15 نيايش امير المؤمنين عليه السّلام
خدايا تويى سزاوار ستايشهاى نيكو، و بسيار و بى شمار تو را ستودن اگر تو را
آرزو كنند پس بهترين آرزويى، و اگر به تو اميد بندند، بهترين اميدى. خدايا درهاى
نعمت بر من گشودى كه زبان به مدح غير تو نگشايم. و بر اين نعمتها غير از تو را
ستايش نكنم، و زبان را در مدح نوميد كنندگان،
و آنان كه مورد اعتماد نيستند باز نكنم. خداوندا هر ثناگويى از سوى ستايش شده پاداشى دارد، به تو اميد به ستم كه مرا به
سوى ذخائر رحمت و گنجهاى آمرزش آشنا كنى. خدايا اين بنده توست كه تو را يگانه
مىخواند، و توحيد و يگانگى تو را سزاست، و جز تو كسى را سزاوار اين ستايشها
نمىداند. خدايا مرا به درگاه تو نيازى است كه جز فضل تو جبران نكند، و آن نيازمندى
را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدّل نگرداند، پس در اين مقام رضاى خود را به ما
عطا فرما، و دست نياز ما را از دامن غير خود كوتاه گردان كه «تو بر هر چيزى
توانايى».
ترجمه خطبه 92
(پس از قتل عثمان آنگاه كه مردم هجوم آوردند تا با امام على عليه السّلام بيعت
كنند، در روز جمعه 25 ذى الحجّه سال 35 هجرى در مدينه فرمود)
علل نپذيرفتن خلافت
مرا واگذاريد و ديگرى را به دست آريد، زيرا ما به استقبال حوادث و امورى
مىرويم كه رنگارنگ و فتنه آميز است، و چهرههاى گوناگون دارد و دلها بر اين بيعت
ثابت و عقلها بر اين پيمان استوار نمىماند، چهره افق حقيقت را (در دوران خلافت سه
خليفه) ابرهاى تيره فساد گرفته، و راه مستقيم حق ناشناخته ماند. آگاه باشيد، اگر
دعوت شما را بپذيرم، بر أساس آنچه كه مىدانم با شما رفتار مىكنم و به گفتار اين و
آن، و سر زنش سرزنش كنندگان گوش فرا نمىدهم. اگر مرا رها كنيد چون يكى از شما هستم
كه شايد شنواتر، و مطيعتر از شما نسبت به رييس حكومت باشم، در حالى كه من وزير و
مشاورتان باشم بهتر است كه امير و رهبر شما گردم.
ترجمه خطبه 93
(برخى از مورّخان نقل كردهاند كه اين سخنرانى امام عليه السّلام پس از حادثه
جنگ نهروان در سال 38 هجرى ايراد شد).
1 ويژگىهاى علمى و سياسى امام على عليه السّلام
پس از حمد و ستايش پروردگار، اى مردم من بودم كه چشم فتنه را كندم، و جز من هيچ
كس جرأت چنين كارى را نداشت، آنگاه كه امواج سياهىها بالا گرفت و به آخرين درجه
شدّت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد. سوگند به خدايى كه جانم
در دست اوست، نمىپرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت مىگذرد، و نه از گروهى
كه صد نفر را هدايت يا گمراه مىسازد، جز آن كه شما را آگاه مىسازم و پاسخ
مىدهم. و از آن كه مردم را بدان مىخواند و آن كه رهبريشان مىكند و آن كه آنان را
مىراند، و آنجا كه فرود مىآيند و آنجا كه بار گشايند و آن كه از آنها كشته شود و آن كه
بميرد، خبر مىدهم. آن روز كه مرا از دست داديد، و نگرانىها و مشكلات بر شما
باريدن گرفت، و بسيارى از پرسش كنندگان به حيرت فرو رفته مىگويند سر انجام چه
خواهد شد كه گروه بسيارى از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.
2 خبر از فتنههاى آينده
اين حوادث هنگامى رخ نشان مىدهد كه جنگ در ميان شما طولانى شود، و دنيا چنان بر
شما تنگ گردد كه ايّام بلا را طولانى پنداريد، تا روزى كه خداوند پرچم فتح و پيروزى
را براى باقى مانده نيكان شما به اهتزاز در آورد (زمان ظهور حضرت حجّت عجل اللّه
تعالى فرجه الشريف) فتنهها آنگاه كه روى آورند با حق شباهت دارند، و چون پشت كنند
حقيقت چنانكه هست، نشان داده مىشود، فتنهها چون مىآيند شناخته نمىشوند، و چون
مىگذرند، شناخته مىشوند، فتنهها چون گرد بادها مىچرخند، از همه جا عبور
مىكنند، در بعضى از شهرها حادثه مىآفرينند و از برخى شهرها مىگذرند.
3 خبر از فتنههاى بنى اميّه
آگاه باشيد همانا ترسناكترين فتنهها در نظر من، فتنه بنى اميّه بر شما است،
فتنهاى كور و ظلمانى كه سلطهاش همه جا را فرا گرفته و بلاى آن دامنگير نيكوكاران
است. هر كس آن فتنهها را بشناسد نگرانى و سختى آن دامنگيرش گردد، و هر كس كه
فتنهها را نشناسد، حادثهاى براى او رخ نخواهد داد. به خدا سوگند بنى اميّه بعد از من براى شما زمامداران بدى خواهند بود، آنان
چونان شتر سركشى كه دست به زمين كوبد و لگد زند و با دندان گاز گيرد و از دوشيدن
شير امتناع ورزد، با شما چنين برخوردارى دارند، و از شما كسى باقى نگذارند، جز آن
كس كه براى آنها سودمند باشد يا آزارى بدانها نرساند. و بلاى فرزندان بنى اميّه، بر
شما طولانى خواهد ماند چندان كه يارى خواستن شما از ايشان چون يارى خواستن بنده
باشد از مولاى خويش يا تسليم شده از پيشواى خود. فتنههاى بنى اميّه پياپى با
چهرهاى زشت و ترس آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليّت، بر شما فرود مىآيد. نه نور
هدايتى در آن پيدا، و نه پرچم نجاتى در آن روزگاران بچشم مىخورد.
4 سرانجام تلخ و دردناك بنى اميّه
ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن فتنهها در امانيم و مردم
را بدان نمىخوانيم، سپس خدا فتنههاى بنى اميّه را نابود، و از شما جدا خواهد ساخت
مانند جدا شدن پوست از گوشت، كه با دست قصّابى انجام پذيرد خدا با دست افرادى،
خوارى و ذلّت را به فرزندان اميّه مىچشاند كه به سختى آنها را كنار مىزنند، و جام
تلخ بلا و ناراحتى و مصيبت را در كامشان مىريزند، و جز شمشير چيزى به آنها
نمىدهند، و جز لباس ترس بر آنها نپوشانند. در آن هنگام، قريش دوست دارد آنچه در
دنياست بدهد تا يك بار مرا بنگرد، گر چه لحظه كوتاهى (به اندازه كشتن شترى) باشد،
تا با اصرار چيزى را بپذيرم كه امروز پارهاى از آن را مىخواهم نمىدهند.
ترجمه خطبه 94
1 وصف خداى سبحان
برتر و بزرگ است خدايى كه انديشههاى ژرف، حقيقت ذات او را نمىتوانند درك كنند،
و گمان زيركها آن را نمىيابد، آغازى است كه نهايتى ندارد تا به آخر رسد، و پايانى
ندارد تا ايّام او سپرى گردد.
2 وصف پيامبران آسمانى
پيامبران را در بهترين جايگاه به وديعت گذارد، و در بهترين مكانها استقرارشان
داد. از صلب كريمانه پدران به رحم پاك مادران منتقل فرمود، كه هرگاه يكى از آنان
درگذشت، ديگرى براى پيش برد دين خدا به پاخاست.
3 وصف پيامبر اسلام و اهل بيت عليهم السّلام
تا اينكه كرامت اعزام نبوّت از طرف خداى سبحان به حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و
آله و سلّم رسيد. نهاد اصلى وجود او را از بهترين معادن استخراج كرد، و نهال وجود
او را در اصيلترين و عزيزترين سرزمينها كاشت و آبيارى كرد، او را از همان درختى
كه ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد به وجود آورد، كه عترت او بهترين
عترتها، و خاندانش بهترين خاندانها، و درخت وجودش از بهترين درختان است، در حرم
أمن خدا روييد، و در آغوش خانواده كريمى بزرگ شد، شاخههاى بلند آن سر به آسمان
كشيده كه دست كسى به ميوه آن نمىرسيد. پس، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
پيشواى پرهيزكاران، و وسيله بينايى هدايت خواهان است، چراغى با نور درخشان، و
ستارهاى فروزان، و شعلهاى با برقهاى خيره كننده و تابان است، راه و رسم او با
اعتدال، و روش زندگى او صحيح و پايدار، و سخنانش روشنگر حقّ و باطل، و حكم او
عادلانه است. خدا او را زمانى مبعوث فرمود كه با زمان پيامبران گذشته فاصله طولانى
داشت و مردم از نيكوكارى فاصله گرفته، و امّتها به جهل و نادانى گرفتار شده بودند.
4 نصيحت به مردم
خدا شما را بيامرزد، اعمال نيكو بر أساس نشانههاى روشن انجام دهيد، زيرا كه
راه، روشن است، و شما را به خانه أمن و أمان دعوت مىكند. هم اكنون در دنيايى زندگى
مىكنيد كه مىتوانيد رضايت خدا را به دست آوريد. با مهلت و آسايش خاطرى كه داريد.
اكنون نامه عمل سرگشاده، و قلم فرشتگان نويسنده در حركت است، بدنها سالم و زبانها
گوياست، توبه مورد قبول و اعمال نيكو را مىپذيرند.
ترجمه خطبه 95 دوران جاهليّت و نعمت بعثت
خدا پيامبر اسلام را به هنگامى مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگردانى بودند،
در فتنهها به سر مىبردند، هوى و هوس بر آنها چيره شده، و خود بزرگ بينى و تكبّر
به لغزشهاى فراوانشان كشانده بود، و نادانيهاى جاهليّت پست و خوارشان كرده، و در
امور زندگى حيران و سرگردان بودند، و بلاى جهل و نادانى دامنگيرشان بود. پس پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در نصيحت و خيرخواهى نهايت تلاش را كرد، و آنان را به
راه راست راهنمايى، و از راه حكمت و موعظه نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود.
ترجمه خطبه 96
1 خدا شناسى
سپاس خدا را كه اوّل است، و چيزى پيش از او وجود نداشت، و آخر است و پس از او
موجودى نخواهد بود، چنان آشكار است كه فراتر از او چيزى نيست، و چنان مخفى و پنهان
است كه مخفىتر از او يافت نمىشود.
2 ويژگىهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
قرارگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهترين قرارگاه و محل پرورش و
خاندان او شريفترين پايگاه است. در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد كرد، دلهاى
نيكوكاران شيفته او گشته، توجّه ديدهها به سوى اوست. خدا به بركت وجود او كينهها
را دفن كرد و آتش دشمنىها را خاموش كرد. با او ميان دلها الفت و مهربانى ايجاد كرد
و نزديكانى را از هم دور ساخت. انسانهاى خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزّت
يافتند، و عزيزانى خود سر ذليل شدند. گفتار او روشنگر واقعيّتها، و سكوت او زبانى
گويا بود.
ترجمه خطبه 97
(پس از جنگ نهروان در نكوهش لشكريان خود در سال 38 هجرى، كه براى نبرد نهايى با
معاويه سستى مىورزيدند ايراد كرد)
1 علل نكوهش و شكست كوفيان
اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمىكند، و
او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است، و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو
رفتن آب دريغ دارد. آگاه باشيد به خدايى كه جانم در دست اوست، شاميان بر شما پيروز
خواهند شد، نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند. بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مىرود شتابان فرمان بردارند. و شما در گرفتن
حق من سستى مىورزيد، و هر آينه، ملّتهاى جهان صبح مىكنند در حالى كه از ستم
زمامدارانشان در ترس و وحشتند، من صبح مىكنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت
دارم. شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، امّا كوچ نكرديد، حق را به گوش شما
خواندم ولى نشنيديد، و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد، پند و
اندرزتان دادم، قبول نكرديد. آيا حاضران غائب مىباشيد و يا بردگانى در شكل مالكان
فرمان خدا را بر شما مىخوانم از آن فرار مىكنيد، و با اندرزهاى رسا و گويا شما را
پند مىدهم از آن پراكنده مىشويد، شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مىكنم، هنوز
سخنانم به آخر نرسيده، چون مردم سبا، متفرّق شده، به جلسات خود باز مىگرديد، و در
لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مىدهيد تا أثر تذكّرات مرا از بين ببريد.
صبحگاهان كجىهاى شما را راست مىكنم، شامگاهان به حالت اوّل بر مىگرديد، چونان
كمان سختى كه نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا
است. اى مردم كه بدنهاى شما حاضر و عقلهاى شما پنهان و افكار و آراء شما گوناگون
است و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند، رهبر شما از خدا اطاعت مىكند، شما با او
مخالفت مىكنيد، امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مىكند، از او فرمانبردارند. به
خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من
سودا كند، ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد
2 روانشناسى اجتماعى مردم كوفه
اى اهل كوفه گرفتار شما شدهام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد: كرهايى با
گوشهاى شنوا، گنگهايى با زبان گويا، كورانى با چشمهاى بينا. نه در روز جنگ از
آزادگانيد، و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مىباشيد. تهى دست مانيد اى
مردم شما چونان شتران دور مانده از ساربان مىباشيد، كه اگر از سويى جمع آورى شوند
از ديگر سو، پراكنده مىگردند. به خدا سوگند، مىبينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن
شعله گيرد و گرمى آن سوزان، پسر ابو طالب را رها مىكنيد و مانند جدا شدن زن حامله
پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مىگريزيد. و من در پى آن نشانهها روانم كه
پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را مىروم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم گشوده، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مىسپارم.
3 ضرورت اطاعت (از اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
و سلّم «اهل بيت عليهم السّلام»
مردم به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مىدارند برويد، قدم جاى
قدمشان بگذاريد، آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمىبرند، و به پستى و هلاكت
باز نمىگردانند. اگر سكوت كردند سكوت كنيد، و اگر قيام كردند قيام كنيد، از آنها
پيشى نگيريد كه گمراه مىشويد، و از آنان عقب نمانيد كه نابود مىگرديد.
4 وصف اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
من اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ديدم، اما هيچ كدام از شما را
همانند آنان نمىنگرم، آنها صبح مىكردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهرههاى غبار
آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مىگذراندند، و پيشانى و
گونههاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مىساييدند، با ياد معاد چنان نا آرام بودند
گويا بر روى آتش ايستادهاند. بر پيشانى آنها از سجدههاى طولانى پينه بسته بود
(چون پينه زانوهاى بزها) اگر نام خدا برده مىشد چنان مىگريستند كه گريبانهاى
آنان تر مىشد. و چون درخت در روز تند باد مىلرزيدند، از كيفرى كه از آن بيم
داشتند، يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند.
ترجمه خطبه 98
(پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى در افشاى جنايات بنى اميّه و معاويه ايراد
كرد)
خبر از ستمگرى و فساد بنى اميّه
سوگند به خدا، بنى اميّه چنان به ستمگرى و حكومت ادامه دهند كه حرامى باقى نماند
جز آن كه حلال شمارند، و پيمانى نمىماند جز آن كه همه را بشكنند، و هيچ خيمه و
خانهاى وجود ندارد جز آن كه ستمكارى آنان در آنجا راه يابد، و ظلم و فسادشان مردم
را از خانهها كوچ دهد، تا آن كه در حكومتشان دو دسته بگريند: دستهاى براى دين خود
كه آن را از دست دادهاند، و دستهاى براى دنياى خود كه به آن نرسيدهاند. و يارى
خواستن يكى از ديگرى، چون يارى خواستن برده از ارباب خويش است كه در حضور ارباب
اطاعت دارد و در غيبت او بدگويى مىكند. در حكومت بنى اميّه هر كس به خدا اميدوارتر
باشد بيش از همه رنج و مصيبت بيند. پس اگر خداوند عافيت و سلامتى بخشيد، قدر شناس
باشيد و اگر به بلا و گرفتارى مبتلا گشتيد شكيبا باشيد كه سر انجام، پيروزى با
پرهيزكاران است.
ترجمه خطبه 99
(زيد بن وهب، از اصحاب امام است، نقل مىكند كه اين خطبه در روز جمعه در شهر
كوفه ايراد شد) خدا را بر نعمتهايى كه عطا فرمود ستايش مىكنيم و در كارهاى خود
از او يارى مىجوييم. از او سلامت در دين را خواهانيم آنگونه كه تندرستى بدن را از
او درخواست داريم.
1 پرهيز از دنيا پرستى
اى بندگان خدا، شما را به ترك دنيايى سفارش مىكنم كه شما را رها مىسازد، گر چه
شما جدايى از آن را دوست نداريد، دنيايى كه بدنهاى شما را كهنه و فرسوده مىكند با
اينكه دوست داريد همواره تازه و پاكيزه بمانيد. شما و دنيا به مسافرانى مانيد كه تا
گام در آن نهند، احساس دارند كه به پايان راه رسيدهاند، و تا قصد رسيدن به نشانى
كردهاند، گويا بدان دست يافتند، در حالى كه تا رسيدن به هدف نهايى هنوز فاصلههاى
زيادى است. چگونه مىتواند به مقصد رسد كسى كه روز معيّنى در پيش دارد و از آن
تجاوز نخواهد كرد مرگ به سرعت او را مىراند، و عوامل مختلف او را بر خلاف خواسته
خود از دنيا جدا مىسازد.
2 روش برخورد با دنيا
پس در عزّت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد، و فريب زينتها و نعمتها را
نخوريد و مغرور نشويد و از رنج و سختى آن نناليد و ناشكيبا نباشيد، زيرا عزّت و
افتخارات دنيا پايان مىپذيرد، و زينت و نعمتهايش نابود مىگردد، و رنج و سختى آن
تمام مىشود، و هر مدّت و مهلتى در آن به پايان مىرسد، و هر موجود زندهاى به سوى
مرگ مىرود. آيا نشانههايى از زندگى گذشتگان كه بر جا مانده شما را از دنيا پرستى
باز نمىدارد و اگر خردمنديد آيا در زندگانى پدرانتان آگاهى و عبرت آموزى نيست مگر
نمىبينيد كه گذشتگان شما باز نمىگردند و فرزندان شما باقى نمىمانند مگر مردم دنيا را
نمىنگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگونى دارند: يكى مىميرد و بر او
مىگريند، و ديگرى باقى مانده به او تسليت مىگويند، يكى ديگر بر بستر بيمارى
افتاده ديگرى به عيادت او مىآيد، و ديگرى در حال جان كندن است، و دنيا طلبى در
جستجوى دنياست كه مرگ او را در مىيابد، و غفلت زدهاى كه مرگ او را فراموش نكرده
است، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مىپويند. بهوش باشيد مرگ را كه نابود كننده
لذّتها و شكننده شهوتها و قطع كننده آرزوهاست، به هنگام تصميم بر كارهاى زشت، به
ياد آوريد، و براى انجام واجبات، و شكر در برابر نعمتها و احسان بى شمار الهى، از
خدا يارى خواهيد.
ترجمه خطبه 100
(نوشتهاند كه اين سخنرانى را در جمعه سوّم ايّام خلافت خود در سال 35 هجرى در
روز جمعه ايراد فرمود)
1 شناخت خدا
ستايش خداوندى را سزاست كه احسان فراوانش بر آفريدهها گسترده و دست كرم او براى
بخشش گشوده است. او را بر همه كارهايش مىستاييم و براى نگهدارى حق الهى از او يارى مىطلبيم و
گواهى مىدهيم جز او خدايى نيست.
2 ويژگىهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
و گواهى مىدهيم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست. او
را فرستاد تا فرمان وى را آشكار و نام خدا را بر زبان راند. پس با امانت، رسالت
خويش را به انجام رساند، و با راستى و درستى به راه خود رفت، و پرچم حق را در ميان
ما به يادگار گذاشت، هر كس از آن پيشى گيرد از دين خارج و آن كس كه از آن عقب ماند
هلاك گردد و هر كس همراهش باشد رستگار شود. راهنماى اين پرچم، با درنگ و آرامش سخن
مىگفت، و دير و حساب شده به پا مىخاست، و آنگاه كه بر مىخاست سخت و چالاك، به
پيش مىرفت، پس چون در اطاعت او در آمديد، و او را بزرگ داشتيد، مرگ او فرارسيد و
خدا او را از ميان شما برد. پس از او چندان كه خدا خواهد زندگانى مىگذرانيد تا آن
كه خدا شخصى را بر انگيزاند كه شما را متّحد سازد، و پراكندگى شما را جبران نمايد.
مردم به چيزى كه نيامده دل نبنديد، و از آن كه در گذشت مأيوس نباشيد، كه آن پشت
كرده اگر يكى از پاهايش بلغزد، و ديگرى برقرار باشد شايد هر دو پا به جاى خود
برگشته و استوار ماند.
3 تداوم امامت تا ظهور امام زمان عليه السّلام
آگاه باشيد، مثل آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چونان ستارگان آسمان
است، اگر ستارهاى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد كرد (تا ظهور صاحب الزمان عليه
السّلام). گويا مىبينم در پرتو خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
نعمتهاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد رسيدهايد.
ترجمه خطبه 101
(از خطبههايى است كه در آن حوادث سخت آينده را بيان مىدارد، كه در شهر كوفه
ايراد شد)
1 ستايش و اندرز
ستايش خداوندى را كه اوّل هر نخستين است و آخر هر گونه آخرى، چون پيش از او چيزى
نيست بايد كه ابتدايى نداشته باشد، و چون پس از او چيزى نيست پس پايانى نخواهد
داشت، و گواهى مىدهم كه جز او خدايى نيست، و خدا يكى است، آن گواهى كه با درون و
برون و قلب و زبان، هماهنگ باشد. اى مردم دشمنى و مخالفت با من، شما را تا مرز گناه
نراند، و نافرمانى از من شما را به پيروى از هواى نفس نكشاند، و به هنگام شنيدن سخن
من، به گوشه چشم، يكديگر را ننگريد.
2 خبر از حوادث خونين آينده
سوگند به آن كس كه دانه را شكافت، و جانداران را آفريد، آنچه به شما خبر مىدهم
از پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده
نا آگاه بود. گويا مىبينم شخص سخت گمراهى را كه از شام فرياد زند و بتازد و
پرچمهاى خود را در اطراف كوفه بپراكند، و چون دهان گشايد و سركشى كند و جاى پايش
بر زمين محكم گردد، فتنه فرزند خويش را به دندان گيرد و آتش جنگ شعلهور شود. روزها
با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند. و آنگاه كه
كشتزار او به بار نشست، و ميوه او آب دار شد، و چون شتر مست خروشيد، و چون برق
درخشيد، پرچمهاى سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز در آيد، و چونان شب تار و درياى
متلاطم به مردم روى آورند. از آن بيشتر، چه طوفانهاى سختى كه شهر كوفه را بشكافد، و
چه تند بادهايى كه بر آن وزيدن گيرد، و به زودى دستجات مختلف به جان يكديگر يورش
آورند: آنها كه بر سر پا ايستادهاند درو شوند، و آنها كه بر زمين افتادند لگد مال
گردند.
ترجمه خطبه 102
(از سخنان امام است كه چونان خطبهاى جداگانه است و پس از جنگ جمل در سال 36
هجرى در شهر بصره ايراد شد)
1 وصف روز قيامت
قيامت روزى است كه خداوند همه انسانهاى گذشته و آينده را براى رسيدگى دقيق حساب
و رسيدن به پاداش اعمال، گرد آورد، همه فروتنانه به پاخيزند، عرق از سر و رويشان و
كنار دهانشان جارى است، و زمين زير پايشان لرزان است، نيكو حال ترين آنان كسى است
كه جاى گذاشتن دو پايش را پيدا كند يا جايى براى آسوده ماندن بيابد.
2 خبر از آينده خونين بصره و رزم مجاهدانى پيروز
فتنههايى چون تاريكى شب كه نيرويى نمىتواند برابر آن بايستد، و كسى نتواند
پرچمهاى آن را پايين كشد، به سوى شما مىآيد چونان شترى كه مهار شده و جهاز بر پشت
آن نهاده و ساربان آن را كشانده و به سرعت مىراند. فتنه جويان كسانى هستند كه
ضربات آنها شديد و غارتگرى آنان اندك است. مردمى با آنان جهاد مىكنند كه در چشم
متكبّران خوار و در روى زمين گمنام و در آسمانها معروفند. در اين هنگام، واى بر تو
اى بصره از سپاهى كه نشانه خشم و انتقام الهى است، بى گرد و غبار و صدايى به تو حمله خواهند كرد و چه زود ساكنانت به مرگ سرخ و
گرسنگى غبار آلود دچار مىگردند.
ترجمه خطبه 103
1 روش برخورد با دنيا
اى مردم به دنيا چونان زاهدان روى گردان از آن، بنگريد. به خدا سوگند، دنيا به
زودى ساكنان خود را از ميان مىبرد و رفاه زدگان ايمن را به درد مىآورد آنچه از
دست رفت و پشت كرد هيچ گاه بر نمىگردد، و آينده به روشنى معلوم نيست تا در انتظارش
باشند، شادى و سرور دنيا با غم و اندوه آميخته، و توانايى انسان به ضعف و سستى
مىگرايد. زيبايىها و شگفتىهاى دنيا شما را مغرور نسازد، زيرا زمان كوتاهى دوام
ندارد. خدا بيامرزد كسى را كه بدرستى فكر كند، و پند گيرد، و آگاهى يابد، و بينا
شود پس به زودى خواهيد دانست كه آنچه از دنيا وجود داشت از آن چيزى نمانده، و آنچه
از آخرت است جاويدان خواهد ماند، هر چيز كه به شمارش آيد پايان پذيرد، و هر چه
انتظارش را مىكشيديد خواهد آمد، و آنچه آمدنى است نزديك باشد. (و از همين خطبه
است)
2 ارزش عالم و بى ارزشى جاهل
دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان اين بس كه ارزش خويش
نداند. دشمن روىترين افراد نزد خدا كسى است كه خدا او را به حال خود واگذاشته تا
از راه راست منحرف گردد، و بدون راهنما برود، اگر به محصولات دنيا دعوت شود تا مرز
جان تلاش كند اما چون به آخرت و نعمتهاى گوناگونش دعوت شود، سستى ورزد، گويا آنچه
براى آن كار مىكند بر او واجب و آنچه نسبت به آن كوتاهى و تنبلى مىكند، از او
نخواستهاند.
3 سخنى از آينده
و اين روزگارى است كه جز مؤمن بى نام و نشان از آن رهايى نيابد: در ميان مردم
است او را نشناسند، و در ميان جمعيّت كه نباشد كسى سراغ او را نگيرد، آنها چراغهاى
هدايت، و نشانههاى رستگارىاند، نه فتنه انگيزند و اهل فساد، و نه سخنان ديگران و
زشتى اين و آن را به مردم رسانند، خدا درهاى رحمت را به روى آنان باز كرده و سختى
عذاب خويش را از آنان گرفته است. اى مردم بزودى زمانى بر شما خواهد رسيد كه اسلام
چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ريخته مىشود. اى مردم خداوند به شما ظلم نخواهد كرد و از اين جهت تأمين داده است اما هرگز شما
را ايمن نساخت كه آزمايش نفرمايد، كه اين سخن از آن ذات برتر است كه فرمود: (در
جريان نوح، نشانههايى است و ما مردم را مىآزماييم.)
مىگويم: (كلام امام عليه السّلام كه فرمود: «كلّ مؤمن نومة»
يعنى كسى كه گمنام و شرّ او اندك است و «المساييح» جمع «مسياح» كسى است كه ميان
مردم فساد كرده و سخن چين است، و «مذاييع» جمع «مذياع» كسى است كه چون بدى كسى را
شنيد در ميان مردم رواج مىدهد، و «بذر» جمع «بذور» كسى است كه بسيار نادان است و
سخن بيهوده گويد)
ترجمه خطبه 104
(در سال 36 هجرى وقتى امام به سوى شهر بصره حركت مىكرد در صحراى ربذه هنگامى كه
برخى از حجّاج بيت اللّه نيز به سخنان آن حضرت گوش فرا مىدادند ايراد فرمود)
ره آورد بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
پس از ستايش پروردگار، همانا خداوند سبحان، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم را مبعوث فرمود، در روزگارانى كه عرب كتابى نخوانده و ادّعاى وحى و پيامبرى
نداشت. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با يارانش به مبارزه با مخالفان
پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات كشاند، و پيش از آن كه مرگشان فرا رسد آنان را
به رستگارى رساند. با خستگان مدارا كرد، و شكسته حالان را زير بال گرفت تا همه را
به راه راست هدايت فرمود، جز آنان كه راه گمراهى پيمودند. و در آنها خيرى نبود. همه
را نجات داد، و در جايگاه مناسب رستگارى، استقرارشان بخشيد، تا آن كه آسياب زندگى
آنان به چرخش در آمد، و نيزهشان تيز شد. به خدا سوگند من در دنباله آن سپاه بودم،
تا باطل شكست خورد و عقب نشست، و همه رهبرى اسلام را فرمانبردار شدند، در اين راه
هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، و خيانت نكردم، و سستى در من راه نيافت. به خدا سوگند
درون باطل را مىشكافم تا حق را از پهلويش بيرون كشم.
مىگويم: (جملات برگزيده اين خطبه را در خطبه 33 نيز آوردهايم، چون در اين نقل
اندك تفاوتى وجود داشت بار ديگر جداگانه آن را آوردهام)
ترجمه خطبه 105
(نوشتهاند كه امام اين سخنرانى را 5 روز پس از بدست گرفتن قدرت سياسى كشور در
آخر ذى الحجّه سال 35 هجرى ايراد فرمود)
1 ويژگىهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
تا اينكه خدا محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برانگيخت، گواهى دهنده،
بشارت دهنده، هشدار دهنده. پيامبرى كه بهترين آفريدگان در خردسالى، و در سنّ پيرى
نجيبترين و بزرگوارترين مردم بود، اخلاقش از همه پاكان پاكتر و باران كرمش از هر
چيزى با دوامتر بود.
2 هشدار از آينده تلخ فرزندان اميّه
شما اى فرزندان اميّه زمانى از لذّت و شيرينى دنيا بهرهمند شديد، و از پستان آن
نوشيديد
كه افسارش رها، و بند جهازش محكم نبود (در حكومت عثمان)، تا آنجا كه حرام دنيا
نزد گروهى چونان ميوه درخت سدر بى خار، آسان، و حلال آن دشوار و غير ممكن شد. به
خدا سوگند، دنيايى كه در دست شماست چونان سايهاى است گسترده كه زود به سر آمد خود
نزديك مىشود. امروز زمين براى شما خالى و گسترده، و دستهايتان براى انجام هر رفتار
نادرستى باز، و دستهاى رهبران واقعى بسته است. شمشير شما بر آنان مسلط و شمشير
آنان از شما باز گرفته شده است. آگاه باشيد هر خونى، خونخواهى دارد، و هر حقى را
جستجوگرى است، انتقام گيرنده خونهاى ما، چونان حاكمى است كه براى خود داورى كند، و
او خداوندى است كه از گرفتن كسى ناتوان نگردد، و كسى از پنجه عدالت او نمىتواند
بگريزد. اى فرزندان اميّه سوگند به خدا زود باشد كه اين خلافت و دولت را در دست
ديگران و در خانه دشمنان خود بنگريد، آگاه باشيد بيناترين چشمها آن است كه در دل
نيكىها نفوذ كند، و شنواترين گوشها آن كه پندها و تذكّرات سودمند را در خود جاى
دهد.
3 اندرزهاى جاودانه، و توجه دادن مردم به اهل بيت عليهم
السّلام
اى مردم چراغ دل را از نور گفتار گوينده با عمل روشن سازيد و ظرفهاى جان را از
آب زلال چشمههايى كه از آلودگىها پاك است پر نماييد. اى بندگان خدا به نادانىهاى
خود تكيه نكنيد، و تسليم هواى نفس خويش نباشيد، كه چنين كسى بر لبه پرتگاه قرار
دارد، و بار سنگين هلاكت و فساد را بر دوش مىكشد، و از جايى به جاى ديگر مىبرد،
تا آنچه را كه ناچسب است بچسباند، و آنچه را كه دور مىنمايد نزديك جلوه دهد. خدا
را، مبادا شكايت نزد كسى بريد كه نمىتواند آن را بر طرف سازد، و توان گره گشايى از
كارتان ندارد. همانا بر امام واجب نيست جز آنچه را كه خدا امر فرمايد، و آن، كوتاهى
نكردن در پند و نصيحت، تلاش در خير خواهى، زنده نگهداشتن سنّت پيامبر صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم، جارى ساختن حدود الهى بر مجرمان ، رساندن سهمهاى بيت المال به
طبقات مردم، است. پس در فراگيرى علم و دانش پيش از آن كه درختش بخشكد تلاش كنيد، و
پيش از آن كه به خود مشغول گرديد از معدن علوم (اهل بيت عليهم السّلام) دانش
استخراج كنيد. مردم را از حرام و منكرات باز داريد، و خود هم مرتكب نشويد، زيرا
دستور داده شديد كه ابتدا خود محرّمات را ترك و سپس مردم را باز داريد.
ترجمه خطبه 106
(اين خطبه در شهر كوفه در نكوهش و هشدار
كوفيان ايراد شد)
1 ره آورد اسلام
ستايش خداوندى را سزاست كه راه اسلام را گشود، و راه نوشيدن آب زلالش را بر
تشنگان آسان فرمود. ستونهاى اسلام را در برابر ستيزه جويان استوار كرد و آن را
پناهگاه أمنى براى پناه برندگان، و مايه آرامش براى وارد شوندگان قرار داد. اسلام،
حجّت و برهان براى گويندگان، و گواه روشن براى دفاع كنندگان، و نور هدايتگر براى
روشنى خواهان، و مايه فهميدن براى خردمندان، و عقل و درك براى تدبير كنندگان، و
نشانه گويا براى جويندگان حق، و روشن بينى براى صاحبان عزم و اراده، پند پذيرى براى
عبرت گيرندگان، عامل نجات و رستگارى براى تصديق كنندگان، و آرامش دهنده تكيه
كنندگان، راحت و آسايش توكّل كنندگان، و سپرى نگهدارنده براى استقامت دارندگان است.
اسلام روشنترين راهها است، جادّههايش درخشان، نشانههاى آن در بلندترين جايگاه،
چراغهايش پرفروغ و سوزان، ميدان مسابقه آن پاكيزه براى پاكان، سرانجام مسابقههاى
آن روشن و بى پايان، مسابقه دهندگان آن پيشى گيرنده و چابك سوارانند. برنامه اين
مسابقه، تصديق كردن به حق، راهنمايان آن، اعمال صالح، پايان آن، مرگ، ميدان مسابقه،
دنيا، مركز گرد آمدن مسابقه دهندگان، قيامت، و جايزه آن بهشت است.
2 دعا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
تا آن كه خداوند با دست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شعلهاى از نور
براى طالبان آن بر افروخت، و بر سر راه گمشدگان چراغى پرفروغ قرار داد. خداوندا
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امين و مورد اطمينان و گواه روز قيامت است،
نعمتى است كه بر انگيخته و رحمتى است كه به حق فرستادهاى. خداوندا بهره فراوانى از
عدل خود به او اختصاص ده، و از احسان و كرم خود فراوان به او ببخش. خدايا بناى دين
او را از آنچه ديگران بر آوردهاند، عالىتر قرار ده. او را بر سر خان كرمت
گرامىتر دار، و بر شرافت مقام او در نزد خود بيفزا، و وسيله تقرّب خويش را به او
عنايت فرما، و بلندى مقام و فضيلت او را بى مانند گردان، و ما را از ياران او محشور
فرما، چنانكه نه زيانكار باشيم و نه پشيمان، نه دور از راه حق باشيم و نه شكننده
پيمان، نه گمراه باشيم و نه گمراه كننده بندگان، نه فريب هواى نفس خوريم و نه وسوسه
شيطان.
3 ره آورد بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
مردم از سر نعمت بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و لطف خداوند بزرگ به
مقامى رسيدهايد كه حتّى كنيزان شما را گرامى مىدارند، و به همسايگان شما محبّت
مىكنند، كسانى براى شما احترام قائلند كه شما از آنها برترى نداشته و بر آنها حقّى
نداريد كسانى از شما مىترسند كه نه ترس از حكومت شما دارند و نه شما بر آنها حكومتى
داريد.
مىگويم: (اين كلمات در خطبه 72 نيز وجود داشت، امّا بدان جهت كه اضافات مفيدى
داشت در اينجا نيز آوردهايم).
4 علل سقوط و سير ارتجاعى امّت
با آن همه بزرگوارى و كرامت، هم اكنون مىنگريد كه قوانين و پيمانهاى الهى
شكسته شده امّا خشم نمىگيريد، در حالى كه اگر پيمان پدرانتان نقض مىشد ناراحت
مىشديد، شما مردمى بوديد كه دستورات الهى ابتدا به دست شما مىرسيد و از شما به
ديگران ابلاغ مىشد و آثار آن باز به شما بر مىگشت. اما امروز جايگاه خود را به
ستمگران واگذارديد، و زمام امور خود را به دست بيگانگان سپرديد، و امور الهى را به
آنان تسليم كرديد آنهايى كه به شبهات عمل مىكنند، و در شهوات غوطه ورند (بنى اميه)
به خدا سوگند اگر دشمنان، شما را در زير ستارگان آسمان بپراكنند، باز خداوند شما را
براى انتقام گرفتن از ستمگران گرد مىآورد.
ترجمه خطبه 107
(در برخى از روزهاى نبرد صفين در سال 37 هجرى براى تشكّر و تقويت روحيّه
سربازانش ايراد فرمود)
وصف نبرد ياران در صفین
از جاى كنده شدن و فرار شما را از صفها ديدم، فرومايگان گمنام، و بيابان
نشينانى از شام، شما را پس مىراندند، در حالى كه شما از بزرگان و سرشناسان عرب و
از سران شرف مىباشيد، برازندگى چشمگيرى داريد و قلّههاى سر فراز و بلند قامتيد،
سر انجام سوزش سينهام با مقاومت و حملات دلاورانه شما، تسكين يافت، كه ديدم شاميان
را هزيمت داديد وصفهاى آنان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكرگاه خود رانديد،
آنگونه كه آنها شما را كنار زدند. مىديدم با نيزهها آنان را كوفتيد و با تيرها،
آنها را هدف قرار داديد، كه فراريان و كشتگان دشمن روى هم ريختند، و بر دوش هم سوار
مىشدند، چونان شتران تشنهاى كه از آبشخورشان برانند و به هر سو گريزان باشند.