ترجمه نهج ‏البلاغه

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۴ -


2 والاتر از صفات پديده‏ها

خدا فرزندى ندارد تا فرزند ديگرى باشد، و زاده نشده تا محدود به حدودى گردد، و برتر است از آن كه پسرانى داشته باشد، و منزّه است كه با زنانى ازدواج كند. انديشه‏ها به او نمى‏رسند تا اندازه‏اى براى خدا تصوّر كنند، و فكرهاى تيزبين نمى‏توانند او را درك كند، تا صورتى از او تصوّر نمايند، حواس از احساس كردن او عاجز ، و دست‏ها از لمس كردن او ناتوان است و تغيير و دگرگونى در او راه ندارد، و گذشت زمان تأثيرى در او نمى‏گذارد، گذران روز و شب او را سالخورده نسازد، و روشنايى و تاريكى در او اثر ندارد. خدا با هيچ يك از اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه با عرضى از اعراض، و نه با دگرگونى‏ها و تجزيه، وصف نمى‏گردد. براى او اندازه و نهايتى وجود ندارد، و نيستى و سرآمدى نخواهد داشت، چيزى او را در خود نمى‏گنجاند كه بالا و پايينش ببرد، و نه چيزى او را حمل مى‏كند كه كج يا راست نگه دارد، نه در درون اشياء قرار دارد و نه بيرون آن، حرف مى‏زند نه با زبان و كام و دهان، مى‏شنود نه با سوراخ‏هاى گوش و عضو شنوايى، سخن مى‏گويد نه با به كار گرفتن الفاظ در بيان، حفظ مى‏كند نه با رنج به خاطر سپردن، مى‏خواهد نه با به كار گيرى انديشه، دوست دارد و خشنود مى‏شود نه از راه دلسوزى، دشمن مى‏دارد و به خشم مى‏آيد نه از روى رنج و نگرانى، به هر چه اراده كند، مى‏فرمايد «باش»، پديد مى‏آيد نه با صوتى كه در گوش‏ها نشيند، و نه فريادى كه شنيده مى‏شود، بلكه سخن خداى سبحان همان كارى است كه ايجاد مى‏كند.

3 شناخت قدرت پروردگار

پيش از او چيزى وجود نداشته و گر نه خداى ديگرى مى‏بود. نمى‏شود گفت «خدا نبود و پديد آمد» كه در آن صورت صفات پديده‏ها را پيدا مى‏كند، و نمى‏شود گفت «بين خدا و پديده‏ها جدايى است» و «خدا بر پديده‏ها برترى دارد» تا سازنده و ساخته شده همانند تصوّر شوند، و خالق و پديد آمده با يكديگر تشبيه گردند. مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوى ديگران آفريد، و در آفرينش پديده‏ها از هيچ كسى يارى نگرفت، زمين را آفريد و آن را بر پا نگهداشت بدون آن كه مشغولش سازد، و در حركت و بى قرارى، آن را نظم و اعتدال بخشيد، و بدون ستونى آن را به پاداشت، و بدون استوانه‏ها بالايش برد، و از كجى و فرو ريختن نگهداشت و از سقوط و درهم شكافتن حفظ كرد، ميخ‏هاى زمين را محكم، و كوه‏هاى آن را استوار، و چشمه‏هايش را جارى، و درّه‏ها را ايجاد كرد. آنچه بنا كرده به سستى نگراييد، و آنچه را توانا كرد ناتوان نشد. خدا با بزرگى و قدرت بر آفريده‏ها حاكم است، و با علم و آگاهى از باطن و درونشان با خبر است، و با جلال و عزّت خود از همه برتر و بالاتر است، چيزى از فرمان او سرپيچى نمى‏كند، و چيزى قدرت مخالفت با او را ندارد تا بر او پيروز گردد، و شتابنده‏اى از او توان گريختن ندارد كه بر او پيشى گيرد، و به سرمايه‏دارى نياز ندارد تا او را روزى دهد. همه در برابر او فروتنند، و در برابر عظمت او ذليل و خوارند. از قدرت و حكومت او به سوى ديگرى نمى‏توان گريخت، كه از سود و زيانش در امان ماند. همتايى ندارد تا با او برابرى كند، و او را همانندى نيست كه شبيه او باشد. اوست نابود كننده پديده‏ها پس از آفرينش، كه گويا موجودى نبود.

4-  معاد و آفرينش دو باره پديده‏ها

نابودى جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست. چگونه محال است در صورتى كه اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست، از تمام نژادها و جنس‏ها، درس نخوانده و انسان‏هاى زيرك، گرد هم آيند تا پشّه‏اى را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند، و راه پيدايش آن را نمى‏شناسند، كه عقلهايشان سرگردان و در شناخت آن حيران مى‏مانند، و نيروى آنها سست و به پايان مى‏رسد، و رانده و درمانده باز مى‏گردند، آنگاه اعتراف به شكست مى‏كنند، و اقرار دارند كه نمى‏توانند پشّه‏اى بيافرينند و از نابود ساختنش ناتوانند. و همانا پس از نابودى جهان تنها خداى سبحان باقى مى‏ماند، تنهاى تنها كه چيزى با او نيست، آنگونه كه قبل از آفرينش جهان چيزى با او نبود، نه زمانى و نه مكان، بى وقت و بى زمان. در آن هنگام مهلت‏ها به سر آيد، سال‏ها و ساعت‏ها سپرى شود و چيزى جز خداى يگانه قهّار باقى نمى‏ماند كه بازگشت همه چيز به سوى اوست. پديده‏ها، چنان كه در آغاز آفريده شدن قدرتى نداشتند، به هنگام نابودى نيز قدرت مخالفتى ندارند، زيرا اگر مى‏توانستند پايدار مى‏ماندند. آفرينش چيزى براى خدا رنج آور نبوده و در آفرينش موجودات دچار فرسودگى و ناتوانى نشده است. موجودات را براى استحكام حكومتش نيافريده، و براى ترس از كمبود و نقصان پديد نياورده است. آفرينش مخلوقات نه براى يارى خواستن در برابر همتايى بود كه ممكن است بر او غلبه يابد، و نه براى پرهيز از دشمنى بود كه به او هجوم آورد، و نه براى طولانى شدن دوران حكومت، و نه براى پيروز شدن بر شريك و همتائى مخالف، و نه براى رفع تنهايى. سپس همه موجودات را نابود مى‏كند، نه براى خستگى از اداره آنها، و نه براى آسايش و استراحت، و نه به خاطر رنج و سنگينى كه براى او داشتند، و نه براى طولانى شدن ملال آور زندگيشان، بلكه خداوند با لطف خود موجودات را اداره مى‏فرمايد، و با فرمان خود همه را بر پا مى‏دارد، و با قدرت خود همه را استوار مى‏كند. سپس بدون آن كه نيازى داشته باشد بار ديگر همه را باز مى‏گرداند، نه براى اينكه از آنها كمكى بگيرد، و نه براى رها شدن از تنهايى تا با آنها مأنوس شود، و نه آن كه تجربه‏اى به دست آورد، و نه براى آن كه از فقر و نياز به توانگرى رسد، و يا از ذلّت و خوارى به عزّت و قدرت راه يابد.

ترجمه خطبه 187

(اين سخنرانى پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى در كوفه ايراد شد)

1 خبر از حوادث آينده

آگاه باشيد آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كسانى هستند كه در آسمان‏ها معروف، و در زمين گمنامند. هان اى مردم در آينده پشت كردن روزگار خوش، و قطع شدن پيوندها، و روى كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد، و اين روزگارى است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان تر از يافتن مال حلال است، روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده بيشتر است. و آن روزگارى كه بى نوشيدن شراب مست مى‏شويد، با فراوانى نعمت‏ها، بدون اجبار سوگند مى‏خوريد، و نه از روى ناچارى دروغ مى‏گوييد. و آن روزگارى است كه بلاها شما را مى‏گزد، چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان آه آن رنج و اندوه چقدر طولانى، و اميد گشايش چقدر دور است

2 ضرورت اطاعت از رهبرى

اى مردم مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد، و امام خود را تنها مگذاريد، كه در آينده خود را سرزنش مى‏كنيد. خود را در آتش فتنه‏اى كه پيشاپيش افروخته‏ايد نيفكنيد، راه خود گيريد، و از راهى كه به سوى فتنه‏ها كشانده مى‏شود دورى كنيد. به جانم سوگند كه مؤمن در شعله آن فتنه‏ها نابود شود. امّا مدّعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود. همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم، كه هر كس به آن روى مى‏آورد از نورش بهرمند مى‏گردد. اى مردم سخنان مرا بشنويد، و به خوبى حفظ كنيد، گوش دل خود را باز كنيد تا گفته‏هاى مرا بفهميد.

ترجمه خطبه 188

1 سفارش به پرهيزكارى

اى مردم، شما را به پرهيزگارى، و شكر فراوان در برابر نعمت‏ها، و عطاهاى الهى، و احسانى كه به شما رسيده سفارش مى‏كنم، چه نعمت‏هايى كه به شما اختصاص داده، و رحمت‏هايى كه براى شما فراهم فرمود. شما عيب‏هاى خود را آشكار كرديد و او پوشاند، خود را در معرض كيفر او قرار داديد و او به شما مهلت داد.

2 ارزش ياد مرگ

مردم شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مى‏كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى‏كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى‏كند و چگونه طمع مى‏ورزيد در حالى كه به شما مهلت نمى‏دهد مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است، آنها را به گورشان حمل مى‏كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند. چنان از ياد رفتند گويا از آباد كنندگان دنيا نبودند و آخرت همواره خانه‏شان بود آنچه را وطن  خود مى‏دانستند از آن رميدند، و در آنجا كه از آن رميدند، آرام گرفتند، و از چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند. اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند، و نه مى‏توانند عمل نيكى بر نيكى‏هاى خود بيفزايند. به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد، چون به آن اطمينان داشتند سر انجام مغلوبشان كرد.

3 ضرورت شتاب در نيكوكارى‏ها

خدا شما را رحمت كند پس بشتابيد به سوى آباد كردن خانه‏هايى كه شما را به آبادانى آن فرمان دادند، و تشويقتان كرده، به سوى آن دعوت كرده‏اند، و با صبر و استقامت، نعمت‏هاى خدا را بر خود تمام گردانيد، و از عصيان و نافرمانى كناره گيريد، كه فردا به امروز نزديك است. وه چگونه ساعت‏ها در روز، و روزها در ماه، و ماه‏ها در سال، و سال‏ها در عمر آدمى شتابان مى‏گذرد

ترجمه خطبه 189

(اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك فراوانى آمده است)

1 اقسام ايمان

ايمان بر دو قسم است: يكى ايمانى كه در دل‏ها ثابت و برقرار، و ديگرى در ميان دل‏ها و سينه‏ها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است. پس اگر از كسى بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد، پس در آن هنگام وقت بيزارى جستن است.

2 شناخت هجرت و مهاجر واقعى

و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد. خدا را به ايمان اهل زمين نيازى نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند. و نام مهاجر را بر كسى نمى‏توان گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد. هر كس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد مهاجر است. و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجّت بر او تمام شد، و گوشش آن را شنيد، و قلبش آن را دريافت، صدق نمى‏كند (و معذور نيست)

3 مشكل فهم برخى از احاديث عترت عليهم السّلام

همانا كار ما «ولايت» ما اهل بيت پيامبر عليهم السّلام سخت و تحمّل آن دشوار است، كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده، و ايمانش در دل استوار بوده، قدرت پذيرش و تحمّل آن را ندارد، و حديث ما را جز سينه‏هاى امانت پذير، و عقل‏هاى بردبار فرا نگيرد.

4 آگاهى ژرف امام عليه السّلام

اى مردم پيش از آن كه مرا نيابيد، آنچه مى‏خواهيد از من بپرسيد، كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مى‏شناسم ، بپرسيد قبل از آن كه فتنه‏ها چونان شترى بى صاحب حركت كند، و مهار خود را پايمال نمايد، و مردم را بكوبد و بيازارد، و عقل‏ها را سرگردان كند.

ترجمه خطبه 190

(اين سخنرانى در شهر كوفه پيرامون خوارج ايراد شد).

1 ضرورت شكرگزارى

خدا را برابر نعمت‏هايش شكرگزارم، و بر انجام حقوق الهى از او يارى مى‏طلبم، پروردگارى كه سپاهش نيرومند، و مقام او بزرگ است. و گواهى مى‏دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و پيامبر اوست، انسان‏ها را به اطاعت خدا دعوت فرمود، و با دشمنان خدا در راه دين او پيكار و مغلوبشان كرد. هرگز همداستانى دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را از دعوت حق باز نداشت، و تلاش آنان براى خاموش كردن نور رسالت به نتيجه‏اى نرسيد.

2 سفارش به پرهيزكارى و ياد مرگ

پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد، كه رشته آن استوار، و دستگيره آن محكم، و قلّه بلند آن پناهگاهى مطمئن مى‏باشد. قبل از فرارسيدن مرگ، خود را براى پيش آمدهاى آن آماده سازيد، پيش از آن كه مرگ شما را دريابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آوريد، زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف نهايى، قيامت است. مرگ براى خردمندان پند و اندرز، و براى جاهلان وسيله عبرت آموزى است. پيش از فرارسيدن مرگ، از تنگى قبرها، و شدّت غم و اندوه، و ترس از قيامت، و در هم ريختن استخوان‏ها، و كر شدن گوش‏ها، و تاريكى لحد، و وحشت از آينده، و غم و اندوه فراوان در تنگناى گور، و پوشانده شدن آن با سنگ و خاك، چه مى‏دانيد پس اى بندگان خدا را خدا را پروا كنيد، كه دنيا با قانونمندى خاصّى مى‏گذرد، شما با قيامت به رشته‏اى اتّصال داريد، گويا نشانه‏هاى قيامت، آشكار مى‏شود، و شما را در راه خود متوقف كرده، با زلزله‏هايش سر رسيده است، سنگينى بار آن را بر دوش شما نهاده، و رشته پيوند مردم با دنيا را قطع كرده، همه را از آغوش گرم دنيا خارج ساخته است. گويى دنيا يك روز بود و گذشت، يا ماهى بود و سپرى شد. تازه‏هاى دنيا كهنه شده، و فربه‏هايش لاغر گرديدند، سپس به سوى جايگاهى تنگ، در ميان مشكلاتى بزرگ، و آتشى پر شراره مى‏روند كه صداى زبانه‏هايش وحشت زا، شعله‏هايش بلند، غرّشش پر هيجان، پر نور و گدازنده، خاموشى شعله‏هايش غير ممكن، شعله‏هايش در فوران، تهديدهايش هراس انگيز، ژرفايش ناپيدا، پيرامونش تاريك و سياه، ديگهايش در جوشش، و اوضاعش سخت وحشتناك است.

3 آينده پرهيزكاران

و در آن ميان (پرهيزكاران را گروه، گروه، به سوى بهشت رهنمون مى‏شوند) آنان از كيفر و عذاب در امانند، و از سرزنش‏ها آسوده، و از آتش دورند، در خانه‏هاى امن الهى، از جايگاه خود خشنودند، آنان در دنيا رفتارشان پاك، ديدگانشان گريان، شب‏هايشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس گناه چونان شب مى‏ماند. پس خداوند بهشت را منزلگه نهايى آنان قرار داد، و پاداش ايشان را نيكو پرداخت، كه سزاوار آن نعمت‏ها بودند، و لايق ملكى جاودانه و نعمت‏هايى پايدار شدند. اى بندگان خدا، مراقب چيزى باشيد كه رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند، و تبهكاران با ضايع كردن آن به خسران و زيان رسيدند. پيش از آن كه مرگ شما فرا رسد با اعمال نيكو آماده باشيد، زيرا در گرو كارهايى هستيد كه انجام داده‏ايد، و پاداش داده مى‏شويد به كارهايى كه از پيش مرتكب شده‏ايد. ناگهان مرگ وحشتناك سر مى‏رسد، كه ديگر باز گشتى در آن نيست، و از لغزش‏ها نمى‏توان پوزش خواست. خداوند ما و شما را در راه خود و پيامبرش استوار سازد، و از گناهان ما و شما به فضل و رحمتش در گذرد.

4 آموزش نظامى

سربازان بر جاى خود محكم بايستيد، در برابر بلاها و مشكلات استقامت كنيد، شمشيرها و دست‏ها را در هواى زبان‏هاى خويش به كار مگيريد، و آنچه كه خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نكنيد، زيرا هر كس از شما كه در بستر خويش با شناخت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت پيامبر عليه السّلام بميرد، شهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال نيكويى كه قصد انجام آن را داشته خواهد برد، و نيّت او ثواب شمشير كشيدن را دارد. همانا هر چيزى را وقت مشخّص و سرآمدى معيّن است.

ترجمه خطبه 191

1 شناخت پروردگار

سپاس خداوندى را سزاست كه ستايش او در خلق آشكار، و سپاهش پيروز، و بزرگى او والا و بيكرانه است. خدا را براى نعمت‏هاى پى در پى، و بخشش‏هاى بزرگش ستايش مى‏كنم، خدايى كه حلمش بزرگ و عفوش فراگير است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آينده با خبر است، با علم خود جهان هستى را پديد آورده، و با فرمان خود موجودات را آفريده است، بى آن كه از كسى پيروى كند، و يا بياموزد، و يا از طرح حكيم ديگرى استفاده نمايد، در آفرينش پديده‏ها، دچار اشتباهى نشده، و نه با حضور و مشورت گروهى، آفريده است. گواهى مى‏دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست، هنگامى او را مبعوث فرمود كه مردم در گرداب جهالت فرو رفته بودند، و در حيرت و سرگردانى به سر مى‏بردند، هلاكت آنان را مهار كرده و به سوى خود مى‏كشيد، و گمراهى بر جان و دلشان قفل زده بود.

2 ره آورد پرهيزكارى

اى بندگان خدا شما را به پرهيزكارى سفارش مى‏كنم، كه حق خداوند بر شماست، و نيز موجب حق شما بر پروردگار است. از خدا براى پرهيزكارى يارى بخواهيد، و براى انجام دستورات خدا از تقوا يارى جوييد، زيرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسيدن به بهشت است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهرمند، و امانت دارش خدا، كه حافظ آن خواهد بود. تقوا همواره خود را بر امّت‏هاى گذشته (و حال) عرضه كرده و بر آينده نيز عرضه مى‏كند، زيرا فرداى قيامت، همه به آن نيازمندند. آنگاه كه در قيامت آفريده‏ها را گرد مى‏آورد و آنچه باز داده است باز پس مى‏گيرد و در باره همه نعمت‏ها مى‏پرسد، پس چه اندكند آنان كه تقوا را برگزيدند و بار آن را بدرستى بر دوش كشيدند آرى پرهيزكاران تعدادشان اندك است و شايسته ستايش خداوند سبحان كه فرمود «بندگان سپاسگزار من اندكند» پس گوش جان را به نداى تقوا بسپاريد، و براى بدست آوردن آن تلاش كنيد. تقوا را به جاى آنچه از دست رفته به دست آوريد و عوض هر كار مخالفى كه مرتكب شده‏ايد انتخاب كنيد، با تقوا خواب خود را به بيدارى تبديل، و روزتان را با آن سپرى كنيد، دل‏هاى خود را با تقوا زنده كنيد، و گناهان خود را با آن شستشو دهيد. بيمارى‏هاى روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانيد، از تباه كنندگان تقوا عبرت گيريد و خود عبرت پرهيزكاران نشويد. آگاه باشيد تقوا را حفظ كنيد و خويشتن را با تقوا حفظ نماييد.

3 پرهيز از دنياى حرام

برابر دنيا خويشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشيد. آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد، و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد. برق درخشنده دنيا شما را خيره نكند، و سخن ستاينده دنيا را نشنويد. به دعوت كننده دنيا پاسخ ندهيد، و از تابش دنيا روشنايى نخواهيد، و فريفته كالاهاى گران قدر دنيا نگرديد. همانا برق دنياى حرام بى فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنى، و كالاهاى آن تاراج شدنى است. آگاه باشيد دنياى حرام چونان عشوه‏گر هرزه‏اى است كه تسليم نشود، و مركب سركشى است كه فرمان نبرد، دروغگويى خيانتكار، ناسپاس حق نشناس، دشمنى حيله‏گر، پشت كننده‏اى سرگردان، حالاتش متزلزل، عزّتش خوارى، جدّش بازى و شوخى، و بلندى آن سقوط است. خانه جنگ و غارتگرى، تبهكارى و هلاكت، و سر منزل نا آرامى است، جايگاه ديدار كردن‏ها و جدايى‏هاست. راه‏هاى آن حيرت زا، گريزگاهايش ناپيدا، و خواسته‏هايش نوميد كننده و زيانبار است، پناهگاه‏هاى آن دنيا انسان را تسليم مرگ مى‏كند، و از خانه‏هاى خود بيرون مى‏راند، و چاره انديشى‏هاى آن ناتوان كننده است.

4 اقسام دنيا پرستان

نجات يافته‏اى مجروح، يا مجروحى پاره پاره تن، دسته‏اى سر از تن جدا، و دسته‏اى ديگر در خون خود تپيده، گروهى انگشت به دندان، و جمعى از حسرت و اندوه دست بر دست مى‏مالاند، برخى سر بر روى دست‏ها نهاده به فكر فرو رفته‏اند، عدّه‏اى بر اشتباهات گذشته افسوس مى‏خورند و خويشتن را محكوم مى‏كنند، و عدّه‏اى ديگر از عزم و تصميم‏ها دست برداشته‏اند، چرا كه راه فرار و هر نوع حيله‏گرى بسته شده، و دنيا آنها را غافلگير كرده است، و كار از كار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است، هيهات هيهات آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپرى شد رفت، و جهان چنانكه مى‏خواست به پايان رسيد. «نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتى داده نشد.»

ترجمه خطبه «قاصعه» 192

(اين خطبه را «قاصعه» يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزشهاى جاهلى را كوچك و خوار شمرد و از طولانى‏ترين سخنرانى‏هاى امام است كه در سال 40 هجرى در حاليكه سوار بر اسب بود ايراد فرمود)

1 والايى پروردگار

ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد، و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديده‏ها باز داشت. آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد، و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد، و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد، از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. با آن كه از آنچه در دل‏هاست، و از اسرار نهان آگاه است، به فرشتگان فرمود. «من بشرى را از گل و خاك مى‏آفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد، و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت.

2 نكوهش تكبر و خودپسندى شيطان

شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت، و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد. پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّب‏ها و سر سلسله متكبّران است، كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد، لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد. آيا نمى‏نگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود

3 آزمايش‏ها درمان تكبّر

خداوند اگر اراده مى‏كرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشم‏ها را خيره كند، و زيباييش عقلها را مبهوت سازد، و عطر و پاكيزگى‏اش حس بويايى را تسخير كند مى‏آفريد، كه اگر چنين مى‏كرد، گردن‏ها در برابر آدم فروتنى مى‏كردند، و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود، امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى‏كند، تا بد و خوب تميز داده شود، و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد، و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد، زيرا اعمال فراوان و كوشش‏هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد. او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مى‏باشد از سال‏هاى دنيا يا آخرت است، امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد، چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند نه، هرگز خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى‏كند كه براى همان عمل فرشته‏اى را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است ، و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.

4 هشدار از دشمنى‏هاى شيطان

اى بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد، مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد، و با نداى خود شما را به حركت در آورد، و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما بتازد به جانم سوگند، شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده، و تا حد توان كشيده، و از نزديك‏ترين مكان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مى‏دهم، و همه را گمراه خواهم كرد» امّا تيرى در تاريكى‏ها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت، گرچه فرزندان خودپسندى، و برادران تعصّب و خود خواهى، و سواران مركب جهالت و خود پرستى، او را تصديق كردند. افراد سركش شما تسليم شيطان شدند، و طمع ورزى او را در شما كارگر افتاد، و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد، و حكومت شيطان بر شما استوار شد، و با لشكر خويش به شما يورش برد، و شما را به ذلّت سقوط كشانيد، و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند، و شما را با فروكردن نيزه در چشم‏ها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد، تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. پس شيطان بزرگ‏ترين مانع براى ديندارى، و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند و براى در هم شكستنشان كمر بسته‏ايد خطرناك‏تر است. مردم آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد، و ارتباط خود را با او قطع كنيد. به خدا سوگند، شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت، و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت، و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشكر پياده راه شما را بست، كه هر كجا شما را بيابند شكار مى‏كنند، و دست و پاى شما را قطع مى‏كنند، نه مى‏توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد، و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد. زيرا كمين‏گاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختى‏هاست، پس شراره‏هاى تعصّب و كينه‏هاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد، كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفت‏هاى شيطان، غرورها، و كشش‏ها و وسوسه‏هاى اوست. تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد، و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد، و حلقه‏هاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد، و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد، زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. و شما همانا قابيل  نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد، خدا او را برترى نداد، خويشتن را بزرگ مى‏پنداشت، و حسادت او را به دشمنى واداشت، تعصّب آتش كينه در دلش شعله‏ور كرد، و شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد، و سر انجام پشيمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد.

5 پرهيز از تكبّر و اخلاق جاهلى

آگاه باشيد در سركشى و ستم زياده روى كرديد، و در زمين در دشمنى با خداوند فساد به راه انداختيد، و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. خدا را خدا را از تكبّر و خودپسندى، و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد، كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسه‏هاى شيطانى است، كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است، تا آنجا كه در تاريكى‏هاى جهالت فرو رفتند، و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند، و به آسانى به همان جايى كه شيطان مى‏خواست كشانده شدند. كبر و خود پسندى چيزى است كه قلب‏هاى متكبّران را همانند كرده تا قرن‏ها به تضاد و خونريزى گذراندند، و سينه‏ها از كينه‏ها تنگى گرفت.

6 پرهيز از سران متكبّر و خود پسند

آگاه باشيد زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود مى‏نازند، و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مى‏پندارند، و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى‏دهند، و نعمت‏هاى گسترده خدا را انكار مى‏كنند، تا با خواسته‏هاى پروردگارى مبارزه كنند، و نعمت‏هاى او را ناديده انگارند. آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستون‏هاى فتنه، و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا كنيد، و با نعمت‏هاى خدادادى درگير نشويد، و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد، و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگى‏شان را با صفاى خود نوشيديد، و بيمارى‏شان را با سلامت خود درهم آميخته‏ايد، و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده‏ايد، در حالى كه آنان ريشه همه فسق‏ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركب‏هاى رام قرار داد، و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت، و براى دزديدن عقل‏هاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد، كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدم‏هاى خود، و دستاويز وسوسه‏هاى خود گردانيد.

7 ضرورت عبرت از گذشتگان

مردم از آنچه كه بر ملّت‏هاى متكبّر گذشته، از كيفرها و عقوبت‏ها و سختگيرى‏ها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد، و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند، و زمين‏هايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد، و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دل‏ها مى‏گذارد به خدا پناه ببريد، همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مى‏بريد اگر خدا تكبّرورزيدن را اجازه مى‏فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مى‏داد، در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد، كه چهره بر زمين مى‏گذارند و صورت‏ها بر خاك مى‏مالند، و در برابر مؤمنان فروتنى مى‏كنند، و خود از قشر مستضعف جامعه مى‏باشند كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود، و به سختى و بلا گرفتارشان كرد، و با ترس و بيم امتحانشان فرمود، و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد، كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بى‏نيازى و قدرت است، زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان مى‏كنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكى‏ها را براى آنان فراهم مى‏كنيم نه آنان آگاهى ندارند»

8 فلسفه آزمايش‏ها

پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند مى‏آزمايد، وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهم السّلام بر فرعون وارد شدند، و جامه‏هاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند، و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد، فرعون گفت: «آيا از اين دو نفر تعجّب نمى‏كنيد كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به خواسته‏هاى خود ربط مى‏دهند در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مى‏برند اگر چنين است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند» اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسى از پشم گفت، در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مى‏فرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنج‏ها، و معدن‏هاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران مى‏گشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در مى‏آورد. امّا اگر اين كار را مى‏كرد، آزمايش از ميان مى‏رفت، و پاداش و عذاب بى‏اثر مى‏شد، و بشارت‏ها و هشدارهاى الهى بى‏فايده مى‏بود، و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمى‏شد، و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمى‏يافتند، و واژه‏ها، معانى خود را از دست مى‏داد. در صورتى كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد، با قناعتى كه دل‏ها و چشم‏ها را پر سازد، هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوش‏ها را خيره سازد. اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمى‏داشت، و توانايى و عزّتى مى‏داشتند كه هرگز مغلوب نمى‏شدند، و سلطنت و حكومتى مى‏داشتند كه همه چشم‏ها به سوى آنان بود، از راه‏هاى دور بار سفر به سوى آنان مى‏بستند، اعتبار و ارزششان در ميان مردم اندك بود، و متكبّران در برابرشان سر فرود مى‏آوردند، و تظاهر به ايمان مى‏كردند، از روى ترس يا علاقه‏اى كه به مادّيات داشتند. در آن صورت نيّت‏هاى خالص يافت نمى‏شد، و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مى‏يافت، و با انگيزه‏هاى گوناگون به سوى نيكى‏ها مى‏شتافتند. امّا خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى، و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا، و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد، و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد، كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.

9 فلسفه حج

آيا مشاهده نمى‏كنيد كه همانا خداوند سبحان، انسان‏هاى پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را با سنگ‏هايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان مى‏رسانند، و نه نفعى دارند، نه مى‏بينند، و نه مى‏شنوند اين سنگ‏ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد. سپس كعبه را در سنگلاخ‏ترين مكان‏ها، بى‏گياه‏ترين زمين‏ها، و كم فاصله‏ترين درّه‏ها، در ميان كوه‏هاى خشن، سنگريزه‏هاى فراوان، و چشمه‏هاى كم آب، و آبادى‏هاى از هم دور قرار داد، كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند، و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلب‏ها، به سرعت از ميان فلات و دشت‏هاى دور، و از درون شهرها، روستاها، درّه‏هاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روى آورند، شانه‏هاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند، و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدن‏هاى پر گرد و غبار در حركت باشند. لباس‏هاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند، و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش، و مكان‏هاى انجام مراسم حج را، در ميان باغ‏ها و نهرها، و سرزمين‏هاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى خانه‏ها و كاخ‏هاى بسيار، و آبادى‏هاى به هم پيوسته، در ميان گندمزارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادّه‏هاى آباد قرار مى‏داد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك‏تر مى‏شد. اگر پايه‏ها و بنيان كعبه، و سنگ‏هايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود، دل‏ها ديرتر به شك و ترديد مى‏رسيدند، و تلاش شيطان بر قلب‏ها كمتر اثر مى‏گذاشت، و وسوسه‏هاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختى‏ها مى‏آزمايد، و با مشكلات زياد به عبادت مى‏خواند، و به اقسام گرفتارى‏ها مبتلا مى‏سازد، تا كبر و خود پسندى را از دل‏هايشان خارج كند، و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش را به روى‏شان بگشايد، و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.

10 پرهيز از ستمكارى

پس، خدا را خدا را از تعجيل در عقوبت، و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد، و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد، حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسان‏ها، چون زهر كشنده مى‏آميزد، و هرگز بى‏اثر نخواهد بود، و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد: نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنه‏اش، در امان مى‏باشد.

11 فلسفه عبادات اسلامى

خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزه‏دارى، حفظ كرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و ديدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن، و دل‏هايشان متواضع باشد، كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد، چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد، و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است. و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است، و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوه‏جات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه‏هاى درخت تكبّر را در هم مى‏شكند و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مى‏كند