ترجمه خطبه 135
(مشاجرهاى بين امام عليه السّلام و عثمان در گرفت. مغيره پسر اخنس، كه يكى از
منافقان بود به عثمان گفت من او را كفايت مىكنم، امام على عليه السّلام به مغيره
فرمود)
شناخت دشمنان امام عليه السّلام:
اى فرزند لعنت شده دم بريده، و درخت بىشاخ و برگ و ريشه، تو مرا كفايت مىكنى
به خدا سوگند، كسى را كه تو ياور باشى، خدايش نيرومند نگرداند، و آن كس را كه تو
دست گيرى، بر جاى نمىماند از نزد ما بيرون رو خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه
خواهى تلاش كن، خداوند تو را باقى نگذارد، اگر از آنچه مىتوانى، انجام ندهى.
ترجمه خطبه 136
(آنگاه كه همه با امام بيعت كردند و عبد اللّه بن عمر، سعد بن ابىوقاص، محمّد
بن مسلمه، حسّان بن ثابت، و اسامة بن زيد از بيعت سرباز زدند امام عليه السّلام اين
سخنرانى را در مدينه در سال 35 هجرى ايراد كرد)
بيعت بىهمانند:
بيعت شما مردم با من بىمطالعه و ناگهانى نبود، و كار من و شما يكسان نيست، من
شما را براى خدا مىخواهم و شما مرا براى خود مىخواهيد. اى مردم براى اصلاح خودتان
مرا يارى كنيد. به خدا سوگند كه داد ستمديده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر
را بگيرم و به آبشخور حق وارد سازم، گر چه تمايل نداشته باشد.
ترجمه خطبه 137
(در باره طلحه و زبير در سال 36 هجرى در
آستانه جنگ فرمود)
1 شناسايى طلحه و زبير:
به خدا سوگند (طلحه و زبير) و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه
برابر آن بايستند، و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند. آنها حقّى را مىطلبند
كه خود ترك كردهاند، و انتقام خونى را مىخواهند كه خود ريختهاند. اگر من در
ريختن اين خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند، و اگر خودشان تنها اين خون
را ريختهاند، بايد از خود انتقام بگيرند. اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم
كنند، همانا آگاهى و حقيقت بينى، با من همراه است، نه حق را از خود پوشيده داشتهام
و نه بر من پوشيده بود، همانا ناكثين (اصحاب جمل) گروهى سركش و ستمگرند، خشم و
كينه، و زهر عقرب، و شبهاتى چون شب ظلمانى در دلهايشان وجود دارد. در حالى كه
حقيقت پديدار و باطل ريشه كن شده،و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است. به خدا سوگند، حوضى برايشان پر از آب
نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم، به گونهاى كه از آب آن سيراب
برنگردند، و پس از آن از هيچ گودالى آب ننوشند (يعنى نقشهاى براى آنان طرح كنم كه
راه فرار نداشته باشند)
2 وصف بيعت بىهمانند
(شما مردم) براى بيعت كردن، به سوى من روى آورديد، همانند مادران تازه زاييده كه
به طرف بچّههاى خود مىشتابند. و پياپى فرياد كشيديد، بيعت بيعت من دستان خويش
فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما
دستم را كشيديد.
3 شكوه از طلحه و زبير
خدايا طلحه و زبير پيوند مرا گسستند، بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند، و مردم
را براى جنگ با من شوراندند، خدايا آنچه را بستند تو بگشا، و آنچه را محكم رشتهاند
پايدار مفرما، و آرزوهايى كه براى آن تلاش مىكنند بر باد ده من پيش از جنگ از آنها
خواستم تا باز گردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مىكشيدم، لكن آنها به
نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.
ترجمه خطبه 138
(در اين خطبه امام از تحوّلات آينده سخن
مىگويد)
1 خبر از ظهور و سيستم حكومتى حضرت مهدى عليه السّلام
او (حضرت مهدى «عج») خواستهها را تابع هدايت وحى مىكند، هنگامى كه مردم هدايت
را تابع هوسهاى خويش قرار مىدهند، در حالى كه به نام تفسير نظريّههاى گوناگون
خود را بر قرآن تحميل مىكنند، او نظريّهها و انديشهها را تابع قرآن مىسازد. (و
از همين خطبه است) در آينده آتش جنگ ميان شما افروخته مىگردد، و چنگ و دندان نشان
مىدهد، با پستانهايى پر شير، كه مكيدن آن شيرين، امّا پايانى تلخ و زهر آگين
دارد، به سوى شما مىآيد. آگاه باشيد فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست،
زمامدارى حاكميّت پيدا مىكند كه غير از خاندان حكومتهاى امروزى است (حضرت مهدى
«عجل اللّه تعالى فرجه الشريف») عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر
خواهد داد، زمين ميوههاى دل خود (معادن طلا و نقره) را براى او بيرون مىريزد، و
كليدهايش را به او مىسپارد، او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مىنماياند، و
كتاب خدا و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه تا آن روز متروك
ماندند، زنده مىكند.
(و از همين خطبه است)
2 خبر از تهاجم خونين عبد الملك مروان به كوفه
گويى او را مىبينم كه از شام فرياد بر مىآورد، و با پرچمهايش پيرامون كوفه
را پر مىكند، و چونان شتر خشمگين به كوفه يورش مىآورد، زمين را با سرهاى بريده
فرش مىكند، دهانش گشاده، گامهايش را سخت و سنگين بر زمين مىكوبد، تاخت و تاز او
بىامان و پايدار و هجوم او سخت و دشوار است. به خدا سوگند، شما را در اطراف زمين
مىپراكند، آنگونه كه اندكى از شما باقى خواهد ماند چونان باقى مانده سرمه در اطراف
چشم. و اين وضع خونبار تداوم يابد تا آن كه عقل از دست رفته عرب باز آيد، پس بايد بر
سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باقى مانيد كه برپاست، و بر اثار رسالت
تكيه نماييد، كه آشكار است، به عهد نزديكى كه بستهايد وفادار مانيد كه يادگار
پيامبر بر آن تكيه دارد، و بدانيد اين شيطان است كه راههايش را هموار مىنمايد تا
قدم بر جاى قدمهايش نهيد و راهش را پىگيريد.
ترجمه خطبه 139
(در سال 23 هجرى وقتى در شوراى شش نفره تنها با تأييد داماد عثمان «عبد الرحمن»
به عثمان رأى دادند و حقائق مسلّم را ناديده گرفتند، فرمود)
ويژگىهاى امام عليه السّلام (و هشدار از حوادث خونين آينده)
مردم هيچ كس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت، و چون من كسى در صله رحم، و
بخشش فراوان تلاش نكرد، پس به سخن من گوش فرا دهيد، و منطق مرا در يابيد، كه در
آيندهاى نه چندان دور براى تصاحب خلافت شمشيرها كشيده شده، و عهد و پيمانها شكسته
خواهد شد، تا آن كه بعضى از شما پيشواى گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.
ترجمه خطبه 140
(در نهى از عيب جوئى مردم ايراد كرد)
پرهيز دادن از غيبت و بدگويى
به كسانى كه گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست كه به گناهكاران
ترحّم كنند، و شكر اين نعمت گزارند، كه شكرگزارى آنان را از عيب جويى ديگران باز
دارد، چرا و چگونه آن عيب جو، عيب برادر خويش گويد و او را به بلايى كه گرفتار است
سرزنش مىكند آيا به خاطر ندارد كه خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پرده پوشى
فرمود چگونه ديگرى را بر گناهى سرزنش مىكند كه همانند آن را مرتكب شده يا گناه
ديگرى انجام داده كه از آن بزرگتر است به خدا سوگند گر چه خدا را در گناهان بزرگ
عصيان نكرده و تنها گناه كوچك مرتكب شده باشد، اما جرأت او بر عيب جويى از مردم،
خود گناه بزرگترى است. اى بنده خدا، در گفتن عيب كسى شتاب مكن، شايد خدايش بخشيده
باشد، و بر گناهان كوچك خود ايمن مباش، شايد براى آنها كيفر داده شوى پس هر كدام از
شما كه به عيب كسى آگاه است، به خاطر آنچه كه از عيب خود مىداند بايد از عيب جويى
ديگران خود دارى كند، و شكر گزارى از عيوبى كه پاك است او را مشغول دارد از اينكه ديگران را بيازارد.
ترجمه خطبه 141
1 پرهيز از شنيدن غيبت
اى مردم آن كس كه از برادرش، اطمينان و استقامت در دين و درستى راه و رسم را
سراغ دارد، بايد به گفته مردم در باره او گوش ندهد. آگاه باشيد گاهى تير انداز، تير
افكند و تيرها به خطا مىرود، سخن نيز چنين است، در باره كسى چيزى مىگويند كه
واقعيّت ندارد و گفتار باطل تباه شدنى است، و خدا شنوا و گواه است. بدانيد كه ميان
حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست.
2 شناخت حق و باطل
(پرسيدند، معناى آن چيست امام عليه السّلام انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت
و فرمود) باطل آن است كه بگويى «شنيدم» و حق آن است كه بگويى «ديدم».
ترجمه خطبه 142
(برخى از شارحان نوشتند كه اين خطبه بخشى
از خطبه 126 مىباشد)
شناخت جايگاه بخشش و احسان
براى كسى كه نا بجا به ناكسان نيكى كند بهرهاى جز ستايش فرومايگان، تعريف
سركشان و اشرار، و سخنان جاهلان بد گفتار ندارد، و اينها نيز تا هنگامى كه به آنها
بخشش مىكند ادامه دارد. دست سخاوتمندى ندارد آن كس كه از بخشش در راه خدا بخل
مىورزد آن كس كه خدا او را مالى بخشيد، پس «بايد» به خويشاوندان خود بخشش نمايد، و
سفره مهمانى خوب بگستراند، و اسير آزاد كند، و رنجديده را بنوازد، و مستمند را
بهرمند كند، و قرض وامدار را بپردازد، و براى درك ثواب الهى، در برابر پرداخت حقوق
ديگران، و مشكلاتى كه در اين راه به او مىرسد شكيبا باشد، زيرا به دست آوردن صفات
ياد شده، موجب شرافت و بزرگى دنيا و درك فضائل سراى آخرت است «ان شاء الله».
ترجمه خطبه 143
(اين سخنرانى را در مراسم نماز باران در
شهر كوفه ايراد فرمود)
1 نظام آفرينش براى انسان
آگاه باشيد، زمينى كه شما را بر پشت خود مىبرد، و آسمانى كه بر شما سايه
مىگستراند، فرمانبردار پروردگارند، و بركت آن دو به شما نه از روى دلسوزى يا براى
نزديك شدن به شما، و نه به اميد خيرى است كه از شما دارند، بلكه آن دو، مأمور
رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت كردند، به آنها دستور داده شد كه براى
مصالح شما قيام كنند و چنين كردند.
2 فلسفه آزمايشها
خداوند بندگان خود را كه گناه كارند، با كمبود ميوهها، و جلوگيرى از نزول
بركات، و بستن در گنجهاى خيرات، آزمايش مىكند، براى آن كه توبه كنندهاى باز
گردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده، پند گيرد، و باز دارنده، راه
نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله
دائمى فرو ريختن روزى، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود
آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مىبارد، و با
بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مىدهد، و باغستانها و نهرهاى پر آب در
اختيار شما مىگذارد». پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان
خود پوزش طلبد، و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.
3 نيايش طلب باران
بار خداوندا ما از خانهها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه، و گريه
دلخراش كودكان گرسنه، به سوى تو بيرون آمديم، و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو
را اميدواريم، و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم. بار خداوندا بارانت را بر ما ببار،
و ما را مأيوس بر مگردان و با خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى
كه بىخردان ما انجام دادهاند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان، اى مهربانترين
مهربانها بار خداوندا به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست
و اين هنگامى است كه سختىهاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالى و قحطى ما را
به ستوه آورده، و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته، و فتنههاى دشوار كارد به
استخوان ما رسانده است. بار خداوندا از تو مىخواهيم ما را نوميد بر مگردانى، و با اندوه و نگرانى به خانههايمان باز نفرستى، و گناهانمان را به رخمان نكشى،
و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى. خداوندا باران رحمت خود را بر ما ببار،
و بركت خويش را بر ما بگستران، و روزى و رحمتت را به ما برسان، و ما را از بارانى
سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد، و آنچه خشك شده دوباره
بروياند، و آنچه مرده است زنده گرداند، بارانى كه بسيار پر منفعت، روياننده گياهان
فراوان، كه تپّهها و كوهها را سيراب، و در درّهها و رودخانهها، چونان سيل جارى
شود، درختان را پر برگ نمايد و نرخ گرانى را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز كه
خواهى توانايى.
ترجمه خطبه 144
1 فلسفه بعثت پيامبران
خداوند پيامبران را بر انگيخت و وحى را به آنان اختصاص داد، و پيامبران را حجّت
خود بر بندگان قرار داد، تا استدلالى يا جاى عذرى براى كسى باقى نماند، پس پيامبران
انسانها را، با زبان راستگويى به راه حق فراخواندند. آگاه باشيد كه خداوند از درون
بندگان پرده بر مىگيرد، نه آن كه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست، و بر آنچه در
سينهها نهفته دارند بىخبر است، بلكه خواست آنان را آزمايش كند، تا كدام يك، اعمال
نيكو انجام مىدهد، و پاداش برابر نيكوكارى و كيفر مكافات در خور بدىها باشد.
2 ويژگىهاى امامان دوازده گانه
كجا هستند كسانى كه پنداشتند دانايان علم قرآن آنان مىباشند نه ما كه اين ادّعا
را بر أساس دروغ و ستمكارى بر ضدّ ما روا داشتند، خدا ما اهل بيت پيامبر عليهم
السّلام را بالا آورد و آنان را پست و خوار كرد، به ما عطا فرمود و آنها را محروم
ساخت، ما را در حريم نعمتهاى خويش داخل و آنان را خارج كرد، كه راه هدايت را با
راهنمايى ما مىپويند، و روشنى دلهاى كور را از ما مىجويند. همانا امامان (دوازده
گانه) همه از قريش بوده كه درخت آن را در خاندان بنى هاشم كاشتهاند، مقام ولايت و
امامت در خور ديگران نيست، و ديگر مدعيّان زمامدارى، شايستگى آن را ندارند.
3 شناساندن گمراهان و خبر از ستمكارى عبد الملك مروان
گمراهان، دنياى زودگذر را برگزيدند، و آخرت جاويدان را رها كردند. چشمه زلال را
گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند، گويا فاسق آنها را مىنگرم كه با منكر و
زشتىها يار است (عبد الملك مروان) و با آن انس گرفته و همنشين مىگردد تا آن كه
موى سرش در گناهان سفيد گشته و خلق و خوى او رنگ گناه و منكر گيرد، در چنين حالى،
كف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشانى كه از غرق كردن هر چيزى بىپروا
باشد، يا شعلهاى كه تر و خشك را بسوزاند و همه چيز را خاكستر گرداند.
4 اندرزهاى جاودانه
كجايند عقلهاى روشنى خواه از چراغ هدايت و كجايند چشمهاى دوخته شده بر
نشانههاى پرهيزكارى كجايند دلهاى به خدا پيش كش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته
افسوس كه دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند، و براى به دست آوردن حرام يورش
آورده يكديگر را پس زدند، نشانه بهشت و جهنّم براى آنان بر افراشته، اما از بهشت
روى گردان و با كردار زشت خود به طرف آتش روى آوردند، پروردگارشان آنان را فراخواند
امّا پشت كرده، فرار كردند، و شيطان آنان را دعوت كرد، پذيرفته به سوى او شتابان
حركت كردند.
ترجمه خطبه 145
1 دنيا شناسى
اى مردم شما در اين دنيا هدف تيرهاى مرگ هستيد، كه در هر جرعهاى، اندوهى
گلوگير، و در هر لقمهاى استخوان شكستهاى قرار دارد، در دنيا به نعمتى نمىرسيد جز
با از دست دادن نعمتى ديگر، و روزى از عمر سالخوردهاى نمىگذرد مگر به ويرانى يك
روز از مهلتى كه دارد، و بر خوردنى او چيزى افزوده نمىشود مگر به نابود شدن روزى
تعيين شده، و اثرى از او زنده نمىشود مگر به نابودى اثر ديگر، و چيزى براى او تازه
و نو نمىشود مگر به كهنه شدن چيز ديگر، و چيز جديدى از او نمىرويد مگر به درو شدن
چيزى ديگر، ريشههايى رفتند كه ما شاخههاى آن مىباشيم، چگونه شاخهها بدون
ريشهها برقرار مىمانند
2 نكوهش از بدعتها
هيچ بدعتى در دين ايجاد نمىشود مگر آن كه سنّتى ترك گردد، پس از بدعتها
بپرهيزيد، و با راه راست و جادّه آشكار حق باشيد، نيكوترين كارها سنّتى است كه
ساليانى بر آن گذشته و درستى آن ثابت شده باشد، و بدترين كارها آنچه كه تازه پيدا
شده و آينده آن روشن نيست.
ترجمه خطبه 146
(عمر با امير المؤمنين على عليه السّلام مشورت كرد كه آيا در جنگ ايران شركت كند
پاسخ داد)
1 علل پيروزى اسلام و مسلمين
پيروزى و شكست اسلام، به فراوانى و كمى طرفداران آن نبود، اسلام دين خداست كه
آن را پيروز ساخت، و سپاه اوست كه آن را آماده و يارى فرمود، و رسيد تا آنجا كه
بايد برسد، در هر جا كه لازم بود طلوع كرد، و ما بر وعده پروردگار خود اميدواريم كه
او به وعده خود وفا مىكند، و سپاه خود را يارى خواهد كرد. جايگاه رهبر چونان ريسمانى محكم است كه مهرهها را متّحد ساخته به هم پيوند
مىدهد. اگر اين رشته از هم بگلسد، مهرهها پراكنده و هر كدام به سويى خواهند افتاد
و سپس هرگز جمع آورى نخواهند شد. عرب امروز گر چه از نظر تعداد اندك، امّا با نعمت
اسلام فراوانند، و با اتّحاد و هماهنگى عزيز و قدرتمندند، چونان محور آسياب، جامعه
را به گردش در آور، و با كمك مردم، جنگ را اداره كن، زيرا اگر تو از اين سرزمين
بيرون شوى، مخالفان عرب از هر سو تو را رها كرده و پيمان مىشكنند، چنانكه حفظ
مرزهاى داخل كه پشت سر مىگذارى مهمتر از آن باشد كه در پيش روى خواهى داشت.
2 واقع بينى در مشاوره نظامى
همانا، عجم اگر تو را در نبرد بنگرند، گويند اين ريشه عرب است اگر آن را بريديد
آسوده مىگرديد، و همين فكر سبب فشار و تهاجمات پياپى آنان مىشود و طمع ايشان در
تو بيشتر گردد. اينكه گفتى آنان به راه افتادهاند تا با مسلمانان پيكار كنند،
ناخشنودى خدا از تو بيشتر، و خدا در دگرگون ساختن آنچه كه دوست ندارند تواناتر است.
امّا آنچه از فراوانى دشمن گفتى، ما در جنگهاى گذشته با فراوانى سرباز
نمىجنگيديم، بلكه با يارى و كمك خدا مبارزه مىكرديم.
ترجمه خطبه 147
1 فلسفه بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
خداوند حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق برانگيخت تا بندگان
خود را از پرستش دروغين بتها رهايى بخشيده به پرستش خود راهنمايى كند، و آنان را
از پيروى شيطان نجات داده به اطاعت خود كشاند، با قرآنى كه معنى آن را آشكار كرد و
اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگى خدا را بدانند كه نمىدانستند، و به
پروردگار، اعتراف كنند پس از انكارهاى طولانى اعتراف كردند، و او را پس از آن كه
نسبت به خدا آشنايى نداشتند به درستى بشناسند. پس خداى سبحان در كتاب خود بى آن كه
او را بنگرند خود را به بندگان شناساند، و قدرت خود را به همه نماياند، و از قهر
خود ترساند، و اينكه چگونه با كيفرها ملّتى را كه بايد نابود كند از ميان برداشت و
آنان را چگونه با داس انتقام درو كرد.
2 خبر از آينده تأسّف بار اسلام و مسلمين
همانا پس از من در روزگارى بر شما فراخواهد رسيد كه چيزى پنهانتر از حق، و
آشكارتر از باطل، و فراوانتر از دروغ به خدا و پيامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان كالايى زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و
تفسير كنند، و متاعى پرسودتر از قرآن يافت نمىشود آنگاه كه آن را تحريف كنند و
معانى دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزى ناشناختهتر از معروف، و شناختهتر
از منكر نيست، حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش مىكنند،
پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور مىگردند، و هر دو غريبانه
در يك راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهى ميان مردم ندارند. پس قرآن و پيروانش در
ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولى از آنها بريدهاند، زيرا گمراهى و
هدايت هرگز هماهنگ نشوند گر چه كنار يكديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايى و
تفرقه هم داستان، و در اتّحاد و يگانگى پراكندهاند، گويى آنان پيشواى قرآن بوده و
قرآن پيشواى آنان نيست، پس از قرآن جز نامى و نزدشان باقى نماند، و آنان جز خطى را
از قرآن نشناسند، و در گذشته نيكوكاران را كيفر داده، و سخن راست آنان را بر خدا
دروغ پنداشتند، و كار نيكشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان كه پيش از شما زندگى
مىكردند، به خاطر آرزوهاى دراز، و پنهان بودن زمان اجلها، نابود گرديدند، تا
ناگهان مرگ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگى كه عذرها را نپذيرد، و درهاى باز
توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازاتهاى پس از مردن را به همراه آورد.
3 پندهاى حكيمانه
اى مردم هر كس از خدا خير خواهى طلبد، توفيق يابد، و آن كس كه سخنان خدا را
راهنماى خود قرار دهد به راستترين راه، هدايت خواهد شد، پس همانا همسايه خدا در
أمان، و دشمن خدا ترسان است، آن كس كه عظمت خدا را مىشناسد سزاوار نيست خود را
بزرگ جلوه دهد، پس بلندى ارزش كسانى كه بزرگى پروردگار را مىدانند در اين است كه
برابر او فروتنى كنند، و سلامت آنان كه مىدانند قدرت خدا چه اندازه مىباشد در اين
است كه برابر فرمانش تسليم باشند. پس، از حقّ نگريزيد چونان گريز انسان تندرست از
فرد «گر» گرفته، يا انسان سالم از بيمار، و بدانيد كه هيچ گاه حق را نخواهيد شناخت
جز آن كه ترك كننده آن را بشناسيد هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود مگر آن كه
پيمان شكنان را بشناسيد، و هرگز به قرآن چنگ نمىزنيد مگر آن كه رها كننده آن را
شناسايى كنيد.
4 ويژگىهاى اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم (امامان دوازده گانه)
پس رستگارى را از اهل آن جستجو كنيد، كه اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم رمز حيات دانش، و راز مرگ جهل و نادانى هستند، آنان كه حكمتشان شما را از دانش
آنان، و سكوتشان از منطق آنان، و ظاهرشان از باطنشان، اطلاع مىدهد، نه با دين خدا
مخالفتى دارند، و نه در آن اختلاف مىكنند، دين در ميان آنان گواهى صادق، و ساكتى
سخنگوست.
ترجمه خطبه 148
(اين خطبه در باره شهر بصره و مردمش و
طلحه و زبير ايراد شد)
روانشناسى طلحه و زبير (در شورش بصره)
هر كدام از طلحه و زبير، اميدوار است كه حكومت را به دست آورد، و ديده به آن
دوخته و رفيق خود را به حساب نمىآورد. آن دو، نه رشتهاى الهى را چنگ زدند و نه
با وسيلهاى به خدا روى آوردند. هر كدام با كينه رفيق خود را بر دوش مىكشد، كه به
زودى پرده از روى آن كنار خواهد رفت. به خدا سوگند اگر به آنچه مىخواهند برسند،
اين جان آن را مىگيرد و آن، اين را از پاى در مىآورد، هم اكنون گروهى سركش و
نافرمان به پا خاستهاند (ناكثين) پس خدا جويان حسابگر كجايند سنّت پيامبر صلّى
اللّه عليه و آله و سلّم بر ايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفتهاند،
در حالى كه براى هر گمراهى علّتى و براى هر عهد شكنى بهانهاى وجود دارد. سوگند به
خدا من آن كس نيستم كه صداى گريه، و بر سر و سينه زدن براى مرده، و نداى فرشته مرگ
را بشنود و عبرت نگيرد.
ترجمه خطبه 149
(در سال 40 هجرى در بيستم رمضان قبل از
شهادت فرمود)
1 ياد مرگ
اى مردم هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد، اجل سر آمد زندگى،
و فرار از مرگ رسيدن به آن است، چه روزگارانى كه در پى گشودن راز نهفتهاش بودم اما
خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هيهات كه اين، علمى پنهان است.
2 وصيّتهاى امام على عليه السّلام
امّا وصيّت من نسبت به خدا، آن كه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد، و نسبت به
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين است كه، سنّت و شريعت او را ضايع نكنيد.
اين دو ستون محكم را بر پا داريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان كه
از حق منحرف نشدهايد، سرزنشى نخواهيد داشت، كه براى هر كس به اندازه توانايى او
وظيفهاى تعيين گرديده، و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده شده است زيرا كه:
پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است. من ديروز رهبر شما بودم و امروز
مايه پند و عبرت شما هستم، و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد. اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، كه حرفى نيست، امّا اگر گامها
بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخسار درختان، مسير وزش باد
و باران، و زير سايه ابرهاى متراكم آسمان پراكنده مىشويم، و آثارمان در روى زمين
نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم، كه چند روزى در كنار شما زيستم، و به
زودى از من جز جسدى بى روح و ساكن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار،
باقى نخواهد ماند، پس بايد سكوت من، و بى حركت دست و پا و چشمها و اندام من، مايه
پند و اندرز شما گردد، كه از هر منطق رسايى و از هر سخن مؤثّرى عبرت انگيزتر است.
وداع و خدا حافظى من با شما چونان جدايى كسى است كه آماده ملاقات پروردگار است،
فردا ارزش ايّام زندگى مرا خواهيد ديد، و راز درونم را خواهيد دانست. پس از آن كه
جاى مرا خالى ديديد و ديگرى بر جاى من نشست، مرا خواهيد شناخت.
ترجمه خطبه 150
(در اين خطبه به حوادث سخت آينده اشاره
دارد)
1 آينده بشريّت و ظهور حضرت مهدى (عج)
به راههاى چپ و راست رفتند، و راه ضلالت و گمراهى پيمودند، و راه روشن هدايت را
گذاشتند. پس در باره آنچه كه بايد باشد شتاب نكنيد، و آنچه را كه در آينده بايد
بيايد دير مشماريد، چه بسا كسى براى رسيدن به چيزى شتاب مىكند امّا وقتى به آن
رسيد دوست دارد كه اى كاش آن را نمىديد، و چه نزديك است امروز ما به فردايى كه
سپيده آن آشكار شد. اى مردم اينك ما در آستانه تحقّق وعدههاى داده شده، و نزديكى
طلوع آن چيزهايى كه بر شما پوشيده و ابهام آميز است، قرار داريم.
2 ره آورد حكومت حضرت مهدى (عج)
بدانيد آن كس از ما (حضرت مهدى «عج») كه فتنههاى آينده را دريابد، با چراغى
روشنگر در آن گام مىنهد، و بر همان سيره و روش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم و امامان عليهم السّلام رفتار مىكند تا گرهها را بگشايد، بردگان و ملّتهاى
اسير را آزاد سازد، جمعيّتهاى گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را جمع
آورى مىكند. حضرت مهدى (عج) سالهاى طولانى در پنهانى از مردم به سر مىبرد آن
چنان كه اثر شناسان، اثر قدمش را نمىشناسند، گر چه در يافتن اثر و نشانهها تلاش
فراوان كنند. سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنهها آماده مىگردند، و چونان شمشيرها
صيقل مىخورند، ديدههاشان با قرآن روشنايى گيرد، و در گوشهاشان تفسير قرآن طنين
افكند، و در صبحگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مىكشند.
3 سرنوشت امّت اسلامى پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و
آله و سلّم
روزگار آنان به طول انجاميد تا رسوايى آنها به نهايت رسيد، و خود را سزاوار بلاى
زمانه گرداندند، و چون پايان مدّت آنها نزديك شد، گروهى در فتنهها آسودند و گروهى
دست به حمله و پيكار با فسادگران زدند و با شكيبايى كه داشتند بر خدا منّت ننهادند، و جان
دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، تا آنجا كه اراده الهى به پايان دوران جاهليّت
موافق شد، شمشيرها در راه خدا كشيدند، و بينشهاى خود را بر شمشير نشاندند، و طاعت
پروردگار خود را پذيرفتند، و فرمان پند دهنده خود را شنيدند، و در پيروزى و سربلندى
زيستند تا آن كه خدا، پيامبرش را نزد خود برد، (افسوس) كه گروهى به گذشته جاهلى خود
باز گشتند، و با پيمودن راههاى گوناگون به گمراهى رسيدند، و به دوستان منحرف خود
پيوستند و از دوستى با مؤمنان بريدند كه به آن امر شده بودند، و بنيان اسلامى را
تغيير داده در جاى ديگرى بنا نهادند، آنان كانون هر خطا و گناه، و پناهگاه هر فتنه
جو شدند. كه سرانجام در سرگردانى فرو رفته، و در غفلت و مستى به روش و آيين
فرعونيان در آمدند، يا از همه بريده و دل به دنيا بستند، و يا پيوند خود را با دين
گسستند.
ترجمه خطبه 151
1 ارزش شهادتين
خداى را مىستايم، و در راندن شيطان، و دور ساختن و نجات پيدا كردن از دامها و
فريبهاى آن، از خدا يارى مىطلبم و گواهى مىدهم كه جز خداى يگانه معبودى نيست، و
شهادت مىدهم كه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده برگزيده و
انتخاب شده او است، كه در فضل و برترى، همتايى ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد.
شهرهايى به وجود او روشن گشت، پس از آن كه گمراهى وحشتناكى همه جا را فرا گرفته
بود، و جهل و نادانى بر انديشهها غالب و قساوت و سنگدلى بر دلها مسلط بود، و مردم
حرام را حلال مىشمردند، و دانشمندان را تحقير مىكردند، و جداى از دين الهى زندگى
كرده و در حال كفر و بى دينى جان مىسپردند.
2 نكوهش مردم گمراه
شما اى عربها، هدف تيرهاى بلا هستيد كه نزديك است. از مستىهاى نعمت بپرهيزيد،
و از سختىهاى عذاب الهى بترسيد و بگريزيد، و در فتنههاى در هم پيچيده، به هنگام
پيدايش نوزاد فتنهها و آشكار شدن باطن آنها، و برقرار شدن قطب و مدار آسياى آن، با
آگاهى قدم برداريد. فتنههايى كه از رهگذرهاى ناپيدا آشكار گردد، و به زشتى و
رسوايى گرايد، آغازش چون دوران جوانى پر قدرت و زيبا، و آثارش چون آثار باقى مانده
بر سنگهاى سخت زشت و ديرپاست، كه ستمكاران آن را با عهدى كه با يكديگر دارند، به
ارث مىبرند، نخستين آنان پيشواى آخرين، و آخرين گمراهان، اقتدا كننده به اوّلين مىباشند. آنان در به دست آوردن دنياى پست بر هم سبقت
مىگيرند، و چونان سگهاى گرسنه، اين مردار را از دست يكديگر مىربايند، طولى
نمىكشد كه پيرو از رهبر، و رهبر از پيرو، بيزارى مىجويد، و با بغض و كينه از هم
جدا مىشوند، و به هنگام ملاقات، همديگر را نفرين مىكنند.
3 خبر از آينده خونين عرب
سپس فتنهاى سر برآورد كه سخت لرزاننده، در هم كوبنده و نابود كننده است، كه
قلبهايى پس از استوارى مىلغزند، و مردانى پس از درستى و سلامت، گمراه مىگردند، و
افكار و انديشهها به هنگام هجوم اين فتنهها پراكنده، و عقايد پس از آشكار شدنشان
به شك و ترديد دچار مىگردد. آن كس كه به مقابله با فتنهها برخيزد كمرش را
مىشكند، و كسى كه در فرو نشاندن آن تلاش مىكند، او را در هم مىكوبد. در اين ميان
فتنه جويان چونان گورخران، يكديگر را گاز مىگيرند، و رشتههاى سعادت و آيين محكم
شدهشان لرزان مىگردد، و حقيقت امر پنهان مىماند. حكمت و دانش كاهش مىيابد،
ستمگران به سخن مىآيند، و بيابان نشينها را در هم مىكوبند، و با سينه مركبهاى
ستم، آنها را خرد مىنمايند. تك روان در غبار آن فتنهها نابود مىگردند، و سواران
با قدرت در آن به هلاكت مىرسند. فتنهها با تلخى خواستهها وارد مىشود، و خونهاى
تازه را مىدوشد، نشانههاى دين را خراب، و يقين را از بين مىبرد. فتنههايى كه
افراد زيرك از آن بگريزند، و افراد پليد در تدبير آن بكوشند. آن فتنهها پر رعد و
برق و پر زحمت است، در آن پيوندهاى خويشاوندى قطع شده، و از اسلام جدا مىگردند،
فتنهها چنان ويرانگرند كه تندرستها بيمار، و مسكن گزيدگان كوچ مىكنند، در آن
ميان كشتهاى است كه خونش به رايگان ريخته، و افراد ترسويى كه طالب امانند، با
سوگندها آنان را فريب مىدهند، و با تظاهر به ايمان آنها را گمراه مىكنند.
4 رهنمودها در مقابله با فتنهها
پس سعى كنيد كه شما پرچم فتنهها و نشانههاى بدعتها نباشيد، و آنچه را كه
پيوند امت اسلامى بدان استوار، و پايههاى طاعت بر آن پايدار است، بر خود لازم
شماريد ، و بر خدا، ستمديده وارد شويد نه ستمگر، و از گرفتار شدن به دامهاى شيطان،
و قرار گرفتن در وادى دشمنىها بپرهيزيد، و لقمههاى حرام به شكم خود راه ندهيد،
شما برابر ديدگان خداوندى قرار داريد كه گناهان را حرام كرد و راه اطاعت و بندگى را
آسان فرمود.
ترجمه خطبه 152
(نوشتهاند كه اين سخنرانى را در روزهاى اوّل خلافت در سال 35 هجرى در مدينه
ايراد فرمود)
1 خداشناسى (شناخت صفات خدا)
ستايش خداوندى را كه با آفرينش بندگان، بر هستى خود راهنمايى فرمود، و آفرينش
پديدههاى نو، بر ازلى بودن او گواه است، و شباهت داشتن مخلوقات به يكديگر دليل است
كه او همتايى ندارد، حواس بشرى ذات او را درك نمىكند، و پوششها او را پنهان
نمىسازد، زيرا سازنده و ساخته شده، فراگيرنده و فرا گرفته، پروردگار و پرورده،
يكسان نيستند. يگانه است نه از روى عدد، آفريننده است نه با حركت و تحمّل رنج،
شنواست بدون وسيله شنوايى، و بيناست بى آن كه چشم گشايد و بر هم نهد، در همه جا
حاضر است نه آن كه با چيزى تماس گيرد، و از همه چيز جداست، نه اينكه فاصله بين او و
موجودات باشد، آشكار است نه با مشاهده چشم، پنهان است نه به خاطر كوچكى و ظرافت، از
موجودات جداست كه بر آنها چيره و تواناست، و هر چيزى جز او برابرش خاضع و بازگشت آن
به سوى خداست. آن كه خدا را وصف كند، محدودش كرده، و آن كه محدودش كند، او را به
شمارش آورده، و آن كه خدا را به شمارش آورد، ازليّت او را باطل كرده است، و كسى كه
بگويد: خدا چگونه است او را توصيف كرده، و هر كه بگويد: خدا كجاست مكان براى او
قائل شده است. خدا عالم بود آنگاه كه معلومى وجود نداشت، پرورنده بود آنگاه كه
پديدهاى نبود، و توانا بود آنگاه كه توانايى نبود.
2 عظمت امامان دوازده گانه و قرآن
همانا طلوع كنندهاى آشكار شد، و درخشندهاى درخشيد و آشكار شوندهاى آشكار
گرديد، و آن كه از جادّه حق منحرف شد به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به
گروهى تبديل، و روزى را برابر روزى قرار داد، و ما چونان مانده در خشكسالان كه در
انتظار بارانند، انتظار چنين روزى را مىكشيديم. همانا امامان دين، از طرف خدا،
تدبير كنندگان امور مردم، و كارگزاران آگاه بندگانند، كسى به بهشت نمىرود جز آن كه
آنان را شناخته، و آنان او را بشناسند، و كسى در جهنّم سرنگون نگردد جز آن كه منكر
آنان باشد و امامان دين هم وى را نپذيرند. همانا خداى متعال شما را به اسلام اختصاص
داد و براى اسلام برگزيد، زيرا اسلام نامى از سلامت است، و فراهم كننده كرامت جامعه
مىباشد، راه روشن آن را خدا برگزيد، و حجّتهاى آن را روشن گردانيد.
3 ويژگىهاى اسلام
اسلام ظاهرش علم، و باطنش حكمت است، نو آورىهاى آن پايان نگيرد و شگفتىهايش
تمام نمىشود. در اسلام بركات و خيرات چونان سرزمينهاى پر گياه در اوّل بهاران
فراوان است، و چراغهاى روشنى بخش تاريكىها فراوان دارد، كه در نيكىها جز با
كليدهاى اسلام باز نشود، و تاريكىها را جز با چراغهاى آن روشنايى نمىتوان بخشيد،
مرزهايش محفوظ، و چراگاههايش را خود نگهبان است، هر درمان خواهى را درمان، و هر
بىنيازى طلبى را كافى است.