ترجمه نهج ‏البلاغه

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۳ -


5 پرهيز از بدعت‏ها

اى بندگان خدا آگاه باشيد مؤمن كسى است كه حلال خدا را هم اكنون حلال، و حرام خدا را هم اكنون حرام بشمارد، و آنچه را مردم با بدعت‏ها تغيير دادند، چيزى از حرام را حلال نمى‏كند، زيرا حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان چيزى است كه خدا حرام شمرده است.  پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختيد، و از تاريخ گذشتگان پند گرفتيد، مثل‏ها براى شما زده‏اند، و به امرى آشكار دعوت شده‏ايد، جز ناشنوايان كسى ادّعاى نشنيدن حق را ندارد، و جز كوران و كور دلان كسى ادّعاى نديدن واقعيّت‏ها نمى‏كند. آن كس كه از آزمايش‏ها و تجربه‏هاى خدا دادى سودى نبرد از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و كوته فكرى دامنگير او خواهد شد تا آنجا كه بد را خوب، و خوب را بد مى‏نگرد. و همانا مردم دو دسته‏اند، گروهى پيرو شريعت و دين، و برخى بدعت گزارند كه از طرف خدا دليلى از سنّت پيامبر، و نورى از براهين حق ندارند.

6 ويژگى‏هاى قرآن

همانا خداوند سبحان كسى را به چيزى چون قرآن پند نداده است، كه قرآن ريسمان استوار خدا، و وسيله ايمنى بخش است. در قرآن بهار دل، و چشمه‏هاى دانش است، براى قلب جلايى جز قرآن نتوان يافت، بخصوص در جامعه‏اى كه بيدار دلان در گذشته و غافلان و تغافل كنندگان حضور دارند. پس هر جا كه نيكى ديديد يارى كنيد، و هر گاه چيز بد و ناروايى مشاهده كرديد دورى گزينيد، زيرا پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همواره مى‏فرمود: «اى فرزند آدم، كار نيك را انجام ده، و كار بد را واگذار، اگر چنين كنى در راه راست الهى قرار خواهى داشت»

7 اقسام ظلم و ستم

آگاه باشيد كه ظلم بر سه قسم است، ظلمى كه نابخشودنى است، و ظلمى كه بدون مجازات نمى‏ماند، و ظلمى كه بخشودنى و جبران شدنى است، امّا ظلمى كه نابخشودنى است، شرك به خداى سبحان است، كه فرمود: «خداوند هيچ گاه از شرك به خود، در نمى‏گذرد» و امّا ظلمى كه بخشودنى است، ستمى است كه بنده با گناهان بر خويشتن روا داشته است، و ظلمى كه بدون مجازات نيست، ستمگرى بعضى از بندگان بر بعض ديگر است كه قصاص در آنجا سخت است، مجروح كردن با كارد، يا تازيانه زدن نيست بلكه اينها در برابرش كوچك است پس مبادا در دين دو رويى ورزيد، كه همبستگى و وحدت در راه حق «گر چه كراهت داشته باشيد» از پراكندگى در راه باطل «گرچه مورد علاقه شما باشد» بهتر است زيرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه آيندگان، چيزى را با تفرقه عطا نفرموده است.

8 ضرورت خود سازى

اى مردم خوشا به حال كسى كه عيب شناسى نفس، او را از عيب جويى ديگران باز دارد، و خوشا به حال كسى كه به خانه و خانواده خود پردازد، و غذاى حلال خود را بخورد، و به اطاعت پروردگار مشغول باشد، و بر خطاهاى خويش بگريد، و همواره به خويشتن خويش مشغول باشد و مردم از او در امان باشند.

ترجمه خطبه 177

(در سال 38 هجرى پس از خيانت ابو موسى و عمرو عاص از داوران حكميّت فرمود)

نكوهش از خيانت حكمين

رأى جمعيّت شما در صفین يكى شد كه دو مرد را به داورى برگزينند (ابو موسى اشعرى، عمرو عاص) و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند و زبان آن دو با قرآن و قلب‏هايشان پيرو كتاب خدا باشد. امّا آنها از قرآن روى گردان شدند، حق را آشكارا مى‏ديدند و ترك گفتند، كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجى و انحراف در روش فكريشان بود. در صورتى كه پيش از صدور رأى زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم كرده و به حق عمل كنند. ما به حقّانيت خود ايمان داريم در حالى كه آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمى بر خلاف حكم خدا صادر كردند.

ترجمه خطبه 178

(گفته‏اند اين خطبه را پس از اعلام نظر داوران حكميّت در «دومة الجندل» ايراد فرموده است)  

1 خدا شناسى

هيچ كارى خدا را از كار ديگر باز نمى‏دارد، و گذشت زمان در او دگرگونى ايجاد نمى‏كند، و مكانى او را در بر نمى‏گيرد، هيچ زبانى قدرت وصف او را ندارد، و چيزى از خدا مخفى و پنهان نيست. نه تعداد قطرات فراوان آب‏ها، و نه ستارگان انبوه آسمان، و نه ذرّات خاك همراه با گرد بادها در هوا، و نه حركات مورچگان بر سنگ‏هاى سخت، و نه استراحتگاه مورچگان ريز در شب‏هاى تار. خدا از مكان ريزش برگ درختان، و حركات مخفيانه، چشم‏ها آگاه است. و شهادت مى‏دهم كه جز اللّه، خدايى نيست، همتايى نداشته و شك و ترديدى در او راه ندارد. دين او را انكار نمى‏كنم و به آفريدگارى او اعتقاد دارم شهادت كسى كه نيّت او راست، درون او پاك، يقين او خالص، و ميزان عمل او گران سنگ است و شهادت مى‏دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده و برگزيده او از ميان انسان‏هاست. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى تشريح حقائق آيين الهى انتخاب، و به ارزش‏هاى ويژه اخلاقى گرامى داشته شد. او را براى رساندن رسالت‏هاى كريمانه‏اش برگزيد، نشانه‏هاى هدايت به وسيله او آشكار، و تاريكى‏هاى جهل و گمراهى با نور هدايت او از ميان رفت.

2 روش برخورد با دنيا

اى مردم دنيا آرزومندان و خواهان خود را فريب مى‏دهد، براى شيفتگان خود ارزشى قائل نيست، و آن كس را كه بر دنيا پيروز شود مغلوب گرداند. به خدا سوگند هرگز ملّتى از ناز و نعمت زندگى گرفته نشدند مگر به كيفر گناهانى كه انجام داده‏اند، زيرا خداوند بر بندگان خود ستم روا نمى‏دارد، اگر مردم به هنگام نزول بلاها، و گرفته شدن نعمت‏ها، با درستى نيّت در پيشگاه خدا زارى كنند، و با قلب‏هاى پر از محبّت از خداوند درخواست عفو نمايند، آنچه از دستشان رفته باز خواهد گشت، و هر گونه فسادى اصلاح خواهد شد. من بر شما ترسناكم كه در جهالت و غرور فرو رفته باشيد، چه اينكه در گذشته به سويى كشيده شديد كه قابل ستايش نبود. امّا اگر در زندگانى خود اصلاحاتى پديد آوريد، سعادتمند خواهيد شد، وظيفه من جز تلاش و كوشش در اصلاح امور شما نيست، اگر مى‏خواستم، بى مهره‏هاى شما را باز گو مى‏كردم. خدا آنچه را گذشت ببخشايد.

ترجمه خطبه 179

(اين خطبه در مسجد كوفه در سال 36 هجرى پس از جنگ جمل ايراد شد) ذعلب يمانى پرسيد «اى امير مؤمنان آيا پروردگار خود را ديده‏اى» پاسخ فرمود «آيا چيزى را كه نبينم مى‏پرستم» گفت: «چگونه او را مى‏بينى» فرمود:  

خدا شناسى

ديده‏ها هرگز او را آشكار نمى‏بينند، اما دل‏ها با ايمان درست او را در مى‏يابند، خدا به همه چيز نزديك است نه آن كه به اشياء چسبيده باشد، از همه چيز دور است نه آن كه از آنها بيگانه باشد، گوينده است نه با انديشه و فكر، اراده كننده است نه از روى آرزو و خواهش، سازنده است نه با دست و پا، لطافت دارد نه آن كه پوشيده و مخفى باشد، بزرگ است نه با ستمكارى، بيناست نه با حواس ظاهرى، مهربان است نه با نازك دلى، سرها و چهره‏ها در برابر عظمت او بخاك افتاده، و دل‏ها از ترس او بى‏قرارند.

ترجمه خطبه 180

(در سال 38 هجرى جهت كمك به محمّد بن ابى بكر در مصر در نكوهش ياران ايراد كرد)

1 نكوهش كوفيان

خدا را بر آنچه كه خواسته و هر كار كه مقدّر فرموده ستايش مى‏كنم، و او را بر اين گرفتار شدنم به شما كوفيان مى‏ستايم. اى مردمى كه هر گاه فرمان دادم اطاعت نكرديد، و هر زمان شما را دعوت كردم پاسخ نداديد، هر گاه شما را مهلت مى‏دهم در بيهودگى فرو مى‏رويد، و در هنگامه جنگ سست و ناتوانيد، اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده، و اگر شما را براى حل مشكلى بخوانند سرباز مى‏زنيد. پدر مباد دشمنان شما را براى پيروزى منتظر چه چيزى هستيد چرا براى گرفتن حق خود در جهاد نمى‏كنيد آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد به خدا سوگند، اگر مرگ من فرا رسد-  كه حتما خواهد رسيد-  بين من و شما جدايى خواهد افتاد، در حالى كه من از همنشينى با شما ناراحت، و حضورتان براى من بى‏فايده بود.

2 علل سقوط و انحطاط فكرى كوفيان

خدا خيرتان دهد، آيا دينى نيست كه شما را گرد آورد آيا غيرتى نيست كه شما را براى جنگ با دشمن بسيج كند شگفت آور نيست كه معاويه انسان‏هاى جفا كار پست را مى‏خواند و آنها بدون انتظار كمك و بخششى از او پيروى مى‏كنند و من شما را براى يارى حق مى‏خوانم، در حالى كه شما بازماندگان اسلام، و يادگار مسلمانان پيشين مى‏باشيد، با كمك و عطايا شما را دعوت مى‏كنم ولى از اطراف من پراكنده مى‏شويد، و به تفرقه و اختلاف روى مى‏آوريد. نه از دستورات من راضى مى‏شويد، و نه شما را به خشم مى‏آورد كه بر ضد من اجتماع كنيد، اكنون دوست داشتنى‏ترين چيزى كه آرزو مى‏كنم، مرگ است.  كتاب خدا را به شما آموختم، و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم، و آنچه را كه نمى‏شناختيد به شما شناساندم، و دانشى را كه به كامتان سازگار نبود جرعه جرعه به شما نوشاندم. اى كاش نابينا مى‏ديد و خفته بيدار مى‏شد  سوگند به خدا چه نادان مردمى كه رهبر آنان معاويه، و آموزگارشان پسر نابغه (عمرو عاص) باشد

ترجمه خطبه 181

(در سال 38 هجرى در آستانه جنگ نهروان امام فردى را فرستاد تا گروهى از كوفيان كه قصد ملحق شدن به لشكر خوارج را داشتند و ترسناك بودند بپايد، از او پرسيد «ايمن شدند و بر جاى ماندند يا ترسيدند و فرار كردند، مرد گفت «ترسيدند و به خوارج پيوستند» فرمود:)

نكوهش فريب خوردگان از خوارج

از رحمت خدا دور باشند چونان قوم ثمود، آگاه باشيد اگر نيزه‏ها به سوى آنان راست شود و شمشيرها بر سرشان فرود آيد، از گذشته خود پشيمان خواهند شد، امروز شيطان آنها را به تفرقه دعوت كرد، و فردا از آنها بيزارى مى‏جويد، و از آنها كنار خواهد كشيد. همين ننگ آنان را كافى است كه از هدايت گريختند و در گمراهى و كورى فرو رفتند، راه حق را بستند، و در حيرت و سرگردانى ماندند.

ترجمه خطبه 182

(يكى از ياران امام، نوف بكّالى  نقل كرد كه امام در سال 40 هجرى در اواخر زندگى خود در شهر كوفه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى  آماده كرد ايستاد، در حالى كه پيراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشيرى با ليف خرما بر گردن، و كفشى از ليف خرما در پا، و بر پيشانى او پينه از كثرت سجود آشكار بود فرمود)

1 ستايش پروردگار سبحان

ستايش خداوندى را سزاست كه سر انجام خلقت، و پايان كارها به او باز مى‏گردد. خدا را بر احسان بزرگش، و برهان آشكار، و فراوانى فضل و آنچه بدان بر ما منّت نهاده است مى‏ستاييم، ستايشى كه حق او را اداء كند، و شكر شايسته او را به جا آورد، به ثواب الهى ما را نزديك گرداند و موجب فراوانى نيكى و احسان او گردد. از خدا يارى مى‏طلبيم، يارى خواستن كسى كه به فضل او اميدوار، و به بخشش او آرزومند، و به دفع زيانش مطمئن، و به قدرت او معترف، و به گفتار و كردار پروردگار اعتقاد دارد. به او ايمان مى‏آوريم، ايمان كسى كه با يقين به او اميدوار، و با اعتقاد خالص به او توجّه دارد، و با ايمانى پاك در برابرش كرنش مى‏كند، و با اخلاص به يگانگى او اعتقاد دارد، و با ستايش فراوان خدا را بزرگ مى‏شمارد، و با رغبت و تلاش به او پناهنده مى‏شود.

2 راههاى خداشناسى

خدا از كسى متولّد نشد تا در عزّت و توانايى داراى شريك باشد، فرزندى ندارد تا وارث او باشد، وقت و زمان از او پيشى نگرفت ، و زيادى و نقصان در او راه ندارد، خدا با نشانه‏هاى تدبير استوار، و خواسته‏هاى حكيمانه در خلق نظام احسن، در برابر غفلت‏ها، آشكارا جلوه كرده است. از نشانه‏هاى آفرينش او، خلقت آسمان‏هاى پا بر جا بدون ستون و تكيه گاه است. آسمانها را به اطاعت خويش دعوت و آنها بدون درنگ اجابت كردند، اگر اقرار آسمان‏ها به پروردگارى او، و اعترافشان در اطاعت و فرمانبردارى از او نبود، هرگز آسمان‏ها را محل عرش خويش و جايگاه فرشتگان، و بالا رفتن سخنان پاك و اعمال نيك و صالح بندگانش قرار نمى‏داد. ستارگان را نشانه‏هاى هدايتگر بيابان ماندگان سرگردان قرار داد تا به وسيله آنها راهنمايى شوند، ستارگانى كه پرده‏هاى تاريك شب مانع نور افشانى آنها نمى‏گردد، و نمى‏تواند از نور افشانى و تلألؤ ماه در دل آسمان جلوگيرى كند. پس پاك است خدايى كه پوشيده نيست بر او سياهى تيره و تار بر روى ناهموارى‏هاى زمين، و قلّه‏هاى كوتاه و بلند كوه‏ها، و نه غرّش رعد در كرانه آسمان، و نه درخشش برق در لابلاى ابرها، و نه وزش بادهاى تند و طوفان، و نه ريزش برگ‏ها بر اثر بارش باران، و نه محل سقوط قطرات باران، و نه مسير كشيده شدن دانه‏ها به وسيله مورچگان، و نه غذاهاى كوچك ناديدنى پشّه‏ها، و نه آنچه كه در شكم حيوانات مادّه در حال رشد است (خدا به همه آنها آگاه است)

3 خدا شناسى

حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه همواره وجود داشت، پيش از آن كه كرسى يا عرش، آسمان يا زمين، جن يا انس، پديد آيند. خداوندى كه ذات او را فكرها و عقل‏هاى ژرف انديش نتوانند بشناسند، و با نيروى انديشه اندازه‏اى براى او نتوانند تصوّر كنند. هيچ سؤال كننده‏اى او را به خود مشغول نسازد، و فراوانى عطا و بخشش از دارايى او نكاهد، براى ديدن به چشم مادّى نياز ندارد، و در مكانى محدود نمى‏شود. همسر و همتايى ندارد، و با تمرين و تجربه نمى‏آفريند، و با حواس درك نشود ، و با مردم مقايسه نگردد، خدايى كه بدون اعضاء و جوارح و زبان و كام با حضرت موسى عليه السّلام سخن گفت و آيات بزرگش را به او شناساند. اى كسى كه براى توصيف كردن پروردگارت به زحمت افتاده‏اى، اگر راست مى‏گويى جبرئيل و ميكاييل و لشكرهاى فرشتگان مقرّب را وصف كن، كه در بارگاه قدس الهى سر فرود آورده‏اند، و عقل‏هايشان در درك خدا، سرگردان و درمانده است، تو چيزى را مى‏توانى با صفات آن درك كنى كه داراى شكل و اعضاى و جوارح و داراى عمر محدود و أجل معيّن باشد. پس جز اللّه خدايى نيست كه هر تاريكى را به نور خود روشن كرد، و هر چه را كه جز به نور او روشن بود به تاريكى كشاند.

4 سفارش به تقوا و پند پذيرى از تاريخ

اى بندگان خدا شما را به پرهيزكارى و ترس از خدايى سفارش مى‏كنم كه بر شما جامه‏ها پوشانيد، و وسائل زندگى شما را فراهم كرد. اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مى‏داشت، يا از مرگ گريزى بود، حتما سليمان بن داوود عليه السّلام چنين مى‏كرد، او كه خداوند حكومت بر جنّ و انس را همراه با نبوّت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختيارش قرار داد. امّا آنگاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى او تمام شد، تيرهاى مرگ از كمان‏هاى نيستى بر او باريدن گرفت، و خانه و ديار از او خالى گشت، خانه‏هاى او بى صاحب ماند، و ديگران آنها را به ارث بردند. مردم براى شما در تاريخ گذشته درس‏هاى عبرت فراوان وجود دارد كجايند عمالقه  و فرزندانشان (پادشاهان عرب در يمن و حجاز) كجايند فرعون‏ها و فرزندانشان كجايند مردم شهر رس (درخت پرستانى كه طولانى حكومت كردند) آنها كه پيامبران خدا را كشتند،  و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش كردند، و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند كجايند آنها كه با لشكرهاى انبوه حركت كردند و هزاران تن را شكست دادند، سپاهيان فراوانى گرد آوردند، و شهرها ساختند

5 وصف حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشريف)

زره دانش بر تن دارد، و با تمامى آداب، و با توجّه و معرفت كامل آن را فرا گرفته است، حكمت گمشده اوست كه همواره در جستجوى آن مى‏باشد، و نياز اوست كه در به دست آوردنش مى‏پرسد. در آن هنگام كه اسلام غروب مى‏كند و چونان شترى در راه مانده دم خود را به حركت در آورده، گردن به زمين مى‏چسباند او پنهان خواهد شد (دوران غيبت صغرى و كبرى) او باقى مانده حجّت‏هاى الهى، و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.

6 پند و اندرز ياران

اى مردم من پند و اندرزهايى كه پيامبران در ميان امّت‏هاى خود داشتند در ميان شما نشر دادم، و وظايفى را كه جانشينان پيامبران گذشته در ميان مردم خود به انجام رساندند، تحقّق بخشيدم. با تازيانه شما را ادب كردم نپذيرفتيد، به راه راست نرفتيد، و با هشدارهاى فراوان شما را خواندم ولى جمع نشديد. شما را به خدا آيا منتظريد رهبرى جز من با شما همراهى كند و راه حق را به شما نشان دهد آگاه باشيد آنچه از دنيا روى آورده بود پشت كرد، و آنچه پشت كرده بود روى آورد، و بندگان نيكوكار خدا آماده كوچ كردن شدند، و دنياى اندك و فانى را با آخرت جاويدان تعويض كردند.

7 ياد ياران شهيد

آرى آن دسته از برادرانى كه در جنگ صفین خونشان ريخت، هيچ زيانى نكرده‏اند، گر چه امروز نيستند تا خوراكشان غم و غصّه، و نوشيدنى آنها خونابه دل باشد. به خدا سوگند، آنها خدا را ملاقات كردند، كه پاداش آنها را داد و پس از دوران ترس، آنها را در سراى امن خود جايگزين فرمود: كجا هستند برادران من كه بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند كجاست عمّار  و كجاست پسر تيهان (مالك بن تيهان انصارى)  و كجاست ذو الشّهادتين  (خزيمة بن ثابت كه پيامبر شهادت او را دو شهادت دانست) و كجايند همانند آنان از برادرانشان كه پيمان جانبازى بستند، و سرهايشان را براى ستمگران فرستادند (پس دست به ريش مبارك گرفت و زمانى طولانى گريست و فرمود) دريغا از برادرانم كه قرآن را خواندند، و بر أساس آن قضاوت كردند، در واجبات الهى انديشه كرده و آنها را بر پاداشتند، سنّت‏هاى الهى را زنده و بدعت‏ها را نابود كردند، دعوت جهاد را پذيرفته و به رهبر خود اطمينان داشته و از او پيروى كردند. (سپس با بانگ بلند فرمود) جهاد جهاد بندگان خدا من امروز لشكر آماده مى‏كنم، كسى كه مى‏خواهد به سوى خدا رود همراه ما خارج شود. (نوف گفت: براى حسين عليه السّلام ده هزار سپاه، و براى قيس بن سعد ده هزار سپاه، و براى ابو ايّوب  ده هزار سپاه قرار داد، و براى ديگر فرماندهان نيز سپاهى معيّن كرد، و آماده بازگشت به صفین بود كه قبل از جمعه، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد، و لشكريان به خانه‏ها باز گشتند، و ما چون گوسفندانى بوديم كه شبان خود را از دست داده و گرگ‏ها از هر سو براى آنان دهان گشوده بودند)

ترجمه خطبه 183

1 خدا شناسى

ستايش خداوندى را سزاست كه شناخته شد بى آن كه ديده شود، و آفريد بى آن كه دچار رنج و زحمتى گردد، با قدرت خود پديده‏ها را آفريد، و با عزّت خود گردنكشان را بنده خويش ساخت، و با بخشش خود بر همه بزرگان برترى يافت، او خدايى است كه دنيا را مسكن مخلوقات برگزيد، و پيامبران خود را به هدايت جن و انس فرستاد، تا دنيا را آنگونه كه هست بشناسانند، و از زيان‏هاى دنيا بر حذر دارند، و با مطرح كردن مثل‏ها، عيوب دنيا پرستى را نشان دهند، و آنچه را كه مايه عبرت است تذكّر دهند، از تندرستى‏ها و بيمارى‏ها، از حلال و حرام، و آنچه را كه خداوند براى بندگان اطاعت كننده و نافرمان، از بهشت و جهنّم آماده كرده، كه وسيله كرامت يا سقوط و پستى است باز گو نمايند.

2 ويژگى‏هاى قرآن

خدا را ستايش مى‏كنم چنانكه خود از بندگان خواسته است، و براى هر چيزى اندازه اى قرار داده و براى هر اندازه‏اى مدّتى معيّن كرده، و هر مدّتى را حسابى مقرّر داشته است. 2 ويژگى‏هاى قرآن قرآن فرماندهى باز دارنده، و ساكتى گويا، و حجّت خدا بر مخلوقات است. خداوند پيمان عمل كردن به قرآن را از بندگان گرفته، و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است. نورانيّت قرآن را تمام، و دين خود را به وسيله آن كامل فرمود، و پيامبرش را هنگامى از جهان برد كه از تبليغ احكام قرآن فراغت يافته بود، پس خدا را آنگونه بزرگ بشماريد كه خود بيان داشته است. خداوند چيزى از دينش را پنهان نكرده، و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وا نگذاشته، جز آن كه نشانه‏اى آشكار، و آيتى استوار براى آن قرار داده است كه به سوى آن دعوت يا پرهيز داده شوند، پس خشنودى و خشم خدا در گذشته و حال يكسان است. بدانيد همانا خداوند از شما خشنود نمى‏شود به كارى كه بر گذشتگان خشم گرفته، و خشم نمى‏گيرد به كارى كه بر گذشتگان خشنود بود. شما در راهى آشكار قدم بر مى‏داريد. و سخن گذشتگان را تكرار مى‏كنيد، خداوند نيازمنديهاى دنياى شما را كفايت كرده و به شكرگزارى وادارتان ساخت، و ياد خويش را بر زبان‏هاى شما لازم شمرد.

3 سفارش به پرهيزكارى

خدا شما را به پرهيزكارى سفارش كرد، و آن را نهايت خشنودى خود، و خواستش از بندگان قرار داده است، پس بترسيد از خدايى كه در پيشگاه او حاضريد، و اختيار شما در دست اوست، و همه حالات و حركات شما را زير نظر دارد. اگر چيزى را پنهان كنيد مى‏داند، و اگر آشكار كرديد ثبت مى‏كند، براى ثبت اعمال، فرشتگان بزرگوارى را گمارده كه نه حقّى را فراموش، و نه باطلى را ثبت مى‏كنند. «آگاه باشيد آن كس كه تقوا پيشه كند و از خدا بترسد، از فتنه‏ها نجات مى‏يابد» و با نور هدايت از تاريكى‏ها مى‏گريزد، و به بهشت و آنچه كه دوست دارد جاودانه دسترسى پيدا مى‏كند. خدا او را در منزل كرامت خويش مسكن مى‏دهند، خانه‏اى كه مخصوص خداست، سقف آن عرش پروردگارى، و روشنايى آن از جمال الهى، و زائرانش فرشتگان، و دوستان و همنشينانش پيامبران الهى، مى‏باشند. پس به سوى قيامت بشتابيد، و پيش از آن كه مرگ فرا رسد آماده باشيد، زيرا ناگهان آرزوهاى مردم قطع شده، و مرگ آنها را در كام خود مى‏كشد، و در توبه بسته مى‏شود. شما امروز به جاى كسانى زندگى مى‏كنيد كه قبل از شما بودند و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضاى بازگشت به دنيا كردند.

4 ضرورت ياد قيامت و عذاب الهى

مردم شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد، كه دنيا خانه اصلى شما نيست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شديد. آگاه باشيد اين پوست نازك تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم كنيد، شما مصيبت‏هاى دنيا را آزموديد، آيا ناراحتى يكى از افراد خود را بر اثر خارى كه در بدنش فرو رفته، يا در زمين خوردن پايش مجروح شده، يا ريگ‏هاى داغ بيابان او را رنج داده، ديده‏ايد كه تحمّل آن مشكل است پس چگونه مى‏شود تحمّل كرد كه در ميان دو طبقه آتش، در كنار سنگ‏هاى گداخته، همنشين شيطان باشيد آيا مى‏دانيد وقتى كه مالك دوزخ بر آتش غضب كند، شعله‏ها بر روى هم مى‏غلتند و يكديگر را مى‏كوبند و آنگاه كه بر آتش بانگ زند ميان درهاى جهنّم به هر طرف زبانه مى‏كشد اى پير سالخورده كه پيرى وجودت را گرفته است، چگونه خواهى بود آنگاه كه طوق‏هاى آتش به گردن‏ها انداخته شود، و غل و زنجيرهاى آتشين به دست و گردن افتد چنانكه گوشت دستها را بخورد

5 روش استفاده از دنيا

پس خدا را خدا را اى جمعيّت انسان‏ها پروا كنيد حال كه تندرستيد نه بيمار، و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست، در آزادى خويش پيش از آن كه درهاى اميد بسته شود بكوشيد، در دل شب‏ها با شب زنده‏دارى، و پرهيز از شكمبارگى به اطاعت برخيزيد، با اموال خود انفاق كنيد، از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد، و در بخشش بخل نورزيد كه خداى سبحان فرمود: «اگر خدا را يارى كنيد، شما را پيروز مى‏گرداند و قدم‏هاى شما را استوار مى‏دارد» و فرمود: «كيست كه به خدا قرض نيكو دهد تا خداوند چند برابر عطا فرمايد، و براى او پاداش بى عيب و نقصى قرار دهد» درخواست يارى از شما به جهت ناتوانى نيست، و قرض گرفتن از شما براى كمبود نمى‏باشد، در حالى كه از شما يارى خواسته كه: «لشكرهاى آسمان و زمين در اختيار اوست و خدا نيرومند و حكيم است» و در حالى طلب وام از شما دارد كه گنج‏هاى آسمان و زمين به او تعلّق دارد و خدا بى نياز و حميد است، بلكه خواسته است شما را بيازمايد كه كدام يك از شما نيكوكارتريد، پس به اعمال نيكو مبادرت كنيد، تا با همسايگان خدا در سراى او باشيد كه هم نشينان آنها پيامبران، و زيارت كنندگانشان فرشتگانند، و چنان گرامى داشته مى‏شوند كه صداى آهسته آتش را نشنوند، و بر بدن‏هايشان هيچ گونه رنج و ناراحتى نرسد. «اين بخشش خداست به هر كس بخواهد مى‏دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است.» من آنچه را مى‏شنويد مى‏گويم، و خداوند را به يارى خود و شما مى‏خوانم كه او كفايت كننده و بهترين وكيل است.

ترجمه خطبه 184

(برج بن مسهر طايى از شعراى مشهور خوارج بود و با صداى بلند گفت «حكومت فقط از آن خداست» امام در سال 38 هجرى در كوفه در جواب او فرمود)

افشاى منافق

خاموش باش خدا رويت را زشت گرداند، اى دندان پيشين افتاده. به خدا سوگند آنگاه كه حق آشكار شد تو ناتوان بودى، و آواز تو آهسته  بود و آن هنگام كه باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بز سر بر آوردى.

ترجمه خطبه 185

1 خدا شناسى

ستايش خداوندى را سزاست كه حواس پنجگانه او را درك نكنند، و مكان‏ها او را در برنگيرند، ديدگان او را ننگرند، و پوشش‏ها او را پنهان نسازند، با حدوث آفرينش ازلى بودن خود را ثابت كرد، و با پيدايش انواع پديده‏ها، وجود خود را اثبات فرمود، و با همانند داشتن مخلوقات ثابت شد كه خدا همانندى ندارد. خدا در وعده‏هاى خود راستگو، و برتر از آن است كه بر بندگان ستم روا دارد، ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار كرد، و در اجراى احكام عادلانه فرمان داد، حادث بودن اشياء، گواه بر ازليّت او، و ناتوانى پديده‏ها، دليل قدرت بى‏مانند او، و نابودى پديده‏ها، گواه دائمى بودن اوست. خدا يكى است نه با شمارش، و همبستگى است نه با محاسبه زمان، بر پاست نه با نگهدارنده‏اى، انديشه‏ها او را مى‏شناسند نه با درك حواس، نشانه‏هاى خلقت به او گواهى مى‏دهند نه به حضور مادّى، فكرها و انديشه‏ها بر ذات او احاطه ندارند، كه با آثار عظمت خود بر آنها تجلّى كرده است، و نشان داد كه او را نمى‏توانند تصوّر كنند، و داورى اين ناتوانى را بر عهده فكرها و انديشه‏ها نهاد. بزرگى نيست داراى درازا و پهنا و ژرفها، كه از جسم بزرگى برخوردار باشد، و با عظمتى نيست كه كالبدش بى‏نهايت بزرگ و ستبر باشد، بلكه بزرگى خدا در مقام و رتبت، و عظمت او در قدرت و حكومت اوست.

2 ويژگى‏هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

گواهى مى‏دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده خدا، و پيامبر برگزيده، و امانت دار پسنديده اوست «درود خدا بر او و عترت او باد» خدا او را با حجّت‏هاى الزام كننده، و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد، پس رسالت خود را آشكارا رساند، و مردم را به راه راست وا داشت، و آن را به همگان نشان داد، و نشانه‏هاى هدايت را بر افراشت، و چراغ‏هاى روشن را بر سر راه آدميان گرفت، رشته‏هاى اسلام را استوار كرد، و دستگيره‏هاى ايمان را محكم و پايدار كرد.

3 راه‏هاى خداشناسى

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگى نعمت‏هاى او مى‏انديشيدند، به راه راست باز مى‏گشتند، و از آتش سوزان مى‏ترسيدند، امّا دل‏ها بيمار، و چشم‏ها معيوب است. آيا به مخلوقات كوچك خدا نمى‏نگرند كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد و تركيب اندام آن را برقرار، و گوش و چشم براى آن پديد آورد، و استخوان و پوست متناسب خلق كرد به مورچه و كوچكى جثّه آن بنگريد، كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمى‏شود، نگاه كنيد چگونه روى زمين راه مى‏رود، و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مى‏كند دانه‏ها را به لانه خود منتقل مى‏سازد، و در جايگاه مخصوص نگه مى‏دارد، در فصل گرما براى زمستان تلاش كرده، و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمى‏كند.  روزى مورچه تضمين گرديده، و غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است. خداوند منّان از او غفلت نمى‏كند، و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمى‏سازد، گر چه در دل سنگى سخت و صاف يا در ميان صخره‏اى خشك باشد. اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پايين دستگاه گوارش و آنچه در درون شكم او از غضروف‏هاى آويخته به دنده و شكم، و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايى، از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به زحمت خواهى افتاد. پس بزرگ است خدايى كه مورچه را بر روى دست و پايش بر پاداشت، و پيكره وجودش را با استحكام نگاه داشت، و در آفرينش آن هيچ قدرتى او را يارى نداد، و هيچ آفريننده‏اى كمكش نكرد. اگر انديشه‏ات را به كار گيرى تا به راز آفرينش پى برده باشى، دلائل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقّتى كه جدا جدا در آفرينش هر چيزى به كار رفته، و اختلافات و تفاوت‏هاى پيچيده‏اى كه در خلقت هر پديده حياتى نهفته است. همه موجودات سنگين و سبك، بزرگ و كوچك، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستى يكسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكى است. پس انديشه كن در آفتاب و ماه، و درخت و گياه، و آب و سنگ ، و اختلاف شب و روز، و جوشش درياها، و فراوانى كوه‏ها، و بلنداى قلّه‏ها، و گوناگونى لغت‏ها، و تفاوت زبان‏ها، كه نشانه‏هاى روشن پروردگارند.  پس واى بر آن كس كه تقدير كننده را نپذيرد، و تدبير كننده را انكار كند گمان كردند كه چون گياهانند و زارعى ندارند، و اختلاف صورت‏هايشان را سازنده‏اى نيست، بر آنچه ادّعا مى‏كنند حجّت و دليلى ندارند، و بر آنچه در سر مى‏پرورانند تحقيقى نمى‏كنند، آيا ممكن است ساختمانى بدون سازنده، يا جنايتى بدون جنايتكار باشد

4 شگفتى آفرينش ملخ

و اگر خواهى در شگفتى ملخ سخن گو، كه خدا براى او دو چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفريد، و به او گوش پنهان، و دهانى متناسب اندامش بخشيده است، داراى حواس نيرومند، و دو دندان پيشين است كه گياهان را مى‏چيند، و دو پاى داس مانند كه اشياء را بر مى‏دارد. كشاورزان براى زراعت از آنها مى‏ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند گرچه همه متّحد شوند. ملخ‏ها نيرومندانه وارد كشتزار مى‏شوند و آنچه ميل دارند مى‏خورند، در حالى كه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست .

5 نشانه‏هاى خدا در طبيعت

پس بزرگ است خداوندى كه تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را سجده مى‏كنند، و در برابر او با خضوع چهره بر خاك مى‏نهند، و رشته اطاعت او را در تندرستى و ناتوانى به گردن مى‏نهند، و از روى ترس و بيم، زمام اختيار خود را به او مى‏سپارند. پرندگان رام فرمان اويند، و از تعداد پرها و نفس‏هاى پرندگان آگاه است، برخى را پرنده آبى و گروهى را پرنده خشكى آفريد، و روزى آنها را مقدّر فرمود، و اقسام گوناگون آنها را مى‏داند، اين كلاغ است و آن عقاب، اين شتر مرغ است و آن كبوتر. هر پرنده‏اى را با نام خاصّى فرا خواند، و روزى‏اش را فراهم كرد. خدايى كه ابرهاى سنگين را ايجاد، و باران‏هاى پى در پى را فرستاد، و سهم باران هر جايى را معيّن فرمود، زمين‏هاى خشك را آبيارى كرد، و گياهان را پس از خشكسالى روياند.

ترجمه خطبه 186

(در اصول كافى ج 1 ص 131 آمده است كه اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شد در پيرامون توحيد و خداشناسى است كه اصول علمى آن در هيچ خطبه‏اى يافت نمى‏شود.)

1 شناساندن صحيح خداوند سبحان

كسى كه كيفيّتى  براى خدا قائل شد يگانگى او را انكار كرده، و آن كس كه همانندى براى او قرار داد به حقيقت خدا نرسيده است. كسى كه خدا را به چيزى تشبيه كرد به مقصد نرسيد. آن كس كه به او اشاره كند يا در وهم آورد، خدا را بى نياز ندانسته است. هر چه كه ذاتش شناخته شده باشد آفريده است، و آنچه در هستى به ديگرى متّكى باشد داراى آفريننده است. سازنده‏اى غير محتاج به ابزار، اندازه گيرنده‏اى بى نياز از فكر و انديشه، و بى نياز از يارى ديگران است. با زمان‏ها همراه نبوده، و از ابزار و وسائل كمك نگرفته است. هستى او برتر از زمان، و وجود او بر نيستى مقدّم است، و ازليّت او را آغازى نيست. با پديد آوردن حواس، روشن مى‏شود كه حواسّى ندارد، و با آفرينش اشياء متضاد، ثابت مى‏شود كه داراى ضدّى نيست، و با هماهنگ كردن اشياء دانسته مى‏شود كه همانندى ندارد. خدايى كه روشنى را با تاريكى، آشكار را با نهان، خشكى را با ترى، گرمى را با سردى، ضدّ هم قرار داد، و عناصر متضاد را با هم تركيب و هماهنگ كرد، و بين موجودات ضدّ هم، وحدت ايجاد كرد، آنها را كه با هم دور بودند نزديك كرد، و بين آنها كه با هم نزديك بودند فاصله انداخت. خدايى كه حدّى ندارد، و با شماره محاسبه نمى‏گردد، كه همانا ابزار و آلات، دليل محدود بودن خويشند و به همانند خود اشاره مى‏شوند. اينكه مى‏گوييم موجودات از فلان زمان پديد آمده‏اند پس قديم نمى‏توانند باشند و حادثند، و اين كه مى‏گوييم حتما پديد آمدند، ازلى بودن آنها رد مى‏شود، و اينكه مى‏گوييم اگر چنين بودند كامل مى‏شدند، پس در تمام جهات كامل نيستند. خدا با خلق پديده‏ها در برابر عقل‏ها جلوه كرد، و از مشاهده چشم‏ها برتر و والاتر است، و حركت و سكون در او راه ندارد، زيرا او خود حركت و سكون را آفريد، چگونه ممكن است آنچه را كه خود آفريده در او اثر بگذارد يا خود از پديده‏هاى خويش اثر پذيرد اگر چنين شود، ذاتش چون ديگر پديده‏ها تغيير مى‏كند، و اصل وجودش تجزيه مى‏پذيرد، و ديگر ازلى نمى‏تواند باشد، و هنگامى كه (به فرض محال) آغازى براى او تصوّر شود پس سرآمدى نيز خواهد داشت، و اين آغاز و انجام، دليل روشن نقص، و نقصان و ضعف دليل مخلوق بودن، و نياز به خالقى ديگر داشتن است. پس نمى‏تواند آفريدگار همه هستى باشد، و از صفات پروردگار كه «هيچ چيز در او مؤثر نيست، و نابودى و تغيير و پنهان شدن در او راه ندارد» خارج مى‏شود.