ترجمه نهج ‏البلاغه

مرحوم محمّد دشتى

- ۷ -


15 نيايش امير المؤمنين عليه السّلام

خدايا تويى سزاوار ستايش‏هاى نيكو، و بسيار و بى شمار تو را ستودن اگر تو را آرزو كنند پس بهترين آرزويى، و اگر به تو اميد بندند، بهترين اميدى. خدايا درهاى نعمت بر من گشودى كه زبان به مدح غير تو نگشايم. و بر اين نعمت‏ها غير از تو را ستايش نكنم، و زبان را در مدح نوميد كنندگان، و آنان كه مورد اعتماد نيستند باز نكنم.  خداوندا هر ثناگويى از سوى ستايش شده پاداشى دارد، به تو اميد به ستم كه مرا به سوى ذخائر رحمت و گنج‏هاى آمرزش آشنا كنى. خدايا اين بنده توست كه تو را يگانه مى‏خواند، و توحيد و يگانگى تو را سزاست، و جز تو كسى را سزاوار اين ستايش‏ها نمى‏داند. خدايا مرا به درگاه تو نيازى است كه جز فضل تو جبران نكند، و آن نيازمندى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدّل نگرداند، پس در اين مقام رضاى خود را به ما عطا فرما، و دست نياز ما را از دامن غير خود كوتاه گردان كه «تو بر هر چيزى توانايى».

ترجمه خطبه 92

(پس از قتل عثمان آنگاه كه مردم هجوم آوردند تا با امام على عليه السّلام بيعت كنند، در روز جمعه 25 ذى الحجّه سال 35 هجرى در مدينه فرمود)

علل نپذيرفتن خلافت

مرا واگذاريد و ديگرى را به دست آريد،  زيرا ما به استقبال حوادث و امورى مى‏رويم كه رنگارنگ و فتنه آميز است، و چهره‏هاى گوناگون دارد و دل‏ها بر اين بيعت ثابت و عقل‏ها بر اين پيمان استوار نمى‏ماند، چهره افق حقيقت را (در دوران خلافت سه خليفه) ابرهاى تيره فساد گرفته، و راه مستقيم حق ناشناخته ماند. آگاه باشيد، اگر دعوت شما را بپذيرم، بر أساس آنچه كه مى‏دانم با شما رفتار مى‏كنم و به گفتار اين و آن، و سر زنش سرزنش كنندگان گوش فرا نمى‏دهم. اگر مرا رها كنيد چون يكى از شما هستم كه شايد شنواتر، و مطيع‏تر از شما نسبت به رييس حكومت باشم، در حالى كه من وزير و مشاورتان باشم بهتر است كه امير و رهبر شما گردم.

ترجمه خطبه 93

(برخى از مورّخان نقل كرده‏اند كه اين سخنرانى امام عليه السّلام پس از حادثه جنگ نهروان در سال 38 هجرى ايراد شد).

1 ويژگى‏هاى علمى و سياسى امام على عليه السّلام

پس از حمد و ستايش پروردگار، اى مردم من بودم كه چشم فتنه را كندم، و جز من هيچ كس جرأت چنين كارى را نداشت، آنگاه كه امواج سياهى‏ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدّت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد.  سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، نمى‏پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت مى‏گذرد، و نه از گروهى كه صد نفر  را هدايت يا گمراه مى‏سازد، جز آن كه شما را آگاه مى‏سازم و پاسخ مى‏دهم. و از آن كه مردم را بدان مى‏خواند و آن كه رهبريشان مى‏كند و آن كه آنان را مى‏راند، و آنجا كه فرود مى‏آيند و آنجا كه بار گشايند و آن كه از آنها كشته شود و آن كه بميرد، خبر مى‏دهم. آن روز كه مرا از دست داديد، و نگرانى‏ها و مشكلات بر شما باريدن گرفت، و بسيارى از پرسش كنندگان به حيرت فرو رفته مى‏گويند سر انجام چه خواهد شد كه گروه بسيارى از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.

2 خبر از فتنه‏هاى آينده

اين حوادث هنگامى رخ نشان مى‏دهد كه جنگ در ميان شما طولانى شود، و دنيا چنان بر شما تنگ گردد كه ايّام بلا را طولانى پنداريد، تا روزى كه خداوند پرچم فتح و پيروزى را براى باقى مانده نيكان شما به اهتزاز در آورد (زمان ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) فتنه‏ها آنگاه كه روى آورند با حق شباهت دارند، و چون پشت كنند حقيقت چنانكه هست، نشان داده مى‏شود، فتنه‏ها چون مى‏آيند شناخته نمى‏شوند، و چون مى‏گذرند، شناخته مى‏شوند، فتنه‏ها چون گرد بادها مى‏چرخند، از همه جا عبور مى‏كنند، در بعضى از شهرها حادثه مى‏آفرينند و از برخى شهرها مى‏گذرند.

3 خبر از فتنه‏هاى بنى اميّه

آگاه باشيد همانا ترسناكترين فتنه‏ها در نظر من، فتنه بنى اميّه بر شما است، فتنه‏اى كور و ظلمانى كه سلطه‏اش همه جا را فرا گرفته و بلاى آن دامنگير نيكوكاران است. هر كس آن فتنه‏ها را بشناسد نگرانى و سختى آن دامنگيرش گردد، و هر كس كه فتنه‏ها را نشناسد، حادثه‏اى براى او رخ نخواهد داد. به خدا سوگند بنى اميّه بعد از من براى شما زمامداران بدى خواهند بود، آنان چونان شتر سركشى كه دست به زمين كوبد و لگد زند و با دندان گاز گيرد و از دوشيدن شير امتناع ورزد، با شما چنين برخوردارى دارند، و از شما كسى باقى نگذارند، جز آن كس كه براى آنها سودمند باشد يا آزارى بدانها نرساند. و بلاى فرزندان بنى اميّه، بر شما طولانى خواهد ماند چندان كه يارى خواستن شما از ايشان چون يارى خواستن بنده باشد از مولاى خويش يا تسليم شده از پيشواى خود. فتنه‏هاى بنى اميّه پياپى با چهره‏اى زشت و ترس آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليّت، بر شما فرود مى‏آيد. نه نور هدايتى در آن پيدا، و نه پرچم نجاتى در آن روزگاران بچشم مى‏خورد.

4 سرانجام تلخ و دردناك بنى اميّه

ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن فتنه‏ها در امانيم و مردم را بدان نمى‏خوانيم، سپس خدا فتنه‏هاى بنى اميّه را نابود، و از شما جدا خواهد ساخت مانند جدا شدن پوست از گوشت، كه با دست قصّابى انجام پذيرد خدا با دست افرادى، خوارى و ذلّت را به فرزندان اميّه مى‏چشاند كه به سختى آنها را كنار مى‏زنند، و جام تلخ بلا و ناراحتى و مصيبت را در كامشان مى‏ريزند، و جز شمشير چيزى به آنها نمى‏دهند، و جز لباس ترس بر آنها نپوشانند. در آن هنگام، قريش دوست دارد آنچه در دنياست بدهد تا يك بار مرا بنگرد، گر چه لحظه كوتاهى (به اندازه كشتن شترى) باشد، تا با اصرار چيزى را بپذيرم كه امروز پاره‏اى از آن را مى‏خواهم نمى‏دهند.

ترجمه خطبه 94

1 وصف خداى سبحان

برتر و بزرگ است خدايى كه انديشه‏هاى ژرف، حقيقت ذات او را نمى‏توانند درك كنند، و گمان زيرك‏ها آن را نمى‏يابد، آغازى است كه نهايتى ندارد تا به آخر رسد، و پايانى ندارد تا ايّام او سپرى گردد.

2 وصف پيامبران آسمانى

پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد، و در بهترين مكان‏ها استقرارشان داد. از صلب كريمانه پدران به رحم پاك مادران منتقل فرمود، كه هرگاه يكى از آنان درگذشت، ديگرى براى پيش برد دين خدا به پاخاست.

3 وصف پيامبر اسلام و اهل بيت عليهم السّلام

تا اينكه كرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد. نهاد اصلى وجود او را از بهترين معادن استخراج كرد، و نهال وجود او را در اصيل‏ترين و عزيزترين سرزمين‏ها كاشت و آبيارى كرد، او را از همان درختى كه ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد به وجود آورد، كه عترت او بهترين عترت‏ها، و خاندانش بهترين خاندانها، و درخت وجودش از بهترين درختان است، در حرم أمن خدا روييد، و در آغوش خانواده كريمى بزرگ شد، شاخه‏هاى بلند آن سر به آسمان كشيده كه دست كسى به ميوه آن نمى‏رسيد. پس، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشواى پرهيزكاران، و وسيله بينايى هدايت خواهان است، چراغى با نور درخشان، و ستاره‏اى فروزان، و شعله‏اى با برق‏هاى خيره كننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگى او صحيح و پايدار، و سخنانش روشنگر حقّ و باطل، و حكم او عادلانه است. خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانى داشت و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته، و امّت‏ها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند.

4 نصيحت به مردم

خدا شما را بيامرزد، اعمال نيكو بر أساس نشانه‏هاى روشن  انجام دهيد، زيرا كه راه، روشن است، و شما را به خانه أمن و أمان دعوت مى‏كند. هم اكنون در دنيايى زندگى مى‏كنيد كه مى‏توانيد رضايت خدا را به دست آوريد. با مهلت و آسايش خاطرى كه داريد. اكنون نامه عمل سرگشاده، و قلم فرشتگان نويسنده در حركت است، بدن‏ها سالم و زبان‏ها گوياست، توبه مورد قبول و اعمال نيكو را مى‏پذيرند.

ترجمه خطبه 95 دوران جاهليّت و نعمت بعثت

خدا پيامبر اسلام را به هنگامى مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگردانى بودند، در فتنه‏ها به سر مى‏بردند، هوى و هوس بر آنها چيره شده، و خود بزرگ بينى و تكبّر به لغزش‏هاى فراوانشان كشانده بود، و نادانيهاى جاهليّت پست و خوارشان كرده، و در امور زندگى حيران و سرگردان بودند، و بلاى جهل و نادانى دامنگيرشان بود. پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نصيحت و خيرخواهى نهايت تلاش را كرد، و آنان را به راه راست راهنمايى، و از راه حكمت و موعظه نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود.

ترجمه خطبه 96

1 خدا شناسى

سپاس خدا را كه اوّل است، و چيزى پيش از او وجود نداشت، و آخر است و پس از او موجودى نخواهد بود، چنان آشكار است كه فراتر از او چيزى نيست، و چنان مخفى و پنهان است كه مخفى‏تر از او يافت نمى‏شود.

2 ويژگى‏هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

قرارگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شريف‏ترين پايگاه است. در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد كرد، دل‏هاى نيكوكاران شيفته او گشته، توجّه ديده‏ها به سوى اوست. خدا به بركت وجود او كينه‏ها را دفن كرد و آتش دشمنى‏ها را خاموش كرد. با او ميان دلها الفت و مهربانى ايجاد كرد و نزديكانى را از هم دور ساخت. انسان‏هاى خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزّت يافتند، و عزيزانى خود سر ذليل شدند. گفتار او روشنگر واقعيّت‏ها، و سكوت او زبانى گويا بود.

ترجمه خطبه 97

(پس از جنگ نهروان در نكوهش لشكريان خود در سال 38 هجرى، كه براى نبرد نهايى با معاويه سستى مى‏ورزيدند ايراد كرد)

1 علل نكوهش و شكست كوفيان

اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمى‏كند، و او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است، و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد. آگاه باشيد به خدايى كه جانم در دست اوست، شاميان بر شما پيروز خواهند شد، نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند. بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مى‏رود شتابان فرمان بردارند. و شما در گرفتن حق من سستى مى‏ورزيد، و هر آينه، ملّت‏هاى جهان صبح مى‏كنند در حالى كه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند، من صبح مى‏كنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت دارم. شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، امّا كوچ نكرديد، حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد، و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد، پند و اندرزتان دادم، قبول نكرديد. آيا حاضران غائب مى‏باشيد و يا بردگانى در شكل مالكان فرمان خدا را بر شما مى‏خوانم از آن فرار مى‏كنيد، و با اندرزهاى رسا و گويا شما را پند مى‏دهم از آن پراكنده مى‏شويد، شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مى‏كنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده، چون مردم سبا،  متفرّق شده، به جلسات خود باز مى‏گرديد، و در لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مى‏دهيد تا أثر تذكّرات مرا از بين ببريد. صبحگاهان كجى‏هاى شما را راست مى‏كنم، شامگاهان به حالت اوّل بر مى‏گرديد، چونان كمان سختى كه نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است. اى مردم كه بدن‏هاى شما حاضر و عقل‏هاى شما پنهان و افكار و آراء شما گوناگون است و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند، رهبر شما از خدا اطاعت مى‏كند، شما با او مخالفت مى‏كنيد، امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مى‏كند، از او فرمانبردارند. به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا كند، ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد

2 روانشناسى اجتماعى مردم كوفه

اى اهل كوفه گرفتار شما شده‏ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد: كرهايى با گوش‏هاى شنوا، گنگ‏هايى با زبان گويا، كورانى با چشمهاى بينا. نه در روز جنگ از آزادگانيد، و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مى‏باشيد. تهى دست مانيد  اى مردم شما چونان شتران دور مانده از ساربان مى‏باشيد، كه اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مى‏گردند. به خدا سوگند، مى‏بينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن سوزان، پسر ابو طالب را رها مى‏كنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مى‏گريزيد. و من در پى آن نشانه‏ها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را مى‏روم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گشوده، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مى‏سپارم.

3 ضرورت اطاعت (از اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم «اهل بيت عليهم السّلام»

مردم به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مى‏دارند برويد، قدم جاى قدمشان بگذاريد، آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمى‏برند، و به پستى و هلاكت باز نمى‏گردانند. اگر سكوت كردند سكوت كنيد، و اگر قيام كردند قيام كنيد، از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى‏شويد، و از آنان عقب نمانيد كه نابود مى‏گرديد.

4 وصف اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

من اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ديدم، اما هيچ كدام از شما را همانند آنان نمى‏نگرم، آنها صبح مى‏كردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهره‏هاى غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مى‏گذراندند، و پيشانى و گونه‏هاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مى‏ساييدند، با ياد معاد چنان نا آرام بودند گويا بر روى آتش ايستاده‏اند. بر پيشانى آنها از سجده‏هاى طولانى پينه بسته بود (چون پينه زانوهاى بزها) اگر نام خدا برده مى‏شد چنان مى‏گريستند كه گريبان‏هاى آنان تر مى‏شد. و چون درخت در روز تند باد مى‏لرزيدند، از كيفرى كه از آن بيم داشتند، يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند.

ترجمه خطبه 98

(پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى در افشاى جنايات بنى اميّه و معاويه ايراد كرد)

خبر از ستمگرى و فساد بنى اميّه

سوگند به خدا، بنى اميّه چنان به ستمگرى و حكومت ادامه دهند كه حرامى باقى نماند جز آن كه حلال شمارند، و پيمانى نمى‏ماند جز آن كه همه را بشكنند، و هيچ خيمه و خانه‏اى وجود ندارد جز آن كه ستمكارى آنان در آنجا راه يابد، و ظلم و فسادشان مردم را از خانه‏ها كوچ دهد، تا آن كه در حكومتشان دو دسته بگريند: دسته‏اى براى دين خود كه آن را از دست داده‏اند، و دسته‏اى براى دنياى خود كه به آن نرسيده‏اند. و يارى خواستن يكى از ديگرى، چون يارى خواستن برده از ارباب خويش است كه در حضور ارباب اطاعت دارد و در غيبت او بدگويى مى‏كند. در حكومت بنى اميّه هر كس به خدا اميدوارتر باشد بيش از همه رنج و مصيبت بيند. پس اگر خداوند عافيت و سلامتى بخشيد، قدر شناس باشيد و اگر به بلا و گرفتارى مبتلا گشتيد شكيبا باشيد كه سر انجام، پيروزى با پرهيزكاران است.

ترجمه خطبه 99

(زيد بن وهب، از اصحاب امام است، نقل مى‏كند كه اين خطبه در روز جمعه در شهر كوفه ايراد شد)  خدا را بر نعمت‏هايى كه عطا فرمود ستايش مى‏كنيم و در كارهاى خود از او يارى مى‏جوييم. از او سلامت در دين را خواهانيم آنگونه كه تندرستى بدن را از او درخواست داريم.

1 پرهيز از دنيا پرستى

اى بندگان خدا، شما را به ترك دنيايى سفارش مى‏كنم كه شما را رها مى‏سازد، گر چه شما جدايى از آن را دوست نداريد، دنيايى كه بدن‏هاى شما را كهنه و فرسوده مى‏كند با اينكه دوست داريد همواره تازه و پاكيزه بمانيد. شما و دنيا به مسافرانى مانيد كه تا گام در آن نهند، احساس دارند كه به پايان راه رسيده‏اند، و تا قصد رسيدن به نشانى كرده‏اند، گويا بدان دست يافتند، در حالى كه تا رسيدن به هدف نهايى هنوز فاصله‏هاى زيادى است. چگونه مى‏تواند به مقصد رسد كسى كه روز معيّنى در پيش دارد و از آن تجاوز نخواهد كرد مرگ به سرعت او را مى‏راند، و عوامل مختلف او را بر خلاف خواسته خود از دنيا جدا مى‏سازد.

2 روش برخورد با دنيا

پس در عزّت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد، و فريب زينت‏ها و نعمت‏ها را نخوريد و مغرور نشويد و از رنج و سختى آن نناليد و ناشكيبا نباشيد، زيرا عزّت و افتخارات دنيا پايان مى‏پذيرد، و زينت و نعمت‏هايش نابود مى‏گردد، و رنج و سختى آن تمام مى‏شود، و هر مدّت و مهلتى در آن به پايان مى‏رسد، و هر موجود زنده‏اى به سوى مرگ مى‏رود. آيا نشانه‏هايى از زندگى گذشتگان كه بر جا مانده شما را از دنيا پرستى باز نمى‏دارد و اگر خردمنديد آيا در زندگانى پدرانتان آگاهى و عبرت آموزى نيست مگر نمى‏بينيد كه گذشتگان شما باز نمى‏گردند و فرزندان شما باقى نمى‏مانند مگر مردم دنيا را نمى‏نگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگونى دارند: يكى مى‏ميرد و بر او مى‏گريند، و ديگرى باقى مانده به او تسليت مى‏گويند، يكى ديگر بر بستر بيمارى افتاده ديگرى به عيادت او مى‏آيد، و ديگرى در حال جان كندن است، و دنيا طلبى در جستجوى دنياست كه مرگ او را در مى‏يابد، و غفلت زده‏اى كه مرگ او را فراموش نكرده است، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مى‏پويند. بهوش باشيد مرگ را كه نابود كننده لذّت‏ها و شكننده شهوت‏ها و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاى زشت، به ياد آوريد، و براى انجام واجبات، و شكر در برابر نعمت‏ها و احسان بى شمار الهى، از خدا يارى خواهيد.

ترجمه خطبه 100

(نوشته‏اند كه اين سخنرانى را در جمعه سوّم ايّام خلافت خود در سال 35 هجرى در روز جمعه ايراد فرمود)

1 شناخت خدا

ستايش خداوندى را سزاست كه احسان فراوانش بر آفريده‏ها گسترده و دست كرم او براى بخشش گشوده است. او را بر همه كارهايش مى‏ستاييم و براى نگهدارى حق الهى از او يارى مى‏طلبيم و گواهى مى‏دهيم جز او خدايى نيست.

2 ويژگى‏هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

و گواهى مى‏دهيم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست. او را فرستاد تا فرمان وى را آشكار و نام خدا را بر زبان راند. پس با امانت، رسالت خويش را به انجام رساند، و با راستى و درستى به راه خود رفت، و پرچم حق را در ميان ما به يادگار گذاشت، هر كس از آن پيشى گيرد از دين خارج و آن كس كه از آن عقب ماند هلاك گردد و هر كس همراهش باشد رستگار شود. راهنماى اين پرچم، با درنگ و آرامش سخن مى‏گفت، و دير و حساب شده به پا مى‏خاست، و آنگاه كه بر مى‏خاست سخت و چالاك، به پيش مى‏رفت، پس چون در اطاعت او در آمديد، و او را بزرگ داشتيد، مرگ او فرارسيد و خدا او را از ميان شما برد. پس از او چندان كه خدا خواهد زندگانى مى‏گذرانيد تا آن كه خدا شخصى را بر انگيزاند كه شما را متّحد سازد، و پراكندگى شما را جبران نمايد.  مردم به چيزى كه نيامده دل نبنديد، و از آن كه در گذشت مأيوس نباشيد، كه آن پشت كرده اگر يكى از پاهايش بلغزد، و ديگرى برقرار باشد شايد هر دو پا به جاى خود برگشته و استوار ماند.

3 تداوم امامت تا ظهور امام زمان عليه السّلام

آگاه باشيد، مثل آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چونان ستارگان آسمان است، اگر ستاره‏اى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد كرد (تا ظهور صاحب الزمان عليه السّلام). گويا مى‏بينم در پرتو خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نعمت‏هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد رسيده‏ايد.

ترجمه خطبه 101

(از خطبه‏هايى است كه در آن حوادث سخت آينده را بيان مى‏دارد، كه در شهر كوفه ايراد شد)

1 ستايش و اندرز

ستايش خداوندى را كه اوّل هر نخستين است و آخر هر گونه آخرى، چون پيش از او چيزى نيست بايد كه ابتدايى نداشته باشد، و چون پس از او چيزى نيست پس پايانى نخواهد داشت، و گواهى مى‏دهم كه جز او خدايى نيست، و خدا يكى است، آن گواهى كه با درون و برون و قلب و زبان، هماهنگ باشد. اى مردم دشمنى و مخالفت با من، شما را تا مرز گناه نراند، و نافرمانى از من شما را به پيروى از هواى نفس نكشاند، و به هنگام شنيدن سخن من، به گوشه چشم، يكديگر را ننگريد.

2 خبر از حوادث خونين آينده

سوگند به آن كس كه دانه را شكافت، و جانداران را آفريد، آنچه به شما خبر مى‏دهم از پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است  نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده  نا آگاه بود. گويا مى‏بينم شخص سخت گمراهى  را كه از شام فرياد زند و بتازد و پرچم‏هاى خود را در اطراف كوفه بپراكند، و چون دهان گشايد و سركشى كند و جاى پايش بر زمين محكم گردد، فتنه فرزند خويش را به دندان گيرد و آتش جنگ شعله‏ور شود. روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند. و آنگاه كه كشتزار او به بار نشست، و ميوه او آب دار شد، و چون شتر مست خروشيد، و چون برق درخشيد، پرچم‏هاى سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز در آيد، و چونان شب تار و درياى متلاطم به مردم روى آورند. از آن بيشتر، چه طوفانهاى سختى كه شهر كوفه را بشكافد، و چه تند بادهايى كه بر آن وزيدن گيرد، و به زودى دستجات مختلف به جان يكديگر يورش آورند: آنها كه بر سر پا ايستاده‏اند درو شوند، و آنها كه بر زمين افتادند لگد مال گردند.

ترجمه خطبه 102

(از سخنان امام است كه چونان خطبه‏اى جداگانه است و پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى در شهر بصره ايراد شد)

1 وصف روز قيامت

قيامت روزى است كه خداوند همه انسان‏هاى گذشته و آينده را براى رسيدگى دقيق حساب و رسيدن به پاداش اعمال، گرد آورد، همه فروتنانه به پاخيزند، عرق از سر و رويشان و كنار دهانشان جارى است، و زمين زير پايشان لرزان است، نيكو حال ترين آنان كسى است كه جاى گذاشتن دو پايش را پيدا كند يا جايى براى آسوده ماندن بيابد.  

2 خبر از آينده خونين بصره و رزم مجاهدانى پيروز

فتنه‏هايى چون تاريكى شب كه نيرويى نمى‏تواند برابر آن بايستد، و كسى نتواند پرچمهاى آن را پايين كشد، به سوى شما مى‏آيد چونان شترى كه مهار شده و جهاز بر پشت آن نهاده و ساربان آن را كشانده و به سرعت مى‏راند. فتنه جويان كسانى هستند كه ضربات آنها شديد و غارتگرى آنان اندك است. مردمى با آنان جهاد مى‏كنند كه در چشم متكبّران خوار و در روى زمين گمنام و در آسمان‏ها معروفند. در اين هنگام، واى بر تو اى بصره از سپاهى كه نشانه خشم و انتقام الهى است، بى گرد و غبار و صدايى به تو حمله خواهند كرد  و چه زود ساكنانت به مرگ سرخ و گرسنگى غبار آلود دچار مى‏گردند.  

ترجمه خطبه 103

1 روش برخورد با دنيا

اى مردم به دنيا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگريد. به خدا سوگند، دنيا به زودى ساكنان خود را از ميان مى‏برد و رفاه زدگان ايمن را به درد مى‏آورد آنچه از دست رفت و پشت كرد هيچ گاه بر نمى‏گردد، و آينده به روشنى معلوم نيست تا در انتظارش باشند، شادى و سرور دنيا با غم و اندوه آميخته، و توانايى انسان به ضعف و سستى مى‏گرايد. زيبايى‏ها و شگفتى‏هاى دنيا شما را مغرور نسازد، زيرا زمان كوتاهى دوام ندارد. خدا بيامرزد كسى را كه بدرستى فكر كند، و پند گيرد، و آگاهى يابد، و بينا شود  پس به زودى خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود داشت از آن چيزى نمانده، و آنچه از آخرت است جاويدان خواهد ماند، هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد، و هر چه انتظارش را مى‏كشيديد خواهد آمد،  و آنچه آمدنى است نزديك باشد. (و از همين خطبه است)

2 ارزش عالم و بى ارزشى جاهل

دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان اين بس كه ارزش خويش نداند. دشمن روى‏ترين افراد نزد خدا كسى است كه خدا او را به حال خود واگذاشته تا از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود، اگر به محصولات دنيا دعوت شود تا مرز جان تلاش كند اما چون به آخرت و نعمتهاى گوناگونش دعوت شود، سستى ورزد، گويا آنچه براى آن كار مى‏كند بر او واجب و آنچه نسبت به آن كوتاهى و تنبلى مى‏كند، از او نخواسته‏اند.

3 سخنى از آينده

و اين روزگارى است كه جز مؤمن بى نام و نشان از آن رهايى نيابد: در ميان مردم است او را نشناسند، و در ميان جمعيّت كه نباشد كسى سراغ او را نگيرد، آنها چراغ‏هاى هدايت، و نشانه‏هاى رستگارى‏اند، نه فتنه انگيزند و اهل فساد، و نه سخنان ديگران و زشتى اين و آن را به مردم رسانند، خدا درهاى رحمت را به روى آنان باز كرده و سختى عذاب خويش را از آنان گرفته است. اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ريخته مى‏شود. اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است اما هرگز شما را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد، كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: (در جريان نوح، نشانه‏هايى است و ما مردم را مى‏آزماييم.)

مى‏گويم: (كلام امام عليه السّلام كه فرمود: «كلّ مؤمن نومة» يعنى كسى كه گمنام و شرّ او اندك است و «المساييح» جمع «مسياح» كسى است كه ميان مردم فساد كرده و سخن چين است، و «مذاييع» جمع «مذياع» كسى است كه چون بدى كسى را شنيد در ميان مردم رواج مى‏دهد، و «بذر» جمع «بذور» كسى است كه بسيار نادان است و سخن بيهوده گويد)

ترجمه خطبه 104

(در سال 36 هجرى وقتى امام به سوى شهر بصره حركت مى‏كرد در صحراى ربذه هنگامى كه برخى از حجّاج بيت اللّه نيز به سخنان آن حضرت گوش فرا مى‏دادند ايراد فرمود)

ره آورد بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

پس از ستايش پروردگار، همانا خداوند سبحان، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مبعوث فرمود، در روزگارانى كه عرب كتابى نخوانده و ادّعاى وحى و پيامبرى نداشت. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با يارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات كشاند، و پيش از آن كه مرگشان فرا رسد آنان را به رستگارى رساند. با خستگان مدارا كرد، و شكسته حالان را زير بال گرفت تا همه را به راه راست هدايت فرمود، جز آنان كه راه گمراهى پيمودند. و در آنها خيرى نبود. همه را نجات داد، و در جايگاه مناسب رستگارى، استقرارشان بخشيد، تا آن كه آسياب زندگى آنان به چرخش در آمد، و نيزه‏شان تيز شد. به خدا سوگند من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شكست خورد و عقب نشست، و همه رهبرى اسلام را فرمانبردار شدند، در اين راه هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، و خيانت نكردم، و سستى در من راه نيافت. به خدا سوگند درون باطل را مى‏شكافم تا حق را از پهلويش بيرون كشم.

مى‏گويم: (جملات برگزيده اين خطبه را در خطبه 33 نيز آورده‏ايم، چون در اين نقل اندك تفاوتى وجود داشت بار ديگر جداگانه آن را آورده‏ام)

ترجمه خطبه 105

(نوشته‏اند كه امام اين سخنرانى را 5 روز پس از بدست گرفتن قدرت سياسى كشور در آخر ذى الحجّه سال 35 هجرى ايراد فرمود)

1 ويژگى‏هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

تا اينكه خدا محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برانگيخت، گواهى دهنده، بشارت دهنده، هشدار دهنده. پيامبرى كه بهترين آفريدگان در خردسالى، و در سنّ پيرى نجيب‏ترين و بزرگوارترين مردم بود، اخلاقش از همه پاكان پاك‏تر و باران كرمش از هر چيزى با دوامتر بود.

2 هشدار از آينده تلخ فرزندان اميّه

شما اى فرزندان اميّه زمانى از لذّت و شيرينى دنيا بهره‏مند شديد، و از پستان آن نوشيديد

 كه افسارش رها، و بند جهازش محكم نبود (در حكومت عثمان)، تا آنجا كه حرام دنيا نزد گروهى چونان ميوه درخت سدر بى خار، آسان، و حلال آن دشوار و غير ممكن شد. به خدا سوگند، دنيايى كه در دست شماست چونان سايه‏اى است گسترده كه زود به سر آمد خود نزديك مى‏شود. امروز زمين براى شما خالى و گسترده، و دستهايتان براى انجام هر رفتار نادرستى باز، و دست‏هاى رهبران واقعى بسته است. شمشير شما بر آنان مسلط و شمشير آنان از شما باز گرفته شده است. آگاه باشيد هر خونى، خونخواهى دارد، و هر حقى را جستجوگرى است، انتقام گيرنده خون‏هاى ما، چونان حاكمى است كه براى خود داورى كند، و او خداوندى است كه از گرفتن كسى ناتوان نگردد، و كسى از پنجه عدالت او نمى‏تواند بگريزد. اى فرزندان اميّه سوگند به خدا زود باشد كه اين خلافت و دولت را در دست ديگران  و در خانه دشمنان خود بنگريد، آگاه باشيد بيناترين چشمها آن است كه در دل نيكى‏ها نفوذ كند، و شنواترين گوش‏ها آن كه پندها و تذكّرات سودمند را در خود جاى دهد.

3 اندرزهاى جاودانه، و توجه دادن مردم به اهل بيت عليهم السّلام

اى مردم چراغ دل را از نور گفتار گوينده با عمل روشن سازيد و ظرف‏هاى جان را از آب زلال چشمه‏هايى كه از آلودگى‏ها پاك است پر نماييد. اى بندگان خدا به نادانى‏هاى خود تكيه نكنيد، و تسليم هواى نفس خويش نباشيد، كه چنين كسى بر لبه پرتگاه قرار دارد، و بار سنگين هلاكت و فساد را بر دوش مى‏كشد، و از جايى به جاى ديگر مى‏برد، تا آنچه را كه ناچسب است بچسباند، و آنچه را كه دور مى‏نمايد نزديك جلوه دهد. خدا را، مبادا شكايت نزد كسى بريد كه نمى‏تواند آن را بر طرف سازد، و توان گره گشايى از كارتان ندارد. همانا بر امام واجب نيست جز آنچه را كه خدا امر فرمايد، و آن، كوتاهى نكردن در پند و نصيحت، تلاش در خير خواهى، زنده نگهداشتن سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، جارى ساختن حدود الهى بر مجرمان ، رساندن سهم‏هاى بيت المال به طبقات مردم، است. پس در فراگيرى علم و دانش پيش از آن كه درختش بخشكد تلاش كنيد، و پيش از آن كه به خود مشغول گرديد از معدن علوم (اهل بيت عليهم السّلام) دانش استخراج كنيد. مردم را از حرام و منكرات باز داريد، و خود هم مرتكب نشويد، زيرا دستور داده شديد كه ابتدا خود محرّمات را ترك و سپس مردم را باز داريد.

ترجمه خطبه 106

(اين خطبه در شهر كوفه در نكوهش و هشدار كوفيان ايراد شد)

1 ره آورد اسلام

ستايش خداوندى را سزاست كه راه اسلام را گشود، و راه نوشيدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود. ستون‏هاى اسلام را در برابر ستيزه جويان استوار كرد و آن را پناهگاه أمنى براى پناه برندگان، و مايه آرامش براى وارد شوندگان قرار داد. اسلام، حجّت و برهان براى گويندگان، و گواه روشن براى دفاع كنندگان، و نور هدايتگر براى روشنى خواهان، و مايه فهميدن براى خردمندان، و عقل و درك براى تدبير كنندگان، و نشانه گويا براى جويندگان حق، و روشن بينى براى صاحبان عزم و اراده، پند پذيرى براى عبرت گيرندگان، عامل نجات و رستگارى براى تصديق كنندگان، و آرامش دهنده تكيه كنندگان، راحت و آسايش توكّل كنندگان، و سپرى نگهدارنده براى استقامت دارندگان است. اسلام روشن‏ترين راه‏ها است، جادّه‏هايش درخشان، نشانه‏هاى آن در بلندترين جايگاه، چراغ‏هايش پرفروغ و سوزان، ميدان مسابقه آن پاكيزه براى پاكان، سرانجام مسابقه‏هاى آن روشن و بى پايان، مسابقه دهندگان آن پيشى گيرنده و چابك سوارانند. برنامه اين مسابقه، تصديق كردن به حق، راهنمايان آن، اعمال صالح، پايان آن، مرگ، ميدان مسابقه، دنيا، مركز گرد آمدن مسابقه دهندگان، قيامت، و جايزه آن بهشت است.

2 دعا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

تا آن كه خداوند با دست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شعله‏اى از نور براى طالبان آن بر افروخت، و بر سر راه گمشدگان چراغى پرفروغ قرار داد. خداوندا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امين و مورد اطمينان و گواه روز قيامت است، نعمتى است كه بر انگيخته و رحمتى است كه به حق فرستاده‏اى. خداوندا بهره فراوانى از عدل خود به او اختصاص ده، و از احسان و كرم خود فراوان به او ببخش. خدايا بناى دين او را از آنچه ديگران بر آورده‏اند، عالى‏تر قرار ده. او را بر سر خان كرمت گرامى‏تر دار، و بر شرافت مقام او در نزد خود بيفزا، و وسيله تقرّب خويش را به او عنايت فرما، و بلندى مقام و فضيلت او را بى مانند گردان، و ما را از ياران او محشور فرما، چنانكه نه زيانكار باشيم و نه پشيمان، نه دور از راه حق باشيم و نه شكننده پيمان، نه گمراه باشيم و نه گمراه كننده بندگان، نه فريب هواى نفس خوريم و نه وسوسه شيطان.

3 ره آورد بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

مردم از سر نعمت بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و لطف خداوند بزرگ به مقامى رسيده‏ايد كه حتّى كنيزان شما را گرامى مى‏دارند، و به همسايگان شما محبّت مى‏كنند، كسانى براى شما احترام قائلند كه شما از آنها برترى نداشته و بر آنها حقّى نداريد كسانى از شما مى‏ترسند كه نه ترس از حكومت شما دارند و نه شما بر آنها حكومتى داريد.

مى‏گويم: (اين كلمات در خطبه 72 نيز وجود داشت، امّا بدان جهت كه اضافات مفيدى داشت در اينجا نيز آورده‏ايم).

4 علل سقوط و سير ارتجاعى امّت

با آن همه بزرگوارى و كرامت، هم اكنون مى‏نگريد كه قوانين و پيمان‏هاى الهى شكسته شده امّا خشم نمى‏گيريد، در حالى كه اگر پيمان پدرانتان نقض مى‏شد ناراحت مى‏شديد، شما مردمى بوديد كه دستورات الهى ابتدا به دست شما مى‏رسيد و از شما به ديگران ابلاغ مى‏شد و آثار آن باز به شما بر مى‏گشت. اما امروز جايگاه خود را به ستمگران واگذارديد، و زمام امور خود را به دست بيگانگان سپرديد، و امور الهى را به آنان تسليم كرديد آنهايى كه به شبهات عمل مى‏كنند، و در شهوات غوطه ورند (بنى اميه) به خدا سوگند اگر دشمنان، شما را در زير ستارگان آسمان بپراكنند، باز خداوند شما را براى انتقام گرفتن از ستمگران گرد مى‏آورد.

ترجمه خطبه 107

(در برخى از روزهاى نبرد صفين در سال 37 هجرى براى تشكّر و تقويت روحيّه سربازانش ايراد فرمود)

وصف نبرد ياران در صفین

از جاى كنده شدن و فرار شما را از صف‏ها ديدم، فرومايگان گمنام، و بيابان نشينانى از شام، شما را پس مى‏راندند، در حالى كه شما از بزرگان و سرشناسان عرب و از سران شرف مى‏باشيد، برازندگى چشمگيرى داريد و قلّه‏هاى سر فراز و بلند قامتيد، سر انجام سوزش سينه‏ام با مقاومت و حملات دلاورانه شما، تسكين يافت، كه ديدم شاميان را هزيمت داديد وصف‏هاى آنان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكرگاه خود رانديد، آنگونه كه آنها شما را كنار زدند. مى‏ديدم با نيزه‏ها آنان را كوفتيد و با تيرها، آنها را هدف قرار داديد، كه فراريان و كشتگان دشمن روى هم ريختند، و بر دوش هم سوار مى‏شدند، چونان شتران تشنه‏اى كه از آبشخورشان برانند و به هر سو گريزان باشند.