ترجمه خطبه 191
1 شناخت پروردگار
سپاس خداوندى را سزاست كه ستايش او در خلق آشكار، و سپاهش پيروز، و بزرگى او
والا و بيكرانه است. خدا را براى نعمتهاى پى در پى، و بخششهاى بزرگش ستايش
مىكنم، خدايى كه حلمش بزرگ و عفوش فراگير است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آينده
با خبر است، با علم خود جهان هستى را پديد آورده، و با فرمان خود موجودات را آفريده
است، بى آن كه از كسى پيروى كند، و يا بياموزد، و يا از طرح حكيم ديگرى استفاده
نمايد، در آفرينش پديدهها، دچار اشتباهى نشده، و نه با حضور و مشورت گروهى، آفريده
است. گواهى مىدهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست،
هنگامى او را مبعوث فرمود كه مردم در گرداب جهالت فرو رفته بودند، و در حيرت و
سرگردانى به سر مىبردند، هلاكت آنان را مهار كرده و به سوى خود مىكشيد، و گمراهى
بر جان و دلشان قفل زده بود.
2 ره آورد پرهيزكارى
اى بندگان خدا شما را به پرهيزكارى سفارش مىكنم، كه حق خداوند بر شماست، و نيز
موجب حق شما بر پروردگار است. از خدا براى پرهيزكارى يارى بخواهيد، و براى انجام
دستورات خدا از تقوا يارى جوييد، زيرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسيدن به
بهشت است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهرمند، و امانت دارش خدا، كه حافظ آن خواهد
بود. تقوا همواره خود را بر امّتهاى گذشته (و حال) عرضه كرده و بر آينده نيز عرضه
مىكند، زيرا فرداى قيامت، همه به آن نيازمندند. آنگاه كه در قيامت آفريدهها را گرد مىآورد و آنچه باز داده است باز پس مىگيرد
و در باره همه نعمتها مىپرسد، پس چه اندكند آنان كه تقوا را برگزيدند و بار آن را
بدرستى بر دوش كشيدند آرى پرهيزكاران تعدادشان اندك است و شايسته ستايش خداوند
سبحان كه فرمود «بندگان سپاسگزار من اندكند» پس گوش جان را به نداى تقوا بسپاريد، و
براى بدست آوردن آن تلاش كنيد. تقوا را به جاى آنچه از دست رفته به دست آوريد و عوض
هر كار مخالفى كه مرتكب شدهايد انتخاب كنيد، با تقوا خواب خود را به بيدارى تبديل،
و روزتان را با آن سپرى كنيد، دلهاى خود را با تقوا زنده كنيد، و گناهان خود را با
آن شستشو دهيد. بيمارىهاى روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانيد،
از تباه كنندگان تقوا عبرت گيريد و خود عبرت پرهيزكاران نشويد. آگاه باشيد تقوا را
حفظ كنيد و خويشتن را با تقوا حفظ نماييد.
3 پرهيز از دنياى حرام
برابر دنيا خويشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشيد. آن كس را كه تقوا بلند مرتبت
كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد. برق درخشنده دنيا شما
را خيره نكند، و سخن ستاينده دنيا را نشنويد. به دعوت كننده دنيا پاسخ ندهيد، و از
تابش دنيا روشنايى نخواهيد، و فريفته كالاهاى گران قدر دنيا نگرديد. همانا برق
دنياى حرام بى فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنى، و كالاهاى آن تاراج
شدنى است. آگاه باشيد دنياى حرام چونان عشوهگر هرزهاى است كه تسليم نشود، و مركب
سركشى است كه فرمان نبرد، دروغگويى خيانتكار، ناسپاس حق نشناس، دشمنى حيلهگر، پشت
كنندهاى سرگردان، حالاتش متزلزل، عزّتش خوارى، جدّش بازى و شوخى، و بلندى آن سقوط
است. خانه جنگ و غارتگرى، تبهكارى و هلاكت، و سر منزل نا آرامى است، جايگاه ديدار
كردنها و جدايىهاست. راههاى آن حيرت زا، گريزگاهايش ناپيدا، و خواستههايش نوميد
كننده و زيانبار است، پناهگاههاى آن دنيا انسان را تسليم مرگ مىكند، و از
خانههاى خود بيرون مىراند، و چاره انديشىهاى آن ناتوان كننده است.
4 اقسام دنيا پرستان
نجات يافتهاى مجروح، يا مجروحى پاره پاره تن، دستهاى سر از تن جدا، و دستهاى
ديگر در خون خود تپيده، گروهى انگشت به دندان، و جمعى از حسرت و اندوه دست بر دست
مىمالاند، برخى سر بر روى دستها نهاده به فكر فرو رفتهاند، عدّهاى بر اشتباهات
گذشته افسوس مىخورند و خويشتن را محكوم مىكنند، و عدّهاى ديگر از عزم و تصميمها
دست برداشتهاند، چرا كه راه فرار و هر نوع حيلهگرى بسته شده، و دنيا آنها را
غافلگير كرده است، و كار از كار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است، هيهات هيهات
آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپرى شد رفت، و جهان چنانكه مىخواست به پايان رسيد.
«نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتى داده نشد.»
ترجمه خطبه «قاصعه» 192
(اين خطبه را «قاصعه» يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزشهاى جاهلى را كوچك
و خوار شمرد و از طولانىترين سخنرانىهاى امام است كه در سال 40 هجرى در حاليكه
سوار بر اسب بود ايراد فرمود)
1 والايى پروردگار
ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد، و آن دو را براى خود
انتخاب، و از ديگر پديدهها باز داشت. آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد، و
آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد، و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و
بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد، از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را
از گردنكشان جدا فرمود. با آن كه از آنچه در دلهاست، و از اسرار نهان آگاه است، به
فرشتگان فرمود. «من بشرى را از گل و خاك مىآفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام
رسيد، و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه
حسادت او را فرا گرفت.
2 نكوهش تكبر و خودپسندى شيطان
شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت، و با تكيه به اصل
خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد. پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّبها و
سر سلسله متكبّران است، كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با
خدا در افتاد، لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد.
آيا نمىنگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت و به جهت بلند پروازى
او را پست و خوار گردانيد پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى
او مهيّا فرمود
3 آزمايشها درمان تكبّر
خداوند اگر اراده مىكرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشمها را خيره كند، و
زيباييش عقلها را مبهوت سازد، و عطر و پاكيزگىاش حس بويايى را تسخير كند مىآفريد،
كه اگر چنين مىكرد، گردنها در برابر آدم فروتنى مىكردند، و آزمايش فرشتگان براى
سجده آدم عليه السّلام آسان بود، امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى
ندارند آزمايش مىكند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبّر و خودپسندى را از آنها
بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس
انجام داد عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوششهاى مداوم او را با تكبّر از بين
برد. او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مىباشد از سالهاى دنيا يا آخرت است، امّا
با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد، چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان
اشتباه را تكرار كند و سالم بماند نه، هرگز خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى
وارد بهشت نمىكند كه براى همان عمل فرشتهاى را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و
زمين يكسان است ، و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را
كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.
4 هشدار از دشمنىهاى شيطان
اى بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد، مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد،
و با نداى خود شما را به حركت در آورد، و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما
بتازد به جانم سوگند، شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده، و تا
حد توان كشيده، و از نزديكترين مكان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا
گفته: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مىدهم، و
همه را گمراه خواهم كرد» امّا تيرى در تاريكىها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت،
گرچه فرزندان خودپسندى، و برادران تعصّب و خود خواهى، و سواران مركب جهالت و خود
پرستى، او را تصديق كردند. افراد سركش شما تسليم شيطان شدند، و طمع ورزى او را در
شما كارگر افتاد، و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد، و حكومت شيطان بر شما استوار شد،
و با لشكر خويش به شما يورش برد، و شما را به ذلّت سقوط كشانيد، و شما را به مرز
كشتار و خونريزى كشاند، و شما را با فروكردن نيزه در چشمها، بريدن گلوها، كوبيدن
مغزها پايمال كرد، تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. پس شيطان
بزرگترين مانع براى ديندارى، و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست
شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند و براى در هم شكستنشان كمر بستهايد
خطرناكتر است. مردم آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد، و ارتباط خود را با
او قطع كنيد. به خدا سوگند، شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت، و بر حسب و نسب شما
طعنه زد و عيب گرفت، و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشكر پياده راه
شما را بست، كه هر كجا شما را بيابند شكار مىكنند، و دست و پاى شما را قطع
مىكنند، نه مىتوانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد، و نه با سوگندها قادريد از
سر راهتان دور كنيد. زيرا كمينگاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختىهاست، پس شرارههاى تعصّب و كينههاى جاهلى را در قلب خود
خاموش سازيد، كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفتهاى شيطان، غرورها، و
كششها و وسوسههاى اوست. تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد، و تكبر و خود پسندى را
زير پا بگذاريد، و حلقههاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد، و تواضع و
فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد، زيرا شيطان از هر گروهى
لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. و شما همانا قابيل نباشيد كه بر برادرش
تكبّر كرد، خدا او را برترى نداد، خويشتن را بزرگ مىپنداشت، و حسادت او را به
دشمنى واداشت، تعصّب آتش كينه در دلش شعلهور كرد، و شيطان باد كبر و غرور در دماغش
دميد، و سر انجام پشيمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او
نهاد.
5 پرهيز از تكبّر و اخلاق جاهلى
آگاه باشيد در سركشى و ستم زياده روى كرديد، و در زمين در دشمنى با خداوند فساد
به راه انداختيد، و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. خدا را خدا را از تكبّر
و خودپسندى، و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد، كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسههاى
شيطانى است، كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است، تا آنجا كه در
تاريكىهاى جهالت فرو رفتند، و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند، و به آسانى به همان
جايى كه شيطان مىخواست كشانده شدند. كبر و خود پسندى چيزى است كه قلبهاى متكبّران
را همانند كرده تا قرنها به تضاد و خونريزى گذراندند، و سينهها از كينهها تنگى
گرفت.
6 پرهيز از سران متكبّر و خود پسند
آگاه باشيد زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان، آنان كه به
اصل و حسب خود مىنازند، و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مىپندارند، و كارهاى
نادرست را به خدا نسبت مىدهند، و نعمتهاى گسترده خدا را انكار مىكنند، تا با
خواستههاى پروردگارى مبارزه كنند، و نعمتهاى او را ناديده انگارند. آنان شالوده
تعصّب جاهلى، و ستونهاى فتنه، و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا
كنيد، و با نعمتهاى خدادادى درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد، و از
فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگىشان را با صفاى خود نوشيديد، و بيمارىشان را
با سلامت خود درهم آميختهايد، و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كردهايد، در حالى
كه آنان ريشه همه فسقها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركبهاى رام قرار داد، و از آنان لشكرى
براى هجوم به مردم ساخت، و براى دزديدن عقلهاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد، كه
شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدمهاى خود، و دستاويز وسوسههاى خود گردانيد.
7 ضرورت عبرت از گذشتگان
مردم از آنچه كه بر ملّتهاى متكبّر گذشته، از كيفرها و عقوبتها و سختگيرىها،
و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد، و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند، و
زمينهايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد، و از آثار زشتى كه كبر و غرور در
دلها مىگذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مىبريد
اگر خدا تكبّرورزيدن را اجازه مىفرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و
امامان عليهم السلام اجازه مىداد، در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را
نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد، كه چهره بر زمين
مىگذارند و صورتها بر خاك مىمالند، و در برابر مؤمنان فروتنى مىكنند، و خود از
قشر مستضعف جامعه مىباشند كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود، و به سختى و بلا
گرفتارشان كرد، و با ترس و بيم امتحانشان فرمود، و با مشكلات فراوان، خالصشان
گردانيد. پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد، كه نشانه ناآگاهى به
موارد آزمايش، و امتحان در بىنيازى و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا
گمان مىكنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكىها را براى آنان
فراهم مىكنيم نه آنان آگاهى ندارند»
8 فلسفه آزمايشها
پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند
مىآزمايد، وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهم السّلام بر فرعون وارد
شدند، و جامههاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند، و با فرعون شرط كردند كه
اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد، فرعون
گفت: «آيا از اين دو نفر تعجّب نمىكنيد كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به
خواستههاى خود ربط مىدهند در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مىبرند اگر چنين
است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند» اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و
تحقير پوشش لباسى از پشم گفت، در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مىفرمود، به هنگام
بعثت پيامبران، درهاى گنجها، و معدنهاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى
پيامبران مىگشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در
مىآورد. امّا اگر اين كار را مىكرد، آزمايش از ميان مىرفت، و پاداش و عذاب
بىاثر مىشد، و بشارتها و هشدارهاى الهى بىفايده مىبود، و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمىشد، و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را
نمىيافتند، و واژهها، معانى خود را از دست مىداد. در صورتى كه خداوند پيامبران
را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد، با قناعتى كه دلها و
چشمها را پر سازد، هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوشها را خيره سازد. اگر
پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمىداشت، و
توانايى و عزّتى مىداشتند كه هرگز مغلوب نمىشدند، و سلطنت و حكومتى مىداشتند كه
همه چشمها به سوى آنان بود، از راههاى دور بار سفر به سوى آنان مىبستند، اعتبار
و ارزششان در ميان مردم اندك بود، و متكبّران در برابرشان سر فرود مىآوردند، و
تظاهر به ايمان مىكردند، از روى ترس يا علاقهاى كه به مادّيات داشتند. در آن صورت
نيّتهاى خالص يافت نمىشد، و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مىيافت، و با
انگيزههاى گوناگون به سوى نيكىها مىشتافتند. امّا خداى سبحان اراده فرمود كه
پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى، و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان
خدا، و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد، و اهداف غير
خدايى در آن راه نيابد، كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز
بزرگتر خواهد بود.
9 فلسفه حج
آيا مشاهده نمىكنيد كه همانا خداوند سبحان، انسانهاى پيشين از آدم عليه
السّلام تا آيندگان اين جهان را با سنگهايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان
مىرسانند، و نه نفعى دارند، نه مىبينند، و نه مىشنوند اين سنگها را خانه محترم
خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد. سپس كعبه را در سنگلاخترين
مكانها، بىگياهترين زمينها، و كم فاصلهترين درّهها، در ميان كوههاى خشن،
سنگريزههاى فراوان، و چشمههاى كم آب، و آبادىهاى از هم دور قرار داد، كه نه شتر،
نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. سپس آدم عليه السلام و
فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند، و آن را مركز اجتماع و سر منزل
مقصود و بار اندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از ميان فلات و
دشتهاى دور، و از درون شهرها، روستاها، درّههاى عميق، و جزاير از هم پراكنده
درياها به مكّه روى آورند، شانههاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا
اللّه بر زبان جارى سازند، و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدنهاى
پر گرد و غبار در حركت باشند. لباسهاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در
آورند، و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزمونى بزرگ، و
امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب
رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش، و مكانهاى انجام مراسم حج
را، در ميان باغها و نهرها، و سرزمينهاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى
خانهها و كاخهاى بسيار، و آبادىهاى به هم پيوسته، در ميان گندمزارها و باغات
خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و
جادّههاى آباد قرار مىداد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبكتر
مىشد. اگر پايهها و بنيان كعبه، و سنگهايى كه در ساختمان آن به كار رفته از
زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود، دلها ديرتر به شك و ترديد
مىرسيدند، و تلاش شيطان بر قلبها كمتر اثر مىگذاشت، و وسوسههاى پنهانى او در
مردم كارگر نبود. در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختىها مىآزمايد، و
با مشكلات زياد به عبادت مىخواند، و به اقسام گرفتارىها مبتلا مىسازد، تا كبر و
خود پسندى را از دلهايشان خارج كند، و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش
را به روىشان بگشايد، و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.
10 پرهيز از ستمكارى
پس، خدا را خدا را از تعجيل در عقوبت، و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد، و از
آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و
جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد، حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسانها، چون زهر
كشنده مىآميزد، و هرگز بىاثر نخواهد بود، و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد:
نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنهاش، در امان مىباشد.
11 فلسفه عبادات اسلامى
خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزهدارى، حفظ كرده است، تا اعضا
و جوارحشان آرام، و ديدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و دلهايشان متواضع
باشد، كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد، چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به
خاك ماليدن، فروتنى آورد، و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن
است. و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است، و پرداخت زكات، براى
مصرف شدن ميوهجات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است. به آثار
عبادات بنگريد كه چگونه شاخههاى درخت تكبّر را در هم مىشكند و از روييدن كبر و
خودپرستى جلوگيرى مىكند