ترجمه نهج ‏البلاغه

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۲ -


2 وصف آفرينش

پديده‏ها را از موادّى ازلى و ابدى نيافريد، بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد، و براى هر پديده‏اى حد و مرزى تعيين فرمود، و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد، چيزى از فرمان او سر پيچى نمى‏كند، و خدا از اطاعت چيزى سود نمى‏برد، علم او به مردگانى كه رفتند چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند، و علم او به آسمان‏هاى بالا چونان علم او به زمين‏هاى زيرين است.

3 شگفتى آفرينش انسان

اى انسان اى آفريده راست قامت، اى پديده نگهدارى شده در تاريكى‏هاى رحم‏هاى مادران، و قرار داده شده در پرده‏هاى تو در تو آغاز آفرينش تو از گل و لاى بود، و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخّص و سر آمدى تعيين شده، و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مى‏كردى، نه دعوتى را مى‏توانستى پاسخ دهى، و نه صدايى را مى‏شنيدى. سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند و به خانه‏اى آوردند كه آن را نديده بودى و راههاى سودش را نمى‏توانستى، پس چه كسى تو را در مكيدن شير، از پستان مادر هدايت كرد و به هنگام نياز جايگاه‏هاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند هرگز، آن كس كه در توصيف پديده‏اى با شكل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوان‏تر، و از شناخت خدا با حدّ و مرز پديده‏ها دورتر است.

ترجمه خطبه 164

(در سال 34 هجرى مردم در اطراف امام جمع شده و از عثمان شكايت كردند و از او خواستند كه با عثمان صحبت كند تا از اشتباهات خود دست بردارد)

هشدار دادن به عثمان

همانا مردم پشت سر من هستند و مرا ميان تو و خودشان ميانجى قرار داده‏اند، به خدا نمى‏دانم با تو چه بگويم چيزى را نمى‏دانم كه تو ندانى، تو را به چيزى راهنمايى نمى‏كنم كه نشناسى، تو مى‏دانى آنچه ما مى‏دانيم. ما به چيزى پيشى نگرفته‏ايم كه تو را آگاه سازيم، و چيزى ما در پنهانى نيافته‏ايم كه آن را به تو ابلاغ كنيم. ديدى چنانكه ما ديدم، شنيدى چنانكه ما شنيديم، با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودى چنانكه ما بوديم، پسر ابو قحافه (ابا بكر) و پسر خطّاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خويشاوندى از آن دو نزديك‏ترى، و داماد او شدى كه آنان نشدند، پس خدا را، خدا را، پروا كن سوگند به خدا، تو كور نيستى تا بينايت كنند، نادان نيستى تا تو را تعليم دهند، راه‏ها روشن است، و نشانه‏هاى دين برپاست. پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مى‏كند، سنّت شناخته شده را بر پا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند. سنّت‏ها روشن و نشانه‏هايش آشكار است، بدعت‏ها آشكار و نشانه‏هاى آن بر پاست، و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگرى است كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است، كه سنّت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند. من از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه گفت: «روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مى‏كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مى‏چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود» من تو را به خدا سوگند مى‏دهم كه امام كشته شده اين امّت مباشى، چرا كه پيش از اين گفته مى‏شد. «در ميان اين امّت، امامى به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاى امّت اسلامى با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمى‏شناسند، و به سختى در آن فتنه‏ها غوطه‏ور مى‏گردند». براى مروان  چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته  و تجربه‏اى كه به دست آورده‏اى. (عثمان گفت «با مردم صحبت كن كه مرا مهلت دهند تا از عهده ستمى كه به آنان رفته بر آيم») امام عليه السلام فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.

ترجمه خطبه 165

(برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد)

1 شگفتى آفرينش انواع پرندگان

خداوند پديده‏هاى شگفتى از جانداران حركت كننده، و بى‏جان، برخى ساكن و آرام ، بعضى حركت كننده و بى قرار، آفريده است، و شواهد و نمونه‏هايى از لطافت صنعت‏گرى و قدرت عظيم خويش بپاداشته، چندان كه تمام انديشه‏ها را به اعتراف واداشته، و سر به فرمان او نهاده‏اند، و در گوش‏هاى ما بانگ براهين يكتايى او پيچيده است . آنگونه كه پرندگان گوناگون را بيافريد، و آنان را در شكاف‏هاى زمين، و رخنه درّه‏ها و فراز كوه‏ها مسكن داد، با بال‏هاى متفاوت و شكل و هيأتهاى گوناگون، كه زمام آنها به دست اوست، پرندگانى كه با بالهاى خود در لابلاى جوّ گسترده و فضاى پهناور پرواز مى‏كنند. آنها را از ديار نيستى در شكل و ظاهرى شگفت آور بيافريد، و استخوان‏هاشان را از درون در مفصل‏هاى پوشيده از گوشت به هم پيوند داد . برخى از پرندگان را كه جثّه سنگين داشتند از بالا رفتن و پروازهاى بلند و دور بازداشت، آنگونه كه آرام و سنگين در نزديكى زمين بال مى‏زنند. پرندگان را با لطافت قدرتش و دقّت صنعتش، در رنگ‏هاى گوناگون با زيبايى خاصّى رنگ آميزى كرد، گروهى از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگرى در آن راه ندارد، دسته‏اى ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد، جز اطراف گردنشان كه چونان طوقى آويخته، مخالف رنگ اندامشان است.

2-  شگفتى‏هاى آفرينش طاووس

و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگ‏هاى پر و بالش را به نيكوترين رنگ‏ها بياراست، با بال‏هاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشته و دم كشيده‏اش كه چون به سوى مادّه پيش مى‏رود آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سايبان مى‏سازد، گويا بادبان كشتى است كه نا خدا آن را بر افراشته است.  طاووس به رنگهاى زيباى خود مى‏نازد، و خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مى‏چرخاند، و سوى مادّه مى‏تازد، چون خروس مى‏پرد، و چون حيوان نر مست شهوت با جفت خويش مى‏آميزد، اين حقيقت را از روى مشاهده مى‏گويم، نه چون كسى كه بر اساس نقل ضعيفى سخن بگويد: اگر كسى خيال كند: «بار دار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكى است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس مادّه آن را مى‏نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشك‏ها تخمگذارى مى‏كند» افسانه بى اساس است ولى شگفت‏تر از آن نيست كه مى‏گويند: «زاغ نر طعمه به منقار ماده مى‏گذارد كه همين عامل بار دار شدن زاغ است». گويا نى‏هاى پر طاووس چونان شانه‏هايى است كه از نقره ساخته، و گردى‏هاى شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاى اوست از زر ناب و پاره‏هاى زبرجد بافته شده است. اگر رنگ‏هاى پرهاى طاووس را به روييدنى‏هاى زمين تشبيه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفه‏هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه‏هاى پوشيدنى همانند سازى، پس چون پارچه‏هاى زيباى پر نقش و نگار يا پرده‏هاى رنگارنگ يمن است، و اگر آن را با زيور آلات مقايسه كنى چون نگين‏هاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زينت شده است.

3 روانشناسى حيوانى طاووس

طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مى‏رود، دم و بال‏هاى زيبايش را بر انداز مى‏كند، پس با توجه به زيبايى جامه و رنگ‏هاى گوناگون پرو بالش قهقهه سر مى‏دهد، امّا چون نگاهش به‏ پاهاى او مى‏افتد، بانگى برآورد كه گويا گريان است، فرياد مى‏زند گويا كه دادخواه است، و گواه صادق دردى است كه در درون دارد، زيرا پاهاى طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندى و پارسى)  باريك و زشت و در يك سو ساق پايش ناخنكى مخفى روييده است.

4 شگفتى رنگ آميزى پرهاى طاووس

بر فراز گردن طاووس به جاى يال، كاكلى سبز رنگ و پر نقش و نگار روييده، و بر آمدگى گردنش چونان آفتابه‏اى نفيس و نگارين است، و از گلوگاه تا روى شكمش به زيبايى وسمه يمانى  رنگ آميزى شده، يا چون پارچه حرير برّاق يا آيينه‏اى شفّاف كه پرده بر روى آن افكندند. در اطراف گردنش گويا چادرى سياه افكنده كه چون رنگ آن شاداب و بسيار مى‏باشد، پندارى با رنگ سبز تندى در هم آميخته است كه در كنار شكاف گوش جلوه خاصّى دارد. كمتر رنگى مى‏توان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، يا با شفّافيّت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه‏اش آن را جلاى برترى نداده باشد. طاووس چونان شكوفه‏هاى پراكنده‏اى است كه باران بهار و گرماى آفتاب را در پرورش آن نقش چندانى نيست، و شگفت‏آور آن كه هر چند گاهى از پوشش پرهاى زيبا بيرون مى‏آيد، و تن عريان مى‏كند، پرهاى او پياپى فرو مى‏ريزد و از نو مى‏رويند، پرهاى طاووس چونان برگ خزان رسيده مى‏ريزند و دوباره رشد مى‏كنند و به هم مى‏پيوندند، تا ديگر بار شكل و رنگ زيباى گذشته خود را باز مى‏يابد، بى آن كه ميان پرهاى نو و ريخته شده تفاوتى وجود داشته باشد يا رنگى جابجا برويد، اگر در تماشاى يكى از پرهاى طاووس دقت كنى، لحظه‏اى به سرخى گل، و لحظه‏اى ديگر به سبزى زبرجد، و گاه به زردى زرناب جلوه مى‏كند.

5 عجز انسان از درك حقائق موجود در پديده‏ها

راستى، هوشهاى ژرف انديش و عقل‏هاى پر تلاش چگونه اين همه از حقائق موجود در پديده‏ها را مى‏توانند درك كنند و چگونه گفتار توصيف گران، به نظم كشيدن اين همه زيبايى را بيان توانند كرد و در درك كمترين اندام طاووس، گمانها از شناخت درمانده و زبان‏ها از ستودن آن در كام مانده‏اند پس ستايش خداوندى را سزاست كه عقل‏ها را از توصيف پديده‏اى كه برابر ديدگان جلوه‏گرند ناتوان ساخت، پديده محدودى كه او را با تركيب پيكرى پر نقش و نگار، با رنگ‏ها و مرزهاى مشخص مى‏شناسد، باز هم از تعريف فشرده‏اش زبان‏ها عاجز و از وصف واقعى آن در مانده‏اند  (حال چگونه خدا را مى‏توانند درك كنند)

6-  شگفتى آفرينش جانداران كوچك

پاك و برتر است خدايى كه در اندام مورچه، و مگس ريز، پاها پديد آورد ، و جانداران، بزرگتر از آنها، از ماهيان دريا، و پيلان عظيم الجثّه را نيز آفريد، و بر خود لازم شمرد، كه هيچ كالبد جاندارى را وانگذارد و به درستى اداره‏اش نمايد، جز آن كه ميعادگاهش را مرگ و پايان راهش را نيستى قرار داد.

7 وصف ويژگى‏هاى بهشت

اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده‏اند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مى‏كنى، هر چند شگفتى‏آور و زيبا باشد، و از خواهش‏هاى نفسانى و خوشى‏هاى زندگانى و منظره‏هاى آراسته و زيباى آن كناره مى‏گيرى، و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه‏هايشان همواره به هم مى‏خورند، و ريشه‏هاى آن در توده‏هاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مى‏گردند، و خوشه‏هايى از لؤلؤ آب دار به شاخه‏هاى كوچك و بزرگ درختان آويخته، و ميوه‏هاى گوناگونى كه از درون غلاف‏ها و پوشش‏ها سر بيرون كرده‏اند، سرگردان و حيرت زده مى‏گردى: شاخه‏هاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند، مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخ‏هايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شراب‏هاى گوارا پذيرايى كنند. آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهره‏مند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اى شنونده اگر دل خود را به منظره‏هاى زيبايى كه در بهشت به آن مى‏رسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مى‏كنند.

مى‏گويم: (كلام امام كه فرمود

«يؤرّ بملاقحه، الار»

كنايه از نكاح و آميزش است. هنگامى گفته مى‏شود «ار الرجل المرأة يؤرها» كه با همسرش همبستر شود. و اين فرمايش امام

«كانه قلع دارىّ عنجه نؤتيه»

بايد توجّه داشت «قلع» بادبان كشتى است و «دارى» منسوب به «دارين» شهرى است كه در كنار دريا كه از آنجا عطريات مى‏آورند (و بادبان‏هايش معروف است). و «عنجه» به معنى كشيدن به سوى خويش است هنگامى كه گفته مى‏شود «عنجت الناقه اعنجها عنجا» يعنى آن را به سوى خود كشيدم. و «النؤتى» به معنى «كشتيبان» است. و اما تعبير

«صفتى جفونه»

منظور دو طرف پلك‏هاى چشم است. زيرا «ضفتان» به معنى دو طرف مى‏باشد و اينكه فرمود:

«و فلذا الزبرجد»

بايد دانست كه «فلذا» جمع «فلذه» به معنى قطعه است كه معنى آن قطعه‏هايى از زبرجد است. امّا تعبير به

«كبائس اللؤلؤ الرطب»

به معنى خوشه‏هاى لؤلؤ تر همچون خوشه‏هاى خرما است زيرا «الكباسه» به معنى خوشه و «العساليج» جمع «عسلوج» به معناى شاخه است).

ترجمه خطبه 166

(بر أساس نقل مرحوم كلينى در روضه كافى، چون اين خطبه دنباله خطبه 288، آورده شده، پس امام آن را در شهر مدينه ايراد كرده است)

1 احترام متقابل اجتماعى

بايد خردسالان شما از بزرگان شما پيروى كنند، و بزرگ سالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند، و چونان ستم پيشگان جاهليّت نباشيد، كه نه از دين آگاهى داشتند و نه در خدا انديشه مى‏كردند، همانند تخم افعى در لانه پرندگان نباشيد كه شكستن آن گناه و نگهداشتن آن شر و زيانبار است. (بجاى جوجه، مارى از آن بيرون مى‏آيد)  

2 آينده بنى اميّه

مسلمانان، پس از وحدت و برادرى به جدايى و تفرقه رسيدند، و از ريشه و اصل خويش پراكنده شدند. تنها گروهى شاخه درخت توحيد را گرفتند، و به هر طرف كه روى آورد همسو شدند. امّا خداوند مسلمانان را به زودى براى بدترين روزى كه بنى اميّه در پيش دارند جمع خواهد كرد، آن چنانكه قطعات پراكنده ابرها را در فصل پاييز جمع مى‏كند. خدا ميان مسلمانان ألفت ايجاد مى‏كند، و بصورت ابرهاى فشرده در مى‏آورد، آنگاه درهاى پيروزى به رويشان مى‏گشايد، كه مانند سيلى خروشان از جايگاه خود بيرون مى‏ريزند. «چونان «سيل عرم»  كه در باغستان «شهر سبا» را در هم كوبيد، و در برابر آن سيل هيچ بلندى و تپّه‏اى بر جاى نماند، نه كوههاى بلند و محكم، و نه بر آمدگيهاى بزرگ، توانستند برابر آن مقاومت كنند». خداوند بنى اميّه را مانند آب در درون درّه‏ها و رودخانه‏ها پراكنده و پنهان مى‏كند، سپس چون چشمه سارها بر روى زمين جارى مى‏سازد، تا حق برخى از مردم را از بعضى ديگر بستاند، و گروهى را توانايى بخشيده در خانه‏هاى ديگران سكونت دهد. به خدا سوگند بنى اميّه پس از پيروزى و سلطه‏گرى، همه آنچه را كه به دست آوردند از كفشان مى‏رود، چنانكه چربى بر روى آتش آب شود

3 علل پيروزى و شكست ملّت‏ها

اى مردم اگر دست از يارى حق بر نمى‏داشتيد، و در خوار ساختن باطل سستى نمى‏كرديد، هيچ گاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودى شما طمع نمى‏كردند، و هيچ قدرتمندى بر شما پيروز نمى‏گشت، امّا چونان امّت بنى اسراييل در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد، به جانم سوگند سرگردانى شما پس از من بيشتر خواهد شد. چرا كه به حق پشت كرديد، و با نزديكان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بريده به بيگانه‏ها نزديك شديد. آگاه باشيد اگر از امام خود پيروى مى‏كرديد، شما را به راهى هدايت مى‏كرد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته بود، و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد، و بار سنگين مشكلات را از دوش خود بر مى‏داشتيد.

ترجمه خطبه 167

(سخنرانى امام عليه السّلام در آغاز خلافت در سال 35 هجرى، نوشتند كه نخستين سخنرانى آن حضرت است)

1 ويژگى‏هاى قرآن

همانا خداوند بزرگ كتابى هدايت‏گر فرستاد، نيكى و بدى، خير و شر را آشكارا در آن بيان فرمود. پس راه نيكى در پيش گيريد، كه هدايت شويد. و از شر و بدى پرهيز كنيد تا در راه راست قرار گيريد. واجبات واجبات در انجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چيزهايى را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و چيزهايى را حلال كرده كه از عيب خالى است، و در اين ميان حرمت مسلمان را بر هر حرمتى برترى بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار كرد.

2 ويژگى‏هاى مسلمانى

پس مسلمان كسى است كه از مسلمانان از زبان و دست او آزارى نبينند، مگر آنجا كه حق باشد، و آزار مسلمان روا نيست جز در آنچه كه واجب باشد. به سوى مرگ كه همگانى است، و فرد فرد شما را از آن گريزى نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روى شما مى‏روند، و قيامت از پشت سر، شما را مى‏خواند. سبكبار شويد تا به قافله برسيد، كه پيش رفتگان در انتظار باز ماندگانند. از خدا بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانه‏ها و حيوانات هستيد.  خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سرباز مداريد، اگر خيرى ديديد برگزينيد، و اگر شر و بدى ديديد از آن دورى كنيد.

ترجمه خطبه 168

(پس از بيعت مردم با امام عليه السّلام در سال 35 هجرى گروهى از صحابه گفتند اى كاش شورشيان بر ضد عثمان را كيفر مى‏دادى پاسخ فرمود)

1 واقع بينى در مبارزه

اى برادران از آنچه شما مى‏دانيد بى اطلاع نيستم، امّا قدرت اجراى آن را چگونه به دست آورم آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتى نداريم هم اكنون بردگان شما با آنها مى‏جوشند، و باديه نشينان اطراف شما به آنها پيوسته‏اند. آنها در ميان شما زندگى مى‏كنند، و هر مشكلى را كه بخواهند بر شما تحميل مى‏كنند. آيا براى خواسته‏هاى خود تواناييد

2 مشكلات جنگ داخلى

كارى كه پيش آمده از جاهليّت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر براى كيفر دادنشان حركتى آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم مى‏شوند: گروهى خواسته‏هاى شما را دارند، و عدّه‏اى بر خلاف شما فكر مى‏كنند، و گروهى نه اين را مى‏پسندند و نه آن را. پس صبر كنيد تا مردم آرام شوند، و دل‏هاى مضطرب در جاى خود قرار گيرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اكنون مرا آسوده گذاريد، و در انتظار فرمان من باشيد، كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند، و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستى و زبونى به بار آورد، اين جريان سياسى را تا مى‏توانم مهار مى‏كنم، امّا اگر راه چاره‏اى نيابم با آنان مى‏جنگم (كه سر انجام درمان، داغ كردن است).  

ترجمه خطبه 169

(اين سخنرانى را در سال 36 هجرى به هنگام حركت اصحاب به سوى بصره ايراد فرمود)

1 ضرورت اطاعت از رهبرى

همانا خداوند پيامبرى راهنما را با كتابى گويا، و دستورى استوار بر انگيخت. هلاك نشود جز كسى كه تبهكار است و بدانيد كه بدعت‏ها به رنگ حق در آمده و هلاك كننده‏اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابر اين زمام امور خود را بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد. به خدا سوگند اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد

2 افشاء توطئه ناكثين

همانا ناكثين عهد شكن  به جهت نارضايتى از حكومت من به يكديگر پيوستند، و من تا آنجا كه براى وحدت اجتماعى شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد، زيرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مى‏شود.  آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته‏اند. مى‏خواهند كار را به گذشته باز گردانند. حقّى كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن)، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست.

ترجمه خطبه 170

(در آستانه جنگ بصره، در سال 36 هجرى، گروهى از اعراب، كليب جرمى را جهت آگاهى از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام عليه السّلام با ناكثين به نمايندگى نزد حضرت على عليه السّلام فرستادند. امام به گونه‏اى با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت. آنگاه به او فرمود: بيعت كن. وى گفت: من نماينده گروهى هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كارى اقدام نمى‏كنم. امام فرمود)

روش هدايت كردن

اگر آنها تو را مى‏فرستادند كه محل ريزش باران را بيابى، سپس به سوى آنان باز مى‏گشتى و از گياه و سبزه و آب خبر مى‏دادى، اگر مخالفت مى‏كردند، و به سرزمين‏هاى خشك و بى آب روى مى‏آوردند تو چه مى‏كردى (گفت: آنها را رها مى‏كردم و به سوى آب و گياه مى‏رفتم، امام فرمود) پس دستت را براى بيعت كردن بگشاى. (مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانايى مخالفت نداشتم و با امام عليه السّلام بيعت كردم)

ترجمه خطبه 171

(دعاى امام عليه السّلام در آستانه نبرد صفین با قاسطين در سال 37 هجرى هفتم صفر)

1 نيايش در آستانه جنگ

اى خداى آسمان بر افراشته، و فضاى نگاه داشته، كه آن را زمينه پيدايش شب و روز، و جريان گردش ماه و خورشيد، و مسير آمد و شد ستارگان سيّار قرار داده‏اى، و جايگاه گروهى از فرشتگانت ساخته‏اى كه از عبادت تو خسته نمى‏گردند، اى پروردگار اين زمين، كه آن را جايگاه سكونت انسان‏ها، و مكان رفت و آمد حشرات و چارپايان، و پديده‏هاى ديدنى و ناديدنى غير قابل شمارش قرار داده‏اى، و اى پروردگار كوه‏هاى بلند و پا بر جا، كه آن را براى زمين چونان ميخ‏هاى محكم، و براى مخلوقات تكيه گاهى مطمئن ساخته‏اى. اگر بر دشمن پيروزمان ساختى، ما را از تجاوز بر كنار دار، و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پيروز گرداندى شهادت نصيب ما فرموده و از شرك و فساد و فتنه‏ها، ما را نگهدار

2 روش بسيج نيروها در جنگ

كجايند آزاد مردانى كه به حمايت مردم خويش برخيزند كجايند غيور مردانى كه به هنگام نزول بلا و مشكلات مبارزه مى‏كنند هان مردم ننگ و عار پشت سر شما، و بهشت در پيش روى شماست.

ترجمه خطبه 172

(مطالب اين خطبه، بخشى از نوشته‏هاى افشاگرانه‏اى است كه در سال 40 هجرى براى روشن شدن واقعيّت‏هاى تاريخ اسلام به دستور امام نوشته شد) ستايش خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع او از زمين ديگر مى‏شود.

1 گفتگو در روز شورا

شخصى در روز شورا به من گفت «اى فرزند ابو طالب نسبت به خلافت حريص مى‏باشى»  در پاسخ او گفتم، به خدا سوگند شما با اينكه از پيامبر اسلام دورتريد، حريص‏تر مى‏باشيد، امّا من شايسته‏تر و نزديكتر به پيامبر اسلامم، همانا من تنها حق خود را مطالبه مى‏كنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينه‏ام زديد. پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمى‏دانست در پاسخم چه بگويد

2 شكوه از قريش

بار خدايا، از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مى‏كنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند، سپس گفتند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها كرد (يعنى خلافت حقّى است كه بايد رهايش كنى)

3 شكوه از ناكثين

طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و همسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-  عائشه-  را به همراه خود مى‏كشيدند چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مى‏برند، به بصره روى آوردند، در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، امّا پرده نشين حرم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند. لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند، پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه  و گروه ديگر را با حيله كشتند. به خدا سوگند، اگر جز به يك نفر دست نمى‏يافتند و او را عمدا بدون گناه مى‏كشتند كشتار همه آنها براى من حلال بود، زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند، چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره قتل عام كردند.

ترجمه خطبه 173

(با توجّه به برخى از شواهد، اين سخنرانى در شهر مدينه ايراد شده). پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امين وحى پروردگار، و خاتم پيامبران، و بشارت دهنده رحمت، و بيم دهنده كيفر الهى است.

1 ويژگى‏هاى رهبر اسلامى

اى مردم سزاوارترين اشخاص به خلافت، آن كسى است كه در تحقّق حكومت نيرومندتر، و در آگاهى از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوب‏گرى به فتنه انگيزى برخيزد، به حق باز گردانده شود، و اگر سرباز زد با او مبارزه شود. به جانم سوگند اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامى مردم باشد هرگز راهى براى تحقّق آن وجود نخواهد داشت، بلكه آگاهان داراى صلاحيّت و رأى، و اهل حل و عقد (خبرگان ملّت) رهبر و خليفه را انتخاب مى‏كنند، كه عمل آنها نسبت به ديگر مسلمانان نافذ است، آنگاه نه حاضران بيعت كننده، حق تجديد نظر دارند و نه آنان كه در انتخابات حضور نداشتند حق انتخابى ديگر را خواهند داشت. آگاه باشيد من با دو كس پيكار مى‏كنم، كسى چيزى را ادّعا كند كه از آن او نباشد، و آن كس كه از اداى حق سرباز زند. اى بندگان خدا شما را به تقوا و ترس از عذاب خدا سفارش مى‏كنم، زيرا تقواى الهى بهترين سفارش مؤمنان، و بهترين پايان نامه كار در پيشگاه خداست. مردم هم اكنون آتش جنگ بين شما و اهل قبله شعله‏ور شده است، و اين پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جايگاه حق به دوش نمى‏كشند. بنابر اين آنچه فرمان دادند انجام دهيد، و از آنچه نهى كردند توقّف كنيد، و در هيچ كارى تا روشن نشود شتاب نكنيد، زيرا در آنچه شما اكراه داريد توان تغييراتى داريم.

2 شناخت دنيا

آگاه باشيد، همانا اين دنيا كه آرزوى آن را مى‏كنيد و بدان روى مى‏آوريد، و شما را گاهى به خشم مى‏آورد و زمانى خشنود مى‏سازد، خانه ماندگار شما نيست، و منزلى نيست كه براى آن آفريده و به آن دعوت شديد، آگاه باشيد نه دنيا براى شما جاودانه و نه شما در آن جاودانه خواهيد ماند. دنيا گرچه از جهتى شما را مى‏فريبد ولى از جهت ديگر شما را از بديهايش مى‏ترساند، پس براى هشدارهايش از آنچه مغرورتان مى‏كند چشم پوشيد، و به خاطر ترساندنش از طمع ورزى در آن باز ايستيد، به خانه‏اى كه دعوت شديد سبقت گيريد، و دل از دنيا برگيريد، و چونان كنيزكان براى آنچه كه از دنيا از دست مى‏دهيد گريه نكنيد،  و با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار، و حفظ و نگهدارى فرامين كتاب خدا، نعمت‏هاى پروردگار را نسبت به خويش كامل كنيد. آگاه باشيد، آنچه براى حفظ دين از دست مى‏دهيد زيانى به شما نخواهد رساند. آگاه باشيد، آنچه را با تباه ساختن دين به دست مى‏آوريد سودى به حالتان نخواهد داشت خداوند دل‏هاى ما و شما را به سوى حق متوجّه سازد و صبر و استقامت عطا فرمايد.

ترجمه خطبه 174

(در باره طلحه فرزند عبيد اللّه در سال 36 هجرى كه در آستانه جنگ جمل فرمود)

افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه

تا بوده‏ام مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراسانده‏اند، من به وعده پيروزى كه‏ پروردگارم داده است استوارم. به خدا سوگند، طلحة بن عبيد الله، براى خونخواهى عثمان شورش نكرد، جز اينكه مى‏ترسيد خون عثمان از او مطالبه شود، زيرا او خود متّهم به قتل عثمان است، كه در ميان مردم از او حريص‏تر بر قتل عثمان يافت نمى‏شد.  براى اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادّعاهاى دروغين زد. سوگند به خدا، لازم بود طلحه، نسبت به عثمان يكى از سه راه حل را انجام مى‏داد كه نداد: اگر پسر عفّان ستمكار بود چنانكه طلحه مى‏انديشيد، سزاوار بود با قاتلان عثمان همكارى مى‏كرد، و از ياران عثمان دورى مى‏گزيد، يا اگر عثمان مظلوم بود مى‏بايست از كشته شدن او جلوگيرى مى‏كرد و نسبت به كارهاى عثمان عذرهاى موجّه و عموم پسندى را طرح مى‏كرد (تا خشم مردم فرو نشيند) و اگر نسبت به امور عثمان شك و ترديد داشت خوب بود كه از مردم خشمگين كناره مى‏گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وا مى‏گذاشت. امّا او هيچ كدام از سه راه حل را انجام نداد، و به كارى دست زد كه دليل روشنى براى انجام آن نداشت، و عذرهايى آورد كه مردم پسند نيست.

ترجمه خطبه 175

(برخى از شارحان نوشته‏اند اين خطبه را هنگامى كه به ستون مسجد مدينه تكيه داده بود ايراد فرمود)

1 نكوهش غافلان

اى بى خبرانى كه آنى مورد غفلت نيستيد، و اى ترك كنندگان فرامين الهى كه از تمامى كارهايتان بازخواست مى‏شويد شما را چه شده است كه از خداى خود روى گردان و به غير او گرايش داريد چونان چار پايانى كه چوپان آنها را در بيابانى و با خيز، و آب‏هايى بيمارى‏زا رها كرده است. گوسفندان پروار را مى‏مانيد كه براى كارد قصّاب آماده‏اند ولى خودشان نمى‏دانند چه آن كه هر گاه به گوسفندان با مقدارى علف نيكى كنند يك روز خود را يك عمر پندارند، و زندگى را در سير شدن شكم‏ها مى‏نگرند.

2 علوم بى پايان امام عليه السّلام

سوگند به خدا، اگر بخواهم مى‏توانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش، و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم، امّا از آن مى‏ترسم كه با اينگونه خبرها نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كافر شويد، آگاه باشيد كه من اين اسرار گرانبها را به ياران راز دار و مورد اطمينان خود مى‏سپارم. سوگند به خدايى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق برانگيخت، و او را برگزيد، جز به راستى سخن نگويم. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاكت آن كس كه هلاك مى‏شود، و جاى نجات كسى كه نجات مى‏يابد، و پايان اين حكومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هيچ حادثه‏اى بر من نگذشت جز آن كه در گوشم نجوا كرد، و مرا مطّلع ساخت.

3 ويژگى‏هاى امام على عليه السّلام عليه السّلام

اى مردم سوگند به خدا من شما را به هيچ طاعتى وادار نمى‏كنم مگر آن كه پيش از آن خود، عمل كرده‏ام، و از معصيتى شما را باز نمى‏دارم جز آن كه پيش از آن، ترك گفته‏ام.

ترجمه خطبه 176

(اين سخنرانى را امام در روزهاى نخست خلافت خود در سال 35 هجرى در مدينه ايراد فرمود)

1 ضرورت اطاعت از دستورات الهى

مردم از آنچه خداوند بيان داشته بهره گيريد، و از پند و اندرزهاى خدا پند پذيريد، و نصيحت‏هاى او را قبول كنيد، زيرا خداوند با دليل‏هاى روشن، راه عذر را به روى شما بسته، و حجّت را بر شما تمام كرده است. و اعمالى كه دوست دارد بيان فرموده، و از آنچه كراهت دارد معرّفى كرد، تا از خوبى‏ها پيروى و از بدى‏هاى دورى گزينيد، همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همواره مى‏فرمود: «گرداگرد بهشت را دشوارى‏ها (مكاره) و گرداگرد آتش جهنّم را هوس‏ها و شهوات گرفته است» آگاه باشيد چيزى از طاعت خدا نيست جز آن كه با كراهت انجام مى‏گيرد، و چيزى از معصيت خدا نيست جز اينكه با ميل و رغبت عمل مى‏شود. پس رحمت خداوند بر كسى كه شهوات خود را مغلوب و هواى نفس را سركوب كند، زيرا كار مشكل، باز داشتن نفس از شهوت بوده كه پيوسته خواهان نافرمانى و معصيت است. بندگان خدا بدانيد كه انسان با ايمان، شب را به روز، و روز را به شب نمى‏رساند جز آن كه نفس خويش را متّهم مى‏داند، همواره نفس را سرزنش مى‏كند، و گناه كارش مى‏شمارد. پس در دنيا چونان پيشينيان صالح خود باشيد، كه در پيش روى شما در گذشتند و همانند مسافران، خيمه خويش را از جا در آوردند و به راه خود رفتند.

2 ويژگى‏هاى قرآن

آگاه باشيد همانا اين قرآن پند دهنده‏اى است كه نمى‏فريبد، و هدايت كننده‏اى است كه گمراه نمى‏سازد، و سخنگويى است كه هرگز دروغ نمى‏گويد. كسى با قرآن همنشين نشد مگر آن كه بر او افزود يا از او كاست، در هدايت او افزود و از كور دلى و گمراهى‏اش كاست. آگاه باشيد كسى با داشتن قرآن، نيازى ندارد و بدون قرآن بى نياز نخواهد بود. پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختى‏ها از قرآن يارى بطلبيد، كه در قرآن درمان بزرگ‏ترين بيمارى‏ها يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى است، پس به وسيله قرآن خواسته‏هاى خود را از خدا بخواهيد، و با دوستى قرآن به خدا روى آوريد، و به وسيله قرآن از خلق خدا چيزى نخواهيد، زيرا وسيله‏اى براى تقرّب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد. آگاه باشيد، كه شفاعت قرآن پذيرفته، و سخنش تصديق مى‏گردد، آن كس كه در قيامت، قرآن شفاعتش كند بخشوده مى‏شود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است، در روز قيامت ندا دهنده‏اى بانگ مى‏زند كه:  «آگاه باشيد امروز هر كس گرفتار بذرى است كه كاشته و عملى است كه انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن» پس شما در شمار عمل كنندگان به قرآن باشيد، از قرآن پيروى كنيد، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با قرآن اندرز دهيد، و رأى و نظر خود را برابر قرآن متّهم كنيد، و خواسته‏هاى خود را با قرآن نادرست بشماريد.

3 تشويق به اعمال نيكو

عمل صالح عمل صالح سپس آينده نگرى آينده نگرى و استقامت استقامت آنگاه، بردبارى بردبارى و پرهيزكارى پرهيزكارى براى هر كدام از شما عاقبت و پايان مهلتى تعيين شده، با نيكوكارى بدانجا برسيد. همانا پرچم هدايتى براى شما بر افراشتند، با آن هدايت شويد، و براى اسلام نيز هدف و نتيجه‏اى است به آن دسترسى پيدا كنيد، و با انجام واجبات، حقوق الهى را ادا كنيد، كه وظائف شما را آشكارا بيان كرده و من گواه اعمال شما بوده و در روز قيامت از شما دفاع مى‏كنم و به سود شما گواهى مى‏دهم. آگاه باشيد آنچه از پيش مقرّر شده بود، به وقوع پيوست، و خواسته‏هاى گذشته الهى انجام شد، و همانا من با تكيه به وعده‏هاى الهى و براهين روشن او سخن مى‏گويم كه فرمود: «كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنها فرود مى‏آيند و مى‏گويند، نترسيد و محزون نباشيد كه بشارت باد بر شما بهشتى كه به شما وعده داده‏اند» و همانا شما گفتيد: پروردگار ما خداست، پس در عمل به دستورات قرآن خدا، و در ادامه راهى كه فرمان داد، و بر روش درست پرستش بندگان او، استقامت داشته باشيد، و پايدار مانيد، و از دستورات خدا سرپيچى نكنيد، و در آن بدعت گزار مباشيد، و از آن منحرف نگرديد، زيرا خارج شوندگان از دستورات الهى در روز قيامت از رحمت خدا دورند.

4 ضرورت كنترل زبان

سپس مواظب باشيد كه اخلاق نيكو را در هم نكشيد و به رفتار ناپسند مبدّل نسازيد .

زبان و دل را هماهنگ كنيد. مرد بايد زبانش را حفظ كند، زيرا همانا اين زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت مى‏اندازد. به خدا سوگند، پرهيزكارى را نديده‏ام كه تقوا براى او سودمند باشد مگر آن كه زبان خويش را حفظ كرده بود، و همانا زبان مؤمن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست. زيرا مؤمن هر گاه بخواهد سخنى گويد، نخست مى‏انديشد، اگر نيك بود اظهار مى‏دارد، و چنانچه ناپسند، پنهانش مى‏كند، در حالى كه منافق آنچه بر زبانش آمد مى‏گويد، و نمى‏داند چه به سود او، و چه حرفى بر ضرر اوست و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: «ايمان بنده‏اى استوار نگردد تا دل او استوار شود، و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد.» پس هر كس از شما بتواند خدا را در حالى ملاقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاك، و زبانش از عرض و آبروى مردم سالم ماند، بايد چنين كند.